Thursday 29 September 2011

نگاهی به اوضاع اقتصادی واجتماعی افغانستان


بخش دوم
ابراهیم ورسجی
7-7-1390
دربخش نخست این نوشته،ازعامل های درونی وبیرونی شکل نگرفتن حکومت کارآمد درافغانستان که بتوانداوضاع اجتماعی و اقتصادیی کشورراسروسامان بدهد،سخن گفته شد.تاکید برایجاد حکومت کارآمد برای  بهبوداوضاع اجتماعی- اقتصادی،ازاین نگاه صورت گرفت که درجامعه های روبه توسعه،بخاطرعدم وجودمرزمشخص میان جامعه ی سیاسی وجامعه ی مدنی یادولت وجامعه،نقش دولت درایجاد دیگرگونی های رفاه بخش اجتماعی- اقتصادی هرچند کم رنگ، بسیاردارای اهمیت می باشد.باین منظورکه، استبدادشرقی- آسیایی که ازقرن هابدین سو،براین بخش ازجهان دست بالاداشته ومردم رارمه- گله گونه اداره نموده است،تمام ظرفیت هایی اجتماعی- مردمی رابه سودحکومت یادولت خودسروقانون گریز مصادره کرده است.ازاین رو،دولت همه کاره وملت هیچ کاره واستبدادسیاسی- مذهبی فربه تر،ملت وآزادی خواهان لاغرتروبه روزگارسیاه کنونی سقوط کرده اند.
ازآنجاکه توسعه ورشداقتصادی- اجتماعی نظربه نظریه پردازی های که تاکنون صورت گرفته است،ازدومسیرزیربایدگذرنماید:نخست،مسیر رشد بورژوازی/سرمایداری.دوم،مسیررشد سوسیالیستی/کمونیستی.درنیمه ی پسین سده ی بیستم، برخی کشورهای پس مانده وگرفتاراستبدادشرقی وپس ماندگی ناشی ازآن،ازجمله افغانستان،مسیرسوم یاراه رشدغیرسرمایداری رامدنظروتبلیغ کردندکه ازین طریق می توانندبه توسعه ی اقتصادی- اجتماعی دست یابند.افغانستان که دردوره ی پادشاهی  از1953تا1973به سازچنان توسعه ی می رقصیدودرجمهوریتِ شاهانه از1973تا1978بازارتبلیغ چنان مسیررشدی راگرمترکرده بود؛البته به دلیل های سیاسی ونه اقتصادی،قربانی سیاست های غلط وفرصت طلبانه ی رئیس جمهوراحمق وفرصت طلبِ طرفدارراه رشدغیرسرمایداریی دروغین خودشده،بایک کودتایی نظامی که گرداننده ی آن، افسران کمونیست- قبیلگی- خلقی ی خون آشام وابسته به سازمان ک گ ب بودند،به سوی راه رشدکمونیستی گام برداشت. گامی که ازگریبان آن،اشغال کشورتوسط شوروی، وضد حمله ی امریکا باحمایت ازبنیادگرایی مذهبی- قبیلگی- افغانی سردرآورد واوضاع غمبارکنونی را،رقم زد.
درارتباط به موضوع رشد وایجاد دیگرگونی های مثبت درعرصه های اجتماعی واقتصادی افغانستان که همه گرایش هایی سیاسی-ایدئولوژیک، چه دینی وچه غیردینی مدعی آن بودند،پیش ازروی کارآمدن مجاهدین وطالبان درسیاست افغانستان،درنوشته های احزاب اسلامی خوانده بودم که اسلام بدیل هردوراه رشدسرمایداری وکمونیستی می باشد.بااینکه دربسیاری کشورهای اسلامی، نمونه های مختلط رشد سرمایداری وسوسیالیستی کاربردپیداکرده بود،ازبدرخ دادها،برنامه ی  رشدمختلط یاالتقاطی که زیرنام سوسیالیسم عربی- اسلامی و...درمصرناصر،عراق،سوریه،الجزایرولیبی ودرزمان ذوالفقارعلی بوتو،درپاکستان، بنام سوسیالیسم اسلامی براه انداخته شد،موفق نشدندکه حتی به رشدبسیارکندسوسیالیستی که دربلاک شوروی صورت گرفته بود،دست یابند.
پس ازناکامی راه رشدسوسیالیسم عربی- اسلامی درکشورهای نامبرده،جمهوریی اسلامی ایران،راه رشداسلامی ی ناب رابه حیث بدیل شیوه هایی رشدسرمایداری- کمونیستی وسوسیالیسم عربی درپیش گرفت که نتیجه ی آن،برآمدن طبقه ی جدیداقتصادی بنام ملایی شیعه،مانند آخوندهایی شسته رُفته ی متمکن دررده ی بالای احزاب کمونیست دربلاک کمونیستی دیروزمی باشد.درافغانستان هم که شیوه  هایی رشدغیرسرمایداری وکمونیتسی راهمراه بااشغال بیرونی وجنگ های درونی ناشی ازآن تجربه کرده وبه جای نرسیده بود،تجربه ی اسلام جهادی- طالبی که مانندایران،اسلام رابدیل هردونمونه ی رشدسرما یداری- کمونیستی می دانست،به برآمدن یک طبقه ی مفت خوار،ماجراجووسربازروزمزد بیگانگان درپوشش فرمانده هان جهادی نما- ملیشگی- طالبی که اخیری تاهنوز نپذیرفته است که به پایان خط رسیده است،منجرشد.درحالیکه درافغانستان راه های رشدکمونیستی- جهادی- طالبی ناکاره ثابت شدند،پس ازرخدادیازدهم سیپتامبر2001- سنبله ی1380خورشیدی،راه رشد سرمایداری بابوق وکرنای زیاد،بنام اقتصادبازار،زیرهدایت بانک جهانی براه انداخته شد.ازآنجاکه دردوره ی نو،گسترش رسانه های آزاد،چه دیداری وچه شنیداری برای پیام رسانی ازهرنگاه دست بالادارد؛ابزاری که دردوره ی کمونیستی- جهادی- طالبی کاربردکمتری داشتند،امیدهایی فراوانی را درذهن وکله ی مردم کشورماایجادوپرورش داد.
ازپیش روشن بودکه درکشورویران شده ی افغانستان که چندین تجربه ی ناکام راپشت سرگذاشته است،راه اندازیی شیوه ی نویاسرمایداریی لیبرال دریک جامعه ی پس مانده بااقتصادنیمه فئودالی فروپاشیده وجنگ زده که فرهنگ شهری درآن آخرین نفس های خودرامی کشدوفرهنگ روستایی مایه ی سربازگیریی بنیادگرایی قبیلگی- طالبی شده است، به فاجعه می انجامد.فاجعه ی که درشکل برآمدن یک طبقه ی دیگری ازمافیای بانک جهانی ومافیای تریاک وتفنگ وطالبِ بازسازی شده توسط پاکستان وگسترش تروریسم، وتفاوت خطرزامیان دارندگان مفت خواروبیکاروناداراو زحمت کش ومحروم ازهمه چیزکه ممکن است هرلحظه ابزاردست تندرویی مذهبی وتروریسم شوند،خودرانمایش میدهد.
کشورافغانستان،ازاین رو،گرفتاراین گونه طبقه هایی مفتخواروبی فرهنگ شدکه فرمان روایان آن چه درگذشته ی دوروچه درگذشته ی نزدیک وچه اکنون، درچگونگی اداره ی سیاست واقتصادجامعه ی خود،بسیاری ارزش های انسانی ازجمله عدل وانصاف رانادیده انگاشتند.به سخن واضح تر،منافع خودوقبیله وگروه حاکم رابرمنافع مردم برتری دادند.اینجاست که پرسمان ارزشمند برابری خواهی وبی ارزشی ستمگری خودرادرسامان بخشی امورسیاسی- اجتماعی واقتصادی جامعه ی ما،به نمایش می گذارد.واضح است. زمام دارانیکه درباره ی مفهوم اجتماع بویژه جامعه ی عادلانه، دیدگاه روشنی ندارند،به آسانی ستمگری رابرمردم خودتحمیل می نمایند.
دررابطه بامفهوم اجتماع،علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، فیلسوف ومفسرقرآن، نظرجالبی داردکه بازتاب داده می شود.طباطبایی:مردم همه سودخویش می خواهند،چیزیکه هست مردمان عاقل برای منفعت ومصلحت خود،منفعت ومصلحت دیگران رانیزملحوظ دارند؛وچنین است که مفهوم اجتماع،اعتبارپیدامی کند.مردمان عاقل،بلافاصله،برای اداره ی این اجتماع،عدالت رامی خواهند،وازهمین جااست که اعتبارعدل وبی اعتباریی ستم آغازمی شود(طباطبای،اصول فلسفه وروش ریالیسم،سال نشر1372،ج2ص209).درافغانستان،چه درگذشته وچه اکنون،ازعدل خبری نبودونیست.درگذشته،ستمگران قبیلگی، منافع شخصی وقبیله ی خودرابردیگران برتردانستند وجامعه راچنان ازنظراقتصادی- فرهنگی درمانده ساختند که بخشی ازفرزندان تعلیم یافته ی آن به شعارهایی ایدئولوژیک تن داده گرفتارتندرویی مذهبی شدند؛وبخشی دیگر، ازرویی سطحی نگری، گناه همه نابسامانی هایی اجتماعی- اقتصادی- سیاسی کشوررابدوش دین انداخته، بنام عامل های ارتجاع وپس ماندگی، علیه دین ودین داری،شعاردادند.شعاریکه دوکارزیرراسبب شد:نخست،خیزش های مردمی علیه ستمگری ونظام ضد مردمی قبیله سالارراوجهه ی دشمنی بادین بخشید.دوم،دین داران تعلیم یافته رابه سوی بازخوانی انحرافی نمونه ی زندگی سیاسی گذشته که دیگرقابل بازگشت نمی باشد،تشویق،ومسلمان های کم سوادمدرسه ی رابه سویی دین داریی پاکستانی- طالبی راند.
باتوجه به گفته های یادشده،سه نسل سیاسی- فرهنگی درافغانستان قربانی شدند؛بدون اینکه،فرهنگ ستمگری عوض شود.نسل اول،همان هایی بودند که چه دارای سطح تعلیم بالاوچه دارای سطح تعلیم متوسط ،دربروکراسی وارتش نظام قبیلگی- شخصی کارمی کردندوروندکندتغییردرجهت برآمدن ازقرون وسطی رابسیاربه کندی به پیش می راندند.نسل دوم،کمونیست هابودندکه برای مدرنیزه کاریی کشور،راه رشد کمونیستی راپذیرفته ومی کوشیدند  کشورراازحالت پس ماندگی مزمنی که داشت،بیرون نمایند.نسل سوم،جهادی هابودندکه دومشکل داشتند:نخست،اکثرشان ازجوهردین بی خبربودند،وشماری اندک شان هم که آگاهی دینی داشتند،برداشت شان ازدین، چنان کهنه بودکه درشرایط جدیدنمی توانست کاربرد داشته باشد.دوم،بخاطرحماقت سیاسی حکومت گران قبیلگی- چپی به بیرون کشوررانده شده ابزارسیاست های قدرت های منطقه ی وفرامنطقه ی دردوران جنگ سردوپس ازآن،گرفتاربازی های سیاسی کشورهای منطقه ودرگیری های میان گروهی درداخل شدندکه کشورراویران وتوان مادی واخلاقی خودرا فرسوده کردند،تااینکه به کمک همان حامیان دیروزآن ها دزد سوم(طالبان)خرشان/قدرت رازدوبرد!طالبان نه تنها،قدرت راازمجاهدان گرفتند،بلکه اجاره داریی دینی درمبارزه وراه اندازیی حکومت شرع راهم ازایشان گرفتند.البته حکومتی شرع به گونه ی نظامی هاوجاسوسان پاکستانی که سرازگریبان انسان ستیزی،بداخلاقی ،توحش وتروریسم درآورده است وچهره ی تاریکی ازاسلام به گونه ی که بنیادگرایان مسیحی- یهودیی- صهیونیست می خواهند،ترسیم کرده است.
دین وشریعتِ دین ستیزوبداخلاق طالبی- پاکستانی دردودهه ی گذشته ی افغانستان که اکنون کشوروارد دهه ی سوم آن شده است،به سه نتیجه ی زیرمنتج شده است:نخست،دین وفرهنگ کشوررامسخ وچنان ازخشونت ونفرت مملوکرده است که پاکسازیی آن زمان زیادی می طلبد.دوم،همان گونه که درآغاز،زاده ی مداخله ی بیرونی هابود،درامروزوفرداهم عامل نگهداریی حضورنظامی وسیاسی- استراتیژیک آن می باشد.سوم،روندرشدوتوسعه ی نه مستقل ملی،بلکه روبه خودمختاریی ملی راکه قراراست به سویی توسعه ی مستقل ملی گام بردارد،کندوبطی ساخته وکند ترهم می سازد.
درحالیکه مجاهدان وطالبان بویژه دومی،لگد محکم وخردکننده ی رابرپیکررشدوتوسعه ی مستقل ملی زده اند،بازهم نباید برآن ها زیاد خرده گرفت،چراکه ازهمان آغازکارزارشان، وسیله ی به شمارمی آمدند دردست زورمندان منطقه ی وجهانی.وازهمه مهمتراینکه، دردوره ی حکومت آن ها،بویژه مجاهدان،افزون براینکه ازهمکاری های جامعه ی جهانی، حتی منطقه ی برای آن ها خبری نبود،کارشکنی هاوویرانگری های هم توسط پاکستان با حمایت همان کشورهای صورت گرفت که ،اکنون باتروریسم طالبانی- القاعده ی- آی اِس آیی موردحمایت خود درافغانستان ومنطقه، دست وپنجه نرم می کنند.امروزچهارشنبه28سیپتامبر-6میزان،ویلیام پتی سفیربریتانیادرکابل طی گفت وگوی بابی بی سی گفته است که،جامعه ی جهانی اجازه نمی دهدکه:"لاشخوران منطقه"به افغانستان برگردندوتکه پاره جمع نمایند.اگرچه این سخن سفیرانگلیس،یک سخن پسندیده به شمارمی آید،اما درزمانی گفته می شودکه لاشخوران پاکستانی ونوکران شان نفس مردم افغانستان راکشیده اندوتمام مجراهایی رشدوتوسعه رابرویی آنهابسته اند.
بهرصورت،اینکه این گونه سخن هاوموضع گیری هادرعمل پیاده می شوندیانه،جای بحث آن نیست.اما،باجدیت بایدگفت که همین که سفیربریتانیاباین باوررسیده است که دیگرلاشخوران نبایدبه افغانستان برگردند،یک گام نظریی سازنده به سویی توسعه ی مستقل ملی درافغانستان می باشد.اگراین گام وگام های دیگر،باکنارگذاشتن نابکاران کنونی حاکم برصندلی هایی حکومتی در کابل ونیاوردن دیگرناکاره هاهمراه شود؛بدون شک،کمک خواهد کردکه دروازه های افغانستان بروی هرگونه لاشخورها،چه ریشداروچه نیکتای دارنظامی وسیاسی بسته شده،مردم افغانستان وجامعه ی جهانی ازشرتروروترورپروریی آن هارهایی یابند.
نویسنده،درحالیکه از سخن سفیربریتانیا درکابل مبنی براینکه دیگرلاشخوران نبایدبه افغانستان برگرد ند،استقبال می کند.باین اصل نیزتاکید می ورزد که تنهاآن لاشخوران نیستند که اسباب دردسرجامعه ی جهانی ومردم افغانستان شده اند،بلکه دردرون نهادهایی دولتی افغانستان هم، متحدان آن لاشخوران به اندازه ی کافی جابجاشده اندتابابهر ه برداری ازساختارنیمه جان دولت که ازناکارآمدیی آن، هم مردم افغانستان، وهم جامعه ی جهانی درعذاب هستند،نقش ستون پنجم دشمن رابازی کنند.ازاین رو،تاکید باید کرد که تازمانیکه ستون پنجم لاشخوران درکابل حضورداشته باشد،مانع شدن ازویرانگریی آن هاعلیه منافع افغانستان وجامعه ی جهانی، مشکل به نظرمی رسد.واضح است. منافع ملی مردم افغانستان وجامعه ی جهانی که هردودرشرایط کنونی باویرانگری هایی ترورپرورپاکستان وبرخی مراکزدیگردرسطح منطقه موردتهدیدواقع می شود،بادوتدبیرزیر به خوبی تامین شده می تواند:نخست،مبارزه ی موثروتعیین کننده باحلقه های تروریستی دردرون خاک پاکستان.دوم،ایجادساختاردولتی کارآمد درافغانستان تابدرستی بتواند اوضاع اجتماعی واقتصادیی کشورراسروسامان بدهد.
کشورهای خارجی درگیردربحران افغانستان بدانندکه لاشخورها(سخن سفیرانگلیس درکابل)،وروندکند بازسازیی اقتصادی که اخیری، بیشتربه ناکارآمدیی حکومت کابل ورخنه ی ستون پنجم پاکستان وخودسریی برخی تفنگ داران بی منطق وشکم پرست باصطلاح جهادی درارگان هایی آن برمی گردد،ازعامل های بزرگی می باشندکه باوجودهزینه ی پول های زیادجامعه ی جهانی،هم مانع ایجاد دیگرگونی های مثبت وسازنده دراوضاع اجتماعی واقتصادیی کشورماشده اند؛وهمچنان،اسباب ناخورسندیی مردم راازحکومت ناکارآمدوحامیان بیرونی اش فراهم کرده اند.ازسوی دیگر،مردم هیچ کشوری میل ندارندکه بیرونی هابرای زمان زیادی گرداننده ی امورسرزمین شان باشند.ازاین رو،امروزیافرداکشورهای بیرونی بایدبافغان هاموقع بدهندکه زمام امورکشورخودرابدست بگیرند؛کاریکه هم به نفع آن هاوهم به نفع افغان ها،می باشد.
بنابراین،برای اینکه نیروهای بیرونی راه بهتربیرون رفت خودراپیدانمایند،وافغان هاحاکم برسرنوشت خودشوند،هردوطرف، بایداهمیت ایجادیک حکومت درستکاروکارآمدوموردتایید مردم افغانستان راملحوظ دارند؛وتنهادرصورت ایجادچنان حکومتی است که اوضاع اجتماعی- اقتصادیی افغانستان بهبودمی پذیرد،ولاشخورها/نظامی های پاکستانی وطالبان والقاعده ،منزوی وازمیدان رانده می شوند.ازسوی دیگر،ایجادیک حکومت کارآمد،زمانی درافغانستان ممکن خواهدشدکه نیروهای اثرگذاربیرونی درک نمایندکه اسپ های شان قاطرثابت شده اند،ودیگرباقاطرها،نمی توان به جنگ کفتارها/لاشخورهارفت!
درحال حاضر،اوضاع اجتماعی- اقتصادیی افغانستان بطورترسناکی مساعدبرای سربازگیریی تندروی وتروریسم ولاشخوران پشت سرآن هامی باشد.اوضاعی که افزون برکمک برتندرویی خشن وبی منطق،به هیچ صورت موردتاییدفرهنگیان وروشنفکران وفعالان سیاسی کشورماهم نمی باشد.برایی درک بهتر ترسناک بودن اوضاع اجتماعی- اقتصادیی افغانستان، زیادهم زحمت به تکاپونمی باشد.نگاهی به حضورچهارملیون مهاجردرایران وپاکستان که ازهرنگاه قابل ترحم می باشند؛ووضعیت بیشترازیک ونیم ملیون معلول که روزانه برای گرفتن سه صدافغانی دردروازه ی وزارت مربوطه وشاخه های آن درولایت هاپرسه می زنندوچیزی بدست آورده نمی توانند،ازهرنگاه اسفباراست.این هم درشرایطی که کارمندان بیکارواردشده توسط بانک جهانی وملل متحد،ماهانه تنخواه های ده وپنج هزاردلاری ازبودجه ی که درنهایت بهایی آن راهمه ی مردم افغانستان پرداخت خواهند کرد،می گیرند.
این روزها،رسانه هایی امریکایی واروپایی سخن پراگنی می کنندکه نه درصدنفوس امریکاوشمار مشابه یابالاتروپایین ترنفوس این یاآن کشورپیشرفته بیکارمی باشد،پرسمانیکه سیاست مداران رانگران می کند.نمایندگان همین کشورهادرسطوح مختلف درافغانستان حضورپررنگ وکمرنگ دارندومیدانندکه درکشورمابیشتراز50درصدمردم بیکارمی باشند.افزون بربیکاریی این شمار بالا،مافیایی زمین وبازارسیاه زمین،قیمت بیش ازاندازه ی زمین وکرایه ی خانه،مافیای تریاک،افزایش روزانه ی شمارمعتادین، فساداداری،نبودسامانه ی بهداشتی حداقلی،بحران کُشنده ی زیست محیطی  درکابل که اکنون به یک فاجعه مبدل شده است، وصدهابدبختی دیگرمردم افغانستان راآزارمیدهد.مامی دانیم که اگربیرونی ها،درپروژه های کلان اقتصادیی کشورماسرمایه گذاری می کردند ودولتی های حریص بابهره برداری ازنفوذخود درارگان های دولتی زیرنام خصوصی سازی وراه اندازیی اقتصاد بازار،شرکت های دولتی رابه نفع خودمصادره نمی کردند،ماامروزباین پیمانه بیکاروگدایگردرکوچه هاوبازارکابل وولایت هانداشتیم.ازهمه اسفبارتراینکه، مدعیان دین داری که ازتروریستان بظاهرشریعت مدارکه خوددربسترآرام درپاکستان خوابیده اند وجوانا بی خبرازهمه چیزراباترغیب به اعمال تروریستی- خودکشانه به بهشت خیالی می فرستند،همان بهشتی که بوجهل هاوبولهب هاقرن هاپیش رفته اند،خیر!دیگررهبران وفرماندهان دین داری  که بابهره برداری ازاحساسات دینی مردم،صدهاهزارنفرآن ها راشهیدوصدهاهزاردیگرشان رامعلول کرده اندودعوایی دین مداری ورهبریی دینی مردم مظلوم افغانستان راهم  می کنندوملیون هادلارراهزینه ی تبلیغاتی- گروهی خودمی کنند،گاهی  نشده است که سربه وزارت شهداومعلولین/قربانگاه تجارت دینی خودزده باشند.
دررابطه باکارکرد خارجی هاوحکومت فاسدودرمانده ی کابل،نگاهی گذرای هرراه گذری به وضعیت ویران سیلویی مرکز،کاخ دارالامان ،جاده های کابل ومحیط آلوده ی زیست پایتخت که زندگی خودشان راهم تهدیدمی کند،بسنده می کندکه  کارنامه ی اقتصادی- انسانی آن ها موردارزیابی قرارگیردوناچیزبرآوردشود.سیاسی هاوبروکرات های وارداتی که خیر،امروزهستندوفرداپشت کارخودمی روندوبانام بدی هم می روندوتاریخ درباره شان همین اکنون قضاوت خودراصادرکرده است.درباره ی مدیریت غارتگرانه ی آن ها،به بازتاب دیدگاه کوفی انان منشی عمومی سابق سازمان ملل بسنده می شودکه بارهاباتاکیدمی گفت:"کسانی بنام بروکرات برای مدیریت بحران به افغانستان برده شدندکه چیزی درباره ی مدیریت نمی دانستندواوضاع آن کشوررابحرانی ترهم کرده اند."انا ن، به ابرازتاسف ازانبارکردن بروکرات های نابکاردرکابل که بیشترین معاش دلاری رابه جیب زده اند وتاکنون می زنند؛بسنده نکرده،درپایان وظیفه ی خود،طی سخنرانی تندوبی سابقه ی درکتاب خانه "ترومن" درواشنگتن،به جورج بوش هم درپسین روزهای سال2008حمله کرده گفت که:"دوره ی ریاست جمهوریی اوبرای سازمان ملل فاجعه باربود."فاجعه ی که بیشترین زیان آن رامردم افغانستان، وسودآن رانظامی هایی پاکستانی برده اند.
دراین رابطه که بروکرات هاوسیاست کاران نادان ووارداتی به افغانستان چه کرده اندوچه می کنند،اوضاع ناگواراجتماعی واقتصادیی کشوروبی مهارشدن خشونت وتروریسم بسنده می کندکه درباره ی آن هاداوریی سخت وسرزنش گرانه کرده شود.اما پرسمان جالب وتاسفبار،کرختی وبی مسئولتی ی رهبران جهادی ومدعیان دین داری است که اوضاع فاجعه باراجتماعی- اقتصادیی کنونی افغانستان، تااندازه ی زیادی زاده ی کارکردها وبازی هایی تجارت مآبانه ی آن هابا دین ودین داریی مردم مظلوم کشورما می باشد.مگراین آقایان دین مدارکه بخاطرجهادمردم افغانستان به سرمایداران بزرگ مبدل شده اند،آن آیه ی سوره ی دوم قرآن رافراموش کرده اندکه می گوید:"دیگران رابه نیکی دعوت می کنیدوخودرافراموش می کنید"!مگراین آقایان تاجرپیشیه ی دین،سوره"عصر"رانخوانده اند که "تنهادارندگان ایمان وعمل صالح درزیان نیستند"!یعنی دین داری برابرباایمان وعمل صالح می باشدوعمل صالح هم خدمت به نوع انسان می باشد،وکسی که ایمانش درریش دراز،زورگویی،سودجویی مالی وغارت سرمایه ی دیگران خلاصه شده باشد،درجهت شیطان است نه رحمن!تناقض میان عمل وایمان این گونه مسلمان هایی دارای ادعاهای بزرگ وکارکردهایی فراوان ضدبشری وضددینی، سبب شده است تاداریوش شایگان، دانشمندایرانی بکویدکه:"نمی دانم دربهشت کسی می رودکه ایمان داردیاکسی که عمل صالح می کند."همان گونه که درآغازسده ی شانزدهم،مارتین لوتر،کشیش/روحانی آلمانی به مسیحی هایی کشورش گفت که:"هرکسی که ازپاپ پیروی نماید،به بهشت نمی رود."شماهم بدانیدکه نه تنها کسی به گوش دادن به سخنان بی عمل شماوعضویت درگروه نام نهاد دینی تان به بهشت راه نمی یابد،بلکه خودشما هم بخاطرستمی که بنام دین برمردم افغانستان رواداشته وخودراسرمایداروفئودال ساخته اید،راهی به سویی بهشت ندارید!



Monday 26 September 2011

کرزی هنوزهم باطالبان صلح می خواهد!؟

ابراهیم ورسجی
4-7-1390
درروزیکه طالبان احمدولی برادرکرزی راترورکردند،نویسنده درکابل بودومراسم تدفین متوفی راازطریق رسانه های شنیداریی کشورمشاهده کردکه برسرگورآن مرحوم،رئیس جمهورکرزی طالبان رانصیحت کرد که ازجنگ دست برداشته ،به برنامه وعملیه ی صلح بپیوندند.طالبان که درپاسخ گویی خشن وتباه کارانه هنرمندمی باشند،پاسخ کرزی رابدون ارسال پیام تسلیت وهم دردی بخاطرتروربرادرش،روزبعد،یعنی درروزختم قرآن که غرض فاتحه خوانی برادرمرحومش درمسجدی درشهرقندهاربرگزارشده بود،باجاسازیی بم دردستار/لنگوته ی یک تروریست وانفجارآن درکنارمهراب مسجدکه به شهادت امام مسجدمنجرشد،دادند.
ازپاسخ گویی سریع،خشن وترسناک طالبان به درخواست کرزی،این گونه دریافت می شدکه ممکن است نامبرده هوشمندوسیاسی شده دیگرتقاضای چنان خواستی راکه باسرشت طالبان وحامیان آن هاسازگاری ندارد،نمی کند.تروراستادربانی رئیس شورای عالی صلح وبازهم تقاضای کرزی ازطالبان به پیوستن به فرایندصلح، آن هم درروزهای جنازه ومراسم فاتحه خوانی آن مرحوم،آشکارمی نمایدکه رئیس جمهور،تاکنون ازرخ دادهای دردناکی که واقع شده است؛ درس نگرفته، وآماده نیست که به حیث یک دولت مرد،و درمقام نفراول کشورسخن بگویدوتصمیم گیری نماید.
بهرصورت،عبرت نگرفتن کرزی ازرخ دادهای هراسناک وتروریستی کشورکه تاکنون جان شمارزیادی ازشحصیت های سیاسی ومردم عادی کشورراگرفته است،ازدوپرسمان زیرسخن به میان می آورد:نخست،سطحی نگریی مسئولان حکومت افغانستان نسبت به اهداف ناپاکی که پاکستانی هادرافغانستان دارندوطالبان رابه حیث گوشت دم توپ؛ ودرواقع،به حیث ابزاربی شعور،آن هم درزیرشعارهای گنگ ومبهم مذهبی که خودپاکستانی ها،چه ملاوچه عامی وچه سران نظامی وسیاسی به آن هاباورندارند،استعمال می نمایند.دوم،ناکارآمدیی مسئولان بالارتبه ی حکومت کابل، بویژه نفراول درانجام وظایف خودکه رهبریی مطمئن وسازنده ی کشوردربرابرتوطئه هاوبزنگاه هایی درونی وبیرونی می باشد.
تاجائیکه باصل نخست ارتباط می گیرد،به صراحت بایدابرازکردکه پاکستان اهدافی رادرافغانستان درسرمی پروراندکه به هیچ صورت نه باتوان سیاسی- اقتصادی واستراتیژیکی آن درسطح منطقه سازگاراست، ونه بامقام واهمیت افغانستان درسطح منطقه وجهان.این حقیقت رابیشترازهرمردم دیگر،پاکستانی هامیدانندکه رهبرانشان درروابط باافغانستان،منطقه وجهان درمسیرنادرستی گام برمیدارند.ازآنجاکه درپاکستان، بجای عقل ومنطق که ویژه ی سیاست مداران است،نظامی های بی منطق وزورگوتصمیم می گیرند.نظامی هایی وحشی وجنایت کاریکه درطول تاریخ65ساله ی پاکستان،همواره باین کشورمصیبت آفریده اند،وبرای نمایش مصیبت باربودن ارتش پاکستان،به تکاپوی فراوانی هم نیازنیست.چراکه نمونه ی بارزآن،کشتارسه ملیون شهروندان پاکستان شرقی/بنگله دیش کنونی توسط این ارتش خائن وجانی در1971می باشد که برایی پایان بخشیدن به آن فاجعه ،ارتش هندمداخله ودست خونبارآن راازجسد نیمه جان  بنگالی هاقطع کرد،وآن هاازارتش مزبوربه حیث ناجی خودپذیرایی کردند.
هدف ازیادآوریی جنایت هاوخشونت های تباه کارانه ی ارتش پاکستان درپاکستان شرقی/بنگله دیش کنونی، این است که افغان ها،چه افغان های عادی وچه افغان های سیاسی، درهرسطحی که قراردارند،بدانندکه باکی طرف هستند،وتنهاباشناخت درست طرف مقابل می توانند تصمیم بگیرندکه چگونه باگروه هایی خشن دست ساخت آن برخورد نمایند.این یک نیازمبرم است که افغانستان به سویی یک زند گی آرام وصلح آمیزرهبری شودوزندگی آسوده وصلح آمیزهم ازبرخوردواقع بینانه ی سران دولت باپرسمان هاوطرف ها،چه درونی وچه درونی سردرمی آورد.
ازاین رو،کرزی ودستیارانش بدانند که افغانستان درروابط خود باپاکستان، مشکلاتی فراوانی  دارد که نبایدازکنارآن هاسرسری گذشت.پاکستان که درمنافقت وریاکاری امام هست وامامت خودرادرکلاه گذاری برسرامریکایی هاوانگلیس ها/باداران کهنه ونوخودهم باثبات رسانیده است.کلاه گذاریی که این روزهاکاسه ی صبرواشنگتن ولندن رانیزلبریزکرده است.زمانیکه پاکستانی هادرامامت منافقانه ومسجدضرارگونه ی خود،باداران خودرابه بازی گرفته اند،ایجاب می کند که افغان هادررودرویی بانیرنگ های آن ها،محتاط شوند.نمونه ی ازریاکاری پاکستانی ها،برخوردآن هاباتروراستادربانی رئیس جمهورسابق افغانستان می باشد که نخست،طالبان مسئولیت آن رابدوش گرفتند.اما،زمانیکه بازتاب خطرناک این رخ دادرادیدند،باشاره ی باداردودوزه باز،ازموضع پیشین خود پس نشینی کردند.پس نشینی دررخ داد نامبرده،ازاین نگاه صورت گرفت که پاکستانی به خوبی میدانند که افغان هاوجامعه ی بین المللی به هیچ صورت کارکرد طالبان راازنیت شوم پاکستان درافغانستان جداارزیابی نمی کنند؛ومردم افغانستان، بویژه تاجیکان افغانستانی ازکناراین جنایت، سرسری نمی گذرند.
زمانیکه ازمشکلات بی شمارمیان افغانستان وپاکستان سخن به میان می آید،بایدقت کردکه تکان های ژرفی ناشی ازبحران هایی درونی ومنطقه ی ازآنجابرمی خیزدکه درعرصه ی درونی،انباربزرگی ازمشکلات ساختاری- جناحی – سیاسی- مذهبی واقتصادی، دریک مرحله ی حساس وسرنوشت ساز،ودریک زمان واحد،درنبود مدیریت نیرومندملی بحران،وافزون خواهی وسلطه جوی بیرونی ها،اوضاع افغانستان راچنان متشنج نگهداشته است که اگرمراکزترورپروی تدبیرعاجل نه سنجند،پاکستان راهم درخودمی پیچد.اگرچه بحران مزمن،افغانستان راازهرنگاه می آزارد،نبایدازاین امرغفلت کردکه ترورپروریی نظامی های پاکستانی وصادرکردن آن بافغانستان،طوریکه ازنشانه های آن دیده می شود،بزودی خودپاکستان راهم درخودفروخواهدبرد.طرفه اینکه،آنچه امروزدرافغانستان رخ میدهد،حاشیه می باشد که متن آن راباید درخاک پاکستان جویاشد.ازسوی دیگر،تازمانیکه نظامیان درسیاست پاکستان نقش داشته باشند،نظامی های که تنش باهندوبی ثبات سازیی افغانستان رابخشی ازمسئولیت روزانه وزمینه سازبازگشت خود بقدرت میدانند،بی ثباتی درافغانستان ومنطقه ادامه خواهد یافت.طوریکه دیده می شود،هرانفجاریکه درافغانستان صورت می گیرد،همزمان درپاکستان هم مانندآن بوقوع می پیوندد.وقوع همزمان انفجارهادرهردوکشور،تااندازه ی زیادی بخاطرانحراف ذهنیت قدرت های غربی درگیردرافغانستان صورت می گیردتا بوسیله ی آن، پاکستانی هابه غربی هاوانمودکنندکه آن هاهم قربانی تروریستان می باشند.برهمه کارشناسان امورسیاسی-اقتصادی ونظامی پاکستان واضح است که تازمانیکه تناقضات درونی ساختارقدرت درپاکستان برطرف نشود،امیدبه سامان پذیریی وضع افغانستان،حتی وضع پاکستان، خیال پردازانه به نظرمی رسد.واقعیت این است که ریشه ی بحران کنونی افغانستان درپاکستان وتااندازه ی درنادانی سران حکومت کابل، نهفته است .
سخن گفتن ازقرارداشتن ریشه ی بحران افغانستان درپاکستان،باین اصل برمی گرددکه درپاکستان،سلطه ی مثلث نظامی- بروکراتیک- سیاسی وفئودالیسم/بزرگ مالکی، برمناسبات اقتصادی- سیاسی- اجتماعی- فرهنگی واداریی این کشورفرمان می راند،وهمین مثلث، باتندرویی مذهبی وتروریسم ناشی ازآن دردرون جامعه ی پاکستان درارتباط می باشد.قابل یادآوری است که این مثلث سیاه کارارتباط تنگاتنگ باقدرت های بیرون مرزی،بویژه امریکانیزدارد.مثلثی که دست اندازی هایی آن درامورآشفته ی افغانستان وصادرکردن تروریسم به کشمیرهند،تمام منطقه رادچارتنش کرده است.
ازگذشته های نه چندان دور،بویژه پس ازآنکه کمونیسم پدرودزندگی گفت،این باوردرذهنیت بسیاری نخبگان افغانستان فربه ترشدکه پاکستان بخاطرپشتونستان خواهی رهبران دیروزافغانستان ناراحت است وزمانیکه این ادعای سرزمیی افغان هابرخاک پاکستان پایان پذیرد،ممکن است که پاکستان ازدروازه ی دوستی باافغانستان واردشده،سیاست واقعبینانه ودوستانه ی رادرابطه باکشورما درپیش گیرد.بدبختانه،چنین نشدوپاکستان ثابت کردکه پاازگلیم خودفراترگذاشته است.اینکه پاکستان درافغانستان پاازگلیم خودفراترمی گذارد،واضح می سازدکه این کشورمتزلزل که خودش بایک عالم مشکلات روبرومی باشد،هم درشناخت موقعیت خود؛وهمچنان،درشناخت موقعیت افغانستان باشتباه رفته است.اشتباهی که برابرباافغانستان یابیشترازآن،به زیان پاکستان تمام خواهدشد.
باتوجه به اشتباه پاکستانی هادررابطه باآینده ی افغانستان،بایدیادآورشدکه پاکستان دردوپرسمان زیربسیاربه ارزیابی غلط دست زده است:نخست اینکه، مردم افغانستان باتروروهراس افگنی شمارناچیزافغان های فروخته شده، دچارناتوانی اخلاقی وذهنی شده، به خواسته های ضدافغانی وضدانسانی پاکستان تن میدهند.دوم،باصادرکردن تروریسم بافغانستان، امریکارامجبوربه ترک افغانستان کرده خالیگاه آن راپرمی نماید.
ازآنجاکه اصل دوم ازموضوع این نوشته بیرون است ودرجای دیگری به بحث گرفته خواهدشد،سخن درباره ی اصل اول پی گرفته می شود.دراین شک وتردیدی نیست که پاکستان باتروریست پروری وصادرکردن آن به افغانستان می تواندروندبازگشت صلح،ثبات وتوسعه ی اقتصادیی این کشورجنگ زده راکه درجنگ زدگی آن سهم شیررادارد،مختل نماید،به گونه ی که تاکنون کرده است.ودراین هم شک وتردیدی نیست که پاکستان باپایگاه های امنی که درقلمروسرزمینی خودبرای تروریستان بظاهرشریعت مدارمانندخودش فراهم کرده است،می تواندنقش خودراهم درتباه کاری؛وهمچنان،درگفت گوهای صلح باطالبان که هنوزهم کرزی بدون علاقمندی طالبان وپاکستان به آن دلبسته است،مهم نمایش بدهد.بازهم دراین پرسمان شک وتردیدی دیده نمی شودکه طلبان چهارامتیازدارند:نخست،پناه گاه های امن ومطمئن دردرون خاک پاکستان.دوم،بهره برداری ازترورووحشت.سوم،نارضایتی مردم افغانستان ازحکومت فاسدوناکارآمدکرزی.چهارم،حضورپررنگ ستون پنجم پاکستان درنهادهای امنیتی واداریی دولت کابل، حتی درسطوح بالای دولت.
بادرنظرداشت چهاراصل یادشده، دولت مردان پاکستان چه سیاسی وچه نظامی همواره تاکیدمی ورزند که بدون شرکت آن هادرگفت وگوهای صلح باطالبان،هرگفت وگوی بی نتیجه می باشد.بطورنمونه،بتاریخ12اکتوبر2010-20میزان1389خورشیدی،خبرگزاریی رویترزازقول سیدیوسف رضاگیلانی نخست وزیرپاکستان کزارش دادکه موصوف درپاسخ به پرسش خبرنگاری درشهر مردان،واقع درولایت خیبرپشتونخواه گفته بود:"اگرپاکستان درگفت وگوهای صلح باطالبان شرکت داده نشود،گفت وگوهانتیجه ی دربرنخواهند داشت."باتوجه به روابط تنگانگ میان پاکستان وطالبان،حکومت درمانده ی افغانستان بارهاتاکیدورزیده ومی ورزد که ازکمک این کشوردرفرایندگفت وگو باطالبان استقبال می نماید.ازآنجاکه پاکستانی هابازیی دوگانه راپیشیه ی همیشگی خودساخته اند،درادامه ی چنان پیشیه ی،گیلانی نخست وزیرپاکستان که روزچارشنبه21سیپتامبر-30 سنبله، بخاطراشتراک درجلسات سالانه ی مجمع عمومی سازمان ملل در نیویارک بودودرخواست ملاقاتش بااوبامارئیس جمهورامریکاردشده بود.روزشنبه24سیپتامبر-2میزان،پس ازبازگشت به پاکستان ،درنهایت درماندگی که ازخشم روزافزون امریکابرکشورش بخاطرکمک رسانی به تروریستان حکایت می کرد،گفت:"امنیت نیروهای ناتووآیساف درافغانستان بماچه ارتباط دارد؟"اینکه روزانه تروریست هاازقلمروپاکستان به خاک افغانستان فرستاده می شوند،وبم گذاری می کنند،خواه مخواه صدایی پای کشورشمارادرهمسایه ی غربی تان به نمایش می گذارد.درعین روز، جیمزمتینر،یکی ازژنرال هایی بالارتبه ی امریکایی دراسلام آبادبه سرمی بردو بخاطرپایان بخشیدن به صادرکردن تروریسم ازپاکستان به افغانستان به فشارهای کشوربه پاکستان می افزود،سخن پراگنی های متناقض وچندپهلوتوسط مقام های نظامی وملکی پاکستان باوج رسید.بطورنمونه،روزشنبه24سیپتامبر،پرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان ازرابطه میان گروه حقانی وآی اِس آی انکارورزید.اما،روزیکشنبه، اطهرعباس سخن گوی ارتش، طی گفت وگوباشبکه ی تلویزیون امریکایی سی اِن اِن،اعتراف کردکه میان آی اِس آی وگروه حقانی ارتباط وجوددارد.به گفته ی او،گروه حقانی باکشورهای دیگری هم درارتباط می باشد.اطهرعباس یادآورشد:"ازاینکه مقام های امریکایی،تنهاازارتباط این گروه باپاکستان ونه باکشورهای دیگرباخشم سخن می گویند،ابرازنگرانی کرد."
درحالیکه، حکومت ناکارآمدکابل،همواره به نقش پاکستان درپیشبرد گفت وگوهای نام نهاد صلح معترف می باشد،پرسمانِ باعث نگرانی این است که هرگز،همسازی میان رفتاروگفتارپاکستانی ها دیده نمی شود.ازتناقض میان رفتاروگفتارپاکستانی ها،تنهاافغان هاشکایت ندارند،بلکه سازمان ملل ومقام های امریکایی هم ملاحظات ویژه ی خودرادارندوبیان کرده اند.بطورنمونه،بتاریخ12مارس2010-20-12-1388خورشیدی،سایت فارسی بی بی سی،متن گفت وگوی لیس دوسیت خبرنگاربی بی سی راباکای آیدی نماینده ی سازمان ملل درکابل به نشرسپردکه درآن آیدی گفته بود:"دستگیریی طالبان توسط دولت پاکستان،تماس های سازمان ملل باطالبان رامتوقف کرد.آیدی نماینده ی سازمان ملل بشدت ازدستگیریی طالبان توسط پاکستان انتقادکرد.ازنظراو،دست گیری،کانال تماس های پنهانی سازمان باطالبان رابکلی بسته است.به گفته ی آیدی،این تماس هابااعضای ارشد طالبان یک سال پیش(سه سال پیشترازامروز) شروع شده بود.اوهمچنان گفت که مذاکرات رودررو،دردوبی وچندنقطه ی دیگرانجام شده بود."روشن است که پاکستان، ازایجاد مزاحمت درکانال ارتباطی بیرونی هاباطالبان چه هدف های رادنبال می کند؟این کشورکه سال هااست به بازیی دوگانه ی هم مخالف تروریست سخن گفتن وهم به تروریست کمک کردن عادت کرده است وازهمین طریق پول های کلانی هم فراچنگ کرده است؛به هیچ صورت،نمی خواهد به برنامه ی صلح درافغانستان کمک نماید.چراکه درچنان برنامه ی،منافع خودرانمی بیند؟مگراینکه گفت وگوهاازهرکانالیکه صورت می گیرد،زیراشراف آن باشد.توضیحات لیون پنیتاومایک مولن،وزیردفاع ورئیس ستادمشترک ارتش امریکابتاریخ 22سیپتامبر-31سنبله به کنگره ی آن کشورمبنی براینکه پاکستان ازترریستان علیه نیروهای خارجی وحکومت افغانستان،حمایت می کندورابطه ی تنگاتنگی میان سازمان جاسوسی آن کشوروهراس افگنان بویژه گروه حقانی وجود دارد،بیانگراین واقعیت است که همه طرف هاپذیرفته اندکه پاکستان درکدام جهت ایستاده است.طرف صلح یاطرف آشوب وهراس افگنی!
بهرصورت،اینکه به گفته ی نماینده ی سابق سازمان ملل،کانال تماس ومذاکرات سازمان  باطالبان توسط پاکستان بسته شد.ازاین حقیقت پرده برمیداردکه نه تنهاسازمان ملل ازدورویی ومنافقت این کشور دربازگرداندن صلح به افغانستان گلایه دارد،بلکه امریکایی ها ودولت درمانده وناکارآمدکابل هم ناراحت می باشند.البته، بااین تفاوت که باوجود ترورهاوتوحش های طالبان ودودوزه بازیی پاکستان درامرگفت وگوهای صلح، بازهم حکومت کابل ازادامه ی گفت وگوباآن هاسخن می گوید.پافشاریی حکومت کابل به ادامه ی گفت وگوهای صلح باطالبان،این پرسش راپیش کش می کند که، چگونه باید باپدیده های بنام پاکستان ومنافقت هایش وتروریستان طالبی- القاعد گی اش برخوردکردتابه نتیجه ی دست یافت؟پاسخ این پرسش سخت ودشوارراتنهابه گونه ی زیرمی توان داد:نخست،کرزی باید بداند که دررهبریی یک کشورتکیه زده است ودولت هایاحکومت هادرچنان شرایطی هم ازچوب وهمچنان اززردک یاتهدید وتطمیع کارمی گیرند.بدبختانه،کرزی تطمیع رامیداندوازتهدیدبی خبراست یاخودرابدلایلی که جای بحث آن هانیست،به قول معروف به کوچه ی حسن چپ زده است!دوم،پاکستان که تاکنون بارهادروغ گفته است وبنام دین تروریسم صادرمی کند،بایدبایک موضع قاطع درافغانستان روبروشود؛وشرایط جهانی هم، بااتخاذچنان موضعی سازگارمی باشد.
درصورتی می توان موضع درست ودولت مدارانه دربرابرپاکستان گرفت وآن کشوررادرافغانستان سرعقل آوردکه بدوپرسمان زیرتوجه جدی شود:نخست،کرزی باید بداند که الفبای سیاست وسیاست مداری درجهان مدرن برمداردرک درست وواقع بینانه ی اوضاع ملی،منطقه ی،جهانی وبرتریی رقابت برای کسب منافعِ بیشتراستوارمی باشد.ازآنجاکه پاکستان بخاطرنداشتن چنان دریافتی ازسیاست،به بحران درونی مبتلاشده ومی خواهدافغانستان رانیزبه روزسیاه بنشاندوتاندازه ی زیادی موفق هم شده است.ایجاب می کندکه ازقاطعیت بیشتری دربرابرآن کشور کارگرفته شودتادرشرایط کنونی که پس اسرائیل، دومین کشورمنفورجهان می باشد وموردخشم وغضب غربی هانیزقرارگرفته است؛زانوخم کرده ودرافغانستان بادرنظرداشت منافع ملی طرفین برخوردنماید،نه هجمونی که تاکنون بکاربرده است.ازسوی دیگر،پاکستانی هابایدبدانندکه جهان سیاست درزمان کنونی درحال گذاراززورگویی به کثرت گرایی ملی وبین المللی سیرمی کندکه مقتضیات آن،نرمش،فهم منطقی تحولات غیرقابل پیش بینی،ودرعین زمان، آمادگی جهت اتخاذاستراتیژیی ملی ودیگرگون سازیی آن متناسب باشرایط خاص،فهم ملی،منطقه ی وجهانی ازمنافع ملی وشیوه ی کسب آن، وبرتری قایل شدن به مفهوم رقابت مسالمت آمیزبجای زورگویی های سیاسی- نظامی، وپرهیزازتضادهای ایدئولوژیک می باشد.وتنهادراین صورت است که، پاکستان سرعقل می آیدوجایگاه خودرادرمنطقه پذیرامی شود.زمانیکه پاکستان سرعقل آمدو حتماًمی آیدیاآورده می شودوبایدآورده شود،ازتروربه حیث یک ابزارسیاست خارجی پرهیزمی کند.وپرهیزکردن پاکستان ازکاربرد تروربه حیث ابزارسیاست خارجی،یگانه وسیله ی می باشد که طالبان وهرگروهی دیگری رابه پذیرش قانون ومنافع ملی افغانستان واداروبه بازگشت ثبات وصلح درکشورماکمک می کند؛غیرازاین، هرگونه نگرش وکارکرد دیگری، تباهی خواهد بود!

Saturday 24 September 2011

آقای مایک مولن،بسیارناوقت شده است!


ابراهیم ورسجی
2-7-1390
دراین روزهایی پسین،فرازوفرودها درروابط امریکاوپاکستان رنگ وشکل دیگری به خودگرفته است. رخ دادی که ازمشکلات روزافزون درشکل ومحتوایی روابط طرفین مژده میدهد.ازهمان روزهایی آغازین پیدایش کشورپاکستان که درمرحله ی نخست امریکا بسیاربه کشورهند  دل بسته بودتاآن رادربرابرکمونیسم روسی استعمال نماید،پاکستان فکرمی کرد که واشنگتن نسبت به آن کم توجه است.ازاین رو،همواره،رهبران پاکستان درصد د بودند تاجای پایی درواشنگتن که دیگردرجایگاه جهانی لندن تکیه زده بود،پیدانمایند.واولین مرکزراه یابی بدربارامریکارادرانقره فعال نمودتاازطریق آن کشور،راهی به سوی بادارنوپیدانماید.
درچنان شرایطی که پاکستان بخاطربی هویتی تاریخی- فرهنگی،کمربه پیداکردن جایگاهی درواشنگتن بسته بود،هندوستان که مانندگوشه ی جداساخته شده ازبدنش گرفتاربحران هویت تاریخی- فرهنگی نبود،دنبال جایگاه مناسب درسیاست جهانی برای خود می گشت.ازبدرخ دادها،سیاست جهانی طوری سروصورت پیداکرد که رقابت کمونیسم وسرمایداریی امریکایی،سرازگریبان بلاک سازیی هایی نظامی درآورد.پاکستان که درجستجویی فرصت نشسته بود،تسلیم خواست امریکاشده به عضویت پیمان نظامی- امریکایی-انگلیسی بغداد،بعداًسینتودرآمد.ازآنجاکه اشتهای بیشتری به پیوستن دربلاک های نظامی داشت،افزون برسینتو،به بلاک سیتو،پیمان امریکایی کشورهای جنوب شرق آسیاکه مهارچین راهدف گرفته بود،پیوست.برخلاف،هندوستان که دنبال جایگاه خود درسیاست بین المللی می گشت،به تشکیل جنبش غیرمتعهدهامتشکل ازکشورهای استعمارزده،دست زد.
درحالیکه سیاست عدم تعهدهند،به سویی شوروی وچین میلان پیداکرده بود،پاکستان که پیشترازبرآمدن غیرمتعهدها،می کوشیدگوشه ی چشم مهربانانه ی درواشنگتن پیدانماید ،حلقه ی غلامی امریکارابه گردن گرفت..بنابراین،به صراحت گفته می توانم که کشورپاکستان،ازهمان روزبرآمدنش،ازلندن به واشنگتن تعویض قبله کرده بود.درهمین بزنگاه سیاست های جهانی- منطقه ی است که، افغانستان بخاطر ماهیت سران قبیلگی خودکه پدرانشان نخست، به غارتگری  درشمال وجنوب غرب هند؛ودوم،بیشترازدو قرن مصروف غلامی شرکت هندشرقی،دولت سیک درپنجاب وسپس استعمار هندبریتانیاسپری کرده بودند،درفضا جدید دچارسردرگمی شد.سردرگمی که طرح مسئله ی پشتونستان،یعنی درازکردن دست طمع به سوی خاک پاکستان که امریکارادرسرپرستی خود داشت،به پیچیدگی آن افزود.امریکاکه ازعظمت طلبی هند درمیان مستعمره های دیروز،بویژه آسیای جنوبی وجنوب شرقی خوشش نمی آمد،بدوکارزیرست زد:نخست،به تقویت پاکستان پرداخت.دوم،ازاین کشورگرفتاربحران رهبری پس ازمحمدعلی جناح،به حیث کمربندسبزضدکمونیستی بهره برداری کرد.ازآنجاکه درآغاز،کمربندسازی ظاهرسیاسی- نظامی داشت،فکرنمی شد که زمانی جنبه ی دینی- ایدئولوژیک به خودبگیرد.
بهرصورت،این سخن نغزفارسی که تاکه"ابله درجهان باقیست،مفلس درنمی ماند."درهفته ی پسین ماه ژانویه 1979- ماه جدی1357خورشیدی،بریژینیو،رهبراتحاشوری ابله شدوبااشغال افغانستان کمرنظامی هایی جنایت کاروبی غیرت پاکستانی رابست.ازآن زمان تاامروزکه بیشترازسه دهه می گذردوشوروی هم فروپاشیده است،تلاش پاکستان این است که افغانستان یابزقربانی رقابت های شوروی وامریکابه حیث یک گروگان دردستش بماندوامریکاهم دربسته کردن دست وپایی این گروگان کمکش نماید.تازمانیکه کمونیست هابرکابل حکومت می کردند،وضعیت به گونه ی بودکه سخن پاکستان درواشنگتن گوش شنواداشت.پس ازفروافتادن رژیم کمونیستی وبرآمدن مجاهدان غیرقابل پذیرش برای پاکستان،نظامی های این کشور،این گونه درامریکادروغ پراگنی کردندکه پشتون هادرکابل ازقدرت کنارگذاشته شده اندودورماندن آن هاازقدرت به بازگشت ثبات درکابل کمک نمی کند.بنابراین،طالبان راساختند وبه امریکایی هاتلقین کردند که آن هاازقوم پشتون نمایندگی وبه بازگشت صلح درافغانستان کمک می کنند.ازسوی دیگر،این ذهنیت راهم درکاخ سفیدوشیوخ عرب تلقین کردند که برای مهارایران هم طالبان بهترین گزینه می باشند؛وبدین طریق، پول های کلانی بدست آوردندوبرنامه های خودرادرسطح منطقه به پیش بردند.
دراین شعبده بازیی نظامی هایی پاکستانی،بیشترازپرسمان دیگری،فریب خوردن شماری ازافغان های پشتوزبان که به بهانه ی بازگردانی زمام داریی پشتون هافریب خورده ودرامریکابه پاکستانی هاکارمی کردند تانگذاند که آن کشوربامجاهدین مخالف پاکستان واردمعامله شود،خنده آورمی باشد.این قماش افرادکه بنام بازگشت حکومت پشتون هادرخدمت شبکه ی جاسوسی پاکستان/آی اِس آی قرارگرفته بودند،اکنون درحکومت کابل گرداننده ی امورمی باشندوپاکستان مدعی بازگردانی ی حکومت پشتون ها،مانندحکومت مجاهدین، به بی ثبات سازیی حکومت زیرهبریی آن ها می پردازد.این گونه افرادچنان بی ماهیت وبی پایه می باشند که نه به گونه ی جدی به پاکستانی ها گفته می توانند که کجارفت پشتون نوازی شما،ونه به امریکایی هاگفته می توانند که پاکستان پشت سرتمام ویرانگری هاوهراس افگنی هایی ایستاده است که جان ومال شماوافغان هاراهدف گرفته است.
ازپاکستان که توقعی غیرازاین نباید داشت،چراکه دشمن است ومقتضایی طبعیتش این است.اما،دراین ویرانگریی که سالهااست پاکستان درافغانستان براه انداخته وازامریکایی،اروپایی وافغان قربانی مالی وجانی می گیرد،عبورسرسریی غربی هابویژه امریکاجالب به نظرمی رسد.دردوره ی حکومت بی منطق وبی خردجورج بوش که درآن همه چیزدرمحور براندازیی تروریسم القاعده ی وکمترطالبانی دورمیزد،مانند دوره ی تهاجم شوروی،نظامی های پاکستانی به فرماندهی مشرف سرمایدارشدندوازکمک های مالی غرب، طالبان پاکستانی راایجادوطالبان افغانی رابازسازی کردند.امریکایی هابدرستی میدانستندکه پاکستان بازیی دوگانه می کند،یعنی هم باغرب،وهمچنان، به تروریسم کمک می رساند.طرفه اینکه،بجای مهارمارجوجه ی که خیال افعی شدن رادرسرمی پرورد،یاازرفتاردوگانه ی پاکستان چشم پوشی کردند؛یااینکه، بااعتراض هایی نرم وکم اهمیت ازکناربازیی شیطانی آن کشور گذشتند.
اگرچه جورج بوش ازسال های2006به بعد،کم کم درسخنان خودلحن تند تری نسبت به دودوزه بازیی پاکستان درپیش گرفت.اما،لحن تنداوبه گونه ی نبودکه درمیان حلقه هایی نظامی وترورپرورپاکستان، باعث نگرانی وتشویش شود.سران نظامی پاکستان که پرسمان مداخله ی اطلاعاتی- نظامی وترورپروری خود درافغانستان راهمواره درزیرپوشش منطقه ی درظاهرخود مختارقبیلگی هم مرزباافغانستان درخاک خودوفربه ترشدن تندروی مذهبی پنهان می کردندوبرای مهارآن ازامریکاخواستارکمک های مالی- تسلیحاتی می شدند؛وامریکازیررهبریی بوش هم درپرداخت پول به آن ها که جیب کلان واخلاق شیطانی دارند،کوتاهی نکرد.اگردردوره ی حکومت ژنرال مشرف،بودجه ی وزارت تعلیم وتربیه ی ولایت بلوچستان پاکستان200ملیون کلداروبودجه ی وزارت امورمذهبی آن1200ملیون کلداربود،از کمک های کلان بوش به پاکستان تغذیه می کرد.کمک هایی که ازآن هابرای بازسازیی طالبان افغانی وایجادطالبان پاکستانی بهره برداری شدوتاکنون می شود.
خوشبختانه،دردوره ی حکومت اوباما،نگاه امریکانسبت به کارکردچندپهلویی پاکستان درجنگ علیه هراس افگنی که نقطه ی تنش آفرین آن افغانستان می باشد؛تااندازه ی دیگرگون، وپرداخت پول دربخش های نظامی واقتصادی به پاکستان به کارکردِ دیدنی آن درنبردعلیه هراس افگنی منوط ساخته شدکه اقدام قابل ستایش می باشد.دراین راستا،هم کمک هابه کارکردها منوط ساخته شد؛وهمچنان،حملات بادرونز/هواپیماهایی بدون سرنشین برمناطق قبیلگی که ازآن جا،تروریست ها جنگ نیابتی پاکستان علیه افغانستان رابه پیش می برند،افزایش قابل ملاحظه ی یافت.
درعین زمان که حملات بادرونز/هواپیماهایی بدون سرنشین که ازدرون خاک پاکستان به حمله دست می زدند،فزونی داده شد.درسنگرسیاسی- دیپلماسی ورسانه ی- تبلیغاتی هم گه گاهی سخن های نیش دارمقام های نظامی ودیپلماتیک امریکایی به آدرس پاکستان مبنی براینکه درافغانستان بازیی دوگانه می کند،فرستاده می شدکه پاسخ نرم وریاکارانه ی خودراازطرف پاکستانی هادریافت می کرد.
افزون برسخن های نیش دارمقام های امریکایی که درپنهان وآشکاربه سیاسی هاونظامی های پاکستانی گفته می شد،روابط بسیارگرم وبی پیشینه ی واشنگتن بادهلی نووکارهای اقتصادی- سیاسی دهلی نودرافغانستان،بیش ازهرعامل دیگری، اسباب رنجش خاطرمقام های پاکستانی رافراهم کرده است.پاکستان که ازسه ونیم دهه باین سو؛با سیاست هایی غرض آلودخود درافغانستان ،ازمنابع گونه گون پول وکمک دریافت می کندتاهم پول دارشود؛وهم چنان،نفوذی درکابل برای خوددست وپانماید،ازرابطه ی گرم دهلی نوباواشنگتن ونقش آن درکابل سرخورده شده ومی کوشدکه بجای سرمایه گذاری مانندهنددرافغانستان،کارهای خدماتی آن کشوررابه صفرضرب بزند.کاری که هم برای افغان هاوهم برای امریکایی هاخوشایند نمی باشد.ازجانب دیگر،پاکستان که پولی ندارد دربرنامه ی بازسازیی افغانستان سهم بگیرد،همین که ویرانگری می کند،ازدیدگاه خودحق مطلب رااداکرده است.به سخن دیگر،ماهیت ناپاک خودرابه افغان هاوجامعه ی جهانی برملاساخته است.
باتوجه به روش دوگانه بازی کردن پاکستان درافغانستان که، ازیک طرف، درجنگ علیه تروریسم نام نویسی وتعهد کرده است؛وازطرف دیگر،به حیث متحد تروریستان ایفای وظیفه می نماید،ازپیش روشن بود که کاسه ی صبرامریکابزودی لبریزمی شود.پیشترازرخ دادروزسه شنبه13سیپتامبر2011-22-6-1390خورشیدی درکابل که افرادمربوط به طالبان- شاخه ی باصطلاح حقانی،باسنگرگیری در یک ساختمان تجارتی نیمه ساخت درنزدیکی سفارت امریکا وشلیک ازآن به سفارت ومرکزناتو/سازمان نظامی کشورهای غربی وآیساف/نیروهای کمک به امنیت که مدت بیست ساعت دوام، وبدون کشته شدن حتی یک نفربیرونی وکشته وزخمی شدن چندافغان به پایان رسید؛ودرپایان دادن آن، به گفته ی حامیان بیروی دولت،پولیس کابل نقش برجسته ی بازی کرد.دوپرسمان زیربدرستی خودرابه نمایش گذاشت:نخست اینکه،بی پایگی سخن های حکومت کابل دررابطه باگفت وگوهای صلح باطالبان رابیهوده ثابت کرد.دوم،مقام هایی سیاسی ونظامی امریکایی راواداشت که دررابطه بانقش دوگانه ی پاکستان بیشترازپیش بی پرده وآشکارسخن بگویند.
همزمان بارخ دادنامبرده،بی درنگ امریکایی هاانگشت انتقادرامتوجه طالبان- شاخه ی حقانی،بابرنامه ریزیی آی اِس آی نشانه رفتند.نشانه گیریی که این باربیشترازگذشته مقام های سیاسی- نظامی- اطلاعاتی پاکستان رابرآشفته ساخت.ازپیش واضح بودکه پاکستان میداندکه دروضعیت کنونی،امریکابیشترازهرزمانی دیگری به کمک پاکستان نیازداردونمی خواهدکه دوست قدیمی رابیش ازاندازه آزرده خاطرنماید.
درادامه ی عملیات خودکشانه ی روزسه شنبه13سیپتامبر،یک هفته بعد،درروزسه شنبه 20سیپتامبر-29سنبله،طالبان یک شخص تروریست رابه بهانه ی گفت وگوهای صلح به منزل استادربانی رئیس جمهورپیشین ورئیس شورای عالی صلح فرستاده، اوراشهیدکردند.تروراستادربانی،ازدونگاه برای امریکایی هاتکان دهنده بود:نخست اینکه،اورئیس نهادی بنام شورای صلح بودکه وظیفه داشت باراه اندازیی گفت وگوهاباطالبان،راه حل برای بازگشت صلح وثبات افغانستان پیدانمایدکه موردعلاقمندیی واشنگتن بود.دوم،منزل استادربانی که جایگاه ترورش نیزبود،درکنارسفارت امریکاقراردارد،وقراراطلاعِ رسانه ها، رخ داد نامبرده آژیرخطررادرسفارت نیزنواخته بود.
باتروروشهادت استادربانی،درواقع،درسه ماه اخیرسه عملیات خودکشانه ی پی درپی درکابل صورت گرفت که بیش ازاندازه مقام های امریکایی راعصبانی ساخت.عملیات نخست، درماه ژولای- سرطان درمرکزفرهنگی انگلیس صورت گرفت.وعملیات دوم، درچندقدمی سفارت امریکاصورت گرفت.وعملیات سوم هم که به شهادت استادربانی منجرشد،درجنب سفارت امریکاصورت گرفت.این سه عملیات که سفارت های انگلیس،امریکاورئیس شورای عالی صلح رانشانه گرفته بود،دوپرسمان زیررابه نمایش گذاشت:نخست، گفت وگوهای صلح باطالبان رابیش ازاندازه دشوارساخت.دوم،مقام هایی مسئول دولت امریکارانیزبیش ازاندازه متشنج نمود.
باتوجه به خشم وعصبانیتی که عملیات خودکشانه ی نامبرده درذهن وروان مسئولان امریکایی بوجودآورده بود،روزشنبه17سیپتامبر-26سنبله،رویترز،خبرگزاریی انگلیس این خبرراگزارش دادکه کامرون منترسفیرامریکادراسلام آباد،طی گفت وگو بارادیویی پاکستان اعلام کرده است که:"اسنادی وجودداردکه نشان میدهد گروه مرگبارحقانی باحکومت پاکستان رابطه داردوهدایت وکمک ازپاکستان می گیردکه بایدمتوقف کرده شود."درگذشته، به ندرت مقام های امریکایی بااین صراحت ازرابطه ی عمیق ارتش وسازمان جاسوسی پاکستان باسازمان های هراس افگن سخن می گفتند.بااعلام سفیرامریکامبنی براینکه گروه حقانی ازپاکستان کمک وهدایت می گیرد،جلال الدین حقانی فرزندمولوی حقانی گفت که افرادمادرافغانستان بیشترازپاکستان احساس امنیت می کنند.سخنان حقانی براساس هدایت آی ایس آی ابرازشده بودکه کاستن ازفشارامریکابرپاکستان رامی خواست دنبال نماید.ازجانب دیگر،سخنان حقانی زیادهم دورازواقعیت نمی باشد،چراکه پاکستان چنان درارگان های دولتی افغانستان بخاطربی کفایتی حکومت کنونی مزدورجابجاکرده است که می تواندتروریستان رادروقت ضرورت درافغانستان نگهداری نماید.
ازعصبانیت وآشکارگویی سفیرامریکادراسلام آباد،معلوم می شودکه دیگرواقعاًکاسه ی صبرامریکالبریزشده ومی خواهد بگویدکه شیردیگرنمی خواهدبیشترازاین، شاهد گستاخی کفتارباشد.پس ازسخنان تندوبی پیشینه ی سفیر،روزچهارشنبه28سیپتامبر-30سنبله،لیون پنیته وزیردفاع امریکاتندترازسفیرکشورش درپاکستان لب به اعتراض گشوده یادآورشدکه رابطه ی تنگاتنگی میان پاکستان وشبکه ی حقانی وجوددارد که بایدپایان داده شود.روزپنجشنبه22سیپتامبر-31سنبله مایک مولن رئیس ستادمشترک امریکاکه باسناتوران کشورش سخن می گفت،یادآورشدکه پاکستان باتندروان وتروریستان ازجمله گروه حقانی رابطه ی تنگاتنگ داردکه قابل پذیرش نیست.سخنان بی پرده ی سفیر،وزیردفاع وفرمانده ارتش امریکادررابطه بارابطه ی ژرف میان ارتش وسازمان جاسوسی پاکستان/آی اِس آی،باسازمان های هراس افگن نشان میدهندکه مقام های امریکایی ازبازیی دوگانه ی حکومت وارتش پاکستان به ستوه آمده اندودیگردودوزه بازی حکومت پاکستان برای آن هاقابل برداشت نیست.این یک حقیقت است که پاکستان باتندروان وهراس افگنان وحدت نظری وعملی داردوخلاف گفته ی خودعمل می کند.تناقض آشکارمیان گفته هاوکارکردهای پاکستانی هاپرسمانی می باشدکه بیشترازهرکشوری دیگر، امریکایی هابه آن آگاه می باشند.نویسنده،درحالیکه ازدرک امریکاازمنافقت وبازیی دوگانه ی پاکستان درافغانستان ومنطقه ستایش می کند،به خودحق میدهدازمایک مولن رئیس ستادارتش امریکاپرسان نمایدکه:"آقای مولن،بسیارناوقت شده است"!بااینکه بسیارناوقت شده است،هنوزهم برای اینکه اززمان باقی مانده بهره برداریی بیشتری صورت بگیرد،ایجاب می کندکه امریکابصورت جدی تری موضع گرفته وطوریکه سخن می گوید،عمل کندوبه دودوزه بازی کردن پاکستان درافغانستان پایان بدهد.وتنهادراین صورت است که می تواند دست پاکستان راازگریبان افغانستان کوتاه ومنطقه راازشرهراس افگنی مذهبی نمای آن نجات دهد.

تاجائیکه رابطه ی موش- گربه ی یاشیر- کفتاری میان امریکاوپاکستان دردودهه ی گذشته نشان میدهد،درسال ها وماه هایی گذشته هم این گونه سخن پراگنی هادرمیان بوده است.اما،اکنون چیزی که این سخن پراگنی های تندودرشت رابسیارمهم می سازد،زمان آن هامی باشد.زمانیکه، ازیک طرف، جلسات سالانه ی مجمع عمومی سازمان ملل متحدآغازشده است؛وازطرف دیگر، دولت امریکا،راجع به کمک های این کشوربه پاکستان تصمیم می گیرد.دولت امریکامبلغ یک ملیارد دلار به پاکستان  تخصیص داده وگفته است که این مبلغ درصورتی به آن کشور داده می شود که به صورت درست ونه نمایشی به مبارزه علیه هراس افگنان بپردازد.ازجانب دیگر،روشن شده است که سخن های تندودرشت مقام های امریکایی،سبب نگرانی دستگاه تروریست پرورپاکستان شده وروابط دوجانبه راتحت الشعاع قرارداده است.امروزجمعه23سیپتامبر- اول میزان که مصادف به سومین روزآغازجلسات سالانه ی مجمع عمومی سازمان ملل می باشد،وخانم حناربانی کهروزیرخارجه ی پاکستان نیزدرنیویارک به سرمی برد.اوطی گفت گوی بارسانه هاازبیان های آشکارمقام های امریکایی شکوه ویادآورشده است که این گونه ابرازنظرهاسبب خواهدشدکه امریکایک متحدخود،یعنی پاکستان رادرمنطقه ازدست بدهد.ازسخنان وزیرخارجه ی پاکستان معلوم می شودکه کشورش بااصل سخن هامشکلی ندارد،بلکه باشیوه ی بیان آن هامشکل دارد.به سخن دیگر،پرسمان هایی میان امریکاوپاکستان وجود داردکه باطرح آشکاراختلافات، وضعیت رادشوارترمی سازد.یعنی پاکستان بادودوزه بازیی خود درافغانستان، توقعاتی ازامریکادارد که درصورت توجه به آنها،هرچیزی قابل گفت گووحل شدنی می باشد.برخلاف توقع وزیرخارجه ی پاکستان که تاکیدبرطرح پرسمان های اختلاف برانگیزبه گونه ی پنهانی دارد،مقام های امریکایی دیگرنمی خواهند شاهد تکراربازی های دوگانه ی پاکستانی هاباشند. طوریکه درسرمقاله هفته نامه ی"کان ایشین تایمز"/کانادایی- آسیایی- تایمز،شماره ی118ام،1اکتوبر2011ولیوم سوم آمده است،بارک اوبامارئیس جمهورامریکا،درخواست ملاقات توسط سیدیوسف رضاگیلانی نخست وزیرپاکستان رادرجریان جلسات مجمع عمومی سازمان ملل نپذیرفته است.عدم پذیرش درخواست نخست وزیرپاکستان توسط رئیس جمهورامریکا،روشن می سازدکه کاسه ی صبرمقام های امریکایی ازدودوزه بازیی پاکستانی ها لبریزشده ودیگراجازه نمی دهندکه حامی هایی تروریسم درظاهرمبارزه علیه تروریسم، منافع خودوتروریستان راتامین نمایند.

Wednesday 21 September 2011

تروراستادربانی،پاسخ آی اِس آی به گفت وگوهایی صلح باطالبان


ابراهیم ورسجی
30-6-1390
ازچندی باین سو،سخن ازجرگه ی بزرگ،کمیسیون عالی صلح ،کمیته سازی وکمیسون بازی برای جرگه وراه اندازیی گفت گوهای صلح باطالبان درکابل واسلام آبادورفت وآمدهامیان دوطرف  بیش ازاندازه شتاب گرفته بود.دراین گونه کمیسیون سازی هاوشورانمودن ها،بیشترازهرکارکردوزدوبندی پنهان وآشکار دیگری که حکومت کابل تاکنون کرده است،گذاشتن نام جرگه یاشورای عالی صلح، برگردهمایی های مبنی بر سازش باگروه طالبان،عجیب به نظرمی آید.باین لحاظ که، درتاریخ سیاسی پُرازدروغ وتهی ازراستی افغانستان،واژه هایی جرگه وشورای عالی بااینکه هرگزدرگذشته کاربرد درستی نداشته اند،دستکم درتبلیغ برای هدف های بالاتری موردبهربرداری قرار گرفته بودند.
ازآنجاکه دردوره ی حکومت ناکارآمدوبی هدف کنونی، ازهرپدیده ی خوب وناخوبی برای هرمنظوری کارگرفته می شود،بهره برداری ازجرگه وشورای صلح وکمیسیون سازی برای کاربردی کردن آنها،یک موضوع بازاری به نظرمی رسدوبایدهم برسد.چراکه دارودسته ی مسلط وفرمان روابرصندلی های حکومتی در کابل که برای هرکاری درست می باشند؛غیرازوظیفه های که اکنون  دارند.ازاین رو،برایی آن هاراه اندازیی جرگه،شورای عالی صلح وکمیسیون سازی و...امرعادی باید تلقی شود.ازفرمان روایی آن هابرصندلی هایی حکومتی درکابل، باین منظوریادآوری شدکه دربیرون دفترهایی خوداثرگذاریی ندارند.اگرمیداشتند،کشورباین روزسیاه نمی افتیدوپاکستانی هاسرزمین مارابه تخته ی خیزخود بدل نمی کردند.
درکمیسیون سازی برای تدویرجرگه ی سازش باطالبان که دیروز29سنبله1390خورشیدی،استادربانی،رئیس جمهورپیشین ورئیس شورای عالی صلح باشماری ازهمراهانش شهید شدند،ازدوپرسمان بنیادیی زیر سرسری گذرصورت گرفته است:نخست،اهمیت وارزش جرگه وشورادرفرهنگ سیاسی افغانستان پامال شده است.دوم،شناخت ماهیت طالبان ووابستگی عمیق/ژرف آن هابه پاکستان موردارزیابی درست قرارنگرفته است.تاجائیکه به کاربردجرگه وشورای عالی درسازش باگروه تروریستی طالبان توسط حکومت کابل ارتباط می گیرد،باقاطعیت بایدابرازکرد که هم به واژه هایی جرگه وشورای عالی آن هم زیرنام صلح؛همچنان،به پدیده ی سیاسی- حقوقی بنام حکومت ودولت توهین صورت گرفته است.به جرگه وشورای عالی باین خاطرکه ازآن هامطابق تبلیغات حکومت کنونی وحکومت های پیشتر،درتعیین زمام داران وتدوین وتصویب قانون اساسی وموردهایی بزرگتردیگری بهره برداری می شد.ازاینکه حکومت درمانده ی کنونی،ازاین گونه غلطی هابسیارکرده است،حق داردکه بازهم غلطی کندو غلطی هارابه فرهنگ سیاسی مبدل نماید.اما،راجع به توهین به حکومت ودولت بایدچنین ابرازکرد که حکومت یادولت بایدکارخودرابه حیث دولت به پیش ببرد.زمانیکه حکومت،وظیفه ی اصلی خودرابدرستی انجام دهد،مخالفین، چه سیاسی – نظامی وچه تروریست- آشوب گربه قانون وحکومت گردن می نهندیامحاکمه می شوند.ازاین لحاظ که حکومت کنونی،به حیث حکومت عمل کرده نمی تواند،تروریستان حق دارند که رئیس شورای عالی صلح آن راترورکنند.
امادررابطه بااصل دوم یاشناخت ماهیت طالبان ووابستگی آن هابه پاکستان،بایدعرض کردکه به سه دلیل،هرگونه گفت گوی برای رسیدن به صلح باآن هادشواربه نظرمی رسد:نخست اینکه،طالبان یک گروه سیاسی باعقل وخردورزی وآینده نگریی سیاسی نیستند؛اگرمی بودند،دست به تروروتباه کاری ومعرفت کشی نمی زدند.دوم،طالبان چنان به پاکستان وابستگی دارندکه بدون برآورده شدن منافع آن کشوردرافغانستان،کشانیدن آن هابر سرمیزگفت گوهای صلح، وقت گذرانی بیش نیست.سوم،ماهیت رابطه میان امریکاوپاکستان.
دررابطه بااصل نخست، بایدگفت که طالبان باچه تجربه،منطق وفرهنگ سیاسی می توانند درگفت وگوهای صلح شرکت نمایند.ازپیش روشن است که نشستن برسرمیزگفت گوهایی صلح،به خصلت سیاسی طرفین وهدفی راکه گفت گوهادنبال می نماید،مربوط می شود.ازپیش هم واضح است که هدف سیاسی وسازش وتفاهم می باشد،نه نیرنگ وچانه زنی وتروروکشتارطرف مخالف.ازسیاست هم که بگذریم،همین که طالبان درکشورویران شده ،بویژه دربخش های نزدیک به مرزپاکستان مانع آموزش وپرورش،سرک سازی وکارهای عام المنفعه برای مردم می شوند،نشان میدهد که آن ها نه یک گروه سیاسی،بلکه یک گروه تباه کارمی باشند.چراکه گسترش دانش ومعرفت،سرک سازی وپروژه های سودآوربرای همه،درتمام کشورهاحتی کشورهای که مانندکشورماباگره ی کوری مانند طالبان روبرومی باشند،ازهرطرفی وبیشترازطرف آشوب گران برای اینکه پایگاه مردمی خودرازیان نرسانند،تشویق می شود.
درحالیکه،ممکن است طالبان ترورافغان هایی شناخته شده ی مانندربانی واخلال دربرنامه های کمرنگ بازسازیی اقتصاد کشوررابخشی ازبرنامه ی موفق خودارزیابی نمایند،اما دوموضوع زیرراباید بدقت درنظرداشته باشند:نخست اینکه،فاسد ترین وناکارآمد ترین حکومت ها،حتی ناکارآمد ترازحکومت کنونی کابل هم بابم گذاری وتروراین یاآن شخصیت فرونمی پاشد.افزون براینکه فرونمی پاشد،ازناتوانی ودرماند گی بم گذاران وتروریستان نیز پرده برمی دارد.ازآنجاکه طالبان میدانند که غیرازبخشی کوچکی ازمردم نزدیک نوارمرزیی کشورباپاکستان که قرن هااست ازدرماند گی فرهنگی مانندخودطالبان رنج می برندوطالبان هم برخاسته ازچنان درماندگی فرهنگی- روانی می باشند،دربخش اعظم کشور،مردم ازآن هاوبادار شان نفرت دارند.بنابراین،مطابق ماهیت طالبان است که برخلاف یاموافق توقع دروغین حلقه های درمانده ی قبیلگی اندیش درکاخ ریاست جمهوری ودیگرارگان های دولتی درکابل،به بهانه ی گفت وگوهای صلح به خانه ی رئیس شورای صلح رفته،دست به تروررئیس شورای صلح ودستیارانش زده،چهره ی اصلی خودراتبارزبدهندوثابت نمایندکه غیرسیاسی می باشند؛وغیرسیاسی بودن آن هابهترازهروسیله ی دیگری،منافع پاکستان رابرآورده می سازد،تافایده رسانی به بازگشت صلح،آزادی وخودمختاریی افغانستان.
فکرمی کنم  برای شناخت ماهیت پس مانده ووحشتبارطالبان؛ ترور،ویرانگری وتباه کاری درکشورکه تروراستاد ربانی ودستیارانش با آمدن طالب هراس افگن به خانه ی شخصی او،به بهانه ی راه اندازیی گفت وگوهای صلح،وکارکردآن ها دردوره ی زمام داری شان درکابل، بسنده کندباینکه آن هانه تنهاسیاسی نیستند،بلکه وحشی،تاریخ زده ومهره ی سوخته ی می باشند که پاکستانی هاهم به تیرشدن تاریخ مصرف آن هاآگاه می باشند.بااینکه پاکستانی ها،ازمهره ی سوخته شدن طالبان بیشترازهرافغان آگاه وبیرونی هامطلع هستند؛ اما،بخاطراینکه دربیشترازسه دهه ی گذشته،سرمایه گذاریی بیرونی ها در پروژه ی جهادی علیه کمونیسم ،پروژه ی طالبی علیه اسلام ومردم افغانستان؛ واکنون، پروژه ی ترورپروری برای اخذ پول ازغرب ومنابع آشکاروپنهان دیگر، به حیث منابع سودآورمالی برای پاکستانی هانقش بازی می کردومی کند،می توانندازطالبان تاریخ تیرشده هم تازمانیکه امریکایی هابگویند که بس است،بهره برداری  کنند.
این موضوع برهمگان روشن است که طالبان، هم پس مانده هستند؛وهمچنان، مزدوروخدمت گارمنافع پاکستان.پاکستان هم که میداند کشتی لرزانش ازنظراقتصادی درحال غرق شدن است،تاحدامکان می کوشد ازطالبان تاریخ سپری شده هم بهره برداریی اعظمی نماید.مشکل پاکستان دربهره برداری ازطالبان این است که، استراتیژیی خودرابسیارکلان طرح ریزی کرده است.بطورنمونه،هدف پاکستان ازراه اندازی وادامه ی حمایت ازپروژه ی تروریستی- طالبانی- القاعده ی ودیگرباندهای تندروبی منطق درسرزمین خود،افغانستان ومنطقه، این است که، سه کارزیررابه پیش ببرد:نخست، برنامه ثبات وصلح آوری رادرافغانستان مختل نماید.دوم،ازاینکه چندباردرجنگ ازارتش هند شکست خورده است،ازرودررویی مستقیم باآن کشورخود داری و ازتندروان مذهبی یامذهبی نمابه حیث یک ارتش تروریست ومزدورکم مزدعلیه آن کشوربهره برداری می نماید تادهلی نورا به امتیازدهی درکشمیروادارکند.سوم،باراه اندازیی ترور وبالابردن سطح آشوب درافغانستان،اهمیت خودرادرنظرامریکاوانگلیس بالابرده، این طوروانمودکند که جاده ی صلح درافغانستان ازاسلام آبادمی گذرد،همان گونه کاروان جنگ علیه کمونیسم ازهمین گذرگاه عبورکرده بود.ازنظرنظامی های پاکستانی،روشن است که طالبان به حیث یک پروژه بازدارنده ی صلح وبازسازی درافغانستان دیرپامانده نمی تواند.اما،به حیث یک ابزارفشاربرامریکا،می تواندمورد بهره برداری قرارگرفته سبب شودکه آن کشوردرجهت ایجاد یک راه حل درقضیه ی کشمیر،هندراتشویق کند.
دررابطه بابهره برداریی پاکستان ازطالبان درافغانستان،برهرافغان آگاهی واضح است که آن کشوردرافغانستان چه می خواهدوچه می گویدوچه می کند؟پاکستان که درافغانستان هدف های بلندپروازانه وغیرعملی داردو کارشناسان پاکستانی هم ازآن هامطلع می باشند.اما،ازاینکه نظامی های پاکستانی درکشورخودفضای ترورووحشت ایجاکرده اند،کسی جرئت سخن گفتن درزمینه رانمی کند.اگرآگاهان پاکستانی امکان بلندکردن آوازاعتراض علیه نظامیان وحشی خودراندارند،برافغان های آگاه است که فعال شده باهمسویی بساط فتنه گری وتروری راکه نظامی های پاکستانی درافغانستان پهن کرده اند،برچینند.وبهترین کاری که کرده می توانندانجام بدهنداین است که به حکومت درمانده ی کابل بگویندکه آی اِس آی باتروراستادربانی رئیس شورای عالی صلح ودستیارانش پاسخ گفت وگوهای صلح باطالبان راداده است؛بنابراین،ازگفت وگووصلح بازی باطالبان دست برداشته بجای آن، به دولت سازی ونیروبخشیدن به نهادهای حکومتی توجه نماید؛وتنهادراین صورت است که، صلح درافغانستان تامین وپاکستانی هاازسنگرویرانگرانه ی خودعلیه افغانستان عقب نشینی می نمایند.
دراخیر،قابل یادآوری می دانم که افغان های آگاه تنهابه پایان دادن شورا بازی هاازنوع شورای عالی صلح توسط حکومت درمانده ی کابل که سازش باطالبان رادنبال می کند،بسنده نکرده، به امریکای هابگویندکه ازجنگ ناکام علیه تروریسم،نهادسازی درافغانستان بیشتردارای اهمیت می باشدوتحقق دولت سازی درافغانستان است که به تروریسم ومداخله گریی پاکستان نقطه ی پایان می گذارد،وراه بیرون رفت شمارنیزهموارمی سازد.ازهمه مهم تراینکه، امردولت سازی  درافغانستان،بادارودسته ی شرکت نفتی- یونیکالی که ازده سال بدین سوباعث ضیاع بزرگ مالی وجانی برای افغان هاوبیرونی هاشده اند،ممکن نیست.بنابراین،ازامریکایی بخواهندکه پروژه ی مبارزه باتروریسم راکه به خاطراسلام هراسی آلوده وناکام شده است،به پروژه ی دولت سازی درافغانستان توسط خودافغان ها،نه شرکت نفتی یونیکال ومعاش بگیرانش بدل کرده، بیشترازاین،باعث رشدتروریسم پاکستانی درکشورمانشوند.
زمانیکه ازگفت وگوی افغان هاباامریکایی سخن می گویم،هدفم دوچیزمی باشد:نخست اینکه،این امریکایی هابودندکه نفوذپاکستان رادرافغانستان فربه کردند.ازاین رو،درهرویرانگریی پاکستان درافغانستان می کند،امریکای هاشریک ومسئول می باشند.به سخن دیگر،رابطه ی شیر- کفتاری میان امریکاوپاکستان، افغانستان رابه بزشکارآن کشورمبدل کرده است.کسانیکه درشبکه ی تلویزیونی"ناسیونال- جئوگرافی"نظرکرده باشند،بدرستی میدانندکه کفتار،گه گاهی چه فتنه گری های علیه شیربراه می اندازد.فتنه گری های که اکنون درافغانستان،پاکستانی هاعلیه آن کشوروافغان هابراه انداخته اند.برهمه گان روشن است که جورج بوش منفورترین رئیس جمهورامریکاوبدنام ترین سیاست مداردرتاریخ معاصرجهان می باشد.اما،همان منفور،یک کاربسیارجالب کردوآن اینکه بساط ترورووحشتی راکه رژیم جنایت کارسوریه درلبنان گسترانیده بود،جمع کرد!بساطی خون ووحشتی که اکنون،همان رژیم علیه مردم خودش گسترانیده است.دوم اینکه،طالبان بدانندکه چیزی بیشترازابزاربی شعوردردست سازمان جاسوسی پاکستان نیستند.اگرامروز،امریکایی هادرکشمیرراه حلی هرچند بسیارکم ارزش میان دهلی نوواسلام آباد جویاشوند،وضع شما بدترازمجاهدین دیروزاست که شمابرای خلع سلاح آن هاساخته شدیدوعمل کردید.باین تفاوت که ازمجاهدین دربرابرشماوبادارتان بسیاری کشورهاحمایت کردندتانگذارندشریعت بدوی- پاکستانی تان راآرام به اجرادرآورید.اما،پس ازآنکه بادارتان شماراتفاله نماید،درروی زمین کسی نخواهدبودکه نام شمارابدون پسوندمنفوریادنماید.وبرای امریکایی هالازم است که بخاطراعاده ی صلح وثبات درافغانستان، دست کفتارپرورده ی خودراقطع نمایند،همان گونه که بوش دست سوریه راازلبنان برید.
دررابطه باتروراستادربانی وچندمسلمان بی گناهی دیگری که مستقیم به اشاره ی آی اِس آی کردید،به شمامی گویم که بدانیدکه فرماندهان تروریسم تاچه اندازه نامردوترسومی باشند!برای نشان دادن نامردی وخباثت آن ها،یک نمونه ارائه می نمایم:سال1360بود،وروزی ازشهرک صدرپشاورمی گذشتم.درحین گذارم،متوجه شدم که دریک بخش سرک،پولیس بدنام ومسخره ی پشاورجیب های افغان هاراخالی می کند.دروقت جیب خالی کردن پولیس که اکنون هم مصروف چنان کاری می باشد،یک کامیون نظامی ایست کردوچندنفرسربازپیاده شدندونخست به پولیس هاگفتندکه می دانیدکه این هاکی هاهستندکه خلع پول شان می کنید؟این هاکسانی هستندکه اگردرافغانستان جنگ نکنند،روس هاشمارابدریامی ریزند!دوم،باادای احترام به افغان های خلع پول شده،پولیس هارابرداشته بردند!درهمان زمان،استادربانی که اکنون شما ترورش کردید،چنان نزدفرماندهان ترورخود محترم بودکه شماامروزنیستید!به سخن دیگر،اگرامروزبه شمافرمان تروراستادربانی راداده اندواوخانه  ونام ونشانی هم درافغانستان دارد؛اما،شما،بدون نام ونشان، همان گونه که بودیدوهستید،جزروسیاهی به خود،زیان به کشورومسخ کردن چهره ی دین مقدس اسلام که به مذهب ترورمبدلش کرده ایدوبه عمامه ملاوافغان هم که باپیچانیدن بم به آن بی احترامی می کنید،دستاوردی ندارید.ازسوی دیگر،پاکستانی هاکه به شمافرمان ترورراداده اند،واجراکردید.پس ازاجرایی ترور،آن هاهم ترورانجام شده توسط شمارامحکوم کردند.یعنی آن هاهم شمارامحکوم کردند!من، درحالیکه به خانواده ی استادربانی ودیگرخانواده های ماتم دیده ابرازهم دردی وتسلیت می کنم،تروروتوحش چه توسط شماوچه توسط فرماندهان تان رانیزبه شدت تقبیح وبه شماوحکومت درمانده ی کابل می گویم راهی نداریدمگراینکه منافع ملی افغانستان محترم شمارید،ورنه مردم به شماوحامیان تان نفرین نثارخواهند کرد.

Monday 19 September 2011

نگاهی به اوضاع اقتصادی واجتماعی افغانستان


بخش نخست
ابراهیم ورسجی
28-6-1390
پس ازبراندازیی رژیم منفوروپس مانده ی طالبان- القاعده وآی اِ آی درافغانستان وآغازدوره ی کاریی رژیم کنونی،فکرمی شدکه دیگرگونی عمیق/ژرفی دراوضاع اقتصادی واجتماعی این کشورکه پیشتربخاطررقابت قدرت های بزرگ وجنگ های میان گروهی زاده ی آن رقابت هاودست اندازی هایی قدرت هایی منطقه ی ویران شده بود،رونماشود.حکومت ناکارآمد،فاسدودرمانده ی کنونی که هم میراث برآن ویرانی هابود؛وهمچنان،حمایت هاوعده های کلان بیرونی هاراپشت سرخودداشت،بدلیل های که جای بحث همه ی آن هادراین نوشته نیست،نتوانست که بهبودچشم گیری دروضعیت اسفبارزندگی مردم بوجودبیاورد.
ازآنجاکه کشوربخاطرتباه کاری هایی بیرونی هاونوکران شان دربیشترازسه دهه ی گذشته بویرانه مبدل شده بود،مردم ازهرحکومتی،چه جهادی،چه طالبی وچه حکومت پُروعده وبی عمل کنونی، تمناودرخواست بازسازیی نهادهای اقتصادی وآوردن بهبود دراوضاع اجتماعی راداشتند ودارند.ازپیش روشن بود که آوردن دیگرگونی چشم گیرومثبت دراقتصادواجتماع افغانستان،وابسته به یک حکومت درست کاروکارآمد مردمی باپشتوانه ی بین المللی می باشد.درآغازماجرای پساطالبی،بخاطرجنگ علیه هراس افگنی ونمایش این ذهنیت توسط جورج بوش وتونی بلیررهبران امریکاوانگلیس که همواره ازجامعه ی جهانی یادمی کردندوخودشان راهم نماینده ی چنان جامعه ی فرض کرده بودند،گمان می رفت که حکومت جدیدافغانستان که آن هاحامی وبنیان گذارآن می باشند،ازحمایت هایی کلان مالی بیرونی درجهت بازسازیی اقتصاد ویران شده ی کشور،بهره مند می باشد.
ازسوی دیگر،آن هاوبرخی دیگرازکشورهای غربی،چنان ازکمک درفرایند بازسازیی افغانستان سخن گفتند که باعث شد توقعات دروغین درمیان مردم بالابرود.مردم هم که همه چیزخودرادرسه دهه جنگ وآشوب ازدست داده بودند؛بابسیارشوروشوق به سویی حکومت خودنگرش خوش بینانه راآغازکردند.ازاین خاطرکه ماشرقی بیشتراحساسی وکمترعقلانی فکرمی کنیم،به مشکل می توانیم   به ته پرسمان هاومسائل برسیم.منظورازرسیدن به ته مسائل؛این است که مشکلات وموانع وسطح کمک هاوتوقعات ازخودوبیرونی هارابررسی،وبرای آن هاواقع بینانه راه حل پیدانمائیم.درست است که بیرونی هاوعده های کلان دادند،وماهم درعالم بی باوری یاکم باوری،به آن وعده هادل خوش کردیم.
اینکه بیرونی ها،چه منطقه ی وچه فرامنطقه ی چه گفتند ،چه کرد ندوچه می کنند،پهلویی ناتوان مسئله درفرایند بازسازیی اقتصادی وآوردن بهبود دراوضاع اجتماعی افغانستان می باشد.جداازبیرونی هاودرکنارآن ها،موضوعی که بسیارحایزاهمیت می باشد،این است که خودافغان هامشکلات کشورخودراچگونه می بینند وچگونه برای آن هاراه حل درنظرمی گیرند؟پیشتروپسترازرخ داد یازدهم سیپتامبر2001-سنبله1380خورشیدی،واضح شده بود که تشکیل حکومت کارآمد،بازگردانی مهاجرین ازپاکستان وایران،کمبودمسکن،فراگیریی زرع/کِشت تریاک واعتیادزاده ی آن،فقرروزافزون اقتصادی،نابسامانی های اجتماعی وبیماری هایی روانی ناشی ازآن هاو...ازبزرگترین پرسمان هایی چالش برانگیزافغانستان پساجهادی- طالبی می باشد.
باتوجه به آنچه که گفته شد،دردومسئله ی باهم پیوسته وحیاتی زیرکه به حل مشکلات می توانستند بیشترین کمک رانمایند،عمداًیاازرویی سطحی انگاری توجه صورت نگرفت:نخست،مسئله ی ایجاد حکومت کارآمد.دوم،همسویی درسیاست هایی قدرت های غربی وکشورهایی منطقه.درموضوع نخست،دیدیم که افرادی رادرقدرت بالاکشید ند که یاپیشینه ی چپاول وویرانگری وغارت کشورراداشتند ویااینکه اصلاًتجربه ودرکی ازسیاست ومدیریت در کشور، بویژه کشور جنگ زده ی مانندافغانستان نداشتند.درموضوع دوم، افزون براینکه کاری درجهت همسویی درسیاست هایی منطقه ی هاوفرامنطقه ی هادررابطه بانهادسازی وبازسازیی اقتصادی وآوردن بهبود دراوضاع اجتماعی افغانستان صورت نگرفت،بارفتن امریکا به عراق، دوکارزیرصورت گرفت که بیشترازهرعامل دیگری،به فرایند بازسازیی حکومت واقتصادوآوردن بهبود درجامعه ی افغانستان، زیانمند تمام شد:نخست،تندرویی مذهبی نیرومندشد یاقصداًفربه ساخته شدتاویرانگری نماید.دوم،پاکستان باین باورشدکه امریکاجبهه ی جنگ راگسترش داده یااینکه اصلاًبه ساختن حکومت درافغانستان علاقمند نیست!
ازاین رو،پاکستان که ازهمان آغازدرجنگ علیه ترورمطابق تعریف بادارانش،صادق نبود،نهایت کوشش راآغازکرد تادرافغانستان بازگشت ثبات ،حکومت سازی وبازسازیی اقتصادی، سروصورت نگیرد.برای این کارهم،دست به دواقدام زیرزد:نخست،برای نیرومندسازیی تندرویی بی منطق مذهبی- قبیلگی درسطح منطقه،طالبان پاکستانی رادربخش شرقی مرز"دیورند"ساخت.دوم،به بازسازیی طالبان افغانی اقدام کرد.درداخل افغانستان هم که بخشی ازنخبه گان سیاسی نانخبه ی کنونی، اصل حکومت کردن درکشوررابه گونه ی انحصاری فکرمی کردندوآن هم دردست وابستگان افراد برخاسته ازیک یاچند قبیله ی ویژه،طوری عمل کردندکه بیشترازتوطئه چینی های پاکستان وطالبان نوکرش دردوطرف مرزشرقی کشور،به فرایند شکل گیریی حکومت باثبات زیان رسانید ند.
به همین خاطر،دردرون نهادهای دولتِ برخاسته ازجنگ علیه هراس افگنی،کشمکش هایی سمتی- گروهی- شخصی آغازشد.کشمکش هایی که بجای سودرسانی به کشوروهمسویی شکننده ی مردمانش،زیان رسان تمام شد ند.درجریان همین کشمکش هابودکه تنش میان قدرت های منطقه ی وفرامنطقه ی بخاطربرنامه های کوتاه مدت ودرازمدت این یاآن کشوردردرون افغانستان،اوج گرفت.کشمکش هایی که اولویت های افغانستان رازیرتاثیراولویت هایی کشورهایی بیرونی، چه دور،وچه نزدیک قرارداد.ازپیش واضح بودکه اگرموازنه ی میان اولویت هایی افغان هاواولویت هایی غربی هابویژه امریکایی هابرقرارنشود،مشکلات اصلی مردم افغانستان بویژه بازسازیی اقتصادی وآوردن بهبودچشم گیردراوضاع اجتماعی،مردم رامتردد،وباعث سربازگیریی مخالفان دردورن دستگاه وبیرون آن می شود.
طوریکه گمانه زنی می شدوبایدهم چنان می شد،اولویتِ امریکا به جنگ علیه هراس افگنی خلاصه شد.پرسمانیکه برای مردم افغانستان ازهمان آغازپرسش برانگیزبود.دراولویت امریکایی هاکه جنگ علیه هراس افگنی بود،بیشترین فایده راهم ،همان تفنگ بدستان مزدوروروزمزدی برداشتند که سالهابه حیث سربازمزدورکارکرده وبه آن عادی شده بودند.بطورنمونه،احمدرشید نویسنده ی پاکستانی که درزمینه کتابی بنام"فرورفتن درآشوب"نوشته است.درنوشته ی خود یادآورشده است که امریکابه جنگ سالاران،یک ملیاردلارداده است.پولی هنگفتی که ازآن، تفنگ داران بی فرهنگ درشمال وجنوب کشوربه شمول شماری بسیاری ازاعضای بالارتبه ی طالبان هم، بهره مندشده اند.واضح است.اگرپول نامبرده،دربخش هایی اقتصادی واجتماعی افغانستان بکارانداخته می شد،اکنون اثری ازهراس افگنی درافغانستان ومنطقه باقی نمانده بودواگرهم مانده بود،بسیارناچیزترازموقعیت کنونی آن بود.
دراین بازارمکاره که نام جنگ علیه هراس افگنی به خودگرفته بودوهنوزهم پررونق می باشد،تنهاجنگ سالاران وطالبان تسلیم شده نبودند که بخت آزمایی کرده صاحب پول های کلان شدند،طالبان نیکتایی پوش هم که ازپیش درفهرست تنخواه بگیران شرکت نفتی یونیکال بودند،هم ازشرکت نامبرده وهم ازپول هایی بادآورده ازچنان جنگی که تاکنون نشانی از پایان نیست،سرمایداریک روزه یاچندروزه شدند.ازبدرخ دادها،نهادهایی ناتوان حکومتی هم که به مشکل می توان ازنظرسیاسی وحقوقی به آن نام حکومت گذاشت،بدست چنان افرادودسته های افتید.دسته های که چندچهره وموقعیت به خودگرفتند.به سخن دیگر،هم به حیث مدیران وهمچنان به حیث تاجران،دستگاه دولت رامال شخصی خودفرض کرده، بیشترین زیان رابه جامعه واقتصادافغانستان رسانیده اند.
افزون برجنگ سالاران فراری ازجنگ که بخشی ازآن هاپس ازفروپاشی رژیم کمونیستی بادارعوض کرده، بجای کلدارپاکستانی ازکلدارهندی بهره برداری کردند،وبخشی دیگرشان دربهایی ریال عربستان طوریکه درکتاب"جنگ اشباح"آمده است،سلاح خودرابه آی اِس آی وسربازان ریشوی آن تسلیم کردند،یک گروه یاقشربی خاصیت وغارت گردیگربنام تکنوکرات ها/مدیران فنی که فن مدیریت رادرهتل هاورستوران های کشورهای غربی آموخته بودند،باچندجمله انگلیسی ودانش بالاترازصفرکمپیوتری با نازوکرشمه ی فراوان مدیربودن، درجنایت شریک شده بخشی ازکمک های بیرونی هارادرتبانی باآن هابه جیب زدندومالک خانه هایی اشرافی وسرمایه هایی کلان درشهرهای پیشرفته ی کشورهای غربی درظاهرکمک کننده به افغانستان شدند.
اگردرده سال گذشته،حکومت قانونمند،درست کارونماینده ی مردم درافغانستان که بتوانداوضاع اقتصادی واجتماعی کشوررابه سویی بهبود دیگرگون نماید،شکل پذیرنشد،وطالبان افغانی ومتحد شان،یعنی طالبان پاکستانی سرپوش شدبه بسیاری غارت هاوناتوانی های حکومت کنونی درکابل،به حیث عامل درونی،مسئولیت عمده بدوش همین باندهاودسته های می باشد که ازآن ها نام برده شد.ادامه دارد.

Thursday 15 September 2011

نگاهی به سیاست کادری- امنیتی دولت و انفجارهایی اخیر درکابل


ابراهیم ورسجی
24-6-1390
چندین سال است که حکومت ناکارآمد،فاسد ودرمانده ی کابل،طی سیمینارهاوگردهمایی هایی بی هدف وناسنجیده،ازگفت وگوهایی صلح باطالبان سخن می گوید؛بدون اینکه،نرمش وانعطافی ازطرف طالبان ودیگرشاخه های ریزودرشت آشوب گران وشورشیان مسلح نشات داده شود.دولت منحط ودرمانده ی کابل،نه تنها به برگزاریی سیمینارهاوکنفرانس هایی باصطلاح صلح جویانه وسازش کارانه بسنده نکرده،بلکه درزمینه به راه اندازیی کمیسیون ها وکمیته هایی بی شمارباهزینه ی پول هایی مردم نیزدست زده است.دراین گونه گفت وگوهاوکمیته سازی هاکه ازویژه گی هایی حکومت های ناکارآمدمی باشد،پرسمانیکه بسیارویرانگرمی نماید،این است که به بهانه ی مهارکردن طالبان که ازطالب چیزی جزنام آن رادارانمی باشد،به خریدوفروش ملاهاومولوی هایی افغانستان،هم توسط حکومت؛ وهمچنان،توسطِ نهادهایی بیرونی چه دولتی وچه غیردولتی پرداخته شده است.موضوعی که درماههاوسال های آینده بیشترین زیان وبدنامی رابرنهادهایی مذهبی ازجمله:مسجدها،مدرسه ها،مولوی ها،وملاهاکه همواره پرورش دهنده ی طالبان واقعی نه تفنگ بدست کنونی که بارداران منافع پاکستان ی باشند، واردخواهدکرد.ازاین رو،ازمولوی هاوملاهای واقعی ودلسوزبه دین ووطن تمنامی شودکه مطابق آیه ی قرآن"ولاتشتروآیاتی ثمناً قلیلاً"/آیات خدارابه قیمت ارزان نفروشید!ازدین فروشی پرهیزورزند.چراکه دین ودین داران بیشترین زیان راازهمین راه متقبل شده اند!دولت ناکارآمدکابل هم بداندکه ازتطمیع ملاهاومولوی هاچیزی ساخته نمی شود؛واگرمی شد،دولت داکترنجیب الله باپرداخت تنخواه ماهواربه24هزارملاومولوی بقایی خودتضمین می کرد.
تاجائیکه به نتایج این گونه سیاست ها،کنش هاواکنش های آن هاارتباط می گیرد،به سختی می توان ازدستاوردی حتی ناچیزسخن گفت.علت هایی که باعث شدندتاچنان گردهمایی هاوکمیته هایی به ثمرنرسند،به سه عامل زیرپیوستگی دارند:نخست،نبودسیاست کادریی کارآمدوسنجیده شده دردولت یاحکومت.دوم،اثرگذاریی پاکستانی هادرگزینش مهره هایی امنیتی دربالاترین سطح درحکومت کابل که یکی دیگری رافربه ترمی نماید.به سخن دیگر،این دواصل بدون شک پیوستگی تام باهم دارندکه بحث درباره ی یکی دیگری هم زیرپوشش می گیرد.سوم،سیاست هایی تعصبی- قبیلگی حاکمان کابل که ریشه درگرایشات سمتی ناکام گذشته ی همه ی حاکمان تباری دیروزوامروزکشوردارد وسبب شده است تامردمان گونه گون افغانستان به ملی گرایی سرزمینی نایل نشود.
درارتباط بااصل هایی اول ودوم، بایدگفت که سیاست نادرست کادری- استخدامی دولت کابل ازپرسمان هایی ریشه ی و ژرف  دربحران کنونی کشور به شمارمی آید.موضوعی که سبب شده است هم نهادهایی دولتی- امنیتی سروسامان نیابند؛وهمچنان،پاکستانی هابوسیله مزدوران شان بتوانند درموقع های حساس قدرت نمایی کرده، خودی هاوناخودی های راکه درافغانستان درست کارانه یانادرست کارانه درصدد سروسامان دادن نظم وثبات لشکری وکشوری می باشند،به شک وتردیدوادارند.افزایش دادن این گونه شک وتردیدها،زمانی بالاگرفت وگسترش داده شد که؛ پس ازبرافتادن اداره ی منفورپاکستانی- القاعده ی- طالبانی،ماننددیگرگونی که درسیاست افغانستان پس ازفروپاشی رژیم کمونیستی پیشتررونماشده بود،بازهم گزینش یازیروزبرشدن مهره هاحسب دلخواه پاکستان نباشد؛وپاکستانی هاازهمان آغاز،سرمایه گذاری رویی مهره هادرحکومت های بعدیی افغانستان راروی دست گرفته بودند.
بطورنمونه،نگاهی به گذشته روشن می سازدکه درفردایی فروپاشی رژیم کمونیستی کابل،درماه ثور1371خورشیدی که مهره هایی موردنظر پاکستان بقدرت نرسیده بودند،سران سیاسی- نظامی آن کشور،بویژه سران نظامی آن که درامورسیاسی- نظامی- اقتصادیی آن کشور همه کاره می باشند،بدوسیاست زیر دست زدند:نخست،وانمودسازیی ریاکارانه که درافغانستان ازگروه خاصی حمایت نمی کنندوطرفداربازگشت صلح وثبات درکابل می باشند.دوم،باطرح پرسمان های قومی مبنی براینکه پشتون ها، ازاریکه ی رهبریی افغانستان به زیرکشیده شده اند؛وآن ها،یعنی پاکستانی ها،طرفداربازگشت قدرت پشتون هامی باشند؛عناصرخودفروخته ی افغان، چه مذهبی ،چه کمونیستِ خلقی وچه افغان ملتی رااستخدام کردندتااجازه ندهند دراین کشور،یک نظام سیاسی باثبات ونماینده ی مردم،سروسامان پیدانماید.
ازپیش روشن بودکه، این گونه سیاست هایی تفرقه اندازانه دریک جامعه ی چندقومی،پی آمدهایی منفی درازمدت داشته و برای مدت های طولانی،اجازه نمی دهدکه اوضاع سیاسی- اجتماعی واقتصادی، ثبات وحالت قانونمندبه خودبگیرد.پاکستانی ها،ازاین گونه سیاست های"تفرقه بیندازوحکومت کن"که به دوران سلطه ی بریتانیادرهند ومنطقه برمی گردد،چندین هدف رادنبال می کردندومی کنندوبدبختانه زمینه هایی درونی هم، برایی آن هامساعدشده بود:نخست اینکه،بخاطرمصروفیت رژیم آخوندیی ایران درجنگ باعراق دردهه ی1989میلادی که همزمان باماجراجویی شوروی وامریکادرافغانستان بود،پاکستانی هاوقت کافی یافته بودندتا بابهره برداری ازکمک هایی مالی- سیاسی ونظامی امریکاوعربستان سعودی، و... دراین کشور مزدورگیری نمایند.دوم،بابهره برداری ازرخنه ی خوددرافغانستان،کوشیدند که نظام سیاسی آینده ی کشورما راطوردلخواه خودسروسامان بدهند.سوم،دراین بازیی ناپاک، دین ومسایل قومی رادرافغانستان به گونه ی ابزاری مورداستفاده قراردادند.زمانیکه خمینی،درسال1988، طرح آتش بس باعراق راپذیرفت وبه  جنگ کورو بی هدفی که منابع سرشارانسانی و مادیی هردوکشور رابه هدرداده بود،پایان بخشید.پاکستانی هادریافتندکه دیگردرافغانستان دست انحصارگرانه درنفوذیابی ندارند.
باوجوداین که زمان یکه تازی هاپایان یافته بود،پاکستانی ها درافغانستان این گونه برآوردکردندکه پشتون هاازنظرتاریخی- زبانی- فرهنگی درحوزه ی نفوذپاکستان وغیرپشتون هادرحوزه ی نفوذایران قراردارندوحلقه ی ویژه ی راهم بخاطرپیگیریی موضوع درآی اِس آی/شبکه ی جاسوسی خودایجاکردند.سیاستی که درفردایی فروپاشی رژیم کمونیستی درکابل،پایه واساس استراتیژیی پاکستان درافغانستان قرارگرفته،سبب ویرانی کشورماودوام بحران کنونی گردید.درادامه ی همین سیاست خائنانه،نخست،ازپشتون هایی جهادی دربرابرفارسی زبان های جهادی کارگرفته شد.دوم،ازمرده ریگ نظام قبیلگی درزیرپوشش برداشت قبیلگی ازمذهب،طالبان راساخت.ایران آخوندی هم که ازپایه گرفتن یک رژیم مذهبی- سنی توسط مسلمان هایی میانه روجهادی درافغانستان احساس خطرمی کرد،به کمک پاکستان شتافت.عربستان که درطول دوره ی مقاومت ضد کمونیستی،ازکانال پاکستان، دلارهایی فراوانی غرض مزدورگیری درافغانستان ریخته بود؛درتعقیب سیاست تفرقه افگنانه و نژاد مدارانه ی پاکستان درکشورما؛بازهم، احمقانه به واریز کردن پول های فراوان اقدام کرد.سیاست هاوهزینه هایی که افغانستان رابه شرایط ناگوارکنونی کشانید.
بهرصورت،این یک حقیقت آشکاراست که نظامی های پاکستانی،درجهت تامین منافع ناپاک خود،زمام داران ایران وعربستان رادرافغانستان استعمال کردند.اگرامروز،رژیم آخوندیی ایران به بهانه ی زیان رسانی به امریکادرافغانستان به جیب کشادوسوراخ طالبان،پول هایی بادآورده ی نفتی- گازیی ایرانی های راکه 50درصدآن ها به زیرخط فقررفته اند؛سرازیرمی کند،ازادامه ی سیاست هایی ناکارآمدآخوندی درافغانستان ازدهه1980میلادی تاکنون حکایت می کند.همان گونه که رژیم آخوندیی ایران درطول دهه1980میلادی، باادامه ی جنگ باعراق وکاهش ارزش نفت،منافع امریکارادرمنطقه تامین کرد،امروزهم باواریزکردن پول به جیب نوکران عربستان وپاکستان درافغانستان،تنهابدوپرسمان زیرکمک می رساند:نخست،به رسمی- قانونی سازیی پایگاه نظامی امریکادرافغانستان که خواست واشنگتن می باشد.دوم،به نیرومندسازیی تاریک اندیشی مذهبی  درافغانستان کمک می کندکه تنهاموقعیت پاکستان وعربستان رادرکشورمافربه ترمی سازد.دراین صورت،رژیم آخوندیی ایران باری رامی بردکه سال هااست آن راعربستان وپاکستان برده اندومی برند.
بهرحال،آنچه که ازاین گونه سیاست ها ازدوره ی مقاومت/جهاد ضدکمونیستی درافغانستان که بازی گران خودغرض بومی آن به تشویق باداران خود درفردایی فروپاشی کمونیسم افغانی، باویران کردن پایتخت افغانستان موفقانه ازدین ووطن ماانتقام گرفتند؛ تابرآمدن طالبانِ مزدورِبی خبرازقرآن،مسجد،مدرسه،ایمان،اخلاق وخداکه قرآن رابه یک کتابچه ی قانون توحش، زن ستیزی،معرفت سوزی، براندازیی آزادی وویرانگری کاهش منزلت داده اند، برمی آید.این است که ملت مسلمان افغانستان رادربُعدِ درونی،قربانی ته مانده ی نظام قبیلگی، ودربُعدبیرونی دربزنگاه سیاست هایی طمع کارانه ی قدرت های منطقه ی وفرامنطقه ی گرفتارکرده اند.گرفتاریی که بهترین نمادآن،رخنه ی تباه کارانه ی سازمان هایی جاسوسی پاکستان،ایران وعربستان و...بویژه پاکستان زیرنام دین،شریعت،ملاوطالب درساختارنیمه جان دولت ونهادهای امنیتی کابل می باشد.وپاکستان بانفوذیابی روزافزون درنهادهایی دولتی- امنیتی  افغانستان که ریشه درناتوانی سران حکومت کابل دارد، مانع ازآن شده است که ساختاردولتی- امنیتی بازسازی وازافزایش رونق بازارتروریست پروریی آن کشور، جلوگیری نماید.
برای شناخت عمق/ژرفنای رخنه گریی پاکستان درنهادهای دولتی- امنیتی افغانستان که ازنبودمرگبارسیاست کادری حکایت می کند،به شرح رخ دادهای زیرین بسنده می شود:نخست،پس ازبرآمدن بارک حسین اوبامادرکاخ سفیدکه درظاهریادرواقع،دوری ازسیاست هایی اسلام هراسی وزباله کردن بازمانده هایی دوره ی جورج بوش را پیشه کرده است،وفشاربرپاکستان بویژه ارتش وسازمان جاسوسی آن کشور/آی اِس آی رافزونی بخشیده است.وفشارها بیشتردراطراف پایان دادن به حمایت هایی پاکستان از تروریسم/هراس افگنی می چرخد.ازاین رو، برای کاستن فشارهابویژه دربخش اقتصادی که ازکاهش یاحذف کمک های واشنگتن به اسلام آبادسخن به میان می آورد، چندین باررهران نظامی وسیاسی پاکستان به کابل سفرنموده اند.اطلاعات فاش شده پس ازهرسفرمقام های پاکستانی به کابل؛ حکایت ازاین دارد که،برحکومت کابل فشارآورده اندکه درنهادهای امنیتی افغانستان برای جابجایی مهره هایاپیداکردن جاهایی مناسب برایی جاسوسان افغانی پاکستان بخاطر ویرانگری هایی بعدی درافغانستان، مهره هایی وابسته به مخالفان پاکستان درکابل که اکثرشان به قوم تاجیک تعلق دارند، به سودمهره های مزدورآن کشورکنارگذاشته شوند.این گونه کنارگذاری هاتنهابه نهادهای امنیتی منحصرنمانده،بلکه وزارت هایی دفاع وداخله راهم باید دربربگیرد.
طوریکه رخ دادهایی پس ازهرسفرپاکستانی هابه کابل نشان دادند،یک مهره یامهره هایی وابسته به مجاهدین پیشین بویژه مهره های فارسی زبان، برایی جاسازیی مهره هایی پشتوزبانِ درخورمنافع پاکستان درافغانستان کنارگذاشته شدند.جابجایی مهره هادرساختارامنیت ودستگاه ریاست جمهوری ووزارت دفاع،حکایت ازاین داشت که پاکستانی هاوعده های چرب وگرم راجع بدورشدن ازطالبان؛ وتشویق آن هابه پیوستن به فرایندگفت گوهایی صلح، به حکومت ناکارآمدکرزی داده اند.امتیازبخشی هایی بیش ازاندازه ی اداره ی ناکارآمدودرمانده ی کابل به پاکستانی هاوافزایش بم گذاری هاوخراب کاری هایی طالبان وگروه باصطلاح حقانی که پرده ازچهره ی نفاق وریاکاریی پاکستانی هاراپایین می کشید؛نشان دادند که اداره ی بی سیاست وبی تدبیرکرزی ازنداشتن سیاست کادری رنج می بردوآب به آونگ می کوبد.ازسوی دیگر،پاکستانی هابرایی مسخره کردن سیاست صلح جویانه ی کرزی که بی مانندبه سیاست کادریی آن نیست.ازیک طرف،به فرستادن گفت وگوکننده هایی دروغین که نمونه ی برجسته ی آن ملامنصورمی باشدکه پس ازاخذپول غائب شد؛وازطرف دیگر،اعزام بم گذاراران،برایی بم گذاری درسفارت هندو...،گروگان گیریی کارگران بازسازیی سرک ها،هدف قراردادن پروژه های بازسازیی مربوط به هند درجنوب افغانستان و...راافزایش دادکه حکایت ازدرماندگی حکومت کابل بویژه دستگاه امینی آن که درآن جابجایی هایی فراوان به سودنوکران بومی پاکستان صورت گرفته بود،می کند.
 درماندگی نهادامنیتی حکومت کرزی زمانی به انتهارسید که،باوجودنصب شماری ازمهره هایی بومی طرفدارپاکستان، ناتوانی خودرادرمهارکردن ویرانگریی هایی عمال آن کشور،به نمایش گذاشت.بطورنمونه،بتاریخ8حمل1390خورشیدی،طوریکه خبرگزاریی روترگزارش داد،درآغازروز، اداره ی امنیت ملی ادعاکردکه 99درصد درکارهایی خود موفق می باشد؛اما،درشامگاه همان روز،درولسوالی/مردم داریی برمل ولایت پکتیکا،انفجاری کشنده ی رخ دادکه به زخمی شدن50نفرانجامیدوطالبان مسئولیت آن رابدوش گرفتند.یک ماه ازانفجاردرمردم داریی برمل نگذشته بودکه، بتاریخ5ثور1390خورشیدی،باکندن کاری ازراه دورکه به زیرزمین زندان بزرگ قندهارپیوست،طالبان درحدود500زندانی وابسته به خودراموفقانه فراری دادند.ازبم گذاری درمرکزفرهنگی انگلیس درکابل درماه اسدکه بگذریم،چراکه مالک مرکزفرهنگی بیشترازهرکشورومنبع دیگری به خاصیت های طالبان وشبکه ی پاکستانی پشت سرآن هاآگاهی دارد.بدون شک،سنگرگیریی طالبان درروزسه شنبه22سنبله ی1390خورشیدی دریک ساختمان نیمه ساخت چندطبقه ی  درمرکزشهرکابل وشلیک ازآن به سویی مرکزفرماندهی"ناتو"/پیمان نظامی اتلانتیک شمالی وسفارت امریکاکه 20ساعت ادامه یافت؛ ودرآن، غیرازشش نفرتروریست وچندافغان شهری،هیچ شخصی بیرونی زخم بینی هم برنداشتند،بزرگترین عملیات قدرت نمایانه ی طالبان وپاکستانی هاوبازگوکننده ی بیش ازاندازه ی ناتوانی دستگاه امنیتی کابل،به شمارمی آید.عملیاتی که برنامه ریزی،جابجایی تروریستان درساختمان وچگونگی راه اندازیی آن رابایدازمالک ساختمان واداره ی امنیت ملی حکومت پرسان کرد.
طرفه اینکه،چگونه طالبان وحامی شان ازیک ساختمان زیرتعمیربهره گرفتند؟بهره برداری ازچنان ساختمان هایی درکابل وپیرامون،برای پاکستانی هاکارسختی نیست،چراکه باجاسازیی مهره های خود دردستگاه دولت بوِیژه سازمان امنیت که باکنارگذاشتن مهره های مخالف پاکستان همراه بود،وازپیش صدهاپاکستانی جاسوس وخراب کارکه درلباس کارگروپشتون قبیلگی طرفدارداعیه ی دروغین پشتونستان درافغانستان جاسازی شده بودندومی شوند،تمهیدات چنان ماجراجویی فراهم شده بود.دررابطه بارخنه کردن پاکستانی هاونوکران شان درنهادهایی دولتی،ازهمه خندآورتراین است که زمانیکه درماه هایی سرطان واسد درکابل بودم، وپیشترازآن،شخصی باپوشش نظامی ونمادارتش/اردو،تازیرریش وزیردفاع هم رسیده وانفجاراندکی راهم مرتکب شده بود.انفجارهایی آن چنانی چیزی نیستند،مگرنمایش قدرت ورخنه گریی اطلاعاتی.دراین رابطه که، انفجاردروزارت دفاع کمترزیان آوربود؛درکابل،ازدهن شایعه پردازان طالبان، این گونه سخن هازمزمه می شدکه گویاطالبان وحامی شان دروزارت دفاع وسازنان امنیت دست بهرکاری زده می توانند،امانمی خواهندچنان اقدامی نمایند،چراکه امکان تلفات مهره های خودشان درمیان است.به سخن واضح تر،پاکستانی هادرهردونهادامنیتی ودفاعی کشور،چنان رخنه کرده اندکه صلاح نمی بینندکه به بم گذاری درآن هادست بزنند!
دراین گونه بازی هایی ناپاک وسودآوربرای پاکستان وایران وزیان آوربرای افغانستان که درظاهرطالبان و... علیه غرب وبنام مبارزه برای آزادی  صورت می دهند،باین جنبه ی تاریک بازی پرداخته نشده است که غربی هابویژه امریکایی ها؛تنها،درصورتی افغانستان راترک می نمایندکه دوکارزیرراافغان هاوخودآن ها به پایان رسانیده باشند:نخست،افغان هادرنظروکارکردخود چنان پخته ویک سوشوندکه به امریکاودیگرکشورهایی غربی بباورانند که خودمی توانندکشورخودرابدون اینکه دیگرتوسط پاکستانی ها،به پایگاهی برای هراس افگنان مبدل شود،اداره کنند.دوم،امریکایی هازیرتاثیرهمسویی افغان هابه نقش آن هااهمیت گذاشته به اداره سازی وبازسازیی اقتصادی افغانستان کمک وزمینه سازی می نمایند برای عقب گشت محترمانه ی خود.
تاجائیکه به شکست دادن امریکایی هایاغربی هادرافغانستان ارتباط می گیرد،به صراحت می توان گفت که هیچ ملت یامردم گرفتارچند دستگی قومی- مذهبی وفرهنگی وازهمه شوربخت ترافغانستان که بخش اعظم نفوس آن قرن هاازتعصب ایلی- قبیلگی رنج کشیده است،نه تنهادربرابرامریکاوغرب مسلط براوضاع،بلکه دربرابریک استعمارنیمه جان هم غلبه پیداکرده نمی تواند.ازاین رو،هم دربخش دولتی ها؛وهچنان،دربخش مخالفان راستین ودروغین چه سیاسی وچه نظامی، ایجاب می کندکه هوشمندی وعقلانی گری براحساسات وعواطف برتری یافته وسبب گرددکه بجایی تفکرشکست دادن این وآن کشور،به برنامه های همگرایی مردمی وبرنامه های همگانی ورهای بخش ملی ازجهل،فقر،مرض،پس ماندگی سنجش گری شود.بدون شک،دراین صورت می توان باورمندشدکه افغانستان درآینده یی نزدیک هم بازسازی؛ وهچنان، خودمختارمی شود.درغیرآن،اگرامریکاهمین امروزعقب نشینی نماید،رخ دادهایی سال های1992میلادی-1371خورشیدی رابایدانتظارکشید.البته باتفاوت هاوبازی گران درونی وبیرونی دیگرکه بمراتب ازبازی گران پیشین تباه کارترخواهندبود.
تااینجا،به اصل نخست ودوم که نبودسیاست کادری دردولت کابل وکمک آگاهانه وناآگاهانه ی آن به دست اندازی هایی اطلاعاتی پاکستان درامورداخلی افغانستان می باشد،بطورکوتاه پرداخته شد.اکنون،دربخش پایانی این نوشته،به اصل سوم که سیاست های قبیلگی- تباریی حکومت های دیروزوامروزافغانستان دریک جامعه ی چندقومی که سبب شدند ناسیونالیسم/ملی گرایی سرزمینی عرض اندام نه نماید،پرداخته می شود.وهمین نه برآمدن ملی گرایی سرزمینی است که باعث شده است تاتعصب هاوگرایش های قبیلگی- قومی اجازه ندهندکه کشورماسیاست کادری؛ ودرنتیجه، بروکراسی واداره ی عامه ی کارآمدپیدانموده ودربرابررخنه گریی دیگران، بیایستد.امروزنبود تفکرملی درافغانستان بیدادمی کند.نبودیکه درذات خود،ریشه ی تمام مصیبت ها،خویش خوری ها،مزدوری ها،وطن فروشی هاودرحال حاضرنبودسیاست کادریی درست وتجربی می باشد.درگذشته،آل یحی،برای نیم قرن کشورراچاپید وپیشترازآن،دیگرآل هاچنان کرده بودندومانع رسیدن کشورمابه جهان نو،حتی درسطح پاکستان شدند.اکنون،مدیران سطح بالای حکومت کابل که زاده ی نبودسیاست کادری می باشند،ناکارآمدی،فساداداری ومزدوری رادرکشورماباندازه ی گسترش داده اندکه مردم به سران ووزیران همان حکومت هایی ناکارآمدوبی دستاوردگذشته هم درودمی فرستندوبایدبفرستند.چراکه افرادرده هایی بالای این حکومت که ازبیرون واردکرده شده اند؛افزون براینکه عقب مانده،متعصب وتاریخ زده می باشند،توان وجرئت رفتن به خانه های خودراهم ندارند.
نبودملی گرایی سرزمینی درافغانستان که زاده ی تفکرپس مانده ی قبیلگی وحکومت هایی گذشته وکنونی برخاسته ازآن می باشد؛تنهابه قبیله گرایان عصرپیشاایدئولوژیک منحصرنمانده،بلکه دامن گیرحکومت هایی ایدئولوژیک- سیاسی- دینی هم شد.بطورنمونه، زمانیکه پس ازجنگ جهانی دوم،دوران ایدئولوژی هاوسرایت آن هابه کشورمافرارسید،بازهم دیدیم که گرایش های ایدئولوژیک برگرایش هایی آلی- ایلی برتری نیافتند ودوباره کشوررابه سویی خط ایلی- ماقبل ایدئولوژیک سوق دادند.رخ دادنامیمونی که نه تنهاایدئولوژی هایی چپ وراست،بلکه دین داریی امت مآبانه ی جهادی هاوشریعت مداریی طالبان راهم درخودفروپیچیده،فربه شدن تمایلات انحصارگرایانه ی قدرت درآن ها،جنگ های گروهی وجاده صافی برای وضعیت کنونی رارقم زدند.برای اینکه کشورافغانستان،ازوضعیت تحت الحمایگی برادران پاکستانی- عربستانی وایرانی خودوتحت الحمایگی دوستان دموکرات غربی رهایی یابند،ایجاب می کندکه همه گرایش هاچه مذهبی وچه قومی وچه دموکرات،اگردموکراتی درکشورماوجوداشته باشد،بالای یک اصل یااصول دربرگیرنده ی منافع همه گانی درجهت بازتاب ترکیب اجتماعی درساختارسیاسی کنارهم آمده؛نخست،به گونه ی یک صدابه حکومت ناکارآمدکنونی هشداربدهندو باپناه جستن به یک سیاست کادریی متکی براهلیت،تجربه وتخصص که کنارگذاریی آشغالی هاومتعصبان کنونی رادربرمی گیرد،به بازارناکارآمدی،مزدوری وفسادپیشگی دولت داریی کنونی پایان بدهند.ازآنجاکه میدانیم، حکومت کنونی،درتاریخ مزدوری گریی فرمان داران دیروز،مزدورترین وناکارآمدترین می باشد،بایدبه حامیان بیرونی آن فهمانیدکه بی نظامی،بی قانونیت ولاابالی گری درسیاست که نوکران کنونی شان درافغانستان بارآورده اند،بس است،وجامعه ی افغانستان، ازنبودحکومت قانون وفساد دست اندرکاران حکومت ناکارآمدِکنونی به ستوه آمده اند.اگردیگرگونی واقعی دروضعیت صورت داده نشود،نتیجه،چیزی نیست مگرفربه ترشدن تندروی،تروریسم وخشونت.ازسویی دیگر،نبودحکومت کارآمدومردمی درافغانستان، نه تنهابه زیان افغان ها،بلکه به زیان ایجادکنندگان وحامیان حکومت درمانده وفاسدتاکنونی هم تمام می شود.اگرآن ها،نیازتشکیل حکومت درست کارونماینده ی واقعی مردم افغانستان رابرایی بیرون رفت ازوضعیت ناگوارکنونی درک نکنند،هم به مردم خود؛وهمچنان، به مردم افغانستان خیانت می کنند!حکومت کارآمد،درست کارومردمی درافغانستان، ازیک سیاست کادریی درست وواقع بینانه برمی خیزد؛نه سیاست کادری- مصلحتی- گزینشی مهره هایی بدردناخورکنونی که به هزینه هایی بی شمارمادی وانسانی بی نتیجه؛ هم برای افغان هاوهمچنان، برایی بیرونی هامنجرشده است.