Tuesday 30 May 2017

انتقاد ناپذیری ؛ حکومت غنی را به سوی فاشیسم می راند

ابراهیم ورسجی
نهم جوزای 1396
متأسفانه ، دیروز، ازطریق رسانه‌ها ، آگاه شدم که ارگ یک دسته ویژه را توظیف کرده است تا صفحه فسبک بیکارانی را که می‌خواهند کاردولتی پیداکنند بررسی نماید. به این معناکه ،به آن های که حکومت فاسد را ازطریق فسبک کوبیده اند، ماموریت داده نمی شود. وقتیکه چنان مطلبی را خواندم، واقعاً دریافتم که حکومت کابل طرف فاشیسم وشوینیزم روان است. اگرچه درگذشته بسیارکوشش کرده‌ام درباره دسته های باصطلاح سیاسی افغانستان واژه فاشیسم وشوینیزم رابکارنبرم؛ به این خاطرکه،این ها چنان پس مانده وگذشته گرامی باشند که سزاوارگرفتن پسوند وپیشوند فاشیسم وشوینیزم هم نمی باشند.
آری ، ازاین نگاه که ، فاشیسم و شوینیزم بارمنفی دارند ،نمی خواستم درفضای فرهنگی افغانستان بکاربرده شوند. ازسوی دیگر، فاشیسم وشوینیزم با جود بارمنفی یا زشت شان پیشرفته ترازدسته های دریشی ونیکتای پوش افغانی می باشند. بهرصورت، بخاطر خود ستایی ودیگرستیزیی افراطی که فاشیسم وشوینیزم دارد،آن را درباره عناصر خاصی درحکومت کابل بکارمی برم ؛ وعلت آن این است که مادرگذشته هم این‌گونه ذهنیت ورفتار متعصبانه- چرکین و قبیلگی را درافغانستان داشتیم.ذهنیت ورفتاری که به مبتلایان خود تلقین کرده بود که برترهستند وباید دیگران برتری شان را قول کنند وبرتری شان هم این بود که بدون نوکری به همه گونه های استعمار بی‌شخصیت ترین هابودند؛ واکنون ادامه دهنده راه غلط آن‌ها درس ازتاریخ ناشاد پیشنیان خود نگرفته اشتباه پشت اشتباه می کنند. با توجه به موجودیت چنین ذهنیت ورفتارکهنه وتاریک وسمت- قبیله گرایانه وزیان های مادی ومعنوی آن به کشور ومردم ما،پیشه کردن سکوت درباره آن را لازم ندانستم.
ازاین رو ، ازرئیس جمهوری که سرناخن های پاهای آمریکا وانگلیس درارگ مانده است نه خواست مردم افغانستان ، می‌خواهم که وضعیت حساس افغانستان انقطاب نژادی پیداکرده وتروریسم زده را درک وبه تاریک اندیشان دور وبر خود اجازه ندهد که به بهانه‌های واهی ازجمله حمله جوانان بیکار برحکومت فاسد درفسبک ، آن‌ها را که نیازمبرم بکاریابی دارند، ازحق پیداکردن ماموریت حکومتی محروم نمایند. درست است که ، فن آوری اطلاعاتی این فرصت را برای نسل نو حتا نسل کهنه فراهم کرده است تا نظرات انتقادیی خود را درباره حکومت وسیاست وجامعه وتاریخ وفرهنگ واقتصاد جامعه افغانستان مطابق سویه واستعداد خود بیان نمایند؛ اما بیان نارضایتی به این معنا نیست که فرد یا گروه بیان کننده ی دشواری های کشور با مادروطن نامهربانی می کند.
واقعیت این است که ،بیان فساد ونابکاری رایج درحکومت که ازناخن پا تافرق سرآن را فراگرفته است؛ درجهت بیهبود اوضاع بیان می‌شود نه غیرازآن. به این معناکه، اگرحکومت درجهت اصلاح وکارآمد ساختن خود تلاش نماید، همه ذهنیت های انتقادی درباره اش ازحالت انتقادی- اعتراضی به حالت پیشنهادی- توصیه ی تغییر پیدامی کند. ازاین رو، به سران حکومت به‌خصوص رئیس غنی پیشنهاد می‌کنم که مسایل زیررا ازنظردونداشته باشد: نخست، جامعه افغانستان مبتلا به انقطاب نژادی وگروهی شده وهرگونه غلطی سمتی- قومی می‌تواند گورکن تمام شود؛ دوم،شماربیکاران نسل نو بسیار بالارفته است.بادرنظرداشت هردو اصل یاد شده ، معلوم است که درعادی ترین مسایل حکومتی مسایل نژادی وگروهی پا پیش می کذارند ودرد سرآفرینی می کنند. برای اینکه چنان درد سرآفرینی های درمیان نیایند، بهتراست که حکومت خود را به مقوله‌های ارایه شده درصفحه های فسبک جوانان بیکار متقاضی کارمصروف نکرده آن هارا حسب تحصیل ولیاقت شان توظیف نماید. معلوم است که باتوظیف شدن ، هرمنتقد فسبکی خود را درچارچوب قانون ومقررات دیده ازحالت انتقادی به حالت غیر انتقادی گام برمی دارد.درغیرآن، حکومت وارونه ی مسأله را دیده خود را در باتلاق نژادی وسمتی که همان فاشیسم وشوینیزم یا دیگرگریزی حتا دیگرستیزی می‌باشد انداخته قبر خود را حفرمی کند. همچنان ، رئیس غنی دقت نماید که بسیاری متعصبان وشوینیست ها وفاشیست های اتراق کرده درارگ درخدمت آی اِس آی می‌باشند وآی اِس آی هم نفع خود را درتفرقه انگیزی قومی درافغانستان می بیند.

Sunday 28 May 2017

متا سفم بحال اشرف غنی ! به این خاطر که ،ازکیسه مردم به شرکت الکوزی لک بخشی کرده است

ابراهیم ورسجی
هشتم جوزای 1396
سیاست مداران درکاخ شیشه زندگی می‌کنند
مقوله سیاسی
متأسفم بحال اشرف غنی! به این خاطرکه ،یک ساحه فراخ تجارتی درغرب میدان هوای کابل را بسیار ارزان ترازساحه رهایشی به شرکت الکوزی فروخته است. بیاد اشرف غنی بدهم که ، من پیش از تحمیل اداره وحشی طالبان توسط امریکا، انگلیس وارتش پاکستان به مردم جنگ زده کابل ، 14 ماه وچند روز شهردار/ شاروال این شهر مصیبت زده بودم وخود ستای نمی‌کنم وبه صراحت می‌گویم که کابل را ازشر تباه کاران وتفنگ داران وقاچاقبران محافظت کرده تمام دروازه های غصب گری وجنایت شان را بسته کرده بودم.
بطورنمونه ، فهیم وبرخی تفنگ داران بی‌فرهنگ به احمد شاه مسعود ازمن شکایت کرده بودند که اجازه نمی‌دهد شیر پور پروژه رهایشی شود تا قصرهای امروزی شان را درهمراهی با تکنوکرات های جاهل بسازند.ازاین رو، احمدشاه مسعود به من گفت که چرا موقع نمی‌دهی شیرپور پروژه رهایشی شود؟ درجواب او گفتم که زمین شیرپور ازوزارت دفاع است. معلوم نیست که وزارت دفاع آماده فروش زمین خود است یانه؟ اگر وزارت دفاع آماده فروش شیرپورشود، شهرداری/ شاروالی کابل پولی ندارد که پرداخته آن را ازخود نماید وبعد ازآن پروژه ی رهایشی بسازد.احمد شاه مسعود دیگرسخنی نگفت وگفت وگومان تمام شد.ازتمام شدن گفت وگوی یاد شده این‌گونه دریافتم که احمد شاه مسعود به استدال من قانع شده است.ازاینکه دیگردرزمینه سخنی برایم نگفت، دال بر قانع شدنش بود!
بعد ازعقب نشینی دولت اسلامی ازکابل به شمال، معلوم بود که دوره طالبان ، دوره گذار برای سازمان های زیرزمینی آمریکا وانگلیس وآی اِس آی پاکستان بود. ازاین رو،امارت شرعی ودر اصل شریرطالبان درباره شیرپور تصمیمی نگرفت. بلی ، وقتی که کرزی توسط سیا وایم آی سیکس / سازمان های زیرزمینی آمریکا وانگلیس وآی اِس آی پاکستان ، بنام جنگ علیه تروریسم طالبان ر ا روانه کویته وپشاور وکراچی کردند تا آی اِس آی برای برهه بعدی بازسازی شان نماید، کرزی وتکنوکرت های جاهل زیر ریاستش جمع تفنگ داران جاهل وقاچاق چی‌ها هم شیرپوررا توزیع وقصرسازی کردند هم ساحه های تجارتی کابل وولایت ها را به خود ومافیای مواد مخدر توزیع کردند. وقتی که باند های تباه کار نشسته درحاشیه ی حکومت منحط کرزی دیدند که سران حکومت غصب وغارت می کنند، آن‌ها هم گستاخ‌تر شده زمین وخانه ی وساحه سبزی درکابل وکناره های آن ومرکزهای ولایت ها باقی نگذاشته همه را غصب ومصادره کردند.آری، یکی ازنماد های چنان قانون گریزی ها وحق سوزی ها بازار سیاه کردن زمین‌های رهایشی می باشد. بطورنمونه، دروقت شهرداربودن من، دربخش ارزان قیمت،قیمت سه ونیم بسوه زمین که کمترین ساحه برای یک خانه رهایشی می باشد، 15 افغانی ودردیگر بخش‌های کابل 25 افغانی به پول افغانی امروز بود. برخلاف، اکنون درآن ساحه ها زمین رهایشی پیدا نمی شود، اگر پیدا شود، دربازار سیاه به بالاتر از65 هزاردالر به فروش رسانده می شود. این است خیانت حکومت باصطلاح تکنوکراتیک کرزی که اشرف غنی یکی ازپایه گذاران وکارگزاران بود واکنون رئیس آن می باشد.
درباره تفاوت میان قیمت زمین‌های رهایشی وتجارتی، به آگاهی اشرف غنی برسانم که برای کمک به مردم کم درآمد حتا غنی ترهای که می‌خواستند ومی خواهند درشهر دارای خانه شوند، قیمت ساحه رهایشی ارزان وازاینکه ساحه تجارتی را تاجرها می‌خواستند ومی خواهند، قیمت آن بسیارزیاد می باشد. متاسفانه ، ازطریق رسانه‌ها آگاه شدم که برخلاف قانون ومقررات،رئیس جمهور غنی یک ساحه فراخ تجارتی درغرب میدان هوای کابل یا درکنارآن را که قیمتی ترین ساحه می باشد،به قیمت بسیار ارزانتراز ساحه رهایشی به شرکت الکوزی فروخته است. درحالیکه فروش ارزان زمین تجارتی یاد شده توسط اشرف غنی به شرکت الکوزی را مخالف قانون می دانم، به او می‌گویم که با چنان کار غلطی قبرخود وحکومت لرزان- نامردمی خود را چقور حفرمی کند. حکومتی که درسرناخن های سیا / سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا وایم آی سیکس/ سازمان اطلاعات بیرون مرزی انگلیس زنده مانده است. جالب این است که، آی اِس آی، نوکر کارشکن سازمان های جاسوسی یاد شده برخلاف خواست آقایان خود درکمین نشسته است تا تووحکومتت را غرق کند.این هم درزمانیکه پایگاه مردمی ات دربخش پشتون های غرب خط دیورند را طالبان وگروه حقانی گرفته‌اند وتو را درلبه پرتگاه قرارداده اند؛ ودرمیان دیگرقوم هاهم معلوم است که پایگاه نداری وبرخورد نادرستت با دوستم نشان داد که با کثرت گرای هرچند کمرنگ مند رج درقانون اساسی هم مخالف می باشید. .
ازاین رو،به نفع شما وحکومت فاسد - لرزان تان می‌دانم که هرچه زود تر به معامله غیر عادلانه با شرکت الکوزی پایان داده خود را بیشترازاین مسخره درپیشگاه خالق وخلق او نه نمائید! همچنان ، به شما غنی آقا می‌گویم که به این مقوله ی سیاسی ( سیاست مداران درکاخ شیشه زندگی می کنند) بسیارتوجه نمائید! به این معناکه،درکاخ شیشه ی زندگی می کنید. معنای زندگی درکاخ شیشه دوگونه می باشد: نخست، همه شمار امی بینند که چگونه کارمی کنید؟ دوم، کاخ شیشه ی با یک سنگ پرانی ساده فرومی ریزد. فکرمی کنم که با خواندن این نویشته من معامله ننگین زمین با شرکت الکوزی را پایان داده خود را ازمخمصه بیرون می کنید! اگرنکنید،برایتان دعای مغفرت می کنم! البته با این فرق که، تلف کردن حقوق دیگران را خداوند منان باوجود توبه ودعا نمی پذیرد! پس ، باچنان معامله ی حق ستیزانه ، راه جهنم را بروی خود باز می نمائید!

Friday 26 May 2017

جمعیت اسلامی ؛ به حیث یک حزب سیاسی ، وجود خارجی نداشت وندارد

ابراهیم ورسجی
پنجم جوزای 1396
وقتیکه جمعیتی ها وحزبی ها به خصوص اولی ها ازتاریخ 60 ساله خود بحث می کنند وبه مبارزه خود فخرفروشی هم می کنند وخود را حزب سیاسی هم می نامند، ازخنده روده درد می شوم! به این خاطرکه ، یک جنبش سرسری با دانش احساسی دراخیر پادشاهی ظاهرشاه به گونه واکنش دربرابر دین ستیزی چپی های مسکوی ودربارشاهی بنام جوانان مسلمان ظهور کرد ومن هم نه درمرکزبلکه در ولایت تخاز متعهد به آن شدم؛ وفکر کرده بودم که ازآن چیزی به نفع دین ودنیای مردم افغانستان ساخته می شود. متاسفانه، آن خیزش واکنشی جوانان مسلمان بعد ازکودتای 26 سرطان 1352 وکودتای احمقانه ی حکمتیار،نصرت یار و محمد عمر جوان کشمی درسال 1353 شکست خورد وعده زندانی وحکمتیار وربانی که دومی رئیس جمعیت اسلامی با تغییرنام جوانان مسلمان بود وازکودتا خبری نداشت به پشاورگریختند وسیاف هم درحال سفر به امریکادرمیدان هوای کابل دستگیر وزندانی شد. ازآن تاریخ به بعد، رویداد ننگین سال 54 پنجشیر، لغمان وشنوار به تشویق آی اِس آی صورت گرفت وبعد ازآن حزب ازشکم جمعیت درپشاوربیرون شد. درادامه آن،داود خان که ازمسکو روبرتافته بدامن شاه ایران افتاد وازپشتونستان خواهی منصرف وذوالفقار علی بوتو را درکابل استقبال کرد، حزبی ها وجمعیتی های چند نفره درپشاور خسته حال شدند. ازبد رویداد ها،کودتای ثور 57 صورت گرفت وژنرال ضیاء الحق رئیس جمهورپاکستان درکابل ازتره کی وامین خواست که درباره دیورند همان معاهده را که داود با ما سربراه کرده بود وباید امضامی شد که نشد، اگرقبول دارید، ما ازمخالفان شما حمایت نمی کنیم. تره کی وامین سخن قناعت بخشی به ژنرال پاکستانی نگفتند واوهم ازکابل به تهران نزد آریامهررفته وکمربستند به کمک مخالفان شوروی درافغانستان وچین هم همکارشان شد. درحالیکه به کمک پاکستان جنگ های پراکنده علیه رژیم باصطلاح خلقی ، مسکو را ترساند وباعث پیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان شد. پیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان امریکارا به میدان آورده سازمانچه های جهادی دست ساخت آی اِس آِی را ابزار دالرگیری ارتش پاکستان ازامریکا ساخت ودرنتیجه جهادی ها به کابل رسیده این شهررا ویران کردند.
آری ، می دانم که اگرجهادی ها سازمان سیاسی می بودند وعقل سیاسی می داشتند، کابل را ویران نمی کردند.با ویرانی کابل، پروژه رنگ تازه گرفت وانگلیس طالبان را ساخت وامریکا اداره آن وعربستان تمویل آن وپاکستان تطبیق این پروژه سیاه را بدوش گرفت.متاسفانه، ربانی، مسعود وسیاف تبلیغ به نفع این گروه را شروع کردند. من که درماه سنبله 1373 به خواهش فرمانده مسعود واستاد ربانی درهمراهی عبدالرحمن بی سواد برای گفت وگو مطابق خواست آی اِس آی به اسلام آباد رفته بودم وهدف آی اِس آی این بود که به گروه های جهادی بفهماند که بدیل جهادی هایعنی طالبان را باداران تیارکرده اند وسازمان های جهادی یعنی جمعیت، شورای نظار، حزب اسلامی، حزب وحدت وجنبش ملی- اسلامی دوستم باید متحد شده حکومت ائتلافی بسازند.شورای نظاری های جاهل که عبدالرحمن بی سواد نماینده شان بود مسئله را نه فهمیده با خود داری ازگفت وگو با جنبش ملی دوستم ویرانگری کردند وحزب اسلامی هم درنبود جنبش آماده مذاکره نشد.وقتیکه درجریان گفت وگو کوشش کردم ترمیم کنم،درحضور رئیس کل آی اِس آی، رئیس ولایت سرحد آی اِس آی به رئیس خود گفت که ورسجی مرد مستقل است نه ازجمعیت ونه ازشورای نظار وترمیم کاریی من موثرواقع نشد.بعد ازشام همان روز، رئیس سرحد آی اِس ای به مهمان خانه آمده گفت که طالبان از سپین بولدک عبور کردند. وماهم حرکت کردیم به سوی کابل. پس فردای فردای آن روز، در جبل سراج به استاد ربانی وفرمانده مسعود گفتم که این پروژه خطرناک است وبه آن کمک نکنید. ربانی ومسعود اصرارکردند که ازطالبان علیه مزاری، دوستم وحزب اسلامی بهره برداری می کنیم. من گفتم که طالبان شمارا به هندوکش بالا می کنند ؛ درحالیکه ، مزاری، دوستم وحکمتیار دریک چارچوب مناسب تقسیم قدرت آماده سازش با شما می باشند ؛ وجلسه پایان یافت. طوریکه دیده شد، طالبان والقاعده وآی اِس آی آقایان را به هندوکش بالاکردند؛ ومن هم به پشاوررفتم تا کتاب "جهاد وجنگ سرد قدرت های بزرگ" را بنویسم ونوشتم. درنهایت هم ، دیده شد که مسعود ازدرون سازمان خودش شهید کرده شد ومطابق نوشته کتاب "بوش درجنگ " ازباب ود وارد، دربدل چند میلیون دالر ، فهیم که ناحق درجای فرمانده مسعود قرارگفته بود، ریاست طالب کرزی را قبول واستاد ربانی را هم کنارزد. بلی، برخی جمعیتی های مفسد که در16 سال گذشته هم دردستارخان کرزی هم دردستارخان غنی نشسته نیمه شکم سیرنان خوردند ومی خورند وشکم سیرنان را شورای نظار خورد وجمعیت تکه- پاره ودراصل نابود شده را به میراث گذاشت. اکنون که روی پروژه خاص دست های پشت سر حکمتیاررا به میدان آورده اند، همان جمعیتی ها وشورای نظاری های کته شکم- تهی مغزکه درمیان شان افراد خوب کم یافت می شود،احساس خطر کرده شورای رهبری 64 نفری ساخته اند ویک عده شان هم شورای انسجام مسخره را علیه آن ساخته اند.ازاین رو، برای آن ها شرمساری ونابودی را تبریک می گویم!

Sunday 21 May 2017

تروریسم را نمی توان باکمک حاکمان مستبد بویژه شاه مستبد عربستان ریشه کن کرد


ابراهیم ورسجی
اول جوزای 1396
به آگاهی همه گان ازطریق رسانه‌های جهانی رسانده شد که روزیکشنبه 21 ماه مه برابر به 31 ماه ثور ، رئیس جمهور ترامپ طی سخنرانی به سران بسیاری کشورهای مسلمان درریاض/ پایتخت عربستان ، ازآن هاخواست که علیه تروریسم وتند روی مذهبی مبارزه وبه ریشه‌کنی آن‌ها بپردازند. من ؛ درحالیکه مبارزه علیه تروریسم توسط رئیس جمهور ترامپ را درک وتایید می کنم،به جناب او صریحاً می‌گویم که هدف را خوب انتخاب کرده اما استراتژی وتاکتیک را نادرست برگزیده است. به این خاطرکه ،حکومت های مستبد وخود سر ازجمله حکومت نفتی عربستان وامیرهای نفتی جنوب خلیج فارس ونظامی های پاکستانی هم تولید کننده وگسترش دهنده تند روی وتروریسم مذهبی وهم متحد آمریکا می باشند.متحدانیکه ضررشان به آمریکا بیشترازفایده شان می باشد.
آری آقای ترامپ ، من سخنرانی شما وپیش ازشما، سخنرانی شاه عربستان را ازطریق شبکه تلویزیون الجزیره شنفتم وبعد ازسخنرانی شما، سخنرانی عبدالفتاح سیسی رئیس جمهور مصررا هم شنفتم. شایان ذکراست که، امضای معاهده 110 میلیارد دالری فروش اسلحه با شاه عربستان درروزقبل ازخطابه تان به سران کشورهای مسلمان را هم ازطریق همان شبکه شنود کردم. درباره فروش این مقداربزرگ اسلحه به عربستان که ارتش وقانون اساسی ندارد ودرنقض حقوق هم مشهور می باشد، به آگاهی تان برسانم که یا درجهت تباهی بیشتریمن بکاربرده می‌شود یا دراختیارتروریستان وتند روان مسلمان گذاشته می‌شود ؛ به گونه ی که 115 میلیارد دالر اسلحه که دردوره سلف شما به عربستان فروخته شد، باکاربرد آن هم یمن ویران کرده شد هم تروریستان داعشی والنصره ی درعراق وسوریه تجهیز کرده شدند. خوب است که نهاد های حقوق بشر عربستان را بخاطرتباه کاری دریمن به نسل کشی متهم کرده اند! درهمین روز که شما معاهده فروش اسلحه را با عربستان امضاکردید، رسانه‌ها ونهاد های خیریه با تصویر نشان دادند که کولرا درحال کشتاردریمن می باشد؛ وقبلا ، بخش خوراک سازمان ملل اعلام کرده بود که نزده ونیم میلیون نفردریمن به نان برای زنده ماندن نیازفوری دارند! افسوس که حمله های تروریستی عربستان ازطریق هوا آن هم با کاربرد سلاح های یپیشرفته آمریکا بیشتربه دشواری های یمنی هاافزوده است!
.همچنان ،ازکمک مالی عربستان برای طالبان وگروه حقانی ازطریق ارتش پاکستان وقتل سربازان کشور خود تان درافغانستان ولرزانترکردن حکومت دست نشانده تان درکابل توسط آن‌ها ، حتماً مشاوران تان آگاه تان کرده اند. درواقع ، گسترش تروریسم درافغانستان به کمک پاکستان که نوازشریف نخست وزیرآن کشورهم مخاطب تان بود وعزم کرده‌اید شمارسربازان تان را دراین کشور بیفزایید ، دقت نمایید که عربستان وپاکستان درشعارمتحد شما علیه تروریسم ودرعمل متحد تروریستان ازافغانستان تا لبیامی باشند واین تعهد رادرعمل به نمایش گذاشته اند .
به عرض آقای رئیس جمهورترامپ برسانم که، سخنرانی ای ژنرال سیسی ، رئیس جمهورکودتاچی مصرراهم که بیشتر از 25 هزار زندانی سیاسی- عقیدتی دارد، شنیدم ! سیسی تنها درسخنرانی خود بدون اینکه نام ببرد، از رئیس جمهور ترکیه گیلایه داشت وعلت گیلایه اش هم این است که همتای ترکش به اخوان المسلمون / برادران مسلمان / گروه مخالف حکومت نظامی های مصری پناه داده است وشبکه تلویزیونی هم برای آن‌ها مهیا کرده است تا سخنان خود را ابرازنمایند. شایان ذکراست آقای رئیس جمهور ترامپ که، من با اخوان مسلمان مخالفم ، اما حکومت شان منتخب بود وباید برای چهارسال مطابق قانون اساسی مصر حکومت می‌کردند و درانتخابات بعدی یا رأی می‌گرفتند یا شکست‌خورده کنارمی رفتند. برادامه حکومت منتخب اخوان به این خاطرتاکید کردم که بهترین راه کاربرای سرعقل آوردن بنیاد گرایان مسلمان موقع دادن برایشان می‌باشد تا درحکومت کردن خود را بیازمایند. تجربه من درافغانستان این است که این گرایش مذهبی درسیاست عملی بی دستاور می باشد. درتونس هم دیده شد که حزب النهضه / شاخه اخوان ، دردوسال حکومت کردن سرعقل آمد وخود را مدنی ساخت؛ وحکومت سکولار- دموکراتیک تونس هم درمدنی ساختن گروه نامبرده بسیارموثرواقع شده است.
ازاین رو، اگر سیسی ونظامی های بیمارقدرت که از1952 تاکنون قدرت را بدون قانون ودموکراسی دراختیار دارند ، به حق انتخاب مردم مصر بها داده به ادامه حکومت منتخب محمد مرسی کمک می‌کردند ، اکنون اخوان هم گروه مدنی شده بود. ازسوی دیگر، اخوان درکشورهای عربی- اسلامی تنها گروه مذهبی - سیاسی میانه رو ومخالف تروریسم می باشد. آری ،دراین زمینه، ترکیه تجربه خوب دارد . مثلا،حکومت منتخب عدنان مندرس میان سال‌های 1950 و1960، کمک کرد به برآمدن حزب های نظام ورفاه واکنون حزب عدالت وتوسعه که با وجود گرایش فکری به اخوان مصر ، به سکولاریسم ودموکراسی پای بند می باشد. افسوس که کودتاچی های ترکیه عدنان مندرس را شهید وکمک به ادامه نظامی گری درسیاست آن کشورکردند. جالب این است که ، دستاورد مندرس ، حزب های نظام ورفاه وعدالت وتوسعه می‌باشند که با ارج گذاری به سکولار- دموکراسی تاکنون ادامه داده اند. اگر کمبودی های دردموکراسی کنونی ترکیه دیده می شود، منوط به فرهنگ این کشور است نه خود غرضی رجب طیب اردوگان.
برخلاف ، پاکستان که متحد آمریکا می باشد؛ عدنان مندرس نداشت . ازاین رو، نظامی ها وملا ها وحزب های ناتوان مردم ومسلم لیگ که اولی دارای خاستگاه فئودالی ودومی دارای خاستگاه سرمایداری شهری می باشد، بجای کمک به رشد حزب های میانه رومذهبی کمک به برآمدن طالبان وده های گروه تروریستی دیگرکردند که آمریکا دردوره سلف شما با آن‌ها درافغانستان ومناطق قبیلگی پاکستان درگیربود وشما هم گرفتارهمان ها شده‌اید ومجبورهستید که شمارسربازان تان رادرافغانستان بیفزائید. همچنان، آقای ترامپ، بیاد تان بدهم که من تنها ازسخنرانی رئیس جمهور اندونیزی در گردهمای ریاض حمایت می کنم. به این لحاظ که هم منتخب مردم می‌باشد هم درکشورش اسلام میانه رو دست بالادارد. وعلت دست بالای اسلام میانه رو دراندونیزی این است که، اسلام ازطریق تبلیغ، تجارت وعرفان به آن کشور وهمسایه اش مالیزی رفته است نه ازطریق تفنگ سالاری از افغانستان تا لیبیا وپاکستان که اکنون هم اسلام شان دربحران می‌باشد هم اسیر گروه‌های تروریستی وآدم کش شده اند.
بادرنظرداشت آنچه که گفته شد،سه مسئله را خدمت آقا ترامپ پیش کش کرده نوشته را پایان می دهم:نخست، دشمنی عربستان با ایران ، دشمنی ورقابت مذهبی میان شیعه گری ووهابی گری می باشد؛ دوم، عربستان دررقابت با ایران درمنطقه شکست‌ خورده وبه کمک ارتش پاکستان، القاعده را ازافغانستان به عراق آورده وازشکم آن داعش والنصره را علیه ملیشه های شیعه دربغداد وحکومت اسد درسوریه تولید کرده وهوتی های یمن را که نه شیعه می‌باشند نه تروریست ، تروریست اعلام کرده است؛ سوم،تروریسم وتند روی مذهبی را تنها با حکومت داری خوب وتحقق دموکراسی- حقوق بشر- آزادی بیان و رسانه‌ها می توان کوبید نه ازطریق حکومت های مستبد مانند حکومت عربستان ومیزبان شما.همین که جورج بوش وبارک اوباما درافغانستان با بلند کردن ارذال واوباش درراس حکومت ووزارت ها حکومت خوب ایجاد کرده نتوانستند وکمک به گسترش تروریسم دراین کشورجنگ وفقرزده کردند، دال براین است که با نیروی نظامی نمی‌توان تروریسم را نابود کرد. ازاین رو، فروش اسلحه شمابه عربستان وائتلاف باحکومت های مستبد برای کوبیدن تروریسم ره به ترکستان دارد نه به کعبه.
دررابطه به ابرازخشم وغضب شما وشاه عربستان نسبت به ایران ، باید بگویم که دکترجواد ظریف،وزیر خارجه ایران بعد ازسخنرانی تند شما به آدرس کشورش، پیام به شماداد وآن اینکه متوجه رویداد دیگری ازنوع یازدهم سیپتامبر به کمک عربستان باشید! معلوم است که پیام وزیرخارجه ایران برخاسته ازاین اصل می باشد که همه عاملان رویداد دردناک 11/9 شهروندان عربستان بودند وقربانی های آن رویداد هم دنبال تاوان گیری ازعربستان می باشند.اگرشما بر تروریست پروری عربستان وپاکستان تمرکزنکرده خود را درمبارزه با ایران مصروف نمائید، فکرنمی کنم که چیزی فراچنگ کرده بتوانید! بلی، می‌توانید با فروش سلاح ها به عربستان وشیخ های ماقبل مدرن کمک به شرکت های فروش اسلحه وخریدارنفت نمائید ، اما نمی‌توانید قناعت متحدان تان در انتخابات ماه نوامبر سال گذ شته را فراهم نمایید! درست است که ازقرارداد کوینسی در14 ماه فوریه 1945 که روزویلت سواردرکشتی کوینسی بعد ازمعاهده یالتا درکناردریای سیاه با استالین وتقسیم جهان میان کمونیسم وسرمایداری ، هنگام سفربه اروپا وازآنجابه امریکا،درکناردریای سرخ با ملک عبدالعزیز معاهده امضا ومسئولیت نگهداریی حکومت قبیلگی اورا دربدل نفت بدوش گرفت که تاکنون بازیرپاگذاشتن حقوق بشر،کشورشما ازحکومت ریاض حمایت کرده است؛ اما توجه داشته باشید که بهارعربی با وجود شکست موقت آن معاهده را به همزده وکشورهای عربی را وارد عصرنوکرده است. بنابراین، تنها با تقویت دموکراسی وحقوق بشر می‌توانید منافع آمریکا را دربلند مدت حفظ وتروریسم را به کناره برایند، نه باکمک به حکومت های مستبد شیخی- نفتی .
ازاین رو، برای شما اگر طرفدار ریشه‌کن کردن تروریسم وتند روی مذهبی می باشید، پیشنهاد زیررا پیش کش نموده نویشته را پایان می دهم: بهتراست دقت نمائید که ، خاورمیانه هم گرفتار رقابت شیعه گری ووهابی گری می‌باشد هم ادامه نزاع اسرائیل با فلسطینی ها وتوحش عربستان دریمن وسرکوب گری حکومت های مستبد مانند سوریه ومصر، مردم را ناراحت وکمک به گسترش تروریسم کرده است. بنابراین ، اگر مایل به مهارتروریسم می باشید، به نفع تان می‌باشد که با کاربرد حقوق بشر،تحقق دموکراسی، دوری ازحکومت های مستبد ازنوع عربستان وایجاد حکومت داری خوب درمنطقه به جنگ تروریسم بشتابید. درغیرآن ، مانند افغانستان با کمک به حکومت داری فاسد تروریسم را فربه ترمی کنید؛ ودرخاورمیانه ، با کمک به اسرائیل درمحروم نگهداشتن فلسطینی ها ازحقوق مسلم شان وکمک به حکومت عربستان وشیخ های نفتی جنوب خلیج فارس، کمرتروریسم را بسته می نائید.دراین صورت ، نه تنها کمک به دموکراسی نمی‌کنید بلکه عربستان را دریمن غرق وکمک به ایران وروسیه وحکومت بشاراسد می نمایید که تیم تان مایل به برکنارکردن او می باشند.برکناری قبل ازوقت که دمشق را مانند کابل ویران وتروریسم را فربه ترخواهد ساخت.

Monday 15 May 2017

نگاهی به پروژه راه ابریشم چین وتاثیر آن بر اوضاع افغانستان


ابراهیم ورسجی
بیست وششم ثور1396
روزیکشنبه چهاردهم ماه مه 2017 برا بر به بیست وچهارم ماه ثور1396 ، شی جین پینگ ، رئیس جمهور چین پروژه راه ابریشم که را که چین را ازطریق آسیای مرکزی وپاکستان به آسیای غربی و آفریقا واروپا پیوند می دهد،یعنی ازپکن تا دریای مدیترانه وازآن تا اروپا را پیوند می دهد، درکنفرانسی درپکن به شرکت 29 رئیس دولت ونماینده گان 130 کشور، دبیرکل سازمان ملل ویک هزارو پنجصد نهاد غیر دولتی،ونهاد های اندیشه سازی براه انداخت. درگردهمای یاد شده، رئیس جمهورچین و رئیس جمهوران روسیه، ترکیه ، نخست وزیرپاکستان ودبیرکل سازمان ملل سخنرانی کردند. دراین شکی نیست که پروژه تازه چین احیای همان راه ابریشم درجهان باستان وجهان پیشامدرن می باشد که چین را ازطریق امپراتوری فارس به قلمرو امپراتوری روم باستان وپس از آن ازطریق جهان اسلام به اروپا گره های بازرگانی و فرهنگی زده بود.
دراین راستا ، درگردهمای راه نو ابریشم، رئیس جمهورچین اعلام کرد که کشورش آماده است 124 میلیارد دالردرآن سرمایه‌گذاری نماید.معلوم است که درساختن راه نوین ابریشم ؛ 63 کشور سهم می‌گیرند که 65 درصد اقتصاد جهان را می سازند؛ ودرنتیجه این راه تجارتی ، چین می‌تواند دوهزارمیلیارد دالر یا دوتریلیون دالرکالا ازکشورهای سهیم درآن وارد نماید. شایان یاد آوری می‌دانم که پیشتردرسال 2013 ، چین ، سی پیک یا گذرگاه اقتصادی چین وپاکستان را که پکن را ازطریق بندر گوادردرغرب بلوچستان پاکستان به دریای عرب، خلیج فارس وبحرهند وصل می کند، با هزینه 56 میلیارد دالر روی دست گرفته بود که کاربالای آن ادامه دارد. پس ازآن که سخنان رهبران شرکت کننده ونماینده گان کشورهای گونه گون درگردهمای پکن وهمچنان سخنان نماینده های کشور های ناسهم گیرنده را شنیدم، برایم روشن شد که نگاه‌ ها وبرخوردهای همسو وناهمسو نسبت به آن دیده می‌شود .بلی، ازبیانیه های ناهمسو وهمسودرزمینه این‌گونه دریافت کردم که گونه تازه ی ازبازی بزرگ ( میان روسیه تزاری وهند برتانیه درقرن نزدهم) ممکن است میان امریکا- اروپا وژاپن، پکن ،مسکو ودهلی نو آغاز شود.
بطورنمونه، آمریکا وژاپن وهند با عدم شرکت درآن نگاه منفی خود را تبارز دادند ونماینده های انگلیس وآلمان هم نگاه‌های کژدارومریز تبارز داده اند. یعنی ازنظراقتصادی ، به بازشدن مارکت چین بروی غرب وبرعکس حمایت مشروط وتوام باشفافیت کردند.درحالیکه آمریکا وژاپن همراه با عدم شرکت درکنفرانس راه ابریشم نظر منفی ابرازکردند ، شرکت رئیس جمهورکوریای شمالی درگردهمای یاد شده نیز برای آن هابسیارناخوشایند بود. همچنان ،وزیرخارجه هند که کشورش درگردهمای پکن شرکت نکرده بود؛ ازدونگاه با پروژه راه ابریشم چین ابرازمحالفت کرد: نخست،چنین ابرازنظرکرد که راه ابریشم چین مخالف مسیر تجاری جنوب وشمال دهلی نو می باشد؛ دوم،ازطریق کشمیرهند عبورداده می شود. ازاین رو، قابل پذیرش نیست. رئیس جمهور روسیه که دراوکراین وسوریه با آمریکا واروپا درگیرشده است ودرافغانستان هم سرشورمی دهد ،ازپروژه راه ابریشم حمایت کرد. رئیس جمهورترکیه که کوشش هایش برای پیوستن به اتحادیه اروپا تاکنون بی نتیجه مانده است ودرسوریه با آمریکا واروپا بخاطر مسأله کردهای آن کشور درافتاده است ومعاهده با روسیه وایران درباره اعاده صلح در سوریه درآستانه مرکزقزاقستان نیزامضاکرده است، نگاه مثبت درگردهمای را ه ابریشم تبارز داد. جمهوری اسلامی ایران که درسطح وزیردرگردهمای راه ابریشم نماینده داشت، رضایت کمرنگی ازخود تبارز داد. ازاین که ایران نسبت به غرب بی اعتماد می باشد، مجبوراست که درکنارپکن ومسکو ازپروژه راه ابریشم حمایت نماید.البته که ، مخالفت هند با پروژه یاد شده ، می‌تواند پروژه چابهارتهران ودهلی نویا مسیر جنوب وشمال ازطریق افغانستان به آسیای مرکزی را مختل نماید. جالب این است که، افغانستان درگردهمای پکن حضوربی رنگ داشت یا اصلاً حضورنداشت.این هم درزمانیکه سه روزقبل ، یک مقام حکومت لرزان کابل دربدخشان به‌ باورخود، پروژه راه سازی میان افغانستان وتاجیکستان وچین را راه اندازی کرد.ازاین که درافغانستان ،حکومت وجود ندارد ویا کاغذی ونمایشی وجود دارد ، این‌گونه پروژه راه اندازی کردن‌ها بدون برنامه وسرمایه واداره عملی به نظرنمی رسد!
بهرصورت ، اکنون که کشورهای منطقه غیرازهند، ازپروژه راه ابریشم چین حمایت کرده اند، دیده شود که چه تأثیری می‌تواند براوضاع افغانستان داشته باشد؟ افغانستانی که درگرداب بی ثباتی ودراصل بی حکومتی وتروریسم روبه گسترش از کله تا ناخن پا غرق شده است. با درنظرداشت حضورنظامی ناتو وامریکا درافغانستان وتروریست پروری پاکستان،مخالفت هند وامریکا وژاپن با پروژه راه ابریشم ،وهمسوی پکن واسلام آباد ومسکو با آن می‌تواند برای افغانستان دشواری های مهارناپذیری خلق نماید. این هم درزمانیکه ، هند سیاست عمق استراتژیک خواهی پاکستان را درافغانستان مختل کرده است ومخالف راه ابریشم پکن هم می باشد.افزون برآن ،کشورهای آسیای مرکزی بخشی ازپروژه راه ابریشم می‌باشند وحکومت لرزان افغانستان ازروی فضولی ونابکاری مسیر انتقال تروریسم مذهبی به آسیای مرکزی هم شده است. مسئله ی درد سرسازی که نمایانگربازی دوگانه پاکستان وامریکا درمنطقه می باشد. منطقه ی که پکن ومسکو ودهلی نو به آن چشم منفعت دوخته اند ونسبت به تروریسم مذهبی جاری درافغانستان نگاه بد بینانه دارند.
ازاین رو ، من پروژه راه ابریشم چین میان شرق وغرب را تکرارهمان بازی بزرگ می‌دانم که روسیه تزاری وهند برتانیه در قرن نزده درمنطقه بازی وافغانستان را منطقه ی حایل میان خود ساختند وجهل ونادانی را از 1880 تا 1947 زیرفرماندهی عبدالرحمن خان جاهل وجانی وعقب گرا تا نادرخان وهاشم خان وحشی وعقب گرا تحمیل کردند.درواقع،روسیه تزاری وهند برتانیه زندانی سربازی را بنام افغانستان ودر اصل منطقه ی حایل میان خود ساختند که بعد ازرفتن برتانیه ازهند درسال 1947، توسط اتحاد شوروی تا 1992 نگهداری وبا زمین بوس شدن آن قدرت بزرگ، زندان عبدالرحمن خانی وبازمانده هایش فروپاشید وپاکستان برای بازسازی آن تروریستان طالبانی- القاعده ی را ساخت و ناخود آگاه کمک به آمدن آمریکا واوضاع کنونی افغانستان کرد. اکنون که درادامه چنان فجایعی ، راه ابریشم چین براه انداخته شده است ، دیده شود که حکومت افغانستان برای بقای خود ودفاع ازمنافع ملی این کشورچه کرده می تواند؟ معلوم است که دراین پروژه پاکستان درمقایسه با افغانستان دست بالادارد وکوشش می کند که ازرقابت چین وهند به نفع خود وزیان افغانستان بهره برداری نماید. جالب این است که ، پاکستان دوگونه بازی کرده ومی کند: نخست، بنام مبارزه با نفوذهند درکابل، حتا سرامریکا کلاه گذاشته است.درحالیکه دراصل علیه امریکادرافغانستان مبارزه می‌کند نه علیه هند؛ وچین هم دراین بازی ناپاک همکارپاکستان می‌باشد ؛ ودرماه های اخیر، روسیه هم فریب پاکستان را خورده غلط بازی می کند؛ دوم،پاکستان ازتروریسم اسلامی علیه افغانستان بهره برداری کرده ومی کند تا ثبات به این کشوربرنگشته به خودش موقع فراهم شود تاهم ازامریکا دالرگیری کند هم پکن ومسکورا فریب دهد وتا حدی فریب هم داده است!
بهرحال، چین به کمک روسیه ، پاکستان وترکیه وتاحدی ایران درصورت رضایت وعدم رضایت آمریکا وژاپن وهند پروژه راه ابریشم را ادامه می دهد. اینکه به کشورهای واقع درمسیر خط ابریشم از آسیای مرکزی تا آسیای غربی وافریقایی واقع تامرزمد یترا نه چه فایده میسرمی شود، تعلق به هوشمندی رهبران سیاسی آن‌ها دارد. البته که ، مخالفان پروژه راه ابریشم ازجمله امریکا، ژاپن وهند هم وسیله های دارند که می‌توانند مانع این پروژه چینی شوند. مثلا، هند می‌تواند مانع پروژه سی پیک یا گذر گاه اقتصادی چین وپاکستان شود واین امکان را هند هم درکشمیر هم درافغانستان دارد ؛ وایران هم برای نزدیکی چابهار با گوادر وسازش های پاکستان با عربستان وامریکا واسرائیل می‌تواند کمک کننده به رفتار خصمانه هند دربرابر راه ابریشم چین شود.
ازاین رو،خطرهای زیادی متوجه افغانستان به حیث بخشی ازگذرگاه خط ابریشم میان چین وآسیای مرکزی وغربی وآسیای مرکزی وجنوبی می باشد.ازآسیای مرکزی وجنوبی به این خاطریاد کردم که برای داد وگرفت تجاری وتوسعه اقتصادی مجبورهستند که باهم کناربیایند.کنارآمدنیکه با وجود تروریسم وافغانستان بی ثبات نامحتمل می باشد.افزون برآن ،بلاک شانکهای وحضورروسیه وچین به حیث ارباب‌ها درآن ورقابت این بلاک با اتحادیه اروپا وامریکا ، مسأله ی می‌باشد که مشکل است کمک به ثبات وآرامش درافغانستان نماید.بلی،اهمیت تجارت میان کشور ها واتکای آن بزیرساخت های ازگونه راه ابریشم وکمک آن به توسعه ی اقتصادی مسأله ی می‌باشد که همه کشورهای میان پکن ومدیترانه علاقمند به آن می باشند.علاقمندی که همراه با رقابت‌های کمرشکن هم می باشد.
مثلا،مشکل هند وپاکستان ومشکل افغانستان وپاکستان ومشکل ایران با عربستان ومشکل ترکیه با کرد های خودش وکردهای عراق وسوریه که به شمول کردهای ایران جویای کردستان بزرگ درمنطقه می‌باشند وامریکا و لندن وبن هم بی تمایل به آن نیستند. وقتیکه مشکلات یاد شده را با تروریسم وحمایت مستقیم عربستان وپاکستان وحمایت غیرمستقیم امریکا وانگلیس ازآن جمع کنم ، مانع ها درمسیر راه ابریشم چین وزدوبند ها بالای موقعیت جغرایای سیاسی افغانستان خود نمای می کنند.ازاین سبب، افغانستان ضعیف ترین بازی گر دراین بازی بزرگ دوم نمایان می شود.معلوم است که بهره برداری کشورها ازپروژه راه ابریشم چین رابطه به هوشمندی رهبران شان دارد.
متأسفانه ، اکنون درافغانستان نه حکومت کارآمد وجود دارد ونه رهبری هوشمند تا بر اوضاع کنترول پیدانماید.بهر حال ، باید اندیشه وتد بیر کرد تا حد اقل خطر ها را درصورت عدم استفاده کردن‌ها از پروژه راه ابرییشم چین کاهش داد.معلوم است که عملی شدن برنامه راه ابریشم افغانستان را اززندان محاط به خشکه بودن بیرون می کند. نجات یابی که پاکستان مخالف آن می باشد. اگر پاکستان مخالف رهای افغانستان ازچنگال بندرهای دریای خودش می باشد،اما اهمیت موقعیت افغانستان برای چین وروسیه عاملی می‌باشد که دست وگلوی پاکستان را خواهد فشرد. معلوم است که غیر از کارشکنی پاکستان وتروریسم صادراتی اش به افغانستان ،این کشور مانعی دیگری هم درسرراه خود دارد که حضورنظامی امریکا وناتو وحکومت دست نشانده آن هادرکابل می باشد.حکومتی که نابکاری وفسادش زمینه‌های درونی رشد وگسترش تروریسم وتند روی مذهبی را فراهم کرده است؛ وبه روایتی ، حامی های حکومت لرزان کابل هم مایل به مهارتروریسم وتامین امنیت دراین کشورنیستند ویا دولت سازی ومهارتروریسم را بیرون از استعداد نوکران خود می‌دانند ویا صادرکردن تروریسم به آن سوی آمودریارا درسردارند وقرارمعلوم عده خود فروخته دردرون حکومت کابل دراین زمینه فعال هستند. ازاین رو، هم حضورپُررنگ پاکستان دربرنامه راه ابریشم هم حضورامریکادرافغانستان هم تروریستان پاکستانی وناتوانی سران حکومت افغانستان درمهارکردن آن‌ها ووبدبینی پکن ومسکو نسبت به حضورناتودرافغانستان عامل های می‌باشند مشکل زا که نمی‌گذارند کشورما ازراه جدید ابریشم بهره لازم را بردارد.بنابرآن، اصلاح وکارآمد سازی حکومت افغانستان با تعویض مهره‌های بالایش تنها وسیله ی می‌باشد که کمک به استفاده بهترافغانستان ازراه ابریشم نو می کند. درغیرآن ،به گفته ی شاعر، اگراین مکتب است و این ملا / وضع طفلان (کشور) خراب می بینم!

Friday 12 May 2017

نگاهی به علت های باقی ماندن مسلمان ها درچنگال استبداد شاه، شیخ ونظامی ها

ابراهیم ورسجی
بیست سوم ثور 1396
بیشتر ازدو قرن می شود که ، کشورهای مسلمان برای کسب دانش مدرن به‌خصوص فن آوری نظامی وجنگی ،نخست به کشورهای اروپایی ؛ ودوم ، به آمریکا دانشجو می‌فرستند ونتیجه ی جزوابستگی به آن‌ها وماندن دربزنگاه های قدرت خواهی های حکومت های خود سر و غیرمسئول ازگونه های شاهان ، شیخان ونظامی ها وازدست دادن آزادی ودرمواردی استقلال وخود گردانی ملی چیزی دیگری فراچنگ کرده نتوا نستند. ازاین رو، بهتردانستم که با نگاه کوتاه به تاریخ سیاسی وتاکید برآینده نگری نو اند یشانه ، مروری بر رویداد های خوب وبد کشورهای مسلمان که رویداد های خوب کم تردارند یا ندارند انداخته بعداً به بحث درباره تفکر فلسفی ، حقوقی ، سیاسی ، دموکراسی، حقوق بشروسکولاریسم ، درادامه کتاب‌های ( اسلام وسکولاریسم) ، ( اسلام ، غرب ودموکراسی) ،( اسلام ،غرب وحقوق بشر)،وارد شوم.
واقعیت تلخ درزندگی سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، فلسفی وتاریخی مسلمان‌ها این است که ، موفق نشدند استبداد شاه وشیخ ونظامی های بی منطق را مهار وازنعمت والای آزادی بهره مند شوند. برخلاف ، اروپای غربی که امریکا ادامه آن می‌باشد ،فلسفه ودموکراسی یونانی وجمهوریت رومی را با عبور ازکله حکومت هزارساله کلیسای کاتولیک رومی وامپراتوری مقد س رومش که نه مقد س بود ونه امپراتوری، بامتوسل شدن به رنسانس یا نوزائی، احیا وجهان نو را رقم بزند. وقتیکه روسیه بزرگترین کشور درخاور اروپا ، درک کرد که درمقایسه با غرب آن قاره پس مانده است، با شتاب درتکاپو افتاد وبا نپذ یرفتن دموکراسی وتحکیم پایه‌های استبداد تزاران کهنه وتزاران چپ یا بلشویک ها که خود را به کمونیسم وعدالت خواهی گره زده بودند؛ درگام سوم ، بعد از اروپای غربی وامریکای شمالی قرارگرفت.
متأسفانه ، حاکمان ستمگر مسلمان نما،، با پسوند- پیشوند های خلیفه -امام- سلطان ودراصل ترکیبی ازشاه وشیخ ونظامی های مسلط بر مسلمان‌های گرفتاراستبداد،جهل وخرافات ، بعد ازحمله ناپلئون به مصر درسال 1798،درفکر کسب دانش به‌خصوص فن آوری جنگی ازفرانسه وبرتانیه و آلمان افتادند. ازاین نگاه که ،مصر مرکز فرهنگ ودانش فقهی ای مسلمان‌ها وترکیه عثمانی مرکز استبداد شاه وشیخ بنام خلیفه ی عثمانی بود، اولی جویای معرفت اروپای ودومی جویای فن آوری نظامی آن برای نگهداری قدرت وسطله ی واپس گرایانه ی خود دربرابر قدرت‌های نوظهوراروپای شد. صفوی های فارس یا ایران کنونی هم جویای فن آوریی نظامی غربی شدند تاعلیه خلیفه ی عثمانی برزمند نه روسیه تزاری که شمال خاکش را گرفته بود وروبه پیشروی به سوی تبریزداشت، وحکومت مسلمان - مغلی هند را انگلیس درسال 1857 ازتاریخ برداشته خود جانشین آن شد. روسیه هم که ازفن آوری ودانش مدرن اروپای غربی مستفید شده بود، خان نشین های آسیای مرکزی وسرزمین های شمال قفقاز را اشغال و درنیمه دوم قرن نزدهم تامرزهای شمالی ایران وافغانستان کنونی رسید.درجنوب شرق آسیا،هلند براندونیزی وانگلیستان برمالیزی که سنگاپورهم بخشی ازآن بود، مسلط شدند. معلوم است که همه اشغال گری ها درشرق نزدیک وشرق دور؛ به توان علمی ونظامی اروپای غربی وروسیه وامریکا پیوند داشت ودارد. قدرت‌های که بخاطرنابکاری ، نامردمی وواپس گرایی حاکمان مسلمان ، بنام استعمارگران برکشورهای مسلمان مسلط شدند وسلطه شان به گونه نو استعمارگری تا کنون ادامه دارد.
جالب این است که ، مستبدان شاهی وشیخی ونظامی ای حاکم برمسلمان ها ، همه درگوشه وکنار کشورهای مسلمان، نوکر همان استعمارگران اروپای- امریکای- روسی شدند.ازاین رو ، به نفع مسلمان‌ها به‌خصوص آگاهان آن‌ها می‌دانم که به نقد هوشمندانه ازگذشته ی سیاسی - علمی ای ناچیزخود ودستاورد های چشم خیره کن دیگران یا غربی‌ها بپردازند. زیراکه ، نقد ازخود وآزادی فردی وفکری وعلم نو وفن آوری نو وتجارت ، جهان نو را بامرکزیت اروپای غربی وفرزند آن، یعنی آمریکا بوجود آورد. قدرت های بزرگ وبی همتای که هم دارای خوبی‌ها هم دارای بدی‌ها می باشند. همچنان که ، دین مسلمان ها تأکید برخوبی هادارد وشاهان وشیخان ونظامیان مسلمان برخوبی آن پرده کشیده ودرواقع آن را ابزار برای ادامه حکومت های واپس گرا وبی دستاورد شاهی- شیخی- نظامی ای خود ساخته اند. حکومت های که جهل ،فقر، پس ماند گی، تعصب ، تروریسم مذهبی ومعرفی کردن اسلام به حیث دین تروریست پرور ، فرار نسل نو مسلمان به سوی اروپا وامریکا ، دستاورد بدشگون آن‌ها می باشد.آری ، دراروپا وامریکا هم نو نازی ها ونوفاشیست ها واسلام ترسان ظهور کرده علیه اسلام ومسلمان ها اعلام جنگ کرده اند.به سخن واضح تر،امریکا واروپا دیگر آماده پذیرای ازمحتاجان وبیکاران وگرسنگان مسلمان نیستند. مسئله دردناکی که ایجاب می‌کند آگاهان مسلمان درفکر رسیدن به ترقی وپیشرفت شوند وترقی وپیشرفت هم بدون آزادی فردی وفکری ، مجهزشدن به علوم وفن آوری مدرن، وحکومت های مردمی ناممکن می باشد.
خوشختتانه ،در شرایط کنونی ، فن آوری مدرن اطلاعاتی- آگاهی بخش انفجاربزرگ وژرف فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی بوجود آورده وباعث شده است که یک نسل نو درجهان اسلام برآمد کند. نسلی نوی که می‌خواهد به نقد خود ودیگران پرداخته دروازه نواندیشی ونو فکری را درکشورهای مسلمان بازنماید! اگرچه استبداد شاه وشیخ ونظامی ها، بنیاد گرای وتروریسم مذهبی برای ادامه زندگی ننگین شان با نوگرای نسل نو مخالفت می کنند، اما به صراحت گفته می‌توانم که آینده ازهمین نسل نو اصلاح طلب دردین ، ترویج گرمدرنیته / نو اندیشی ، آزادی خواهی وکثرت گرای فکری ، سیاسی وایدئولوژیک می باشد.معلوم است که، آینده بهتر مسلمان‌ها درگرو پیروزی همین طرز فکروجهان بینی می باشد. درغیرآن ، استبداد شاه وشیخ ونظامی ها وفرزند حرامزاده شان یعنی تروریسم، زیر سایه نو استعمارگری باصطلاح جهانی ساز، زندگی مادی وفرهنگی مسلمان‌ها را نابود می‌کنند ؛ به گونه ی که ازافغانستان تا سوریه ویمن ولیبیا و...نابود کرده اند. طوریکه تذکردادم ، این بحث شروع بحث‌های دوام دارالبته نقادانه ازدموکراسی یونانی تادموکراسی امریکای وبچه های حرامزاده اش درکشورهای مسلمان به‌خصوص درافغانستان، عراق ، پاکستان و...می باشد.همچنان،تمدن غربی ومدرنیته اش به شمول نهضت های نوگرای اسلامی ازسرسید احمدخان هندی تا محمد عبده مصری وفرزندان ناخلف شان، یعنی بنیادگرای اسلامی ومسلم لیگ منافق که جاده سازی به برآمدن تروریسم شبه اسلامی به کمک نظامی گری وملاگری پاکستان باتزریق وهابیت وسرمایه نفتی عربستان کرد،به نقد گرفته می شوند.

Sunday 7 May 2017

ازسال گذشته تا کنون ، رویداد های اروپا وکشورهای اسلامی ؛ جالب وترسناک شده اند

ابراهیم ورسجی
هجدهم ثور1396
ازسال گذشته تاکنون ،تحولات جالب وترسناکی درجهان صورت گرفته است. البته که ترسناک آن درکشورهای مسلمان وجالب آن دراروپا رونماشده است. معلوم است که تحولات کشورهای مسلمان باید ترسناک باشند! به این خاطرکه ، استبداد شاه وشیخ ونظامی ها به حیث عامل تعیین کننده درسرنوشت تیره مسلمان‌ها کاری کرده است که پس ماند گی مادی ومعنوی ، نبود آزادی وبی ارزش شدن زندگی و خود نمای کردن پُر رنگ تروریسم مذهبی درآن برجسته می باشند. پس ، گفته می‌توانم که درکشورهای مسلمان ازشمال نیجریه درافریقا گرفته تا افغانستان وپاکستان درجنوب ومرکزآسیا، جزکشتن مسلمان‌ها وسرکوب آزادی توسط مستبدان وتروریستان چیزی دیگری دیده نمی شود.
بلی، درکنار استبداد وتروریسم، مسلمان‌ها انتخابات های پارلمانی وریاست جمهوری نمایشی هم داشتند ودارند. انتخابات های که تنها توخالی کردن دموکراسی وحق انتخاب مردم را دنبال می‌کنند نه تحقق حکومت های مسئول وهمسازبا خواسته های جامعه های مسلمان را .مثلا، سال گذشته ، عربستان ازانتخابات شوراهای شهر سخن گفت ونمایش دهی کرد. بشار اسد انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرد تا درگورستان مردم سوریه حکومت خود را لرزان ترو تنها دردمشق نگهدارد. رئیس جمهور سازشی- امریکای افغانستان بادرنظرداشت ناتوانی درتوزیع شناس‌ نامه برای مردم وبرگزارکردن انتخابات پارلمانی، پارلمان وقت گذشته را دوسال قبل تمدید کرده بود. پارلمانی که اعضای آن جزبه جیب‌های خود درباره منافع مردم فکری نمی کنند! درجمهوری اسلامی ایران هم انتخابات ریاست جمهوری با رقابت میان ملاها درکاراست که پیروزی هرکاندید جزادامه وضع موجود چیزی دیگری نمی باشد. به این خاطرکه، ملای نشسته درشورای نگهبان کاندید ها را مطابق ساختار وادامه آن ازقبل تعیین کرده است.
درپاکستان که درمقایسه با ایران و افغانستان ، نهاد های دموکراتیک بهتری دارد، اختلاف های سبک وسنگین میان فرماندهی ارتش ونخست وزیر زبان زد عام وخاص است ؛ وعلت اختلاف شان هم برمی‌گردد به کنترول چگونگی رابطه اسلام آباد با دهلی، کابل وواشگنتن. زیراکه، رابطه با سه مرکز یاد شده را ارتش ازخود دانسته وبه حکومت اجازه تصمیم گیری دراین زمینه نمیدهد ؛ ونخست وزیرهم مجبور است که گه گاهی به بام فوج برف بریزاند تا سرعقلش بیاورد. چون ارتش ترس هند ورخنه آن درافغانستان را عمده کرده است وامریکارا دربراندازی طالبان یا شاخه ی ریشوی خود مقصرمی داند. براندازیی که گویا کمک به رخنه دهلی درکابل واشغال ساحه عمق استراتژیکش توسط آمریکا کرده است. ازاین رو، دست ارتش در تعیین سیاست پاکستان دررابطه با افغانستان، آمریکا وهند بر نخست وزیرمی چربد. اما نخست وزیر درجهان بیرون جواب ده می‌باشد و کشورش حامی تروریسم معرفی شده است وباید رفتار وذهنیت حامی تروریسم بودن کشورخود را تغییر دهد.
مثلا، درهفته گذ شته، هم رئیس پارلمان پاکستان در راس یک هیات حسن نیت به کابل آمد وهم رئیس آی اِس آی مختصرا به کابل سفرکرد. برخلاف، بی اعتمادی چنان میان اسلام آباد وکابل رخنه کرده است که متحول کردن آن به این زودی ممکن نیست. همین که ، بعد ازرفتن هیات پاکستانی ورئیس آی اِس آی ازکابل به اسلام آباد، درگیری میان نیروهای دفاعی افغانستان وپاکستان در مرز هردو کشور درآن سوی سفید بولدک درچمن واقع ورابطه ها را تیره ترساخت، نشان ازاین دارد که افغانستان وپاکستان راه دشواری پیش رو دارند. من که هم شهرند افغانستان هستم هم بخاطر تحصیلات در علوم سیاسی دردانشگاه پنجاب درلاهور وسال های طولانی زندگی مهاجرانه درپاکستان، آگاهی درباره آن کشور دارم، به صراحت گفته می‌توانم که این دو کشور درآینده نزدیک توان حل دشواری های درونی ومناسبات پُرتنش باهمی خود را ندارند.
افزون بر اختلافات افغانستان وپاکستان ، ازاین نگاه که کشورهای مسلمان ازلیبیا تا یمن وازسوریه تا افغانستان وضع مناسبی ندارند، بهتراست باورمند شد که آهسته آهسته وزمان گیرامکان بهبود اوضاع آن‌ها درمیان است نه در سال های نزدیک. معلوم است که، درکشورهای مسلمان ، حکومت های عیرمسئول درازعمرمی باشند ومیوه شان یعنی فقر فرهنگی ومادی وتروریسم هم بلند مدت می‌تواند حضور داشته باشد ؛ وراه بیرون رفت شان ازوضع ناهنجار کنونی بهره برداری ازتجربه امریکای لاتین می باشد. درباره تجریه امریکای لاتین، تا حدی که مطالعه کرده‌ام به این نتیجه رسیده‌ام که دو عامل زیر می‌باشد که کمک کرد تا کشورهای آن بخش ازجهان وضع خود را بهبود بخشند: نخست، الهیات رهای بخش کمک کرد تا برداشت سنتی - پس مانده شان ازمسیحیت وکتاب مقدس آن یعنی انجیل را عوض نمایند؛ دوم،روحای های نواندیش، روشنفکران شهری، جامعه مدنی ومارکسیست های انسانی شده دست به تشکیل جبهه و احد زده توانستند نظامی های مستبد را خانه نشین وسوسیالیسم دموکراتیک را براوضاع حاکم نموده کاهش فقروستم های اجتماعی- سیاسی- اقتصادی نمایند. دستاوردی که ازآن بخش بزرگ مردم آن منطقه راضی می باشند.
با درنظرداشت تحول مثبت وسازنده درامریکای لاتین وعامل های آن، به صراحت گفته می‌توانم که مسلمان‌ها با ید ازآن تحول بهره برداری ووضع ناهنجارسیاسی-اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی خود را متحول نمایند. مثلا، تفسیرمجدد ازقرآن ، سنت وفقه وگزینش نوعی ازسوسیالیسم دموکراتیک که دراسلام ازآن به نام شورا وعدالت تعریف شده است، تنها راه کاربرای مسلمان‌ها برای بیرون رفت ازوضع رقت بارکنونی می‌باشد. بلی، ازتاکید برتفسیرمجدد قرآن ، سنت وفقه، این هدف را دارم که تفسیر سنتی ازآن ها نتیجه‌ اش درسیاست حکومت وهابی عربستان وحکومت فقهی ایران می باشد. حکومت های که اولی اش دریمن درحال غرق شدن است؛ ودومی اش به افزایش فقر وبی قدر شدن روحانیون سیاست زده درجامعه ایران بسیارکمک کرده است.
اگرچه فرق های میان ایران ملاهای شیعه وعربستان وهابی ها وجود دارد، اما ازاینکه هردو تکیه برقرآن دارند، با تفسیرسنتی ازآن ، درنهایت درشکست خود شان ودیگرمسلمان‌ها سهم موثربازی کرده ومی کنند. غیر ازایران وعربستان، جهادی ها درافغانستان واخوانی ها درمصر بخاطر سنتی ماندن فکرشان حکومت کرده نتوانستند. ازهمه اسفبار اینکه،نتیجه کارکرد نادرست جهادی ها درافغانستان، تروریسم طالبانی زاده نظامی گری وملاگریی پاکستان وسلطه آمریکا وناتوواوضاع ناهنجارکنونی می باشد. همچنان، نتیجه غلطی ها وناتوانی های تفکر اخوان درمصر، کودتای- نظامی واستبداد برخاسته ازآن می‌باشد که مصری ها را به ستوه آورده است. درترکیه هم که فکرمی شد حزب عدالت وتوسه نوگراشده است، قدرت خواهی رجب طیب اردوگان ضربه زیادی به پایگاه مردمی اش زده است؛ وکارنامه تروریسم القاعده وداعش هم که درعراق وسوریه بد تر ازکارنامه های حکومت های نوری مالکی وبشار اسد می باشد. درنیجریه هم این روزها تنها یک خبر بسیار درسرخط اخبارجهان قرارگرفته است وآن اینکه بوکو حرام، یا درزبان بومی، تعلیم مدرن حرام، درسازش با حکومت محمد البهاری 82دختر اسیررا رها کرده است. خلاصه اینکه برداشت سنتی ازاسلام درپاکستان وافغانستان تروریسم طالبان را به کمک ملاها ونظامی های پاکستانی تو لید کرده است ، درخاورمیانه داعش والقاعده را تولید ودرافریقای سیاه دختر دزدی بوکو حرام را تولید کرده است. پس ، برای مسلمان‌ها بهتراست که کمرهمت بسته خود ودین خود را ازچنگال بی رحم استبداد وفرزند حرامزاده اش، یعنی تروریسم نجات دهند!
طوریکه دربالا تذکرداده شد ، رویداد های کشورهای مسلمان فاجعه بار ورویداد های اروپا خوشایند است. ازاین رو، به بحث درباره رویداد های جامعه های مسلمان بسنده کرده به بحث درباره رویداد های خوشایند وناخوشایند اروپا یا مادر مدرنیسم ودرواقع جهان نو می پردازم. معلوم است که دراروپا وفرزندش آمریکا این روزها دموکراسی وضع خوبی ندارد وعلت وضع ناخوب دموکراسی هم برآمدن سیاست مداران عوام فریب وبازی کننده با روحیه واحساسات مردم با شعارهای نژادی وبیگانه ستیزی به‌خصوص اسلام ستیزی می باشد. درباره دموکراسی وخطرهای متوجه آن، آیزن هاور رئیس جمهور آمریکا درسال 1961 هنگامی تحویل دادن کاخ سفید به جان ایف کنیدی، گفته بود که ( شرکت ها کوشش دارند بردموکراسی سلطه پیداکنند؛ اگر مسلط شدند، جازه دموکراسی را برمی دارند) ! پیش‌بینی که توسط رونالد ریگان تقویت وبارئیس جمهورشدن ترامپ تحقق یافت.
درحالیکه درامریکا، سرمایداران دموکراسی را دردست گرفته جنبه مردمی آن را حذف کرده اند، دراروپا دونیروی غیردموکراتیک خود نمای کرده اند:نخست، ملی گرایان تند رو که دربرتانیه با بریکزیت یا بیرون شدن ازاتحادیه اروپا توان خود را نشان دادند؛ دوم، نژاد پرستان واسلام ترسان ومخالفان اتحادیه اروپا که در هلند قبلاً شکست خوردند و امروز درفرانسه دربرابر آرای مردم زمین بوس شدند. بلی، با وارد شدن ماری لوپن، رهبرجبهه ملی و اسلام هراس بزرگ ومخالف اتحادیه اروپا، مردم فرانسه ودیگرمرمان قاره ترسیده بودند که با رئیس جمهورشدن او، رویداد بریکزیت برتانیه درفرانسه رونما نشود.
برخلاف، انتخابات روز یک‌شنبه هفتم ماه مه – دهم ماه ثور وشکست ماری لوپن وپیروزی ایمانویل ماکرون ، نشان داد که مردم فرانسه پختگی سیاسی-فرهنگی دارند ونمی گذارند که راست افراطی ارزش های نهضت روشنگری وانقلاب بزرگ شان را زباله نماید. وقتیکه خوشحالی آلمان ودیگرکشورهای اروپای ازشکست راست افراطی درفرانسه را ازطریق رسانه‌ها دیدم وشنیدم، واقعا، باورمند شدم که دموکراسی می‌تواند دربرابر راست تند رو ایستادگی نماید. درجریان انتخابات فرانسه وشعارهای خانم لوپن، دومسئله جالب بود: نخست، کف زدن راست های بیگانه گریز درفرانسه ؛ دوم، فتوای رهبر داعش به مسلمان‌های تند روفرانسه که حوزه های انتخاباتی آن کشوررا با بم گذاری مختل نمایند. خوشبختانه، بمب گذاری نشدن در روزانتخا بات نشان داد که مسلمان‌های فرانسه سرعقل آمده وابزار تند روی وتروریسم مذهبی نمی شوند. ازاین نگاه که، ایمانویل مکرون، رئیس جمهور تازه انتخاب شده فرانسه تقویت اتحادیه اروپا ومبارزه علیه تروریسم را سیاست خود اعلام کرد،هم اتحادیه اروپا وبزرگش آلمان رقصیدند هم مخالفان تروریسم برقص آمدند. به رقص آمدنی که با یک سیاست مناسب فرانسه واتحادیه اروپا دررابطه به کشورهای مسلمان ، می‌تواند کمک به مهارتروریسم وحکومت داری دموکراتیک درجهان به‌خصوص جامعه های تروریسم خیزمسلمان نماید!

Thursday 4 May 2017

درمقایسه با سخنرانی های حکمتیار واستاد سیاف ، سخنرانی ژنرال دوستم را مردمی یافتم

ابراهیم ورسجی
پا نزدهم ثور 1396
دوستان فسبکی ام وفرهنگیان خواندند که نگاه انتقادی نسبت به سخنرانی حکمتیار درلغمان وسخنرانی استاد سیاف بمناسب هشتم ثور/ روزپیروزی مجاهدین، ابرازکرده بودم. نگاه‌ های که هم درصفحه فسبک هم در تارنماهای انسان گرای واندیشه دردسترس می باشند. درادامه ی نقد سخنرانی‌های حکمتیار واستاد سیاف ، لحظه ی قبل ، سخنرانی ژنرال دوستم درگردهمای بمناسبت معرفی باتوردوستم / فرزند خودش به حیث سرپرست جنبش ملی اسلامی افغانستان را که به اعضا ورهبران جنبش ملی - اسلامی ایراد کرده بود،دریوتیوب، شنفتم. با شنفتن سخنرانی مفصل ژنرال دوستم ، لازم دانستم که نگاه انتقادی به سخنرانی او هم ابرازنمایم تا حکمتیار واستاد سیاف فکرنکنند که نسبت به آن‌ها شخصی- عصبانی ابرازنظر کرده ام. شایان ذکر است که ، همین گونه نقادی ها را درباره جمعیت اسلامی تکه- پاره وحزب های وحدت اسلامی هم خواهم کرد.
ازاین رو، بیاد حکمتیارواستاد سیاف بدهم که هدف من از این‌گونه نوشته‌ های انتقادی هم روشنگری هم بیان ضعف‌ها وبرجستگی های سخن ها وموضع گیری های رهبران یا مدعی های رهبری درافغانستانی می‌باشد که به بحران های اعتماد، اداره، سیاست وتثبیت اوضاع درسیاست ملی، منطقه ی وجهانی گرفتارمی باشد. واقعیت این است که، سخنرانی ژنرال دوستم را بدقت شنفتم ودریافتم که بازبان عامیانه ودلسوزانه مشکلات رایج وپیچیده افغانستان را بیان کرده است. سخنرانی ای بیان کننده تلخی ها ورنج های که مردم درزندگی روزانه با آن ها دست وپنجه نرم می کنند.
بطورنمونه ، ژنرال دوستم ازتاریخ ترک تباران سخن گفت ونمایان ساخت که رهبران ونظامی های ترک از ترک های عثمانی گرفته تا آسیای مرکزی همه صریح سخن ها وموضع هایشان را به مردم بیان کرده بودند. بلی ، من دراین رابطه تا حدی زیادی با ژنرال دوستم هم نظرهستم. اینکه می‌گویم تا حدی زیادی با ژنرال دوستم درباره حاکمان ونظامی های ترک تباردرتاریخ هم نظرهستم، به این معنا می باشد که نقدی های هم برآن هادارم. همچنان که، بر سخنرانی‌های حکمتیار واستاد سیاف وسخنرانی ژنرال دوستم نگاه انتقادی ابرازمی دارم. نگاه انتقادی روشنگرانه نه نگاه عصبانی ونامهربانانه.
واقعیت این است که، که ژنرال دوستم بسیاری مشکلات جاری جامعه افغانستان ازجمله جامعه قوم های ازبیک وترکمن را بیان ورهنمود های خود راهم ارایه کرد. مثلا، به مردم حاضر درکنگره صریحاً گفت که کسانی را برای عضویت درشورای ملی وشورا های ولایتی وولسوالی ها انتخاب نمایید که ازشما خوب نمایند گی کنند نه کسانی را که ازخو د نمایند گی کرده ومی کنند. همه می‌دانیم که اکثریت اعضای پارلمان وشوراهای ولایتی اکنون ازخود نمایند گی می‌کنند وکارمهم حتا ناچیزی هم برای مردم یا حوزه انتخابی خود نکرده اند. درواقع ، تأکید ژنرال دوستم برگزینش خوب مردم درباره اعضای شوراهای ملی وولایتی تمثیل خواست مشروع تمام مردم افغانستان می باشد. بلی، ژنرال دوستم ازتهدید هائیکه دربزرگ جرگه قانون اساسی توسط خلیلزاد وابراهیمی ، نماینده های آمریکا وسازمان ملل به خودش صورت گرفته بود وایستادگی اش دربرابر آن‌ها سخن گفت. تهدید های که ازآن ها مطلع بودم ویک مورد آن را ازطریق بی بی سی هم شنفته بودم. روشن است که ،چنین تهدید های متوجه استاد ربانی هم شده بود؛ البته هم توسط خلیلزاد هم توسط دسته کته شکم - تهی مغزشورای نظاریا بخشی ازقومنانچه های خود سر گروه خودش. خود سریی که به مدیریت وسیاست ضعیف خودش برمی گشت.
همچنان، ژنرال دوستم به حاضرین کنگره بیان کرد که کوشش شود درآمد ولایت ها درخود ولایت ها هزینه شود. اگرچنین شود، به نفع مردم تمام می‌شود . البته با توجه به مشکلات ولایت های کم درآمد. افزون برآن ، ژنرال دوستم تأکید کرد که افغانستان گرفتارتروریسم است ونیازبه برخورد هوشمندانه ی مردم دارد. دراین رابطه ، او از تقویت روحی سربازان یاد کرد.همچنان ،درسخنرانی خود ازتوطئه های پرده برداشت که روزانه علیه خودش صورت می‌گیرند ویکی ازتوطئه ها راهم بارها شلیک گلوله درنزدیک خانه‌اش واتهام به اطرافیانش خواند که گویا خود شلیک کرده اند. درحالیکه، مستند بیان کرد که دیگران آمده درنزدیک خانه او برای آشوب گری وایجاد سوء نیت شلیک کرده وگریخته اند. دررابطه به بد گمانی ها وسوء تفاهم هامیان خودش ورئیس غنی سخن گفت وابرازکرد که اختلاف نظر داریم .اختلافی که درسمت بی ثباتی یا بدی اوضاع نیست وحق دارم که چنان اختلافی داشته باشم. من هم اختلاف به گونه ی مورد نظرژنرال دوستم را تأیید وحق قانونی ودموکراتیک او می دانم. ژنرال دوستم ازحمله به کاروانش که درحال جنگ وبازگشت ازجنگ علیه طالبان، که درفاریاب وجوزجان صورت گرفته بود، نیزسخن گفت وتذکرداد که نماینده فرماندهی ارتش پاکستان در آن ولایت ها درجنگ حضوردارند .قبلا هم دریک مورد دیگراین نظررا ازاوشنیده بودم.
دررابطه به اتهامات به حزب خودش مبنی براینکه حزب قومی معرفی می‌شود نیزسخن گفته چنین ابرازنظرکرد که حزب او جنبش ملی اسلامی نام دارد نه جنبش ازبیکی یاترکی.همچنان، تذکرداد که قوم های دیگر ازجمله ازجنوبی وقندهار با او درتماس هستند وکوشش دارد که نه قومی بلکه وطنی فکر وکارنماید. چون جامعه افغانستان وگروه بندی هایش شکل قومی بخود گرفته است وبسیاری افراد اتراق کرده در دورونزدیک رهبران گروهی از قوم وخویشا وندان رهبران می باشند، مشکل است که گروه‌های کنونی ملی یا سرزمینی گرفته شوند.ازاین رو، بخواهیم یانخواهیم ، ژنرال دوستم وحزبش درهمین ردیف جای می گیرند. من هم به حیث یک منتقد سیاسی- اجتماعی- فرهنگی، باوردارم که مطابق متل معروف با یک گل بهارنمی شود، حزب جنبش ملی دوستم موفق در ملی ساختن خودش نخواهد شد.البته که ازژنرال دوستم می‌خواهم که اگر گروهش بیشتر ازبیک ها وترکمن ها را درخود دارد، کوشش نماید که با دیگران برخورد ومراوده وطنی - سرزمینی- غیرگروهی داشته باشد. به این خاطرکه ، افغانستان هم درمهار تروریسم هم در مردمی وملی ساختن حکومت وترمیم قانون اساسی به ملی اندیشیدن وعمل کردن نیازمبرم دارد. درغیرآن ،ملی ساختن حکومت، مهارتروریسم وحرکت به سوی صلح وپیشرفت دشوارخواهد شد.

حضور دسته های مسلح درکاروان حکمتیاربه سوی کابل؛سوال برانگیز است؟

ابراهیم ورسجی
چهاردهم ثور1396
ازحضور دسته های مسلح موترسواردرکاروان همراه حکمتیارازجلال آباد به کابل، سخن ازشروع جنگ تازه درمیان است، نه صلح وآشتی ملی. این تبصره را درحالی می‌نویسم که لحظه پیشتر هم کاروان انتقال دادن حکمتیار ازجلال آباد به کابل را دریو تیوب دیدم هم سخنرانی‌های مقام های شبهه دولتی ازغنی تا عبد الله و حکمتیاررا شنیدم وبا شنیدن سخنرانی‌های آقایان متوجه شدم که خود شان وسخنان شان رابطه ی با اوضاع متشنج- جنگ زده ومبتلا به تروریسم وفقر وبحران وبی اعتمادی مردم نسبت به حکومت درافغانستان ندارند.
واقعیت این است که، پدیده‌های بنام اداره وسیاست؛ مدت ها می‌شود که با جامعه وواقعیت تلخ جاری در افغانستان رابطه ندارند واین بی رابطگی برمی‌گردد درگام نخست ؛ به بی رابطگی دانشگاه‌ها ونظام های تعلیمی واطلاع رسانی با مردم ؛ ودوم،بی ارتباطی همان سامانه های تعلیمی تربیتی ودست پرورده هایش با سیاست مورد نیازمبرم کشور ،منطقه وجهان. بطورنمونه ، حکومت باصطلاح وحدت ملی ودراصل دست ساخت آمریکا آن هم مخالف قانون اساسی جورج بوشی افغانستان ،بنام آشتی وصلح با حکمتیار ، مدت هاست که سخن سرای وابرازخوش بینی برای تقویت پروسه صلح می‌کند ودرعمل مخالف آن سیرمی کند.
مثلا، مردم افغانستان وکشورهای کمک کننده برای بازسازی اقتصادی ودولت سازی بی فرجام آن همه باور دارند که سلاح های سبک وسنگین باید ازهمه بخش‌های کشوربه خصوص ازکابل جمع آوری وبه دیپوی ارتش سپرده شود تا کمک به تأمین صلح حد اقل درپایتخت کرده شود. برخلاف، وقتی که کاروان صلح حکمتیاررا با دسته های موترسوار مسلح با سلاح های سنگین وسبک دیدم، تکان خورده با ورکردم که پروسه صلح درمیان نیست، بلکه پروسه شروع جنگ درقالب دیگراست که دارد رونمامی شود. بلی، باوردارم که هر فردی دردرون وبیرون افغانستان می‌خواهد که صلح وآشتی میان حکومت فاسد ولرزان ودسته های مسلح درحال جنگ وتروریسم با آن بوجود بیاید. اما صلح وآشتی با دسته های مسلح وقتی ممکن می‌شود که گروه ها ودسته های شامل شده درفرایند صلح ، سلاح های سبک وسنگین خود را دربیرون شهرها به نیروی های امنیتی- دفاعی حکومت تحویل دهند. درغیرآن، صلح تأمین نمی شود.
افزون برآن ، هرگونه طرح صلح با دسته های مسلح باید بعد ازکسب موافقت مردم امضا وتطبیق شود تا مفید واقع شود. بطورنمونه، درسال گذشته ترسای، طرح صلح میان حکومت کولمبیا درامریکای مرکزی ونیروی مسلح انقلابی- مارکسیستی که 52 سال می‌شود که علیه حکومت امریکای آن کشورمی جنگد، امضا وتطبیق آن با ابرازرضایت مردم ازطریق همه‌ پرسی منوط ساخته شد .وقتیکه همه‌ پرسی برگزارشد، 49 درصد مردم موافق و51 درمخالف آن رأی دادند. رأی دادنی که تطبیق معاهده را تعطیل کرد.رئیس جمهور بعد ازرای مخالف مردم به معاهده، با اصرارتاکید کرد که درتطبیق معاهده جدی است وراه های بهتر تطبیق آن را جستجو خواهد کرد! جالب این است که، نیروی انقلابی مخالف حکومت هم تروریست نبود ونیست هم تاوان دادن به مردم زیان دیده در جنگ 52 ساله واصلاحات ارضی را شامل درمعاهده کرده بود. طرحی که بخش بزرگ جامعه حتابخشی که از آن های که درهمه پرسی رأی مخالف داده‌اند موافق آن می باشند.
برخلاف، درمعاهده حکمتیارباحکومت امتیازگیری ازحکومت وخاموشی درباره حق ونیازمردم جنگ زده درمیان است. معلوم است که فراموشی حق مردم زیان دیده درجنگ ها ووارد شدن دسته های مسلح همراه حکمتیاربه کابل،نشان ازاین دارد که حکومت لرزان افغانستان هم ازدرون مورد تهدید افراد مسلح همرکاب حکمتیارمی باشد هم گرفتارتروریسم روبه فزونی طالبان می باشد.ازسوی دیگر،فرض می‌کنم که افراد مسلح همرکاب حکمتیار افراد مسلح خودش می‌باشند وامنیت اورا عزم تأمین کردن دارند. باتوجه به ضعف‌های حکمتیار وحکومت دردشمن شناسی، چه ضمانت واطمنانی وجود دارد که درمیان افراد مسلح همرکاب حکمتیار، تروریست های پاکستانی ازمناطق قبایلی حضور ندارند وبزودی کابل را داغان نمی کنند؟ ازاین رو، توجه حکومت ودسته های مخالف طالبان را به مسایل زیرجلب می کنم: نخست، سران حکومت که امنیت حکمتیاررا به حیث بخشی ازمعاهده صلح بدوش گرفته اند، بزودی باید افراد مسلح همرکاب حکمتیاررا خلع سلاح کنند. همچنان، به حکمتیارمی گویم که حضورافراد مسلح دررکابش خبر از بی اعتمادی درذهن وقلبش نسبت به معاهده باحکومت دارد. مزید برآن، حکمتیارمتوجه شود که تروریستان پشتوزبان مناطق قبایلی پاکستان درخدمت آی اِس آی می‌باشند نه پشتوزبان های افغانستان ازجمله حزب اسلامی وافراد تکه پاره اش. دوم، به نیروهای مخالف طالبان دربیرون ودرون حکومت هشدارمی دهم که تروریستان شرق دیورندی همرکاب حکمتیارجزترورآن ها مسئولیتی بدوش ندارند. ازاین رو، ازآن ها می‌خواهم که ازحقوق مردم که خیردفاع نکردید ونمی کنید، ازجان خود دفاع کنید که بارسیدن قبایلی های مسلح همرکاب حکمتیار درلب گورایستاده اید.

Monday 1 May 2017

نگاهی انتقادی به سخنرانی استاد سیاف بمناسبت روزهشتم ثور

نتیجه تابع اخص ارذل است
مقوله فقهی
ابراهیم ورسجی
دوازدهم ثور1396
دیروز ، مقاله انتقادی درباره سخنرا نی حکمتیار درلغمان نویشته بودم . مقاله ی که در صفحه فسبکم و وبلا ک های اندیشه وانسان گرای پخش شده و دوستان وهم وطنان می‌توانند آن را به خوانش بگیرند. امروز، وقتیکه درصفحه یوتیوب ، سخنرانی استاد سیاف بمناسبت روزهشتم ثور وپیروزی مجاهدین را شنیدم، بهتر دانستم که نگاهی انتقادی درباره آن نیز ارایه نمایم. شایان ذکر است که، درادبیات سیاسی رایج درافغانستان ، نقد به معنای توهین وابرازکینه توزی ودشمنی به طرف نقد شونده توسط نقد کننده می باشد. ازاین رو،وقتیکه دیروز ، به نقد سخنرانی حکمتیارپرداختم ؛کوشش کردم که معیار نقد را رعایت و بی‌حرمتی به او نکنم تا کمک به تعریف وترویج نقد آن گونه که ازنگاه اد بی تعریف شده است نه آن‌گونه که مغرضانه جازده شده است،نمایم .درادامه نقد سخنرانی حکمتیار، امروز به نقد سخنرانی استاد سیاف می پردازم. البته که ،اینجا نقد ، سره وناسره یا ته وبالاکردن سخنرانی استاد سیاف ودرواقع بیان این مطلب می‌باشد که نقد نه برابر به توهین بلکه بیان واضح برجستگی ها وکاستی های سخنرانی‌ها ونویشته ها وموضوع آن‌ها می باشد.اصلی که کوشش می‌کنم درباره سخنرانی استاد سیاف رعایت نمایم.
پیش از وارد شدن به متن موضوع نقد یا سخنرانی استاد سیاف ، شایان یاد آوری می‌دانم که نگاه خصمانه نبست به او ندارم که درنقد سخنرانی اش تبارزدهم! بلی ، درباره موضوع سخنرانی استاد سیاف یا جهاد ومجاهد ودستاورد آن‌ها وجاده سازی شان برای طالبان واوضاع غمبارکنونی، نگاه مشخص خود ر ا دارم که بهتراست ابرازنمایم ، تا به گفته شاعر:سیه روی شود/ هرکه دراوغش باشد. واقعیت این است که ، جناب استاد سیاف همواره برای دردست داشتن ذهن ساده عوام وبقایای جهادی های کم سواد ، کوشش می‌کند که به قرآن وحدیث ودیگرروایت های دینی متوسل شود. من درحالیکه توسل سیاف به روایت ها، آیت ها وحدیث ها را حق او می‌دانم ، اما امید می‌کنم که زیاد به عوام زدگی باقی‌مانده ازدوره جهاد درپشاورکه جنگ را جهاد معرفی کرد که من آن را جنگ می‌دانم نه جهاد، اصرارنوزرد.اگراصرارمی ورزد، دقت نماید که فن آوری اطلاعاتی بدیگران هم این فرصت رافراهم کرده است تا مسایل مورد نظراورا نقد یا ته وبالا کنند، تاحقیقت ازشبهه حقیقت تمیزکرده شود.
دربالا، تذ کر دادم که من جهاد استاد سیاف را جنگ می‌دانم نه جهاد .البته جنگ برحق برای رهای وطن که به شکست انجامید نه به موفقیت. شکستیکه درآن استاد سیاف بامن هم نظرنیست. زیراکه ، استاد سیاف فخربه نابودی اتحاد شوروی می‌کند ومن نابودی آن راسلطه تباه کارانه ی سرمایداری بنام دموکراسی وحقوق بشر واقتصاد بازارآزاد درجهان می دانم که درافغانستان به فاجعه انجامیده است! ازاین رو، می‌خواهم نظر استاد سیاف را به مسایل زیر جلب نماید: نخست ، ازنظر لغت شناسی ای قرآن ، جهاد برابر به جنگ نیست؛ ودرقرآن برای جنگ، قتال آمده است. دردوره رسالت هم ، ازغزوه وسریه وقتال بهره برداری شده است نه جهاد که نماد آن جنگ‌های احد، بدر ، خیبروغزوه ها وسریه ها می باشد ( منبع ،مغازی از واقدی). معلوم است که ، غزوه وجمع آن مغازی ،جنگ‌های بود که رسول ص درآن حضور داشت وفرماندهی می‌کرد وسریه به جنگ‌های بکار برده شد که درآن رسول ص حضور نداشت وبرای آن امیریا فرمانده تعیین می کرد.درواقع، آیه ازخدا ورسول وامیرتان اطاعت نمائید ودرمسایل اختلافی به خدا ورسول مراجعه نمائید ( سوره زن) ، بیان کارنامه همان سریه ها است.ازاین رو، به نفع استاد سیاف می‌دانم که درباره قتال برحق مردم به معنای جنگ بحث نماید وسرمردم عادی را بنام جهاد ومجاهد گرم نکند.اگر استاد سیاف جهاد را جنگ می داند، من آماده هستم که بااو دریک بحث تلویزیونی شرکت کرده ابرازنظرنمائیم تا روشن کنم که آنچه درافغانستان بنام جهاد صورت گرفت جهاد نبود وسود مندهم تمام نشد. بلی،اگر سود مند تمام نشد، به این خاطربود که از ایمان واخلاق ودرمجموع ازحلال وحرام دین بریده بود. واین برید گی ازدوره پسا رسالت شروع وتااستاد سیاف رسیده است وبحران کنونی اسلام ومسلمان ها در عصر سکولار- پساسکولارهم میوه تلخ آن می‌باشد که کام مسلمان‌ها را ازافغانستان تا لیبیا تلخ کرده ودین شان را دین تروریستی درجهان تعریف ونمایش داده است!.
در رابطه به آغازکاربرد واژه جهاد درافغانستان، خد مت جناب استاد سیاف عرض نمایم که شما درزندان بودید که واژه جهاد را تره کی علیه اخوان الشیاطین بکاربرد ؛ وپیش ازاو، استاد ربانی، مجددی، حکمتیار ومولوی نبی تاکیدی برجهاد ندا شتند. بلی، وقتی که تره کی واژه جهاد را بعد از رویداد ماه حوت هرات درسال 1357 بکاربرد، مجددی آن را تکرارکرد. وبعد ازتکراراو، جهاد وارد فرهنگ مهاجرین که شمارشان رو به تزاید داشت،شد. بنابرآن، من درجلد دوم ( جهاد وجنگ سرد قدرت‌ های بزرگ) یاد آوری کرده‌ام که تره کی پایه گذ ار جهاد افغانستان می‌باشد نه رهبران تنظیم های دست ساخت پاکستان درپشاور.
بهرصورت ، به عرض استاد سیاف می‌رسانم که جهاد اگرازنظر لغوی به لغت‌ نامه راغب اصفهانی ودیگر لغت‌نامه های قرآنی مراجعه شود، برابر به جنگ نمی باشد. بلی، جهاد به معنای کوشش ها وتلاش های فردی وجمعی مسلمان‌ها به نفع دین وکشور شان می باشد که درآن تلاش کننده یا تلاش کننده ها فایده های فردی - گروهی مادی وسیاسی به جیب نمی زنند! معنای قتال هم مطابق قرآن معلوم است که همان جنگ است که همه ی ملت‌ها چه مسلمان وچه نامسلمان برای دفاع ازحیثیت وخاک ودین وتاریخ وفرهنگ خود کرده ومی کنند وقانون بین الدول هم این حق رابه حیث حق دفاع ازخود برای آن‌هابرسمیت شناخته است.بلی، جناب استاد سیاف، به آیه وجاهد و فی الله حق جهاده که شما به آن استناد ورزیدید اشاره وازشما پرسان می‌کنم که فرضاً برداشت شما درست باشد وجنگ، جهاد گرفته شود، آیا باوردارید که آنچه بعد اززمین بوس شدن حکومت نجیب الله نه بزور جهادی ها یا جنگ جوها بلکه بزور ژنرال دوستم ، درکابل ، توسط جهادی ها انجام داده شد،همساز با جاهد و فی الله حق جهاده یا جهاد سزاوارراه خدا وهدایت خدابود؟.
فکرنمی کنم که درباره کار های ضد اسلامی که جهادی ها بعد ازسقوط حکومت نجیب الله درکابل مرتکب شدند وروی خود را درپیشگاه خدا ونزد مردم سیاه وجهاد شان را زباله کردند، دلیل وتوجیه روشنی داشته باشید! دراین راستا، ازدو مسأله ناراحت‌ کننده یاد می کنم: نخست،مولوی یا امام مسجد وزیراکبرخان دریک سخنرانی ای روزجمعه اش که من حاضربودم گفت که: درزمان حکومت نجیب الله ، مردم اززندان پلچرخی نفرت داشتند؛ بدبختانه، اکنون، بخاطرجنگ باهمی جهادی ها، مردم به آن زندان پناه می‌برند تازنده بمانند! بخاطرهمین بیانیه ، مولوی حمزه دوست شما ورئیس دفتر استاد ربانی ، ملا امام را ازامامت مسجد برطرف کرد.وقتیکه به مولوی حمزه انتقاد کردم وگفتم که دروقت سخنرانی او من درمسجد بودم وحقیقت را بیان کرده بود وتو نباید اورا ازامامت مرخص ودولت جهادی را با برطرف کردن یک ملا امام مسخره می کردی! حمزه که کم آمده بود،اعتراف کرد که غلط کرده است.اما همان امام دوست شخصی من ماند وموضعش را تأیید کردم .جالب این است که ، درسال 2000 ، یک مؤسسه به کمک کشور سویس یک گردهمای بنام صلح درپشاوربرگزارکرد ومن سخنران آن بودم ونماینده طالبان درهمراهی همان امام درآن گردهمای شرکت داشت.افراد افغانی آی اِس آی ، سخرانی مرا مختل کردند. بعدا ازختم گردهمای، ترجمان برایم گفت که قونسل آمریکا یاد آورشد که یک سخنران داشتید وموقع سخنرانی اش ندادند که منظورش سخنرانی من بود اما.دروقت وضوگرفتن برای نماز ظهر، مولوی که رویش را می شست ، برایم گفت که سگ‌های حکومت استاد ربانی به این وحشی ها یعنی طالبان جاهل برتری و شرف دارند! یعنی شما بسیار دوستان تان را زیانمند کرده اید!
دومین نکته ی که می‌خواهم خدمت استاد سیاف عرض نمایم، این است که ،روزی دردفترکارم درشهرداری کابل مصروف بودم که منشی گفت که یک دسته کابلی ها آمده‌اند وبا شما کاردارند ومن هم گفتم که بیایند وآن ها آمدند. برایشان گفتم که بگوئید مطلب تان را! یک مرد محترم برایم گفت که درده افغانان ، سگ‌ها دریک مسجد جوجه کرده‌اند وخواهش می‌کنیم امر کنید تا اداره شهر سگ‌ها وجوجه هایشان را ازمسجد بیرون وآن را پاک نمایند! برای آن‌ها گفتم که این وظیفه وزارت امورمذهبی است نه شهرداری.آن ها خندیدند وگفتند که وزارت امورمذهبی یعنی چه ؟ ما ازشما خواهش می کنیم که دستوردهید تا شهرداری این کاررا بکندو.من بی درنگ رئیس ناحیه را خواستم وآن هاحضورداشتند وگفتم که نفرروان کن تا مسجد را ببیند وبه من گزارش دهد تا تصمیم بگیرم. لحظه ی نگذشته بود که اطلاع رسید که چند ین سگ دریک مسجد جوجه کرده اند.بعدا ، به اداره مربوطه امر کردم که مسجد را زیرنظر بگیرد وجو جه سگ هارا درحال بودن مادران شان درموترانداخته به یک دامنه کوه دورترازباغ بابر درمغاره ها جابجا ومسجد را پاک کاری ودروازه اش را بسته نماید.زیراکه، نمازخوان ها همه بخاطرجنگ های جهادی هامهاجر ومسجد خالی شده بود.همچنان، من این مطلب را درکتاب اسلام وسکولاریسم نویشته ام تانشان دهم که سیاست ضد انسانی دین را نابود می کند. افسوکه درافغانستان موفقانه نابود کرده یا درحال نابود کردن آن می باشد!.
بنابرآن ، جناب استاد سیاف، اجازه بدهید ، تا برایتان واضحا بگویم که جهاد به معنای قرآنی که نه حتا قتال اسلامی هم درافغانستان نبود. به این خاطرکه، اگرقتال اسلامی می بود، درویرانه هایش درکابل سگ‌ها درمسجد مسلمان‌ها جوجه نمی کردند! آری، باید سگ‌ها درمسجد مسلمان‌ها دردوره حکومت جهادی ها جوجه می کردند! به این لحاظ که، درسال 1358،روزی استاد ربانی درپشاوربرایم گفت که با سواد ها کم هستند ونمی خواهم تلف شوند. ازاین رو، برای هرکسی که جنگ کند سلاح می دهم. برای استاد گفتم که اگربرای هرفردی سلاح بدهید وتربیت وسازماندهی اش نکنید، فاجعه بنام اسلام ایجاد می کنید! استاد سخن مرا سرسری گرفت وبحث مان پایان یافت. دوسال بعد ازآن روز ، به همراه مولوی تره خیل، بدفترحکمتیار به فقیرآباد رفتم وبه او پیشنهاد کردم که این مقدار اسلحه که برای جهادی ها می‌دهید ،قیمت بخشی ازآن ها را برای تربیت اخلاقی شان مصرف نمائید! حکمتیارگفت که: جنگ روان است ووقت برای فعالیت‌های تربیتی ، اخلاقی وفرهنگی نیست! جناب استاد سیاف، خاطرتان را نرنجانم که وضع فاجعه بارکابل وتولید طالبان ازشکم قومندان بازی وتباه کاری جهادی ها، محصول رد پیشنهاد من توسط استادربانی وحکمتیارمی باشد.
درباره خود فروشی و وطن فروشی به بیگانگان ، جناب استاد سیاف، سخنی از هتلر یاد کردید که گفته بود: بد ترین کسان آن های بودند که در تسلیم کردن کشورشان به من همکاری کردند! بلی، گفته هتلر درست است وطالبان واقعاً درهمین مقوله خوب جای می گیرند. اما دراین خود فروشی ووطن فروشی تنها طالبان نیستند که افغانستان را به پاکستان فروختند.افزون برآن ها،کرزی ،خلیلزاد، امین ارسلا، احدی،رحیم وردک، فهیم، کریم خلیلی، حاجی قدیر، قانونی وده ها وطن فروش دیگرهم هستند که دربرابر دالر، افغانستان را به جورج بوش وتونی بلیر فروختند واکنون برخی شان درشورای حراست همکارشمامی باشند، درقالب سخن هتلر جای می گیرند.لذا،اگرشما آن‌ها را وطن فروش نمی دانید، اشتباه می کنید. مثلا، درکتاب بوش درجنگ، نویشته باب ود وارد،دومسئله بسیارخنده آوراست: نخست، افغانستان را با 70 میلیون دالراشغال کردیم که ارزان ترین آشغال درتاریخ سیاسی آمریکا می باشد؛ دوم، فهیم را بوش بچه ماچه سگ گفته است. درکتاب جنگ اوباما، نویشته همان نویسنده،کرزی پارانویه / نیمه دیوانه، نامیده شده واین مطلب نیزتذ کرداده شده است که حکومت کابل و طالبان فرقی باهم ندارند! همچنان، درهمین کتاب، تذ کرداده شده است که ما شغالان را دربرابر تروریستان بکارانداختیم. بلی، استاد سیاف، آیا می‌دانید که شغالان چه کسانی می‌باشند ؟ ازنظر اقتصادی هم ، برآوردی که جان ساپکو ، بررسی کننده ی کمک‌های اقتصادی 115 هزارمیلیون دالری آمریکا برای بازی افغانستان کرده است ، نشان می‌دهد که کمک ها دزدی شده وبازسازی نشده است !افسوس که بسیاری شغال ها ودزدهای کمک‌های یاد شده ازشکم همان ویرانگریی بیرون شده‌اند که شما آن را جهاد نامیده به اسلام ومسلمان های آگاه وپرهیزگار ومردم ستم زده افغانستان جفامی کنید!.
دراخیر، به آگاهی استاد سیاف برسانم که جهاد گران مورد نظرشما وجنگ کننده های مالی- مسخ شده ازنظرمن ،نمی توانند فخرفروشی کنند که اتحاد شوروی را برانداخته اند. به این خاطرکه ، درفروپاشی شوروی عامل های زیادی نقش بازی کردند که جهاد شما یک عامل کم اثر درمیان آن‌ها می باشد.برای اینکه شما خفه نشوید ، برای تان می‌گویم که جهاد تان شوروی را انداخت وافغانستان را هم چنان بزمین زد که به این زودی‌ها سرپا ایستاد شده نمی تواند. بطورنمونه ، جهاد برای آزادی واستقلال بود وجهادی ها به قدرت هم رسیدند. پس ، ازشما سؤال می‌کنم که کدام آزادی واستقلال؟ می‌دانید که آمریکا برزمین وهوای افغانستان حاکم است وبدون دوازده ونیم میلیون دالر کمک روزانه آن به نیروهای امنیتی- فاعی، حکومت کابل دریک ساعت زمین بوس می شود. درحالیکه حکومت وابسته به شوروی هم جهادی ها را درجلال آباد وخوست وگردیز کوبید هم سه سال بدون حضور نظامی مسکو بزندگی ادامه وسرانجام نه بزورجهادی ها بلکه دراثرتفرقه گروهی ومخالفت نیروهای ژنرال دوستم فروریخت وشما وارد کابل شدید وجهاد تان به گونه ویران کردن کابل نمایش ومردم را داغان کرد. ازاین رو، این مقوله فقهی ، نتیجه تابع اخص ارذل است ، صد درصد درباره جهادی ها تطبیق می‌شود .به این معناکه ، سال ها کارخوب را یک کارخراب نابود می کند. یعنی ویران کردن کابل وجاده سازی برای طالبان وویران کردن شمالی وبت های بامیان و چوکی گرفتن دربهائی وطن فروشی آن هم بنام سهم گرفتن درجنگ علیه تروریسم وکمک به بازگشت طالبان، ارذل خاصی بود که شد نماد جهاد بدفرجام مردم مظلوم افغانستان. درپسین جمله، ازجهاد مردم یاد کردم. علت آن این است که جهاد درشروع ازمردم بود، اما توسط غرض ورزان دزدی شد وبجای آزادی واستقلال، مستعمره بودن را درقالب نوآورد و تثبیت کرد!