Saturday 17 May 2014

نقدی برمقاله"اشاره ی به سرچشمه ی دشمنی اسلام رسمی باعرفان"


ابراهیم ورسجی
27-2-1393
نقدی بر مقاله ی"اشاره ی به سرچشمه ی دشمنی اسلام رسمی باعرفان"،از آقای ب.بی نیاز داریوش،نشرشده درسایت خبرنامه گویا،پنجشنبه 25اردبهشت- ثور، دارم دارم لازم است ابرازنمایم.ازنظرآقای داریوش مبنی براینکه جهان بینی اسلام کنونی دردوره ی عباسیان شکل گرفته وپایگاه شیعه هم ایران بوده است وهمچنان مسئله ی دشمنی اسلام رسمی باعرفان، معلوم می شود که مشکل کمبود آگاهی درباره فقه درهمه مذاهب اسلامی ازجمله عرفان دارد.درباره ی شیعه گری درایران درآن برهه،روشن است که شیعه گری وهرمذهب دیگری،پدیده های برهه ی نخست عباسیان نیست.دراین زمینه، کاری که عباسیان کردند این ست که،دراین دوره،مانند دوره ی اموی،انحصارقدرت عربی برقرارنیست.به این معناکه،پس ازبیشترازیک سده،فارسی زبان هاسلطه ی انحصاری عرب ها راشکسته اند وقدرت سیاسی دوگانه ی عربی وفارسی شکل گرفت و کشمکش هابیشترسیاسی بود تا فقهی.بله،همین دوگانگی قدرت دردوره ی عباسی ها،سبب شد که فضای سیاسی- فرهنگی تا اندازه ی بازشود.همچنان،نهاد ترجمه ی فلسفه ی یونانی راه اندازی شد که درکنارورود اندیشه های هندی- ایرانی به بغداد،سوال های رامطرح کرد که پاسخ آن ها ایجاب برآمدن فقه وکلام رامی کرد.ازاین رو،فقه های حنفی،شافعی،مالکی،حنبلی وجعفری برآمد کردند که درمیان آن ها،فقه حنفی بخاطرغیرعرب یافارسی بودن نعمان ابن ثابت کابلی،ازهمه عقلانی ترمی باشد.درباره ی عقلانی بودن این فقیه وفقیهش یک مثال می آورم.روزی خلیفه ازابوحنیفه می خواهد که مقام قاضی القضات خلافت رابدوش بگیرد.ابوحنیفه برایش می گوید که نمی توانم! خلیفه می گوید که "درغ می گوئی"! ابوحنیفه می گوید که مسئله رانهایی کردی.خلیفه می گوید چگونه؟ ابوحنیفه می گوید که "یک دروغ گونمیتواند قاضی قضات خلافت شود! خلیفه که درگفت وگوشکست خورده بود،اورابزندان فرستاد تادرسال150هجری درزندان مرد.اماشاگردش ابویوسف، قاضی قضات شد وکتاب"الخراج"رانوشت که دستورالعمل خلافت درجمع آوری مالیات شد.کتابی که تاکنون درمدارس فقهی اهل سنت تدریس می شود.
درواقع،فقه یافقه ها درعصرعباسیان سربلند کردند.اگرفقه ها رابرابربه اسلام بگیریم،سخن داریوش درست می آید.بازهم ازاین نظرکه،هم دردوره ی اموی ها وهم دردوره ی عباسی ها،اصل بردوره ی رسالت وخلیفه های چهارگانه ی پس ازرسول الله می باشد؛ازاین رو،اسلام همان اسلام اولیه است، نه اسلام دوره ی عباسی که فقه ،کلام،عرفان وفلسفه برآن افزوده می شود.به سخن دیگر ، حتا فقه ها درجای دین وشرع می نشینند.مسئله ی که درایران بنام فقه حقه ی جعفری یااسلام ناب، نه اسلام محمدی دست بالادارد! امادرباره ی شیعه گری درایرانِ آغازدوره ی عباسی،این نکته قابل دقت می باشد که آن وقت وپیشترازآن،جهان اسلام میدان پیکارسه خانواده ی عرب،یعنی علوی،اموی وعباسی بود که بابرآمدن عباسی ها،اموی های شکست خورده ی دمشق به اسپانیارفته نخستین انشعاب رادراسلام حکومتی ایجاد کردند.وخانواده ی علوی باوجود اینکه دردوره ی اموی وعباسی قدرت نداشتند؛امابخاطرپیوند شان باپیامبرخدا،نزدهمه ی مسلمان هابویژه مسلمان های سنی ،محترم وبردوخانواده ی دیگرمی چربیدند.عباسی هاهم که ازموقعیت علوی هادرمیان مسلمان ها باخبربودند،برای کاهش نقش آن ها،ازاین اصل که پدربزرگ شان عباس،عموی پیامبرمی باشد،درجهت انزوای علوی ها بهره برداری کردند.ازاین سبب،علوی ها درخراسان به حیث سید محترم بودند، نه شیعه یارهبرفرقه ی کنونی شیعه که دارای ده هافرقه ی ضاله ازجمله فرقه ی علی سوریه می باشد که خامنه ی برای بقای حکومت آن ها دردمشق ، بانک ایرانی هاراخالی وسنی کشی می کند.درحقیقت،شیعه گریی امروزِ ایرانی،زاده ی دوره ی صفویه می باشد که خود آقای داریوش دریک نوشته ی دیگرخود تاکید کرده بود که"ایرانی هاشیعه شدند،تامسلمان نشوند"!عرفان هم که آقای داریوش برمسیحی بودن آن انگشت گذاشته است،نه تنهادارای ریشه ی مسیحی،بلکه ریشه های هندی،بودائی،زرتشتی ای قوی تری دارد.مثلن،اگرشما سفری به هند یاپاکستان نمائید،نقش فربه هندوئیسم وبودیسم را درعرفان اسلامی می بینید.ودراین باره که ملایان باعرفان درافتادند،بدومنبع یاعلت باید انگشت گذاشت،نخست،عقلانی بودن عرفان بویژه عرفان فارسی ومخالفت حنبلی ها باآن.دوم،مخالفت شیعه گریی صفوی درایران باآن که اکنون هم داغ می باشد.درواقع،تحجرحنبلی وخرافات شیعی، هردومجبورهستند که باعرفان متمایل به فلسفه وخرد ورزی مبارزه نمایند.مبارزه ی که ریشه دردشمنی فقه زده ها بویژه حنبلی ها بامعتزله،برآمدن اشعری گری وشورش غزالی دربرابرفلسفه دارد.درحقیقت،همین مخالفت باعرفان وصوفیه درایران شکل بسیاربدی بخود گرفته است.اگرکمی به عقب برگردیم،مسئله خوب ترروشن می شود وآن اینکه،ایران صفوی علامه ی مجلسی وبهارالانوارش رابرملاصدرا ونوشته های او ترجیح داد.به سخن دیگر،کسانیکه استادان شان مجلسی رابرملاصد را ترجیح دادند،حق دارند که علیه عرفان،دیگراندیشی،آزادی وهرارزشی انسانی دیگری مبارزه نمایند.

0 comments:

Post a Comment