آئينهايي که در اين نوشته به طور خلاصه بررسي و تقديم شدهاند همه التقاطي و فراملياند و در ظهور و تطور آنها فرهنگها و تمدنها و گروههاي ملي و اتنيکي متعدد منطقه از جمله عيلامي-ايلامي، بين النهري، سومري، فنيقي، مصر باستان، مديترانهاي، خاورميانهاي، آسياي ميانهاي، قفقازي، آفريقاي شمالي و ... منسوب به گروهاي زباني مختلف زاگروکاسپين، سامي، تورکيک، ايرانيک، اروپائي، آلتائيک و ... با اعتقادات و باورها و اديان و مذاهب گوناگون، بدرجات مختلف نقش داشته و سهيم بودهاند. هر کدام از اين اقوام و تمدنها گاها آئينهاي مذکور را از فرهنگها و تمدنهايي که با آنها در تماس و همسايه بودهاند اقتباس نموده و سپس آنها را مطابق با روحيات و خلق و خوي و سنن و شرايط اقليمي و معيشتي خويش بوميسازي کردهاند. در اغلب موارد نيز آنها را با آئينهاي مشابه و همسان قبلا موجودي که داشتند تلفيق و درهم آميخته متطور کردهاند.
ما دولت ايران، پانايرانيستها و قوميتگرايان افراطي فارس واقعيت فوق را انکار ميکنند. آنها در عوض، با قطع نمودن اين آئينهاي باستاني آميزهگرايانه و فراملي از ريشههاي تاريخي و انساني واقعيشان، آنها را منحصرا به نژاد آريائي، زرتشتيان، پارسيها، ايرانيکزبانها و به ويژه به ملت ايران که پديدهاي مدرن است منتسب و با هويت ملي، اتنيک و يا نژادي ايراني- که هرگز وجود نداشته و ندارد- مترادف ميکنند. تو گوئي اين هويت ايراني برتر و نژاد آريائي خيالي، تافتهاي جدا بافته از کل بشريت است. در حاليکه همه ميراث فرهنگي و تاريخي منطقه حتي نوع بشر به طور يکجانبه از آن متاثر شدهاند، خود اين هويت ايراني و آريائي، در طول تاريخ از هيچ فرهنگ و تمدني به هيچ درجهاي متاثر نگرديده است. اين ديدگاه فارسمرکز و آريامحور تاثيرات معظم فرهنگي، انساني و اجتماعي حاکميت چندين هزار ساله دولتهاي غير ايرانيک بر قلمرو فعلي ايران در طول تاريخ و دولتهاي خراجگزار آنها را، به علاوه اين واقعيت که در طول تاريخ اکثريت مطلق اهالي قلمرو فعلي ايران را اقوام و دستجات غير ايرانيکزبان آلتائي-ترک و سامي-عرب تشکيل ميدادند را ناديده گرفته و يا انکار ميکند. تعدادي از اين دولتهاي غير ايرانيک حاکم بر قلمرو ايران چنيناند: پيش عيلاميان (٥٠٠ سال)؛ عيلامي (٢١٦٠ سال)؛ يوناني (جمعا ٧٨١ سال: مقدوني- سلوکي ٣١٠ سال، اشکاني- پارتي ٤٧١ سال)؛ دولتهاي عربي (جمعا ٦٢٦ سال: خلفاي راشدين ٢٩ سال، امويان ٨٩ سال، عباسيان ٥٠٨ سال)، موغولي (جمعا ١٩٧ سال: ايلخانيان ٧٩ سال، چوپانيان ٢٢ سال، جلايريان ٩٦ سال)، تورکيک (جمعا ٩٦٢ سال: غزنويان٢٢٣ سال، سلجوقيان١٥٦ سال، خوارزمشاهيان ١٥٤ سال، تيموريان ٣٥ سال، قراقويونلو ٦٢ سال، آغ قويونلو ٤٠ سال، صفويان٢٣٥ سال، افشاريان ٦٠ سال، قاجاريان ١٢٩ سال).
واقعيت آن است که نه همه جهان و آئينهاي آن پارسي و آريائيمنشاء و نه همه رويدادها و نوآوريها در دنيا اتفاق افتاده در ايرانزمين است. اين همهپارسيانگاري، همهزرتشتيانگاري و همهآريائيانگاري؛ رفتاري سخيف، ناشايست، بدوي و مَرَضي؛ يک سونگري، انکار واقعيتها، دروغپردازي و جعل تاريخ با انگيزههاي شونيستي و نژادپرستانه، استعمارگرايانه و زيادهخواهي است. نفي تعاملات و تبادلات متقابل فرهنگي و مدني گروههاي انساني در طول تاريخ؛ ايجاد کدورت و تحريک دشمنيها بين ملل و فرهنگها و تمدنهاي منطقه است.
آئينهاي التقاطي و آميزهگرايانه بررسي شده در اين مقاله، ميراث معنوي و مشترک بسياري از ملل، تمدنها، فرهنگها و اديان و مذاهب منطقهاند و اين مقاله نيز در صدد آن نيست که اثبات کند کدام يک از اينها سهم کمتر و کدام يک سهم بيشتري در پيدايش و تکامل آنها داشتهاند. هر چند به نقش برخي از گروههاي ذيدخل در تشکل و تطور آنها، بويژه آنها که در روايات پانايرانيستي و قوميتگرايانه فارسي و ايدئولوژي رسمي دولت ايران حذف و ناديده گرفته ميشوند اشاره ميکند. اين مقاله همچنين در صدد انکار سهم هويت ملي ايراني -که يک پروژه مهندسي قومي دولتي مربوط به دوران مدرن و پس از مشروطيت است- در تشکل آئينهاي مذکور نميباشد. چيزي که در دوره مورد تدقيق اصلا وجود خارجي نداشته، چگونه ميتواند در پيدايش پديدههاي آن دوره سهيم باشد؟
چهارشنبه سوري- اودگون سورو: آخرين چهارشنبه و يا سه شنبه شب قبل از ٢١ مارس- يئلينآي.
رابطه عربي: منشاء آئين چهارشنبه سوري و هر دو مولفه اصلي آن يعني برافروختن آتش و روز چهارشنبه، در اساس مربوط به قيام اعراب شيعي و مختار بن ابي عبيد ثقفي پس از کشته شدن حسین بن علی و در خونخواهي وي در عراق ميباشد که توسط مهاجرين عرب شيعه هوادار مختار از آن کشور به خراسان منتقل شده است. اشارات به چهارشنبه سوري و يا مراسم مشابه آن در متون فارسي مانند کتاب تاریخ بخارا اثر ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (۳۵۸- ۲۸۶ ق) همه در باره دورههاي پسااسلامي مانند زمان امیر منصور بن نوح ساماني است و منظور از "سنت قديم" در اين اشارات، سنت برگزاري اين مراسم و مشابه آن در ميان اعراب عراق و يا عربتباران شيعي خراسان است. در باره منشاء عربي چهارشنبه سوري و اضافات اسلامي بر آن، بسياري از محققين فارس و خارجي مردمشناسي و تاريخ مانند محيط طباباطبائي، مهرداد بهار، عبدالعظيم رضايي، هاشم رضي، مرتضی راوندی و حتي کساني مانند هانري ماسه و پورداود همرايند. باورهاي عامه موجود در خراسان در باره منشاء اين آئين و مراسم نيز مويد اين واقعيت است.
"بر افروختن آتشها" در اين روز توسط اعراب شيعي براي جشن گرفتن پيروزي مختار بن ابي عبيد ثقفي بر قاتل امام حسين و همدستان وي در کوفه به سال ٦٨٥ ميلادي بود. عدهاي نيز معتقدند که مختار در همين شب با روشن کردن آتش، دستور قيام به ياران خود بر عليه عبيد الله بن زياد را داد. از اين رو، در آغاز شيعيان عرب و بعدها اغلب آنها هرسال با روشن کردن آتش در اين شب، قيام مختار را گرامی میداشتند. برخي مردم هم بر اين باورند که ابومسلم (عبدالرحمن) خراساني که برخي برخی دیگر او را منتسب به خانواده عباسی یا خاندان علی میدانند، خيزش خود را در خراسان با دادن دستور روشن کردن آتش بر بام خانههاي پيروانش آغاز کرد.
انتخاب "روز چهارشنبه" به سبب نحس شمرده شدن اين روز در باورهاي مردمي-خرافي عرب بود. چهارشنبه هر هفته نزد اعراب یوم الارباع خوانده میشد و از روزهای شوم و نحس بشمار میرفت. آنها اعتقاد داشتند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند. اعراب شب چهارشنبه پايان سال را با "سور" (جشن) به شادماني پرداخته و بدين گونه ميکوشيدند تا نحسي چنين شبي را بر کنار کنند. ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ در کتاب خود با نام المحاسن و الاضداد به نحوست و نامبارکي چهارشنبه نزد اعراب اشاره کرده است (به نقل از نور علم، شماره ٨).
رابطه يهودي – موسوي: در ميان موسويان-يهوديان نيز نوعي مراسم پريدن از روي آتش و طلبيدن قدرت و قوت وجود داشته و دارد که در روز اول عيد پوريم (١٤ و ١٥ مارس) انجام ميگيرد. شباهت فوق العاده بين مراسم مذکور موسوي-يهودي با مراسم پريدن از روي آتش در روز چهارشنبه سوري و همچنين طلبيدن سلامتي و صحت به هنگام پريدن از روي آتش، نيز همزماني تقريبي اين دو مراسم باعث شده عدهاي براي چهارشنبه سوري و بويژه مراسم از روي آتش پريدن در اين روز منشائي موسوي-يهودي قائل شوند.
رابطه تورکيک-آلتائي: برخي از عناصر فرعي مراسم التقاطي چهارشنبه سوري مانند کلمه ترکي "سور" در اسم آن، نحو ترکي ترکيب خود "چهارشنبه سورو"، فراهم آوردن "آجيل" و مراسم "قاشقزني"، .. متاثر از فرهنگ تورکي و بويژه در دوره حاکميت تورکان در خاورميانه-آسياي ميانه-قفقاز است.
واژگان ترکي آجيل و قاشق: "آجيل" و "قاشق" در ترکيب قاشقزني، دو مولفه فرعي مراسم چهارشنبه سوري، کلماتي ترکياند. آجيل از ريشه آجي (کلمه همريشه آجيلي به هر غذاي بهاراتدار، ادويهدار، فلفلدار، ... گفته ميشود) است و در سيستم مراسم چهارشنبه ترکي از ضروريات است. احتمالا اصطلاح آجيل آچيل (باز شدن اشتها با خوردن آجيل) که در اثر تشابه صدائي بين آجيل و آچيل (گشا) ايجاد شده، با ترجمه لفظي به فارسي مفهوم "آجيل مشکلگشا" را ايجاد کرده است. کلمه "قاشق" (قاشيق) در ترکيب قاشقزني، همچنين "قابلمه" که قاشق بر آن کوبيده ميشود و "آزوقه" که از صاحبخانه دريافت ميگردد، همه کلماتي ترکي دخيل در فارسياند.
کلمه "سور": سور در نام چهارشنبه سوري کلمهاي ترکي-مغولي به معني سرور، شادماني، جشن، ضيافت و ميهماني است. کلمه سور ترکي بر خلاف ادعاي ناسيوناليستهاي افراطي فارس و کرد ربطي به صفت "سوريک" زبان پهلوي (به معني منسوب به سرخ)، گويا همريشه با سرخ فارسي و سوخر - سور کردي، سوئیریاي- سوئيريه اوستائي و پهلوی (صبحگاهی، روزانه، چاشت صبح، طعام)،... ندارد. وجود کلمهاي به شکل سور و به معني سرخ در برخي زبانهاي ايرانيک و يا پلي بنام پردي سور در ساوجبلاغ آزربايجان (بعدها مهاباد) دليلي بر ريشه گرفتن نام چهارشنبه سوري از اين کلمات نميشود. تنها دليل اينگونه ادعاها، خود همان ادعاهاست و هيچ چيزي ديگري مويد درستي آنها نيست. برخي از محققين فارس مانند دکتر بهار نيز ريشه گرفتن اين نام از کلمه ترکي-مغولي سور را معترفند. بر سکس، در زبانهاي ايرانيک (بلوچی، شغنی، تاجيکي-دري، ...) هر جا که کلمه سور با معانياي از قبيل عروسی، نامزدی، ضیافت جشن عروسی، مهمانی، شادی، هنگامه و مانند آن وجود دارد؛ کلمهاي دخيل و عاريتي از زبان ترکي است. مانند کلمه توي-طوي ترکي دخيل در فارسي با معاني مشابه، که مولف برهان قاطع کلمه سور ترکي را با کمک آن معني کرده است.
کلمه ترکي "سور" با کلمات سويورقا-سيورغ (شادماني)، سويورگه (ضيافت، جشن)، سورچو (مهماندار، در دوره دولتهاي ترکي-تورکماني قاراقويونلو و آغ قويونلو) و شايد سويورقال-سيورغال، سيورغتمش-سويورقاتميش، سورسات-سويورسات، ... همريشه ميباشد. کلمه سور ترکي در زبان فارسي در ترکيبات زير نيز حضور دارد: سورچراني، سور دادن، ختنه سوران و .... . در گذشته در قلمرو تورکي به اشعاري که در مراسم جشن عروسي و در مدح عروس و داماد خوانده ميشد "سورنامه" و يا "سوريه" گفته ميشد که باز از همين ريشه است. از سوي ديگر ريشهشناسي کلمه سور ترکي با کلمات "سوورماق-ساوورماق" ترکي به معني افشاندن و دفع کردن (چرشنبه سوري؛ ق. آيقين، نشريه اولوس، شماره ١٣، ١٩٩٧، کلن، آلمان)؛ و يا با کلمه "سو" ترکي به معني آب که در برخي از نوشتجات ترکي مطرح شدهاند، نادرست و غيرعلمي است.
ترکيب "چهارشنبه سوري" (مانند ترکيب نوروز) به لحاظ نحوي ترکي است. حرف "ي" ترکي در آخر ترکيب "چهارشنبه سوري" معادل کسره مضاف مضاف اليه در زبان فارسي است و ترکيب حاصل "چهارشنبه سوري" به معني سورِ چهارشنبه است. هرگاه سور در اين ترکيب کلمهاي فارسي ميبود اين ترکيب ميبايست شکل فارسي "چهارشنبهي سور" را به خود ميگرفت و نه قالب ترکي "چهارشنبه سوري" را.
نکته ديگر آن که فلسفه مراسم چهارشنبه سوري در ميان دو ملت ترک و فارس نيز از اساس متفاوت است. در فرهنگ ترکي، چهارشنبه سوري تنها يکي از روزهاي سيستم مفصل چهارشنبهها (سو، اود، يئل، توپراق) که مختص آزربايجان است ميباشد. بسياري از فرعیات و شاخ و برگهای فراوان مراسم چهارشنبه سوري، آنچنانکه امروز در جامعه فارس اجرا ميشود، برگرفته از و سادهسازي همين سيستم چهارشنبهها و فرم ترکي مراسم چهارشنبه سوري در آزربايجان و مربوط به دوره دولتهاي تورکماني (قاراقويونلو، آغ قويونلو، قيزيلباش-صفوي، افشار-آوشار، قاجار) است.
نگرش پانايرانيستي- قوميتگرايانه فارسي: ابراهيم پورداود، محقق پانايرانيست ايراني سعي نموده است چهارشنبه سوري را به عنوان مراسمي برگرفته از جشني که ادعا ميکند زرتشتيان داشتهاند و گويا نامش "همسپاثمهائدهيه" بوده است بنماياند. اما واقعيت آن است که مراسم چهارشنبه سوري، آنگونه که امروز در ميان فارسان رايج است، داراي منشاء عربي-سامي و حتي عبري-موسوي-يهودي و داراي مولفههاي فرعي ترکي است. نه منشاء خود آن ربطي به زرتشتيگري، فارسيان، ايرانيت و آريائيگري و نه ريشه کلمه سور رابطهاي با رنگ و خوراک دارد. اصطلاح چهارشنبه سوري مربوط به قرون متاخر است و در رابطه با سابقه برپاکردن آیینی به نام چهارشنبه سوری در متون قديمي و منابع کهن فارسي چیزی وجود ندارد. واژه سور و ترکيب چهارشنبه سوري نيز همانگونه که نشان داده شد و بيهيچ شکي، ترکي است.
در کوههاي هندوکش يعني جايي که به اصطلاح پانايرانيستي "آريائيان اصيل" (اصطلاح در حال منسوخ شدن آريائي در معني زبانشناسانه، يعني گروههاي متکلم به يکي از زبانها و لهجههاي هند و ايرانيک) زندگي ميکنند، کسي چهارشنبه سوري را نميشناسد. بر عکس، همه اين گروهها آنرا مراسم و آئيني بيگانه تلقي ميکنند. اين سنت در ميان ملت تاجيک در افغانستان و آسياي ميانه که داراي زباني نزديک به زبان فارسي است، همچنين ديگر ملل و اقوام ايرانيکزبان مانند بلوچها و پشتونها نيز ناشناخته است. اين واقعيت به اين معناست که اين آيين، هند و ايرانيک نيست. شناخته شدن و احيانا رواج اين سنت در ميان گروههاي ايرانيکزبان در داخل ايران بيشتر نتيجه سياست فارسسازي اجباري مردمان ايران و در خارج اثر تبليغات فرهنگي دولت ايران است.
نبود مفهوم هفته در ميان ايرانيکزبانان باستان: اصطلاح چهارشنبه سوري نميتوانسته پيش از اسلام وجود داشته باشد، زيرا واژه "شنبه" ريشهاي سامي دارد. در ميان ايرانيکزبانها، چهارشنبهاي نبود که براي آن سور و جشني گرفته شود و يا به صفت سوريک متصف گردد. در زبان و فرهنگ گاهشماري اقوام ايرانيک قديم از روزهاي هفته خبري نبود. در هیچیک از متون کهن شناختهشده ایرانیک نامی از هفته و روزهای آن در دوران باستان برده نشده است. گاهشماری عصر ساسانی بدون هفتهشماری بود و در روزشماري آنها، روزهای هر ماه، صرفاً با يک نام خاص براي همان روز شناخته میشد. روزشماري کنوني فارسي و تقسيم ماه به هفته و روزهاي هفته که پس از ورود اعراب به قلمرو ايران کنوني باب شده است، اقتباس از تقويمهاي عربي است، که آنها خود از تقويم عبري-موسوي اتخاذ کرده بودند. مفهوم هفته ریشه در ادیان سامی دارد، که باور داشتند خداوند جهان را در ۶ روز آفرید و روز هفتم به استراحت پرداخت و آفرینش پایان یافت. از همین رو روز هفتم را به زبان عبري شنبد یا شنبه به معنی فراغت و آسایش نامیدهاند. بخشبندی روزها به هفته از فرهنگ موسوي-یهودي به تمدن عرب و از اعراب به ایرانیکزبانان رسیده است.
ناهمخواني سنت چهارشنبه سوري با باورهاي زرتشتي: بسياري از سنن در ارتباط با آتش و فلسفه مراسم چهارشنبه سوري، کاملا بر خلاف اصول و باورهاي دانسته زرتشتي است. در دين زردشت آتش مقدس است و از اين رو يک زردشتی هرگز به آتش دشنام نميدهد، به آن صفات و خصوصيات منفي اسناد نميدهد و من باب مثال نمیگوید زردی من از تو، سرخی تو از من؛ یعنی توانایی تو از من، ناتوانی من از تو. دکتر معین اقدام جهیدن از روي آتش را از آداب و سنن زرتشتیان نمیداند، چرا که در دین و آیین زرتشتی آتش مقدس است و جهیدن از فراز آن وهن آتش شمرده میشود. پورداود محقق پانايرانيست نيز رسم پريدن از روي آتش و خواندن ترانههايي همچون سرخي تو از من، زردي من از تو و … را از افزودههاي پسااسلامي و بياحترامي به جايگاه ارجمند آتش در ميان زرتشتيان دانسته است. اين، کاملا بر عکس ميتولوژي ترکي است که آتش (اود) در آن نيروئي پايان دهنده به دردها و منبع سلامتيبخش شناخته ميشود و آتشکده (اوجاق) داراي تقدس است.
نوروز- ارگهنه قون و يا يئنيگون: ٢١ يئلينآي-مارس (اول فروردين)
نوروز به لحاظ نجومي آغاز فصل بهار در نیمکره شمالی و شروع پائیز در نیمکره جنوبی است. عيد نوروز يادگار و محصول مشترک همه اقوام منطقه بويژه عيلامي-ايلامي، سومري، سامي-بابلي، ايرانيک، تورکيک، مصري، و ... است. جغرافیای امروزي عيد نوروز و آئينهاي مشابه آن، با نام نوروز و يا نامهاي ديگر سراسر خاورمیانه، آسیای کوچک، قفقاز جنوبي و شمالي، اروپا (بالکان)، آسياي ميانه (قزاقستان، قيرقيزستان، ازبکستان، تاتارستان، چين، ترکستان چین،...)، آفريقا (مصر، سودان، زنگبار، ...)، آسيا (هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال، تبت، ..) را شامل میشود. در سال ۲۰۱۰ سازمان ملل متحد، عید نوروز را به عنوان روز بینالمللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان به رسمیت شناخت.
رد نظريه ايرانيکمنشاء بودن نوروز: برخلاف عوام فارس و همه فارسانگاران که عيد نوروز را جشني با منشاء خالص ايرانيک ميدانند، خواص و دانشمندان فارس و از آن جمله اسطورهشناس مشهور دکتر مهرداد بهار در مقاله "نوروز جشني آريايي نيست" از کتاب "جستاري چند در فرهنگ ايران" آنرا برگرفته از جشن دوموزي دانسته که در سه هزار سال پيش از ميلاد در منطقه بينالنهرين توسط سومريان بوجود آمده بود. دکتر مهرداد بهار در مدخل کتاب "تخت جمشيد" خود و هم در مصاحبه با مجله آدينه (شماره بهار ١٣٧٢) در اينباره چنين ميگويد: "... جشن نوروز در اصل يک جشن آريايي نبوده، بلکه نخست در بين سومريان مرسوم بوده است... اين آيين از بين النهرين به ديگر مناطق جهان و از جمله ايران رفته است".
در کتاب اوستا (دست کم در گاتها) سخني از نوروز نميرود. در ديگر متون کهن ديني و غيرديني اقوام ايرانيکزبان نيز اشارهاي به عيد نوروز و آئينهاي نوروزي نشده است. از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشي و اشکانيان هم اطلاعاتي در دست نيست. در سنگنوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشیان، اشارهای مستقیم به برگزاری نوروز نشده است. در حاليکه بنا به تثبيت محمود روح الامینی "رسم نوروز، پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است". اين بدان معني است که در آن ايام زرتشتيان، در صورت اطلاع از سنت و پديده نوروز، آن را در آغاز امري خارجي و نامربوط به خود ميدانستهاند و سپس به مرور زمان آنرا مانند بسياري از مظاهر تمدنهاي مجاور اخذ و خودي کردهاند. همچنين بايد ذکر کرد که اساسا آغاز سال ايرانيک قديم، نه نوروز در اول بهار، بلکه در اول تابستان بود. ایرانیکزبانان باستان در فصلبندی سال به دو فصل تابستان هفتماهه و زمستان پنجماهه معتقد بودند و فصلی به نام بهار نمیشناختند که آغاز آن را جشن گيرند.
آئينهاي نوروزي مراسمي فراملي و جهانياند و منسوبيتي انحصاري به قوم فارس، زرتشتيگري، ايرانيت، آريائيان ندارند. همانطور که امروز نوروز مختص ملل ايرانيکزبان نيست، در دوره باستان هم مختص اقوام ايرانيکزبان نبود. نوروز ميراث معنوي بشريت است، نه فقط ايرانيان. در سالهاي اخير ناسيوناليستهاي افراطي کرد نيز بويژه در ترکيه به جريان همهخودانگاري پيوسته و ادعا ميکنند نوروز و زرتشت و ... همه منشاء و ريشه کردي دارند. آنها در اين راستا جشن نوروز را به عنوان سمبلي سياسي و در جهت ملتسازي بکار ميبرند. در حاليکه کردان ترکيه که سنياند، در سطح مردمي و علي القاعده عيد نوروز را بر گزار نميکردند.
رابطه سومري- بين النهريني: عيد نوروز آنگونه که امروز در ميان ملل ساکن در ايران و از جمله فارسها مرسوم است، ريشه در عيد آکيتو (بابلي: آکيتو، آکيتوم، رش شاتتيم؛ سومري: ازهن آکيتوم، آکيتي شکينکو) بين النهريني-سومري (در عراق کنوني) و سنن و گاهشماريهاي بابلي-آکادي- آسوري- ايلامي در اول نيسسانو دارد. کهنترين نشانهاي که از نوروز به جاي مانده، متعلق است به نخستين خاندان سلطنتي "اور" سومري که در خاورميانه باستان و عراق فعلي زندگي ميکردند. از اين رو برخي از محققين، سومريان را کاشف نوروز عد کردهاند. در اين قديميترين نوروز، بنا بر آييني که ازدواج مقدس محسوب ميشد، رابطه زناشويي ميان الهه آب و خداي باروري صورت ميگرفت. در معابد شهر اور، شاه شهر نقش خداي باروري را بازي ميکرد و نقش الهه آب را کاهنه معبد شهر اور ايفاء مينمود. سومریان از روز اول بهار (نوروز) جشنهای مفصلی به مدت دوازده روز برپا و روز سیزدهم استراحت میکردند. در اين روز زنخدای سومری به نام " نانشه " که الههی عدالت، مهربانی و راستی بود به حساب نیک و بد مردم رسیدگی میکرد.
رابطه بابلي: نوروز در ميان اقوام سامي نيز از کهنترين زمانها شناخته شده بود. چنانچه برخی از روایتهای تاریخی آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهند. طبق این روایتها نوروز پديده اي ادخال شده از عراق امروزي بوده و رواج آن در قلمرو ایران امروزي به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش به بابل بازمیگردد. ابوالقاسم اسماعیلپور، در کتاب اسطوره، بیان نمادین در اينباره چنين ميگويد: "آئینهای نوروزی ما شبیه مراسم مربوطه به ایزدان بابلی – یونانی، مصری است. نوروز بابلیان دوازده روز طول میکشید". در ميان بابليهاي ساکن بين النهرين جشني بوده است نظير جشن نوروز موسوم به "زاگموگ" که در سالهاي حدود ٢٣٠ پيش از ميلاد در فصل اعتدال ربيعي، در يازده روز از اول ماه نيسان به ياد و احترام "مردوک" (بت بزرگ بابليان، خدای مسلط و قهرمان خدایان) در معبد "آزگيلا" واقع در شهر بابل برپا ميشده است. آرتورکریستن سن ایرانشناس دانمارکی نيز از جمله کساني است که نوروز ایرانیان را در اساس جشنی بابلی ميداند: "زگموک و يا جشن آغاز سال به مدت ١٢ روز در آغاز بهار در معبد اساگیلای مردوک در شهر بابل با شکوه تمام برگزار میشد. در اين روز پادشاهان بابل در حضور مردوک و همه خدایان تحت ریاست وی، دست تندیس مردوک را در دست گرفته و با وی تجدید عهد و پیمان میکردند. به تصور آنها، خدایان در روز زگموگ (نوروز) سرنوشت مردم و جهان و زندگی شاه را برای یکسال آینده رقم میزنند. بدین مناسبت در روز اول سال آتش افروخته و شاهان بار عام با شکوهی را به بزرگان ملک خود میدادند".
رابطه سامي-عربي: بسياري از جوامع عرب دوره جاهليت جزيره العرب و مندائيان - صائبيان عراق و عربستان ايران - الاحواز نيز نوروز را جشن ميگرفتند. آلوسي در کتاب بلوغ الارب خود، نوروز و مهرگان را دو عيد مردم مدينه پيش از ظهور اسلام معرفي ميکند. به واقع همگاني شدن نوروز در قلمرو غيرسامي مصادف با دوره اسلامي و حاکميت مامون خليفه امپراتوري عرب عباسي و نتيجه آن است. در زمان دولت عربي عباسیان، خلفا برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال میکردند.
ديگر فرهنگها و تمدنهاي نوروزساز: نوروز و آئينهاي همسان آن در ديگر فرهنگهاي منطقه و از جمله در ميان فنيقيهاي حوزه درياي مديترانه، در ميان يونان باستان، در آسياي صغير، مصر باستان و آسياي ميانه نيز گرامي داشته ميشد. مراسم جشن نوروز در کتاب مشهور "سينوهه پزشک مخصوص فرعون" در سفر سينوهه و خدمتکار وي "کاپتا" به کشورهاي امروزي خاورميانه نيز ديده ميشود.
رابطه موغوليک- تورکيک: در تشکل هويت عيد نوروز، آنگونه که امروز شناخته ميشود، ترکان نيز سهم تعين کنندهاي داشتهاند. معادل نوروز در فرهنگ ترک بيشتر دو جشن بهاره ارگهنه قون و يئنگيگون (فرم باستاني: يانگي گون) است.
طبق متون تاريخي صدها سال قبل از ميلاد در بين اقوام ترک باستاني هون، جشنهايي در ٢٢ مارس برابر با اول فروردين برپا ميشد. در زير يک سنگنوشته ترکي بنام قييا داشي پيدا شده در وادي يئني سئي که به شکل بوزقورد (گرگ خاکستري) است، در باره عيد بهار و يا نوروز چنين گفته ميشود: "بيگهاي هون، بيگيهاي هون با ما در يانگي گون (روز نو)، اين نخستين روز و نخستين شادي بهار که براي ما ارزش خاصي دارد، در سرزميني بزرگ از چين و ماچين به سوي غرب، و آن سوتر از غرب تا هندوستان شريک شدند".
رابطه آزربايجاني: در روايتهاي زرتشتي متاخر در ذکر ورود جمشيد به آزربايجان و سپس روز جلوس او بر تخت مرصع خود نيز، تشکل نوروز با آزربايجان ارتباط داده شده است. برهانالدين خلف تبريزي در اين باره چنين ميگويد: "جمشيد... سير عالم ميکرد. چون به آزربايجان رسيد فرمود تخت مرصعي را بر جاي بلندي رو به جانب مشرق گذارند و خود تاج مرصعي بر سر نهاده بر آن تخت بنشست. همين که آفتاب طلوع کرد و پرتوش بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعي در غايت روشني پديد آمد. مردمان از آن شادمان شدند و گفتند اين روز نو است". روايت مشابه فردوسي در اينباره چنين است: "چو خورشيد تابان ميان هوا، نشسته برو شاه فرمانروا؛ به جمشيد بر گوهر افشاندند، مر آن روز را روز نو خواندند". همانگونه که مشاهده ميشود در اين روايات از آفتاب و خورشيد سخن ميرود (مراجعه کنيد به معني يئنگي گون در زير).
نحو تورکي ترکيب نوروز، يئنگي گون و يئنگي ايل: ترکيب نوروز (مانند ترکيب چهارشنبه سوري) به لحاظ نحوي ترکي است. در نحو فارسي، اين ترکيب "روز نو" گفته ميشود. بر اين اساس عدهاي اين احتمال را مطرح کردهاند که ترکيب فارسي "نوروز" (و پهلوي نوگ روج) در اصل ترجمه اصطلاح "يئنگيگون" ترکي به معني آفتاب و خورشيد نو است. بنا به اين نظر از آنجائيکه "گون" در زبان ترکي همزمان به دو معني روز و خورشيد-آفتاب ميباشد، محتملا به هنگام اخذ اين اصطلاح تورکي به زبانهاي ايرانيک، "يئنگي گون" به جاي "خورشيد نو" به صورت "روز نو" و با حفظ نحو تورکي به صورت "نوگ روج، نو روز" ترجمه و يا به مرور زمان تبديل شده است. به همين سياق، فرم قديمي "ناوا سرِدا" یعنی سال نو در ميان ايرانيکزبانهاي باستان و "نوسارد" و "نوسارجی" نزد ایرانیکزبانهاي آسیای میانه در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نيز ترجمه تحت الفظي ترکيب ترکي "يئنگي ايل" به معني سال نو است. قابل توجه است که در بسياري از لهجههاي کنوني زبان ترکي در استانهاي همدان، مرکزي و کردستان هنوز به سال نو "ينگيل" گفته ميشود.
همگرائي و ادغام با ارگهنه قون اورال-آلتاييک: نوروز امروزه تقريبا در ميان تمام ملل تورکيک از مسلمان و مسيحي و موسوي و شامان و بوديست و آنيميست و تحت نامهاي گوناگون عزيز نگاه داشته ميشود. يکي از قديميترين نامهاي نوروز در ميان اين گروههاي تورکيک، ارگهنه قون (آريقينا گون، ارگهنه گون، ...) است. به تورکي ارگهنه به معني معدن، و قون به معني محل سکونت و يا کوهپايه است. فرم ارگهنه از ريشه ارمهک به معني رسيدن و بالغ شدن؛ فرم آريقينا از ريشه آري به معني خالص و صاف است. در ميتولوژي تورک، ارگهنه قون موطن اوليه تورکان جهان است و عيد نوروز روز خروج تورکان از ارگهنه قون به راهنمائي بوزقورد و با ذوب کردن کوهي که آنها در غاري در آن محبوس بودهاند است. معادل ارگهنه قون در اساطير مجاري (از ملل اوراليک) "اؤرئک هون" به معني وطن باستاني است. برخي محققين کلمه ارگهنه قون را به صورت ارگهن گون و به معني روزي که بسيار ميرسد يعني آغاز سال نو که همواره تکرار ميشود خوانده و معني کردهاند. اما اين ديدگاه در ميان ترکيشناسان مقبوليت نيافته است.
روايت اوغوزي عيد نوروز: داستان پيدايش عيد نوروز در افسانههاي ترکان اوغوز به اوغوزخان، بنیادگذار امپراتوری هونهای آسیایی (هیونگ نو) در سال ۲۰۹ پیش از میلاد ارتباط داده ميشود. در اين روايات پسر اوغوزخان در يک زمستان خيلی طولانی و سرد پس از مصرف کردن همه آزوقه خود، روز سیام چله بزرگ (نگاه کنيد به مراسم يلدا در همين نوشته) بدنبال پيدا کردن آزوقه به جستجو ميپردازد. در راه وي در حاليکه بدنش از سوز سرما بیحس شده بود با بچه گرگی مواجه ميشود. بچه گرگ محل يک دوراهي که در آنجا يک گله گوسفند، يک دسته گندم، يک جهره و يک آسياب دستی در انتظار پسر اوغوزخان ميباشد را به وي نشان ميدهد. سپس رهنمودها و پندهائي به او در باره پرورش گله، ريسيدن پشم گوسفندان با جهره، دوختن لباس از پوست گوسفندان، کاشتن دانههاي گندم، آرد کردن آنها با آسياب دستی و پختن نان ميدهد. بدين طريق پسر اوغوزخان از آن زمستان سخت نجات پيدا ميکند و از آن به بعد در رفاه و آسايش زندگی ميکند. به شکرانه اين امر، وی هر سال روز سیام چله بزرگ، روزی که به بچه گرگ برخورد کرده بود را تدارک عيد میديد و پنج روز آخر زمستان را جشن میگرفت. از آن تاریخ روز اول بهار به نام اوغوز بایرامی نامیده شد.
تؤرهي نوروزي: در برخي از لهجههاي ترکي در ايران امروز به مراسم نوروزي، توره نوروزي گفته ميشود. اين ترکيب به زبان فارسي نيز داخل شده است. تورهي نوروزي (نووروز تؤرهسي) به معني مجموعه مراسم نوروزي است. کلمه تؤره در زبان ترکي به معني مراسم، آئين، رسم، قاعده، قانون، طرز، روش و به مجاز نام شریعتی که چنگیزخان از خود وضع کرده بود است. مراسم عيد نوروز در تاريخ فرهنگ و دولمتداري ترکي، از عهد ترکان باستان هون، گؤک تورک، اويغور، قاراخانلي و همه ديگر دول و امپراتوريهاي ترکي مسلمان از سلجوقيان، خوارزمشاهيان و غزنويان گرفته تا ايلخانان و تيموريان و قاراقويونلو و آغ قويونلو و صفوي و افشار و قاجار همواره وجود داشته است. تثبيت تقويمي نوروز در موقعيت کنوني آن ناشي از تدابير و زيجهاي امپراطوران و شاهزادگان تورک مانند جلال الدين ملکشاه سلجوقي، هلاکوخان، غازانخان، اولوغبيگ، ... (زيج ملکشاه و زيجهاي مقتبس از آن زيج هلاکوخان، زيج غازان خان، ...) است.
رونق نوروز به صورتي که امروز در ايران مرسوم است و تبديل آن به جشني فراملي، مديون حمايتها و تلاشهاي بيدريغ دولتهاي تورکي سلجوقي، و بويژه سه دولت ترکي-تورکماني قيزيلباش (صفوي)، آوشار (افشار) و قاجار ميباشد. حتي برخي از سنن نوروز، اين سنت التقاطي و آميزهاي، مستقيما ايجاد شده در دربارهاي دولتهاي تورکي است. مانند سنت هفت سين که در فرم امروزي براي نخستين بار در پايتخت دولت ترکي آزربايجاني قاجار ايجاد شده است.
جشن نوروز در قلمرو عثماني: آئين نوروزي در عثماني، هم در سطح مردمي بويژه در ميان تورکمانان (بعدها ترکهاي ايران و قفقاز و تورکهاي يؤروک عثماني)، علويان ترک قزلباش (آناتولي و عراق-سوريه) و بکتاشيان (شبه جزيره بالکان-آلباني)، و هم در سطح دولتي توسط آريستوکراسي عثماني، که خليفه جهان اسلام بود برگزار ميشد. تودههاي ترک در نوروز به آغوش طبيعت باز مي گشتند. طوائف ترک قايي که موسس دولت عثماني بودند همه ساله در نوروز بر مزار ارتوغرول موسس اين دولت رفته اداي احترام ميکردند. تهيه معجونهايي به نام نوروزيه در ميان مردم و مطبخ دربار مرسوم بود. سنت نوروزيهنويسي (مانند صفويان) و تقديم هديه نوروزي به سلطان از سوي صدراعظم در دربار عثماني نيز وجود داشت. در زمان امپراتوري عثماني تقويم اخذ مالياتها به خصوص در مناطق شرقي اناتولي، اول فروردين ماه هر سال تعيين شده بود. در آناتولي مراسم نوروز از دوره سلجوقيان تا سالهاي پاياني امپراتوري عثماني به طور رسمي برگذاري برگزار ميشد. اما پس از مشروطيت دوم (١٩٢٠-١٩٠٨) گراميداشت رسمي نوروز متوقف و در دوره جمهوريت ممنوع شد. اين ممنوعيت (که کمابيش معادل ممنوعيت آئينها و سنن ترکي در ايران- مانند عيد خيديرنبي و ...- در همان برهه زماني است) دو دهه پيش لغو گرديد. اما علي رغم اين ممنوعيت، علويان ترک در ترکيه با جمعيتي که اکنون بالغ بر ٢٠ ميليون نفر است و نيز ترکان جعفري، ترکان شرق آناتولي، بکتاشيان بالکان و ... عيد نوروز را همواره برگزار کرده و ميکنند.
رپرتوار موسيقي ترک نوروزي: در دوره حاکميت دولتهاي تورکيک، موسيقي آئيني نوروزي يکي از مولفههاي اساسي تؤرهي ترکي نوروز بود. اين موسيقي طيف گستردهاي مانند تصنيف مقامات نوروزي، نوروزيهخواني توسط آشيقها و باخشيهاي ترک و رامشگران خياباني، نمايشهاي موزيکال مانند تکهمچي و کوسا کوسا،... را شامل ميشود. اولين مقام نوروزي در جهان اسلامي و تورکيک را موسيقيدان آزربايجاني صفى الدين عبدالمومن اورموى (١٢٢٤-١٢٩٤) تصنيف کرد. موسيقيدان ترک و آزربايجاني ديگر، عبدالقادر مراغي براي ناميدن مجموع گوشههائي که واژه نوروز دارند اصطلاح نوروزات را ابداع نمود. وي برای اجرا در نوروزعرب شعر ترکی زير را سروده و آنرا در ضمایم مقاصد الالحان آورده است.
بنزييور جنّته يازِ نوبهار
خاصّه با روىِ خوشِ آن گلعذار
يار ايله ذوق و صفا قيل در چمن
چونکو بولوپدور چمن چون روىِ يار
چون شاهيم گيرسه چمنگه عيش اوچون
گول آياغينا ساچار، آقچا نثار
دوله ائيلهر بلبلِ دستانسرا
ال قاخارلار سروِ بوستان و چنار
موسمِ عيش و طربدير سلطانيم
جاني خوش کيم قيلدي عشرت اختيار
بر لبِ جو و کنارِ بوستان
يار دوداغين سور، و توتقيل در کنار
صوفيِ صافي کي بولموش توبهکار
آنين اوچون ساقيا جامِ مي آر
چونکو گؤردون شهني عبدولقادير′ا
بخت يارين بولدو، سنسين بختيار
سنت تصنيف مقام نوروزي در دوره ديگر دولتهاي ترکي بويژه عثماني و صفوي ادامه داده شد. چنانچه به امر سلطان مراد دوم عثماني (١٤٢١-١٤٥١) چندين مقام نوروزي (نوروز بوسهليک، نوروز عشاق، نوروز نوا، ...) تصنيف شده است. در دوره صفوى، آثار فراوانى در زمينه عيد نوروز، اغلب با نام نوروزيه نوشته شد. يکي از بهترين نوروزيهها در ادبيات ترکي "بهاريه" اثر شاه اسماعيل ختايي موسس دولت قيزيلباشي (صفوي) ميباشد که در اثر دهنامه وي آمده است.
آیین رسمي سلام نوروزی که موسیقی جزئی از آداب برگزاری آن بود در دربار دولتهاي ترک حاکم بر ايران تا تاسيس سلسله پهلوی اجرا میشد. در دوره دولت ترکي قاجار اين آیین به سلام مبارک موسوم بود و شامل تشریفات خاص از جمله شلیک توپ از توپخانه شاهی همراه با اجراي مارش نظامی مخصوص و مراسم سلام به همراه رسنبازی و اجرای دهل و ... ميشد. در دوره دولت ترکي قاجاري، نقش نقارهچیها و نقارهخانهها در اعلان مراسم نوروزی نیز بخشی از رپرتوار موسیقی ترک مرتبط با نوروز شمرده ميشود.
هفت سين-هفت شين- هفت چين
در بسياري از نقاط جهان و از جمله در خاورميانه عدد هفت از عهد بسيار کهن تقديس شده است. سنت کنوني هفت سين در پايتخت دولت ترکي قاجاري در سدهي نوزده فرم گرفته و به سبب تبليغ و معرفي از سوي نهادهاي رسمي و رسانههاي جمعي فارسي و دولتي ايران بويژه در دوره پهلوي، در ميان فارسها و برخي ديگر از مردمان ايران مرسوم و متداول شده است.
نبود سابقه سنت هفت سين در ميان ملل ايرانيکزبان: هفت سین را يک پدیده بازمانده از دوران پیش از اسلام و مرتبط با سنتها و باورهای ایرانیک و امشاسپندان و .. دانستن، ادعاهایی بیمدرک است. سنت چيدن سفره هفت سين آنچنان که امروز در ميان قوم فارس در ايران معمول است، و يا هفت شين، رسمي کهن نيست. اشارهای هم به وجود آن در ميان اقوام مسلمان در دوران اسلامی تا قرن بیستم میلادی وجود ندارد. سياحان و مورخان سده ١٩ در گزارشهاي عيني خود از آيينهاي نوروز در ايران، به ندرت از وجود چنين رسمي در ميان قوم فارس (تاجيک آن دوره) ياد کردهاند. اين رسم آنگونه که در ايران جا افتاده، هنوز بين ملت تاجيک در افغانستان و آسياي ميانه که داراي زباني نزديک به زبان فارسي است رواج ندارد. در ميان ديگر اقوام و ملل ايرانيکزبان مانند بلوچها، پشتونها، کردها و نيز زرتشتيان سنت هفت سين شناخته شده نيست (آشنائي تدريجي اين گروهها با سنت مذکور، اغلب در اثر سياست فارسسازي داخلي و تبليغات فرهنگي منطقهاي دولت ايران در سده و دهههاي اخير است).
هاينريش بروگش مصرشناس آلماني که در ١٨٦٠ در تهران پايتخت دولت ترکي قاجار حاضر بوده و جشن نوروز را با برخي جزييات آن شرح داده، ادعا ميکند در پايتخت اين دولت ترکي مردم با کاشتن گلهايي با نامهاي آغاز شونده با حرف "س" در باغهايشان به پيشواز جشن نوروز ميروند. وي اشاراتي همچنين به يک سيني پر شده با هفت نوع ميوه دارد، اما نه به هفت سين.
رابطه عبري- يهودي- موسوي: اشاره هاينريش بروگش به سيني پرشده با هفت نوع ميوه خوردني، نيز وجود سنت مشابهي به صورت چيدن سفره هفت میوه در برخي مناطق افغانستان حائز اهميت است و ميتواند بر منشاء سامي-عبري-يهودي سنت هفت سين پرتوافکني کند. يک سنت مشابه قديمي عبري-يهودي بنام سيني سئدئر (سدر)، سينياي مرکب از هفت نوع خوردني وجود دارد. سيني سدر ويا کئارا (سئدئر به زبان عبري: چيدمان، نظم، آرايه)، سيني خاصي داراي شش خوراک سمبوليک که بر روي يک سيني به طرزي خاص چيده شدهاند و در عيد پساخ مصرف ميشوند است. سئدئر آغازگر عيد پساخ در روز چهاردهم ماه نيسان در تقويم عبري است. هر کدام از هفت گونه خوراکي ويژه سنت سيني سئدئر در فرهنگ عبري-يهودي-موسوي، داراي معنياي سمبليک در رابطه با داستان اسارت و بردگي و اخراج يهوديان از مصر و رمز و نشانه و بيان کننده بينشها و برداشتهاي معين اين مردم از گذشته و آيندهشان است. نامهاي شش خوراک سمبليک مذکور به انگليسي عبارتاند ازMaror, Chazeret, Charoset, Karpas, Zeroa, Beitzah . خوراک سمبليک هفتم Matzot در حين خوردن در بشقاب خود در ميز سئدئر قرار داده ميشود.
رابطه قاجاري: سفره هفت سین (مانند سنتهاي چهارشنبه سوري، سیزده بدر، ...) تا قرن اخير در ميان توده ترک بويژه طوائف ترک از جمله قشقائيان و شاهيسئوهنها (شاهسون) و ... دیده نميشد. قديميترين اشاره موجود به رسم چيدن هفت سين در زبان فارسي نيز، ارجاعي غيرقابل اطمينان و منفرد بدان در يک دست نوشته فارسي مشکوک منسوب به دوران دولت ترکي آزربايجاني قيزيلباش (صفوي) است. اشارات منفرد به سنن مشابه هفت سين در منابع فارسي متاخر همه مربوط به ترکان ساکن تهران و آزربايجانيان منسوب به دربار دولت ترکي قاجاري است. قابل ذکر است که در آن هنگام اکثريت مطلق جمعيت تهران، پايتخت دولت ترکي قاجار، ترک بود و اين شهر صبغهاي کاملا ترک و تماما آزربايجاني داشت.
به نظر ميرسد سنت هفت سين در ارتباط با سنت بسيار ديرين سيني سئدئر يهودي-موسوي-عبري، احتمالا ملهم از سنن جامعه يهودي-موسوي در تهران پايتخت دولت ترکي آزربايجاني قاجار، و يا مراوده نزديک طبقه آريستوکرات ترک و دربار قاجاري وقت بويژه ناصرالدين شاه با آن جامعه باشد. ناصرالدين شاه نخستين پادشاه در جهان تورکيک و اسلام است که لزوم تاسيس دولتي براي يهوديان در فلسطين را مطرح کرده است. وي همچنين شخصي نودوست بود و علاقه به ايجاد غذاهاي جديد و بديع داشت. چلوکباب يکي از آٚنهاست. هفت سين ميتواند يکي ديگر باشد. در همان سالها شاديه دختر سلطان عثماني عبدالحميد ثاني به تقليد از هفت سين قاجاري سيني مشابهي را با چيدن سوسام (کنجد)، سوت (شير)، ساريمساق (سير)، سيميت (نان شيرينن حلقوي)، سو (آب)، سالئپ (ثعلب)، سافران (زعفران) ايجاد و به سنت مطبخ دربار عثماني تبديل کرد.
ريشهشناسي کلمه سين: ارتباط دادن کلمه سين ترکيب هفت سين، با نام حرف س (سين) که در آغاز نام اجزاي خوراکيهاي هفت سين وجود دارد، يک ريشهشناسي مردمي است. در مورد ريشهشناسي علمي کلمه سين نظرات چندي وجود دارد:
کلمه "سين" و "شين" در اصطلاحات هفت سين و هفت شين، محرف کلمه فارسي "چين" است۔ يادآوري ميشود که کلمه سئدئر در نام عبري سنت سيني سئدئر يهودي نيز به معني چيدن، نظم و آرايه ميباشد. بنابراين چين در ترکيب اوليه هفت چين، ترجمه سئدئر عبري است. تبديل بعدي حرف چ به ش و س احتمالا از تاثيرات عربي (چ به س، ص، ش) و به احتمال کمتر ترکي (نمونههاي چام-شام، سونقور-شونقار، ..) است. همچنين در زبانهاي ايرانيک تبديل چ به س قاعدهاي معلوم است۔ چنانچه چو فارسي در زبانهاي شوشتري و لري به صورت سي، سريش به صورت چيريش، و چورد در زبان ارمني معادل سرد فارسي وجود دارند۔
احتمال ديگر آن که کلمه "سين" در ترکيب هفت سين، مخفف کلمه "سيني" است که به مرور زمان و با ريشهشناسي عاميانه به نام حرف س يعني سين ربط داده شده است. در زبان فارسي، با ريشهشناسي عاميانه مشابهي، کلمه "سينچي" ترکي به معني به دقت بررسي کردن، تبديل به "سين جيم" کردن شده است. اساسا کلمات سنجد، سماق، سمنو، سنبل، سرکه، سماور، ساعت، سکه و سيخ و ... که جز سفره هفت سين و يا شهد و شکر و شراب و شمع و شايه و ... که جز سفره هفت شين شمرده ميشوند هيچکدام ريشه فارسي ندارند.
ريشهشناسي کلمه سين بر اساس اصطلاح ترکي "يئددي سين" و با کمک از پسوند مرکب ادعائي –سين به معني "هفتاش را" غير قابل تائيد با دادههاي تاريخي و متون و فولکلوريک، نادرست و غيرعلمي است. اولا سنتي به نام يئددي سين نه در ميان ترکها و نه ديگران هرگز وجود نداشته است، دوما پسوند مرکب مذکور در اصطلاح پيشنهادي يئددي سين –سين نبوده، -سيني -سينگي است؛ سوما اين پسوند به کلمه اول متصل نوشته ميشود نه منفصل آز آن؛ چهارما در زبان ترکي پسوند –سيني پسوندي اسمساز نيست، ....
سيزده بدر، گزي گونو: دوم ماه قيرآچان- آوريل (١٣ فروردين).
سيزده بدر در اساس منشاء بين النهريني- سامي- عبراني - بابلي (از کشور عراق فعلي) و رومي-يوناني دارد. شيوع و تشکل اين سنت به شکل امروزي آن، در پايتختهاي دولت ترکي- تورکماني حاکم بر ايران بويژه در تهران قاجاري بوده است. نحوست و شوم بودن عدد سيزده در فرهنگ نمادهاي گوناگون شماري از اقوام و مدنتيهاي باستاني و قديم غير ايرانيک وجود داشته است.
نبود سابقه سيزده بدر در ميان ملل ايرانيکزبان: مراسم روز سيزده بدر و نحوست عدد سيزده و ... ارتباطي با فارسيگري و ايرانيت ندارد. در میان سنن فارسها سیزدهبهدر داراي موقعيت بسيار مبهمتري است. در کتابهای تاريخی و ادبی گذشته فارسي از قبيل التفهيم، تاريخ بيهقی و آثار الباقيه که تمامی آيينهای نوروزی را با جزئيات شرح دادهاند، نشانی مستقیم در مورد سيزده بدر نيست. شاعران فارسيگوي آن زمان هم در اشعار خود اشارهای به آن نکردهاند. اين سنت در ميان ملت تاجيک که داراي زباني نزديک به فارسي است و ديگر اقوام و ملل ايرانيکزبان مانند بلوچها و پشتونها نيز کاملا ناشناخته است.
رابطه مصري: حدود چهار هزار سال پيش در مصر باستان جشن تولد شمس، مصادف با شب يلدا برگزار ميشده است. مصريان در اين هنگام از سال به مدت دوازده روز، به نشانه دوازده ماه سال خورشيدي، به جشن و پايکوبي ميپرداختند و پيروزي نور بر تاريکي را گرامي ميداشتند. روز سيزدهم پايان جشن و پايکوبي بود.
رابطه بين النهريني، سومري، بابلي: سومریان در روز اول بهار (معادل نوروز) جشنهای مفصلی، به مدت دوازده روز برگزار میکردند. جشن سيزدهروزه بهار در اول سال در ميان سومريان ازهن آکيتوم، آکيتي شکينکو و در ميان بابليها عيد آکيتو، آکيتوم، رش شاتتيم نام داشت. در علم نجوم بين النهريني-بابلي و اساطير نجومي آنها نيز دوازده، از جمله در سال دوازدهماهه و دوره دوازده هزار ساله عمر جهان داراي معني بنيادين و اهميت ويژهاي است. بنا به تثبيت دکتر مهرداد بهار (نوروز، زمان مقدس) "جشنهای دوازدهروزه آغاز سال نيز با اين سال دوازدهماهه و دوره دوازده هزار ساله عمر جهان مربوط است. دوازده روز آغاز سال نماد و مظهر همه سال بود، انسان آنچه را در اين دوازده روز پيش میآمد، سرنوشت سال خود میانگاشت و گمان میکرد اگر روزهای نوروزی به اندوه بگذرد همه سال به اندوه خواهد گذشت".
رابطه يهودي –موسوي: طبق تورات، سفر خروج باب ١١ و ١٢؛ روز سيزدهی فروردين ويا سيزدهم سال نو مصری، روز برخورد سهمگين يک ستاره دنبالهدار با زمين و فلاکتها و خرابيها و تلفات انساني سنگين متعاقب آن است. بر اساس روايت موسوي ديگري، "هامان وزير خشايارشاه به دليل عدم اطاعت قوم يهود از وي، پادشاه را مجاب به قتل آنان ميکند و بر اساس قرعه روز ١٣ آدار و يا مارس (سال ۳۴۰۵ عبری معادل با ۲۵ فوریه ۳۵۵ قبل از میلاد) را براي اين کار تعيين ميکند. ملکه يهودي وي استر (اشتار) به قوم يهود ميگويد که بايد به درگاه خدا توبه و استغفار کنند و مراسم تعنيت به جاي آورند. بر اثر اجرای مراسم "تعنیت" خدا از گناهان قوم یهود ميگذرد و این بلا را از آنان دور ميسازد. سپس استر نزد پادشاه ميرود و او را از بيگناهي و مظلوميت قوم يهود مطلع ميکند و در نتيجه طرح هامان خنثي شده و قوم يهود نجات مييابد. بدين مناسبت يهوديان عدد ١٣ را نحس ميشمارند و در روزهاي ١٤ و ١٥ آدار (مارس) عيد "پوريم" را جشن ميگيرند" (کلمه پوريم به عبري به معناي قرعه است).
رابطه يوناني: در تاريخ يونان، فيليپ پدر اسکندر مقدوني به سبب نگذاشتن مجمسه سيزدهم در معبدي که داراي مجسمه دوازده خداي ديگر بود و گذاشتن مجسمه خود به جاي آن کشته شده است، ....
رابطه مسيحي: در تاريخنگاري مسيحيت، خيانت یهودای اسخر یوطی، سیزدهمین فردی که به جرگه مسیح و یازده حواري دیگرش درآمده و به همراه آنان بر سر سفره آخرين غذای عيسي و يا شام آخر حاضر بود، موجب مصلوب شدن حضرت عيسي گرديد. عیسویان از اين رو عدد سیزده را شوم و بدشگون میدانند. بنا به اين روايت يهودا که قصد داشت عيسي را به مخالفانش تسلیم کند با قرار قبلي هنگامی که وارد محفل مسیح شد، او را بوسيد تا دشمنان او از این راه وي را شناسایی کنند. بدین ترتيب مسیح دستگیر، محاکمه و مصلوب شد.
رابطه عربي: بنا به تثبيت مصرشناس آلماني هینریش کارل بروگش در کتاب خود بنام سفرنامه به ایران، اعراب روز سيزده بدر و نحوست آن را ميشناختند و ميشناسند و به آن شمّ النسيم و يا شمّ الهوا ميگويند. در اين روز، همه مردم براي فرار از نحوست آن، به اطراف روستاها و شهرها ميرفتند و تا غروب به خانههاي خود باز نميگشتند. رنگ کردن و تزئين تخم مرغها از ديگر سنن اين روز و يادآور سنت مشابه در عيد پاک مسيحيان است.
رابطه چيني- تورکيک: سنت سيزده بدر به شکل امروزين آن در تهران پايتخت دولت ترکي قاجاري فرم گرفته و شايع شده است. نخستين اشارات مستقيم به اين سنت نيز در آثار عبدالله مستوفي (شرح زندگانی من: تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه) و ادوارد پولاک (سفرنامه: ایران و ایرانیان) مربوط به دوره قاجار و تهران پايتخت اين دولت ترکي است.
علاوه بر اين امر، فرهنگ ترک از منظر رايج ساختن مفهوم دوازده در گاهشماري نيز من غير مستقيم در سنت سيزده بدر دخيل است. کاربرد مفهوم دوازده در ميان ملل مختلف جهان بويژه در آسيا جايگاه مهمي در گاهشماريها داشت. يکي از قديميترين تقويمهاي دنيا، تقويم دوازده حيواني است. اين گاهشماري متاثر از گاهشماري چيني، در ميان دانشمندان اسلامي به نامهاي تاريخ ترک، تاريخ ترکستان، تاريخ ختن، اويغور و يا تاريخ ترکان مشهور است. تقويم ترکي دوازده حيواني که توسط همه دولتهاي ترکي حاکم بر ايران بکار برده ميشد، با تاسيس رژيم پهلوي و در راستاي سياست ترکيزدائي، ممنوع و برچيده شد.
شب يلدا، يلدا گئجهسي: ٢٢ آراليق-دسامبر (اول دي)
شب يلدا يا در فرهنگ ترکي شب چله، درازترين شب سال، آخرين شب پاييز و نخستين شب زمستان، پايان قوس و آغاز جدي است. يلدا کلمهاي سرياني –سامي و به معني زاده شدن به فارسي و تولد، ولادت و ميلاد به عربي است. الف آخر کلمات در زبان سرياني مانند الف و لام عربي در ابتداي کلمات است و نقل تعريف يک کلمه را ايفا ميکند (مانند مسيحا معادل المسيح). به گفته ابوريحان بيروني به فارسي آنرا " شبزادان" ترجمه کردهاند. کلمه يلدا از نظر معني معادل با کلمه نوئل از ريشه ناتاليس رومي به معني تولد است.
جشن شب یلدا یا چله آنگونه که امروز در ميان فارسها و ديگر ملل ساکن در ايران مرسوم است ربطي به فارسيت و ايرانيت ندارد. مراسم شب يلدا با اسامي مختلف از روزگاران کهن در ديگر مناطق جهان و بسيار پیش از ظهور عيسي مسیح رايج بوده و آوازه جهانی داشته است. اين مراسم داراي منشاء اوليه مصري، يهودي- موسوي، سامي-سرياني-آرامي (از سوريه فعلي) و سپس روم (ترکيه و شبه جزيره بالکان فعلي) است.
رابطه مصري: حدود چهار هزار سال پيش در مصر باستان جشن تولد خورشيد، مصادف با شب يلدا برگزار ميشد. مصريان در اين هنگام از سال به مدت دوازده روز، به نشانه دوازده ماه سال شمسي، به جشن و پايکوبي ميپرداختند و پيروزي نور بر تاريکي را گرامي ميداشتند
رابطه يهودي – موسوي: مقارن با شب يلدا، موسويان-کليميان جشن ديگري بنام ايلانوت برگزار ميکنند. جشن ايلانوت موسويان که نام کامل آن روش ها'شانا لا'ايلانوت (سال نوي درختان) است، بسيار به مراسم شب يلدا شبيه ميباشد. اما يهوديان با به روزسازي اين سنت کهن، به جاي بريدن درخت کاج مانند مسيحيان در کريسمس، در اين روز درخت ميکارند.
رابطه رومي- مسيحي: روميان يلدا را ناتاليس آنويکتوس يعني روز تولد شکستناپذير ناميدهاند. کنستانتين امپراتور روم، مشهور به پدر کليسا، در آغاز سده چهارم ميلادی به اين سبب که مسيحيان، عيسي را مظهر نور ميدانند، شب يلدا را با روز تولد حضرت مسيح در ٢٥ دسامبر برابر کرد. پس از آن کليسای روم نيز به طور رسمي بيست و پنج دسامبر را برای برگزاری جشن ميلاد مسيح پذيرفت و اين روز در جهان مسيحێ به نام ميلاد مسيح جشن گرفته شد (به جز يک فرقه از مسيحيان که ششم ژانويه را به عنوان روز تولد مسيح تثبيت کردهاند). بسياري از مسيحيان همزمان با شب يلدا جشنهاي مربوط به کريسمس را نيز دارند که تزئين يک درخت کاج بريده شده رکن اصلي آن است.
سيستم چيلله – قيرخجا در آزربايجان و عيد ناردوغان تورکيک: شب يلدا در زبان ترکي چيلله گئجهسي ناميده مي شود و صرفا يک روز از سيستم و مراسم طولاني هشتادروزه چيلله-قيرخجا است. بؤيوک چيلله – قيرخجا و يا چله بزرگ سردترين چهل روز سال از اول دي-٢٢ دسامبر آغاز ميشود و بدنبال آن کيچيک چيلله -قيرخجا که آنهم چهل روز است مي آيد. بيست روز اول کيچيک چيلله، بالا چيلله -قيرخجا و بيست روز دوم بوز چيلله – قيرخجا نام دارد. ترکان از ياکوتها در سيبري تا آلتايها در آسياي ميانه و تاتارها در روسيه مرکزي ... و مغولان طولانيترين شب سال را با نامهاي گوناگوني چون ناردوغان (نار به مغولي به معني آفتاب)، گونهش دوغان، قوياش توغا و ... جشن ميگرفتند. درخت حيات که پپدهاي جهان شمول در ميتولوژيهاي گوناگون است و در ميان ترکان آردوش- آرديج ناميده ميشود. بستن پارچههاي نذري به درخت آرديج که از ارکان عيد ناردوغان بود، شباهت بسيار به آويختن هدايا از درخت کريستمس دارد.
رابطه چيني- تورکيک: برخي از عناصر متاخر سنت التقاطي و آميزهاي يلدا در ايران، مانند خوردن خربزه در اين شب منشاء تورکيک داشته، از سنت تورکي-چيني "هانسيخ" رايج در ميان تورکان باستاني اويغور گرفته شده است. طبق منابع تاريخي اويغورهاي ترکستان در روز دهم ماه سوم به منظور نمايش نترسي خود از سرما، داراي جشني بنام هانسيخ به معني "تفريح خوردني سرد" بودند. سنت هانسيخ معادل پاسکالياي مسيحيان و خيدير گونو`ي علويان ترک است. در اين روز تمام آتشها به مدت يک روز خاموش و خوراکيهائي سرد تهيه شده از يک روز قبل خورده ميشوند. هندوانهاي که از فصل تابستان نگاه داشته شده و در آزربايجان به "چيلله قارپيزي" معروف است نيز قاچ ميشود. مراسم خوردن هندوانه و تهيه قاووت همچنين بخشي از سنت "خيدير سوفراسي" در ميان قزلباشان ترک است.
اعياد ديني-مذهبي اسلامي:
عيد فطر (رمضان)- اوروجلوق بايرامي: عيدي اسلامي-عربي است.
عيد قربان- آداق بايرامي:عيدي اسلامي-عربي است.
عيد خضر نبي-خيديرنبي (قوردلار) بايرامي: عيدي اسلامي-التقاطي، در اولين پنج شنبه (اورتاگون) بعد از ٣٠ اوجاق (٣٠ ژانويه).
عيد خضر الياس-خيديرائللئز بايرامي: عيدي اسلامي- التقاطي، ٦ کؤچآي (٦ مه، ١٦ ارديبهشت).
برخي از کلمات مربوط به آئينها و اعياد مردمي خلق ترک و آزربايجان
آئين: تؤرهTöre
آداب: گؤرهنهکGörenek
سنت: گلهنهکGelenek
رسوم: گلهنهکGelenek
مراسم: تؤرهنTören
جشن: شؤلهنSölen ، تويToy ، دويونDüyün ، سورSür ، قوتلاما Kutlama
جشن عروسي: دويون تويوDüyün Toyu
ضيافت:Şölen
مهماني: قوناقليقQonaqlıq
عيد: بايرامBayram
شادماني: شنليکŞenlik
تفريح: ائيلهنجهÉylence
جمعه: يئيگون Yéygün
سال نو: يئنگيلYéngil ، يئني ايلYéni il
چله: قيرخجا Qırxca
چله بزرگ: بؤيوک قيرخجاBöyük Qırxca
چله کوچک: کيچيک قيرخجا Kiçik Qırxca
چله کوچک (نيمه نخست ويا ٢٠ روز اول): بالا قيرخجا Bala Qırxca
چله کوچک (نيمه دوم و يا ٢٠ روز دوم): بوز قيرخجا Boz Qırxca
برخي از منابع
آي قين. ق. چرشنبه سوري. نشريه اولوس، شماره ١٣، ١٩٩٧، کلن، آلمان
ابن خلف تبريزي، محمدحسين. برهان قاطع
اسماعیلپور، ابوالقاسم. اسطوره، بیان نمادین. انتشارات سروش، چاپ اول، ١٣٧٧، تهران
انجوی شیرازی، ابوالقاسم. جشن و آداب زمستان. انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۴
اورمولو، اومود. ملل ترک و یئنی گون بایرامی، باهار بایرامی و یا عید نوروز
http://urmiye-turkoloji.blogspot.com/2011/03/blog-post_17.html
بروگش، هاینریش کارل. در سرزمین آفتاب
بروگش، هاینریش کارل. در محضر سلطان صاحب قران
بلوک باشی، علی. نوروز جشن نوزائی آفرينش.١٣٨٠
بهار، دکتر مهرداد. تخت جمشيد، بخش مدخل
بهار، دکتر مهرداد. جستاری چند در فرهنگ ایران. مقاله "نوروز جشني آريايي نيست". انتشارات فکر روز، چاپ سوم، تهران، ١٣٧٦
بهار، دکتر مهرداد. مصاحبه با مجله آدينه. شماره بهار ١٣٧٢
بهار، دکتر مهرداد. نوروز، زمان مقدس. ماهنامه چيستا، فروردين ١٣٦٢
پارسی، تورج. از یلدای ایرانی تا Jul سوئدی
تقيزاده، سيد حسن. بيست مقاله
جاحظ. المحاسن و الاضداد
ختائي، شاه اسعماعيل. دهنامه
راشدی، حسن. نوروز جشن فرا ايراني
رجبي، دکتر پرويز. جشنهاي ايراني
رضایی، عبدالعظیم. اصل و نسب و دینهای ایرانیان باستان. چاپ ششم. تهران: دُر، ۱۳۸۱
رضی، هاشم. آیین مهر. انتشارات بهجت ۱۳۷۱
رضي، هاشم. گاهشماري و جشنهاي ايران باستان
روحالامینی، محمود. آئینها و جشنهای کهن در ایران امروز، نگرش و پژوهشی مردم شناختی. موسسه انتشارات آگاه، چاپ اول، تهران، ١٣٧٦
سفيدگر شهانقي، حميد. جشن شب يلدا در ايران. دفتر پژوهشهاي راديو
شعبانی، رضا. آداب و رسوم نوروز. مرکز مظالعات فرهنگی بینالمللی، انتشارات بینالمللی الهدی، چاپ اول، تهران
شهرنازدار، محسن. نوروز در موسیقی کلاسیک ایران
صدرالاشرافی، ضیاء. نوروز و تاریخچه آن. هفتهنامه شهروند، شماره ١٢٢١
صرافي، عليرضا. بايراملار بايرامي. ائل بيليمي، س ٣
صفري، حسن. تورکلهرده يئني ايل- ياز بايرامي
عاف، آرئن. عید چلله یا ناردوغان بر همۀ شما مبارک باد
فيضالهي وحيد، دکتر حسين. عيد نوروز ايران يا عيد دوموز ترکان
کاشغري، محمود. ديوان لغات الترک
کریمر، ساموئل. الواح سومری. ترجمه داود رسائی. انتشارات ابن سینا با همکاری موسسه انتشارات فرانکلین، تهران، ١٣٤٠
گورگنلي، آقميرات. به پيشواز جشن ملي ارگنه قون (باهار بايرامي-نوروز).١-نقش آتش مقدس ٢- پيدايش حماسه ارگنه قون
محمدی، حسین. جشنهای ایران باستان. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی تربیت معلم، ۱۳۸۰.
مراغی،عبدالقادر. شرح ادوار. به اهتمام دکتر تقی بینش. مرکز نشر دانشگاهی،١٣٧٠
مراغی،عبدالقادر. مقاصدالالحان. به اهتمام دکتر تقی بینش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ١٣٥٦
مفرد، جواد.اساس بابلی و بومی نوروز و مهرگان و سده ایرانیان
منظوری، ناصر. معمای سفره هفت سين
هئيت، دکتر جواد. نوروز بايرامي ايراندا. وارليق ژورنالي، سايي ٤-٩٥ ، تهران قيش ١٣٧٣
ويکيپديا: مواد يلدا، سيزده بدر، چهارشنبه سوري، نوروز، هفت سين
-Eski Türklerde Takvim ve Nevruz bayramı, Cevat Heyet, Türk dünyasında Nevruz üçüncü uluslararası bilgi şöleni bildirelri, Atatürk kültür merkezi başkanlığı yayınları -2000- Ankara
-Novruz mərâsimi kompleksinin târixi mifoloji anlamı, Məhərrem Qasımlı, Azərbaycan şifâhi xalq ədəbiyyâtına dâir tədqiqlər, VIII cild. Səda neşriyyâtı, 1999 Bakı
- Ali Yaseen Ahmad and A. Kirk Grayson, Sennacherib in the Akitu House, Iraq, Vol. 61, (1999), pp. 187-189; Simo Parpola, Neo-Assyrian Treaties from the Royal Archives of Nineveh, Journal of Cuneiform Studies, Vol. 39, No. 2 (Autumn, 1987), pp. 161-189
-Tikva Frymer-Kensky, The Tribulations of Marduk the So-Called "Marduk Ordeal Text", Journal of the American Oriental Society, Vol. 103, No. 1, Studies in Literature from the Ancient Near East, by Members of the American Oriental Society, Dedicated to Samuel Noah Kramer (Jan. - Mar., 1983), pp. 131-141
-S. M. Sherwin-White, Ritual for a Seleucid King at Babylon? The Journal of Hellenic Studies, Vol. 103, (1983), pp. 156-159
-William Ricketts Cooper. "An Archaic Dictionary: biographical, historical and mythological: from the Egyptian, Assyrian, and Etruscan monuments". Published by S. Bagster and Sons, 1876.
-Julye Bidmead (2004). The Akitu Festival: Religious Continuity and Royal Legitimation in Mesopotamia. Piscataway, NJ: Gorgias Press. ISBN 1-59333-158-4.
-Svend A. Pallis (1926). The Babylonian Akitu Festival, Copenhagen.
-A. Sachs (1969). "Akkadian rituals", in: J. B. Pritchard, ANET, 3rd. ed., Princeton, pp. 331-4.
-Karel van der Toorn (1990). 'Het Babylonische Nieuwjaarsfeest' in Phoenix. Bulletin van het Vooraziatisch-Egyptisch genootschap Ex Oriente Lux 36/1, 10-29.
-Heinrich Zimmern (1906), Zum babylonischen Neujahrhfest, BVSGW, vol. 58, pp. 126–56; vol. 70 (1918), pt. 3, 52 pp
Uygur Türklerinde Nevruz. Alimcan Ziyaî, Veli Savaş Yelok
Türk Kültüründe Nevruz, Ayşe Başçetinçelik
Hz. Ali'nin Doğum Günü ve Sultan Nevruz
گرچهيه هو
http://iranglobal.info/node/53864
0 comments:
Post a Comment