بخش چهارم
19 سنبله 1395
آقای جمشید یما امیری، ازمن 7 پرسش کرده است که سه پرسش اورا پاسخ داده ام واکنون پرسش چهارم وی راپاسخ می دهم ؛ واین است پرسش چهارمش:به باورشما،اشتباهات جریان چپ وراست درافغانستان چه بوده است؟ کدام یک ازاین دوجریان سیاسی- ایدئولوژیک به افغانستان زیان بارترتمام شده است؟
درپیوند به پرسش چهارم آقای امیری که درواقع دوپرسش می باشد، قرارزیر پاسخ عرضه می کنم: دررابطه به اشتباهات جریان های چپ وراست، باید بگویم که بدون توجه به رابطه های دوستانه وخصمانه ی آن ها باحکومت ها درآغاز کارهای سیاسی- ایدئولوژیک شان ،بحث ناقص یانیم کاره می ماند.درزمینه ، می توانم بگویم که چپی ها اکثرا کارمندان بالارتبه حتا درسطح وزیروبچه های کارمندان دولتی درحکومت های شاهی وجمهوری مطلقه بودند ؛ برخلاف، راستی ها یا اسلامی ها درپیوند باکارمندی دولت ازسطح استاد ومعلم وکارمند بالا نبودند.مزید برآن، قرارداشتن حکومت های افغانستان درساحه نفوذ استراتژیک اتحاد شوروی؛ باعث شده بود که شاه ورئیس جمهور نسبت به چپ ها مهربان ترباشند. برخلاف، اسلامی ها چنان رابطه ی با حکومت هانداشتند. بنابرآن ، هم مورد بدگمانی هم زیرفشاربیشتر حکومت های شاهی وجمهوری قرارگرفتند.فشارهای که کمک به خشن ترشدن شان هم کرد.
دراین راستا، کودتای سرطان 1352 وحکومت جمهوری داوود خان وچپ ها، هم راست هارا زندانی وکشتارکرد هم آن هارا بدامن پاکستان انداخت.همچنان، حکومت جمهوری وچپ های طرفدارش با دامن زدن به نزاع مرزی با پاکستان وکمک رسانی به پشتون ها وبلوچ های مخالف پاکستان وراندن اسلامی ها به پاکستان ابزاری خوبی را دراختیارآن کشورگذاشتند.ابزاری که علیه خود شان واتحاد شوروی بسیارخوب بکار انداخته شد.
ازاین رو،برابر به برآورد من ، ازهردوجریان اشتباهات سبک وسنگین صورت گرفت.مثلا، چپ ها کمک به حکومت ها درسرکوب راستی ها یامذهبی ها را به نفع خود می دانستند وراستی ها هم چپی هارا متحد حکومت ها تلقی می کردند.مسئله ی که با پیوند خلقی هاوپرچمی با حکومت جمهوری حتا سهم داشتن درکودتا وتشکیل آن نماد پیدامی کند.اگرچه شاید چپ ها این کاررا تاکتیک بنامند، اما من آن را اشتباه می دانم.افزون برآن،همین رابطه وعکس آن درباره ی راستی ها جمع ناتوانی حکومت هادررسمیت دادن حزب های سیاسی ، کمک کردند که چپ وراست افغانستان مسئولیت حزب سیاسی مخالف را درک نکرده به تلاش های کودتای وگرفتن قدرت ازطریق کودتا ، وقوع کودتای ماه ثور 1357وتوحش امین وتره کی ومتعاقب آن پیاده شده ارتش سرخ وجنگ سرد قدرت های بزرگ را باعث شود.خلاصه اینکه، پیوندهای مغرضانه ی چپ باحکومت های نابکار- غیرمسئول وسیاست تکفیری راست ونابرد باری ایدئولوژی - سیاسی هردوگرایش نه تنها اشتباه بلکه ازنظر سیاسی تباه کاری بود.
دررابطه به اینکه ، کدام یک ازاین جریان ها یا چپ وراست برای افغانستان زیانبارترتمام شده اند؟ بازهم برمی گردم به پیوند هردو جریان باحکومت ها ونافهمی شان درباره ی مسئولیت حزب سیاسی مخالف ونابرد باری ایدئوۀوژیک آن ها.درواقع ، همان رابطه ونابرد باری می باشد که سطح کم وزیاد زیان رسانی به مردم را تعیین می کند.مثلا، راستی ها کمک چپ ها به تهاجم ارتش سرخ به افغانستان را زیان رسانی بزرگ آن ها به افغانستان می دانند؛ وبرعکس، چپ ها ویران کردن کابل را زیان رسانی بزرگ راست ها به کشورمی دانند.
نگاهی به اتهام وضد اتهام هردو طرف به یک دیگر، وبیان نا درست کمبودیی یک دیگر، روشن می سازد که درسخنان هردو طرف بخشی ازحقیقت یافت می شود.ازنظرمن، ازاینکه دراین پرسش ازایدئولوژی هم سخن درمیان است، فکرمی کنم سرسری انگاری هردو طرف به ایدئولوژی های شان جمع رفتن ایدئولوژی درحلقوم قومیت وقبیله گرایی وقدرت طلبی افراطی هم دیده می شود. مسئله ی که ایجاب می کند مختصرا نظر جامعه شناسانه درزمینه را فراموش نکنم.
ازنگاه جامعه شناسی، وقتیکه درجامعه های چند قومی وپس مانده که افغانستان پس مانده ترین آن هامی باشد،ایدئولوژی به بن بست می کشد یا شکست می خورد، گرایشات قومی درجایش قرارمی گیرند.بطورنمونه ، درپسین روزهای حکومت نجیب الله ، دیده شد که خلقی ها وپرچمی های پشتو زبان به سوی حزب اسلامی وپرچمی ها- خلقی های دیگر قومیت ها به جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی شتافتند وازبیک ها که حزب جهادی نداشتند، درمحور دوستم زیر عنوان جنبش ملی اسلامی جمع شدند.
ازنگاه من ، گرایش های یاد شده ونو عروسی های نا مشروع چپ ها وراست ها درزیرسایه ی قومیت، نشان داد که هم مشکل فرهنگی داشتند هم درک ناقص ازایدئولوژی های کمونیستی ، اسلامی وناسیونالیستی.ازسوی دیگر، گرایشات یاد شده وپیوند خلقی ها وافغان ملتی ها با حزب اسلامی وبعدا با طالبان زیر سایه ی ارتش پاکستان، این حقیقت تلخ رانیز نمایان ساخت که همه پشتونستان خواهان دیروزوامروز منافقان وفرصت طلبانی بیش نبودند ونیستند.به این خاطرکه، پشتونستان خواهی را زیرپاکرده زیرنظر ارتش پاکستان علیه غیر پشتون ها به خصوص تاجیکان به دشمنی برخاستند.ازاین رو، جریان های سیاسی - ایئولوژیک چپ وراست را هم ازنظر پیوند شان باحکومت های شاهی وجمهوری هم ازنظر کارکرد حکومت های خود شان برابر مقصر می دانم.اگرچپ ها به این برداشت من ناراض شوند، برای آن هامی گویم که شما دوبرتری داشتید که مذهبی ها نداشتند:نخست،شما یک ساختار دولتی را به ارث گرفته بودید؛ دوم، شما با اتحاد شوروی وحدت ایدئولوژیک داشتید.برخلاف، جهادی ها یاراستی هاچنان وحدت ایئولوژیک را با امریکا که هرگزنداشتند وپاکستان عربستان هم بعدازرسیدن شان به کابل، دردولت سازی نه تنها کمک شان نکردند بلکه اول با هم جنگ شان انداختند وبعدا طالبان را والقاعده را ساختند و غیرپشتون های آن هارا به هندوکش فراری ساختند وپشنو ن هایشان را یا روانه ی پشاوریا اعضای طالبان ساختند.مزید برآن، پاکستان وعربستان بخاطر همزبانی تاجیک ها وهزاره هابا ایران، بدشمنی با آن ها برخاستند.دشمنی ای که تاکنون ادامه دارد؛ وایران هم هزینه های را که درسوریه کرد، درافغانستان نکرد!
0 comments:
Post a Comment