Friday, 30 December 2016

نگاهی به رویداد های مهم جهان درسال 2016

بخش سوم
ابراهیم ورسجی
دهم جدی 1395
دربخش نخست ودوم این نویشته ، رویداد های مهم افغانستان وخاورمیانه درسال رو به پایان میلادی به بررسی گرفته شدند ؛ ودراین بخش که بخش سوم وپا یانی می باشد ، رویداد های مهم جهان بطورعام به بررسی گرفته می شوند. همان گونه که دردوبخش قبلی گفته شد ، واقعا ،سال 2016 ، سال خوشا یندی نبود. با وجود نا خوشا یند یی سال یاد شده ، رویداد های مهم آن را به بررسی می گیرم؛ وخوب است که ازنیم کره غربی آغازبه نیم کره شرقی یعنی چین رسیده نویشته را پایان بدهم.
واقعیت این است که ، درنیم کره ی غربی یا جنوب قاره امریکا ، ائتلاف چپ ها وروحانیون پیرو الهیات رهای بخش مدت هاست که اربابی ولایت های متحده ی امریکا را به چالش گرفته ودیکتاتوران نظامی وابسته به آن را برکنار وحکومت های دموکراتیک با گرایش های سوسیالیستی را درجهت کاهش فقربه میدان سیاست وتاریخ آورده اند. امریکا که حکومت های نظامی طرفدارش درمنطقه مرخص شده بود ند ؛ بیکارنه نشسته ازطریق رسانه ها وبورژ وازیی بومی ورسانه های طرفدار گرایش های لیبرالی درجهت تضعیف چپ گرایی کارکرد.
دراین راستا ، دیده شد که راست ها باکودتای سیاسی دربرازیل ، خانم دیلمه روسیف ، رئیس جمهورچپ گرای آن کشوررا برکنارکردند . اما راست ها زود رنگ باختند. رنگ باختنی که زمینه سازی کرده است تا درانتخابات بعدی که سال آینده برگزارمی شود ،لولا دی سلوا ، رئیس جمهورقبل ازدیلمه روسیف ، با حتمال قوی به قدرت برگردد. درآرژانتین هم که راست ها به تضعیف چپ ها شتافته بودند، کارنامه روشنی ازخود به نمایش نه گذاشتند ودر وینزیویلا ، حکومت مادروی چپ گرا تلاش های راست ها را بی اثر ساخت.
درامریکای مرکزی ، معلوم است که حکومت های مافیای مانند حکومت جورج بوشی افغانستان بر قرار است ؛ ودر مکسیکو، مسئله دیوارسازیی مرزیی مستر دونالد ترامپ ، رئیس جمهورنومنتخب امریکا، رئیس جمهورآن کشوررا خشمگین وبیکاران آن را خوشحال کرده است که درصورت دیوارسازی کار پیدا می کنند. یعنی درمکسیکو، بیکاران مخالف حکومت خود وبه نفع مستر ترامپ موضع گرفته اند. درکوبا ، فیدل کاسترو بعد ازقریب 60 سال حضور درسیاست مرد وتاریخ ساخت ، ودرامریکا هم، 20 روزبعد ، باریاست جمهوری مستر ترامپ ، فصل نو آغازمی شود. ازاینکه مسترترامپ قرارداد های تجاری با کا نا دا ومکسیکورا بهوده خوانده وبه اتحادیه تجاری امریکا- اقیانوسیه نیزانتقاد کرده است، باعث رنجش دوستان قبلی امریکا شده است. جالب این است که ، قبل ازشروع فصل نو مسترترامپ، رئیس جمهوراوباما هم اسرائیل را خفه ساخت هم با بیرون کردن دیپلمات های روسی ، رابطه مسکو- واشنگتن را تیره ترساخت. برخلاف ، ولادی میر پوتین واکنش سخت نشان نداده اعلام کرد که دیپلمات های امریکای بکارخود درمسکو بطورعادی ادامه دهند. نرمش پوتین دربرابر رفتار سخت اوباما به این معنا می باشد که رابطه ترامپ با او ازگونه ی رابطه اوباما با اونمی باشد
همچنان ، رئیس جمهور اوبا ما در ماه های اخیرحکومتش زیردریای به آب های جنوب چین فرستاد که هم توسط آن کشور قید شد هم باعث سردی روابط واشنگتن- پکن شد. ازسوی دیگر، مسترترامپ با تلفون کردن به رئیس جمهور تایوان با عثب خرابی اعصاب رهبران چین شد. ازنظرانسانی ، درهمسایگی امریکا ، کانادا برخلاف اروپا ، ازمهاجرین سوریه پذیرای کرد که قابل ستایش می باشد. درحالیکه کانادا شماری زیادی مهاجرین سوریه را درسال 2016 پذیرفت . برخلاف، اروپا کمک به مهاجرین نکرده باعث غرق شدن شمارزیادی ازآن ها دردریای مد یترانه کرد.
همزمان با بی توجهی اروپا به مشکل مهاجرین که حقوق بشر خواهی آن را زیر سوال برد، برتانیه با برگزارکردن همه پرسی ازاتحادیه اروپا خارج شد. همچنان ، برتانیه رابطه ی سختی دربرابر روسیه اتخاذ کرد. ازاینکه برتانیه دراروپا تنها شده است، روسیه به موضع سخت آن نسبت به خود واکنش درخورتوجه نشان نداد. برتانیه دراخیر سال 2016 یک کارمهم دیگرهم کرد وآن اینکه با شرکت درگردهمای کشورهای جنوب خلیج فارس وعربستان درمنامه مرکز بحرین ، نشان داد که می خواهد خالیگاه امریکا را پُرکند. مثلا، وزارت خارجه برتانیه به امیران عرب گفت که قبلا هم با شما بودیم واکنون وبعدا هم خواهیم بود. یعنی بالای بادار کهنه کارتان حساب کنید ؛ وسیاست های غلط ایران هم کمک به برتانیه کرد تا به امارت های جنوب خلیج فارس وعربستان برگردد.
دررابطه به ایران هم ، رویداد مهم جهانی درسال 2016 این بود که درماه آوریل معاهده اتومی را با کشورهای پنج جمع یک ، یعنی پنج عضودائمی شورای امنیت وآلمان امضا کرد ومطابق آن روز26 ماه ژوئیه روز برچیدن تحریم ها علیه ایران تعیین شده بود که تاحدی عملی شده است. درحالیکه ، رابطه عرب ها با انگلیس گرمترمی شود؛ برعکس ، رابطه آن ها با ایران بخاطر بحران سوریه وعراق رو به وخامت گذاشته است. درآن سوی مرزهای ایران - عرب ، ترکیه قراردارد که هم ازامریکا رنجیده خاطر شده است هم سرسازش با روسیه نشان داده است ونقطه ی مرکزی سازش آن ها اعلام آتش بس درسوریه می باشد.
درحالیکه ، ایران متحد روسیه در سوریه می باشد. برعکس ، اشتیاق روسیه به ترکیه در مسئله آتش بس درسوریه آن هم در نبود ایران سوال برانگیز می باشد؟ معلوم است که ایران هم خیزش شیعی در عراق علیه داعش زیر فرماندهی سپاه قدس خود ساخته هم درسوریه با لشکر فاطمی خود جمع حزب الله لبنان مصروف نبرد علیه لشکر داعش - النصره برای نگهداری اسد در قدرت می باشد. بهرحال ، گمان من از توجه روسیه به ترکیه درمهاربحران سوریه این است که ترکیه هم عضو ناتومی باشد هم رابطه ی گرم با عربستان وامارت های جنوب خلیج فارس دارد هم میزبان چند میلیون مهاجر سوریه می باشد هم ازطریق جمعیت اخوان المسلمون / برادران مسلمان با تمام فعا لان سیاسی- مذهبی در کشورهای عربی در تماس نزدیک است. یعنی ترکیه رابطه ی خوب با همه میانه روان مسلمان در خاورمیانه دارد . برعکس ، ایران در خاورمیانه ازنظرمذهبی- سیاسی منزوی است. مثلا ، اگر ایران وضع سیاسی- اجتماعی ای عراق را به کمک امریکا تثبیت کرده نتوانست ، بدون شک ، حکومت اسد را هم با کمک روسیه نگهداشته نمی تواند ودرصورت رفتن اسد دست خالی از منطقه بیرون می شود. ازاین رو، روسیه ترجیح می دهد که در پیوند با آوردن صلح درسوریه با ترکیه رابطه خوب داشته با شد حتا با وجود خفه شدن ایران. دراین راستا ، قبل از شروع به نوشتن این مقاله ، دیدم که شبکه تلویزیونی سی بی سی کاناداد این خبررا گزارش داد که ترکیه از حزب الله لبنان خواسته است که خاک سوریه را ترک نماید. درواقع ،درخواست یاد شده به این معنا می باشد که سپاه قدس ایران هم با ید سوریه را ترک نماید. اگر این درخواست ترکیه از حزب الله همزمان با بستن مرزهای ترکیه بروی رفت وآمد تند روان وتروریستان مذهبی به سوریه وعراق شود ، بدون شک ،هم مورد قبول روسیه واقع می شود هم مورد قبول امریکا وعربستان ؛ ونتیجه این می شود که بعد ازیک دوره ی انتقالی اسد مرخص وسوریه هم به صلح می رسد هم به حکومت منتخب قابل قبول همه مردم آن کشور.
دراخیر این نویشته ، بهترمی دانم که کمی از فعالیت های انسانی کلیسای کاتولیک واعلامیه های بشر دوستانه ی سازمان ملل هم سخن بگویم. واقعیت این است که ، پاپ فرانسیس ، رهبرکنونی کاتولیک های جهان که یکی از وفاداران جنبش الهیات رهای بخش امریکا لاتین می باشد؛ بیشتر از پاپ های قبلی راجع به مسایل انسانی وفاجعه های ناشی از جنگ وتروریسم ومهاجرت ناشی ازآن سخن گفته ودر سال 2016 با سفر به یونان عده ی ازآواره های سوریه را به روم برد وپای یک آواره مسلمان را در روم بوسید وبه کشورهای اروپای توصیه کرد که دروازه های خود را بروی آوارگان جنگی باز کنند! درحالیکه ، پاپ رهبر کلیسای کاتولیک درسال 2016 تلاش های زیادی در جهت کاهش رنج آوارگان کرد؛ برخلاف ، برخی مولوی های شیعه ووهابی زیاد ازتکفیر یک دیگرشان سخن گفتند وشاگردان شان هم از افغانستان تا لیبیا ترور وخشونت زیاد کردند که قابل تاسف می باشد! ازبازتاب خدمات بشردوستانه کلیسای کاتولیک وتفرقه انگیزیی برخی ملاهای وهابی وشیعه که بگذرم، نوبت بازتاب اعلامیه های انسانی ای سازمان ملل می رسد. مثلا، کریستینا مدیرآژانس مبارزه با جرائم و مواد مخدر سازمان ملل متحد اعلام کرد که در سال 2016 ، قاچاق انسان بویژه قاچاق زنان وکودکان افزایش یافته است ؛ واین قاچاق ازکشورهای جنگ زده مانند عراق وسوریه بوده وبه معامله سود آوری برای قاچاق بران تبدیل شده است. دراین معامله ننگین ، معلوم است که زنان بسیار قربانی تجارت جنسی وکاراجباری شده اند! به گفته ی پولیس اتحادیه ی اروپا ، قاچاق بران ازهمین طریق درسال 2016 ، شش میلیارد یوروکمای کرده اند. بهر صورت ، ازاینکه مدیرآژانس مبارزه با جرائم ومواد مخدر سازمان ملل ، قاچاق انسان ها ازافغانستان را فراموش کرده است ، متاسفم !

Tuesday, 27 December 2016

نگاهی به رویداد های مهم جهان درسال 2016

بخش دوم ، خاورمیانه
ابراهیم ورسجی
هشتم جدی 1395
سال 2016 ، بد ترین سال برای ملت های خاورمیانه بود. ازاین رو ، بهتراست که اول تعریفی ازخاورمیانه بدهم ودوم به تشریح رویداد های مهم آن درسال روبه پایان میلادی بپردازم. معلوم است که ، خاورمیانه در بهترین تعریف ، منطقه ی که از شرق مد یترانه تا افغانستان را شامل می شود. منطقه ی دارای زبان ها ، فرهنگ ها ، قبایل ومذهب های گونه گون. اکنون که، خاورمیانه مشخص شد ؛ دراین نویشته ، رویداد های مهم آن را درسال 2016 به بررسی می گیرم. ازاینکه ، درخاورمیانه ، استبداد شاه وشیخ ونادان ومتفرق نگهداشته شدن مردم ها توسط آن ها تئوری توطئه را تنومند وبیان حقیقت را دشوار کرده است ؛ مسرت دارم که انفجار زاده ی فن آوری اطلاعاتی بیان وگسترش حقیقت را آسان ترکرده است. با وجود آن ، بنیاد گرای هم درحکومت هم در کناره ی آن وفرزند تباه کارشان ، یعنی تروریسم ، وضع دشواری خلق کرده است. وضعی که آینده اش مبهم است اما تاکنون همراه با مسخ گری حقیقت ها وکمک تئوری توطئه وکم دانشی ای مردم ها ادامه یافته است.
بهرحال برای من استفاده ازفن آوریی اطلاعاتی درجهت بیان واقعیت وحقیقت مهم است نه شاخ ودُم نشان دادن استبداد شاه وشیخ ریاکاروتهی مغز.ازاین رو ، رویداد های مهم خاورمیانه را به گونه ی بیان می کنم که در آن تئوری توطئه نقشی نداشته باشد. پس ، بهتراست که از رویداد های مهم مصر شروع کرده به سوی افغانستان رسیده نوشته را پایان دهم. معلوم است که درسال 2016 ، مصر شاهد رویداد های زیر بود: دوری گزیدن از عربستان درپیوند با بحران سوریه ،خود داری از اعدام رهبران جمعیت اخوان وبسنده کردن به حبس درازمدت آن ها درسیاست داخلی ودرسیاست خارجی ، سهم گرفتن در قطعنامه ی محکوم کردن اسرائیل دررابطه با سیاست شهرک سازی درمناطق فلسطین اشغالی. بله ، مصر درحالیکه معاهده کمپ دیوید را با اسرائیل امضاکرده است ؛باوجود آن ، به حیث عضو غیردائم شورای امنیت مشتی سختی به دهن اسرائیل کوبید!
بعد ازمصر ، معلوم است که عربستان بازی گر مهم در خاورمیانه می باشد. بازی گری که دستاوردی درسال جاری دریمن نداشت. با وجود آن ، به جنگ بی حاصل ادامه داد. افزون برآن ،درسوریه هم به کمک خود به مخالفان حکومت اسد وایران ادامه داد،اما نتیجه در خور نگرفت وباید نمی گرفت. به این خاطرکه ،در سوریه ، نیروی میانه رومذهبی مخالف حکومت اسد، جمعیت اخوان مسلمان بود که هم توسط عربستان هم توسط ایران هم توسط حکومت اسد تضعیف وبجایش تند روان مذهبی تقویت کرده شدند. تند روانیکه بد نامی شان کمک رساند به اسد وخامنه ی وحزب الله لبنان تا از سقوط حکومت دمشق که چیزی بهتر از داعش می باشد ، جلوگیری کنند. اگر چه عربستان در سوریه کم دستاورد ثابت شد،اما رقیبش یعنی حکومت ولی فقیه ایران هم در پاکسازی موصل از داعش زیر فرمان بارک اوباما موفق نه شد.
برای من ، جنگ سپاه قد س ایران ونیروی خیزش مردمی - شیعی- عراقی اش زیرچترهوای امریکا علیه داعش سنی درموصل که من آن را داعش شیعه می نامم ؛ازدونگاه مهم می باشد:نخست ،شعار ضد امریکای حکومت ولایت فقیه ؛ دوم ، موضع جنگی ای مشترکش همراه امریکا علیه داعش درموصل که بتاریخ 17 اکتوبر شروع وتاکنون ادامه دارد وموفق نه شد ه است که داعش را براندازد. جنگ علیه داعش درموصل ازاین نگاه هم مهم است که ائتلاف ایران وحکومت بغداد وهمراهی امریکا وعربستان با آن موفق نه شد که این شهر بد بخت را از تروریستان پاکسازی نماید. ازاین رو، بهتراست بگویم که تاثیر منفی شکست ایران دربراندازی داعش درموصل برابر است به تاثیرمنفی ای عدم موفقیت عربستان دریمن. بله ، باید ایران ادعاکند که درویرانی ورهای حلب از مخالفان اسد موفق شده است؛ اما به عرض همزبان های ایرانی ام برسانم که بمبارد های هوای روسیه کمک به ویرانی بیشتر ورهای ویرانه ی بنام حلب کرده است ؛ نه نقش سپاه قد س ایران وحزب الله لبنان.
درشمال عراق وسوریه هم ، حکومت ترکیه کمتریابیشترازایران وعربستان در بحران های هردوکشور دخیل می باشد. دخالتی که به مسئله کرد های ترکیه منوط است نه به مسئله داعش ومخالفان میانه رو وتند رو حکومت بشار اسد. ازاینکه امریکا با کرد های شمال عراق وکرد های شمال سوریه همنوای دارد، باعث رنجش خاطر اردوگان شده است ؛ واردوگان هم درظاهر یا درعمل تمایل به نزدیک شدن به روسیه نشان داده است. تمایلی که امریکا را نگران ساخته است. درحالیکه ترکیه با مسئله کرد های خود درگیر است وایران هم دنبال کمربند شیعه ازقم تا جنوب لبنان می باشد ؛ وداعش هم مانع درسرراهش درجهت تکمیل کمربند یاد شده .درچنان شرایطی ، اسرائیل هم بیکار نه نشسته هم درامور سوریه دست می زند هم درمناطق اشغالی فلسطین به شهرک سازی شدت بخشیده است که امریکا یاحامی بزرگش را هم افسرده کرده است.افسردگی که رای ممتنع خلاف خواست اسرائیل درمسئله شهرک سازی درشورای امنیت دوروزقبل نماد آن می باشد.
درشمال عراق وسوریه هم ، حکومت ترکیه کمتریابیشترازایران وعربستان در بحران های هردوکشور دخیل می باشد. دخالتی که به مسئله کرد های ترکیه منوط است نه به مسئله داعش ومخالفان میانه رو وتند رو حکومت بشار اسد. ازاینکه امریکا واروپا با کرد های شمال عراق وکرد های شمال سوریه همنوای دارند، باعث رنجش خاطر اردوگان شده است واردوگان هم درظاهر یا درعمل تمایل به نزدیک شدن به روسیه نشان داده است. تمایلی که امریکا ودیگراعضای ناتو را نگران ساخته است. درحالیکه ترکیه با مسئله کرد های خود درگیر است وایران هم دنبال کمربند شیعه ازقم تا جنوب لبنان می باشد وداعش هم مانع درسرراهش درجهت تکمیل کمربند یاد شده .درچنان شرایطی ، اسرائیل هم بیکار نه نشسته هم درامور سوریه ولبنان دست می زند هم درمناطق اشغالی فلسطین به شهرک سازی شدت بخشیده است که امریکا یاحامی بزرگش را هم افسرده خاطرکرده است. افسردگی که رای ممتنع امریکا برخلاف خواست اسرائیل درمحکوم کردن شهرک سازی های آن درمناطق اشغالی فلسطین درشورای امنیت دوروزقبل نماد آن می باشد.
دربخش شرقی خاورمیانه ، یعنی افغانستان ، همه می دانند که سال ها است که پاکستان مصروف صادرکردن تروریسم وکشتار مردم این کشورمی باشد. تروریسمی که اول پای امریکا وناتورا به افغانستان کشاند ودوم خود پاکستان را درکنارافغانستان درمانده ساخت.اگر اکنون پاکستان ازدرگاه امریکا نا امید شده است وبدرگاه پکن ومسکو روی آورده است، ناشی ازسیاست کمک کننده به تروریستان می باشد. ترورستانیکه هم دین هم دنیای مسلمان ها وغیرمسلمان ها را خراب کرده اند. درمهارتروریسم وتامین صلح، حکومت افغانستان که خیر مانع ها ودشواری ها تارسیدن به صلح وثبات زیاد دارد. برخلاف ، درماندگی سیاسی پاکستان وبادارعوض کردن هایش بسیارمهم می باشد. مثلا، ماه گذشته ، پاکستان به شرکت فرماندهان نظامی خودش ، چین ، افغانستان وتاجیکستان در دوشنبه به گردهمای رفت تانشا دهد که دنبال پالیسی برای مهارتروریسم می گردد ودیروز درمسکو درگردهمای کشورهای چین وروسیه شرکت کرده است تا باصطلاح به مهارتروریسم درافغانستان کمک نماید. جالب این است که ، کنفرانس مسکو بدون شرکت افغانستان برگزار شده است. زهی مسخره گی ! یعنی درنبود حکومت افغانستان تروریسم درآن مهارکرده می شود! این هم شد سیاست آن هم سیاست درجهت براندازی ومهارکردن تروریسم. پس ، ازپکن ومسکو می خواهم اجازه دهند برایشان بگویم که رشد تروریسم درافغانستان دوعامل دارد: نخست ، نابکاری حکومت افغانستان ؛ دوم، تروریسم صادراتی پاکستان به آن . ازاین رو، ازکنفرانس مخالف تروریسم درمسکو که دیروز به شرکت چین ، روسیه وپاکستان برگزارشد ، کمکی درجهت مهارتروریسم فراچنگ نمی شود. بله ، به نفع روسیه وچین است که مرکزهای تروریست پروری درخاک پاکستان علیه افغانستان وکشورهای آسیای مرکزی را بسته نمایند. درغیر آن ، خود را زحمت ندهند!

نگاهی به رویداد های مهم سال 2016 درجهان

بخش نخست ، افغانستان
ابراهیم ورسجی
هفتم جدی 1395
سال 2016 ، سال خوبی برای افغانستان نه بود! به این خاطرکه، دردو ماه وبیست روز اول سال گذشته که برا بر بود به موسم زمستان سال 1394 ، تروریسم پراکنده درکابل وبخش های دیگر افغانستان ادامه یافت ؛ وحکومت وحدت ملی یا ملی نما هم بهبودی دراداره وامنیت ووضع اقتصادیی آورده نه توانست. وقتیکه با 21 مارس 2016 ، موسم بهار سال 1395 شروع شد، جنگ های بهاری وتابستانی طالبان هم شروع وهم ادامه یافت. همچنان ، نیروهای دفاعی- امنیتی افغانستان با وجود ضعف فرماندهی - اداره وتدارکات که ناشی ازدزدی کردن نان وجیب خرچ های سربازان توسط مقام ها ی بالای دفاعی وامنیتی بود، به دفاع ادامه دادند. کاریکه قابل ستایش می باشد!
درحالیکه ، دفاع مردانه وار نیروهای دفاعی- امنیتی دربرابر تروریستان ادامه یافت ؛ متاسفانه ، نزاع های رئیس جمهور ورئیس اجرائیه درجهت تقسیم صندلی های مهم وکمترمهم حکومتی درمرکز وولایت ها نا امیدی وفروپاشید گی اداری وسیاسی را درپی داشت. ازهمه تاسف باراین که ، کشمکش رئیس جمهور ورئیس اجرائیه بخاطر صندلی گیری های باد آورده به پایان نرسیده بود که سه رویداد دیگر خود نمای کردند: نخست، برخی رهبر چه های جهادی این ادعا را بلند کردند که مجاهدین ازحکومت بیرون رانده می شوند؛ دوم، حکومت درمانده هم شورای احزاب جهادی ای خود از کته شکم های تهی مغزرا ساخت ؛ سوم ، نزاع های درون حکومتی ؛ طالبان وگروه حقانی را گستاخترساخت! ازسوی دیگر ، برای تقویت آن ها، فرماندهی ارتش پاکستان برای ملیشه های مرزیی آن کشورفرمان داد که در ولسوالی های مرزی ننگرهار بنام داعش به جنگ علیه مردم ونهاد های دولتی حتا طالبان بپردازند.
ازهمه خنده داراین که ، حکومت کابل ازنهایت بی عقلی وبی نظمی ، حملات ملیشه های مرزیی پاکستان را حملات داعش نام داد. درواقع نام دادن ملیشه های مرزی پاکستان به داعش هم درننگرهارهم درفراه وجنوبی؛ درواقع، خدمتی بود که حکومت کابل به نظامی های پاکستانی کرد. مثلا، نظامی های پاکستانی برای برخی طالبان زیر فرماندهی ملیشه های مرزی خود به این خاطرنام داعش داده بود ند تا طالبان را میانه رونمایش داده آن ها را بنام مذاکرت صلح شریک حکومت لرزان کابل نمایند ؛ وامریکا هم درشروع باورکرده بود که داعش خطرناکتر است وطالبان میانه روباید با حکومت کابل وارد مفاهمه وصلح شوند ودراین راستا گفت وگوهای چهارجانبه ، درکابل ، اسلام آباد ودوحه راه اندازی شد.برخی افراد ستون پنجم که درحکومت منحط کرزی وزیر ورئیس هم بودند ، دردوحه از طالبان عذر خواهی هم کردند! عذری بد ترازگناه! بهرحال ، ازاین که پاکستان دوگانه بازی می کرد، یعنی هم جنگ را درهلمند وکندز وبغلان داغ کرد هم ملیشه هایش درننگرهار به نیروهای افغانستان حمله کردند، هم امریکا هم حکومت کابل از مذاکرات چهارجانبه دلسرد شدند.
باتوجه به چرخش یاد شده دررفتار امریکا ورئیس حکومت لرزان کابل ، هند سیاست افغانی خود را داغ ترکرد. مثلا، وقتیکه بند سلما با شرکت نخست وزیر هند افتتاح شد ومودی نخست وزیر آن کشوربرای افتتاح ساختمان پارلمان که به کمک کشورش ساخته شده بود ،ازطریق نوار با مسترغنی گفت وگوی افتتاحی کرد وهمچنان مسترغنی به دهلی نو دعوت شد؛ مزید برآن ، معاهده ی چاه بهارمیان کابل ، تهران ودهلی امضاشد، حکومت ونظامی های پاکستانی عصبانی شده حمله بنام داعش درننگرهار وجنگ درکند ز، بغلان وهلمند را گسترش دادند وترورهای هم درکابل ، وردک ، کنرها، پکتیکا،لوگر، ارزگان ، فراه و...صورت گرفت. دراین راستا ، درماه اکتوبر- میزان ، طالبان به کمک ستون پنجم برای چند روزکند زراگرفتند ودربغلان هم پیشروی کردند، اما نیروهای دفاعی افغانستان مرکزکند ز را پس گرفته ودربغلان هم به طالبان تودهنی زدند.دربدخشان هم ، ازپیش رویی طالبان جلوگیری به عمل آمد.
درحالیکه طالبان درمرکزکند ز وبخشی ازبغلان وبدخشان مهارشده بودند ، دو رویداد خوب ویک رویداد بد درافغانستان رویداد: رویدادهای خوب ؛ سرکوب طالبان درهلمند وتوبیخ پاکستان درکنفرانس امرتسر درهند توسط نخست وزیر هند درکنفرانس قبل آسیا ؛ ورویداد ناخوشایند ، بروز اختلاف میان رئیس جمهورمسترغنی ومعاونش آقای ژنرال دوستم بود.اختلاف آقای دوستم با مسترغنی این گونه شروع شد که اولی ، دومی را به تمرکزقدرت وانحصارگری وقوم گرای ملامت کرد. ملامت کردنی که فکرمی شد مانند اختلاف عبد الله وغنی خامو ش می شود؛ برخلاف ، نه تنها خاموش نه شد بلکه گسترش هم یافت وحکومت لرزان غنی- عبدالله را لرزان ترکرد.
آری ! گمانه زنی مبنی براینکه اختلاف آقای دوستم ومسترغنی مانند اختلاف مستران : غنی وعبد الله بزودی حل می شود، ناشی ازاین ساده انگاری بود که درشناخت دوستم اشتباه شده بود. به این خاطرکه، آقای ژنرال دوستم به اصل غیر دموکراتیک بودن قانون اساسی جورج بوشی برای نگهداشت کرزی درارگ اشاره کرده بود. چون ملا فهیم وملا خلیلی درلبه دستارخان قانون اساسی تمرکزگرا زا نو زده کم یا زیاد نان وجیب خرچی گرفته روزگذ رانی کرده بودند وعبد الله هم که خود را بنام اصل 50 و50 درصدی چوکی ها دلخوش کرده بود وکاری کرده نتوانست وهمه چوگی ها را مسترغنی ازافراد نالایق قوم وقبیله ی خود پُرکرد، دیگران گمان کردند که آقای دوستم مانند : ملا فهیم ، ملا کریم وعبد الله می باشد وبزودی به سردستارخان قبیله زده برمی گردد.
برخلاف ، آقای ژنرال دوستم درموضع خود استوارماند وعلت استوارماندش هم دو دلیل زیر می باشد:نخست، غنی وتیمش به خصوص دومی نه تنها درسرکوب طالبان توسط آقای دوستم درفاریاب وجوزجان کمک نکردند بلکه او را به نسل کشی هم متهم کردند. یعنی آقای دوستم که در ولایت های نامبرده طالبان تروریست را سرکوب می کند درواقع نسل پشتون ها را بر می اندازد. مسئله ی که خنده آور می باشد! دوم، درغورماچ به جان آقای دوستم وهمراهانش حمله تروریستی صورت گرفت که موفق نبود ودوستم هم امنیتی های زیر ذقن مستر غنی را مسئول حمله تروریستی بجان خودش وهمراهانش معرفی کرد. معرفی کردنی که رابطه نفر اول ونفردوم را خراب ترساخت.
بعد ازروبه وخامت گذاشتن رابطه ی مستر غنی وآقای دوستم، اول مسترغنی اعلام کرد که مسئله حمله به آقای دوستم درغورماچ را بررسی می کند که نکرد. شاید بی علاقگی آقای دوستم به برخورد کمرنگ مسترغنی به موضوع باعث شده باشد که بررسی پشت معرکه انداخته شود. پیش وپس از بی اهمیت شدن مسئله یاد شده، سه مسئله ی دیگر توسط مسترغنی روی دست گرفته شد: نخست، شورای صلح مسترغنی گفت وگو های معامله گرانه را با حکمتیار شروع ومتن معاهده دوطرفه هم امضا کرده شد؛ دوم، مسترغنی همان گونه گفت وگوها را با آقای نور سرپرست ولایت بلخ ورئیس اجرائی جمعیت اسلامی تکه پاره را هم گرم کرد ؛ سوم، بخش امنیتی ریاست جمهوری وداد ستانی اش مسئله اتهام احمد ایشچی به آقای دوستم را داغتر کردند. امریکا هم که مسئله را مهم گرفته بود، ارزیابی ادعای ایشچی را دراختیارخود گرفت، اما معلوم نشد که ادعای مدعی درست است یانه ؟ روشن است که ، دراختیار امریکا رفتن بررسی ادعای ایشچی علیه آقای دوستم توهین به غنی وعبد الله هم می باشد. به این معناکه ، بررسی ای یک ادعای دروغ یاراست علیه یک مقام حکومتی را هم با ید امریکا دراختیاربگیرد!
بهرحال ، بررسی دوسیه ایشچی به دا د ستانی داده شد وداد ستانی هم آقای دوستم را جلب کرد ودفتر او هم درخواست داد ستانی را بهوده نامید! ازاین رو، به صراحت می توانم بگویم که دست اندازیی امریکا دردوسیه ایشچی وبی اهمیت گرفته شدن درخواست داد ستانی توسط دفتر آقای دوستم چیزی بنام آبرو برای حکومت غنی وعبدالله باقی نگذاشته است. حکومتی که به باورخودش کمیته های انتخاباتی وبررسی های تخطی های انتخاباتی را تعیین کرده وادعا کرده است که انتخابات هم برگزارمی کند. انتخاباتی که درنبود تذکره نزد مردم، کشمکش رئیس جمهور ومعاون اولش وبهوده شدن مقام رئیس اجرائیه نزد قومندانک های جمعیت تکه پاره شده و... بسیارخنده آور به نظرمی رسد! بله ، طالبان هم نهایت کوشش خود را کردند ومی کنند تا ازشارید گی ای حکومت درنتیجه نزاع های درونی بهره برداری کنند وتاحدی هم کرده اند! دراخیر، به رئیس جمهوروتیم جاهل وباصطلاح تکنوکراتش وطرف های معامله اش چه جهادی نما ها وچه آقای دوستم وچه طالبان ، می گویم که افغانستان را به سوی بحران وآشوبی می برند که خود شان معلوم است که درمهارآن بی چاره هستند، حتا حامیان بیرونی شان هم بی چاره هستند وبی چاره تر خواهند شد! بله، یک راه بیرون رفت ازبحران وجود دارد وآن اینکه به یک اداره انتقالی نه مانند اداره انتقالی کرزی نادان بلکه یک اداره انتقالی متشکل ازکارفهمان درجهت برگزاری انتخابات تن دهند .درغیرآن ، خودشان وحکومت شان غرق وافغانستان را تباه می کنند!

Wednesday, 21 December 2016

جهان ؛ شاهد دو انقلاب سازنده ویک انقلاب تباه کارانه می باشد

ابراهیم ورسجی
اول جدی 1395
درگذشته های دورونزدیک ، سخن گفتن ازانقلاب هم تابو بود هم پیام آوررهایی توده های ستمزده ازحکومت های مستبد - تباه کار. برخلاف ، اکنون ، انقلاب کمتربارمثبت وبیشتر بارمنفی را حمل می کند وباید بکند به وِیژه درکشورهای مسلمان. به این خاطرکه ، انقلاب ها درپوره کردن وعده های اولیه ی انقلابی ها ورهبران انقلاب ها موفق نه شدند. مثلا ، انقلاب الجزایر علیه فرانسه ، دراین کشور کمک به تثبیت کثیف ترین استبداد ویران گرکرد؛ انقلاب ایران منجربه حکومت ملا ها وبازگرداندن این کشوربه قرون وسطی کرد ؛ وانقلاب جهادی های افغانستان عقب گردی بد ترازانقلاب ایران وظهور تروریسم طالبان را ممکن ساخت. برخلاف ، درجهان غیر مسلمان ، تحولات وانقلاب ها سا زنده وترقی خواهانه بود ند ومی باشند.
ازاین رو، بهتراست که ازانقلاب های سازنده وتباه کارانه یاد کرده نویشته را ادامه دهم. بله ، منظورم ازانقلاب های سازنده؛ نخست،
ظهور مجدد روسیه بعد ازفروپاشی شوروی درجهان؛
دوم، برآمدن ترامپ برخلاف ساختار سیاسی - اقتصادیی ویران گرانه درامریکا وتباه کاریی آن درجهان می باشد؛
سوم ،انقلاب تباه کارانه ، برآمدن تروریسم مذهبی درنتیجه حکوومت های استبدادی درجهان اسلام می باشد.
آری! برآمدن مجدد روسیه درسیاست منطقه وجهان را ازاین نگاه اولین انقلاب سازنده گرفتم که فروپاشی شوروی باعث دوتباه کاری زیرشده بود: نخست، درخلای ناشی ازفروپاشی شوروی ، پاکستان نظامی- ملای، عربستان وهابی وایران فقهی ، اول افغانستان را ویران کردند؛ دوم، تروریسم را تولید کردند ؛ وجورج بوش بنیاد گرای مسیحی هم با استفاده ازخلای ناشی ازفقدان شوروی هم تند روی مذهبی ای مسیحی - یهودی را تقویت کرد هم بنام جنگ علیه تروریسم ، تروریستان را توسط پاکستان وعربستان درافغانستان تقویت کرد هم با اشغال عراق وبه قدرت رساندن شیعه های متعصب طرفدار ایران دربغداد، جنگ های مذهبی را درعراق دامن زد تا درنتیجه ی آن داعش ظهور وعربستان، امارات وقطر کمرآن را بسته نمایند. افزون برآن ، وقتیکه بهارعربی فرارسید، درمصر حکومت منتخب مردم توسط کودتا زمین بوس کرده شد، حکومت قذافی را امریکا وانگلیس وفرانسه برانداخته 20 میلیارد دالر اسلحه را دراختیار تروریستان از صومالی تا شمال نیجریه گذاشتند.
وقتیکه بهارعربی به سوریه رسید، روسیه اعلام کرد که نمی گذارد سوریه ، لیبیا شود ؛ وجمهوری اسلامی ایران با حزب الله لبنانی وشیعه های عراقی اش به کمک حکومت نظامی اسد که از7 درصد علوی های سوری هم نمایند گی نمی کند، پرداخته آتش جنگ های مذهبی را درآن کشورمشتعل کرد ؛ وعربستان وامارات وقطرهم تند روی مذهبی رادراین کشور تقویت کردند. نتیجه این شد که 11میلیون مردم سوریه یا نصف آن ها آواره شدند ونیم میلیون آن ها کشته وزخمی شدند وایران وروسیه هم حلب را دوروزقبل مخروبه ساخته تحویل گرفتند وتهران فخرفروشی هم کرد که موفق شده است. بدا بحال این گونه موفقیت که خانه وکاشانه ی مسلمان ها را ویران وهزاران نفرشان را شهید وزخمی واسیرکرده است!
ازاین رو، بهترمی دانم که تباه کاری ازافغانستان تا لیبیا را انقلاب ویران گرانه بنامم ! بله ، واقعا ویران گرانه است ومسئولیت آن را هم حکومت های پاکستان ، عربستان وایران بدوش دارند. مثلا، پاکستان مسئول تباه کاری درافغانستان، ایران وعربستان مسئول تباه کاری درعراق، سوریه ویمن وبحرین می باشند. ترکیه هم دراین تباه کاری ها بخاطرمهارخیزش کردهای خودش سهم دارد! درلیبیا هم ، معلوم است فرانسه وانگلیس مسئول درجه اول تباه کاری وامریکا مسئول درجه دوم آن می باشد ونتیجه کارشان هم به نفع تروریستان تمام شده است.ازاین رو، حق دارم حکومت های مستبد وتروریستان مسلمان را مسئول انقلاب ویران گرانه از کابل تا ترابلس بدانم ووحقیقت تلخ هم همین است!
دراین راستا، می توانم بگویم که فروپاشی شوروی خالیگاهی درمنطقه وجهان ایجاد کرد که کمک کرد به پاکستان وعربستان وایران تا تند روی وتروریسم مذهبی را تقویت نمایند. امریکای زیر رهبری جورج بوش هم که دربنیاد گرای دُم وشاخی کوتاه تر ازطالبان والقاعده نداشت، بنام جنگ علیه تروریسم طالبان ، طالبان ریشورا برکنار وطالبان نیکتای پوش را به قدرت رساند ؛ ودومی هم کمک به فربه شدن برا دران ریشوی خود کرد ند وباید می کردند واکنون هم می کنند! ازآن هم بد تر،جورج بوش وتونی بلیر ، بنام رابطه میان صدا حسین والقاعده که دروغ بود واصلا خود شان چنان رابطه ی راداشتند، حکومت صدام حسین را برانداخته شیعه های طرفدارایران را حاکم بغداد ساختند. شیعه هاهم سنی ستیزی کرده داعش را تولید کردند. عربستان وپاکستان هم طالبان پاکستانی والقاعده را ازپاکستان به عراق برده کمرداعش را بسته کردند. جالب این است که ، عربستان هم بداعش کمک کرد هم ازامریکا خواست که ائتلاف علیه داعش بسازد. ائتلافی که بینی داعش راهم زخمی نکرد! روسیه که بعد ازفروپاشی حکومت قذافی ، گفته بود که نمی گذارد سوریه ، لیبیا شود، بدفاع ازحکومت وحشی بشار اسد پرداخت که نتیجه ی آن ویران شدن سوریه می باشد.
بهرحال، بر آمدن روسیه جدا ازویرانگری اش درسوریه ، یک فایده دارد وآن اینکه درحال پُر کردن خالیگاهی ناشی ازفروپاشی شوروی می باشد. خالیگاهی که کمک به پاکستان کرد تا افغانستان ومنطقه را میدان خیزتروریسم مذهبی بسازد. درخاورمیانه هم ، وارد شدن روسیه باعث می شود که توازن قوا برقرار وکمک به مهارتروریسم نماید. همچنان ، دانالد ترامپ ، رئیس جمهور منتخب امریکا هم گفته است که با روسیه همسوی درمبارزه علیه تروریسم می کند. من درحالیکه همسوی ترامپ با پوتین درمبارزه علیه تروریسم را ستایش می کنم، به آن ها پیشنهاد می کنم که بدانند که حکومت های استبدادی ازگونه ی حکومت کنونی سوریه عامل برآمدن تروریسم می باشند. پس، کمک به تشکیل حکومت های قابل قوبل مردم ازکابل تا لیبیا کنند تا تروریسم مهار شود!
بهرحال ، من هم بر آمدن روسیه درسیاست جهان را انقلاب نامیدم هم بر آمدن ترامپ را. امعلوم است که ، برآمدن روسیه توازن قوا درمنطقه وجهان ایجاد کرده تروریسم ویکه تازی امریکای جورج بوشی را مهارمی کند؛ وبرآمدن ترامپ با وعده های که کرده است؛ واقعا، رویداد انقلابی می باشد. مثلا، ترامپ ، هیلاری کلنتن وبارک واوبامارا پایه گذارداعش نامید که اعتبارامریکا را درداخل وخارج کمرنگ کرده اند واوهم اعاده قدرت امریکا را می کند.همچنان، مسترترامپ به اعضای ناتو وعربستان ودیگرشیخ های عرب گفت که مفت دیگرمورد حمایت واقع نمی شوید. یعنی ازدفاع حکومت های نامرد می شما هزینه می خواهم. هزینه ی که منبع مالی تروریسم را تضعیف می کند. افزون برآن ، ترامپ گفته است که منافع امریکای ها را قربانی بلند پروازی های بیرون مرزی یا جهانی نمی کند. سخنی که بسیاری کشورها را خرسند وعده ی را غمگین ساخته است. بهرحال ، یک ماه بعد ، مسترترامپ وارد کاخ سفید می شود. امید وارهم هستم که به سخن های که گفته ووعده های کرده است جامه ی عمل بپوشاند. اگرچنین کند، بدون شک، انقلاب می آورد. انقلابی که به نفع امریکا وجهان می باشد.

Monday, 19 December 2016

پیشنهادی به جوانان تاجیک

ابراهیم ورسجی
29 قوس 1395
چند روزقبل ، یک مقاله زیرعنوان" وضع تاجیک ها درحکومت باصطلاح وحدت ملی نویشته بودم ودرآن به برخی دشواری های تاجیکان ودیگرقوم های افغانستان اشاره کرده بودم. درحالیکه درآن نویشته بیشتر به موقعیت تاجیک ها درحکومت ودشواری های همه اقوام اشاره نموده بودم، دراین نویشته که بدون شک ادامه ی آن می باشد ، پیشنهاد های خود را به جوانان تاجیک نموده اشاره های به دشواری دیگرقوم ها وهمه ی افغانستان می نمایم.
درشرایط کنونی ، واقعیت تلخ این است که ، ناتوانی عبد الله / رئیس اجرائیه در تحقق سهم 50 درصدیی همکاران انتخاباتی اش که درمیان آن جمعیتی های قومندان - بی نظمی- بحران رهبری زده جمع تمرکزقدرت دردست رئیس جمهور سهم عمده داشتند؛ باعث عدم رضایت جمعیتی ها ی آشوب زده شده است. بله ، برای بهبود یا بد ترشدن اوضاع جمعیت ، داوری را به خوانندگان می سپارم. بهرحال، قومندان عطامحمد نور، سرپرست ولایت بلخ با درنظرداشت ناتوانی ای رئیس اجرائیه درتحقق سهم 50 درصدی درحکومت وحدت ملی،ازدرمعامله با رئیس جمهور غنی وارد شده است که باعث شده بسیاری جوانان تاجیک به او تاخت وتازنمایند! درباره ی دستاورد معامله نور با غنی ، همین قدرمی گویم که تکرار تجربه ناکام فهیم وعبد الله وقانونی می باشد نه کمتر ونه بیشتر.
ازاین رو، به جوانان تاجیک پیشنهاد می کنم که زیاد بالای جمعیت وبقایای شورای نظارمتوفا حساب بازنکنند که پیشمان می شوند! البته ، بدو دلیل: نخست ، جمعیت مطابق تعریف سیاست وحقوق وجامعه شناسی سیاسی مدرن یک حزب سیاسی نیست که توقعات جامعه درشرایط کنونی را برآورده نماید؛ دوم، جمعیت وشاخه تحمیلی - نظامی اش یعنی شورای نظار، درویران کردن کابل وشمالی دومنطقه دارای اکثرا مردم تاجیک ، سهم عمده داشتند.البته سهم نامبرده به معنای توجیه یاحمایت ازحزب اسلامی ، جنبش ملی ، اتحاد اسلامی، حزب وحدت اسلامی ودیگردسته ها ی خرد ودرشت درویرانی کابل نیست!
افزون بر نقش ویران گرانه ی جمعیت وشاخه نظامی اش درویرانی کابل وشمالی آن هم بخاطر فقدان سازمان ورهبری، بعد ازجنگ علیه تروریسم ، افراد مسلح فهیم به هدایت خلیلزاد میله تفنگ راهم به گونه ی اخطار به استاد ربانی رهبر ناتوان وضعیف جمعیت نشان دادند تا جمعیت را حذف وباند شورای نظار دارای امتیاز درزیر ریش کرزی ، نوکر سیا وآی اِس آی شود که شد. بله ، فهیم چنان غلطی را درحق استاد ربانی مرتکب شد وخوب هم برای تقویت قبیله گرای کرزی رقصید وبعد ازکمای کردن پول های دالریی زیاد وتوزیع ساحه های تجارتی با سهم داری کرزی برادران درکابل ، مرد ودفن شد. این که ، بعدا بر سر قبرفهیم چه نازل می شود، منتظر باید ماند! ازاین رو، به هم وطنان پنجشیری ام می گویم که مرده فهیم رل برای جلوگیری ازبی حرمتی های بعدی به پنجشیر انتقال بدهند! همین که بدفاع اززرداد راهگیر، به عکس شهید احمدشاه مسعود بی حرمتی شد، درباره آینده ی قبرفهیم داوری را به دوستان پجشیری ام می سپارم!
اما برای جمعیت تکه - پاره - قومندان - تریاک - لاجورد - زده که هرکس وناکسی بنامش درکابل وولایت ها دفتری برای استفاده جوی بازکرده است، آینده ی نمی بینم. یعنی به همان اندازه که گذشته ی جمعیت منفی بود ، آینده اش هم منفی می باشد. اگرفرزند استاد شهید وچند قلاش ودوپه ی دیگر درکابینه وولایت ها پرسه می زنند، به معنای مفیدیت جمعیت نیست. بله، بااید اضافه کنم که جهادی ها وطالبان آینده ندارند وتنها بخاطرآشوب وتروریسم وبی نظمی ونبود حکومت است که زنده مانده اند؛ وتاریخ هم درباره شان داوری تلخ خواهد کرد.
بنا برآن ، برای جوانان تاجیک پیشنهاد می کنم که به چهار مسئله توجه کنند: نخست، قومندان ها وقاچا قبران ومافیای مواد مخدر ولاجورد ، جمعیت را خورده وهضم کرده اند. یعنی نه به نفع تاجیک ها بود ونه آینده دارد. دوم، اگرقضاوت را برحضورغنی وکرزی و... دربالای حکومت متمرکزکرده پشتون ها را موفق بدانند ، اشتباه بزرگ می کنند. زیراکه، کرزی وغنی وطالبان درزیان رساندن به پشتون ها وهمه مردم افغانستان گوی سبقت را ربوده اند! یعنی پشتون ها کمترازتاجیک ها ودیگر قوم ها دررایط کنونی زیان ندیده اند! سوم ، جوانان تاجیک دنبال پیداکردن بدیل نو درشرایط نو بگردند نه لاش گندیده ی جمعیت وشورای نظار؛ چهارم، جوانان تاجیک بدانند که ژنرال دوستم با انتقاد ازتمرکزقدرت دردست رئیس جمهور ودوری گزیدن ازو، بسیاربه نفع ازبیک ها کارکرده است ، تاکمک فهیم به کرزی ومعامله نورباغنی. دراخیر،اگر جوانان تاجیک درباره ی ساختن بدیل جمعیت متوفا علاقمند باشند، آماده هستم که برای آن ها مشوره ی دوستانه به نفع تاجیک ها وهمه ی قوم های افغانستان بدهم!

Monday, 12 December 2016

دلم بحال واژه های جهاد ومجاهد ازنگاه قرآن می سوزد

درعلم زبان شناسی ، هرواژه بارمعنای وذهنی ای خاصی دارد که بهتراست درکاربردش بی مهری ونا سنجید گی واقع نه شود. متاسفانه، فربه شدن جهل وتعصبات قومی- ایدئولوژیک - گروهی اجازه نمی دهد که واژه ها کاربرد درست وجایگاه خاص خود را درزبان ادبی وروزمره ی افغانستان پیدا کنند!
اگرچه ، درافغانستان ، یا قربانگاه ایدئولوژی ها وارزش ها کمترواژه ی مانده است که مورد تهاجم جهل وتعصب وجزم اندیشی واقع نه شده باشد؛ بازهم ، برای اینکه ازدرا زیی نویشته پرهیزکرده باشم، تنها به واژه های جهاد ومجاهد وغارت آن ها توسط دزدان وتباه کاران بسنده می کنم ؛ وعلت تمرکزبرهردووا ژه یاد شده هم این است که ، درشروع امروز، درباره ی نمایش تاجرمآبانه وروی سری غرب زده ی دختریک رهبرچه ی جهادی نوشته بودم که سکوت کند وکاری نکند که برای خود وپدرش مزاحمت خلق نماید.درواقع ، نویشته ی من بیشتربارانتقادی- فرهنگی داشت نه بارسیاسی.
بعدا ، وقتیکه به صفحه ام درفسبک رفتم ، دیدم که جا هل ها وروزمزدان کم سواد که توسط شبکه های نان دهنده استخدام شده اند تا با داو ودشنام نان بخورند، چرندیات گفته بودند تا حق نان دهنده را اداکنند. اگرچه تعداد سربازان مزدور- برای نان درمقایسه با ستایش گران نویشته ام یک درصد هم نمی شوند، بازهم به این گونه سربا زان روزمزد می گویم که "ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست"! یعنی مکس ها باید درمرداب ها بروند که عرصه فرهنگ نه جای خود شان است ونه جای نان دهند گان شان!
دراین راستا ، مسئله در ناک این است که واژه های جهاد ومجاهد را دزدان وتباه کاران وجاسوسان سه ونیم دهه می شود که مصادره کرده باخد مت به استعماروارتجاع وتوحش وویرانی افغانستان به لجن کشیده اند. درحالیکه این واژه ها جز فایده رساندن برای مردم مسلمان ودین ووطن شان ونقد حاکمان مستبد معنای دیگری ندارند.اگرچه آگاهان کشورفهمیده اند که چه برسر دین ووطن شان بنام جهاد توسط مجاهدان نمایان نازل شده است؟ بازهم ، بسنده نمی کند که تنها به فهمیدن موضوع قناعت کرده به ارذال واوباش موقع داده شود تا بنام دین وجهاد ومجاهد به عوام عوام فریبی ادامه دهند!
باتوجه به گفته های بالا ، ازدوستان با فرهنگم درصفحه فسبک می خواهم که کمربه مبارزه درجهت پاکسازی محیط فرهنگی ازارذا ل واوباشی بسته نمایند که زندگی مادی مردم افغانستان را تخریب کرده وکوشش دارند محیط معنوی- فرهنگی ای آن ها رانیز تخریب نمایند. آن هم تخریب کاری درلباس دفاع ازجهاد ومجاهد که خوب هایشان بیشتردرجنگ های گروهی کشته شده اند وزن ها وفرزند های آن ها درکابل ومرکزهای ولایت ها گداگری می کنند وزشت ترین های آ ن ها با خد مت به شبکه های جاسوسی ومافیای مواد مخدر مصروف شراب نوشی وتباه کاری ورشوت وغارتگریی منابع روی زمینی وزیر زمینی مردم می با شند ودستاورد شبه بزرگان شان هم ویرانی کابل ، تروریسم ، حضورناتو وحکومتی می باشد که با صدقه امریکا ، کانادا ، استرالیا ، اروپا وهندوستان زنده مانده است! ازهمه خنده داراینکه ، حامیان دیروزجهادی نمایان ازتروریستانی حمایت می کنند که درصورت عقب نشینی امریکا ونا تو ازافغانستان که قابل پیش بینی می باشد، بنام حامیان دولت شروفساد روانه زباله دان تاریخ شان می کنند!

Friday, 9 December 2016

بمناسبت گرا می داشت روزجها نی حقوق بشر

ابراهیم ورسجی
نزدهم قوس 1395
بتاریخ دهم ماه دیسامبر1948 میلادی برابربه بیستم ماه قوس 1327 خورشیدی ، منشور جهانی حقوق بشر درمجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد. ازاین رو ،همه ساله روز دهم دیسامبر - بیستم ماه قوس ،به حیث روز جهانی حقوق بشر درسراسر جهان گرامی داشته می شود. شا یان یاد آوری است که ،از56 عضو وقت سازمان ملل 48 عضوآن به منشورجهانی حقوق بشر رای مثبت وچند عضو آن رای منفی داد ند ؛ وکشورهای که به منشور جهانی حقوق بشر رای منفی یا مخالف دا د ند این ها بود ند : اتحاد شوروی ، جمهوری فید رال یوگوسلاوی ،اوکراین، جمهوری بلاروس ،لهستان،چکسلواکی ، رژیم اپارتاید / جدای نژادها درافریقای جنوبی وعربستان؛ ودربیرون سازمان ملل ،کلیسای کاتولیک رومی به منشوررای منفی داد.
معلوم است . ازکشورهای مخالف منشور جهانی حقوق بشر، اتحاد شوروی ویوگو سلاوی وفات کرده اند وکشورهای بیرون شده از شکم آن ها منشور یاد شده را پذیرفته اند.چکسلواکی به جمهوری های چک وسلواک تقسیم وهردو شان منشوررا پذیرفته اند.اوکراین ولهستان هم منشوررا پذیرفته است، اگرجمهوری بلا روس پذیرفته باشد، روشن است که عمل کردش دردشمنی با منشور حقوق بشرمی باشد.رژیم اپارتاید/ جدای نژاد ها درافریقای جنوبی جای خود را به جمهوری افریقای جنوبی داده است.جمهوریی که مدافع منشور شده است! شایان ذکر است که ، پیش از درگذ شت شوروی ویوگوسلاوی ، کلیسای کاتولیک رومی در سال 1962 ، منشور جهانی حقوق بشر را پذیرفته بود. برخلاف ، عربستان تا کنون منشور جهانی حقوق بشر را نه پذیرفته است واستدلالش این است که قرآن قانون است ودر موجود یت آن به حقوق بشر نیازی نیست. به اطلاع عربستان وبنیاد گرایان وتروریستان هم فکرش برسانم که قرآن کتاب قانون نیست اما درکنار عرف ، منبع قانون است که همه کشورهای مسلمان غیر ازعربستان این اصل را پذیرفته اند.
واقعیت این است که عربستان یک کشور بدون قانون ودارای حکومت فردی- خاندانی- قبیلگی است که ستم گری خود را درزیر سایه قانون دانستن قرآن پنهان کرده است. گسترش تروریسم مذهبی از لیبی تا افغانستان وکمک عربستان به آن ؛ نشان داد که این کشور بنام اسلام کارهای مخالف اسلام بیشتر وکاری هم در سازوارگی با اسلام نمی کند. جالب این است که ، مخالفت عربستان با منشور جهانی حقوق بشر، تاثیری بر اهمیت وارزشمندی این ارزش بزرگ جامعه ی بشری نگذاشته است ونمی گذارد. به خاطرکه ، مدافعان حقوق بشر منطقی تر وانسانی تر از مخالفان آن ثابت شده اند.
بطورنمونه ، اتحادیه اروپای در سال 1950 ، کنوانسیون اروپای حقوق بشررا شکل داده درجهت تحقق حقوق بشر فعالیت کرد ومی کند. درواقع ، کنوانسیون اروپای حقوق بشر تاثیرمثبت گذاشت بر کلیسای کاتولیک رومی تا در سال 1962 منشورجهانی حقوق بشررا پذیرا شود. جای تاسف این است که ، پذ یرش منشور جهانی حقوق بشرتوسط کلیسای کاتولیک رومی باعث نه شد که مرکز های فقهی مسلمان ها مانند: ازهر، دیو بند ، نجف وقم به نفع یا تایید منشور حقوق بشر کله شور بدهند. ازاینکه ، مدارس فقهی مسلمان ها تابع اراده حکومت ها بودند ومی باشند ، فکرمی کنم که نتوانستند ارزش تایید منشور جهانی حقوق بشر توسط کلیسای کاتولیک را درک نمایند.
ازهمه اسف باراین که ، حکومت های مسلمان غیر از عربستان همه که منشور جهانی حقوق بشررا رسما پذ یرفته اند ، اما درجهت تحقق آن گامی برندا شتند. مثلا، نظامی های پاکستان غربی از25 مارس 1971 تا 16 دیسامبر 1971 ، سه میلیون شهروندان حقوق بشر طلب پاکستان شرقی - بنگله دیش کنونی را شهید وده میلیون آن ها را به شمول هند وهای بنگال واداربه هجرت به هند کردند. ترکیه ، عراق ، ایران وسوریه هم در حق کرد های خود حقوق بشررا رعایت نکرد ند وبرخورد عربستان با شیعه ها وبرخورد ایران با سنی ها هم ترسناک می باشد. همچنان که ، درافغانستان ، بی انصافی های زیادی بر هزاره ها صورت گرفته است. دربخش غربی خاورمیانه ، اسرائیل هم که بسیاری شهروندانش از اروپا وامریکا آمده بود ند ، به گونه ترسناکی حقوق بشریی فلسطینی ها را لگد مال کرد. به این معنا که ، مسلمان ها به خصوص قوم ها یا ملت های خاورمیانه دررابطه به حقوق بشروعمل کردن مطابق آن، مشکل فرهنگی دارند. مشکلی که جمع صهیونیسم ، یهودی ها را هم بیمار کرده است تا حقوق بشریی فلسطینی ها را لگد مال نمایند.
اگر چه ، کشورهای عربی- اسلامی ، به جز عربستان ، همه منشور جهانی حقوق بشررا پذیرفته اند ، اما درجهت تطبیق آن زحمت نکشیدند وعدم زحمت کشی آن ها هم نه مخالفت اسلام با حقوق بشر بلکه استبداد دوام دار حاکم بر مسلمان ها وملاهای توجیه گرشان می باشد. جالب این است که ، حکومت های مستبد مسلمان که از دین به خصوص فقه وملاهای رسمی وسیله ساخته اند برای کسب اطاعت مطلق از عوام وسرکوب روشنفکران وفرهنگیان ،نتوانستند که اززیرفشارمنشور جهانی حقوق بشر فرار نمایند. ازاین رو، حقوق بشر باصطلاح اسلامی خود را دربرابر منشورجهانی حقوق بشرجهانی ساختند.
بطورنمونه ، کشورهای اسلامی در سال 1990 میلادی در قاهره گرد هم آمده حقوق بشر اسلامی را ساختند. درحقوق بشر اسلامی ساختن در کنفرانس قاهره ، مسئله جالب یا خنده داراین است که جمهوری اسلامی ایران وعربستان که درباره دین که خیر حتا درباره خدا وحدت نظر ندارند ، درساختن حقوق بشر اسلامی همنوا شد ند. وقتیکه ایران وعربستان در ساختن حقوق بشر اسلامی هموا شوند ، می توان گمانه زنی کرد که حقوق بشر شان چیست ؟ ازاینکه درباره منشور حقوق بشر وحقوق بشر اسلامی درکتاب" اسلام ، غرب وحقوق بشر" ابراز نظر کرده ام ، به آن بسنده کرده درباره حقوق بشر اسلامی همین قدر می گویم که فشرده ی همان فقه های شاه وشیخ زده ی شیعه وسنی می باشد که تنها کلماتش پس وپیش شده است. ازهمه خنده دار اینکه ، کشورهای مسلمان به همان حقوق بشر اسلامی قاهره هم تعهد عملی نشان ندا د ند.
بهر صورت ، اینکه کشورهای مسلمان به حقوق بشربا وجود پذیرش رسمی عمل نکرد ند ومزید بربی عملی حقوق بشر اسلامی را دربرابر آن ایستاد کرد ند ، نمی توانند ازاین اصل فرار کنند که دوران استبداد سپری شده است. در سپری شدن دوران استبداد هم ، منشور جهانی حقوق بشروانفجار اطلاعاتی ای برخاسته ازفن آوریی آگاهی بخش- رهای بخش اثر تعیین کننده داشته ودارد. اثری که غفلت ازآن استبداد قبیلگی- نظامی- مذهبی را زمین بوس می کند. ازاین رو ، ازحکومت های مستبد - شکست خورده وفرهنگیان مسلمان می خواهم که دوکار زیررا بکنند: نخست ، حکومت ها همان گونه که منشور جهانی حقوق بشررا رسما پذیرفته اند به آن عمل کنند؛ دوم ، فرهنگیان باید به مبارزه فرهنگی روشنگرانه پرداخته حکومت ها را درجهت تطبیق حقوق بشر زیر فشار قرار دهند. درغیرآن ، عربستان وهابی و ولایت فقهی ایران که هردو نفت وگازهم دارند ؛ درهمراهی با ائتلاف نظامی ها وملاهای پاکستانی، با فربه کردن گروه های تروریستی مانند : داعش ، خیزش مردمی ، القاعده ، النصره ، طالبان ،بوکو حرام ، دین ودنیای مسلمان ها ا تیره وتارخواهند ساخت!

Thursday, 8 December 2016

حجاب اجباری ودین اجباری؛ درمخالفت باقرآن قراردارند

درآن زمان که جنگ وغارت عرب بدوی بنام فتوحات ودراصل برای جزیه وزن وزمین وزر به پایان رسید واسلام قبیله زده بریده از قرآن واخلاق زیر فشار فرهنگ ایرانی ومصری وسوریانی وهندی قرار گرفت وفارسی زبان ها وبرخی مصری ها فقه وعقاید را برای دفاع از اسلام بدویی زیر فشار مدنیت رفته ترتیب دادند ، اول جنبش فلسفی معتزله به میان آمد تا قرآن را تفسیرنو کند و دربرابرآن فرقه ی اشعری توسط خلیفه تقویت شد که نتیجه ی آن تضعیف فلسفه وفربه شدن حنبلی گری بود که وهابیت ،القاعده وطالبان رادرشرایط کنونی تولید کرده است.معلوم است که ضعف تفکر فلسفی وفقه تابع خلیفه وسلطان وملا، دستاورد انحراف از قرآن درآن برهه ی زمانی بود.بعد ازآن هم غزالی به جهاد علیه فلسفه بر خاست که نتیجه ی اش ادامه ی ستمگری خلیفه وغارت سلطان وریاکاری ملاهای رسمی بود ومی باشد.پس،بهتراست که به یک نمونه آغازین هم اشاره کنم وآن اینکه خلیفه منصور ابوحنیفه را زندانی کرد تا درزندان مرد یا شهید شد وشاگردش ابویوسف را قاضی قضات مقرر کرد واو هم برای توجیه فقهی کردن غارت گریی خلیفه ، کتاب" خراج " را نوشت.ازآن زمان تا کنون ، فلسفه دان ها تکفیر وملاهای مخالف حکومت توهین وشاه وشیخ تاکه توانستند مردم سواری کردند.شاه وشیخی که بعد از ظهور غرب مدرن واستعمارآن ، نوکر استعمار شدند ونتیجه جنایت استبداد معلوم است که در اروپا رنسانس ونهضت اصلاح دینی ودرجهان اسلام اخوان المسلمون ، ملی گرای نا کام ، کودتاهای نظامی ، کمونیسم بیماروسازمان های اسلامی بی خبراز نهضت اصلاح دینی درمسیحیت می باشد که تروریسم مذهبی را در اهل سنت وولایت فقیه را دراهل تشیع تولید کرده است.
اگر نتیجه ی بی خبریی مسلمان ها ازفلسفه ونهضت اصلاح دینی در مسیحیت را خلاصه کنم، نتیجه این می شود که اول فلاسفه تکفیر ووهابی گری تتقویت شد ودوم استبداد شاه وشیخ فربه شد. فربه شدن شاه وشیخ هم دوپیامد دارد:نخست، گرفتار سازمان های تروریستی شدن اسلام ؛دوم، اسیر ساختن زنان بنام حجاب بدون اینکه به قرآن وحدیث های روایت شده توسط زنان پیامبرص نگریسته شود. تاحدی که من درافغانستان،ایران،پاکستان ، هند،بنگله دیش، امارات ،عربستان ومصر دیده ام،بنام حجاب بر زنان ستمی می شود که اگر پیامبر ص زنده شود وبنگرد،تعجب خواهد کرد که چه برسر دینش شاه وشیخ نازل کرده اند؟ بله،برداشت من این است که شاه وشیخ بعد از معتزله ، فلاسفه را چنان تکفیر کردند که عوام که پذیرفت حتا خود فلاسفه هم قبول کردند که کافر هستند! اکنون،درایران، عربستان،افغانستان ومناطق قبایلی پاکستان،بنام حجاب وچند زنگی برزنان ستمی می شود که بی سوادان شان از نادانی تحمل اما با سوادان شان مانند فلاسفه کافرمی شوند ویا قبول می کنند که کافرهستند.برای اینکه ، از محرومیت روبه فزونی زن ها بنام حجاب تحمیلی جلوگیری کرده شود،به نفع مولوی های دارای دانش دینی- دنیایی می دانم که جنبش حق خواهی زنان درمراکش را مطالعه کرده کمک به زنان کنند تا دین گریزنشوند.اگر این کاررا نکنند،سکولاریسم دین گریز ترکیه ی اتاترک به سراغ شان می رسد البته که خشن تر ازآن. بله،سکولاریسم دین ستیز ترکیه را به مراتب از حکومت وهابی عربستان وولایت فقهی ایران مفید تر به اسلام می دانم. مثلا، دوسال قبل،موسسه گالوپ یک موسسه ی امریکای بعد ازبررسی ای زمینی اعلام کرد که بیشترین شمار مرتدان درعربستان یافت می شوند. یعنی عکس العمل دین ستمگر- حکومتی الحاد می باشد. درایران هم،استبداد ولایت فقیه نسل نو شهری را ازدین فراری داده وتازه با حجاب تحمیلی زنان را به فرار ازدین وادار می کند.اینکه درمیان مسلمان های کشورهای غربی،بیشترین کلیسا رو ایرانی می باشند؛بدون شک، دستاورد استبداد ولای می باشد.

Tuesday, 6 December 2016

فیدل کاسترو ؛ روی بسیاری رهبران انقلاب های قرن بیستم را سیاه کرد

ابراهیم ورسجی
17 قوس 1395
فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا، بتاریخ 25 ماه نوامبر برابر به 5 ماه قوس 1395 ، به عمر90 سالگی درگذشت. روحش شاد ویادش گرامی باد! اگرچه درباره شخصیت وانقلاب کاسترو ، درروز مرگش مطلبی نوشته وکارنامه اش را مختصرا بیان کرده بودم .اما این نویشته را درادامه ی نوشته ی قبلی به این خاطرمی نویسم تا هم شخصیت وکارنامه ی کاسترورا درمقایسه به کارنامه ی دیگررهبران انقلاب های قرن بیستم بیان کنم وازمردم غیورافغانستان که پوز شوروی تجاوزگررا بزمین کوبیدند، ستایش کنم.افسوس که کمونیست های اماتور وقصاب افغانستان نتوانستند ازکاسترو بیا موزند ورهبران جهادی افغانستان هم با بزرگترین انقلاب قرن بیستم بازی کرده کشورما را تحقیر وکاری کردند که اول کابل را ویران وطالبان را تروریست را به کمک باداران پاکستانی شان تولید کردند ودوم زمینه سازی به جنگ علیه تروریسم کرده حکومتی را زیر رهبری طالب کرزی وغنی ای درمانده ایجاد کردند که با کمک مالی امریکا واروپا زنده است!
بهرحال ، برای روشنی انداختن درباره دیگر انقلاب های قرن بیستم ، ازانقلاب روسیه شروع می کنم. واقعیت این است که انقلاب روسیه یک کود تا بود نه یک انقلاب. به این خاطرکه، حکومت تزاری را منشویک ها درماه مارس 1917 سرنگون کرده بود ند وبلشویک ها حکومت انقلابی را با کود تا درماه اکتوبر1917 سرنگون ونام آن را انقلاب سوسیالیستی نامیده خود ستای کرد ند. ازاین که ، ولادی میرپوتین چند ماه قبل لنین را این گونه تعریف کرد که بمی را درزیر پای روسیه منفجر کرد که زیان آن پس ماندگی این کشوردرمقایسه با غرب می باشد. با تایید نظر پوتین درباره انقلاب روسیه، دیگر بحثی درباره آن نمی کنم.
بعد ازنقلاب روسیه ، انقلاب چین در ماه اکتوبر 1949 زیرفرماندهی مائوزیتنگ رخ داد. انقلابی که ازنظر استقلال خواهی چین دربرابر امریکا وشوروی موفق ومائوزیتنگ با انقلاب فرهنگی کمرآن انقلاب را شکست؛ وآنچه که اکنون بنام توسعه اقتصادی درچین دیده می شود، کارنامه دینگ شیائوپنگ است نه مائو. بهرحال، چینی ها مائورا به حیث شخصیتی که هویت سرکوب شده شان را دربرابر استعمارژاپن وتوسعه طلبی امریکا وشوروی احیا وقوت بخشیده است پاس می دارند وباید پاس بدارند.
بعدازانقلاب چین ، انقلاب کوبا درماه ژانویه 1959 به رهبری فیدل کاسترو رخ داد. انقلابی که حکومت مستبد باتیستا ی وابسته به امریکا را بعد ازیک جنگ چریکی سرنگون ویک حکومت خود گردان را درزیر زنخ امریکا برای بیشترازنیم قرن ادامه داد. فیدل کاسترو دراصل یک مرد آزادی خواه وعدالت خواه وغیرکمونیست بود ورابطه با مسکو وپنکن نداشت، اما مداخله امریکا درامورکوبا به خصوص فرستادن نوکران سیا درخلیج خوک ها درسال 1963 وسرکوب خوک ها درخلیج خوک ها توسط فیدل وچه گوارا، رهبر انقلاب کوبا را وادارکرد که متحد شوروی شود. اتحادی که درآغازیازده روزی را درتاریخ قرن بیستم ایجاد کرد که نزدیک بود میان مسکو وواشنگتن برخورد اتومی شود. بله، برخورد اتومی نه شد وامریکای زیرفرمان کنیدی قول داد که دیگر درکوبا مداخله نمی کند وشوروی هم راکت ها وزیردریای های مجهز به کلاهک های اتومی خود را ازمرزهای آبی کوبا بیرون کرد.
بعدازیازده روزیکه جهان را تکان داد، فیدل کاسترو مصروف گسترش آموزش وپوروش وفقر زدای درکوبا شد. کوشش ومصروفیتی که باعث شد که کوبا اکنون بی سواد ند اشته باشد بی خانه نداشته باشد وبهترین سامانه ی آموزشی - بهدا شتی وخد ماتی درجهان را داشته باشد. بله ، درکوبا ، بی خانه وبی سواد وجود ندارد، اما درامریکا وآلمان ، میلیون ها بی سواد وبی خانه وجود دارند . با وجود موفقیت فیدل کاسترو درعرضه خد مات وبهداشت وآموزش وپروش، بسیاری ها گما کرده بود ند که حکومت فیدل بعد ازشوروی زیرفشارامریکا نابود می شود .این گمانه زنی ازاین نگاه موجه بود که با فروپاشی شوروی، درآمد ناخالص ملی کوبا از8 میلیارد دالر به 2 میلیارد دار پایین آمد.اما فیدل وحکومتش طوری کشور را اداره کرد ند 26 سال بعدازمرگ شوری و با وجود فشارامریکا ادامه یافت. باید حکومت فیدل ادامه میافت ؛ به این خاطرکه ، درآغازانقلاب ، فیدل به کوبای ها گفته بود که یا وابستگی ، یا تنهای ومن تنهای را بروابستگی ترجیح می دهم ومردم هم گفته اش را پذیرفته بود ند.
افزون برادامه ی حکومت انقلابی ، فیدل وانقلابش نمونه شد برای انقلابی های امریکای لاتین وافریقا. اینجانب که ستایش ها ومذ مت ها ازفیدل را بعد ازمرگش پی گیری کردم؛ برایم معلوم شد که اوباما رئیس جمهور درحال مرخصی امریکا درباره او گفت که تاریخ درباره اش داوری می کند؛ ودانالد ترامپ رئیس منتخب امریکا ، فیدل را دیکتاتوربی رحم نامید وجستین ترودو، نخست وزیرکانادا برخلاف رابطه دوستانه ی پدرش با فیدل، اورا دیکتاتور بی رحم نامید. غیرازآن ها، تمام رهبران جهان به شمول پاپ رهبر کلیسای کاتولیک اورا ستایش وکمونیست های حزبی به شمول رهبران چپ امریکای لاتین ، فیدل را چهره جاویدانه ی تاریخ والگوبرای انقلابی های دیروز وامروز وفردای جهان نامیدند.
بعدازانقلاب کوبا که ازدستاوردهایش یاد کردم، انقلاب الجزایر درسال 1962 به رهبری احمد بن بلا روی داد.انقلابی که درسال 1965 با کود تای حواری بومد ین سرنگون وحکومت مستبدی را برمردم آن کشوربارکرد که مردم به اداره استعماریی فرانسه دعا کرد ند. مثلا، باری درشبکه الجزیره ازیک نویسنده الجزاری خواندم که گفت :" درانقلاب به استقلال رسیدیم وآزادی خود را ازدست دادیم." بعد ازانقلاب الجزایر، انقلاب ویتنام در آوریل 1975 پیروزشد وازهمان روزپیروزی معامله با بانک جهانی کرده بخشی ازساختار اقتصاد سرمایداری شد. بهرحال ،دستاورد اقتصادی اش زیاد خراب نیست! بعدازانقلاب ویتنام، درفوریه 1979 ، انقلاب ایران روی داد. آیت الله خمینی پیش ازانقلاب در نوفل لیشاتو در اطراف پاریس گفته بود که :" آزادی را به مردم ایران میاورد وحکومتی می سازد که درآن کمونیست ها هم حق فعالیت می توانند داشته باشند.همچنان، ملاها را به مساجد وتکیه خانه ها برگشتانده اجازه شرکت درحکومت نمی دهد."
برخلاف، حضرت آیت الله حکومت ملاها را درریع پسین سده ی بیستم ساخت. دراین زمینه، روزی دراخیر سال 1358 در تلویزیون جمهوری اسلامی دیدم که روانشاد مهند س بازرگان به روانشاد آیت الله خمینی گفت:" درپاریس وعده های دادید که اکنون خلاف آن ها عمل می کنید"! حضرت آیت الله فرمود:" خدعه کرد یم ی یعنی فریب کاری کرد یم"! خدعه ی که دستاورد ش حکومت کنونی ایران می باشد. حکومتی که 40 درصد مردم ایران را زیرخطر فقر برده است وشمار روسپی ها که دردوره شاه به پنج هزارنمی رسید تنها درتهران به سه میلیون رسیده است. درسیاست خارجی هم ، شعارمرگ برامریکا را برخلاف منافع ملی ایران مقدس ساخت تامنزوی ومحاصره شود ودررابطه با عرب ها کاری کرده است که جنگ شیعه وسنی را داغ کرده است. جنگی که اکنون به نفع ایران معلوم می شود، اما دربلند مدت برای ایران بسیار مرگبارتمام خواهد شد!
بعد ازانقلاب اسلامی ایران، بتاریخ 27 آوریل 1992 برابر به هشتم ثور 1371 ، جهادی های افغانستان موفق شدند. موفقیتی که اول کابل را ویران کرده آبروی جهاد ضد کمونیستی را ریختاند ودوم زمینه سازی برای ایجاد طالبان توسط پاکستان وعربستان یا مدافعان جهاد کرد؛ وطالبان والقاعده با دست داشتن دررویداد یازدهم سیپتامبر 2001 جاده سازی برای جنگ امریکا وانگلیس علیه تروریسم کردند. جنگی که حکومت تروریست پرورطالبان - القاعده- آی اِس آی را مرخص وحکومت های طالب کرزی وغنی را به میدان آورد. حکومت های که 140 هزارمیلیون دالرکمک های امریکا واروپا ودیگرکشورها را غارت وموفق نه شدند که سه میراث ساخت شوروی ، یعنی: سرک های پخته ی کابل وکابل تا مرزهای کشورهای همسایه، سیلو/ نان پزی کابل وتونل سالنگ را ترمیم نمایند. افزون برآن ، تروریسم، هیروئین ،اعتیاد، فقر وبیکاری را چنان درافغانستان گسترش داده اند که جوانان روبه فرار به سوی غرب نهاده ومعتادان تمام کوچه ها- پس کوچه های کابل ومرکزهای ولایت ها را پرکرده اند ؛ وتروریستان هم کم نه آمده موفق شدند بخش های روستای درجنوب وبرخی روستاهای شمال کشوررا اززیرسلطه حکومت مرکزی برون وقانون بد وی خود را جاری نمایند.

Sunday, 4 December 2016

تند روان وتروریستان مذهبی نما با استفاده ازضعف فرهنگی حکومت ؛ شاخ ودُم درآورده اند

ابراهیم ورسجی
خوب شد که برخی اعضای شورای نام نهاد ملی هم متوجه شده ا ند که بنام فرهنگ اسلامی در نهاد های تربیتی ومساجد افغانستان ؛ تروریستان ، تند روان وخشونت کاران مذهبی یا مذهبی نما تولید وتربیت می شوند! اگرچه این تحرک اعضای پارلمان بجاست، اما بسیارناوقت متحرک شده اند.مثلا،باریاست جمهوری کرزی ووزیر معارف شدن فاروق وردک ، دونوکرپاکستان وطالبان شاخته شده،شبکه های تند رو- تروریست پرورپاکستانی وارد عرصه فرهنگی وتربیتی افغانستان شدند. دراین زمینه،اسناد فراوان وجود دارد که ده ها هزارشهادت نامه دروغین توسط وزارت معارف برای بی سوادان وتروریستان حتا افراد پاکستانی توزیع شده ووزارت قبایل وسرحدات هم دراین بخش کمتر ازوزارت معارف کارنکرده است.وازهمین طریق واشتباهات وزارت های تحصیلات عالی واطلاعات وفرهنگ ، وملاگریی وزارت حج واوقاف، تند روان وتروریستان وارد مکتب ها - فاکولته ها ومساجد شده اند ، هم به حیث استاد هم به حیث شاگرد وکارمند.سال گذشته که هفته نامه " انسان گرای " را درکابل پخش کردم ؛ با واکنش های جاهلانه همان تروریستان وتند روان مواجه شدم ودرک کردم که چقدر این جنایت کاران وجاهلان درافغانستان رخنه کرده وازدین وفرهنگ با استفاده ازضعف فرهنگی وزیران حکومت بهره برداری می کنند.
بطورنمونه،یک مضمون از یک دانشمند مسلمان خارجی زیرعنوان" قرآن کتاب قانون نیست" پخش کردم ودیدم که جهل ونادانی وتروریسم وخشونت بنام دین درافغانستان شاخ ودم درآورده است. جای تاسف این است که، دوزن را که دوستان برایم معرفی کرده بود ند که یکی اش استاد فاکولته ودیگرش فاکولته خوانده بود ودرهیات تحریرهم نام شان را گرفتم ؛ ازتند روان وتروریستان بیشتر ازهمه همان باصطلاح استاد کم سواد بخاطرمقاله یاد شده عصبانی شده بود.استادیکه نه فهمیده است که قانون درقرن بیستم ازغرب وارد کشورهای مسلمان شده است.نگاهی به سابقه واژه قانون درافغانستان ، نشان می دهد که دروقت ساختن قانون درحکومت ظاهرشاه،موسی شفیق وپدرش مولوی ابراهیم درباره فقه وقانون نزاع کردند وشفیق به پدرش قبولاند که فقه دیگر است وقانون دیگر ؛ وقانون هم که معلوم است که مسئولیت های حکومت ونهادها ومردم ومناسبات باهمی شان را تعریف می کند.درآن نزاع ، قانون تثبیت شد وپدروپسرکه خدا بیامرزد شان کار های خود رابه حیث فقه دان وقانون دان به پیش برد ند.ازسوی دیگر،چند نفر ازاین تند روان وتروریستان با من تلفونی گپ زدند واخطاریه هم دادند. برایشان گفتم که من تنها نویسنده نیستم دراین شهر شهردارهم بودم ونیروی بشری عامیانه وروشنفکری هم دارم ودربرابر خشونت تان در صنف ها واداره هایتان آمده لت وکوب تان می کنم. زیراکه، برای بی منطق ، منطقی غیراززور کارآمد نیست! اگرچه اکنون موقتا دربیرون کشور هستم ، کوشش دارم که به کابل برگشته با ازسرگرفتن پخش انسان گرایی جبهه روشنفکری دینی یا اسلام میانه رو - عقلانی را درکوبیدن این وحشی ها وجاسوسان پاکستانی فعال خواهم کرد. با وجود اینکه ، دربیرون کشورمی باشم،خوشحال هستم که فن آوری مدرن به من این امکان را داده است که ازنظر فرهنگی درافغانستان حضور داشته باشم. بهرحال،ازوکیلانیکه موضوع تند روی وتروریسم مذهبی نمارا درپارلمان مطرح کرده وبه وزارت های مربوطه هشدارداده اند حمایت می کنم وازآن هامی خواهم که درزمینه جدی به پیش بروند که فردا دیرخواهد شد!

Friday, 2 December 2016

درافغانستان ،ملاها میان مبارزه فرهنگی واید ئولوژی سرگردان شده اند

بخش چهارم
دوازدهم قوس 1395
ابراهیم ورسجی
درهمه کشورهای مسلمان ، ملاها تکان مثبت خورده اند؛ برخلاف، درافغانستان تکان قهقرای خورده بنام مبارزه فرهنگی به مبارزه ایدئولوژی بدون فهم درست ازاید ئولوژی پردا خته سرگردان شده اند. من که بیشترازچهاردهه می شود که با جریان های مذهبی افغانستان چه مدرسه ی- ملای وچه دانشگاهی ای اخوانی سرسری انگاروزرپرست شده سروکاردارم؛ بیشتر ازدانشگاهی ها ، ملاها را سردرگم یافتم. سردرگمی ای که برای د ین ود ین داران زیان های تلافی نا پذ یری را بارکرده است. زیان های که تروریسم طالبان یک نماد آن وتکفیرگری نماد دیگرش وتفسیر غلط ازجهاد ازآن دوی قبلی هم درد سر آفیرین ترمی باشد.
بنابراین، لازم است که به گذ شته برگشته با رابطه های که دردوره لیسه با بقایای مولوی های دیوبندی درشمال افغانستان داشتم ودردوران مهاجرت به پاکستان ملاهای پاکستانی را نیزشناختم وبا یاد گرفتن زبان اردو به مطالعه ی فرهنگ مسلمان ها درهند پرداخته معلوماتی گسترده ی یافته فهمیدم که مرگ مولوی های دیوبندی وگسترش مولوی های پاکستانی چگونه به فرهنگ مذهبی - برد باردر مدارس درکنار مسجد های افغانستان ومعلومات فقهی هرچند کم وکهنه ی ملاها ی وطن ما زیان رساند؟
بله، من تنها از زیان افغانستان از پا یان دوره مولوی های دیوبندی وشروع فعالیت های بد ثمرمولوی های پاکستانی شکوه ندارم بلکه ازبی خاصیتی وکم دانشی وبی ثمریی ملاهای رسمی فارغ شده ازدانشکده شرعیات ودانشگاه الازهرمصرهم که برخی شان مصنوعی بزرگ شده اند ناراحت می باشم. به این خاطرکه، درزمان مولوی های دیوبندی درافغانستان نه مطبوعاتی بود نه روزنامه های دینی ونه مجله های مبلغ دینی ویک مجله دروزارت اطلاعات وفرهنگ ، پیشتر اداره مستقل مطبوعات ، نشرمی شد وچنان توسط حکومت وملاهای رسمی ای آن سانسورمی شد که چیزی برای دین ودین داران باقی نمی گذاشت. به سخن دیگر،شرعیاتی ها وازهری ها هم درآن دوره هم دردوره ی کنونی که انفجار اطلاعاتی انقلاب فرهنگی- ذهنی ببار آورده است، چیزی برای عرضه کردن نداشتند وندارند.
بهرحال، درهمان دوره بود که ایدئولوژی کمونیسم ازطریق ترجمه های ایرانی ونوشته های حزب توده وارد افغانستان شد وتکان عصبی در دانشگاهی ها وملاهای پیردیوبندی که اخیرین روزهای عمرخود را سپری می کردند وملاهی تازه وارد شده ازپاکستان هم وارد کرد. درواقع، تکان ناشی ازاید ئولوژیی کمونیسم درافغانستان هم خوب بود هم خراب. خوب به این خاطرکه، هم درفرهنگ زمخت وملاهای خواب برده هم درذهن های استا دان دانشگاه کابل چه شرعیاتی وچه سکولارنما که برون ازنوت های صنفی شان چیزی نمی دانستند، شوربرپا کرد! خراب به این خاطرکه ، برخی فریب کار ها وخود فروخته ها میدان دارمبارزات اسلامی- کمونیستی- فاشیستی شده حکومت را ترساندند. حکومتی که هم ازمذهب برای عوام سواری بهره برداری می کرد هم ازرشد آگاهی مذهبی مردم می ترسید هم ملی گرا بود هم وطن فروش. ازهمه ترسانک این که ، حکومت افغانستان که موروثی نوکربود وبعد ازنابودی هند برتانیا وحکومت های نو ظهورهند وپاکستان با پاکستان نزاع مرزی خلق کرد تا شوروی به نوکری قبولش کند؛ وشوری هم بخاطرحضورپاکستان دراتحادیه های نظامی ای غربی آن را به حیث نوکرپذیرفت.
دررابطه به نوکری ای حکومت افغانستان به شورویی کمونیستی، مسئله جالب این است که شوروی بخاطر50 میلیون مسلمان درجمهوری های آسیای مرکزی وشمال قفقاز ازرشد اسلام گرای درافغانستان وایران می ترسید وحکومت کابل هم به این باوربود که کمونیست های افغانستان ملحد هستند وپایگاه مردمی ای پیدا نمی کنند که حکومت قبیلگی را نابود کنند. ازاین رو، نسبت به کمونیست ها مهربان ونسبت به فعالان مسلمان به این لحاظ که پایگاه مردمی پیداکرده می توانند خشونت بکاربرد. درواقع ، نوکران شوروی وحکومت افغانستان که نه نوکرایدئولوژیک بلکه نوکراستراتژیک آن بود ؛ دربرابر فعالان مسلمان وحدت پیداکردند. وحدتی که کودتا کرد ودردوره جمهوری روسی محمد داوود خان به سرکوب اسلامی ها برخاسته آن ها را بدامن پاکستان انداخت.
پاکستان که ازپشتونستان خواهی حکومت های نامردمی افغانستان عصبانی بود ، رفتن برخی مبارزان مسلمان به پشاور برایش موقع داد تا بیشتر بالای ملاهای افغانستان سرمایه گذاری کند. سرمایه گذاری بالای ملاها به این خاطر که ، تفکر ملی گرای درآن ها وجود ندارد .ازاین رو، ملاگرای پشتون را دربرابر پشتو گرایی پشتونستان خواه قرارداد. اگر به استاد ریانی ومسعود ، پاکستان موقع نداد که حکومت بسازند، بیشتر به فقدان دانش تاریخی- سیاسی- اداریی خود شان وفارسی زبان بودن شان تعلق داشت. شاید کسانی سوال کنند که چرا به کرزی وغنی پشتون پاکستان موقع نداد ونمی دهد؟
درپاسخ پرسش یاد شده ، باید بگویم که کرزی از طریق آی ایس آی به سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا معرفی شده بود تا برای پاکستان کارکند. چون کرزی توسط زور دالر وبرخی قومندانک های جهادی ارگ نشین شده بود ، نتوانست دوکاررا بکند: نخست ،نتوانست با دالر امریکا برای پاکستان آن گونه که لازم بود کار کند . دوم، نتوانست بقا یای جبهه متحد مخالف پاکستان را نابود کند.اگرچه عده ی ازآن ها را ترورکرد، اما ترورهای که بود ند خواست پاکستان رابرآورده نمی کرد! ازاین سبب،پاکستان طالبان وبرخی ملاها را دربرابرحکومت کرزی تجهیزکرد. غنی هم معلوم است که در امریکا بود وتنها از سیاست پاکستان دربرابر فارسی زبان ودیگر قوم ها برای تقویت طالبان حمایت می کرد که قناعت بخش نبود.اگر چه عربستان وپاکستان غنی را حمایت کردند تا بقایای جبهه متحد را ازمیدان بیرون کند وژنرال دوستم هم درکنارش ایستاد شد.اما طرح ریاست جمهوری غنی وریاست اجرائیه ی عبدالله عضو شورای نظار، کمک پاکستان به غنی را صعیف کرد؛ ورابطه تازه عربستان با عبدالله وجمعیتی ها ناشی ازناامید یی آن ازغنی وکارکردش می باشد.
ازاین رو، پاکستان برگشت به همان تجربه استفاده موفق ازملاها وطالبان آن هم به شکل تروریستی یا ضد اسلامی آن. درشرایط کنونی که عربستان زیرفشار ایران درخاورمیانه قرار گرفته است وحضور هند وکمکش به حکومت افغانستان زیاد شده است ،پاکستان که سیاست افغانی اش کلان وجیب هایش خالی است ودربازسازی افغانستان نقش بازی کرده نمی تواند؛دوباره به مذهب وملا روی آورده وازآمادگی عربستان برای سرمایه گذاری در مدارس ومساجد افغانستان برای تقویت تند روی وهابی ضد حنفی وضد شیعه بهر برداری می کند.اگرچه وهابی های پاکستانی- افغانی خود را مخالف شیعه وسازگار به فقه ابوحنیفه می دانند،اما دروغ می گویند ودردشمنی با حنفی ها همان گونه هستند که دشم شیعه می باشند.درواقع،همین گونه وهابی گریی درظاهر سلفی عامل عمده گسترش تند روی وخشونت مذهبی درافغانستان می باشد. وهابی گری که هم تروریست برای طالبان فراهم می کند هم نفرت میان شیعه وسنی را دامن زده برد باری مذهبی افغانستان را ضرب صفرمی نماید.ازاین رو،از مولوی ها وملاهای متعهد به فقه حنفی وفقه جعفری وفقه اسماعیلی وفرهنگیان افغانستان می خواهم که مبارزه سختی را علیه تند روی مذهبی ریالی- کلداری عربستان وپاکستان آغاز نمایند.درغیرآن، تند روان وتروریستان دین ودنیای مردم افغانستان را ازاین هم خراب ترمی کنند! ادامه دارد.

Wednesday, 30 November 2016

درهیچ کشوراسلامی ، مانند افغانستان فرهنگ اسلامی تد ریس نمی شود

بخش سوم

دهم قوس 1395
ابراهیم ورسجی
درهمه کشورهای مسلمان ، دانشکده های بنام شرعیات ودرایران بنام الهیات ، بخشی ازدانشگاه ها بکارمشغول هستند که درآن ها: فقه ، عقاید ، تفسیر، ادبیات عرب،تاریخ اسلام وفلسفه ی اسلامی تدریس می شوند. درسو لیسه هاهم، مضامین عقاید وتفسیرزیرعنوان دینیات تدریس می شود وازتدریس فرهنگ یا ثقافت اسلامی خبری نبود ونیست. به این خاطرکه، اصلا چیزی بنا م فرهنگ اسلامی وجود ندارد. بله، فرهنگ ملی وجود دارد که مضامین دینی در درون آن حضوردارد وزیرعنوان تفکراسلامی یا ایدئولوژی اسلامی بعد از هجوم ایدولوژی کمونیسم درنیمه نخست سده بیستم به کشورهای مسلمان، به حیث واکنش مطرح شد که دارای اهمیت بسیارهم می باشد.
تاجائیکه در40 سال اخیر، من به حیث یک فعال فرهنگی شاهد بودم ومی باشم، فکراسلامی بیشتر زیرعنوان ایدئولوژیی اسلامی متحول شد واندیشمندانی مانند: ابوالاعلی مودودی درهند،سید قطب درمصر، بازرگان، مطهری، طالقانی وشریعتی درایران ،محمود صواف درعراق،وشماری ازدانشمندان دیگرازسوریه، لبنان ، سودان والجزایر، واژه ایدئولوژی اسلامی را بکاربرد ند وبازماند گان شان هنوزهم بکارمی برند.
برای اینکه بحث طولانی نشود، ازبحث درباره کاربرد ایدئولوژی اسلامی درهند، پاکستان، مصر وایران خود داری کرده تنها به کاربرد آن درافغانستان بسنده می کنم. معلوم است که درافغانستان، مبارزان مسلمان سویه تولید اندیشه نداشتند وندارند؛ ازاین رو، مصرف کننده اندیشه اسلامی هند، پاکستان وایران شد ند. البته با این فرق که ، اندیشه اسلامی مصر، هند وپاکستان را ازترجمه های مترجمان ایرانی گرفتند. مثلا، وقتیکه "ویژگی های ایدئولوژی اسلامی " نوشته سید قطب توسط سید هادی خامنه ترجمه وبه افغانستان آمد، کاربرد ایدئولوژی اسلامی در فرهنگ جوانان مسلمان که بعدا به جمعیت اسلامی وحزب اسلامی تجزیه شدند،معمول گردید. وقتیکه "احیای فکردینی" ازاقبال ، توسط علی اصغرحکمت ترجمه ووارد افغانستان شد وغلامرضا سیدی ، نوشته های مودودی ودیگرنویسندگان پاکستان وهند را اززبان های عربی وانگلیسی به فارسی برگردان کردند وبرگردان هایشان وارد افغانستان شد، تفکراسلامی مصر،ایران وهند وپاکستان وارد افغانستان شد.
درزمینه ، تاسف من این است که فارغان دانشکده شرعیات کابل وفارغان دانشگاه الازهرمصرموفق نشدند که آثارمصری هاراترجمه کنند ویاخود شان تولید فکری ارایه نمایند. ازسوی دیگر، وقتیکه "آشوب بزرک" نوشته دکترطه حسین را شفیق وجدان ترجمه کرد، حکومت شاهی افغانستان نگذاشت که توزیع شود وعلت آن این بود که ازاشتباهات دوران خلافت پرده برداشته بود ؛ ودرافغانستان که ، ملاها یزید راهم قابل نقد نمی دانند ، سانسورشد. درپاکستان وهند هم که ابوالاعلی مودودی "خلافت وملوکیت"را نوشت، ملاها عصبانی شده به لعن وطعن او پرداختند.
جالب این است که ، درفرهنگ مسلمانی- پیشرفته ی مصر والازهرش ، طه حسین بخاطر نوشتن" آشوب بزرگ" تکفیر نشد؛ ودرفرهنگ شبه مسلمان پاکستان، ملاها مودودی را بخاطرنوشتن" خلافت وملوکیت" ، نفرین کردند ؛ ودرافغانستان هم ، حکومت شخصی ظاهرخان وملاهای درباری اش ترجمه "آشوب بزرگ" را مجوزپخش ندادند.ازاین رو، می توان گفت که درافغانستان جهل بنام دین دربرابرفکردینی چاقوکشی کرده ومی کند.بله، باید که جهل بنام مذهب چاقوکشی کند! به این خاطرکه، درجای که عقل ومنطق به پایان خط می رسند، بی منطقی وتکفیروخشونت وارد میدان می شوند که شدند ووضع رقت بارکنونی افغانستان که بنام دین ، مسلمان ها کشته می شوند را رقم زد!
باتوجه به گفته های بالا، من به حیث یک مسلمان وفعال فرهنگی مشکل افغانستان را بیشترفرهنگی می دانم . بله، مشکل فرهنگی افغانستان باعث شد که این کشورتنها کشوری باشد که نتوانست مدرنیسم را پذیراشود. مسئله ی که تند روی مذهبی را به تروریسم مذهبی تبدیل واول کابل وشمالی را ویران کرد ودوم باعث پیاده شدن ارتش امریکا وناتو بنام جنگ علیه تروریسم به افغانستان شده کمک به ایجاد وادامه ی حکومتی کرد که بدون کمک مالی ونظامی امریکا می میرد! بهرحال،تغییر سیاسی آسان وتغییر فرهنگی دشواروزمان گیرمی باشد؛ وپاکستان که خود ش مانند افغانستان مشکل فرهنگی دارد تلاش می کند که باکمک به تروریستان وتند روان مذهبی کشورما را هم کنترول کند هم درلباس مذهب توحشی مذهبی را برآن غالب نماید تانسل آگاه ونوگرای دینی وغیردینی آن فراروبرای تند روان وتروریستان جاخالی کنند! خوشبختانه، نمونه ی ازموفقیت پاکستان درزمینه نمی بینم!
نگاهی به گذ شته ، نشان می دهد که افغانستان با وجود عقب ماند گی فرهنگی ومصرف کننده تولیدات فرهنگی ایران بخاطرهمزبانی بودن، برد باری ومدارای مذهبی داشت. متاسفانه، با وفات مولوی های افغانستانی فارغ مدرسته دیوبند ودیگرمدارس هند بخاطر حایل شدن پاکستان میان افغانستان وهند وتشریف آوری مولوی های پاکستانی، نابرد باری مذهبی وارد افغانستان شد. مزید برآن، جنگ علیه شوروی وحضورسردسته های مجاهدان ومهاجران درپاکستان ؛ به نظامی های منافق پاکستانی موقع داد تا به کمک ملاهای عقب مانده خود، تند روی مذهبی رادرافغانستان گسترش دهند؛ وعربستان که از جمهوری اسلامی وادعاهایش برعراق وصادرکردن انقلاب اسلامی به دیگرکشورهای عربی ترسیده بود، کمک به تند روی مذهبی حتا صادرکردن وهابی گری یا نمونه تند رو وخشن - عقل گریزاسلام ازطریق پاکستان به افغانستان کرد تا شیعه ستیزی حتا حنفی ستیزی وفارسی ستیزی نماید.اگرامروز ما تند روی وتروریسم مذهبی درافغانستان داریم، نتیجه ترس عربستان ازایران، ونزاع مرزی قبلی حکومت های افغانستان با پاکستان وفرصت طلبی پاکستان وبهره برداری نادرست آن ازملاهای ساده وطالبان بی دانش افغانستان می باشد. فکرمی کنم که بزرگترین ابزارما باید تقویت میانه روی دینی دربرابر تند روی وتروریسم دینی نما- صادراتی ازپاکستان می باشد. کاریکه هم حکومت هم آگاهان ومولوی ها فروخته نه شده ی افغانستان باید کمرهمت بسته آن را انجام دهند. درغیرآن، تروریسم وتند روی مذهبی دین ودنیای آن ها را خراب می نمایند! ادامه دارد.

Monday, 28 November 2016

با انتقاد ازفرهنگ یا ردآن ، کسی گنه کار یاکافرنمی شود

بخش دوم
هشتم قوس 1395
ابراهیم ورسجی
دربخش نخست این نوشته ،هم ازفرهنگ تعریف کردم هم ازدیدگاه قرآن ، مومن به مسلمان هارا بازتاب داده به ملاها پیشنهاد کردم که تکفیرنکنند که درتکفیر خود شان به دین ضربه می زنند.این هم درعصر انفجاراطلاعاتی که بی دینان ودین گریزان ودشمنان دین چه بومی وچه غیربومی مسلح تر ازملاها می باشند ومی توانند آن ها را مسخره نمایند! بهرحال، مشکل ملاها این است که تعریف ازفرهنگ چه فرهنگ ملی وچه فرهنگ اسلامی مورد نظر خود ارایه نمی کنند وعدم ارایه تعریف باعث می شود که مسایل اعتقادی مسلمان ها را پشت معرکه انداخته مسایل فرهنگی وعامیانه وروزمره را جایگزین آن ها نمایند که تاحدی کرده اند.
بله ، تنها فهم بهترازقرآن می تواند باعث رفع این گونه کج اندیشی ها شود.مثلا، قرآن مسئولیت پیامبرص را براندازی شرک ، تبلیغ کتاب با حکمت، تزکیه نفس ومجادله با کفار به شیوه نیکو تعیین کرده است نه ریشه کن کردن فرهنگ.درباره فرهنگ وبرخورد با آن، قرآن واسلام اصل عرف یادستاوردهای تاریخی ای بشررا پذیرفته است.ازاین رو،درکشورهای اسلامی هم قرآن وسنت هم عرف منبع قانون پذیرفته شده اند وعرف هم همه خوبی های فرهنگی وعقلی بشر در طول وعرض تاریخ می باشد.
ازاین رو، بهتراست که با استناد به فرهنگ وتجربه تاریخی ای بشر،وضع دین وفرهنگ اسلامی - مسلمانی را درکشورهای مسلمان بازتاب دهم.اکنون، درجهان، 57 کشورمسلمان با جمعیت اکثرا مسلمان ودارای اقلیت های مسیحی،یهودی، هندو، زرتشتی و...حضوردارند.کشورهای که اسلام یک عامل موثردرفرهنگ شان می باشد.عاملی که دربرخی کشورها بیشترموثر ودربرخی کمترموثر می باشد.اقلیت های مسلمان هم درشرق وغرب جهان با دین وباوروفرهنگ های خود محترمانه یا غیرمحترمانه زندگی می کنند.دراین راستا، مسلمان ها چه عامی وچه ملا باید بدانند که برخورد انسانی شان با اقلیت های نامسلمان کمک به بهبود وضع اقلیت های مسلمان درجهان غرب وشرق می نماید.روشن است که اسلام برخورد خوب با اقلیت ها به خصوص با مسیحی ویهودی ها را به حیث اهل کتاب تایید وستایش کرده است.
بد بختانه، دربسیاری کشورهای مسلمان، فقه یا مومن به ملاها ومشغله تاریخی- نان آور شان درجای اسلام نشسته وابزاری شده برای شاه وشیخ تا برای ادامه قدرت خود هم اسلام را ابزار ومسخ کنند هم مردم را فریب داده آگاهان مخالف حکومت گریی غیرمسئولانه یا به گفته ی قرآن عدل گریز وغیرشورای را سرکوب وساکت نمایند.همچنان، برخی کشورهای مسلمان فرهنگ قوی وبرخی هم فرهنگ ضعیف دارند وفرهنگ ضعیف شان به دین زیان هم رسانده است.مثلا، ایران، هند ، مصر واندونیزی دارای فرهنگ قوی ، ترکیه فرهنگ غرب زده وعربستان فرهنگ قبایلی وپاکستان فرهنگ کمرنگ هندی- مسلمانی دارد وکوشش می کند که خود را دین مدارنشان دهد.بنگله دیش که جمعیت مسلمان بیشترازپاکستان ودین داریی بهترازآن دارد زیان های ازپاکستان دیده است که ازهند ندیده است.معلوم است که وضع اسلام درهند بهترازوضع آن درپاکستان می باشد.علت خرابی وضع اسلام درپاکستان درقیاس باهند، ائتلاف منافقانه ی نظامی ها وملا ها می باشد که طالبان تروریست را تولید کرده واسلام را دین تروریست پرورمعرفی کرده وبه فرهنگ برد بار افغانستان ازطریق طالبان تروریست یا تولید مدارس خود زیان بزرگ رسانده است.جالب این است که ، همه ملاهای متعصب وکم دانش افغانستان که برخی ازآن ها تکفیر کردن مسئولیت مذهبی شان شده است ، تولید ائتلاف نظامی ها وملاهای پاکستانی می باشند.ازاین رو، شماری بسیارشان طالبان را بخاطرتروروکشتارمسلمان ها تکفیرنمی کنند ویک خطای لفظی یک فرهنگی یانیمه فرهنگی مسلمان را بهانه کرده به تکفیرش می پردازند!
ازاین رو، بهتراست که با مرزکشی میان فرهنگ ومعتقدات مسلمان ها این بخش ازنوشته را پایان دهم.معلوم است که فرهنگ مجموعه متشکل از باورها،رسم ها ورواج ها، زبان وادبیات، هنر وفلسفه ،تاریخ ،موسیقی ؛ وخلاصه، تمام هستی معنوی ومادی یک قوم یا ملت می باشد که ازدیروزبه حیث میراث برای امروزآن مانده است.ازسوی دیگر، درفرهنگ ، عناصردینی وکفری وخرافی و...حضوردارند ؛ یعنی فرهنگ اسلامی وجود ندارد وفرهنگ مسلمانی وجود دارد ومسئولیت عالمان ونواندیشان دینی می باشد که عناصر دینی آن را فربه وعناصر شرکی- خرافی ای آن را لاغرنمایند.متاسفانه، کارهای که اکنون برخی ملاها درافغانستان می کنند نه تنها عنصر دین را درمتن بزرگ فرهنگ وخرده فرهنگ های جامعه فربه نمی کند بلکه لاغرهم می کند.ادامه دارد.

Sunday, 27 November 2016

ملاها بدعت گذاری کرده اند؛ یعنی فرهنگ را درسطح مسایل ایمانی بالاکرده اند

ابراهیم ورسجی
هفت قوس 1395
درروزهای اخیر،ملاهای افغانستان با تبدیل فرهنگ به زبان فارسی / ثقافت به زبان عربی، به اصل ایمانی وچماق سازی ازآن بدعت تازه درفرهنگ مورد نظرخود آفریده اند. مثلا، آقای منصور یک عضو پارلمان گفته است که ثقافت اسلامی رایج درمد رسه ها ومساجد ودانشگاه ها تروریست تربیت می کند؛ وملاهاهم به تکفیر او پرداخته اند. ازاین رو، بعد ازامروز، کوشش می کنم تا نوشته های مختصری درباره فرهنگ / ثقافت ومومن به مسلمان ها داشته باشم تا " سیه روی شود / هرکه دراو غش باشد.ازاین رو، بهتراست که نوشته را ازتعریف فرهنگ واسلامی بودن واسلامی نبودن آن وفرق آن با مسایل ایمانی یا مومن به مسلمان ها بیاغازم. درباره فرهنگ ، هم ارایه تعریف مشکل است هم تعریف های جهان شمول ازآن تاکنون ارایه نه شده است. حتا یونسکو/ بخش فرهنگی ملل متحد هم ازفرهنگ تعریف جهان پذیر ارایه کرده نتوانسته است. بهرحال، تعریف های ازفرهنگ شده است که دوتعریف ازآن ها را اینجا بازتاب می دهم. تی اِس اِلیت ،دانشمند برتانوی در تعریف فرهنگ می گوید: فرهنگ اول ازهمه چیزی است که مورد نظرانسان شناس هاست: شیوه زندگی ملت معین که درمحل واحد باهم زند گی می کنند. این فرهنگ درهنرهای شان،درنظام اجتماعی شان، درعادات وآداب شان، درمذهب شان مشهود است. ولی همه این چیزها بروی هم فرهنگ بوجود نمی آورند،هرچند اغلبا ازآن ها به گونه ی سخن می گوئیم که گوی چنین کرده اند(1).
افزون برتعریف دانشمند برتانوی ازفرهنگ ،بهتراست که تعریف فرهنگ ازدید گاه یک دانشمند مسلمان راهم ارایه نمایم. دکترمحمود روح الامینی ،استاد دانشگاه تهران ازفرهنگ این گونه تعریف ارایه کرده است: فرهنگ به مفهومی که درعلوم اجتماعی بکارمی رود؛ عبارت است از:مجموعه ی پیچیده ی که شامل معارف،معتقدات ،هنرها، صنایع،متون ،اخلاق ، قوانین، سنن وبا الآخره تمام عادات ورفتاروضوابطی که فرد به عنوان عضوجامعه ،ازجامعه خود فرامی گیرد ودربرابرآن وظایف وتعهد اتی را به عهده دارد.(2)
براساس تعریف های یاد شده ازفرهنگ، چه آن را اسلامی بنامیم وچه ملی / سکولار/ این جهانی / عرفی ؛ بخاطررد یا تایید آن نه کسی کافرمی شود ونه مسلمان.ازاین رو، سخن منصورکه ثقافت اسلامی جاری درمدرسه ها ومساجد ودانشگاه ها تروریست تربیت می کند ؛ سخنی نیست که باعث کفراو شود. زیرا که، اصلا چیزی بنام فرهنگ ویا ثقافت اسلامی مطابق تعریف های یاد شده وجود ندارد.بله، نه فرهنگ اسلامی بلکه فرهنگ مسلمان ها راداریم.مثلا، اگرعربستان راکه مهد اسلام است درنظربگیرم، چیزی غیر ازقبیله گرای درآن ندیده ام.
پس، فرهنگ مسلمان ها راداریم که در ایجاد آن هند، ایران ومصر نقش مهم داشتند ودارند نه عربستان. بنابرآن، سخن منصور نقد ازفرهنگ مسلمان ها می باشد نه فرهنگ اسلامی که وجود بیرونی ندارد. ازاین رو، بهتراست که ازمومن به مسلمان ها سخن بگویم که رد وتایید آن ها مسئله کفروایمان را به میان می آورد.دراین راستا، دراخیر سوره دوم قرآن ، این ها مومن به مسلمان ها معرفی شده اند: ایمان به خدا، ایمان به ملائیک ، ایمان به کتاب های خدا، ایمان به رسولان خدا، ایمان به روزآخرت وزندگی بعد ازمرگ.با درنظرداشت تعریف ارائه شده ازفرهنگ ومومن به مسلمان ها درسوره دوم قرآن، ازملاها ومولوی ها می خواهم که باتکفیریافشار بر آقای منصور، بیشترازاین خود را بی قدروبی اهمیت نه کنند! ادامه دارد.
پانویس ها:
1- درباره فرهنگ، ازتی اس الیُت ،ترجمه ازحمید شاهرخ چاپ اول 1369 ص ص 149-150
2- زمینه فرهنگ شناسی، ازدکترمحمود روح الامینی ص 148

Saturday, 26 November 2016

فیدل کاسترو، رهبرانقلاب کوبا درگذشت

فیدل کاسترو(1926-2016) ، امروز ، شنبه 26 ماه نوامبر- 6 ماه قوس ، به عمر90 سالگی درگذشت. فیدل ، دارای دکترای فلسفه، درآغازکمونیست ازنوع روسی آن نبود وبعد ازبراندازی حکومت امریکای باتیستا دریک جنگ گوریلای درسال 1959 ، رهبرانقلاب ورئیس دولت کوبا شد. بله، واشنگتن حکومت انقلابی او را نه پپذیرفت وبه کمک به مخالفانش مبادرت ورزید. کمک امریکا به مخالفان فیدل با اعزام نوکران کوبای سیا درسال 1963 درخلیج خوک ها ؛ باعث شد که او شخصا در خلیج خوک ها، خوک های صادرشده توسط امریکا را سرکوب کند . سرکوب گریی که باعث ناراحتی اعصاب امریکا شد.
درواقع ، جنگ درخلیج خوک ها وسرکوب خوک ها درخلیج نامبرده باعث شد که فیدل احساس خطرکرده درتماس تلفونی با نیکیتا خروشچف ، رهبر اتحاد شوروی خواستارحمایت ازاوشود ، واوهم به گونه ی شتاب زده راکت های اتومی شوروی را درمرزآبی کوبا مستقروبحران یازده روزه را ایجاد کرد که جهان راتکان داد. درحالیکه ، دربحران یازده روزه ، جهان درآستانه ی جنگ اتومی قرارگرفته بود؛ مک گویان ، دیپلمات روسی که مشهوربود که ازبزنرشیردرمیارود، به کاخ سفید نزد جان اِف کنیدی رسید وبه رئیس جمهوررامریکا گفت که اگرامریکا علیه حکومت فیدل اقدام نکند، شوروی موشک های اتومی خود را ازآب های کوبا بیرون می کند. کنیدی به طرف روسی اطمنان داد که علیه فیدل اقدام نمی شود.
بنا برآن ، روسیه موشک های خود را ازکوبا بیرون کرد وبحران یازده روزه پایان یافت. فیدل کاستروکه حکومتش تثبیت شده بود، هم گرایش به کمونیسم روسی پیداکرد هم به حمایت چپ های مخالف امریکا درامریکای لاتین وافریقا پرداخت. برای اینکه نوشته بد رازا نکشد، تنها به دستاوردهای فیدل برای مردم کوبا پرداخته نوشته را پایان می دهم. فیدل که از1959 تا2008 حکومت کرده بود، بخاطربیماری درسال 2008 ازقدرت کنارکشیده وراول ، برا درخود را جانشین خود مقررکرد که تاکنون رئیس جمهورکوبا می باشد.
دردوره 49 ساله حکومت فیدل، کوبا دارای 100 مردم با سواد، دارای سرک های پخته سرتاسری،شبکه برق سرتاسری، آموزش وخدمات رایگان بهداشتی وخانه برای همه شد. درحالیکه ، درامریکا وآلمان ،پیشرفته کشورهای جهان سرمایداری ، اکنون ، میلیون ها نفربی خانه وبی سواد یافت می شوند. دربخش صادرات هم، معلوم است که کوبا برای امریکای لاتین آموزگار وداکترصادرمی کند ؛ وامریکا، کودتا ها وحکومت های تباه کارنظامی. جالب این است که ، جنایت مسحیت صادراتی ازاروپا وکشتارمردم بومی توسط اسپانوی ها، انگلیس ها، فرانسوی وپرتگالی ها و انتقال سیاهان امریکا به قاره امریکا وبه بردگی گرفتن آن ها؛ باعث شد که هم فیدل ورفیقش چه گوارا آموزگارانقلاب های ضد سرمایداری شوند هم الهیات رهای بخش ومارکسیست های انسانی شده دست به ائتلاف زده جنازه سرمایداری را ازامریکای لاتین بردارند.

Friday, 25 November 2016

سخنانی به مناسبت روزجهانی رفع خشونت علیه زنان


ابراهیم ورسجی
از ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ که سه خواهر میرابل در جمهوری دومینیکن در مبارزه با دیکتاتوری آن کشور به قتل رسیدند، تا سال ۱۹۹۹ که سازمان ملل متحد این روز را با صادر کردن اعلامیه ی روز جهانی رفع خشونت علیه زنان اعلام کرد، زنان و مردان مبارزوبرابری طلب درسراسرجهان بر ضرورت مبارزه برای پایان دادن به خشونت وبی عدالتی بر زنان تاکید کرده و در این راستا تلاش های پیگیرودوام دارکرده اند ومی کنند.درواقع، اعلامیه‌ رفع خشونت علیه زنان؛ هر عمل مبتنی بر تبعیض جنسیت را که احتمال آسیب فیزیکی، جنسی و روانی زنان را به دنبال داشته باشد، خشونت نامیده و دولت‌ها را وادارمی‌کند تا بر طبق قانون های کشورهای خود، فعالیت‌های خشونت‌آمیز علیه زنان را متوقف کنند.معلوم است که آزار واذیت زنان، کم و بیش در تمام کشورهای جهان وجود دارد؛ البته، با این تفاوت که امروزه چنین رفتارهایی در بسیاری از کشورها به موجب قوانین وضع شده، جرم محسوب می شوند و کسانی که به هرشکلی مرتکب یکی از موارد خشونت علیه زنان گردند، مجازات می شوند. اگرچه درقوانین بسیاری کشورهای پس مانده به خصوص کشورهای اسلامی تاکید به رفع خشونت علیه زنان شده وبرخشونت گران مجازات درنظرگرفته شده است؛ برخلاف، درعرصه ی عمل کم واقع شده است که خشونت گران برنان محاکمه وزندانی شوند!
بطورنمونه، این گزارش را که درباره خشونت علیه زنان درایران وپاکستان می باشد خواندم وبسیارناراحت شدم.ازاین نگاه که، باورداشتم که خشونت علیه زنان درایران وپاکستان کمترازخشونت علیه زنان درافغانستان می باشد. ازاین نگاه که مدت زیادی درپاکستان مهاجربودم وگه گاهی هم به ایران می رفتم وزبان فارسی زبان مادری ام درافغانستان می باشد ؛ زبان رایج درایران ودرپاکستان هم بزبان های اردو وانگایسی آگاهی داشتم ؛ کوشش کردم که راجع به هردو کشوراطلاعات خوبی پیداکنم وتاحدی موفق هم شدم. اکنون که ، دراین گزارش خشونت به زنان درایران وپاکستان را خواندم؛ تکان خوردم وخواستم که درباره خشونت علیه زنان درافغانستان نظری بدهم آن هم به مناسبت 25 نوامبر- 5 قوس، روزجهانی رفع خشونت به زنان .خوب است که ، دوروز قبل ، مراسمی درکابل درباره خشونت علیه زنان برگزارشده بود و برآورد رسمی حکومت درآن مراسم این بود که ازاول حمل تا اخیرعقرب سال جاری، 8000 مورد خشونت علیه زنان صورت گرفته است.
وقتیکه ، خواندم این اندازه خشونت علیه زنان در 8 ماه درافغانستان صورت گرفته است. فهیمد که افغانستان همان گونه که درحکومت داریی فاسد وتولید مواد مخدر درجهان نمره اول شده است، درخشونت علیه زنان هم نمره اول شده است. یعنی ازایران وپاکستان هم پیشی گرفته است! باتوجه به پیوندهای خونی- عاطفی ای که زنان با من وهرمردی دیگری دارند واین خشونت برآن شده است ومی شود،احساس می کنم ما مردان همه لازم است که احساس شرمساری کنیم! مثلا، زنان با ما پیوند های:مادری، خواهری، خاله گی، خواهرزاده گی، همسری، دختری، دخترعموی، دخترخاله گی،مادررضاعی / مادرازناحیه شیردهی نه طبیعی، معلمه گی، متعلمه گی، استاد ی ومحصله گی رادارامی باشند. پس، مردان که تمام پیوندهای یاد شده را بازنان ودختران دارند وبرآن ها خشونت هم روامی دارند؛ بنابرآن، بهتراست احساس سرافگند گی نزد خدا، رسول خدا وتمام بند گان خدا نمایند!

Sunday, 20 November 2016

درروزجهانی کودک ،افغانستان جزفقر،گداگری وپالشگری چیزی دیگری برای کودکان تحفه ندارد

ابراهیم ورسجی
اول قوس 1395
افغانستان درروز20 نوامبر یا 30 ماه قوس ،روز جهانی کودک ،نه تنها با سونامی / طوفان کودکان بی سرنوشت بلکه با سونامی های بی شماردیگرهم مواجه می باشد. مثلا، سونامی حکومت داریی بد، سونامی قانون گریزی،سونامی گسترش مواد مخدر که میوه تلخ آن اعتیاد می باشد، سونامی ظهوریک طبقه ثروتمند ، مزدور- وطن فروش وبی فرهنگ وشراب خوار،سونامی تروریسم مذهبی وتندروی مذهبی،سونامی محیط زیست کشنده،سونامی 80 درصد مردم بیکار؛ ومهمترازهمه ، سونامی نهاد های تعلیمی- تجارتی بی شماربی کیفیت که نیمه با سواد های بیکار وفراری به سوی غرب تولیدکرده ومی کنند، سونامی بلند رفتن مهریه ومصارف ازدواج که نتیجه آن افزایش شمار دختران وپسران ناتوان ازشوهروهمسرپیداکردن می باشد،ودیگرسونامی ها که جای بحث درباره شان نیست ؛ مردم چه زنان وچه مردان را رنج می دهند وحکومتی نیست که درجهت مهارشان فکروبرنامه ریزی وکارنماید.
درحالیکه ، تمام سونامی های یاد شده مردم افغانساتان را شکنجه می دهند؛ قربانی اصلی این شکنجه دهی ، کودکان می باشند.من سال گذشته فرصت پیداکردم تا دراکثر کوچه پس کوچه های کابل رفت وآمد کنم ومشاهده کردم که کودکان خرد سال بجای اینکه مدرسه بروند، یا کداگری می کنند یا پالشی گری.ازهمه اندوه باراینکه ، درمیان کودکان پسر گداگروپالشگر، دختران خرد سال را هم دیدم که گداگری وپالشگری می کردند. بله، درمیان کودکان دختر وکمترپسر، کودکانی رادیدم که هم پالشگری می کردند هم دروقت نبود بوت داران ، کتاب می خواندند که هم خوشحال شدم هم اندوه گین.خوشحال به این خاطرکه،درس می خواندند وغم گین به این خاطرکه فقر وناداری وادارشان کرده بود که هم گداگری هم پالشگری کنند.هم چنان، بی وجدان های راهم دیدم که آزارشان می دادند.
افزون برآن ، دربخش های ازکابل افرادی بی ادب تازه بدوران رسیده ی رادیدم که با موترهای دودی یا دود زاکه ازپول مواد مخدر وجاسوسی پیداکرده بودند ورانندگی درست هم نمی دانستند وزنان ودخترانی را که روانه مکتب یا محیط کاری شان بودند دعوت به سوارشدن ورفتن به جایگاه های هوس رانی می کردند وزن ها ودختران هم با اندوه ازکنارآن بی وجدان هارد می شدند.ازهمه تاسفباراینکه،دریک نمایش تلویزیونی دیدم که یک زن محجوبه ازیک سرک خیرخانه تیرمی شود ویک موترداربداخلاق مکررا مزاحم اومی شود واوهم براه خود می رود.تاسف این بود که یکی ازمبصران یک تلویزیون نا نهاد آن زن محجوبه را ملامت می کرد نه آن مزاحم بی فرهنگ را!
دربخش دیگرکابل دارای کودکان گداگروپالشگر، کاخ های شیرپور وبه گفته کابلی ها چورپوررا دیدم که قصر داران بی عرضه با موترهای لوکس خود با نازوکرشمه وبادی گاردهای بی شماردرحال ورود به قصرها یا درحال رفتن به دفترهای کاری نابکارشان ویا رفتن به قرغه برای سیاحت بودند وموترهایشان بروی کودکان پالشگروگداگرخاک ودود تولید وپرت می کردند.دربخش دیگراین شهرفقر زده وقصر زده گداگرزده وپارک شهرباصطلاح نو پر ازمعتادش وزیرپل دهمزنگ مملو ازمعتادش ودیگرنقاط پرمعتادش، دیدم که کاروان های رئیس جمهور ورئیس اجرائیه ومعاونان ووزیران شان با ایجاد مانع های ترافیکی به سوی دفترکاریاخانه هایشان روان بودند ومردم هم بی شمار داودشنام به سراغ شان ارسال می کردند.درپارلمان حکومت فخیمه هم که بی سواد ترین افراد درآن بنام وکیلان اتراق کرده اند، اعضای آن یا دروزارت هادرحال گشت وگذاربرای تعیین خویشان ودوستان شان هستند ویا دردرون پارلمان در حال پول گیری ازوزیران برای تایید وزارت شان هستند وازهمه خنده داراینکه، رئیس جمهور خود ش دارای تذکره وپاسپورت امریکای می باشد ووکیلان وزیران را زیرفشارگذاشتند ومی گذارند که تذکره خارجی شان را پس دهند.ربانی وباری جهانی وچند تاوزیردیگرهم ورق نشان دادند که تذکره شان را پس داده اند.اکنون باری جهانی ازوزارت دورشده است وربانی هم سلب صلاحیت توسط اعضای جمعیت اسلامی پدرش شده است،حتمن به انگلیستان وامریکا می روند تاروی وکیلان راکه سیاه بود سیاه ترکنند.وقتیکه این گونه حالت فاجعه درکشورحاکم است،پس، حتمی می باشد که کودکان قربانی می شوند ودیگرسونامی های که یاد کردم افغانستان را ازلبه پرتگاه بزیرپرتگاه پرت می کنند! بهرحال ،دراخیر، با نهایت افسوس ، می توان پیش بینی کرد که حکومت باصطلاح وحدت ملی حاج آقایان:غنی وعبدالله که ممکن است تکت هواپیماهای سفربه سیاست وزیارت به کعبه ومدینه شان راهم مردم افغانستان پرداخته باشند؛درروز20 نوامبر - یاروز30 ماه قوس که روزجهانی کودک اعلام شده است وهمه ساله برگزارمی شود، جزفقر، گداگری ،پالشگروگرسنگی ،چیزی دیگری ندارند که به کودکان افغانستان هدیه کنند!

Wednesday, 9 November 2016

نگاهی به پروزی ترامپ وتاثیرآن بر اوضاع افغانستان ودیگرکشورهای مسلمان

ابراهیم ورسجی
نزدهم عقرب 1395
این نوشته را دردوبخش تهیه وپیش کش می نمایم: نخست، علت های پیروزی ترامپ درانتخابات ریاست جمهوری امریکا؛ دوم، تاثیر منفی یامثبت ریاست جمهوری ترامپ براوضاع افغانستان وکشورهای مسلمان.دررابطه به اصل نخست، بهتراست بگویم که ازروز نخست کاندیداتوری مسترترامپ تا نا وقت شب گذشته که پیروزی او تایید وشکست هلاری کلنتن نیز تایید شد،گفت و گوها وبحث ها وانتقاد ها واعتراض ها ی هردو رقیب انتخاباتی علیه یک دیگر را با دقت پی گیری کرده ام. پی گیریی که دستاورد آن نوشته ی کنونی خدمت دوستان وعلاقمندان دررابطه به موضوع مورد بحث می باشد.
واقعیت این است که ، کمبودی های دموکراسی امریکا را حکومت استبدادی - استالینی اتحاد شوروی متوفا پنهان کرده بود. به این معنا که ، شرایط پسا شوروی برای امریکا هم فرصت بود هم چالش. چون امریکا که بدون دشمن زندگی کرده نمی تواند، بعد ازوفات شوروی یاکمونیسم روسی، اسلامیزم را خلق وبه حیث دشمن جهانی خود انتخاب کرد.مثلا، بیاد دارم . بعد از انحلال پیمان نظامی ورشو، سخن گوی ناتو درسال 1989 درمسکو گفت که :" ناتو بعد ازانحلال ورشو ازبین نمی رود ومبارزه با تهدید بنیاد گرای اسلامی یا اسلامیزم موجودیت ناتو را توجیه می کند " ! به سخن دیگر، اسلامیزم جانشین کمونیزم می شود که شد. زیان این دشمن بی هویت امریکا را مردم افغانستان پرداختند ومی پردازند. همان مردمی که بخاطر حماقت رهبران سیاسی- گروهی شان، انتقام شکست امریکا درویتنام را باکمی دالرازشوروی گرفتند ویا خوب ابزار علیه منافع کشورخود شدند!
دراین راستا، غلطی امریکا این بود که ، پیشنهاد میخائیل گورباچوف ، رهبر وقت شوری برای نظام ساختن درافغانستان پسا ارتش سرخ را نادیده گرفت وسرنوشت افغانستان را در دست ژنرال های جنایت کار وتاجرپیشه ی پاکستانی قرار داد. ژنرال های جنایت کار پاکستانی هم بعد از رهاشدن ایران ازجنگ با عراق ، احساس خطر کرده ، افغانستان را به دو ساحه ی فرهنگی فارسی زبان وپشتو زبان تقسیم وپشتو زبان ها را ازخود وفارسی زبان ها ازایران دانسته کابل را با استعمال طرفداران مزدور خود ویران کردند. اگرچه پاکستان به اجازه امریکا وپطرو دالر عربستان وبی خاصیتی سیاست افغانی ایران، کابل را ویران کرد، اما با ایستادگی شکست ناپذیر فارسی زبان ها ودیگر گروه های کوچک قومی مواجه شده طوریکه می خواست ، موفق نه شد! ازاین رو، با برنامه ریزیی انگلیس، مید یریت امریکا وتمویل عربستان، گروه نام نهاد طالبان ساخته شد ومسئولیت اجرای این پروژه جنایت کارانه را بازمانند پروژه جنگ علیه شوری، ژنرال ها وملاهای منحط پاکستانی بدوش گرفتند.
درواقع، ژنرال های پاکستانی تنها تطبیق پروژه انگلیسی طالبان را بدوش نگرفتند بلکه القاعده را هم مطابق خواست عربستان ساختند.القاعده ی که دووظیفه را انجام داد: نخست ،منبع مالی نظامی های پاکستانی وطالبان زیرفرمانشان شد؛ دوم،درافغانستان، هم علیه فارسی زبان ها به حمایت طالبان رزمید هم حمله یازدهم سیپتامبر 2001 را انجام داد وجاده سازی برای جنگ جورج بوش وتونی بلیربنام جنگ علیه ترورزم کرد. جنگی که سه پیامد داشت: نخست،امریکا را بنام جنگ علیه تروریسم وارد افغانستان کرد: دوم،جیب مالیه دهند گان امریکای را خالی وجیب نظامی هاوملاهای ی پاکستانی پرکرد؛ سوم، نظامی های پاکستانی ازهمان پول های مالیه دهندگان امریکای ، طالبا ن والقاعده را بازسازی کرده بجان افغان ها،سربازان امریکای، انگلیسی، کانادای وآلمانی درافغانستان انداختند.
بهرحال ، ازاین که جورج بوش درسیاست یک جفت شاخ ویک جوره دم کم داشت، یا برنامه ی ازقبل آماده شده را تطبیق می کرد، احمقانه پیش ازنظام سازی درافغانستان به اشغال عراق دست زد. حماقتی که نظامی های پاکستانی را دربازسازی وتقویت طالبان والقاعده تشویق کرد. همچنان، جورج بوش با نصب شیعه هادرقدرت دربغداد؛ باعث شد تاعربستان وپاکستان ، القاعده وبخشی ازطالبان به خصوص طالبان پاکستانی را به عراق برده داعش را تولید کنند. به این معناکه ،هم درافغانستان هم درعراق، امریکا غلطی های را مرتکب شد که کمک به تقویت تروریسم کرد. وقتیکه ، امریکا در اخیر سال 2011 حکومت قذافی را سرنگون کرد؛ درواقع، آن کشوررا بی حکومت وبه مقدار حد اقل 20 میلیارد دالر اسلحه های سنگین ، نیمه سنگین وسبک را دراختیار تروریستان ازصومالی درشرق افریقا تا مالی ونیجریه درغرب افریقا گذاشت.
افزون برآن ،امریکا درمارس 2015،عربستان را تشویق به حمله به یمن کرد وعربستان هم به آسانی دردام افتاده قبرخود را کند.معلوم است که تشویق عربستان به حمله به یمن بنام مبارزه علیه نفوذ بزرگ ساخته شده ی ایران درآن کشور، دراصل خالی کردن بانک های عربستان وپر کردن جیب های شرکت های تولید اسلحه درامریکا واروپا می باشد.جنگی که تا کنون 10000 یمنی ازجمله کودکان را شهید وتمام زیرساخت های آن کشوربدبخت را نابود کرده وچیزی نصیب عربستان جز بدنامی نکرده است.
درسوریه هم، سیاست نادرست امریکا درپشت سرعربستان به نفع تروریستان ونابودی این کشور ومهاجرت میلیون ها نفرمنجر شده است.ازاین رو، روسیه که بعد ازبراندازی حکومت قذافی توسط امریکا، اعلام کرده بود که نمی گذارد سوریه، لیبیا شود، وارد جنگ علیه تروریسم به نفع حکومت اسد شده سیاست امریکا درخاورمیانه را به چالش سخت گرفته است.معلوم بود که قبل ازچالشگری روسیه درسوریه ، سیاست امریکا درمنطقه به آشوب کمک کرده بود.ازاین رو، گفته می توانم که ازافغانستان تا لیبیا ، سیاست امریکا جز کمک به آشوب وتروریسم کاری دیگری کرده است.
درشرایطی که، امریکا درجهان اسلام کمک به تروریسم وآشوب گری کرده است،دونالد ترامپ، وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شده سیاست های اوباما ووزیر خارجه قبلی اش هیلاری کلنتن ورقیب خود را مورد انتقاد قرارداده تا این حد پیشرفت که رئیس جمهور ووزیر خارجه قبلی اش را پایه گذارداعش نامیده محکوم کرد. ترامپ نه تنها سیاست جاری امریکا درخاورمیانه وجاهای دیگررا سرزنش کرد بلکه تمام سیاست کاران کهنه کار حزب دموکرات وحزب جمهوری خواه را سرزنش کرده برایشان گفت که امریکا را تضعیف کرده اید ومن قدرت آن را اعاده می کنم.
روشن است. ازانتقاد ها وحمله های سخت ترامپ برسیاست های داخلی وخارجی سیاست کاران کهنه کارامریکای وتاکید او به مسایل داخلی این گونه برداشت شد که مخالف جهانی شدن سرمایداری می باشد.همچنان، ترامپ ناتورا بهوده خواند.مسئله ی که مورد استقبال پوتین قرارگرفت. وپوتین نسبت به ترامپ چنان دلگرم شد که خود را مدافع سیاست های اونمایش داد ؛ وجناج کلنتن هم ترامپ را دست نشانده پوتین لقب داد.افزون برآن ، هیلاری کلنتن خود را مدافع حقوق زنان نامیده ترامپ را مخالف زنان وسیاهان ولاتینی ها خوانده کوشش کرد که بهره برداری نماید.اما نتایج اعلام شده خلاف توقع خانم هیلاری می باشد.ازاین نگاه که هیلاری دردوره ریاست جمهوری شوهرش بر توحش طالبان نسبت بزنان خاموش مانده بود،دفاعش ازحقوق زنان برای من هم خنده آورمی باشد!
بهرصورت ،درباره ی برآمدن ترامپ درسیاست امریکا،اینجانب ؛ به این عقیده هستم که ، برای امریکای ها دیگر سیاست کاران کهنه کار بهوده شده اند ودراین بهوده شدن هم ، سخنان خوب اوباما وکارهای بدش در 8 سال گذشته ، بی تاثیر نبوده است. بنابرآن، اگر ترامپ به قدرت رسیده است، ازبحران دموکراسی امریکا وانتقاد سخت او ازساختارکهنه ونامردمی قدرت برمی خیزد واستقبال گرم مردم ازسخنان اغلب غیر سیاسی اونهایت ناراحتی بخش های ازجامعه ازسیاست کاران میراثی را بیان می نماید. بطورنمونه،بحران کنونی امریکا سه گانه می باشد: شکاف طبقاتی،بحران دموکراسی وبحران محیط زیست. بحران های یاد شده درواقع بیانگر رابطه ظالمانه سرمایداران وبی سرمایه ها درعرصه تولید وتوزیع،رابطه ظالمانه حکومت گران وحکومت شونده ها. رابطه ی که درآن حکومت گربنام دموکراسی رای را از ناداران وپول تبلیغاتی را از سرمایداران می گیرند ووقتیکه به قدرت می رسند کاررا به نفع پول داده ها می کنند نه رای داده ها ودرعرصه محیط زیست یا رابطه انسان با طبیعت هم معلوم است که شرکت داران کمک به ویرانی محیط زیست کرده اند.
آری! درمیان حکومت گران امریکا،مسترترامپ که تازه وارد معرکه شده است هم سرمایدار است یعنی پول از شرکت ها وبانک ها نگرفته هم ساختار ظالمان جاری را زیر سوال برده است.ازاین رو،من گفته های کسانی را شنیدم که گفتند که ترامپ سیاست مدارنیست؛ پس، برایش رای می دهیم. یعنی از ساختارقدرت وکارکرد سیاست کاران بسیارمردم خسته شده اند.دربرابر چنان خستگی هم،سیاست مداران موضع نادرست گرفته اند.مثلا،رهبران جهان سرمایداری که درراس شان امریکا قراردارد،درمقابل موج رشد یابنده لیبرالیسم ونو نازیسم ونو فاشیسم زانو زده اند ودائم علیه پناهندگان دنکشوت وار شمشیرمی کشند تابرای تحکیم پایه های قدرت پوشالی خود چند رای بیشتری بگیرند.ازبیانیه های ترامپ علیه مسلمان ها،مکزیکی ها ولاتینی ها این گونه برداشت شد که درزمینه تندعمل می کند.
باتوجه به گفته های بالا، توقع برده می شود که ترامپ به کاهش شکاف میان دارا ونادار درامریکا بپردازد ،نه مانع شدن دربرابر آواره های ناشی از جنگ وتروریسم. بله،کمک به آواره ها خودش جنگ علیه تروریسم می باشد. بهرحال،توجه جدی ترامپ را به تفاوت میان دارا ونادار درامریکا ورفع آن جلب می کنم. :جامعه امریکای شدید نابرابر شده است که 10 درصد بالانزدیک به 9 برابر 90 درصد پایین را دارند. یک درصد بالای امریکای ها به نحوحیرت انگیزی سهم بیشتری دارند.آن ها 39 برابر مجموع 90 درصد پایین درآمد دارند.اما این شکاف، درمقایسه با فاصله ملت با یک درصد بالا بی رنگ است.آن ها184 برابر مجموع درآمد 90 درصد پایین درآمد دارند! دموکراسی همیشه کاری است که جریان دارد.کاربهتربرای سروسامان دادن به امورکشورخود،پیش ازآن که حتابه صدورآن فکرکرد! وآن هامی خواهند به دیگران دموکراسی را بیاموزند(1).
دررابطه به اصل دوم یا تاثیر ریاست جمهوریی مستر ترامپ براوضاع افغانستان وکشورهای اسلامی ودیگربخش های جهان، می خواهم این گونه ابراز نظر نمایم که سیاست امریکا از افغانستان تا لیبیا به فاجعه انجامیده است. فاجعه ی که کمک به فربه شدن تروریسم وبی اعتبارشدن امریکا کرده است. به حیث یک نویسنده وتحلیل گرسیاسی، باوردارم که باید امریکا هم فاجعه آفرینی می کرد هم ازاعتبارخود می کاست.مثلا، برخورد ابزاری امریکا با جنگ علیه شوروی وتروریسم درافغانستان هم کمک به شکست امریکا درجنگ علیه تروریسم هم زیان های بزرگی رابه مردم ما تحمیل کرده است.مثلا، اول امریکا کمک به پاکستان درتباهی افغانستان کرد ودوم فردی نادان وخود فروخته ی مانند کرزی وهتلچی های همکارش را بنام تکنوکرات وارد افغانستان کرده آبروی دموکراسی وحقوق بشر وآبروی خود را هرچند قبلا ریخته بود، دوباره بیشترریختاند.
ازاین رو، ازترامپ می خواهم که بداند که ازحکومت دست نشانده جورش بوش درافغانستان که اوباما 8 سال به عمر سیاه کارانه آن افزوده است، درجهت مهارتروریسم ودولت سازی درافغانستان کاری ساخته نیست. به این معناکه، درفکر ایجاد حکومت نو ومهارتروریسم وعقب نشینی محترمانه ازافغانستان شود. درباره خاورمیانه هم، معلوم است که سیاست امریکا به فاجعه انجامیده وباعث شده است که روسیه وچین به منطقه آمده وضع را آرام نمایند.البته بنام مهارتروریسم که امریکا با کمک به عربستان به فربه کردن آن کمک کرده است.بنابرآن، مسترترامپ باید قبول کند که حکومت داری خوب وکمک به ایجاد آن توسط امریکا ازافغانستان تا لیبیا ، تنها شانس اعاده اعتبارامریکا درجهان اسلام می باشد. درغیرآن، شکست وفرار امریکا زیرنظر ترامپ حتمی خواهد بود.
پانویس:
1- www.mejalehhafteh.com/2016/01/و- آن ها-می خواهند-به- دیگران-دموکراسی-بیاوزند،منبع دموکراسی مردم،آر-آرون کمار- تارنگاشت عدال-.

Saturday, 5 November 2016

پاسخ ها به پرسش ها ؛ درباره موقعیت تاجیک ها ،درحکومت وحدت ملی

بخش نخست
ابراهیم ورسجی
پانزدهم عقرب 1395
مد ت ها است که دوستان فسبکی ام ازمن پرسان می کنند که درباره موقعیت تاجیک ها درحکومت وحد ت ملی نظرخود را ارا یه نمایم ،اما نتوانستم بخاطرکمبود وقت ابرازنظرنمایم. ازاین رو، امروز، وقت را مناسب دیده کوشش می کنم نگاه خود را درزمینه بازتاب دهم. معلوم است که ، تاجیک ها می بینند که رئیس جمهورورئیس اجرائیه پشتوزبان، معاون های رئیس جمهور ازبک وهزاره ؛ ومعاون های رئیس اجرائیه ، پشتوزبان وهزاره می باشند . پس ، این پرسش درذهن تاجیک های تحصیل کرده پیدا شده است که خود شان وقوم شان درکجای حکومت وحدت ملی که برایش رای داده اند حضوردارند؟ معلوم است که ، پاسخ پرسش یاد شده هم آسان است هم درد سرساز ونا راحت کننده. البته برای عده ی کته شکم - تهی مغزکه ، درهمه حالات شکم خود را می خواهند پرکنند درد سرسازاست!
بهرحال ، بهترمی دانم که درباره ی پرسش یاد شده مفصل پاسخ ارایه نمایم. ازاین نگاه که مسایل قومی درافغانستان داغ شده وداغ ترهم می شود ، وبالاتران حکومت هم سیاست درست وتوجهی به خطرهای دامن زدن به مسایل قومی ندارند واگردارند ، دامن زدن به مسایل قومی را درجهت تحکیم صندلی های خود می دانند، خالی ازفایده نمی باشد اگردراین راستا بحثی مفصلی کرده شود. البته بحث مشکل کشا نه عصبانی وناراحت کننده. زیراکه ، بحث های عصبی وجهت گیرانه بجای کمک به مصلحت مردم زیان بارتمام می شوند.
ازاین رو، بهترمی دانم به مسایل قومی دردیگرکشورهای دور ونزدیک اشاره کرده بعدا به موضوع مورد نظردرافغانستان بپردازم. واقعیت این است که ، مذهب ها وقوم ها وزبان ها وفرهنگ ها چه بزرگ وچه کوچک؛ مسایلی می باشند که برخورد مغرضانه درباره شان توسط سیاست کاران می تواند نزاع آفرین تمام شود به گونه ی که شده است. مثلا، درامریکا ، مسئله سیا هان وسفیدان ولاتینی ها ومسلمان ها که ترامپ دیگ آن را گرم نه که سوزان کرده است، درکانادا، مسئله انگلیسی زبان ها وفرانسوی زبان ها، دراسپانیا ، مسئله باسک ها وکتلان ها، دربلژیک، مسئله فرانسوی زبان ها وغیرفرانسوی زبان ، ودرانگلیستان ، مسئله سکاتلندی ها وایرلند شمالی ، همواره نزاع آفرین بود ند ومی باشند. روشن است که کشورهای یاد شده کشورهای پیشرفته می باشند.
وقتیکه ، درکشورهای پیش رفته باوجود توسعه اجتماعی- سیاسی- اقتصادی- فرهنگی- علمی- فنی، مسایل قومی- زبانی هستند ودرد سرایجاد می کنند، ابرازنگرانی درباره آن ها درکشورهای عقب مانده مسئله عادی باید باشد. درکشورهای رو به پیشرفت ، ازجمله : درترکیه، عراق وسوریه که ، هرسه شان با داعش درگیرودرمعامله می باشند، مسئله کرد ها ، عرب ها وترک ها نزاع آفرین شده است ؛ البته درکنار تروریسم داعش. ایران هم که جمعیت کرد دارد، هم باکرد های عراق رابطه خوب دارد هم ازخیزش کرد ها درمنطقه نگران می باشد. درپاکستان بزرگ دیده شد که درسال 1971 بنگله دیش را تولید کرد ودرپاکستان کنونی ، پشتون ها تسلیم طلب وبلوچ ها دوگونه گرایش دارند: فدرال خواهی وجدای طلبی. رهبران پاکستان هم که به افغانستان تروریسم صادرمی کنند، مدعی هستند که همراه با هند ازطریق قندهار به بلوچ های تجزیه طلب کمک می رساند. ادعای که توسط سخن گویان حکومت افغانستان بارها رد شده است. درآن سوی آمو دریاهم ، دیده شد که فروپاشی شوروی ، جمهوری های قومی را تولید کرد ؛ ودردرون آن جمهوری ها هم قومیت ها مطالباتی دارند که حکومت ها آماده پرداخت به آن ها نمی باشند. اکنون که آن مطالبات زیرسایه خطر تروریسم مذهبی ناشی ازافغانستان رفته است، حتما فردا سربلند خواهند کرد.
اما بحث درباره تاجیک ها وموقعیت شان درحکومت کنونی افغانستان ، ازمسایلی می باشد که با نگاه به ترکیب قومیتی حکومت با صطلاح وحدت ملی بوجود آمده است. ترکیبی که درآن تاجیک ها حضوری گمرنگی دارند ؛ وباید چنین باشد. به این خاطرکه ، عده تفنگ داری بی خرد وکته شکم به کمک طیاره های بی 52 امریکای به کابل برگشته با کمک درغارتگریی کرزی میلیاردر شده اند وکمکی درکاریابی حکومتی به با سوادان مردم تاجیک غیر ازخویشاوندان خود نه کرده اند. معلوم است که ، چند نفرمسلح ازیک بخش خاص دربخش های کم اهمیت دولت حضور دارند ومانع رسیدن دیگرتاجیک ها درحکومت شده اند. بله، درحکومت ، خدمه های همان خدمه های بی 52 حضور دارند نه تاجیک ها. ازهمه خنده دار اینکه ، درحکومت های کرزی وغنی ، فراری ها ازکابل ازترس طالبان حضورداشتند و دارند، نه تاجیک ها. ازهمه اسف باراین که ، تاجیک ها درتلفات دادن سرفهرست می باشند نه درکارمناسب یافتن درحکومت. مثلا، درکشتارامین - تره کی وتوحش طالبان ، تاجیکان درسرفهرت بودند! درویران شدن کابل وشمالی هم بیشترین خساره را تاجیک ها کرده اند ودرخساره رسانی به مردم شمالی ، به توحش طالبان هم ،همان فراری ها ازکابل ویران شده آگاهانه ونا آگاهانه کمک کننده بودند.
ازاین رو، بهتراست که مسئله را هم با ذهنیت های قومی رهبران دیروز وامروز وکارکرد گروهک های جهادیی تقسیم شده درخط دروغین مذهبی- قومی بازتاب دهم. در میان رهبران پسا محمد زای افغانستان که رهبری شان با انفجار ساختار بیمار جامعه واداره وسیاست همراه بود، تنها ببرک کارمل، متوجه مسایل حساس قومی بود؛ ودرمیان روشنفکران هم، طاهربدخشی وهم فکرانش درمیان هزاره وازبک ها درفکر فرا قومی کردن حکومت بودند که به ستمی متهم شدند. تهمتی که تاکنون توسط پشتون ملتی ها به هرسیاست مدارغیرپشتو زبان پسوند وپیشوند می شود.
برخلاف، تره کی وامین با وجود ید ک کشیدن به کمونیسم، ذهن عصبی- قبیلگی- انحصارگر داشتند وبا تباه کاری درسیاست ، قبرببرک کارمل وحزبش را حفر کرد ند! نجیب الله هم که دراخیر خوب سخن می گفت، خوب عمل کرده نتوانست وقربانی شد. جالب این است که ، برخی طرفداران تره کی وامین سرازگریبان آی اِس آی وطالبان برآوردند. به سخن دیگر، کمونیسم قبیله زده بدامن اسلام قیبله زده افتاد. مسئله ی پیچیده - بی سابقه ی که جامعه شناسی مدرن هم ازبررسی آن ناتوان می باشد!
دردولت جهادی ها هم که ربانی بالا کرده شده بود، گرفتاردومصیبت شد: نخست، ناتوانی سازمانی- مدیریتی ای گروهش یا جمعیت؛ دوم، ناتوانی درکنترول قومندان سالاری تحمیل شده برگروهش که به رهبری کمرنگش هم ارزشی قایل نبود. دربیرون معرکه هم، پاکستان که افغانستان را تحفه امریکا بعد ازفروپاشی شوروی برای خود می دانست، ربانی نه درپشاورونه درکابل توانست آن را متقاعد نماید که رهبری اش برای اسلام آباد درد سرسازنمی شود. درزمینه ، مشکل پاکستان این بود ومی باشد که افغانستان را به حوزه فرهنگی- سیاسی ای خود ش وایران تقسیم وپشتو زبان ها را ازخود وفارسی زبان ها را درحوزه فرهنگی- سیاسی ایران گرفته بود.
با وجود تقسیم بندی فرهنگی- سیاسی یاد شده ، ایران که مذهبی می اندیشد نه فرهنگی- زبانی ،نه تنها کمکی به حکومت جهادی ها زیر رهبری ربانی نکرد بلکه بازی غلط کرده هم به تاجیک ها هم به هزاره ها وشیعه های فارسی زبان ، زیان رساند.ازاین رو ، ازتاجیک ها وهزاره ها می خواهم که فریب چرب زبانی های نماینده های جمهوری اسلامی ایران درکابل و... را نه خورند. زیراکه ، چرب زبان ها درعرصه عمل چیزی برای دادن به فارسی زبان ندارند. مثلا، ایران درسوریه در حدود 20 میلیارد دالر هزینه کرده ودشمنی تمام عرب ها را خریده است ، اما درافغانستان چه دردوره حکومت جهادی ها به رهبری ربانی وچه اکنون هیچ کاری موثری نکرد ونمی کند. بطورنمونه ، نصف آن مقدار دالر های را که به کرزی ودسته ی فاسد ش داده بود ، دربامیان ودایکندیی پس مانده واغلب هزاره نشین هزینه برای بازسازی نکرده است! ادامه دارد.

Wednesday, 26 October 2016

پاسخ ها به پرسش های دوستان

چرا با وجود کمک های بزرگ خارجی ها ،درافغانستان دولت سازی نه شد؟
بخش نخست
ابراهیم ورسجی
پنجم عقرب 1395
مدتی می شود که پرسش یاد شده را دوستان زیادی با جمله بندی های متفاوت ازمن کرده اند ومن هم بخاطر کمبود وقت نتوانستم درزمینه پاسخ دهم. امروز کاری داشتم که آن را نتوانستم انجام دهم ، بنابرآن ، کوشش می کنم که دروقت میسر شده به پاسخ پرسش های دوستان بپردازم.
واقعیت این است که ، برای شکل نگرفتن دولت درافغانستان در 16 سال گذشته با وجود سرازیر شدن کمک های زیاد وحضور نظامی ناتو وجنگش علیه طالبان ، علت های زیادی وجود دارند که جای بحث درباره همه آن ها نیست.ازاین رو، به بررسی عمده دلیل ها یا علت های می پردازم که نگذاشتند هم دولت درافغانستان شکل بگیرد هم تروریسم به این کشور دارای تاریخ سیاسی - نظامی نا شاد بر گردد.
معلوم است که ، علت های زیر ؛ مهم ترین مانع های شکست دولت سازی درافغانستان می باشند: نخست ، ادامه ی دور باطل افت وخیز افغانستان بدامن قدرت های خارجی ؛ دوم ، حضورگرم سیاست کاران مزدور ووطن فروش درمیدان سیاست؛ سوم، گذشته نگری سیاست کاران مزدور و آینده نگر نه شدن شان ؛ چهارم ،تنوعات قومی ووارد شدن توده ها بخاطر جنگ به میدان سیاست ؛ پنجم ، عدم برآمدن سیاست مدا ران ومد یران نوگرا؛ ششم ،شکست بنیاد گرای وبیرون شدن تروریسم از شکم آلوده آن.
دررابطه به اصل نخست ، باید ابراز نمایم که افغانستان بخاطرحکومت های مزدور- قبیلگی هم نتوانست تفکر مدرن را جایگزین تفکرسنتی کند هم نتوانست از دور با طل زیست در ساحه نفوذ قدرت های بیرونی رها شود. معلوم است که ، ماندن درجهان قدیم رابطه نزدیک دارد به بیرون نه شدن افغانستان ازهمان دور باطل. مثلا، روسیه تزاری وهند بریتانیا درسال 1880 میلادی ، از ظهور آلمان زیررهبری بسمارک در اروپا یا مرکز قدرت های جهانی ترسیده درجنوب ومرکز آسیا تفاهم کردند که نتیجه تفاهم آن ها تبدیل نام خراسان به افغانستان ودرواقع ایجاد زندانی سر کشوده به زندان بانی عبد الرحمن خان بود.
نگاهی به تاریخ ، نشان می دهد که زندان سرکشوده ومحروم نگهداشتن زندانی ها ازعلم ودانش مدرن تا تجزیه هند وبرآمدن پاکستان درسال 1947، درزیرسایه هند برتانیا ماند وبا رفتن برتانیه ازنیم قاره هند،زمام داران مزدور مخالف منافع مردم ، حلقه ی غلامی شوروی را درجای حلقه ی غلامی هند برتانیان به گردن گرفتند؛ وبا فروپاشی شوروی هم، دیوار های زندان سر کشوده درهم ریخت وقوم های گونه گون با دسته های مسلح جهادی وملیشگی شان وارد میدان سیاست شدند ؛ وپاکستان هم تا که توانست با بهره برداری از اوضاع منفی ایجاد شده به کشمکش های قومی- گروهی وتروریسم دامن زد.
طرفه اینکه ، امریکا که کمر پاکستان را بسته بود تا بنام جنگ علیه تجاوزارتش سرخ درافغانستان کانال تباه کاری شود. متاسفانه ،با فروشی شوروی وحکومت دست نشانده اش درکابل، افغانستان را فراموش کرد.فراموشی ای که پاکستان را باورمند ساخت که بادار افغانستان را به غلام حلقه به گوش تحفه داده است ؛ وغلام بی عرضه هم اول کابل را با جنگ های درمیانی دسته های جهادی وملیشگی ویران کرد وبعد تر هم طالبان والقاعده را ساخت تا تروریسم را جهانی کند که کرد وبنام جنگ علیه تروریسم ،امریکا را به افغانستان برگشتاند تا دالروکمک نظامی بگیرد که گرفت.
اگرچه ، تشریف آوریی امریکا و انگلیس بنام جنگ علیه تروریسم بتاریخ 7 اکتوبر2001 ، منجر بدو ذهنیت منفی شد:نخست ، نوکران کهنه کار وقبیله اندیش را باورمند ساخت که بادارقبلی آمده وکمک به احیای نظام عبدالرحمن خانی می کند؛ دوم، پاکستان که ازهمان آغازغلط فکر کرده بود، کمر به کارشکنی دربرابر باداران خود بست که باز سازیی طالبان والقاعده وایجاد طالبان پاکستانی بهترین ابزارش درکارشکنی یاد شده بودند ومی باشند. ازهمه تاسف بار این است که ، امریکا وانگلیس که وارد برهه ی سوم دور باطل ساختنِ افغانستان شده بودند ؛ بدومسئله کمتر توجه کردند: نخست ،ترکیب قومی افغانستان ووارد شدن توده های قومی درمیدان سیاست ، به کهنه اندیشان خدمت گار آن ها اجازه نمی داد که این کشوررا به گذ شته بر گردانند؛ دوم، به کارخانه تروریست پروری پاکستان علیه خود شان ومردم افغانستان کم بهاء دادند. کاریکه شایسته ی قدرت های بزرگ نبود ونیست!
باتوجه به آنچه که گفته شد، دولت سازی درافغانستان نیازمند جدی دو پدیده زیر می باشد: نخست ، سیاست مداران ومدیران فراقومی اندیش ؛ دوم ،ایجاد حزب های سیاسی سرزمینی تا جای گروه های با صطلاح جهادی وبقا یای نیمه جان گروه های چپی دیروز را که کله شان را زیر سر طالبان ومسایل سمتی وقبیلگی پنهاد کرده بودند، بگیرد.درچنان شرایطی ، درست است که امریکا احیای دورباطل پرکردن خالیگاه شوروی را شروع کرد، اما مهره هایش به تناسب مدرنیسم امریکا وتغییرات رونما شده درافغانستان ساز گار نبود ند ونمی با شند.
از سوی دیگر، درپس بحران های ناشی از نهضت های خود گردان واستعمار زدا درمستعمرات، رهبر ان کاریزمه / فرهمند ظهور کردند وتوانستند که کشور های تازه استقلال گرفته ودرحال بحران را نظم وسامان بخشند. متاسفانه ، نه جهاد مخالف شوروی درافغانستان توانست رهبران سیاسی کاریزمه / فرهمند تولید نماید ونه جنگ امریکا علیه تروریسم توانست رهبران کاریزمه / فرهمند که خیر، حتا رهبران قابل تایید 10 در صد مردم را تولید نماید. بله ، کرزی وغنی ، مهره های که امریکا، انگلیس وپاکستان ، ساختند تا افغانستان بحران وتروریسم زده را مدیریت نمایند، توان اداره یک بخش داری / علاقداری را هم ندارند.
افزون برناتوانی کرزی- غنی درمدیریت جامعه بحرانی افغانستان ، پاکستان هم با کمک رسانی به تروریستان به توسعه وتعمیق بحران وتروریزه کردن افغانستان فزونی بخشید. فزونی بخشید نی که امریکا وانگلیس ازکنارآن سرسری گذ شتند. پس، می توانم بگویم که چهار عامل زیر باعث شکست دولت سازی درافغانستان شد ند: نخست، فقدان توان سیاسی واداری درکرزی وغنی وعبدالله؛ دوم، گذشته گرای نه آینده نگری شان ؛ سوم ، فعال ماندن کارخانه تروریست پروریی پاکستان وسرسری گذ شتن امریکا وانگلیس ازکنارآن ؛چهارم، غارت کمک های امریکاواروپا برای بازسازی اقتصادی ودولت سازی توسط حکومتی ها ازکرزی تاکنون ؛ کمک کرد به ایجاد فاصله میان مردم وحکومت ؛ وپاکستان وشاخه ریشواش یعنی طالبان ازفاصله یادشده بهره برداری خوب کردند که نماد آن جنگ وتروریسم جاری درافغانستان می باشد. ادامه دارد