Sunday 31 December 2017

رویداد های ششم ویازدهم جدی ؛ برای مردم افغانستان فاجعه بارتمام شد ند

ابراهیم ورسجی
یازدهم جدی 1396
همه ساله ، از رویداد ششم ماه جدی 1358 / بیست وهفتم ماه دیسا مبرسال 1979م ، یا روزپیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان ، به حیث روزشوم وبد بختی آفرین برای مردم ، گردهمای ها درکابل ومرکزهای برخی ولایت ها برگزار کرده می شود. برخلاف ،از روزهفد هم میزان 1380 / روزهفتم ماه اکتوبر2001 ، یا روز تهاجم هوای ارتش های امریکا وانگلیس علیه امارت باصطلاح اسلامی طالبان وروزاول ژانویه 2002 / روز یازدهم جدی 1380 ، روزنصب شدن طالب کرزی درارگ گابل ، توسط سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا ، ایم آی شش / سازمان جاسوسی- بیرون مرزی انگلیستان وآی اِس آی،سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ،سخنی گفته نمی شود. با ورمن این است که ، نفرت مردم افغانستان ازطالبان، یا شاخه ای ریشوی ارتش پاکستان، باعث بی تفاوتی مردم به خصوص آگاهان آن ها نسبت به روزهای سیاه هفتم اکتوبر/ هفدهم میزان واول ماه ژانویه / یازدهم جدی شده است. درحالیکه پیاده شدن ارتش های کشورهای خارجی به یک کشور مستقل / خود گردان هم ازنظرنقض حاکمیت ملی هم ازنظر قانون بین الدول قابل سرزنش می باشد. سرزنشی که درپیوند با پیاده شدن ارتش سرخ درافغانستان بارها دیده شد ؛ برعکس ، درپیوند با پیاده شدن ناتو دراین کشورسیه روزگار ودارای تاریخ سیاسی نا شاد دیده نمی شود!
بهررو ، درباره رخ داد های روزهای ششم ویازدهم جدی ازاین نگاه بحث نمی کنم که حاکمیت ملی افغانستان را لگد مال کرده اند ؛ زیراکه ،آگاهان وطن دوست وآزادی خواه می دانند که چه مصیبتی رخ داده است؟ اما ازاین نگاه بحث می کنم که هردو رخ داد جانکاه چه دستاورد های خوب وزشتی برای مردم افغانستان داشتند ودارند؟ شا یان ذکراست که ، تجربه ای تروریسم طالبا نی ای پاکستان وضعی درافغانستان ایجاد کرده است که مردم که درفرهنگ سیاسی آن ها چنان رخ داد های پاد شاه گردشی پنداشته می شود وبسیاری آگاهان حضور ناتو را برای دفع تروریسم پاکستانی سود مند می دانند. بهرحال ، ازاین که ، ازنظر جامعه شناسی ، علم های سیاست وتاریخ ، همه رویداد ها درجامعه ها عامل های دارند. ازاین رو ، بهتراست که به عامل های هردو رخ داد به گونه ای کوتاه اشاره ونوشته را پیگیری نمایم. آری ، توحش دسته های جنایت کار تره کی وامین علیه مردم افغانستان به خصوص آگاهان آن باعث شد که مردم هم به خیزش علیه حکومت وحشی ای خلقی نما دست بزنند هم سازمان های مذهبی که درداخل فعالیت های پراکنده داشتند ومرکزی هم درپاکستان داشتند پایگاه مردمی پیدا کنند. ازهمه مهمتراینکه ،بلشویک های وحشی توحش های بی شماری علیه اسلام ومسلمان ها به ویژه فارسی زبان ها درآسیای مرکزی مرتکب شده بود ند؛ وهمزبانی وهمفرهنگی وهم تاریخی میان مردمان آسیای مرکزی وبخش بزرگ مردم افغانستان وجود دارد.
ازاین رو ،اتحاد شوروی کمونیستی که برآن ذهنیت بلشویسم / دین ستیزی فرمان می راند ، ازکمک احمقانه ای حکومت وحشی تره کی و امین به گسترش نفوذ سازمان های اسلامی وتا ثیرآن ها بر مسلمان های آسیای مرکزی ترسیده بتاریخ ششم جدی 1358 / بیست وهفتم ماه دیسامبر1979 ،دست به اشغال افغانستان زد. شا یان ذکراست که ، رهبریی شوروی درآغازعزم براشغال افغانستان نداشته وفکر نگهداری تره کی بی سواد درمقام اول وآوردن ببرک کارمل را درجای امین می کرده است تاکمک به مهاربحران روبه فزونی ای نماید که امین وباند جنایت کار اورا مقصردرجه اول درایجاد آن برآورد کرده بود. ازاین نگاه که امین، تره کی را درماه سنبله 1358 / ماه سیپتامبر1379 م ، بعد ازبازگشت ازگردهمای سران جنبش غیرمتعهدها درهاوانا وتوقف کوتاه درمسکو ، با رسیدن به کابل خفه کرده کشته بود، درواقع، اشغال افغانستان توسط مسکو درجهت منافع امریکا را رقم زد.
طرفه اینکه ، اشغال افغانستان توسط شوروی هم زیان های مالی وتسلیحاتی بی شماربه آن قدرت بزرگ وارد کرد هم موقع نداد که حکومت دست نشانده آن مشروعیت مردمی پیدانماید. درچنان شرایطی ، امریکا که درویتنام جنگ را دربرابر ملی گرایان ویتنامی به کمک اتحاد شوروی وجمهوری خلق چین باخته بود؛ اشغال افغانستان توسط شوروی را غنیمت شمرده به کمک پاکستان شتافت تا ازطریق آن کمک به جهادی ها کرده به رقیب خود ضربه بزند. طوریکه دیده شد ،اتحاد شوروی هم درسیاست جهانی به خاطر اشغال افغانستان درتنگنا قرارگرفت هم فشارکمرشکن براقتصاد بیمارش وارد شد هم گروه های خلقی وپرچمی را یکسو درجهت دولت سازی کرده نتوانست ، یا نخواست یک سو نماید. ازاین رو، درافغانستان بازی را به نفع رقیب باخت وبرپایه قرارداد ژنو امضا شده در ماه آوریل 1988، عقب نشینی ودوسال بعد ازآن بتاریخ پیوست.
درحالیکه ، جهادی ها عقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان وفروریزی کمونیسم روسی را موفقیت بزرگ برای خود فرض کرده بود ند وبرآن می نازند؛ برخلاف ، ازنگاه من ، تازه مشکل شان شروع شده بود. به این خاطرکه ،امریکا بخاطرکوبیدن کمونیسم روسی آن ها را ابزار کرده بود وپاکستان هم هد فی را درافغانستان دنبال می کرد ومی کند که بیشتر ازاشغال شوروی به کشورما زیان رسان بود ومی باشد. من که درپاکستان مهاجربودم ودردانشگاه پنجاب درلاهورعلوم سیاسی خواندم ورهبران وسازمان های جهادی را می شناختم ورابطه سازمانی هم با آن ها نداشتم مگرمدت زمانی کمی آن هم درآغازکارشان،می دانستم که آن ها سیاست مدارنشدند. ازاین رو، نتوانستند خود را به یک نیروی سیاسی سازنده متحول کنند. ازسوی دیگر، پاکستان هم برای ادامه سلطه بر آن ها طرفدار چند دستگی های گروهی وقومی شان بود. جالب این است که، هم خلقی ها وپرچمی ها هم جهادی ها یک وجه مشترک داشتند وآن اینکه قبایلی وباندی فکرمی کردند نه ملی وسیاسی تا کمک به تشکیل دولت ملی به معنای سرزمینی وتوسعه سیاسی درافغانستان نمایند.
بهرحال ،خلقی ها وپرچمی ها وجهادی ها هم حزب های سیاسی نشد ند هم اتحاد شوروی فروپاشید. ازاین رو، اولی ها بی حامی ای بیرونی شد ند ودومی ها مورد بی مهری امریکا واقع شد ند ؛ وپاکستان هم درافغانستان سیاستی را آغازکرد که رابطه به اهداف ومرام اکثریت جهادی ها نداشت. خلاصه اینکه ، پاکستان درآن برهه غیر ازگرفتارشدن دربحران افغانستان پسا شوروی سه مشکل دیگرهم پیداکرد:نخست ، امریکا متوجه شد که پاکستان با دزدی ازکمک هایش برای جهادی ها علیه ارتش سرخ، خود را آماده ای رسیدن به بم اتوم کرده است. به طورنمونه، درکتاب" قصه های درونی پایان جنگ سرد؛ دربلند ترین سطح"،نوشته : مایکل بیشلاس وستراب تالبوت،نشر در سال 1993 ، آمده است ازکمک های صورت گرفته برای جهادی ها تنها 18 درصد آن به آن ها پرداخت شده است؛ ودرکتاب "جنگ های اشباح: تاریخ مخفی سی آی ای،افغانستان،وبن لادن،ازحمله اتحاد شوروی تا یازدهم سیپتامبر" نوشته ستیف کول،نشرشده درسال 2004، آمده است که :" امریکا سالانه بیشتر ازیک میلیارد برای جهادی ها کمک کرده است که درنه سال حضور ارتش سرخ درافغانستان آن را ده میلیارد دالربرآورد می کنم. دراین کتاب ومنا بع دیگر، کمک های عربستان برابر یا بیشترازکمک های امریکا برآورد شده است(1). وقتیکه ازکمک های یاد شده هجده درصد آن به جهادی هاداده شده است ، معلوم است که 82 درصد آن را ارتش پاکستان به جیب خود زده وتوان اتومی برای خود فراهم کرده است! دوم، ایران که ازجنگ با عراق رها شده بود ، رو به افغانستان آورده فعالیت بی رقیب پاکستان را به چالش گرفت. سوم، پیش ازآن برهه ای حساس تاریخی ، بیاد دارم که راجیف گاندی نخست وزیر هند ازمسکو روانه ای واشنگتن شد ودربازگشت ازواشنگتن ، خبرنگاری ازو درمیدان هوای دیلی نو پرسان کرد که چه شد که ازمسکو به واشنگتن گرایش پیداکردید ؟ گاندهی درپاسخ به پرسش پرسان کننده گفت که :" شوروی هرچه ازعلم وفن آوری جنگی وغیرجنگی که داشت گرفتیم واکنون به گرفتن ازچیزهای نیازداریم که امریکا دارای آن ها می باشد." به سخن دیگر، نگرانی امریکا ازپروژه اتومی پاکستان ،رهای ایران ازجنگ با عراق وگرایش هند به سوی امریکا ، سه رخ دادی بود که پاکستان را درجهان ،منطقه وافغانستان درتنگنا قرارداد.
دررابطه به تمایل ایران به افغانستان پسا شوروی ونگرانی پاکستان ازآن، بیاد دارم که استاد ربانی ، رهبرجمعیت اسلامی وبعد تررئیس دولت مجاهد ین درکابل ،ازیک خاطره اش دررابطه به صاحب زاده یعقوب علی خان وزیرخارجه پاکستان یاد کرد وآن این بود که :" روزی همه رهبران سازمان های جهادی را یعقوب علی خان ، وزیرخارجه پاکستان به افطاردعوت کرده بود وقبل ازافطارملاقاتی داشتند با اودروزارت خارجه ودروقت گفت وگو، یعقوب خان گفت که اگرایران ازفارسی زبان های افغانستان حمایت کند، پاکستان ازپشتون های آن کشور حمایت می کند. استاد ربانی گفت که بعد ازابرازچنان سخنی بی مزه ای، وقتیکه به سوی من فارسی زبان دید تکان خورد ومن هم به دعوت افطاری اش نرفتم." درواقع ، تاکید وزیر خارجه ای پاکستان بردفاع کشورش ازپشتون های افغانستان بعدا سیاست تفرقه اندازانه ای آن کشورش درپیوند با کشورما شد.
به طورنمونه ، وقتیکه درماه ثور 1371 ، حکومت دکترنجیب الله فروپاشید وفارسی زبان های جهادی حکمتیار پشتون وکاندید مورد نظرپاکستان را به حاشیه راندند، فرمانده مسعود ازمن دعوت کرد تا به کابل بیا یم. بعد ازرسیدنم به کابل، فرمانده مسعود ،بتاریخ 8 جوزا، مهمانی ترتیب داده بود دربند قرغه که درآن من بودم وعده ازژنرال ها وچند نفردیگر. بحث هامان همه درباره ای مسایل سیاسی- فرهنگی - اداری ودولت سازی متمرکزبود. بعدازختم جلسه که وقت نمازونان نیم روزبود،ژنرال مومن که سخنان مرا بد قت شنیده بود؛ برایم گفت که اشتباه کرده است ازاین که علیه دکترنجیب خیزش وجاده سازی برای به قدرت رسیدن جهادی ها کرده است.همچنان ، برایم گفت که ازمسعود ودارودسته اش وحکمتیار ودارودسته اش کاری درجهت بهبود اوضاع افغانستان ساخته نیست. افزون برآن ، به من گفت که اگرهمین گونه که بحث کردید ، بیائید سازمان بسازید درخد مت تان می باشیم. برای او گفتم که زمان جنگ است نه سیاست کردن ودرجنگ مورد نظرهم این کابل است که ویران می شود که شد.
بعد ازبحث کوتاه با ژنرال مومن ، به فرمانده مسعود گفتم که پنج دقیقه با شما سخن های دارم واوهم پذیرفت. درهمان پنج دقیقه ، برای فرمانده مسعود درتنهای گفتم که شما کاندید برای برهه ای پساکمونیستی نبودید. پس، چرا به کابل آمد ید؟ او واقعا ازاین سوال من نگران شد ؛ ومن به اوگفتم که اکنون که به کابل آمده اید، بهتراست درباره سه مسئله بطور جدی فکرنمائید: نخست، تمام رهبران دیروزافغانستان نوکران قدرت های استعماری سیاه وسرخ بودند. ازاین رو،با امریکا درتماس شوید تا نگذارد که پاکستان با دامن زدن به جنگ های گروهی- قومی که حکمتیارآماده ای آن می باشد، کابل را ویران نماید. اگرکابل ویران شود، جهاد شما ضرب صفرمی شود. دوم، اگرامریکا شما را تحویل نگرفت وممکن است که پاکستان مخل واقع شود، دراین صورت ،مسکو، دیلی نو وتهران را درنظربگیرید؛ سوم ،درباره تقسیم قدرت با حکمتیار فکرنمائید. افسوس که حکمتیار زیرفرمان آی اِس آی آماده ای اشتراک درقدرت با استاد ربانی نبود. من که حکمتیاررا می شناختم ؛ باتوجه به شناخت ازاو،به فرمانده مسعود گفتم که اگر با ژنرال دوستم ومزاری ، تفاهم درساختار قدرت نمائید، هم کثرت گرای رعایت می شود هم حکمتیار ازبلند پروازی دست کشیده وارد دولت می شود یا منزوی ترمی شود. این که شروع کار است. بعد ازآن درباره تد وین قانون اساسی ،مردم شماری، توزیع شناسنامه / تذکره وتعیین واحد های اداری براساس شمارمردم ورفتن به سوی دموکراسی وانتخابات وتمثیل اراده ای مردم باید فکرکرد. درغیرآن، ازنظر سیاسی آینده ای روشنی برای جهادی ها چه شما وچه حکمتیارنمی بینم.
بهررو ، فرمانده مسعود آن گونه که من پیشنهاد کرده بودم عمل کرده نتواست. ناتوانی ای که ازفرهنگ سیاسی کمرنگ وتوطئه زده ای افغانستان وتجربه موفق چریکی وکمبود دانش سیاسی- اداریی او برخاسته بود. استاد ربانی هم که یک استاد علوم دینی بود ودیگرمولوی های با صطلاح سازمان داروپیرگیلانی وحضرت مجددی ، یا سردسته های دوگرایش صوفیانه همه فاقد تجربه سیاسی- اداری بودند . ازاین رو ، شرایط را مساعد ساختند برای قویترشدن قومندان های جهادی ودسته های شبه نظامی ژنرال دوستم وجنگ های باهمی آن ها وویران شدن کابل وتولید طالبان والقاعده توسط ارتش پاکستان . اگرچه طالبان درظاهرمدعی اجرای شریعت وتامین امنیت درافغانستان بودند، اما پاکستان آن ها را برای خلع سلاح قومندان ها به خصوص قومندان های فارسی زبان ودرواقع جمع آوری اسلحه ازافغانستان وگرد آوردن آن در سلاح خانه های ارتش خود وتعمیق سیاست خائنانه ای خود دراین کشورجنگ زده وویران شده ابزارکرده بود.
بهرحال ، جنگ های گروهی جهادی ها ودسته های شبه نظامی ژنرال هم کابل را ویران کرد هم زمینه سازی برای مواد خام شدن طالبان برای سازمان های جاسوسی پاکستان وبا داران فرامنطقه ای آن ها کرد. جالب این است که ، طالبان بنام شریعت ابزار سازمان های جاسوسی پاکستان وبا داران فرامنطقه ای آن شده بودند، اما نمی دانستند که ابزارهستند. ابزاری که با پوشش مذهب براه انداخته شده بود وادامه دارد. ازاین رو، اگرجهاد ی ها ودسته های شبه نظامی ژنرال دوستم کابل را ویران کردند ، طالبان درجنگ با جبهه ای مسعود، هم شمالی را ویران هم بت های بامیان را تکه - پاره وبی فرهنگی ای خود را نمایش دادند. افزون برآن ، طالبان درشمال ومرکزوغرب افغانستان هم بی شمارتباه کاری کردند. باتوجه به چنان ویرانگری های ، کسانی زیادی را ازکابل وشمالی ودیگربخش های افغانستان درداخل وپاکستان وایران دیدم که ازاتحاد شوروی بخاطرکمک هایش به افغانستان ستایش می کردند وحق هم داشتند ستایش کنند. به این خاطرکه، جهادی ها برخلاف وعده ها ومرام ها وشعارهای خود بنام مبارزه با کمونیسم تباه کاری کرده بودند. دراین تباه کاری، امریکا ، انگلیستان، پاکستان ، عربستان وایران هم شریک بودند. بنا برآن ، باید سرزنش کرده شوند! شایان ذکراست که، شوروی کمک های هنگفت مالی کرد وحکومت دست نشانده اش غارت گرنبود.ازاین سبب، کمک های خوراکی شوروی برای مردم نیاز مند افغانستان رسید. مثلا، باری اززبان ادوارد شوارد نا د زی ، اخیرین وزیرخارجه ای شوی، شنیدم که کشورش 60 ملیارد دالر درافغانستان هزینه کرده است.هزینه ای که به مردم غریب هم رسیده بود.
با درنظرداشت کمک های اتحاد شوروی ودستاورد های بد نوکرانش درافغانستان ، بهتراست که ازیک دستاورد آن یاد وراجع به بی دستاورد یی امریکا تمرکزکرده نوشته را پایان دهم. درباره دستاورد شوروی درافغانستان به گونه کوتاه می گویم که نیکیتا خروشچف رهبر شوروی (1953-1964) درخاطرات خود نوشته است که:" درسال 1957 مهمان جواهرلال نهرو نخست وزیرهند بودم که پیام تلفونی پاد شاه افغانستان برایم رسید واو درپیام خود ازمن خواسته بود که دروقت بازگشت به مسکو،نشستی کوتاهی درکابل داشته باشم ومن هم پذیرفتم وبه کابل رفته درجریان گفت وگو با شاه ووزیرانش دریافتم که افغانستان چه مشکلی دارد؟ ازاین رو،درگام نخست برای افغانستان نان پزی / سیلو ساختم. خروشچف همچنان درخاطرات خود به امریکا حمله کرده است که کمک هایش به طبقه مرفه جامعه های پس مانده ونهاد کاران سود جوی غیردولتی واریزمی شود." (2) دراین باره که کمک های امریکا به طبقه مرفه ونهاد کاران غیردولتی می رسد ، غارت کمک های امریکا توسط دارودسته ای کرزی وغنی وعبدالله ونهاد کاران غیردولتی همکارشان سند محکمی شده می تواند. بهررو، خروشچف نه تنها نان پزی بلکه سرک های پخته ای کابل ومیان کابل وولایت ها تا مرزآمو ، پاکستان وایران وخانه های میکرویانی ومیدان های هوای وتونل سالنگ را دردوره زمام داری خود ساخت.
ازاین رو،گفته می توانم که شوروی تمام زیرساخت های اقتصادی افغانستان را ساخت. به سخن دیگر، افغانستان پدیده های مدرن را ازمدرنیسم روسی گرفت. جالب این است که ، خروشچف درخاطرات خود یاد آورشده است که با هزینه کمی درافغانستان ذخیره ای زیادی برای شوروی کرده است ومنظورآن این است که اگرامریکا درافغانستان پایگاه می گرفت، هزینه های زیادی را برای شوروی تحمیل می کرد.اگرچه خروشچف درخاطراتش ازمقدارهزینه ی شوروی درافغانستان چیزی نگفته است، اما درترجمه ای فارسی خاطرات او،مترجم هزینه ای دوره ی اودرافغانستان را یک میلیارد دالریاچیزی بیشترازآن برآورد کرده است. آری، خروشچف درکودتای درون حزبی حزب کمونیست شوروی درسال 1964 ترسای بازنشسته ساخته شد،اما کمک های شوروی برای مدرنیزه ساختن افغانستان ادامه یافت تا کودتای ننگین ماه ثور1357.ازاینکه درکودتای نامبرده خرد ضابطان قبایلی اکثرا برخاسته ازدوطرف خط دیورند با رهبری باصطلاح خلقی تره کی وامین که اولی ازمنطقه پیشین شمال کویته بلوچستان پاکستان ودومی ازخروتی های آن سوی دیورند درنزدیک کرم ایجنسی پاکستان بود وتوان درک مدرنیسم را نداشتند،باکشتار تحصیل کرده های افغانستان ودین ستیزی هم زمینه سازی برای پیاده شدن ارتش سرخ هم نابودی مدرنیسم روسی درافغانستان کردند. بازیی کثیفی که نه تنها کمک به نابودی مدرنیسم روسی بلکه کمک به تباه کاری پاکستان باکمک امریکا وانگلیس درافغانستان کرد. این که تره کی وامین با چنان تباه کاری به نفع امریکا،جاسوس سیا بود ند یانه، داوری را به پرچمی های کارملی می سپارم که بسیاریی آن ها به همین باور بودند وهستند.
بهرحال، نابودی شوروی برابر شد به نا بودی پروسه کمرنگ مدرنیسم یا نوسازی درافغانستان که بسیارکند توسط ظاهرشاه شروع شده بود. جالب این است که ،هفتم ثورو ششم جدی ایست مدرنیسم روسی ویا زدهم جدی با تشکیل حکومت امریکای کرزی شروع امید وارکننده وفرجام آن هیچ می باشد. آری ،اگرکرزی،غنی وعبدالله ادعای داشتن دستاورد کنند، به آن ها می گویم که فربه شدن قبایلی گری وتروریسم برخاسته ازآن به کمک ارتجاع پاکستان با حمایت امریکا وانگلیس را می توان فرجام کارشما حساب کنم. شایان ذکراست که ، بی دستاورد بودن سیاست افغانی امریکا به این معنا نیست که آن کشورهزینه ای درافغانستان نکرده است. بلی، امریکا درافغانستان از اول ژانویه 2002 / یازدهم جدی 1380 خورشیدی تا کنون 125 میلیارد دالر دربخش های دولت سازی وبازسازی هزینه کرده است. هزینه ای که هم دردولت سازی هم دربازسازی اقتصادی چیزی کمی یاهیچ را نشان می دهد. مثلا، همین که امریکا ونوکرانش : کرزی، غنی وعبد الله ودیگرنوکرچه هایش سرک های کابل را ترمیم وتونل سالنگ را بازسازی کرده نتوانستند، به صراحت می گویم که آقا وغلاما نش دستاوردی درافغانستان ندارند. آری ،سه دستاورد دارند: نخست ، حکومت داری فاسد؛ دوم، تبدیل شدن افغانستان بدرجه اول کشوری تولید کننده ای مواد مخدردرجهان ودارای بیشترین شمارمعتادان،بیکاران ووآواره گان؛ سوم، تروریسم روبه گسترش. سه دستاوردی جانکاهی که امریکا ونوکرانش را نزد مردم افغانستان منفورساخته است.
وقتیکه می گویم امریکا درافغانستان دستاورد ندارد، خوب است که تنها نیسم. مثلا، جان ساپکو،بررسی کننده ای خاص کمک های امریکا برای بازسازی افغانستان دربررسی های خود اعتراف کرده است که کمک های کشورش تلف شده اند ونتیجه ای را نشان نمی دهند. بطورنمونه، بتاریخ پنجم آوریل - شا نزدهم ماه حمل ،مستر جان ساپکو دردانشگاه آتوای کا نا دا سخنرانی داشت ودر سخنرانی خود اشاره های به ناموفق بودن امریکا درافغانستان بدون تماس گرفتن به علت ها کرد.ازاین رو، دربخش پرسش وپاسخ ،نه پرسش بلکه سخنرانی وبه غلطی های سیاست امریکا درافغانستان اشاره کردم (3). همچنان ، تا اندازه ای که رویداد های افغانستان از اول ژانویه 2002 تا کنون را پیگیری کرده ام ، به این نتیجه رسیده ام که مشکل امریکا درکمبود کمک هایش به کشورما نبود ونمی باشد، اما زاده ای گزینش های نا درست سیاسی- اداری می باشد که دراین کشورفروپاشیده کرده است. مثلا، مشکل عمده افغانستان پسا طالبان اداره سازی به خصوص درولایت ها وشهرستان ها / ولسوای ها بود. اداره سازیی که پیوند استواربا توان مد یران نصب شده توسط امریکا درکابل داشت ودارد.
متاسفانه ،امریکا وانگلیس عده ای ازنا دان ها وبی خبرها ازاداره سازی وسیاست وافتصاد را ازهتل ها وکارخانه های کشورهای خود وپاکستان بنام تکنوکرات به کابل آورده رئیس ، وزیر، والی ،سفیرو...ساختند. ازسوی دیگر، بالاکشیده شدن جاهلان بنام تکنوکرات درافغانستان توسط امریکا وانگلیس درشرایطی صورت گرفت که قبلا کشورهای نامبرده ازجهادی ها علیه کمونیست ها وازطالبان علیه جهادی ها بهره برداریی غرض ورزانه کرده درقلب ها وذهن های هرکدام آن ها نسبت به خود عقده های بی پایان ایجاد کرده بود ند. افزون برآن ، پاکستان که وسیله بازی های ابزاری امریکا وانگلیس درافغانستان شده بود ، ازتشکیل حکومت امریکای- انگلیسی کرزی وتکنوکرات های بی سواد همکارش بخاطر حضور جهادی های مخالف خودش وبازشدن سفارت هند درکابل رضایت نداشت. ازاین رو ، ضعف ونابکاری ونوکری بسیاری باصطلاح تکنوکرات ها به خود ش به خصوص کرزی را وسیله ساخته هم کمک به ضعیف ترکردن حکومت پوشالی ای آن ها هم کمک دربازسازی القاعده وطالبان وگسترش تروریسم درافغانستان کرد.
اینجاست که باید دونا دانی یا اشتباه بزرگ ویک غرض ورزی را درکنارهم قرارداده نشان دهم که شوروی وامریکا به ترتیب بخاطربالا کشیدن نادان ها به قدرت درکابل کمک به فروپاشی وشکست جنگ خود علیه تروریسم درافغانستان کرده اند. منظورم ازنا دانی شوروی وامریکا نسبت به افغانستان ؛ بالاکشیده شدن خلقی نماهای نادان ووحشی توسط مسکو وبالاکشیده شدن نا دان های پسوند تکنوکرات داده شده توسط واشنگتن می باشد. معلوم است که نادان های اولی اول آگاهان افغانستان را کشتند وآواره ساختند ودوم بسیاری شان اعضای طالبان زیر فرماندهی نصیرالله بابروزیرداخله پاکستان شدند. نادان های تکنوکرات نامیده شده توسط امریکا هم ازاینکه دراداره سازی صفربودند کمک به بازگشت تروریسم طالبان کردند. اکنون ، مسئله خنده آواره این است که ، دربخش های کلید ی اداره مسخره تکنوکرات های جاهل ،تمام جهال خلقی وپرچمی وطالبانی وافغان ملتی جمع شده هم نزاع های قومی خلق کرده اند هم طالبان هم تبارخود را تقویت کرده اند هم کمک های امریکا برای بازسازی افغانستان را غارت کرده اند. همزمان با غارتگری باصطلاح تکنوکرات ها وناتوانی شان دراداره سازی، غرض ورزیی پاکستان فربه ترشد. معلوم است که ، پاکستان می خواست امریکا ، افغانستان را ازطریق اسلام آباد اداره نماید نه اینکه خود ش مستقیم وارد بازی سیاسی- استراتژیک درآن شود. به این خاطرکه ، حضورمستقیم امریکا درافغانستان برهم زدن سیاست عمق استراتژیک پاکستان می باشد. درباره نا دانی امریکا راجع به افغانستان که به آن اشاره کردم، خوب است که را برت گیتس وزیر دفاع قبلی امریکا درکتاب خود" وظیفه " اذعان کرده است که:" با وجود بیست سال درگیری درافغانستان ، چیزی درباره این کشور نمی دانیم." جای تاسف این است که ، اکنون که 16 سال وچهارماه ازدرگیریی بی دستاورد امریکا درافغانستان می گذرد ، مسئولان این کشور کوشش نمی کنند اوضاع حساس آن را درک وسیاست خود را به گونه ای بازخوانی وراه اندازی نمایند که کمک به بیرون شدن محترمانه ای امریکا ازاین کشوربحران زده، ویران شده ، وتروریسم زده نماید.
بنا برآن ، به صراحت می گویم که ادامه سیاست غلط امریکا درافغانستان بزیان خود ش ومردم این کشور وبه نفع تروریستان می باشد. اکنون که درباره نا دانی شوروی و امریکا درباره افغانستان سخن گفته شد ، بهتراست که درباره نا دانی نوکران دومی یا تکنوکرات های بی سواد بحث کرده نوشته را پا یان ونشان دهم که هم نوکران هم با دارشان درافغانستان دستاوردی جزتباه کاری وگسترش تروریسم وفقروآوراه گی مردم ندارند! ازاینکه شوروی بتاریخ پیوسته ونوکران افغانش اکثرا نوکران امریکا وانگلیس وپاکستان شده اند ، بهتراست که نوکران نادان وباصطلاح تکنوکرات دست ساخت امریکا وانگلیس را درنظرگرفته بیاد شان بدهم که دستاورد ندارند وعلت بی دستاوردی شان هم ماندن شان ازنظرذهنی درگذ شته وحضورفیزیکی شان درحال می باشد. به این خاطرکه، کوشش دارند تجربه فاجعه بارعبدالرحمن خان راتکرارکنند. تجربه ای که هم قابل تکرارنیست هم تکرارکننده ها را نابود می کند. ازاین رو، هم به تکنوکرات های جاهل هم به سیاست گران دیگرقوم ها می گویم که افغانستان کنونی به پایان دادن به ذهنیت قبایلی درسیاست ،تحقق دموکراسی، حقوق بشر،کثرت گرای، نفوس شماری شفاف یا غیرسیاسی، تعیین واحد های اداری براساس نفوس وحکومت قانون نیازمبرم دارد. درغیرآن ،آینده ای روشنی برای آن دیده نمی شود ، یا همان تجربه ای ملانصرالدین با بلند کردن خرش دربام درافغانستان تکرارمی شود. تجربه ملا نصرالدین این است که ، روزی برای تعمیربام خانه ،مصالح ساختمانی رابرپشت خرگذاشت وبه بالای بام برد،الاغ بازحمت وکمک ملا،پله ها رابالارفت؛ ملامصا لح را ازپشت خربرداشت،اماهرچه کرد خرازبالابه پائین نیامد! ملا الاغ را بالای بام رها کرد وبه خانه رفت تا استراحت کند که ناگاه دید خربربام بالاوپائین می پرد وآرام ندارد. ملا بربام شد تاخررا آرام کند که دید،سقف اتاق خراب شده وپاهای الاغ درسقف فرورفته است. کمی بعد، سقف فروریخت والاغ سقوط کرد ومرد! ملاگفت : لعنت برمن که نمی دانستم اگرخربه جایگاه رفیع برسد،دیگرپائین نمی آید تا جایگاه را ویران کند وخود راهم به کشتن دهد (4). یعنی نادان های بلند کرده شده توسط امریکا به قدرت درافغانستان ، کمک به نابود شدن خود شان وشکست جبران ناپذ یر امریکا دراین کشور بحرانی وتروریسم زده می کنند!
پانویس ها:
1- At the Highest Level: The Inside Story of The End of Cold War, by Michael Beschloss and Strobe Talbott, originally published:1993 p…. and Ghost Wars: The Secret History of The C I A ,Afghanistan and Bin Laden from the Soviet Invasion to September 10,2001,pp-65-66.
2- Khrushchev Remembers, With an Introduction, commentary and notes, by Edward Crankshaw, translated and edited by Strobe Talbott, copyright@ 1970 by little, brown and company (inc)pp-507-508
3- I warsajee.blogspot.com/2017/04/blog-post_5html
4- Iranglobal.info/632793

Friday 29 December 2017

اسلام به یک الهیات رهای بخش نیازدارد تا خود را ازچنگال مستبدان وتروریستان نجات دهد

ابراهیم ورسجی
هشتم جدی 1396
این تبصره یا تحلیل درباره یک مقاله به این عنوان" امپریالیسم با خطرکدام دین می جنگد ؟" (1) پخش شده درسایت هفته ارایه شده بود. ازاین که درصفحه فسبکم پخش شده است ، بهتر دانستم دروبلاک اندیشه هم پخش شود تا دوستان ازآن مستفید شوند! بارها دوستانم ازمن خواسته بودند که درباره الهیات رهای بخش امریکای لاتین مطالبی نوشته پخش نمایم تا کمک به مبارزه با تحجر مذهبی در اسلام نمایم .متاسفانه ، وقت چنان کاری را نیافتم.اکنون که این نوشته ارزشمند درباره الهیات رهای بخش ومبارزه امریکا علیه آن را خواندم انگیزه پیداکردم تا هم خواست قبلی دوستانم را برآورده کنم هم آن هارا تشویق به خواندن این مقاله بسیارارزشمند وخواندنی کنم. واقعیت این است که ، مسیحیت بعد از سه قرن مبارزه با ستم واستبداد توسط امپراتور وقت روم به یک دین دولتی تبدیل وابزار شاه وشیخ ساخته شد.جالب این است که ، دراین بازی نادرست ،شاه مغلوب وشیخ غالب شد وشیخ هم هزار سال بنام امپراتوریی مقدس روم که نه امپراتوری بود ونه مقدس حکومت کرد. جالب این است که ، خلافت ها وامارت های شاهان وشیخان مسلمان هم شباهت های زیادی باامپراتوری مقس روم شیخان مسیحی داشتند. افسوس که اسلام لوتر تولید نکرد تا مانند او که به قرون وسطی یا دوره تقدس نمای کلیسا فرمان ایست داد،به تاریخ سیاه وستمگرانه ای شاهان وشیخان اسلام اسیر استبداد شاهی- شیخی فرمان ایست بدهد. نبود چنان فرمانی هم افتادن اسلام به چنگال تروریستان بنام احیای خلافت می باشد.
بهر حال ،الهیات رهای بخش که در1962 درامریکای لاتین شروع شد؛ دست بدوکار بسیار مهم زد:نخست،با تفسیرنو از مسیحیت آن را هم ازجزمیت ها ودگم های کلیسای بیرون کرد هم به مسیحیان تلقین کرد که مسیحیت کلیسای رابطه به مسیحیت حضرت مسیح ندارد؛ دوم،به نفع توده های زحمت کش به مبارزه علیه نفوذ امریکا وبراندازی حکومت های نظامی دست نشانده آن برخاست. معلوم است که دررها کردن مسیحیت از دگم وتحجر فکری وذهنی توسط مبارزان اولیه الهیات رهای بخش ، کلیسای کاتولیک عصبانی شده بود حتا موضع خصمانه علیه آن گرفت.اما موفقیت مبارزان الهیات رهای بخش این بود که، پاپ جان پال دوم ، پاپ وقت واتیکان موضع خود را نسبت به الهیات رهای بخش تغییرداد یا نرم کرد. همین که اکنون پاپ فرانسس پاپ واتیکان خودش از وفاداران الهیات رهای بخش می باشد، نشانگراین است که تحجر ودگم مذهبی روبه مرگ والهیات رهای بخش رخنه در همه شعبه ها وگرایش های مسیحیت از برازیل تا روم کرده است.
روشن است که ازکارنامه نوآورانه دینی الهیات رهای بخش که اکنون پاپ فرانسس هم ازآن ستایش می کند،همه ملت های ستمزده امریکای لاتین بهره مند شده اند. پس، بهتر است که بدومسئله اشاره وتبصره ام را پایان دهم:نخست،الهیات رهای بخش درعرصه های سیاسی - اجتماعی- فرهنگی درتبانی با مارکسیست های اصلاح شده ،جامعه مدنی وملی گرایان نو گرا در امریکای لاتین کوشش ومبارزه موفقانه ای در جهت براندازی نفوذ استعماری امریکا کرده است که ازهرنگاه قابل ستایش می باشد. دوم، مسلمان ها نیازمبرم دارند که ازتجربه الهیات رهای بخش برای نجات ازشرارت های حکومت های شاهی وشیخی بهره برداری کنند.درباره شرارت های حکومت های شیخی- شاهی درکشورهای مسلمان وخدمت آن ها به امریکا،سه نمونه بسیارزشت را می توانم نشان دهم:نخست، حکومت آخوندی ایران که روزعلیه امریکا شعارمی دهد وشب درخدمت آن در39 سال گذشته بوده است.دوم،حکومت قبایلی -شیخی عربستان است که ازقراردادلوزان میان ملک عبدالعزیزوروزولت درماه فوریه 1945 تا کنون درخدمت امریکامی باشد.یعنی امریکادربدل نفت آن را حفظ کرده است.اما خوب است که نوکراست وشعارعلیه بادارخود مانند آخوندیسم ایران نمی دهد.سوم، ائتلاف نظامی ها وملاهادرپاکستان می باشد که طالبان والقاعده و40 گروه تروریستی دیگررا به کمک مالی عربستان وامارات متحده تولید وافغانستان حتا پاکستان را تروریزه کرده است.ازاین رو، به نفع دانشگاهیان وملاهای نواندیش درکشورهای مسلمان می دانم که ازتجربه الهیات رهای بخش علیه مستبدان شاهی وشیخی وتروریسم تولید کرده آن ها بهره برداری نمایند.
1- www.mejalehhafteh.com / 2017/12/29/

Tuesday 26 December 2017

درافغانستان ، فرهنگ خشونت روبه گسترش دارد


ابراهیم ورسجی
پنجم جدی 1396
لظه قبل ، یک نواررا درصفحه فسبک یا یوتیوب دیدم که درآن یک نفردرجریان به اصطلاح بحث وتحلیل سیاسی - تلویزیونی با بوتل برسر یک سناتورمی کوبد. به این کاری ندارم که موضوع بحث سناتور وکوبنده ای بوتل به کله ای اوچه بوده است؟ اما ، به این مسئله کاردارم که به اصطلاح بزرگان ومبصران سیاسی افغانستان کمک به گسترش فرهنگ خشونت کرده ومی کنند. مسئله ای که ازهرنگاه قابل سرزنش می باشد.
معلوم است که ، بعد ازآمدن رضاکارانه یا تحمیلی به غرب ، به فهم فرهنگ وتمدن غربی وچگونگی بهره برداری از آن ها درفرهنگ وجامعه ای مسلمانی پرداخته ام. ودراین راستا،کتاب های:"اسلام وسکولاریسم" و" اسلام، غرب ودموکراسی" و"اسلام، غرب وحقوق بشر" را نوشته ام وهمچنان بیشتر از760 مقاله دروبلاک اندیشه ووبلاک انسان گرای ارایه وتبصره های مربوط به مسایل یاد شده ومسال روزرا ازطریق فسبک هم ارایه کرده ام که درصفحه فسبکم دردسترس می باشند.
آری، ازمطالعه درباره تمدن غرب ومطالعاتی که درباره جامعه های مسلمان به خصوص جامعه ای افغانستان ودین اسلام کرده ام ، به این نتیجه رسیده ام که بزرگترین دستاورد تمدن غربی منشورجهانی حقوق بشر وبزرگترین بدقمستی مسلمان ها پس مانده گی آن ها درمقایسه با غرب حتا چین وهند می باشد. بنابرآن، به فرهنگی ها وکتاب خوان ها وفسبکی های افغانستان پیشنهاد می کنم که خطرهای فرهنگ خشونت را درک وکمک درمهارآن نمایند. شایان ذکراست که ، ازفرهنگیان وکاربران فسبکی یاد کردم نه ازحکومتی ها ومبصران شبهه سیاسی مدافع آن ها درشبکه های تلویزیونی بی هدف وبی مرام ودراصل پروپاگند کننده نه مبلغ خوبی ها وهشداردهنده ازبدی ها. به این خاطرکه ، ازحکومتی هاهمان سناتور وازمبصران سیاسی ، همان فرد حمله کننده به اونمایندی گی می کنند. دونفریکه کمک به فربه شدن خشونت کرده ومی کنند یاخود شان قربانی خشونت می باشند.
بنا برآن، به صراحت می گویم که ، درافغانستان چند قومی ، چند مذهبی ای گرفتارحکومت داری فاسد ونابکاروتروریسم رو به گسترش وفرهنگ خشونت، به کثرت گرای واحترام متقابل نیازمبرم داریم. کثرت گرای هم معلوم است که درحقوق بشر غربی بازتاب یافته وقرآن هم با پذیرش عزم ماندن ورفتن انسان ها ازدین ومحترم داشتن همه فرزندان آدم بدون درنظرداشت مذهب وقوم شان کثرت گرای وآزادی عقیده را که درمنشورجهانی حقوق بشر بازتاب یافته است را پذیرفته است.ازاین رو، می توانم بگویم که هم قرآن هم حقوق بشر که حکومت نابکارافغانستان کمیسیونی بنام آن دارد ،مخالف فرهنگ خشونت ومشوق فرهنگ مدارا وهم دیگرپذیری واحترام متقابل میان انسان هابا گرایش های مذهبی وقومی وسیاسی گونه گون می باشند.

Monday 25 December 2017

کاربرد برخورد تمدن ها درپیوند با جنگ های کنونی درجهان پایه منطقی ندارد

ابراهیم ورسجی
چهارم جدی 1396
این تحلیل درپوند با یک مقاله زیراین عنوان: " نگاهی مجدد برتزبرخورد تمدن ها" ؛ پخش شده درسایت هفته ارایه شده بود(1).ازاین که درصفحه فسبکم پخش شده است، بهتردانستم که دروبلاک اندیشه هم بازتاب داده شود تا دوستانم ازآن مستفید شوند! هم هانتینگتن با جنگی نمایش دادن تمدن ها غلط کرد هم آن های که امپراتوری آشوب کنونی در جهان را زاده ای برخورد تمدن ها می دانند غلط می کنند. بطورنمونه،به مشکل می توان جنگ های کنونی در گوشه وکنارجهان را جنگ تمدن ها نام نهاد.دراین باره ، دلیل های زیادی دارم که جنگ های کنونی جنگ های تمدن ها نیست. مثلا،پاکستان چهار دهه می شود که به افغانستان تروریست وتباه کار صادرمی کند وهردو مسلمان هم هستند. افزون برآن، ایران وعراق هشت سال علیه هم دیگر جنگ کردند واکنون عربستان وایران در یمن علیه مسلمان ها تباه کاری می کنند. ترکیه ،ایران وعراق علیه مسلمان های کرد که درشمال عراق که همه پرسی برگزارکرده وخواستار تحقق حقوق ملی شان شده بودند؛ برای سرکوب ومهارکردهای خود متحد شدند. بنابرآن،تمدن اسلامی خودش با خودش جنگ کرده ومی کند. ازاین رو،برخورد تمدن های هانتینگتن می رود به کنار.
آری،بجای برخورد تمدن های هانتینگتن ،جهان شاهد تهاجم سرمایداری جهانی زیر نام جهانی سازی علیه دولت های ملی یا شبه ملی سرکش دربرابر امریکا ودیگر بخش های سرمایداریی هانی می باشد. بطورنمونه،براندازیی حکومت صدام حسین در سال 2003 توسط جورج بوش واستقبال ملا خامنه ای ازاو وکمک هردوشان در ایجاد داعش سنی وجنگ داعش شیعه زیر فرماندهی طالب سرهنگ سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران ؛ درواقع ، هماهنگی بنیاد گرایان مسیحی واسلام شیعه را علیه اسلام بنیاد گرای سنی به نمایش می گذارد نه بر خورد تمدن های هانتینگتن را. افزون برآن،براندازی حکومت سرهنگ قذافی توسط انگلیس وفرانسه وامریکا وغارت 200 میلیارد دالر سرمایه های ارزی وطلای او نشانگر سود جوی های مالی حلقه های سیاسی وشرکت های تولید اسلحه در غرب می باشد نه بر خورد تمدن ها.1
1-mejalehhafteh.com/2017/12/3/

Saturday 23 December 2017

فرق اخلاق با دین


ابراهیم ورسجی
سوم جدی 1396
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند / قومی که گشت فا قد اخلاق مرده است
حکومت های مستبد ، گسترش تروریسم بنام دین ومذهب وعقب ماند گی مسلمان ها درمقایسه با پیروان دیگر دین ها ؛ باعث شده است که برخی کارشناسان ودانشمندان اسلام راعامل عمده ای وضع ناشاد کنونی مسلمان ها معرفی کنند. معلوم است که مستبدان وحکومت های استبدادیی آن ها درایجاد وضع فلاکت بارکنونی مسلمان ها سهم شیررا دارند ؛ ودرگام دوم است که توجیه عالمان یا عالم نمایان دینی ازاستبداد ومستبدان نقش منفی خود را گذاشته ومی گذارد. اینجاست که مسئله دین واخلاق وفرق آن ها ونقش شان درایجاد وضع ناهنجارکنونی مسلمان ها مطرح می شود.
همه ای آگاهان چه مسلمان وچه نامسلمان می دانند که دین انسجام بخش واطمنان بخش جامعه های بشری می باشد. ازاین رو ،عقلانی گری ومدرنیته / نو اند یشی بیشتر ازپنج قرن علیه دین ها رزمید ند ونتوانستند آن ها را ازمیدان بیرون نمایند. افزون براینکه نتوانستند دین ها را ازمیدان بیرون نمایند ، توانستند کمک به دین داری افراطی یا بنیاد گرای هم کنند. بنیاد گرایی که درصورت پیروزی کمک به برآمدن استبداد کرد وبرای رسیدن به قدرت به تروریسم هم متوسل شد. ازاینکه مستبدان وبنیاد گرایان مدعی دین داری می باشند،بهتراست که ازاخلاق وفرق آن با دین سخن بگویم.
جالب این است که ،هم دین هم اخلاق استبداد وبنیاد گرای را برنمی تابند، اما اولی درفراخنا ودرازنای تاریخ ابزار ریاکاری وعوام فریبی شاهان مستبد وشیخان ریاکارو توجیه گربیداد گری وشیادی آن ها بوده ومی باشد. معلوم است که دین دراصل نیایش وپرستش خداوند می باشد.ازاین که پیروان یک دین پیروان دین یا دین های دیگررا تحمل نمی کنند حتا علیه آن ها جنگ می کنند واخلاق هم رفتارپسندیده نسبت به دیگران چه دین دار وچه بی دین می باشد. یعنی اخلاق درخوبی بادیگری نماد پیدامی کند.ازاین رو ، خود بخود دین واخلاق میان خود مرزبندی می کنند. اینجاست که فهم فرق آن ها اهمیت پیدا می کند.
درپیوند با فرق اخلاق ودین ، باید گفت که رفتاریا برخورد خوب باهرکسی چه دین داروچه بی دین یک امراخلاقی پنداشته می شود. درحالیکه دین چه اسلام وچه دین های دیگر انسان ها را به خودی وناخودی تقسیم می کنند.ازاین رو،میان خود واخلاق دیواربلند می کنند یا اخلاق درون گرایانه ای خود را عرضه می کنند. مثلا، برخی دانشمندان مسلمان باورمند می باشند که درقرآن به اخلاق یا برخورد نیک با غیرمسلمان ها تاکید شده اما درفقه چنان تاکیدی دیده نمی شود. ازاین رو،دین را اخلاقی وفقه را اخلاق گریزگرفته اند. جالب این است که ، درکتاب های فقه مذاهب اسلامی، نا برد باری نسبت به پیروان فقه های دیگرفراوان یافت می شود. مثلا، فقه شیعه پیروان خود را مسلمان های اصیل وپیروان دیگرفقه ها را مسلمان های نا اصیل ؛ وفقه حنبلی که نماینده ای کنونی آن وهابیت می باشد، شیعه ها را مسلمان هم نمی داند. ازاین رو، تبلیغ ورفتارفقیهان شیعه وفقیهان حنبلی نسبت به یک دیگر بریده ازاخلاق می باشد. برخلافِ فقه ها،همین که قرآن بیرون شدن ازدین وماندن درآن را به اختیار انسان گذاشته ، هرکس را مسئول عمل خود دانسته ، به پند ، وعظ ، نصیحت واندرز،تزکیه ای نفس ،تعلیم کتاب یا قرآن باحکمت،قیام به عدل وقسط، امربه معروف ونهی ازمنکردرجهت ناممکن ساختن خود سریی حکومت گران، انفاق یا هزینه کردن مازاد براحتیاج مسلمان ها برای بهبود فقیران ، وسرزنش ریاکاران پافشاری کرده است، می توان مرزمیان دین واخلاق را باریک دید. برخلاف ، مرزمیان فقه واخلاق چنان ضخیم وبلند است که همسازدانستن باهمی شان ناممکن به نظرمی رسد.

Tuesday 19 December 2017

من اشخاص زنده آنا نی را می دانم که مبارزه می کنند؛ بی مبارزه ،زندگی مرگ است


ویکتورهوگو
ابراهیم ورسجی
بیست ونهم قوس 1396
ویکتور هوگورا کتابش " بی نوایان " چهره ی انسانی وانقلابی ومبارزدرجهان ساخت. کتابی که درهمه زبان های مهم جهان ازجمله فارسی ترجمه شده است. آری، همین که نوسنده ای ازبی نوایان سخن می گوید، بدون شک، نوسنده ای انقلابی می باشد. نوسنده ای که اشخاص مبارز را زنده می داند وتاکید می کند که بی مبارزه زندگی مرگ است. به سخن دیگر، آن های که مبارزه علیه دشمنان بی نوایان نمی کنند، مرده هستند وبا ید به گفته حافظ" بی وضوبه جنازه ای آن ها نمازکرد! ازاین رو،با ستایش ازویکتورهوگو وبی نوایا نش وحافظ وشعرهای ریا ستیزانه اش، می خواهم بگویم که درافغانستان ستمزده ، تروریسم زده ، استعمارزده ودارای حکومت گران ذلیلی نشسته برسربیضه های سربازان ناتو وغارتگر کمک های بشردوستانه ای مالیه دهند گان جامعه های غربی وشرقی، شخص زنده به گفته ای هوگو می شود شخص مبارز! درغیرآن ، زنده وزندگی می شود ذلیل، ذلت وخیانت به بی نوایان وکمک به وطن فروشان ،دزدان ،ریاکاران ، جهادی نمایان ،طالبانِ تروریستِ ناتوان ازقرائت قرآن وقوم گرایانِ دراصل دشمن تمام قوم های افغانستان.

Monday 18 December 2017

حقیقت در را ؛ دروغ درچاه


ضرب المثل نغزمردم کابل
ابراهیم ورسجی
بیست هفتم قوس 1396
من ؛ اکنون ، متناسب با وضع ناهنجارسیاسی- اجتماعی - فرهنگی- اقتصادی- امنیتی افغانستان واد عاهای دروغین وعوام فریبانه ای طالب کرزی ومسترغنی درپیوند با وحدت ملی ونماینده مردم ساختن حکومت درجامعه ای ازنظرقومی متکثرکشورم ؛ دنبال کاربرد با مورد ضرب المثل های نغزفارسی می گردم ؛ ودرمیان آن ها ، همین ضرب المثل نغزکابلی ها، یعنی" حقیقت درراه دروغ درچاه را یافتم. ضرب مثلی نغزی که بازتاب دهنده ای روبه نابودی گذاشتن شیوه ای حکومت داری منافقانه - تفرقه انگیزانه ای مسترغنی می باشد.
بنا برآن ، برای مهاربحران وبراندازی تروریسم که روبه گسترش دارند، به نفع حکومت فساد پیشه ونابکاری متمرکزدردست مسترغنی ای قبیله اندیش می دانم که درک نماید که افغانستان خواسته وناخواسته دراثرجنگ علیه شوروی متوفا وتروریسم طالبانی وارد شده ازپاکستان وانفجار اطلاعاتی زاده فن آوری آگاهی بخش ،وارد جهان مدرن شده است. جهانی که کثرت گرای واحترام متقابل میان گروه ها، حزب های سیاسی، قوم ها ، قبایل ومذهب ها ازویژگی های بارز آن می باشد. برخلاف ، مسترغنی وتیم متعصب وبی سوادش گمان کرده اند که دوره عبدالرحمن خان وامارت بریتانوی وروسی آن است ومی توانند افغانستان را به عقب برگشتا نده قبایلی گری تاریخ زده را حاکم نمایند. قبایلی گری که در17 سال گذشته به کمک امریکا وشاخه ای نظامی آن یا نا تو مستقر نشد. ازاین رو، به مسترغنی توصیه می کنم که ازحذف کاری منتقدان وحریفان خود دست برداشته به کثرت گرای تن دهد. درغیرآن ، مطابق ضرب مثل " حقیقت درراه ؛ دروغ درچاه "، سیلاب حق طلبی مردم حکومت دروغین اورا به چاه چقوری سرازیر می کند که ازژرفنای آن تنها خدا می داند!

Thursday 14 December 2017

مسترحکمتیارکه ازطریق بنیاد گرای دارای سرمایه شده است ؛اکنون، می خواهد ازطریق قوم گرای پشتون هارا به بهشت ببرد

ابراهیم ورسجی
بیست چهارم قوس 1396
این تحلیل درپیوند به تفرقه انگیزی های قومی- زبانی ای مسترحکمتیارکه دریک گزارش درسایت فارسی بی بی پخش شده است ؛ واو درآن هم مسایل نفرت انگیز قومی را دامن زده هم نسبت به واژه های ناب فارسی بنام واژه های ایرانی واکنش فاشیستی نشان داده است ، ارایه شده است. ازاین که تحلیل یاد شده درصفحه فسبکم بازتاب یافته است ، بهتردانستم که دروبلاک اندیشه هم پخش شود،تادوستان ازآن مستفید شوند!روشن است.ازاین نگاه که فارسی یک زبان جهانی ودرافغانستان زبان اکثریت مطلق مردم می باشد، تهاجم فرهنگی مورد نظرحکمتیاروفاشیست های همتبارش را بهوده می دانم. واقعیت این است که ، درسال 1926 ، استالین وحشی به جنگ علیه زبان وفرهنگ فارسی بخاطرگستره این زبان وفرهنگ درآسیای مرکزی وحضورمذهب ابوحنیفه فارسی زبان درکنارآن اقدام کرد. بعدا که نادرخان وحشی به کمک هند بریتانیا واستالین درجای حبیب الله کلکانی نشانده شد،اووتیم جنایت کارش کوشش کردند که فارسی ستیزی استالین را درافغانستان تکرارواین زبان را ازمعارف قبایلی خود بیرون کردند. ازاین که بخاطرنبود آموزگاران بزبان پشتو این طرح شکست خورد، ظاهرشاه دردوره حکومت شاه محمود خا آن را باطل اعلام کرد. درکنارباطل اعلام کردن طرح ننگین یاد شده،ظاهرشاه پوهنتون ، پوهنزی ، شونزی ، سارنوال را که ترجمه فارسی دانشگاه، دانشکده ، دبیرستان ودادستان دوره رضاشاه پهلوی می باشد وارد معارف رسمی کرد ، تا با کاربرد آن ها حتا درکتاب های فارسی ، بی هویتی فرهنگی- تاریخی ای خود را تلافی کرده باشد. همچنان، زبان فارسی را به دردی تغییرداد تا مرزکشی میان ایران وافغانستان دو کشورهمزبان هم فرهنگ و هم تاریخ کرده باشد.این حماقت ظاهرشاه درزمانی صورت گرفت که کتاب های درسی ای مکتب های افغانستان را موسسه نبراسکای امریکا در ایران چاپ می کرد!!! بلی،این سیاست فرهنگی - فضولانه ظاهرخان ، ادامه پشتونیزه کردن تاجیک هابود که دردوره نادرخان شروع وبه شکست انجامیده بود.دراین باره، خلیلزاد یک نظردرتزدکترایاماستری خود زیرعنوان" سیاست های نژادی درجنوب آسیا دارد" وآن اینکه:" پشتون ها می خواستند تاجیک ها را پشتونیزه کنند؛برخلاف، پشتون ها تاجیکیزه شدند"!
بهرحال ، درباره مسترحکمتیار وچرندیات گوی های اخیرش درباره مسایل قومی وزبانی وفرهنگی درافغانستان ،می خواهم بگویم که این آقا که ازنظر علوم اجتماعی وسیاسی بی سواد می باشد وهمچنان بنیاد گرابود. پس، حق دارد که این گونه تناقض گوی ها کند تا کمبودی های شخصیتی خود را پوره نماید! ازاین رو، بهتراست درباره بنیادکرای وقوم گرای حکمتیار سخن بگویم تا "سیه روی شور / هرکه دراوغش باشد"! درباره بنیاد گرای مذهبی وبنیادگرابودن مسترحکمتیار، باید بگویم که بنیاد گرای دراصل ابزارقدرت ساختن دین برای رسیدن فرصت طالبان به قدرت می باشد.ازاین رو، حکمتیاربنیاد گراشد تا بنام دین به قدرت برسد.روشن است. وقتیکه بنیاد گرای اش هم به قدرت رساندنش نتوانست هم کابل راویران کرد، وارد قوم گرای شده است تا به باورپوک خود به قدرت برسد البته ازاین طریق. معلوم است که ، پشتون ها تا کنون قوم نشده اند وقبایل باقی مانده اند ودرمیان قبایل پشتون هم اکنون دسته ها وافراد زیرفعالیت دارند:طالبان که اکثریت عوام پشتون را باخود دارند واسلام قبایلی- تروریست پرورهم چنین ایجاب می کند وپاکستان هم برای تامین منافع خود ازآن ها حمایت می کند.دوم، طالب کرزی مصروف جنگ اندازی قبایل ابدالی وغلزای است.سوم، مسترغنی هم تلاش دارد که غلزای ها وابدالی ها را همکارخود نماید. چهارم، ملانورالحق احدی که گروهک چند نفری افغان ملت رادارد، علم بردارپشتونیسم است. خوب است که مسترحکمتیار درگام پنجم بعد ازآن عالی جنابان آمده است تا پشتون ها را به بهشت براند! بهرصورت، باورمن به حیث یک نوسنده وفرهنگی تاجیک،این است که مذهب ابوحنیفه وبوستان وگلیستان سعدی ومیا روشان ، صوفی فراری تاجیک ازکابل به منطقه قبایلی پشتون ، چنان درپشتون هااثردارند که نمی گذارند مناسبات آن هارا با تاجیک ها، فرصت طالبان وتباه کارانی مانند مسترحکمتیار برهم بزنند! بنابرآن، همسوی تاجیک ها وپشتون ها راپایدار ودوام دار وبرای مسترحکمتیار آینده ی جز شرمساری نمی بینم!

Wednesday 13 December 2017

کسی که حقیقت را می داند وانکارمی کند؛ تباه کار است


ابراهیم ورسجی
بیست سوم قوس 1396
سال ها قبل ، برتولت برشت گفته بود که :آنکه حقیقت را نمی داند نادان است ؛ وآنکه حقیقت را می داند وانکارمی کند تباه کاراست! آری ، من ؛ این گفته برشت را درپیوند به رویداد های ناخوشایند پنج دهه ای پسین افغانستان بویژه اوضاع امروز بکارمی برم تا کمک به فهم بهترمسایل برای کسانی کنم که می خواهند رخ دادهای ناشاد دیروز وامروزکشورخود را درک ومانع تکرار آن ها شوند! بطورنمونه ، ظاهرشاه ازشاهی مشروطه نام برد وبرخلاف فیصله پارلمان دست چین کرده خود قانون احزاب سیاسی را امضانکرد تا فعالیت های قانونی احزاب سیاسی درافغانستان پایه بگیرد. ازاین رو ،کسانیکه درفکرحزب سازی وفعالیت های قانونی- سیاسی بودند به زیرخانه ها رفته درفکرکودتا یا براندازیی حکومت به گونه ای غیرقانونی شد ند.
طرفه اینکه ،هواخواهان کودتا سربه اختلافات درونی ای خانواده حاکم زده مطابق دستور ک گ ب ،محمد داود را که با ک گ ب رابطه داشت ازخاندان حاکم بیرون کشیده با کودتا واعلام جمهوریت ،اول به عمر حکومت شاهی ودوم به عمر حکومت شبه جمهوری پا یان دادند. بیاد دارم که داود دراولین اعلام جمهوریت خود به دموکراسی واقعی تاکید ودهه ای دموکراسی یا شاهی مشروطه ظاهرشاه را دهه سیاه نامید! طوریکه دیده شد ،داود قبل از ساختن قانون اساسی شاهی مطلقه ای جمهوری نمای خود ،بجان سازمان جوانان مسلمان مطابق دستورک گ ب افتاد وآگاهان آن ها را شهید وزندانی وکم دانش های آن ها را بدامن پاکستان انداخت.
افزون برآن ، داود با اصرار برپشتونستان خواهی به کمک بلوچ ها وغفارخانی های پشتون پاکستان رفت وپاکستان هم مبارزان مسلمان را تقویت ودرسال 1354 درشنوار،لغمان ، پنجشیرو... برایش نشان داد که لقمه کلانتر ازدهنش برداشته است. داود که بی سواد ، قدرت طلب وفرصت طلب بود ،ازبم گذاری های مسلمان های سیاسی به تحریک پاکستان ترسیده راه معامله با پاکستان ازطریق شاه ایران را بازکرد! بعد ازآن، درقانون اساسی مصوبه ماه دلو 1355 خود ،جمهوریت را رسما به شاهی مطلقه تبدیل کرد ودرمیدان سیاسی با استاد ربانی درتماس وگرایش به دوری ازمسکو وچپی های طرفدارش را نشان داد وچپی هاهم با کودتای ننگین ماه ثور1357 به عمر جمهوری مطلقه ی او پایان وجمهوری توحش بارخود را براه انداختند. جمهوری خشن وستمگر ودیوانه ای که جاده سازی برای پیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان ، جنگ سرد قدرت های بزرگ وتولید سازمان های بی شمارجهادی توسط ارتش پاکستان با دالرهای امریکای،پوند انگلیسی وریال عربستان کرد.
درپایان جنگ سرد قدرت های بزرگ ، دیده شد که کمونیسم ازمیدان بیرون وامریکا فرصت طالبانه ازمنطقه بیرون وبه پاکستان موقع داد تا کابل را ویران نماید. پاکستان افزون برویران کردن کابل ،تفرقه اندازیی قومی راهم درافغانستان روی دست گرفت وخود را دراین بازی کثیف متحد پشتون ها ومخالف فارسی زبان ها بخاطرهمزبانی شان با ایران برای جلب حمایت عربستان وامارات متحده ای عربی ساخت که ، ازانقلاب آخوندی ایران ترسیده بودند. بلی، با وجود ویران کردن کابل ، با موشک پرانی های حکمتیار ودیگرفرماندهان جهادی و شبه نظامی های افتاده بدامش ، پاکستان نتوانست فارسی زبان های مخالف سیاست ضد افغانستانی ای خود را ازکابل بیرون نماید. ازاین رو،حکمتیاررا که سازمانش فرسوده شده بود؛ کنارزده درجایش ، طالبان والقاعده را ساخت وبجان مردم افغانستان به خصوص فارسی زبان ها وازبیک ها انداخت.
طوریکه دیده شد ، پاکستان با تشویق امریکا وانگلیس وحمایت مالی عرب های نفتی موفق درگرفتن کابل وهرات ازدست جهادی های فارسی زبان شد اما دربیرون کردن آن ها ازدوطرف هندوکش درماند. به این خاطرکه ، گروه های دارای پایگاه مردمی را خارجی ها ونوکران بومی شان ازمیدان بیرون کرده نمی توانند. ازهمه خنده داراینکه ، دروقت اداره تاریخ زده طالبان درکابل که زیرفرماندهی نصیرالله بابر، وزیرداخله پاکستان پرسه می زد، من؛ بخاطربیماری همسرم درپشاورماندم وشروع کردم به نوشتن کتاب " جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ". با کمال تاسف ،دروقت امارت طالبان که بی اختیارزیر فرمان نصیرالله بابر ، وزیرداخله پاکستان کارمی کرد،درپشاور ، بی شمار پشتونستان خواهانی دوطرف مرزی دیورند را دیدم که جنگ طالبان زیرفرمان وزیرداخله پاکستان علیه فارسی زبان های افغانستان را ستایش وعملی درجهت اعاده حکومت پشتون ها تبلیغ می کردند.
بعد ازدیدن وشنیدن ستایش پشتونیست های دوطرف مرزدیورند ازجنگ طالبان وملیشه های مرزی پاکستان زیرفرمان وزیرداخله آن کشور علیه فارسی زبان ها به بهانه ای اعاده ی حکومت پشتون ها، واقعا،تکان خوردم ودانستم که ناسیونالیسم افغانی یعنی چه؟ ازهمه خنده داراینکه ، افغان ملتی های طرفدارغفارخان دردوسوی مرز وبسیاری خلقی ها وپرچمی های پشتوزبان هم درصف طالبان زیر فرمان وزیرداخله پاکستان علیه فارسی زبان ها جنگ می کردند و هم فکرانشان درغرب درسازمان های جاسوسی انگلیسی - امریکای به هدایت آی اِس آی کارمی کردند ودردو زمینه بسیاردروغ ها گفتند: نخست، اکثریت بودن قوم شان درافغانستان چند قومی ؛ دوم، پشتونی نمایش دا دن جنگ وتروریسم طالبان. باکمال تاسف، وقتیکه درماه عقرب 1380 خورشیدی ، ظاهرخان را در روم ، پایتخت ایتالیا دیدم، او هم احمقانه ازطالبان دفاع می کرد تا حق پشتونخواهی خود را بجا کرده باشد.
بهرحال ،طالبانِ پشتون خواه ظاهرخان که درکنارهزاران سربازوافسرپاکستانی وقبایلی های عرب القاعده ای درجنوب ، شمال کابل ، شمال ، مرکزوغرب افغانستان علیه فارسی زبان ها جنگ می کردند؛ ازبد شانسی پشتونیست ها، جاده سازی برای جنگ امریکا وانگلیس علیه تروریسم کردند! امریکاهم بنام جنگ علیه تروریسم که جنگش به نفع مخالفان طالبان وزیان ارتش پاکستان تمام شده بود؛ دست بدوکارزیر زد: نخست، بتاریخ 15 قوس 1380 ، به پرویزمشرف ، رئیس جمهور وفرمانده ارتش پاکستان اجازه داد تا هزاران افسروسربازپاکستانی واعضای القاعده را که درمحاصره نیروهای جبهه مخالف طالبان درکندزگیر افتاده بودند ازطریق هواپیما به پاکستان انتقال دهد؛ دوم ، طالبان ریشورا روانه پاکستان کرد و طالبان دریشی پوش وپشتونیست دروغین ودرواقع نوکران شبکه های زیرزمینی خود وانگلیس را بنام تکنوکرات درکابل به قدرت رساند.امریکا وانگلیس که به کابل آمدند وحکومت دست نشانده خود را ساختند؛ خوب شد که دید ند که اکثریت بودن قوم پشتونیست ها چه معنا دارد؟ بلی ،درکشورهای چند قومی ازجمله افغانستان ،اکثریت بودن را زبان رایج وفراگیرتعیین می کند نه شعارها ومردم شماری های رسمی- دروغین که به بحران هویت دامن زده است.
بهر رو،تکنوکرات های بی خبر ازاداره ؛ درامردولت سازی ، بازسازیی اقتصادی ومهار تروریسم شکست خوردند وتنها درغارت 125 میلیارد دالرکمک های امریکا وتخمینا نیم آن کمک های اروپا ودیگرکشورها موفق شدند. موفقیتی که فقر ونابسامانی را درکشور دامن زد وجمع حضور شش میلیون مهاجر درپاکستان وایران باعث شد که اولی ازمهاجران درخاک خود تروریست تربیت کرده برای گسترش تروریسم در افغانستان بکاراندازد ؛ ودومی ، ازمهاجران افغانستانی درخاک خود، سربازگیری وآن ها را بنام لشکرفاطمی به سوریه اعزام بدارد تا درجهت بقای حکومت وحشی بشار اسد خون بدهند. جای تاسف این است که ، هم حکومت فاسد طالب کرزی هم حکومت فاسد ودرمانده ای مسترغنی ، افزون برتلف کردن مبالغ کلان کمک شده ازبیرون ومنابع درونی، دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان ، آزادی بیان ، آزادی رسانه ها ، جامعه مدنی، صلح وشورا وبسیاری ارزش های انسانی دیگررا بدنام ونسبت به آن ها درجامعه جنگ وتروریسم زده ای افغانستان بد بینی وبد گمانی ایجاد کردند!
بادرنظرداشت رخ داد ها وگفته های بالا،ازبا سوادان افغانستان می هواهم دقت نمایند که اکثر بزرگان ودراصل شبه بزرگان سیاست دیروز وامروز افغانستان تباه کارهستند. به این خاطرکه ،می دانند که تباه کاری کرده ومی کنند وکشوررا بدبخت ومتکی به بیگانگان ومیدان خیزبازی گران منطقه ی وفرامنطقه ای کرده اند اما نمی پذیرند که تباه کارهستند. افزون برآن، تاریخ نمای های دروغین وقهرمان سازی های مسخره هم برای عوام فریبی کرده ومی کنند.ازاین رو، با تاکید مکرربه آگاهان افغانستان ، ازآن ها می خواهم که به این سخن نغز" گذ شته چراغ راه آینده هست"، ریزبینانه نگاه ودقت نمایند! معلوم است که افغانستان گذشته شاد ندارد! اما برای ما مهم این است که ازگذشته ناشاد درس عبرت گرفته درروشنای آن ، آینده روشن را رقم بزنیم! رقم زدنی که هوشمندی ، فداکاری ، آزادی خواهی ، هویت خواهی می طلبد. درغیرآن ، خود فروخته های تاریخ زده ومتعصب گذشته ای ناشاد را به کمک باداران دورونزدیک خود تکرار ونمی گذارند مردم افغانستان به سرنوشت خود حاکم وآینده روشنی را رقم بزنند!

Monday 11 December 2017

مسترحکمتیار؛ باردیگربه نوکریی خود به پاکستان ، مهرتایید گذاشت

ابراهیم ورسجی
بیستم قوس 1396
این تحلیل ؛ دررابطه به مصاحبه ای مسترحکمتیار با یک روزنامه نگار پاکستانی پخش شده درسایت روزنامه اردو زبان جنگ ، چاپ پاکستان ،ارایه شده است. مصاحبه ای که درآن مسترحکمتیار ابرازآماده گی برای میانجیگری میان حکومت مسخره ای کابل وطالبان کرده است. ازاین که، این تحلیل درصفحه فسبکم پخش شده است، بهتردانستم که دروبلاک اند یشه هم پخش شود تا دوستان ازآن مستفید شوند! معلوم است که من ؛ چندی قبل ، درنوشته ای ازمسترحکمتیارخواسته بودم که سکوت نماید ودیگرخیزبالابرندارد.ازمصاحبه ای او با خبرنگارپاکستانی که دراین گزارش بزبان اردو بازتاب یافته است ، معلوم می شود که سیاسی نه شده وبیشترازپیش به عزتی خود درافغانستان می افزاید. شایان ذکراست که این تبصره ی تحلیل گونه درپیوند با مصاحبه مسترحکمتیاررا بدودلیل می کنم:نخست ، مسترحکمتیار درک نکرده است که طالبان درباره ای او چه برداشتی دارند؛ دوم، متحد ایران اعلام شدن طالبان توسط حکمتیار وتبرئه ای پاکستان ازتمام جنایت های که با طالبان یا شاخه ریشوی ارتش خود علیه مردم افغانستان کرده است. دررابطه به اصل نخست ، باید بگویم که قبل ازنوشته ای قبلی ام زیرعنوان " حکمتیاربی حکمت اگرسکوت کنی ؛ به نفعت می باشد"، یک نوارملاهیبت الله ، امیر طالبان درباره مسترحکمتیار پخش شده دریوتیوب را شنیده واقعا ازتوهینی که به این مستر رواداشته بود ، جانم به لرزه درآمد. ازاین رو ، پا درمیانی مسترحکمتیار میان حکومت مسخره کابل وطالبان یا شاخه ریشوی ارتش پاکستان را عملی نمی دانم.
دررابطه به اصل دوم یا کمک ایران به طالبان وتبرئه پاکستان توسط مسترحکمتیار،بهتراست به گونه زیر توضیحات دهم ونشان دهم که این مسترهرچه می شود غیر ازیک فرد مفید بحال مردم افغانستان. مثلا، همه می دانند که ایران چنان به سوریه وعراق ولبنان ویمن بخاطر شیعه گری صفوی توجه دارد که افغانستان را فراموش کرده است واگرفراموش نکرده است،گامی موثری درجهت بهبود وضع شیعه های افغانستان برنداشته است.ازبی توجهی ایران به شیعه های افغانستان به این خاطریاد کردم بزرگان حکومت ایران می دانند که تاجیکان افغانستان ازآن ها نفرت دارند ودرتاجیکستان هم ، رئیس جمهور امام علی رحمن تمام مرکزهای فرهنگی ایران را بخاطرشیعه ای صفوی گری بسته است! من؛ تاجیک نوسنده وفرهنگی ای افغانستان هم نظرم درباره سران حکومت آخوندی ایران معلوم است! ازسران حکومت آخوندی ایران به این خاطریاد کردم که با سیاست حکومت آن مخالفم نه با ملت آن کشور، ودرباره پاکستان هم،مردم آن کشوررا احترام وازسیاست غلط افغانی آن کشورنفرت دارم!
درپیوند با اصل دوم یا کمک ایران به طالبان که مسترحکمتیار به آن توجه دارد تا حق نوکری خود به پاکستان را بجانماید ، واقعیت این است که ، پاکستان برای بخشی ازطالبان چپن داعش پوشانده وآن را تشویق به تند روی وکشتاربیشترمردم به خصوص شیعه های افغانستان نموده تا بخش دیگر طالبان را میانه رو نمایش وپکن مسکو وتهران را فریب دهد؛ واین سیاست، تاحدی مورد توجه درهرسه پایتخت واقع شده است. بنابرآن، رفت وآمد های طالبان به پکن ومسکو وتهران شروع شده است.ازسوی دیگر، ظالبان بازیی پاکستان باعث شده است تا حکومت وهمه زورمندان افغانستان وهند وتهران هم طالبان سازی نمایند! طالبان سازیی که به معنای کمک به طالبان نبوده ودرواقع سلط انحصاریی ارتش پاکستان بر طالبان را برهم می زند! همین که، اکنون ، ترورهای درپاکستان صورت می گیرد ومسئولیت آن را طالبان پاکستان به عهده می گیرند وآی اِس آی یا اداره اکمالاتی دیروز وامروز حکمتیار، هند وحکومت کابل را مسئول آن اعلام می نماید، دال برای است که دیگران هم با طالبان خود، پاکستان را وحشت زده یا ترریزه کرده ومی کنند! ازاین رو، به مسترحکمتیارمی گویم که میانجیگری کردن میان حکومت مسخره کابل که ده میلیون افغانی ماهانه برایت ازجیب مردم گرسنه می دهد وطالبان بسیار نفرت ازتو دارند ناممکن به نظرمی رسد! بنابرآن ، بهتراست که دراین باره خود را زحمت ندهی!

Saturday 9 December 2017

به آن دین وبه آن دانش چه نازی / به کف ناداده نان جان ازبدن برد / اقبال


ابراهیم ورسجی
نزدهم قوس 1396
این تحلیل را در پیوند با شایعه ای مبنی بر پخشی نواری ازعلامه اقبال درگزارشی درسایت روزنامه جنگ چاپ پاکستان کرده بودم.گزارشی که توسط منیب اقبال ،نواسه روانشاد علامه اقبال رد شد! لحظه قبل ، وقتیکه این عکس روانشاد اقبال ،فیلسوف ،نواند یش مسلمان وشاعرفارسی زبان هند را درسایت روزنامه جنگ دیدم ، واقعا گریستم! به این خاطر که ، ازروزیکه توان خواندن پیداکرده بودم ،درمیان شاعران فارسی زبان ، بسیاربه اشعاراین بزرگ مرد تاریخ نظم حماسی فارسی گرویدم. البته به حدی که، اکثریت اشعاراین بزرگ مرد دنیای نظم فارسی را حفظ کردم وبعدا ترجمه فارسی کتاب" احیای فکردینی" اوراهم پیداکرده وخواندم. ازاینکه بسیار پیچیده نوشته بود کمترازآن سردرآوردم. زمانیکه ، بعد ازکودتای ننگین ماه ثور1357 که رژیم وحشی زاده آن کشتارزندانیان مسلمان دوره داودی اولین کارنامه اش بود وکمربه کشتارجوانان مسلمان بست ،به تحصیل دردانشگاه کابل پایان داده روانه ی پاکستان شدم. درزمان هجرت به سوی پاکستان، اولین شعری که ازاقبال درذهنم برجسته شد،درباره لنین بود که شاگردان مسلح کم عقلش به افغانستان بزورتفنگ حاکم شده بودند. اگرچه، اکنون آن شعراقبال درباره لنین درذهنم نمانده اما مفهومش این است که "لا دارد والا ندارد. یعنی پدیده های موجود را نفی می کند ودرجای آن ها چیزی بهتری برای نشاندن ندارد! دستاورد ایدئولوژی لنین وحکومت 70 ساله حزب او برای مردمان شوروی ، عقب ماندگی مرگبار درمقایسه با اروپای غربی بود. عقب ماندگی ای که پوتین، رئیس جمهورروسیه نا امیدانه آن را تایید می کند!
بهررو، درافغانستان گرفتارشده دردست بی منطق های کودتای هفت ثوری ، مصیبت این بود که شاگردان لنین هم با زورتفنگ حاکم شده بودند هم عقل نداشتند هم جامعه افغانستان ونیازهای فوری آن رادرک نمی کردند.ازاین رو،با وجود شعار" نان ، پوشاک وخانه"، شروع به کشتاربی خانه ها وبی نان ها کردند! ودستاورد آن ها هم اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ وجنگ سرد قدرت های بزرگ ، ویرانی افغانستان وتروریسم بنام دین می باشد. بلی، شاگردان نادان لنین هم باتوحش علیه مردم کمک به قیام آن ها علیه حکومت خود هم جاده سازی برای ارتش سرخ هم برخی ازآن ها دیروزبا ریش های درازواقعی یا مصنوعی اعضای طالبان شدند واکنونی بسیاری آن ها کفش اعضای سازمان سیا ،یا سازمان اطلاعاتی امریکا را درکابل پالش می کنند.
با درنظرداشت گفته های بالا،بهتراست که کمی درباره آگاهی وغمباری آن سخن بگویم تا هم حق اقبال ،مسلمان آگاه هندی هم حق نا آگاهان چپی، جهادی، طالبی وتکنوکرات مآب افغانستان را بجاکرده باشم. دراین باره ، حضرت مسیح ع گفته است:" آگاهی با غم واندوه همراه می باشد"! آری ، من ؛ مفهوم این سخن حضرت مسیح ع را اکنون بیشترازهرزمانی دیگری درک ولمس می کنم. وقتیکه اشعاراقبال ونظر شریعتی درباره اورا می خوانم ،بیشتربه غم هایم می افزاید.همین که اقبال می گوید: به آن دین وبه آن دانش چه نازی / به کف ناداده نان جان ازبدن برد! واینکه شریعتی می گوید: دینی که بدرد دنیای مردم نخورد ؛ بدرد آخرت آن هاهم نمی خورد! شایان ذکرمی دانم که ، منظوراقبال وشریعتی اینجا ازدین همان فقه های شاهی- شیخی ای بریده ازقرآن و آلوده شده با خرافات می باشد که شاهان مستبد وشیخان ریاکاربا سوء استفاده ازآن مسلمان ها را اسیر وآزادی شان را سلب وشکم ها وکله هایشان را خالی کرده اند! همین که، همه روزه ، مسلمان ها ازوطن خود فرارودردریای مدیتران غرق می شوند؛ ودرداخل کشورهای مسلمان، حکومت های بیداد گر وتروریستان دست پرورده آن ها بنام دین مسلمان کشی می کنند،حقانیت گفته های اقبال وشریعتی را نمایان می کنند. بنابرآن،این گفته اقبال را بسیار ستایش می کنم که :" انسان امروزبدوچیزنیازمبرم دارد: تفسیرمعنوی جهان وآزادی فردی.درواقع ، آزادی فردی درجامعه های مسلمان به عمر استبداد پایان می دهد وتفسیرمعنوی ازجهان، انسان را پوچی نجات می دهد!

Friday 8 December 2017

تروریسم ؛ زاده نو استعمارگری وحکومت های استبدادی درکشورهای مسلمان می باشد

ابراهیم ورسجی
هفدهم قوس 1396
این تبصره را درپیوند با مقاله ای زیراین عوان: تروریسم چه ربطی به عدالت اجتماعی دارد؟ بازتاب تاب یافته درسایت مجله هفته ارایه کرده بودم.ازاین نگاه که افغانستان به میدان بازی نواستعمارگری وتروریسم ازطریق پاکستان تبدیل شده است، هم این تبصره یا تحلیل را ارایه کردم هم بهتردانستم که آن را دروبلاک اند یشه بازتاب دهم تا دوستان آن را مطالعه نمایند.روشن است که پیشترازاشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی ،تنها ازجمهوری خواهان ایرلند شمالی به حیث گروه تروریستی یاد کرده می شد وحکومت های مستبد مسلمان وآقایان کهنه ونواستعمارگر شان مخالفان خود را آشوب گرواشرارنامیده سرزنش می کردند. درامریکای لاتین هم ،امریکا مخالفان حکومت های نظامی دست نشانده خود را به ندرت تروریست می نامید. درافریقاهم که مبارزه با استعمار ونژاد پرستی سفید پوستان ازگونه های رودزیای بعدا زیمبابویه شده وافریقای جنوبی ، پسوند تروریست نیافته بود. بنابرآن،باورمن این است که کمک امریکا ازطریق ارتش پاکستان برای جهادی های افغانستان برای بیرون کردن ارتش سرخ وکمک نکردن به آن ها بعد ازعقب نشینی شوروی وفروپاشی حکومت دست نشانده آن درکابل؛نقطه آغازسازمان های تروریستی درکشورهای مسلمان می باشد.افزون برآن،سرکوب بهارعربی که بهارخواهان شعاروخواست حکومت اسلامی نداشتند وتنها دموکراسی،حقوق بشر،اشتغال ورسیدن به حکومت داری خوب وعزت وکرامت انسانی می خواستند؛ توسط مستبدان ونظامی ها،منطقه را به پایگاه تروریسم وحضور نظامی امریکا وروسیه ازافغانستان تا سوریه تبدیل کرد.
ازاین رو،بهتراست که به حیث شاهد، رخ داد های افغانستان پسا شوروی را شروع پیدایش سازمان های تروریستی بدانم.دراین راستا،درکتاب " جنگ های اشباح" نوشته ستیف کول نویسنده امریکای آمده است که:"میخائیل گورباچوف اخیرین رهبر شوری ازرونالد ریگان خواسته بود که کمک نماید تادرافغانستان پسا شوروی حکومت قابل قبول مردم ساخته شود.درغیرآن،این کشورعرصه رخداد های ناشاد کننده ی خواهد شد! برخلاف، ریگان به اوگفته بود که این کارپاکستان است."معلوم است که پاکستان با دالرهای امریکا ، پوند انگلیستان وریال های عربستان وسلاح های آن ها تند روی- قبایلی- مذهبی رادرافغانستان فربه کرده بود ومایل بود که حکمتیار فر دست پرورده اش درجای نجیب الله بنشیند! طوریکه دیده شد،حکومت نجیب الله زمین بوس شد وجای اورا استاد ربانی که هم میانه رو بود هم فارسی زبان بود هم مورد تایید پاکستان نبود،گرفت. بنابرآن،اول پاکستان باتجهیزمجدد حکمتیار کابل را ویران کرد ووقتیکه موفق دربیرون کردن استاد ربانی وفرمانده مسعود ازکابل نشد، طالبان والقاعده راساخت ومطابق نوشته های آمده در" جنگ اشباح"، امریکا ازطالبان والقاعده حمایت کرد وبارها طالبان را درامریکا میزبانی کرد.ازآن هم برجسته تر، بی نظیربوتو،نخست وزیرقبلی پاکستان درمصاحبه ی با لوموند فرانسه، درسال 2001، به صراحت گفت که:" طالبان را انگلیس با تایید امریکاساخت وآن ها را عربستان تمویل وپاکستان پرورش نظامی وفرماندهی کرد."
همه می دانیم که بعد ازرخ داد یازده سیپتامبر 2001 درامریکا، جورج بوش وتونی بلیر ،بنام جنگ علیه تروریسم، علیه طالبان والقاعده دست ساخت نهاد های زیرفرمان خودشان اقدام کردند. جالب این است که ، درجنگ علیه تروریسم،جورج بوش وتونی بلیر بینی یک طالب ویک عضوالقاعده را خونین نکرده درواقع طالبان ریشو را روانه پاکستان وطالبان دریشی پوش را بنام تکنوکرات حاکم افغانستان ساختند. طوریکه دیده شد،درشعار ازدولت سازی وبازسازی اقتصادی درافغانستان سخن گفتند ودرعمل هیچ کاری برای اداره سازی وبازسازی افغانستان نکردند.افزون برآن، جورج بوش وتونی بلیر قبل ازداره سازی درافغانستان،درآوریل 2003، به اشغال عراق دست زدند وشیعه های طرفداری ایران را حاکم بغداد ساختند.ازاین رو،کمک به جنگ های مذهبی درعراق کردند. ازسوی دیگر، ژنرال پرویزمشرف حاکم نظامی پاکستان ازرفتن امریکا به عراق قبل ازاداره سازی درافغانستان این گونه برداشت کرد که درساختن دولت در افغانستان جدی نیست. بنابرآن،طالبان والقاعده رابازسازی ووارد افغانستان کرد.درعراق هم،نوری مالکی ،نخست وزیرجورج بوشی-
خامنه ی، چنان توحش علیه عرب های سنی کرد که واکنش آن داعش بود. عربستان هم که ازسلطه طرفدار ایران برعراق عصبانی شده بود،به کمک ارتش پاکستان، القاعده را به عراق انتقال داد. درسوریه هم که معترضان صلحجوی ماه مارس 2011 ، لغو قانون اضطرارباقی مانده ازپدرجنایت اسد را می خواستند نه حکومت اسلامی، بی رحمانه سرکوب شدند.سرکوبیکه میانه روها را تضعیف کرد. معلوم است که تضعیف میانه روها باعث شد تا جای آن ها را تند روان وتروریستان بگیرند وبسیارخوب هم گرفتند. وقتیکه، درماه اکتوبر 2011 ،انگلیستان،فرانسه وامریکا حکومت قذافی را برانداختند،نتیجه این شد که میلیارد ها دالر اسلحه ازآن کشوردراختیار قبایلی آشوبگردرونی وتند روان مذهبی ازصومالی تا چاد وازچاد تانیجریه،ویمن وسوریه و...قرارگرفت.ازاین رو، به صراحت می گویم که نو استعمارگری که تازه نام جهانی سازی گرفته است وحکومت های مستبد،فاسد ونامردمی کمک به گسترش تروریسم درجهان اسلام کرده اند.افزون برآن ،اسلام هراسی درغرب وفربه شدن راست افراطی ومهاجرستیزی آن ها کمک به فربه شدن هرچه بیشترتروریسم درشرق وغرب می کند!

Thursday 7 December 2017

تاریخ دوگونه تکرارمی شود: نخست،به گونه ی کمدی؛دوم، به گونه ی تراژدی / کارل مارکس


ابراهیم ورسجی
شانزدهم قوس 1396
افغانستان ؛ تنها کشوری درجهان می باشد که درآن تاریخ بارها به گونه های کمدی / خنده دارو تراژدی / فاجعه بارتکرار شده است. مثلا،بخاطر امیران قبایلی ومزدور، افغانستان نخست به زیر سلطه شرکت هند شرقی وبعد ازآن بزیرسلطه ای هند بریتانیا رفت. بعد ازظهورهند وپاکستان ومرگ هند بریتانیا ،افغا نستان بجای رسیدن به خود گردانی ، یا استقلال ، بدامن استعمار اتحاد شوروی افتاد. افتادنی که با ایدئولوژیک شدن آن درپسا کودتاهای سرطان وثوربویژه دومی، منتج به اشغال ارتش سرخ وجنگ علیه آن ومداخله امریکا وانگلیس ازطریق پاکستان وویرانی افغانستان شد. بعد ازویران شدن افغانستان دراثرجنگ با ارتش سرخ وویران شدن کابل در جنگ های گروهای جنگی ای مخالف ارتش سرخ به تحریک پاکستان ودست اندازی های ایران وعربستان، گروه طالبان توسط همان پاکستان به کمک امریکا وانگلیس با هزینه های عرب های نفت دارساخته شد. ودرفرجام ، دیده شد که افغانستان بزیر سلطه ی استعمارامریکا وانگلیس بنام جنگ علیه تروریسم رفت ووضع رقتبارکنونی رابه آغوش کشید!
جالب این است که ، افغانستان با وجود اینکه میدان تاخت وتاز استعمارهای رنگارنگ بوده ومی باشد وتاریخ درآن بخاطرحاکمان مزدور ووطن فروش به گونه های خنده دار وفاجعه بار،بارها تکرارشده است ؛ ازهمان امیران مزدور درپریروز، دیروز وامروزی، بی شرمانی یافت شده ومی شوند که هم تاریخ سازی دروغین هم قهرمان سازی دروغین کرده برای پرده کشیدن برنوکری خود به استعمارهای رنگانگ ، استقلال مآبی کرده ومی کنند. ازاین رو، درکنار سرزنش امیران وباصطلاح رئیس جمهوران خود فروخته ، مردم بویژه آگاهان افغانستان را بسیارکرخت دانسته ازآن ها می خواهم که هم هوشمندانه به پا خیزند هم دست به آگاهی مردم بزنند هم تاریخ ناشاد افغانستان را بازنویسی کنند تا مردم ازغفلت بیرون وحاکمان مزدوررا زباله وگام درجهت تحقق کشور- ملت بردارند. درغیرآن ، بازتاریخ به گونه های خنده دار وفاجعه بارتکرارخواهد شد!

Thursday 23 November 2017

رفیق رابرت موگابه ؛ آغازخوب وفرجام بد

ابراهیم ورسجی
سوم ماه قوس 1396
این مقاله را که درباره رابرت موگابه وحکومت داری بدفرجام 37 ساله او می باشد؛ به این خاطرمی نویسم که ، افغانستان وضع مشابه با کشورزیمبابویه درجنوب افریقا دارد. وضعی که نشان می دهد مبارزان آزادی خواه شاید خوب مبارزه کنند اما خوب حکومت کرده نمی توانند. نه تنها حکومت خوب کرده نمی توانند، بلکه حکومت داری بد وتباه کاری هم می کنند. بطورنمونه، تباه کاری مبارزان راه آزادی درافغانستان وحکومت داریی بد آن ها درزیمبابویه عملا دیده شد. شایان یاد آوری می باشد که ، برای رابرت موگابه ، ازپیشوند رفیق استفاده کردم. معلوم است که پیشوند رفیق برای کمونیست ها بکابرده می شود؛ پیشوندی که درعمل کمونیست ها به آن وفادارنمانده اند. ودلیل عدم وفاداری کمونیست ها به رفیق ورفاقت اصالت قایل شدن آن ها به قدرت به شیوه استالینی می باشد. اصالت قایل شدنی که هم به تصفیه های خونین هم به انحصاروتمرکزقدرت انجامید. بلی، عادت به مرگ کمونیست هامی باشد که به توزیع ثروت تاکید وازتوزیع قدرت فرارمی کنند. معلوم است که عدم توزیع قدرت توزیع ثروت را ناممکن می سازد؛ ودرنتیجه، حکومتی های حزبی سرمایدارومردم فقیرترمی شوند به گونه ی که درزیمبابویه شدند. خوب است که جهانیان ازطریق رسانه های دیداری وشنیداری آگاه شدند که تمرکزقدرت توسط رفیق رابرت موکابه واستبداد ناشی ازآن، اورا نزد مردم زیمبابویه بی اعتبار وقربانی کودتای نظامی توسط رفقای خودش ساخت.
ازاین رو،لازم می دانم که با تمرکزبدو مسئله ،درباره آغازخوب وفرجام بد رفیق موگابه بپردازم: نخست،آغازخوب سیاست کردن رفیق موگابه ؛ دوم، علت های که اعتباراو را ضرب صفرو حکومت 37 ساله ودستاوردش را نا چیزنمود. طوریکه درباره آغازکاررفیق رابرت موگابه مطالعه ومعلومات بدست آورده ام ، برایم روشن شده است که سال پیدایش او 1924 می باشد، وبا رسیدن به عمرشش سالگی به مکتب شامل وسرانجام با فراغت ازمکتب آموزگاری، آموزگارشده بود. معلوم است که باسواد شدن وآموزگار شدن دریک جامعه اکثراسیاه پوست وزیرسلطه اقلیت سفید پوست ؛ خود به خود مبارزه را رنگ سیاه وسفید می بخشد.
بطورنمونه ، درسال 1965م ، رفیق موگابه آموزگاربود که رهبران اقلیت سفید پوست انگلیسی تبار حاکم بررودزیا اعلام استقلال دربرابر استعماربریتانیا کردند. رفیق موگابه که می دانست حکومت اقلیت سفید پوست چه خود گردان وچه زیر سلطه بریتانیا تغییری درسرنوشت او ودیگر سیاه پوستان وارد نمی کند؛ به مبارزه علیه استعماروبه ظاهر استعمار ستیزان سفید پوست برخاست. مبارزه ی که با عث پناهنده شدن او به کشورغنا وآغازجنگ های رهای بخش سیاه پوستان دررودزیا شد.
در آن برهه ی حساس تاریخ، خوش شانسی رفیق رابرت موگابه ورفقایش این بود که درکشورغنا ، قوام نیکرومه رئیس جمهور استعمارستیزفرمان روا بود.همچنان ،رابطه دوستانه میان نیکرومه وجمال ناصربرقراربود . یعنی رفیق موگابه وهمراهانش مورد حمایت حکومت های استعمارستیزقوام نیکرومه وجمال ناصرقرارگرفتند وازآن طریق کمک های چین وشوروی راهم کمای کردند. افزون برآن، مبارزه رفیق موگابه علیه حکومت اقلیت سفید پوست رودزیا،همزمان شده بود با دیگرمبارزات آزادی خواهانه درافریقا وآسیا. درواقع ، خیزش های جهانی علیه کهنه استعمارگری ، ظهورچین انقلابی، وکوشش های نو استعمارگری واستعمارسرخ درجهت گرفتن جایگاه کهنه استعمارگری درکشورهای تازه خود گردان شده، کمک کردند به پایان عمر سیاه کارانه استعمارکهنه درافریقا.ازاین رو، مبارزه آزادی بخش سیاسی ومسلحانه ی رفیق موگابه ودیگرچریک های همرزمش که درزیررهبری او وجوش وا انکومو گرد آمده بودند ؛ درسال 1980 ببارنشست ورودزیا به خود گردانی رسید و نام آن به زیمبابویه تبدیل شد.
آری ، درزیمبابویه خود گردان شده درسال 1980 ، رفیق موگابه تا سال 1987 نخست وزیر وازسال 1987 تا روزسه شنبه 14 اکتوبر2017 ، رئیس جمهورماند.ازاین نگاه که مبارزه کردن آسان وسیاست وحکومت کردن مطابق خواست مردم دشوارمی باشد، نخست وزیر ورئیس جمهورشدن برای رفیق موگابه فراز وفرود های را باهم آوردند. روشن است. مبارزه کردن آسان وحکومت کردن به این خاطرمشکل می باشد که دراولی مبارز برقدرت ودردومی با قدرت می شود ودربا قدرت شدن است که ارزش های مبارزاتی گرفتارمخمصه وفرود می شوند. به این خاطرکه، درجریان مبارزه ، مبارز یا مبارزان ازعدالت وآزادی وخوش بختی وسعادت جامعه سخن می گویند وبا رسیدن به قدرت مواجه به خواسته های مردم مطابق وعده ها وشعارهای قبلی خود می شوند.
معلوم است که بعد ازرسیدن به قدرت ؛ بزرگترین مشکل رفیق موگابه همسازی با جوشوا انکومو سردسته گروه مبارزاتی رقیب خود ش بود. طوریکه دیده شد، رفیق موگابه با انکومو سازش کرد، اما درتطبیق شعارها ووعده های دوران مبارزه آزادی خواهی درماند! روشن است که دراین درماندن ؛ رفیق موگابه تنها نیست. به این معناکه ،همه مبارزان راه آزادی با هراندیشه ی باید با آن دست وپنجه نرم نمایند. مثلا،جهادی های افغانستان درمبارزه علیه تجاوزارتش سرخ کمترمشکل داشتند؛ برخلاف، وقتیکه ارتش سرخ عقب نشینی کرد وحکومت دست نشانده آن درکابل زمین بوس شد، رهبران جهادی با شکست درسیاست کردن وویران کردن کابل،هم جهاد خود را دفن کردند هم زمینه سازی کردند برای نظامی های پاکستانی وعرب های نفتی تا زیرفرمان انگلیس وامریکا، طالبان والقاعده راتولید کرده بجان شان بیندازند وخوب هم اندا ختند!
بهرحال ، رفیق رابرت موگابه درتبانی وسازش با جوشوا انکومو یا رقیب خود هم درحکومت سازی موفق شد هم هراره ، پا یتخت رودزیا را مانند جهادی های جنگی - غیر سیاسی افغانستان ویران نکرد. اگرچه رفیق موگابه درساختن حکومت خود گردان درجای حکومت دست نشانده استعمارکهنه موفق شد،اما شیوه حکومت داری اش همساز با وعده های نبود که دردوران مبارزه وآغازرسیدن به قدرت به مردم داده بود! تجربه هم نشان داده است که وعده ها وشعار دادن ها آسان وعمل کردن برای تحقق آن ها دشوارمی باشد. معلوم است . اگر دشواریی ناشی از وعده دادن وعمل نکردن مطابق آن را با دشواری قدرت زده گی ومسخ شدن در قدرت وبازی خاندانی - دسته ی کردن جمع کنم ،خوب ترمی توانم دشواری های رفیق موگابه را نمایان نمایم.
دراین راستا ،دیده شد که رفیق موگابه قدرت زده شد ویا درقدرت مسخ شد. قدرت زدگی ای که منافع او وخانواده ودار ودسته اش را درجای منافع مردم زیمبابویه نشاند. درآغازقدرت زده شدن رفیق رابرت موگابه ،خوش شناسی او این بود که همسر اولش از مبارزان ومورد ستایش مردم زیمبابویه بخاطر خدمات مردمی اش بود. وقتیکه درسال 1992 ،همسر رفیق موگابه وفات کرد،اودرسال 1996 با گریس منشی جوان خودش که ازنظر سنی 42 سال میان هردوتفاوت وجود داشت ازدواج کرد. معنای ازدواج مرد 70 ساله با دختر30 ساله ی قدرت طلب وزراندوز این است که اولی باید بسازد و برقصد ودومی هوسرانی- زراندوزی نماید! رفیق موگابه هم بسیار خوب بساز بانو گریس جوان ومقبول رقصید و ومردم را دربرابرحکومت خود قرارداد.
همزمان با قدرت زده شدن رفیق موگابه و تسلیم شدن او به خواسته های نامعقول همسر جوان وقدرت طلبش ،هم بحران اقتصادی گسترش یافت هم سرکوب مخالفان وقبایل ناراضی فزونی گرفت هم مورگان چنگه رای به حیث رقیب سیاسی او وحزب مسخ شده اش به میدان سیاست آمد. رخ دادی که بدرد سرهای او فزونی بخشید. موفقیت چنگه رای دربه چالش کشیدن رفیق موگابه این بود که"حرکت دموکراسی برای تغییر" را دربرابر جبهه آزادی بخش او، یازانو پی ایف ساخت. بلی، رفیق موگابه که از رقابت جوشوا انکومو جان سالم بدر برده بود،با رقابت چنگه رای در وضع دشواری قرارگرفت. معلوم است که ، دموکراسی به معنای تقسیم قدرت یا تابع اراده مردم ساختن حکومت به خلق وخوی انحصار گرا نه چپ ها ازگونه رفیق موگابه برابرنمیاید. با وجود ناسازگاریی شیوه حکومت موگابه با دموکراسی، چالشگری چنگه رای اورا وادارکرد تا در سال 2008 به مصاف انتخاباتی اوبرود و رفت وانتخابات را باخت.ازاینکه رفیق موگابه انتخابات را باخته بود،باتوحش وخشونت بی پیشینه ی امیرسن منانگاگوا که اکنون جانشینش شده است علیه چنگه را وگروهش ، برنده انتخابات اعلام کرده شد. توحش وخشونت منانگاگوا علیه مخالفان رفیق موگابه به خصوص علیه چنگه رای وحزب او باندازه ترسناک بود که بخاطرآن مخالفان او را به نام تمساح مشهورکردند. اعلام برنده انتخابات شدن رابرت موگابه توسط تمساح، مورد اعتراض مورگان چنگه را واقع شد.
اگرچه رفیق رابرت موگابه به کمک رفیق تمساح خود را رئیس جمهور منتخب اعلام کرد،اما نهاد بین المللی شفافیت انتخاباتی ودیگر نهاد های بیرونی انتخابات رفیق موگابه ورفیق تمساح را تقلب زده اعلام کردند. ازاین رو،رفیق موگابه مجبور شد تا چنگه رای را بعد از لت وکوب وزندانی کردن وجویدن تمساحی سروکله اش، نخست وزیر خود بسازد. نخست وزیری که اهداف مورد نظر رفیق موگابه قدرت زده را برآورده کرده نتوانست.ازآن هم اسفبار اینکه ، باردیکردرانتخابات سال 2013 ، رفیق موگابه ورفیق تمساح همان غلطی سال 2008 را تکرارکرد ند. بلی، رقیق موگابه وبسیاری دیکتاتوران آسیای- افریقای عادت دارند که رای های پیروزی خود را نه از صندوق های رائی های مردم بلکه ازاداره پولیس وارتش آن هم بنام دموکراسی وانتخابات بیرون نمایند.
جالب این است که، درانتخابات سال 2008 زیمبابویه ، رفیق موگابه تقلب کرد ودر انتخابات سال بعد ،آیت الله خامنه ی دستورداد تا به نفع احمدی نژاد وبزیان میرحسین موسوی در صندوق های رائی دست کاری شود که شد.ازهمه خنده دار اینکه هم رفیق موگابه تقلب کار هم احمدی نژاد رئیس جمهور ساخته شده با تقلب کاری مطابق نظر خامنه ی ،هردو بعد تردر کنفرانس سازمان جهانی خوراک در روم شرکت کردند،اما درمهمانی رسمی شبانه ، رئیس جمهور ایتالیا ودبیرکل سازمان ملل ،ازآن ها دعوت نکردند. خوب است که احمدی نژاد بعد ازدودوره ریاست جمهوری بی نتیجه مرخص شد،اما موگابه به حیث رئیس جمهور مادام العمر ادامه داد. ادامه ی که فرجامی بدی را برای خودش وکشورش رقم زد.
بطور نمونه، فساد اداری،مالی ، فرود ارزش دالر زیمبابویه دربرابر دالرامریکای وبحران بی پیشنه ای اقتصادی کمراقتصاد ملی را شکست وبیکاری به 90 درصد رسید. درحالیکه ، بحران اقتصادی گسترش واز13 میلیون نفوس زیمبابویه، سه میلیون نفوس آن واداربه فرارازکشوروپناه گرفتن درکشورهای همسایه به خصوص افریقای جنوبی شده بودند؛ گریس موگابه ، همسر رابرت موگابه دسته چهل نفری برای غارت وزمینه سازی برای گرفتن جای شوهر فرتوت ومفلوک خود راتشکیل داد. بعد ازتشکیل باند چهل نفری ،سیاست خانم گریس برکنارکردن ایمرسن منانگاگوا مشهور به تمساح شد که ازسال 2014 تا شش نوامبر2017 ، معاون رفیق رابرت موگابه بود. رفیق موگابه که دربرابرخواسته های گریس موگابه زانو زده بود؛ بتاریخ ششم ماه نوامبر،منانگاگوا یا تمساح ، معاون خود را برکنار ووادار به فراربه افریقای جنوبی کرد.
شایان یاد آوری می باشد که ، منا نگاگوا تمساح دروقت رفتن به سوی افریقای جنوبی طی بیانیه ی کوتاهی گفته بود که برمی گردد! ازسخن تمساح مبنی بربرگشتن ، آشکاربود که مناسباتی خوبی با فرماندهان ارتش دارد. ارتش هم بتاریخ 14 نوامبر یک هفته بعد ازبرکناری تمساح توسط رفیق موگابه ، دست به کودتا زده رئیس جمهور فرتوت ومادام العمررا درخانه اش زندانی ساخت. جالب این است که ، ارتش هم کودتا علیه رفیق موگابه کرد هم انکارکرد که کودتا کرده است وتنها بیانیه داد که باند 40 نفری یا دسته ی زیرفرمان گریس موگابه را به جرم غارت منابع مالی کشور زندانی کرده است.ازپیش معلوم بود که انکارکودتا توسط فرمانده ارتش علیه رئیس جمهور رفیق موگابه ، پیوند با سیاست اتحادیه افریقا داشت که قبلا طی بیانیه ی رسمی گفته بود که دیگرحکومت های کودتای را درکشورهای عضو اتحادیه نمی پذیرد!
جاکوب زوما رئیس جمهور افریقای جنوبی که هم میزبان بیشتر ازدومیلیون کارگر زیمبابویه هم میزبان تمساح بود، با رفیق موگابه تماس تلفونی گرفت ؛ ورفیق موگابه به او گفت که جور است امامحاصره است. ازاین رو، رئیس جمهور افریقای جنوبی به هراره رفت ودرموجودیت رفیق موگابه ،با ژاکوب دوما، رئیس پارلمان وژنرال چیونگا ،فرمانده ارتش وچند مقام دیگر زیمبابویه گفت وگوکرد ؛ وجریان ملاقات رئیس جمهور افریقای جنوبی با رفیق موگابه برکنارشده را رسانه ها گزارش ونمایش دادند. ازهمه خنده داراینکه ، اوبا وجود زندانی شدن درخانه ی خودش توسط ارتش ، خود را رئیس جمهور وفرمانده ارتش می دانست. ارتشی که فرمانده آن اورا حبس خانگی کرده وزیرفشارگرفته است تا استعفی بدهد. بیانیه رفیق موگابه را که ازطریق شبکه تلویزیون الجزیره شنیدم ؛ دیدم که اصرار به عدم استعفی دارد ومی گوید که درکنگره حزب زانو پی ایف درماه دیسامبرتصمیم خود را اعلام می کند تا درذهنیت عامه اغتشاش خلق نشود. این یاوه گوی رفیق موکابه درزمانی صورت می گرفت که هزاران نفر دربیرون خانه اش دست به مظاهر زده به او می گفتند که موگابه برو، بس است!
همزمان به اصرار رفیق موگابه به عدم استعفی ،شورای رهبری حزب زانو پی ایف اول گریس وبعدا رفیق موگابه را ازحزب ورهبری آن اخراج کردند. باوجود اخراج ازرهبری حزب ، رفیق موگابه آماده استعفی نشد. بنابرآن ، پارلمان تصمیم به محاکمه اوگرفت.ازاین رو، روزسه شنبه 21 ماه نوامبر یک هفته بعد ازکودتا وزندانی خانگی شدن، رفیق موگابه درنامه ی به رئیس پارلمان استعفی خود را اعلام کرد. بعدازاعلام استعفی رفیق موگابه درروزسه شنبه ، روزچهارشنبه 22 نوامبر، امریسن منانگاگوا مشهور به تمساح که پسوند تمساح را بخا طرسرکوب مخالفان حکومت مستبد رفیق موگابه ، درمقام های رئیس امنیت، وزیر عدلیه، رئیس پارلمان ومعاون ریاست جمهوری بنام خود چسپانده بود،ازافریقای جنوبی برگشت و توسط ژاکوب دوما،رئیس پارلمان، جانشین رفیق موگابه اعلام شد وقراراست که روزجمعه 24 نوامبر به حیث رئیس جمهور سوگند وفاداری خورده وآغازبکارنماید. بلی ، وقتیکه روزچهارشنبه 22 نوامبر،بیانیه ی تمساح راکه به مظاهره کننده ها درحضور ژاکوب دوما،رئیس پارلمان ابرازکرد شنیدم که گفت :" عصرنو ودموکراسی بازدرزیمبابویه آغازشده است"، تعجب کردم که تمساح هم دموکرات شده است!
بهرحال ،سرنگونی ذلت بار رفیق موگابه ورئیس جمهور شدن رفیق تمساح بعد ازاو؛ همانندی های با پیروز جهادی ها درجای نجیب الله خادی وآدم کش وویران شدن کابل توسط آن ها وزمینه سازی آن ها برای طالبان وجاده سازی طالبان برای غالبان درپشت سرحکومت های ننگین طالب کرزی وغنی وعبدالله دارد. به سخن دیگر،رفیق نجیب الله جاده سازی برای رسیدن جهادی ها به قدرت کرد وجهادی هاجاده سازی برای رسیدن طالبان به قدرت زیر امارت ژنرال نصیرالله بابر وزیر داخله پاکستان کردند وطالبان جاده سازی برای جنگ امریکا علیه تروریسم وحکومت های مسخره طالب کرزی وغنی وتباهی بیشتر افغانستان کردند. معلوم است که رفیق موگابه جاده سازی برای نابودی اقتصاد زیمبابویه ورسیدن رفیق تمساح به قدرت بنام دموکراسی ای بازکرد. اینکه تمساح چگونه دموکراسی بازرا برای مردم ستم دیده ی زیمبابویه به ارمغان می آورد،دراین نوشته درباره آن بحث کوتاه کرده آن را به پایان می رسانم.
همان گونه که رفیق موگابه ازآموزگاری به ریاست جمهوریی 37 ساله ای بی دستاورد رسیده بود ، رفیق تمساح که فرزند یک مبارز راه آزادی زیمباویه می باشد ،اول معاون رفیق رابرت موگابه ودوم جانشین او درنتیجه کودتای 14 نوامبر شده است نه رضایت وگزینش مردم. بنابراین، برای تمساح ودموکراسی ای بازش ازدونگاه آینده ای نمی بینم:نخست،رفیق تمساح ده ها برابر فشار،شکنجه وخشونت که درزندان حکومت نژاد پرست سفید پوستان رودزیا متحمل شده بود، درحق مخالفان حکومت رفیق رابرت موگابه خشونت کرد.ازاین رو، نام تمساح را ازآن خود کرد. دوم،رفیق تمساح درایجاد بحران ها ودشواری های کنونی زیمبابویه مانند رفیق موگابه سهیم می باشد. باتوجه به این که، خلق کننده ای مشکلات وبحران ها حل کننده ورفع کننده ی آن ها شده نمی تواند،تمساح به مشکلات مردم زیمباویه می افزاید نه اینکه ازآن ها می کاهد. درادامه وعده به دموکراسی باز،به گزارش تلویزیون الجزیره، وقتیکه روزجمعه 24 نوامبر، رفیق تمساح سوگند ریاست جمهوری خورد، بعد ازآن ، قول مبارزه با فساد وایجاد شغل برای بیکاران داد. همچنان ، قول داد که ستم های راکه درحکومت رفیق موگابه به سفید پوستان شده است را تلافی نماید! درادامه تاکید رفیق تمساح به مبارزه با فساد وبیکاری،تلویزیون الجزیره گزارش داد که وزیرمالیه رفیق موگابه بیشترازصد خانه داشته است.بنابرآن،دستگیرشده ومحاکمه می شود.ازهمه خنده داراینکه ،روزیکشنبه 26 نوامبر، تلویزیون الجزیره گزارش داد که حکومت رفیق تمساح ، مبلغ ده میلیون دالربرای رفیق موگابه دربدل استعفی او ازمقام ریاست جمهوری داده است.همچنان ، به او اطمنان داده است که امنیتش تامین می شود.خوب است که درحکومت رفیق تمساح، رفیق موگابه می تواند دستاورد دزدی های وغصب های را کرده است ؛ با آرامش خاطرنوش جان کند! پس ، بدابحال کمونیسم اگررفیق موگابه که دربدل استعفی ازمقام ریاست جمهوری ده میلیون دالرگرفته ووزیرمالیه اش که بیشترازصد خانه دارد، نماد آن باشند! بهرحال،رفتن رفیق رابرت موگابه آغازخوب است؛ به شرط اینکه مردم ازهوشمندی کارگرفته به تمساح موقع تمساح گری ندهند! به این معناکه ،کوشش کنند تا درانتخابات ریاست جمهوری سال آینده،رفیق تمساح مرخص و رئیس جمهور منتخب جای اورا ازخود نماید.

Wednesday 1 November 2017

ازاینکه مستران: غنی، اتمر وستانکزای، مصروف توطئه علیه بقایای جبهه متحد مخالف طالبان می باشند؛ باید کنترول دولت برخاک افغانستان؛ به پایین ترین سطح برسد

ابراهیم ورسجی
دهم عقرب 1396
این تحلیل ؛ درپیوند با بررسی جان ساپکو / بررسی کننده خاص کمک های امریکا برای دولت سازی وبازسازی صورت نه گرفته در افغانستان، درباره کاهش کنترول دولت برخاک این کشوردرپایین ترین سطح، نشرشده دربخش بی بی سی فارسی صورت گرفته ودرصفحه فسبک اینجانب پخش شده است! پس ، بهتردانستم که دروبلاک اندیشه هم پخش شود تا دوستان مطالعه ودریابند که تکنوکرات های جاهل بخاطرگرایش قبایلی کمک به تروریسم طالبان هم تبارخود وکاهش مناطق زیرکنترول دولت می کنند! مستر طالب کرزی ازاین نگاه که خطرطالبان را کمتر ازخطراتحاد قبلا مخالف طالبان می دانست؛موفقانه درجهت بازسازی وبازگشت طالبان زیرفرماندهی ژنرال پرویزمشرف ، رئیس جمهور کودتاچی پاکستان کمک کرد.درشروع حرکت باصطلاح طالبان ، کرزی هم 50 هزاردالرمطابق نوشته ستیف کول درکتاب" جنگ های اشباح" داد هم دیپو های اسلحه دولت درقندهاررا به ژنرال نصیرالله بابروزیرداخله پاکستان وفرمانده طالبان فاش کرد.درآن برهه وبرهه ی حکومت طالبان زیرفرمان نصیرالله بابردرکابل، به بایگانی پشتوی صدای امریکا وبی بی سی پشتو مراجعه نمائید تادریابید که مسترغنی درمصاحبه های خود چگونه ازطالبان دربرابر دولت اسلامی بنام دفاع ازپشتون ها حمایت کرده است.طالب نورالحق احدی وچندین طالب دیگر که اکنون دردوحه مرکزقطر زدو بند ها با طالبان دارند؛ دردوره حکومت طالبانی کرزی تکنوکرات هم شدند،درغرب خدمه آی اِس آی بنام دفاع ازحقوق پشتون ها بودند.البته با این فرق که سلطه ارتش پاکستان برافغانستان نام دفاع ازپشتون ها دربرابر دیگرقوم ها به خصوص تاجیکان نام گرفته بود.
بلی، درادامه طالب گرای های قبلی، اکنون ، مستران : غنی، ستانکزای واتمر که دونفراخیری به شمول طالب رحیم وردک و... دردوره اداره آی اِس آی طالبان درکابل،درپاکستان زیرنام ان جی اوکاری ونام های دیگرفعال بودند ودرمجموع بنام دفاع ازحقوق پشتون هاکمک به تامین سلطه پاکستان برافغانستان می کردند. جورج بوش احمق ، رئیس جمهور امریکا که دروقت رسیدن به کاخ سفید نمی دانست رئیس جمهورونخست وزیرهند چه نام دارند؟ بسیاراحمقانه همین گونه افراد جاهل ومتعصب وتاریخ زده را بنام تکنوکرات درادامه ی جنگ علیه تروریسم برکابل حاکم ساخت.پاکستان که هم همکار ریاکارامریکادرجنگ علیه تروریسم بود هم عمق استراتژیک درافغانستان می خواست تا پشتونستان خواهی پشتونیست های جاهل را برآورده نماید،بسیارخوب ازتکنوکرات های جاهل بهره برداری کرد وتاکه توانست تفرقه قومی را توسط تکنوکرات های جاهل درافغانستان دامن زد ومی زند تا به عمق استراتژیک خود برسد.
اکنون که جان ساپکو / بررسی کننده خاص کمک های امریکا برای افغانستان، بررسی کرده است که کنترول دولت پوشالی افغانستان برخاک این کشور به پایین ترین سطح رسیده است!!! درواقع،نتیجه حماقت جورج بوش ونابکاری اوباما را که اولی جاهلان ومتعصبان را برافغانستان بنام تکنوکرات حاکم ساخت ودومی درجهت منافع امریکا هم برای دولت سازی کاری درکابل نکرد، برملاکرده است.ازاین رو،مستران: غنی، ستانکزای واتمروتیم های جاهل آی اِس آی شان، بسیارموفقانه برای منافع پاکستان وخلاف منافع افغانستان وامریکا کارکرده ومی کنند.مثلا،معاون دوم برگزیدن ژنرال دوستم برای کسب آرای ازبیک ها وتطمیع چند هزاره سودجوبرای گرفتن رائی های هزاره ها وراندن دوستم ازمقامش وتوطئه علیه او وکارنکردن درجهت بهبود منطقه هزاره نشین دربخش بدبخت افغانستان، کارهای می باشند که مستران نامبرده کرده وکمک به گسترش فعالیت های طالبان وکاهش ساحه زیرکنترول دولت کرده اند.ازاین رو،ازمخالفان دیروز طالبان یا جبهه ی متحد وپشتون های مخالف طالبان ،می خواهم که متوجه توطئه گری های طالب کرزی ومستران: غنی، اتمر، استانکزای وتیم های مفسد ونابکارشان باشند. درغیرآن، این ها ودیگر توطئه گران درونی وبیرونی وآی اِس آی،افغانستان را ازاین هم بدبخت ترمی سازند!!!

Monday 30 October 2017

متاسفم ازاینکه یک خانم دارای دانش ؛ این گونه مقاله متعصبان وحقیقت گریزانه نوشته است

ابراهیم ورسجی
هشتم عقرب 1396
این تحلیل ؛ درپیوند با مقاله خانم سیما صابر زیر عنوان:"چگونه جای داعش وکرد ها درعراق وسوریه عوض می شوند؟" بازتاب یافته درسایت مجله هفته، ارایه شده است.ازاین نگاه که درصفه فسبکم بازتاب یافته است، بهتردانستم که دروبلاک اندیشه هم پخش شود تا دوستان مطالعه نمایند. من که درافغانستان شاهد همه دسیسه گری های امپریالیسم های سرخ وسیاه بودم؛متاسفم ازاینکه یک زن نوسنده این گونه قلمفرسای متعصبانه به نفع جنایت کارترین وفرقه گراترین حکومت درسوریه کرده است.حکومتی که عامل عمده تولید تروریسم مذهبی ویا شبه مذهبی درآن کشورمی باشد.بلی، دراین شکی نیست که امریکا واروپا وعربستان ودیگرشیخ های نفتی عرب کمک به تند روان وتروریستان مذهبی کرده ومی کنند! ودراین هم شکی نیست که حکومت جنایت کرفرقه علوی درسوریه ؛ به کمک روسیه وسپاه قدس جمهوری منحط اسلامی وحزب الله یا داعش لبنانی اش زنده است.ازاین رو، بهترمی دانم که به ریشه های بحران های سوریه وعراق بپردازم.همه می دانند که آیت الله خمینی شروع کننده جنگ عراق وایران می باشد نه صدام حسین.مثلا، دکتربنی صدر، اولین رئیس جمهورایران درمصابه ی که درهمین روزها با یک تلویزیون بیرون مرزی داشت، گفت که بعد ازانقلاب ایران، صدام حسین فرزند آیت الله موسوی اصفهانی را نزد خمینی اعزام واعتراف کرد که اشتباه دربیرون کردن او ازعراق کرده وعذرخواهی می کند ومی خواهد با انقلاب ایران همکاری کند. وقتیکه بنی صدر با فرزند موسوی خدمت خمینی رسیده ومسئله را مطرح کرده است، جناب خمینی گفته است که صدام حسین شش ماه دیگردرعراق وقت حکومت کردن ندارد. با برگشت فرزند آیت الله موسوی به بغداد،صدام حسین عزم حمله پیشگیرانه علیه جمهوری آخوندی خمینی کرده وعربستان وامریکاهم به کمک اوشتافتند.
طوریکه بعدا دیده شد،خامنه ی برای انتقام گیری ازصدام حسین به کمک جورج بوش درجنگ علیه صدام حسین شتافت.روشن است که اشغال عراق توسط جورج بوش به کمک خا منه ی وبه قدرت رساندن داعش شیعه برهبری نوری مالکی عامل پیدایش داعش سنی به رهبری ابوبکربغدادی درعراق می باشد.واقعیت این است که ، اگردرسال 2014 ، امریکا وعربستان ائتلاف علیه داعش سنی نمی ساختند، همان داعش نه تنها به بصره بلکه تا احوازرسیده بود.بهرحال،بهارعربی درمارس 2011 به سوریه رسید ورهبران آن ازبشاراسد جنایت کارخواستند که قانون اضطراری باقی مانده ازدوره پدر قاتل وجنایت پیشه ونوکراتحادشوروی ومتحد جمهوری داعشی اسلامی را لغونماید.جالب این است که ، رجب طیب اردوگان ، رئیس جمهورترکیه هم طرفدار لغو قانون وحشتباراضطرار وعدم همکاری با مخالفان حکومت فرقه علوی دردمشق بود.ازاین که درسوریه ومصرودیگرکشورهای عربی ، جنبش های دموکراتیک - سکولار کمرنگ می باشند، تنها سه قدرت دراین کشورها فعالیت دارند: نظامی ها، شیخ ها ونهضت اخوان المسلون ، ورئیس جمهورشدن کاندید اخوان درانتخابات سال 2012 هم مویید سخن من می باشد.ازاینکه اخوان ازنظرفکری ازجمهوری اسلامی بزرگتر است واسلام دولتی وهابی- عربستان را هم به چالش گرفته بود،عربستان وامارات متحده 25 میلیارد دالر به ارتش مصردادند تا اولین رئیس جمهورمنتخب مصررا توسط کودتا سرنگون نماید واسرائیل هم همکارکودتاچی ها بود ووزیرخارجه وقت آن اعتراف هم کرد. درسوریه هم ، معلو بود که یا اخوان یا حکومت فرقه ی- نظامی بشاراسد درمیان بودند که درصورت پیروزی بهارعربی یا برگزاری انتخابات آزاد، باید دومی برای اولی جاخالی می کرد.ازاین رو، نظامی های مصری، خامنه ی ووهابیت عربستان همه کمک کردند به حکومت جنایت کاربشار اسد تا نهضت میانه سوریه به خصوص اخوان را سرکوب نماید.
بنابرآن، به صراحت می توانم بگویم که سرکوب اخوان یا یک نهضت مذهبی میانه رو، زمینه سازی کرد برای تند روان مذهبی تا درسوریه پیشگام نبرد علیه استبداد فرقه ی علوی شوند ودرآغازتروریست هم نبودند وازحمایت غرب ازآن هم خبری درمیان نبود.درعراق هم که داکترطارف هاشمی رهبر اخوان معاون رئیس جمهور جلال طالبانی شده بود، توسط نوری مالکی سردسته ی داعش شیعه زیرفشارگرفته شد تا اول به کردستان عراق وبعدا به ترکیه برود.معلوم است. وقتیکه درنبود نهاد های دموکراتیک وحضور دوام داردولت های فرقه گرا - مستبد، سازمان های میانه رومذهبی کوبیده شوند، تند روان وتروریستان جای آن هارا می گیرند. مثلا، من نوسنده وفعال فرهنگی افغانستانی مهاجردرخاک پاکستان دردوره ای حضورارتش سرخ درافغانستان بودم ومی دانم که چگونه بعد ازعقب نشنیی ارتش سرخ ، میانه روی مذهبی کوبیده شد.بطورنمونه، پروفیسور ربانی رهبرجمعیت اسلامی هم درجهادی ها میانه رو بود هم به حیث رئیس دولت اسلامی میانه روی داشت.برخلاف، اول حکمتیاررا بجانش انداختند ودوم طالبان والقاعده را به سراغش اعزام کردند وسرانجام ترورش کردند.وقتیکه به بحران های جاری درعراق وسوریه وپیدایش داعش که زاده حکومت های نامردمی می باشد می نگرم، برایم تکرارتجربه ناشاد افغانستان درآن ها رونمامی شود.ازاین رو، به عامل های درونی پیدایش داعش های شیعه وسنی اهمیت بیشتری قایل شده به نقش نیروهای بیرونی درگام دوم اهمیت می دهم. بنابرآن،خامنه ی وداعش های شیعه اش را درعراق وسوریه وسپاه قدسش را که بجای جنگ برای رهای قدس علیه اسرائیل ، علیه اسلام سنی درعراق وسوریه دررراستای منافع اسرائیل می رزمد،درگام نخست مقصرمی دانم ، ودرگام دوم است که عربستان وامریکا وانگلیستان، قابل سرزنش می باشند.mejalehhafteh.com/2017/10/29/

Monday 2 October 2017

نیروهای امریکای در17 سال گذشته ، چه دستاوردی درافغانستان داشتند که در10 سال آینده داشته باشند؟

ابراهیم ورسجی
دهم میزان 1396
این تحلیل درپیوند با اعلامیه ی رئیس کمیته ی روابط خارجی مجلس سنای امریکا: " نیروهای امریکای حداقل یک دهه ی دیگر درافغانستان می مانند" ؛ باز تاب یافته درسایت هفته ، ارایه شده بود. باتوجه به اهمیت آن، بهتردانستم آن را در وبلاک اندیشه هم بازتاب دهم تا دوستان مستفید شوند.من به حیث یک نویسنده وتحلیل گرسیاسی افغانستانی که در40 سال گذ شته شاهد رخ داد های افغانستان ورقابت های بیهوده امریکا وشوروی متوفا درکشورم بودم ؛ به صراحت می گویم که حضور سربازان امریکای در10 سال آینده مانند 17 سال گذ شته دستاوردی نمی تواند داشته باشد. به این خاطرکه ، امریکا ازپیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان درهفته پسین ماه دیسامبر 1979 تا کنون ، نگاه ابزاری درافغانستان داشت ودارد. نگاهی که کمک به ظهورتروریسم درافغانستان وجنگ شکست خورده امریکا علیه تروریسم دراین کشوربد بخت کرده است. دراین راستا، بهتراست که به اعتراف رابرت گیتس ، وزیردفاع سابق امریکا اشاره کرده تبصره ام را ادامه وپایان دهم. مسترابرت گیتس درکتاب خود" وظیفه " ، اعتراف کرده است که با وجود 20 سال مصروفیت ودرگیری درافغانستان ، ما چیزی درباره این کشورنمی دانیم! بلی، امریکای ها هم چیزی درباره افغانستان نمی دانند هم نمی خواهند بدانند.
آری ، اگربی اطلاعی امریکای ها درباره افغانستان را جمع سیاست ابزاری شان نسبت به این کشورنمایم، نتیجه ی که بد ست می آید ، شکست قطعی امریکا درامروز وفردا دراین کشورمی باشد. مثلا، امریکا ازجهادی ها علیه کمونیسم روسی حمایت کرد وبعدا ازطالبان والقاعده ازطریق پاکستان علیه جهادی های فارسی زبان استفاده کرده درواقع کمک به رشد وگسترش تروریسم درافغانستان کرد.وقتیکه امریکا بنام جنگ علیه تروریسم وارد افغانستان شد، اشتباهی بزرگ ترازگذ شته را کرد که جمع آوری هتل کاران واوباشان ازامریکا اروپا وپاکستان بنام بنام تکنوکرات وسپردن جای طالبان والقاعده وآی اِس آی درکابل به آن ها می باشد. جالب این است که ، اکثریت مطلق هتل چی های مشهورساخته شده بنام تکنوکرات طالبان دریشی پوش با داشتن تعهد به سازمان های سیا، ایم آی سیکس انگلیس وآی اِس آی پاکستان بودند ومی باشند.افزون برآن ، همه مزدوران چند طرفه به یک قوم درافغانستان چند قومی تعلق دارند. مزدورانیکه هم تبار طالبان ریشو می باشند.این هم درافغانستانی که دیگرقوم ها 70 درصد نفوس را تشکیل می دهند وطالبان دریشی پوش وطالبان ریشو را یکسان می دانند ودرعمل ثابت کرده اند که یکسان می باشند!
باتوجه به آنچه که گفته شد ، امریکا با اعزام طالبان ریشوی قبلا معاش خورخود به پاکستان وسپردن جای آن ها به طالبان دریشی پوش زیرنام تکنوکرات ؛ اشتباهی بزرگی را مرتکب شد که قابل تلافی نمی باشد. برای نمایش اشتباه امریکا درافغانستان ، بهتراست که به بررسی های سیگار/ بررسی کننده ی کمک های چند ین میلیارد دالریی امریکابرای دولت سازی وبازسازی اشاره نمایم. براساس بررسی های جان ساپکو/ شخص بررسی کننده ، امریکا تا سال 2015 ، یک صد و پانزده میلیارد دالر برای بازسازی ودولت سازی درافغانستان هزینه کرده است. هزینه ی بزرگی که نه کمک بدولت سازی ونه کمک به بازسازی اقتصادی کرده است. دراین پیوند ، روز پنجم ماه آوریل / شانزدهم ماه حمل/ فروردین ،جان ساپکو دردانشگاه آتوای کانادا سخنرانی داشت وبعد ازسخنرانی او ، من به اشتباهات امریکادرافغانستان انگشت گذاشتم. دراخیرجلسه ، با تشکرازمن، بررسی های را که کرده بود ودرسه جلد کتاب جمع وچاپ شده است، به من داد.
شایان ذکراست که درانتقاد به سخنرانی مسترجان ساپکو ، به اشتباهات امریکادرافغانستان این گونه اشاره کردم: نخست،کرزی هم عضوطالبان هم نوکرآی اِس آی هم نوکرسی آی ای هم نالایق ترین وفاسد ترین فرد درافغانستان بود. متاسفانه، امریکا همین فرد نالایق وطالب را در سرامورافغانستان نشاند وازاو اوباش ترها ونادان ترها را بنام تکنوکرات معاون او ووزیر ورئیس و... ساخت. افزون برآن ،امریکا ازشروع جنگ علیه تروریسم تا پسین روز ریاست جمهوری اوبا ما، مبلغ 19 میلیارد وچارصد میلیون دالربرای پاکستان کمک کرد تا طالبان والقاعده را بازسازی وبه افغانستان برگرداند. مثلا، دردوره حکومت ژنرال پرویزمشرف، بودجه وزارت آموزش وپرورش بلوچستان 200 میلیون کلدار وبودجه وزارت امورمذهبی آن 12 صد میلیون کلداربود. درواقع، هزارمیلیون کلدار بودجه وزارت امورمذهبی بلوچستان بودجه طالبان افغانستان بود. بودجه القاعده هم که ازعربستان می رسید.معلوم است که همین مبلغ هزارمیلیون کلدار بودجه طالبان ازکمک های امریکابرای پاکستان پرداخت شده بود.دراخیر، به صراحت می گویم که تمام کمک های امریکادر17 سال کذشته که بالغ به 125 میلیارد دالرمی شود،توسط طالبان دریشی پوش غارت وبه دوبی وبانک های غربی انتقال داده شده است.ازاین هم ترسناک اینکه ، طالبان دریشی پوش هم کمک های امریکارا غارت کردند هم جاده سازی برای طالبان ریشوکردند هم سیاست افغانی امریکا را شکست داده اند. ازاین رو، برای شکست تروریسم درافغانستان ، دو اختیاربرای امریکا می بینم: نخست،قبول نماید که ازطالبان دریشی پوش باجود ماندن امریکا برای ده سال آینده ، مانند 17 سال گذشته ، دولت سازی ومهارتروریسم صورت نمی گیرد. دوم،به نفع امریکا می باشد که طالبان دریشی پوش را مرخص وباجلب حمایت آگاهان افغانستان به خصوص مخالفان طالبان ،کمک درجهت دولت سازی نماید یا با پذیرش شکست افغانستان راترک گفته برود وبیشترازاین جیب های مردم خود را درجهت پرکردن جیب های طالبان درشی پوش وطالبان ریشوخالی نه نماید!

Sunday 1 October 2017

همه پرسی جدای خواهانه درکردستان عراق ، زنگ خطر را درگوش همه کشورهای پوشالی - چند قومی ازلیبیا تا افغانستان نواخت

ابراهیم ورسجی
نهم میزان 1396
بتاریخ بیست وپنجم ماه سیپتامبر، برابر به سوم ماه میزان ، مسعود بارزانی ، رئیس جمهور بخش کرد نشین در شمال عراق ، همه پرسی برای استقلال / خود گردانی کردستان را برگزارکرد که درآن 92% مردم رای به جدای ازعراق وتشکیل کشور کردستان دادند. ازاین نگاه که کرد ها در چهارکشور: ترکیه ، ایران ، عراق وسوریه موجودیت دارند ، همه پرسی جدای خواهانه درکردستان عراق، در تمام منطقه حتا دورترازآن زمین لرزه سیاسی ایجاد کرد. تا اندازه ی که برگزاریی همه پرسی درکردستان عراق وواکنش ها درایران ، ترکیه ، عراق وسوریه را پیگیری کرده ام، دیده شد که عراق واکنش به گونه اخطاریه ی جنگی، ترکیه تهدید به محاصره اقتصادی ، ایران برخورد ملاحظه کارانه ، وولید معلم وزیرخارجه سوریه اصل خود مختاری کرد ها را قابل بحث یاد کرد. امریکا ، انگلیستان ، فرانسه وسازمان ملل ،همه پرسی جدای خواهانه درکردستان عراق را اختلال درمبارزه علیه داعش نامیده اند.
دراین باره که عراق ودیگرکشورهای دارای جمعیت کُرد درپیوند به همه پرسی درکردستان عراق موضع دشمنانه یا بد بینانه گرفته اند ، باید گفت که یک پهلوی مشکل را درراستای نگهداری تمامیت جغرافیای خود بیان کرده اند نه همه جنبه های آن را. واقعیت این است که ، درفردای جنگ جهانی اول که امپراتوری عثمانی فروپاشید وفرانسه وانگلیس به حیث میراث خواران آن کشورهای پوشالی عراق ، سوریه ، عربستان ، لبنان واردن را ساختند وزمینه سازی برای ایجاد اسرائیل درفلسطین راهم آغازکردند ؛ بدون شک، نسبت به سرنوشت کردها بی انصافی کردند. بی انصافی که به پیچیدگی اوضاع پساعثمانی وحضورکرد های بدون کشور درترکیه، ایران، عراق و سوریه بی پیوند نبود. یعنی اگرکردهای دارای حضوردرچهارکشوریاد شده آماده ساختن کشوربزرگ کردستان هم می شدند، کمک رسانی فرانسه وبریتانیا به آن ها کارآسانی نبود. به این خاطرکه ،هم جمع کردن کرد ها دشوارمی نمود هم انقلاب بلشویکی درروسیه صورت گرفته بود وبه حیث مزاحم استعمار های فرانسه وانگلیس بحرانزای ومشکل تراشی برای آن ها می کرد.
بهررو ، هم منافع میراث خواران عثمانی هم پراکندگی کرد ها درچهارکشورهم انقلاب بلشویکی وشعار بازی های آن موقع ندادند که کشوربزرگ کردستان شکل بگیرد. با وجود مانع های گونه گون ، کرد ها به خصوص کردهای عراق آرام نه نشستند. ازاین نگاه که ، درکشورهای مسلمان ، همواره جنگ سالاران وستمگران ودزدان بنام دین وقوم های خاص حکومت کرده اند که بهتراست ازآن ها بنام استبداد شاهان و شیخان ونظامی ها یاد نمایم! جالب این است که ، با برآمدن استعمارهای سیاه وسرخ ، استبداد شاه وشیخ وشبهه جمهوری های کودتای- موروثی خدمت گار استعمارهای سیاه ، سرخ ونو شده ا ند و نگذاشتند که جامعه های مسلمان وارد عصر کشور- ملت شوند. درواقع ، ادامه استبداد های شاهی وشیخی وجمهوری های تقلبی - کود تای- موروثی ، هم دین را ابزار ادامه ی خود کردند هم نگذاشتند که قومیت های گونه گون درساختار قدرت دولتی سهم مناسب خود را داشته باشند. همچنان ، رقابت های سرما یداری جهانی به رهبری امریکا وکمونیسم روسی ، مدت بیشتر ازنیم سده کمک به تحکیم حکومت های خود کامه ی شاهی- شیخی وحکومت های مسخره ی جمهوری- نظامی- موروثی کردند.
بنابرآن ، ازقبل آشکار بود که حکومت های خود کامه شاهی- شیخی وجمهوری نما- نظامی با نوکری به امریکای سرمایدار وشوروی کمونیستی ادامه وکمکی درحل مشکلات روزافزون مردم بویژه قوم ها نمی نمایند! باوجود بی ثبات بودن ، حکومت های ستمگربا سانسور رسانه ها وتحریف حقیقت ها درداخل و کمک های با داران سرخ وسیاه به عمرننگین خود لرزان ادامه داده ا ند. آری ، وقتیکه کمونیسم روسی درسال 1990م ، نابود شد وامریکا بنام نظم نوین جهانی درجهت پاسداری ازمنافع شرکت های نفتی ونظامی وسرمایداران بزرگ کوشش ها را شروع کرد ،حکومت های خود کامه ی جمهوری نما گرفتارمخمصه وحکومت های خود کامه ی شاهی- شیخی مانند گذشته برده ی آن شدند. حکومت های که به سرنوشت مسلمان ها بازی ومانع رشد وترقی مادی ومعنوی آن ها شده اند.
برای آگاهان حتا افراد عادی جامعه های مسلمان ، آشکارشده است که حکومت های خود کامه ی مسلمان نما بعد ازفروپاشی کمونیسم هم نوکری امریکا را وفا دارتر ازپیش بدوش گرفتند هم برای دوام عمرننگین خود کمک به گسترش تند روی مذهبی کردند تا ازترس آن غرب به خصوص امریکا حمایت شان نماید. امریکا که ازگروه های اسلامی علیه کمونیسم روسی درافغانستان بهره برداری کرده بود ؛ بعد ازوفات شوروی ، اسلامیزم یا اسلام سیاسی را درجای کمونیسم به حیث دشمن نشانده به کمک رسانی به حکومت های استبدادی شاهی- شیخی درکشورهای مسلمان وتجهیزآن ها برای خالی کردن بانک های شان سرعت بخشید. بلی، حکومت های مستبد شبه جمهوری - کودتای هم تابع داری مخلصانه ازغرب نکردند هم به خشونت علیه مخالفان مذهبی- قومی خود شدت بخشیدند که برخورد های خشونت بار قذافی، اسد ،حکومت های نظامی الجزایرومصر بامذهبی های سیاسی نماد آن می باشد. خشونت های که نارضایتی مردم ورشد اسلام گرای ودرنهایت تروریسم مذهبی را درپی داشت. درواقع ، خیزش های مذهبی باعث شد ند که استبداد های شاهی وشیخی وجمهوری نمای کودتای درباره ادامه موجودیت ننگین خود نگران شوند. نگرانی ای که انفجاراطلاعاتی ناشی ازفن آوری آگاهی بخش به د را زنا وفراخنای آن فزونی بخشیده است. من که رویداد های خوب وبد کشورهای استبداد زده ی مسلمان را ازفروپاشی کمونیسم روسی تا کنون پیگیری کرده ام ؛ برایم روشن شده است که درهمه بخش های جهان پس مانده ، سیاسی ها ونظامی های حکومت گر دراثرانفجاراطلاعاتی وگسترش آگاهی مردم سرعقل آمدند، اما درکشورهای مسلمان سرعقل نیا مده اند!
مثلا، درکشورهای عربی ، بعد ازآن که درهفدهم ماه دیسامبر2010 ، یک جوان تحصیل کرده ی سبزی فروش تونسی بخاطرتوحش پولیس خود را سوختاند ، مردم خشمگین به میدان آمده حکومت خود کامه زین بن علی را سرنگون وخودش را وا داربه فراربه عربستان کردند. تحولی که منجربه بهارعربی شد. ازنظرهم جواری ، انقلاب تونس اول به سراغ حکومت خودکامه مصر رسیده رژیم خود سر حسنی مبارک را زباله کرد. ازاینکه مردم کمربه تحقق دموکراسی، آزادی ، حکومت قانون ،رفع بیکاری واعاده ی حیثیت خود بسته بودند ، ارتش مصرمنافقانه حکومت موقت را شکل داد تا حکومت باصطلاح دموکراتیک زیرسایه خود را بایک انتخابات جعلی ایجاد نماید. مردم مصر که ازحکومت گریی بی حاصل 60 ساله ی نظامی ها رنجیده خاطربودند وگروه های دموکراتیک پراکنده یادارای ضعف پایگاه درمیان مردم بودند، به کاندید اخوان المسلمون / برادران مسلمان رای دادند. ارتش که می دانست امریکا ، اسرائیل وعربستان ،حکومت اخوان را نمی پذیرند ،با گرفتن میلیارد ها دالرازعربستان وامارات متحده، باکودتای نظامی حکومت منتخب مصری ها را که رئیس آن عضو اخوان بود، سرنگون کرد.
بعد ازمصر، بهارعربی درسوریه شروع وبه پایان دادن حکومت نظامی- کودتای فرقه علوی تمرکزکرد. فرقه علوی که افراد آن به کمک استعمارفرانسه درارتش جابجا شده بودند و40 سال با قانون اضطراروتوحش وکشتارحکومت کرده بودند؛ بجای لغو قانون اضطرار،به سرکوب مردم پرداخت. درعراق ، قبلا، جورج بوش وخامنه ی حکومت خود کامه صدام حسین را سرنگون وآشوب افریده بودند. خامنه ی قبل ازکمک به جورج بوش درسرنگونی حکومت صدام حسین ، خیزش سبزایرانی ها را کوبیده بود؛ وحکومت دموکراتیک ترکیه هم زیر ریاست رجب طیب اردوگان گرایش به سوی خود کامگی پیداکرد. درافغانستان ، ازقبل ، جورج بوش ، ژنرال پرویزمشرف وخامنه ی تخمه فاسدی را بنام دموکراسی پیریزی کرده بودند که کمک به بحران دوام دار وبازگشت تروریسم کرده بود. درپاکستان ، معلوم است که ائتلاف نظامی ها وملاها هم تروریسم را تقویت کرد هم احسا سات قومی را دامن زده کمک به خیزش جدای طلبانه دربلوچستان کرده است.
درچنان شرایطی بحرانزای ، درخاورمیانه یک اژدهای خفته ، یعنی سرنوشت کرد ها که درقرارداد سایک - پکو ، وزیران خارجه بریتانیا وفرانسه ( شکل گرفته درسال 1916) ، یا جریان جنگ جهانی اول، بعد ازپایان جنگ ، درجریان تقسیم میراث ترکیه ی عثمانی نادیده گرفته شده بود، سربلند کرد. واقعیت این است که کرد ها درترکیه ، ایران ، عراق وسوریه به ترتیب حضور پُررنگ دارند ، اما حضورشان درساختارقدرت هرچهارکشور نادیده گرفته شده است. مثلا، درپایان جنگ جهانی اول ، نظرفرانسه وانگلیس ، یا میراث خواران جنگ این بود که ترک ها باشند گان اصلی ترکیه نیستند وباشندگان اصلی آن کرد ها وارمنی ها می باشند. به سخن دیگر، نابود کننده گان امپراتوریی عثمانی درفکربرداشتن جنازه ترکیه هم بودند. برخلاف، انقلاب بلشویکی درروسیه وفاش شدن دسیسه های فرانسه وانگلیس توسط لینن کمک کرد به سرهنگ مصطفی کمال تا ترکیه ی کنونی را حفظ وبنام اینکه هرباشنده ترکیه ترک می باشد، هویت وحقوق کرد ها را انکارنماید.
درایران ، با اشغال این کشورتوسط امریکا وبریتانیا وشوروی درجریان جنگ جهانی دوم وپایان دادن به حکومت رضاشاه، فرزند رضاشاه بنام محمد رضا شاه جانشین پدرش شناخته شد،اما بحران وبی ثباتی رونماشد. ازاین رو، قاضی محمد درسال 1946م، جمهوری کردها را درمهاباد اعلام کرد که توسط محمد رضاشاه پهلوی سرکوب گردید. درعراق وسوریه ی دست ساخت فرانسه وانگلیس هم، کرد ها وضع مشابه با هم تباران خود درترکیه وایران حتا بد ترازآن ها را تجربه کردند. باوجود اینکه ، کرد ها درکشورهای یاد شده ناراض بودند ،اما تنها مولانا مصطفی بارزانی توانسته بود درعراق آوازحق خواهی کرد ها را بلند نماید. به گواهی اسناد تاریخی، بارزانی هم با حکومت بعثی عراق سازش هم رزمید ودریک برهه کمک شاه ایران را هم کمای کرد. البته ، به این خاطرکه ، نزاع میان ایران وعراق درشط العرب باعث شد که اولی ازبارزانی دربرابر دومی حمایت نماید. بعد ها ، وقتیکه درسال 1974 ، میان شاه وصدام حسین درالجزیره توافق امضا شد، تهران کمک خود به بارزانی را قطع نمود. بعد ازسرنگونی شاه وغارت انقلاب دموکراتیک مردم ایران توسط آخوند ها،احمد مفتی زاده وعلامه عزالدین حسینی، دورهبر مذهبی کرد های ایران درباره حقوق مردم خود با خمینی تماس گرفتند. برخلاف،خمینی مفتی زاده را زندانی کرد تا درزندان بمیرد وبا خشونت کرد ها را درکردستان سرکوب کرد. بلی،علامه عزالدین حسینی اول ازخیزش کرد های مخالف خمینی حمایت کرد ودوم بعد از سرکوب مخالفان توسط خمینی ،به سویس پناهنده شد ودر سال 2010 همانجا درگذشت. درواقع ،وفافت مفتی زاده در زندان ،سرکوب خواست مشروع کرد ها توسط حکومت آخوندی ایران ومرگ علامه حسینی در سویس ، عقده های زیادی را درکرد های ایران متمرکز کرده است که در زمان مناسب انفجارخواهد کرد.
آری، خمینی توانست خیزش کردها را خفه نماید، اما کرد های عراقی درجریان جنگ ایران وعراق ازکمک جمهوری اسلامی او بی نصیب نماندند. بعد از بیرون کردن عراق از کویت توسط جورج بوش پدر در سال 1992 ،امریکا منطقه کردنشین شمال عراق را که درآن مسعود بارزانی فرزند مولانا مصطفی بارزانی حاکم شده بود، منطقه پروازممنوع اعلام کرد. درواقع ،امریکا با منطقه پروازممنوع اعلام کردن کردستان عراق ،غیرمستقیم کمک کرد به مسعود بارزانی تا حکومت کردی خود را شکل بدهد. بعد ازآن که در ماه آوریل 2003 ، جورج بوش پسر به کمک خامنه ی ، حکومت صدام حسین را سرنگون وشیعه های افراطی عراقی طرفدار جمهوری اسلامی را حاکم بغداد ساخت، جلال طالبانی سیاست مدارکرد رئیس جمهور عراق ومسعود بارزانی رئیس جمهور کردستان عراق شد. رویداد های عراق زیر ریاست جلال طالبانی نشان داد که قدرت اصلی دردست نوری مالی رئیس داعش شیعه وطرفدار ایران بود ورئیس جمهور نمادین بود.
دراین راستا، بیماری وضعف جلال طالبانی به نوری مالکی موقع داد تا داکتر طارق هاشمی رهبر اخوان المسلمون عراق ومعاون رئیس جمهوررا برکنارووادارنماید که اول به کردستان رفته مهمان بارزانی شود ودوم به ترکیه رفته مهمان رجب طیب اردوگان اخوانی همفکر خود شود. بلی، بیماری طالبانی وحذف هاشمی توسط مالکی با عث شد که داعش شیعه در بغداد تقویت وکمک به پیدایش داعش سنی برهبریی ابراهیم ابوبکر بغدادی نماید. جالب این است که ، قبل از شهرت پیداکردن ابراهیم ابوبکر بغدادی ،عربستان زرقاوی اردنی واز یاران بن لادن را به کمک ارتش پاکستان از افغانستان به عراق برده بود. معلوم است که زرقاوی در حمله طیاره های امریکای کشته شد وابوبکرکه سندی درباره رابطه اش با القاعده نیست ،شهرموصل دومین شهر عراق بعد ازبغداد را در سال 2014 گرفته اعلام خلافت کرد. من که به حیث نویسنده دنیای مجازی ودارای تحصیل درعلوم سیاسی مسایل عراق را دنبال کرده ام، برایم روشن شده است که اگرامریکا به ائتلاف ضد داعش که عربستان هم عضوآن شد دست نمی زد ومانع پیشروی داعش نمی شد، درسال 2014 ، ابوبکر خلاف خود را دربغداد گسترش وداعش علی خامنه ی را درشط العرب غرق می کرد.
بهرحال، خواست مسعود بارزانی ، یعنی کسب استقلال برای کردستان عراق وخواست داعش های ابوبکر وعلی ،یا داعش های سنی وشیعه، خواست های متناقض درعراق وتمام منطقه می باشند. اگر خواست های ائتلاف سه گانه : ترکیه ، قطر واخوان المسلون ؛ و جمهوری اسلامی ، داعش شیعه دربغداد، فرقه علوی درسوریه وحزب الله لبنان ؛ وائتلاف مسعود بارزانی و داعش شیعه دربغداد علیه داعش سنی درموصل را درکنارهم بگذارم، بدون شک، به ابعاد بحران عراق وتمام منطقه می افزایند. و رفت وآمد هامیان نظامی های ایران وترکیه وهشدارهای حیدرعبادی نخست وزیربغداد به بارزانی وافزایش بم گذاری های داعش سنی دربغداد وجنوب عراق ، نشان می دهند که منطقه آبستن رخ داد های خطرزای می باشد.
با درنظرداشت گفته های بالا، ترکیه که از1984 تاکنون با خیزش مسلحانه ی کرد های خود مواجه می باشد، می خواهد همه پرسی مسعود بارزانی برای استقلال کردستان عراق را بی اثرنماید. معلوم است که دربی اثرساختن همه پرسی نامبرده ، ایران هم نظرترکیه می باشد. دراین بازی پیچیده ی سیاسی- امنیتی که قدرت های منطقه ی وجهانی آشکارونهان دست دارند، به نفع ترکیه می دانم که همان قراردادی را که با عبدالله اوجالان ، رهبرزندانی کرد ها دراستانبول امضا وبتاریخ 21 ماه مارس 2014 برابر به اول حمل 1393 درازمیر رسما اعلام شد، تطبیق نماید. به نفع حکومت شیعه ی عراق می دانم که دور از اثرگزاری ایران شیعه، قراردادی که با مسعود بارزانی داشته است را پیاده نماید. مثلا، درشبکه الجزیر، مصاحبه مسعود بارزانی را شنیدم که می گفت:"حکومت بغداد با ما این قرارداد را داشت که چند فرهنگی ، کثرت گرای ، فدرالیسم ودموکراسی را رعایت نماید. برخلاف، اکنون ، دربغداد ، یک حکومت استبدادی- فرقه ی بر قرارمی باشد." فکرمی کنم. اگر حکومت شیعه ی بغداد ، به همان تعهدی که با بارزانی داشته است، عمل نماید؛ به نفع بغداد واربیل وتهران وانقره درجهت حفظ وحدت عراق وعدم ظهورکردستان مستقل می باشد. در واقع ، قرارداد بارزانی وحکومت بغداد مبنی برتحقق فدرالیسم، کثرت گرای ، چند فرهنگی ودموکراسی ،قراردادی می باشد که عمل به آن به نفع همه کشورهای دارای جمعیت کُرد می باشد. درغیرآن ، ادامه ی تک محوری های قومی ومذهبی درایران ، ترکیه ، عراق وسوریه وبه حاشیه راندن کُرد ها مانند گذشته، آتش فشانی را مشتعل وگسترش خواهد داد که هم کشورهای دارای جمعیت های کُرد ی هم تمام کشورهای خاورمیانه حتا بیرون آن را زیانمند خواهد کرد.

Monday 25 September 2017

نگاهی به سخنرانی های رهبران سیاسی کشورها درگردهمای سالانه سازمان ملل

ابراهیم ورسجی
چهارم میزان 1396
تا برافتد شیوه رزم دراین بزم کهن / دردمان جهان طرح نو انداخته اند
من ازاین بیش ندانم که کفن دزدی چند / برتقسیم قبور انجمنی ساخته اند
اقبال
ازماه فوریه 2011 که به نوشتن دردنیای مجازی شروع کرده ام ، تاکنون ، همه ساله به سخنرانی های رهبران سیاسی جهان درگردهمای سالانه سازمان ملل گوش می دهم ودرباره پیام های انسانی وشبه انسانی آن ها تبصره ها وتحلیل های درخورشان می نویسم. با نگاهی به گذ شته می توانم به صراحت بگویم که ، امسال ، بیانیه های رئیس جمهور امریکا ومخالفان ورقیبانش درگردهمای سالانه ی سازمان ملل وکناره های آن بسیارترسناک می باشند. به این خاطرکه، برخی سخنرانی ها هم بریده ازاخلاق مدنی هم مخالف منشورسازمان ملل هم مخالف حقوق بین الدول بودند. ازاین رو ،واکنش های خوبی درذهن وافکار شنوند گان وبیننده گان گردهمای مجمع عمومی درپی ندا شتند.
شایان یاد آوری می باشد که ، درمیان بیانیه های رئیس جمهورهای کشورهای مسلمان ونامسلمان که به آن هاگوش داده ام، به بیانیه ی محمد و بهاری، رئیس جمهور نیجریه فخر بی پایان کرده وازشخص او ستایش وتقد یرمی نمایم ! به این خاطرکه ، هم ازمسلمان ها هم ازنامسلمان های جهان جنگ ، تروریسم وسرمایداری لیبرال زده بدرستی نماینده گی کرد! واقعیت این است که ، رئیس جمهور نیجریه با اینکه بیمارهم بود وبیماری اش ازکسالت دربدن وروانش درجریان سخنرانی درمجمع عمومی سازمان ملل هویدا بود؛ باوجود آن، گرفتاری های جامعه های مسلمان ودرمجموع جامعه بشری را این گونه بیان کرد: درمیانمار، فاجعه ی انسانی جریان دارد که درسال 1995 در بوسنی هرزگوین ودرسال 1994 درروندا رخ داده بود ووجدان جامعه ی بشری را تکان داده بود.
آری ، دربوسنی هرزگوین ،بیشتر ازیک لک مسلمان های ستم دیده قربانی فاشیسم صرب ها شده بودند ودرروندا، جنگ های نژادی میان هوتو ها وتوتسی ها، هشت لک انسان بی گناه اغلبا متعلق به تبار توتسی رابه کام مرگ فروبرده بود ؛ ودر میانمار ، اکنون ، نظامی ها ومانک ها / ملاهای بودای خانه وکاشانه مسلمان ها را به آتش کشیده ، شماری زیادی آن ها را شهید وزخمی وبه زن های آن ها تجاوزجنسی کرده و430 هزارنفرآن ها را وادار به پناهنده شدن دربنگله دیش کرده اند. توحش وبربریت آشکاری مذهبی که تروریستان بودای برمسلمان های ولایت رخین تحمیل ووجدان بشریت غیر ازوجدان های خفته ی سران حکومت کمونیست - سرما یداری زده ی چین ونارند را مودی ، نخست وزیربنیاد گرای هند را تکان داده است.
ازاین رو، به صراحت می گویم که محمد و بهاری ، رئیس جمهور نیجریه ، با بیان اندوه ناک چنان جنایت ترسناکی ازچهره غم انگیز آن موفقانه درمجمع عمومی سازمان ملل پرده برداشت. افزون برآن ، محمد و بهاری به توحش جاری دریمن ، سوریه ومصیبت غیرقابل تحمل فلسطینی ها درغزه ودیگربخش های فلسطین اشغالی تماس گرفته ازجامعه جهانی خواست که مطابق حقوق بین الملل وقوانین بشردوستانه ی جهانی درباره آن ها تصمیم گیریی سازنده نماید. همچنان ، رئیس جمهور نیجریه به پدیده تروریسم ومهاجرت آسیای ها وافریقای ها به اروپا وبی توجهی به مهاجرین درکشورهای اروپایی اشاره کرده خواستاراین شد که سازمان ملل به عامل های این پدیده های شوم پرداخته درجهت رفع آن ها کوشش نماید. آری، رئیس جمهور محترم نیجریه به تروریسم وکشمکش های فرقه ی درکشورخود هم اشاره وقول داد که علیه آن ها مبارزه وکمک به ایجاد جامعه مملو ازصلح ودوستی درکشور چند مذهبی خود نماید.
بعد ازابرازنظروستایش درباره سخنرانی انسانی- اخلاقی محمد و بهاری ، رئیس جمهور نیجریه درمجمع عمومی سازمان ملل ، به سخنرانی تنش زای مستر ترامپ، رئیس جمهورامریکا وواکنش های متحدان ، مخالفان ورقیبان او پرداخته نویشته را ادامه می دهم. جالب این است که ، مسترترامپ درسخنرانی خود درمجمع عمومی سازمان ملل که نخستین سخنرانی اش می باشد، برخلاف قانون بین الدول ، اعلام کرد که کشورکوریای شمالی را نابود می کند. همچنان ، مسترترامپ معاهده اتومی با ایران را که رئیس جمهور اوباما وچهار عضو دائمی شورای امنیت وآلمان بنام پنج جمع یک درسال 2015 امضا کرده اند، بی اعتبار وایران را حامی تروریسم هم اعلام کرد. سخنرانی مسترترامپ ازاین نگاه برای من مهم است که رئیس جمهوران قبلی امریکا همه یا اکثرشان قانون بین الملل را درلفافه نقض می کردند؛ برخلاف ، او علنا درسازمان ملل مخالفت خود را با حقوق بین الملل درقالب نابود کردن کوریای شمالی ، عضودیگر سازمان ملل با راکت یارنامیدن رئیس جمهور آن اعلام کرد.
بعد ازنقض قانون بین الملل توسط مسترترامپ که تهدید به نابود کردن کوریای شمالی نماد آن می باشد ، بهتراست به واکنش های منفی ومثبت دیگرکشور ها به شمول رئیس جمهور ووزیرخارجه کوریای شمالی بپردازم. آری ، ریانگ هو ، وزیر خارجه کوریای شمالی در کناره ی مجمع عمومی سخن مستر ترامپ مبنی بر نابود کردن کوریای شمالی وراکت یارنامیدن رئیس جمهور کشور خود را غو غو سگ نامید وهمانند همین لفظ حتا بدترازآن را رئیس جمهور کوریای شمالی درپیانگیانگ علیه همتای امریکایی خود بکاربرد وافزون برآن تاکید کرد که دراقیانس آرام دست به تجربه بم هتروجنی می زند. جالب این است که ، وقتیکه نوبت ریانگ هو، وزیر خارجه کوریای شمالی درمجمع عمومی رسید، درسخنرانی خود ، راکتیارنامیدن رئیس جمهورکشور خود توسط ترامپ را اشتباه تلافی ناپذیرنامید. قابل ذگرمی دانم که قبل ازبیانیه ی ریانگ هو، حکومت کوریای شمالی طی بیانیه ی درپیانگیان گفته بود که رئیس جمهورامریکا مجمع عمومی را قرار گاه کانگسترها یا خشونت گران گمان کرده است. ازهمه جالب تراینکه ، مون جی اِن ، رئیس جمهور کوریای جنوبی درسخنرانی خود درمجمع عمومی با اتخاذ موضع نرم تر نسبت به کوریای شمالی ، نظر رئیس جمهور امریکا را رد کرد. ایمانویل مکرون ، رئیس جمهور فرانسه هم تاکید ترامپ برنابود کردن کوریای شمالی را رد وخواستار حل نزاع امریکا با آن کشور ازطریق گفت وگو شد. همچنان ، رئیس جمهورفرانسه معاهده اتومی با ایران را معتبردانسته خواستار حفظ آن شد. وزیران خارجه: روسیه وچین که درسازمان ملل به نمایندگی از کشورهای خود سخن می گفتند ، بدون یاد کردن ازفاجعه بشری درروهنگیای برما،هم صدای رئیسان جمهور کوریای جنوبی وفرانسه درباره کوریای شمالی شدند. بهرحال ، دیده شود که مستران ترامپ وکیم اون جنگ ، رئیس جمهوران امریکا وکوریای شمالی که اولی دومی را راکتیار ودومی اولی را دیوانه نامیده است ؛ بعد ازتجربه بم هتروجنی پیانگیانگ دراقیانوس آرام که بزودی به گفته رئیس جمهور کوریای شمالی صورت می گیرد ،چه می کنند؟ بعد ازجنگ لفظی ترامپ وهمتای کوریای شمالی اش، اولی هواپیماهای جنگی امریکا مستقر درژاپان را برمنطقه ی ممنوعه میان کوریای جنوبی وشمالی برای تهدید پیانگیانگ به پروازدرآورد ودومی تهدید کرد که آن ها را سرنگون می کند.
بهررو، باید یاد آورشوم که ترامپ تنها کوریای شمالی را به نابودی تهدید نکرد بلکه به بیرون شدن ازپیمان اتومی با ایران نیز تاکید نمود. حسن روحانی ، رئیس جمهور ایران نرم تر ازجنگ لفظی ترامپ وکیم اون جنگ، سخنان ترامپ درباره کشورخود را جاهلانه ونفرت انگیزخواند. ازاین که شیعه صفوی حاکم برایران به تقیه ، یا روز شعار وشب سازش عملا مهر تایید گذاشته است ،فکر نمی کنم که مناسبات تهران وواشنگتن روبه خرابی بیشتربگذارد. درباره کمک ایران به تروریسم هم ،فکر نمی کنم که شرکت های تولید اسلحه درامریکا به ترامپ اجازه دهند تا آخوندیسم ایران را خفه نماید. به این خاطرکه، شرکت های یاد شده ترس ازتهران درذهن عرب های نفتی را بزرگ ساخته برای آن ها میلیارد ها دالراسلحه فروخته ومی فروشند. به سخن دیگر، آخوندیسم ایران هم عرضه تولید بم اتومی مانند کوریای شمالی را ندارد هم با شعارهای توخالی اسرائیل وعرب های نفتی را می ترساند تا جیب های آن ها را شرکت های تسلیحاتی ونفت خوارامریکای خالی نمایند. همین که ازموضع ترامپ درباره معاهده ی اتومی با ایران ، تنها اسرائیل وعربستان حمایت کرده اند ، نشان می دهد که تهدید او از شعار قدمی به سوی عمل نمی گذارد.
ازاینکه تهدید های رئیس جمهور امریکا علیه کوریای شمالی واصرار بر بیهوده بودن معاهده اتومی با ایران ،مسئله نزاع برانگیز درمجمع عمومی سازمان ملل شد ،معلوم می شود که جامعه جهانی هم از نابسامانی ذهنی- روانی ترامپ نگران است هم با وردارد که نهاد های فکری- سیاسی پخته کارامریکای اجازه نمی دهند که رئیس جمهور کم تجربه شان درسیاست مشکل آفرینی برای کشورشان نماید! بنابرآن ، بحث درباره تهدید های ترامپ به پیانگیانگ وتهران را پایان داده به بحث درباره دیگر سخنرانی های رئیسان جمهور ووزیران خارجه کشورها می پردازم. دراین راستا،شیخ حسینه واجد ، نخست وزیربنگله دیش ، فاجعه انسانی زاده ی سیاست های جنگی حکومت میانمار علیه مسلمان های آن کشوررا بدرستی بیان وازسازمان ملل واعضای آن خواست که هم به 430هزارمسلمان آواره روهنگیای پناهنده شده دربنگله دیش کمک کنند هم کمک درایجاد سرزمین امن برای مسلمان های آواره درولایت رخین درمیانمار نمایند تا محترمانه به خانه های سوختانده شده خود برگردند.
درزمینه ، مسئله غمبار این است که حکومت میانمار به روزنامه نگاران ، نهاد های حقوق بشری ، عفو بین الملل ، هلال احمربین المللی ، حتا به بخش آواره گان سازمان ملل اجازه نمی دهد تا به منطقه رفته وضع را ازنزدیک ببینند! با وجود خود داری حکومت وحشی میانمارازاجازه دادن به خبرنگاران وبشردوستان حتا نماینده های سازمان ملل متحد ،دید بان حقوق بشر،عفو بین الملل وصلیب سرخ جهانی توسط ماهواره عکس های که ازمحل زیست سوختانده شده ی مسلمان های پناه گرفته دربنگله دیش گرفته اند ،نشان می دهند که ارتش میانمار هم خانه های مسلمان ها را آتش زده است هم مرزمشترک با بنگله دیش را ماین گذاری کرده است تا مسلمان ها به جای بود وباش خود در ولایت رخین برگشته نتوانند! خوب است که بخش خوراک وبهداشت سازمان ملل هم وارد میدان شده به دریافت های نهاد های یاد شده درباره ی مسلمان ستیزیی بودای های میانمار مهرتائید گذاشته است! افزون برآن ، رسانه ها ونهاد های منطقه ی وجهانی چنان ازتوحش بودای های میانماربرمسلمان های آن کشورپرده برداشته اند که خانم آن سان سوچی نخست وزیرآن کشورجرئت نکرد درمجمع عمومی سازمان ملل شرکت نماید. ازسوی دیگر، بیشتراز200 هزارنفرازسراسرجهان نامه ها وپیام های اعتراضی به نهاد جایزه صلح نوبل درناروی ارسال وازآن خوا ستند که جایزه ی داده شده به این خانم دشمن صلح وقاتل مسلمان ها را بگیرد. جالب این است که ، درمیان نامه نویسان ، چندین جایزه صلح نوبل گرفته هم حضوردارند! آنچه که گفته شد ،درباره شرق آسیا می باشد، دربخش جنوب غرب آسیا یا خاورمیانه وافریقا، رئیس جمهور ترکیه جز هشدار به رئیس حکومت خود گردان کردستان عراق در رابطه همه پرسی جدای طلبانه ازبغداد، وبیان مختصردرباره ی مشکلات مسلمان های میانمار ،سخنی دیگری برای گفتن نداشت. خوب است که رئیس جمهور ترکیه دربازگشت ازمجمع عمومی به استانبول، دریک تماس تلفونی باخانم آن سان سوکی به او گفت که دین بودای مخالف توحش جاری برمسلمان ها می باشد. یعنی سکوت شما برجنایت بودای ها به مسلمان هم قابل سرزنش هم مخالف دین بودای می باشد! ازبخش دیگرخاورمیانه، نخست وزیر اسرائیل تنها ازموضع ترامپ دفاع وخواستار عملی شدن تهدید او علیه ایران شد. فتاح السیسی ، رئیس جمهور کود تاچی مصر که 50 هزار زندانی سیاسی - عقید تی دارد ؛ خواستارحل مشکل فلسطینی ها با اسرائیل وتطبیق نظریه ی دو کشور فلسطینی - یهودی شد. جالب این است که، محمود عباس ، رئیس حکومت خود گردان فلسطینی ها در راملا، درمجمع عمومی سازمان ملل اعلام کرد که همه ی خاک فلسطین را اسرائیل اشغال کرده است ودیگر خاکی نمانده است که او درآن کشور فلسطینی را بسازد! ازاین رو ، ازکشورهای عضو سازمان ملل خواهش کرد که کمک به عقب نشینی اسرائیل به مرزهای 1967 نمایند.
درمیان رئیس جمهوران ووزیران خارجه ی دیگرکشورها که درمجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کردند ، سخنرانی رئیس جمهورغنی ، رئیس جمهور دست ساخت وزیرخارجه قبلی امریکا برای افغانستان تنها به ستایش ازرئیس جمهور ترامپ بخاطرافزایش شمارسربازان امریکای درکشور خود پرداخت وچیزی دیگری برای گفتن نداشت حتا علیه پاکستان یا صا درکننده ی تروریسم به افغانستان هم سخنی درچانته نداشت. شاهد خاقان عباسی ، نخست وزیرپاکستان همان سخن های تکراری قبلی سلف خود درباره کشمیررا درمجمع عمومی علیه هند تکرارکرد وسخنی درباره مصیبت مسلمان های میانماری پناهنده شده در بنگله دیش نگفت تا چین را خفه نکند! به این خاطرکه ، چین ازتوحش حکومت میانماربرمسلمان ها حمایت کرده است. ازاینکه سازمان ملل ،کشمیررا یک ولایت هند می داند ، سخنان نخست وزیرپاکستان بیهوده گویی بیش نمی باشد. ازهمه خنده داراینکه ، نخست وزیرپاکستان سخنی درباره تروریسم وبستن مرکزهای تربیتی تروریستان درخاک خود علیه افغانستان نه گفت. شایان ذکراست که ، سخنرانی مسترغنی رئیس جمهورامریکای افغانستان هم درباره تروریسم بسیارکمرنگ بود. برخلاف، تواد یرا، رئیس جمهور جمهوری افریقای مرکزی که کشورش وضع مشابه افغانستان دارد ودرگیربا 14 گروه جنگی وخشن می باشد، هم بسیارخوب مشکلات کشورخود را بیان کرد هم راه بیرون رفت ارایه کرد هم خواستارکمک جامعه جهانی برای سیاست های آشتی جویانه ی خود شد!
ازکشورهای جنگ ، تروریسم واستبداد زده که سوریه یکی ازآن ها می باشد ، ولید المعلم ، وزیرخارجه آن زنده باد رئیس جمهور ومرده باد مخالفان اورا بسیارخوب ابرازکرد. بیانیه ی که شایسته ی سوریه ی گرفتار حکومت مستبد وتروریستان زاده توحش آن نمی باشد. ابراهیم جعفری ، وزیرخارجه عراق گرفتارداعش شیعه و داعش سنی که داعش دومی به کمک حکومت آخوندی ایران وحکومت های لیبرال دموکرات بارک اوباما وترامپ تضعیف کرده شده است، درمجمع عمومی تنها ازخطرهمه پرسی کرد های عراقی سخن گفت. برخلاف او،مسعود بارزانی رئیس جمهور حکومت خود گردان عراق که بیانیه اش را از شبکه الجزیره شنفتم، چنین گفت:" حکومت بغداد به ما فدرالیسم ،کثرت گرای ،چند فرهنگی ودموکراسی را وعده سپرده بود؛ برخلاف، اکنون یک حکومت مستبد وفرقه گرارا تحویل داده است. ازاین رو،ماهمه پرسی را برگزارمی نمائیم." ازپاد شاهی عربستان که عادل الجبیر ، وزیرخارجه آن نمایند گی می کرد ، درسخنرانی درمجمع عمومی خواستار آشتی ملی دریمن شد. می دانم که خواستارآشتی ملی شدن وزیرخارجه عربستان در یمن ؛ اعتراف به شکست جنگ این کشور علیه یمنی ها می باشد. منصورهادی، رئیس جمهوریمن که مورد تایید عربستان می باشد وچند کیلومترمربع ازخاک کشورخود را زیرکنترول دارد وبقیه آن به شمول صنعا پایتخت آن کشوردرکنترول علی عبدالله صالح رئیس جمهورقبلی وهوتی هامی باشد، سخنی قابل قبولی درمجمع عمومی سازمان ملل نداشت. بلی، نماینده گان عربستان وامارات که کشورهای آن ها درجنگ فاجعه باریمن مصروف می باشند ، ازقطرخواستند که خواسته های سیزده ماده ی آن ها را پذیرا شود. ازاینکه درجریان سخنرانی آن ها، نماینده قطربیرون رفته بود وقبلا موضع کشورهای آن ها را مخالف قانون بین الدول اعلام کرده بود، معلوم می شود که عرب ها مانند افغانستان وپاکستان درگردهمای امساله ی سازمان ملل بی پیام می باشند. آری ، ازعرب ها، تنها محمود عباس رئیس اداره خود گردان فلسطین پیام داشت وآن اینکه اسرائیل همه سرزمین فلسطینی ها را اشغال وخاکی باقی نگذاشته است درآن کشورفلسطین ساخته شود!
ازاروپای شرقی ، وزیرخارجه روسیه گفته بود که جهانی سازی باید ما را همسوبسازد نه اینکه جدا بسازد. بخش عمده ی سخنرانی رئیس جمهور فرانسه تامین صلح درجهان درروشنای قانون بین الدول بود ؛ وسخنرانی نماینده انگلیستان را نه شنفتم. ازاین که ،انگلیستان زیرسایه امریکا درجهان انگلوساکسون می باشد؛ بازتاب سخنرانی رئیس جمهورامریکا بسنده می باشد. بلی، برایم شنفتن سخنرانی نماینده آلمان مهم بود، اما ازاینکه درآن کشور انتخابات جریان داشت ، ممکن است باعث به تعویق افتادن سخرانی نماینده آن شده باشد. ازاین نگاه که فرانسه مکرون وآلمان مرکیل ،هم نظری درباره مسایل اروپا وجهان دارند،بازتاب نظر رئیس جمهور فرانسه درمجمع عمومی که بازتاب داده شد بس است. ازامریکای جنوبی ومرکزی،مکزیک وپورتوریکو وجمهوری دومینیکن گرفتار زمین لرزه وتوفان بحری بودند، ازاین رو، نتوانستند به مجمع عمومی بروند. برازیل گرفتار سیاست مداران فاسد وکولمبیا مصروف آشتی با مارکسیست های روبه صلح آورده وآرژانتین گرفتارکشمکش چپ وراست می باشند. ازاین رو، ازمنطقه ، نخست وزیروینزیویلا درمجمع عمومی به صراحت گفت که ستیج مجمع عمومی ستیج بیان صلح می باشد؛ برخلاف، رئیس جمهور ترامپ آن را به ستیج اعلام جنگ تبدیل کرد! و اسپوتنیک، خبرگزاری روسیه گزارش داد که ایوامورالیس ، رئیس جمهور بولیوی درصفحه تویترخود نویشته است که ترامپ بدترین تهدید برای کره ی زمین وبشریت می باشد که با تحریم های غیرقانونی می خواهد وینزیویلا را منزوی نماید.
با درنظرداشت بازتاب همه یا اغلب نگاه های انسانی وغیر انسانی رهبران کشورها درمجمع عمومی سازمان ملل ،ازمحمد و بهاری ، رئیس جمهورنیجریه ، باز ستایش وازآنتنیو گوترز، منشی عمومی سازمان ملل هم بخاطراداره خوب گردهمای سران کشورها وتا کید ش بر مصیبت تحمیل شده برمسلمان های میانمار که ازآن بنام نسل کشی یاد کرد،قدردانی می نمایم! با توجه به قدرت نمای کشورهای بزرگ وعدم توجه آن ها درگردهمای جاری سازمان ملل به ریشه های تروریسم ومسئله آواره گان وفقروحکومت داری های غیرمسئول درجهان پس مانده که بحرانزاوتروریسم آفریده اند ، بهتر می دانم درباره مواضع غیرانسانی بسیاری کشورها به خصوص قدرت های بزرگ درمجمع عمومی، این شعر اقبا ل درباره جامعه ملل سلف سازمان ملل را بازتاب ونویشته را پایان دهم:
تابرافتد شیوه رزم دراین بزم کهن / درد مندان جهان طرح نو انداخته اند
من ازاین بیش ندانم که که کفن دزدی چند / برتقسیم قبور انجمنی ساخته اند
واقعیت این است که ، جامعه ملل بعد ازجنگ جهانی اول تشکیل شده بود تا نگذارد جنگ تکرار شود؛ ازاینکه جنگ جهانی دوم تباه کننده تروکشُنده ترازجنگ جهانی اول براه انداخته شد، بیهوده بودن جامعه ملل را به نمایش گذاشت. آری ، بعد ازجنگ جهانی دوم ، سازمان ملل متحد ساخته شد تا صلح را درجهان تامین نماید. برخلاف، جنگ سرد توسط قدرت های بزرگ دامن زده شد وجنگ های گرم به نفع قدرت های بزرگ با استعمال کردن کشورهای کوچک ودرمیانی براه انداخته شد. یعنی سازمان ملل نتوانست حقوق بین الملل ومنشورجهانی خود را تطبیق نماید. ازاین که ، امریکا ، بزرگترین قدرت جهان تهدید به نابود کردن کوریای شمالی کرده است ؛ وچین وروسیه ؛ درباره مصیبت مسلمان های میانمار، خاموش نشسته اند! ودرگردهمای جاری سازمان ملل، تعهدی به محمود عباس درجهت عقب راندن اسرائیل به مرزهای سال 1967 داده نمی شود ؛ ومشکلات آواره گان وتروریسم وحکومت های غیرمسئول و تروریست پرور وآواره زا به کمک قدرت های بزرگ ادامه می دهند، روح اقبال شاد که جامعه ملل را انجمن تقسیم کننده گان قبور نامیده بود. نامی که به سازمان ملل ، جانشین جامعه ملل بسیارخوب می تواند کاربرد داشته باشد!