Thursday, 17 March 2016

آگوست کنت پیام آورشریعت اومانیسم / احمد موسوی


اگوست کنت فیلسوف و جامعه شناس فرانسوى قرن نوزدهم(1798-1898) درخانواده ای کاتولیک در مونپولیه به دنیا آمد. در غرب مدرن، کاتولیک بودن همواره با نوعى هواخواه سلطنت بودن قرین بوده است، به همین دلیل خانواده کنت نیز سلطنت طلب بودند. اما اگوست کنت در همان دوران جوانى الهیات را کنار گذاشت و به تبع آن جمهوریخواه شد.
او استعداد علمى فوق العاده اى داشت. در علوم از ریاضیات شروع کرد و در هجده سالگى در آن استاد شد و به تدریس ریاضیات در پاریس پرداخت. وى مدتى بعد نیز در دانشکده پلى تکنیک پاریس تدریس ریاضیات را ادامه داد.
اگوست کنت را پایه گذار پوزیتیویزم دانسته اند. او از کسانى بود که منکر فلسفه عقلى شد و طبق دیدگاه تاریخى اش دین و فلسفه را مربوط به دوره هاى گذشته مى دانست و معتقد بود علم مثبت «positive» علم تجربى است که علت هر پیشامد را در پیشامد تجربى دیگر مى جوید و بدین سان به قانون هاى علمى که را بطه ثابت میان نمودها هستند دست مى یابد.
او در بیست و هشت سالگى (۱۸۲۶) مجلس درسى در خانه خود فراهم کرد که عقاید علمى و فلسفى خود را بیان کند. وى در آن جلسات شروع به تدریس فلسفه تحصلى یا تحققى خود کرد که بیان کننده نگاه تاریخى و علمى او بود. وى بعدها همین مباحث را در نخستین کتاب خود «دروس فلسفه تحصلى» در ۶ جلد به نگارش درآورد و در فاصله سال هاى ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۲ به چاپ رسانید.
فلسفه تحصلى و دوره هاى تاریخ
کنت تاریخ زندگى بشر را به سه دوره تقسیم مى کند که به تعبیرى دوره هاى زندگى خود او نیز هست.
۱. دوره ربانى یا الهیات: که انسان همه اتفاقات را به امور ماورایى و فوق طبیعى نسبت مى داد. انسان در این دوره به این دلیل که علل اتفاق ها را نمى دانست یا به تعبیرى مشاهداتش را متعلق شناسایى خود قرار نداده بود کارها را به خدایان نسبت مى داد.
۲. دوره فلسفى یا مابعدالطبیعه: در این دوره انسان به «اصل علیت» و درنتیجه به وجود «قوه» در طبیعت پى برده بود و همه امور را به آن قوه ها نسبت مى داد.
۳. دوره علمى یا تحققى : در این دوره بشر همه چیز را در برابر خود و براى خود قرار داده است و براى همین به تفصیل، علل اشیاء را بر مى شمرد. در این دوره بشر از تفکر کلى و فلسفى روى گردانید و روش تجربى و پدیده شناسى را پیشه ساخته و پدیده ها را با یکدیگر تعلیل کرد.
این سیر تاریخى که اگوست کنت طرح کرد را باید تاریخ تطور و نهایتاً تولد اومانیزم دانست که در آن بشر از موجودى «در جهان» و همراه طبیعت به موجودى «بر جهان » و با نگاه تملک و تصرف در طبیعت تبدیل شد. این نگاه تاریخى در دوران شور و قوت اومانیزم بیان شده است و از آن دوران به بعد تصور غالب از تاریخ شد، اما امروز با رسیدن به دوران خستگى و ضعف اومانیزم، معنادارى این نگاه همچون سایر نظریه هاى آن سال ها به خطر افتاده است، هر چند هنوز نگاه رسمى و رسانه اى مدرنیته همین نگاه است.
جامعه شناسى و آغاز دین جدید
اگوست کنت را همچنین واضع علم جامعه شناسى نیز دانسته اند. او نخستین کسى است که آن علم را به صورت یک علم منظم با مسائل و قوانین خاص و روش خاص آن در آورده، و نام «Sociologie» را به آن داده است.
اما جامعه شناسى براى او یک علم معمولى نیست. کنت علوم را نیز به مانند تاریخ داراى مراحل و مراتب مى داند. او علوم را از لحاظ شمول قوانین آنها و به تبع آن از لحاظ سادگى یا پیچیدگى طبقه بندى مى کند.
بدین سان کنت ملاحظه کرد که علوم مثبت از لحاظ تاریخى با ریاضیات و بر مبناى آن شروع مى شود. ریاضیات هم به واسطه شمول قوانین آن بر همه علوم و هم به لحاظ سادگى در اول طیف قرار مى گیرد. بعد از آن نجوم، فیزیک، شیمى و زیست شناسى در رده هاى میانى قرار دارند و در نهایت جامعه شناسى در قله علوم قرار گرفته است. همان طور که گفته شد تقسیم بندى علوم کنت، بر دوره هاى سه گانه تاریخى او نیز منطبق است. به همین لحاظ به اعتقاد او جامعه شناسى مخصوص دوره علم گرایى و عالم جدید است.
بدین سان جامعه شناسى براى او از حد علم بالاتر رفته است و در حقیقت مرز بین علم و دین و به تعبیر دیگر آغاز یک دین جدید است.
از میان همین زندگى و از اعماق تفکرات تحصلى اش کم کم گرایش دیگرى نیز در او به وجود آمد: انسان گرایى و انسان دوستى.
نکته قابل توجه این است که او این گرایش را نه به صورت روش مشهور و به عنوان مکتبى فکرى که به عنوان دین و شریعتى تمام عیار مطرح کرد و خود را پیامبر این دین جدید دانست.
او از این «انسان دوستى» به عنوان امرى درونى پا فراتر نهاد و دین و مذهب جدیدى را تأسیس کرد. کنت براى آئین نوین خویش، یک سلسله تشریفات و شعائر دینى و ادعیه وضع کرد و وجود کیششان را توصیه کرد. وى همچنین تقویمى ترتیب داد که صورتى از تعطیلات تاریخى را در برداشت ولى این ایام به جاى فتوحات جنگى، خاطره اقداماتى را به یاد مى آورد که طبق نگاه تحصلى موجب پیشرفت و ترقى انسان به حساب مى آمد.
دین «بشر دوستى» به سرعت در سرتاسر اروپا انتشار یافت.کلیساهاى این آئین جدید در تعدادى از ممالک بخصوص در انگلستان بر پا شد.
اگوست کنت در ابتداى زندگیش ابتدا الوهیت و فلسفه را رد کرد و رو به تجربه گرایى و سوبژکتیویته آورد و طبق آن دوباره فلسفه اى جدید بنیان نهاد که همان فلسفه تحصلى است و بعد از سوبژکتیویته به حقیقت آن یعنى اومانیزم روى آورد. اینجا بود که به دست خود دین و شریعت جدیدى را به نام «مذهب بشر دوستى» آورد.
اگوست کنت و امروز
عجیب بودن اگوست کنت از همین لحاظ است که تقدیر تمدن مدرن را در وجودش به نمایش گذاشت. او نشان داد که فلسفه تحصلى و سوبژکتیویته مکتبى در کنار دیگر مکاتب نیست، بلکه تفکرى است که با عبور از همه فلسفه ها سر بر مى آورد و همه آنها را نفى مى کند.
او همچنین نشان داد اومانیزم نه یک علاقه به نوع انسان، که در واقع یک دین است که براى خود شریعت و مناسک نیز دارد.
اگوست کنت تقدیر و باطن تمدن غرب را به انسان نشان مى دهد و شاید براى همین است که خیلى ها به دنبال پنهان کردن او هستند و کسانى چون برتراند راسل نیز در «تاریخ فلسفه غرب» اش حتى نامى هم ازآن عنوان نمى کند. حال آنکه او به یقین شروع کننده جامعه شناسى است. اما چون همان طور که گفته شد جامعه شناسى براى او نه یک علم محض، که آغاز یک دین است، براى همین شاید نمى توان از او نام برد.
امروز که فلسفه منشأ و تکیه گاه تمدن غرب است، در بحران به سر مى برد، تنها شریعت اومانیزم است که تمدن غرب را سرپا نگه داشته است و اگوست کنت در بسیارى جهات پیامبر شریعت اومانیزم است. سازمان ملل، خدمات فرا ملیتى، پژوهش هاى علمى فراملیتى و… همه از شرایعى است که او براى جهان آینده پیش بینى کرده بود.
حال اگر اومانیزم یک دین است، باید پرسید آیا مى توان نسبتى غیر از این دو با آن برقرار کرد: ایمان آوردن یا کافر شدن؟
منبع: روزنامه ایران ۱ بهمن ۱۳۸۵



0 comments:

Post a Comment