اول حمل 1395
سال 1394 خورشیدی که درپسین روزش می باشیم، سال پرماجرای بود. سالیکه درآن : ناتو نقش جنگی درافغانستان نداشت ؛ وپاکستان وطلبان دست پرورده اش گمان کرده بودند که حکومت فاسد - نابکار غنی - عبدالله را که بنام حکومت وحدت ملی یاد می شود، زباله می کنند. ازاین رو،هم بازارجنگ هم بازارتروریسم وترساندن مردم را گرم کردند هم شرا یطی ذهنی ترسناک ایجاد کردند. شرایطی که حکومتی های فاسد نشسته درکابل را پریشان خاطرکرد ، تا بسیاری شان دست به انتقال سرمایه های دزدی کرده وفروش خانه های باد آورده شان درکابل واطراف زده ارزش پول افغانی را پایین بیاورند؛ وبرخی شان هم بخش کوچک اعضای خانواده شان را که درکابل حضورداشتند به بیرون انتقال دادند تا ثابت نمایند که برای خدمت به بیگانگان آمده بودند وهمین که پول کمای کردند ، باپول های آسان کمای شده می روند وعلاقمندی به افغانستان ندارند!
بهرحال ، اینکه بخش کوچک رویدادهای مهم سال 1394 خورشیدی می باشد. سا لی که درواقع شاهد بسیاری رویداد های درد ناکی بود که بخشی ازآن ها دراین نویشته بازتاب داده می شود. ازاین که گفته شد، بخشی ازرویداد ها ، یعنی مهمترین ها یشان بازتاب داده می شود؛ پس، بسنده می کنم به رویداد های مهم قابل بازتاب دادن. آشکاراست که درسال 1394، به این لحاظ که ناتو ماموریتی جنگی نداشت وندارد، پاکستان ،طالبان را به حرکت درآورد تا بنام جنگ ها و ترورهای بهاری- تابستانی، حکومت درمانده ی کابل را زمین بوس نماید. حکومتی که هم حضورلنگ ها دربخش های تعیین کننده ی دفاعی - امنیتی اش ، هم اختلاف میان دوجناح 50 و50 درصدی خواه وبی استعداد ، آن را نا به سا مان ترکرده است.
باوجود اینکه ، نا توا نی فرماندهی لنگ ها دربخش های بالای نیروهای دفاعی- امنیتی وتعصب سمتی - قومی واغلب تباری شان همراه دلگرمی زبانی - سمتی بی پایه شان با طالبان ؛ روحیه یا روان نیروهای رزمی ی وطن را خسته کرده بود وتدارکات درخورسامان جنگی هم بخاطربرخی تعصب ها وحضور پررنگ ستون پنجم دردستگاه دولت کمرنگ بود ومی باشد،اما نیروهای دفاعی با نمایش شهامت کم پیشنه ی دینی ووطنی خود مانع ازپیشروی وفتوحات پاکستان درافغانستان شدند که ازهرنگاه قابل ستایش می باشد! ستایش ازاین نگاه که ، سربازان آن گونه که لازم است تجهیزنمی شوند ؛ وهمه می دانند که بخاطرتعصبات سمتی عده ی دردستگاه دولت که آگاهانه ونا آگاهانه برای پاکستان کارمی کنند وکارشان هم به گونه ی کمک رسانی برای طالبان ازطریق های گونه گون صورت گرفته ومی گیرد؛ وهما ن ها درواقع گه گاهی ازپشت به سربازان وپولیس های پاسداروطن ازپشت خنجرمی زنند .
دراین راستا، تنها بدونمونه بسنده می کنم: نخست، معاهده ی گلاب منگل، وزیر قبایل وسرحدات با طالبان در دندغوری درولایت بغلان که انگیزه ی قومی داشت تا نمایش مصلحت مردم محل.دوم، درموسم خزان، قدم شاه شهیم ، فرمانده ارتش دریک سخن رانی درجمعی ازمردم که شبکه های دیداری وشنیداری آن را بازتاب دادند، یاد آورشد که : " 40 درصد تروریستانی که درسنگرهای داغ علیه نیروهای دفاعی افغانستان می رزمند، کسانی هستند که اززندان ها رها کرده شده اند. ازاین رو، بهتراست که رها کننده های تروریستان اززندان ها ازمردم افغا نستان پوزش خواهی کنند"! چون ، درافغانستان ، اعتراف به نا توانی وخیانت جایی درفرهنگ سیاسی رایج ندارد؛ ازاین رو ، نباید توقع کرد که مسئولی اعتراف به شکست کند یا شرافت مندانه کناربرود. به گونه ی که ، دربسیاری کشورهای جهان را یج است.
بهرصورت، هم خیانت ها صورت گرفت ،هم تروریسم ادامه یافت، هم چاپلوسی های زیادی به پاکستان وشاخه ی ریشوی ارتش آن یعنی طالبان به گونه های آشکار وپنهان کرده شد. مثلا، درهمین سال که روزپسینش را می گذرانیم، شماری ازحکومتی قبلی وکنونی به شمول اعضای شورای نام نهاد صلح وشورای ملاها ونمایند های چند اِن جی او یا نهاد های مسخره ی غیردولتی وازآن ها هم مسخره تر نمایند ه های به اصلاح نهاد های جامعه ی مدنی که بسیاری آگاهان آن ها را جامعه های معد نی می گویند، برای یک نمایش مسخره بنام گفت وگوهای صلح با طلبان به دوحه / پایتخت قطررفته ازطالبان پوزش خواهی هم کردند. درسرفهرست پوزش خواهان : نورالحق احدی ،سردسته ی گروهک افغان ملت وعمر داود زی که قبلا ازهواخواهان طالبان بودند قرارداشتند.همچنان، بتاریخ 29 جولای، سال گذشته ی میلادی برابر به 9 ماه اسد، سال گذشته ی خورشیدی، روز اعلان مرگ ملاعمرکه دوسال قبل ازآن مرده بود، برخی ازاعضای شوراهای صلح وشورای ملاهای حکومت های فاسد- نا بکارکرزی- غنی- عبدالله ، برای ملاعمردرکابل فاتحه خوانی برگزارکردند که با واکنش سخت مردم بویژه بازمانده های قربا نی های جنگ وتروریسم ملاعمر وطالبان زیر فرمانش ودرصل زیرفرمن آی اِس آی ، درکابل و ولایت ها مواجه شد ند. بطورنمونه، دربسیاری ولایت ها ازجمله هرات به این خاطر تظاهرات گسترده صورت گرفت وشوراهای صلح وملاها سخت سرزنش کرده شدند!
ازسوی دیگر، اعلان مرگ ملاعمرکه توان قرائت قرآن را به مشکل داشت ، 26 ماه بعدازمرگش، نشان داد که طالبان کاملا توسط آی اِس آی اداره می شوند. ورنه، اداره ی طالبان در26 ماه توسط مرده ی ملاعمر، مسخره ترمی نماید! بهرحال ، واقعیت حضوروادامه ی طالبان وتروریسم شان همین است نه چیز دیگری. ازهمه خنده داراینکه ، پاکستان اعلام کرد که حکومت افغانستان مرگ ملاعمررا اعلان کرده است؛ ازاین رو، ادامه ی گفت وگوهای صلح متوقف می شود که شد. درواقع ، این اعلام پاکستان مسخره کردن خودش بود نه غیرازآن ! درهمین سال، دو رویداد دیگرهم نمایش گرم داشت: نخست ، چند ین نشست کشورهای کمک کننده برای افغانستان درکابل وبیرون آن ؛ دوم، تشکیل گروه چهارجانبه متشکل: ازامریکا ، چین ، پاکستان وافغانستان ، تا طالبان را آماده ی گفت وگوباحکومت کابل نماید! واین گروه درکابل واسلام آباد، نشست های بی نتیجه ی داشتند که برگزارنشدن آن ها بهترازبرگزارشدن شان بود و می باشد!
به این خاطرکه، طالبان کیستند که سه کشور، یعنی: امریکا، چین وافغانستان، آن ها را تشویق به گفت وگوهای صلح نمایند ؛ وآن هاکه مطابق اشاره ی آی اِس آی کارمی کنند وبیانیه صدرمی کنند ، نمایش خنده آور خود گردانی هم کنند که تا زمانیکه نیروهای بیرونی درافغانستان باشند درگفت وگوهای صلح شرکت نمی کنند ؟ آری ! بهتراست که طالبان کتاب " طالبان "، نویشته ی احمدرشید ، نویسنده ی پاکستانی را بخوانند که درآن آمده ست که : " معاش ماهوارطالبان دردوره ی حکومت شان درکابل، توسط سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا ازطریق وزارت خزانه داری پاکستان پرداخت می شد.
بهرحال ، متاسفم ازاینکه حکومت کابل که خیر، لرزان وبی اختیار است ومانند فردی غرق شده کمک کننده می خواهد تا ازغرق شدن نجاتش دهد،اما بدام منافقت وشیطنت پاکستان افتادن امریکا وچین ، به هیچ صورت موجه نمی باشد. پاکستانی که درمنافقت دست عبدلله ابن ابی،سردسته ی منافقان عصر پیامبر ص را ازپشت سربسته است! البته این گونه که ، هم متحد تروریستان می باشد هم متحد جبهه ی رزمی علیه تروریسم هم انکارکننده ی همه بدی های می باشد که تاکنون درتبا نی با تروریستان علیه افغانستان و جامعه ی جهانی کرده است ! خوب است. به گفته ی کابلی ها که " حقیقت درراه و دروغ درچاه است" !، جامعه ی جهانی بسیاری منافقت ها وبازی های دوگا نه ی پاکستان را درک کرده است ؛ اگرچه ، هنوزهم نمی پذیرد که درمنطقه وجهان بسیار بی حیثیت شده است !
وقتیکه ازبی حیثیت شدن پاکستان درمنطقه وجهان سخن می گویم ، ازاین واقعیت غافل نیستم که حکومت غنی وعبدالله هم بسیار بی اعتبارشده است. ازاین نگاه که ، بسیار وعده ها به مردم کرده بودند وهیچ کاری مطابق وعده های خود نکردند.حتا کارهای راهم که می توانستند بکنند نکردند! مثلا، تنظیف شهرکابل را درنظرمی گیرم که کاری بسیار ساده وآسان می باشد. کاری که حکومت نکرد ومردم کابل را بخاطرهوای آلوده گرفتار بیماری های تنگ نفسی وگوارشی و...کرده است.افزون براینکه ، حکومت غنی وعبدلله کارهای را هم که می توانست نکرد؛ برخلاف، سران حکومت نامبرده بهوده گوی هم کردند ومی کنند. بطورنمونه، مسترغنی درباره ی پاکسازی شهرکابل گفت که " قوه ی کار را احیامی کند تا کابل را پاک سازی کند" ! متاسفم ازاینکه مسترغنی نمی تواند میان وظیفه ی قوه ی کار وتنظیف شهرکابل فرق بگذارد! مثلا، شهرها چه مرکز وچه ولایت ها یک اداره بنام" تنظیف" / پاکسازی نا پا کی ها وزباله ها دارند. بنگرید! مسترغنی بخاطرکشمکش های باندی با مسترعبدالله، شهردار/ شاروال برای کابل تعیین کرده نمی تواند تا شهر کابل را پاک سازی نماید، اما قوه ی کار را احیامی کند تا آن را پاک نماید!
پس ، بهتراست که درباره ی قوه کارهم بحثی کوتاهی کنم تا مسترغنی آن را برای کارویژه اش احیاکند نه برای تنظیف شهر گندیده ی کابل! همه گاهان امورحکومتی درافغانستان می دانند که درحکومت های قبلی کشورشان یک اداره دروزارت فواید عامه بنام" قوه ی کار" فعالیت می کرد که قومندان آن هم زیردست وزیر فواید عامه هم زیردست وزیر دفاع بود که کارهای سرک سازی را می کرد وکارگران آن اکثرا سربازان بودند. بهرصورت ،اگرمسترغنی اداره ی یاد شده را برای بازسازیی سرک ها وتنظیف شهرداری کابل را برای پاکسازی پایتخت کارآمد نماید، کاری خوبی خواهد کرد! چون مسترغنی ومستر عبدالله دردیگرکارهایشان در بیشترازیک ونیم سال گذشته موفق نبودند، فکر نمی کنم که احیای قوه ی کار و تنظیف شهرکابل راهم کرده بتوانند !
با تایید ناتوانی مستران : غنی وعبدلله درایفای وعده شان برای مردم : به بررسی رویداد های مهم کشور درسال 1394 برمی گردم. معلوم است که جنگ ها وترورهای بهاری- تابستانی- خزانی- زمستانی طالبان ودستاورد ناچیز شان وفرارشان ازگفت گوهای صلح ، رویداد مهم می باشد. همچنان که ، نا توانی حکومت غنی وعبدالله وامضای معاهده ی گلاب منگل باطالبان دردندغوری درولایت بغلان ودرادامه ی آن ، تحویل دهی کندزبرای طالبان توسط ستون پنجم که زیرفشارمردم ورسانه ها مسترغنی، رئیس حکومت وادارکرده شد تا فرمان پاکسازی کندزازطالبان را صادرنماید که مرکزآن ولایت پاکسازی شد اما دراطراف آن به ارتش اجازه داده نشد تا تروریستان را سر سرکوب وپاکسازی نماید. همچنان، بنام بمباریی طالبان، امریکا بیمارستان داکتران بی مرزرا درکندزبمبارد کرد که هم تلفات جانی- مالی داشت هم واکنش سخت جامعه ی جهانی را برانگیخت! جالب این است که ، همان های که موقع ندادند طالبان ازکندزپاکسازی کرده شوند، کمک کردند تا طالبان برولسوالی / مردم داریی درقد درولایت تخار درمزر تاجیکستان مسلط شوند. مسئله ی که این شایعه یا حقیقت را دامن زد که دست های پشت صحنه می کوشند طالبان را به آن سوی آمو دریا صادرنمایند.
ازاین رو، ژنرال دوستم، معاون اول مسترغنی که تعهدات به آن سوی دریا دارد تا نگذارد تروریستان وتند روان مذهبی به آسیای مرکزی صادرکرده شوند. دریک اقدام مهم ، به فاریاب وجوزجان رفته اعلام جنگ علیه طالبان کرد که توسط متعصبان اتراق کرده دراطراف مسترغنی به نسل کشی متهم شد! دوستم که توسط متعصبان عقب مانده به نسل کشی یعنی کشتن پشتوزبان های ناقل درفاریاب متهم شده بود، هم موضع سخت علیه آی اِس آی گرفت هم ابرازنمود که به کندزرفته طالبان را ریشه کن می نماید! درچنان شرایطی جنگی- خزا نی، دوستم به کابل احضار شد و سکوت پیشه کرد. مسئله ی که شایعه ها را داغ کرد که رابطه اش با مسترغنی گسلیده است! درواقع، شایعه به اندازه ی داغ شد که مسترغنی به خانه ی دوستم رفت وبعد ازآن اعلام کرده شد که اختلافی میان هردوعالی جناب وجود ندارد. اینجانب که درکابل با یکی ازدوستانِ دوستم گفت وگوداشتم وازاوپرسان کردم که چرا نفردوم بعد ازبازگشت ازجوزجان وفاریاب خاموش شده است؟ برایم گفت که راه او ازراه مسترغنی جدا شده است.
بعد تر، دیده شد که دوستم نه به کندزبرای ریشه کن کردن طلبان رفت ونه جاهای گرفته شده ازچنگال طالبان درفاریاب را نگهداشته توانست. به این معنا که، با تشریف آوری دوستم به کابل، طالبان همه منطقه های گرفته شده توسط او را دوباره گرفتند. مسئله ی که پرده ازنبود حکومت درولایت ها ازشمال تاجنوب برداشت ؛ ونمونه ی بی حکومتی هم این است که نیروهای دفاعی دریک منطقه طالبان را می کوبند وطالبان زنده مانده به ولسوالی یا ولایت بی اداره تردیگر رفته جمع می شوند وبازجنگ را آغازمی کنند ودراین بجنگ وبگریز،هم ازپاکستان هم ازدرون حکومت افغانستان کمک می شوند. تا جائیکه اسناد سخن می گویند، اگرکمک ستون پنجم نباشد، طالبان باوجود کمک نظامی های پاکستانی به آسا نی وزودی سرکوب وریشه کن می شوند.
درواقع ، دوستم که هم داو ودشنام ستون پنجم را بنام نسل کشی شنیده بود هم مناطق مفتوحه اش درفاریاب ازدست رفته بود؛همچنان، جنگ دردند غوری علیه دوستان گلاب منگل راه اندازی شده بود .جنگی که دردوماه زمستان مردم کابل را محروم از برق ساخت. بادرنظرداشت وضع نا به سامان شمال ، خیانت ستون پنجم وکم توجهی یا نا توانی سران حکومت، دوستم باردیگر درماه دلو، روانه ی فاریاب شد. اینجانب که درکابل ، جنگ ها درولایت ها بویژه جنگ آقای دوستم را درفاریاب دنبال می کردم، بارها ازطریق فسبک به آدرس او نوشتم که درکنارجنگ اداره سازی نماید؛ درغیرآن، مناطق مفتوحه اش دوباره ازدست می روند. درواقع، درموسم زمستان سال 94 ، هم جنگ درفاریاب ، بلخ ،بغلان ، کندز وبدخشان درشمال علیه طالبان بالاگرفت هم سخن ها وشکوه ها توسط مردم ازهلمند تا ننگرهار، درجنوب داغ ترشد که طالبان به ترور افزوده اند وحکومت آن گونه که لازم است عمل نمی کند.درچنان شرا یطی، بریدن سر هفت هزاره ی مظلوم توسط طالبان درمسیر قندهار-غزنی که درمیان آن ها سریک دختر11 ساله هم دیده می شد، تظاهرات میلیونی 20 عقرب در کابل را به گونه ی محاصره ی ارگ باعث شد که درتاریخ افغانستان بی پیشینه بود. تظاهراتیکه نزدیک بود تکنوکرات های نادان - دزد را روانه ی پادوی درهتل های غرب یا جاهای قبلی شان وارگ وکاخ سفیداررا ازدست بزرگان نابزرگ بیرون نماید! ازسوی دیگر، درپیش وپس ازتظاهرات 20 عقرب، ریاست مشاورت امنیت ملی مسترغنی که زیردست حنیف اتمرمی باشد، مورد اتهام کمک برای داعش واقع شد. البته که ، دومرتبه: نخست، درجنگ داعش درولسوالی اچین درولایت ننگرهارعلیه نیروهای دولتی، مسترظاهرقدیر، معاون پارلمان، حنیف اتمر، مشاورامنیت ملی مسترغنی را متهم کرد که برای داعش کمک می نماید. همین اتهام را قبل از مسترقدیر، کریم متین ، والی پکتیکا این گونه کرده بود که اداره ی زیراثراتمربرای داعشی ها درولسوالی برمل وچند جای دیگرآن ولایت کمک می نماید که باعث برطرف شد نش ازمقام ولایت شد. جالب این است که ، برای بررسی هردواتهام ، کمیسیون ها تعیین شد که اعلامیه ی قناعت بخشی برای مردم ازکارکردشان داده نتوانستند.همچنان که ، کمیسیون حقیقت یاب کندزکه باید علت افتادن آن ولایت بدست طلبان را بررسی ویا حقیقت یابی می کرد، نتوانست حقیقت یابی کند، اما اعضای خود را بسیارخوب مسخره کرد!
دراخیر، برای مستران : غنی وعبدالله ودسته های چوکی دوست - نابکارشان می گویم که درسال نو چالش های بی شمای دارند. مثلا، تنش میان تیم های ناسازگارخود شان درجهت بدست آردن سهم پنجاه پنجاه درصدی شان که نهادهای دولتی را به میدان درگیری های باندی تبدیل کرده است، گردهم آمدن غارتگران حکومت کرزی درمحور ملارسول سیاف پغمانی وبالاوپا یین دویدن خود کرزیی بی عرضه که حکومت فساد پیشه اش افغانستان را درلبه پرتگاه کشانده است، تروریسم طالبان ودسته های خود سرِ مدعی شرکت درجهاد گروگان گیرمردم افغانستان ، نابکاری شوراهای صلح وملاها، کاهش کمک های کشورهای غربی حتا امریکا، کمرنگ یا نا بود شدن اعتبارحکومت، ادامه ی پارلمان وقت گذشته ، برگزارنشدن لویه جرگه برای ترمیم قنون اساسی تا مقام ریاست اجرای را به مقام نخست وزیر ودراصل نظام سیاسی را ازریاستی به پارلمانی یا ریاستی ازگونه ی فرانسه نه پاکستان متحول نماید، عدم توزیع شناسنامه / تذ کره که به بد بینی های قومی دامن می زند، عدم اصلاحات درقانون ونظام انتخاباتی، فرارجوانان به غرب وخالی شدن کشور ازنیروهای نو، منا فقت پاکستان درگروه چهارجانبه ،زیرفشارقرارگرفتن مهاجران افغان درپاکستان وایران، بالارفتن فقروبیکاری درکشور، رشد بی رویه ی اعتیاد وگسترش مواد مخدر و... چالش های می باشند که برخورد شایسته وبایسته با آن ها مردم وحکومت را بیمه می کند. درغیرآن، درسال جاری خورشیدی دشواراست که ضمانتی برای ادامه ی حکومت فاسد ونابکاری کنونی پیدا کرده شود.
0 comments:
Post a Comment