Sunday, 4 May 2014

نقدی برنقدِ مقاله ی"امرمقدس وفتاویی ملایان"


ابراهیم ورسجی
14-2-1393
سه روزپیش،نویسنده مقاله ی"امرمقدس وفتاوی ملایان" ازجلالی چیمه را نقد کرده بودم که آقای صدراشراقی،نقدی برنقدِ من نوشته است.ازاین رو،این نقدرابرنقد آقای اشراقی پیش کش می نمایم.آقای صدراشراقی،سلام به شما! من نقش چپ افغانستان ر ابا نقش چپ ایران مقا یسه نکرده ام.ازچپ افغانستان به این خاطرنام بردم که ازروی حماقت، جاده سازی برای پیاده شدن ارتش سرخ درافغانستان کردند؛وپیاده شدن ارتش سرخ، باعث ایجاد کمربند سبزغرب دربرابرشوروی شد.درواقع،همان کمربند سبزوحمله ی صدام حسین به ایران کمک کردند که آخوندها نظام مورد نظرخود را درایران تثبیت نمایند.ازسوی دیگر،من تنها یکسال درایران نبوده ام تاداوریی سرسری نمایم،بلکه تافروپاشی رژیم کمونیستی کابل دراردبهشت- ثور1371،همه ساله یک ماه ازپاکستان به ایران می رفتم تاکتاب های تازه ترجمه شده به زبان فارسی را به کتاب خانه ی شخصی خود بیفزایم.به سخن دیگر،مسایل مربوط به ایران را ازنزدیک دنبال می کردم.البته که، من پس ازبرآمدن ورسیدن طالبان به کابل وبه هندوکش رانده شدن مجاهدان،کتاب"جهاد وجنگ سرد قدرت های بزرگ"را نوشتم که درآن، انقلاب ایران وبازی گران ناکام وموفق آن هم بی تاثیرنبوده اند.درباره ی مقاله ی م.سحر،بیشترملاحظه ی من دراین محوردورمی زند که مخالفان سکولارآخوندیسم ایران با بارکردن همه گناهان برشانه ی روشنفکران دینی،به ادامه ی حکومت آخوندهاکمک مینمایند.بیاد دارم که بازرگان درآغازبرجمهوری دموکراتیک اسلامی تاکید وآیت الله طالقانی ازخطراستبداد دینی هشدارداده بود که به سخنانِ آن ها توجهی نشد.ازاین رو،برداشت من این است که نهضت آزادی وطالقانی ازنخستین مخالفان حکومت مستبد دینی بودند ودرنوشته های شریعتی وآل احمد هم سخنی که استبداد دینی را تایید نماید،دیده نمی شود.ازسوی دیگر،آیت الله منتظری هم که فقیه محافظه کار- نوگرای بود؛ بخاطرنقش خود درطرح نظریه ی ولایت فقیه ازمردم ایران پوزش خواسته گفت که:"این نظام نه جمهوری است ونه اسلامی" ! همچنان،احمد صدرحاج سیدجوادی،یکی ازرهبران نهضت آزادی ووزیرداد گستریی دولت موقت، هم ازمردم ایران عذرخواهی کرد وهم گفت که: "رژیم آخوندی به ایران آنقدرخیانت کرده است که ازحمله ی مغل تاپیش ازجمهوری اسلامی، چنان خیانتی نشده بود." اززاویه ی علمی- مذهبی،دکترسروش نوشت:"اگرخرافت ازسنی زوده شود،اسلام بدست می آید؛اگرازخرافات ازشیعه زدوده شود،هیچ بدست می آید." بنابراین، من آنقدرسخنان ومواضع سختی که ازروشنفکران دینی درردِ آخوندیسم وحکومت مستبدش خوانده ام، ازروشنفکران سکولارنه خوانده ام.
ازهمه جالب تراین که،سکولارهای ایرانی نه تنها درباره ی روشنفکران دینی ایران به خطارفته اند،بلکه درباره ی بهارعربی ونقش نهضت اخوان درمصرهم اشتباه کرده اند.به این خاطرکه،کم نبودند سکولارهای ایرانی که ازکودتای وحشتبارژنرال سیسی علیه نخستین رئیس جمهور منتخب مصرحمایت کردند وحمایت شان رامذهب ستیزی شان توجیه می کرد.غافل ازاین که، دراهل سنت، امام زمان ومکان وجود ندارد؛ازاین رو،تشکیل استبداد دینی به شیوه ی فقهی- ایرانی درکشورهای اهل سنت آن هم درمصر،ممکن نیست.درمصری که بزرگترین نهضت مذهبی اش یعنی اخوان بسیاری ارزش های جهان مدرن ازجمله: دموکراسی،حقوق بشروفعالیت قانونی ای حزب مخالف راپذیرفته است.به هرحال،سکولارهای ایرانی هرچه که درباره ی روشنفکران دینی بگویند، با یقین کامل می خواهم بگویم که رژیم آخوندی را نواندیشان دینی وملی مذهبی ها برمی اندازند،نه سکولارهای چپ وراست فاقد پایگاه مردمی.ازاین سبب،هراسی که ولی فقیه ازنواندیشانی دینی دارد،ازسکولارهای درون وبرونِ ایران ندارد.به این لحاظ که، سکولارها پیوندی بامردم ندارند.دراخیر، به صراحت می گویم که ازسکولارهای ایرانی، بارزترین نویسنده روانشاد دکترداریوش همایون رامی دانم که نظریاتش درباره ی مذهب،سنت ومدرنیته بسیارمهم می باشد.به این معناکه،اگرسکولارهای ایرانی،دیدگاه همایون رادرباره ی دین،سنت ،مدرنیته وامرمقدس ونامقدس پذیراشوند،آینده ی خوبی برای ایران رقم می زنند! درغیرآن،به ترکستان می روند!

0 comments:

Post a Comment