Friday, 9 September 2016

پاسخ ها به پرسش های یک دوست

بخش پنجم
ابراهیم ورسجی
19 سنبله 1395
آقای جمشید یما امیری، ازمن هفت پرسش کرده است که به چارپرسش اوتا حد توان پاسخ داده ام وبه پاسخ پرسش پنجم وی می پردازم ؛ واین است پرسش پنجم که ازمن کرده است:شما ازدرانداختن طرح نوصحبت می کنید،راه سومی که پیشنهاد می کنید، چیست؟
دررابطه با پرسش پنجم آقای امیری ، می گویم که من نه گفتم که طرح نوارایه می کنم ، بلکه گفته ام که درباره طرح باید فکروکارکرده شود ، یا درباره طرح نو فکرکنیم وتوقعی نداشته باشیم که چپ وراست جنگی وفاقد برنامه تغییرفکروموضع داده به حل مشکلاتی بپردازند که خود شان ایجاد کرده اند.بله، مشکلات را کسانی حل کرده می توانند که خودشان ایجاد کرده اند؛ به شرطیکه به نقد خود پرداخته واعتراف هم نمایند که غلط کرده بودند ودرصدد تصحیح آن می باشند.
متاسفانه ، چنین روحیه وذهنیت را درچپ وراست دیروزکه اکنون هم جسته وگریخته شاخ ودندان نشان می دهند، نمی بینم.افزون براینکه نمی بینم، شاهد این هستم که هنوزهم درفکر فرشته سازیی خود وشیطان سازیی رقیبان ودشمنان خود می باشند.به گونه ی که درچهارپاسخ قبلی گفته ام،بازهم می گویم که چپ وراست افغانستان هم فرسوده شده اند هم آماده ی نقد ازخود نیستند.روشن است. وقتیکه فرد یا گروهی آماده نقد ازخود نباشد ودرعین زمان ازدشمن یا رقیب خود شیطان سازی نماید، راه حل ندارد.
ازاین رو، من توقعی ازچپ وراست جنگی- ویران کار افغانستان که عمرش دروابستگی به قدرت های بیرونی گذشته است؛ ندارم ، وازاین لحاظ است که هم منتقد آن ها می باشم هم جویای طرح وبرنامه ی نو.تذکردادم که من شخصا طرح وبرنامه ی نوآماده شده ندارم امادرباره ی آن همواره فکرکرده وفکرمی کنم.افزون برآن،ساخت وارایه ی طرح وبرنامه ی نو را ازتوان یک شخص درشرایط کنونی افغانستان بیرون می دانم.پس ، لازم است که درزمینه گروهی فکرکنیم.ازسوی دیگر،درافغانستانی که هم گرفتار فاسد ترین حکومت ووابستگی مرگباربه امریکا وتروریسم پاکستانی وتندروی بی منطق مذهبی وگرایشات سخت قومی می باشد، ساختن طرح وبرنامه ی نو دشوارهم می باشد.
بهرحال ، باید درباره ی آن فکر وکارکرد.چون یک نسل نو بی باور به چپ وراست جنگی وحکومت فاسد ودموکراسی وحقوق بشر دروغین رایج درافغانستان به میان آمده است، فکرمی کنم که زمینه دارد مساعد برای طرح نو می شود ومواد خام آن هم فراوان میسر است.درباره ی طرح وبرنامه ی نو، نظرمن این است که به کارهای زیرباید دست بزنیم:نخست،گروه سازی کنیم وموادخام آن را دراختیارهم داریم؛ دوم، درباره اصلاح وتقویت حکومت کنونی هم تا فراهم شدن بدیلش باید فکرکنیم.اگرچه نشانه ها حاکی ازاین است که ، این حکومت قابل اصلاح نمی باشد.بهر حال، باید درزمینه فکرجدی کرده شود؛سوم، تفکرنو ازمسئولیت حزب سیاسی مخالف ارایه کنیم.زیراکه ،تصویررایج ازحزب سیاسی مخالف غلط وبی نتیجه می باشد.
بطورنمونه ، درافغانستان ، تا کنون ، حزب مخالف قانون مند یاوجود نداشته است واگر وجود داشته است، برانداز بوده است نه بدیل حکومت های ناکام.ازاین رو، کمک کرده است به ادامه ی جنگ وبحران . پس، فکرما باید متمرکزشود درحول ارایه فکرنو ونگاه نو نسبت به کارکرد حکومت وحزب های سیاسی مخالف.بله، فکرنو دربسترفرهنگ رشد ونمومی کند وفرهنگ هم آهسته آهسته تغییرمی کند.خوب است که تغییرات بنیادی درفرهنگ ما رونماشده است .تغییراتیکه کمک می نمایند در جا انداختن فکر واندیشه ی نو.البته که فکر واندیشه نو با وجود تغییر های رونماشده درفرهنگ، مخالفان وموافقانی درافغانستان دارد.مثلا، بنیاد گرایان وتمامیت خواهان قومی وتروریستان طالبانی درافغانستان، دشمنان اصلی فکرنومی باشند.زیراکه، فکرنو دروغ های تاریخی ودینی نماشان را برملا وبه حاشیه تاریخ وسیاست پرت شان می کند.
ازاین رو، من راه اندازی فکرنو را زمان گیری ودرباره اش مبارزه نوگرایانه ی فکری- فرهنگی می کنم که ادامه دارد وکتاب های: اسلام وسکولاریسم، اسلام، غرب ودموکراسی واسلام، غرب وحقوق بشررا نوشته پخش کرده ام وکتاب های اسلام، غرب وتروریسم وزبان وجهانی شدن را هم آماده نشردارم. نشریه انسان گرای ووب های اندیشه وانسان گرای هم درزمینه راه اندازی شده اند.ازهمه مهترایکه که ، هراندازه که سیاست انسانی شود، به همان اندازه محیط فرهنگی آماده پذیرش فکروبرنامه ی نو می شود. پس، بهتراست که درباره ی انسانی کردن سیاست بیشترفکرکنیم .درزمینه، گام نخست باید مردمی کردن وانسانی کردن حکومت وکثرت گرا کردن آن وایجاد حزب سیاسی مخالفی می باشد که ازبراندازی دور ودرفکر اصلاح حکومت وبدیل آن شدن را بیاموزد.
دراین راستا، حزب سیاسی مخالف باید درک نماید که مخالفت برابر به مخالفت نه بهترکارکردن ازحکومت ها معنای خود را ازدست داده است. پس،بهتراست که برداشت نو ازوظیفه ومسئولیت حزب سیاسی مخالف ارایه داده شود وآن این است که حکومت وکارکرد روزانه اش به نقد گرفته شود واین گونه کارسیاسی کرده شود که نشان داده شود که حزب سیاسی مسئولیت اصلی خود را درجهت ساندگی انجام می دهد نه براندازی وتضعیف حکومت؛ البته حکومتی که تمایل به اصلاح گری داشته باشد نه حکومت کنونی که درحال ارزش زدای هاوتفرقه انگیزی ها می باشد.معلوم است که ، وظیفه ی حزب سیاسی مدرن این هامی باشند:نخست، آموزش وپرورش سیاسی- فرهنگی مردم تا ازحقوق خود دفاع وحکومت را پاسخ کرده بتواند؛ دوم،فراهم کردن رهبری درشریط زمین بوس شدن حکومت یا رهبری دولت.نگاه کوتاه به تاریخ احزاب سیاسی راست وچپ افغانستان روشن می سازد که مااحزاب سیاسی ای انجام دهنده ی دومسئولیت یاد شده را نداشتیم واگرمی داشتیم وضع مان این گونه رقت بارنمی شد. پس، برنامه ی مورد نظرمن ارایه فکرنو دربسترفرهنگ کشوروکوشش درجهت ساختن حزب سیاسی دارای دوویژگی بیان شده می باشد.درغیرآن، به گفته ی شاعر: اگراین مکتب است و این ملا / وضع طفلان خراب می بینم!

0 comments:

Post a Comment