Monday 25 April 2016

انقلاب هرگزنمی میرد:"شبخیزان" درفرانسه وورای آن



نوسنده:گابریل راکهیل


• «شب‌خیزان» را باید فراخوانی دانست به تجهیز مبارزه در همه جبهه‌ها که ناگزیر نتایج متفاوتی خواهد داشت. این جنبش با بیدارکردن ما از خواب‌گردی همدستی، حرف‌شنوی، تسلیم‌و‌ رضا یا کلبی‌مسلکی به افق گشوده تلاقی مبارزات توسل می‌جوید، به ابداع راهبردهای جدید، ساختن بدیل‌های مادی و واقعی، و نیاز به پیشروی در همه جبهه‌ها تا جای ممکن ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱٣۹۵ - ۲۴ آوريل ۲۰۱۶


شرق - برگردان رحمان بوذری: جنبش Nuit debout - «ایستاده در شب» یا «شب‌خیزان» - تذکاری جدی است به وجود نوعی پیکار خستگی‌ناپذیر جهانی علیه مرام نولیبرال و همه پیامدهای مخرب آن. گرچه، همچون همه جنبش‌های اجتماعی- سیاسی، ریشه‌های عمیقی دارد با تداوم اعتصاب عمومی ٣١ مارس (grève générale) و اعتراض گسترده علیه اصلاحات قانون کار حالا روی پای خود ایستاده. این اصلاحات قدرت طبقاتی را مستحکم‌تر و وضع نیروی کار را به مراتب متزلزل‌تر از پیش می‌کند. جنبش فعلی، مثل بسیاری از جنبش‌های اخیر، خیلی زود از یک اعتراض محدود بدل شد به نوعی اشغال گسترده که با سرعت زیادی به دیگر جاها تسری می‌یابد. این جنبش شب را به روی نوعی رویای مشترک همگانی (rêve général) گشود، رویایی پر از مجمع‌های عمومی و تجربیات هموارکننده راه آینده. با این‌کار، پیام روشنی هم به اصحاب قدرت می‌دهد: فضای مبارزه «همه‌جا»ست و زمان مقاومت «همیشه».
این جنبش در برابر یک نیرو - در طول شب - می‌ایستد، یگانه نیرویی که به بی‌خوابی جهانگیرش مشهور است: سرمایه‌داری. خواه سرمایه‌داری را به‌خاطر نیروهای مولده و اعطای آزادی در حوزه مصرف بستاییم و خواه به‌جهت تباهی محیط‌زیست و بیگانگی فرساینده‌اش محکوم کنیم، همه یک چیز را پذیرفته‌اند و آن اینکه سرمایه ٢٤ ساعت شبانه‌روز و هفت‌روز هفته کار می‌کند. ممکن است فروشگاه‌ها و بورس‌های اوراق بهادار گه‌گاه تعطیل کنند ولی نیروی بی‌خواب و مخرب توسعه سرمایه‌سالار هرگز از استخراج سود از چهارگوشه جهان خسته نمی‌شود.
از سوی دیگر، مقاومت در برابر پاسداران شب این جهان واهی را اغلب پراکنده و گاه‌به‌گاه نشان می‌دهند، تازه اگر مثل چیزی که اصلا وجود ندارد نادیده‌اش نگیرند. تاکنون تاکتیک ترجیحی اکثریت قریب به اتفاق رسانه‌های انگلیسی‌زبان نادیده‌گرفتن این مقاومت بوده، و اندک پوشش رسانه‌ای وقایع گواه نقش ایشان در ابهام‌پراکنی است. وقتی هم که به قیام‌های رادیکال توجهی نشان می‌دهند، رسانه‌های توده‌ای، سیاستمداران حرفه‌ای و کارشناسان پردرآمد از داستان‌هایی کیف می‌کنند که آغاز و پایان مشخصی داشته باشد، و به این‌ترتیب، در چارچوب یک منطق روایی ساده خیال‌شان از بابت پایان‌بندی داستان راحت است، چون در روایت‌شان عموماً طلوع آمال و امیدها همراه است با غروب نومیدی‌ها. بارها‌و‌بارها به ما گفته‌اند در آغاز نور بود: افراد ناگهان روزی در محل مشخصی مثل پاریس «بیدار شدند» تا در کنش جمعی اعتراض گرد هم آیند. بعد از نبرد برای رسیدن به یک هدف مشخص و جلب توجه روشنای کذایی روز که پوشش رسانه‌های شرکتی برایشان فراهم می‌کند، دوباره به مغاکی فرو می‌روند که از آن آمده‌اند، شاید هم اوضاع را بدتر از قبل کنند. خیلی ظریف و نامحسوس ناظران را ترغیب می‌کنند از خودشان بپرسند چرا اصلا از همان اول اعتراضی صورت گرفت. پیام پنهان این روایت‌ها این است: چه بهتر که اصلا تلاشی برای تغییر اوضاع نکنیم (چون امور در نهایت تغییرناپذیرند).
از این رهگذر در فضا و زمانِ قیام تفرقه می‌اندازند و حکومت می‌کنند. تک‌تک موارد قیام در فضا و کاربرد اصطلاحات از هم جدا شده‌اند: جنبش خشمگینان، بهار عرب، اعتراض قابلمه‌ها و ماهیتابه‌ها در کبک [که در آن معترضان با کوبیدن بر قابلمه‌ها سر‌و‌صدا می‌کنند] و غیره. این قیام‌ها در ضمن به نقاط انفجار محدود و دقیق خلاصه می‌شوند؛ تقلیل مسأله‌ساز جنبش اشغال به پارک زاکوتی مصداق همین قضیه است. بعد هم درون چارچوب زمانی خاصی گنجانده می‌شوند: آمال و امیدهای اولیه و پیامدهای نهایی. هر چیزی به وسیله و هدف برمی‌گردد: هدف چیست و آیا حاصل شده؟ بدین‌سان، تنها موفقیت ممکن در چارچوب نتایج «مولد» درون یک فضا و زمان مشخص تعریف می‌شود، انگار می‌توان تبدیل‌و‌تبدل انقلابی جامعه در مقام یک کل را به همان منطق ضریب سود سرمایه‌دارانه تقلیل داد. این به‌راستی راهبرد فضا-زمانی «تفرقه بینداز و حکومت کن» است که می‌کوشد قیام انقلابی را در زندان روایت خود حبس کند: شرط موفقیت هر جنبشی شکست آن است! اگر می‌خواهید یک پیامد به‌اصطلاح مولد داشته باشید باید شتابزده به منطق ابزاری درافتید، منطق تقلا برای رسیدن به یک هدف جدی «درون» نظام موجود.
پیام ذاتی و پنهان این ساختارهای روایی از این قرار است: نظر به اینکه بهره‌وری کذایی سرمایه‌داری هرگز نمی‌خوابد و نفوذ آن سرتاسر جهان را در آغوش گرم رقابت‌ها در بر می‌گیرد، مقاومت در برابر آن در موارد معدود و محل‌های محدود رخ می‌دهد (و تنها در این شرایط می‌تواند رخ دهد)، هدف آشکار آن نیز جرح‌وتعدیل جزئی یک واقعیت بی‌چون‌وچراست. ولی عنوان بجا و مناسب Nuit debout داستان دیگری را پیش می‌نهد، داستان غول بی‌خواب (خیزش در سطح جهان) که در عصر به‌ظاهر خیرخواه «جهانی‌شدن» بر چنگال مرگ سرمایه‌داری امپریالیستی و استعماری می‌شورد. «شب‌خیزان» مثل بسیاری از جنبش‌های دیگر مخالف فضا-زمان ابزاری‌شده و وقت‌شناسانه است و در راه نوعی زمان تداوم‌یافته اشغال و فضای گشوده برای تلاقی مبارزات می‌کوشد (ازجمله مبارزه برای آموزش عمومی، برچیدن پدرسالاری، حل بحران مهاجران و پناهجویان، حقوق همجنس‌خواهان، حفاظت از محیط‌زیست، رفاه اجتماعی و نظایر آن).
بدین‌قرار، «شب‌خیزان» از جمله تذکاری مهم است به نبرد شدید جاری علیه سرمایه‌داری جهانی ٢٤ساعته و همه پیامدهای وسیع آن. مسلما محاط است در جاهای مشخصی و خصلت بومی‌اش به آن جوهر و نیرو می‌دهد. حیات این جنبش «در محل وقوع» آن است و هرگز نباید نقش محوری فعالان و نهادهای محلی را از یاد ببریم. در ضمن فعالیت‌های متنوعی هست که قابل تقلیل به مجموعه واحدی از دغدغه‌ها یا حتی یک جنبش واحد نیست. درعین‌حال، تشخیص این قضیه اهمیت دارد که «شب‌خیزان» بخشی از یک زنجیره گسترده و پرشور است که تن به ضرورت‌هایی از جنس اصلاحات جزئی یا اهداف از‌پیش‌محدود نمی‌دهد. این جنبش تحت لوای تغییرشکل خستگی‌ناپذیر دنیایی که می‌شناسیمش، از جمله نبرد با خود معنای بهره‌وری و هدف، چُرت جزمیِ نتایج مولد و اهداف قابل‌حصول را برنمی‌تابد. از سرتاسر منطقه دور دریای مدیترانه گرفته تا آسیا، آمریکای‌لاتین، آمریکای‌شمالی و فراتر از آن، آتشی در جهان زبانه می‌کشد که نمی‌توان در نهایت آن را به طغیان‌های از‌هم‌گسسته یا وقایع محدود فروکاست. فضا-زمان این جنبش‌ها - با همه تکثر و تنوع‌شان - محصورنشدنی است. با نزدیک‌شدن به نیمه‌شب آرماگدون سرمایه‌داری و فروپاشی زیست‌محیطی خیزشی همگانی در کار است.
این حرف اصلاً بدان معنا نیست که باید به اشکال فعلی مقاومت قانع باشیم. «شب‌خیزان» را باید فراخوانی دانست به تجهیز مبارزه در همه جبهه‌ها که ناگزیر نتایج متفاوتی خواهد داشت. این جنبش با بیدارکردن ما از خواب‌گردی همدستی، حرف‌شنوی، تسلیم‌و‌ رضا یا کلبی‌مسلکی به افق گشوده تلاقی مبارزات توسل می‌جوید، به ابداع راهبردهای جدید، ساختن بدیل‌های مادی و واقعی، و نیاز به پیشروی در همه جبهه‌ها تا جای ممکن. بیایید این دیگر یک «بهار مردمان در پاریس» نباشد که از پس آن خستگی مفرط تابستانی و افول پاییزی آید، چون برخی مسلما دوست دارند داستان اینگونه باشد (البته اگر مثل خیل مطبوعات بین‌المللی درحال‌حاضر صرفاً به کل نادیده‌اش نگیرند). بیایید با پاره‌کردن زمان خطی و درهم‌آمیختن فضاهای مختلف، قفل زندان روایت‌ها را بشکنیم. بهار هرگز تام‌و‌تمام پشت‌سر ما نیست، چون همیشه گوشه‌ای از دنیا بهار است، یا چیزی به بهار نمانده. بیایید متحد شویم و از نو آتش افروزیم، همه با هم روایت‌های جدیدی برای خیزش شبانه جهان بسازیم که در آن فضای شورش محصورنشدنی و زمان آن اکنون است.

* فیلسوف و نظریه‌پرداز آمریکایی-فرانسوی
منبع: www.counterpunch.org

0 comments:

Post a Comment