Wednesday 21 September 2016

پاسخ ها به پرسش های یک دوست

پاسخ به پرسش اخیر
ابراهیم ورسجی
آقای جمشید یما امیری ، ازمن ده پرسش کرده است که نه پرسش اورا پاسخ داده ام واکنون پاسخ پرسش دهم اورا می دهم؛ واین است پرسش دهم یا اخیریی او:دراین خصوص، پیشنهاد شما چیست؟ معلوم است پیشنهاد من تاحدی زیادی درهمان نه پرسش ایرایه شده است؛ بهرحال، دراین بخش، تنها جمع بندی خود را پیش کش دوستان می کنم.
دراین راستا، می خواهم بگویم که جریان های چپ ومذهبی افغانستان گذشته ی قابل باز سازی ندارند ؛ البته نه ازنظر مادی ونه ازنظرفکری. به این خاطرکه، توانی ای فکری شان نگذاشت که سخن های بزرگان بیرون مرزی خود را بخوانند ودرک کنند. مسئله ی که بازسازی فکری- سیاسی شان را درشرایط کنونی زیرپرسش می رود.مثلا، درباره ی جریان چپ ، تاحدی که من مطالعه کرده ام، شماری کمی افراد را یافتم که بسیار سرسری نوشته های حزب توده ی ایران را خوانده ودرک کرده باشند.ازاین رو،احسان طبری که کتاب کژراهه رانوشته اشاره های به ضعف های چپ افغانستان هم کرده است.دریک مورد، طبری گفته است که چپ افغانستان نتوانستند نوشته های مارابخوانند ودرک نمایند.
شایان یاد آوری می باشد که ، همین گونه انتقاد ها را جماعت اسلامی پاکستان واخوان المسلمون / برادران مسلمان مصری ، از جریان های مذهبی افغانستان به خصوص ازجمعیت اسلامی وحزب اسلامی کرده اند. مثلا، بعد ازپیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان، نهضت اخوان / برادران 7 دکتر متخصص استخوا را به پشاوراعزام وبه آن ها دستورداده بود که جنگ جاری درافغانستان ، جنگ قدرت های بزرگ است وکاری کنید که دست وپای زخمی ها قطع نشود.همین که اخوان جهاد ، جهادی های افغانستان را جنگ قدرت های بزرگ نامیده است، معلوم می شود که چه نگاهی درزمینه داشت ودارد؟
بطورنمونه، قاضی حسین احمد رهبروقت جماعت اسلامی پاکستان درلاهور به نویسنده گفت که بعد ازپیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان ، عمرتلمسانی مرشد اخوان یک گروه هفت نفری متخصصان استخوان را به پشاور اعزام کرده بود که ریاست آن ازدکتراحمد ملط بود.دکترملط بیمارستان جراحی استخوان را درپشاور بکارانداخت ودرعین حال مسئولیت بررسی به اخوانی شهرت یافته های افغانستان را نیزداشت.
بعدازشش ماه بررسی،دکترملط به مرشد خود نوشت که رهبران افغان های مشهوربه اخوانی ریاکاران وفساد پیشگانی هستند که جز پول ،خود فروشی ، قدرت خواهی وجنگ های درون گروهی هنری دیگری ندارند.ازاین رو، با این ها نمی توان کارکرد.با رسیدن شکایت نامه ی دکترملط به مصر، مرشد اخوان به اودستورداد که بیمارستان را به جماعت اسلامی تسلیم وبه قاهره برگردند.این است برداشت اخوان ازاخوانی های افغانستان.سال ها بعدازآن، قاضی حسین احمد رهبرجماعت اسلامی درلاهور با شکایت ازرهبران حزب وجمعیت، به نویسنده گفت که دوستان ما درفساد وقبیله گرای غرق شده اند.
بعد بازتاب نگاه اخوان وجماعت اسلامی درباره ی مشهور به اخوانی های افغانستان ، بهتراست که نظر امام خمینی ، رهبر انقلاب ایران راهم درباره ی آن ها بازتاب دهم.معلوم است که مصروف شدن جمهوری اسلامی ایران درجنگ با عراق؛ باعث شد که به افغانستان کمتر توجه نماید.مصروفیتی که باعث شد که نظامی های پاکستانی با پول های امریکا وعربستان درافغانستان ازاخوانی های افغانی نوکرسازی نماید وخوب هم نوکرسازی کرد. بله، ایران زمانی ازجنگ با عراق رهاشد که اتحاد شوروی مصروف عقب نشینی ازافغانستان بود؛ وبا رهاشدن ایران ازجنگ با عراق، بیاد دارم که دراسلام آباد غم باریده بود که شیشه ی انحصارگری نظامی گری وملاگریی پاکستان رادرافغانستان ریز ریزمی کند.
بطورنمونه ، درجریان شکل دهی حکومت جهادی ها درراولپندی در15 فوریه ی 1989 برابر به 25 ماه دلو1367 که همزنان شده بود با اخیرین روزحضورسربازان شوروی درافغانستان،جمهوری اسلامی یک هیات ازگروه های شیعه ی افغانستان مقیم ایران را به راولپندی فرستاد تاسهم خود را درحکومت جهادی ها بگیرد ودرجریان رای دهی ازاستاد ربانی حمایت کند. جالب این است که ، استاد ربانی را سفارت عربستان این گونه فریب داد که ما تورا رئیس جمهور می سازیم؛ پس، ازپیوستن گروه های شیعه ی طرفدار ایران درشورای پندی حمایت نکن! ربانی هم که تاگوش فریب خورده بود، حمایت نکرد ومقام وزیر سرحدات را درحکومت جهادی های دست ساخت سازمان های جاسوسی پاکستان وعربستان بدست آورد.
ازهمه خنده داراینکه، پاکستان که به کمک عربستان ، مانع پیوستن شیعه ها درشورای راولپندی شده بود، با پرداخت سه ونیم میلیون کلدار، رئیس هیات را خرید که ازاونام نمی برم. بعدا که ازدوستان شیعه ی خود به خصوص شخص آقای مزاری که دوست شخصی ام بود پرسان کردم که چه شد درراولپندی وایرانی ها چه می گویند؟ با خنده برایم گفت که به امام خمینی گزارش دادند که اخوانی های افغانستان مقیم پاکستان با شرکت شیعه های هم وطن شان درحکومت مورد نظرشان مخالفت کرده اند وچه باید بکنیم؟ امام خمینی گفته است که رهبران جهادی مفسد هستند وکمونیست ها ملحد. پس، اشکالی ندارد اگر ازمسلمان های مفسد دربرابر ملحدان حمایت شود.این است تعریف امام خمینی ازاخوانی های افغانستان مسخ شده دردالر امریکا وریال عربستان وشیطنت های رذیلانه ی نظامی های پاکستانی.درواقع، بعد ازبیان نگاه اخوان وامام خمینی درباره ی اخوانی های افغانستان ، بهتراست که درک شود که چه گفتند وچه کردند؟
بادرنظرداشته گفته های بالاوویرانی کابل توسط جهادی ها وطالبان شدن بسیاری خلقی ها وتکه پاره شدن پرچمی ها براساس گرایش های قومی، باورنمی کنم که درنسل اول چپ وراست افغانستان، توان بازنگری وایجاد نیرونوبرای آینده یافت شود. بهرحال، نسل اول حتا نسل دوم چپ وراست فرسوده شده است. بازهم درشماری ازآن ها توان بازنگری واعتراف به خطاها ونوکاری یافت می شود.ازاین رو، به چپ ها پیشنهاد می کنم که داستان الهیات رهای بخش امریکای لاتین را بخوانند که چگونه مارکسیست های اصلاح شده وروحانیان ترقی خواه دست بدست هم داده کمک به سوسیالیسم دموکراتیک درمنطقه کردند. شایان ذکراست که ، خواندن تجربه الهیات رهای بخش را نه تنها به چپ ها بلکه به اخوانی های بیمارافغانستان هم پیش کش می کنم تا درک نمایند که غلط کرده اند ومی توانند با استفاده ازآن تجربه نوگرایی مذهبی پیدا کرده کمک به رفع بحران ژرف افغانستان ورهایی اسلام ازچنگال بی رحم تروریسم طالبانِ دست پرورده ی نظامی گری وملاگریی پاکستان کنند.
دراخیر، هم بیاد چپ ها هم بیاد راست مذهبی می دهم که کتاب های: اسلام وسکولاریسم، اسلام ، غرب ودموکراسی واسلام، غرب وحقوق بشررا نوشته پخش کرده ام ودرهرسه کتاب یاد کرده ام که اسلام مبتنی برفقه شاه وشیخ با سکولاریسم ، دموکراسی وحقوق بشر، به پیش رفته نمی تواند.برخلاف ، اسلام مبتنی برقرآن می تواند با کمی تغییر سکولاریسم، دموکراسی وحقوق بشر وبرابری زنان ومردان را پذیراشود.همچنان، به اسلام گرایان مسخ شده ونامسخ شده پیشنهاد می کنم که کتاب سکولاریسم، به خصوص فصل های دین ومدرنیته ، روشنفکری وپیشرفت ودین وپست مدرنیسم را بخوانند.ممکن است کمک شان نماید تادرشرایط نوبا بازنگری مبارزه ی تازه ی را شروع کنند.درغیرآن، کاری ازدست شان ساخته نیست. بله، درادامه ی فکرکهنه شان تنها طالبان وداعش ازآن ها ساخته می شود.برای چپ هاهم پیشنهادمی کنم که هرسه کتاب یاد شده را بخوانند.افزون برآن، چپ ها باید درک نمایند که با شعارطبقه ی کارگر درجامعه ی دهقانی- قبایلی افغانستان نمی توان به سوسیالیسم وکمونیسم رسید.بله، با تقویت دموکراسی، به خصوص سوسیالیسم دموکرایتک وحقوق بشر وطبقه ی درمیانی وبهبود وضع زنان وکمک به کاهش فقر وجهل ، می توان به سوسیالیسم دموکراتیک وعدالت اجتماعی مورد نظر اسلام البته اسلام قرآنی نه اسلامی فقهی- شیاهی- شیخی ، دست یافت.

0 comments:

Post a Comment