بخش سوم
18 سنبله 1395
آقای جمشید یما امیری ، ازمن هفت پرسش کرده است که بدو پرسش او پاسخ دادم واکنون به پرسش سومش پاسخ می دهم ؛ وپرسش سوم اوهم این است:آیا بقایای جریان چپ وراست معتقد به تغییر ودگرگونی درباورهای خود هستند وآیا حاضرند واقعیت های دنیای مدرن را طوریکه هست بپذیرند؟
درباره پذیرش وعدم پذیرش واقعیت های دنیای مدرن وتغییر باورهای جریان چپ وراست افغانستان نسبت به آن ها ،باید بگویم که چه به پذیرند یا نه پذیرند، تغییری دروضع مدرن ایجاد نمی شود. به این معناکه ، جهان مدرن به پیش می رود وجهان پسمانده که چپ وراست وابسته به آن می باشد،درپس ماندگی خود باقی می ماند.هدف این است که ، جهان مدرن کاری کرده است که پس مانده ها چه چپ وچه راست ناچاراست برای پیشرفت خود ازآن بهره برداری نماید.
دراین بهره برداری ، لازم است که برخی باورها درهردوگرایش چپ وراست عوض شوند.مثلا، وارد شدن به جهان مدرن نیازمبرم به شناخت ازخود ، انتقاد ازخود وشناخت ازغرب ومدرنیته / نواندیشی ونقد دقیق آن دارد.مطالعه ی که من درباره تفکر چپ وراست کرده ام ؛ نشان می دهد که هم ازکاروان مدرنیته بسیار پس مانده اند هم آماده ی نقد ازخود نیستند.
بطورمونه ، گذشته گرای درچپ ورا ست با قوت ادامه دارد.یعنی چپ ها هنوزهم قبله آمال شان اتحادشوروی می باشد واحیای خلافت یا حکومت اسلامی ودراصل اسلام حکومتی،اندیشه محوری راست یا سنت گرایان مذهبی درافغانستان و... می باشد.ازنظرعملی- کیفی، معلوم است که نه شوروی جامعه ی آرمانی بود ونه جامعه ی خلافتی راست مذهبی افغانستان آرمانی بود.وقتیکه می گویم که نه شوروی آرمانی بود که چپ می پندارد ونه خلافت های تاریخ گذشته ی راست چیزی برای گفتن درشرایط کنونی دارند، به این معنا نیست که امریکا مدینه فاضله است وباید مورد تقلید چپ وراست واقع شود.
طوریکه گفته شد، چپ وراست اگرمی خواهند وارد جهان نو شوند، باید نقد ازخود را هوشمندانه شروع کنند وبعدا نقد ازتمدن ومدنیت غربی را روی دست بگیرند.منظورم ازنقد خودی چپ وراست درگام اول و نقد غرب درگام دوم، این است که تا ضعف وکمبودی خود را نه شناسی ضعف وکمبود دیگران هم نمی شناسی یانمی توانی بشناسی.به این معناکه، نه چپ گرایان ونه راست گرایان ونه تمدن غرب قبل ازنقد قابل پذیرش می باشند.
دررابطه به غرب که امریکا در سرآن جای گرفته است،مسئله ی جالب وقابل نقداین است که رهبران احزاب سیاسی ای آن کله مردم را به دموکراسی وآزادی های فردی گرم کرده اند ودرمیدان عمل رای ازفقیران وپول ازسرمایداران می گیرند وکارهم به نفع سرمایداران وبزیان فقیران می کنند.مسئله ی که قابل قبول نیست.اما همین موضوع هم یک کمبودی امریکامی باشد.کمبودیی که درمقایسه با کمبودی های چپ وراست افغانستان وکشورهای دیگربسیارکمرنگ می باشد.
بهرحال، من هم به حیث منتقد غرب ومدرنیته هم منتقد چپ وراست وباورهای متحجرشان، به این باورهستم که هردوگرایش بسیار ازکاروان جهان نوعقب مانده اند.مزید برآن ، هم گذشته گراهستند هم دردوره های حکومت شان بدرجه های متفاوت تباه کاری کرده اند.مثلا،افغانستان را درنظرمی گیرم.روشن است که درافغانستان هم چپ هم راست امتحان بسیاربد داده اند.
اگرچه بقایای چپ ویران کردن کابل توسط راست را بزرگ ساخته ازویران گری خود انکارمی کنند، اما من تباه کاری راست درکابل وتولید طالبان توسط آن را ادامه ی تباه کاریی چپ می دانم.همین که ، صدها خلقی وپرچمی به خصوص اولی ها بدلیل های قومی ونادانی ایدئولوژیک وتعصب قبیلگی طالب شدند وریش های کلان گذاشتند وجنایت کردند، نشان داد که شکم های کلان ومغزهای کوچک داشتند.همچنان، وقتیکه راست ها یا جهادی ها بخاطرجنگ شان علیه شوروی به دالر امریکای هم برای طالبان جاده سازی کردند هم شریک درحکومت منحط کرزی درغارت گری شدند؛ درواقع، ثابت کردند که تقوی مدنی ودینی دارند.دراین راستا، من درحالیکه منتقد چپ وراست می باشم، براین حقیقت چشم بسته نمی کنم که حکومت چپ ها ازنظرمالی درمقایسه با حکومت های جهادی ها وطالبان وحکومت کنونی کمترین فساد راداشت.
درواقع، فساد کم درحکومت چپ وفساد بی مهاردرحکومت جهادی ها وغارتگری جهادی ها درحکومت منحط کرزی وحکومت کنونی بیانگراین است که اخلاق جدا ازدین هم وجود دارد.مثلا، من به حیث شهردارکابل،به آدرس ببرک کارمل ونجیب الله ، خانه وساحه تجارتی نیافتم؛ برخلاف، سران جهادی تاحدی که درباره دارای های غیراسلامی شان اطلاع دارم هم فساد گسترده مالی داشتند ودارند وهم شمارخانه ها وساحه های تجارتی شان ازصد هاهم می گذرد.
بهرحال، این به گذشته تعلق دارد نه به آینده. به این خاطرکه، تقوی مالی کارمل ونجیب وفساد مالی رهبران وفرماندهان جهادی وتروریسم مذهبی طالبان پدیده های می باشند که کمک به آینده چپ وراست نمی کنند.بله، چیزیکه به آ ینده ای چپ ها وراست های افغانستان کمک می کند این است که گذشته ی خود را نقد کنند واعتراف کنند که درویرانی کشور سهم بزرگ گرفته اند.وقتیکه اعتراف کردند، مسئله آینده شان مطرح می شود.برای آینده ی بهترهم ، نیازبه انجام کارهای زیردارند:نخست، هم چپ هم راست افراد ودسته های کثیف قبلا فعال درصف های خود را باید کناربزنند؛ دوم، وضع نو را بانگاه نو بررسی کنند؛ سوم،بدانند که کمونیسم وسوسیالیسم مکتب های اقتصادی هستند نه ایدئولوژی که درجای دین قراربگیرند.درواقع، دین ساختن سوسیالیسم وکمونیسم توسط چپ ها سبب شد که تکفیر شوند وغیرمستقیم کمک کردند به کته شدن راست مذهبی یا شبه مذهبی تباه کار.ازهمه خنده داراینکه، بسیاری چپ های افغانستان اکنون درمهمان خانه ها یا خانه های کهنه سالان کشورهای سرمایداریی زندگی می کنند که دیروزعلیه آن ها بنام امپریالیسم شعارمی داند وشماری ازآن هاهم خدمه های شبکه های جاسوسی آن ها شده اند وبه حکومت کرزی هم درفساد وغارتگری کمک کردند یا درفساد آن شریک شدند.تناقضی که نشان می دهد که چه چپ نادان وکم خردی درافغانستان چپ گری می کرده است؟
همچنان، راست مذهبی باید بداند که دین ایدئولوژی سیاسی نیست که درجهان سیاست واقتصاد همه کاره گی کند. همه کاره گی که درافغانستان تباه کاری کرد، کابل را ویران کرد ، راه سازی برای پیشرفت طالبان کرد وسرانجام با طالبان دریشی پوش شریک شده کمک های بزرگ جامعه ی جهانی برای بازسازی افغانستان را غارت کرد.ازاین رو، نشان دادند که نه به اید ئولوژی خود وفا دارهستند ونه کشورافغانستان برای آن ها قدروارزشی دارد.
ازاین سبب، دراخیر، برای بقایای چپ وراست افغانستان که عزم مبارزه یا ادامه مبارزه ی قبلی شان را دارند، پیشنهاد می کنم که دست به کارهای زیربزنند: نخست، اعتراف کنند که چپ گرای وراست گرای نادرست شان کمک در ویرانی افغانستان کرده است؛ دوم، ازمردم افغانستا ن معذرت خواهی کنند.درواقع، معذرت خواهی هم قدرشان را نزد مردم بالا می برد هم بسترفعالیت های فکری وسیاسی برایشان فراهم می کند؛ سوم،بینش آینده نگر وگذشته گریز انتخاب کنند. زیراکه، تنها با انتخاب بینش وکنش آ ینده نگرمی باشد که می توانند درافغانستان آینده داشته باشند.آینده نگریی که هم کمک شان درشناخت ونقد تمدن غربی می کند هم کمک به نقد خود شان می کند هم پل زده می توانند میان فرهنگ سنتی افغانستان وجهان نو.درغیرآن، ازیک گمراهی به گمراهی دیگررفته کمک به گذشته گرای وتندروی وتروریسم مذهبی می کنند به گونه ی که تاکنون کرده اند.
0 comments:
Post a Comment