Sunday 16 December 2012

افغانستان: کالبد شکافی یک بحران


پیش نویس
ابراهیم ورسجی
26-9-1391
روزنخست ماه دلوسال1387که همزمان شده بود با20ماه ژانویه ی سال2009وپایان دوره ی حکومت تروریست وجنایت کارجورج بوش وآغازدوره ی نخست حکومت بارک اوباما،رئیس جمهورکنونی امریکا.درواقع، روزآغازِ دوره ی نو وپایان دوره ی که بدبختی ونابسامانی کنونی افغانستان راسبب شده است.بنابرآن، این دیدگاه وذهن درکله ام به دورزدن آغازید که چرا افغانستان به چنین بحرانی افتاده است؟به سخن دیگر،افغانستان همیشه محکوم به تکراردورباطل یارهائی ازسلطه ی یک قدرت خارجی وبجائی رسیدن به استتقلال وآزادی ، مجبوربه افتادن بدامان قدرت استعماریی دیگری می باشد.ازاین رو،مصمم شدم که "کتابی رازیرعنوان"افغانستان؛کالبد شکافی یک بحران"به رشته ی تحریردرآورم.ازاین سبب که دردوره ی نخست ریاست جمهوریی جورج بوش ومصیبتی راکه بنام مبارزه باتروریسم بابالاکشیدن شاخه ی کوته ریش یادریشی پوش طالبان وجنایت کارانی فراریی باصطلاح اتحاد شمال برافغانستان بارکرده بود،گاهی درپشاوروگاهی هم درکابل بودم ودردوره دوم حکومت اودرواقع بخاطرقدرت نشین شدن جنایت کاران نامبرده که بحرانزائی شان به گونه ی کنونی رونماشده بود،مقیم کاناداشده بودم، ولازم بودکه همین دوره رابدرستی وژرف نگری پی می گرفتم که نتوانستم پی بگیرم؛ تا اینکه، دوره ی نخست اوباماهم باهمنوایی باهمان اداره ی افغانی ای غارتگری دست ساختِ جورج بوش بدون ایجاد تغییرسازنده درزندگی مردم افغانستان به پایان رسید.
برای درک بنیادیی موضوع،درموسم تابیستان سال هائی1390و1391به افغانستان رفتم تا اوضاع سیاسی- اجتماعی- فرهنگی واقتصادیی کشور ومیوه ی تلخ حکومت افغانی زاده ی سیاست هائی تباه کارانه ی جورج بوش رابادرنظرداشت واقعیت هائی تلخِ درونی جامعه ی فلاکت زده ی خود ازنزدیک مطالعه ونوشته ی دلخواه راپی گیری نمایم.ازآنجاکه جورج بوش یکی ازمنفورترین سیاست مداران جهان تثبیت شده است، وازخوبی رخ دادها،درمحفل خداحافظی اش دربغداد درپایان سال2008،یک روزنامه نگارعراقی با حوا له کردن کفش هائی خود برچهره ی سیاه وگرفته اش اورامخاطب قرارداده گفته بود که:"این است تحفه ی ملت ستمزده وشهید داده ی عراق به توکلب/سگ"،عزمم جزم شده بود که کارنامه ی آن کلبِ کثیف/سگِ پلید ودسته ی بومی وغیربومی اش را درافغانستان بررسی وبازتاب دهم.
طوریکه گفته آمد، افغانستان یکی ازبحرانی ترین برهه هائی سیاسی- تاریخی خود راپشت سرمی گذارد؛بحران توان فرسا ئی که حداقل دراین دوره ، زاده ی سیاست افغانی جورج بوش وکارنامه ی ضدافغانی دست نشاندگانش می باشد.همان گونه که هیچ گونه روشنائی دررفع بحران اقتصادیی امریکاکه سیاست افغانی حکومت آن کشوریک عامل اصلی بی سامانی افغانستان می باشد،دیده نمی شود.همچنان، درسمت رفع بحران جاریی افغانستان هم هیچ روشنائی درافق سیاسی به نظرنمی رسد.برائی روشنی اندازیی بهتروبیشتربه ریشه هایی بحران کنونی افغانستان،ایجاب می نماید که نگاهی به تاریخ هم انداخته شود تادرپیوستگی گذشته ی ناشاد باآینده ی تاریک، عامل هائی اصلی وفرعی بحران درجه بندی وواکاوی شوند.این یک واقعیت تلخ است که ازنظرتاریخی- سیاسی ، افغانستان یکی از کشورهائی می باشد که بی شمارلغزش ها را پس از رهائی پرهزینه ازیک قدرت خارجی وافتادن بدامن قدرتِ خارجی دیگربه آزمون گرفته است.بطورنمونه،ازنیمه ی نخست سده ی نزدهم تانیمه ی نخست سده ی بیستم ماندن درزیرسلطه ی هندِ بریتانیا، وازآغازنیمه ی دوم تاپسین دهه ی سده ی بیستم،فرورفتن به آغوش استعمارسرخ ودرفرجام ایستادگی پُرتلفات دربرابرآن؛ وپس ازرهائی ازآن،دراثردین مداریی منافقانه ی تاجران وطن وهمچنان خاینان به مبارزه ی مردمی ودست اندازی هائی مسلمانِ همجوارخود، آشوب درونی را تاآغازسده ی بیست ویکم آزمود؛ تااینکه، به بهانه ی مبارزه علیه هراس افگنی ای دست ساخت پاکستان،امریکا وانگلیس وبرخی کشورهائی اروپائی بانیروئی نظامی خود، یعنی سازمان نظامی ای"ناتو" به سراغش رسیدند.
شایان توجه است که، در پیاده شدن سربازان ناتوهم ،همان گروه هائی آشوبگرجهادی- طالبی که درواقع چیزی جزتاجران دین ووطن نبودند ونیستند، وکمک کننده هائی منطقه ی وفرامنطقه ی شان درجهت ایجاد وضع ناهنجارکنونی افغانستان نقش بارزی با زی کردند.با اینکه،افغانستان سه آزمون خطرناک،یعنی استعمارهند بریتانیاواتحادجماهرشورویی کمونیستی وآشوب هایی درونی زاده ی تحریکات برخی کشورهائی مسلمان منطقه بویژه پاکستان رابانابودیی هستی مادی وفرهنگی خود تجربه کرده است؛اما دروضعیت کنونی بادشواری هائی روبرومی باشد که درمقایسه باایستادگی دربرابرهند بریتانیا،کمونیسم روسی ودست اندازی هائی پاکستان به حیث راه اندازنده ی صنعت تروریسم زیرنام وشعارجهاد،مذهب ، شریعتِ تروریستی ای طالبی - القاعده ی وبسیاری کشمکش هائی مذهبی ونژادی پیوسته به آن ها،متفاوت می باشد.
درواقع، متفاوت ازاین نگاه که درگذشته تنهاهند بریتانیا وروسیه وپس ازکودتائی بلشویک ها درسال1917که به انقلاب سوسیالیستی معرفی شد،هند بریتانیا واتحاد جماهرشورویی کمونیستی بالایی موقعیت ژئوپالیتیکس وژئواستراتژیک افغانستان درگیری ورقابت داشتند.رقابتی که بابرآمدن آلمان متحد درسال1870هردوجانب تفاهم کرده عبدالرحمن خان ستمگررابه حیث کنترل کننده ی زندانی سرکشاده ی بنام افغانستان برمردم این سرزمین بارکردند.باردیگر،پس ازجنگ جهانی اول که قدرت آلمان متلاشی شد وافغانستان زیررهبریی امان الله شاه کوشید به استقلال ونوسازی نایل شود.هم افغانستان به خودگردانی نیم رسید، وهم آلمان ازویرانه هائی جنگ بیرون شد.ازاینکه درآن زمان سیاست جهان اروپا محوربود،وآلمان هم رقیب کمرشکن شوروی وانگلیستان به شمارمی آمد. پس ازترمیم شدنِ شکست وریخت آلمان درجنگ جهانی اول، وپیشترازبرآمدن هتلرکه مدعی برتریی آلمان درجهان بود،بازهم شوروی وهند بریتانیا تفاهم کرده حکومت پس مانده، وواپس گرائی نادرخانِ ستمگررابرکشورمابارکردند.درواقع،حکومت واپس گراووحشی نادرخان، چیزی نبود جزبازخوانی یادوباره زنده کردن حکومت وحشتبارعبدالرحمن خان.حکومتی که باتغییرمنافقانه وریاکاران صوری برای نیم قرن ادامه یافت وازنهایت ناکارآمدی،راه رابرای سلطه ی مستقیم اتحاد شوروی برافغانستان هموارکرد که شرایطی غمباروبحرانزائی کنونی نتیجه ی آن می باشد.
واقعیت تلخ این است که برایی سلطه ی مرگبارشوروی درافغانستان زیرکانه یاریاکارانه سرمایه گذاری شده بود؛بطورنمونه،زمانیکه جنگ دوم جهانی پایان پذیرفت وهند به دوبخش تقسیم وپاکستان درهمسایگی افغانستان باتمام امتیازات هند بریتانیا درمنطقه برآمد کرد.چون حکومت افغانستان مانند پیشینی هایش وبدترازآن ها دست نشانده وضد مردمی بود وبدون بادارزنده مانده نمی توانست،دست بدوکارزیرزد:نخست،باپاکستان نزاع مرزی رابلند کرد.دوم،خود رادرزیرسایه ی نفوذ استعماریی اتحاد شوروی قرارداد.پرسمانیکه نه برای پاکستان قابل پذیرش بود ، ونه هم برای انگلیس وامریکاکه بخاطرمهارنفوذ شوروی درمنطقه بالائی پاکستان حساب بازکرده بودند.به سخن دیگر، درگذشته دوقدرت بزرگ هم مرزافغانستان بود، وحکومت هائی این کشورهم برای بقائی خود به آن هامراجعه وخود رانگهداری می کردند.
اما، درشرایط کنونی وضع به گونه ی دیگری رونماشده شده است.به این معناکه درمنطقه بازی گرانی سیاسی- نظامی ای بسیاری قدعلم کرده وهرکدام درجهت تامین منافع خود درافغانستان مبارزه ورقابت می نمایند.زمانیکه دست نشاندگی،ناتوانی ، درماندگی وفساد حکومت کابل ونقش بازی گران منطقه ی راباحضورپُررنگی نظامی- سیاسی وخبریی امریکا واروپادرافغانستان ضمیمه نمائیم،روشن می شود که کشورشوربخت ما باچه دشواری هائی چند بعدی وپیچیده ی روبرمی باشد!افزون برپیچیده ترشدن اوضاع سیاسی افغانستان بخاطردست اندازیی بازی گران پُرشماری نوودرماندگی حکومت کابل،فرقی دیگری هم گذشته وامروزدراین کشورپیدانموده است وآن اینکه درگذشته ، حکومت هامردم رادربی خبری ودوری ازسیاست نگهداری کرده هم زورمی گفتند وهم سرمایه ی ملی آن ها راغارت می کردند.اما،امروز،هم آنقلاب درفن آوریی اطلاعاتی مردم راهشارساخته است، وهم تهاجم خارجی ها وجنگ هائی داخلی مردم راتکان وبه میدان سیاست کشانده است؛وهمچنان،حکومت، ناتوان وفاسد ومتشکل ازدارودسته ی نادان وغارتگری می باشد که نه اهمیت حضورمردم رادرمیدان سیاست درک می کند ونه ازکمک هائی بی شمارجامعه ی جهانی درجهت بهبود وضع غمبار اقتصادی واجتماعی مردم بهره برداری کرده می تواند.اینکه دردوازده سال گذشته میلیاردها دلاربه کشورسرازیروازجیب هائی فراخ وکشاد شکم پرستان ودزدان تکیه زده برصندلی هائی بالائی دولتی بزیرافتاده یابه دوبی وکشورهائی دیگری انتقال داده شده است،دال براین مدعا است که سیاست کاران دست ساخت جورج بوش وقابل پذیرش اوباما دردوره ی نخستِ ریاست جمهوری اش چه مصیبتی رابرکشورجنگ زده افغانستان فرود آورده اند!
ازاین رو،اوضاع سیاسی ، اجتماعی ،اقتصادی،امنیتی وفرهنگی کشوربه گونه ی انکشاف نموده است که بحران چند بعدی را درکشور ژرفنا بخشیده هم تلاش هائی کشورهائی غربی را دردوازده سال گذشته بی اثرنموده است وهم پاکستان را امید وارنموده است که مانند شرایط بیرون شدن ارتش سرخ درسال1989-1367خورشیدی،باردیگردرسال2015که ناتوافغانستان راترک می کند، می تواند اختیاردارسرنوشت افغانستان شود.دراین گونه دریافت،پاکستان تنهانیست،ایران وهندهم کوشش هائی رابراه انداخته اند تا افغانستان پس از2014، میدان یکه تازیی پاکستان وتروریسم دست پرورده ی آن نشود.بزرگترین نقطه ی ناتوانی غرب وحکومت کابل که پاکستان راامیدوارنموده است تا این گونه راجع به افغانستان بداندیشی نماید،ناتوانی درتامین امنیت ومبارزه باتروریسم می باشد.این یک واقعیت تلخ وجانکاه می باشد که حکومت افغانستان درزمینه ی تامین امینت و مبارزه بافساد گسترده ،ناکارآمدمی باشد.بطورنمونه،درمبارزه بابی امنیتی وتامین امنیت پایدار،رئیس شبکه ی امنیتی کشورنقشی بسیارمهم وتعیین کننده بازی می کند.وقتیکه رئیس امنیت افغانستان نمی تواندامنیت خود راتامین نماید ومورد حمله ی تروریستان قرارمی گیرد؛پس حق باپاکستان است که گستاخانه ورذیلانه دراندیشه ی سیطره برافغانستان درشرایطی پس از2014شود!
طوریکه گفته شد،این نوشته پیش نویس کتابی ب عنوان"افغانستان؛کالبد شکافی یک بحران"می باشد.بحرانی که ازبرخی عامل هائی آن نامبرده شد.اگرعامل هائی بحرانِ جانکاه ودوام دارافغانستان که بخش واربه بررسی گرفته خواهند شد،جمع بندی شوند؛قرارزیرمی باشند:نخست،عامل هائی درونی.دوم،عامل هائی بیرونی؛وعامل هائی بیرونی هم بدوبخش زیرتقسیم می شوند:نخست،عامل هائی منطقه ی که یکی مهمترین آن هاتولید وصادرات صنعت تروریسمِ پاکستان می باشد.دوم،عامل هائی فرامنطقه ی که سیاست هائی ناکامِ افغانی امریکا،اروپا،سازمان ملل متحد و...رادربرمی گیرند.جنبه ی بسیارتاریک وغمباردررابطه باعامل هائی نامبرده این است که همه درآغازراه حل دشواری هائی افغانستان ازجمله:غلبه برتروریسم،بی ثباتی،بی امنیتی،فقر،بیکاری،بیماری،کمبودخانه،کُشنده شدن محیط زیست، آوارگی ای درونی وحضورمیلیون ها آواره درپاکستان ،ایران،هند وآسیائی میانه،اعتیاد،بیماری ،نبود قانون وحکومت قانونی- مردمی ورفع پس ماندگی جامعه ی جنگ زده ی افغانستان پنداشته می شدند.بدبختانه،عامل هائی مثبت نامبرده که راه حل یابیرون رفت کشورازبدبختی وتروریسم ورسیدن به حکومت قانون،تحقق دموکراسی وحقوق بشربویژه حقوق زنان به شمارمی آمدند،همگی باخرابی ای اوضاع وافزایش مصیبت هائی مردم افغانستان بویژه زنان که عامل اصلی ای آن ناتوانی وفسادحکومت وغارتگریی مقام هائی بالائی آن می باشند،خود یکباره به عامل هائی بحرانزامبدل شدند.اینکه وزیرشهرسازی گفته بود:"بیشترازشش میلیون هکتارزمین هائی دولتی (وبی شمارزمین هائی مردم) توسط زورمندان حکومتی غصب شده است"،ورئیس امنیت ملی درمهمان خانه ی اداره ی امنیت موردهجوم تروریستان قرارمی گیرد،می توان به ژرفائی فاجعه ی کنونی افغانستان پی برد.
شایان توجه است که سخن گفتن ازبحران ونقد بسیاری ناهنجاری ها وناروائی هائی فربه کننده ی آن، همواره کارآسان وجنبه ی سهل وزود گذ رانگشت گذاشتن برکنش ها،واکنش ها وپدیده هائی سیاسی- اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی-امنیتی- نظامی و...می باشد.برائی اینکه پرسمان تنهابه بیان ، نقد وبررسی عامل ها وریشه هائی بحران کنونی افغانستان منحصرنماند،لازم است که درکنارنقد وبررسی عامل هائی بحرانزا،ازراه حل هاوچگونگی بیرون شدن ازدشواری هاهم سخن گفته شود.ازاین رو،بخش پسین کتاب"افغانستان،کالبد شکافی یک بحران"را،نشان دادن راه بیرون رفت ازبحران ودشواری هاتشکیل میدهد.ازآنجاکه ازنظرنویسنده،عامل تعیین کننده ی بحران کنونی وتداوم وگسترش آن،حکومت فاسد ، ناتوان ودرمانده ی کابل می باشد.ازاین رو، نویسنده یک عامل اثرگذاربرروند بیرون رفت ازشرایط فلاکت بارکنونی رابرگزاریی انتخابات آزاد وشفاف توسط یک حکومت موقت ارزیابی می نماید.حکومتی که بابرگزاریی یک انتخابات درست وقابل پذیرش برائی همه گان،گام بزرگ وسازنده رادرجهت بیرون شدن ازبحران توان فرسائی کنونی برخواهد داشت.

0 comments:

Post a Comment