Monday 25 May 2020

حکومت توافقی غنی وعبدالله ، تکراریک آزمون شکست خورده می با شد ، نه مهار کننده بحران سیا سی وتروریسم

ابراهیم ورسجی
ششم ماه جوزای سال 1399
همه ای مردم ازطریق رسا نه های درونی وبیرونی آگاه شد ند وبرخی ها هم خرسند شد ند که غنی وعبدالله درجهت ساختن یک حکومت پنحاه - پنجاه درصد یی مبنی برتقسیم وزیرانِ وزارت ها ووالیان ولایت ها بین خود موافقت کرده اند. موا فقتی که برخی گروه ها ازآن را ضی وبرخی گروه ها ابرازنا رضا یتی کرده اند. ازنظرمن ، رضایت وعدم رضا یت دسته ها وگروه های خاص ازحکومت زاده ای توافق غنی وعبدالله اهمیت ندارد؛ اما این مسنله ، یا پرسش دارای اهمیت می با شد که آیا حکومت نامبرده توان مهار بحران سیا سی وتروریسم رو به گسترش افغانی - پاکستانی درافغانستان را دارد یا نه؟
پیش از پاسخ دادن به پرسش یاد شده ، به صراحت می گویم که حکومت قبلی دست ساخت جان کریی غنی وعبدالله با کمی تفا وت ادامه حکومت طالب کرزی که دست ساخت سازمان اطلاعات مرکزیی امریکا بود وحکومت توافقی آن ها هم زیرفشارهمان شبکه شکل گرفته است ؛ نه رضا یت هردوسهمدار پنجا-پنجا درصد ی پست های بالا ودرمیا نی -حکومت. تا جا ی که آگا هی دارم ، ازروزیکه توافق به ساختن حکومت صورت گرفته است ، تا کنون ، همه ای سهم داران مصروف تلاش برای برداشتن سهم های خود ازآن می با شند وتوجهی به نیازهای بلند مد ت مردم که خیر حتا به نیازهای روزمره آن ها ندارند.
بنا برآن ، این پرسش قوی تر مطرح می شود که دشواریی های حاد مردم چیستند وتوان حکومت درمهارآن ها تا چه اندازه می با شد؟ آگاهان که خیر، حتا افراد عاد یی جامعه می دانند که دشواری های زیر، بیشتراز دیگر دشواری ها مردم را فشارمی دهند:
نخست، نبود افراد مد یروکارفهم درد سته های غنی وعبدالله ؛
دوم، تروریسم رو به گسترش وموافقت امریکا با طالبان براسا س اطلاعات دروغین طالب خلیلزی ؛
سوم ، توافق نامبرده مشوق تروریستان درگسترش تروریسم شده است ؛
چهارم ، نبود حزب های سیا سی. معلوم است که حزب های سیا سی فرهنگ سیا سی وقانون پذ یری را درافغانستانِ حکومت داریی فا سد وتروریسم زده نها د ینه می نما یند.
ازاین نگاه که ، حزب های سیا سی درافغانستان وجود ندارند وبه حزب های سیا سی متحول نه شدن دسته های جهادی هم کا بل را ویران کرد هم بها نه داد به حامیان قبلی منطقه ای وفرامنطقه ای آن ها تا طالبان را ایجاد به جان آن ها بیندازند ودارودسته های جمع شده دراطراف طالب کرزی وفهیم وطالب غنی وعبدالله هم به ترتیب ازطالبان دریشی پوش و یک شا خه ای نظامی جهادی ها می با شند وهردو دسته ای نامبرده درعمل ثا بت کرده اند که سیا ست ومد یریت کرده نمی توا نند. بنا برآن ، اصل نخست برای مهار دشواری های کمرشکن جاری درافغانستان برایم بسیارمهم می شود.
اصل نخست هم که نبود افراد مد یر وکارفهم دراموراداری وبرنامه ریزی وتطبیق آن درهردو دسته ای به موافقت رسیده می با شد. اصل چهارم هم که حزب سیا سی می با شد وسود مندی آن درسا ختن حکومت درجامعه جنگ وتروریسم وفقر زده ای افغانستان گاهی درجایگاه نخست وگاهی درجایگاه دوم قرارمی گیرد. مثلا ، درجامعه های دموکراتیک غربی که بروکراسی یا تکنوکراسی یا اداره فنی نهاد ینه شده است ، سیا ست مداران قوی با شند یا ضعیف ، تا ثیری منفی زیادی بر اوضاع اجتما عی وسیا سی واقتصادی ندارد. اگردارد ، کمتردارد. مثلا، درامریکا ، ترمپ به کوچه سیا ست نرفته بود ورئیس جمهور شد وتکنوکراسی ازتا ثیرمنفی زاده ای خامی ای سیا سی ای او کاسته است.
برخلاف ، درجا معه ای جنگ وتروریسم وحکومت داریی فاسد زده ای افغانستان که بحران هویتی مزید بردشواری های آن شده است ، مد یران وسیا ست کاران ورزیده جایگاه خاص پیدا می کنند. تاسفباراین است که ، افغانستان پیش ازکود تای سرطان 1352 وبعد ازآن هم حکومت های نا لایقی داشت. مثلا، یک استاد نیجریه ای علوم اداری که نامش را فراموش کرده ام؛ کتابی به عنوان " ادامه عامه " نوشته ودرآن ازسه حکومت فاسد ودو حکومت نالایق درجهان نامبرده است:" حکومت های فاسد حکومت های: نیجریه وتا یلند وپاکستان وحکومت های نا لایق: حکومت های افغانستان وعربستان را معرفی کرده است."
طوریکه د یده شد، حکومت نالایق افغانستان را کود تای ماه ثو1357 وپیاده شدن ارتش سرخ وجهاد علیه آن دفن کرد وحکومت نالایق عربستان را نفت وامریکا حفظ کرده اند. البته حفظ با آینده تاریک! درافغانستان ، د ید یم که نه چپ ها حزب سیا سی شد ند ونه جهادی ها؛ درحالیکه ، هردوگرایش افراد تحصیل کرده بسیارداشتند. درشکست آن ها درمتحول شدن به حزب های سیا سی ، هم عامل های بیرونی هم عامل های درونی نقش بازی کرد ند. درعا مل های خارجی شکست آن ها ، امریکا وعربستان وپاکستان نقش های بسیارموثری بازی کرد ند.
مثلا ، امریکا ازجهادی ها علیه چپی ها بنام مبارزه با کمونیسم روسی حما یت وبعد تر ازطالبان علیه جهادی ها حما یت وسرانجام طالبان ریشو- تروریست را بد ون خون کردن بینی شان روا نه ای پاکستان کرد وطالبان دریشی پوش وجهادی های درجه دوم را به ترتیب دررتبه های نخست ودوم درکا بل به قدرت نصب کرد. ازاین نگاه که مردم افغانستان ازتروریسم طالبان والقاعده وتباه کاری های پاکستان درکشورخود به ستوه آمده بود ند ازحکومت امریکای طالب کرزی وجهادی های پس خورده خور حکومت پوشا لی اوحما یت کرد ند. می دانم که حما یت مردم ازحکومت پوشا لی طالب کرزی زاده خشم آن ها از توحش طالبان بود نه فهم ودرک ژرف سیا سی- تاریخی.
درعمل هم د یده شد که ، امریکا طا لبان دریشی پوش ودراصل هتلچی درغرب وپاکستان را بنام تکنوکرات آورد وبه قدرت درکا بل نصب کرد. ازاین نگاه که هتلچی بود ند نه تکنوکرات ، دراداره سازی شکست خورد ند.
براسا س شوا هد ومدارک بد ست آمده ازحکومت داریی فاسد ونا بکاردر 18 سال وچهارماه و25 روز گذ شته ،دسته های گرد آمده دراطراف غنی وعبد الله ،درهمه سیا ست بازی های دوره یاد شده باکمی تفاوت سهیم بود ند. کمی تفاوت را ازاین نگاه بکاربردم که ، طالبان دریشی پوش بیشترازجهادی ها درحکومت های فا سد دوره یاد شده سهم داشتند. سهم نا چیز جهادی ها درحکومت های امریکای طالب کرزی وغنی ، نا شی ازنفرت شبکه های زیرزمینی غربی ازآن ها می باشد. ازاینکه برای غربی ها استفاده ازدشمن درجه دوم علیه دشمن درجه اول دارای اهمیت می با شد ، ازجهادی ها علیه کمونیسم بهره برداری و بعد ازبتاریخ پیوستن اتحاد شوروی ،جهادی ها توسط آن ها بنام اسلام سیا سی معرفی ومورد سرزنش قرارگرفتند.
طرفه اینکه ، شبکه های خاص درغرب طالبان را ساختند وباکمک مالی عربستان وپیاده کاریی ارتش پاکستان ، علیه جهادی ها بکارانداختند! ازاینکه دارودسته جورج بوش هم ازبنیاد گرایان یهودی ومسیحی هم بی اطلاع درباره جنوب آسیا به خصوص افغانستان وپاکستان بود ند ، بنام جنگ علیه تروریسم کمک به گسترش آن کرد ند وبا ید می کرد ند. به این خاطرکه ، جهل د ینی وسیا سی آن ها چنین ایجاب می کرد. دارودسته ای بارک اوبا ما درحالیکه هوشمند ترازدارودسته ای جورج بود ند اما کاری درجهت بهبود اوضاع افغانستان ومهارتروریسم درآن کرده نتوانستند. بنا برآن ، سیاست غلط بوش توسط اوبا ما ادامه ومیراثی بدی را برای ترمپ گذاشت. ترمپ هم براساس اطلاعات دروغین طالب خلیلزی ، با تروریستان توافقنا مه امضا وبه آن ها وتروریسم شان مشروعیت بخشید.
بنا برآن ،همان پرسش برجسته می شود که حکومت توافقی غنی وعبدالله درحا لیکه دارودسته های هردو فا قد مد یران وسیا ست کاران با تجربه می با شند، چه کاری درمهارتروریسم کرده می تواند؟ می دانم که مردم حتا آگاهان آن ها حکومت توافقی غنی وعبدالله را ازطالبان تروریست بهترمی دانند. درست است که مردم حکومت توافقی غنی وعبدالله را ازطالبان تروریست بهترمی دانند. بهتردانستنی که کمک به مهاربحران وبراندازیی تروریسم کرده نمی تواند. ازاین رو، به نفع غنی وعبدالله می دانم که تلاش تلاش برای پیداکردن مد یران وسیا ست کاران آگاه واستهلاک نشده کنند. اگرچنین کنند ، بدون شک، گام نخست را درجهت ساختن حکومت کارآمد ومهارتروریسم برمی دا رند. درغیرآن ، به گفته شا عرنغزگوی فارسی ، اگراین مکتب است او این ملا / وضع طفلان خراب می بینم! به عبارت د گر،اگرحکومتی های دزد ونابکار ازطالب کرزی تا غنی وعبدالله درحکومت توافقی استخدام وبکارادامه دهند ،بحران سیاسی واداری عمق وتروریسم گسترده تر وافغانستان گرفتارجنگ داخلی خواهد شد.

Sunday 17 May 2020

اشرف غنی ؛ از افغان متعصب وقبیله اند یش بودن ، تا هزاره وشیعه شدن

ابراهیم ورسجی
بیست ونهم ماه ثور سال 1399
تمام با سوادان افغانستان آگا هی دارند که مجلس شورای ملی ، لایحه یا قانون احوال نفوس ، یا مردم شماری وتوزیع شنا سنا مه را به اتفاق رای ها تصویب ودر آن درج کرد که واژه افغان در شنا سنا مه ها / تذ کره های مردم آورده نشود واشرف غنی هم آن را امضا یا توشیح کرد. معلوم است که ، قانون یا لایحه نامبرده ؛ بیا نگرمخالفت اکثریت اعضای مجلس ملی ، یا پارلمان با افغان بودن می با شد. ازاینکه سرزمین ما دراصل خرا سان می با شد وهند بریتا نیا وروسیه ای تزاری برای مبارزه با یک تاریخ وفرهنگ بزرگ درجهت با لا کشیدن یک فرهنگ قبیلگی ، درسال 1880 ترسا یی، درجای آن افغانستان را سا ختند. بدون شک ، افغانستان یک کشور مصنوعی وپوشا لی می با شد. بنا برآن ، مخالفت با درج واژه افغان در شنا سنا مه های مردم ، کار قا بل ستا یش پارلمان درتاریخ سیاه ونا شاد سیا سی - حقوقی- قانونی افغا نستان می با شد. ازاینکه افغان های استعمارزای ها از عبدالرحمن وحشی تا نجیب ، می دانستند که اکثریت بیشتراز 70 درصد مردم خود را افغان نمی دانند ، اصراربه ثبت یا درج واژه افغان درشنا سنا مه ها نکرده پذ یرفتند که نام های آن ها با نام های قوم شان ثبت درشنا سنا مه ها شود.
آشکاراست که امیران استعمارز ا یی افغان وتحمیل شده برمردم خراسان توسط استعمارهای کهنه ونو با موافقه با ثبت شدن نام های قوم ها در شنا سنا مه های آن ها ؛ دروا قع، حکومت های قبیلگی - تحمیلی ولرزان خود را حفظ کرد ند. طوریکه د یده شد ، با وجود کاربرد نام های قوم های افراد درشنا سنامه های آن ها ،مخالفت با نام تحمیلی افغانستان درجای خراسان ادامه یا فت. مخا لفت های آشکار وپنهان که با عث شد برخی افغان های فاشیست ، مخالفان فاشیسم افغانی را ستم ملی نام گذاری کنند. خنده آوراین است که ، کاربرد واژه ستم ملی به مخالفان فاشیسم افغانی مشروعیت به آن ها می داد. به این معنا که ، ستم ملی وجود دارد که مخالفان آن سازمان ستم ملی را ساخته اند. نویسنده که بعد ازفروپا شی حکومت نجیب الله ورسیدن جهادی ها به قدرت درکا بل ، با برخی افراد مشهوربه اعضای ستم ملی گفت وگوها داشت ، آن ها اصلا ازوجود سازما نی بنام ستم ملی انکاروآن را زاده ای ذهن بیماری فاشیسم افغانی یاد کرد ند. بنا برآن ، حق دارم فاشیست های افغان را تفرقه اندازشمرده سرزنش کنم. بهرحال ، بعد ازاین پیش نویس به مقاله یا جُستار، به بررسی ای خود مسخره سازیی اشرف غنی می پردازم.
طوریکه یاد آوری شد، هم پارلمان با تصویب لایحه مردم شماری یا ثبت احوال نفوس، ازثبت افغان در تذ کره ها / شنا سنا مه های افراد مما نعت کرد هم اشرف غنی آن را امضا هم ازتطبیق آن خود داری هم قرار افشا گری های رسا نه ها شنا سنامه های جعلی بسیاری توزیع یا پخش کرد تا درتقلب درانتخابات ریاست جمهوری ازآن ها بهره برداری نما ید که کرد و دموکراسی وانتخابات را هم مسخره نمود. درباره ای علت خود داریی اشرف غنی ازتطبیق قانون احوال نفوس ، می توان دلیل های زیررا عا مل اصلی ای آن درنظرگرفت:نخست ،دسته ای متعصبان افغان گرد آمده دراطراف غنی ؛ دوم ، برداشت قبیلگی ای غنی ودسته ای قبیلگی اطراف او از ملت موهومی افغان ؛ سوم ، هم غنی هم اطرافی های او گمان کرده اند که با افغان گری ومخالفت با قانون مصوبه پارلمان پا یگاه مردمی خود را درقبیله های افغان بهبود می بخشند. درحالیکه ، پایگاه قبیلگی آن ها را طالبانِ تروریست همتبارشان به کمک آی اِس آی / شبکه ای جاسوسی ای ارتش پاکستان ، اشغال کرده اند.
بنا برآن ، لازم می دانم که نخست ناممکن بودن شکل گرفتن ملت افغان را به دلیل های گونه گون بطورکوتاه بررسی ودوم شیعه وهزاره شدن خنده آور اشرف غنی را بررسی وسرزنش کنم:نخست، افغان ها / پشتون ها قبا یل ما نده وتا کنون قوم نشده اند ؛ دوم، ملت را زبان وفرهنگ پیشرفته می سازد. دوپد یده ای که قبا یل افغان ازآن ها بی بهره می با شند. سوم، زبان وفرهنگ فارسی درخراسانِ افغانستان نا میده شده تو سط استعمارهای کهنه مسلط می با شند. بنا برآن ، دربستر زبا نی وفرهنگی فارسی ، نمی توان ملت افغان را سا خت. درعمل هم دیده شد که از احمد خان ملتا نی تا داود خان دیره دونی ونجیب چپ گرای قبیلگی-روسی، نه تنها ملت افغان سا خته نشد ، بلکه به افغان های دوسوی دیورند به خصوص به پشتون های شرق آن خیا نت های بزرگ صورت گرفت ( ر ک به فریب نا تمام ، ازجمعه خان صوفی ، پشتون شرق خط د یورند). درادامه ای خیا نت های استعمارزای های کهنه ، نواستعمارزای ها ، یا طالب کرزی واشرف غنی هم در18 سال وچهارماه و17 روز گذ شته ،هم با کمک به طالبانِ تروریست همتبار خود هم با غارت منابع داخلی وکمک های مالی امریکا برای اموردفاعی-امنیتی- بازسازی ، خیا نت های بزرگی به همه قوم های افغانستان حتا به افغان های خود کرده اند. خیا نت های که جان سا پکو دبیر سیگار / نهاد بررسی کننده ای کمک های امریکا برای نهاد های دفاعی وامنیتی وبازسازیی افغانستان بطورگسترده از آن ها پرده برداری کرده است (1).
وقتیکه امریکا با ساختن سیگار/ نهاد بررسی کننده ای کمک های خود به افغانستان ، به این نتیجه رسیده است که حکومت های این کشور ازطالب کرزی تا طالب غنی وعبدالله ،کمک های آن را تلف کرده اند ،هزاره وشیعه شدن غنی چیزی عجیبی نمی با شد! به این خاطر که ، نوکر امریکا بودن غنی ودزد ثابت شدن از نظر آن ، شخصیتی برای او با قی نگذاشته است. بنا برآن ، برای فریب کاری ، قومیت ومذ هب عوض کردن غنی مسئله ای مهمی نبا ید باشد! مثلا، همه آگا هان داخلی وخارجی های ذی دخیل دربحران سیا سی وتروریسم جاری درافغانستان ، ازطریق رسا نه های دا خلی وخارجی مطلع شد ند که روز25 ماه ثور1399، طالبانِ تروریست افغان به یک بیمارستان ولادی- نسای یا زنا نه وزایمان در منطقه هزاره نشین دردشت برچی درغرب کا بل حمله وبا عث زخمی وشهادت ده ها زن وکود ک شده اند. طالب غنی روز بعد به بیمارستان مورد حمله تروریستی واقع شده رفت وبا نها یت مسخرگی گفت که اکنون هزاره وشیعه می با شد! ازاینکه افغانستان بد لیل های که یاد کرده شد ملت نشده است وحکومت های پوشا لی -قبیلگی طالب کرزی واشرف غنی نزاع های قورمی را درآن دامن زده اند ، بحران هویت بطور بی سا بقه ای درآن گسترش وفراخنا وژرفنا پیدا کرده است. ومردم کا بل شا هد می با شند که دربحران هویت مورد نظر نویسنده ، بیشترین قربا نی را هزاره های شیعه داده اند.
تا سفبار این است که ، بیشترین تلفات هزاره های شیعه درکا بل ، دردوره حکومت داریی نا بکار وقبیله زده ای اشرف غنی صورت گرفته است. تلفات نا مبرده هم با عث شده است که هزاره های شیعه غنی را مورد انتقاد های تند قرارداده ودراصل او را عامل حملات تروریستی قبلی به مسجد ها ومرکزهای مذ هبی وفرهنگی خود وحمله تروریستی ای پسین به بیمارستان زنان وکود کان دردشت برچی درکا بل بتاریخ روز25 ماه ثورشنا خته پنهان وآشکار سرزنش کنند. درحا لیکه هزاره های شیعه اشرف غنی وتیم متعصب ، یا طالبان دریشی پوش همکار او را همکار طالبان ریشو-تروریست می دا نند ، اعلام هزاره وشیعه شدن او دربیمارستان زنا نه ای مورد حمله تروریستی واقع شده چیزی جز مسخره گی برای او نمی با شد. از اینکه غنی از این گونه مسخره گی ها درادامه مسخره گی های طالب کرزی بسیار کرده است، برای او شیعه وهزاره شدن ساده وبرای من ودیگر فرهنگیان وباسوادان افغانستان نه تنها ما یه تاسف که ما یه غم ورنج های بی پا یان می با شد!
بنا برآن ، به اشرف غنی افغان ومتعصب وفاشیستِ قبیلگی ،مسا یل زیررا پیش کش می کنم:نخست،مما نعت شما از تطبیق قانون احوال نفوس که درآن درج افغان در شنا سنا مه ها رد شده بود را تمام قوم های غیر افغان به خصوص هزاره ها می دانند ونفرین می کنند. دوم، شما نوکر امریکا می باشید وطالبان همتبارتان نوکران امریکا وانگلیس وپاکستان می با شند وهزاره ها را بنام هزاره وشیعه بودن وهم مذهبی با جمهوریی ملای ایران کشتارکرده ومی کنند ونمی خواهید که مانع ترورآن ها شوید .سوم، معلوم است. اگرطالبان دریشی پوش دراداره ای طالبا نی طالب کرزی را درتیم واداره ای خود جا سازی نمی کرد ید ،تروریسم مهار می شد نه این که گسترش پیدا می کرد! چهارم ،با وجود اینکه نوکرامریکا می با شید ، ازاینکه درنتیجه ای انتخابات های جعلی وتقلب زده ای با صطلاح ریاست جمهوری درسال های 1393 و1398 ،دودوره رئیس جمهور شده اید ، به نفع شما می دانم که افغان بما نید وهزاره نشوید وهزاره شدن شما را هزاره ها قبول هم نمی کنند. پنجم ، ازاینکه افغانستان چند قومی می با شد وقوم شما قوم نیست وقبیله ما نده است،کوشش کنید که بیشتر ازاین تفرقه اندازی نکنید. همین که افغان بما نید وتفرقه اندازی نکنید ،بهترازاین است که هزاره شوید وتفرقه اندازی کنید! درغیرآن ،مسخره که هستید خود را مسخره ترین هم می نما ئید!
پا نو یس :
1-Sigar.mil

Saturday 16 May 2020

مراجعه به قرآن وسنت تحریف نا شده ای رسول ص ،یگا نه راهکاربرای نجات مسلمان های شیعه وسنی می با شد.


ابراهیم ورسجی
27 ماه ثورسال 1399
این تحلیل دریوند به بخش دوم مقاله ای زیر عنوان " امام علی به سیا ست غیراخلاقی تن نداد" ؛ نوشته مصطفی دلشاد، نشرشده در سا یت ملی-مذهبی ، بتاریخ 16 ماه مه -2020-27 ماه ثور 1399 ارایه شده است. ازاین که درصفحه فسبوک رخنامه ام پخش شده است ، لازم دانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود تا تودوستان وفرهنگیان ازآن مستفید شوند. شا یان یادآوری می دانم که این تحلیل دراصل دررد شیعه های صفوی می با شد که علی را درجای رسول الله حتا بالاترازآن نشانده کمک در رشد خرافات بنام اسلام درایران وبخش های ازعراق ولبنان و..کرده اند. بیاد نوسنده ای این مقاله مبالغه آمیز بدهم که من یک مسلمان سنی فارسی زبان افغانستانی ودارای مطالعات اسلامی - تاریخی-سیا سی می با شم. سال 1358 درتهران بودم ودرسیمای جمهوری اسلامی دیدم که مهند س بازرگان به خمینی گفت که درپاریس چیزهای گفتید که اکنون خلاف آن ها عمل می کنید. خمینی به مهندس گفت که خد عه کردم. همان روز،خمینی ازنظرمن مرد وبازرگان درذهنم جاویدانه شد. ازاین رو،گه گا هی به سایت ملی- مذهبی که رابطه به همفکران بازرگان دارد سرزده مطالب نوشته شده درآن را مرورمی کنم.اینکه دلیل علاقمندی من به سایت ملی-مذهبی می با شد.دررابطه به مقاله آقای مصطفی دلشاد که درآن بسیار علی رض راستایش کرده است ،خد مت او ودیگر نویسندگان شیعه وسنی عرض می کنم که از امامت بافی به علی وائمه اطهارسازی از فرزندانش وتقدس بخشی به خلیفه های چهارگانه موسوم به خلیفه های راشد ین دست برداشته به قرآن مراجعه کنند. درقرآن هم که تنها رسول خدا اسوه معرفی شده است.یعنی مسلمان های شیعه وسنی خود او را نمونه قرار داده عمل کنند. حدیثی هم درزمینه وجود دارد به این معنا که دوچیز یا قرآن وگفته ها وکرده های خود را برای شما یا مسلمان ها با قی گذاشتم ؛ اگر به آن ها متمسک شوید ،هرگزگمراه نمی شوید! بنا برآن، تنها قرآن وسنت تحریف نا شده ای رسول هدایت بخش مسلمان های شیعه وسنی درجهان امروز می شود.
دررابطه به ایستادگی علی رض بر اخلاق ،دومسئله را ستایش دلشاد ازاو کنارمی زند:نخست،دستاورد ثقیفه را که خلاف امرهم شورای وارد شده درقرآن بود پذیرفت وبا خلیفه ها همراهی کرد.دوم،علی رض در گزینش عثمان به حیث خلیفه سوم خطا کرد. مثلا،عمرکه درحمله ای یک فارسی زبان زخمی شده بود ،؛پیش ازمرگ خود، شش نفررا مامور سا خت که جا نشین اورا تعیین کنند. علی رض هم در میان همان شش نفر حضورداشت. وقتیکه عبدالرحمن ابن عوف به علی پیشنهاد کرد که آماده هستی مطابق روش شیخین / ابوبکر وعمرخلافت کنی، او رد کرد ووقتیکه همین پیشنهاد را به عثمان کرد اوپذیرفت و12 سال خلیفه گریی او دونتیجه ی نا گواربرای اسلام ومسلمان ها داشت:نخست ،فساد مالی گسترده در دستگاه خلافت. فسادی که با عث شد محمد بن ابوبکر خلیفه سوم را با مشت ولگد بکشد.علی هم که در12 سال خلافت فساد زده ای عثمان سکوت حتا با او همراهی کرد. دوم،عثمان به خواهرزاده خود معاویه به حیث والی / استاندار شام با مرکزیت دمشق وقت داد تا غارت گری وزراندوزی وزمینه سازی برای سلطنت اموی-شرکی خود نما ید.ابوذرغفاری که بسیار توسط علی شریعتی ستا یش شده است،با دیدن حکومت فاسد معاویه دردمشق ، بر او برآشفت.معاویه به مامای خود عثمان شکا یت واو ابوذررا تبعید کرد تا در تبعید مرد. علی هم که درزمینه سکوت کرد. سرانجام خلافت فاسد عثمان فروپا شید وبرای علی مصیبت خلق کرد. مصیبتی که بخشی عمده آن بغاوت معاویه علیه علی وظهور خوارج وشهادت او توسط آن ها بود.حکومت سلطانی معاویه هم تا یید حسن بن علی را گرفت هم فرزند ش یزید ،حسین بن علی و61 نفرمسلمان های متعهد به قرآن وسنت رسول الله را درکربلا شهید کرد. بعد ازفاجعه کربلا ،عده دشنام چی بنام شیه های علی مصروف دشنام به ابوبکروعمر وعثمان شده کمک به ادامه حکومت وحشی اموی ها برای مدت 90 سال کرد ند. بنا برآن، به نفع مسلمان های اصیل شیعه وسنی می دانم که با مراجعه به قرآن وسنت رسول خدا وکنارزدن ائمه سازی ها در شیعه وخلیفه گری ها در سنی ها،جهان نو را برای مسلمان ها رقم بزنند. درغیرآن،اسلام فقا هتی حاکم بر ایران واسلام وهابی نفتی حاکم بر عربستان وطالبان والقاعده وداعش های شیعه وسنی در خاورمیانه وبوکوحرام والشباب در غرب وشرق افریقا ،جنازه اسلام را برمی دارند وتا حدی زیادی هم برداشته اند.

Thursday 14 May 2020

سا زند گان جهان مدرن

بخش چهارم ، نهضت روشنگری
بخش چهارم
ابراهیم ورسجی
بیست وششم ماه ثور سال 1399
دربخش دوم مقا له نهضت روشنگری ،ازتعریف ایما نویل کا نت دانشمند آلما نی ازروشنگری وگفت وگوی او با فرد ریک دوم پاد شان مدرنیست / نوگرای آن کشوردرباره آزادی سخن گفته بو دم. دراین بخش مقا له ، به بررسی وبازتاب اند یشه ای فرید ریش هگل (1770-1831) ، فیلسوف نام آشنای آلما نی می پردازم. همچنان ، به یاوه گوی های کارل مارکس (1818-1883) درباره ای اند یشه های اوهم اشاره می کنم. ازاین نگاه که ، درباره اند یشه مارکس ،ریمون آرون ، فیلسوف فرانسوی در اثر جا ویدا نه ای خود " مراحل اسا سی اند یشه درجا معه شنا سی " گفته است که تنها این نظرش که "فیلسوفان بجای تفسیرجهان با ید به تغییر جهان بپردا زند " دارای اهمیت ود یگر نظریات او رنگ با خته اند، به آن مکث نمی کنم. خنده آوراین است که ، مارکس گفته است فلسفه هگل به سرایستاد بود وبه پا ایستاد ش کرده است. درحا لیکه فلسفه هگل به پا ایستاد بود ومارکس کوشید آن را به سرایستاد کند. همین که ازشکم گند دیکتاتوریی پرولتاریای مارکس ، لنین ، استا لین ،ما ئو زیتنگ، پل پت ، تره کی وامین و... سر برآورد ند. کسا نیکه کارگر نبود ند و میلیون ها انسان را درکشورهای : شوروی ، چین ، افغانستان ، کمبود یا و...کشتند ومردمان زنده مانده ای کشور های یاد شده را گرفتار فقر واستبداد کرد ند، بیا نگردرست بودن نظر ریمون آرون درباره مارکس ومارکسیسم می با شد.
شا یان یادآوری می دانم که ،ریمون آرون از فلاسفه می با شد که اند یشه مارکس را بهوده برآورد کرده است. بنا برآن ، بهتراست که نظر یکی ازسیا ست مداران ونظریه پردازان علوم سیا سی را هم درباره کمونیسم مارکس بازتاب دهم وشخصیت سیا سی مورد نظرم ریچارد نکسن رئیس جمهور قبلی امریکا می با شد. نکسن درباره کمونیسم گفته است که : میرا ثی جزفقر وکشتار با قی نگذاشته است. ازاین رو،مبارزه مخالفان کمونیسم را یک امر اخلاقی نا میده وگفته است که فاجعه بزرگ به بخشی بزرگ جامعه بشری تحمیل کرده است. ودرباره میراث کمونیسم گفته است که نه پیشرفت که وعده کرده بود بلکه کشتاروفقر ومحو آزادیی رایج درغرب را درقلمروم زیر فرمان خود ، یا به بخشی بزرگ جامعه بشری تحمیل کرد. درباره ای شمارکشتارهای کمونیسم ، نکسن گفته است که 40 میلیون انسان را درشوروی ، 50 میلیون انسان را درچین ، صد هاهزار انسان را در اروپای شرقی ، سه میلیون انسان را درجنوب شرق آسیا ، یک میلیون انسان را درافغانستان ، وبی شمارانسان ها را درجنگ های نام نهاد آزادی بخش کمونیستی دربخش های گونا گون جهان کشته است. جالب این است که ، کمونیسم جهان بهتروزند گی با معنا را به انسان ها وعده کرد ؛ برخلاف ،اقتصاد های منجمد ، دولت های تما میت خواه ،کمبود نان وگرسنگی ، ترورهای دسته جمعی ، کمپ های اجباری ، بی معنا یی ومردمان فراری ازوطن خود را تحویل داد (8). ازاین نگاه که مارکس هم کوشش درجهت ته وبالاکردن فلسفه هگل کرد هم ثمره فاجعه باراید ئولوژی کمونیستی او تحویل کشتار وفقر به بخش بزرگ جامعه بشری می با شد، بهتر است که به کالبد شکا فی فلسفه هگل بپردازم.
شا یان ذ کراست که ، هم به بررسی ای اند یشه هگل می پردازم هم حسب ضرورت بطور کوتاه ازسخن های مارکس هم یاد می کنم. دراین را ستا ، اول ، بطور کوتاه ازسخنان هگل یاد آوری وبعد ازآن به بررسی مفصل اند یشه ای او می پردازم. مثلا،هگل می گوید که :" روح دوران مدرن آزاد یی سوبژه است. این آزا یی سوبژه خود را درسه جریان :اصلاح مذ هبی ،عقل روشنگری وانقلاب فرانسه نشان داد." سه جریا نیکه درباره ای آن ها ابراز نظر کرده و می کنم. جالب این است که ، هگل برای اصلاح جا معه بسیار به اصلاح دین مکث کرده است. بطورنمونه ، می گو ید که :" این بلا هت مدرن است که بخوا هیم با تغییر قا نون اسا سی وقوا نین مد نی ،یک سازما ندهی منحط اجتما عی را دگرگون کنیم بدون آنکه درد ین تغییری ایجاد کرده با شیم ؛ یعنی بدون رفارمیسیون / اصلاح مذ هبی انقلاب کنیم." طوریکه د یده شد ، هم رنسا نس / نو زا یی هم نهضت اصلاح مذ هبی هم نهضت روشنگری که درباره پسینی به نوشتن ادامه می دهم درجوهر خود دنبال اصلاح مذ هبی بود ند ومی با شند. به عبارت د یگر ، هد ف آن ها آزاد یی عقل ازچنگال جزمیا ت ونقلیات دینی ودرواقع تحقق هدف روشنگری می با شد.
به گواهی تاریخ اند یشه ها ، اصلی ترین هدف عصر روشنگری ،افسا نه زدای بود وحقوق بشر هم از دل این روشنگری برای پاسدا شت حقیقت سربرآورد. بلی، با افسا نه می توان قهرمان سا خت اما نمی توان تاریخ سا خت. بدون تاریخ مستند وبر پا یه ای حقیقت که دانستن را میسرمی کند، امر داد خوا هی نا ممکن است.همچنان ، تاریخ نشان داده است که با افسا نه ها وقهر ما نان آن ها تنها می توان انتقام گرفت. داد خواهی به ویژه درکشور وکشورهای افسا نه زده ودارای قهرما نان دروغین ، جز با عدا لت آن هم عدا لت بدون عداوت ، نا ممکن است. تاریخ به خوبی نشان داده است که عدا لت بدون آگا هی وآزادی میسرشد نی نمی با شد. ازاین رو ،نظر هگل بسیار مهم وکارسازمی با شد.
مثلا ، برای هگل مهم نیست که قدرت در دست چه کسی یا کدام طبقه است ،بلکه مسئله ای اصلی برای هگل این است که آیا مضمون تحولات تاریخی با این تصوراو که ، تاریخ سیرانسان به سوی آزادی است ، سازگاراست یا نه؟ هگل لوکوموتیفی / یا نیروی محرکی است که کل میراث 22 قرن اروپا را با خود می کشد وآن ها را درنظام فلسفی واند یشه ای سیا سی خود وارد کرده ونظرات خود ش را درارتباط با آن ها ابراز می دارد. هگل در میراث پیش از خو د، آنچه در راستای تد وین یا سا مان دادن یک اند یشه ای سیا سی جد ید با حفظ آزادی انسان جد ید وهمچنین تثبیت پا یه های دولت جد ید مورد نظر خود را بطور ژرف درنظرگرفته است. ازنظرهگل ، هنر، دین وفلسفه ، هرکدام با ابزاری جویای حقیقت خاص خود می با شند. بنا برآن ، او فلسفه را به سه بخش تقسیم کرد: فلسفه طبیعت ،فلسفه ای روح ، وعلم منطق ، ولی جنبه ای قویی فلسفه ای او فلسفه تاریخ است. ازنظر تاریخی ، هگل ازسه نوع دولت نام می برد:دولت مستبد شرقی - آسیا یی که درآن رئیس دولت همه کاره ومردم برده ای اومی با شند ، دولت رومی- یونا نی که درآن تنها اشراف وبرده داران آزاد ند ودولت مسیحی- اروپا یی که درآن تمام مردم صا حب رای هستند. هگل دوره ای دموکراسی غربی را مد یون مسیحیت می دانست که انسان را به عنوان موجود آزاد قبول دارد. دیا لیکتیک وشهر ودرمجموع تیزوانتی تیزوسنتیز هگلی جای مورد انتقاد قرارمی گیرد که بحث درباره قدرت سیا سی با شد نه درباره کشف حقیقت تاریخی.
ازاین نگاه که یک انسان وتحلیلگر ونویسنده شرقی هستم ،نظر هگل درباره شرق به خصوص استبداد شرقی برایم بسیار جالب می با شد. مثلا ، هگل می گوید که :" شرق جای است که درآن ترس واستبداد حکومت می کند. شرقی ها یا می ترسند ویا ازطریق ترس حکمروای می کنند." نظری که بیشتراز هفتاد درصد درست می با شد.همچنان ، هگل می گو ید که :" استبداد شرقی به مرحله ای پیشرفت تاریخی نه رسیده ونسبت به اخلاقیات فلسفه ای با ستا نی یو نانی ونسبت به روم وبا لآخره نسبت به جهان مسیحیت در مرحله ای پست تری قرار گرفته است. آزادی دردنیای مدرن ، طبق نظر هگل ،نتیجه ای پیشرفت تاریخی بر مبنا ی خرد انسا نی است. ارزش انسان درانسان بودن اوست ونه بخا طر اینکه اوکلیمی ، کا تولیک ، پروتستان ، آلما نی یا ایتا لیا یی است. هد ف اصلی نهاد های کشوری مورد نظرهگل ، تحقق آزاد یی شهروند ان ، یا تثبیت اصل شهروند ی است." بنا برآن ، بهتر می دانم که اند یشه های کلیدی هگل واثرات آن ها در غرب وشرق به خصوص در اولی را بررسی وبازتاب دهم:
سه اند یشه ای کلیدی
پاره ای افکار هگل پس از او نقش مهمی درتفکر غربی ایفا کرده است. یکی اینکه واقعیت فرایند تاریخی است ، وبنا براین برای فهم آن با ید د ید چگونه آن چیزی شد که حال هست ، وچگونه ، درست است درهمین لحظه ، دارد چیزی دیگری می شود؟ به سخن د یگر، واقعیت را فقط بر حسب تبیین تاریخی می توان فهمید. هر چند الآن عجیب وباورنکرد نی به نظر می آید اما واقعیت این است که این بُعد تاریخی درفلسفه ای دوران پیشین غا یب بود. قبل ازهگل ، فلاسفه واقعیت را وضعیتی بغرنج ولی درعین حال معین می شمرد ند که وظیفه داشتند به تبیین آن بپردازند. اما پس از هگل ،هشیاریی تاریخی درنگاه ما تقریبا به همه چیزراه یا فته است. دوچهره پس ازاو پیدا شد ند که مقد ر بود با نفوذ ترین اند یشمندان قرن نزدهم شوند ، مارکس وداروین ، وهردو مفهوم رشد مداوم ووقفه نا پذ یررا محور تفکر خود سا ختند. مارکس آن را مستقیما از هگل گرفت. اند یشه ای د یگری که هگل عنوان کرد این بود که تاریخ جهان سا ختار عقلی دارد ، وکلید فهم این سا ختارقانون د یگرگونی ، به عبارت د یگرد یا لکتیک ، است. این را نیزمارکس ازاو گرفت... اند یشه سوم هگل که بسیار پرنفوذ بوده مسئله ای از خود بیگا نگی است.
دراین مورد ، نکته ای مهم آن است که انسان ، درجریان سا ختن تمدن خود ، اقسام نهاد ها، قوا عد وافکاررا به وجود می آورد که این ها ، با وجودی که ابداع خود او یند، اورا مقید می کنند ، وبرای او بیگا نه می شوند. انسان حتی ممکن است آن ها را نه فهمد. برای نمونه ،وقتی پای مذ هب درمیان است ، بسیاری ازمردمان صفا تی را که برای خود آرزومند ند به خدا یی نسبت می دهند واو را ذات کا مل ، عا لم مطلق ، قادرمطلق ، می بینند وخود را برعکس موجودی پست ، نا دان ونا توان. آدم بی نوا یی که این کاررا می کند نمی فهمد که این ها ، دست کم تا حدی ، صفات وخصوصیا تی انسا نی است که او به وجودی جز خود نسبت می دهد. او خدا را کا ملا متفا وت از خود ، درواقع درنقطه ای مقا بل خود ، می بیند. حال آنکه او وخدا درحقیقت دارای هستی ای معنویی وا حدی اند. فویر باخ یکی از پیروان هگل ، خدا وخدا یان را صرفا آفریده ای انسان می دانست ومعتقد بود که می با ید به تما می همین تلقی را هم ازآن ها داشت. اندیشه ای فویرباخ درقرن نزدهم نفوذ فراوان یا فت.
میراث هگل
گفته می شود که تاریخ فلسفه از هگل به این طرف رشته ای واکنش های پیا پی وگونا گون به کارهای او بوده است. این ، البته ، اغراق است ، ولی مقداری حقیقت شا یان توجه هم درآن هست. بی سبب نیست که فیلسوف د نمارکی کیر گگور(1813-1855) ، پا یه گذار اگزیستا نسیا لیسم جد ید ، فلسفه ای خود را برضد هگل نوشت. اند یشه ای فلسفی عمده ای کیر گگور این بود که آنچه در واقع وجود دارد منحصرا منفرد ویگا نه است وبنا براین درباره ای واقعیت ، حقیقت مطلق را نمی توان ازگزاره های کلی بد ست آورد- وبنا بر این داشتن نظام های مجرد فلسفی کا ملا نا درست است. کیرگگور قبول دا شت که هگل متفکر عمده ای عصربوده است ولی اورا بطور ما یوس کننده ای بر خطا می د ید. کارل مارکس جوان ، ازسوی د یگر، هگلی چپ گرابود، وعنصر فلسفی مارکسیسم را مستقیما از اند یشه های هگل گرفت. واصطلاحات هگل را پیوسته حفظ کرد.
درنیمه ای دوم قرن نوزدهم ، هگلیسم تقریبا درهمه جای غرب ، ازجمله درجهان انگلیسی زبان ، مُد روزشد. برتراند را سل وجی ای مور، دو فیلسوف انگلیسی ، با این فلسفه بارآمد ند- وبعد به صورت چشمگیروخاصی برضد آن شورید ند ؛ وهمین واکنش شد ید بود که سنت تحلیلی را بنا نهاد وبر فلسفه ای انگلیسی زبان دربیشتر قرن بیستم مسلط شد. بسط وتکوین این چهاربرداشت کلی فلسفی- هگلیسم ، مارکسیسم ، اگزیستا نسیا لیسم وفلسفه ای تحلیلی - بخش اعظم تاریخ فلسفه را اززمان هگل تا به امروز تشکیل می دهد. افزون بر این ها ، با ید ازنفوذ مداوم هگل بر فلسفه ای سیا سی نهضت های ملی - ونیز برطرزفکر سیا سی دست راستی که با فا شیسم قرابت دارد - یاد کرد. هگل بطورکلی جالب ترین نیای اند یشه ای سیا سی ای جد یی ضد لیبرال درجهان نوین است ، چرا که اصرارمی ورزد بردا شت های فرد گرا یا نه ازآزادی محد ود وسطحی است ، ومی گو ید تا فرد درکا لبد جا معه جذ ب نشود به تحقق ذات خود دست نمی یا بد: زیرا ما دام که فرد خود محور بما ند ، این امرانجام نمی پذ یرد (9).
دراخیر ، بهتراست یاد آور شوم که همه ای فیلسوفان عصرروشنگری وپیش وپس ازآن دررقم زدن جهان نو نقش عمده بازی کرده اند ، اما هگل بیشتراز آن ها ایفای نقش کرده است. مثلا ، این سخن های ارزشمند هگل که تاریخ به سوی آ گا هی وآزادی به پیش می رود وبا افسا نه ها جزقهرمان سازی های دروغین وانتقام گیری کاری د یگری نمی توان کرد وبدون اصلاح د ینی با تد وین وتصویب قانون های اسا سی وقانون های مد نی نمی توان ساختارهای منحط فرهنگی-اجتما عی-اقتصادی-سیا سی را د یگر گون کرد. بنا برآن، به صرا حت می گویم که با فهم درست ازتاریخ وافسون زدا یی واصلاح د ینی ، می توان جهان نو وانسان ها وجا معه های نو را رقم زد و جا معه های سنتی وعقب ما نده را د یگرگون کرد. درعمل هم د یده شده است که ، تنها انسان های آگاه ودا رای فهم ژرف تاریخی می توا نند که سرنوشت خود وجا معه ای خود را بد ست گرفته ومشت های محکم دردهن های شاه هان ستمکاروشیخان ریا کار ونظا می های تباه کاربکو بند. معلوم است. اگر کشورهای مسلمان عقب مانده اند ، به صراحت می توانم بگویم که عقب ماند گی آن ها زاده کمبود فهم تاریخی وافسون زده وستمزده وخرافاتی شدن شان می با شد. بنا برآن ، کشورهای مسلمان مانند کشورهای مدرن غربی به یک نهضت روشنگری نیازمبرم دارند. درغیرآن، به گفته ای شاعر: اگر این مکتب است و این ملا / وضع طفلان خراب می بینم!
پا نو یس ها:
1-Machiavelli
Selected Political Writings
The prince , Selections from the Discourses, Letter to Vettori
Edited and Translated by David Wotton
Copy rights© 1994 by Hackett company , INC. All rights reserved. Printed in the United States of America. pp 36-37
2-براین مگی، سرگذشت فلسفه ، داستان جذاب 2500 سال فلسفه ای مغرب زمین ، ازیونان با ستان تا کنون. ترجمه ای حسن کامشاد ، ویراسته ای هومن پنا هنده ، نشرنی ،چاپ دوم ،1387 ، تهران. ص ص 122-123 و128-129
3-Introduction to Great Books
Third 3 Series
The Great Books Foundation, a non profit educational corporation ,copyright © 1990 by the great books foundation , Chicago, Illinois. All rights reserved, ISBN 0-945159-99-4
First Printing 98765 p 90
4-Democratic Enlightenment , Philosophy , Revolution , and Human Rights
1750-1790
Jonathan I . Israel. Oxford University Press. Published in the United States by oxford university press INC, New York© Jonathan I. Israel 2011.p3
5-A History Of The Modern World
By R.R Palmer and Joel Colton, Princeton university, Duke university
Alfred . A . Knopf: New York. Copy right 1950 ,© 1956, 1965 by Alfred A .Knopf , INC. All rights reserved. Third edition ,1965. Reprinted November 1965, may 1966,November 1966.p 295
6-Blasphemy
Verbal Offense against the Sacred , From Moses to Salman Rushdie
Leonard W . Levy. The University of North Carolina press , Chapel Hill and London. First published by university of north Carolina press in 1995.published by arrangement with Alfred W. Knopf , INC.© 1993 by Leonard w. Levy .All rights reserved. Pp 320-321 and 324-325
7-اسلام بین دو دید گاه شرق وغرب ، علی عزت بگویچ ، ترجمه سید حسین سیف زاده ، دفترمطا لعات سیا سی بین المللی ، چاپ اول 1374 ،تهران . ص ص 307 و 310
8-In The Arena, A Memoir of Victory , Defeat and Renewal
Richard Nixson
Simon and Schuster ,New York , London, Toronto , Sydney , Tokyo , Singapore
Simon and Schuster ,Simon & Schuster Building Rockefeller 1230 Avenue pf the Americas New York 10020. Copy right © 1990 by Richard Nixson. All rights reserved. P 307
9-سرگذ شت فلسفه ..ص ص 162-163

Saturday 9 May 2020

سا زند گان جهان مدرن

بخش چهارم ، نهضت روشنگری
بخش سوم
ابراهیم ورسجی
بیست ویکم ماه ثور سال 1399
دربخش دوم مقا له ، ازخود سری های نا پلئون بونا پارت بعد ازانقلاب کبیرفرانسه دراروپا وسرانجام محاصره شدن او توسط ائتلاف به رهبریی بریتا نیا در جزیره واتر لو یاد آوری کردم. همچنان ، یاد کردم که در نهضت روشنگری ، اند یشه های روسو وجان لاک در برابر هم قرار گرفتند. دراین بخش ،ازیک کار خوب نا پلئون یاد کرده نوشته را با بررسی نهضت روشنگری ودستاورد های آن به خصوص روشنگری ازنوع انگلوسا کسونی که منجربه تحقق دموکراسی وحقوق بشروآزاد یی بیان ورسا نه ها شد ، ادامه می دهم. درمقا له نهضت اصلاح مذ هبی ، یاد آوری کرده بودم که جنگ های مذ هبی 30 ساله بین کاتولیک ها وپروتستان ها از 1618 تا 1648 ، به قرار داد وستفا لی انجامید. وقرارداد نامبرده منجر به خلع سلاح مالی کلیسا وتضعیف امپراتوریی مقد س روم ، شد ، اما جنازه ای دومی برندا شت. به عبارت د یگر، امپراتوریی مقد س روم بعد از قرارداد وستفا لی نیمه جان ادامه یا فت. ازاین نگاه که دستاورد نهضت روشنگری مرزکشیدن بین د ین وسیا ست به خصوص بین کلیسا ودولت بود ، بد ون شک ،کلیسا را ازمیدان سیاست بیرون کرد. با اینکه کلیسا از میدان سیا ست بیرون رانده شده بود ،اما امپراتوریی مقد س روم منتظر دفن شدن مانده بود و دفن آن را نا پلئون در سال 1806 رسما انجام داد. جالب این است که ،امپراتوریی مقد س روم (867-1806) ، درحقیقت یک هزار سال دربخش بزرگ اروپا فرمان روا یی وبد بختی های مادی ومعنویی بسیاری را به اروپای ها پیش کش کرد. نهضت روشنگری هم درادامه نهضت اصلاح مذ هبی لوتر،دوره ای هزار ساله ای فرمان روا یی امپراتوریی نا مبرده را دوره ای تاریک درتاریخ اروپا اعلام کرد!
نگاهی به تاریخ سیا سی ومذ هبی اروپا ، نشان می دهد که ائتلاف کلیسا وقدرت یا سیا ست، استبداد مذهبی- سیا سی امپراتوریی مقد س روم را رقم زد. طرفه اینکه ،بریتا نیا تنها کشوری دراروپای آن زمان بود که سلطه امپراتوریی مقد س روم را نپذ یرفت وکلیسا انگلیس هم خود گردا نی ای خود را از کلیسای روم اعلام کرده بود. معلوم است. همان گونه که مردم بریتا نیا سلطه امپراتوریی مقد س روم را نه پذ یرفتند ، اولین مردمی بود ند که به محدود کردن قدرت دولت پرداختند. مثلا، درسال 1215 ترسا یی ، با رون های بریتا نیا یی با تصویب "مگنا کارته " صلاحیت های پاد شاه را محدود کرد ند. بارون ها درزبان انگلیسی ، دسته های کمتردارای نفوذ ما لی وسیا سی در مقایسه به اریستوکرات ها یا اشراف وبزرگ ما لکان می با شند.
از محدود شدن اختیارات پاد شاه توسط با رون ها، با اینکه درآن وقت جا معه مد نی به طور کنونی شکل نگرفته بود و حزب های سیا سی محا فظه کار وکارگرکه تا کنون درسیا ست بریتا نیا دست بالا دارند ،درشروع قرن نزدهم قد برافرا شتند. معلوم می شود که ،بارون ها با محدود کردن اختیارات پاد شاه ،فصل نوین قانونی را درتاریخ سیا سی- حقوقی کشور خود باز کرد ند. فصلی که تا شروع قرن 16 ادامه یا فت. شا یان ذکراست که ، درهمین برهه ، یک شاه که پا ازگلیم خود بیرون درازکرده بود ، توسط مردم کشته وگام دوم درجهت تحقق حکومت مشروطه برداشته شد. همچنان ، درهمین برهه ، ها بز " لویا تان " را نوشت که ازآن تعبیر دفاع ازحکومت قوی وخود محور شد. بنا برآن ، مشروطه خوا هان ها بزرا زیر فشارگرفتند تا فرار وپناهنده در ها لند شود.
جا لب این است که ، با تقویت حکومت مشروطه ، مشروطه خواهان ازها بز خواستند که به لندن برگردد که برگشت ومانعی هم درپخش ونشر "لویا تان" نوشته ای اوخلق نشد ، که بیا نگرنیرومند یی فرهنگ کثرت گرادر بریتا نیا بود. فرهنگ کثرت گرای که دراثرنوشته های حقوقی وقراردادی جان لاک ، مشوق قانونمند شدن کثرت گرایی بیشتراز پیش شد. طرفه اینکه ،مردم بریتا نیا به مشروطه خوا هی وقانون مند ساختن حکومت ادامه وانقلاب آرام سیا سی 1688 را راه اندازی وحکومت مشروطه ای را استوارسا ختند که تا کنون درآن کشورادامه دارد. شا یان ذکر می دانم که ، درهمان بریتا نیای دارای فرهنگ سیا سی - حقوقی کثرت گرا ،انتقاد به کلیسا ومذ هب را یج درآن کاری آسا نی نبود واین اصل دردوره دموکراسی آتن هم را یج وخطا کاران مجازات می شد ند وقتل سقراط هم را بطه به همین موضوع داشت!
با وجود ممنوعیت بد گوی وتوهین به د ین دربریتا نیا ، مخالفان دین وکلیسا خاموش نما نده به نقد های نرم ودرشت حتا به توهین آن پرداختند. مثلا، :جمعیت آزاد وبررسی انتقادی مشهور به جمعیت را بین هود درقرن هجد هم درلندن به میان آمد ورونق پیدا کرد. نام جمعیت را بین هود ازنشان ثبت شده بردیواریک خا نه ای عمومی که درآن گردهمای ها صورت می گرفت گرفته شده است. با وجود آن ، گردهمای گروه نامبرده در جای های گونه گون دردهه ها برگزارمی شد. این یک گونه گردهمای برای بحث وگفت وگوبود که توجه مردم های زیادی ازگرا یش های مختلف را جلب کرد. اعضای این انجمن بیشترازخدا باوران منکر پیامبران بود ند که به منظور بحث های الهیا تی جمع می شد ند. به حیث یک واقعیت، رئیس یک دوره ای طولانی انجمن یک نانوای مدافع کلیسا وعضوآن بود. مردم های عضو انجمن شده ازمبلغان کلیسای کاتولیک ،د سته ای مشهوربدوستان مسیح ونا را ضیان ورا بطه داران کلیسای انگلند هم بود ند. یک تخمین سال 1752 ،اعضای انجمن را 300 نفربرآورد کرده بود. اعضای انجمن متشکل ازبوت دوزان ، مبلغان، برق کاران ، و مد یران مکتب ها بود ند که درباره مسا یل مذ هبی ، سیا سی ودرستی ونادرستی چیزها / مسئله ها ازنظراخلاقی بحث می کرد ند.
همچنان ، تاجران وهنرمندان مرتب درگرد همای های انجمن شرکت می کرد ند. قانون دان ها، سیا ست مداران ، دکتران، شاعران وبازی گران هم ازشرکت کنند گان درآن بود ند. یک نویسنده درسال 1754 ،با نوشتن یک مطلب درمجله آقایان / جنتلمن ها از نظریات خرده مامور ها ، خرده تا جرها، ومیکانیک های ریزه درگردهمای انجمن ابراز تعجب کرد. معلوم شد که تندال ، کالینز،چب ومند یویل ، بیشترقلب ها را جلب کرد ند. یک بوت دوز درپنج دقیقه سخنرانی خود لارد بالینگ بروک را شیفته خود ساخت. تنوع گرایش ها با باورهای مختلف در انجمن این ذهنیت را دامن زد که راد یکال ودارای آزاد یی فکرمی با شد. تامس چب به حیث انسان باورمند به خدا وبی باوربه پیامبران وپتر انیت فردی معمولی وهمه کاره دوسیستم دست کوتاه را ایجاد کرد ند. همچنان ، چب وانیت ، شهرت بی باوری به پیامبران را دررسا نه ها پیداکرد ند. انیت را یک دشمنش رئیس کا فران معرفی کرد. آلیو که چاپ کننده ورساله نویس ومستعد بود وتوان خود نگهداری کمتری داشت ؛ درسال 1755 ،با نشرمطلبی طنز گونه وبد ون ذکر نام خود ، تامس شیرلاک روحانی لند نی را عصبانی ساخت. درمدت یکسال ، آلیو با نوشتن یک کتاب وبد گوی به د ین به خصوص انکار پیامبریی مسیح ودیگر رسولان در آن دستگیروحبس تعزیری برای سه سال شد و دوسال درزندان مانده رها کرده شد.
درحالیکه ، درسال های 1744 و 1745 ،بدو باور شیرلاک درباره بعثت دوباره مسیح حمله وبعثت را فریب نا میده بود؛ کاری که درنتیجه آن ماموریت حکومتی خود را ازدست داد. بعد ازآن گفت که برای آزادی بیان در انگلند ، به شکستن استخان مسیحیت هم ادامه می دهد. درچنان شرا یطی ، انیت وضع بهتری پیدا کرد وسنت پال را دروغ گو، منافق وقدرت طلب معرفی کرد. همچنان، درسال 1761، انیت با پخش هفته نامه "پرسش آزاد" دارای نشریه بیان کننده نظرات خود هم شد. حکومت بعد ازنشر نه شماره آن را متوقف کرد. درحا لیکه، درمقایسه با نوشته های قبلی ، بد گویی به د ین نکرده بود. طرفه اینکه ، درمجله پرسش آزاد،پیام های عهد کهن موسی را رد کرده بود. هدف او ازحمله به عهد کهن ، جدا کردن مسیحیت ازیهودیت وثبوت دین طبیعی ومخلوق بودن آن بود. افزون برآن ، درمجله جنتلمن این اصل را تئوریزه کرد که درهرشکلی ازحکومت که متا ثرازدین با شد یا نبا شد ، برخی چیزها مقد س ساخته شده اند که انتقاد از آن ها بد گوی به د ین نامیده می شود...
توهین آمیز تر ازآن ، ویلیکس تثلیث را خ ها وک خود نا میده درواقع توهین به اصول بنیاد یی مسیحیت کرد. مجلس لارد ها به بهانه "مقاله درباره زن" که تلقی توهین به مذ هب شد ، عزم محاکمه ویلیکس را کرد واوهم ازکشورفرار کرد. درسال 1764 ،حکومت اورا درپیشگاه میز پاد شاه محا کمه غیا بی وبخاطر غیبت جریمه برایش تعیین نکرد. اما ، در سال 1768 ، تغییر سیا سی در انگلند رونما وباعث شد که ویلیکس برگشته خود را تسلیم کند وخواستار لغو محاکمه قبلی خود به جرم فرارازوطن شود. لارد مانس فیلد با وجود بحث های زیاد با مشاوران مواجه به مانع های تخنیکی بخاطر فرار اوازکشور شد. این درشرایط بود که ویلیکس به حیث یک سیا ست مدارمشهور ودرحال مطرح شدن درسیا ست انگلند بود. با وجود آن ، محکوم بزندان شد. محاکمه ای ویلیکس به جرم بد گوی جریان داشت که انقلاب کبیرفرانسه واقع شد. بعد ازآن تام پین عقاید مسیحیت را انکار کرد. تا آن وقت حکومت وکلیسا باوریگا نه دا شتند ونفع شان هم درآن بود. اریا نیزم ویا با ورعجیب آن به مسیح ،کلیسای انگلند را از زمان سامویل کلرک وویلیام ویتسن متا ثر سا خت واثرات آن به د یگر گروه های نا راضی اززمان سالترز، یازمان نزاع 1719 ، سرا یت کرد. با گذ شت دهه های قرن هجد هم ،عقل ودو همزادی اش : طبیعت وسا ینس ، اریا نیزم ، یا باوربه این اصل را که خدا ومسیح دوجنس مجزا هستند را راد یکال ترساخت. بنا برآن، مخالف تثلیث شدن درحقیقت رد الهی بودن مسیح وانسان معرفی کردن او بود. انسانیکه پیام الهی دا شت وبه هیچ صورت خدا نبود (6).
اثبات وتا کید براین مسئله توسط اعضای انجمن را بین هود که مسیح انسان می با شد نه خدا ورد تثلیث یا سه گانگی (خدا ،مسیح وروح مقد س ) که درکلیسای کا تولیک مسلط بود وتا حدی اکنون هم می با شد. بدون شک ، نزد یک شدن به نظر قرآن درباره رسولان خدا می با شد. دراین را بطه ، بهتراست که نظر قرآن را بازتاب دهم. مثلا ، قرآن درسوره ابراهیم ، آیه 11، می گوید: رسولان به مردم گفتند که ما مثل شما بشرمی با شیم. درسوره کهف ، آیه 110 ،هم آمده است که رسول به مسلمان ها گفت که من بشری هستم مانند شما که برایم وحی می شود. درآیه نخست ، همه رسولان ازجمله مسیح بشرمعرفی شده است ودرآیه دوم ، محمد ص خود را بشری معرفی کرده است که به او وحی می شود. خلاصه اینکه همه رسولان خدا بشر وپیام رسان های خدا به جا معه ای بشری بود ند. بنا برآن ، بشر بودن آن ها ازایشان تقد س زدای کرده است. ازاین رو، اعضای خدا باورانجمن را بین هود ، گامی بلند درمسیر اسلام قرآنی نه اسلام شاه وشیخ وسلطان زده رایج درکشورهای مسلمان برداشتند. به عبارت د یگر، روشنگریی قرن هجد هم بریتا نیا با بشر ثا بت کردن مسیح وتقد س زدای ازاو درواقع گام آگا ها نه درمسیر اسلام قرآنی برداشته است.
بنا برآن ، به سراغ یک دانشمند مسلمان آروپا یی وبازتاب نظریات او درباره مسیحیت دربریتا نیا و آیین محمد ص وبازتاب آن می روم. دانشمند مورد نظرم علی عزت بگویچ ، رئیس جمهور پیشین بوسنی هرزگوین دربالکان می با شد.
عزت بگویچ :راه سوم بیرون ازدنیای اسلام
دنیای انگلوساکسون
اروپا دید گاه بنیاد یی خود را با مدا رس بی روح قرون وسطی سا خت. برغم گذرقرون ، این تجربیات کودکی هرگزازذهنیت ارو پا یی زا یل نشده است. هراروپا یی مذ هبی ویا غر مذ هبی ، همیشه به جایگزینی غیرمسیحی می اند یشد. حاکمیت خدا یی ویا حاکمیت مذ هبی بد یل هم به حساب می آیند. اروپا علم یا مذ هب را به تلخ کا می نفی می کند. هیچ نهضت مذ هبی اروپا یی نمی توا ند برنا مه اجتما عی را قبول کند. هم مذ هب وهم الحاد اروپا یی افراطی وما هیت انحصارطلب دارد.
بخشی ازاین دنیای غرب ،به لحا ظ موقعیت خا ص جغرا فیا یی وتاریخی ازاین نفوذ مسیحیت قرون وسطا یی ومجموعه این عصرقدرتمند رها با قی مانده بود. این بخش ازد نیا با کنکا ش وجستجو گری خود راه میا نه را ازخارج یا فت که به راه سوم اسلام شبیه است. کشوری که از آن صحبت می کنیم انگلیس ، تا حد ودی د نیای انگلو ساکسون ، است.
پیشگفتار اولین ترجمه رسمی ازانجیل با کلمات زیر شروع می شود: ازابتدای اجرای مراسم عبا دی خود ، " حکمت کلیسای انگلیکان براین منوال قرارگرفت که راه میا نه بین دو حد افراط وتفریط را بپیما ید." به نظرمی رسد این نگرش به عنوان اولین قانون زند گی مذ هبی وعملی انگلیس در آمد. مسیحیت تاریخ د نیای غرب را به دو برهه کا مل جدا ومتضاد تقسیم کرده است: قرون وسطی وعصر جد ید که با دو بد یل گونا گون تطا بق دارد: مذ هب وعلم ، کلیسا ودو لت.
این طرح تاریخی خیلی درمورد انگلیس صد ق می کند. حد اقل موضوع این است که انگلیس جزواروپای قاره ای نبوده است. به این علت است که تجربه های انگلیس دوعنصررا پشت سرگذارده است. عصر کلیسا وعصر دولت. ازلحا ظ تاریخی ، عصرمیا نه ای اروپای - اسلامی - را صرفا می توان درانگلیستان یا فت. دموکراسی دراروپا- این ملغمه ای اصول عرفی ومیتا فیزیکی- اختراعی انگلیسی است. نیچه ای که بیش ازهرکس متعلق به اروپا ست، تما یز بین ذهنیت انگلیس واروپا یی را با این سوال مشروح خود نشان می دهد:چگونه می توان اروپا را ازانگلیس وانگلیس را ازدموکراسی نجات داد؟
ازاین د ید گاه فلسفه تاریخ ، ظهورانگلیستان وروح انگلوسا کسونی درتاریخ غرب با ظهوراسلام درتاریخ شرق مطا بقت دارد. دراینجا به معنای همسا نی نقشی که شخصیت (حضرت) محمد ایفا کرد ند با نقش کرامول پی می بریم. این دو شخصیت درد ید گاه تاریخ جها نی "معاصر" محسوب می شوند. کلیسا ودو لت وا حده انگلیس وقدرت جها نی انگلیس با کرامول آغازشد ؛ ومذ هب ودولت واحده اسلامی ، وقدرت جها نی اسلام با (حضرت) محمد شروع گرد ید. هردو مومینی مخلص وموسس امپراتوری های بزرگی بود ند. برای ذهنیت اسلامی وانگلوساکسون این بسیار طبیعی به نظرمی آید ، ولی درذهن اروپای قاره ای عجیب می آید. لویی وپیوس دولت فرانکوی را نا بود کرد ند ، ودرد نیای اسلامی ، برعکس ،هرنوع نهضتِ خواهان پیشرفت سیا سی واجتما عی همیشه با احیای مذ هب همراه بوده است. به همان وجهی که کلیسای چند قرن قبل اقدام کرده بود ، به محض قدرت گرفتن خود ،دولت اروپا یی خوا هان شنا سا یی وحق تقدم ورجحان خود شد. این "تفتیش عقا ید دوم " اولین آن در 1707 ، زما نیکه ها نری چهارم تسلیم پاپ گریگوری هفتم شده بود- که به سرا سراروپا گسترش یا فت، به انگلیس راه پیدا نکرد.
بنا براین ، ستم تفتیش عقا ید انگلیس واسلام را دربرنگرفته است. اصلا حات انگلیس- با منطق ذاتی خود - هردو افراط تفریط برتری ورجحان شیخ وشاه را ازبین برد. برای اروپای قرن پا نزدهم وشا نزدهم ، انگلیس انقلابی به نظرمی رسد، ولی به نظر اروپای امروزین ،محافظه کارمحسوب می شود. کلمه "محافظه کار" درانگلیس درخواستی برای "حفظ" روحیه ای انگلیسی اصلی است که به معنای حفظ راه میا نه ، به معنای وسیع کلمه ،می با شد. چنا نچه به خاطر بیا وریم که راجرزبیکن موسس تمام پیشرفت های معنوی بعدی انگلیس است ،این دو بعدی بودن راه زند گی انگلیسی را بهترمی فهمیم. ازهمان آغاز، او ساختارکامل تفکر فلسفی انگلیس را بردوبنیاد مجزا گذا شت: تجربه درونی که به روشنا یی صوفی منشا نه یعنی مذ هب می رسد. ومشا هده که به علم حقیقی - یعنی تجربه علمی - می رسد. اگرچه جزء مذهبی آن - هما نند اسلام- مورد تا کید قرارگرفته است، ولی بیکن یک متفکر ثنوی اند یش پا یداربا قی ما ند وهرگز ایده علمی یا مذ هبی را به قیمت د یگری فدا نکرد. او بین این دو موازنه برقرارکرد. این پیوند ازنبوغ بیکن درنظرهرانگلیسی به عنوان اصلی ترین تجلی تفکرواحساس انگلیسی است ؛ بسیاری حتا تمام فلسفه بعدی انگلیس را چیزی جزتوسعه اصول تفکر بیکنی نمی دانند. این تا ثیر شگرف روی گرا یشات وطرق فلسفه وعلم انگلیس را می توان با این رهیا فت به ظاهرجدال آمیز آغازکرد.
به هر حال ،این واقعیت مهم د یگرمنسوب به بیکن نیز وجود دارد که هرگز به اندازه کافی مورد توجه ومطا لعه قرارنگرفته است. پدر فلسفه وعلم انگلیسی دانشجوی زبان عربی نیز بوده است. بیکن به شد ت ازمتفکرین اسلامی ، به ویژه ابن سینا ،که بزرگترین فیلسوف بعد ازارسطومحسوب می شود ، متا ثر است. خصوصیت فکریی بیکن ، وازطریق او، البته راه میا نه ای که تفکر وعمل انگلیسی را ازهمتا یان خود دراروپا جدا می کند، شا ید با این واقعیت قا بل توضیح با شد. یکی ازدلا یلی که هنوز دراین مورد هیچ چیزی تغییرنکرده است، وانگلیس به روحیه ای خود وفا دارباقی مانده است ، شخصیت بزرگ فرد انگلیسی دی گری به نام برنارد شاو است."شاو شاعروسیا ستمداری بود که به طورهمزما نی اند یشه های سو سیا لیستی وفردی-انارشی را وعظ می کرد". کسی اورا وحدت نقیضین غیر قا بل تکرارنام نهاده تا نشان دهد که او بطورهمزما نی وصوفی منشا نه ، ونقد عبوسا نه ای اجتما عی وآرمان گرایی علاج نا پذ یر را با هم عجین کرده بود. ما با ید این واقعیت را مورد ملا حظه قراردهیم :دراروپای قاره ای ، قا عد تا هراهل تجربه ای ملحد هم هست. درانگلیستان ، جان لاک پدر اهل تجربه مفهوم خدا یی را درقلب نظریه اخلاقی خود جای داد ، وبا شوق یک کشیش ،ازشنا سا یی تحریما ت نا شی ازمجازات وتشویق - دیگرد نیا یی در تا سیس اصول اخلاقی جا نبداری می کند (7).
با ستا یش ازمقا یسه ای تاریخی وسیا سی کارنامه ای کرامویل ،پاد شاه بریتا نیا با کارنامه ای گهرباروتاریخ سازمحمد ص ، توسط علی عزت بگویچ ، لازم می دانم با کما ل تاسف ابراز کنم که کارنا مه ای ارزشمند دومی توسط پیروا نش طوریکه ایجاب می کرد پیروی وادامه نیا فت. برخلاف ،کارنامه ای تاریخی- سیا سی اولی توسط مردم به خصوص سیا ست مداران وقانون دان های بریتا نیا ادامه وجهان نوین انگلیسی زبان را با دموکراسی رقم زد. بنا برآن ، حق با نیچه است که بطور پرسش گونه گفت : چگونه می توان اروپا را از انگلیس وانگلیس را ازدموکراسی نجات داد؟ یعنی دموکراسی اروپا در اصل تولید انگلیس می با شد وخود آن هم که با دموکراسی بطورجا ویدانه همراه می با شد! بر خلاف ، وضع عقب ما نده واسفبارکنونی مسلمان ها زاده ای انحراف ازاسلام وسنت راستین محمد ص می با شد. معلوم است که این وضع اسفباررا خلیفه ها ، شاه ها ،شیخ های ریاکار ونظامی های تفنگ سالاروتباه کارایجاد کرده اند. افزون برآن ، ستمگران نامبرده سازمان های تروریستی ای مذ هبی نما را هم به کمک وبه نفع باداران نو استعمارگر خود ایجاد واسلام را دین تروریست پرور درجهان معرفی کرده اند. ادامه دارد.

Wednesday 6 May 2020

سا زند گان جهان مدرن

بخش چهارم ،نهضت روشنگری
بخش دوم
ابراهیم ورسجی
هژدهم ماه ثور1399
دراخیر بخش نخست مقاله "نهضت روشنگری" ، اند یشه های ژان جاک روسو وجان لاک را مقا یسه کردم. به این خاطرکه ، اند یشه روسو با تا کید به "اراده عام" تا اندازه ای زیادی آزادی فردی را قربا نی وکمک به گروه ها یا نهضت های تمامیت خواه بعدی کرد. برخلاف او، جان لاک با تا کید برآزاد یی فردی کمک به پیشرفت دموکراسی های انگلیسی ازاروپا تا امریکا وکا نادا کرد. نهضت روشنگری درفرانسه که روسو یکی ازروشنگران آن بود ،اول منجربه انقلاب کبیرودوم منجر به توحش ژاکوبن ها (1793-1794) وبعد از آن منجربه امپراتوریی نا پلئون بونا پارت (1804-1815) شد. به گواهی تاریخ ، نا پلئون امپراتوریی بزرگی را دراروپا ایجاد وازروسیه تا غرب اروپا ، دست به تباه کاری های بسیاری زد. ازاین که بریتا نیا دست بالا درائتلاف سازی ها حتا با مخالفان ورقیبان خود دا رد، با شکل دهی یک ائتلاف بزرگ ، جنازه امپراتوریی نا پلئون را برداشت وخود اورا درسال 1815 درجزیره واترلوزندانی کرد اما نکشت! بریتا نیا نه تنها نا پلئون را نکشت بلکه درامورداخلی فرانسه هم دست اندازی نکرد. بنا برآن ،حکومت پسا نا پلئونی فرانسه هم ائتلافی لندن دربسیاری بحران های اروپا شد. همچنان ، حکومت های پسا نا پلئونی فرانسه تا حدی زیادی به شعارها وارزش های نهضت روشنگریی فرانسه وفا دار ما ند ند. ازاین که ملت متشکل از مردم آگاه وحاکم بر سرنوشت خود می با شد ونهضت روشنگری فرانسوی ها را آگاه ودرواقع ملت سا خته بود ، با ید رهبران پسا نا پلئونی فرانسه تا بع اراده ملت خود می شد ند که تا اندازه ی بسیاری شد ند.
ازاین نگاه که دربخش نخست مقا له ، تمرکز به روشنگران فرانسوی ونهضت روشنگریی فرانسه با یاد آوری از اند یشه سیا سی جان لاک روشنگری بریتا نیای کرده ام ، دراین بخش یا بخش دوم نهضت روشنگری ، بیشتر تمرکزبه روشنگران آلما نی به خصوص اما نویل کا کنت می کنم. درباره کا نت ، بهتراست بگویم که درتمام زند گی خود استاد فلسفه دردانشگاه بود. درحالیکه دیگرروشنگران نویسنده وفیلسوف بود ند اما استاد فلسفه دردانشگاه ها نبود ند. ازاینکه درآن زمان رایج نبود که همه فیلسوفان استاد فلسفه دردانشگاه ها با شند ودربرخی کشور ها مضمون فلسفه تد ریس هم نمی شد ، استاد فلسفه نبودن فیلسوفان ازاهمیت فیلسوف بودن آن ها نمی کا ست. جالب این است که ، ازقرن نزدهم تا کنون ، درهمه کشورهای جهان د پارتمان های فلسفه فعال وفلسفه با کیفیت های کم ویا زیاد تدریس می شود.
طوریکه ، در مقا له رنسا نس / نوزای ، یاد آورشدم که اند یشمندان عصر رنسا نس با وارد کردن فلسفه یونان به کشورهای اروپای غربی ، جهان نو را رقم زد ند ؛ با ید همه روشنگران عصرروشنگری فیلسوف می بود ند که واقعا بود ند. فیلسوفا نیکه برجسته ترین آن ها کا نت می با شد. ازاین رو، دراین نوشته ، بیشتربه کا نت وفلسفه ونگاه او درباره روشنگری تمرکزمی کنم: اما نویل کا نت (1724-1804)، فلسفه را دراصل توانا یی فکری وتحقیق انسان ها درباره طبعیت پد یده ها بد ون تعصب وجهت گیری یا وابستگی به نظریه های حا ششیه ای یا جا نب دارانه می داند. درپیوند با همین برداشت از فیلسوف ،کا نت روشنگری را بیرون شدن انسان ازصغارت / کود کی می داند. کود کی یعنی ناتوانی انسان درکاربرد عقل خود ش بدون اجازه یا رهبریی دیگری. این کود کی که تحمیل شده به خود انسان تو سط خود ش می با شد ؛ اگر باعث دروغ ها شود ، نه بخاطرنبود فهم بلکه بخاطرفقدان جرئت درکاربرد عقل می با شد (3).
نگا هی به تاریخ اند یشه درجهان سنتی ومدرن ، روشن می سازد که همه بد بختی جا معه های بشری زاده فقدان جرئت توده ها به خصوص با سواد ها درکاربرد عقل شان می با شد. نهضت روشنگری هم کاری خوبی که کرد این بود که سطح توان توده ها به خصوص آگا هان آن ها برای کاربرد عقل شان را بالابرد. توده ها وآگاه های که با آگا هی وآزادی وجرئت ملت شد ند وتعریف ملت هم مردمان آگاه وحاکم به سرنوشت خود شان می با شد. اگراستبداد درکشورهای مسلمان تا کنون ادامه یا فته است ، بدون شک،زاده صغارت یا کود کی توده ها به خصوص آگاه هان آن ها وفریب کاریی شیخ ها وستمگریی شاه ها ونظامی های تفنگ سا لارمی با شد. بنا برآن ، درک بهتر تعریف روشنگری ازنظر کا نت ، به نفع توده ها به خصوص آگاهان وروشنفکران مسلمان می با شد.
بنا برآن ، برسی اند یشه کا نت وتعریف او ازروشنگری بدون بازتاب نگاه او درباره حکومت وامپراتوروقت پروس که کمترازیک قرن بعد در سال 1870 توسط بسمارک آلمان نا میده شد ، نا قص می با شد. مثلا، " در اواخیر قرن 18 ، بحثی بین کا نت ، فیلسوف آلما نی وفرد ریک دوم امپراتور وقت پد ید آمده بود. فرد ریک دوم امپراتورمستبد ودرعین زمان طرفدار روشنگری بود. فرد ریک از کانت پرسان کرد که روشنگری چیست؟ کا نت با نوشتن یک مقاله ونشرآن دریک روزنا مه ای آلمانی به او پاسخ داد. او در مقاله خود خطاب به امپراتور نوشت: شما می گو یید که تا مردم عا قل نشوند ، آزادی فایده ندارد. شما آزادی بدهید ، مردم عا قل می شوند. وقتیکه مردم عا قل شد ند ، فا یده ای آن به همه می رسد وشما هم از آن بهره مند خواهید شد." خواست کا نت ازامپراتور طرفدار روشنگری مبنی بر اینکه آزادی به مردم بدهید تا مردم عا قل شوند ؛ بدون شک ، قبولاندن تعریف خود ازروشنگری به او می با شد. گوش دادن فرد ریک مستبد ومدافع روشنگری به سخن های کا نت ؛ بیانگر این است که صدای ترسناک انقلاب کبیر فرانسه به گوش او رسیده است!
پس ، حق با جا نا تان آی اسرائیل می با شد که کتاب ضخیم " روشنگریی دموکراتیک ، فلسفه ،انقلاب ، وحقوق بشر1750-1790 " را نوشته است. اسرا ئیل درکتاب خود روشنگری را این گونه تعریف می کند: روشنگری دیگرگونی عمیق فکری-فرهنگی- اجتما عی می با شد که ازقرون میا نه شروع ومدر نیته را رقم زده است. این با ید بد رستی درک شود که روشنگری ومدرنیته به حیث یک حرکت ذهنی وموج مهم فکری-فرهنگی- اجتماعی-اقتصادی- تاریخی- سیا سی برای مورخان به گونه ای ترکیبی مورد نظر یا توجه واقع شود. این رویداد دردوسوی اتلانتیک درنیمه دوم قرن هفدهم شروع شده وبه حیث تو لید یک مرحله ، به همه جنبه های مدرنیته اثرگذا شته است. اینکه روشنگری چه بود؟ تعریف همه پذ یربرای آن ارایه کردن توسط مورخان دشوارمی با شد. چند تعریف برای آن ارایه شده است که درست ومربوط به موضوع می با شند ، اما زیاد قناعت بخش نمی با شند. بنا برآن، پتر گی حق به جا نب بود که ادعا کرد که مردان روشنگرمتحد به یک پروگرام بلند پروازانه یا پروگرام سکولاریسم ،انسان گرای ،شهروند یی جهانی وآزادی وبالاتراز همه آزادی درهمه ابعاد آن ما نند توان آزادیی داوری، یا داوری دربرابر قدرت خود سر،آزادیی بیان ،آزادیی تجارت ،آزادیی درک توان های فرد، آزادیی پاسخ گوی های زیبای شنا سانه، آزاد یی اخلاقی ای فردی که می خواهد خواست خود را درجهان داشته با شد...
روشنگری ازنظر من مفهوم بسیارمهم وگسترده ای دارد که تغییرات بسیار بنیادیی ذهنی - فرهنگی- اجتما عی را درغرب از دوره ای میانه تا کنون بوجود آورده ودرواقع مدرنیته را شکل داده است. این را با ید درنظرداشته با شیم که درهردو بخش نهضت روشنفکری وتاریخ اجماعی-اقتصادی البته برای مورخان ترکیب بارز وپیچیده ای را ایجاد کرده است. ترکیب بارزوپیچیده ای که دردوسوی اتلانتیک درنیمه دوم قرن هفدهم شروع وخود نمای کرده است. دستاورد یک برهه خاص که برهرجنبه مدرنیته اثرگذا شته است. پرسش این است که ، روشنگری چیست که تاریخ دان ها درتعریف همه پذ یرآن با دشواری مواجه شده اند. معلوم است که تعریف های ارایه شده اند که تا حدی درست وتوجه مورخان وفلاسفه را درباره روشنگری جلب کرد ند ، اما قناعت بخش نبود ند. ازاین رو ، پترگی حق به جانب بود که ادعا کرد که روشنگری یک برنامه بزرگ وبلند پروازانه می با شد. برنامه ای که سکولاریسم ، انسان گرای ، شهروندی جهانی وآزادی وبالاترازهمه آزادی درهمه جنبه ها یا شکل های آن ما نند آزادیی داوری دربرابر قدرت خود سر ، آزاد یی بیان ، آزاد یی تجارت ، آزاد یی شناخت استعداد فرد د یگر،آزاد یی پاسخ زیبا شنا سانه، آزادی دریک جمله وآن اینکه فرد آزادی تعیین سرنوشت خود را درجهان داشته باشد (4).
درادامه تعریف اسرائیل نویسنده " روشنگریی دموکراتیک"، به سراغ تعریف آرآر پا لمر وجول کال تون ، نویسند گان " یک تاریخ جهان مدرن " ازروشنگری می روم. نویسند گان نامبر ده روشنگری را این گونه تعریف می کنند: روح روشنگریی قرن هجد هم ازانقلاب علمی وفکری قرن هفدهم برخا سته بود. روشنگریی که الهام ازاند یشه های بیکن ودکارت وبیل واسپینوزا وبیشترازهمه از جان لاک ونیوتن گرفته بود وتا کید بر فلسفه قانون طبیعی وحقوق طبیعی داشت. تاریخ هیچ زما نی را بد بین ترنسبت به سنت وبا اعتماد تر به توان خرد ورزیی انسان وعلم وهماهنگی طبیعت وباورمند به پیشرفت به اندازه عصر روشنگری بیاد ندارد. اند یشه پیشرفت خصلت حاکم وبرجسته ای اند یشه تمدن اروپا یی ازقرن هفدهم تا قرن بیستم بود. این اند یشه باورمند به بی د ینی بود وآینده بهترانسان ها را درپیشرفت آن درمقا یسه با گذ شته یا دوره دین مداریی قرون میا نه ای می د ید. وهمه عناصراین عقیده در قرن هفدهم خود نمای کرده بود ند. بعد از قرن هفدهم بود که ، اند یشه پیشرفت سربند ورونق پیدا کرد. البته به گونه نزاع ونامه های نویسند گان دربریتا نیا وفرانسه ،آن هم به گونه نزاع میان کهنه گرا یان ونوگرا یان. کهنه ها به این معنا بود ند که آثار یونان وروم ازمیدان بیرون نشده اند ومدرن با علم ، هنر، اد بیات ونوآوری ،ثابت کرده است که بهترمی با شد وبه نفع انسان های امروزین می با شد که بهتر از عصر کهنه ، یا یونان وروم باستان عمل کنند. به این خاطر که ، بعد ترآمده اند وبا ید دستاورد شان بهتر از پیشینیان شان با شد. نزاع هرگزپا یان نیا فت ؛ اما بسیاری مردمان قرن هفدهم مدرن شده بود ند. اروپای ها همواره خود را برترمی دانستند. زیراکه ، خود را مسیحی می دانستند؛ درحالیکه قد یمی ها مشرک بود ند. اکنون ، برای اولین باردرتاریخ اروپا،شماری زیادی اروپای ها احساس کرد ند که درراه های پاک وجهانی بهتر ازیونانی ها ورومی های قد یم می با شند وشماری هم باورداشتند که پیشرفت نبا ید متوقف شود (5).
درواقع ، پا یه واسا س این نظریا بردا شت نویسند گان نامبرده که اروپای ها هم به د ین مسیح باوردارند هم عصرکهنه را مشرک می دا نند هم دنبال پیشرفت می گرد ند ، به این معنا می با شد که پیشرفت میوه ای روشنگری می با شد ود ین داری هم درسرراه آن ما نع خلق نمی کند. معلوم است که ،این برداشت مسیحی های پروتستان می با شد نه مسیحی های کا تو لیک. دوبرداشت سنتی ومدرن از د ین مسیح که یکی به قرون میانه چسپیده ودیگری درهمسازی با رنسا نس دست به نهضت اصلاح مذ هبی زده وشا نه به شا نه با روشنگری وپیشرفت به پیش می تازد. پیشتازیی که اکنون کلیسای کاتولیک را هم بد نبال خود کشا نده است. به سخن د یگر،کلیسای پروتستان مدرنیزه یا نوسازی شده وهمساز بازمان روشنگرانه به پیش می رود. ادامه دارد.

Sunday 3 May 2020

سازندگان جهان مدرن

بخش چهارم ، نهضت روشنگری
بخش نخست
ابراهیم ورسجی
پا نزدهم ماه ثور سال 1399
بعد ازمقاله ای مدرنیته ومدرنیسم وواکنش های گونه گون درباره آن ها درکشورهای مسلمان، مقاله های : رنسا نس / نوزا یی ، نهضت اصلاح مذ هبی ، وسکولاریسم را نوشتم. ازاین نگاه که ،درادامه ای آن ها ، نهضت روشنگری درفرانسه رویداده بود ؛ نهضتی که اول فرانسه ودوم جهان را تکان داد! معلوم است که ،بسیاری کشورهای اروپای غربی ، نهضت های روشنگریی خود را داشتند. ازاین نگاه که نهضت روشنگری فرانسه به انقلاب کبیردرآن کشور انجا مید ،باعث شد که در جهان پس مانده بیشترمورد توجه واقع شود. همچنان ، ازاین که شعارآن آزادی ، برابری وبرا دری بود ،هم مورد توجه کشورهای استبداد شاه وشیخ زده مسلمان واقع شد هم رقم زننده ای منشورجهانی حقوق بشرشد. منشورجهانی حقوق بشرهم یک ونیم قرن بعد ازانقلاب کبیر فرانسه ، درروزدهم ماه دسامبر 1948 ، درمجمع عمومی سازمان ملل که در آن وقت اعضای کمتری داشت تصویب شد. طرفه اینکه ، اتحاد شوروی ، اوکرا ین ، جمهوری فد رال یوگوسلاوی ، جمهوری بلاروس ، کلیسای کاتولیک وعربستان ، با آن مخالفت کرد ند. با وجود مخالفت کشورهای نامبرده با حقوق بشرکه بعد ترکلیسای کاتولیک درسال 1962 آن را رسما پذ یرفت ، 159 عضوبعد یی سازمان ملل که اکنون 193 کشور شده اند ، با ستثنای عربستان ، آن را پذ یرفتند. به سخن د یگر ، شوروی با داشتن اید ئولوژیی کمونیستی وعربستان با اید ئولوژیی اسلامی نوع خود ش ، یا وها بی گریی-قبیله زده دربرابرآن ایستاد شد ند. به سخن دگر، کمونیسم ووهابیسم عربستان در برابرمهمترین دستاورد نهضت روشنگری ایستاد گی کرد ند. طوریکه د یده شد ،اولی بتاریخ پیوست ودومی تا کنون درموضع نا درست خود ایستاد ما نده است. افزون برآن، عربستان وحکومت ملایی ایران ومصری زیردست نظامی های کود تا چی وچند کشوری دیگری شاهی- شیخی - نظامی زده مسلمان در سال 1992 در قاهره گرد آمده حقوق بشر اسلامی خود را سا ختند وبه آن هم عمل نکرد ند! ( ر ک به اسلام ، غرب وحقوق بشر) ازنویسنده.
بهر صورت ،نهضت روشنگری را ازشروع آن تا انقلاب کبیر فرانسه وبعد از آن بررسی وبه اثرات آن بر فرهنگ واید ئولوژی های سیا سی - مذهبی درکشورهای پیشرفته وپس مانده نیز اشاره می کنم. دراین را بطه ،اولین چیزیکه درنیمه دوم هزاره دوم ، یا بین سال های 1500 و2000 ، به ذهن همه ای آگا هان تاریخ می رسد، آغازتاریخ معاصراروپا، عصر انقلاب صنعتی ، رنسا نس / نوزا یی ، عصرسکولاریسم / جدای د ین ازدولت ، سفرهای اکتشافی- بحریی کرستوف کلومب که منتج به کشف قاره ای امریکا شد ودرادامه ای آن ها استعمار افریقا وآسیا ونهضت روشنگری درفرانسه با نوشته شدن دایرت المعارف آن می با شد که انقلاب کبیررا درآن رقم زد. عصرروشنگری هم به باوربسیاری اندیشمندان غربی ، نیمه دوم قرن هفده وتمام قرن هجده را دربر می گیرد. بنا برآن ، نهضت روشنگری را کا لبد شکا فی می کنم.
طرفه این که ، همین اکنون که به بررسی یا کا لبد شکا فی ای نهضت روشنگری می پردازم ،کتاب " عقلانیت وتفکر انتقادی " نوشته ای اپاستوا لوا ، پروفیسوردانشکده دانشگاه دومینکن ، پیش رویم می با شد. ازاین نگاه که نهضت روشنگری را دانشمندان منتقد ساختارهای مذ هبی- اجتما عی- فرهنگی- سنتی راه اندازی وبارور سا خته اند ، عقلانیت وتفکر انتقادی دا رای اهمیت بیشتری برایم می با شند. مثلا، به گواهی تاریخ نوین اروپا، جهان مدرن با ما کیا ولی (1469-1527) ورنسا نس هنری- ادبی- فرهنگی درفلورانس درایتا لیا شروع شده است. همچنان ، تاریخ نشان می دهد که فلسفه وتفکرانتقادی وعقل گرا یی یونان ، با بحث های انتقاد یی سقراط که با عث کشته شدن او شد وفلسفه وجمهوری افلا طون وسیا ست ومنطق ارسطو ، درآتن شروع وبا انتقال به اروپا توسط اند یشمندان در عصررنسا نس ، اروپا وامریکای مدرن را رقم زده است. البته با این فرق که ، ماکیاولی بسیار شیفته ای جمهوریی روم به خصوص سیسرو اندیشمند جمهوری خواه ونو اند یش آن بود. بنا برآن، رنسانس ایتا لیا بازخوانی فلسفه یونانی وتفکر سیسرویی- رومی بود.
به گواهی تاریخ روم ، فلسفه ومنطق وعقلانیت یونا نی را سیسرو بزبان لاتینی ترجمه وبه رومی ها معرفی کرده بود. ازاینکه جمهوری خواه ومخالف استبداد امپراتوریی روم بود ، ترور شد. ماکیاولی هم که علاقمندی به آتن نشان نداده وطرفدار جمهوریی روم ودرواقع مبلغ اند یشه سیسرو ومخالف امپراتوریی مقد س روم بود. امپراتوریی که دراصل نه امپراتوری بود ونه مقد س وبه کمک کلیسا جایگزین امپراتوریی روم شده بود. همین که ماکیا ولی گفت:" سخنان پاپ ارزش اخلاقی وسخنان پرنس / شهریار ارزش قانونی دارد." بدون شک ، به نقد دستگاه پاپ وکلیسا رفت وطرف مخالف هم اورا شیطان معرفی کرد! به گواهی تاریخ ، تبلیغات پاپ وکلیسا علیه ماکیاولی ، با عث شد که نوشته های او:" نامه به ویتوری" و"شهریار" و" گفتارها" ، مورد توجه مخالفان تازه سربلند کرده امپراتوریی مقد س روم قرار بگیرند! دراین رابطه ، بهتر است که به سراغ " نوشته های سیا سی - منتخب" ماکیا ولی ، تهیه شده توسط داوید ووتان ، بروم.
دراین راستا، ما کیاولی درباره دولت های مذ هبی این گونه ابراز نظرکرده است : دررابطه به دولت های مذ هبی می گویم که آن ها توجهی به خواست مردم ندارند وتنها بازور وبخت درفکر خود وباورهای مذ هبی خود می با شند. برای آن ها ،نگهداریی اداره شان مهم است که ریشه دردین دارد. آن ها ازطریق دین به اوج قدرت رسیده اند و تنها قدرت رهبران خود را نگهداری ودررابطه با رفتار آن ها وزیان آن ها به مردم بی توجه می با شند. تنها رهبران مذهبی دولت ها را دراختیاردارند ونیازی به توجه به خواست مردمان زیرفرمان خود ندارند. مردمان زیرفرمان آن ها به سرنوشت خود حاکم نیستند ونارضایتی هم نبا ید داشته با شند ودرباره تعویض رهبران خود فکرهم نبا ید بکنند ودرموقعیتی هم نیستند که آن ها را برکنارکنند. ازاین رو ، تنها رهبران مصئون وخوشحال می با شند. به این خاطر که ، درسر/ راسی قد رتی قراردارند که انسان ها فکر آن را کرده نمی توانند. من درباره آن ها چیزی نمی گویم ؛ به این خاطرکه ، آن ها توسط خدا ساخته ونگهداری شده اند. بنا برآن ، تنها یک مرد گردن کلفت وتنومند با ید درباره آن ها سخن بگوید. با وجود آن، اگرفردی ازمن درباره کلیسا پرسان کند که چگونه این اندازه قدرت دنیای را دردوره پاپ الیکساندرششم درایتا لیا پیدا کرده است؟ به او می گویم که نه تنها کسانیکه خود را فرمان روا می خوانند ، بلکه هربارون ولاردی / نیمه وپوره زور مندی فرقی نمی کند که دارای چقدر قدرت می با شد نسبت به قدرت دنیای پاپ کم توجه می با شد. درحالیکه پاد شاه فرانسه آن قدرنیرومند است که می تواند پاپ را ازایتا لیا بیرون وواتیکان را ویران کند. پاسخ این پرسش روشن است. زیرا تلف کردن وقت است که با شما ازاصول سخن بگویم.
پیش ازآنکه چارلز پاد شاه فرانسه به ایتا لیا حمله کند ، تمام جغرافیای آن میان پاپ ، جمهوری ونیس ،پاد شاه نا پلس ، دوک آف میلان وجمهوریی فلورانس تقسیم شده بود. فرما نروا یان بخش های نامبرده دونگرانی عمده داشتند: نخست، هیچ قدرت خارجی به ایتا لیا سربازان خود را اعزام نکند ؛ دوم، قدرت های محلی ایتا لیا ساحه های سرزمینی خود را گسترش ندهند. اما نگران قدرت پاپ ووینیشیا نز بود ند. برای اینکه مانع گسترش قدرت وینیشیا نزشوند ، همه قدرت ها متحد وهمکارهم د یگربود ند. همکاریی که دربرابرتهاجم وینیشیا نزبرای اشغال فیرارا دیده شد.همچنان، برای اینکه پاپ را مهارکرده با شند، به اشراف روم تکیه کرد ند. با وجود آن ، بد سته های آرسینی وکالونا تقسیم شد ند وامکان چند دستگی بیشترشان هم وجود داشت. به این خاطر که هردو دسته زیر نظارت پاپ هم بود ند وتوانمندی شان پاپ را کمزوروبیمار کرده بود. با وجود آن ، یک پاپ دا رای جاه طلبی وجود داشت...علت عمده کوتاهی عمرپاپ ها بود. حد وسط عمرپاپیگری پاپ ده سال بود ودراین مد ت وقتی نداشت که با ند ها را بکو بد. فرض می کنم که یک پاپ کالونا را نا بود کرد، جا نشین او با ید ثا بت کند که دشمن آرسینی می با شد وبا ید توان داشته با شد که کالونا را بازسازی کند وتوان ووقت نداشته با شد که آرسینی را بکوبد. نتیجه هم بی اهمیت شدن قدرت دنیای پاپ ازنگاه ایتا لیای ها می شود. بعد ازآن ، پاپ الیکساندر ششم آمد ونشان داد که بیشترازهرپا پی اسلحه وپول را برای هدف خود بکارانداخت تا قدرت کلیسا را تثبیت نما ید (1).
ازنظر ما کیا ولی ، همه کار نامه های پاپ ها وکلیسا وواتیکان مخالف منافع ملی ایتا لیا ومردم آن بود. به سخن د یگر ، وطن خواهی در برابر جهان وطنی مذ هبی کلیسا وپا پ ها ، با ید راه اندازی وتقویت شود. تحولات فکری وسیاسی بعدی ،نشان داد ند که ماکیاولی تنها نیست ونا را ضیان ومنتقدان بسیاری علیه استبداد مذهبی- قرون وسطا یی کلیسا درحال بسیج شدن می با شند. بنا برآن، چراغ نهضت روشنگری بطور ابتدای روشن کرده شد والهام بخش روشنگری هم فلسفه یونان واند یشه ای سیسرو بود. دراین را ستا ، طوریکه د یده شد، آغازقرن شا نزدهم تا پسین سال های قرن هجد هم ، دوره ظهورچهره های مشهور درعرصه های فلسفه وعلم وفرهنگ غربی است. چهره های که به ذهنیت وتصور سنتی را یج درجامعه های سنتی-کلیسا یی حمله وپا یه های اعتقادی را که برای قرن ها حتا هزاره ها درذهن وتفکر انسان ها ثا بت مانده بود ند را ویران ومفاهیم نو را خلق ودرجای آن ها نشاند ند.
مثلا، ماکیاولی با طرح اند یشه ای سیا سی وفلسفه ای نو، جهان کهنه وجهان نورا ازهم جدا کرد. ها بز(1588-1679) با نوشتن " لویا تان " وترسیم دولت مد نی درآن، به مفهوم شهروندی ونظام حکومتی معنای د یگری داد ، دکارت (1596-1650) جهان فلسفی ارسطو را که درقرن سیزدهم توسط سنت آکویناس را یج کرده شده بود را ویران کرد، جان لاک (1632-1704) با ارایه حقوق طبیعی به سلطه تکلیف که ریشه مذهبی- کلیسای داشت پا یان داد، بارخ اسپینوزا (1632-1672) با نوشتن " رسا له الهی- سیا سی" حلقه ای پیوند اخلاق با دین را قطع کرد، توماس جفرسن (1743-1826) جدای دین ازدولت را تئوریزه کرد ، اسحق نیوتن (1643-1727) نگاه علمی انسان به جهان پیرامون خود را د یگرگون کرد. د ید رو (1713-1784) و دالامبر (1717-1783)، با نوشتن دایرت المعارف روشنگری که پیش نویس آن را دومی نوشت ، محرک انقلاب فرانسه شد ند. ولتر (1778-1694) وروسو (1712-1778) که اولی مخالف دین ودومی قرارداد اجتما عی را نوشت. منتسکیو(1689-1755)، با نوشتن "روح القوانین " ،درهمکاری با دانشمندان نامبرده ،کمک به وقوع انقلاب کبیر فرانسه کرد. انقلاب کبیر هم عصر نو را درفرانسه واروپا وجهان رقم زد. امانویل کا نت ( 1724-1804) ، دانشمند آلما نی ازمدافعان نهضت روشنگری بود ورسا له روشنگری را نوشت. بعد از کا نت ،بهتراست که ازدو دانشمند دیگرآلمانی هم یا آوری کنم که هگل ومارکس می با شند. فرید ریش هگل (1770-1831)، آثارمهمی نوشته است که ازپدیدارشنا سی ، دایرت المعارف چکیده علوم فلسفی ، فلسفه تاریخ وفلسفه حق، همه کتاب خوان های جهان به خصوص فلسفه دان ها آگا هی دارند. سرما یه نوشته کارل مارکس ( 1818-1883) ، کتاب مقدس همه کمونیست های استا لینیسم زده ای جهان می با شد.
درباره فیلسوف های نامبرده ، بهتراست یاد آورشم که براین مگی ، فیلسوف مشهور بریتا نیای ونویسنده " سرگذ شت فلسفه ، داستان جذاب 2500 سال فلسفه ای مغرب زمین ،ازیونان با ستان تا کنون"، دید رو ،دالامبر وروسو را فیلسوف های انقلابی می داند. ازاین نگاه که نوشته های فیلسوفان نامبرده با رقم زدن عصر روشنگری ،پا یان بخش همه نماد های قرون میانه یا عصر تاریک شده اند ،می توان همه ای آن ها را انقلابی نا مید. به این خاطرکه ، فلسفه نو را جایگزین فلسفه کلیسا ودین زده ای قرون میانه یا دوره ای کهنه کرد ند. دوره ای که درآن ازنقد بخاطر استبداد دینی خبری نبود. استبدادی که زاده ای تفکرتحمیلی- کلیسای بود. درزمینه ، بهتراست که نظریات روسووهگل را بازتاب دهم. روسو گفت که :" برای مردم راه نشان ند هید وتعیین تکلیف نکنید وتنها به وارد کردن واقعیت های ناهنجارموجود درمتن جا معه وزمان به احساس وآگا هی توده ها بپردازید." همسازبانظرروسو، هگل می گوید:" دریک جا معه ای دینی ، هم سعا دتش هم شقا وتش ازکا نال دین می گذرد ودین درآن جا معه همه کاره وبزرگترین ومشکل ترین کارهم نقد دین می با شد." آشکاراست که ، سلطه خرافات بردین به کمک پاپ ها درغرب وشاه های ستمگر وشیخ های ریاکار درکشورهای مسلمان ، نقد آن را دشوار تر کرده است.
بنا برآن ، نه کلیسا درغرب قرون میا نه ونه مسجد کاران کنونی درکشورهای ستمزده وخرافات زده مسلمان توانستند ادعاهای خود را منطقی ثا بت کنند. معلوم است ؛ وقتیکه نتوان ادعا را ازطریق تجربه وآزما یش ثابت کرد، رخنه گریی خرافات شروع می شود. خرافات را هم که فیلسوف ها ونو اند یش ها زباله می کنند به گونه ای درعصر روشنگری دراروپا کرد ند. مثلا، روشنگران قرن 18 برای رهایی ازمعضلات ناشی از جهان بینی های کهنه ، سه حوزه شنا خت علمی ، اخلاقی وزیبای شنا ختی را ازیک دیگر جدا کرد ند ، تا با تخصصی کردن هریک ازآن ها توانمندی های شنا ختی آن ها را آزاد کرده ودر جهت پیشرفت وافزایش نظارت نیروهای طبیعی وافزودن به شنا خت جهان وشنا خت خود وپیشرفت اخلاقی ، به عدا لت نهاد ها وخوش بختی انسان ها بکار اندازند. همچنان ،روشنگران فلسفه را ازالهیات وعلم را از فلسفه جدا یا مستقل ساختند. شا یان یاد آوری می دانم که ، قرن ها قبل از عصر روشنگری در اروپا ،درجهان فارسی زبان ،دردوره سا مانیان با مرکزیت بخارا، ابن سینا فلسفه را از الهیات مستقل کرده بود ،اما غزالی علیه فلسفه رزمید وابن رشد به او حمله کرد؛ حمله ای که موثرواقع نشد. تهاجم محمود غزنه به تحریک خلیفه بغداد به میراث دوره سا مانیان وبراندازیی مسلمان ها دراند لس در سال 1492 ترسای توسط فردینا ند پادشاه اسپا نیا ،فرایند آزاد کردن فلسفه ازعقا ید را ناکام سا خت. به عبارت دیگر،پیش از دانشمندان عصرروشنگری دراروپا،ابن سینا وابن رشد ، جدا سازی نامبرده را شروع کرده بود ند که توسط سنت گرایی تفنگ سالارناکام سا خته شد. بنا برآن، ابرازنظر درباره ای نهضت روشنگریی ابن سینا وابن رشد را به مقاله زیرعنوان " روشنگریی ازدست رفته " محول وبه بررسی نهضت روشنگریی اروپا تمرکزو نوشته را پا یان می دهم.
دراین بخش مقا له، نخست ،بهتر است که تعریف روشنگری از نگاه برخی دانشمندان عصر روشنگری را بازتاب دهم. درزمینه ، به بازتاب نظر براین مگی درباره تفکرولتر می پردازم. براین مگی: حاد ترین اصلی که اوتبلیغ کرد احتما لا اند یشه لاک بود که می گفت اعتماد ما به اعتقاداتمان با ید متکی به دلیلی با شد که آن اعتقادات را تایید می کند. بسیاری ازعقا ید جا افتاده ای حیات دینی واجتما عی آن زمان که تکیه گاهشان مرجعیت کلیسا ودولت بود ، آنگاه که مورد کند وکاو های عقلی قرارگرفتند ازرمق افتاد ند. این تا کید وپا فشاری برنگاه کردن به هرچیزدرپرتوخرد ، ازآن پس"روشنگری" ودوران تسلط آن دراروپای غربی " عصرروشنگری" خوانده شد.
لبه ای بُرنده
درسا یه وجود ولتر، لیبرالیسم درقاره ای اروپا ، لبه ای تیزی پیدا کرد تا درانگلیستان ؛ درانگلیستان ، آزادی ومقبولیت نسبی زند گی اصلاح طلبان را چندان به ستیزه جویی برنمی انگیخت. کلیسای انگلیس زیاد آسان گیربود: درحقیقت ازنا حیه ای کلیسا ونیزدولت فشاروستمی مشا هده نمی شد ودرنتیجه احسا سات انقلابی به ندرت به غلیان می آمد. درفرانسه ، برعکس، افرادی جا برانه سلطه می را ند ند وقانون را زیرپا می نهاد ند وکلیسای متعصب کاتولیک هم ، دست دردست اینان ،قدرت سیا سی خود را به کارمی گرفت: قدر تی که به کلیسا داده بود ند تا با آن به آزار واذیت مردم بپردازد. اکثرممالک د گرقاره اروپا هم ازاین با بت با فرانسه شبیه تر(وبرخی حتا بد تر) بود ند تا انگلیستان. لیبرالیسم دراین جوامع مرامی انقلابی شد که فکروذکرش سرنگونی استبداد وطبقات حاکم بود تا بجای آن ها مساوات اجتما عی وحکومت قانون بنشیند.
تغییر بدون خشونت
درامورفکری ، لیبرال ها طرفدارکاربرد عقل وحق مخالفت فردی درتضاد با سازگاری واطا عت ازسنت ومرجع بود ند. به نظرولتر، برای پیروز شدن دراین نبرد ها به خشونتی بیش ازتحمل زندان ، تبعید وسانسور- که بارها برسرخودش آمده بود- نیازنیست ، ولی بسیار ازهوا دارانش به این نتیجه رسید ند که خشونت انقلابی شرط لازم براندازی نظام کهنه است. بد ین ترتیب ولتر، با آنکه خود انقلابی نبود ، ازطرف همگان پدرخوانده ای آزاد اند یشی انقلابی درقرن هجدهم فرانسه پندا شته شد ؛ اند یشه ای که درایجاد انقلاب 1789 فرانسه سهم عمده داشت...درادامه بازتاب نگاه ولتر، به بازتاب نگاه روسو می پردازم....روسو مدافع تغییرات بنیادی درآموزش وپررش بود تا فرد آدمی ازغل وزنجیری که تمدن برروان اوتحمیل می کند برهد. نکته اصلی بحث او این است که آموزش وپرورش نبا ید تما یلات طبیعی کودک را سرکوب ومهارکند که رسم متداول زمان بود - بلکه برعکس ، با ید رشد وابرازآن ها را تشویق کند. وسیله عمده تعلیم نبا ید آموزش شفاهی ، یا ازآن بد ترآموزش کتابی ، بلکه تمرین ومثال ، به عبارت دیگرتجربه مستقیم فرد ازانسان ها وچیزها، با شد. محیط طبیعی تحقق این امرخانواده است، نه مدرسه ؛ وانگیزه ای طبیعی آن همد لی ومحبت است ، نه قانون وتنبیه. این اند یشه ها همه دررُمان امیل آمده است- واحتما لا این کتاب بیش ازهراثردیگری تا آن زمان ، برتحولات آموزش وپرورش دراروپا تاثیرگذا شته است.
برخورد روسو با دین با نظرات دیگرش همخوان است. اوبرخلاف بسیاری ازاصحاب دایرت المعارف ، خدا نشناس نبود، اما مخا لف بود که دین مجموعه ای ازاعتقا دات مد ون عقلی ، وبنا براین نوع اصول عقید تی ، یعنی جزمیات وتوضیح مسا یل ، انگا شته شود. به نظراو با ید قبول کرد که خدا ماورای کلیه ای صورت بندی عقل است. به احساس هیبت وحرمت با ید مجال چیرگی داد وپذ یرفت که دین بیش ازهرچیزامرقلبی است نه عقلی.
اراده عامه
درزمینه وضع یا تغییر قا نون ، روسو معتقد بود که این کاربا ید با شرکت همه مردم صورت گیرد. یعنی مردم گرد هم آیند وما نند دولت - شهرهای یونان یا کا نتون های سویس ، به مشورت بپردازند وسپس رای دهند. آنچه بد ین ترتیب ابرازمی شود " اراده عام" است که تلقی ای است ازصلاح ومصلحت کل جامعه. اما چه بسا که تصمیم متخذه مطا بق میل یک یک افراد نبا شد ( نمونه اش :هنگا می که جامعه درخوا ست فداکاری های درد ناک ومخاطره آمیزازاعضا یش می کند). آنگاه مردم خود مختارو آزاد ند هرکس را که خود برمی گزینند موظف کنند این قوا نین را به اجرا گذارد- واصولا فرقی ندارد که ماموراجرا پاد شاه با شد ، یا شا ید گروهی سیا ستمداریا جمعی ازمقامات : چون قانونی که با اقدام مشترک همگان وضع شود، دیگرمطلقا برای هرکس الزام آوراست. خیا نت درامانت نبا ید مجازشناخته شود. روسو قبول داشت که مردم آزاد چه بسا مجلس قانون گذاری ای نا آگاه ، بی انضباط وکوته بین به وجود بیاورند: راه حل اوبرای این مشکل ، اشخاص ویژه ای بود که خودش آنان را" قانون گذار"می خواند. رهبران فرهمندی که "اراده عام" را به یا ریی غریزه درمی یا بند ، خود قوا نین تهیه می کنند وسپس آن ها را به مردم می قبولانند.
فلسفه سیا سی روسو بسیارتاثیرگذار بوده است. افکاراو مقداری زیادی خوراک عاطفی وفکری به نهضت های داد که به انقلاب فرانسه انجا مید. ولی درک او ازدموکراسی با درک لاک تفاوت اصولی داشت ، وبرداشت روسو بود که رونق یا فت وبه صورت گزینه ای زنده تا اواخرقرن بیستم فعالانه دنبال شد. محرک اصلی ایده ای که روسوازدموکراسی دارد تحمیل اراده عام است، حال آنکه محرک اصلی الگوی لاک محافظت ومراقبت ازآزاد یی فردی است. این دو فلسفه بسیارباهم تفاوت دارند ، درحقیقت با القوه ضد یک دیگرند. ازد ید گاه روسو فرد حق ندارد به هیچ وجه ازاراده ای عامه سرپیچی کند ، ولذا این تصورازدموکرا سی می تواند حتی با فقدان کا مل آزاد یی شخصی نیزسازگاربا شد. صورت بند یی اولیه ای پاره ای ازاند یشه های بنیادی درفلسفه مغرب زمین که زیربنای جنبش های بزرگ تما میت خواه (توتالیتر) قرن بیستم مانند کمونیسم وفاشیسم شد، همین بود. این جنبش ها که درضمن انکارحقوق فردی ، ادعای نما یند گی مردم ،برخورداری ازحما یت توده ای خلق وحتا دموکراتیک بودن داشتند ، به رهبران پُرجذ به نقش کلیدی داد ند ،ودربرابردموکراسی های انگلوساکسون / جهان انگلیسی زبان پیرو اصول لاک ، دست به جنگ سرد وگرم زد ند. نوشته های روسو نخستین تاخت وتازازنا حیه ای فیلسوفی بزرگ به ارزش های عصرروشنگری وبیش ازهمه به ارزش حاکمیت عقل است که خواست عصرروشنگری بود (2). ادامه دارد.

Friday 1 May 2020

چرا امریکا بن لادن را در ایبت آباد کشت ومزاحم ملا عمروپا یگاه طالبان در کویته نه شد ونمی شود؟

ابراهیم ورسجی
سیزدهم ماه ثور،سال 1399
امروز اول ماه مه 2020- دوازدهم ماه ثور 1399 ، دهمین سالگرد قتل بن لادن ، توسط امریکا درشهر ایبت آباد ،درپایگاه ارتش پاکستان درولایت خیبر/ سرحد قبلی ، درپاکستان می با شد. در پس از ظهر امروز به وقت آتوا / پا یتخت کا نا دا ، شبکه تلویزیون نا سیونال جغرافیا ، داستان ، یا سناریوی قتل بن لادن توسط امریکا را نما یش داد. در داستان قتل بن لادن که توسط شبکه ای نامبرده پخش شد ، دیدم که بارک اوبا ما ، رئیس جمهور امریکا درحالیکه اعضای دسته ، یا تیم امنیتی- دفا عی ای حکومت او حضور دارند ، برنامه را مستقیم ازکاخ سفید اداره می کند. بطورنمونه ، زیر فرمان او ،چرخبال های خاص امریکا یی از جلال آباد ، درشرق افغانستان پرواز وبه سراغ بن لادن درایبت آباد ، درولا یت سرحد درپاکستان رفتند وموفقا نه انجام مسئولیت کرده او را کشتند وبه جای پروازخود برگشتند. شا یان یاد آوری می دانم که ، یک چرخبال دروقت حمله بخاطر نقص فنی ازکار افتاده بود!
در سناریو ، یا نما یش نامه قتل بن لادن ، دیدم که در چه ساختمان جالب وچند طبقه ولوکسی او ودو خانم وفرزندا نش زند گی اشرافی دا شتند؟ ساختمان هم که پا یگاه ارتش پاکستان وپیوسته به دانشکده ارتش می با شد. با دیدن نما یشنامه قتل بن لادن ، رهبر القاعده در ابیت آباد ،این پرسش در ذهنم مطرح وبرجسته شد که چرا امریکا ما نند عملیات قتل بن لادن ، به قتل ملا عمر ، امیرطالبان با بمبارد پا یگاه معلوم الحال او در کویته اقدام نکرد؟ همچنان ،این پرسش درذهنم مطرح شد که چرا امریکا چند سال بعد ،ملا منصور جا نشین ملاعمررا دروقت بازگشت ازایران در حال حرکت از تفتان ، شهرک مرزی به سوی کویته کشت؟ دوپرسشی که نشان می دهند که مطابق این سخن نغز فارسی " زیر کا سه نیم کا سه است!" تفسیر زیرکا سه نیم کا سه است را آگا هان فارسی زبان بدرستی درک می کنند!
شا یان ذ کر می دانم که ، زیر کا سه نیم کا سه است را ازنظر فنی- ادبی- طنزگونه یاد کردم نه از نظر تحلیل سیا سی وژورنا لیسم پژوهشی. ازاینکه هم سیا ست خواندم هم به ژورنالیسم پژوهشی علاقمند یی ویژه دارم ، دررابطه به پرسش های یاد شده وبدور از نظر یه توطئه ابراز نظر می کنم وحق هم دارم که چنین کنم. به این خاطرکه ،امریکا بن لادن را کشت ومزاحم ملا عمر نشد وملا منصور جا نشین او را حین ورود ازایران به پاکستان کشت! بلی، کشتن بن لادن ومزاحم ملا عمر نشدن امریکا در کویته وکشتن جا نشین او دروقت بازگشت ازایران به پاکستان ؛ بیانگر این است که تاریخ مصرف اولی سپری ، دومی بطورمرموزی مرد وسومی هم با تامین رابطه یا معامله با جمهوری ملای ایران ، مرتکب اشتباه یا عهد شکنی شده بود!
جالب این است که ،در نما یشنامه قتل بن لادن ،رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا هم در کنار بارک اوبا ما نشسته بود. رابرت گیتس در کتاب خود " وظیفه " نوشته است که :" کرزی به من گفت که طالبان ازاتحاد شمال بهتر می با شند وبا ید برگشتانده شوند!" طوریکه د یده شد ، طالب کرزی زیر فرمان آی اِس آی / سازمان اطلاعات وامنیت ارتش پاکستان ، طالبان را اول به قندهار وهلمند وهمه بخش های جنوب ودوم دردوره وزیر داخله بودن حنیف اتمر،آن ها را با چرخبال های نظامی به شمال انتقال داد ، تا تاجیک ها،ازبک ها ، ترکمن ها وهزاره را بکشند! طرفه اینکه ،طالبان در کندز وبغلان و... پشتون های نا قل را هم بسیار کشتند!
با درنظرداشت کمک طالب کرزی به ارتش پاکستان دربازسازی وبازگشت طالبان واطلاع رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا از آن ، کمک سازمان اطلاعات مرکزیی امریکا به ادا مه ای اداره طالبانی- تروریست پروراو ، آن هم با هزینه های مالی ونظامی امریکا ونا تو، این شبهه ، یا بد گمانی را برجسته می سازد که تفاهمی میان پنتاگون وزارت دفاع امریکا وفرماندهی ارتش پاکستان دررابطه به بازگرداندن طالبان وگسترش تروریسم طالبانی وجود داشت ودارد! ازاینکه طالبان با بازگشت خود زیر فرمان نظامی های پاکستانی وخوشخد متی طالب کرزی ،شماری از سربازان امریکای را کشتند ، دونظریه خود نمای می کند:
نخست، بخشی ازنهاد های امنیتی ودفاعی امریکا همکار نظامی های پاکستانی وطالب کرزی دربازگردا نیدن طالبان برای توجیه حضورنظامی کشورشان درافغانستان بود ند؛
دوم، نظامی های پاکستانی خطر موهومی القاعده را بزرگ وخطرواقعی طالبان را نا چیز نشان داده بر سر مقام های امنیتی ودفاعی امریکا کلاه کشاد گذا شتند!
دررابطه به اصل نخست ، بهتراست یاد آور شوم که به احتمال قوی برخی از تصمیم گیرند گان نهاد های دفاعی- امنیتی امریکا ،همکارنظامی های پاکستانی دربازسازی وبازگشتا ندن طالبان بود ند که ازآن یاد آوری کردم! سخن طالب کرزی جاسوس دوگانه ای سازمان اطلاعات مرکزی امریکا وآی اِس آی پاکستان به رابرت گیتس وزیردفاع وقت امریکا دراین باره که طالبان ازاتحاد شمال بهتر می با شند وبا ید برگردانده شوند ووزیرنامبرده هم دردهن او مشت نزد هم بعد تر سخن چرند اورا درکتاب خود نوشت ؛ بیانگراین است که بازی چند جا نبه درمیان بوده است. بازیی که تا کنون ادامه دارد وتا وان های مالی وجا نی ای آن را هم مردم افغانستان هم مردم امریکا پرداخته ومی پردازند!
دررابطه به اصل دوم ، به صراحت می گویم که بعد از اشغال عراق توسط امریکا وکمک احمقا نه ای جورج بوش به تقویت نفوذ ایران در آن کشور، شبکه ای اطلاعاتی عربستان به کمک آی اِس آی ، اعضای القاعده را به عراق برد تا به نفع آن علیه نفوذ روبه افزایش جمهوری ملای ایران درآن کشور برزمند. همزمان با انتقال اعضای القاعده ازپاکستان ومناطق مرزی- جنوبی افغانستان به عراق ، شبکه های اطلاعاتی عربستان وپاکستان ، بن لادن را درایبت آباد مستقر کرد ند. به عبارت دیگر، بن لادن مهمان خاص فرماند هی ارتش پاکستان درایبت آباد با هزینه ای مالی عربستان بود!
برای همه یا بسیاری تحلیلگران امور تروریسم طالبانی- القاعده ای وپیوند آن با فرماند هی ارتش پاکستان ، روشن است که درسال 2003 ، یا بعد از اشغال عراق توسط امریکا ،اعضای القاعده به آن کشوربرده شد ند وسال بعد ، یا 2004 ،طالبان با پرداخت مالی عربستان وامارات متحده ، توسط ارتش پاکستان بازسازی وبه کمک طالب کرزی دوباره به افغانستان برگشتا نده شد ند. معلوم است. اگر طالب کرزی ، حمایت های حلقه های خاص در سیا ووزارت دفاع امریکا وفرماندهی ارتشی پاکستان را نمی دا شت،حکومت طالبان دریشی پوش وغارتگر او سیزده ونیم سال با کمک های مالی امریکا وانگلیس وناتو ادامه نمی یافت.
طرفه این که ، هم حکومت طالبانی ای طالب کرزی به نفع طالبان درجهت گسترش تروریسم زیر فرمان آی اِس آی ادامه یا فت هم امریکا میلیارد ها دالر برای ارتش پاکستان بنام عضویت آن درکمپ مبارزه با تروریسم پرداخت! طالب غنی جانشین طالب کرزی ونوکر سیا هم در جریان مبارزه انتخاباتی - ریاست جمهوریی خود درسال 2014 ، درقندهار ، طالبان را برا دران نا راض نا مید! بنگرید! طالب کرزی به رابرت گیتس وزیردفاع وقت امریکا گفت که طالبان ازاتحاد شمال بهترمی با شند وبا ید برگردانده شوند که برگرداند شان وطالب غنی آن ها را برا دران ناراض نا مید! جان کری وزیرخارجه امریکا هم درکتاب خود " هرروز ارزشمند است" نوشت که عبدالله درانتخابات ریا ست جمهوری سال 2014 ، بیشترازغنی رای گرفته بود ، اما ، ما دومی را درحکومت ائتلافی بالا کشید یم!" یعنی غنی نوکر سازمان اطلاعت مرکزی امریکا بود وبا ید بالاکشیده می شد که با لا کشیده شد!
درعمل هم د یده شد که حکومت پو شالی طالب غنی ،کمک به گسترش تروریسمِ برا دران ناراض خود کرده جنگ امریکا علیه تروریسم را نا کام سا خت. طالب خلیلزی همکار نزد یک طالب کرزی وطالب غنی که همکار طالبان ازشروع کار این گروه افغانی- تروریستی ای زیر فرمان ارتش پاکستان درماه اکتوبر1994 بود وتوافقنامه ای تروریسم زا با آن ها را درروز نزدهم ماه فوریه 2020 به نما یند گی ازامریکا امضا کرد. درواقع، با اطلاع رسا نی های دروغین خود به مقام های امنیتی- دفاعی امریکا هم کمک به شکست جنگ آن ها علیه تروریسم درافغانستان کرد هم مشوق کاخ سفید ووزارت خارجه آن کشور به امضای توافقنامه با تروریستان به امضای خود ش شد. توافقنامه ای نا سنجیده ای که براساس برآورد دیوید پترییوس فرمانده قبلی جنگ امریکا علیه تروریسم درافغانستان ، به نفع تروریستان وزیان امریکا می با شد.
با تایید نظر پترییوس ،بهتراست که نظر بی نظیربوتو نخست وزیرمقتول پاکستان دررابطه به نقش انگلیس وامریکا در ساختن طالبان را بازتاب ونوشته را پا یان دهم. بی نظیربو تو :" در گفت وکو با لوموند دپلما تیک ، در سال 2001 ،درپاریس، گفت که طالبان را انگلیس سا خت ،امریکا اداره ، عربستان تمویل وارتش پاکستان درافغانستان راه اندازی کرد." احمد رشید نویسنده مشهورپاکستانی ، درکتاب خود" طالبان " نوشته است که بودجه اداره طالبان در افغانستان را سازمان اطلاعات مرکزیی امریکا ازطریق وزارت خزانه داریی پاکستان می پرداخت." فرجام بازی این شد که ، امریکا بن لادن را در ایبت آباد کشت ومزاحم ملا عمر، امیر طالبان در کویته نشد! مزاحم نه شد نی که برمی گرد د به نقش امریکا در ایجاد طالبانِ تروریست. نقشی که بزیان خود امریکا وفا یده ای تروریستان تمام شده است. بنا برآن ، به نفع امریکا می دانم که ،برای اعاده حیثیت دموکراسی درافغانستان ، دوکاررا دراین کشور انجام دهد: نخست ، طالب خلیلزی را بخاطر خد مت هایش به طالبان تروریست به نفع پاکستان وزیان امریکا محاکمه نما ید ؛ دوم، به کمک شورای امنیت سازمان ملل، یک حکومت موقت متشکل از اشخا صی کارفهمی که در حکومت های غارتگر طالب کرزی وطالب غنی وعبدالله سهم ندا شته با شند ایجاد ومسئولیت آن توزیع شنا سنامه برای مردم افغانستان وبرگزاریی انتخابات شفاف ریا ست جمهوری تعیین شود. در این صورت ، امریکا کمک به اعاده حیثیت دموکراسی واعتبار ازدست رفته خود درافغانستان می کند. درغیرآن، هرچه زود تر افغانستان را ترک وجاده سازی به نفع تروریستان نه نما ید. البته که ، در صورت عقب نشینی امریکا از افغانستان ،استعمارزای های افغانِ ، یا طالبان دریشی پوشِ نوکر خود ش ، یا کشته یا به صف طالبان ریشو- تروریست که قبلا متحد آن ها بود ند می پیوند ند وجنگ های قومی دراین کشور شروع وآبروریزیی بیشتری را نصیب بلاک جنگ شکست خورده علیه تروریسم خوا هد کرد!