Wednesday 30 November 2016

درهیچ کشوراسلامی ، مانند افغانستان فرهنگ اسلامی تد ریس نمی شود

بخش سوم

دهم قوس 1395
ابراهیم ورسجی
درهمه کشورهای مسلمان ، دانشکده های بنام شرعیات ودرایران بنام الهیات ، بخشی ازدانشگاه ها بکارمشغول هستند که درآن ها: فقه ، عقاید ، تفسیر، ادبیات عرب،تاریخ اسلام وفلسفه ی اسلامی تدریس می شوند. درسو لیسه هاهم، مضامین عقاید وتفسیرزیرعنوان دینیات تدریس می شود وازتدریس فرهنگ یا ثقافت اسلامی خبری نبود ونیست. به این خاطرکه، اصلا چیزی بنا م فرهنگ اسلامی وجود ندارد. بله، فرهنگ ملی وجود دارد که مضامین دینی در درون آن حضوردارد وزیرعنوان تفکراسلامی یا ایدئولوژی اسلامی بعد از هجوم ایدولوژی کمونیسم درنیمه نخست سده بیستم به کشورهای مسلمان، به حیث واکنش مطرح شد که دارای اهمیت بسیارهم می باشد.
تاجائیکه در40 سال اخیر، من به حیث یک فعال فرهنگی شاهد بودم ومی باشم، فکراسلامی بیشتر زیرعنوان ایدئولوژیی اسلامی متحول شد واندیشمندانی مانند: ابوالاعلی مودودی درهند،سید قطب درمصر، بازرگان، مطهری، طالقانی وشریعتی درایران ،محمود صواف درعراق،وشماری ازدانشمندان دیگرازسوریه، لبنان ، سودان والجزایر، واژه ایدئولوژی اسلامی را بکاربرد ند وبازماند گان شان هنوزهم بکارمی برند.
برای اینکه بحث طولانی نشود، ازبحث درباره کاربرد ایدئولوژی اسلامی درهند، پاکستان، مصر وایران خود داری کرده تنها به کاربرد آن درافغانستان بسنده می کنم. معلوم است که درافغانستان، مبارزان مسلمان سویه تولید اندیشه نداشتند وندارند؛ ازاین رو، مصرف کننده اندیشه اسلامی هند، پاکستان وایران شد ند. البته با این فرق که ، اندیشه اسلامی مصر، هند وپاکستان را ازترجمه های مترجمان ایرانی گرفتند. مثلا، وقتیکه "ویژگی های ایدئولوژی اسلامی " نوشته سید قطب توسط سید هادی خامنه ترجمه وبه افغانستان آمد، کاربرد ایدئولوژی اسلامی در فرهنگ جوانان مسلمان که بعدا به جمعیت اسلامی وحزب اسلامی تجزیه شدند،معمول گردید. وقتیکه "احیای فکردینی" ازاقبال ، توسط علی اصغرحکمت ترجمه ووارد افغانستان شد وغلامرضا سیدی ، نوشته های مودودی ودیگرنویسندگان پاکستان وهند را اززبان های عربی وانگلیسی به فارسی برگردان کردند وبرگردان هایشان وارد افغانستان شد، تفکراسلامی مصر،ایران وهند وپاکستان وارد افغانستان شد.
درزمینه ، تاسف من این است که فارغان دانشکده شرعیات کابل وفارغان دانشگاه الازهرمصرموفق نشدند که آثارمصری هاراترجمه کنند ویاخود شان تولید فکری ارایه نمایند. ازسوی دیگر، وقتیکه "آشوب بزرک" نوشته دکترطه حسین را شفیق وجدان ترجمه کرد، حکومت شاهی افغانستان نگذاشت که توزیع شود وعلت آن این بود که ازاشتباهات دوران خلافت پرده برداشته بود ؛ ودرافغانستان که ، ملاها یزید راهم قابل نقد نمی دانند ، سانسورشد. درپاکستان وهند هم که ابوالاعلی مودودی "خلافت وملوکیت"را نوشت، ملاها عصبانی شده به لعن وطعن او پرداختند.
جالب این است که ، درفرهنگ مسلمانی- پیشرفته ی مصر والازهرش ، طه حسین بخاطر نوشتن" آشوب بزرگ" تکفیر نشد؛ ودرفرهنگ شبه مسلمان پاکستان، ملاها مودودی را بخاطرنوشتن" خلافت وملوکیت" ، نفرین کردند ؛ ودرافغانستان هم ، حکومت شخصی ظاهرخان وملاهای درباری اش ترجمه "آشوب بزرگ" را مجوزپخش ندادند.ازاین رو، می توان گفت که درافغانستان جهل بنام دین دربرابرفکردینی چاقوکشی کرده ومی کند.بله، باید که جهل بنام مذهب چاقوکشی کند! به این خاطرکه، درجای که عقل ومنطق به پایان خط می رسند، بی منطقی وتکفیروخشونت وارد میدان می شوند که شدند ووضع رقت بارکنونی افغانستان که بنام دین ، مسلمان ها کشته می شوند را رقم زد!
باتوجه به گفته های بالا، من به حیث یک مسلمان وفعال فرهنگی مشکل افغانستان را بیشترفرهنگی می دانم . بله، مشکل فرهنگی افغانستان باعث شد که این کشورتنها کشوری باشد که نتوانست مدرنیسم را پذیراشود. مسئله ی که تند روی مذهبی را به تروریسم مذهبی تبدیل واول کابل وشمالی را ویران کرد ودوم باعث پیاده شدن ارتش امریکا وناتو بنام جنگ علیه تروریسم به افغانستان شده کمک به ایجاد وادامه ی حکومتی کرد که بدون کمک مالی ونظامی امریکا می میرد! بهرحال،تغییر سیاسی آسان وتغییر فرهنگی دشواروزمان گیرمی باشد؛ وپاکستان که خود ش مانند افغانستان مشکل فرهنگی دارد تلاش می کند که باکمک به تروریستان وتند روان مذهبی کشورما را هم کنترول کند هم درلباس مذهب توحشی مذهبی را برآن غالب نماید تانسل آگاه ونوگرای دینی وغیردینی آن فراروبرای تند روان وتروریستان جاخالی کنند! خوشبختانه، نمونه ی ازموفقیت پاکستان درزمینه نمی بینم!
نگاهی به گذ شته ، نشان می دهد که افغانستان با وجود عقب ماند گی فرهنگی ومصرف کننده تولیدات فرهنگی ایران بخاطرهمزبانی بودن، برد باری ومدارای مذهبی داشت. متاسفانه، با وفات مولوی های افغانستانی فارغ مدرسته دیوبند ودیگرمدارس هند بخاطر حایل شدن پاکستان میان افغانستان وهند وتشریف آوری مولوی های پاکستانی، نابرد باری مذهبی وارد افغانستان شد. مزید برآن، جنگ علیه شوروی وحضورسردسته های مجاهدان ومهاجران درپاکستان ؛ به نظامی های منافق پاکستانی موقع داد تا به کمک ملاهای عقب مانده خود، تند روی مذهبی رادرافغانستان گسترش دهند؛ وعربستان که از جمهوری اسلامی وادعاهایش برعراق وصادرکردن انقلاب اسلامی به دیگرکشورهای عربی ترسیده بود، کمک به تند روی مذهبی حتا صادرکردن وهابی گری یا نمونه تند رو وخشن - عقل گریزاسلام ازطریق پاکستان به افغانستان کرد تا شیعه ستیزی حتا حنفی ستیزی وفارسی ستیزی نماید.اگرامروز ما تند روی وتروریسم مذهبی درافغانستان داریم، نتیجه ترس عربستان ازایران، ونزاع مرزی قبلی حکومت های افغانستان با پاکستان وفرصت طلبی پاکستان وبهره برداری نادرست آن ازملاهای ساده وطالبان بی دانش افغانستان می باشد. فکرمی کنم که بزرگترین ابزارما باید تقویت میانه روی دینی دربرابر تند روی وتروریسم دینی نما- صادراتی ازپاکستان می باشد. کاریکه هم حکومت هم آگاهان ومولوی ها فروخته نه شده ی افغانستان باید کمرهمت بسته آن را انجام دهند. درغیرآن، تروریسم وتند روی مذهبی دین ودنیای آن ها را خراب می نمایند! ادامه دارد.

0 comments:

Post a Comment