Monday 30 October 2017

متاسفم ازاینکه یک خانم دارای دانش ؛ این گونه مقاله متعصبان وحقیقت گریزانه نوشته است

ابراهیم ورسجی
هشتم عقرب 1396
این تحلیل ؛ درپیوند با مقاله خانم سیما صابر زیر عنوان:"چگونه جای داعش وکرد ها درعراق وسوریه عوض می شوند؟" بازتاب یافته درسایت مجله هفته، ارایه شده است.ازاین نگاه که درصفه فسبکم بازتاب یافته است، بهتردانستم که دروبلاک اندیشه هم پخش شود تا دوستان مطالعه نمایند. من که درافغانستان شاهد همه دسیسه گری های امپریالیسم های سرخ وسیاه بودم؛متاسفم ازاینکه یک زن نوسنده این گونه قلمفرسای متعصبانه به نفع جنایت کارترین وفرقه گراترین حکومت درسوریه کرده است.حکومتی که عامل عمده تولید تروریسم مذهبی ویا شبه مذهبی درآن کشورمی باشد.بلی، دراین شکی نیست که امریکا واروپا وعربستان ودیگرشیخ های نفتی عرب کمک به تند روان وتروریستان مذهبی کرده ومی کنند! ودراین هم شکی نیست که حکومت جنایت کرفرقه علوی درسوریه ؛ به کمک روسیه وسپاه قدس جمهوری منحط اسلامی وحزب الله یا داعش لبنانی اش زنده است.ازاین رو، بهترمی دانم که به ریشه های بحران های سوریه وعراق بپردازم.همه می دانند که آیت الله خمینی شروع کننده جنگ عراق وایران می باشد نه صدام حسین.مثلا، دکتربنی صدر، اولین رئیس جمهورایران درمصابه ی که درهمین روزها با یک تلویزیون بیرون مرزی داشت، گفت که بعد ازانقلاب ایران، صدام حسین فرزند آیت الله موسوی اصفهانی را نزد خمینی اعزام واعتراف کرد که اشتباه دربیرون کردن او ازعراق کرده وعذرخواهی می کند ومی خواهد با انقلاب ایران همکاری کند. وقتیکه بنی صدر با فرزند موسوی خدمت خمینی رسیده ومسئله را مطرح کرده است، جناب خمینی گفته است که صدام حسین شش ماه دیگردرعراق وقت حکومت کردن ندارد. با برگشت فرزند آیت الله موسوی به بغداد،صدام حسین عزم حمله پیشگیرانه علیه جمهوری آخوندی خمینی کرده وعربستان وامریکاهم به کمک اوشتافتند.
طوریکه بعدا دیده شد،خامنه ی برای انتقام گیری ازصدام حسین به کمک جورج بوش درجنگ علیه صدام حسین شتافت.روشن است که اشغال عراق توسط جورج بوش به کمک خا منه ی وبه قدرت رساندن داعش شیعه برهبری نوری مالکی عامل پیدایش داعش سنی به رهبری ابوبکربغدادی درعراق می باشد.واقعیت این است که ، اگردرسال 2014 ، امریکا وعربستان ائتلاف علیه داعش سنی نمی ساختند، همان داعش نه تنها به بصره بلکه تا احوازرسیده بود.بهرحال،بهارعربی درمارس 2011 به سوریه رسید ورهبران آن ازبشاراسد جنایت کارخواستند که قانون اضطراری باقی مانده ازدوره پدر قاتل وجنایت پیشه ونوکراتحادشوروی ومتحد جمهوری داعشی اسلامی را لغونماید.جالب این است که ، رجب طیب اردوگان ، رئیس جمهورترکیه هم طرفدار لغو قانون وحشتباراضطرار وعدم همکاری با مخالفان حکومت فرقه علوی دردمشق بود.ازاین که درسوریه ومصرودیگرکشورهای عربی ، جنبش های دموکراتیک - سکولار کمرنگ می باشند، تنها سه قدرت دراین کشورها فعالیت دارند: نظامی ها، شیخ ها ونهضت اخوان المسلون ، ورئیس جمهورشدن کاندید اخوان درانتخابات سال 2012 هم مویید سخن من می باشد.ازاینکه اخوان ازنظرفکری ازجمهوری اسلامی بزرگتر است واسلام دولتی وهابی- عربستان را هم به چالش گرفته بود،عربستان وامارات متحده 25 میلیارد دالر به ارتش مصردادند تا اولین رئیس جمهورمنتخب مصررا توسط کودتا سرنگون نماید واسرائیل هم همکارکودتاچی ها بود ووزیرخارجه وقت آن اعتراف هم کرد. درسوریه هم ، معلو بود که یا اخوان یا حکومت فرقه ی- نظامی بشاراسد درمیان بودند که درصورت پیروزی بهارعربی یا برگزاری انتخابات آزاد، باید دومی برای اولی جاخالی می کرد.ازاین رو، نظامی های مصری، خامنه ی ووهابیت عربستان همه کمک کردند به حکومت جنایت کاربشار اسد تا نهضت میانه سوریه به خصوص اخوان را سرکوب نماید.
بنابرآن، به صراحت می توانم بگویم که سرکوب اخوان یا یک نهضت مذهبی میانه رو، زمینه سازی کرد برای تند روان مذهبی تا درسوریه پیشگام نبرد علیه استبداد فرقه ی علوی شوند ودرآغازتروریست هم نبودند وازحمایت غرب ازآن هم خبری درمیان نبود.درعراق هم که داکترطارف هاشمی رهبر اخوان معاون رئیس جمهور جلال طالبانی شده بود، توسط نوری مالکی سردسته ی داعش شیعه زیرفشارگرفته شد تا اول به کردستان عراق وبعدا به ترکیه برود.معلوم است. وقتیکه درنبود نهاد های دموکراتیک وحضور دوام داردولت های فرقه گرا - مستبد، سازمان های میانه رومذهبی کوبیده شوند، تند روان وتروریستان جای آن هارا می گیرند. مثلا، من نوسنده وفعال فرهنگی افغانستانی مهاجردرخاک پاکستان دردوره ای حضورارتش سرخ درافغانستان بودم ومی دانم که چگونه بعد ازعقب نشنیی ارتش سرخ ، میانه روی مذهبی کوبیده شد.بطورنمونه، پروفیسور ربانی رهبرجمعیت اسلامی هم درجهادی ها میانه رو بود هم به حیث رئیس دولت اسلامی میانه روی داشت.برخلاف، اول حکمتیاررا بجانش انداختند ودوم طالبان والقاعده را به سراغش اعزام کردند وسرانجام ترورش کردند.وقتیکه به بحران های جاری درعراق وسوریه وپیدایش داعش که زاده حکومت های نامردمی می باشد می نگرم، برایم تکرارتجربه ناشاد افغانستان درآن ها رونمامی شود.ازاین رو، به عامل های درونی پیدایش داعش های شیعه وسنی اهمیت بیشتری قایل شده به نقش نیروهای بیرونی درگام دوم اهمیت می دهم. بنابرآن،خامنه ی وداعش های شیعه اش را درعراق وسوریه وسپاه قدسش را که بجای جنگ برای رهای قدس علیه اسرائیل ، علیه اسلام سنی درعراق وسوریه دررراستای منافع اسرائیل می رزمد،درگام نخست مقصرمی دانم ، ودرگام دوم است که عربستان وامریکا وانگلیستان، قابل سرزنش می باشند.mejalehhafteh.com/2017/10/29/

Monday 2 October 2017

نیروهای امریکای در17 سال گذشته ، چه دستاوردی درافغانستان داشتند که در10 سال آینده داشته باشند؟

ابراهیم ورسجی
دهم میزان 1396
این تحلیل درپیوند با اعلامیه ی رئیس کمیته ی روابط خارجی مجلس سنای امریکا: " نیروهای امریکای حداقل یک دهه ی دیگر درافغانستان می مانند" ؛ باز تاب یافته درسایت هفته ، ارایه شده بود. باتوجه به اهمیت آن، بهتردانستم آن را در وبلاک اندیشه هم بازتاب دهم تا دوستان مستفید شوند.من به حیث یک نویسنده وتحلیل گرسیاسی افغانستانی که در40 سال گذ شته شاهد رخ داد های افغانستان ورقابت های بیهوده امریکا وشوروی متوفا درکشورم بودم ؛ به صراحت می گویم که حضور سربازان امریکای در10 سال آینده مانند 17 سال گذ شته دستاوردی نمی تواند داشته باشد. به این خاطرکه ، امریکا ازپیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان درهفته پسین ماه دیسامبر 1979 تا کنون ، نگاه ابزاری درافغانستان داشت ودارد. نگاهی که کمک به ظهورتروریسم درافغانستان وجنگ شکست خورده امریکا علیه تروریسم دراین کشوربد بخت کرده است. دراین راستا، بهتراست که به اعتراف رابرت گیتس ، وزیردفاع سابق امریکا اشاره کرده تبصره ام را ادامه وپایان دهم. مسترابرت گیتس درکتاب خود" وظیفه " ، اعتراف کرده است که با وجود 20 سال مصروفیت ودرگیری درافغانستان ، ما چیزی درباره این کشورنمی دانیم! بلی، امریکای ها هم چیزی درباره افغانستان نمی دانند هم نمی خواهند بدانند.
آری ، اگربی اطلاعی امریکای ها درباره افغانستان را جمع سیاست ابزاری شان نسبت به این کشورنمایم، نتیجه ی که بد ست می آید ، شکست قطعی امریکا درامروز وفردا دراین کشورمی باشد. مثلا، امریکا ازجهادی ها علیه کمونیسم روسی حمایت کرد وبعدا ازطالبان والقاعده ازطریق پاکستان علیه جهادی های فارسی زبان استفاده کرده درواقع کمک به رشد وگسترش تروریسم درافغانستان کرد.وقتیکه امریکا بنام جنگ علیه تروریسم وارد افغانستان شد، اشتباهی بزرگ ترازگذ شته را کرد که جمع آوری هتل کاران واوباشان ازامریکا اروپا وپاکستان بنام بنام تکنوکرات وسپردن جای طالبان والقاعده وآی اِس آی درکابل به آن ها می باشد. جالب این است که ، اکثریت مطلق هتل چی های مشهورساخته شده بنام تکنوکرات طالبان دریشی پوش با داشتن تعهد به سازمان های سیا، ایم آی سیکس انگلیس وآی اِس آی پاکستان بودند ومی باشند.افزون برآن ، همه مزدوران چند طرفه به یک قوم درافغانستان چند قومی تعلق دارند. مزدورانیکه هم تبار طالبان ریشو می باشند.این هم درافغانستانی که دیگرقوم ها 70 درصد نفوس را تشکیل می دهند وطالبان دریشی پوش وطالبان ریشو را یکسان می دانند ودرعمل ثابت کرده اند که یکسان می باشند!
باتوجه به آنچه که گفته شد ، امریکا با اعزام طالبان ریشوی قبلا معاش خورخود به پاکستان وسپردن جای آن ها به طالبان دریشی پوش زیرنام تکنوکرات ؛ اشتباهی بزرگی را مرتکب شد که قابل تلافی نمی باشد. برای نمایش اشتباه امریکا درافغانستان ، بهتراست که به بررسی های سیگار/ بررسی کننده ی کمک های چند ین میلیارد دالریی امریکابرای دولت سازی وبازسازی اشاره نمایم. براساس بررسی های جان ساپکو/ شخص بررسی کننده ، امریکا تا سال 2015 ، یک صد و پانزده میلیارد دالر برای بازسازی ودولت سازی درافغانستان هزینه کرده است. هزینه ی بزرگی که نه کمک بدولت سازی ونه کمک به بازسازی اقتصادی کرده است. دراین پیوند ، روز پنجم ماه آوریل / شانزدهم ماه حمل/ فروردین ،جان ساپکو دردانشگاه آتوای کانادا سخنرانی داشت وبعد ازسخنرانی او ، من به اشتباهات امریکادرافغانستان انگشت گذاشتم. دراخیرجلسه ، با تشکرازمن، بررسی های را که کرده بود ودرسه جلد کتاب جمع وچاپ شده است، به من داد.
شایان ذکراست که درانتقاد به سخنرانی مسترجان ساپکو ، به اشتباهات امریکادرافغانستان این گونه اشاره کردم: نخست،کرزی هم عضوطالبان هم نوکرآی اِس آی هم نوکرسی آی ای هم نالایق ترین وفاسد ترین فرد درافغانستان بود. متاسفانه، امریکا همین فرد نالایق وطالب را در سرامورافغانستان نشاند وازاو اوباش ترها ونادان ترها را بنام تکنوکرات معاون او ووزیر ورئیس و... ساخت. افزون برآن ،امریکا ازشروع جنگ علیه تروریسم تا پسین روز ریاست جمهوری اوبا ما، مبلغ 19 میلیارد وچارصد میلیون دالربرای پاکستان کمک کرد تا طالبان والقاعده را بازسازی وبه افغانستان برگرداند. مثلا، دردوره حکومت ژنرال پرویزمشرف، بودجه وزارت آموزش وپرورش بلوچستان 200 میلیون کلدار وبودجه وزارت امورمذهبی آن 12 صد میلیون کلداربود. درواقع، هزارمیلیون کلدار بودجه وزارت امورمذهبی بلوچستان بودجه طالبان افغانستان بود. بودجه القاعده هم که ازعربستان می رسید.معلوم است که همین مبلغ هزارمیلیون کلدار بودجه طالبان ازکمک های امریکابرای پاکستان پرداخت شده بود.دراخیر، به صراحت می گویم که تمام کمک های امریکادر17 سال کذشته که بالغ به 125 میلیارد دالرمی شود،توسط طالبان دریشی پوش غارت وبه دوبی وبانک های غربی انتقال داده شده است.ازاین هم ترسناک اینکه ، طالبان دریشی پوش هم کمک های امریکارا غارت کردند هم جاده سازی برای طالبان ریشوکردند هم سیاست افغانی امریکا را شکست داده اند. ازاین رو، برای شکست تروریسم درافغانستان ، دو اختیاربرای امریکا می بینم: نخست،قبول نماید که ازطالبان دریشی پوش باجود ماندن امریکا برای ده سال آینده ، مانند 17 سال گذشته ، دولت سازی ومهارتروریسم صورت نمی گیرد. دوم،به نفع امریکا می باشد که طالبان دریشی پوش را مرخص وباجلب حمایت آگاهان افغانستان به خصوص مخالفان طالبان ،کمک درجهت دولت سازی نماید یا با پذیرش شکست افغانستان راترک گفته برود وبیشترازاین جیب های مردم خود را درجهت پرکردن جیب های طالبان درشی پوش وطالبان ریشوخالی نه نماید!

Sunday 1 October 2017

همه پرسی جدای خواهانه درکردستان عراق ، زنگ خطر را درگوش همه کشورهای پوشالی - چند قومی ازلیبیا تا افغانستان نواخت

ابراهیم ورسجی
نهم میزان 1396
بتاریخ بیست وپنجم ماه سیپتامبر، برابر به سوم ماه میزان ، مسعود بارزانی ، رئیس جمهور بخش کرد نشین در شمال عراق ، همه پرسی برای استقلال / خود گردانی کردستان را برگزارکرد که درآن 92% مردم رای به جدای ازعراق وتشکیل کشور کردستان دادند. ازاین نگاه که کرد ها در چهارکشور: ترکیه ، ایران ، عراق وسوریه موجودیت دارند ، همه پرسی جدای خواهانه درکردستان عراق، در تمام منطقه حتا دورترازآن زمین لرزه سیاسی ایجاد کرد. تا اندازه ی که برگزاریی همه پرسی درکردستان عراق وواکنش ها درایران ، ترکیه ، عراق وسوریه را پیگیری کرده ام، دیده شد که عراق واکنش به گونه اخطاریه ی جنگی، ترکیه تهدید به محاصره اقتصادی ، ایران برخورد ملاحظه کارانه ، وولید معلم وزیرخارجه سوریه اصل خود مختاری کرد ها را قابل بحث یاد کرد. امریکا ، انگلیستان ، فرانسه وسازمان ملل ،همه پرسی جدای خواهانه درکردستان عراق را اختلال درمبارزه علیه داعش نامیده اند.
دراین باره که عراق ودیگرکشورهای دارای جمعیت کُرد درپیوند به همه پرسی درکردستان عراق موضع دشمنانه یا بد بینانه گرفته اند ، باید گفت که یک پهلوی مشکل را درراستای نگهداری تمامیت جغرافیای خود بیان کرده اند نه همه جنبه های آن را. واقعیت این است که ، درفردای جنگ جهانی اول که امپراتوری عثمانی فروپاشید وفرانسه وانگلیس به حیث میراث خواران آن کشورهای پوشالی عراق ، سوریه ، عربستان ، لبنان واردن را ساختند وزمینه سازی برای ایجاد اسرائیل درفلسطین راهم آغازکردند ؛ بدون شک، نسبت به سرنوشت کردها بی انصافی کردند. بی انصافی که به پیچیدگی اوضاع پساعثمانی وحضورکرد های بدون کشور درترکیه، ایران، عراق و سوریه بی پیوند نبود. یعنی اگرکردهای دارای حضوردرچهارکشوریاد شده آماده ساختن کشوربزرگ کردستان هم می شدند، کمک رسانی فرانسه وبریتانیا به آن ها کارآسانی نبود. به این خاطرکه ،هم جمع کردن کرد ها دشوارمی نمود هم انقلاب بلشویکی درروسیه صورت گرفته بود وبه حیث مزاحم استعمار های فرانسه وانگلیس بحرانزای ومشکل تراشی برای آن ها می کرد.
بهررو ، هم منافع میراث خواران عثمانی هم پراکندگی کرد ها درچهارکشورهم انقلاب بلشویکی وشعار بازی های آن موقع ندادند که کشوربزرگ کردستان شکل بگیرد. با وجود مانع های گونه گون ، کرد ها به خصوص کردهای عراق آرام نه نشستند. ازاین نگاه که ، درکشورهای مسلمان ، همواره جنگ سالاران وستمگران ودزدان بنام دین وقوم های خاص حکومت کرده اند که بهتراست ازآن ها بنام استبداد شاهان و شیخان ونظامی ها یاد نمایم! جالب این است که ، با برآمدن استعمارهای سیاه وسرخ ، استبداد شاه وشیخ وشبهه جمهوری های کودتای- موروثی خدمت گار استعمارهای سیاه ، سرخ ونو شده ا ند و نگذاشتند که جامعه های مسلمان وارد عصر کشور- ملت شوند. درواقع ، ادامه استبداد های شاهی وشیخی وجمهوری های تقلبی - کود تای- موروثی ، هم دین را ابزار ادامه ی خود کردند هم نگذاشتند که قومیت های گونه گون درساختار قدرت دولتی سهم مناسب خود را داشته باشند. همچنان ، رقابت های سرما یداری جهانی به رهبری امریکا وکمونیسم روسی ، مدت بیشتر ازنیم سده کمک به تحکیم حکومت های خود کامه ی شاهی- شیخی وحکومت های مسخره ی جمهوری- نظامی- موروثی کردند.
بنابرآن ، ازقبل آشکار بود که حکومت های خود کامه شاهی- شیخی وجمهوری نما- نظامی با نوکری به امریکای سرمایدار وشوروی کمونیستی ادامه وکمکی درحل مشکلات روزافزون مردم بویژه قوم ها نمی نمایند! باوجود بی ثبات بودن ، حکومت های ستمگربا سانسور رسانه ها وتحریف حقیقت ها درداخل و کمک های با داران سرخ وسیاه به عمرننگین خود لرزان ادامه داده ا ند. آری ، وقتیکه کمونیسم روسی درسال 1990م ، نابود شد وامریکا بنام نظم نوین جهانی درجهت پاسداری ازمنافع شرکت های نفتی ونظامی وسرمایداران بزرگ کوشش ها را شروع کرد ،حکومت های خود کامه ی جمهوری نما گرفتارمخمصه وحکومت های خود کامه ی شاهی- شیخی مانند گذشته برده ی آن شدند. حکومت های که به سرنوشت مسلمان ها بازی ومانع رشد وترقی مادی ومعنوی آن ها شده اند.
برای آگاهان حتا افراد عادی جامعه های مسلمان ، آشکارشده است که حکومت های خود کامه ی مسلمان نما بعد ازفروپاشی کمونیسم هم نوکری امریکا را وفا دارتر ازپیش بدوش گرفتند هم برای دوام عمرننگین خود کمک به گسترش تند روی مذهبی کردند تا ازترس آن غرب به خصوص امریکا حمایت شان نماید. امریکا که ازگروه های اسلامی علیه کمونیسم روسی درافغانستان بهره برداری کرده بود ؛ بعد ازوفات شوروی ، اسلامیزم یا اسلام سیاسی را درجای کمونیسم به حیث دشمن نشانده به کمک رسانی به حکومت های استبدادی شاهی- شیخی درکشورهای مسلمان وتجهیزآن ها برای خالی کردن بانک های شان سرعت بخشید. بلی، حکومت های مستبد شبه جمهوری - کودتای هم تابع داری مخلصانه ازغرب نکردند هم به خشونت علیه مخالفان مذهبی- قومی خود شدت بخشیدند که برخورد های خشونت بار قذافی، اسد ،حکومت های نظامی الجزایرومصر بامذهبی های سیاسی نماد آن می باشد. خشونت های که نارضایتی مردم ورشد اسلام گرای ودرنهایت تروریسم مذهبی را درپی داشت. درواقع ، خیزش های مذهبی باعث شد ند که استبداد های شاهی وشیخی وجمهوری نمای کودتای درباره ادامه موجودیت ننگین خود نگران شوند. نگرانی ای که انفجاراطلاعاتی ناشی ازفن آوری آگاهی بخش به د را زنا وفراخنای آن فزونی بخشیده است. من که رویداد های خوب وبد کشورهای استبداد زده ی مسلمان را ازفروپاشی کمونیسم روسی تا کنون پیگیری کرده ام ؛ برایم روشن شده است که درهمه بخش های جهان پس مانده ، سیاسی ها ونظامی های حکومت گر دراثرانفجاراطلاعاتی وگسترش آگاهی مردم سرعقل آمدند، اما درکشورهای مسلمان سرعقل نیا مده اند!
مثلا، درکشورهای عربی ، بعد ازآن که درهفدهم ماه دیسامبر2010 ، یک جوان تحصیل کرده ی سبزی فروش تونسی بخاطرتوحش پولیس خود را سوختاند ، مردم خشمگین به میدان آمده حکومت خود کامه زین بن علی را سرنگون وخودش را وا داربه فراربه عربستان کردند. تحولی که منجربه بهارعربی شد. ازنظرهم جواری ، انقلاب تونس اول به سراغ حکومت خودکامه مصر رسیده رژیم خود سر حسنی مبارک را زباله کرد. ازاینکه مردم کمربه تحقق دموکراسی، آزادی ، حکومت قانون ،رفع بیکاری واعاده ی حیثیت خود بسته بودند ، ارتش مصرمنافقانه حکومت موقت را شکل داد تا حکومت باصطلاح دموکراتیک زیرسایه خود را بایک انتخابات جعلی ایجاد نماید. مردم مصر که ازحکومت گریی بی حاصل 60 ساله ی نظامی ها رنجیده خاطربودند وگروه های دموکراتیک پراکنده یادارای ضعف پایگاه درمیان مردم بودند، به کاندید اخوان المسلمون / برادران مسلمان رای دادند. ارتش که می دانست امریکا ، اسرائیل وعربستان ،حکومت اخوان را نمی پذیرند ،با گرفتن میلیارد ها دالرازعربستان وامارات متحده، باکودتای نظامی حکومت منتخب مصری ها را که رئیس آن عضو اخوان بود، سرنگون کرد.
بعد ازمصر، بهارعربی درسوریه شروع وبه پایان دادن حکومت نظامی- کودتای فرقه علوی تمرکزکرد. فرقه علوی که افراد آن به کمک استعمارفرانسه درارتش جابجا شده بودند و40 سال با قانون اضطراروتوحش وکشتارحکومت کرده بودند؛ بجای لغو قانون اضطرار،به سرکوب مردم پرداخت. درعراق ، قبلا، جورج بوش وخامنه ی حکومت خود کامه صدام حسین را سرنگون وآشوب افریده بودند. خامنه ی قبل ازکمک به جورج بوش درسرنگونی حکومت صدام حسین ، خیزش سبزایرانی ها را کوبیده بود؛ وحکومت دموکراتیک ترکیه هم زیر ریاست رجب طیب اردوگان گرایش به سوی خود کامگی پیداکرد. درافغانستان ، ازقبل ، جورج بوش ، ژنرال پرویزمشرف وخامنه ی تخمه فاسدی را بنام دموکراسی پیریزی کرده بودند که کمک به بحران دوام دار وبازگشت تروریسم کرده بود. درپاکستان ، معلوم است که ائتلاف نظامی ها وملاها هم تروریسم را تقویت کرد هم احسا سات قومی را دامن زده کمک به خیزش جدای طلبانه دربلوچستان کرده است.
درچنان شرایطی بحرانزای ، درخاورمیانه یک اژدهای خفته ، یعنی سرنوشت کرد ها که درقرارداد سایک - پکو ، وزیران خارجه بریتانیا وفرانسه ( شکل گرفته درسال 1916) ، یا جریان جنگ جهانی اول، بعد ازپایان جنگ ، درجریان تقسیم میراث ترکیه ی عثمانی نادیده گرفته شده بود، سربلند کرد. واقعیت این است که کرد ها درترکیه ، ایران ، عراق وسوریه به ترتیب حضور پُررنگ دارند ، اما حضورشان درساختارقدرت هرچهارکشور نادیده گرفته شده است. مثلا، درپایان جنگ جهانی اول ، نظرفرانسه وانگلیس ، یا میراث خواران جنگ این بود که ترک ها باشند گان اصلی ترکیه نیستند وباشندگان اصلی آن کرد ها وارمنی ها می باشند. به سخن دیگر، نابود کننده گان امپراتوریی عثمانی درفکربرداشتن جنازه ترکیه هم بودند. برخلاف، انقلاب بلشویکی درروسیه وفاش شدن دسیسه های فرانسه وانگلیس توسط لینن کمک کرد به سرهنگ مصطفی کمال تا ترکیه ی کنونی را حفظ وبنام اینکه هرباشنده ترکیه ترک می باشد، هویت وحقوق کرد ها را انکارنماید.
درایران ، با اشغال این کشورتوسط امریکا وبریتانیا وشوروی درجریان جنگ جهانی دوم وپایان دادن به حکومت رضاشاه، فرزند رضاشاه بنام محمد رضا شاه جانشین پدرش شناخته شد،اما بحران وبی ثباتی رونماشد. ازاین رو، قاضی محمد درسال 1946م، جمهوری کردها را درمهاباد اعلام کرد که توسط محمد رضاشاه پهلوی سرکوب گردید. درعراق وسوریه ی دست ساخت فرانسه وانگلیس هم، کرد ها وضع مشابه با هم تباران خود درترکیه وایران حتا بد ترازآن ها را تجربه کردند. باوجود اینکه ، کرد ها درکشورهای یاد شده ناراض بودند ،اما تنها مولانا مصطفی بارزانی توانسته بود درعراق آوازحق خواهی کرد ها را بلند نماید. به گواهی اسناد تاریخی، بارزانی هم با حکومت بعثی عراق سازش هم رزمید ودریک برهه کمک شاه ایران را هم کمای کرد. البته ، به این خاطرکه ، نزاع میان ایران وعراق درشط العرب باعث شد که اولی ازبارزانی دربرابر دومی حمایت نماید. بعد ها ، وقتیکه درسال 1974 ، میان شاه وصدام حسین درالجزیره توافق امضا شد، تهران کمک خود به بارزانی را قطع نمود. بعد ازسرنگونی شاه وغارت انقلاب دموکراتیک مردم ایران توسط آخوند ها،احمد مفتی زاده وعلامه عزالدین حسینی، دورهبر مذهبی کرد های ایران درباره حقوق مردم خود با خمینی تماس گرفتند. برخلاف،خمینی مفتی زاده را زندانی کرد تا درزندان بمیرد وبا خشونت کرد ها را درکردستان سرکوب کرد. بلی،علامه عزالدین حسینی اول ازخیزش کرد های مخالف خمینی حمایت کرد ودوم بعد از سرکوب مخالفان توسط خمینی ،به سویس پناهنده شد ودر سال 2010 همانجا درگذشت. درواقع ،وفافت مفتی زاده در زندان ،سرکوب خواست مشروع کرد ها توسط حکومت آخوندی ایران ومرگ علامه حسینی در سویس ، عقده های زیادی را درکرد های ایران متمرکز کرده است که در زمان مناسب انفجارخواهد کرد.
آری، خمینی توانست خیزش کردها را خفه نماید، اما کرد های عراقی درجریان جنگ ایران وعراق ازکمک جمهوری اسلامی او بی نصیب نماندند. بعد از بیرون کردن عراق از کویت توسط جورج بوش پدر در سال 1992 ،امریکا منطقه کردنشین شمال عراق را که درآن مسعود بارزانی فرزند مولانا مصطفی بارزانی حاکم شده بود، منطقه پروازممنوع اعلام کرد. درواقع ،امریکا با منطقه پروازممنوع اعلام کردن کردستان عراق ،غیرمستقیم کمک کرد به مسعود بارزانی تا حکومت کردی خود را شکل بدهد. بعد ازآن که در ماه آوریل 2003 ، جورج بوش پسر به کمک خامنه ی ، حکومت صدام حسین را سرنگون وشیعه های افراطی عراقی طرفدار جمهوری اسلامی را حاکم بغداد ساخت، جلال طالبانی سیاست مدارکرد رئیس جمهور عراق ومسعود بارزانی رئیس جمهور کردستان عراق شد. رویداد های عراق زیر ریاست جلال طالبانی نشان داد که قدرت اصلی دردست نوری مالی رئیس داعش شیعه وطرفدار ایران بود ورئیس جمهور نمادین بود.
دراین راستا، بیماری وضعف جلال طالبانی به نوری مالکی موقع داد تا داکتر طارق هاشمی رهبر اخوان المسلمون عراق ومعاون رئیس جمهوررا برکنارووادارنماید که اول به کردستان رفته مهمان بارزانی شود ودوم به ترکیه رفته مهمان رجب طیب اردوگان اخوانی همفکر خود شود. بلی، بیماری طالبانی وحذف هاشمی توسط مالکی با عث شد که داعش شیعه در بغداد تقویت وکمک به پیدایش داعش سنی برهبریی ابراهیم ابوبکر بغدادی نماید. جالب این است که ، قبل از شهرت پیداکردن ابراهیم ابوبکر بغدادی ،عربستان زرقاوی اردنی واز یاران بن لادن را به کمک ارتش پاکستان از افغانستان به عراق برده بود. معلوم است که زرقاوی در حمله طیاره های امریکای کشته شد وابوبکرکه سندی درباره رابطه اش با القاعده نیست ،شهرموصل دومین شهر عراق بعد ازبغداد را در سال 2014 گرفته اعلام خلافت کرد. من که به حیث نویسنده دنیای مجازی ودارای تحصیل درعلوم سیاسی مسایل عراق را دنبال کرده ام، برایم روشن شده است که اگرامریکا به ائتلاف ضد داعش که عربستان هم عضوآن شد دست نمی زد ومانع پیشروی داعش نمی شد، درسال 2014 ، ابوبکر خلاف خود را دربغداد گسترش وداعش علی خامنه ی را درشط العرب غرق می کرد.
بهرحال، خواست مسعود بارزانی ، یعنی کسب استقلال برای کردستان عراق وخواست داعش های ابوبکر وعلی ،یا داعش های سنی وشیعه، خواست های متناقض درعراق وتمام منطقه می باشند. اگر خواست های ائتلاف سه گانه : ترکیه ، قطر واخوان المسلون ؛ و جمهوری اسلامی ، داعش شیعه دربغداد، فرقه علوی درسوریه وحزب الله لبنان ؛ وائتلاف مسعود بارزانی و داعش شیعه دربغداد علیه داعش سنی درموصل را درکنارهم بگذارم، بدون شک، به ابعاد بحران عراق وتمام منطقه می افزایند. و رفت وآمد هامیان نظامی های ایران وترکیه وهشدارهای حیدرعبادی نخست وزیربغداد به بارزانی وافزایش بم گذاری های داعش سنی دربغداد وجنوب عراق ، نشان می دهند که منطقه آبستن رخ داد های خطرزای می باشد.
با درنظرداشت گفته های بالا، ترکیه که از1984 تاکنون با خیزش مسلحانه ی کرد های خود مواجه می باشد، می خواهد همه پرسی مسعود بارزانی برای استقلال کردستان عراق را بی اثرنماید. معلوم است که دربی اثرساختن همه پرسی نامبرده ، ایران هم نظرترکیه می باشد. دراین بازی پیچیده ی سیاسی- امنیتی که قدرت های منطقه ی وجهانی آشکارونهان دست دارند، به نفع ترکیه می دانم که همان قراردادی را که با عبدالله اوجالان ، رهبرزندانی کرد ها دراستانبول امضا وبتاریخ 21 ماه مارس 2014 برابر به اول حمل 1393 درازمیر رسما اعلام شد، تطبیق نماید. به نفع حکومت شیعه ی عراق می دانم که دور از اثرگزاری ایران شیعه، قراردادی که با مسعود بارزانی داشته است را پیاده نماید. مثلا، درشبکه الجزیر، مصاحبه مسعود بارزانی را شنیدم که می گفت:"حکومت بغداد با ما این قرارداد را داشت که چند فرهنگی ، کثرت گرای ، فدرالیسم ودموکراسی را رعایت نماید. برخلاف، اکنون ، دربغداد ، یک حکومت استبدادی- فرقه ی بر قرارمی باشد." فکرمی کنم. اگر حکومت شیعه ی بغداد ، به همان تعهدی که با بارزانی داشته است، عمل نماید؛ به نفع بغداد واربیل وتهران وانقره درجهت حفظ وحدت عراق وعدم ظهورکردستان مستقل می باشد. در واقع ، قرارداد بارزانی وحکومت بغداد مبنی برتحقق فدرالیسم، کثرت گرای ، چند فرهنگی ودموکراسی ،قراردادی می باشد که عمل به آن به نفع همه کشورهای دارای جمعیت کُرد می باشد. درغیرآن ، ادامه ی تک محوری های قومی ومذهبی درایران ، ترکیه ، عراق وسوریه وبه حاشیه راندن کُرد ها مانند گذشته، آتش فشانی را مشتعل وگسترش خواهد داد که هم کشورهای دارای جمعیت های کُرد ی هم تمام کشورهای خاورمیانه حتا بیرون آن را زیانمند خواهد کرد.