چهارم حمل 1396
همه می دانند که چه مصرف های مالی وجانی نبود که امریکا درافغانستان کرد وموفق درتثبیت پایه های حکومت های کرزی وغنی- عبدالله نشد! ازتلفات جانی ومالی مردم افغانستان درجهت تثبیت حکومت های کرزی وغنی- عبدالله هم که همه مردم می دانند! پس ، پرسان این است که ، چراحکومت تثبیت نشد وتروریستان گستاخ ترهم شد ند؟ بلی ، پیدا کردن پاسخ پرسش یاد شده مدتی است که ذهن مرا مصروف کرده است. مصروف ازاین نگاه که ، آیا پاکستان به حیث بانی وحامی طالبان ازامریکا بانی وحامی حکومت افغانستان قوی تراست؟
معلوم است که هم پاکستان ازامریکا قوی ترنیست هم حکومت افغانستان ازطالبان ضعیف ترنیست. پس ، تناقض رونما می شود وآن اینکه ، اراده درجهت تثبیت حکومت افغانستان هم درخود حکومت هم درحامی های آن درجهت تضعیف ومهارتروریسم وارداتی ازپاکستان به افغانستان دیده نمی شود. اینجاست که هم تئوری توطئه هم واقع بینی درسیاست اهمیت پیدامی کنند. من اگرچه به تئوری توطئه باورندارم. بهرحال ، ازاین نگاه که فرهنگ تئوری توطئه درافغانستان بسیارقوی می باشد ، با حفظ واقع بینی سیاسی ازکنارآن سرسری گذ شته نمی توانم
ازاین رو ، اول به علت فربه بودن تئوری توطئه درافغانستان پرداخته آنگاه علت های تثبیت نشدن حکومت افغانستان وگستاخ ترشدن تروریستان وپاکستان را بررسی می کنم. واقعیت این است که ، درتاریخ تفکرسیاسی همواره حکومت های مفسد ونابکار که مطابق خواست مردم کارکرده نمی توانند ودرحل مشکلات مردم موفق نیستند ، با فربه کردن تئوری توطئه که ساختن دشمنان دروغین یا واقعی دربیرون زاده آن می باشد، هم عوام فریبی می کنند هم به عمر سیاه کارانه ی خود می افزایند.
بطورنمونه، حکومت های نابکار- قبیلگی افغانستان ازشاه شجاع خان تا هاشم خان همه دست نشانده هند برتانیه بودند وبه هدایت بادار هندی خود مسئولیت داشتند که با روسیه تزاری وبعدا با شوروی هم سروکله بجنبانند تا حق مطلب کرده باشند. به این خاطرکه، ازشروع تا پایان بازی بزرگ که کمک به تحکیم قبیله سالاریی وطن فروش درافغانستان برخلاف منافع مردم کرده بود، توافق بادار همین بود که با مسکو هم نوعی معامله بشود که شد. بنا برآن ، رفتن استعمار انگلیس وظهور پاکستان معادله را هم ازنظر واقعی برهم زد هم میدان برای تئوری توطئه برای حاکمان نادان وفرصت طلب افغانستان داد.
مثلا، بارفتن استعمار وبرآمدن هند وپاکستان پسا استعماری ، حکومت افغانستان که بدون بادار زندگی کرده نمی توانست؛ دست بدو کارزیرزد: نخست، نزاع مرزی با پاکستان را زیرعنوان پشتونستان خواهی شروع کرد؛ دوم، به ملی گرای کاذب افغانی دامن زد تا نسل نو با سواد شده را مد تی مصروف نماید. جالب این بود که ، نوکراستعماریک دم ملی گرا شد! درحالیکه ملی گرای دراصل زاده استعمار وبرخورد با آن درجهت رهای بود. اگرچه بسیاری ملی گرای ها درآسیا وافریقا بی میوه بار آمدند، اما درافغانستان هرگزنه ظهورکرد ونه وجود داشت ودارد. بلی، برای فریب کاری ، درسطح شعارهنوزهم به آن استناد ووقت تلفی- خود نمای می شود.
آری ، ازاین نگاه که حکومت های افغانستان ازنوکریی هند برتانیه به نوکریی شوروی وازآن به بعد به ویرانی کابل درجنگ های جهادی ها ونوکری طالبان به پاکستان واکنون به نوکری امریکا نایل شده است، سخن ازملی گرای هم باطل هم تکرار ملی گراشدن منافقانه ی هاشم خان ، شاه محمود خان و داودخان بعدازاستعمارهند برتانیه میباشد. ملی گرای که کمک به کسب دشمنی پاکستان کرد. دشمنی ای که موقع نمی دهد حکومت کابل درزیرسایه ناتو وامریکا هم زمین را درزیرپای خود آرام نماید.
ازاین رو ، به صراحت گفته می توانم که نه ملی گرای داشتیم وداریم ، همچنان که ، درنبود ملی گرایی سرزمینی وبود فربه قبیله گرایی ملی نما ، ازروی نافهمی ای سیاسی مردم ومنافقت زمام داران ، همواره افغانستان دردام استعمار غیرمستقیم ماند ونمایش داد که هم مستقل است هم قهرمان پرور.البته که قهرمان های بی دستاورد زیاد داریم ، اما ملی گرای نداشتیم ونداریم. بلی ،درتثبیت نشدن حکومت های کرزی وغنی - عبدالله هم،هم فقدان ملی گرای هم خیزش مردم با مطالبات تازه هم ناتوانی تکنوکرات های نام نهاد در اداره سازی هم تروریسم پاکستانی هم سرگردانی امریکا میان کابل ودهلی واسلام آباد ، تاثیرهای منفی خود را داشتند ودارند.خلاصه سخن اینکه ،حکومت افغانستان درزیرسایه ناتو وامریکا بخاطر نافهمی اداری وسیاسی ای سیاسی ها ومدیران خود نتوانست که خود را تثبیت نماید. بنابراین ، مسئولیت مردم به خصوص آگان کشوراست که گردهم آمده درجهت اصلاح وتثبیت حکومت کوشش کنند؛ اگرقابل اصلاح نیست، مرخصش کنند. باورمن این است که امریکاهم دیگربه دوام این حکومت نابکاروفاسد دلچسپی ندارد.فقدان یا کمبود دلچسپی ای که مشوق پاکستان درتقویت تروریسم بنام مبارزه علیه نفوذ موهومی هند درکابل شده است.
0 comments:
Post a Comment