Monday 18 July 2011

تروراحمدولی کرزی؛آیاصلح باطالبان ممکن است؟


ابراهیم ورسجی
27-4-1390
مدت های زیادی می شودکه حکومت فاسدوناکارآمدکابل،ازگفت وگوباطالبان درجهت برقراریی صلح سخن می گویدوبرای تحقق این امرممکن یاناممکن، کمیسیون های بی شماری راهم شکل داده است.تجربه ی صلح خواهی وراه اندازیی گفت وگوهای بی نتیجه باطالبان ودیگرشاخه های مخالفین مسلح که توان تصمیم گیری دربرقراریی صلح ازطریق گفت گورامدت هاپیش به حامیان آشکاروپنهان خودباخته بودند؛درعرصه ی عمل،امکان موفقیت خودراازدست داده است.
بااینکه،ثابت شده است که تامین صلح ازطریق گفت گوباطالبان، ازدورنمایی روشنی برخوردارنیست.ازخوب یابدرخ دادها،کرزی ومشاورانش،یاازرویی میانه روی یاازروی ناتوانی ودرماندگی،به عملی بودن آن پامی فشارند.پافشاری درجهت راه بی ثمرپیموده شده،حکایت ازدوپرسمان زیرمی کند:نخست،نفراول کشور،اگردرعمل نفراول باشدکه محل شک وتردیدمی باشد،ازماهیت پدیده ی بنام دولت وحکومت وکارکردآن هاناآگاه می باشد.دوم،ازماهیت نقش پاکستان وتروریستان افغانی زیرفرمانش نیزبی خبراست یاازپذیرش چنان ماهیت ورابطه ها درمیان حامی وزیردست،طفره می رود.
دراین شکی نیست که پایان همه کشمکش هاوجنگ ها،گفت وگووسازش درجهت یافتن بهترین راه کاربرای تامین صلح وآرامش کشورماودیگرسرزمین های می باشدکه مدت هاازآن بی بهره می باشند.برای بیرون شدن ازجنگ ورسیدن به صلح وپیشرفت که کشورمابیشترازهرزمانی به آن نیازمندمی باشد،شناختِ اهمیتِ نقش وماهیت دولت ومنافع ملی،هم برای کسانیکه فرمان روایی لرزانی دارند؛وهمچنان،برای کسانیکه علیه آن هامبارزه می نمایند،دارای اهمیت فوق العاده می باشد.
تاجائیکه به اصل اول ارتباط می گیرد،بدبختانه،بیشترازمخالفان،دولت کابل به پدیده ی بنام دولت، اهمیت وارزشی قایل نیست.برای ثبوت این پرسمان،بسنده می کندکه کارکردمجاهدان وطالبان رادردوره ی رهبری وجنگ شان بیادبیاوریم.واضح است که ناشناختن نقش وماهیت دولت وکارکردآن،به بی اهمیت دانستن منافع ملی کمک می کندیاهردود،دورخ یک سیکه می باشند.
بهرحال،چه بخواهیم وچه نخواهیم،این یک واقعیت تلخ است که دیگران تاپایان تاریخ نمی توانندبهای بی کفایتی ودرماندگی سیاسی-اداری وفرهنگی سیاست مداران مارابپردازند. پایان پذیریی پرداخت بهابرای نگهداریی زمام داران وابسته ی کشورمادرصندلی قدرت ورهبری،نخست،نتیجه ی سیاه خودرابرای مردم،درعقب نشینی سربازان شوروی وافتادن رژیم وآشوب وجنگ های بعدی مشاهده کردیم.دوم،بخاطردرس نگرفتن مسئولان ازتاریخ،ممکن است که تکرارتاریخ ناشادرا درآینده ی دوریانزدیک مشاهده نمائیم.
درشرایط کنونی که باردیگر،کشورمادرحال تکرارتاریخ ناشادخود می باشد،دوپرسمان،بیشترازهمه، دارای اهمیت می نماید:نخست،پافشاریی مسئولان بردوام سیاست ناکام صلح خواهی بامخالفان.دوم،برخوردمنافع امریکاوپاکستان راجع به آینده ی افغانستان وپیوندسرنوشت مخالفان باهردو.اگرمسئولان دولتی درکابل،به ماهیت دولت ووظیفه ی خطیریکه بدوش دارند،ریزبینانه برخوردنمایند،آن وقت، هم پرسمان گفت گوهای صلح؛وهمچنان،تضادمنافع قدرت های منطقه ی وفرامنطقه ی درکشورماتعدیل،وسیاست های آن هاواقع بینانه درمسیرصلح وبازسازیی کشورما سمت پیدامی نمایند.
تجربه ی ناکام پروژه ی صلح خواهی دولت ناکارآمدکابل،درسال های گذشته،نشان میدهدکه مسئولان ازدرک وانجام وظیفه ی دولتی خودناآگاهندیااینکه قصداًازانجام درست آن،شانه خالی می کنندتابرای یک رژیم تاریخ زده وقبایلی که کشورمارابه چنین روزی افگنده است،جاده صافی نمایند.جاده صافی آن چنانی ازروی عمدیاساده انگاری راجع به سرنوشت کشوروسیاست های همسایگان ودوستان فرامنطقه ی رژیم،حتی دربرخوردنفراول نسبت به قتل برادرش توسط طالبان که ازآینده ی تاریک صلح خواهی هردوطرف حکایت می نماید،به نمایش گذاشته شد.
تاجائیکه به ماهیت دولت وکارکردمسئولان ریزودرشت آن ارتباط می گیرد،به صراحت می توان گفت که درهردوحالتِ صلح وجنگ،نبایدنقش لویاتانی دولت ازنظرهابزدانشمندانگلیسی رافراموش کرد.درهردونقش لویاتانی/خداگونگی زمینی دولت؛وهمچنان،نقش دموکراتیک وقانون مداریی آن که دومی درعصرجدید،کارآمدیی بهتروبیشترخودرابه نمایش گذاشته است،ازاین حقیقت نبایدغافل شدکه دولت ازهردوعامل زوروتطمیع/عصاچوب وزردک بهره برداری می نماید.مشکل دولت ناکارآمدکابل دررابطه باپروژه ی گفت وگوبرای صلح این است که همیشه زردک نشان میدهد؛بدون اینکه،زوروعصاچوب که هم تصمیم گیرنده ی نخستین ودومین می باشد،کاربگیرد.فراورده های چنان سیاستی این است که هم مخالفان بومی؛وهمچنان، حامی آن هاگستاخ ترشوند.
برای اینکه بهترازکارکردمنفعلانه وشکست خورده ی حکومت ناکارآمدوگستاخی مخالفان آن آگاه شویم،بسنده می کندتابه موضع گیریی کرزی دررابطه باقتل برادرمرحومش احمدولی خان کرزی که طلبان مسئولیت آن رابدوش گرفته اند،وراکت پراگنی های پاکستان به مناطق مرزی درولایت های کنر،خوست وننگرهار،نظراندازیم.
دررابطه بااصل نخست،دیدیم وشنیدیم که کرزی،حتی درروزخاک سپاریی برادرمرحومش،ازطالبان خواست که ازجنگ دست بردارند.این گونه موضع گیری،درحالیکه ازیک طرف،درظاهرازصلحجویی حکومت حکایت می کند؛ازطرف دیگر،ازگستاخ شدن بیش ازاندازه ی مخالفان سخن به میان می آورد.گستاخی که  درروزدوشنبه20سرطان باحمله ی تروریستی به کاروان والی هلمندکه غرض شرکت درجنازه ی برادرکرزی روانه ی قندهاربود،وانفجار بم جاسازی شده درعمامه ی ملامآب بم گذاردرروزسه شنبه، درمراسم ختم قرآن درمسجدبزرگ قندهارکه بخاطرفاتحه خوانی مرحوم رئیس پیشین شورای قندهاربرگزارشده بودوتلفات فراوان جانی رادرپی داشت،خودرابه نمایش گذاشت.بم گذاری به کاروان والی هلمندومراسم فاتحه خوانی برادررئیس جمهورپایان کارنبود؛یک هفته پس ازآن،باانفجارروزیکشنبه26سرطان درمنزل مشاورنفراول درغرب کابل که منجربه قتل اوویک عضوشورای ملی شد،نهایت سرسختی مخالفان مسلح رادربیهوده نمایش دادن ژست های صلحجویانه ی رئیس جمهور،نشان داد.
درارتباط به اصل دوم یاشلیک موشکی نظامی های پاکستانی به مناطق مرزیی ولایت های شرقی کشور،درحالیکه پاکستانی هاباگستاخی حاکمیت سرزمینی افغانستان رانقض وباعث مرگ وزیان های مالی به مردم ملکی شده اند،دوگونه واکنش ازمقام اول کشور،اردوومردم  راشاهدبودیم:نخست،نفراول کشور،دربیانیه ی خودکه ازطریق رسانه های دیداری وشنیداریی کشورپخش گردید، گفت که مابه حمله ی متقابل دست نمی زنیم!بااینکه،موضع نفراول درزمینه انفعالی بود،اما،موضع گیریی مردم تظاهرات خیابانی درجهت سرزنش کردن پاکستان وانتقادازوضعیت درمانده ی دولت ومقام های رسمی بود.درحالیکه،نفراول موضع منفعلانه ومردم موضع ستیزه جویانه علیه موشک پراگنی های های پاکستان ازخودبروزدادند،یک مقام بالای نظامی که دررژیم طالبان زیرفرمان نظامی های پاکستانی جنگیده بود؛واکنون،درفرماندهی اردوقراردارد،اعلام کردکه مرزدیورندرابرسمیت نمی شناسدومرزشرقی افغانستان دریای سندمی باشد!دراین بازی های لفظی-شعاری که بسیاریی آن هاازنظرسیاسی ونظامی بی ربط واحساساتی می باشند،نفراول،مردم ویک مقام بالای اردوتنهانبودند،رسانه های دیداری وشنیداری کشورهم ازکاروان پس نمانده،دیدگاه هایی تحلیلی- سیاسی ودرواقع،بدورازهرگونه تحلیل سیاسی- نظامی ی تحلیل گران کم سوادسیاسی-نظامی راهم بزتاب دادندکه بیهوده به سوی فضاودرشب شلیک می کردند.
درحالیکه موضع گیری هاوتحلیل های آن چنانی، ازعمق بحران سیاسی-اجتماعی-فکری-اقتصادی-قانونی وروانی حکومت گران ونارضایتی بی پایان مردم ازکارکردآن ها حکایت می کرد،موضع گیری ها،یک باردیگرنشان دادندکه سیاست صلحجویانه وکمیسیون های مربوطه ی دولت درزمینه،بیهوده،ومخالفان رانسبت به گذشته زمخت تروگستاخ ترساخته است.نرمش دولت ناکارآمدوگستاخ شدن مخالفان،ازدونگاه برای مخالفان سودمندتمام شده است:نخست،به اطلاعاتی های پاکستان وطالبان افغانی دست نشانده شان فرصت فراهم کرده است تاگه گاهی ازمسئله ی گفت وگوهای صلح به حیث یک منبع درآمدپولی بهره برداری نمایند.برای فهم بهترچنان بهره برداری های،ایجاب می کندکه نگاهی به مذاکره ومعامله ی پولی طالبی بنام ملامنصورکه درسال گذشته صورت گرفت،انداخته شود.روزسه شنبه23نومبر2010-2-قوس1389،سایت اردوی بی بی سی،مطلبی رازیرعنوان"ملا منصورکامعمه /معمای ملامنصور"به نشرسپردکه درآن آمده بود:درافغانستان، باکمک ناتو،میان امریکا،مقام های دولتی افغان وطالبان،چندین ماه است که مذاکرات ادامه داردودرمذاکرات نامبرده،امیدهای هم پیداشده است.چراکه دریک طرف،ملااخترمحمدمنصوریک سرکرده ی طالبان حضورداشت.نیویارک تایمزانکشاف کردکه بعدازملاقات باشخص نامبرده،حکام امریکایی وافغان درکشمکش گرفتارشدندکه این شخص کیست؟برخی فکرمی کردندکه نماینده ی طالبان است.یک مقام امریکایی که درمذاکرات شریک بود،گفت که طالبان ازامریکایی هاوسازمان های پنهانی آن چالاک ترهستندوبازی می کنند.به گفته ی اخبار،شماری درشک بودندکه این رهبرجعلی طالبان راسازمان آی اِ س آی فرستاده است.چراکه افراداین سازمان درافغانستان مدتی است که بازی دوگانه می کند.ازیک طرف، پاکستانی هاامریکایی هارااطمنان میدهندکه علیه طالبان عمل می کنند؛وازطرف دیگر،به آن هاکمک می رسانند.
دراین بازارمکاره،تنهاپاکستانی هانیستندکه بازیی دوگانه می کنند،طالبان هم بابهره برداری ازرویه ی پاکستانی ها،به چنان بازیی دست می زنند.بطورنمونه،ملاعمرمی گوید:باامریکامذاکره نمی کنیم.باوجودبیانیه ی او،افرادرهبریی طالبان به مذاکره باحکومت افغانستان نشانه میدهند.درژانویه2010-جدی1389خورشیدی،ملابرادرکه آن زمان نائب ملاعمربود،دریک عملیات مشترک سیاوآی اِس آی دستگیرشده بود.این گرفتاری نمونه ی همکاریی پاکستان وامریکارانشان داده بود.بعداًگفته شدکه مقام های پاکستانی ملابرادرراباین دلیل گرفتارکردندکه می خواست بدون اجازه ی آی اِس آی باحکومت افغانستان مذاکره نمایدوحکومت افغانستان هم این اطلاعات راتصدیق کرده بود.
زمانیکه افشاشد نماینده ی طالبان درگفت گو دروغین بودوروشن گردیدکه ملابرادرهم بخاطراینکه جداازطرح آی اِس آی می خواسته است واردگفت گوباکابل شود،جانب های افغانی وامریکایی دریافتندکه بایک بازیی دوگانه ی پاکستانی هاوطالبان روبرومی باشند.پیشتر،بتاریخ19مارس2010-28حوت1388خورشیدی،سایت فارسی بی بی سی،این موضوع رادرگفت وگوباکاآیدی نماینده ی سازمان ملل درکابل بازتاب داده بودکه:ایدی اعتراف کرده است که تماس های پنهای باطالبان یک سال پیش آغازشده بود.اوگفت که مذاکرات رودروهم دردبی وچندنقطه ی دیگرانجام شده است.اولین تماس دربهارگذشته بودکه درهنگام انتخابات قطع شد.پس ازآن،افزایش یافت وچندهفته پیش باوج خودرسیدکه دربرخی ازآن هانمایندگان ارشدکرزی هم حضورداشتند.اوکه دربیرون منزل خوددراسلوپایتخت ناروی صحبت می کرد،یادآورشدکه دستگیریی طالبان،تماس های سازمان ملل رامتوقف کرد.کای آیدی،نماینده ی سابق سازمان ملل درافغانستان به شدت ازدستگیری طالبان انتقادکرد.اودرگفت وگو بالیس دوسیت خبرنگاربی بی سی گفت که دستگیری طالبان(زیرکانه توسط آی اِس آی بخاطرجلب رضایت امریکاصورت گرفته بود)،کانال های پنهانی تماس ملل متحدباطالبان بسته است.پاکستانی هاکه درفریب کاری دست بالای دارند،گفته اندکه دستگیری به هدف پایان دادن به مذاکرات نبوده است.اخلال گری درکانال تماس سازمان ملل باطالبان توسط آی اِس آی،نه اولین است ونه آخرین.وتازمانیکه درکاخ سفیدگوش شنوای برای دروغ گویی پاکستانی هاباشد،بازیی دوگانه وتباه کاری درافغانستان ادامه خواهدیافت.بازیی که ازدوگانه بازی کردن تافرستادن طالب دروغین برای گفت وگوبه کابل و...راهم دربرمی گیرد.
دراین راستا،... بتاریخ27نومبر2010-قوس1389خورشیدی،سایت فارسی بی بی سی،این گونه گزارش داد:دستیارکرزی،بریتانیا رامسئول مذاکره بافرمانده دروغین طالبان دانست.عمرداودزی،رئیس(وقت)دفترکرزی گفته است که مقام های انگلیس یک فرمانده دروغین طالبان رابرای مذاکره ی صلح به کاخ ریاست جمهوری به کابل آورده بودند.اودرمصاحبه باروزنامه ی واشنگتن پست گفته است که مقام های انگلیس درماه ژوئیه یااگست فردی راکه بدروغ خودراملااخترمحمدمنصورازرهبران ارشدطالبان معرفی کرده بود،به کابل آوردندتاباکرزی دیدارکند.روزنامه نیویارک تایمز،اولین رسانه ی بودکه این خبرراچندروزپیش منتشرکرد.کرزی درواکنش به خبرنیویارک تایمز،مذاکره بایک فرمانده دروغین طالبان راکه به گفته ی رئیس دفتروی،کاسبی ازشهرکویته پاکستان است راردکرده بود.ازملامنصوربه عنوان مرددوم دررهبریی طالبان یادمی شود.اما،منابعی دردولت انگلیس به بی بی سی گفته اندکه ماموران اطلاعاتی افغانستان ،فردمذکوررابه انگلیس معرفی کرده بودندوانگلیس هاتنهابدیداروی بامقام های دولت کرزی کمک کرده بودند.گفته می شودکه این فردپس ازدریافت صدهاهزاردلارناپدیدشده است.فرانک گاردنر،خبرنگاربی بی سی درامورامنیتی،به نقل ازمنابع خوددردولت انگلیس می گویدکه دولت افغانستان به فردمذکورپول پرداخت کرد؛نه انگلیس ومبلغ پرداخت شده بسیارکمترازرقمی بوده که رسانه هاگزارش داده اند.این منابع تائیدکرده اندفردی که خودرابجای ملامنصورمعرفی کرده بود،ناپدیدشده است.اما،واشنگتن پست به نقل ازمنابع خوددردولت امریکامی نویسدکه فرمانده دروغین طالبان، آدم بریتانیایی هابودوتوسط آن هاآورده شده بود.رئیس جمهورافغانستان درجریان یک نشست خبری روزسه شنبه23نومبرگفت که باملامنصورگفت گونکرده ومردم گزارش نیویارک تایمزراباورنکنند.نیویارک تایمزنوشته بودکه مقام های دولت افغانستان حتی کرزی به کمک ناتوبااین مردافغان درباره ی آشتی باطالبان درسطح بالاگفت وگوکرده وبه اوپول هنگفتی هم داده است!
برای اینکه تجربه ی ناکام گذشته دررابطه بامذاکرات صلح  تکرارنشودوجلوبازی های دوگانه ی پاکستان که اعزام طالبان جعلی ودستگیرکردن طالبانیکه خودمختارانه می خواهندواردگفت وگوشوند،گرفته شود.ایجامی کندکه دولت افغانستان به اقدام های زیرمتوسل شود:نخست،تروریسم/هراس افگنی راتعریف ومتوقف سازیی اعمال هراس افگنانه راپیش شرط گفت وگوهاباطالبان پیش کش نماید.دوم،ازسیاست امتیازبخشی بدون امتیازگیری خودداری کند.سوم،ارگان های دولتی راازعمال افغانی پاکستان که به حیث ستون پنجم دشمن عمل می کنند؛پاک نماید،ودرصورت،امکان،این پاکسازی رابه پاکسازیی مزدوران دیگران بویژه منطقه ی هاتعمیم بدهد.چهارم،دست اندرکاران اعمال هراس افگنانه راکه دستگیرمی شوندیااکنون زندانی هستند،دادگاهی وبه اشدمجازات محکوم نماید.پنجم،حکومت ونهادهای عدلی وقانون گذاری ازبازی های سیاسی به ظاهرحقوقی-قانونی دست برداشته،درهمسوی باهمی:نخست،به قانون احترام بگذارند.دوم،منافع ملی رابرمنافع فردی-نژادی برتردانسته به دولت سازی کمک نمایندوتنها،ازاین طریق است که دوکارزیربدرستی عملی می شود:نخست،زمینه برایی عقب نشینی قدرت های فرامنطقه ی مساعدوجای آن هارااراده وخواست مردم می گیرد.دوم،افغانستان رامستعدمی سازدکه دربرابرمداخلات رذیلانه ی پاکستان ازخوددفاع نماید.ازپیش می دانیم که این کارهای مهم به پیش برده نمی شود،مگراینکه موازنه میان نهادهای دولتی برقرارشود،وساختاردولت درگفتاروکردارنسبت به مسایل قومی درکشورچندقومی افغانستان بی طرف وخدمت گزارنگهداشته شود.زمانیکه ساختاردولت،درچنان موقعیتی قرارداده شد،باقاطعیت می توان گفت که همسویی ملی تامین،دورنمای صلح روشن وگلیم تندروی چه مذهبی وچه قبیلگی که موادخام برای هراس افگنی فراهم می کنند،جمع می شود.دراین صورت،نه رئیس جمهورماتم دارمی شودونه مقام های درشت دولتی ومردم جنگ زده ی افغانستان که بیشترین زیان هایی اعمال هراس افگنانه رامتقبل شده اندومی شوند.

Saturday 9 July 2011

جامعه ی سیاست زده ی افغانستان


ابراهیم ورسجی
18-4-1390
درکشورجنگ زده وفروپاشیده ی افغانستان که رهبران ومدعیان رهبری درآن، هنرمندیی فراوانی درگرفتن عصایی قدرت ازدست بیگانگان دارند؛انجام شماری زیادی ازحرفه هاوکار هابخاطرسودآوریی درازمدت وکوتاه مدت شان برای مردم؛بویژه زمام داران،درمقایسه بابسیاری کشورهایی دورونزدیک آسان تروگواراتربه نظرمی رسد.اما،زمانیکه کارهاووظیفه هایی روزمره وزیربنایی رابربنیاداهمیت کوتاه مدت ودرازمدت آن ها برای مردم ردیف بندی نمائیم؛همواره اهمیت بلندمدت وکوتاه مدت کارهاوومسئولیت هاازنظردستاورد آن ها برای مردم؛دچار سردرگمی شده وباعث گردیده است که هرانسان درهردرجه ی ازدانش ومقام رسمی بخودحق بدهدکه دررابطه باهرموضوع وپدیده ی خودراکارشناس پنداشته،ابرازنظرنماید.
زمانیکه پرسمان هارابادرنظرداشت اهمیت وارزشمندیی مادی وفرهنگی آن هابرای مردم در سیاست هاوبرنامه ریزی هایی کنونی ملی،منطقه ی وجهانی گردهم بیاوریم،این پرسمان به روشنی خودرابه نمایش می گذاردکه جامعه ی افغانستان چنان سیاست زده شده است که هرموضوع یارخ داد راآسان پنداشته وهرانسانی به خوداجازه میدهدکه به حیث کارشناس راجع به هرمسئله/پرسمانی به گونه ی بی ربط وبی پایه نظریه پردازی نماید؛موضوعی که بهتراست ازآن به سیاست زدگی یادآوری نمائیم.
دربسیاری کتاب هاخوانده بودم که جنگ بیشتروشتاب زده ترازتحولات سیاسی- فرهنگی،مردم راهشیارمی سازد.اما،واقعیت این است که ازنظرجامعه شناسی؛ جنگ های داخلی،بیشترانسان های درگیردرخودرامنافق،فریب کاروبزبان ساده چالاک بارمی آورد،پرسمانیکه درشرایط کنونی درجامعه ی ما،بیشترازهرچیزدیگری مشهودبه نظرمی رسد.ازسویی دیگر،چالاکی،پول پرستی وفریب کاریی برخاسته ازسیاست هایی اشغالگرانه ی بیرونی هاوجنگ های جناحی- درونی زاده ی آن هاکه کمک کردندتاشماری کمی ازدلالان وعوام فریبان برخرمرادسواروملت ودرفقر،تنگ دستی ودرماندگی اقتصادی وفرهنگی فروبرودوکشوردربحران های عمیقی دست وپابزند.درنتیجه،برخی نیمه آگاهان ازنهایت کمبودیی فکری،به خودحق بدهند دررابطه باهرموضوعی ابرازنظرنمایند.
درحدود سه هفته است که درشهرکابل گشت وگذارکرده،به تبلیغات وتحلیل هایی طرفداران حکومت ومخالفان آن گوش فرامیدهم.دررابطه باتبلیغات وتبصره هاوتحلیل های رسمی وغیررسمی،چیزی که برایم بسیاردارایی اهمیت می باشد،این است که دربسیاری پرسمان هابویژه پرسمان های سه گانه ی زیرتاچه اندازه انحطاط رخ داده است:نخست،فرهنگ،زبان وادبیات رسانه ی- رسمی وغیررسمی ازسطح فرهیختگی که ویژه ی نخبگان سیاسی- فرهنگی حاکم برجهان می باشد،به گونه ی ترسناکی تاپست ترین درجه ی انحطاط فرودآمده است.دوم،بحث های دینی بخاطرتلویزیون دارشدن سران مافیایی بظاهردینی یادینی نیزبه پایین ترین سطح بی ارزشی وبیهودگی غلطیده است.سوم،مانند دوبخش یادشده،بحث های سیاسی وتبصره هایی مربوط به اوضاع سیاسی –اقتصادی وامنیتی کشور،منطقه وجهان، بویژه پرسمان بیرون رفتن نیروهایی خارجی ازافغانستان نیزبازاری وغیرحرفوی شده است.
تاجائیکه به عنوان این نوشته ارتباط می گیرد،اصل های نخست ودوم رادرجایی وزمانی دیگربه بحث گرفته،دراین نوشته تنهابه اصل سومی که سیاست زدگی تعریف شد،پرداخته می شود.درجامعه های سیاست زده که افغانستان ازسیاست زده ترین آن هامی باشد،ازتخصص ودانشوری وفهم سازمان یافته دررابطه باهرموضوع یارخ دادسیاسی،سخنی درمیان نیست.درجامعه ی افغانستانِ سیاست زده،سرتراش،پنبه زن،پیاده ی هتل،صوفی،محتسب،طالب وملایی مدرسه،کارگرعادی،جاروب کش روی جاده،استادوآموزگار،دانشجو ودانش آموز،وزیرومعین،رئیس وزیردستان او،ژنرال وسرباز،پولیس وبازرس،قاضی ودادستان/سارنوال،دیپلمات وچپراسی،رئیس جمهورومعاونانش و...همه سیاست مدارونظریه پردازسیاسی ونظامی شده اند.
دراین زمینه که پایی نظریه ی سیستم هاکه سیستم سیاسی یکی ازمهم ترین آن ها به شمارمی آید،بمیان می آید.پرسمان تخصص وکارشناسی درموضوعات گونه گونِ سیاسی،اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی،آموزشی پرورشی،دفاعی وامنیتی،ارزشمندیی والایی رادرعرصه های زندگی سیاسی واجتماعی جامعه دارامی باشد؛ودرچنان جامعه هایاکشورهایی،کارآمد شدن سامانه ی سیاسی نقش تعیین کننده ی بدوش دارد.درجامعه های که کارهابه اهل آن هاسپرده می شود،دستاوردهایی برنامه هاوسیاست هایی کوتاه مدت وبلندمدت،چشم گیربوده وبه کشورها ی مربوطه این موقعیت رافراهم می نمایدتابدرستی بتوانندشرایط سیاسی- اجتماعی-اقتصادی فرهنگی قرون میانه ی راپشت سرگذاشته ،موفقانه واردعصرنوشوند.
برخلاف،درجامعه های که تغییرساختاری رخ نداده است؛بروکراسی وساختارمدیریت اجتماعی- سیاسی جامعه هاقرون وسطایی باقی مانده وجایگاه نگاه به پیش رانگاه به عقب گرفته است.درافغانستان که جامعه بطورکامل ازریشه های گذشته اش کنده نشده است، وبنابرشرایط خاص سیاسی-اجتماعی وفرهنگی ،درگذشته چسپیده ونمی تواندمسیرآینده رابدرستی تعیین نماید،دوشیوه وگونه ی نگاه خودرابانیرومندی نمایان ساخته است:نخست،سراغ کردن راه حل مشکلات کنونی رادرگذشته که پیامدی جزقربانی کردن امروزبرای دیروزرابدنبال ندارد.دوم،اعتمادبیش ازاندازه به نظریه ی توطئه،سیاسی شدن غیرهوشمندانه وغیرحرفوی که ریشه درجهل ونادانی سیاسی- فرهنگی داردتادرواقعیت های تلخ سیاسی- اجتماعی.ازسویی دیگر،بخاطرتعصبات قبیلگی- نژادی ومذهبی،گذشته برای شماری ازمردم یک نوع مشروعیت دروغین سیاسی میدهدتابابزرگ نمایی آن،آینده راقربانی گذشته ناشادنمایند؛گذشته ی که نه قابل زنده کردن است، ونه برایی اکثریت مردم قابل پذیرش.
بنابراین،اگربه گونه ی سرسری هم نگاهی به تبصره هاونظریه پردازی هایی رسانه هایی دیداری- شنیداریی افغانستان کرده شود،این پرسمان روشن می شودکه افزون بربحران هایی سیاسی،اجتماعی،قانونی،فکری،اقتصادی،هویتی وزیست محیطی،بحران نظریه پردازی هایی بی ریشه وناآگاهانه ی سیاسی،هم تبصره گران؛ وهمچنان،شنوندگان شان رارنج وفشارمی دهد.دربحبوحه ی بحران هایی ژرفی که ازسرتاپایی کشوررافراگرفته است،بزرگ نمودن نظریه ی توطئه بخاطرسرپوش گذاشتن برناتوانی ها،فساداداری،سیاسی،مالی و...وخورانیدن برداشت های نادرست سیاسی به جامعه ی که ازگذشته های طولانی بدین سوازانحصارتندروانه وقبیلگی – گروهی قدرت وتبلیغات دروغین آن زیانمندشده است وراه نجات ازچنان سیاست های رامی جوید؛وهمچنان،بخاطرجنگ وانقلاب رسانه ی،به سیاست گرایش پیداکرده است،به شیوه ی عادی وروزمره ی حکومت ومخالفانش مبدل شده است.
درجامعه های سیاست زده که می توان ازافغانستان به حیث سیاست زده ترین آن ها یادکرد،رژیم هابخاطرپنهان کردن ناتوانی های خود،نظریه ی توطئه راکه خرافاتِ سیاسی بیش نیست،بادشمن تراشی هادردرون وبیرون کشورفربه ترمی نمایند؛وباین هم بسنده نکرده،ازخودومخالفان خودتبصره کنندگانی رامی آفریندکه ازشب تاروزدروغ های فراوانی بخوردمردم بدهند.دروغ های که بجای راهنمایی به سویی درک مشکلات وبیرون رفت ازآن ها، سردرگمی هرچه بیشترآفریده وبه ژرفنای بحران های فکری وفرهنگی وذهنی وسیاسی می افزایند.درچنان جامعه های که سیاست بجای عرضه ی خدمات به مردم،وظیفه ی پرکردن جیب سیاست مداران وچاپلوسان درباریی آن هارابه عهده دارد،دوپی آمدناگوارغیرقابل مهارمی باشند:نخست،گسترش آزادیی منفی/هرچه می توانی بکن تابه پول وقدرت برسی.دوم،عده ی بادامن زدن به نفرت های سیاسی- قومی- مذهبی و...پیش ازآماده کردن بدیل،به سویی سرنگونی حکومت پیش رفتن؛پرسمانیکه درفردای عقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان واکنون برسرزبان افتادن پرسمان ن عقب نشینی سربازان دولت های غربی ازکشورما،درصدتکرارفاجعه ی می باشندکه مردم عادی هم ازدرازناوفراخنایی ویرانگری وتباه کاری هایی برخاسته ازآن پیش بین وآگاه می باشندوستم هایی ناشی ازآن راباگوشت وپوست واستخوان خودلمس کرده اندومی کنند.
زمانیکه به سیاست زدگی جامعه وهمه گرایش های ریزودرشت آن نگریسته شود،این موضوع روشن می شودکه افغان هاکمترآمادگی دارندکه ازتاریخ ناشادخودپندبگیرند.پندی که بدون تردید،اهمیت دادن به لیاقت وشایستگی،دوراندیشی،خردورزی،برنامه ریزی های کوتاه مدت وبلندمدت وخودداری ازفرورفتن درخیال پردازی هایی بظاهرسیاسی وعلمی نما،می باشد.سخن گفتن از سیاست زدگی که درشرایط کنونی،جامعه ی ماازکله تاناخن درآن فرورفته است؛درواقع،دوهدف راپی گیری می نماید:نخست،تشویق خردورزی وهوشمندی درسیاست.دوم،ترغیب وتقویت ذهنیتِ اندیشیدن ورفتن بدنبال برنامه هایی سیاسی- اقتصادی - اجتماعی وفرهنگی که نه ازسرسری انگاری،بلکه ازاندیشه وتفکرنمودن وواقع بینی ونه ذهنی گری برمی خیزد.
تاجائیکه  به سیاست زدگی وزیان های بی شمارآن درافغانستان ارتباط می گیرد،باصراحت می توان ابرازکردکه این گونه نگرش به سیاست وجامعه که ازآن بنام سیاست زدگی یادآوری شد،ازدوعلت عمده ی زیرریشه می گیرد:نخست،درگذشته ی دورونزدیک افغانستان،سرداران مزدوروبی سر،سیاست راوظیفه ی انحصاریی خودوخانواده ی خوددانسته،ازسهم گیریی آگاهان جامعه درآن ممانعت کرده بودند.دوم،جنگ،گروه گرایی وپول درآوردی شدن سیاست که انحراف سیاسی بیش نمی باشد،بجایی اینکه خردمندی درامورسیاسی واجتماعی رابجامعه بیاورد،سیاست زدگی رابخاطرکمایی کردن پول وقدرت،به یک امر روزانه مبدل کرد.
باتوجه به آنچه گفته آمد،گسترش سیاست زدگی درجامعه،ناکارآمدی،خودکامگی سیاسی،فساداداری،تبعیض نژادی،قبیلگی عمل کردن حکومت هاوبهره برداری هایی ناروایی اقتصادی- سیاسی ونژادیی آن هاوچاپلوسان وهمپالکی هایی نژادی شان ازارزش های مادی وفرهنگی کشور،باعث گردید،تانخست،سیاست گریزی درمیان مردم گسترش یابد.دوم،تهاجم بیرونی،گروه گرایی وجنگ هایی درونی برخاسته ازآن ها،سیاست راازمسیرطبیعی آن که زاده ی خردورزی وتمرین خدمت کردن بمردم وکسب احترام درمیان آن ها می باشد؛بیرون،وبه حرفه ی قدرت پرستی وزراندوزی که سیاست زدگی نامیده می شودودرافغانستان کنونی دست بالاپیداکرده است،مبدل نماید.
اگرفراورده های مهم سیاست زدگی رادرجامعه ی افغانستان جمع بندی نمائیم،بایقین وباورکامل می توان گفت که سطحی انگاری درپرسمان های سیاسی- اجتماعی،گرایش نیرومندذهنی وفکری درجهت براندازیی سیستم سیاسی پیش ازاندیشیدن درباره ی جایگزین آن،سیاسی ساختن بسیاری مسائل ازجمله پرسمان هایی دینی،نژادی،زبانی- قومی وقانونی- حقوقی؛وباورباینکه اگربگونه ی فردی،حزبی ونژادی قدرت سیاسی رادراختیارداشته باشید،برهمه مشکلات می توانیدقایق شوید.دراین راستا،مذهبی های بیش ازاندازه سیاسی یاسیاست زده شده فکرمی کنندومی کوشندکه بهرطریقه ووسیله بایدبه قدرت دست یافت؛وپس ازبدست گیریی قدرت می توان دین ودنیای مردم رادرشعارآبادودرعمل تباه ساخت.ملی گرایان شعاری وقبیله گرادرکارکرد،فکرمی کنندکه نبودآن هادرقدرت،برابربانابودیی قوم،تاریخ،زبان ودرواقع،هستی مادی وفرهنگی شان می باشد،پرسمانیکه بیشتروپیشترازهرعامل دیگری،هم قدرت گرایی وهمچنان سیاست زدگی رادرجامعه برجسته ترساخته است.
باتوجه به آنچه که گفته شد،این وقعیت تلخ بازمختی ودرشتی خودرامی نمایاندکه قدرت وسیاست،هم کارسازونمادراه حل مشکلات وبدبختی های سیاسی- اجتماعی- اقتصادی وفرهنگی جامعه؛وهمچنان،ایجادکننده ی مانع هایی درشت ودردسرآفرین درمسیربرطرف کردن بدبختی ها،می باشند.دراین شک تردیدی نیست که اگرازقدرت وسیاست به گونه ی درست بهره برداری شود،راه گشاوبرطرف کننده ی بسی بدبختی هایی مادی وفرهنگی می باشدکه کشورمادرآن هاگرفتارشده است.اما،اگرسیاست وقدرت درجهت وارونه رهبری شود،طوریکه درجامعه ی مامعمول بودومی باشد،توقع خلاف آن رابایدداشت.آنچه دراین معرکه ی بد آغازوبی انجام بیشترازهرچیزی دیگری مردم افغانستان رارنج میدهد،مدیریتِ سیاست وقدرتِ کشورتوسط کسانی می باشدکه برای آن هاسیاست چه دربخش عملی وچه دربخش ذهنی ونظر ی،نه تخصص وآگاهی درست ازموضوع،بلکه روزگذرانی،رسیدن به قدرت بامعامله هایی سیاه وپیداکردن پول وانتقال آن به بیرون می باشد.اگربه ریشه ی منفوربودن سیاست کاران ومدیران افغانستان درمیان مردم نگاهی انداخته شود،واضح می گرددکه آن ها،نه تنهافهم درست ازوظیفه ی پرمخاطره ی که بدوش گرفته اند،ندارند،بلکه ازخطرهایی جانکاهی که خودشان راهم تهدیدمی کند،ناآگاه می باشند.ازدیدعلوم سیاسی،اگرسیاست کاردرسیاست کاریی خود،بدنبال احترام درمیان مردم نباشدکه وظیفه ی بسیارمشکلی هم می باشد،بکارخطرناکی دست زده است؛وهمین پرسمان،علت عمده ی نفرت مردم ازسیاست مدران می باشد.نافهمی سیاست کاران دررابطه باوظیفه شان وتبدیل سیاست به حرفه ی پول درآوردی،سبب شده است که سیاست درکشورما،برابرباشیطنت، ریاکاری ودزدی، وبحث درباره ی آن کارروزمره ی هرنادان وبی سوادی شود.پرسمانی که ازآن بنام سیاست زدگی یادآوری شد.

Tuesday 5 July 2011

وضع اسفباردموکراسی وحکومت قانون درافغانستان


بخش دوم
ابراهیم ورسجی
14-4-1390
دربخش نخست این نوشته، راجع به آزادی های منفی ومثبت ونقش آن هادرکمک رسانی به دموکراسی وحکومت قانون بحث بعمل آمد.پیش ازآنکه به اصل موضوع این بخش واردشوم،درارتباط به زمینه سازی هایی هردوگونه آزادی به تحقق دموکراسی وحکومت قانون که درافغانستان دچارمانع شده اند،ابرازنظرمی شود.این دوگونه آزادی ازدوطریق به دموکراسی وحکومت قانون کمک می نمایند:نخست،آزادیی منفی سطح بی بندوباری،خودسری،قانون گریزی وتجاوزبه دارایی های دولت وملت راچنان بالامی بردکه مردم بدرستی ارزشمندیی قانون وحکومت قانونی رادرک می نمایند.درعین اینکه آزادیی منفی اهمیت وارزش قانون وحکومت قانونمندرادرنظرملت دوچندان می سازد،باتشویق قانون گریزی وایجادبی امنیتی برای استوارسازیی دیکتاتوری وخودکامگی نیززمینه سازی می نماید؛رخ دادیکه بخاطرزیان هایی گسترده ی استبدادوحکومت استبدادی که درآن یک رهبرخودکامه بجایی قانون حکومت می نماید،مردم رابه سویی دموکراسی وحکومت قانون راغب ترمی نماید.
زمانیکه ازکمک رسانی غیرمستقیم آزادیی منفی به دموکراسی وحکومت قانون سخن به میان می آید،تهی ازفایده نخواهدبوداگربه زیان های مزمن ماندن درآزادیی منفی که آشوب وقانون گریزی درشرایط کنونی افغانستان دستاوردآن می باشد؛نیز،سخن بمیان آورده شود.افغانستان ازاین روبورطه ی بی بندوباری،قانون گریزی،نبودامنیت،گسترش آشوب وغارت گری افتیدکه دوعامل زیردست بدست هم داده،هم جلورشدوتوسعه ی نیرویی بشری راگرفتند؛وهمچنان،مانع ازآن شدندکه مسیرکندپیشرفت به عقلانیت بروکراتیک درافغانستان که سنگ پایه ی جهان نو می باشد،بگونه کامل باز شود:نخست،برخوردایدئولوژیک کمونیسم ومذهب ورزمایش پیروان آن هاکه رودروریی غول های جهانی رانیزدرکشورمابدنبال داشت، دونسل آموزش دیده راکه به رشدساختاربروکراتیک،دفاعی-امنیتی وآموزشی نیمه جان کشورخوراک فراهم می کردند،ازمیدان بیرون کرد.برخوردنامبرده،نسل اولِ مدیران سنتی رژیم های شاهی وجمهوریتِ درماهیت شاهی مطلقه راکه روبه بهبودکارکردی داشت،پاکسازی وازمیدان بیرون کرد.دوم،ادامه ی همان برخورد،نسل دوم راهم که بایدبه گونه ی تدریجی جای نسل اول رادرساختاردولتی پرمی کرد،ازمیدان بیرون وجای آن رانسل بی سوادیاکم سوادباگرایش سنتی- مذهبی وقبیلگی پرکرد.زوال نسل های نخست ودوم که پایه ی آموزشی نیمه کاره مدرن داشتند،به برآمدن تاریک اندیشی مذهبی که میانه ی خوبی بامدرنیت که حکومت دموکراتیک وحاکمیت قانون ازویژگی های آن می باشد،زمینه سازی کرد.
بهرصورت،زمانیکه اززیروزبرشدن قدرت چپ هاوجهادی ها،یعنی تفاله های نبردایدئولوژیک کمونیسم ومذهب،قدرت های بیرونی به فربه ترشدن تاریک اندیشی تندرومذهبی کمک رساندند؛ شمارباقی مانده ی تحصیل یافتگان درفرهنگ نیمه جان نو،به کشورهای غربی پناه جستند.رخ دادیکه بیشترازپیش،به فربه شدن تندرویی مذهبی وازروندبیرون شدن آموزش دیدگان فرهنگ نومساعدت کرد.اگرچه درجریان جنگ های درونی برخاسته ازدست اندازی های بیرونی، سازمان های مذهبی هم به کاربردهمان متون کمرنگ ساینسی/علمی درسی رژیم هایی شاهی- جمهوری وجمهوریی دموکراتیک روی آوردند،اماکیفیت ناچیزمفردات درسی وکاهش بیش ازاندازه ی شمارآموزگاران حرفوی،زوال سامانه ی علمی- فنی راسبب شد.زوال وپس رویی که تاکنون درافغانستان ادامه داردوکشورمارادرتوسعه ی نیروی بشریی کمک کننده به ایجادساختاردولتی روبه پیشرفت، پنجاه سال به عقب برگرداند.
اگردرشراط کنونی افغانستان،به عمرسیاه بهره برداری کنندگان ازآزادیی منفی ونرسیدن به آزادیی مثبت افزوده شده است، وروندبیرون شدن ازآزادیی منفی و رسیدن به آزادیی مثبت وحکومت قانون دچاراختلال شده است،علت یاعلت هاراباید درازمیدان بیرون شدن یابیرون کردن آموزش دیدگان درفرهنگ نسبتاًجدیدجویاشد.بهرصورت،افغانستان به گونه ی بسیاروخیمی درباتلاق بهره برداری ازآزادیی منفی فرورفته است؛پس رفت وزوالی که بسیاری فرصت هاراازدست مردم بیرون کرده است.برای اینکه ازگرایش نیرومندسودجویانه ازآزادیی منفی کمک کننده به تمام بدبختی های مادی وفرهنگی کنونی جلوگیری کرده شود،ایجاب می کندکه به اقدامات سه گانه ی زیردست زده شود:نخست،سامانه ی آموزشی کشورکه به گذشته تعلق داردتابه آینده،نوسازیی کرده شود.دوم،تبلیغات علیه آزادیی منفی که سبب بیشترین غارت هاوقانون گریزی هاشده است،افزایش داده شودوکوشش به عمل آیدتاآزادیی مثبت جایگزین آن گردد.سوم،حکومت، بامنزوی کردن تاریک اندیشان ومتعصبان تاریخ زده وواپس گرای قبیلگی ومذهبی یامذهبی نما،نواندیش،درست کار، کارآمدوقانونمندکرده شودتاازهرسه گزینه ی نامبرده حمایت کرده بتواند.
بنابراین،ایجاب می کندکه بانواندیش،کارآمدوپاک بازساختن حکومت که درشرایط کنونی بسیاردشوارهم به نظرمی رسد،عامل های سرسخت وزمخت فربه کننده ی قانون گریزی،فریب کاری،تعصب،فاشیسم،غارت وچپاول دارایی های مردم ودولت،کشت تریاک،تهیه وفروش هیروئین،زورگویی،خشونت،بی منطقی،فرهنگ تفنگ و... که موردبهره برداریی طرفداران آزادیی منفی قرارگرفته ومی گیرندوروزتاروزبخاطرناکارآمدیی حکومت به نیرومندیی آن هاافزوده می شود،بررسی وبه گونه ی استواروپایداری علیه آن هامبارزه صورت گیرد.بحث ازآزادیی هایی منفی ومثبت درکشوری مانندافغانستان که سال هااست به بی قانونی گری،فرهنگ تفنگ،تریاک،خشونت وزورگویی دست به گریبان می باشد،ایجابِ یک همسویی مردمی گسترده رامی نماید.همسویی که تنهادرارزش گذاشتن به نقش مردم درعرصه ی سیاست که بهترین نمونه ی تمثیل وکارکردی نمودن آن،دموکراسی وحکومت قانون؛آن هم قانونِ برخاسته ازاراده ی آن ها می باشد،بدست آمده می تواند.
تاجائیکه به دموکراسی وحکومت قانون وراه اندازیی آن هادرافغانستان ارتباط می گیرد،باجدیت وصراحت بایدگفت که پیاده کردن آن ها نه تنهادرافغانستان که سال هااست دچارآشوب گری وبهره برداریی های نارواازآزادیی منفی می باشد؛دشوارومشکل می نماید،بلکه درپیشرفته ترین کشورهای جهان هم که خودرادموکراتیک ومیراث داردموکراسی وحکومت قانون می دانند،بامانع هایی بزرگی روبرومی باشند.ازآنجاکه درکشورهای پیشرفته که به فرهنگ دموکراتیک وجامعه ی مدنی ونهادینه سازیی قانون رسیده اند،مدافعان دموکراسی،حکومت قانون،حقوق بشروجامعه ی مدنی،بانهادهایی اجرایی ومدیریتی حاکم مشکلات ودرگیری های بی پایانی دارند؛ودرچنان جامعه هایی،کاریکه روشنفکران،حقوق دانان ومدافعان حقوق بشروزنان مبارزمی کنند؛این است که بابهره برداری ازامکانات گسترده ی رسانه ی، درمیان مردم حساسیت آفرینی می نمایند.به سخن دیگر،باروشنگری وآگاهی بخشی درمیان مردم،زمینه هاراچنان فراهم می نمایندکه سیاست مداران ونمایندگان مردم درراس قدرت ومجلس هایی نمایندگی نه تنهادرروزهایی تبلیغاتی پیش ازانتخابات،بلکه دردرون کاخ ریاست جمهوری،نخست وزیری وپارلمان هاهم خودراپاسخ گووآسیب پذیراحساس نموده،کاری ننمایندکه دردورپسین انتخابات موردبی مهریی مردم واقع شوند.
بدبختانه،درکشورهایی پس مانده که افغانستان ازپس مانده ترین آن هابه شمارمی آید،بدودلیل چنان کارهاواِعمال نفوذهایی صورت گرفته نمی تواند:نخست،فرهنگ قانون پذیری وانتقادپذیریی ناپیدامی باشد.دوم،مردم بخاطرفقر،تنگ دستی،بیکاری وکم سوادی،اوقات فراغت،تفریح،تفکرواندیشه ورزی راکه به آن هاموقع میدهدتادرباره ی سیاست وحکومت داری بیندیشند،دارانمی باشند.ازسویی دیگر،مبارزه ی انتخاباتی هزینه هایی بیش ازاندازه می طلبد؛پرسمانیکه برای آموزش یافتگان،فرهنگیان وفعالان نسبتاًآگاه درامورسیاست وجامعه،توان پرداخت چنان هزینه ی بالایی میسرنیست.باتوجه به آنچه گفته شد،آگاهان بی پول ازمیدان بیرون وناآگاهان پول داری بی دانش واردبازیی سیاسی شده،به گونه ی نادرستی واردمجلس های نمایندگان می شوند.دراین رابطه،پل هریسن می گوید:"درکشورهایی که تفاوت داراوناداربیدادمی کند،گوره خرهابه شیرهارای میدهندوآن هارابه پارلمان می فرستند،زمانیکه شیران درتنگنایی مالی گرفتارمی شوند،گوره خران رامی خورند."نگاهی به شیوه هاوقانون های انتخاباتی وکارکردنمایندگان درکشورهای پس مانده ازجمله افغانستان،روشن می سازدکه پل هریسن،بدورازواقعیت سخن نگفته است.
زمانیکه به کاربردنمایشی ودروغین دموکراسی وحکومت قانون درافغانستان بدقت نظراندازی شود،برای جلوگیریی هرچه بیشترازبه ابتذال کشیده شدن دموکراسی وحکومت قانون،لازم است که به سه پرسمان زیربیشتر توجه جدی نمائیم:نخست،بی طرف سازیی حکومت ونهادهایی اجرایی،عدلی وقانونی نسبت به پرسمان های نژادی،زبانی ومذهبی جامعه.دوم،نیروبخشی به گرایش های که بهره برداری ازآزادیی مثبت راپیشه کرده وآماده هستندعلیه آزادیی منفی وطرفداران آن مبارزه نمایند.سوم،مبارزه ی پیگیرودوام دارفرهنگی علیه افراطیون قومی- قبیلگی ومذهبی که زیرپوشش چنان پرسمان هایی، اهداف گروهی-جناحی رادنبال کرده درجهت منافع بیگانگان،تنش آفرینی های مرکزگریز ونفرت ازاین یاآن گروه رادامن زده،هم گرایی وهمسویی رادرمیان مردم ناتوان می سازندتاباداران شان ازآب گِل آلودماهی بردارند.

بدبختانه،گرایش های تندرووافراطی مذهبی-قبیلگی ودموکرات نمابه فراوانی دردرون وبیرون دستگاه دولت افغانستان یافت می شوند.بهرحال،مسیرمبارزه درجهت حرکت ازوضعیت نامطلوب به سویی وضعیت آرمانی،هیچ وقت خالی ازخارهایی گزنده ودردسرآفرین نبوده است.زمانیکه پرسمان دموکراسی وحکومت قانون در جامعه ی مانندافغانستان که درآن سنت های کهنه فروپاشیده یابی اعتبارشده اندوارزش های نوین به گونه ی مسخره ی پیش کش می شوند،مانع های دموکراسی وحکومت قانون بیشترازهرزمانی فربه ترونیرومندترخودرابه نمایش می گذارند.همچنان،زمانیکه مانع هادرسرراه حکومت مردمی وبالادستی قانون دربیرون ساختاردولت عرض اندام کرده چالش گری نمایند،برتری یابی برآن هاکاردشواری نمی باشد.اما،اگرمانع هاازدرون علیه دموکراسی وحکومت قانون خودنمایی نمایند،غلبه برآن هاتدبیروفداکاریی بیشتری رامی طلبد.
درافغانستان،ازبدرخ دادها،اکنون مانع هادرسرراه دموکراسی وقانون مداری،بیشتردردرون ساختارهرچندلرزان دولتی خودرابه نمایش می گذارند.افزون برمانع های درون دستگاهی،برای همگان روشن شده است که مانع های هم ازبیرون درسرراه مردمی وقانون مندشدن ساختارحکومت قدعلم کرده اند.تاجائیکه به مانع هایی درون ساختاریی دموکراسی وحکومت قانون ارتباط می گیرد،نگاه درمانده وافسرده ی یک بخش ازقشرحاکم به گذشته ی سیاسی سیاه وننگین کشورکه برای اکثریت قاطع مردم ناشادمی باشدوبرایی آن هازنده سازیی انحصارقدرت راتداعی می نماید؛وبرایی شماردیگریکه ازآزادی های منفی صاحب آب ونان شده اند، قانونیت وحکومت دموکراتیک برابربه دادگاهی شدن آن هامی باشد،کارکردی کردن این ارزش هایی کامیاب بشری رادرکشورمابه دشواری روبروساخته است.به سخن دیگر،مانع های ساختاری که زاده نبودتوازن قوادرقانون اساسی ،جهل ونادانی مدیران رده ی بالاونبودصداقت وشفافیت درانجام وظیفه می باشند،بیشترازهرمانعی دیگری روندرسیدن به دموکراسی وحکومت قانون رادچارمشکل ساخته اند.
افزون برنبودعامل های نامبرده،شکنندگی نظام دموکراتیک آن هم درجامعه ی جنگ زده وفروپاشیده ی مانندافغانستان،به همراه نبودمردم شماری دقیق،شناسنامه،حوزه هایی مشخص انتخابی متکی برنفوس برای نمایندگان مردم که درکشورهای دموکراتیک یکی ازشرایط  مهم تحقق دموکراسی ومردمی ساختن هرچه بیشترنمایندگان می باشد،به پیچیدگی اوضاع افزوده است.ازسویی دیگر،بربنیادقانون انتخابات افغانستان یاقانون های مربوطه،هرنماینده حوزه ی انتخابی مشخص نداشته وبجایی دست زدن به مبارزه ی انتخاباتی دریک حوزه که جایی پیدایش اونیزمی باشدومعمول هم است؛نماینده بایددرسطح ولایت باهزینه ی فراوان به مبارزه بپردازد.این شیوه کارآمددردموکراسی های جهان ازچندین خوبی برخوردارمی باشد:نخست،نماینده خودرامسئول دربرابر مردمی می پنداردکه به اورای داده اند.دوم،مردم به درستی می توانند اوراکنترول نمایند.سوم،درصورت درگذشت یاکناررفتن یاکنارگذاشتن اوبه جرم یادلیل های دیگری،انتخاب کردن جانشین او آسان ترمی باشد.
بهرحال،زمانیکه این گونه مانع هاباهراس افگنی،کاربردآزادیی منفی،تبعیض وتعصب،نبودفرهنگ قانون پذیری،مداراوگفت وگو،رشوت وفساداداری وسیاسی همراه شوندکه شده اند،برداشتن جنازه ی دموکراسی وقانونیت برداشته می شودوشده است.ای کاش  تنهااین هامانع هایی دموکراسی وحکومت قانون درافغانستان می بودند!وجودبیشترازصدحزب باصطلاح سیاسی وبه همین شمارانجمن های نام نهادباصطلاح جامعه ی مدنی که درمجلس نمایندگان حضورصفری دارند؛وهمچنان،حضورپررنگ قدرت نظامی بیرونی هاوذهنیت سگ شدن برای پیداکردن پول دربخش بالایی جامعه،تفاوت درمقدارمعاش های کارمندان دولت که دربسیاری نهادهای حکومتی رئیس سه صدوچهارصدهزارافغانی ومادون آن حتی درسطح معاون نه تاده هزارافغانی تنخواه می گیرد،چنان تخم بی اعتمادی ونفرت رادرمیان رئیس ومادون پاشیده است که کوشش هابرایی استوارسازیی دموکراسی ودیکتاتوری رانیزبیهوده ساخته است.
ازسویی دیگر،دولت هایی ناتوان،ناکارآمدوفاسدکه دولت افغانستان ازفاسدترین آن هامی باشد،این ویژگی رانیزدارامی باشندکه برای هرکارووظیفه ی چه بزرگ وچه کوچک،دست به کمیسیون سازی های بی موردوپرهزینه می زنند،کمیسیون های که درکشورمادرشرایط کنونی ازشماربیرون می باشند.کمیسیون سازی هاکه ازنگاه کارکردی ازدرماندگی اخلاقی-سیاسی وذهنی مقام های بالای دولت حکایت می نمایند،نشان میدهندکه حکومت تاچه اندازه دست وپاچه ودربحران مشروعیت قانونی وحقوقی فرورفته است.دراین روزهاکه دادگاه ویژه ی بررسی مجددِ نتایج انتخابات پارلمانی سال1389،که بذات خودکمیسیونی ناکامی بیش نیست وبه شمار62نفرازاعضایی پارلمان راغاصب صندلی های نمایندگی اعلام و62نفرمدعی برنده شدن درانتخابات رامی کوشددرجای آن هانصب نماید،کشمکش بی پایانی میان حکومت،دستگاه قضایی وپارلمان براه افتاده است که حکایت ازعمق بحران مشروعیت وثبات سیاسی درافغانستان می نماید.بحرانیکه ازدوعامل زیرمایه می گیرد:نخست،نبودشناسنامه درمیان مردم که سبب شده است بجای آن ازکارت های به آسانی قابل چاپ که هرشخصی می تواندآن هارابه شمارنفوس کشورچاپ وپخش نماید.دوم،عدم صداقت درمیان نخبگانِ نانخبه ی حکومتی که ازنفوس شماری وپخش شناسنامه درکشور،مانندگذشته هراس دارندوتشت اکثرت بودن موهومی آن هاراازبام تاریخ به باتلاق جغرافیامی اندازد.
دربحران نامبرده که 62نفر،توسط دادگاه ویژه ی حکومتی بجان 62نفردیگرانداخته شده اندواستدلال هم این است که اولی ها،تقلب کاروبازنده ودومی هابرنده ودرست کارمی باشند؛سبب کشمکش میان دستگاه حکومت،قوه ی قضائیه ومجلس نمایندگان شده است.ازآنجاکه دردموکراسی نیمه جان افغانستان دستگاه قضائیه آلت دست حکومت می باشد،مجلس نمایندگان آن رابخشی زیرین نهادحکومتی تلقی وبجای روی آوردن به فیصله های آن،مستقیماًحکومت رادرتشکیل دادگاه ویژه مقصرومشروعیت آن رابه چالش کشیده وابزارهایی تبلیغاتی دولتی وآزادرابه سویی هماوردی رانده اند،هماوردیی که پیروزقطعی درآن نامحتمل به نظرمی آید.جنگ تبلیغاتی که درآن قوه هایی رنگ پریده ی قانون گذاری وحکومتِ پاازگلیم خودبیرون گذاشته ازنظرقانون،مردم رابه تبلیغات وتظاهرات برله وعلیه یک دیگردرمرکزوولایات هم کشانیده اند.تاجائیکه به کارکردهردوطرف درچهارچوب قانون ارتباط می گیرد،به صراحت می توان ابرازکردکه قانون اساسی،دموکراسی وحکومت قانون رابازیچه ساخته اند؛بازیی ناپاکی که وضعیت اسفباردموکراسی وحکومت قانون رابه نمایش می گذارد.
ازآنجاکه قانون اساسی درنزدحکومت ومخالفان آن بازیچه ونمایش دموکراسی مآبی وحکومت قانون می باشد،هردوجانب،بااستنادبه آن مبارزه ی قدرت راباوج رسانیده وبه عمق/ژرفایی بحران افزوده اند.برای اینکه دموکراسی وحکومت قانون درکشورتحقق پیدانمایدوکشورازبحران مشروعیت که ازسرتاپایی قوه هایی سه گانه رافراگرفته است،بیرون شود.ایجاب می کندکه به اقدام هایی زیردست زده شود:نخست،حکومت،قوه ی قضائیه ومقننه بایدبپذیرندکه گسترش آزادیی منفی وفرارازقانونیت همه بخش هارافراگرفته است.دوم،هیچ کدام به تنهایی نمی توانندراه حلی راطرح وپیش کش نمایند.سوم،دستگاه حکومت ودوقوه ی دیگربسیارکوشش نمایندکه کارکردخودراشفاف وفراجناحی ساخته نسبت به پرسمان هایی قومی،مذهبی،زبانی ونژادی بی طرف بسازند.درغیراین صورت،بحران راژرف ونه تنهابه دموکراسی وحکومت قانون که تامین کننده ی منافع مردم می باشد؛تخطی،بلکه به کشورهم خیانت می ورزند.
امروز،مادرزمانی زندگی می نمائیم که بیشترازهردوره ی دیگردرتاریخ،سیاست کاران چه درسطح بالاوچه درسطح متوسط آسیب پذیرمی باشند؛وانقلاب رسانه ی چنان ابزارهایی گسترده ی پیام رسانی رادراختیارمردم ومخالفان دولت هاقرارداده است که بابهره برداری ازآن ها می توانند حقایق رابه گونه ی روشن درک وسیاست بازانِ دروغ گو،ریاکاروستمگر راکه سیاست وقدرت حکومتی رابجایی عرضه ی خدمات به ملت ها،وسیله ی برای افزایش قدرت وثروت خودساخته اند،بی اعتباروازگردونه بیرون نمایند.اگرشخصی درهرمقام وموقفی دراین باره شک وتردید دارد،بسنده می کندکه به خیزش های توفانزایی عربی که دیکتاتوران هراسناکی مانندمبارکِ مصروزین العاب الدین تونس رابه زباله دان تاریخ سپرد؛ودرحال دفن کردنِ علی عبدالله صالح یمن ،قذافی لیبیا،اسدسوریه و...می باشند،نگاهی بیندازد!مردمان عرب چیزی بیشترازآزادی،دموکراسی،حکومت قانون،عدالت اجتماعی واقتصادی،شرافت،عزت نفس ومحاسبه ی کارکردزمام دران نمی خواهند؛خواستی که درآن، همه ی مسلمان هاازمدیترانه تاکابل وازکشمیرتاجاکارتاهمسومی باشند.درافغانستان که مردم بیشترازدیگرکشورهایی مسلمان،ازستم گری،زورگویی،ریاکاری،تبعیض،تعصب هایی قومی،مذهبی وزبانی که حکومت هاکارسازوعامل آن هابوده اند؛زیان هایی مادی وفرهنگی فراوانی دیده اند،ایجاب می کندکه به برقراریی سامانه ی سیاسی- دموکراتیک -مردم سالاروحکومت متکی برقانونِ برخاسته ازاراده ی آن هاتوسل جسته شود.راه کاریکه هم وحدت ملی رابه طورسیرگونه ونه پیازگونه نگهداری می نماید؛وهمچنان،به حکومت ناکارآمد،درمانده و فاسدکنونی موقع میدهدتا خودرااصلاح کند؛ودرغیرآن، جایی خودرابه سامانه ی سیاسی،مردمی وترقی خواه که یگانه خواست مردم می باشد،بسپارد.