Thursday 30 March 2017

بحثی واژه شناسانه درباره خشونت

ابراهیم ورسجی
دهم حمل 1396
چند روزقبل ، نوشته ای داشتم زیرعنوان" فرهنگ خشونت بیشترازتروریسم برای مردم افغانستان زیان رسانده است." درپایان آن نوشته ادامه دارد، ثبت شده بود. امروز، ازطریق فسبک آگاه شدم که یک مرد تباه کارعروس خود را درهرات با شلیک گلوله شهید کرده ومی خواسته که شهید را بنام یک مرده عادی دفن نماید که دستگیر شده است وجسد شهید دربیمارستان وقاتل درزندان می باشد. قتلی ترسناکی که نشان داد خشونت علیه زنان درافغانستان افسارگسیخته است. شایان ذکراست که ، این گونه قتل های ترسناک درهمه بخش های افغانستان علیه زنان ومردم ضعیف ادامه دارد.
بنابر قتل عروس توسط پدرشوهر که آن پدرشوهرقبلا عضو طالبان بوده وبه پروسه صلح پیوسته بود وسرانجام قاتل سنوی خود هم شد، لازم دانستم که بحثی درباره خشونت ازنظر لغوی / واژه شناسانه نمایم. ازاین که ، درنوشته قبلی ، فرهنگ را تعریف کرده بودم ، بررسی واژه شناسانه خشونت چه خشونت مذهبی چه خشونت فرهنگی وچه خشونت سیاسی وچه خشونت ایدئولوژیکی لازم به نظرمی رسد.
ازاین رو، می پردازم به بررسی واژه شناسانه ی واژه ای خشونت. درلغت نامه دهخدا، بزرگترین واژه نامه فارسی ،خشونت این گونه تعریف شده است: خشونت ازنظرلغوی به معنای خشکی، تندی وسختی است. درفرهنگ عمید که زیاد درافغانستان بکاربرده می شود،خشونت به معنای درشت شدن، درشتی کردن ، درشتی ، زبری ،ناهمواری ، مقابل نرم خوی، درشت خوی وتند خوی ، تعریف شده است. درفرهنگ آکسفورد،خشونت به معنای تجاوز، زیان ، آسیب، شد ت، تهدید، غضب، بی حرمتی کردن ، توهین کردن ، به حریم کسی یا چیزی تجاوزکردن، وتجاوزوعنف آمده است. همچنان ، به شکستن وتخلف کردن وغضب نیزخشونت گفته شده است. درزبان روسی ، خشونت ، درشتی، تندی کردن، ضد نرمی وآرامش تعریف شده است. خلاصه به هرگونه رفتار تند وخشن که برای رنج دادن وآسیب رساندن به فرد یاگروه مخالف صورت بگیرد، خشونت نامیده می شود.
درواقع ، تعریف های ارایه شده ازخشونت تعریف های فرهنگ شناسان وواژه شناسان ومردم شناسان می باشند. پس ، بی فایده نمی باشد اگردرزمینه نگاه روان شناسان وجامعه شناسان هم بازتاب داده شود. بلی ، روان شناسان وجامعه شناسان ریشه اصلی خشونت وپرخاش گری را درعامل های چون: ویژگی های ژنتیکی ، اختلالات عصبی وهورمونی، عقده های سرکوب شده ، محرومیت، ترس ، تاثیرخرده فرهنگ ها وبحران هویت میدانند. برای مهارخشونت هم ، قانون درکاراست. روشن است که یکی ازکارکردهای قانون البته قانون ساخته شده درنتیجه اجماع نه قانون تحمیلی ، تعدیل ومهارخشونت می باشد که درزمینه نظرات موافق ومخالف دیده می شوند.
با درنظرداشت تعریف های واژه شناسانه ، جامعه شناسانه وروان شناسانه ازخشونت که مختصرا ارایه شد ند، نمایان می شود که همه تعریف های یاد شده چه ازنظرفرهنگی به خصوص خرده فرهنگ ها چه ازنظر مذهبی چه ازنظر قومی چه ازنظر ایدئولوژیکی چه ازنظرسیاسی چه ازنظرکم بینی نسبت به زنان ، درافغانستان یافت می شوند. ازاین رو، اگربگویم که همان خشونت ها کمک به پیدایش تروریسم مذهبی به کمک پاکستان با انگیزه های تاریخی- سیاسی- اقتصادی- استراتژیک کرده است ، مبالغه نکرده ام. بهرحال ، دراخیر، به عرض دوستان وخوانند گان به خصوص فرهنگیان برسانم که افغانستان به یک نهضت خشونت پرهیزنیازمبرم دارد وتنها همین حرکت است که درنهایت عامل های درونی ستم وخشونت به خصوص خشونت علیه زنان ومردم ستم دیده را ریشه کن می نماید. معلوم است. اگرخشونت ریشه کن شود، هم حکومت فاسد هم تروریسم زباله می شوند. زیراکه ، هردو کنش وواکنش یک دیگرمی باشند! درغیرآن ،اگراین مکتب است واین ملا / وضع طفلان(مردم) خراب می بینم!

0 comments:

Post a Comment