Tuesday, 4 December 2012
افغانستان با امضایی معاهده هایی استراتژیک با کشورهایی دارای منافعی متناقضِ چه می خواهد بکند
ابراهیم ورسجی
14-9-1391
روزجمعه 30نوامبر- 10قوس، زلمی رسول وزیرخارجه ی افغانستان به رهبریی یک هیئت وارد اسلام آباد شده گفت وگوباهمتایی پاکستانی خود را آغازکرد.طوریکه خبرگزاری هابویژه"رویترز"، خبرگزاریی انگلیس گزارش داد،هردو وزیرخارجه درساختمان وزارت خارجه ی پاکستان در گفت وگوباروزنامه نگاران، هم گفت وگوهایی دوجانبه راسازنده خواندند، وهم خانم حنا ربانی کهروزیرخارجه ی پاکستان ازتهیه ی پیش نویس معاهده ی استراتژیک میانِ اسلام اباد وکابل سخن به میان آورد.
درعرصه ی دیپلماسی،این یک سخن همه جایی می باشد که سران هیئت ها پس ازهرگفت وگویی، ابرازمی کنند که "گفت وگوهایی سازنده داشتند"!باتوجه به رفتارمتناقض وچند پهلویی سیاست کاران بویژه دیپلمات ها یاکابران سیاست خارجی کشورها دررابطه به پرسمان هایی ملی، منطقه ی وجهانی،واژه ی گفت وگوهایی سازنده بی معناومسخره می نماید!اگر کاربرد واژه ی گفت وگوهایی سازنده راکه توسط وزیرخارجه ی پاکستان بیان شده است،باکارکرد نهادهایی نظامی- امنیتی آن کشوردرافغانستان در34سال گذشته بویژه12سالاخیرمقایسه نمائیم،بی درنگ روشن می شود که دارای هیچ گونه بارمعنایی نمی تواند باشد!جالب این است که وزیرخارجه ی پاکستان گفته است که کابل مهمترین پایتخت برای مامی باشدوصلح درآن برای مهم است وازطریق آن می توانیم باتاجیکستان واز راه تاجیکستان باآسیایی مرکزی معامله ی تجارتی براه بیندازیم.تجارت ازطریق افغانستان به آسیایی میانه که درست،اماازطریق تاجیکستان باآسیایی میانه موضوعِ خنده دارمی باشد.به این خاطرکه تاجیکستان درراه اندازیی تجارتِ خود باازبکستان دشواری دارد.فکرمی کنم که پاکستان درپروژه ی طالبان راه اندازیی تجارت را ازترکمنستان آغازکرده بود؛اکنون که آن پروژه عمق استراتژیکش باحضورامریکا درکشورما دشوارترساخته است.این بارازتاجیکستان می آغازد ومی کوشد که درکنارتجارت، ازمنابع انرژیی موجود درتاجیکستان ازطریق افغانستان بهره برداری نماید که درصورتی عملی شدن،کارخوبی می باشد؛ وافغانستان هم بایدبه کمک آن بشتابد.
بهرصورت،همسایه ها راکشورها انتخاب کرده نمی توانند؛جبرژئوپالیتیکس یاموقعیت جغرافیایی- سیاسی حکم می کند که با آن هازند گی کنند.چه بهتر،اگرزند گی دوستانه وبه سود منافع هردوطرف یاطرف هابوده باشد! اینکه مناسبات افغانستان وپاکستان اکنون درچه موقعیتی قراردارد، ودرچه موقعیتی باید قرارگیرد، تاثبات ،آرامش ومنافع مردمان هردوکشوروتمام منطقه تامین شود،نویسنده مقاله هایی بسیاری درزمینه نوشته ودروبلاک اندیشه بازتاب داده است.ازاین رو،افزون گویی وتکرار، تکرارپرسمان هایی خوشایند وناخوشایند می باشد.
اگرازتکراربرخی پرسمان هاخود داری نمائیم که ضروی هم می باشد،دراین راستا،دوپرسمان بیشترازهمه نیازمند واکاوی می باشند:نخست،بررسی ای استراتژی ومنافع ملی.دوم،معاهده ی استراتژیک بویژه میان افغانستان وپاکستان که اخیری ثابت نموده است که به هیچ وعده وقراری پای بند نیست.اگرساختار سیاسی- بروکراتیکِ پاکستان تعهد نماید که درقول وقرارهایی خود راجع به افغانستان متعهد است وبه آن هاوفا دارهم بماند که تاکنون نمونه ی ازآن دیده نشده است،نظامی هاو امنیتی هایی زیرفرمان شان چنان موقعی رابرای آن نمی دهند.پرسمانیکه بارها درعمل به نمایش گذاشته شده است.ازاین رو، زمانیکه وزیرخارجه یاهرمقامی دیگری پاکستانی ازگفت وگوهایی سازنده باطرفی افغانی وکمک شان به بازگشت صلح درکشورما سخن می گویند،افغانستان بایدازآن هابخواهدکه درکردار خود نشان بدهند،نه درگفتار!
بهرحال،افغانستان وپاکستان همسایه هستند وبه یک دیگرازهرنگاه نیازمندمی باشند، ونیازمندی هابیشترخود نمایی می کنند؛ درصورتیکه، به مسایل ازدید انسانی،اقتصادی،سیاسی،اجتماعی ، فرهنگی واقتصادی نگریسته شود، نه ازدید نظامی- امنیتی.دشواریی پاکستان بویژه نظامی هایی آن کشوراین است که درافغانستان ازدیدنظامی- امنیتی ودربرخورد باکشورهایی دیگربویژه هند می نگرند.پرسمانیکه راه بدهی نبرده ازهمین اکنون شکست آن حتمی می نماید. ازاین رو،نویسنده ازحکومت هایی افغانستان وپاکستان می خواهد که بیشتربه بازگشت صلح وتوسعه ی اقتصادی درعصرجهانی شدن وتاثیرآن برهردوکشورونقش مخربِ حمایت ازتروریسم وتندروی درزمینه بنگرند.اگراین گونه نگرش فربه ترشود،آن زمان می توان گفت که به مفهوم استراتژیی ملی ومعاهده ی استراتژیک نزدیک شده اند.
دررابطه بااسترتژی بایدعرض کرد که این گزاره یامفهوم درزبان هایی فرانسوی وانگلیسی بیشترکاربرد نظامی داشت تاسیاسی واقتصادی.اما،همان گونه که زبان دیگرگون می شود،واژه هاهم بدون دیگرگونی مانده نمی توانند.ازاین رو،واژه ی استرتژی درهمه زبان هایی اروپایی بویژه درزبان انگلیسی به گونه ی گسترده ی کاربرد پیداکرده که سخن گفتن درباره ی همه موارد آن ازحیطه ی این نوشته بیرون می باشد."استرتژیم" درزبان انگلیسی،بازی،برنامه،دسیسه،فریب،مانور، وبازی درجنگ برای فریب دادن دشمن بکاررفته است.استراتژیک به نمایش گذاشتن استراتژی درعرصه ی کاری یامهم بودن ازنظراستراتژی،سیاست،برنامه،مهم،دیپلماتیک ومحتاطانه هم تلقی شده است.غیرازبهره برداریی هنرمندانه ی نیروی دفاعی کشوریاکشورهادرجهت بردن جنگ وبارکردن شکست به دشمن،ازاستراتژی به حیث برنامه هوشمند یاروش،برنامه،بازی،پالیسی جنگی،نقشه ی بزرگ،مانورنگ،ودانش نظامی هم نامبرده شده است.اگراستراتژی رابرابربه برنامه ی کشورهادرجهت دفاع ازخود ورسیدن به صلح وپیشرفت، بگیریم،چیزی که باقی می ماند،چگونگی عملی کردن آن یعنی تاکتیک می باشد.به سخن دیگر،سرنوشت این دوواژه چنان باهم گره خورده است که یکی بدون دیگری نمی تواند کاری رابه پیش براند.سون تزو درکتاب هنرجنگ، نوشته است که:"استرتژی بدون تاکتیک ،آهسته ترین راه به پیروزی است.تاکتیک بدون استرتژی ،سروصدای پیش ازشکست است."گزاره ی سون تزوکه بیش ازدوهزارسال پیش بیان شده است، به مامی آموزد که :برنامه ریزی بدون عمل عبث است، وعمل بدون برنامه ریزی مهلک.
درافغانستان ازهمان روزی که اداره ی طالبانِ طرفدارپاکستان سرنگون واداره ی فاسد، لرزان وناکارآمد کنونی به میان آورده شد،اداره ی که تنهانخبه گان نانخبه وفاسدی اقتصادیی وبی فرهنگ راتحویل جامعه ی ماداد؛ماباواژه ی استراتژی به گونه ی استرتژیی بازسازیی ملی سروکارداریم.بازسازیی که کمتراثری ازآن درافغانستان به چشم می خورد.آری! استرتژیی بازسازیی ملی توسط عده ی تهیه وپول هایی بسیاری به جیب زده شد.به سخن دیگر،نشستند،گفتند،خوردند ورفتند،وکشورما رادربحران عمیقی وبی پایان کنونی فروبردند!
دربالا،ازکاربردی نظامی واژه ی استرتژی نامبرده شد.کاربردی که ازمحدوده ی نظامی بیرون وفراخنا پیداکرده است.البته که،باوجود فراخنا پیداکردن،موردهای نادرست بهره برداری هم پیدا نموده است که درافغانستان بسیاردیده شده ومی شود.دورازکاربردِ استرتژی دربخش بازسازی،بدترین نمونه ی کاربردآن دربخش سیاست خارجی افغانستان می باشد.بطونمونه،افغانستان تاکنون باامریکا،اروپاوهندمعاهده ی استراتژیک امضاکرده است. درادامه ی چنان معاهده هایی،اکنون سخن ازامضای معاهده ی استراتژیک باپاکستان هم به میان آمده است.اگرافغانستان باپاکستان وایران هم معاهده ی استراتژیک امضانماید،نمی دانم که دربرخورد منافع امریکا وایران ،هند وپاکستان درافغانستان ،کارمعاهده سازیی اداره ی درمانده ی کابل بکجامی کشد!
باوجودتناقضاتی که درزمینه دیده می شود،بایدعرض کرد که هیچ کشوری درشرایطی روبه جهانی شدن کنونی چه درمناسبات خارجی وچه درمناسبات درونی بدورازاستراتژیی ملی بوده نمی تواند.البته که استراتژی هایی ملی درصورتی می توانند کاربرد داشته داشته باشند که هم توسط کارشناسان تهیه شوند وهم توسط مدیران آگاه به اموربکاربسته شوند.ازهمه مهمتراینکه،دربخش سیاست خارجی ومعاهده ی استراتژی باید دقت وریزبینی بکارگرفته شود که درک نادرست کشورهاورهبران ازشرایط ملی،منطقه ی وجهانی می تواندهراستراتژیی رابه سوی ناکامی سوق بدهد.
برای اینکه،هرگونه سیاست ومعاهده ی استراتژیک میان پاکستان وافغانستان کاربرد پیدانماید،لازم است که رهبران هردوکشوربدانند که جهان سیاست درزمان کنونی باشتاب شرایط دوران گذارازعصرپس ماند گی وجهان سومی به عصرمدرن وترقی خواهی راطی می کند.دوره ی که ایجابات آن پرهیزازسخت سری، تن دادن به میانه روی،درک وشناخت ژرف ومنطقی ازدیگرگونی هایی غیرقابل پیش بینی وپیش بینی نشده درسطح ملی،منطقه ی وجهانی،برنامه ریزی وآمادگی هم زمان جهت روی دست گرفتن استراتژی ودیگرگونی استراتژی درشرایطی باشتاب دیگرگون شونده،فهم وپذیرش فراملی درجهت کمایی کردن منافع ملی وپرهیزازهرگونه دشمنی، وروی آوردن به رقابت های مسالمت آمیزوهمکاری های گسترده ،جدا ازتضادهایی قومی ،ایدئولوژیک ومذهبی می باشد.
چون درروابط افغانستان وپاکستان،باتوجه تروریسم پروریی دومی وناکارآمدیی حکومتِ اولی، درراه رسیدن به چنان فضا ومحیطی، دشواری هایی فراوانی وجود ندارد.سیاست کاران درپس هرگفت وگویی ازسازنده بودن آن سخن می گویند ومی روند، وتروریستان وتند روان هم که می دانند امنیتی هاپشت سرآن هانیرومندایستاده اند،این گونه گفت وگوهایی سازنده راباتروروکشتار پاسخ داده ، سیاست کاران هردوطرف، یعنی کابل واسلام آباد رامسخره می نمایند!طوریکه وزیران خارجه ، روزجمعه دراسلام آباد ازگفت وگوهایی سازنده وامضای معاهده ی استراتژیک سخن گفتند،وتروریستان درروزشنبه به یک پایگاه نظامی درجلال آباد حمله کرده باعث شهادت ، کشته وزخمی شدن شماری دیگری ازانسان های بی گناه شدند!واقعاسیاست کاران افغانستان وپاکستان سزاوارمسخره شدن می باشند.دراین زمینه ،خالی ازفایده نخواهد،بود، اگردیدگاه کیسینجربازتاب داده شود.کیسینجردرکتاب خاطرات خودکه درسال1979به نشررسید،می نویسد:"یکی ازکج وکولگی های رایج درتاریخ این است که توانایی هاولیاقت هایی بزرگ برخی ازسیاست مداران باقد وقواره ی کشورتحت زمام داریی آن هانمی خواند.برونوکرایسکی(نخست وزیرآن زمان اتریش)درک وفهم بسیارژرفتری نسبت به مسایل بین المللی دارد تاشماردیگری ازرهبران کشورهایی بزرگ."
اگرکیسینجردرخاطرات خود استعداد وشایستگی نخست وزیروقت اتریش راستایش واورابالیاقت ترازبسیاری رهبران کشورهایی بزرگ وقامتش رابزرگترازقامت کشورش می دانست،درافغانستان وپاکستان وضعیت به گونه ی واژگونه سیرمی نماید.به این معناکه درهردوکشور،کسانی برسرکاراند یابرسرکارآورده شده اند که توان اداره ی کشوربجای خود،که توان اداره ی قریه ی خود راهم ندارند! واین، یک واقعیت آشکاراست که درهیچ کشوری مردم حکومت ورهبربی لیاقت وفاسد راحتا اگرخود گردان هم باشد،نمی خواهند ودربلند مدت وکوتاه مدت به آن ارج نمی گذارند وبقایی آن رابرنمی تابند.نهایت بی لیاقتی رهبری درپاکستان این است که بابهره برداری ازنالایقی آن،نظامی هاوامنیتی هامی کوشندکه تروریسم وتندروی رابه گونه ی ابزارسیاست خارجی موردبهره برداری قرارداده،ازامریکاپول ستانی وافغانستان راآشوب زده نگهدارند تاتجارت خود رادرجهت بدبختی هردوکشوربه پیش ببرند،ودرافغانستان،حکومت ورهبریی بی لیاقت،فاسد ، درمانده وناتوان ازتامین امنیت ومهارتروریسم ، به امضای معاهده هایی غیرعملی ای باصطلاح استراتژیک بااین وآن کشوردست زده هم وقت کشی ونماید وهم بد رازیی عمرحضورقوت های بیرونی، تروریسم وآشوب درکشورمی افزاید.
0 comments:
Post a Comment