Sunday, 18 September 2016

پاسخ ها به پرسش های یک دوست

بخش دهم
ابراهیم ورسجی
28 سنبله 1395
درپاسخ ها وپرسش های قبلی، تا پرسش نهم را پاسخ داده ام، اما پرسش کننده پرسیده است که درباره اتاق فکر که دریکی ازپرسش ها آمده بود ، پاسخ نداده ام. با وجود اینکه ، در زیرمجموعه ی فرهنگ وجامعه ، در پیوند با اتاق فکر ابرازنظر کرده ام، بازهم دراین نویشته مجددا به آن می پردازم. واقعیت این است که ، درهیچ کشوری چه پیشرفته وچه پس مانده ، پدیده ی بنام اتاق فکر وجود وفعالیت ندارد؛ اما انجمن ها ونهاد های فکری- فرهنگی نوگرا وسنت گراهستند که فعالیت دارند.
بهر رو، قابل ذکر می دانم که درهر جامعه ی سه مرکز یا پا یگاه قدرت مادی وفکر فعالیت دارند: کاخ ریاست جمهوری با زیر مجموعه های ار تش، پولیس وشبکه اطلاعاتی- امنیتی؛ دانشگاه ، کلیسا ومسجد.نگاهی بتاریخ امپراتوریی مقدس روم ، روشن می سازد که کلیسا همان کاخ ریاست جمهوری بوده است. برخلاف، درخلافت ها وامارت ی مسخره ی بنام اسلامی،مسجد مرکز مداحی وچاپلوسی برای تقدیس خلیفه ها وخرسازی عوام وتکفیرنو اندیشان بوده است.
ازاین نگاه که ، در جهان پیشرفته ، سکولاریسم ولائیسیته / جدای میان دولت وکلیسا ، درجامعه های پروتستان وکاتولیک ، جدای انداخته است،کلیسا مصروف امر اخلاقی وکاخ ریست جمهوری مصروف رهبری کشور ودانشگاه مصروف تولید اندیشه وتطبیق وتوزیع آن درجامعه می باشد. شایان ذکراست که، نهاد های نو اندیشی هم در متن وکناره ی هردو یا هرسه نهاد یاد شده به تولید ، توزیع وانتقال اندیشه مصروف می باشند.
برخلاف،درکشورهای اسلامی که پس مانده اند، ریاست جمهوری بازور ارتش وپولیس وجاسوسانش ،مسجد ها ودانشگاه ها را هم کنترول وسمت دهی می کند.ازاین رو،مسلمان ها توان تولید اندیشه که خیر، حتا توان مصرف اندیشه ی نو راهم ندارند.اگر استبداد بی منطق شاهان وشیخان تاکنون ادامه یافته است،نتیجه دست اندازی های ترسناک شاهان وشیخان در امور مسجد ها ودانشگاه ها وسنگ اندازی شان درمسیر تولید وگسترش اندیشه ی نومی باشد.
بهر حال،افغانستان ؛ پس مانده ترین بخش همان جهان اسلام پس مانده درمقایسه با غرب می باشد. ازاین رو، توان مصرف اندیشه راهم نداد. پس،می توان گفت که داشتن اتاق فکر درافغانستان یافکردرباره ی آن هم خوب است هم آرمانی.ازافغانستان به حیث پس مانده ترین بخش جها اسلام یاد کردم، به این خاطرکه، نه کاخ ریاست جمهوری دیروز وامروزش کارکرد ومی کند ونه دانشگاه ها ومسجد هایش.همین که حکومت های افغانستان بدون کمک هند برتانیه، شوروی وامریکا زنده مانده نمی توانستند ونمی توانند، دال برناتوانی مرگبارشان بود ومی باشد.
شایان ذکراست که، مانند کاخ ریاست جمهوری افغانستان ، مسجد ها ودانشگاه های افغانستان هم کارکرده نتوانستند ونمی توانند. بطورنمونه، اکنون، ریاست جمهوری افغانستان دارای 352 هزار سرباز وافراد نظامی می باشد ؛ وبه همین شماریاکمترازآن، پلیس ها وامنیتی هادارد ونمی تواند دربرابر سه تا پنج هزار طالبان موفق درمهارتروریسم شود! افزون برآن، هم مساجد ها دارد هم بی شمار ملاهادارد.همان گونه که سربازانش موفق درمهارتروریسم نیستند، ملاهایش نمی تولنند مساجدرا از شر طالبان سازی نجات دهند.معلوم است که مانند، کاخ ریاست جمهوری ومساجد، دانشگاه های افغانستان هم کارموثری کرده نمی توانند. مثلا، شما به کتاب فروشی های کابل بروید، نمی توانید تولید فکری دانشگاه های افغانستان را ببینید! یک نهاد دیگر بنام اکادمی علوم هم درکابل فعال است، اما کارکردش ازکارکرد دانشگاه هاهم کمرنگ تراست.
باتوجه به آنچه که گفته شد، می توانید هم وضع تفکررا درافغانستان بفهمید هم نیاز بداشتن اتاق یا اتاق های فکرنورا درک نمایید! ازاین رو، من بدوکارزیر تاکید می ورزم: نخست، نوآوری ودیگرگونی دربرنامه وسامان دانشگاه ها؛ دوم، ایجاد انجمن ها ونهاد های روشنفکری زیرنام اتاق فکریا اتاق های فکرنو تا به نقد وضع فرهنگی جامعه ، نقد تفکر بیمارحاکم بردانشگاه ها، اکادمی نام نهاد علوم ووارد کردن فشار درجهت بهبود وضع آن ها بپردازد تاتوان تولید اندیشه یا مصرف آن را پیدانمایند.معلوم است که دربرابر اتاق یا اتاق های فکرنو، دوگرایش مقاومت می کنند:نخست، پشتونیست های تاریخ زده که خودرانمی شناسند؛ دوم، بنیادگرایان مذهبی - مسجدی- دانشگاهی.اگر نگاهی به کارنامه روزانه اشرف غنی که مدعی تحصیلات بالا درامریکامی باشد وطرفدارانش اورا نابغه ی هم نامیده اند، بیدازید، برایتان روشن می شود که پشتونیزم تاچه حد مانع وارد شدن فکر وسیاست نودرافغانستان می باشد! ازهمه خنده داراینکه ، بنیادگرایی قبیله زده وطالبان گراهم برادرخانده ی پشتونیسم عقب گرا- تاریخ زده می باشد.
خوشبختانه که، انفجار اطلاعاتی وبه میدان آمدن نسل نو، وضعی دلگرم کننده ی ایجاد کرده است که هم پشتونیزم هم بنیادگرای هم تروریسم طالبانی برادرخانده اش را دیریازود زباله می نماید.ازپشتونیسم وبنیادگرای به این خاطریاد کردم که هردوشان نه تنها مخالف فکرنومی باشند، بلکه کمک به عقب ماندگی افغانستان وبتاهی دوسوی مرزدیورند به کمک اترش جنایت کارپاکستان کرده است.ازهمه مسخره اینکه ، بجای مهار تباه کاریی تروریسم دراین سوی مرز دیورند، تلاش دارد درزیرفرمان نظامی های جنایت کارپاکستانی، همان تروریسم را به شمال افغانستان وآن سوی رود آمو صادرنماید.برنامه جنایت کارانه ی که هم مانع ایجاد وکارکرد اتاق فکرنومی شود هم افغانستان را به عصر بوق می راند!

0 comments:

Post a Comment