Wednesday 28 October 2015

فقر وبیکاری ؛ عامل عمده ی سربازگیری تروریستان ازمیان جوانان درافغانستان
این مقاله درنشریه ی انسان گرایی هم پخش شده است
نویسنده: ابراهیم ورسجی
درشرایط فلاکت بارکنونی ، فقر ، بیکاری وفرارجوا نان به سوی غرب ، زبا نزد عام وخاص است ، اما درباره ی سربازگیریی تروریستان ازمیان جوانان بیکارونا امید ، سخنی گفته نمی شود.اینجانب که ا ین روزها باجوا نان تماس ها وگفت وگوهای فرا وان دارم ونشریه ی اوما نیسم / ا نسان گرا یی هم وسیله ی خوبی برای گسترش تماس ها شده است ، متوجه شدم که فقروبیکاری هم جوانان را به فرارازکشوربه سوی غرب وا دارکرده ومی کند ، هم تروریستان با پرداخت معاش های ماهوارِچند برابرمعاش های کارمندان دولت ، جوانان را تشویق به پیوستن به صف های خود می نمایند. روشن است . درا ین راستا ، تازه به دوران رسیده های کم شما ری زا ده ی جنگ علیه ا تحاد شوروی وجنگ نام نهاد علیه تروریسم که بد ین وسیله هم ازحا لت صفری - نا دا ری وبی شخصیتی بیرون ویک شبه سرما یدار شده ا ند هم موقف ومقام ناسازگار با استعداد شان را فراچنگ کرده اند؛ با بهره برداری ازناتوانی وفساد به اصطلاح تکنوکرات های نادان، جاده سازی کرده اند برای پا یه نه گرفتن حکومت ، بی چارگی مردم وفرارجوانان به غرب ؛ همچنان ، کمک کرده اند به جذ ب شدن جوانان درصف های درازی تروریستان وخود کشان. مسئله ی که غوروبرسی بیشتری را می طلبد.
دراین راستا ، دومسئله بسیارمهم به نظرمی رسد: نخست ، بحث درباره ی بیکاری که هم جوانان را به فرارازوطن وا می دارد هم مواد خام تروریسم بومی وبیرونی می سازد.دوم، نقش سازنده وناسازنده ی که دولت می تواند درزمینه با زی نماید.برای همه آگاهان وسیاست کا ران کم خرد وبی اراده ی افغانستان روشن است که فساد ونابکاریی دولت هم کمک کرده است به بیکاری وفرار جوانان به غرب هم پیوستن آن ها به صف های درازتروریستان. معلوم است که ، فساد ونا بکاریی حکومت هم باعث فرارجوانان به سوی غرب شده هم پیوستن آن ها به صف های تروریستان وآدم کشان را سهل وآسان نموده است.
ازا ین رو، سه مسئله را به پیشگاه مردم وحکومت مدعی وحد ت ملی پیش کش می نما یم: نخست ، مردم بویژه آگاهان آن ها باید به سران حکومت فشاربیا ورند تا دست به اصلاحات بنیادی درخود بزند؛ اصلاحاتی که آوردن آن تصفیه کاری ازبالا بزیر درنهادهای دولتی حتا در دو دسته ی باهم ناسازگار حکومت گرودرواقع بی حکومتی آفرین را ایجاب می کند. دوم ، حکومت باید درک نماید که بیکاری وفقرهم ریشه ی جرم وجنایت است هم باعث نا امیدی نسبت به آینده ی وطن که جوانان را هم به فرارازکشورهم به پیوستن درصف های تروریست ها وا دارمی نماید. سوم، مبارزه با تروریسم ایجاب می کند که منبع نیروی بشری وما لی گروه های تروریستی خشکانده شود. چون خشکاندن منبع ما لی تروریسم در درون معلوم است که مواد مخدر، غارت ازگونه ی آشوب آفرینی وکشتاردرولایت قندز ومالیه گیری زورکی ازمردم که حکومت افغانستان با اصلاح وتوانمند سازیی خود می تواند درخشکاندن آن موفق شود، اما فاقد توان خشکاندن منبع مالی بیرونی تروریسم می باشد.البته که ، ارایه ی برنامه ی خشکاندن منبع شناخته شده ی ما لی- تسلیحا تی- آموزشی تروریستان دربیرون ، یک جا یگاه دارد که سازمان ملل متحد وداد گاه لاهه می باشد که حکومت افغانستان بخاطرمصلحت اندیشی های بی نتیجه متوسل به آن نشده است. پس ، به نفع کشورما می باشد که درحد توان خود خیزبرداشته پا کستان را زیرفشارقراردهد.

Tuesday 27 October 2015

روسیه در سوریه به برتری نظامی امریکا خاتمه داد!
بدست aayande در اکتبر 25, 2015 | بیان دیدگاه
روسیه در سوریه به برتری
نظامی امریکا خاتمه داد!
یونگه ولت – ترجمه و تدوین رضا نافعی

serveImage.phpروسیه به برتری آمریکا در سوریه پایان داد
در کنفرانس «والدای» (که هفته گذشته در سوچی روسیه با حضور پوتین برگزاری شد و علی لاریجانی رئیس مجلس نیز در آن شرکت کرده بود) کاملا مشهود بود که پرزیدنت پوتین از آنچه در عرصه سیاست خارجی روی داده و آن ضربه کاری که در سوریه زد خرسند است. دخالت نظامی هماهنگ با حقوق بین المللی و منشور سازمان ملل متحد.
در دوازدهمین دیدار سالانه باشگاه بین المللی مباحثات موسوم به «والدای» که در «سوچی» واقع در روسیه برگزار شد، پرزیدنت پوتین انتقاد جدی خود را از استراتژی نظامی و سیاست خارجی آمریکا و ناتو بی پرده بر زبان آورد. از جمله گروههای تروریست فعال در سوریه را «ملایم» دانستن، که کاری است بکلی خلاف تدبیر و عقل سلیم . و نیز نقشه پردازی های سبکسرانه غرب برای جنگ اتمی یا بکار بستن ضربات خلع سلاح کننده غیر اتمی که تاثیرات آن با سلاح های اتمی یکسان است. روز پنجشنبه در عین حال کاملا مشهود بود که پوتین از بازگشت روسیه به صحنه سیاست جهانی خرسند است. مسکو در بهار سال 2014 با اقدامی قاطعانه مانع دست درازی نظامیان غربی به پایگاه دریائی استراتژیک روسیه در شبه جزیره کریمه شد. کار دیگری که پوتین کرد این بود که نگذاشت گروههای فاشیستی که در خدمت آمریکا، اتحادیه اروپا و کودتاچیان کیف هستند در اوکرائین شرقی قدرت را بدست گیرند.
اما پیروزی سد شکن و بزرگ حاصل عملیات غافلگیرانه تاکتیکی ، استراتژیک و سیاسی مسکو در کنار دولت سوریه بود که استراتژیست های غرب را نیز به تحسین ناخواسته برانگیخت. هدف این عملیات در درجه اول ترکیۀ عضو ناتو، عربستان سعودی و قطر بودند که ترویست ها را مسلح می ساختند، هزینه های آنها را می پرداختند و به آنها آموزش نظامی می دادند، تروریست هائی که وظیفه آنها سرنگون ساختن بشار اسد بود.
روز جمعه پایگاه اینترنتی Zero Hedge از آمریکا نوشت البته » استراتژی تاسف انگیز، مضحک و عجیب و غریب آمریکا و همپیمانهای محلی اش در سوریه پیروزی را برای پوتین آسان ساخت. هر کسی که قادر به تفکر استراتژیک باشد تشخیص می دهد که واشنگتن در اثر اتحاد های ناروشن خود با گروههای مختلف افراطگرایان خشن، وضعیتی بوجود آورده که سوریه را دو دستی تقدیم می کند». واقعیت این است که روسیه می تواند، در حالی که مردم در خاورنزدیک برایش کف می زنند حضور خود را در بسیاری از کشورهای منطقه توسعه بخشد. در عین حال – برخلاف آمریکا- بگونه ای موثر با تروریسم هم بجنگد. واشنگتن، ریاض، آنکارا و دوحه باید درمانده و عاجز ناظر آن باشند که نیروهای افراطگرائی که به نیابت از سوی آنها در میدان بودند چگونه با همکاری نیروی هوائی روسیه و نیروی ارتش سوریه از هوا و در زمین له می شوند. مسکو می تواند تصور کند که غرب و همپیمانهایش دست به هیچ کاری نخواهند زد که نشان از حمایت مستقیم از تروریست ها داشته و علیه روسیه باشد- زیرا نتیجه چنین کاری در هم شکستن غیر قابل کنترل آبرو و حیثیت آمریکا خواهد بود با عواقبی غیر قابل کنترل در سراسر جهان و همچنین در عرصه سیاست داخلی آمریکا.
نطقی که پوتین در «والدای» ایراد کرد با توجه به این پس زمینه بود. رئیس جمهور روسیه یاد آور شد که عملیات نظامی بنا به تقاضای دولت قانونی سوریه صورت گرفته و بنا بر این از لحاظ حقوق بین المللی قانونی و مطابق با منشور سازمان ملل است. یگانه هدف روسیه در سوریه «کمک به استقرار دوباره صلح است». نخستین تفسیر Zero Hedge از این سخن پوتین در «والدای» این است» او بی تردید واقعیت را می گوید. اینکه «باحتمال بسیار زیاد استقرار صلح در سوریه یعنی تثبیت دوباره قدرت دولت بشار اسد، زیرا در غیر این صورت معلوم نیست که در فرصتی کوتاه چگونه می توان ثبات را به آن کشور باز آورد و این امر با علائق روسیه هماهنگ است».
از سوی دیگر پوتین آمریکا را متهم ساخت به این که می کوشد تا برای اجرای حقوق بین المللی نقش پلیس اتمی جهان را ایفا کند. آنگاه در این رابطه از ایران نام برد و نقش ستیزه جویانه ای که واشنگتن در آنجا بازی کرد. در حالی که به گفته پوتین: » فرض تهدید اتمی ایران یک افسانه بود». اما واشنگتن حاضر نبود با اتکاء به این شناخت برای چتر ضد موشکی خود در اروپای شرقی نتیجه گیری کند. در عین حال پوتین هشدار داد که چنین به نظر می رسد که برخی از قدرت های اتمی بر این تصورند که راهی برای خنثی کردن «تخریب حتمی متقابل » وجود دارد. ( تخریب حتمی متقابل (به انگلیسی: Mutual assured destruction یا mutually assured destruction یا MAD) دکترینی دربارهٔ استراتژی نظامی و سیاست امنیت ملی است که بنا بر آن استفادهٔ همه‌جانبه از سلاح‌های پرقدرت کشتارجمعی توسط دو یا چند دولت متخاصم، منجر به نابودی کامل هم مهاجم و هم مدافع خواهد شد. این دکترین مبنی بر نظریهٔ بازدارندگی است که بر اساس آن تهدید به استفاده از جنگ‌افزارهای پرقدرت علیه دشمن منجر به امتناع دشمن از بکارگیری همان جنگ‌افزارها می‌شود. این استراتژی صورتی از تعادل نش است که در آن هیچ ‌یک از طرفین مسلح، نه انگیزه‌ای برای منازعه دارند و نه خلع سلاح. ویکی پدیا.م)
پوتین که مخاطبش واشنگتن بود ابراز تاسف کرد از این که «وحشت ناشی از بکاربردن سلاحهای اتمی بتدریج روبکاهش می رود». » و بعضی ها حتی این توهم را تغذیه می کنند که در یک چالش گلوبال پیروزی واقعی برای یکی از طرفین قابل حصول است، بی آنکه عواقب برگشت ناپذیر برای طرف پیروز داشته باشد. پوتین تصور نمی کند که چنین چالشی » اصلا بتواند برنده ای داشته باشد».
موشک کروز دریا پایه
از سی ام سپتامبر نیروی هوائی روسیه به مواضع تروریست های «دولت اسلامی» و دیگر گروههای جهادگرا در سوریه حمله کرد. از کشتی های جنگی روسیه مستقر در دریای خزر نیز موشک هائی با بُرد متوسط (1500) کیلومتر بسوی اهداف تروریست های دولت اسلامی شلیک شد. طبق تخمین مجله نظامی امریکائی Defense News ازآنچه تا کنون دیده شده باید به این نتیجه رسید که مدرن ساختن نیروهای نظامی روسیه «نتایج ملموس» ببار می آورد. حملات شدیدی که روز 7 اکتبر با موشک های کروز از دریای خزر صورت گرفت، امکانات تازه نیروی دریائی روسیه را نیز نشان داد. مسکو با عملیات سوریه نشان می دهد آن برتری فنی که آمریکا و همپیمان های اروپائیش در سالهای 1990 در مورد سلاحهای دقیق بر روسیه داشتند، دیگر ندارند، این ها نظر Dfense News بود.
مشاوران نظامی تصریح می کنند که روسیه با استفاده از سلاحهای دریا پایه، قرارداد «ای.ان.اف» از سال 1987 را نقض نکرده است
قراردادی که پرزیدنت ریگان( آمریکا) و میخائیل گرباچف( روسیه) امضاء کردند تولید و تملک موشکهای کروز زمین پایه با برد متوسط از 500 تا 1500 کیلومتر را ممنوع می کند. اما شلیک این موشکها از کشتیهای جنگی و زیردریائی مشمول این قاعده نیستند.



http://www.jungewelt.de/2015/10-24/054.php


سطحی نگریی وزیران معارف وحجِ حکومت به اصطلاح وحدت ملی
درگزارش های خبری بامداد روزچهارشنبه 6 عقرب،طوریکه درشبکه ی"طلوع" دیدم، این مطلب برجسته گزارش داده شد: وزیران حج ومعارف، درمیان جمعیتی،ازدست شوی بزرگداشت به عمل آرودند. معلوم است که ، مردم افغانستان مسلمان هستند وروزانه پنج باربرای ادای نمازدست های خود را می شورند وپیش ازخوراک هم همواره دست های خود راشست وشوکرده سرسفره می روند.بچه هاودخترهای کوچک راهم معلوم است که ، ما دران وخوهران شان شست وشومی دهند تا به خوبی وصحت مندی رشد ونموکنند! ازاین رو، مراسم بزرگداشت ازدست شوی یا دست شوری آن هم توسط وزیران معارف وحج، یک کارکم سود و کم اهمیت می باشد.
با درنظرداشت کم اهمیت بودن دست شویی یا دست شوری، وزیران معارف وحج را به اصل وظیفه شان دعوت می نمایم.البته که، هردووزیردرپا کسازی وشست وشو، مسئولیت های باهم نزدیک ومشابه درمسئله ی مورد نظرمن دارند.مثلن، وظیفه ومسئولیت وزیرمعارف، شست شوی مغزها ازخرا فه ها واوهام وکهنه پرستی ها وتعویض آن ها با نواندیشی ومسایل امروزین می باشد.کاری که جناب وزیرازآن دورشده وازنهایت بی مضمونی به دست شوری روی آورده است.
اما درباره ی مسئولیت وزیرحج واوقاف، باید گفت که، با تشویق مردم به وقف کردن داری های اضافی شان به نفع بی نوایان وتشویق پول دارها به کمک به بی نوایان بجای رفتن به حج ودرصورت رفتن به حج؛ واقعن، سنگ زدن شیطان ودورشدن ازاعمال شیطانی،کارهای می باشند که به شست وشوی قلب ها ازنیت هاوکارکردهای شیطانی کمک می نمایند.به این معناکه، شست شوی مغزهاتوسط وزارت معارف وشست شوی قلب ها توسط وزارت حج واوقاف؛ بدون شک، می تواند کمک نماید به خوب فکرکردن وخوب زیستن مسلمان های هم وطن ما.درغیرآن، وزارت های معارف وحج، به میدان های معامله های تباه کننده ی ذهن ها وقلب هامبدل وجامعه ی ما رادرسمت بی هد فی رهنمون خواهند!

کشت تریاک ؛ تولید مواد مخدروتجارت آن،چیزی جزتجارت مرگ نمی باشد
این مقاله ،پیشتردرنشریه ی انسان گرایی پخش شده است
ابراهیم ورسجی
افغانستان پیش ازکود تای ننگین ماه ثور1357 ؛ در159 عضو آن وقت سازمان ملل متحد ، درآموزش وپرورش ازبوتان پیش ودرتولید تریاک ازبرما پس مانده بود. پس ازعقب نشینی ارتش سرخ درماه دلو 1367، افغانستان درآموزش وپرورش ازبوتان پس مانده بود ، اما درتولید تریاک ازبرما پیشی گرفته بود. پس روی وپیش رویی روبه فرود یکه کمک کرد به ا ین که اکنون افغانستان 77 درصد مواد مخدر جهان را تولید می کند ، بیشترازچهارمیلیون معتاد دارد، جوا نا نش روبه فرار ازکشوربه سوی غرب دارند وپا یگاه تروریسم بین المللی رهبری شونده ازپا کستان هم شده است. ازا ین رو، این پرسش پیدا می شود که چرا افغانستان به چنین روزوروزگاری نگون بختی گرفتارشد؟
برای پاسخ دا دن به پرسش یاد شده ، لازم است به عامل های بروزچنین وضعیتی نا گوار پردا خته شود. روشن است که ، با زی گران زیرکمک کرد ند تا افغا نستان به چنین سیاه روزیی گرفتارشود: نخست ، حکومت های فاسد - نا بکار- مزدور. دوم ، ا ید ئولوژی زده شدن فرهنگیان وبا سوا دان. به ا ین معنا که ، گروه های مشخص بنام تعهد به اید ئولوژی های چپ ، راست ومذهبی برای پرکردن شکم های خود بجان هم افتاده مردم را فرا موش کردند. شا یان یا د آوری می با شد که بجای واژه ی روشنفکران ازواژه های فرهنگیان و با سوا دان کارگرفتم ، به ا ین خاطرکه ، روشنفکران منتقد گذ شته ودارای دید گاه آ ینده نگرا نه می با شند. پد یده ی دا نشی - معرفتی- اعتراض گر که افغانستان درگذشته ندا شت واکنون هم تاحدی زیادی ازنبود آن رنج می برد.ازا ین رو، ازواژه های فرهنگی وبا سواد کارگرفتم ، نه روشنفکر. تجربه هم نشان داد که حکومت های فاسد - نالایق جمع فضای فکری- فرهنگی- سیاسی - اجتماعی بسته وبه بد ورازروشنفکران ، کمک کرد به ا فزا یش بیش ازاندازه ی شمار مولوی ها وملاها، نبود پویا یی فکری وبرآمدن طالبان وتروریستان درپوشش مذهب ازمدارس پا کستا نی وتبدیل کردن اسلام به یک د ین تروریست پروروجامعه ی تریاک - اعتیاد زده وحکومت فاسد - نالایق که بدون کمک های ما لی- نظا می- سیاسی امریکا یک هفته هم سرپای خود ا یستاد ما نده نمی تواند!
روشن است . به پرسمان های دردو فقره ی با لا اشاره کردم که بحث درباره ی همه ی آن ها هم زمان گیراست هم به درازیی نویشته می ا نجامد. بنا برآن ، لازم می دانم به بررسی تولید مواد مخد روتجارت آن به حیث تجارت مرگ بسنده کرده ازخطری کشنده ی مردم افغا نستان به ویژه سیاست کا ران ومد یران آن را هشداردهم که ریزبینا نه به مبارزه علیه مواد روبه فزو نی مخدر وافزا یش بی رویه ی شمار معتا دان توجه نما یند. درغیرآن ، خود شان هم درشمار تولید گران وتا جران مواد مخدر شمرده خواهند شد!
درا ین را ستا ، به صرا حت می خواهم بگویم که همان گونه که بی لیا قتی وفساد حکومت ها جمع جنگ ، فقر، تروریسم ود ست های مغرض بیرونی کمک کرد به گسترش مواد مخدر وتجارت مرگ درافغا نستان. اکنون هم ، بی لیا قتی حکومت ، تروریسم ونقش مواد مخد ربه حیث یک منبع مهم ما لی تروریستان وبرخی با صطلاح مبا رزان دروغین جنگ علیه تروریسم دربیرون ودرون دولت افغا نستان، می تواند کشورما را ازلبه ی پرتگاه به ته ی پرتگاه بیندازد. پس ، ا ین پرسش پیدا می شود که چه با ید کرد تا جلو گسترش مواد مخد ر به حیث خرید وفروش مرگ گرفته شود ؟ درا ین زمینه ، سه عامل می تواند کارسازتمام شود: نخست ، توان مند ودرست کارساختن حکومت افغا نستان بویژه وزارت مواد مخدرآن، تا مسئو لیت خود را به خوبی انجام دا ده بتواند. دوم ، کمک جامعه ی جها نی هم درا صلاح وتوانمند یی آن هم درکمک رسا نی به مردم افغا نستان درجهت کا هش فقرتا کمک به تولید تریا ک ومواد مخد ر نکنند. سوم ، زیرفشارگرفتن پا کستان توسط جامعه ی جها نی ، تا ازکمک به تروریستان وصا درکردن آن ها به افغا نستان وکمک شان به تولید مواد مخد ر خود داری نما ید.
درحالیکه ، برای جلوگیری ازمواد مخد ر وتجارت آدم کشا نه ی آن ازعا مل های سهیم درونی- بیرونی سخن گفتم ، اما با قاطعیت می گویم که حکومت ومردم افغا نستان با ید با عزم آهنین درریشه کن کردن مواد مخد ر وتجارت مرگ آفرین آن پیشگام شوند. درغیرآن ، ا ین خود شان هستند که بیشترزیا نمند می شوند نه بیرونی های دوست ودوست نما یا دشمن.همین که ، درشهرغزنی ، شمارزنان معتاد ازشمارمردان معتاد بیشترشده است ؛ حکا یت ازا ین دارد که خطربزرگ درپیش وروبه گسترش دارد.ازسوی د یگر، تجربه در 15 سا ل گذ شته نشان داد که نا لایقان وغارتگران بالا کرده شده به سیا ست پسا طالبا نی بیشترازتروریستان هم به مردم زیان رسانده اند هم کمک کرده اند به بازگشت طالبان. درا ین را ستا ، بردا شت من این است که حکومت کرزیی - جنگ سالاران- نهاد های به ا صطلاح غیردولتی و دسته های کوچکی که درکنار سفره ی قدرت آن ها نان می خورد ند وهنوزهم می خورند ، یک مسئله را درک کرده بود ند و آن این که اگرحکومت ساخته شود، آن ها داد گاهی- زندانی یا نیست می شوند. ازاین رو ، جاده سا زی کرد ند برای بازگشت طالبان ؛ و پا کستان هم که سلطه ی انحصاری خود برکشورما را که دردوره ی طالبان کما ی کرده بود وبخا طرجنگ علیه تروریسم ازدست داده بود ، طالبان را بازسا زی کرده به جان مردم افغا نستان انداخت. روشن است که ، حکومتی های فاسد - درمانده دریا فته بود ند واکنون هم دریا فته اند که اگرمردم خطرطالبان را بیشترازخطرآن ها بپذ یرند، علیه آن ها خیزش نمی کنند. درغیرآن ، خیزش های مردمی به سراغ شان خواهند رسید. به سخن دگر، حکومتی های فاسد وطالبان برای بقا وا دامه ی هم د گر تروریسم را فربه ومردم را بی چاره ساختند ؛ ونهایت بی چارگی مردم هم تا یید حضور نظامی امریکا درلویه جرگه ی خزان سال 1392 بود.حضوری که بی اثری خود را درجنگ های کندز، ننگرهار، فاریاب و...به نما یش گذاشت. همچنان ، نظریه ی توطئه را فربه کرد که مبارزان مخالف تروریسم با دامن زدن به جنگ درشمال دنبال صادرکردن تروریسم به آسیای مرکزی می گردند.مسئله ی که جزافزایش دشواری های مردم افغانستان چیزی دیگری نمی تواند باشد.
درحالیکه ، درچنین درامه ی هم خنده آور هم رنج افزا ، برنده ی اصلی تروریسم وآشوب گری به نظرمی رسد ، نه حکومت فاسد- نا بکارافغا نستان ؛ پیشنهاد های زیررا برای مهارتروریسم ، مواد مخدر وپایان حکومت داریی فاسد که هرسه برا دران همزاد می باشند ، پیش کش می نمایم: نخست ، کارآمد سازیی حکومت بویژه وزارت مواد مخدر با یک سیاست کادریی درست. دوم ، ریشه کن کردن ستون پنجم دردرون دستگاه دولت که هم مصروف کمک به تولید مواد مخدراست وهم کمک به تروریستان می نماید تا با بی حکومتی خاک افغانستان مساعد برای تولید مواد مخدربا قی بماند. سوم ، بکارانداختن کمک های بیرونی به نفع مردم تا بخاطرفقردست به تولید تریاک نزنند. چهارم، امریکا که سیاستش درافغانستان شکست خورده یا دچارسردرگمی شده است؛ بهتراست که دست بدوکارزیربزند : نخست، کمک های خود برای پاکستان به بهانه ی حضوردروغین آن درجنگ علیه تروریسم را قطع نماید.معلوم است که قطع کمک ها وفشارباعث می شود که ا ین کشورتروریست پروربا قطع حمایت ازتروریسم کمک درمبارزه علیه گسترش مواد مخدر درخودش وافغانستان نماید. دوم، امریکا ازطریق سازمان ملل متحد یک گفت وگوی منطقه ی درجهت سرکوب تروریسم براه بیندازد تا با تضمین های جهانی امنیت درافغانستان تامین شود. روشن است. وقتیکه امنیت درافغانستان تا مین شود، هم تروریسم هم حکومت داریی فاسد هم مواد مخدر ریشه خواهد شد. درغیرا ین صورت ، تروریسم ومواد مخدر ، مرگ را تقد یم جامعه ی بشری خواهد کرد.

انسان مرده است ؛ زنده باد انسانیت
نویسنده: ابراهیم ورسجی
این مقاله، پیشتر درهفته نامه ی انسان گرایی پخش شده است
فاجعه ی کندز نشان داد که انسان مرده است ؛ ومردن انسان نباید باعث شود که زنده باد انسانیت نگویم ! درحالیکه جنازه ی انسان یا اشرف مخلوقات درهمه بخش های افغانستان بویژه کندز بخاطر تروریسم وحکومت فاسد- نابکار برداشته شده است ، لازم است هم اشک بریزم هم تروریستان وحکومت پرحرف وبی عمل یا بدعمل را مقصر بدا نم که اولی : جنا یت وآدم کشی را بنام اسلام می کند ؛ ودومی هم ، خود را نما ینده ی مردم دا نسته درمتن وکناره ی خود دسته های را جای داده است که شب با تروریستان وروزبا حکومت برای شکم سیری ونوکری برای پاکستان کارمی کنند. مردم افغانستان هم ازنهایت درماند گی آه می کشند واشک می ریزند وحکومت شان چنان بی اراده وبی احساس شده است که درک نمی کند درکشورچه می گذرد وچه با ید بکند ؟ ازا ین رو، حق با آن عده جوانا نی می باشد فا تحه ی حکومت را پس ازبردا شته شدن جنازه ی بوی گرفته اش درپارک شهرنوکابل خواند ند وکسی هم یا فت نشد که افسوس بکند!
بهرصورت ، لازم می دانم هم به حکومت هم به تروریستان هم به تیکه داران جهاد بی دستاورد سخن های چندی بگویم. درا ین رد یف بندی ، حکومت فخیمه ی اتحاد ملیه ی گریزان ازملت را اول گرفتم ؛ ودلیل آن ا ین است که ، چه خوب وچه خراب همین حکومت را داریم. پس، به خود حق می دهم آن را اول مخا طب بسازم. بنا برا ین ، به حکومت به ا صطلاح وحدت ملی مردم گریز می گویم که سخن ازسیاست گفتن آسان وسیاست خوب کردن درعرصه های سیاسی- اجتماعی - اقتصادی - فرهنگی بسیاردشوارمی باشد. به ا ین خاطرکه ، مطا بق این سخن پرمعنای سیاسی که "سیاست مداران درکاخ شیشه ی زند گی می کنند"، بدون شک ، سیاست وحکومت کردن دشوار ومخا لفت کردن با آن آسان تراست.
دربالا، اززند گی کردن رهبران وسیاست گران درکاخ شیشه ی سخن گفته شد. معلوم است که ، زند گی درکاخ شیشه ی دومعنا دارد: نخست ، مردم هرلحظه سخن ها وکارکرد های آن ها را می بینند وداوری می کنند. دوم ، کاخ شیشه ی سیاست مدا ران با پرتاب سنگچه ی فرومی ریزد، چه ماند به ا ین که به سوی آن بزرگ سنگ یا موشک پرتاب شود! ازا ین سبب ، نبا ید سیاست گران ازدرون کاخ های شیشه ی سنگ پرتاب کنند؛ سنگ پرا نی که سیاست کاران کم خرد افغانستان درآن هنرپیشه می باشند ؛ وفاجعه ی کندز بخشی ازهمان سنگ پرا نی ها می تواند شمرده شود. درحا لیکه ، مردم ازبی کفا یتی حکومت وسنگ پرا نی ستون پنجم ازدرون آن اطلاع دارند، مسئله ی که فشاربرحکومت درجهت براندازی ستون پنجم را افزا یش داده است. اما، تروریست ها وجهادی های نام نهاد هم توجه نما یند که گذشته وحال ودرواقع دستاورد شان زیرذره بین نقد و نظاره گریی مردم بویژه آگاهان ومنتقدان می باشد.
ازا ین رو ، اول به جهادی ها ودوم به تروریستان خطاب کرده سخن های خود را ابرازمی نمایم: نخست ، خد مت تیکه دا ران جهاد عرض می نمایم که براساس ا ین سخن رایج دراصول فقه که" نتیجه تابع اخص ارذ ل است" ، تباه کاری شان درکابل وقتل هاوغارت ها وغصب های که ازدا رای های منقول وغیرمنقول دولت ومردم ودزدی های که در 14 سال گذشته ازکمک های جامعه ی جها نی برای بازسا زی افغانستان کرده اند، هم جهاد خود را تلف کرده اند هم به رخسار ا نسان های وطن ما سیلی سخت وتخریش کننده ی زده اند که به هیچ صورت درمان نمی شود. با وجود اینکه ، مردم را گرفتار دردها وبیماری های بی درمان کرده اند ، ازنهایت بی شرمی سخن هاوشعارهای بلند وبالا و بی عمل هم می گویند!
به طورنمونه ، از18 سنبله تا 25 آن ، یعنی درهفته ی نام نهاد " شهید " ، سرانِ زنده وآرایش کرده ی به ا صطلاح سازمان های جهادی سخن های لاطا یلی گفتند واوباشان شان برخورد های نا درستی با مردم کابل کرد ند که جزرسوای خود وپریشا نی مردم نتیجه ی دربرندا شت. ازا ین سبب ، باوردارم اگرشهیدان وطن زنده می بود ند ؛ بیشتراز حکومت فاسد وتروریسم زاده ی کارکرد ها یش ، برگزارکننده های روزشهید وماجرا های وا بسته به آن، جهادی نمایان چپا ولگررا سرزنش می کرد ند.ازجا نب د یگر، هرگاه که خطری متوجه با صطلاح جهادی ها می شود ، آن هم ازجانب طالبان که زاده وپرورده ی خود وبا داران شان می باشند، به سراغ مردم می روند ودرغیرآن مصروف حیف میل سرمایه های باد آورده به خون شهید ها ومردم میباشند. مثلن ، یکی ازسران بی سر- نا دانِ با ند های به ا صطلاح جهادی برای هشدارمردم ازخطر طالبان به تالقان رفته وگردهمای هم ترتیب داده وسخن های بی ربط به موضوع هم گفته است. متا سفا نه ، درکنارمحلِ گردهمای آن ها، آواره های رنج دیده ی کندز درنهایت فقروتنگ دستی زندگی می کردند وهرلحظه به سوی مردم دست درازمی نمودند که ازگرسنگی می میریم. پس ، برای خدا ، برایمان نان بدهید! اما جهادی مآ بان یک افغا نی هم برای کندزی های آواره درتالقان نداد ند. روشن است که ، وضع ناهنجارکنونی درافغانستان بویژه درشما ل وازهمه رنج آورتر درکندز؛ بدون شک ، زاده ی حضور غیرمسئولانه ی جهادی ها ود یگرنا دان ها وغارتگران درحکومت می باشد . درواقع ، همان حضور استفاده جویا نه است که شرا یط غمبار به شمول فاجعه ی کندز ودیگرولایت ها راکه قربا نیا نش درکابل و دیگربخش های کشوربا فقروگدا گری زندگی می کنند وطلب کمک می نمایند، ایجاد کرده است.اگروضع غمبارفرزندان وخانم های جهادی های شهید شده ورفت وآمد های بی نتیجه شان به وزارت شهدا ومعلولین وشعبه های آن درکابل وولایت ها را با وضع اسف بارکندزی های تباه شده توسط تروریستان وحکومتی های همکارآن ها بیفزایم، برای همه ی مردم معلوم می شود که بزرگ - کوچک جهادی ها درچه موقعیتی غیرانسا نی ایستاده اند! ازا ین رو، ازسران به ا صطلاح جهادی اگرانسان هستند ، می خواهم که هم به کمک آوارگان کندزی درتخار، بغلان ، کابل و... بشتابند هم سری به وزارت شهدا ومعلولین بزنند هم ازسرما یه های نا مشروع کمایی کرده ی خود وپدران شان که محصول خون شهیدان می باشد، کمکی به آوراه ها وقربا نی های بی کفا یتی حکومت خود شان وتروریسم طالبان ، نما یند.
پس ازتوصیه وسرزنش نرمِ جهادی های نام نهاد که بد کاری شان طالبان را تولید کرد ، ازطالبان می خواهم که اگرانسان ومسلمان هستند ومعلوما تی ازقرآن دارند ، برضد آن عمل نکنند! ای طالبان ! مگرشما واستا دان تان نمی دانید که اسلام برای هدایت وبهبود حالت مادی ومعنوی انسان ها آمده است نه برای کشتن وذلیل ساختن آن ها! درقرآن ، ا مربه معروف ونهی ازمنکرآمده است. معلوم است که ، معروف پیش ازمنکرآمده است ؛ وتعبیرآن این است که اول خود تان انسان های خوب شوید وآنگاه د یگران را ازبدی ها امربد وری نمایید ! همچنان ، درحد یث رسول الله ص آمده است که : بهترین مردم کسا نی هستند که به مردم فا یده می رسا نند نه ا ین که آن ها را درقندزوننگرهار و...بکشند وفراری نمایند. دراخیر، به حکومت وشورای به ا صطلاح صلحش که درآن جهادی های کته شکم ، تکنوکرات های بی سواد وطالبان نیکتای پوش وعما مه به سرفرا وان یا فت می شوند ، می گویم که ا نسان مرده است وا نسا نیت را د فن نه نما یند! به ا ین خاطرکه ، با زنده نگهداشتن انسانیت ، می توان ا نسان را برگشتاند.درغیرآن ، تروریسم ، آشوب وغارتگری نام ونشا نی ازافغانستان به حیث جا یگاه بخشی ازانسان های صوری ویا واقعی خبری وسخنی با قی نخواهند گذا شت.

Monday 26 October 2015

گرمایش زمین جامعه ی بشری راتهدید می کند
در 1992 میلادی کنفرانس جهانی زمین در «ریودوژانرو» اولین هشدار بزرگ بین المللی بود تا جهان بفهمد که ما در دوران خطرناکی به سر می بریم زیرا بدنبال گرمایش بیسابقه زمین، نتایج فاجعه انگیزی برای طبیعت و زمین و انسان و جانوان و گیاهان بوجود خواهد آمد. برخی این گفته ها را افسانه سازی یا تبلیغات طرفداران زیستبوم تلقی کرده و به انکار خود ادامه می دهند، ولی متاسفانه با نمونه ها و شواهد بسیاری در ایران و جهان ما درمی یابیم که خطرات هولناک افسانه نیستند. اگر سازمان ملل با شرکت همه کشورهای جهان، نشستی بیسابقه در پاریس برگذار می کند و همه کشورها را به امضای پیمان آب و هوا مجبور می کند، این امر نشانه خبر جدی و نگران کننده است.
پیمان «کیوتو» که در دسامبر ۱۹۹۷ در ژاپن مورد مذاکره قرار گرفت، در ۱۵ مارس ۱۹۹۹پایان یافت. در آنزمان همه۱۶۶ کشور و تمامی نهادهای غیردولتی موافقت نامه را امضا کردند. استرالیا و ایالات متحده آمریکا با پیمانامه موافق نبودند و کشورهای دیگر مانند هند و چین، که پیمان را تصویب کرده بودند در عمل هیچ احترامی به قرارداد نگذاشتند. پیمان کیوتو موافقت نامه‌ای بود که تحت آن کشورهای صنعتی باید انبوه دافعات گازهای گلخانه‌ای خود را در مقایسه با سال ۱۹۹۰، ۵٫۲٪ کاهش دهند. در چارچوب این پیمان، 192 کشور امضا کننده، خود را موظف می دیدند تا از سال 2005 به تعهدات پیمان نامه،وفاداری خود در عمل نشان داده و آنها را اجرا کنند. ولی متاسفانه قرارداد در عمل مورد توجه لازمه قرار نگرفت و هرکشوری با بینش سنتی و تولیدستاه خود، راه خودخواهانه را پی گرفت. در برخی کشورها اقدامات جالب و جدی زیست محیطی صورت گرفت، ولی در مجموع، در جهان، اهداف مبارزه علیه افزایش گرمایش مورد دقت قرار نگرفته و بودجه و سازماندهی مناسب در دستور کار گذاشته نشد. طی سالهای اخیر با افزایش گازهای گلخانه‌ای نظیر متان، دی اکسید کربن، اکسید نیتروژن در جو زمین، گرمایشزمین در حال افزایش می‌باشد که این امر باعث ایجاد تغییرات ناخوشایند در محیط زیست و شرایط اقلیمی شده و خواهد شد. انسان در حال تخریب خانه خود است.
در کنفرانس «کاپ 21» پاریس در پایان سال 2015 بیش از 50000 هزار دیپلمات و روزنامه نگار و نمایندگان انجمن های زیست محیطی و متخصصان و دانشمندان، گردهم می آیند تا در باره آب و هوا و گرمایش زمین گفتگو کرده و بویژه برنامه عملی برای کنترل و کاهش گازهای گلخانه ای و محدود کردن گازهای کربنیک در نظام صنعتی و اقتصادی و شهری جهان ارائه دهند.کدام برنامه عملی و تاریخدار و کدام بودجه و کدام سازماندهی عملی و کدام سرمایه گذاری مناسب، باید در دستور کار قرار گیرد؟ هدف مرکزی اینستکه از افزایش 2 درجه بیشتر گرمایش تا سال 2100 میلادی جلوگیری شود. فعالیت انسانی در اقتصاد و تولید، 70 درصد گرمایش را بوجود می آورد پس بایداقدام قطعی صورت گیرد تا گرمایش 2 درجه دیگر بالا نرود زیرا افزایش 2 درصد بیشتر، برای زمین و انسان و طبیعت یک فاجعه است و با تخریب های بیسابقه همراه خواهد بود. پس اگر پاریس موفق شود با اجرای تعهدات کنفرانس پاریس، می توان از سال 2020 روند بحران را تخفیف داده و به نگهداری زمین و آب و هوا کمک رساند، در غیر اینصورت، با فاجعه های انسانی و طبیعی مانند آب شدن سریع یخچالها و ذوب قطب ها و مهاجرت های پرشتاب زیست محیطی و تخریب تند سواحل و روستاها و شهرهای زیادی و گسترش بیماری ها و بهم خوردن آهنگ فصل ها، زندگی انسان و جانوران و گیاهان با سرعتی بزرگ به خطرمی افتد. کنفرانس پاریس باید موفق شود و آهنگ ویرانگری زیست محیطی را آهسته تر و کند نماید. این امر به اراده و شعور 196 کشور جهان و تصمیم گیرندگان آنها بستگی دارد.
آژانس بین المللی انرژی برآنست تولید گازهای گلخانه‌ای در بخش انرژی، حتی درصورت رعایت تعهدات از سوی کشورهای تعهد کننده در نشست جهانی تغییرات آب و هوایی در پاریس، "کاپ ٢١"، به روند رو به افزایش خود ادامه خواهد داد، اما از شتاب افزایش تولید آن کاسته خواهد شد. در گزارش ویژه آژانس بین المللی انرژی، در آستانه برگزاری نشست جهانی تغییرات آب و هوایی در پاریس، آمده است: اگر کشورهای متعهد در نشست "کاپ ٢١"، از جمله کشورهای ایالات متحده آمریکا، چین، ژاپن و کشورهای اروپایی، به تعهدات خود مبنی بر کاهش تولید گازهای گلخانه‌ای در بخش انرژی واقعن عمل نمایند، از آهنگ افزایش رشد تولید گازهای گلخانه‌ای کاسته شده و شاهد کاهش این روند تا سال ٢٠٣٠ خواهیم بود. الگوی اقتصاد سرمایه داری کنونی و نیاز شدید به مواد سوختی جهت تولید بیشتر برای بازار، کشورها را به افزایش سوخت فسیلی تشویق می کند. الگوی های شهرسازی و حمل و نقل کنونی، انرژی خوار و پرمصرف بوده و کار را دشوارتر می کند. بنابراین فقط یک گردش عمیق و رادیکال در سیاست اقتصادی و تغییر تولید انرژی فسیلی و بازنگری کامل سیستم مصرفی و سازماندهی تولیدی، کارساز خواهد بود. رابطه ما با طبیعت کاملن باید متحول شود و از منطق سلطه برای تخریب و مصرف بی رویه باید خارج شود.
این تغییر اساسی با توجه به واقعیت ذهنی و بینشی رهبران کنونی در بسیاری از کشورها و فرهنگ ویرانگری رایج ناممکن است. بنابراین مداخله سازمان ملل و فشار نهادهای زیست محیطی و خواست شهروندان آگاه و اعتقاد محکم برخی از رهبران سیاسی جهان، نیروی محرکه خوبی برای تغییر است. البته برخی دولت ها و سازمان های دولتی سال هاست که به سیاستهای پیشگیرانه دست زده اند. ولی بسیاری نیز به تبلیغات پرداخته و بودجه لازم برای کاهش تولید گازهای گلخانه ایی در نظر نمی گیرند. چندی پیش دولت هند اعلام کرد در نظر دارد میزان گاز کربنیک تولید شده در این کشور را تا سال ٢٠٣٠ در مقایسه با سال ٢٠٠۵ میلادی به میزان ٣۵ درصد کاهش دهد. کشور هند با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و ٢٠٠ میلیون نفر، پس از کشورهای آمریکا و چین، بزرگترین تولید کننده گازهای گلخانه ای در جهان است که این میزان گازهای گلخانه‌ای بطور عمده ناشی از استفاده از سوخت‌های فسیلی در نیروگاه‌های برق، بخش‌ کشاورزی و تولید خودرو می باشد. حال آیا هند در راه جدید مسئولیت نشان خواهد داد یا آنچه می گوید جزسیاست تبلیغاتی برای دیپلوماسی جهانی، چیز دیگری نیست.برنامه جدید و اصلاح شده باراک اوباما قصد دارد تا میزان انتشار کربن را از بخش نیرو تا سال ٢٠۳٠ به میزان ۳٢ درصد نسبت به میزان انتشار آن در سال ٢٠٠۵ کاهش دهد. اما مخالفان طرح رئیس جمهوری آمریکا، او را به اعلام جنگ علیه ذغال سنگ متهم می کنند. منابع ذغال سنگ یک سوم نیاز انرژی در آمریکا را تامین می کند. متاسفانه آمریکا و چین و روسیه از بازدارنده ترین کشورها در جهان بوده اند و تا کنون مانع یک تلاش پیگیر در مبارزه علیه افزایش گرمایش بشمار می آیند.
سیاست ایران چه خواهد بود؟ ایران نیز در کنفرانس پاریس شرکت دارد ولی ادعاهای زیست محیطی ایران دارای چه مشخصاتی است؟ در میان رژیم های سیاسی درجهان، جمهوری اسلامی در طول عمر خود یکی از فعالترین رژیم ها در تخریب محیط زیست بوده است. کارنامه جمهوری اسلامی سیاه است. در دوره اخیر نمایندگان دولت اسلامی بارها گفته اند که خواستار اقتصادی بدون کربن می باشند. این گفته در تناقض با سیاست رانتی و فساد و سرکوب حاکم است. اقتصاد بدون کربن مستلزم مشارکت شهروند و نفی نظام نفتی است. حال آنکه حکومت اسلامی، از دوعامل استبداد و نفت، جداناپذیر است. (ادامه دارد).
جلال ایجادی
جامعه شناس و زیستبوم گرا – پاریس



http://iranglobal.info/node/51082
________________________________________

Sunday 25 October 2015


از نظر کشورهای متمدن و کعبه های دمکراسی برای پناهندگان جهان سوم «انسان بودن به چه معنی است؟
اکتبر 10, 2015

panahandegan_8987

احمد پوری هلند

سئوال و جواب در مورد مشکلات و مسائل پناهجویان در کشورهای مختلف
دوستان ارجمند تصمیم گرفته ام به سئوالاتی که جنبه عمومی دارند در صفحه خودم جواب دهم تا در صورت امکان در حل مسائل ذهنی پناهجویان قدم کوچکی برداشته شود…

چند ساعت پیش دوستی پرسیده است

چندین سال است که خانواده ما به عنوان پناهنده سازمان ملل در کشور افغانستان پذیرفته شده اما سازمان ملل به ما گفته که هرگز مارا به کشور ثالثی منتقل نخواد کرد آیا شما راهی را می شناسید که بتوانیم از این کشور خارج شویم؟»
از این نوع سئوالها خیلی دریافت کرده ام… مثلا خانواده ای هستیم با این سابقه سیاسی … از ایران به ترکیه فرار کرده ایم… سازمان ملل ما را بعنوان پناهنده سیاسی پذیرفته است ولی سالهاست که در انتظار دعوت نامه از کشورهای اروپایی و آمریکا به این زندگی جهنمی در ترکیه ادامه می دهیم… نامه نویسی به مقامات کمیساریای عالی پناهندگان و عفو بین الملل و صلیب سرخ و … کوچکترین تغییری در زندگی ما بوجود نیاورده است… ما برای رهایی از این وضعیت چکار می توانیم بکنیم؟
جواب:
اگر بخواهم نظر خودم را در یک جمله کوتاه بیان کنم می گویم: بیائید به اروپا!
برای اینکه جمله فوق مورد سوء استفاده و سوء تفسیرهای مختلف از طرف احزاب و نیروهای راست افراطی واقع نشود، بگونه ای بسیار مختصر دلایلم را ارئه می کنم، تا با شناخت عمیق تر از سیاستهای پناهنده پذیری در جهان قطب نمای حرکت خود را تنظیم کنید. …

شما به اروپا دعوت نخواهید شد! با توجه به سیاستهای بستن مرزهای اروپا… و رقابت در بالا بردن دیوارهای اروپایی و ملی… این شانس برای شما هر روز کمتر می شود!
یکی از مهمترین تصمیم های دولتهای اروپایی این است که امکان ورود پناهندگان به اروپا را با استفاده از تکنولوژی مدرن و تجارب متخصصین نظامی و سیاسی غیرممکن کنند!
یکی از راه حلهای محبوب آنها دقیقا همین است که شما اشاره کرده اید و در آن شرایط بسر می برید… یعنی کمک به کشورهای جهان سوم برای نگهداشتن پناهجویان در کمپهای پناهندگی و سد کردن راههای حرکت آنها به سوی اروپا بطرق مختلف قانونی و غیرقانونی…

وعده دروغینی که رهبران راست افراطی و نئولیبرال اروپا می دهند این است که: اگر این پناهجویان در کشورهای همسایه بمانند، ما خودمان می رویم و پناهجویان واقعی را بطور قانونی به کشورمان دعوت می کنیم!
فکر می کنم یک مثال برای رد این ادعای رهبران اروپا کافی باشد.
در ترکیه تعداد پناهجویانی که از طرف کمیساریای عالی پناهندگان بعنوان پناهنده سیاسی به رسمیت پذیرفته شده اند و سالهاست که به هیچ کشور اروپایی یا آمریکایی دعوت نمی شوند بیش از ده ها هزار نفر است!
بعضی از آنها بیش از 20 سال است که در انتظار واهی عمرشان برباد رفته است!…

ترکیه که به اصطلاح کشوری است نیمه اروپایی و نیمه آسیایی… و عضو ناتو و در پروسه اروپایی شدن و عضویت در اتحادیه اروپا قرار دارد… و یکی از بهترین اقتصادهای رشدیابنده در جهان را داراست…
پرواضح است که در چنین کشوری به حقوق بشر هزاران بار بیشتر از کشورهای آفریقایی احترام بگذارند… و با پناهجویان بهتر از آن کشورها بر خورد کنند!… با توجه به وضعیت پناهندگان در این کشور می توانید حدیث مفصل آنرا در کشورهای آفریقایی بهتر درک کنید!…

اگر از فساد و دزدیهای بدون کنترل سازمانها و نهادهای دولتی و غیر دولتی بگذریم… و اصل را بر این مبنا بگذاریم که تمامی کمکهای مالی بی کم و کاست بدست پناهجویان میرسد، داستان در این سناریو ایده آل از این قرار است.
طبق گزارشات خانم سیخرید کاخ نماینده ویژه سازمان ملل در لبنان و کمیساریای عالی پناهندگان جهان… در لبنان کشورهای غربی به 40% از قول کمکهای مالی خود عمل کرده اند! بزبان دیگر کشورهای غربی با دروغگویی آشکار حتی هزینه نگهداشتن پناهجویان را بگردن کشورهای فقیر جهان سوم می اندازند!
به همین دلیل مینیموم هزینه ای را که کمیساری عالی پناهندگان به پناهندگان در لبنان تعیین کرده 30 دلار در ماه است! پولی که به اعتراف همان سازمان زندگی در سطح مینموم هم غیرممکن است! … ولی در عمل به خاطر عدام پرداخت کمکهای مالی وعده داده شده از طرف کشورهای غربی این مبلغ کمتر از 13 دلار در ماه است!
در ترکیه از دو میلیون پناهجوی سوریه ای در حدود 250.000 نفر در کمپها بسر می برند! بقیه یعنی 1.750.000 بدون در یافت کمک از کسی یا سازمانی در شهرهای مختلف پراکنده هستند!
در تمامی این کمپها باندهای بین المللی فحشا و قاچاق انسان فعال هستند!… فریاد قربانیان را حتی در درون همین کمپها کسی نمی شنود، تا چه رسد به مجامع بین المللی و اعاده حق و حقوق قربانیان!…
در این کشورها که فساد و بیعدالتی و نقض حقوق بشر برای شهروندان خودش بیداد می کند،چگونه می توان انتظار داشت که با پناهندگان رفتاری بهتر از شهروندان خود داشته باشند؟ …

از نظر کشورهای متمدن و کعبه های دمکراسی برای پناهندگان جهان سوم «انسان بودن به چه معنی است؟»
برای انسانهای جهان سوم «جوینده خوشبختی » بودن بزرگترین جرم و جنایت است! در حالیکه همین خصوصیت تمام تاریخ کشورهای غربی را بیان می کند!
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1166724246680142…
انسان جهان سومی محکوم است که در این کمپها تبدیل به علف شود! با 13 دلار در ماه یا صفر دلار در آمد، به زندگی گیاهی تن در دهد!
براساس قوانین مقدس بازار آزاد، اجزای بدنش را بفروشد، خودش را بفروشد، زنش را بفروشد، دخترش را بفروشد… در قانون رقابت بازار آزاد تا بی نهایت بفروشد و رقابت کند… حتی چیزهایی را که ندارد بفروشد !… این است سهم واقعی پناهندگان جهان سوم از دمکراسی بازار و رقابت آزاد!…

این همان آینده درخشانی است که رهبران اروپا برای تضمین کیفیت زندگی شما، در حال تدارک آن هستند! در قانون اساسی نظام کاپیتالیستی هر انسانی با هر درجه ای از تخصص و دانش درست در لحظه ای که لازم است اگر به اندازه کافی سود آور نباشد آشغال زایدی بیش نیست! کم نیستند تعداد کسانیکه حتی در کشورهای غربی از دانشگاه های معتبر دکترا دارند، ولی درست به این علت که فعلا دانش آنها به اندازه کافی برای شرکتهای موجود سود آور نیست تبدیل به انسانهای بیکار و آشغالهای زاید شده اند!… قربانیانی که کرامت انسانی شان نابود شده و در چشم جامعه و خودشان تحقیر شده اند… اگر این نظام اینگونه با متخصصین و دانشگاهیان خود رفتار می کند پر واضح است که با پناهجویان چگونه رفتار خواهد کرد! اینکه در بین میلیونها پناهنده چقدر استعدادهای بی نظیر در این کمپها بخاطر عدم وجود مینیموم های لازم برای درس خواندن، کار کردن،… نابود می شوند، برده می شوند، روانی می شوند، خودکشی میکنند، مسئله طبقه حاکم برجهان نیست! … اینگونه مسائل زمانی می توانند توجه نظام و رهبرانش را جلب کنند که به اندازه کافی سودآور باشند! …

زندگی در این کمپها را در بیابانهای خاورمیانه و آفریقا… به پناهنده جهان سومی تضمین می کنند! آنها به شما تجربه هیچ بودن، تجربه نوینی از انسان بودن را تضمین می کنند!… شما لازم نیست در پی درس خواندن، کار کردن، الحاق خانواده،… باشید! انسانها در پی یافتن هویت خود چه رنجها که نمی کشند! ولی مهمترین مشخصه هویت شما «هیچ بودن» است! تنها مشکلی که هست شما باید هیچ بودن خود را در تمام ابعاد ممکن درونی کنید تا مانند هر انسان خوشبختی از زندگی لذت ببرید!
خوشبختی شما در هیچ بودن شماست!…
چنین انسان خوشبختی هرگز کارهای غیرقانوی انجام نمی دهد، علیه این نظام هرگز اعتراض و قیام نمی کند، می داند که توان ذهنی و عملی تغییر ساختارهای موجود ندارد… به همین دلیل در آرزوی محال زندگی خود را تبدیل به زهر مار نمی کند، برای هیچ بودگان، لذتی ابدی و بی مرز در هیچ بودن تضمین شده است! …

در این کمپها حقوق بشر هیچ بودگان، هیچ است! هیچ کس نگران حق و حقوقی نیست که وجود ندارد!
آمدن به اروپا بهتر از ماندن در کمپهای هیچ بودگان است!
فکر نمی کنم نیازی به توضیح و تفسیر بیشتر باشد…

تابحال دستگیری چند باند قاچاق فحشا، بردگی جنسی زنان و کودکان یا قاچاق اعضای بدن انسان در این کمپها به اخبار مهم یا سرمقاله های رسانه های جهانی تبدیل شده اند؟ چیزیکه رهبران جهان صنعتی و ثروتمند برای شما تضمین می کنند هیچ بودن، زندگی علف وار و مرگ تدریجی در کمپهایی است که شما را حتی در این بیابانها به آشغال زاید تبدیل خواهد کرد! پدر، مادر، خواهر، برادر، زن و شوهر بدون داشتن یک ذره حریم خصوصی، در کنار هم در یک چادر زندگی می کنند! نابودی حقوق بشر در تمام ابعاد ممکن، ذات ویرانگر نظام سرمایه داری بی مرز را به روشنی نمایان می کند!…

در کنیا در کمپ داداب که بزرگترین کمپ پناهندگان جهان است، بیش از 496,130 پناهجو از ملیتهای مختلف در چنین شرایطی «زندگی» می کنند!… پرواضح است که پناهندگان باید همواره شکر گذار اربابان گشاده دست جهان باشند که چنین زندگیی را برایشان فراهم کرده اند!…
می توانید حدس بزنید که این نوع کمپها چه آزمایشگاهی برای انواع درگیریها، تجاوزها، خلافکاریها … و گروه های مافیایی هستند!
http://www.borgenmagazine.com/ten-largest-refugee-camps-wo…/
رهبران کشورهای صنعتی و مرفه تمامی قوانین ملی و بین المللی را چنان تنظیم می کنند که سودهای تمامی این جنگها… بسوی حسابهای بانکی نخبه گان حاکم بر جهان روان شوند و تمامی پیامدهای ویرانگر و فلاکتبار نظم نوین جهانی شده به گردن قربانیان منتقل شود! آنها مسئولیت پیامدهای این سیاستهای جنایتبار انکار می کنند!…
خانم سیخرید کاخ بدرستی به خطری اشاره می کند که داعش در این نوع کمپها به جوانانی که مجبور و محکوم به هیچ بودن شده اند ماهیانه 400 دلار پیشنهاد می کنند!
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1183864931632740?pnref=story

رهبران جهان صنعتی و مترقی با موفقیت تمام وانمود می کنند که در نهایت صداقت در مورد درک علل رشد بنیادگرایی در منطقه انگشت بدهان مانده اند!… باور کردنی نیست که این رهبران در تمام برنامه های خود برای نابود کردن هر کشور نامطلوبی از موفقیت بی نظیری بر خوردارند ولی در اجرای تمامی نیات خوب و انسانی شان بطرز غیرقابل وصفی دائما شکست می خورند!… چرا در اروپا برای حل بغرنجترین مسائل در عرصه های مختلف علمی، از جمله شناختن کهکشانها و ستاره هایی که میلیونها سال نوری با ما فاصله دارند از دانش لازم برخوردارند ولی برای فهم ریشه های پناهندگی این همه علیل و زمین گیر شده اند؟… آیا همه این مسائل بطور تصادفی و اتفاقی رخ می دهند؟…

من سال 2004 در جشن بنیان گذاری سوسیال فروم هلند سخنرانیی داشتم تحت عنوان » جهانی شدن و رشد راسیسم و فاشسیم در اروپا» … از جمله مسائلی که بیان کردم این بود که بزودی در اروپا سنگ بنای حقوق بشر به سنگ قبر حقوق بشر تبدیل خواهد شد! زیرا با سیاستهای بیگانه ستیزی که هر روز سخت تر می شوند امکان پناهندگی از اروپا را غیر ممکن می کنند…!
حالا یازده سال بعد در نهایت تاسف این پیش بینی من به گونه ای آشکار از زبان رهبران اروپا بعنوان مهمترین راه حل مشکلات پناهندگان شنیده می شود! …
چند روز پیش در بحث پارلمان هلند، نماینده حزب لیبرال هلند این خبر را به مثابه شکاهکار موفقیت دولت هلند و میزان تاثیرش در بین کشورهای اروپایی مطرح کرد! راه حل معجزه آسا این است که به برپایی کمپهای پناهندگی در کشورهای جهان سوم را سازماندهی کنیم تا آنها وظیفه سد کردن حرکت پناهجویان را بعهده بگیرند و هیچ پناهنده ای نتواند بدون اجازه وارد اروپا شود!… و در صورت ورود غیرقانونی فورا به همان کمپهای » امن » برگردانده شود!…

تا زمانیکه رهبران اروپا ریشه های واقعی جریان پناهندگی را انکار می کنند، با توسل به میلیتاریسم و کشیدن دیوارهای تو در تو نه تنها هیچ مسئله ای حل نخواهد شد بلکه با جاری شدن شط خون مشکلات بی شمار دیگری بر مشکلات موجود اضافه خواهد شد! رسانه های تحت فرمان نخبه گان حاکم بعنوان مکمل راه حلهای میلیتاریستی با توجه به آخرین دستاوردهای علمی و روانشناسی در سطح فرهنگی و ادبی و اخلاقی و… تلاش می کنند افکار عمومی را در جهت منافع و مقاصد خویش دست کاری کنند… اساسا سعی می کنند پناهندگان را بطرق مختلف بعنوان یک خطر جدی برای دمکراسی و ارزشهای اروپایی معرفی کنند… یکی از موثرترین شیوه ها استفاده از پناهندگانی است که علیه سایر پناهندگان «سخنرانی و افشاگری» می کنند!… انگار خودشان آخرین پناهنده واقعی سیاسی بودند که بموقع به دژ اروپا وارد شده اند و بعد از ایشان هر کس که می آید متهم به بنیادگرایی، تروریسم، پناهندگی اقتصادی، سوءاستفاده از رفاه اجتماعی، خلافکاری و فساد همه جانبه است… این نوع پناهندگان علیه هم سرنوشتهای خود با منطق و زبان طبقه حاکم حرف می زنند! آنها کوچکترین تلاشی برای حرکت در جهت یافتن آلترناتیوی انسانی تر نمی کنند! امنیت خود را در پشت کردن به هم سرنوشتهای خود و همکاری با جنگ افروزان و ویرانگران طبیعت و انسان جستجو می کنند! در این مورد مشخص حتما مفصل تر خواهم نوشت…

با وجود تمامی تلاشهای فوق کارگزاران سیاستهای بیگانه ستیز، خبر بدی که برای رهبران اروپای نئولیبرال دارم این استکه پناهندگان از هر دیوار بلندی که می سازید رد خواهند شد! زمانیکه زمین زیرپای انسانی آنقدر سوزان شد که او برای ترک خانه اش به استقبال هر ریسک خطرناکی به مثابه نوشدارو رفت، سیاستهای سرکوب گرانه و میلیتاریستی کار ساز نخواهند شد!

فقط ذره ای وجدان انسانی لازم است تا بیندیشم پناهندگان چرا با وجود آگاهی از تمام خطرات راههای خاکی یا دریاها با فراغ خاطر خود و جگرگوشه هایشان را بدست امواج متلاطم و طوفانهای دریاها و قاچاقچی ها و … می سپارند؟

تسلیم شدن به منطق نئولیبرالهای حاکم براروپا و آمریکا تنها جنگهای بیشتر، رشد قارچ وار راسیسم وفاشیسم، ویرانی طبیعت و جوامع انسانی را تضمین خواهد کرد!

ما می توانیم با ارتقاء آگاهی اجتماعی از ریشه جنایتهای جاری در سطح جهانی، مقاومت خلاق و خودسازماندهی توده ها را دامن بزنیم… از وقوع جنگهای بی پایانی که جورج بوشها برای اعمال نظم نوین جهانی مژده می دادند جلوگیری کنیم! برای صلح و نجات طبیعت و انسان از دانش و تجربه موجود بشری استفاده کنیم…

این مسئله پرونده باز است… بهتر است به این بحث ها دامن بزنیم تا در جهت حل کردن یکی از بحرانهایی که میگویند بزرگترین بحران پناهندگی بعد از جنگ دوم جهانی است دین خود را به بشریت ادا کنیم.

احمد پوری (هلند ) 04 – 10 – 2015

پیوند این مطب در صفحه فیس بوک احمد پوری
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1191719554180611?notif_t=notify_me_page
امتیاز بدهید:

Friday 23 October 2015

شکنجه های وحشت ناک داعش؛منبع:دویچه وله
یک مامور سابق سازمان امنیت "دولت اسلامی" برای نخستین بار به عنوان "شاهد" در دادگاهی در آلمان از جنایات آن گروه تروریستی پرده برمی‌دارد. او ۸ ماه در سوریه در "واحد ویژه‌ی" سازمان امنیت جهادگرایان خدمت کرده است.

نیلز د. یک جوان ۲۵ ساله‌ی آلمانی است که پس از ۱۳ ماه "خدمت" در صفوف جنگ‌جویان "دولت اسلامی" به آلمان بازگشته. او از رویدادهای پشت پرده‌ی شکنجه‌گاه‌های آن گروه تروریستی خبر می‌دهد.
بنا بر گزارش گروه تحقیق رسانه‌های آلمانی "زوددویچه تسایتونگ، رادیوی غرب آلمان و تلویزیون شمال آلمان"، نیلز د. اسلام‌گرای افراطی اهل آلمان در ماه اکتبر ۲۰۱۳ برای پیوستن به تروریست‌های "دولت اسلامی" به سوریه سفر کرده و در ماه ژانویه‌ی ۲۰۱۵، پس از بازگشت از این کشور، در آلمان دستگیر شده است.
بیشتر بخوانید: دستگیری هشت تن در آلمان به ظن پشتیبانی از "دولت اسلامی"
گروه تحقیق رسانه‌های آلمان به نقل از دادستان کل این کشور گزارش می‌دهند که ماموران امنیتی آلمان، پس از چند ماه شنود مکالمات تلفنی این جهادگرا به فعالیت‌های او در سوریه پی‌بردند. نیلز د.، در یکی از این گفت‌وگوها تاکید کرده بود که "مستقیما برای امیر" کار می‌کرده است.
متهمی در جایگاه شهادت
نیلز د. که در حال حاضر به عنوان "شاهد" در جریان محاکمه‌ی دو جوان آلمانی اسلام‌گرای دیگر شهادت می‌دهد، در رابطه با آغاز فعالیت خود در واحد ویژه‌ی امنیتی "دولت اسلامی" می‌گوید که به توصیه‌ی یک دوست آلمانی جهادگرای خود در سوریه به نام مصطفی کالایچی و هم‌چنین فیلیپ برگنر، پسرعموی او، به تشکیلات یادشده راه یافته است.
دادگاه جنگ‌جویان "دولت اسلامی" در شهر وولفسبورگ آلمان
برگنر چندی پیش، پس از زخمی‌شدن در جبهه‌های جنگ خودکشی کرد و کالایچی هم در جریان یک درگیری‌ در سوریه کشته شد. کالایچی از طریق عکس‌هایی که او را با سرهای بریده‌ی قربانیان "دولت اسلامی" نشان می‌دهد، شناسایی شده است. این دو، از اعضای ارشد سازمان امنیت گروه افراط‌گرای "داعش" بودند.
"گشتاپوی دولت ‌اسلامی"
بنا به گزارش گروه تحقیق رسانه‌های آلمانی این نخستین بار است که نیلز د. به عنوان مامور سازمان امنیت "دولت اسلامی" از شیوه‌های شکنجه، ترور و حتی به صلیب‌کشیدن شهروندان مناطق تحت اشغال جهادگرایان "داعش" در سوریه پرده برمی‌دارد.
این سازمان به‌طور غیررسمی "گشتاپوی دولت ‌اسلامی" خوانده می‌شود. جهادگرایان آلمانی این گروه تروریستی، در تشکیل آن و اعمال شکنجه و فشار بر ساکنان مناطق تحت کنترل "داعش" در سوریه، نقش کلیدی بازی کرده‌اند.
نیلز دوران ماموریت خود را در شهر کوچکی به نام منبیج که در ۴۰ کیلومتری حلب واقع است، گذرانده است. "دولت اسلامی" از ژاویه‌ی ۲۰۱۴ در این شهر حکومت می‌کند.
بیشتر بخوانید: سازمان ملل: جنایت‌کاران "دولت اسلامی" باید محاکمه شوند
نیلز می‌گوید که او در "واحد ویژه‌‌ی سازمان امنیت" این شهر که در ساختمان "ثبت احوال" منبیج اسکان داده شده بود، فعالیت داشت. اعضای گروه با چهره‌های پوشیده، محل اقامت خود را که پادگان خوانده می‌شد، ترک می‌کردند.
در زیرزمین این پادگان، زندانی به گنجایش ۳۰۰ نفر با "اتاق‌های مجهز" شکنجه برپا کرده بودند. نیلز می‌گوید: «صدای فریاد شکنجه‌شدگان تا آن‌سوی خیابان هم به گوش می‌رسید.» برخی از دستگیرشدگان، روزهای زیادی در "جعبه‌های کوچکی" که در اتاق شکنجه تعبیه شده بود، بدون آن که قادر به حرکت باشند، زندانی می‌شدند.
این جهادگرا یک بار شاهد آن بوده که "امیر" در برابر حدود ۲۰ زندانی قدم می‌زده؛ زندانیانی که با دست‌های از پشت بسته به میله‌ای آویزان بودند.
آشپز بی‌خبر
این اسلام‌گرای تروریست می‌گوید که او تنها به عنوان آشپز در تشکیلات یادشده فعالیت داشته، خرید می‌کرده و سرپرستی گروه نظافت آن را به عهده داشته است. از دیگر وظایف نیلز، همراهی کردن زندانیان به سالن ناهارخوری برای صرف غذا بوده است. او می‌افزاید: «یک بار هم برای یک آلمانی از مونشن‌گلدباخ که می‌گفتند جاسوس است و دادگاهی شده بود، حرف‌های قاضی را ترجمه کردم.»
محمد محمود یکی از اسلام‌گرایان در ویدئوی تبلیغاتی "دولت اسلامی" به زبان آلمانی
بنا به گزارش گروه تحقیق رسانه‌های آلمان، نیلز وظیفه‌ی انجام "ماموریت‌های مخفی" را هم به عهده داشته است. در این رابطه او یک بار زندانی‌ای که در اثر شکنجه کشته شده بوده، از سردخانه‌ی بیمارستانی تحویل گرفته و در گوری دفن کرده است. او می‌گوید: «امیر به من خیلی اعتماد داشت.»
"جوخه‌های مرگ" برای متمردان و غیرنظامیان
به گفته‌ی نیلز، اعدام، سر از تن جداکردن و تیرباران غیرنظامیان، هم‌چنین "فرماندهان متمرد" در دستور کار روزانه‌ی "جوخه‌های مرگ" بوده که هر روز در محلی به نام "بازار اعدام" صورت می‌گرفت. او می‌گوید که خود، شاهد تیرباران فرماندهی بوده که به دست جنگ‌جویان واحد خود کشته شد. این افراد سپس جسد او را در یک چاه انداختند.
بیشتر بخوانید: رپر ۲۳ ساله، جلاد احتمالی ژورنالیست آمریکایی
متمردان و ناراضیان در ارتش "دولت اسلامی" به شدت مجازات می‌شدند. آن‌ها یا به زندان می‌افتادند یا بلافاصله کشته می‌شدند: «در صورت دستگیری، تا سرحد مرگ شکنجه می‌شدند تا به آن‌چه شکنجه‌گران می‌خواستند اعتراف کنند. بعد هم آن‌ها را می‌کشتند.»
دادگاه ایوب ب. از جنگ‌جویان "دولت اسلامی" در آلمان
نیلز می‌گوید که او حتی یک بار شاهد به صلیب‌کشیدن یک جنگ‌جوی "دولت اسلامی" بوده که «متهم بود در زمان پاسداری، مال مردم را چپاول کرده بود.» به گفته‌ی او این جنگ‌جو را روبروی پاسگاه به صلیب کشیدند و جسدش را ۳ روز تمام برای عبرت دیگران به تماشا گذاشتند.
"مجازات‌های عادلانه"
این جهادگر می‌گوید که مجازات‌های غیرانسانی "دولت اسلامی" را در آن زمان کاملا "عادلانه" ارزیابی می‌کرده. او به‌طور ضمنی اعتراف می‌کند که گاهی در انجام عملیات شرکت داشته است، ولی می‌گوید: «فقط من نبودم که دستگیرشدگان را بازجویی می‌کردم و کتک می‌زدم. دیگران هم بودند.» با این که چندی پیش عکسی از این جهادگر منتشر شده که اسلحه به دست شقیقه‌ی مردی را نشانه می‌گیرد، نیلز هنوز اقرار نکرده که در اعمال شکنجه و شرکت در اعدام دستگیرشدگان، شرکت داشته است.
بیشتر بخوانید: پنج‌هزار زن ایزدی در اسارت تروریست‌های دولت اسلامی
به‌نظر کارشناسان اعترافات نیلز به عنوان شاهد در دادگاه با گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری و نیز توصیفات گروگان‌های سابق "دولت اسلامی" هم‌خوانی دارد. با این حال هنوز این رویدادها از سوی نهاد بی‌طرفی تایید نشده است.
DW.COM

http://iranglobal.info/node/51001

Wednesday 21 October 2015





کسینجر: حضور آمریکا در منطقه در حال فروپاشی است
چهارشنبه 7 محرم 1437هـ - 21 اکتبر 2015م


دبی-العربیه.نت

هنری کسینجر وزیر امور خارجه سابق آمریکا از فروپاشی منطقه خاورمیانه به دلیل تحولات بحران سوریه، خروج نیروهای آمریکایی از منطقه و دخالت نظامی روسیه هشدار داد؛ مساله‌ای که باعث می‌شود هم‌پیمانان نسبت به ائتلاف قدیم با ایالات متحده شک کنند.

کسینجر در مقاله‌ای با عنوان «فروپاشی چارچوب ژئو سیاسی خاورمیانه» که در روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» منتشر شده، هشدار داده است که «دخالت نظامی روسیه در سوریه نشان از پیامدهای عقب نشینی نقش آمریکا دارد که برای ثبات در منطقه خاورمیانه تلاش می‌کرد؛ نقشی که ایالات متحده از سال ۱۹۷۳ پس از جنگ عربی-اسرائیلی داشت.»
فروپاشی چارچوب ژئو سیاسی

کسینجر افزود پس از آن جنگ، مصر ائتلاف نظامی خود را با اتحاد جماهیر شوروی سابق کنار گذاشت و به مذاکرات صلح با اسرائیل به میانجی‌گری آمریکا پیوست. این مذاکرات به معاهده صلح میان قاهره و تل‌آویو و نیز معاهده صلح میان اردن و اسرائیل انجامید. همچنین با میانجی‌گری سازمان ملل متحد، به جنگ میان سوریه و اسرائیل پایان داد. پس از آن صدام حسین در جنگ علیه کویت شکست خورد آن هم به وسیله ائتلافی بین‌المللی که آمریکا رهبری آن را بر عهده داشت. آمریکا همچنین جنگ علیه تروریسم را در عراق و افغانستان رهبری کرد. در این تلاش‌ها مصر، اردن و کشورهای خلیج هم‌پیمان ما بودند و حضور نظامی روسیه در منطقه ناپدید شد.

به نوشته وزیر امور خارجه سابق آمریکا، این چارچوب ژئو سیاسی هم اکنون در وضعیت آشوب قرار گرفته است. چهار کشور در خاورمیانه هستند که عبارتند از لیبی، یمن، سوریه و عراق، بیش از پیش از آشوب رنج می‌برند. این کشورها از سوی گروه‌هایی هدف قرار گرفته‌اند که می‌خواهند حاکمیت خود را بر مناطق وسیعی در عراق و سوریه تحمیل کنند به گونه‌ای که گروه داعش می‌خواهد نظام خلافتی بر پایه دیدگاه‌هایش برپا کرده و آن را جایگزین کشورهای به رسمیت شناخته شده از سوی نظام جهانی کند.
گروه‌های سیاسی در پی محدود کردن حکومت‌ها

به نوشته کسینجر، خاورمیانه در معرض چهار تهدید هست که آن را در آستانه فروپاشی قرار داده است؛ برجسته‌ترین این تهدیدها، اهداف ایران برای احیای امپراتوری فارس و همچنین تلاش گروه‌های دینی تندرو برای سرنگونی نظام‌های سیاسی وجود است. تنش‌های محلی در چارچوب یک کشور میان گروه‌های نژادی و دینی و همچنین فشارهای داخلی ناشی از بحران‌های سیاسی و اقتصادی محلی را می‌توان به آن افزود.

او، اوضاع سوریه را مثالی زنده برای تناقض‌های موجود در منطقه می‌داند. در سوریه قیام اکثریت علیه بشار اسد مستبد آغاز شد؛ رئیس جمهوری که از سوی گروه‌‌های مذهبی و نژادی حمایت می‌شود. از سویی هرکدام از طرف‌های متخاصم را طرفی خارجی حمایت می‌کند که در پی منافع خود است. ایران از نظام اسد با این اعتبار حمایت می‌کند که پایه هیمنه تاریخی ایران است؛ هیمنه‌ای که از تهران آغاز شده و تا خاورمیانه ادامه می‌‌یابد. کشورهای خلیج اما بر کنار رفتن اسد و در نتیجه به شکست کشاندن طرح‌های مذهبی ایران تلاش می‌کنند؛ طرح‌هایی که خطرناک‌تر از گروه‌های تروریستی هستند. در همان حال کشورهای خلیجی برای شکست داعش و متوقف کردن پیشروی ایران هم تلاش می‌کنند. این تناقض و شکاف در پی توافق اتمی ایران تعمیق شد؛ توافقی که کشورهای سنی نگران‌اند به مثابه توافق ضمنی آمریکا با هیمنه ایران باشد.
عقب نشینی آمریکا از منطقه

این جهت‌گیری‌های متضاد به گفته کسینجر به دلیل عقب‌نشینی آمریکا از منطقه تشدید شد؛ مساله‌ای که برای روسیه امکان مشارکت در عملیات نظامی عمیقی در خاورمیانه را فراهم آورد. نیروهای روسیه به شکل بی سابقه‌ای در تاریخ این کشور، در خاورمیانه حضور پیدا کرده‌اند. آن‌گونه که وزیر امور خارجه سابق آمریکا می‌گوید، به نظر می‌رسد که مسکو از فروپاشی نظام اسد و تکرار آشوب لیبی نگران است؛ آشوبی که می‌تواند داعش را در دمشق به قدرت برساند یا همه سوریه را به پناهگاهی برای تروریست‌های تبدیل کند؛ پناهگاهی که ممکن است توسعه یابد و به مرزهای جنوبی روسیه در قفقاز و دیگر مناطق برسد. او خاطرنشان کرد که سیاست روسیه، به سود دخالت ایران در محافظت از قدرت شیعیان در سوریه است.

او افزود: در نگاهی ژرف، هدف روسیه ابقای اسد تا آینده نامعلوم نیست. این تحرک سنجیش برای توان مانور کلاسیکی به منظور تحریک تهدید تروریستی در مناطق مرزی جنوبی روسیه است که چالش ژئو سیاسی است نه ایدئولوژیکی و باید در همین سطوح با آن تعامل کرد. انگیزه‌ها هرچه باشد، بقای نیروهای روسیه در منطقه و مشارکتشان در جنگ، چالشی برای سیاست آمریکا در خاورمیانه است و می‌تواند حداقل تا چهار دهه ادامه یابد.
آمریکا و بدگمانی هم‌پیمانان

به نوشته هنری کسینجر، سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه، بدگمانی‌ها و شک‌هایی را برای هم‌پیمانان ایالات متحده ایجاد کرده است آن هم در میانه نگرانی از برخورد فعلی آمریکا و روسیه. زیرا شرایطی شبیه شرایطی است که به جنگ جهانی اول انجامید، با این تفاوت که آن جنگ با اسلحه کلاسیکی بود. از همین رو ایالات متحده باید به شکلی قاطع برای جلوگیری از دست‌یابی ایران به اسلحه اتمی و در نتیجه ممانعت از دست یابی تمام کسانی که در خاورمیانه در پی اسلحه اتمی هستند به این سلاح، عمل کند. همچنین از میان بردن گروه داعش یک اولویت ضروری در منطقه است.

کسینجر از واشینگتن خواست تضمین‌های تسلیحاتی که به هم‌پیمانان در خاورمیانه در سیر توافق هسته‌ای وعده داده بود را ارائه دهد. همچنین خواستار مذاکره با ایران شد تا این کشور به پایبندی به مرزهای شناخته شده‌اش ملزم شود. او افزود واشینگتن باید نقشی را که می‌خواهد در قرن ۲۱ ایفا کند مشخص کند.

وزیر امور خارجه سابق آمریکا مقاله خود را این‌گونه پایان داد که خاورمیانه، مهم‌ترین امتحانی است که حیثیت ایالات متحده را روی محک قرار داده؛ امتحانی نه برای توان نظامی‌اش، بلکه برای عزم و توان آمریکایی‌ها برای تفاهم با جهان جدید.

Tuesday 20 October 2015

سفر شتابزده صدر اعظم آلمان به ترکیه

ورود روسیه به جنگ سوریه

تمام محاسبات را به هم ریخت!
استانبول- بهزاد دولت آبادی






سفر یکشنبه گذشته صدراعظم آلمان "آنجلا مرکل" به ترکیه را باید از دو دیدگاه بررسی کرد.

1- سیاست داخلی و خارجی ترکیه

2- سیاست داخلی و خارجی آلمان و در واقع کل اتحادیه اروپا.



سیاست داخلی در ترکیه هم اکنون حول دو محورمی گردد.

الف- انتخابات اول نوامبر مجلس

ب- سرکوب خواسته های سیاسی- اجتماعی نیروهای پیشرو در کل جامعه و خصوصا مطالبات کردها.



در حیطه سیاست خارجی ترکیه نیز می توان به دو محور اشاره کرد.

1- استراتژی و تاکتیک ترکیه نسبت به جنگ داخلی در سوریه.

2- منش ترکیه در برخورد با اتحادیه اروپا (بویژه آلمان)، روسیه، ایالات متحده و حوزه خاورمیانه (بویژه ایران) و غیره.



اتحادیه اروپا و خصوصا آلمان با پدیده پناهجویان و خصوصا پناهجویان سوری مواجه است و این در حالی است که بیش از 90 درصد شان از طریق ترکیه به اروپا می روند.

افزایش بحران، خصوصا اقتصادی در اتحادیه اروپا که پیروزی احزاب راست در انتخابات سوئیس نشانه آنست. در بعد خارجی نیز اتحادیه اروپا بویژه آلمان با مسئله سوریه و خصوصا نقش روسیه در تقویت جایگاه کنونی بشار اسد روبروست.

این مجموعه دلائل اهمیت سفر صدر اعظم آلمان به ترکیه است.

تلاش ترکیه برای ورود به جامعه اروپا به اواسط دهه پنجاه سده گذشته بر می گردد. ترکیه برای اولین بار در سال 1957 تقاضای حضور در اتحادیه اقتصادی اروپا را کرد. این روند در سال 1987 با تقاضای عضویت در این اتحادیه از طرف ترکیه و سپس در سال 1999 با قبول ترکیه به عنوان نامزد اتحادیه اروپا شتاب گرفت و در دومین سال آغاز حکومت حزب عدالت و توسعه در سال 2005 مذاکرات رسمی برای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا آغاز شد. در آغاز اتحادیه اروپا خواهان برخی اصلاحات سیاسی- اجتماعی- اقتصادی در ترکیه شد. هرچند افزایش (ظاهری) حقوق اقلیت ها در ترکیه محصول این خواست بود. ولی در عرصه اقتصادی و خصوصا با خصوصی سازی و سیاست لیبرالی اقتصاد ملی ترکیه روز به روز به نابودی و ورشکستگی کشیده شد و زمینه برای رانت داخلی و کنترل بازار توسط شرکت های خارجی فراهم گشت. نخست وزیر وقت رجب طیب اردوغان از آغاز پیروزی اش در انتخابات 2002 تا انتخابات سال 2011 در بخش های غربی ترکیه بر طبل "عضویت در اتحادیه اروپا" و در مرکز ترکیه بر "ملی گرایی ترک" و در شرق ترکیه بر طبل "حقوق کرد ها" کوفت. ولی پس از 2011 و خصوصا پیروزی اش در انتخابات محلی و ریاست جمهوری 2014 رفته رفته بر بعد "سیاست عثمانی" روی آورد و این در حالی بود که بحران سوریه در حال افزایش بود. بر این اساس مذاکرات عضویت در اتحادیه اروپا عملا در سال 2011 مسکوت و فراموش شد. و جایش را به آرمان های "خلیفه گری" اردوغان سپرد. جنبش بزرگ اجتماعی موسوم به "پارک گزی" در واقع محصول انفجار مردم و خصوصا جوانان نسبت به این نوع سیاست اسلامی-عثمانی اردوغان بود. با رشد و انسجام نیروهای پیش رو و خصوصا کردها حول محور حزب دموکراتیک خلق ها اردوغان با ضربه و شکست سختی در انتخابات 7 ژوئن 2015 مواجه گشت و چاره اش تجدید انتخابات بود. سیاست "گشایش در امور کردها" یش با شکست مواجه شد و هم اکنون در آستانه انتخابات اول نوامبر مجددا شروع بر نواختن طبل "عضویت در اتحادیه اروپا" کرده.

سفر مرکل به ترکیه در حالی صورت گرفت که این انتخابات حیاتی پیش رو است و از دید بسیاری چه در داخل و چه در خارج ترکیه این سفر آب در آسیاب اردوغان ریخت و تبلیغی برای وی فراهم آورد. اولین دیدار مرکل در بدو ورودش به ترکیه دیدار با نخست وزیر داود اوغلو بود. وی به مرکل هشدار داد که "در آینده ای نزدیک موج جدیدی از پناهجویان از شهر حلب راهی ترکیه خواهند شد." به عبارتی سعی کرد به پیشروی قوای دولت سوریه با حمایت نیروهای هوایی روسیه و زمینی ارتش سوریه اشاره کند و در این رهگذر شاید بتواند آلمان را به حمایت از ترکیه وادارد. با توجه به خروج سامانه پاتریوت آلمان از ترکیه پس از آغاز بمباران مواضع کردها توسط ترکیه این پیام داود اوغلو پر معناتر می شود. شهر حلب می رود که از داعش و قوای سلفی به اصطلاح میانه روی مخالف بشار اسد پاک شود و این کابوس ترکیه است. زیرا حلب در نزدیکی مرز ترکیه و منطقه ای بین نیروهای یگان های مدافع خلق و مخالفین بشار اسد است و نزدیک به دریای مدیترانه. و ترکیب دو نام "نیروهای مدافع خلق و دریای مدیترانه" کابوس اردوغان است. وی به خوبی می داند که با اتصال "جرابلوس" به حلب نیروهای کرد عملا به دریای مدیترانه دست خواهند یافت و مسیر حمل انرژی نفتی- گازی ایران و عراق و حتی روسیه بجای خاک ترکیه از خاک جغرافیای خودمختاری به اسم "کردستان سوریه" عبور خواهد کرد. این مسیر حمل انرژی بی شک برای ما ایرانی ها نیز اهمیت دارد و یقینا به نفع آینده کشورمان است. حال نامش جمهوری اسلامی باشد و یا نامی دگر.

در ماه ژوئن سال 2014 "معاهده نامه استرداد پناهجویان" در مجلس ترکیه به تصویب رسید. بر اساس این معاهده "هر کشور اروپایی می تواند پناهجویان را به ترکیه استرداد کند." در حالی که ترکیه در حکم یک کشور ترانزیت است و نه مبدا. و در مقابل قول داده شد که تا جولای سال 2017 ضرورت ویزا برای سفر اتباع ترکیه به اتحادیه اروپا برداشته شود. ولی در دیدار اخیر مرکل در خصوص حذف ضرورت ویزا به توافقی رسیده نشد. با این حال اتحادیه اروپا قول داد که تسهیلاتی در صدور ویزا به اتباع ترکیه قائل شود.

به عبارتی بر اساس نوشته ای از "دنیز یوجل" در "دویچ وله" :"اردوغان در پی ایجاد منطقه تامپونی در سوریه بود ولی خودش تبدیل به منطقه تامپون اتحادیه اروپا و آلمان در جنوب اروپا شد."

پیک نت 28 مهر


روسیه در خاورمیانه امریکا را سر جایش نشاند!
بدست aayande در اکتبر 20, 2015 | بیان دیدگاه

putinun7 پوتین دز سازمان ملل
آیا نطقی که رئیس جمهور روسیه، ولادمیر پوتین، در 28 سپتامبر در نیویورک بمناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس سازمان ملل ایراد کرد بمعنی آغاز افول هژمونی آمریکا بود؟


یونگه ولت – ترجمه و تدوین رضا نافعی

به میدان آمدن روسیه علیه «کشور اسلامی» امریکا را سرجایش نشاند. روسیه در جریان این به میدان آمدن اتحاد میان ایران، سوریه و لبنان را تحکیم می بخشد.
آیا نطقی که رئیس جمهور روسیه، ولادمیر پوتین، در 28 سپتامبر در نیویورک بمناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس سازمان ملل ایراد کرد بمعنی آغاز افول هژمونی آمریکا بود؟
دست کم «پاول کریج رابرتس» اقتصاد دان آمریکائی و عضو کابینه رونالد ریگان (1981-1989)، رئیس جمهور اسبق آمریکا، چنین نظری دارد. و این اعتقاد او تنها نیست. مفسران در سراسر جهان شادند از این که بالاخره یک نفر امریکای ریاکار را بر صحنه جهان سرجایش نشاند. در دهه های گذشته واشنگتن افسار گسیخته از قدرت خود سوء استفاده می کرد، تا به دیگر کشورهائی که نمیخواستند در برابر او زانو بزنند زخمی بزند و یا آنها را به هراس اندازد. مقاومت در برابر اراده آمریکا با انتقام سریع روبرو میشد. نمود آن در خاورمیانه و در افریقا تحریم اقتصادی، دخالت نظامی و ویرانی آن کشورها بود.
پوتین چند روز پس از بیان رهنمود های خود برای احترام به حقوق ملل و استقلال ملی کشورها و حق انتخابی که آنها برای گزینش راه پیشرفت خود دارند و اعلام صریح این که روسیه دیگر حاضر نیست «انقلابهای رنگین»ی را که با پول اسپانسر های غربی به راه اندخته می شود تحمل کند، در سوریه به حرف خود جامه عمل پوشاند: با همکاری سیاسی و نظامی با دولت قانونی در دمشق و ارتش متعارفی آن و نیزبا شبه نظامیان همپیمان با آن مانند حزب الله لبنان که در جنگهای شهری و خانه به خانه صاحب تجربه است و نیز با نیروهای نظامی عراقی و ایرانی. حملات دقیق و موثر نیروی هوائی روسیه بر مواضع سخت استوار «کشور اسلامی»، بر جبهه النصرت، شاخه القاعده در سوریه و دیگران، نیروهای باصطلاح «ملایم» که غرب علنا از آنها حمایت می کند، هماهنگ ساختن عملیات هوائی و زمینی و تعامل بی خدشه میان این نیروها در آزاد ساختن مناطقی که شورشیان رنگارنگ تسخیر و تاراج کرده بودند، همگان را به حیرت واداشت.
پیش از آن که حمله زمینی ارتش سوریه و همپیمانهایش آغاز گردد، همگان دیدند که حاصل سه روز حمله نیروی هوائی روسیه علیه کشور اسلامی و القاعده در سوریه بیش از نتایجی بود که نیروی مقتدر هوائی آمریکا در بیش از یک سال بدست آورده بود. نیروهای کشور اسلامی و القاعده صد نفر صدنفر، سرآسیمه و از هم گسیخته، غرق درهرج ومرج کامل از سنگرهای خود می گریختند.
«پادشاه» در واشنگتن ناگهان لخت و عریان در برابر چشم جهانیان قرار گرفته بود. به هرحال آن هاله «شکست ناپذیری» که با کمک خود آمریکا بر سر » کشور اسلامی» نشانده شده بود بر باد رفت، چون چنین بنظر می رسید که در واقع نیروی هوائی آمریکای قدر قدرت طی 13 ماه نتوانست جلوی پیشروی کشور اسلامی را بگیرد. پس از موفقیت کوبنده روسیه، این پرسش مطرح شد -آنهم نه فقط در عراق- اصلا آمریکا می خواست که جلو شبه نظامیان تروریست را بگیرد؟
واکنش غرب معرف ماهیت آنست. آنچه که بدلیل نتایج تردید ناپذیری که نیروی هوائی روسیه ارائه کرد و حملات هماهنگ زمینی ارتش سوریه و همپیمانهایش، در برابرآمریکا، فرانسه، بریتانیای کبیر، ترکیه، عربستان سعودی و قطرقرا رداده این است که پرزیدنت بشار اسد که تقریبا مطمئن بودند دیگر کارش تمام است، نیرومند تر شده است. این کشورها حالا ناله عصبی سرداده اند که روسیه تروریست های ملایم آنها را بمباران کرده است و روسیه را به انواع و اقسام عواقب تهدید می کنند. که البته قادر به انجام آنها نیستند مگر آن که بخواهند به مخاطرات جدی تر تن در دهند.
در پی همکاری های سیاسی- نظامی میان ایران و روسیه، که مورد حمایت سیاسی چین نیز هست، شالوده محکمی از ارتباط تهران با بغداد و دمشق تا بیروت ریخته شده است. به این صورت ورق های بازی ژئو استراتژیک در خاور نزدیک از نو تقسیم شده است. به احتمال زیاد ایران می تواند بزودی عربستان را پس براند و خود قدرت تعیین کننده در منطقه گردد. در عین حال ستاره روسیه نیز رو به صعود دارد، هم در خاور میانه و هم فراتر از آن، در حالی که از اعتبار آمریکا پیوسته کاسته می شود. واشنگتن یا بیش از پیش و آشکار تر از گذشته در کنار تروریست ها خواهد ایستاد و تن به خطر جنگ با روسیه خواهد داد، راهی که دستگاه اداری اوباما خواستار آن نیست. یا آن که در صدد حفظ آبروی خود بر می آید و در کنار روسیه، ایران و سوریه با کشور اسلامی و شرکاء از در جنگ در می آید.
از لحاظ سیاست خارجی بزرگترین موفقیت سیاسی انگشت نما کردن خطاهای باورنکردنی طرف مقابل در برابر چشم مردم و افکار عمومی جهانی است، نشان دادن بی کفایتی بی حد و مرز طرف مقابل و پافشاری سر سختانه اش برای دور نگاه داشتن خود از عقل سلیم و در عین حال آشکار کردن بی مسئولیتی ریاکارانه او برای همگان است و همزمان با نشان دادن این رسوائی ها به مردم جهان طرح محاسن دیدگاه ژئو استراتژیک خود در برابر آن ندانم کاری هاست. کاری که برابر است با نشان دادن نمونه و الگوئی دیگر و در واقع به معنی اعلام تغییر مدل است. آمریکا باتفاق همپیمانهایش، عربستان سعودی و قطر، در سوریه و منطقه » تمام این خطاها را با عواقب هراس انگیز آن مرتکب شدند. با صدها هزار کشته و میلیونها نفر آواره » این داوری Zero Hedge در آخر هفته گذشته است. Zero Hedge پایگاه شناخته شده اینترنتی در آمریکا برای تحلیل های مالی است. این پایگاه به داوری خود چنین ادامه می دهد:» از این رو باید به دیده بخشایش نگریست کسی را که با دیدن رویدادهای اخیر اندکی عاشق روس ها بشود». زیرا این «حرکت فوق العاده زیبای ژئو پلیتیک» پرزیدنت ولادیمیر پوتین ، چندین نتیجه داشت.
اول- آن که نیات واقعی آمریکا را افشاء کرد و نشان داد که چرا آمریکا علاقه ای به حذف «کشور اسلامی» ندارد.
دوم- آن که سیاست او بازگشت پیروزمندانه روسیه به صحنه جهانی را نشان داد.
سوم- آن که پوتین با این کار مناسبات خود را با تهران تقویت کرد – در زمانی که ایران جای خود را بعنوان یک فاکتور با اهمیت در عرصه اقتصاد جهانی باز می یابد.
چهارم- آن که هم موقعیت بشار اسد را تحکیم و هم حضور روسیه در خاور میانه را دوباره تامین کرد.
و همه این ها طی فقط سه هفته صورت گرفت.
این ستایش بی پرده Zero Hedge از سیاست روسیه است. دیگر تحلیل گران از حوزه زبان انگلیسی نیز همین برخورد ستایش آمیز را دارند. مضاف بر این که اکثر آنها دستگاه حکومتی اوباما و عقاب های آمریکا را تمسخر می کنند و از نیش زبان بی بهره نمی گذارند. این تحلیل ها که بنظر شوینیست های اصیلی چون «فرید زاخاریا» رئیس گویندگان CNN از حد فراتر رفته او را برآن داشت تا روز یکشنبه با نوشتن مقاله ای در ستون نظریات واشنگتن پست تحت عنوان «بس کنید ستایش از پوتین را!» با همه کسانی که «عزم راسخ» پرزیدنت پوتین را ستوده بودند تسویه حساب کند، با کسانی که او را در خاورمیانه یک ضرب پشت فرمان نشانده اند.



http://www.jungewelt.de/2015/10-20/008.php


Sunday 18 October 2015

اقتصاد بازاری وجامعه ی بازاری،نویسنده:مایکل ساندل،برگردان:باقرجهان بانی
چگونه می توان کمبود گفتمان سیاسی کنونی را توضیح داد؟ بحث وگفتمان اجتماعی پویا واخلاقی چیست؟ ما بدون آنکه متوجه شویم، از جهانی که اقتصاد بازار برآن حاکم بود به جهانی گذار کردیم که جامعه ای بازاری است. تفاوت در این است که: اقتصاد بازار ابزاری است برای سازماندهی فعالیتهای تولیدی(هم پرهزینه وهم کاربردی)، در حالیکه جامعه بازاری مکانی است که تقریبا همه چیز برای فروش است، یک شیوه زندگی که در آن ارزش بازار در روابط اجتماعی نفوذ کرده و بر تمام زمینه های زندگی حاکم می شود.
چرا باید نگران چنین تحولی باشیم؟ حد اقل به دو دلیل. در جامعه ای که پول تسلط دارد، فراوانی ویا کمبود آن بشکلی غیر قابل تصور پر اهمیت می شود. اگر ثروت تنها این برتری را داشت که خرید قایقهای مجلل و ویلا های با شکوه را امکان پذیر می کرد، نا برابری های اجتماعی قابل تحمل تر از شرایط امروز بود. بنا براین، از آنجا که پول داشتن، دسترسی به آموزش،بهداشت، نفوذ سیاسی و محیطی امن را نیز شامل می شود، زندگی برای کسانی که پولی در اختیار ندارند سخت تر و حتی غیر قابل تحمل تر می شود. تبدیل همه چیز به کالا، زهر نا برابری را مسموم کننده تر می کند.
دیگر اینکه، قیمت گذاری برای هر فعالیت بشری می تواند مخرب باشد. برای مثال انتخابات را در نظر بگیریم. هیچ دمکراسی اجازه نمی دهد که آرا مردم خرید وفروش بشود. فروش رای به معنی تخریب هدف رای دادن به عنوان یک وظیفه مدنی است. اگر رای حتی یک نفر، نبایستی خریده شود پس چگونه می توانیم قبول کنیم که بودجه مبارزات انتخابی از کمک های مالی میلیاردرها ( چون سیستم کنونی در امریکا) که در نتایج انتحابات قطعا موثر است تامین شود؟ دلیل ممنوعیت خرید رای( یعنی برقراری انتخاباتی دمکراتیک) باید منطقا منجر به محدود کردن شدید کمکهای مالی به کاندیدا ها گردد.
البته این سوال که چه چیزی «فساد» است ویا چه چیزی « تحقیر آمیز » است قابل بحث می باشد. برای اینکه تصمیم بگیریم آیا اجازه خرید وفروش اعضای بدن انسان را داریم یا نه، یا جنگ هایمان از طریق استخدام مزدور انجام پذیرد، ما باید به این مسائل حساس در مورد کرامت انسانی ومسئولیت های مدنی فکر کنیم.
اقتصاددانان کلاسیک از زمان آدام اسمیت همیشه این موضوع که اقتصاد در حوزه فلسفه اخلاق وسیاست قرار دارد را برسمیت می شناختند. اقتصاد امروز در رایج ترین شکل، به عنوان یک رشته مستقل معرفی می شود، علم اعداد و پول که توزیع ثروت ومعیار ارزشها را در نظر نمی گیرد. این تفکر که اقتصاد رشته ای بی ظرف است همیشه سئوال بر انگیز بوده است. اکنون که بازار کنترل خود را به جنبه های غیر اقتصادی زندگی گسترش داده است کمتر از پیش می تواند از پرسشها اخلاقی مطرح شده بگریزد.
ارز یابی یک محصول ویا یک خدمت به ناچارمنجر به اختلافات در جامعه کثرت گرا می شود. برای حل اختلافات کنار گذاشتن اخلاق بسیار وسوسه انگیز است واز این طریق سیاست را از محتوی تهی می کند.
شهروندان بهتراست زمانی که وارد صحنه سیاست می شوند اعتقادات اخلاقی خود را به گوشه ای نیندازند و عاقلانه تر آنست که با صدای بلند و رسا مدعی آن باشند. *

* مایکل ساندل (Michel Sandel ) استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد آمریکاست.




http://iranglobal.info/node/50914
________________________________________


Saturday 17 October 2015

کمک به قربانیان فاجعه ی کندز؛ مسئولیت دینی همه ی مردم افغانستان می باشد
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند / قومی که گشت فا قد اخلاق مرده است
این مقاله ، درنشریه ی انسان گرایی هم پخش شده است
اگرچه ، حس تعان وبرا دریی میان مسلمان ها درسطح کشورهای مسلمان مرده است که نماد آن تباه کاری ایران وعربستان علیه برادران مسلمان شان درخا ورمیا نه وصا درکردن تروریسم توسط پا کستان به افغانستان می باشد. اما تعا ونِ باهمی مسلمان های غیرسیا سی درافغا نستان ، هم قوی است هم ریشه درایمان وبرا دریی د ینی آن ها دارد. وقتیکه ، ازمسلمان های غیرسیاسی وتعاون باهمی شان سخن می گویم ، منظورم ابراز تنفر ازسیا ست وسیاست کا ران بریده ازاخلاق وایمان می باشد که مسلمان ها را بطورعام ومردم افغانستان را بطورخاص رنج وشکنجه داده ومی دهند.
ازا ین رو، به خود حق می دهم که به سیا ست وسیاست کاران بریده ازاخلاق تاخت وتازکرده ازسیاست همرکاب با اخلاق حمایت نمایم. معلوم است. وقتیکه فرد من حیث فرد زند گی می کند ، درخود فرورفته وکاری با د یگران ندارد، اما ، زما نیکه ، مسئله ی من با د یگر ، یا ما وشما ، یا ما ود یگران به میان می آید ، نا گهان اخلاق پا درمیان می گذارد ؛ یعنی احترام به خود ود یگران ، یا آ نچه برای خود می خواهی برای د یگران هم با ید بخواهی. برخلاف ، آ نچه که برای خود نمی خواهی برای د یگران هم نباید بخواهی ! درا ین صورت ، اخلاق عمده شده اصل برا دری وبرا بری را به میان می آورد. ا فسوس که بسیاری مسلمان ها علیه آن کارکرد ند ومی کنند!
بهرحال ، فاجعه ی قند ز که باعث شهادت ، آواره گی وزیان های ما لی کمرشکنِ برا دران ما درآن ولایت ما تم زده شد؛ ازهمه ی مردم افغانستان می طلبد که دوکارزیررا بدرستی ا نجام دهند: نخست ، تا حد توان به کمک ما لی قندزی ها بشتا بند. دوم ، طالبان درقندز نشان داد ند که به د ین وقومی خا صی پیوستگی نداشته د شمن د ین ود نیای مردم افغانستان می باشند.ازا ین رو، برای مردم افغانستان بویژه آگاهان آن ها پیشنهاد می کنم که هم باسرسختی علیه طالبان وبادارشان ایستادگی کنند هم حکومت را به اصلاحات وپاکسازی ازستون پنجم دشمنان وطن تشویق وتاحد زیادی زیرفشار قراردهند. همچنان ، نیروهای دفاعی وامنیتی را تشویق نمایند تا دربرابر دشمنان وطن با روحیه وعزت نفس مبارزه کنند ؛ و تنها درا ین صورت است که کشور ما دا رای حاکمیت ملی شده تروریستان را ریشه کن وحا می بیرونی شان را سرافگنده می نماید. درغیرا ین صورت ، شاهد فاجعه های ازگونه ی قندز بسیار خواهیم بود.

Thursday 15 October 2015


نامه ای از دمشق
آیندۀ سوریه دست دیگران است ... ما چه کاره ایم؟؟؟
ترجمۀ حماد شیبانی
سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳ اکتبر ۲۰۱۵

name-az-damaskus.jpg
وقتی در محلات مختلف دمشق از این پست بازرسی به آن یکی گذر می کنی و لهجه های مختلف سربازان بیگانه را می شنوی حس می کنی یادآوری هدفهای اولیۀ انقلاب نوعی ساده لوحی است. بویژه وقتی حجم بالای دخالت خارجی و تأثیر شوم آن بر سرنوشت واقعی کشور توی سرت می کوبد. وقتی نتایج هولناک جنگ رصد می شود، هر بیننده ای احساس می کند جائی برای ارادۀ سوریه ایها وجود ندارد. بنظر می رسد یأس و ناامیدی به شکل روزافزونی همۀ مردم سوریه را در خود فرو برده است. این مسئله تنها مخالفان رژیم را شامل نمی شود. طرفداران رژیم هم چنین احساسی دارند.
انقلابیون و طرفداران آن با نگرانی و وحشت بسیار شاهد حجم بالای حضور ایرانیها و روسها و ابعاد گستردۀ حضور میلیشیای قبیله ای و دینی هستند که با قصد و هدف بقای رژیم و بر خلاف اراده و خواست اکثریت جامعۀ سوریه در این کشور مستقر شده اند. هر ناظری متوجه می شود که آن انقلابی که مردم بخاطرش روزی به خیابانها آمدند تا مملکت را از دست دیکتاتور نجات دهند، هر روز از هدفهایش دورتر و دورتر می شود. طرفداران رژیم هم گرفتار حس و حالت مشابهی هستند، هرچند عجیب بنظر می آید. آنها وقتی می بینند یا می شنوند که هزاران اجنبی در صفوف داعش یا سایر سازمانهای اسلامی دارند می جنگند و در حال ساختن "دولت"ی هستند که هر روز بخشی از سوریه را می بلعد، به این نتیجه می رسند که رؤیای تثبیت سلطۀ اسد، که به امید واهی استقرار امنیت و آرامش به دامش گرفتار شده اند، هر روز بیشتر از هم می پاشد و دود می شود. متأسفانه در هر دو طرف هنوز کسان زیادی در آرزوی تحقق رؤیاهای انتقامجویانه و نفی طرف دیگر و مخالف خویشند. حتی اگر یک مخالف نظری باشد. حتی اگر تنها "گناهش" زاده شدن در خانواده و قبیله یا جامعۀ مذهبی دیگری باشد.
اما وقتی داخل خانۀ مردم می شوی، پشت دیوارها و درهای بسته، در حرفهای آدمهایی که به یکدیگر اعتماد دارند، چیزهائی می بینی و می شنوی که می توانی آنها را نظریات یا حتی آرزوهائی راستین بنامی. چیزهائی که در خیابانها و اماکنی که با وجود پلیس و سلطۀ امنیتی از دروغ اشباع شده، نمی بینی و نمی شنوی. همین کمی امیدوارت می کند. با اینحال این چیزها هنوز آنچنانکه باید به وجدان عمومی و عمیق سوریه ایها وارد نشده است. راستی چرا؟ شاید بخاطر این که این حرفها، به زبان ساده، خواستها و مطالبات طبیعی تاریخ هستند که بوقتش باید بروز کند.
دیکتاتورها هرگز نتوانسته اند عمر جاودان برای خود دست و پا کنند و هرگز نخواهند توانست اندیشه های خلاف مسیر تکاملی تاریخ را پا بر جا نگه دارند. در برخورد با مردم و صحبتهای روزمره و سادۀ آنها ـ حتی طرفداران حکومت ـ نظریات و نکات انسانی و تاریخی و علمی بسیاری یافت می شود که بشارت دهنده است. این حتمی است که به کوری چشم آنها که این همه مانع ایجاد می کنند، آزادی به این کشور روی خواهد آورد و ناهنجاریهائی که این روزها (در سایۀ مصلحتهای ناپایدار و حقیر) جامعه را به تسخیر درآورده نیز روزی زائل خواهد شد. منافع نهائی و واقعی مردم سوریه آن است که با هم در کشوری زندگی کنند یکپارچه، که سقفش قانونی باشد حامی همۀ شهروندان، بدون وجود دیکتاتوری که جرأت کند کشور را فقط بخاطر حفظ سلطۀ خویش به آتش بکشد. کشوری که به گردن مردمانش طناب نینداخته اند تا به بهشتشان ببرند و یا شمشیر آهیخته ای بالای سرشان باشد تا مدام در خوف و ترس به سر برند.
مردم در گفتگوها و پچ پچهای روزمرۀ خود از نیروی تاریخ و کارکرد آن می پرسند. خوب، تاریخ همینست. آیا چیزی می آموزیم؟؟؟ زیر آوار همۀ گرد و خاکها و توفانها و گردبادهای سیاسی و نظامی، حقایق ساده ای نهفته است که سوریها دارند لمسش می کنند. حتی طرفداران رژیم، البته بجز آن دسته ای که منافعشان در استمرار این سونامی مرگ است. جوهر این حقایق آن است که سوریها باید غبار از روی هدف های اولیه انقلابشان ( طرفداران رژیم این تسمیه را نمی پذیرند) بزدایند. و دوباره گرد آن هدفها جمع شوند. وبا گفتمان های سیاسی (یا حتی نظامی) شامل و درستی واقعیت تازه ای را به کرسی بنشانند که آماجش رسیدن به یک جامعه طبیعی و کشوری با شرایط متعارف باشد. سرزمین تجلی گاه آرزوهای جهان شمول بشری برای زندگی انسانهای طبیعی.
به نقل از: zamanalwsl.net/news/64528.html


نیویورک تایمز : آیا پنتاگون در مورد افغانستان حقایق را می‌گوید؟

Posted on اکتبر 14, 2015 in اخبار ایران و جهان

«نیویورک تایمز» می‌نویسد، مقامات نظامی آمریکا در حالی اطلاعات نادرست به مردم برای حمایت از جنگ در افغانستان ارائه می‌دهند که سازمان ملل اطلاعات جدید و متضادی را در این رابطه ارائه کرده است.

به نوشته نیویورک تایمز، سازمان ملل متحد اطلاعات جدیدی از پیشروی‌های طالبان در افغانستان منتشر کرده و در مورد وضعیت نابسامان امنیتی در این کشور هشدار داده شده است. همچنین سازمان ملل به مقامات نظامی آمریکا پیشنهاد داده است تا در مورد اتفاقات و اوضاع افغانستان صادق باشند.

سقوط شهر قندوز در دو هفته پیش، نشانه قدرت طالبان بود که کنترل این شهر را از سیطره نیروی امنیت ملی افغانستان خارج کرد. نیروهای امنیتی افغانستان تلاش زیادی برای دفاع از مناطق تحت کنترل خود نکردند.

اطلاعات جدید سازمان ملل تصویری مبهم از گسترش نفوذ طالبان را ترسیم کرد که از زمان سرنگونی حکومت طالبان در سال 2001 میلادی تا به حال اتفاق نیافتاده بود.

بر اساس این اطلاعات که تا اوایل ماه سپتامبر را در بر می‌گیرد، مقامات سازمان ملل سطح تهدید طالبان را «بالا» یا «خیلی زیاد» ارزیابی می‌کنند، در حدی که نیمی از مناطق اداری کشور در خطر سقوط قرار دارند.

این اطلاعات سازمان ملل با ارزیابی‌های ژنرال «جان کمپبل» فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان که هفته گذشته به «کمیته نظامی سنا» ارائه داد، در تضاد می‌باشد.

وی گفت: نیروهای امنیتی افغانستان شهامت و استقامت خوبی از خود نشان دادند. این نیروها از مناطق تحت کنترل خود محافظت می‌کنند و دولت افغانستان وضعیت کابل، پایتخت‌های ولایتی و تقریبا تمام مراکز مناطق را تحت کنترل خود دارد.

شهرهای اصلی افغانستان مدت‌هاست تحت حمله طالبان قرار دارد و جنگجویان این گروه در هفته‌های اخیر دسترسی به بزرگراه ولایت «بغلان» را قطع کردند. برخی از مناطق دیگر مانند «موسی قلعه» در ولایت هلمند و «چهارچینو» در ولایت ارزگان، ظاهرا تحت کنترل دولت قرار دارد، اما نیروهای نظامی افغانستان تنها در ساختمان‌های دولتی حضور دارند و طالبان بطور مداوم به این مکان‌ها حمله می‌کنند.

مقامات دولتی می‌گویند که ژنرال کمپبل تنها در مورد چالش‌های رو در روی نیروی امنیتی افغانستان و تقسیم قدرت سیاسی در دولت وحدت ملی صادق بوده است. این مقامات معتقدند که اوباما پس از صدور فرمان خروج بیشتر نیروهایش از افغانستان درک کرده است که نیروهای امنیت ملی افغانستان قادر به برقراری امنیت در تمامی مناطق نمی‌باشند.

این مقامات دولتی افزودند: نیروهای افغانستان به سختی می‌جنگند و متحمل تلفات زیادی می‌شوند، اگرچه آنها در کنترل و حفظ شهر قندوز شکست خوردند و هنوز هم قادر به انجام حملات هوایی نمی‌باشند.

اما تضاد میان ارزیابی پنتاگون و اطلاعات منتشر شده توسط سازمان ملل، موجب شده است که دوباره خاطرات پوشاندن حقایق توسط پنتاگون برای جلب حمایت مردم از جنگ را بیاد بیاوریم. مقامات آمریکا در جنگ‌های ویتنام و عراق نیز مانند افغانستان اطلاعات اشتباه ارائه می‌کردند.

مقامات نظامی آمریکایی تاکنون اغلب ارزیابی‌های نادرستی از جنگ در افغانستان ارائه نموده‌اند و گزارش‌هایی را که با اهداف آن‌ها در تضاد می‌باشند را نادیده می‌گیرند.

اوباما به درخواست مقامات افغانستان، در حال بررسی خروج و یا تمدید حضور 9 هزار و 800 نیروی نظامی خود در افغانستان است.

از آنجایی که آمریکا در افغانستان نیروهای نظامی و پروژه‌های اقتصادی دارد، کنگره و مردم این کشور می‌بایست در مورد موفقیت و یا شکست مأموریت آن‌ها آگاهی داشته باشند.

Tuesday 13 October 2015




مصاحبه هاشمی با پایگاه خبری شیعه "شفقا"

در دفاع از شیعیان دیگر کشورها
حرف های تحریک آمیز نباید زد






اگر ما درست وارد شویم، خیلی آسان می‌توانیم مسایل‌ خود را با اعراب حل کنیم. آنها هم باید درست وارد شوند و اگر آدم عاقل و معتدلی مثل ملک‌‌عبدالله وجود داشت می‌شد مسایل را حل کرد. البته من قبلاً در یک جلسه‌ی طولانی مهمان آقای سلمان در ریاض بودم. آن موقع ایشان را آدم معقولی دیدم. به نظرم اطرافیانش بد عمل می‌کنند و تندروی دارند. در عین حال ما باید از این راه مسایل را حل کنیم. در نجف که بودم، آیت‌الله سیستانی حرف درستی به من زدند و گفتند: شما ایرانی‌ها از موضع قدرت و احساس مسؤولیت، حرف‌هایی می‌زنید و کارهایی می‌کنید که کشورهایی که در آن شیعه در اقلیت هستند، در فشار قرار می‌گیرند. شما در ایران راحت هستید. شیعیان ما، آنهایی که بیشتر با ما رابطه دارند، ناراحتی دارند، اما با وفا ماند‌ه‌اند و تحمل می‌کنند و با وجود مشکلات زندگی، نمی‌خواهند از آنجا بروند. ما باید این مسایل را مراعات‌ کنیم که بعضی‌ها در اینجا مراعات نمی‌کنند. چه دلیلی دارد که با مسلمان‌ها به گونه‌ای باشیم که با شیعیان بد عمل کنند؟ ملت مصر دوستدار اهل بیت(ع) است. انسان‌های تندرویی داریم که چیزهای دیگری می‌گویند.

در آخرین سفرم به عربستان که برای زیارت و اجلاس جهانی اسلامی به مکه مشرف شدم، سخنران اول آنها هم بودم که مرا دعوت کرده بودند. بعد از سخنرانی، هنگام شب با ملک‌عبدالله و مشاورین او جلسه‌ای داشتیم. در آن جلسه افرادی مثل سعودالفیصل بودند. در آن جلسه ما و عربستان به این راه‌ حل رسیدیم که بیاییم چند کمیسیون تشکیل بدهیم که یکی از کمیسیون‌ها، کمیسیون دو جانبه‌ی علمایی باشد. چون یکی از مشکلات ما الان این است که تفکرات شیعه و اهل سنت با اختلافاتی که هست، همه را رنج می‌دهد و از داخل آن وهابی‌ در می‌آید. ریشه‌ی وهابی‌ها در سعودی‌هاست. خود عبدالله در همان موقعی که من بودم، بنا داشت که صفا و مروه را توسعه بدهد که مردم بتوانند وظیفه خودشان را انجام بدهند. اما ۲۰ نفر از علمای وهابی علیه او بیانیه داده و تحریم کرده بودند که امیرعبدالله خیلی از آنها عصبانی بود منتها چاره‌ای نداشت و آنها را تحمل و کارش را می‌کرد.

در آنجا به این نتیجه رسیدیم که هفت کمیسیون مشترک بین ایران و عربستان باشد. یکی کمیسیون علمایی که اختلاف شیعه و سنی را بررسی و تفاهم لازم را از لحاظ مسایل مذهبی ایجاد کند. دنیای اسلام در سطح حکومت‌ها، کسانی را که از ما یا آنها حرف شنوی دارند، وارد کند. این مسأله الان هم مورد نیاز ماست. باید جایی باشد که مرجع اختلافات باشد و بگوید که مثلاً در یک مسأله حق با تفکر شیعه یا تفکر سنی است و اگر هم اختلاف باقی بماند، بگویند دعوا نداریم و هر کسی با عقیده‌ی خودش رفتار کند. اگر این مسأله در دنیای اسلام نهادینه شود، برای مسلمان‌ها خیلی مهم است. الان شیعیان در همه جا هستند و در خیلی از جاها مظلوم هستند. سنی‌ها هم در ایران اعتراض می‌کنند که مثلاً ما در تهران یک مسجد نداریم. البته مساجد جزیی زیادی دارند، ولی می‌خواهند یک مسجد عمومی داشته باشند.





الان مسأله تروریسم با مسایل عقیدتی در گروه‌های سنی و شیعه ارتباط پیدا کرده‌اند. تروریسم در کشور ما ضعیف است. ولی در منطقه هست. الان عمدتاً آنهایی که به اسم اسلام کارهای تروریستی می‌کنند، وهابی‌ها هستند. آنها اسلام را به یک صورت دیگر تعریف می‌کنند و به خصوص داعش که شیعه را کافر می‌داند. البته طالبان هم این‌گونه بودند و هستند. اشکال سر آنها هم هست. الان تروریسم مسأله‌ای است که اگر چه تا به حال منطقه‌ای بوده، ولی در حال جهانی شدن است. مایه‌ی اصلی ترویسم هم نارضایتی‌های نسل جوان است که خیلی مشکل دارند و مخصوصاً فقرا و کسانی که در قدرت‌ها نیستند و دستشان به جایی نمی‌رسد. البته در منطقه‌ی ما این‌گونه است و در دنیا این‌گونه نیست. آنها اگر حرفی داشته باشند، می‌توانند بزنند و می‌توانند هر اعتراضی بکنند. اما در اینجا محدود هستند. وقتی که مستأصل می‌شوند، آخرین راه، راه سلاح است که سلاح را بر می‌دارند و انتقام می‌گیرند.

طبیعی است که الان جوان‌ها دنبال این کارها بروند. خیلی زود و به آسانی جذب می‌شوند. همین الان که داعش خودش را جهانی معرفی می‌کند، در اکثر کشورهای دنیا توانسته برای خودش هسته خلق کند که در بعضی جاها وسیع است. الان در مرز ما در افغانستان، پایگاه درست کردند و در این طرف هم نزدیک مرز ما هستند و مهمترین نقطه برای آنها ایران است. به خاطر اینکه الان تشیّع بیشتر از ایران تقویت می‌شود و در مورد ایران خیلی جدی هستند. منتها قدرت ما به گونه‌ای است که آنها نمی‌توانند به آسانی بیایند. هر روز یک گروه و افرادی بازداشت می‌شوند.

مسأله تجزیه خواست خارجی‌هاست. آنها مایل نیستند کشور مقتدری در منطقه‌ی ما وجود داشته باشد. بعضی‌ها مایل هستند که ایران، عراق و سوریه تجزیه و به کشورهای کوچک تبدیل شوند و در عین حال کشورهای متنازع باشند. تجزیه شدن چیز آسانی نیست و زمانی که تجزیه شد، جابجا شدن شیعه یا سنی یا ماندن اینها کینه می‌شود که هر دوی اینها خطر است. یعنی اگر خیال کنند که با تجزیه مسایل حل می‌شود، اشتباه می‌کنند و اتفاقاً برعکس است. چون بین بخش‌های مختلف جنگ در می‌گیرد. کار آنها همین است که قدرتی در اینجا نباشد. ولی نظر ما این نیست. نظر ما این است که اینها با هم بسازند و چرا آن‌ گونه باشند؟

مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی که حقیقتاً یک عالم واقعی بودند، زمانی که جوان بودم و به درس ایشان می‌رفتم، دو بار از ایشان شنیدم که می‌گفتند: ما با سنی‌ها اختلاف جدی نداریم. یک اختلاف ما سر خلافت است که چه کسی اول و چه کسی دوم بوده که الان گذشته است. به فرض اینکه همه قبول کنند که حق با حضرت علی(ع) بوده است یا بر عکس، این تمام شده و تاریخ است.

مسأله دوم مرجعیت است. یعنی به کجا استناد کنیم که این مهم است. ما باید درباره این مسأله بحث کنیم که با حرف زور شدنی نیست.

نمی‌گذارد، استبداد ریشه کن شود. به عنوان مثال، مردم در مصر انقلاب کردند و به آن خوبی در میدان تحریر جمع شدند و حکومت را عوض کردند. ولی تروریسم آمد و مردم را پشیمان کرد. نا امنی آن چنان شد که اخوان المسلمین که سوابق مبارزاتی و دینی در مصر داشت و دولت را گرفته بود، کنار گذاشته شد و دوباره مردم به نظامی‌ها رأی دادند. نظامی‌ها همین است که الان پیش آمده است. نظامی‌ها نمی‌توانند حاکم باشند و می‌توانند نظامی خوبی باشند.

در لیبی هم همینطور شد. قذافی یک مستبد بود. ولی او نه نوکر اجانب بود و نه چیزی از کسی می‌خواست. کشورش را اداره می‌کرد و زور هم می‌گفت و هرگونه که می‌خواست، عمل می‌کرد. قذافی را بیرون انداختند، اما تروریست‌ها آمدند و همه را پشیمان کردند. هم انقلابیون و هم آنهایی که قذافی را بیرون انداختند، پشیمان هستند و الان لیبی زادگاه تروریسم شده است. همه‌ی تروریست‌ها خودشان را به آنجا می‌رسانند و در شهری مستقر می‌شوند و پول زیادی را از نفت و منابع لیبی می‌گیرند و تغذیه می‌کنند. الان سوریه، عراق و افغانستان از آنجا تغذیه می‌کنند. الان نیجریه به خاطر بوکوحرام، برای تروریست‌ها مرجع شده است. شما به سومالی نگاه کنید، اینها بچه‌ مسلمان‌هایی هستند که این‌گونه می‌کنند، سالهاست که در آنجا حکومتی نیست. الان تروریسم خطر بزرگی شده است. متأسفانه حربه و ریشه‌ی اصلی‌شان هم مذهبی است. غیر مذهبی‌ها هم داخل‌شان هستند. ما باید این مشکل را با همراهی شیعه و سنی حل کنیم. باید آن‌قدر به هم اعتماد کنیم که بتوانیم جلو برویم و اگر تصمیم‌گیران عاقل باشند، می‌توانیم.

پیک نت 21 مهر

Monday 12 October 2015


سخنان کامل «خوزه موخیکا» رئیس جمهور سابق اوروگوئه
در فیلم مستند «بشر» به کارگردانی «یان آرتوس-برتراند»
دوشنبه, اکتبر 12, 2015 - 15:11

خوزه موخیکا

برگردان:
امیر هوشنگ اطیابی
آنچه به حساب میآد فرداست. به من گفته شده، هشدار داده شده، یک مثل قدیمی می گه، باید گذشته را به یاد داشته باشی وگرنه محکوم به تکرارش هستی. می دونم انسان ها چی هستند! تنها حیوانی که نوک پاش رو بیست بار به همون سنگ می کوبه. هر نسلی از تجربه ی خودش یاد می گیره، نه از تجربه ی دیگران. من بشریت را ایده آل نمی دونم. یکی از تجربه ی دیگری چی می تونه یاد بگیره؟ ما تنها از اونچه خودمون از سرگذرونده ایم می آموزیم.

سخنان کامل[1] «خوزه موخیکا»[2] رئیس جمهور سابق اوروگوئه

در فیلم مستند «بشر»[3] به کارگردانی «یان آرتوس-برتراند»[4]

من «خوزه موخیکا» (José Mujica) هستم. اولش برای تامین زندگیم، تو یه مزرعه، کشاورزی می کردم. بعد زندگیم رو وقف مبارزه برای تحول کردم تا زندگی در جامعه ام بهتر بشه. و حالا رئیس جمهورم. و فردا مانند هر کسی، فقط توده ای از کِرم خواهم بود و ناپدید خواهم شد. شکست های زیاد و زخم های بسیاری داشتم و سالیانی را در زندان بودم. به هرحال، این برای هرکسی که برای تحول در جهان اقدام می کنه عادیه. به طور معجزه آسایی هنوزم اینجام. و بالاتر از همه، زندگی رو دوست دارم. امیدوارم برای سفر آخر مثل کسی باشم که به میخونه می ره و به ساقی می گه: «این دور به حساب من».

من مطرح شده ام چون که ارزش های اعتقادیم و شیوه ی زندگیم انعکاسی از اونهایی در جامعه ست که افتخار می کنم که از اونهام؛ و بهشون متکی هستم. رئیس جمهور بودن تفاوتی نمی کنه. تقریبن ده سال در زندان انفرادی، تو یه سوراخ، گذروندم: زمانی فراوان برای فکر کردن. هفت سالش رو حتی یه کتاب نداشتم. این به من وقت کافی برای تفکر داد. و این چیزیه که کشف کردم:

شما یا با خیلی کم، رها از همه ی اون چمدونای اضافی، شاد هستید چون شادی را در درون خود دارید، یا به هیچ جا نمی رسید! من فقر را موعضه نمی کنم، اعتدال را موعضه می کنم. اما چون ما جامعه ای مصرفی ایجاد کرده ایم، اقتصاد باید مدام رشد کنه. اگر این با شکست مواجه بشه، مصیبتیه. ما کوهی از نیازهای غیرضروری ایجاد کرده ایم. خرید چیزهای جدید و دور ریختن کهنه ها... این به هدر دادن زندگی مونه. زمانی که چیزی می خرم، وقتی که چیزی می خرید، براش پول نمی دید، براش از وقت زندگی تون مایه می گذارید: اون وقتی رو که برای کسب پولش صرف کرده اید. تفاوتش اینه که نمی تونید زندگی رو دوباره با پول بخرید. زندگی فقط می تونه کوتاه تر بشه. رقت انگیزه که کسی زندگی و آزادیش رو این طور به هدر بده.

اوروگوئه کشور کوچیکیه و ما جت اختصاصی رئیس جمهور نداریم، به ویژه که داشتنش برامون مهم نیست. تصمیم گرفتیم که هلی کوپتری بسیار گران قیمت، هلی کوپتر نجات با وسایل جراحی، از فرانسه بخریم، که به صورت آماده باش در مناطق دورافتاده بمونه. به جای خرید جت اختصاصی رئیس جمهور، یه هلی کوپتر داریم که به منطقه ی مرکزی اوروگوئه اعزام می شه تا مصدومین حوادث رو نجات بده، و خدمات پزشکی اورژانس ارائه بده. خیلی ساده است! هیچ معضلی می بینی؟ یه جت اختصاصی رئیس جمهور، یا هلی کوپتر اورژانس؟ همیشه به اینجا ختم می شه. به نظرم می رسه معضل، اعتداله. من نمیگم که بریم توی غارها یا کلبه های علفی زندگی کنیم. ابدن. یه همچین ایده ای نیست. آنچه که توصیه می کنم اینه که از ریخت و پاش منابع برای چیزای بیهوده، خونه های لوکس، که شش خدمتکار برای نگهداریش نیازه، بپرهیزیم. همه ی اینا چه خیری به بار میاره؟ خوبیش چیه؟ هیچ کدوم از اینا ضروری نیست. ما می تونیم بسیار معتدل تر زندگی کنیم. می تونیم منابع مون رو صرف چیزایی کنیم که برای همه بسیار مهم ترند. این معنای اصلی دمکراسی است، معنایی که سیاستمداران فراموش کرده اند. اگر دمکراسی به این معنا بود که تاجدارها، اربابان فئودال، با دلقک های شیپورزن، اون زمانی که لردها با اسب به شکار می رفتند.... اگر ایده ی دمکراسی این بود ما هنوز در عصر حجر زندگی می کردیم. چرا انقلاب کردیم؟ به نام برابری و بقیه ی چیزها؟ همه ی این قصرهای ریاست جمهوری خیلی شبیه همین شیوه های قدیمی اند. در آلمان مرا با 25 موتورسیکلت بی.ام.و. اسکورت کردند. مرا در مرسدس بنزی گذاشتند که درهاش، به خاطر ضدگلوله بودن، سه تن وزن داشت.... همه ی اینا به چه دردی میخوره؟ حکایتیه...

من مرد افتاده ای هستم. به هرچی که پیش بیاد گردن می گذارم، از عهده ش بر میآم، ولی هنوز... باید بگم چه فکری می کنم. موضوع، نبودن منابع نیست. نبودن مدیریته. دولت ها فکر و ذکرشان بردن انتخابات بعدی و اینه که کی ارباب بعدی می شه. ما برای قدرت می جنگیم... و مردمو فراموش می کنیم و مشکلات جهانی رو. بحران محیط زیستی نیست. بحران سیاسیه. تمدن ما به مرحله ای رسیده که به اجماع کل جهان نیاز داریم، ولی ازش می گریزیم. ما با ملی گرایی افراطی و شهوتِ تسلط کور شده ایم بویژه از سوی کشورهای قدرتمند. این کشورها بایستی نمونه باشند! شرم آوره که 25 سال پس از پیمان «کیوتو»[5]، ما هنوز در اتخاذ تدابیر ابتدایی می لنگیم. شرم آوره. بشر ممکنه که تنها حیوانی باشه که به خوبی توانایی نابودی خودش رو داشته باشه. این معضلِ پیشِ روی ماست. طبیعتِ بشر طوری ساخته شده که شما به این می رسید که تنها با رنج و درد بسیار بیشتر می تونید درس عبرت بگیرید نه از راه زندگی در آسایش. معناش این نیست که من خواستار رنج و درد هستم یا چیزی شبیه اون. اما این چیزیه که می خوام مردم را به فهمیدنش وادار کنم.

شما همیشه می تونید دوباره برخیزید. ارزشش رو داره که باز از صفر شروع کنید، یه بار یا هزار بار چون هنوز زنده هستید. این بزرگ ترین درس زندگی است. به یه زبون دیگه، شما شکست نمی خورید مگر اینکه که خودتون از مبارزه دست بردارید. شما زمانی از مبارزه دست برمی دارید که رویای خود را کنار می گذارید. جنگیدن، رویا داشتن، روی زمین بودن و مواجه شدن با واقعیت، این چیزیه که به وجود معنا می بخشه و به زندگی ای که در پیش می گیریم. با پروردن کینه، بیزاری و حسد در خود، نمی تونید زندگی کنید. و در یک دایره ی بسته نمی تونید زندگی کنید. غم و رنجی که در زندگی دیده ام هرگز درمان نمی شه. هیچکس نمی تونه اونارو ازم پس بگیره. شما باید بیاموزید که جای زخم هاتون رو بقچه کنید و به راه ادامه بدین، به سوی آینده. اگر زندگیمو به لیسیدن زخم هام بگذرونم، نمی تونم پیش برم. زندگی رو مثل جاده ای که پیش رومه می بینم.

آنچه به حساب میآد فرداست. به من گفته شده، هشدار داده شده، یک مثل قدیمی می گه، باید گذشته را به یاد داشته باشی وگرنه محکوم به تکرارش هستی. می دونم انسان ها چی هستند! تنها حیوانی که نوک پاش رو بیست بار به همون سنگ می کوبه. هر نسلی از تجربه ی خودش یاد می گیره، نه از تجربه ی دیگران. من بشریت را ایده آل نمی دونم. یکی از تجربه ی دیگری چی می تونه یاد بگیره؟ ما تنها از اونچه خودمون از سرگذرونده ایم می آموزیم.

به هرحال، این دیدگاه من از زندگیه. هیچ حسابی ام ندارم که تسویه کنم.

ترجمه و تدوین از امیر هوشنگ اطیابی

هجدهم مهر ١٣٩٤ (١٠ اکتبر ٢٠١۵)

aaatiabi@yahoo.co.uk



یادداشت های مترجم:

[1] منبع این ترجمه، این قطعه ی مقدماتی از فیلم «بشر» (Human) با زیرنویس انگلیسی است که به «خوزه موخیکا» اختصاص دارد و از یازدهم سپتامبر ٢٠١۵ در «یوتوب» قابل دسترسی بوده است:

https://www.youtube.com/watch?v=4GX6a2WEA1Q

[2] «خوزه موخیکا» (José Mujica) مشهور به «پِه پِه» (Pepe) متولد ١٩٣۵، یکی از دوست داشتنی ترین رئیس جمهوران جهان است. وی از سال ٢٠١٠ تا ٢٠١۵ رئیس جمهور اوروگوئه بود که از ماه اوت جای خود را به رئیس جمهور جدید «تاباره واکز» (Tabaré Vázquez) از جبهه ی وسیع (Frente Amplio)، ائتلافی از احزاب چپ، واگذار کرد. خود وی نیز عضوی از همین جبهه بوده است.

«خوزه موخیکا» در دهه های شصت و هفتاد میلادی عضو چریک های شهری «توپامارو» (Tupamaros) بود، گروهی که با الهام از انقلاب کوبا تاسیس شده بود و با دیکتاتوری نظامی و کودتای ١٩٧٣ مورد پشتیبانی امریکا مبارزه می کرد. «په په» چهار بار توسط حکومت دستگیر شد و بیش از ١٣ سال را در زندان گذراند. او یکی از ١٠٠ عضو «توپامارو» بود که از زندان «پونتا کارِتاس» (Punta Carretas) در سپتامبر ١٩٧١ با حفر تونلی که به خانه ای مسکونی در نزدیک زندان وصل می شد فرار کردند. «په په» ظرف کمتر از یک ماه پس از فرار دستگیر شد ولی دوباره در آوریل ١٩٧٢ به زندان افتاد شد. این بار او و دوازده عضو دیگر از طریق تونل دیگری که توسط «توپامارو» حفر شده بود فرار کردند. او با دستگیری مجدد توسط دیکتاتوری نظامی از ١٩٧٣ تا ١٩٨۵ را در زندان و شرایطی بسیار سخت و کثیف به سربرد. در سال ١٩٨۵ پس از آنکه دمکراسی پارلمانی دیگربار برقرار شد، «موخیکا» با قانون عفوی که شامل همه ی زندانیان سیاسی و جنایات نظامیان از سال ١٩٦٢ می شد از زندان آزاد شد.

چند سال پس از برقراری دمکراسی پارلمانی، «موخیکا» و بسیاری از چریک های «توپامارو» به دیگر احزاب چپگرا پیوستند و «جنبش مشارکت مردمی» (Movement of Popular Participation) را ایجاد کردند، حزبی که در ائتلاف «جبهه ی وسیع» (Broad Front) پذیرفته شد. به عنوان عضوی از این جبهه چپگرا، «موخیکا» از سال ٢٠٠۵ تا ٢٠٠٨ با سِمَت وزیر دامپروری، کشاورزی و ماهیگیری و پس از آن به عنوان سناتور خدمت کرد. او از سوی «جبهه ی وسیع» چپ، کاندیدای ریاست جمهوری شد و از مارس ٢٠١٠ رئیس جمهور شد. همسر وی «لوسیا توپولِنسکی» (Lucia Topolansky) نیز از اعضای «توپامارو» بود و اکنون نماینده ی مجلس و عضو «جبهه ی وسیع» چپ است. این دو در سال ٢٠٠۵ ازدواج کرده اند و فرزندی ندارند.

وی «فقیرترین رئیس جمهور جهان»، کسی که «با زبان مردم سخن می گوید»، «ضد سیاستمداران» و «فروتن ترین رئیس جمهور دنیا» شناخته شده است. زندگی بسیار ساده ای داشته است، فولکسی قدیمی دارد، در خانه ی ساده ای در یک مزرعه متعلق به همسرش زندگی می کند، ٩٠ درصد حقوقش را به بنگاه های خیریه ای که به فقرا و کاسب های خرده پا کمک می کنند داده است.

برای اطلاع بیشتر به «ویکی پدیا» (Wikipedia) و این مصاحبه ی وی با شبکه ی الجزیره مراجعه کنید:

https://www.youtube.com/watch?v=hteGnL-8SeU

[3] فیلم مستند «بشر» (Human) به تازگی در فستیوال های بین المللی و از جمله در فستیوال فیلم برگن (BIFF) به نمایش درآمده و مورد استقبال وسیع تماشاچیان قرار گرفته که موجب اکران خارج از برنامه آن شده است.

این فیلم بشریت را به هم می پیوندد، مرزها را برمی دارد، و زیستگاه مشترک ما، زمین و سرزمین ها و زیبایی های باورنکردنی اش را می نماید. به جرات می توان گفت که این فیلم توان آن را دارد که برداشت و شناخت ما از خود و انسان را متحول کند. این فیلم از هرآنچه در همه ی انسان ها از هر جنس و نژاد و ملیت، در هر شرایط زیستی مشترک است، از زبان خودشان با زیباترین نمای نزدیک از چهره ها می گوید: عشق و نفرت، غم و شادی، فقر و ثروت، تولد و مرگ، ازدواج و طلاق، کودکی و پیری، جنگ و صلح، جنسیت، کار و بیکاری، ..... فیلم با مسحور کننده ترین تصاویر هوایی از زمین، کنش انسان ها با آن و موسیقی هایی از نقاط مختلف دنیا همراه می شود تا ما را به فرای خود و دنیایی انسانی ببرد. می توان گفت این فیلم در تکاملی است از ترانه ی «تصور کن» (Imagine) «جان لنون» (John Lenon) و سخنرانی پایانی فیلم «دیکتاتور بزرگ» (Great Dictator) با نقش آفرینی «چارلی چاپلین» (Charlie Chaplin).

به راستی، چه چیز ما را انسان می کند؟ آیا عشق است یا جنگ؟ خنده است یا گریه؟ کنجکاوی های ماست؟ یا تشنگی مدام ما برای اکتشاف؟

به انگیزه ی یافتن پاسخی به این سئوالات، فیلمساز و هنرمند فرانسوی، «یان آرتوس- برتراند» (Yann Arthus-Bertrand) سه سال را صرف گردآوری زندگی واقعی دو هزار نفر در شصت کشور جهان کرد.

ضمن کار با تیمی تمام وقت از فیلمبرداران، مترجمین و روزنامه نگاران، «یان» روایت هایی عمیقن شخصی و پراحساس از موضوعاتی که همه ی مارا به عنوان انسان متحد می کند را ضبط کرده است: مبارزه با فقر، جنگ، دیگرهراسی، و همچنین آینده ی مخاطره آمیز سیاره ی ما که با لحظاتی از عشق و شادی همره است.

فیلم «بشر» توسط دو بنگاه غیرانتفاعی (GOODPLANET FOUNDATION) و (BETTENCOURT SCHUELLER FOUNDATION ) تهیه شده است. برای اطلاع بیشتر به وبسایت اختصاصی فیلم مراجعه کنید:

http://g.co/humanthemovie

نسخه نمایش سینمایی فیلم سه ساعته است. اما نسخه کامل آن در سه بخش یک و نیم ساعته، از سپتامبر ٢٠١۵ در «یوتوب» قابل دسترسی بوده است. قسمت اول فیلم با آوازی از سالار عقیلی برگرفته از این دو رباعی مولوی شروع می شود و به موضوعات عشق، زن، کار و فقر می پردازد:

ای روز برآ که ذره ها رقص کنند

آن کس که ازو چرخ و هوا رقص کنند

جان ها ز خوشی بی سروپا رقص کنند

در گوش تو گویم که کجا رقص کنند

هر ذره که در هوا و هامون است

نیکو نگرش که همچو ما مفتون است

هر ذره اگر خوش است اگر محزون است

سرگشته ی خورشیدِ خوشِ بی چون است

https://www.youtube.com/watch?v=vdb4XGVTHkE

بخش دوم فیلم به موضوعات جنگ، بخشش، همجنسگرایی، خانواده و زندگی پس از مرگ می پردازد:

https://www.youtube.com/watch?v=ShttAt5xtto

بخش سوم فیلم به موضوعات شادی، تحصیل، معلولیت، مهاجرت، فساد و معنای زندگی می پردازد:

https://www.youtube.com/watch?v=w0653vsLSqE

[4] «یان آرتوس- برتراند» (Yann Arthus-Bertrand)، کارگردان فرانسوی فیلم «بشر»، عکاس و متخصص تصویربرداری هوایی، چندین کتاب تالیف کرده است؛ از جمله کتاب «زمین از بالا» (Earth from Above) به ٢٤ زبان ترجمه شده و بیش از سه میلیون نسخه فروش رفته است. در سال ٢٠٠٩، او نخستین فیلمش، «خانه» (Home) را کارگردانی کرد. این گزارش از شرایط سیاره ی زمین، بیش از ٦٠٠ میلیون نفر را به تماشای این فیلم کشاند. نسخه ی کامل فیلم، که مهم ترین در زمینه ی محیط زیست است، در یوتوب برای همگان قابل دسترسی است:

https://www.youtube.com/watch?v=jqxENMKaeCU

نمایشگاه با شکوه پرتره های ویدیویی «٧ بیلیونِ دیگر» (7 billion Others) در ٧۵ کشور جهان فیلمبرداری شده و سال ٢٠٠٩ در پاریس و سپس در سراسر جهان به نمایش درآمد:

https://www.youtube.com/watch?v=-t109QtsJSo&index=25&list=PLHnzEAZ3lShmRGgZdf1kIg6PVUMcCQEql

او برای پنج سال مجری شوی تلویزیونی «زمین از بالا» در کانال های تلویزیون دولتی فرانسه بود:

https://www.youtube.com/watch?v=Mo581e_rmG8

در سال ٢٠١١، او با همکاری «میشل پیتیو» (Michael Pitiot) فیلم «سیاره ی اقیانوس» (Planet Ocean) را ساخت:

https://www.youtube.com/watch?v=eH1s9GCqPKo&list=PLBlJ3A1ic8WegHm3vS8d9qYyc_f84vogK

بیست ودوم آوریل ٢٠٠٩، او به دلیل خدماتش به عنوان سفیر حسن نیت برنامه ی محیط زیست سازمان ملل (UNEP) منصوب شد.

[5] مقاوله نامه ی «کیوتو» (Kyoto Protocol)، قراردادی بین المللی است در گسترش چهاچوب میثاق ١٩٩٢ سازمان ملل متحد درباره ی تغییرات آب و هوایی (UNFCCC) که کشورهای عضو را متعهد می کند تا انتشار گازهای گلخانه ای را بر پایه ی فرضیه ی ثابت شده ی وجود گرمایش جهان و انتشار گاز کربنیک ناشی از فعالیت بشررا کاهش دهند. مقاوله نامه ی کیوتو در یازده دسامبر ١٩٩٧ پذیرفته شد و از شانزدهم فوریه ی ٢٠٠۵ اجرایی شد. در حال حاضر ١٩٢ کشور به این پیمان پیوسته اند.


Print HTML چاپ Print Mail ايميل
بخش:

دیدگاهها

انتشار از:

منصور پاکدل


Saturday 10 October 2015




مصاحبه حسنین هیکل با تلویزیون سی بی اس

روسیه در برابر امریکا
در سوریه قدرتش را نشان داد






"حسنین هیکل" روزنامه نگار و دیپلمات مصری که سالها سردبیر بزرگترین روزنامه مصر و خاورمیانه "الاهرام" بود، درباره ورود روسیه به جنگ سوریه با تلویزیون "سی. بی. اس" گفت:



مصر تاکنون در قبال آنچه در سوریه می گذرد کوتاهی کرده است. عبدالفتاح سیسی، رئیس‌جمهور مصر باید به دمشق سفر کند. سوریه اهمیت زیادی برای مصر دارد و جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور فقید مصر و محمدعلی پاشا، موسس سلسله علویان بر اهمیت سوریه در معادله منطقه‌ای به رغم اختلاف دیدگاه‌های خود اتفاق نظر داشتند.

سوریه در طول تاریخ محور درگیری میان غرب و دولت عثمانی بوده است. سوریه در حال حاضر نیز محل اختلاف میان عربستان و دیگر کشورهاست.

روسیه اکنون در جنگ سوریه ورود کرده است. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه می‌خواهد ثابت کند که طرفی فعال است و می‌خواهد این را به غرب و آمریکا ثابت کند. روسیه می‌خواهد قدرتش را در برابر جهان ثابت کند. پوتین می‌خواهد بگوید که روسیه حضور دارد. اگر آمریکا می‌تواند مداخله کند مسکو نیز می‌تواند.

داعش آینده‌ای ندارد؛ آنچه موجب قدرت گرفتن گروه‌های تروریستی می‌ شود خلا در کشورهای منطقه و از بین رفتن پیوندها و ظهور شکاف‌ها در عراق و سوریه و نادیده گرفتن مساله فلسطین است.

من از روابط مصر و ایران به دلایل منطقی دفاع می‌ کنم. ترکیه، مصر و ایران سه کشور قوی در منطقه هستند و در نتیجه روابط میان آنها در طول زمان مساله مهم و اصلی برای منطقه بوده است.

تشییع در چارچوب تنوع مذهبی قرار می‌گیرد و عیب نیست. من از رسالت اسلام یکپارچه صحبت می‌کنم.

شرایطی که امروز در برابر رئیس جمهور ما "سیسی" قرار دارد بسیار سخت‌ تر از شرایطی است که جمال عبدالناصر با آن مواجه بود چراکه در حال حاضر در سایه اوضاع منطقه شاهد دودستگی هستیم و قواعد بازی تغییر کرده است.
جهان عرب امروز سرگردان است، بویژه پس از آنکه مصر نقش مهم خود را در منطقه از دست داد. به همین دلیل است از خارج برای عرب‌ها تصمیم گرفته می شود.

پیک نت 19 مهر