Friday 22 July 2016

زمینه سازان تروریسم باید تحت پیگرد قرارگیرند


یادداشت سردبیری
بعد از ظهر جمعه (دیروز) در پر رفت و آمد ترین ساعت بعد از ظهر، در مرکز خرید شهر مونیخ آلمان، سه تروریست مسلح به سلاح خودکار، مردم را به رگبار بستند و عده ای را کشتند. حادثه ای مشابه آنچه که در شهر نیس فرانسه و پیش از آن در فرودگاه آتاتورک استانبول روی داد. این که شمار دقیق تلفات اقدام تروریستی در شهر مونیخ چقدر اعلام شده و یا بتدریج اعلام خواهد شد و یا کسانی که مردم را به رگبار بستند سه نفر بودند و یا بیشتر بودند و اهل کدام کشور؟ از مهاجرین اخیر هستند و یا از متولدین آلمان و یا فلان کشور اروپائی؟ ... همگی حاشیه پردازی های خبری به این نوع وقایعی است که بر سرعت تکرار آنها در اروپا افزوده شده است. چنان که حالا دیگر کابل همانقدر نا امن است که استانبول و استانبول همانقدر نا امن است که پاریس یا آلمان و یا فلان کشور افریقائی. پرداختن به جزئیات این یا آن اقدام تروریستی و نپرداختن به ریشه های فاجعه، از شگردهای دولت ها و رسانه هاست. متهم اصلی نه فرد یا افرادی هستند که دیگر ارزشی برای جان خود قائل نیستند و آماده کشته شدن، دست به کشتار می زنند، بلکه آن کسانی هستند که فاجعه کنونی را در جهان موجب شده اند. آنها که فرمان حمله به عراق را دادند، آنها که حکم منطقه پرواز ممنوع را هنوز از سازمان ملل نگرفته به لیبی حمله هوائی کردند، آنها که فاجعه سوریه را آفریدند. آنها که سیل جنگ زده و آواره را بوجود آوردند. صدام حسین تنها دیکتاتور جهان بود که باید سرنگون می شد تا نفت عراق را بین خود تقسیم کنند؟ قذافی یگانه خودکامه جهان بود که باید با آن طرز فجیع کشته شود تا لیبی لانه تروریسم جهانی شود؟ کشوری که علاوه بر مردم خود آن کشور، یک و نیم میلیون خارجی از کشورهای افریقائی در آن کار می کردند. عراق اگر مهاجر هم داشت، مهاجر مذهبی (شیعه) بود که به ایران می گریختند و یا شماری از کردهای سیاسی این کشور بودند که مجبور به مهاجرت سیاسی می شدند. چنین آوارگی و مهاجرتی را که اکنون شاهدیم هرگز وجود نداشت. همین حکم در باره افغانستان نیز صادق است. ارتش و استخبارات پاکستان را که زیر مجموعه های امریکا و انگلستان هستند اگر سرجایشان نشانده شوند روند بیرون آمدن این کشور از باتلاق جنگ و انفجار و ترور آغاز می شود. همین امروز اگر دست از سر سوریه بردارند و عربستان و قطر و ترکیه سر جایشان بنشینند، گام بلند برای کنترل تروریسم در جهان برداشته می شود. کافی است دندان غارت نفت منطقه و طرح تقسیم کشورهای آن به چند کشور دست نشانده و کوچک بین خود را بکشند تا گام واقعی برای کنترل تروریسم برداشته شود. ترور و کشتار مردم را دستمایه روی کار آوردن دولت های شبه فاشیست در اروپا و جمع کردن سفره دمکراسی موجود نکنند.(چنان که در فرانسه شاهدیم و بتدریج در آلمان هم تکرار خواهد شد) دست از حمایت از دولت شبه فاشیست اوکرائین بردارند و نه آن که رئیس جمهور شکلات فروش آن را ببرند کنار دست خود در اجلاس ناتو در ورشو بنشانند و لهستان را تخته پرش اتمی علیه روسیه کنند. برای تبدیل تاجیکستان و ازبکستان به افغانستان ثانی نقشه نکشند. حریم امن برای اسرائیل نسازند.

دیروز "نیس" بود و امروز "مونیخ" و فردا یک شهر و کشور دیگر و شاهکار پلیس هم کشف فلان خانه و دستگیری چند مهاجر و یا غیر مهاجر و نقش رسانه ها نیز ادامه سرگرم کردن مردم به همین حاشیه سازی ها در میز گردها و ادامه فاجعه توسط آنها که در اتحادیه اروپا سکان را در دست دارند و از امریکا برای جهان نقشه جنگ و تقسیم آن را می کشند.

برای حل بحران تروریسم – اگر عزمی وجود داشته باشد- از سطح باید به عمق رفت و به ریشه ها پرداخت که اگر نکنند و نشود، نپردازند و نپردازیم، باید در آینده منتظر اقدامات تروریستی – اتمی هم بود.

به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet

پیک نت 2 مرداد


Thursday 21 July 2016

چرا مبارزات مذهبی درافغانستان به خشونت وتروریسم انجامید؟


حفیظ الله امین پایه گذارحکومت وحشت وتروریسم درافغانستان
ابراهیم ورسجی
بخش سوم
اول اسد 1395
دربخش دوم این نوشته ، یاد آورشدم که حفیظ الله امین توحش وخشونت را علیه مبارزان مسلمان به اوج رسانده بود. توحش وخشونتی که کمک فراوان کرد درخشن شدن مبارزان مسلمان. درضمن ، تاکید کردم که خشونت بی حد وحصر امین علیه مبارزان مسلمان وواکنش های خشونت بارآن ها به این معنا نیست که اولی شیطان ودومی ها فرشته بود ند. به این معنا که ، درهردو طرف ذهنیت وفرهنگ خشونت با کمیت های متفاوت وجود داشت که جمع تضاد اید ئولوژیک متکی برمذهب وکمونیسم استالینی شده مصیبت خلق کرد. چون مبارزان مسلمان که بعدها به مجاهد ین یا جهادی ها مشهورشد ند واکنون فرماندهان کته شکم - تهی مغزشان جنگ سالار نامیده می شوند، امکا نات جنگی ومحیط فراختر دراختیارنداشتند وامین رئیس دولت شده دستگاه دولتی را به ابزارخشونت وترور تبدیل کرده بود ، معلوم است که خشونت دولتی گسترده تروخشونت گروهی ناچیزتربود ومی باشد.
درادامه ی توحش وخشونت امین علیه مردم افغانستان به خصوص جهادی ها ، دایره مخالفت با شوروی ونوکرانش نیز فراختر شده می رفت. ازاین رو ، دیده شد که حتا درمسکونا راحتی خلق کرده سبب شد که واکنش نشان دهد وواکنش هم پیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان وبزیرکشیدن امین وبالاکشیدن ببرک کارمل بود. درواقع ، پیاده شدن ارتش سرخ به افغا نستان هم این کشوررا میدان جنگ سرد قدرت های بزرگ ساخت ( ر ک جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ، ازنویسنده) هم جیب خالی سردسته های گروه های جهادی را بعد ازجیب ژنرال های پاکستانی با دالرهای امریکای- ریال های عربستان وپول های دیگرکشورها پرکرد هم فرهنگ خشونت را درافغانستان گسترده تر کرد. افغانستانی که پیشترهم فرهنگ مد نی- شهری اش توسط فرهنگ قبیلگی زیان های بی شماری دیده بود.
نویسنده که درآن وقت ازایران پس ازمشاهده ی گسترش ذهنیت انقلابی- اسلامی به پشاور برگشته بود، بروشنی دید که رهبران جهادی دارای دالر های زیادی شده بود ند وعزت شان نزد حکومت ژنرال ضیا الحق وسفارت های امریکا ، انگلیستان ، عربستان، و... بالارفته بود تا دوکارزیررا به خوبی بکنند: نخست ، مردم افغانستان را ازنگاهی مذهبی بشورانند ؛ دوم ، نسل تعلیم یافته ی مذهبی چه دانشگاهی- لیسه - دبیرستانی وچه مدرسه ی های کنارمساجد ی- ملای را به حیث سربازآماده ی آموزش جنگی ورفتن به جبهه های مخالف ارتش سرخ وحکومت دست نشانده اش کنند.
چون ، ذهیت عامه وفرهنگ عامیانه ی بیگانه ستیز درافغانستان با تزریق اسلام ایدئولوژیک - سیاست زده ی نظامی- پاکستانی که اکنون بنام اسلام سیاسی- طلبانی- القاعده ی- داعشی مشهورشده است ؛ علیه تهاجم ارتش سرخ بسیج شده بود، کاررهبران جهادی را درانجام مسئله نخست آسان کرده بود. آسان کرد نی که بیان گر شروع فرهنگ خشونت وفاجعه های بعدی برخاسته ازآن بود ومی باشد. بهر صورت ، درکابل جای دستگاه آدم کشی امین- تره کی / اکسارا ، خاد / خدمات امنیت دولتی کارمل زیر اداره نجیب الله ، کا پی در ظاهر مهربان تر ازامین گرفت. ازاینکه دستگاه توحش امین - تره کی بسیاری با سوا دان افغانستان را شهید وآواره ساخته بود، خاد نجیب الله را بجان با قی مانده هایشان بنام اشرار انداخت. نتیجه را هم مردم د ید ند که درزندان پلچرخی دست ساخت محمد دوود خان ، چنان ازدحام اززندانی ها ایجاد شد که بی سابقه بود.
درواقع ، ازدحام بی سابقه درزندان پلچرخی وزندان های ولایت ها وقتل با سواد ها توسط امین- تره کی- نجیب الله ، کاریکه کرد این بود که بازار نظامی های پاکستانی را گرم ترکرد تا ازامریکا و عرب های نفتی وچین وانگلیستان پول های کلان گرفته پس خورده های خود را به رهبران جهادی بدهند تا ماشین جنگ علیه ارتش سرخ را گرم وفعال نگهدارند وخوب هم نگهداشتند. نویسنده که ازآغازتا انجام بازی کثیف نظامی های پاکستانی بنام جهاد علیه ارتش سرخ به خون افغان های ساده ناظر وشاهد بود، می توانست پیش بینی کند که چه کلاهی کشادی بنام جهاد بر کله ی جهادی ها ومهاجران وهمه ی مردم درمانده ی افغانستان گذاشته شده است؟ کلاهی که اول دین را ابزار منافقان بیرونی - درونی کرد ودوم چنان فرهنگ خشونت را در افغانستان وکمپ های مهاجرین افغانی درپاکستان تقویت کرد که هرگونه سخن از اخلاق ومعرفت وانسانیت واحترام به حیات را بهوده یا حاشیه ی ساخت.
بطورنمونه ، روزی درگفت وگو با استاد ربانی ، ازاو شنیدم که گفت:" هرکسی که جنگ کند برایش اسلحه می دهم." وقتیکه برایش گفتم که برای هرکس که اسلحه می دهی ، در فکر تربیت اخلاقی وسازمان دهی اش هم باش! متاسفانه ، خاموش شد وچیزی برای گفتن نداشت. بعدازآن، وقتیکه به حکمتیارگفتم که درکنار تجهیز افراد جنگی، بهتراست که به تربیت اخلاقی- سازمانی شان هم توجه نمای. برایم گفت که :" وقت جنگ است وبرای کارهای تربیتی- فرهنگی وقتی نیست واین کاررا استاد ربانی می کند"! می دانستم که اشاره ی او به استاد ربانی کنایه است وهردوشان به شمول دیگر رهبرچه های جهادی جزفرهنگ خشونت چیزی درآستین ندارند. وقتیکه جنگ های گروهی حزب وجمعیت وحزب وحرکت انقلاب و... به شمار کشته های افراد جهادی افزودن گرفت ، دانستم که دراسلام نظامی- جهاد یی نظامی های منافق پاکستانی که به مردم افغاستان تحمیل شده است ،ارزشی برای زند گی یا فت نمی شود.
ازاین رو، سه مسئله درمحیط هجرت وجنگ افغان ها نما یان تر شد:
نخست ، جهاد افغانستان به تجارت ارتش وملاهای پاکستانی ورهبران جهادی افغانستان مبدل شده است؛
دوم ، خشونت بنام جهاد چپن تقدس مذهبی پوشانده شد؛ ازاین رو ، برای مدت های زیادی مانع آرامش وترقی خواهد ماند؛
سوم، ضعف دانش سیاسی وحقوقی رهبران جهادی (1) . یعنی بزرگواران نتوانستند نویشته های نواندیشان دینی وغربی را مطالعه نمایند تا درمسایل سیاست، اداره ، قانون ، حقوق ودولت سازی موفق شوند.
بد بختانه ، درداخل وخارج افغانستان هم سه عامل نمی گذاشتند که دولت پایدارساخته شود و ساخته نه شدن دولت پایدار هم کمک کرد به تاجرا نی بومی وغیر بومی با صطلاح جهادی وچرخا ننده ی جهاد هم نه از افغانستان بلکه ازپاکستان معرفی شد ( رک خاموش مجاهد ، یعنی اختر عبدالرحمن ، رئیس وقت آی اِس آی ):
نخست ، بد نام شدن کارمل ودوستان پرچمی- خلقی اش به حیث دست نشانده های ارتش سرخ؛
دوم ، کشمکش های سمتی- قومی- زبانی- قبیلگی- شهریی پرچمی ها و خلقی های بدوی دردرون دولت دست نشانده ی ارتش سرخ؛
سوم ، گرم شدن بازار جنگ سرد مسکووواشگتتن درسطح منطقه وجهان که کمک به ویرانی افغانستان وفربه شدن نظامی های پاکستانی وامیران وقومندان های جهادی افغان دست پرورده شان کرد ( رک جهاد وجنگ سرد قد رت های بزرگ، ازنویسنده ).
درواقع ، عامل ها وبازی گران بومی وغیر بومی یاد شده مهمترین کاری که کرد ند این بود که فرهنگ خشونت را فربه ، مردم افغانستان را بی نقش وارزش زند گی را زمین بوس کرد ند.ادامه دارد.
پانویس :
1- اند یشه ورزی نواند یشان مسلمان دربخش های سیاست وحقوق ؛ قابل ستایش می باشد!
www.warsajee.blogspot.com/2016/07/blog-post_11.html


Tuesday 19 July 2016

نگاهی به کودتای ناکام ترکیه ؛ وبرندگان وبازندگان آن

ابراهیم ورسجی
بیست ونهم سرطان 1395
چند سال قبل ، کشمکش لفظی میان برخی ترک ها وایرا نی ها درفضای مجازی براه افتیده بود که جناب آخوند ملانصرالدین دامت برکاته به ایران تعلق دارد یا به ترکیه ؟ نتیجه این شد که جناب ملانصرالدین باشنده ترکیه ثابت شد ؛ وهم زبان های ایرا نی نویسنده هم پذیرفتند که جناب ملا نصرالدین ازکشورشان نیست. افسوس که جناب ملانصرالد ین رحمه الله زنده نیستند که میان حکومت ملاها درایران ومسلمان های صوفی مشرب - نوگرا ازتیپ اردوگان درترکیه ، کدام یک را برتردانسته شهروند کشورهایشان می شود. بهرحال ، این گزینش را می گذارم به جناب ملانصرالدین فقید که درآن جهان درصورت تقسیم کشورها دردوزخ وبهشت توسط خدا براساس قوم ها وزبان ها ، درباره اش تصمیم بگیرد.
با درنظرداشت اینکه ، ملا نصرالدین صاحب ترک ثابت شده است؛ بهتراست که ازآموزه های عبرت دهنده ی او درباره کود تای ناکام ترکیه وپس منظرهای سازنده وناسازنده ی آن برای خودی ها وناخودی ها بهره برداری کنم. واقعیت این است که " روزی جناب ملا نصرالدین صاحب خرخود را به بازار غرض فروش برده طبق معمول بازار قدیم آن را به جارچی سپرد تا تعریفش کند برای اینکه خریدار ی خوبی برایش پیداشود. جارجی چنان خر ملا را توصیف کرد که خود ملا شیفته ی آن شده خرخود را ازجارچی خرید. وقتیکه به خا نه برگشته قصه را به خانم خوکرد، خا نمش به شدت ملا نصرالدین را سرزنش وبر سرش غم باراند! ملا که خطا کرده بود، سکوت اختیارکرده ناچار گرفتار یک کود تای بدون خون ریزی توسط زن خود درخانه شده تا که زنده بود به حکومت زن سالارانه درخانه ی خود تن داد"! افسوس که ملاهای امروزهم بیشترازخطای ملانصرالدین خطا می کنند هم استبداد بی رحمانه ی خود برزنان را ادامه می دهند ! استبدادی که آینده ترسناکی برای ملاها وفقه کهنه شده شان درجهان اسلام به خصوص جهان تسنن دارد.
اگر کمی دقت به داستان خرفروشی وخرخریدن ملا نصرالدین صاحب وقبول حکومت زن سالارانه درخانه اش کنیم، به این حقیقت پی می بریم که دموکراسی ترکیه همان خر ملا نصرالدین وخودش ناتو می باشد که برعکس خودش ازجارجی نه خریده وبه ترکیه فروخته است وترکیه هم درظاهرخوش ودرباطن ناخوش است که غلط کرده است وچاره ی غیر از پذیرش آن ندارد. ازسوی دیگر، نیمه ی جغرافیای- اروپای ونیمه ی آسیای ترکیه هم مزید برعلت شده وکمک کرده است به دموکراسی بیمارزیر سایه ارتش درترکیه با این امید واهی که عضو اتحاد یه ی اروپایی می شود.
بله ، درباره دموکراسی بیماری زیرسایه ارتش در ترکیه که حزب عدالت وتوسعه تلاش کرده ومی کند که به نفع دموکراسی وزیان ارتش تمام شود، در مقاله "کود تای ترکیه ؛ مشکل نظا می ها با دموکراسی یا واکنش دربرابر گرایش اردوگان به خود کامگی" ابراز نظر کرده ام؟ (1) معلوم است که نوشته ی کنونی پیوند تنگا تنگ با نویشته ی یاد شده دارد. ازاین رو، نوشته دردوبخش پی گرفته می شود : نخست ، تحولات درونی ترکیه که کود تا گران را زمین بوس کرد؛ دوم ، برند گان وبازند گان درونی وبیرونی کود تای نا فرجام. تاجائیکه درباره ترکیه وسکولاریسم ، نظا می گری ودموکراسی نظا می زده اش مطالعه کرده ام ( رک به اسلام وسکولاریسم، ازنویسنده ) ، برایم روشن شده است سه نیرو درترکیه با دموکرسی مشکل دارند: نظا می ها ، بنیاد گرایان مذهبی - نژادی ومتحدان بیرونی شان.
ژرف انگاری درکود تای نا کام شب جمعه 15 ژوئیه - 25 سرطان، نشان می دهد که نظامی ها، نژاد پرستان وبنیاد گرایان هرسه شان مستقیم وغیرمستقیم درراه اندازی آن سهم داشتند. سهم داشتنی که نشان می دهد که ترکیه با دموکراسی اصیل فاصله زیاد دارد ، اما وضع اجتماعی- فرهنگی - سیاسی آن درمقایسه با دیگرکشورهای مسلمان درپذیرش دموکرسی بسیار خوب است. به سخن دیگر، ترکیه هم درپذ یرش دموکراسی هم درپذ یرش سکولاریسم انسان گرا توانمند ی بیشتری دارد ؛ واین توانمندی را اردوگان تاحدی به نمایش گذاشته است.
ازاین رو ، بهتراست که به علت های بپردازم که به ترکیه کمک کرده اند تا درپیوند با دموکراسی وسکولاریسم درمقایسه با دیگرکشورهای مسلمان به خصوص کشورهای خاورمیانه دارای وضع بهتری شود! دراین راستا، این نظریه که " یک ساعت آشوب بد تراست ازچهل سال استبداد"؛ و به قاضی بدرالد ین ابن جماعه نسبت داده شده است. نظریه ی مسخره ی می باشد که کمک کرده است به تشکیل وادامه ی حکومت های استبدادی درتاریخ مسلمان ها ازمعاویه تا ملک سلمان وهمتا یانش.
خوانند گان توجه نما یند که ازتاریخ مسلمان ها نام بردم نه ازتاریخ اسلام ، ودلیل آن هم این است که ، اگرچه دراسلام دلیل قرآنی وپیا مبرا نه بدفاع ازنوع خاص حکومت یافت نمی شود ؛اما تفحصی که نویسنده درقرآن وسنت پیامبر برای نوشتن کتاب های" اسلام ، غرب ودموکراسی" و" اسلام ، غرب وحقوق بشر" کرده است، به این نتیجه رسیده است که اصول مشخص "شوری" ، " عدالت" و" اجماع امت " دراسلام، صد درصد مخالف حکومت های استبداد یی حاکم بر مسلمان ها ونزد یک تر به دموکراسی اقتصادی- سیاسی می باشد ( رک به دموکراسی دراسلام، ازمالک بن نبی ، اسلام ودموکرسی از فاطمه مرنیسی ، اسلام ودموکراسی ازجان ایل اسپاسیتووجان ول، عدالت اجتماعی دراسلام ،ازسید قطب، واسلام واصول الحکم، ازشیخ علی عبدالرازق، اسلام وسوسیالیسم ،ازدکترمصطفی السباعی ، ونظریه عدالت دراسلام، ازنصرحامد ابوزید، اسلام ،غرب ودموکراسی واسلام ،غرب وحقوق بشر از نویسنده).
دراین راستا ، نمی دانم که پیشگامان "حزب عدالت وتوسعه"، حزب حاکم ترکیه ، کتاب های یاد شده را خوانده اند یا نه ؟ بهرحال ، نظریه وکارکرد حزب شان در بیشتراز ده سال گذشته در بخش های اقتصاد وسیاست وحل دشواری های اجتماعی ترکیه نزد یکی به ارزش های مند رج درکتاب های یاد شده را نمایش می دهد. بله ،حزب عدالت وتوسعه در دوره حکومت خود از 2003 تا کنون، دربهبود وضع زندگی طبقه ی زیرین جامعه وفربه کردن طبقه درمیانی وتقویت جامعه ی مد نی درسراسر ترکیه به خصوص در شهرهای انقره واستانبول ، خدمات شایسته ی کرده است. خد ماتی که نتیجه ی خود را در خیزش مرد می شبانگاه جمعه 15 ژوئیه ؛ اول ، دراستانبول وانقره ؛ ودوم ، دردیگر بخش های ترکیه ، درجهت براندازی کود تا وبازگشتانیدن رجب طیب اردوگان، رئیس جمهور به قدرت وزباله کردن کود تا، به نمایش گذاشت.
اکنون که درباره زباله شدن کود تا سخن گفته شد، لازم است که درباره علت های آن هم سخن گفته شود. درغیرآن، نوشته ناقص می شود.معلوم است که علت های مهم زباله شدن کود تا این ها می باشند:
نخست ، دستاورد های اقتصادی حکومت حزب عدالت وتوسعه که ترکیه ی دارای یک اقتصاد بیمار وزیر فشاربدهکاری های بزرگ بیرونی را دارای یک اقتصاد قوی ساخته وآن را به هژدهمین اقتصاد جهان مبدل کرده است؛
دوم ، با ترقی اقتصادی تنها طبقه ثروتمند را فایده نرسانده بلکه طبقه زیرین جامعه را درسطح طبقه درمیانی بالا کشیده است؛
سوم ، جامعه مدنی را فربه کرده وبا کمک آن دموکراسی خواهی را تقویت کرده است. رویدادی نیکوی که تاثیر خود را در براندازیی کود تا نشان داد؛
چهارم ، سازش میان اسلام وسکولاریسم ایجاد کرده ونشان داده است که ازنظامی ها وسکولارهای طرفدار شان ، مسلمان های نو اندیش خوبترمی توانند که سکولاریسم ودموکراسی را در ترکیه تمثیل کنند.
باوجود دستاورد های یاد شده ، حزب عدالت وتوسعه ورهبرش رجب طیب اردوگان کارهای هم کرده اند که هم درترکیه هم در جهان شک وتردید های نسبت به آینده ی خود خلق کرد ند. شک وتردید های که قرار زیر قابل جمع بندی می باشند:
نخست ، تمایلات انحصارطلبی درقدرت از خود بروز داد ند که گویا به سوی فرار ازدموکراسی ورفتن به تک حزبی گریی غیر دموکراتیک می روند. مثلا، سخنانی ازاین قبیل که ترکیه ی عثمانی وخلافتش را احیا می کنند؛ این نگرانی را درمیان سکولارهای داخلی وعرب ها خلق کرد که زیرریش وبروت اردوگان" کاسه نیم کاسه خلافت گری" دورمی زند. وقتیکه چنان تبصره های با تصفیه ارتش ونهاد عدلی وبرکراتیک وبستن فضای سیاسی بروی منتقدان باکوشش درجهت تغییر قانون اساسی از پارلمانی بریاستی درداخل همراه شد، به این شک وتردید افزود که ترکیه اردوگان زیاد به سوی اسلام سیاسی انحصارگر قدرت میلان پیداکرده است؛
دوم ، امضای معاهده ی آشتی با عبدالله اوجالان ، رهبر زندانی کرد ها وبی علاقگی به آن درعرصه عملی آن هم بعد ازاعلام رسمی آن بتاریخ اول حمل 1393،درشهر ازمیر، نشان داد که حکومت اردوگان به تعهدات خود پای بند نیست. این هم درزمانیکه درمعاهده هردوطرف به یک ترکیه دموکراتیک - کثرت گرا که درآن ترک ها وکرد ها دارای حقوق برابر می باشند توافق کرده بودند. ازاینکه عبدالله اوجالان ازمارکسیسم انسان گرا به اسلام نواندیشانه روی آورده است، من غیرترک اجرای معاهده یاد شده را به نفع ترکیه وتمام منطقه می دانم. ازاین رو، رجامندم که اردوگان درترکیه ی بعد ازکود تا آن معاهده را عملی نماید.
دررابطه به کشورهای عربی ، حکومت اردوگان بعد ازبهارعربی به حمایت ازنهضت اخوان المسلمون / برادران مسلمان چه درزمان حکومت محمد مرسی وچه بعد ازآن برخاسته دربرابر ارتش مصر وعربستان وامارات متحده وبحرین قرارگرفت ودربحران سوریه هم به مخالفت با سیاست ایران وروسیه علیه حکومت دمشق پرداخت. مسئله که هم بلند پروازانه هم نمایانگر احیای خلافت عثمانی می باشد. جالب این است که ، درباره سوریه وتنش باروسیه ، اردوگان با مرخص کردن احمد داوود اوغلو وتعیین یلدرم درجایش ، به حیث نخست وزیر، به تنش زدای ازروابط ترکیه وروسیه پرداخت ومناسبات خود را باتهران هم بهبود بخشید که برای عرب ها خوشایند نمی باشد.
درپیوند با اروپا هم ، ازاینکه اروپای ها تعلل درپیوستن ترکیه به اتحاد یه اروپای نشان دادند، حکومت اردوگان هم تمایل به شرق نشان داد هم اصرار بر شمولیت دراتحاد یه ی نامبرده کرد. مسئله که ازتناقض سخن درچانته داشت ودارد. وقتیکه درترکیه تلاش هادرجهت تغییر قانون اساسی از پارلمانی به ریاستی شروع شد، دراروپا این ذهنیت خلق شد که ترکیه به سوی دیکتاتوری روان است.همچنان ،وقتیکه اردوگان با آلمان معاهده امضاکرد تا مانع رسید ن مسلمان ها به اروپا شود، وکمک دربازگشت پناه جویان دریونان ازطریق خاک خود کند، هم درمیان مسلمان هاهم درنهاد های حقوق بشری انتقاد های ازاردوگان بلند شد. اردوگان هم به چنان انتقاد های اهمیت قایل نه شد. افزون براروپا، درامریکاهم انتقاد های ازسیاست داخلی وخارجی اردوگان صورت گرفت.حتا انتقاد ها چنان سخت شد که برخی غربی ها وشرقی ها به خصوص روسیه وحکومت بشار اسد، اردوگان را متهم به کمک رسانی وتجارت نفتی با داعش کردند. کمک وتجارت رسانی که توسط اردوگان رد کرده شد.
بهر حال ، دراین بخش ازنوشته ، کوشش می کنم که درگام نخست نفع شکست کود تا برای ترکیه ودرگام دوم فایده کننده ها وزیان کننده های بیرونی آن را جمع بندی و نوشته را به پایان برسانم. معلوم است که شکست کود تا درترکیه نشان داد که مردم این کشور نظامی گری وسکولاریسم نظامی وخشن ودیگر گریزرا پشت سرگذاشته وارد عصر مدرن شده اند.البته که ورود به عصر مدرن کثرت گرای را ایجاب می کند که امید برده می شود حزب عدالت وتوسعه آن را رعایت ورعایت آن هم پذیرش مخالفان واحترام به حق انتخاب شان می باشد.درغیرآن،این نظریه توطئه تحقق پیدامی کند کود تارا رئیس جمهور وحزبش بهانه ساخته مخالفان خود را تصفیه می کنند. بهرحال ، شکست کود تا محصول دستاوردهای اقتصادی وسیاسی ومدنی حزب عدالت وتوسعه دربیشتر ازیک دهه گذشته می باشد. مسئله ی که به جهان نشان داد که مردم ترکیه ازحزب وحکومت خدمت گارخود حمایت ونمی گذارند که قربانی توحش نظامی ها وتروریستان شوند. خلاصه اینکه ، شکست کود تا بزرگترین موفقیت مردم ترکیه می باشد. تجربه که من دارم این است که ترک ها موفق شدند که دموکراسی را برحال وکود تا را خنثی کنند،اما توجه کنند که با بزرگ کردن نقش فتح لله گولن وحزب خدمتش در کود تا مسئله ی رویاروی دوجریان مذهبی را دردرون ترکیه خلق نکنند.اگرچنان کنند ، کشورهای که ازشکست کود تا زیانمند شده اند، با دامن زدن به جنگ های مذهبی ،دموکراسی واقتصاد رو به پیشرفت ترکیه را تضعیف می کنند. تجربه درد ناکیکه درافغانستان پساشوروی دیده شد وکابل را ویران وتروریسم طالبان وجنگ بی پایان غرب علیه تروریسم را تحویل داد. جنگی بجای مهار تروریسم آن را فربه ترکرده ست.
بعد ازموفقیت مردم ترکیه وغلبه شان بر کود تا گران، این پرسش به میان میاید که کدام کشور های خارجی ازشکست کود تا فایده وکدام کشورها زیانمند شده اند؟ پاسخ پرسش یاد شده هم دشواراست هم آسان. دشواراست به این خاطرکه ،رهبران کشورها همواره مخالف گفته ها شان عمل می کنند. بطورنمونه ، بسیاری کشورهای که معلوم است ازشکست کود تای ترکیه خوشحال نیستند اما درتبلیغات به رد کود تا وتا یید دموکراسی پرداختند. البته که سهل است به آین خاطر که ، رفتارهای دوستانه ی زود گذر درهرمسئله بزودی جاعوض کرده پرده ی نفاق را ازبسیاری چهره ها بزیرمی کشند. همین که برخی کشور ها همزما با شکست کود تا هشدارداده اند که با مخالفان برخورد خشن نشود وترکیه به سوی خود کامگی نرود. درواقع ، همین هشدارها نشا می دهند که کدام کشورهای دورونزدیک از شکست کود تادرترکیه خرسند نیستند ومنافع خود را درآن نمی بیند؟
بهررو،ازرفتار وبرخورد برخی کشورها با کود تا ازهمان روزشنبه 16 ماه ژوئیه روشن شده بود که درجهان ومنطقه کدام کشورها عصبانی وکدام کشورها راحت شده اند؟ درخاورمیانه ، معلوم است که مصر، عربستان ، بحرین وامارات متحده ازشکست کود تا غمگین شده اند وعلت این غم گینی هم این است که حزب عدالت وتوسعه هم نظر وهمکار نهضت اخوان المسلمون مصر است.گروه فراگیرعربی - اسلامی توسط حاکمان کشرهای یاد شده تروریست نامیده شده است.معلوم است که درباره اخوان ، تنها امارت ثروتمند قطر هم همراه ترکیه ی اردوگان می باشد. به این معنا که ، حزب عدالت وتوسعه ونهضت اخوان وامارت قطر درخاورمیانه ازشکست کود تا بیشترین فایده را برده اند ومصر وعربستان وامارات زیانمند شده اند.
برخلاف کشورهای عربی یاد شده ، ایران ، روسیه ، عراق ، حکومت بشار اسد ، حزب الله لبنان ومخالفان عربستان دریمن بدلیل های مختلف از شکست کود تا وغلبه دموکراسی درترکیه خرسند می باشند. تاحدی که رسانه های ایران را دنبال کردم، برایم روشن شد که فرمانده سپاه پاسداران انقلاب وفرمانده سپاه قدس که دومی بدست اندازی درجنگ های سوریه وعراق وجنگ یمنی ها علیه عربستان مطابق بیان رسانه های عربی وغربی مشهورمی باشد به شمول وزیرخارجه ، تمام شب جمعه پازدهم ماه ژوئیه - بیست وپنجم تیر- سرطان ، تحولات ترکیه را پیگیری کرده اند. مسئله که نشان می دهد که جمهوری اسلامی نگران پیروزی کود تا بوده وازشکست آن خرسندی خود را پنهان نکرده است. همین که رئیس جمهور ورئیس مجلس شورای اسلامی ایران پیروزی بر کودتاچی ها را به همتایان ترک خود تبریک گفتند ، نشان می دهد که ایران چگونه به سوی رویدادهای ترکیه می نگرد؟ درسو دیگر بازی، روش است. با چرخشی که اردوگان به ترمیم رابطه با روسیه وعذرخواهی بخاطرسرنگونی هواپیمای جنگی آن برفرازسوریه درماه سیپتامبر2016، ازخود نشان داده است؛ شکست کود تا را برای مسکو گوارا ساخته است. مزید برآن، پیروزی اردوگان بر کود تا این امید واری را تقویت می کند که مسکو، تهران وانقره متفقانه راه حلی برای بحران سوریه پیدا می کنند. البته راه حلی کمترسازگار بامنافع امریکا ،عربستان ومصردرمنطقه .اگرچنان راه حلی جامه عمل به تن نکند، بازهم شکست کودتا وغلبه دموکراسی برآن درترکیه ، درخاورمیانه به نفع تهران ومسکو می باشد. رخ دادی که به نفع حکومت اسد دردمشق وحکومت حیدرعبادی دربغداد وزیان داعش وتندروی سلفی درتمام منطقه تمام می شود.
پانویس :
1- کود تای ترکیه؛ مشکل نظامی ها با دموکراسی یا واکنش دربرابرگرایش اردوگان به خود کامگی؟
www.Iwarsajee.blogspot.com/2016/07/blog-post_16.html


Sunday 17 July 2016

فراخوان : کمک های 116 میلیارد دالری امریکا ومتحدانش به افغانستان ؛ چگونه مصرف شدند که دستاوردی ندارند؟


ابراهیم ورسجی
بیست وهشتم سرطان 1395
مردم افغانستان می دانند که 15 ونیم سال وهژده روز از عمر حکومت پسا طالبانی می گذرد. دراین مدت ، امریکا واروپا ،هند ، چین وچند کشور دیگر در حدود 116 میلیارد دالریا بیشترازآن کمک کرده اند تا هم دولت سازی شود هم تروریسم مهار شود هم مهاجرین بر گشتانده شوند هم بهبودی در اوضاع اجتماعی ، فرهنگی واقتصادی کشور جنگ وتروریسم زده ی ما صورت بگیرد. روشن است که دستاورد ها نمایان گر کمک های صورت گرفته نیستند. شیوه لرزان حکومت از کرزی تا غنی نشان می دهد که نه دولت سازی شد نه امنیت تامین شد نه تروریسم مهارشد نه مهاجرین برگشتانده شدند ونه بهبودی دراوضاع سیاسی ،اجتماعی ،اقتصادی وامنیتی افغانستان رونما شده است. بی اثر تمام شدن کمک ها را سیگار / کمیته ی بررسی کمک های امریکا برای افغانستان که تاسال 2013 ازکمک 90 میلیارد دالری پرده داشته تایید کرده است ( 1).
ازاین رو ، این پرسش به میان میاید که چرا 116 میلیارد دالریا بیشترازآن به افغانستان ازبیرون وارد شد ومنابع درونی هم درکنارآن مصرف شد ودستاوردی قناعت بخشی فراچنگ مردم نه شد؟ افزون برآن ، حکومت افغانستان چنان لرزان وبی روحیه شده است که بدون ادامه کمک های مالی ، نظامی وسیاسی کشورهای عضو ناتو یک هفته هم به عمر خود ادامه داده نمی تواند! همین که ، رئیس جمهور ورئیس اجرائیه ، بتاریخ 18 و19 ماه سرطان برابر به 8 و9 ماه ژوئیه به ورشو رفتند تا ازاعضای ناتو تضمین کمک تا سال 2020 را بگیرند ، نشان ازاین دارد که سخنی در پیوند به خود گردا نی وخود بسند گی افغانستان درمیان نیست وحکومت دست نگر اعضای ناتومی باشد وبدون کمک آن ها زمین بوس می شود!
ازاینکه ، در 15 سال و6 ماه 18 روزگذشته، کمک 116 میلیارد دالری حتا بیشترازآن به حکومت افغانستان صورت گرفته وبدون تضمین کمک ناتو تا سال 2020 به عمر خود ادامه داده نمی تواند وبهبودی هم درزندگی مردم نیامده است، نشان می دهد کمک های بزرگ بیرونی ها ومنابع درونی غارت شده وکشور برای آینده بلند مدت نمی تواند به امنیت ، استقلال / خود گردانی وجود بسندگی نایل شود. شکست رسواخیزی که ایجاب می کند هم درباره غارت شدن کمک های بیرونی هم غارت منابع درونی بحثی مختصری کرده به دوستان وهم وطنان عزیز فراخوان دهم تا بررسی نمایند که با وجود این قدر کمک بزرگ ، شکست بزرگ چگونه واقع شد وراه بیرون رفتی ازبحران وورشکستگی پیش رو هست یا نه؟
پس ، بهتراست که درباره ی کمک های شوروی وامریکا ودستاوردهای آن ها برای افغانستان بحث مقایسوی نمایم. درزمینه ، برای اینکه بحث بد را زا نکشد، تنها ازدستاورد شوروی دردوره نیکیتاخروشچف (1955-1964) برای افغانستان یاد می کنم. مقا یسه ی مقد ماتی نشان می دهد که نیکیتا خروشچف بامصرف یک میلیارد دالر برای افغانستان دارای دستاورد بود ؛ وامریکا ومتحدانش با مصرف کردن 116 میلیارد دالربی دستاورد یا دارای دستاورد ناچیزمی باشند. ازاینکه ، افغانستان قبلا وا بسته به شوروی بود، بهتراست که ازتا ثیرمثبت اقتصادی وابستگی به شوروی نشانه های ارایه وآن گاه ازکمک های بزرگ وبی تا ثیر امریکا واروپا یادی نمایم. نیکیتا خروشچف در"خاطرات خود" می گوید : من با بولگانین که رئیس هیات مان بود؛ درسال 1955 ، درجریان بازگشت از سفرمان به هند ، به افغانستان رفتیم. ما توسط شاه افغانستان دعوت شده بود یم که نشست کوتاهی درکابل داشته باشیم. در کابل ، درجریان گفت وگو با شاه ووزیرانش درک کردیم که کشوری ازنگاه اقتصادی پس مانده افغانستان به چه نیازدارد؟ دروقت گفت وگوبا شاه ووزیرانش ، درک کردیم که افغانستان می خواهد بر مشکلات خود غلبه کند. همچنان ، واضح بود که امریکا هم تلاش داشت به افغانستان کمک کند. البته با این هدف که ، ما را باگسترش پایگاه های نظامی خود درهمه بخش های این کشور محاصره نماید. امریکا دربدل پول تقاضای رخنه گری سیاسی داشت وهرنوع پروژه ها را درنظرداشت؛ مانند سرک سازی، اعتباربخشی ها و...اما کمک های آن بشردوستانه نبود. معلوم بود که کمک های امریکا درمحورمنافع ثروتمندان بود نه درمحور کم درآمد ها. وکمک های بیرونی امریکا برای سود بخشی برای خودش بود ومی خواست ازدشواری های افغانستان بهره برداری کند....ما د یده بود یم که انحصارگران ، سرما یداران ، استعمارگران ونظامی گران امریکایی درد یگرکشورهایی آسیای چه کرده بود ند؟ کمک ها برای پیوستن کشورها در پیمان های نظامی سیتو وسنتو کرده بود ند. امریکا برای شامل کردن هند هم در نهاد های یاد شده کوشش کرده بود ،اما سیاست ترقی خواهانه جواهر لال نهروبه رد آن پرداخته بود، وهند به حیث کشور مستقل ازبلاک های نظامی باقی ماند. دروقت سفر ما به هند، امریکا تلاش داشت که پا یگاه نظامی درافغانستان کمای کند.
برخلاف، ما برای افغانستان دستگاه نان پزی- سیلوساختیم. نهاد های تعلیمی وراه سازیی چند ین صد کیلومتری کرد یم. سرک ها برای افغانستان دارای اهمیت سیاسی واقتصادی بود ند ومی باشند؛ البته بخاطر رسیدن به سرحدات ایران. باورمن این است که سرمایه ی که ما درافغانستان هزینه کردیم بهوده نرفت. ما اعتماد افغانستان را کمای کرد یم واین کشور بدامن امریکا نه افتاد. اگرافغانستان دوست مانمی شد،امریکا با کمک های نام نهاد - بشردوستانه اش دشواری های برای ما خلق می کرد که برای دفع آن باید هزینه های زیادی می کردیم. هزینه های که کمک های ما برای افغانستان درقیاس با آن ها ریختن قطره دربحرمی باشد. یعنی با ید مصرف های زیادی برای تقویت سرحدات مان دربرابر رخنه گری امریکا می کرد یم (2).
پس، پرسش بنیادی این است که دستاورد مصرفِ در حدود یک میلیارد دالرِ خروشچف درافغانستان چیست وذخیره کاریی او برای شوروی چه معنا دارد؟ روشن است که ذخیره کاری خروشچف برای شوروی پیوندی به این فراخوان ندارد، اما درپیوند با دستاورد کمک های او برای افغانستان ، به گونه ی مختصراین گونه می توان برآورد نمود: سرک های پخته کابل وسرک ها ی پخته ازکابل تا سرحدات شمال وجنوب وغرب وشرق ومیدان های هوای،ساختن چند مجتمع مسکونی- مکروریانی درکابل، ساختن چند بند برق وساختن تونل سا لنگ وسیلو درکابل، دستاورد کمک خروشچف برای افغانستان تا سال 1964 میلادی- 1343 خوشیدی بود.
اکنون که ، ازدستاورد کمک یک میلیارد دالری خروشچف برای افغاستان سخن گفته شد، لازم است که تمرکز به بی دستاورد شدن کمک های 116 میلیارد دالری امریکا ومتحدا نش در 15 سال و6 ماه وهژده روز گذشته نموده فراخوان را پا یان دهم. معلوم است که ، افغانستان با کمک یک میلیارد دالری خروشچف دارای زیر ساخت های اقتصادی وذخیره گاه های مواد خوراکی ونان پزی برای حکومت ، پلیس وسربا زان ومردم خود شد. برخلاف، با 116 میلیارد دالرکمک های امریکا ومتحدا نش نه تنها چیزی نوی ساخته نه شد، بلکه سه میراث بزرگ شوروی، یعنی سرک های تخریب شده ی کابل ، تونل سالنگ وسیلوی مرکزی نیمه ویران هم باز سازی نه شد ند.
ازاین رو ، بهتر است که از کمک کننده های بیرونی باوجود بی اثریا کم اثرتمام شدن کمک هایشان قدردا نی وبه غارت گران درونی کمک های آن ها نفرین کرده و ازکارهای کمی هم که صورت گرفته یادی کرده خواستار نظریه پردازی یا پاسخ دهی آگاهان افغانستان به این پرسش شوم که چرا کمک های بزرگ یاد شده دستاوردی ندارند ومقصراصلی کی ها هستند؟ درواقع ، ویران ماندن هرسه میراث بزرگ شوروی وگسترش تروریسم وصاحب قصر،ساختمان های تجارتی و... شدن عده ی کم وشناخته شده بدرجه های متفاوت ودرفقر وبیماری واعتیاد وبیکاری فرورفتن مردم افغانستان و فرار نسل نو آن به سوی غرب، همه کوشش ها وکمک های غرب را ضرب صفرکرده ومی کند. اگر کرزی وغنی اصرارکنند که چند هتل وسالون عروسی درکابل ساخته شده است، برای آن ها می گویم که هتل ها وسالون های نمایشی از پول های غارت شده ازکمک های بیرونی ها، درآمد مواد مخدر وغصب زمین های دولتی وغیر دولتی بفروش رسیده دربازارسیاه توسط مافیای حکومتی وخود فروشان ووطن فروشان ساخته شده که ربطی بدستاورد حکومت های آن ها ندارند. بنابرآن، کارنامه ی دولت صفرشد. پس، بهتراست که از نهاد های بارزهزینه کننده وغارت کننده ی کمک های یاد شده هم یادی کنم که بدون شک این ها می باشند:
نخست، کرزی وتیمش وتیم های معاو نانش درگام نخست ؛ غنی وعبد الله وتیم های حکومتی شان درگام دوم ، مصرف کننده های کمک های بیرونی ها ومنابع درونی می باشند؛
دوم، تکنوکرات های بی خبر ازاداره وسیاست که با معاش های بلند دالری شان هم غارت و ذخیره اند وزی شخصی کرده ا ند هم درامردولت سازی شکست خورده ا ند هم کمک به فربه شدن تروریسم کرده بی مغزی وکته شکمی خود را به نمایش گذاشته اند ؛
سوم، مصارف 352 هزا رسرباز که این تعداد به نیم هم نمی رسد ؛ همچنان، نمایش بیشتر شمار پولیس ها وامنیتی ها که بیشترین پول های هزینه شده بنام آن ها به جیب قراردادی ها ودلال ها ومقام های بالای حکومتی رفته وتعداد کمی سربازان هم با شکم های گریسنه وتن های بی پوشاک وپناه گاه های ناسب علیه تروریسم جان فشانی کرده اند؛
چهارم ، اعضای پارلمان که از معاش های بلند دالری ودلالی هایشان درحکومت وبیرن آن همه مطلع هستند؛
پنجم، شورای عای صلح که همه اعضای آن معاش های بلند دالری دارند.؛
ششم ، شورای ملاها وشورای عالی صلح وشخص کرزی وزدو بند های آن ها با طالبان، وفرقه های قادریه ونقشبند یه ی پیرگیلانی ومجددی به بهانه ی کمک تصوف در کاهش نفوذ بنیاد گرایی وتروریسم طالبان ، بیشترین درآمد وهزینه از منابع مالی مردم وکمک های خارجی را برای کشورما کرده اند (3)؛
هفتم، کمیسیون های انتخاباتی ،کمیسیون حقوق بشر،4020 انجمن جامعه مدنی وبه همین تعداد نهاد های غیر دولتی وحزب های مزدوروروند های سبزوسیاه وسرخ و... که نقش نرم افزار ناتو را داشتند ودارند وکارهای مفیدی برای افغانستان نکرده ا ند؛ در چاپیدن کمک های یاد شده سهم های بزرگ ودرمیانی خود را داشتند ودارند؛
هشتم ،غارت گران وذخیره کنند گان پول های دزدی کرده شده وانتقال داده به دوبی و...که تنها مقدارپول های انتقال- ذخیره کرده - سرمایه گذاری کرده شان در دوبی به بیست میلیارد دالر تخمین زده می شود.
بعد ازمعرفی نهاد نماها واشخاص حقیقی وحقوقی مصرف کننده ی کمک های بیرونی ومنابع درونی افغانستان ، ازهمه ی آگاهان ، فرهنگیان ، روشنفکران ، استادان ، نویسندگان ، حقوق دان ها، روزنامه نگاران واشخاص به شمول کرزی ، غنی ، عبدالله ومعاون هایشان به حیث افراد، سردسته های گروه های جهادی، قومندان های جهاد یی مشهور به جنگ سالار، تکنوکرات های بی خبرازاداره ، وزیران بازنشسته وبرحال ، دانشجویان ، انجمن های زنان واصناف و...می خواهم که درباره کمک 116 میلیارد دالری امریکا ومتحدانش وهزینه های بی دستاورد آن ها ومنابع درونی وباز سازی های که شده است ،ابرازنظر نموده کمک کنند تا هم به مردم افغانستان بگوئیم که برایتان چه گفته شد وچه کرده شد؟ همچنان ، برای امریکا ومتحدانش وسازمان ملل وشورای اروپا وکشورهای همسایه افغانستان بگوئیم که درافغانستان با وجود سرازیر شدن کمک های هنگفت شما، کاری نه شده است ، ونابکاری حکومت وفقر روزفزون مردم به نفع تروریسم وبحران تمام شده است که اگر چاره اندیشی نه شود،فاجعه دامن مردم افغانستان را که گرفته بدون شک دامن گیرکشورهای منطقه وجهان هم خواهد شد!

پانویس ها:
1- www.Afghan-study group.org/2013/02/06/billions-of-dollars-at-risk-in-u-s-reconstruction-efforts-in-Afghanista.
2-Khrushchev Remebers ,with an introduction,comentary and notes
By Edward Crankshaw,translated and editated by strobe Talbott,copy right@1970 by little brown and company (inc.) Library of Congress catalog card no.70-144137 pp,507-508
3-www.washingtonpost.com/world/ Asia_pacific-/a-us-Afghan-plan-to-buy-off-militants-may-be-failing

Saturday 16 July 2016

کودتای ترکیه ؛ مشکل نظامی ها بادموکراسی یاواکنش دربرابرگرایش اردوگان به خود کامگی ؟


ابراهیم ورسجی
بیست وششم سرطان 1395
دردیگر کشورها ، نظامی ها سنگر های دشمن را فتح می کنند. برخلاف ، درکشورهای مسلمان ، کاخ های ریاست جمهوری را فتح می کنند
سید ابوالاعلی مودودی
فکرمی کردم که کود تا های نظامی پدیده مربوط به دوران جنگ سرد می باشند وبا پا یان جنگ سرد تکرارنمی شوند؛ برخلاف ، کود تا درپاکستان درسال 1998، کود تادر مصر درسال 2013 وکود تای کنونی درترکیه ، نشان داد ند ومی دهند که درکشورهای مسلمان بهتراست به عامل های مانند : فرهنگ خشونت زده توسط جنگ سالاریی مزمن ، بنیاد گرایی مذهبی ، کرختی مردم دربرابر استبداد ، وتاثیرمنفی فقه های ملای در تلقین باطاعت مطلق عوام ازحاکمان به حیث عامل های مشوق کود تا وکود تاچی ها توجه ریز کرده شود. البته که ، بهتراست که ترکیه کمی متفاوت ازدیگر کشورهای مسلمان مورد مطالعه قرارداده شود.
وقتیکه می گویم ترکیه با ید با کمی تمیز ازدیگر کشورهای کود تا زده ی مسلمان مورد بررسی قرارداده شود، هدفم این است که بخاطرنیمه ی اروپای وحضورش در ناتو ، ناتوی که به حیث شاخه نظامی دموکراسی های سرمایداری زده ی غربی عمل می کند نه کمک رسان به رشد دموکراسی واکنون بنام جنگ علیه تروریسم اسلامی بهوده شاخ می زند وشاخ هایش درافغانستان لق شد، ایجاب فرق گذاری میان ترکیه ودیگران را می کند. بادرنظرداشت عامل های یاد شده ، به بررسی کود تای ترکیه می پردازم. معلوم است که ، ارتش ترکیه افزون بر تجربه ی فراوان درکود تاچی گریی ضد مردمی به خصوص کرد ستیزانه ، هنر های دیگری هم دارد وآن اینکه سکولاریسم ودموکراسی را بارها مسخره کرده است. به این معناکه ، تمثیل نادرست یک ارزش انسا نی آن را به ضدارزش تبدیل می کند.
بطورنمونه ، سکولاریسم درزبان انگلسی ولائیسیته درزبان فرانسوی ، تنها جدای دین ازدولت با کمر فرق در هردو محیط زبانی را معنا می دهد؛ همچنان ،ازدموکراسی وملی گرای سرزمینی جدای ناپذ یرمی باشند. برعکس ، اتاترک ، یا پدرترک ،لائیسیته وسکولاریسم را هم ابزار استبداد نظامی هم به دین ستیزی مبدل کرد. درواکنش به سکولاریسم اتاترکی، بنیاد گرایان ملای ودانشگاهی مسلمان، سکولاریسم را برابر به کفرگرفتند. بدون شک، سکولاریسم اتاترک کفرهم بود. مثلا، پدرترک ها در20 سال یا کمتر دوره حکومت خود کامه ی خود چنا علیه دین رزمید که درشروع دهه 1940 میلادی ،ملای یافت نمی شد که درترکیه نمازجنازه مردگان را بخواند یا امامت مسجد برای مسلمان ها کند.
ازاین رو،عصمت انونو ،جانشین پدر ترک ها، ازروی ناچاری یا مخالفت با پدر ناپدرترک ها،" مدرسه های امام خطیب " را ایجاد کرد که فتح الله گولن واسلام مد نی اش ورجب طیب اردوگان وحزب عدالت وتوسعه اش ازهمان مدارس برخاسته اند. قبلا، تذکردادم که سکولاریسم ولائیسیته هم تنها جدایی دین ازدولت را باکمی فرق معنامی دهند هم سه قلوی ملی گرایی سرزمینی و دموکراسی می باشند.سه قلوی که اتاترک وشاگردانش دردشمنی با آن ها برخاستند.ازاین رو، به صراحت می گویم که سکولاریسم ودموکراسی را به ترکیه مسلمان های عارف به ارمغان آورد ند نه اتاترک ونظامی های زیرفرمانش ( رک اسلام وسکولاریسم ازنویسنده ) .
مثلا، عد نان مند رس ، مسلمان عارف ونخست وزیر منتخب ترکیه از1950 تا 1960 بود که هم دموکراسی هم سکولاریسم را به ترکیه هدیه کرد. برعکس، نظامی های کود تاچی درسال 1960 ، مانند کود تای امروز دست به کود تا زده اورا شهید کردند اما مانع فکرو ایدئولوژی ترقی خواهانه اش که ادامه اش حکومت دموکرا تیک نجم الدین اربکان درسال 1997 واکنون حکومت دموکراتیک اردوگان می باشد، شده نتوانستند. درواقع ، کود تا علیه اردو گان، رئیس جمهور منتخب ترکیه ادامه ی کود تاهاعلیه مندرس ،مندریل واربکان می باشد.
من باوجود اینکه نظامی های کود تاچی را سرزنش می کنم ، هرگزبه این معنا نیست که اردوگان را فرشته وفاقد کوتاهی ها وخود سری ها می دانم. بله، اردوگان هم اشتباهات بزرگ کرده است، اما اشتباهات او نمی تواند بهانه شود به اینکه نظامی گریی کود تاچی دست به کود تا زده پروسه دموکراسی روبرشد ترکیه را مختل کند! خوشبختانه ، خیزش مردم ترکیه در برابر کود تاچی ها نشان داد که واقعا ترکیه ، مصر نیست. تاحدی که ، تحولات مصر وحکومت منتخب محمد مرسی وغلطی های آن وغلطی های نا بخشود نی مخالفان سکولار- دموکرات- نظامی اش به شمول ترس عربستان وسلفی ها ازآن را بررسی کرده ام؛ واقعا،سکولار- دموکراتیک های مصری را بسیار سطحی یافتم .سطحی به این خاطرکه، سکولاریسم را مذهب ترس وجاده صاف کن کود تای السیسی کردند .کود تای که بهارعربی را با دالرهای عربستان و امارات متحده ودسیسه موساد / سازمان جاسوسی اسرائیل دفن کرد واکنون نه تنها سران اخوان وحکومت محمدمرسی ، بلک بسیاری سکولار- دموکراتیک مآبان هم توی زندان فتاح سیسی پرسه می زنند!!
بهرحال ، معلوم است که ترکیه ، مصر نیست، اما سکولارهایش همانندی های با همتایان مصری شان دارند، یعنی خود شان سکولار- دموکرات درزیر سایه نظامی ها می باشند؛ برخلاف، مذهبی ها چه فقه زده وچه عارف نواندیش ازنمونه ترکیه، نمی توانند دموکرات - سکولارهای اصیل شوند. بطورنمونه ، حزب جمهوری خلق ، میراث بر نظامی اتاترک وحرکت ملی، اگر حکومت اردوگان سرکوب می شد، خفه نمی شد ند.همین که واکنش شان دربرابر کود تاچی ها سرد بود، نشان می دهد که به سکولاریسم نظامی زده ودموکراسی نیمه جان نظامی ها خوشحال ترند، تا دموکراسی وسکولاریسم عارفانه - روبرشد اردوگانی باهمه کمبودی هایش.
مزید برخطا های ترک های ملی گرا- سکولار- نظامی- کود تا زده، برخورد کمرنگ حزب خلق ها متعلق به کرد ها با کودتاگران ومتهم شدن فتح الله گولن وگروه خد متش توسط تیم اردوگان به سهم داشتن درکود تا زیاد درست به نظرنمی رسد. زیراکه ، گولن وتیمش ومدرسه هایش مبلغ یک اسلام مدنی - خشونت پرهیزمی باشند.ازاین رو، فکرمی کنم که ملوث کردن گروه گولن درکود تا توسط حزب عدالت وتوسعه اردوگان ، زیاد با واقعیت وشیوه ی فکری وکاری جنبش خدمت گولن نمی خواند. بهر حال ، با عرض تبریک به اردوگان وحزبش بخاطر شکست کود تا که حاصل دموکراسی خواهی بخش بزرگ مردم ترکیه می باشد، به او پیشنهاد می کنم که کارهای زیررابکند:
نخست ، بعد ازرئیس جمهور شدن تمایل استبدادی از خود نشان داده است که پایان آن ونمایش ذهنیت وکارکرد دموکراتیک را شیوه کرده به تلافی غلطی های قبلی بپردازد؛
دوم ، ملوث کردن گولن واسلام مدنی اش در کود تا را بسیاری مردم حتا من غیر ترک باورکرده نمی توانم؛
سوم ؛ به معاهده آشتی که با عبدالله اوجلان رهبر زندانی کرد ها امضا کرده است ودراول ماه حمل 1393 درشهر ازمیر نماینده های هردوطرف اعلام کردند، وفا دار مانده به آن عمل کند. زیراکه ، کرد ها بخش بزرگ جامعه ترکیه می باشند ودریک ترکیه دموکراتیک - سکولار، مطابق اصول درج شده درمعاهد می توانند درکنار ترک ها برادرانه زندگی صلح جویانه داشته باشند. درغیرآن، ادامه نزاع میان کرد ها وترک ها به زیان صلح ودموکراسی درترکیه ومنطقه تمام می شود؛
چهارم ، سیاست دوپهلوی اردوگان دررا بطه به داعش بزیان ترکیه وخاورمیانه حتا اسلام می باشد؛ ازاین رو ، باید مورد بازنگری واقع شود؛
پنجم واخیر اینکه ، نظامی های ترکیه سخن نغز سید ابوالاعلی مودودی را درنظر گرفته درفکر فتح سنگرهای دشمنان بیرونی شوند نه درفکر فتح کاخ ریاست جمهوری که با عث افتضاح خود شان در سیاست ترکیه وجهان شد. همین که ناتو وکشورهای عضو آن هم نتوانستند ازکود تا حمایت وازدموکراسی درترکیه حمایت کردند، نشان می دهد که عصر دموکراسی در ترکیه وجهان اسلام شروع شده است وعصر کود تا وتروریسم رو به پایان دارد.

Monday 11 July 2016

اندیشه ورزی نو اندیشان مسلمان دربخش های سیاست وحقوق ؛ قابل ستایش می باشد


ابراهیم ورسجی
بخش سوم:
بیست ودوم سرطان 1395
دربخش دوم این نوشته ، یاد آورشدم که درقانون اسا سی جمهوری اسلامی ایران ، عنا صر فقهی ودموکراتیک مدرن خوب ترکیب شده بودند که اگربه آن ها عمل می شد ، نه حکومت انحصاریی روحانیون مطابق نظرآیت الله مدرس" که دین ما سیاست ماست" بزیان آینده شا ن شکل می گرفت ونه جدای میان روشنفکران مسلمان وروحانی ها صورت می گرفت. به سخن دیگر، آمیزش مشروطه ومشروعه که توسط آیت الله نا ئینی وآخوند خراسانی ونوگرایان عصرانقلاب مشروطه صورت گرفته بود، برهم نمی خورد. روشن است که پا یان یافتن آمیزش یاد شده وبالاشدن دست روحانیون درقدرت جمهوری اسلامی تاحدی زیادی دررقابت با وهابی گریی عربستان درخاورمیانه کمک کرد به برآمدن داعش وبحران جاری درمنطقه. همچنان ، دربخش دوم نوشته، تاکید شد که سه مرکز فرهنگی- اسلامی یا مسلما نی داریم: ایران، مصروهند. شاید عده ی پرسان کنند که چرا پاکستان را مرکز فرهنگی اسلام نگرفتم؟ پاسخ به پرسش یاد شده این است که ، نخبگان سیاسی پاکستان تولیدات زبان انگلیسی - امریکای را می خورند وملاهای آن تولیدات ندوت العلما، مدرسه دیوبند ودانشگاه علیگردرهند را می خورند وازخود تولید اندیشه وندارند.همین که ، مثلث سیاسی ها- نظامی ها- ملاهای پاکستانی ،تروریسم طالبانی و... را تولید کرده اند، نماد برجسته ی خنثی بودن شان درتولید اندیشه وفرهنگ اسلامی می باشد. اگر به شبیراحمد عثمانی، ابوالاعلی مودودی ودکتر فضل الرحمن بنازند، برایشان می گویم که دوشخصیت اولی تولید هند وسومی هم تولید دانشگاه آکسفورد برتانیه واستاد اسلام دردانشگاه مگیل کانادا بود. وقتیکه به پاکستان آمده مرکزتحقیقات اسلامی را درکراچی پایه گذاشت وشروع بکارکرد، مدتی نه گذشت که ملاها تکفیرش کردند ، تادرسال 1968 بدانشگاه شیکا گورفته استاد مضمون " دین وتغییرات اجتماعی" شد واثرهای گران بهائی مانند: موضوعات بنیادی درقرآن ، اسلام ومدرنیسم واسلام یا تشریح مدرن ازاسلام را در عرصه نواندیشی دینی به میراث گذاشته ، همانجا ، درسال 1988 درگذشت. ازاین رو، بهتراست که به سه مرکزفکر واندیشه اسلامی ، یعنی ایران، مصر وهند بیشتر تمرکرنمایم.
ازاینکه ، دربخش دوم ، بطورکوتاه ازمشروطه تا مشروعه ی ایرا نی را مرورکردم. دراین بخش ، به مصرمی پردازم وتولیدات اندیشه ی - فرهنگی اش ونظریه پردازیی نظریه پردا زانش را ازفروپاشی امپراتوری یا خلافت عثمانی واثرش برمصر پیگیری می کنم. روشن است که ، با حفر کانال سویز توسط فرانسه در سال 1869 که اروپا را ازطریق مد یترانه ازراه کا نال سویز- دریای سرخ- خلیج عدن به بحرهند وصل کرد، جنازه ی امپراتوری عثمانی درمصربرداشته شد بود. وقتیکه بعد ازحفر کا نا ل سویز توسط فرا نسه، انگلیس جنازه فرا نسه را ازمصر برداشت، درواقع ، مصرشده بود مستعمره ی انگیستان. اگرچه انگلیس بعدا استقلال مصررا برسمیت شناخت، اما سلطه اش برکا نا ل سویز تا جنگ ناصربرای ملی کردن کانال نامبرده درسال 1956 ادامه یافت.
چون ، دراین نوشته ، بحث من درباره اندیشه پردازیی نواند یشان دینی درعرصه های حقوق وسیاست می باشد، بحث درباره کنش ها وواکنش های قدرت های سیاسی ملی واستعماری درپیوند با اثر گذای شان بر موضوع بحث درمیان میاید نه غیرازآن. ازاین رو،ازتماس درباره شان تا حد ممکن خود دا ری می شود. بهرصورت، فروپاشی عثمانی دواثربز گ فرهنگی درمصردا شت: نخست ،هم ملک فواد ، والی مصررا وادا شت که خلافت مآ بی کند ، هم برخی اندیشه ورزان که نماد شان نهضت اخوان المسلمون / برا دران مسلمان می باشد، درفکراحیای خلاف برآمد ند؛ دوم ، اندیشه ورزانی دیگر چه مسلمان وچه مدرنیست - سکولار مخالف خلافت سخن پردازی کردند. همچنان، شیخ رشید رضا ، شاگرد محمد عبده ، مدتی نواندیشی وبعدا بخاطرعدم رضایت ازغرب زده ها وسکولارها بدام حکومت عربستان ووهابی هایش افتاد. رویداد ها وکنش ها وواکنش های که باعث می شوند تا درباره نواندیشی ودستاوردهایش درمصر زیاد بحث نمایم.
دراین راستا ، شیخ علی عبدالرازق ، شیخ نامدارازهر با نوشتن " اسلام واصول الحکم" ، سخت ترین حمله را به خلافت کرده همه خلافت های تاریخ مسلمان ها را غیر مسئول ، ستم گرومخالف دستورات قرآ نی خوانده انقلابی در اندیشه پردازیی دینی وغیر دینی مصری ها بیافرید.ازینکه ، خلیفه گری ، خلافت ویا خلافت ها همواره چتل نویس ودست پاک حکومت ها وحاکمان ستمگروعدالت گریز وشورا ستیز درتاریخ نا شاد مسلمان ها بود ند ومی باشند، هم شاه هم شیخ حکومتی درمصر بر شیخ علی عبدالررازق خشم شده او را هم ازرتبه شیخی ازهرهم ازتدریس محروم کردند. درست است که ، ساما نه ی سیاسی شاه وشیخ می تواند اندیشمندی را خلع قدرت ومقام کند، اما هرگز دانشمندی وتوان فکریی اورا سلب کرده نمی تواند؛ ووضع فرهنگی جامعه هم نمی تواند چنان فضول کاریی را پذیراشود.
ازاین رو، برخی نواندیشان سکولار- آزادی خواه ونواند یشان ملی گرای مصری بدفاع از شیخ علی عبدالرازق واندیشه اش برخاسته فشار بر شیوخ حکومتی وحکومت وارد کرد ند تا اینکه هم ازفشار بر اوکاسته شد هم مقام شیخی واستادی اش درازهر اعاده شد. درواقع ، کتاب شیخ علی عبدالررازق نخستین ضربه فکری بود بر استبداد سیاسی واستبداد رائی وفقهی سامانه ی شاهی وشیخی مصر.ازاینکه افراد نوآوردرفکر واندیشه همواره کم هستند، صدای شیخ عبدالررازق خاموش نه شد اما محصورماند.
ازسوی دیگر، فروپا شی خلافت نام نهاد عثما نی همزمان شد با تقسیم خارمیانه میان استعمار فرا نسه وانگلیس واعلامیه با لفور/ وزیرخارجه وقت انگلیستان برای ساختن کشور اسرائیل. مسئله ی که تپ وتلاش های سیاسی ها وفرهنگیان مصری وفلسطینی وعربستانی را داغ تر ساخت. مزید برآن، مصطفی کمال اتاترک با اعلام لغو خلافت درسال 1923،اعلام حکومت لائیک / دین جدا دولت جدا را به گونه ی دین ستیزا نه شروع کرد. مسئله ی که مذهب اند یشان سیاسی وسیاست زده وسیاست کاران فریب خورده عرب ودرواقع هردو را درفکر احیای خلافت عربی درجای خلافت ترکی- عثما نی انداخت. دورترازجهان عرب ، درهند برتا نیه هم ، نهضت احیای خلافت براه انداخته شد وسروصدای های زیادی درمحافل مسلمان ها خلق کرد. انگلیس که دیده بود که مسلمان ها ی سطحی اندیش برخلاف شیخ علی عبدالررازق ، بسیارکله شان در باره ساختن خلافت گرم است، چنان واژه خلافت را بازاری کرد که درنتیجه ی آن ، درافغانستان ، مردم، دلاک، نانوا، قصاب ، نجار ورا ننده موترراهم خلیفه می گویند. بهرحال ، انگلیس بازی خود ش را کرد ومسلمان هاهم بکارخود ادامه داد ند.
دراین راستا، شیخ عزالدین الحسینی ، مفتی بزرگ فلسطین واحمد حسن البناء درسال 1928 میلادی نهضت اخوان المسلمون / نهضت برا دران مسلمان را ساختند. معلوم است که ، هدف اخوان احیای امت وخلافت بود. براساس مضمون ومحتوای نوشته ، من به خلافت وامت خواهی اخوان کاری ندارم، اما نقش آن درتولید اندیشه به خصوص اندیشه های حقوقی وسیاسی چه ازنگاه اسلام وچه نقد وتازشش بر سیاست واندیشه های مدرن غربی دارای اهمیت می باشد. روشن ست که اخوان درتولید فکر واندیشه دینی کار کرد اما کارنامه اش دربخش علم های سیاست وحقوق کمرنگتراست نسبت بدیگربخش ها.
بطورنونه، تنها دربخش حقوق ، دکتر عبدالقادر عوده یکی ازرهبران اخوان "قانون کیفری در اسلام "را نوشت که ستایش برانگیز می باشد. دربخش اندیشه رزی هم ، تاحدی که به این مقاله رابطه می گیرد، نوشته محمد قطب زیرعنوان "اسلام ونابسامانی های روشنفکران" و" روشنفکران عرب وغرب " نوشته هشام شرابی ، نوشته های ارزشمند می باشند. چون اخوان یک نهضت محافظه کار- مذهبی می باشد، توقع بالاتری ازآن نباید کرد که دربخش های حقوق وسیاست مدرن نوآفرینی نماید. بله، درمقا یسه با سلفی ها وبسیاری قشر های فرهنگی مصری- عربی روشنترمی باشد. ازاین رو، بهتراست که به کارنامه های دیگر نواندیشان مصری درزمینه توجه نمایم.
درمیان آفرینش های علمی دیگرنواندیشان مصری ،" آشوب بزرگ " و" شیخین ، گفتاری پیرامون روش زندگی وحکمرانی ابوبکر وعمر" ، نوشته ها ی دکتر طه حسین ، نوشته های خوبی می باشند .افزون برطه حسین، عبدالررزاق السنهوری " قانو ن مد نی" را نوشت که همه کشورهای عربی ازآن درتدوین قانون های مد نی خود بهره برداری کرد ند. درعرصه سیاست وتاریخ سیا سی هم ، "تاریخ سیاسی اسلام" و " نظام حکومت داری مسلما ها"، نوشته های دکترحسن ابراهیم حسن ، نوشته های ارزشمندی به شمارمی آیند. درآنسوی مصر، درالجزایر، " دموکرسی دراسلام"، نوشته مالک بن نبی ودرمراکش: " اسلام ودموکرسی" نوشته فاطمه مرنیسی و" نقد عقل عربی"، نوشته محمد عابد الجابری ، کمک کننده به موضوع نوشته من می باشند.
دررابطه به اخوان ونوشته مورد نظرمن یا اندیشه ورزی نو اند یشان مسلمان دربخش های سیاست وحقوق ، براین اصل تاکید می کنم که این گروه فراگیر مسلمان که درهمه کشورهای اسلامی هواخواها نی دارد، اگراید ئوژیک نمی ماند وسیاست وحقوق را می دا نست، به گرفتن قدرت پس ازبهارعربی مصردرسال 2012نمی رفت و وقتیکه رفته بود وقدرت را نیزگرفت، بزودی بکام کود تای نظامی نمی رفت. ازاین رو، سرنگونی حکومت اخوان توسط کود تای نظامی را بیانگر ضعف بینش حقوقی وسیاسی آن می دانم. درافغانستان هم ، شاگردان راستین یا دروغین اخوان بجای حکومت کردن ویرانگری کرد ند. مسئله ی که برخاسته از بی خبری شان از علم های سیاست وحقوق وتاریخ اندیشه ای سیاسی می باشد.
بهر صورت، می خواهم نقش نواندیشان واندیشه ورزی شان دربخش های سیاست وحقوق را جمع بندی کرده نویشته را به پایان برسانم. روشن است که پیش ازاندیشه ورزی نواندیشان به اندیشه ورزی سنت گرایان پرداخته بودم که دستاورد شان درگذشته ای دور، "سیاست شرعیه " ، نوشته ی ابن تیمیه و"احکام سلطانیه " ، نوشته ی ماوردی بود.ازاثر سیاسی سیاست مدارن مسلمان هم، "سیاست نامه " ، نوشته ی خواجه نظام الملک، وزیر ملک شاه سلجوقی ، دراخیر دوره خلافت عباسی می باشد.ازاین رو ، حق دارم بگویم که درجهان پیشامدرن ، مسلمان ها نوشته های موثر سیاسی وحقوقی نداشتند وعلت این فقر یا کم دانشی هم ، استبداد دوام دار شاهان وشیخان وفقه وفتواهای برده سازان شان می باشد. دراین رابطه البته منوط به ایران ، دکتر سید جواد طباطبای کتابی بنام " زوال اندیشه سیاسی درایران " نوشته است که کمک می رساند به نگاه ونوشته من.
خوشبختانه که ، با برآمدن نواندیشی دینی ازنیمه دوم سده ی نزدهم تاکنون ، وضع تغییر کرده وکمک به بیرون شدن نوشته های خوبی درکشورهای مسلمان کرده است که نوشته طباطبای یکی ازآن ها می باشد.البته که لازم است نوشته های بیرون آمده را بخاطرعالم دین وعالم دنیا/ سکولاربودن نویسند گان شان بدودسته تقسیم کنم. دارندگان علم دنیارا سکولار گفتم که منظوراین جهانی اندیشی درباره سیاست وحقوق می باشد نه تعریف انحرافی ازسکولاریسم که سنت گرایان ، بنیاد گرایان وتروریستان مذهبی کرده اند. دراین بخش ، بهتراست که نظر ابوزید را درباره سکولاریسم بازتاب دهم تا مطلب خوبتر توضیح داده شود. ابوزید می گوید: " سکولاریسم تفسیر علمی ازد ین است." من با تمام معنا دراین تعریف هم نظر ابوزید می باشم.
درمیان عالمان دینی که درباره سیاست نوشته ها ارایه کرده اند، ازشخصیت های زیر ونوشته هایشان یاد می کنم: سید ابوالاعلی مودودی این نوشته هارا بیرون داده است : خلافت وملوکیت، دولت اسلامی ، تاریخ سلجوقی ها وتصورات بنیادی اسلام درباره نظام زندگی . درباره خلافت وملوکیت ، قبلا سخن گفته ام. درتاریخ سلجوقی ها، مودودی غیر ازغوری ها ، همه فاتحان مسلمان که هند را با صطلاح فتح کرده اند ازمحمود غزنه تا احمد شاه ابدالی را لتیره / اوباش ودزد خوانده است. دراسلام ونظام زندگی، نقد پخته ی ازدموکراسی کرده است که ازنظرمن قابل ستایش می باشد ( رک اسلام، غرب ودموکراسی، ازنویسنده). جالب این است که ، دکترحمید عنایت هم درکتاب خود" اندیشه سیاسی دراسلام معاصر " ، مودودی را فضیلت خوانده است. بعدازمودودی، ازعلمای دینی ، آیت لله خمینی وآیت لله منتظری جای می گیرند که درباره نوشته های آن ها قبلا بحث کرده ام.ازمصر، درصف علمای دینی که درباره سیاست سخن گفته است، قرضاوی می باشد که درکتاب خود"بیداری اسلامی" خوب درخشیده وازعراق هم ، باقرصدررساله مهمی درباره "جمهوری اسلامی" نوشته است.
ازهند، دکترمحمد حمید الله حیدر آبادی کتاب های زیررا بزبان انگلیسی نگاشته است:میثاق مدینه" که به فارسی ترجمه شده است. تشکیل دولت توسط پیامبر ومفهوم دولت اسلامی که هردو بزبا انگلیسی می باشد. ازهند ، علامه عبدالوحید خان کتاب"داستان عروج وزوال مسلمان ها وتاریخ افکاروسیاست اسلامی" را نوشته است. البته که این کتاب بزبان اردومی باشد. نزدیک به محتوای کتاب علامه عبدالوحید خان، دکترمحمد بهی ، رئیس سابق دانشگاه ازهر، کتاب " بیداری اسلامی واستعمارغرب را نوشته است. ازمصری های نو اندیش، نصر حامد ابوزید ، مقاله ها وسخنرانی های درباره اسلام وغرب، اسلام ودموکراسی، اسلام وسکولاریسم ، اسلام وحقوق بشرواسلام وحقوق زن دارد که بسیار به موضوع این نوشته می خواند (1) . درباره استعماروویرانگری آن درجهان اسلام، دکترمحمود صواف عراقی کتاب " نقشه های استعماردرمقابله با اسلام " را نوشته است ؛ و محمد غزالی- مصری کتاب" طمع کاران کینه ورزوممالک استعماگرجهان" را نوشته ودکترمصطفی سباعی- سوری " اسلام وسوسیالیسم" را نوشته است. سید قطب مصری هم که کتاب " اسلام وصلح جهانی" اش مشهورمی باشد.درآن سوی مصر ، یعنی در اروپا، علی عزت بگویچ ،رئیس جمهوربوسنی هرزگوین ، کتاب "اسلام بین دودید گاه شرق وغرب " را نوشته است. خوب است که این کتاب توسط سید حسین سیف زاده به فارسی ترجمه شده است.
پس ازبازتاب نوشته های سنت گرایان یا عالمان دینی، به نوشته های نواندیشان دینی آگاه به اسلام وغرب می پردازم. شایان ذکراست که هردودسته دردین علم داشتند ودارند، اما فرق شان این است که عالمان دینی غرب را درست نمی شناسند ؛ برخلاف ، نو اندیشان دینی همه تحصیل کرده غرب می باشند. درمصر، طه حسین ومحمد بهی ، هردو ازتحصیل کرده های غرب وآگاهان به اسلام بودند که ازنوشته هایشان یاد کردم. برای اینکه بحث طولانی نشود، با یاد آوری از نواندیشان هندی وایرانی نوشته را پایان می دهم. درهند ، اقبال ازآگاهان اسلام وغرب ومنتقد غرب بود وتند ترین شعرها را نثارملاها هم کرد. درباره اسلام ، اقبال کتاب "احیای فکری دینی دراسلام" را نوشت ودرآن تاکید کرد که انسان امروز به تفسیر معنوی از جهان وآزادی فردی نیاز دارد که جوهر اندیشه او می باشد.اقبال همچنان خطبات مدراس را ارایه کرد که نقش ایدئولوژی سیاسی برای تقسیم هند وایجاد پاکستان را بازی کرد. درباره نقد غرب ،اقبال شعرها وخطابه های زیادی دارد که تنها یک شعرش را تذکرمی دهم: من درون شیشه های عصر حاضردیده ام / کاند ران زهری که ازوی مارها درپیچ وتاب / انقلاب ای انقلاب ای انقلاب....فریاد زافرنگ ودل آویزیی افرنگ / فریاد زشیرینی وپریزیی افرنگ / عالم همه ویران زچنگیزی افرنگ / معمارحرم بازبه تعمیرجهان خیز! شایان یاد آوری می باشد که منظور اقبال ازافرنگ غرب می باشد نه انگلیستان.اگرچه درزبان اردو ، افرنگ وفرنگی هم انگلیسی شدن هم غربی یا غرب زده شدن را معنامی دهد.ازپاکستان ، تنها دکترمحمد رفیع الدین کتاب کوچک "پاکسازی سکولاریسم یا مبارزه باسیستم حکومت دنیوی روشنفکران "را نوشته است که به خواندن می ارزد ( رک اسلام وسکولاریسم ازنویسنده ).
درمیان نواندیشان دینی ایران، مهندس بازرگان مقام بالای دارد. او اول به سازش میان اسلام وعلوم مدرن پرداخت وکتاب های زیادی درزمینه نوشت. با پیروزی انقلاب ایران که درآن سهم بارزی داشت ونخست وزیرهم شد، خواستارجمهوری دموکراتیک اسلامی شد. خواستیکه توسط آیت الله خمینی رهبرانقلاب رد شد. درخواست جمهوری دموکراتیک اسلامی توسط بازرگان، آیت الله طالقانی هم همفکراوبود. مثلا، طالقا نی که یکی ازرهبران نهضت آزادی وهمرکاب بازرگان ، رهبرآن بود، دریکی ازخطبه های نمازجمعه درتهران درماه سنبله - شهریور1358 که من درتهران بودم وآن را شنفتم ، گفت: بد ترین نوع استبداد، استبداد مذهبی می باشد. درواقع ، هشدار آیت الله طالقا نی ازاستبداد دینی بیانگر هم نظریی او با بازرگان درساختن جمهوری دموکراتیک اسلامی بود. اگرچه بازرگان ، نوشته ها زیاد دارد، اما پیشهاد من به خوانند گان این نوشته این است که "راه طی شده" و "انقلاب ایران درسه حرکت" نوشته های بازرگان را که دومی ممکن است نوشته ی اخیری اش باشد، بخوانند تادریابند که دریافت یک نواندیش دینی واسلام شناس وغرب شناس ازاسلام وتمدن غربی چه آموختنی های برای مسلمان ها دربردارد؟
بعدازبازرگان ، درنواندیشی اسلامی - ایرانی ، شریعتی جای می گیرد. درنوشته های شریعتی ، تشیع علوی وتشیع صفوی اش درشناخت شیعه گریی کنونی ودیروز وشیعه حزب تمام واسلام شناسی وتاریخ ادیان وتاریخ تمدن وگفت وگوهای تنهایی وکویریات، بسیارخوب اندیشه شریعتی را بازتاب می دهند.اندیشه ی که آزادی، برابری وعرفان جوهرآن می باشد.همچنان ، درماواقبال، شریعتی همفکراقبال می شود. بعدازشریعتی ، ازایران ، دکترحمید عنایت جای می گیرد که کتاب هایش:" اندیشه سیاسی دراسلام معا صر، اسلام وسوسیالیسم درمصر، وشش گفتاردرباره دین وجامعه" می باشد. راستش هرسه نوشته دکترعنایت را خوانده ام وازته دل می ستایم وبرایش شاد باش وروحش شاد باد می گویم ! درمیان روحاینان هم ، دکترمطهری ودکتر سید حسین بهشتی خوب می اند یشید ند، افسوس تروریسم مذهبی جان شان بسیارزود گرفت! همچنان که ، استبداد صدام حسین ، جان باقر صدررا گرفت. ورنه ، از قشرعالمان نوگرا ونواندیش ، سه روحانی نامبرده مصدر خدمات خوبی برای اسلام ومسلمان ها در شرا یط ناگوارکنونی جهان می شدند!
وقتیکه ازوضع ناگوار اسلام ومسلمان ها درشرایط کنونی جهان سخن می گویم ، لازم است که از سه کتاب جالب دیگرهم یادی کنم :نخست ، برنارد لویس ، اسلام شناس وخاورمیانه شناس امریکای کتاب " بحران اسلام " را نوشته است. شاید برخی مسلمان ها کاربرد واژه بحران اسلام توسط لویس را نه پسند ند ، اما مشکل است که توحش طالبان، القاعده ، داعش ، بوکوحرام ،و الشباب را که ماشین کشتار وتروررا بنام اسلام داغ کرده اند وملاهای وهابی عربستان را که بازارتکفیر دیگر مسلمان ها به خصوص شیعه هارا گرم کرده اند، جدا ازبحران اسلام محاسبه کرده بتوانیم. بله ، دکتر عبدالحمید احمد ابو سلیمان بجای بحران اسلام، نوشته لویس، کتاب " بحران فکر اسلامی " را نوشته است. درزمینه ، داوری را به خواننده های نوشته خود وکتاب های لویس و احمد ابو سلیمان می سپارم تا داوری کنند که حق با کیست ؟ با لویس یا احمد ابوسلیمان. خالد بن سعید ، دانشمند بنگله دیشی ، کتاب "سلطه غرب واسلام سیاسی وچالش ها وپاسخ ها" را نوشته است. نوشته های که همه در حول اسلام ووضع ناگواروعقب ماند گی مسلمان ها درجهان معاصروظهورتندروی وتروریسم مذهبی می چرخند. وضع عقب مانده وغمباری که در نظریه پردازی های حقوقی وسیاسی نو اندیشان دینی تا حدی بازتاب داده شده است ؛ وبه مانع های دست وپاگیر که استبداد شاه وشیخ وفقه سنتی درمسیر پیشرفت اندیشه وعمل ایجاد کرده ونواندیشان مسلمان از سید احمد خان تا بازرگان ودکتر فضل الرحمن درفکر چاره جوی شده اند ، تماس گرفته شده است. خوشبختانه که ، هم فکران وشا گردان نو اند یشان راه شان را دامه می دهند.
درپسین بخش نوشته، به داعش ، طالبان ، القاعده ، بوکوحرام / دانش مدرن حرام وملاهای وهابی- سلفی پیشنهاد می کنم که تمام کتاب های که درهرسه بخش این نوشته معرفی کرده ام وبزبان های :عربی، فارسی ، اردو وانگلیسی دردسترس آن ها وهمه جویند گان حقیقت قراردارند را پیدا کرده بخوانند تا دریا بند که بجای کعبه به ترکستان روان هستند. اگربه خواندن کتاب های یاد شده علاقمندی ندارند وباید هم نداشته باشند، زیراکه نه تنها خود شان بلکه رهبران شان اکثرا بی سواد یا کم سواد هستند. معلوم است. اگرکم سواد یا مغرض نه باشند ، این گونه اسلام را به حیث یک دین ترسناک - تروریست زا ومخالف صلح وطرفدارجنگ تمثیل نمی کرد ند. برخلاف آن ها وباداران شان ، یونسکو / بخش فرهنگی سازمان ملل متحد ، اسلام را صلح جو ترین دین درجهان معرفی کرده است (2). اکنون که ، نظر بخش فرهنگی ملل متحد درباره اسلام بازتاب داده شد؛ خالی از فایده نخواهد بود اگراز حمایت یک دانشمند مارکسیست هم ازاسلام نام ببرم. طارق علی ، مارکسیست برتانوی پاکستانی تبار کتابی نوشته است زیر عنوان " برخورد بنیاد گراها،جنگ های صلیبی، جهاد ومدرنیته "، ودرآن کتاب ، چنان ازاسلام دفاع کرده است که کمترنویسنده مسلمان درغرب کرده است! همچنان ، طارق علی دریک زمینه دیگر، غرب را سرزنش کرده است که "اگر اسلام را ازاسپانیا، بزوربیرون نمی کرد، اکنون ، اسلام مدرنیزه / بروزشده بود" ! وبروزشدن اسلام هم برا برمی شد به مرگ زمینه های اجتماعی- فرهنگی- سیاسی- اقتصادی برآمدن تندروی مذهبی وتروریسم داعشی- القاعده ی – طالبانی- بوکوحرامی. تندروی وتروریسمی که باعث بروز دومسئله ی زیر شده است: نخست ، د ین بیزاری ود ین گریزی را درجامعه های مسلمان تقویت کرد ؛ دوم ، کمک به اسلام هراسان غربی کرده است تا علیه مسلمان ها درغرب ابراز نفرت ودشمنی کنند. چون تند روان وتروریستان آن دوکار یاد شده را کرده اند وشاید زیاد هم بکنند؛ به این خاطرکه ، دست های پشت سرشان ودراصل موسسان وحامی های شان دشمنان اسلام وانسانیت می باشند. مثلا، کیست که نمی داند که مد یر وگرداننده ی داعش افسران بعثی حکومت صدام حسین هستد وگرداننده ی ماشین جنگی وتروریسم طالبان ، افسران مرتد خلقی گروه تره کی - امین ، زیر فرمان ژنرال های منا فق وزرپرست پاکستانی بود ند ومی باشند. ازاینکه می دانم که گردانند گان شما تند روان وتروریستان کی هاهستند؟ پس ، اجازه دهید برایتان بگویم که صد درصد درتضاد باقرآن وارزش های انسانی کارکرده ومی کنید!
به طورنمونه ، ازدو آیه 28 و29 سوریه غاشیه برایتان می گویم که درآن، خدا مسئولیت پیامبررا بشارت دهنده وهشداردهند خوانده وبرایش گفته است که برآن ها یعنی انسان ها چه مسلمان وچه نامسلمان سلطه اعمال کرده نمی توانی. اگرشما تند روان وتروریستان به رد این آیه به حکومت پیامبر درمدینه استدلال می کنید ، هم بیعت گرفتن پیامبر ازمومنان ، هم آیه های شورا درسوره های زن وشوراهم قرارداد مدینه را بخوانید تا دریا بید که سیاست مورد نظر شما به ابوجهل ،نماد اشرافیت عرب جاهلی وپل پت استالینی - کمبودیایی نزد یک است تا محمد ص. درآیه 4 سوره ابراهیم خدا گفته است که رسول نه فرستا دیم مگراینکه بزبان قوم بیان کنند. درسوره اعراف آیه 87، اگرگروهی ایمان می آورند وگروهی نمی آورند، صبرکنید تاخدا درباره شان داوری کند! درسوره یونس آیه 47 آمده که برای هرامت رسول فرستادیم تا با قسط وعدل میان شان داوری نما ید. درسور توبه آیه 97 ، اعرابی یا قبایلی ها اشدا کافرخوانده شده اند؛ بدون شک، شما اعرا بی هستید! درسوره نحل آیه 135 امرشده است که به سوی خدا باحکمت موعظه ودعوت نمائید. برخلاف ،شما گردن می زنید! درآیه 139 سوره دوم وظیفه رسول تزکیه نفس وتعلیم کتاب باحکمت تعیین شده ست. پس ، اگرعقل ودین دارید، بدانید که دردشمنی با قرآن قرارگرفته اید. زیراکه ، هم درامر سیاست هم درامر احترام بزندگی انسان ها دردشمنی با قرآن ایستاده اید.همین که ، مطا بق قرآن مسلمان ها با ید امورشان را با شورا حل وفصل کنند وشما با تروروتوحش وکشتارمی خواهید آن هارا مطیع خود سازید؛همچنان، قتل یک انسان درقرآن برابر به قتل همه مردم گرفته شده است وجزای قتل مسلمان ماندن همیشگی قاتل دردوزخ تعیین شده است، درک کنید که یا وحشی هستید یا کافر وجانی .زیراکه، مسلمان ها براساس دستورات قرآن وسنت رسول ص نه تنها کارهای زشت شمارا نمی کنند بلکه با آن ها دشمنی هم می کنند. همین که ، درزیرسایه ترور وتفنگ وشبکه های جاسوسی زنده مانده اید، نشان می دهد که دشمن اسلام وانسانیت می باشید!
پانویس ها:
1-www.nasr-hamed-abuzayd.blogfa.com
2-www.mightyreporters.com/2016/07/07/5911/


Saturday 9 July 2016

تجارت پاکستان با جهاد وطالبان افغانستان ؛ برای ریال عربستان، داعش برای عربستان تحویل داد

ابراهیم ورسجی
بیستم سرطان 1395
ملتن شیطان باورمند شده بود که بهتراست دردوزخ حاکم با شی تا خد مه دربهشت ؛ رهبران پاکستان ثابت کرده اند که هردوکاررا می کنند!
طارق علی
طارق علی ، نوسنده انگلیسی ای پاکستانی تباردر کتاب خود " پاکستان درخط پروازقدرت امریکا"، می نوسد که : درسال 1985 ، بعد از رسیدن میخائیل گورباچیف به مقام رهبری اتحاد شوری ، به یک گردهمای راجع به افغانستان در تاشکند دعوت شدم ودرجریان سخنرانی ام از مداخله شوروی درافغانستان انتقاد کردم. البته که هم درجریان سخنرا نی هم بعد ازآن ، نگران واکنش منفی نماینده های مسکو بودم. برخلاف ، هم در جریان سخنرا نی هم بعد ازپایان آن ، مورد پذ یرای قرارگرفتم ویک عضو هیات مسکو درگردهمای برایم گفت که "هیات رهبریی کنونی حزب کمونیست اتحاد شوروی درباره افغانستان نظر شمارا دارد ودرفکر تد بیربیرون شدن ازمخمصه افغانستان می باشد."
مد تی بعد ، وقتیکه تمایل رهبری تازه اتحاد شوروی برای بیرون شدن ازمخمصه افغانستان را به مقام های پاکستانی دراسلام آباد یاد آورشدم، به مذاق شان خوش نیامد! بلی ، آقای طارق علی ، باید سخن شما به مذاق نظامی های پاکستانی خوش نمی آمد ؛ زیراکه ، بازارتجارت جهادی شان با خون افغان های ساده دل با کساد روبرومی شد! کساد به این خاطرکه ، دسته ی نظامی های بی فرهنگ وشارلتان پاکستان غربی که از 25 مارس 1971 تا 16 دیسامبر 1971 ، سه ونیم میلیون مسلمان پاکستان شرقی را مطابق گفته شما ازقول شیخ مجیب رحمن ، رهبرفقید بنگله دیش ، شهید وکمک به تجزیه پاکستان بزرگ کرده بودند، به خون افغان ها دست به تجارت زده بود ند. تجارتی که با بیرون شدن سربازان ارتش سرخ از افغانستان مواجه با کساد می شد.
درسوی دیگر داستان تجارت پاکستان با خون افغان های ساده وسرسری اند یش، رونالد یگان ، رئیس جمهور امریکا وخانم مارگریت تاچر، نخست وزیربرتا نیه، دومحافظه کار خونخوار قرارداشتند که آماده بود ند با خالی کردن جیب مردمان خود وجیب مردمان عربستان وامارات متحده ودیگر نفت داران ونظامیان عرب درجهت زخم زدن به اتحاد شوروی برای انتقام گیری ازنقشش در ویتنام ، کمک کنند برای ژنرالان جنایت کارپاکستانی تا با ریختاندن خون افغان های ساده انگار وبرخی هم زرپرست وخم شده دربدل دالروریال، خون سربازان شوروی یا رقیب شان را بریزا نند وخوب هم ریختا ندند ؛ البته ، با تباه کردن افغانستان.
جالب این است که ، ازمجموعه کمک های علنی امریکا وعربستان برای جهادی های افغانستان که در کتاب "جنگ های اشباح" 12 میلیارد دالرثبت شد است ؛ وبرای دانستن مقدارکمک های دیگرکشورها باید دیگرکتاب هارا ورق زد که احتمالا نیم مقدارکمک های ریاض وواشنگتن باشد. براساس برآورد نوسند گان کتاب "قصه های پایان جنگ سرد، دربالاترین سطح" ، تنها 18 درصد آن کمک ها برای رهبران جهادی داده شده است. برآورد من این است که 82 درصد آن به جیب نظامی های پاکستانی واریزشده است. به سخن وا ضح تر، این برداشت زمانی تحقق یا فت که جهاد افغان ها مبدل شد به تجارت پاکستان. جنبه نفرت انگیز تجارت نامبرده هم این است که، با فروپاشی اتحاد شوروی وحکومت دست نشاده اش درماه آوریل 1992- ثور1371، درکابل ، پایان نیافت ودردو برهه ی دیگر، یعنی ویرانی کابل وساختن طالبان هم ادامه وجیب نظامی های پاکستانی را پر کرد؛ البته دوگونه: نخست، با جنگ های کابل ، پول دارهاحتا کم پول های کابلی به پشاوررفته ثروت خود را به جیب پاکستانی ها ازطریق پرداخت کرایه خانه ها ورفتن های قاچاقی به بیرون به قاچاقبران پاکستانی دادند؛ دوم ، نظامی های پاکستانی ، عربستان را فریب دادند که فارسی زبان های جهادی هم شیعه هم همزبان ایران هستند وبرتری شان درحکومت افغانستان بزیان پاکستان وعربستان می باشد.
بنابرآن، عربستان مانند دوره جنگ علیه اتحاد شوروی، به پرداخت پول برای نظامی های پاکستانی درپروژه طالبان دست زد. پروژه طالبان هم که همرکاب پروژه القاعده بود، منجرشد به رویداد یازده سیپتامبر 2001 وجنگ امریکا علیه تروریسم وبراندازیی حکومت " آی اِس آی، القاعده وطالبان" درکابل وتحمیل کردن حکومت ننگین کرزی، مزدوردوگانه امریکا وپاکستان برافغانستان. ازاین رو، به خوانند گان این نوشته پیشنهاد می کنم که کتاب های احمد رشید: طالبان، فرورفتن درآشوب وپاکستان درلب پرتگاه" را بخوانند تادریابند که چگونه افغانستان میدان بازیی درآوردن پول های کلان ازامریکا وعربستان و... برای نظامی های پاکستانی شد؟
ازهمه جالب وخنده داراین است که ، جورج بوش هم پاکستان وطالبان والقاعده اش را ازافغانستان بیرون کرد هم به پرویزمشرف، رئیس جمهور کود تاچی پاکستان پول های کلان داد تا القاعده وطالبان افغان را بازسازی وطالبان پاکستانی را ایجاد وهرسه را به جان افغان ها وامریکای ها بیندازد! شا یان ذکراست که ، عربستان هم دربازسازیی طالبان - القاعده کمک های کلان کرده است. کمک های که منتج به برآمدن داعش درعراق هم شد. البته این گونه که ، جورج بوش پیش از نظام سازی درافغانستان زیر اداره کرزی ، نوکردوگانه خودش وآی اِس آی ، به براندازیی حکومت صدام حسین شتافت ؛ وبراندازیی حکومت صدام حسین هم به نفع شیعه های عراقی طرفدارایران تمام شد.
ازاین رو، پاکستان وعربستان متفقانه ، طالبان والقاعده را دردوسنگر مخالف امریکا درافغانستان وعراق درظاهرعلیه ایران ودراصل علیه اسلام ومسلمان ها بکارانداختند. معلوم است که زرقاوی ، یکی از رهبران القاعده پیش ازآنکه درعراق علیه امریکا وشیعه های طرفدارایران بدرخشد، درولایت فراه درغرب افغانستان ، یارغارطالبان بود وآمادگی برای جنگ بلند مدت علیه امریکا وحکومت دست نشانده اش درکابل گرفته بود. براساس برنامه تجارتی پاکستان وشیعه ستیزیی القاعده وعربستان، زرقاوی ازطریق پاکستان به عراق انتقال داده شد تا جنگ علیه امریکا وشیعه هارا بیاغازد وخوب هم آغازکرد وخوب هم کشته شد.
بعدازکشته شدن زرقاوی ، ابراهیم ابوبکر بغدادی رهبرداعش که عضو القاعده وزندانی جورج بوش درکمپ مخالفان امریکا درعراق بود، بزرگ ساخته شد ودولت اسلامی عراق را ایجاد کرد که اکنون بنام خلافت اسلامی درعراق وشام شهرت دارد. برای همه روشن است که ، بسیاری عرب های شرکت کرده درجهاد افغانستان علیه شوروی ، بعدا درصف های طالبان زیر هدایت نظامی های پاکستانی علیه دولت اسلامی جهادی ها رزمید ند وبعد تر اکثرشان به عراق رفته اعضای داعش شدند. وقتیکه در اخیر سال 2010 بهار عربی ازتونس شروع شد ودر 25 ژانویه 2011 به مصر رسید وتومار حکومت استبدادی حسنی مبارک را درهم پیچیده همه کشورهای عربی را تکان داد، شعارهای مردمان معترض عرب نه حکومت اسلامی بلکه دموکراسی، آزادی، عدالت خواهی، اصلاحات وحکومت قانون وپیدا کردن کار برای بیکاران بود. شعارهای که سازگاری با منافع عربستان والقاعده وداعش ونظامی های پاکستانی وطالبان شان نداشت وندارد.
ازاین سبب که ، عربستان وپاکستان را کهنه استعمار گری ساخته بود تا درنمایش ادای اسلام ودراصل مسخ اسلام وعدالت خواهی اسلام را کنند وحکومت اسلامی مورد نظر شان هم ، حکومت طالبان وداعش می باشد. ازسوی دیگر، شعاربهارعربی به همان اندازه که مخالف استبداد عربی بود دوچند آن مخالف القاعده وداعش وطالبان هم بود. دراین راستا ، غلطی ای بزرگ را نهضیت اخوان المسلمون / برادران مسلمان مصر کرد که به حیث یک گروه میانه رومسلمان استبداد نظامی- عربی ،عربستان ، شیخ های وهابی وداعش والقاعده را دربرابر خود بسیج وجای خود را به نفع حکومت نظامی وتندروی وتروریسم مذهبی- داعشی درمصروخاورمیانه ازنگاه سیاسی خالی کرد.همین اشتباه را احمد شاه مسعود،استاد ربانی واستاد سیاف درتضاد ورقابت های منفی با حکمتیارودرواقع هرچهارشان کرده جاده سازی برای تحقق پروژه طالبانی پاکستان کرد ند. پروژه ی که داعش ادامه ی آن می باشد واکنون گریبان گیر عربستان به کمک های ریالی ودالریی خودش شده است.
به این معنا که ،عربستان تخمه ی فاسدی را که با تقویت وفربه کردن تندروی مذهبی علیه کمونیسم وتضعیف میانه روی مذهبی- سنی ازافغانستان تامصر، درجهت ستیزباشیعه گریی عربی ازبصره تا جنوب لبنان بنام مبارزه با ایران به زمین کاریده است، به گونه ی تروریسم داعش درخاک خودش آن هم درروز27 ام ماه مبارک رمضان درو کرد! یاد داشت ها وبرداشت های که من درباره تندرویی مذهبی زیر سرپرستی ائتلاف نظامی ها وملاهای پاکستانی با کمک مالی عربستان به ائتلاف یاد شده وفرزندان حرامزاده اش ، یعنی القاعده ، طالبان و40 گروه تندرو- تروریستی دیگر درپاکستان دارم ، این نتیجه را بد ست می دهد که واقعن ریاض واسلام آباد با کمک به تند روی وتروریسم مذهبی علیه افغانستان ، ایران وهند ، با آ تش بازی کرده ومی کنند! آتشی که اکنون ریش وذقن خودشان راهم می سوزاند؛ همچنان، نمایانگر برخورد منافقا نه ی پاکستان با عربستان هم می باشد.
بطورنمونه، تحقیق پولیس عربستان دررابطه با بم گذاری ها وبم گذاران در کنار مسجد نبوی ، درشهرمد ینه، در کنار درب مسجد شیعه ها در شهرقطیف وشهر جده، نشان داد که از 19 نفر بم گذاران مسئول شناخته شده 12 نفرشان پاکستانی و7 نفرشان شهروندان عربستان می با شند.(1) درواقع ، این شمار بم گذاران پاکستانی - داعشی- طالبانی ، درخاک عربستان ، نشان می دهد که پاکستان با پول خود عربستان به خون عربستانی ها هم تجارت می کند به گونه ی که با پول های امریکا وعربستان با خون افغان ها تجارت کرد وتجارتش با تقویت تروریسم علیه افغانستان ادامه دارد. ازاین رو، این باور ملتن شیطان که " بهتراست در دوزخ فرمان روا باشی تا خد مت گاردربهشت، درباره پاکستان صدق می کند البته با کمی تفاوت که پاکستان درحد امکان هردوکاررا می کند. یعنی هم می خواهد دردوزخ فرمان روا باشد هم خد مت گار دربهشت!
پانویس :
1- www.jang.com.pk/latest/133429-saudi-arabia-arrested-19-people-accused-of-terrorism.

Thursday 7 July 2016

اندیشه ورزی نواندیشان مسلمان دربخش علم های سیاست وحقوق ؛ قابل ستایش می باشد!


ابراهیم ورسجی
بخش دوم:
هژدهم سرطان 1395
دربخش نخست این نوشته ، به انتقاد سید جمال ازسرسید احمد خان ومارخانه نامیدن مدرسه های دینی توسط او رسیده بودم. دراین بخش ، با یادی از محمد عبده ، همرزم سید وجداشدن راه کارشان ، وارد نقش نوین اندیشه ورزان مسلمان با آغاز سده ی بیستم وزوال پذیرشدن ترکیه عثمانی ، انقلاب مشروطه ایران ونقش روحانیون نوگرا در آن ، جنگ جهانی اول وفروپاشی ترکیه عثمانی وتقسیم سرزمین های زیر فرما نش در خاورمیانه میان فرانسه وانگلیس وخلافت خواهی برخی مسلمان ها به خصوص مسلمان های هند وبرآمدن نهضت اخوان المسلمون / برا دران مسلمان درمصروتا ثیرش دراندیشه ورزیی سیاسی- حقوقی مسلمان ها می شوم.
دربحث درباره امپرا توری ، لازم است که کمی به عقب برگردم. روشن است که سده نزدهم ، امپراتوری عثمانی وبه باور سنت گرایان مسلمان ، خلافت عثمانی ، به حیث "مرد بیمار اروپا" معرفی شده بود. بیماریکه یا باید درمان ویا روانه دیار عدم می شد. ازنظرمن ، مرد بیمار اروپا ، دارای بیماریی پس ماندگی نسبت به رقیبان تازه برآمده اش ، یعنی برتانیه ، فرانسه ، آلمان وروسیه بود. شا یان ذکراست که ، دراین گونه بیماری ، امپراتوری عثمانی تنها نبود ، بلکه ایران قاجاری وهند مغلی هم همتا یا نش بودند. بله ، زوال پذیریی امپراتوریی عثمانی را نه تنها رقیبانش بلکه رهبران خود ش پذیرفته بودند.
ازنگاه من ، علت زوال پذیری وسرانجام زمین بوس شدن امپرتوریی عثمانی را نه دربیرون بلکه دردرونش باید جویا شد. ازاینکه امپراتوری عثمانی یا مرد بیمار اروپا توسط رقیبا نش ازشرق وغرب وجنوب محاصره شده بود، پیشتر از دشمنان ، برخی رهبرا نش متوجه پوسید گی درونی ای آن شدند وکوشش شروع کردند برای درمان بیماریی آن. بطورنمونه ، در قرن نزدهم ، سه اصلاحات بزرگ برای مدرن سازیی حکومت عثمانی وتبدیل اتباعش به شهروندان برخوردارازحقوق کامل تصویب شد:درسال 1839 تنظیمات براه انداخته شد. درسال 1856، فرمان اصلاحات وبرقراری نظام مشروطه صادر شد که بعد ازدوسال به تعلیق درآمد، در1876، شکست اصلاحات، درسال 1908، انقلاب ترک های جوان وتصمیم عثمانی به وارد شدن درجنگ اول جهانی درکنارآلمان درسال 1914، دلیل عمده فروپاشی خلافت نام نهاد عثمانی شد.
شا یان ذ کراست که ، فرود با صطلاح خلافت عثمانی ازاین نگاه برای نوشته من مهم است که عده مسلمان ها زنده نگهداشتن وادامه ی آن را ادامه دین سیاست زده ی خود می دانستند وعده ی هم مانند عرب ها مرگ آن را احیای خلافت عربی می دانستند ومن هم به این دلیل که بخشی ازآن دراروپا واقع شده بود، فرود ش را فرود سنت دربرابر مدرنیسم می دانم. مسئله ی که مستقیم وغیر مستقیم به نو اندیشی دینی ونقش آن در رشد علم های سیاست وحقوق پیوند می خورد. ازنظرفرهنگی- تاریخی ، روشن است که استانبول یامرکز خلافت عثمانی میراث بر تاریخ - تمدن وفرهنگ روم شرقی- مسیحی بود، نه میراث بر تمدن وفرهنگ مسلمان ها.ازاین رو، خلافت عثمانی دستاورد فرهنگی- تاریخی- سیاسی که برای نواندیشی دینی وغیردینی کمک نماید ، ندا شت.
بنابراین ،خلافت عثمانی بر پایه تفنگ وفقه ایستاد مانده بود نه برپایه ی عقل ومنطق ودانش. ازاین رو، درداخل ترکیه به نفع خشن ترین سکولاریسم دین ستیزنظا می افتاد وسرزمین های عربی اش را فرانسه وانگلیس براساس پیمان سا یک - پکو منعقده 16 ماه مه 1916 میان خود تقسیم کردند. پس ، بهتراست که ازنظرنو اندیشی وتا ثیرش به رشد علم های سیاست وحقوق ، به مصر وایران بروم که درخشان ترین میراث فرهنگی- تاریخی را داشتند ودارند. درکشورهای عربی مسئله جالب این است که درروشنفکری، عرب های مسیحی پیشگام بودند که دلیل آن تبعیض مضاعف مسیحی- عربی توسط ترک ها نسبت به آن ها بود وتماس شان با اروپای ها بخاطر مسیحی بودن شان. دراین راستا، پیشهاد من به خوانندگان این نوشته این است که "تاریخ مردمان عرب" از آلبرت هورا نی وشرق شناسی ادوارد سعید ، دومسیحی به ترتیب،لبنانی وفلسطینی را بخوانند. همچنان ، "روشنفکران عرب وغرب " از شرقاویی مسلمان و"تاریخ تمدن اسلام " از جوجی زیدان ، مسیحی - مصری راهم بخوانند تادریابند که نواندیشان عربی زیاد مخالف ترک ها وکمترمخالف استعمارغرب بود ند ومی باشند. اگرچه مرحوم محمد عبده به عرب ها هشدارداده بود که درزمینه متوجه شوند که به اشتباه می روند ، اما به هشداراوتوجه نه شد! نتیجه هم این شد که ازفروپاشی عثمانی ، استعمار های فرانسه وانگلیس وبه کمک آن ها یهودی ها درساخت کشور اسرائیل بهره برداری کردند.همچنان ، آل سعود هم به کمک انگلیس ها حکومت خود را درعربستان شکل داد که تاکنون به کمک امریکا ونفت زنده مانده است.
بهرحال، اگرکمی به عقب برگردم، روشن می شود که یازده سال پیش از وفات خلافت عثمانی وتقسیم منطقه خاورمیانه ی عربی میان فرانسه وانگلیس وزمینه سازی شان برای ساختن اسرائیل، ایران انقلاب مشروطه داشت. انقلابی که هدف آن محدود کردن قدرت شاه وفربه کردن قدرت ونقش مردم درسیاست وتعیین سرنوشت شان بدست خود شان بود.انقلابی که هم منجر به سقوط سلطنت قاجاری شد هم منجربه برآمدن پاد شاهی رضاشاه مدرنیست (1920-1941) شد ، نه شکل گرفتن حکومت مشروطه درایران. طرفه اینکه ، درانقلاب مشروطه ایران ، دوروحانی یعنی آیت الله نائینی وآخوند خراسانی ، بسیار خوب درخشیدند. به این خاطرکه ،اولی رساله " تنزیه امه وتنبیه ملت " را نوشت ؛ ودومی هم ، با رد حکومت روحانیون، بدفاع ازحکومت مشروطه برخاست. درواقع، هردو روحانی نو اندیش با تایید نواندیشی سکولار- دموکراسی خواه به رد نگاه آیت الله شیخ فضل الله نوری برخاستند که طرفدار حکومت مشروعه یا حکومت فقیهان بود که نیم قرن بعد توسط آیت الله خمینی بنام ولایت فقیه به میدان آمد که تاکنون زیر رهبریی آیت الله خامنه ی ادامه دارد.
برای درک بهترماهیت حکومت ولایت فقهی ایران ، بهتراست که کتاب "حکومت اسلامی یا ولایت فقیه"، نوشته آیت لله خمینی و"فقه حکومتی" نوشته آیت الله منتظری ، خوانده شوند! البته با این فرق که ، منتظری درآرا ئی قبلی خود درپیوند به ولایت فقیه بازنگری وازمردم ایران عذرخواهی کرد که گویا کمک به حکومت استبدادیی روحانیون کرده است ! جالب این است که ، قانون اساسی جمهوری اسلامی که منتظری یکی ازمعماران آن بود، متشکل ازعناصرفقهی واندیشه سیاسی- حقوقی- دموکراتیک مدرن است که اگربه آن درست عمل می شد، درواقع ، ازائتلاف وترکیب فقه با حقوق وسیاست مدرن ، کمک می شد به رونق دموکراسی اسلامی و بنیاد گرایی اسلامی تا دومی احمقا نه برخ بشریت شاخ ودندان نشان ندهد. به گونه ی که، توسط طالبان، القاعده ، داعش وبوکوحرام بروی بشریت شاخ ودندان نشان داده شد وجامعه ی بشری هم درحال فکردن درجهت شکستن شاخ ها ودندان های تیز وخون آلود آن ها می باشد.ادامه دارد.

Wednesday 6 July 2016

تمرکزپول های باد آورده دردست عده چپاولگروفقرکشنده درمیان مردم؛ بیشترازتروریسم ،برای افغانستان خطرناک می باشد


ابراهیم ورسجی
هفدهم سرطان 1395
مدت ها است که درباره ی خطرتروریسم ومهارکردن آن درافغانستان ، هم بیرونی ها هم درونی های با صطلاح سیاسی، کارشناس ، اما تورونسل نو رخنا مه ی- تارنما یی بحث وابرازنظرکرده ومی کنند. بحث های که این روز ها باتوجه به فساد ونابکاری وسردرگمی وچند پارچگی حکومتی ها وگسترش تروریسم داغ ترشده است. ازاینکه ، حکومت افغانستان متکی به امریکا می باشد وامریکای ها ، هم ازپرداخت پول ، هم ازبی دستاورد تمام شدن جنگ علیه تروریسم، هم نا بکاری ودرماندگی حکومت کابل وشاخ ودم کشیدن تروریستان وبادارشان، دست وپاچه شده اند. دست وپاچگی ای که باعث شده است که سناتوران امریکایی ونماینده خاص امریکا درامور افغانستان وپاکستان ، سروکله دراسلام آباد وکابل نشان دهند؛ ویک مقام امنیتی حکومت افغانستان هم اعلام کرد که با شش پیشنهاد به گردهمایی ناتو در ورشو / پایتخت لهستان می رود. نا آگاه ازینکه گردهمایی ناتو برای مهارتهدید خیالی روسیه علیه امنیت کشورهای قبلا عضو بلاک کمونیسم برگزارمی شود نه تصمیم گیری درباره افغانستان که بحران وتروریسم وحکومت نا بکارش نه تنها کشورهای عضوناتو، بلکه جهان را افسرده خاطرکرده است.
بهررو ، پرسش بنیادی این است که تا چه زمانی افغانستان گرفتارحکومت نالایق وفاسد، تروریسم ودریوزگی کشورهای عضوناتو ، نیمه جان ودراصل طفیلی امرارمعاش وزندگی می نماید؟ راستش پاسخ پرسش یاد شده به همان اندازه دشوار ووقت گیر است که بررسی ای چگونگی هزینه ی کمک های بیرونی ها برای افغانستان در15 ونیم سال گذشته که مقدار آن به 105 میلیارد دالرمی رسد ؛ توسط حکومت فاسد کرزی وحکومت کنونی ودزدی وغارت آن ها و انتقال پول های کلان غارت شده به بیرون ازکشور به خصوص به دوبی که مقدارش به بیشتر از20 میلیارد دا لرتخمین زده می شود. دربرهه ی د وم ، بحث درباره ی سرمایه گذاریی آن پول ها درآنجا وسربلند کردن یک گروه سرما یدار شده ی طفیلی- بی فرهنگ به قیمت فقر ودرماندگی ای مردم، ادامه ی آوارگی ای مهاجران درپاکستان وایران وفقروفحشا وگداگریی شد ید درداخل افغانستان به خصوص درکابل وفرار نسل نو به اروپا می باشد که تاکنون ، شماری زیادی ازآن ها دردریای مد یترانه غرق شده اند.
درحالیکه ، درک می کنم که چرا حکومت افغانستان با پیشنهاد شش ماده ی به گرد همای ناتو درورشومی رود ؟ ازاین اصل نیز غافل نیستم که ازطرح شش ماده ی ازگونه پرداخت بودجه دفاعی که به بیشترازپنج میلیارد دالرمی رسد، آموزش ارتشی ها وپولیس وامنیتی ها، تجهیز ارتش با سلاح پیشرفته به خصوص هواپیماهای جنگی وکمک درمهارتروریسم می باشد. معلوم است که ازگردهمای ناتو، کاری درجهت مهارتروریسم درافغاستان ساخته نیست؟ البته بدودلیل : نخست، دشواریی مبارزه درجهت مهارتروریسم درنقطه یا جای دیگری می باشد که حکومتی های ریزودرشت افغانستان نمی خواهند باره ی آن سخن بگویند؛ دوم، گردهمای ناتو برای دفع خطر روسیه به کشورهای قبلا عضو بلاک کمونیسم درشرق اروپا دورمی زند. این هم درزمانیکه ، حکومت افغانستان تلاش دارد که برای تقویت نیروهای دفاعی خود، حمایت روسیه را نیز کمایی کند. بهرحال ، اگرحکومتی های درشت افغانستان نمی توانند درباره ی اصل دشواری یا دشواری های کشورسخن بگویند، یا نمی دانند ویا خود شان درخلق دشواری های قابل بحث سهم شیر را دارند.
پس ، مسئولیت ما است تا حقیقت را به مردم بگوئیم واصرارنماییم که چه ناروای های نبود ونیست که در15 ونیم سال گذشته بنام های: دولت سازی ، تامین امنیت ، مبارزه با تروریسم ، رعایت حقوق بشر ، تحقق دموکراسی ، حکومت داری خوب ، بازسازیی اقتصادی و...علیه منافع مردم افغانستان صورت گرفت. با وجود اینکه ، تروریسم صا درا تی از پاکستان به افغانستان خطر بود ومی باشد، نا توا نی امریکا وناتو ، حکومت مسخره ی کرزی وحکومت کنونی درخشکاندن سرچشمه آن ، هم سوال برانگیز است هم تئوری توطئه را تقویت کرده است که گویا مهره های روی صحنه ی بازیی سیاسی ای لرزان افغانستان ، نمایشی می باشند ودرپشت سرآن ها پروژه دیگری دنبال می شود که همسازی با دولت سازی ومنافع مردم افغانستان ندارد.
بهر حال ، من دراین نوشته تمایلی ندارم که ازتئوری توطئه بحث کنم یا خطر تروریسم زیر حمایت پاکستان را ازمشکل اصلی مردم افغانستان ، یعنی ناتوانی حکومت های دیروز وامروزوغارتگری مهره های ریز ودرشت شان ازکمک های بیرونی ومنابع طبیعی وروی زمینی افغانستان ، بزرگتر نمایش دهم. واقعیت این است که ، ناتوانی وفساد حکومت ومهره های ریز ودرشت آن بسیار خطرناک تر از خطر تروریسم برای افغانستان می باشد. شایان ذکراست که ، همین حکومتی های فاسد ازغارت معدن لاجورد بدخشان گرفته تا غارت کمک های خارجی به طالبان هم معا مله وکمک کرده اند! وقتیکه ازناتوانی وفساد حکومت وحکومتی ها سخن می گویم ، فورا تازه بدوران رسیده های برجسته می شوند که پیش از جنگ علیه تروریسم همان قدر داشتند که زنده مانده بودند. اکنون که ، اگر به قصر ها، باغ ها، سرای ها، سالن های عروسی ،ساختمان های تجارتی، قصر های شیرپوری- دوبی ای- پشاوری- تاشکندی- دوشنبه ی- دهلوی- مشهدی و...تازه بدوران رسیده های رذل ؛ نگاهی انداخته شود، به آسانی نمایان می شود که ازدزدی وغارت کمک های خارجی، غصب زمین های مردم ودولت ، وطن فروشی ، مواد مخدرکاری ، دلالی ود له گری وده ها پستی دیگر این گونه مسخره ها با شتاب سرمایدار شده اند.
ازاین رو، قبضه کردن این گونه اشرار بی فرهنگ بر سرمایه مردم ودولت وفرورفتن ترسناک مردم درفقر واعتیاد وگسترش بیکاری نسل نو وفرارآن ها به سوی غرب ومشکلات مهاجرین درایران وپاکستان ، مسئله های درد ناکی می باشند که بیشتر ازتروریسم مردم افغانستان را رنج می دهند. پس، بهتراست این گونه مسئله ها را ردیف بندی کنم که جمع شدن سرمایه بدست یک دسته کوچکِ غارتگر ووطن فروش که درحکومت هم اثر ورسوخ داشتند و دارند وحضور شش میلیون آواره درایران وپاکستان ، تهدید های بزرگ برای افغانستان می باشند ؛ وبعد ازآن ها است که ، خطر تروریسم خود نمایی می کند. به سخن دیگر، همان عامل های درد ناک هستند که کمک بدوام تروریسم کرده اند ومی کنند.
ازاین رو، تمرکز من به دولت سازی وحکومت داریی خوب با راندن غارتگران ازمیدان اداره وسیاست ووکالت وتامین امنیت وکاهش بیکاری وفقرواعتیاد است که تروریسم را نابود وافغانستان را با ثبات می کند نه دریوزگی به ناتووامریکا که بمانند ورنه تکنوکرات ها را طالبان روانه زباله دان تاریخ می کنند. بله، باید طالبان پیش از تکنوکرات ها وتفنگ سالاران وقاچاقبران وارد زباله دان تاریخ شوند، اما این کار تنها با دولت سازی ، حکومت داری خوب ، تامین امنیت ، اعاده ی دارای های دولت ومردم به مالکان اصلی شان البته با محاکمه ی غارتگران ، کاهش فقر وبیکاری ، اعتیاد ومانع شدن ازفرار جوانان به غرب میسرمی شود ؛ نه با نمایش وادعای ظاهریی انجام کارهای دیگریابی نتیجه که حکومت با صطلاح وحدت ملی با کمک صوریی ناتوی شکست خورده دربرابر تروریسم ، مصروف شعاردادن وانجام شکلی آن ها می باشد .

Sunday 3 July 2016

اندیشه ورزی نواندیشان مسلمان دربخش های سیاست وحقوق ؛ قابل ستایش می باشد!

ابراهیم ورسجی
بخش نخست:
چهاردهم سرطان 1395
پیشتر ، مقاله ی را زیرعنوان " چراعلم های سیاست وحقوق درکشورهای مسلمان رشد ونمونکردند " ؟ درسه بخش ، نوشته پخش کرده ام. این نوشته درادامه آن ودرواقع بخش چهارم آن می باشد. شا یان ذ کراست که درسه بخش گذشته ، بازتاب داده شد که استبداد وسوء استفاده آن ازدین وجنگ سالاریی مزمن درتاریخ خشونت بار مسلمان ها نگذاشتند که علم های سیاست وحقوق درجامعه های مسلمان رشد ورونق پیداکنند.همچنان ، تاکید شد که درحضورسیاست، خشونت نیست وسیاست جمع حقوق کمک می کند به رشد وتوسعه ی قانون مداری ، توسعه علوم وترقی وپیشرفت کشورها. مسئله ی که درغرب میوه داده ونبود آن ها درجامعه های مسلمان کمک کرده است به پس ماندگی مسلما ها وقبضه کردن قدرت توسط فرمان روایان بزور وریا ورفتن شان ازقدرت به گونه ی حسنی مبارک که اکنون درزندان خانگی وزیرمحاکمه است وبه گونه زین بن علی فرارکردن به عربستان وکشته شدن نجیب الله توسط طالبان درکابل وکشته شدن ذلت بارقذافی توسط غربی ها. یعنی آویزان شدن دریک پایه ی برق درکابل وکشته شدن در سوراخ تشناب یک خانه ی ویران دربرون ترابلس ، نه مرگ محترمانه به گونه ی نلسن ماندلا، رهبر فرزانه ی افریقای جنوبی.
من به حیث یک مسلمان درحالیکه ازچنان محاکمه ها وفرار ها وکشته شدن های رئیس جمهوران معزول ومفرورنفرت دارم، اما ازاینکه نتیجه ی کارکرد های ضد مردمی ای خود شان می باشد، ناگزیر باید پذیرفت وتاکیدم این است که کوشش شود که ازآن ها درس عبرت گرفته شود! چون سیاست کاران مسلمان سیاست را برابر به خشونت گرفته اند، فکرنمی کنم ازچنان رویداد های ترسناکی درس عبرت گرفته بتوانند. بهر حال ، ازآنجا که استبداد ، تزویر وستمگریی حاکمان بنام های خلیفه ، امیر مومنان، پاد شاه ورئیس جمهور، مانع رشد ورونق علم های سیاست وحقوق شده و وضع ناگوارکنونی مسلمان ها را رقم زده است. پس ، خالی ازفایده نخواهد بود اگر ازدو مسئله یاد کرده نوشته را پی گیری کنم: نخست، تاریخ نگاری رسمی وبهوده ی د یروز وامروز درمیان مسلمان ها ؛ دوم، تحرک وپویایی که نواندیشی - واکنشی - دینی در اندیشه ورزی از جمله اصلاح فکردینی وعلم های سیاست وحقوق آفریده است.
دررا بطه به اصل نخست ، می خواهم بگویم که درتاریخ مسلمان ها البته درنیمه دوم سده ی نخست هجری وآغاز سده ی هشتم میلادی، همزمان با فقه ورزی وتدوین علم کلام ، سیرت نویسی و تاریخ نویسی هم رونق پیداکرد. ودراین راستا ، سیرت ابن هشام وابن اسحاق نوشته شد. تاریخ طبری، مغازی واقدی ، تاریخ بغدادی ،طبقات ابن سعد ، نوشته شدند که ازنظر من اغلبا ازنظرتاریخ نویسی وسیرت نویسی بی پایه وخرافاتی وتا حدی زیادی اسطوره ی می باشند. ازاین رو،غیر ازتاریخ ابن اثیر وتاریخ ومقد مه ابن خلدون ، دیگر تاریخ ها وسیرت ها زیاد به خواندن نمی نمی ارزند. همچنان ، عرفان مآ بی غزالی واحیای علوم دینی اش هم که چیزی جزسرگردانی میان فقه وفلسفه وعرفان نمی باشد ، تنها ارزش یک بارخواندن را دارد.
درواقع ، آنچه که گفته شد، درباره تاریخ وسیرت ومغازی نویسی بود؛ و درحد یث و تفسیر هم وضع مشابهی قابل مشاهده می باشد. درسیاست هم واقتصاد هم ، معلوم بود که مسلمان ها تنها سیاست شرعیه ابن تیمیه واحکام سلطانیه ی ماوری وبرای جمع کردن مالیات وزکات هم ، خراج ابویوسف را تولید کردند که بسیار پس مانده تر ازنوشته های سیاسی ومالیاتی مسیحیت درقرون میانه می باشد. اگرچه برخی فرهنگیان مسلمان ازنوشته های یاد شده نوشته های آرمانی ساخته اند، اما من به نوشته های یاد شده همین قدر ارج می نهم که تنها برای یک بار به خواندن می ارزند نه دوبار. بهر صورت ، دراند یشه ورزیی تاریخی همان ها را داریم نه چیزی دیگری را. تولیداتیکه تنها بدرد شاه وشیخ وامیر مومنان ها وحکومت های وهابی- داعشی - القاعده ی- طالبانی - بوکوحرامی می خورند. به عبارت دیگر، برآمدن سیاست شرعی - داعشی- طللبانی چیزی نیست جز فرزندان حرامزاده ی همان گونه تاریخ نویسی وسیرت نویسی وشرعیت نویسی.خوب است که انقلاب اطلاعاتی زاده ی فن آوری آگاهی بخش، بحران آفریده وآگاهان مسلمان را تشویق کرده ومی کند که به گذشته دینی وتاریخی وفرهنگی خود نگاه انتقادی کرده آینده ی روشی را رقم بزنند. درغرآن، درگذشته مانده وراهی به سوی آینده بازکرده نمی توانند!
اکنون که ، گذشته مان همان است که بازتاب داده شد. خوب است نگریسته شود که نواندیشی دینی مان که از نیمه دوم سده ی نزدهم تا کنون کارکرده ومی کند تا مسلمان ها را با جهان نو همراه کرده بتواند ، چه دستاوردی دارد؟ پس ، بهتر است که درباره ی تحرکات واندیشه ورزی های نو اندیشان دینی وتولید اندیشه شان در عرصه های حقوق وسیاست واندیشه ی تاحدی نو از نیمه دوم سده ی نزدهم تاکنون بحث های بنیادی کرده شود.روشن است. بحث درباره ی کارنامه نو اند یشان دینی را ازنیمه دوم سده نزدهم بدین سو به این خاطر آغازومتمرکزکردم که پیش ازآن دوره ، خمود وجمود درجامعه های مسلمان حاکم بود وحاکمان وشیخان قرون وسطایی مسلمان ها دنبال حفظ وضع موجود بود ند ونمی دا نستند که درلبه ی پرتگاه رسیده اند.
به گواهی تاریخ ، بی نتیجه بودن استبداد طولانی ای شاه وشیخ وفرارسیدن استعمار کهنه ، مسلمان ها را تکان داد وبرای آگاهان شان نشان داد که ازکاروان رو به مدرن - نو شدن زندگی بسیار عقب مانده اند. بهرحال ، در سده نزدهم ، هم کهنه استعمارگری دروازه های جامعه های مسلمان را تق تق کرد ، هم سه رویداد زیرنواندیشان مسلمان را هشدار داد که حرکت کنند؛ ورنه آینده تاریکی درکمین شان نشسته است، وسه رویداد هم این ها بود ند:
نخست، درسده ی نزدهم ، علم جامعه شناسی به حیث بررسی کننده دشواری های اجتماعی زاده فروپاشی ساختارفئودالیسم وبزرگ شدن بی رویه ی شهر ها درنتیجه خالی شدن روستاها وکته شدن سرمایداریی شهری وبزرگ شدن فاصله میان فقیران وثروتمندان، عرض اندام کرد؛
دوم ، نهضت سوسیالیستی برای مانع شدن ازخود سریی سرما یداری وکاهش یا نابود یی فاصله میان فقیران وغنی ها برآمد کرد؛
سوم ، نهضت احیا واصلاح د ینی به میدان آمد تا ماده گرایی زاده ی سرمایداری ویورش مدرنیسم بر د ین ومذهب را به عقب براند. درواقع ، نهضت احیا واصلاح مذهبی سده نزدهم درادامه جنبش اصلاح دینی یا پروتستانتیسم کاتولیک ستیز مسیحی اواخر سده ی شانزدهم واوایل سده ی هفدهم میلادی بود. نهضتی که توسط نو اندیشان دینی وسکولارهای مسلمان ، مانند : سید جمال الدین ( وفات 1897) ، کواکبی ، نوسنده طبایع الاستبداد ( وفات 1902) ، محمد عبده ، مفسر نواندیش قرآن (وفات 1905)، سرسید احمد خان ، قاضی ونوسنده نو اندیش هندی (وفات 1898)، نهضت ترکان جوان (1908) وپیشگامان نهضت مشروطه ایران ، روحانی وسکو لار (1906)، وارد جامعه های مسلمان کرده شد.
اگرچه نهضت احیا واصلاح دینی ونوخواهی درمصررا عده ی به آمدن ناپلئون به قاهره درپسین سال سده هژدهم (1799)همراه می دانند، اما من رسیدن ناپلئون به مصر وبحث هایش با آگاهان مصری را یک تکان می دانم نه شروع نهضت اصلاح مذهبی. تکانیکه محمد علی والی عثمانی درآن دیار بیشتر ازدانشگاهیان ازهر، آن را درک وآغازبکار نوگری / مدرنیزاسیون هرچند ناقص کرد. واقعیت این است که ، پیش ازمسلمان های مصر، پس ازبراندازیی اخیرین پاد شاه مسلمان درهند درسال 1857 توسط شرکت تجاریی انگلیسی هند شرقی وشکل گرفتن سلطه ی استعماری- مستقیم انگلیس برهند بنام هند برتانیه، مسلمان های هند تکان خورده بود ند. اگرچه مسلمان های هند جنگی هم علیه استعمار انگلیس درجهت احیای سلطنت مسلمانی کرد ند، اما ائتلاف هندو،انگلیس وسیکه، جنگ مسلمان ها را درهم شکست.
طرفه اینکه ، بخشی ازهمان جنگ جویان مسلمان برای احیای اسلام، مدرسه دیوبند راساختند. معلوم است.سرسید احمد خان که قاضی برحال ازدوره حکومت بهادرشاه ظفر، باقی مانده بود وبکارش دردوره هند برتانیه ادامه می داد، دانشکده ی محمدی را درعلیگر ساخت ومسلمان ها را تشویق کرد که ازتجربه پیشرفت انگلیستان بهره برداری وفرزندان شان زبان انگلیسی بیاموزند. شبلی نعمانی که هم در دانشکده سر سید هم در مدرسه دیوبند تدریس می کرد یا شاهد کارهای هردونهاد بود ، متوجه شد که درهردوطرف افراط وتفریط است. ازاین رو، ندوت العلمای هند را ساخت تا درمیان نوگرایی سید وسنت گرایی دیوبندی ها نقش میانجی یا تعد یل کننده را بازی کند.از بهروزیی مسلمان های هند این است که همان سه مرکز تاکنون به اندیشه پردازیی دینی ادامه داده است. متاسفا نه ، ائتلاف نظامی ها وملاهای پاکستانی با تولیدات طالبانی- ترریستی شان تاحدی زیادی مدرسه دیوبند را بد نام کرده است. ازاین رو ، به صراحت می توان گفت که کارنامه عملی مدرسه دیوبند در هند سکولار- کثرت گرا ، متضاد با کارنامه ی شاخه های دیوبندی درپاکستان با صطلاح اسلامی ودراصل پایگاه کهنه ونواستعمارگری می باشد. زیراکه ، اولی میانه رویی دینی ودومی تندرویی تکفیری وتروریسم دینی را ایجاد وگسترانده وافغانستان را به گورستان دین باوری ازنوع خودش تبدیل کرده است.
طوریکه تکفیروترور شیوه ی تندروان بی مغزمذهبی می باشد، تندروان دیو بند یی د یروز نشا نه کفررا بر پیشانی سید احمد خان چسپاند ند. بهر حال ، مطالعاتیکه بنده درباره فرهنگ اسلامی یا مسلمانی درهند کرده است، مشعربرا ین است که سید احمد خان به نفع مسلمان ها ود یوبند بزیان مسلمان ها نظربه وضعیت مستعمراتی- قومی ومذهبی خاص هند عمل کرده است. مثلا، ازجنگ مسلمان ها برای احیای حکومت مسلمان ها درهند، هندوها وسیکه ها احساس خطرکرده در کنارانگلیس ایستاد شد ند. ایستاد شدنی که بزیان مسلمان ها تمام شد ؛ وسید احمد خان اولین کسی بود که خطر مثلث هندو- سیکه وانگلیس دربرابر مسلمان ها را درک وهشدارداد که مسلمان ها متوجه خطر به موجود یت خود شوند. ازسوی دیگر، برای کارمند شدن در سول سرویس یا بروکراسی هند برتا نیه ، دا نستن زبان انگلیسی شرط بسته شده بود. چون ، مدرسه د یوبند مخالف آموزش زبان انگلیسی توسط مسلمان ها بود؛ درواقع، زمینه سازی کرد به عدم حضور مسلمان ها در سازمان اداری هند برتانیه. مسئله ی که قبلا سید احمدخان هشدارخود را درباره اش داده بود.
ازاین رو، دیوبندی ها نادانسته کمک کرد ند به سیک ها وهندو ها تا بروکراسی هند برتانیه را بعد ازانگلیس ها پرکنند. ازآن زمان تا تجزیه هند درسال 1947، سهم مسلمان ها دربروکراسی هند برتانیه درحدود یک در صد هم نبود. متاسفانه، اکنون هم مسلمان ها با وجود 14 درصد نفوس شان درهند مطابق برآورد حکومت که به مراتب بیشتر ازآن هستند، دربروکراسی کشور، دو درصد هم سهم ندارند. بهر حال، نتیجه نشان داد که نوگرایی ونواندیشی سر سید احمد خان به نفع مسلمان ها وسنت گرای دیوبندی ها بزیان مسلمان ها تمام شده است.تجربه نشان داد که درآن بازیی نو وکهنه ، برنامه وکارسید احمد خان ودانشکده ی محمدی اش که درسال 1920 به دانشگاه ارتقا یافت وتاکنون فعالیت دارد، بهتر ازمدرسه دیوبند به نفع مسلمان ها تمام شده است.
بطورنمونه ، درسال 1885 ، انگلیس حزب کنگره را ساخت تا دروازه ی برای شرکت هندوها ومسلمان ها وسیکه ها در ساختار دولت باز کند. بعدا ، وقتیکه انگلیس دید که مسلمان ها درحزب کنگره بخاطر دست بالای هندوها درآن نمی روند، درسال 1906 درداکه ، مرکز بنگله دیش کنونی ،حزب مسلم لیگ را ازفارغان دانشکده سر سیداحمد خان زیرریاست سرآغاخان ساخت. حزبی که پاکستان کنونی دستاورد آن می باشد. دراین گونه بحث ها از مسایل سنت گرایی ونوگرایی مسلمان های هند، برای من منفعت مسلمان ها مهم است نه برداشت های تند وتیز ملاهای دیوبندی وبزرگان فئودال / بزرگ مالکان شان ازاسلام. طرفه اینکه ، اکنون ، مدرسه دیوبند هم زبان انگلیسی را به حیث زبان درسی وعلمی خود پذ یرفته است. یعنی بسیار نا وقت پذیرفت که سید احمد خان درست گفته بود!
درست است که انتقاد های بر طرز فکر ومنش ورفتار سید احمد خان وارد است؛ همچنان، همان انتقاد ها بر مدرسه کاران د یوبندی هم موجه می باشد. مثلا، سید جمال الدین ، رساله " ردی بر نیچریه " را نوشت که هد فش انتقاد بر سید احمد خان بود. سید جمال تنها در رساله خود بر سید احمد خان انتقاد نکرد، بلکه این نظرراهم درجای دیگری داد که " مدرسه های د ینی مارخانه می باشند ( رک معماراسلامی نشات ثانیه ،جمعی ازنوسند گان بزبان اردو، اد یتر،علی رهنما، مترجم، محمد یحی خان، فصل مربوط به سید جمال). بهرحال ، درباری گریی سید جمال درسال های طولانی فعالیت های سیاسی - فکری اش وسرخوردگی اش درسال های اخیر زندگی اش ازدربارها ومرگش درسال 1897 دراستانبول ، نشان داد که مدرسه نواند یشانه سید احمد خان مفید تر از تعامل او بادربارها وتنگ نظری های مدرسه ی دیو بند ودیگر مدرسه های مذهبی برای مسلمان ها تمام شده است.ادامه دارد.