Monday 26 November 2012

امسال، عاشورا درافغانستان،حال وهوائی دیگری بخود گرفت


اسلام ازنظرفرهنگی دردامن تمدن ایران خوب درخشید؛اما،ازنظرسیاسی بدامن استبدادافتاد
هِگل
ابراهیم ورسجی
6-9-1391
درمتن هایی اولیه ی اسلام ،یعنی قرآن وحدیث پرسمان هایی وجود دارند که درصورت نگرش درست وحقیقی یاغیرسود جویانه می توان ازآن هابه نفع دموکراسی،حقوق بشر ،آزادی،برابری وعدالت بهره بداری کرد؛وبرعکس،درصورت نگرش نادرست وسودجویانه، می توان ازآن ها به نفع خود کامگی واستبداد نظامی- سیاسی ای زمام داران وبرده سازیی مسلمان هابهره برداری نمود.بدبختانه، درتاریخ سیاسی اسلام برداشت دومی بر اولی غالب شده وشرایط غمبارواستبداد زده ی کنونی راسبب شده است.پرسمانیکه بیشتربرمی گردد به محیط قدافرازیی اسلام که درآن ازشهر،تمدن وفرهنگ شهری سخنی درمیان نبود،وآنچه درآن دیاربه فراوانی یافت می شد؛درواقع،روحیه وذهنیت قبیلگی گری بود که بجای تن دهی به دموکراسی،آزادی وحکومت قانون،خوبتربه فربه شدنِ زورگوئی وسرکوب آزادی مساعدت می کرد که هنوزهم می کند.
زمانیکه هِگل فیلسوف نامدارآلمانی می گوید که:"اسلام ازنظرفرهنگی دردامن تمدن ایران(البته ایران دیروز نه ایران کنونی) خوبتردرخشید وازنظرسیاسی بدامن استبداد افتاد"؛درواقع،ارتباط تنگاتنگ پیدامی کند به محیط برخاستن اسلام،تاتمدن وفرهنگ دری- فارسی ایران.وقتیکه علاقمندیی استبداد، چه مذهبی وچه غیرمذهبی رابه فربه کردن خرافه هاوعوام گرای هایی منحط،ودلبستگی روشنفکران رابه نقد،روشنگری وآزادگی مورد مطالعه قرارداده به تطبیق آن هابه محیط فرهنگی،سیاسی،اجتماعی واقتصادیی پس مانده ی مسلمان هابپردازیم،روشن می شود که درفراخناودرازنایی تاریخ مسلمان ها چگونه پیام رهائی بخش اسلام بابرداشت قشری وسود جویانه از احکام دینی توسط شاه وشیخ،امیرمومنان وامام ونائب هایی دروغین امام زمان که بدون تولدغائب شده بود،خورده وتفاله شد.فرایندی فرساینده ودردناکی که سبب شد ازهمان آغازرسول الله خلیفه پیدانماید وخود سری واستبداد برامتش دست بالاپیداکرده همه داروندارشان رانیست ونابود نماید.
به گواهی تاریخ،350سال پس ازرخداد جانکاهِ کربلاکه درآن فرزندان پیامبرتوسط خلیفگان ستمگرودروغینش به شهادت رسانده شدند،مراسمی بنام"عاشورا"و"سینه وقمه زنی"وجود نداشت،وبه هراندازه که مسلمان هاازآن فاجعه ی غم انگیزدورترشدند،خرافه هاوچرندیات وجفنگیات توسط استبدادشاه وشیخ فربه وعقل گرایی سرکوب شدند.درماه گذشته،یک کتاب عربی زیرعنوان"الفکرالعربی"را ازکتاب خانه ی شهرآتوا،پایتخت کانادا آورده به خوانش گرفتم.درکتاب نامبرده که درباره ی شخصیت ابن رشد، فیلسوف نامدارمسلمانِ دوره ی حکومت موحدان دراندلس بحث می کرد،متوجه شدم که اندیشیدن وتفکرکردن درمحیط فرهنگی مسلمان هایی آن روز،حتاامروزتاچه اندازه دشواربود ومی باشد!
آری!درمحیطی که پیام عقل گرایانه ،آزادی خواهانه ، شوراگرایانه،عدالت خواهانه واجماع پسندانه ی اسلام خفه، وپیام فقهی وفتواگونه ی شیخان یاکار وشاهان ستمگربرآن غلبه یافته بود،بایدابن رشد وابن خلدون سرزنش،ابن سیناوفارابی تکفیر،ولایت فقیه ونائب امام زمان ووهابیت بزورنفت تقویت وشاگردانشان درپاکستان وافغانستان با سپاه صحابه وسپاه محمدسازی باهم دشمنی وطالب سازی وخشونت پروری دست بزنند!ازپیش روشن بود که درایران،فرزندانِ فارابی،ابن سینا،مولوی،ابوریحان برونی،ملاصدراو...را اول صفویان ستمگرتوسط شاخه ی نظامی خود،یعنی دارودسته ی تفنگ بدستِ"قزلباش/سرخ سران" نابود وبه وضعیت کثرت گرایانه ی فکری ومذهبی پایان،ومذهب شیعه ی صفوی ودرواقع مخالف شیعه ی غیرعلوی رابه مردم بارکردند وپس ازآن محمدباقرمجلسی ای منحط وبهارانواراو را به میدان آوردند.طبیعی است که باید بدنبال آن، ولایت فقیه، برمردم باید بارکرده شود ونواندیشان وروشنفکران آن کشوربزندان وتبعیدمحکوم شوند.
درحقیقت،برآمدن صفوی هادرایران درسال1501میلادی وملاباقرمجلسی شان سبب شد که صدهابرابربا شیعه کشی ای محمودغزنه،عباس واسماعیل صفوی سنی کشی وخرافه پردازی کنند.دراقع،چیزی که امروزشیعه بنام قمه زنی وخونریزی بنام عاشورا دارند، وشاهد می باشند که درپاکستان وافغانستان دردوروزگذشته، ده هامسلمان کشته وصدهانفردیگرزخمی شدند،به همان خرافه پردازی هایی برمی گردد که درادامه ی دفن پیام انسانی اسلام توسط زمام داران مستبد وشیخان ریاکاردرباری شان تحویل جامعه ی اسلامی داده شد.به سخن دیگر،فربه شدن خرافات ، خود سری وخودکامگی ای نظامی وسیاسی وبارکردن آن برشانه ی لاغرمسلمان هاتوسط زمام داران خودکامه وبی منطق، نتیجه ی مسخ کردن اسلام می باشد، نه چیزی دیگری!دراین زمینه،اگرکُنت،جامعه شناس فرانسوی،همه ی حکومت هایی مذهبی ای قرون وسطاچه مسیحی وچه مسلمان را،حکومت هایی"الهی- نظامی"می داند،حق با اواست!
دربالاازبرآمدن صفوی هادرایران وخرافات پروری،خشونت ونابردباریی آن هادررابطه با دیگرمذهبان ودیگراندیشان نامبرده شد،خالی ازفایده نخواهد بوداگرازکمک مسیحی هایی اروپائی هم دررابطه به برآمدن آن هاسخنی گفته شود.فرامرزرفیع پورنویسنده ی ایرانی کتابی زیرعنوان"توسعه تضاد"نوشته ودرآن ازسلسله ی صفوی به شدت انتقادنموده ویادآورشده است که:"تشکلات این سلسله حاصل همکاریی برخی ایلات/قبایل ایرانی بامسیحیان اروپائی برای تضعیف حکومت عثمانی وجلوگیری ازگسترش اسلام به اروپامی باشد."
برای نویسنده این امرکه صفویان به کمک اروپائیان برآمد کرده اند وچگونه علیه عثمانی به نفع کشورهایی روبرخیزش اروپائی که هم جهان مدرن رارقم زدند وهم به غیراروپائیان استعمارراتحویل دادند،مهم نیست.درواقع چیزی که موردنظراین نوشته می باشد،این است که، این سلسله بیشترین خرافه هارابرشیعه ی علوی تحمیل کرد وبیشترین نفاق ودودستگی رادرمیان شیعه وسنی ایجاد نمود.ازاین رو،اگررفیع پورسران این سلسله را کمک کننده به اروپاوشریعتی درکتاب"شیعه ی صفوی"بیشترین سرزنش هارابه آدرس آن هاواردمی کند وسروش می گوید که:"اگرسنی خرافه زدائی شود،اسلام باقی می ماند،واگرشیعه خرافه زدائی شود،چیزی ازآن باقی نمی ماند"حق باآن هامی باشد.
به تاییدشریعتی وسروش،محمدارکون نویسنده ی الجزایری نگاهی بتاریخ انداخته پیشترازصفوی هاسلجوقی هاراسرزنش می کندکه باب اجتهادرابندکردند.درواقع پیش ازبسته شدن باب اجتهاد،میان شیعه وسنی همواره گفت وگوهاجریان داشت وعالمان هردوطرف می کوشیدند که ازخرافه هاونزاع هاکاسته همسوئی ایجاد نمایند.درادامه ی بسته شدن باب اجتهاد توسط سلجوقیان است که صفویان قدعلم کردند وتاکه توانستندحدیث وخرافه ساختند وچنان محرم وعاشورارابه مسخرگی کشاندند که ماتم داریی مسلمان هارابه خرافه پروری ونفرت درمیانی شان دیگرگون کردند.
درحقیقت،پس ازآن است که شیعه عوام زده وبازاری می شود،ووهابی هابنام شرک به سرزنش پیروان آن پرداخته،درواقع، هردو،نزاع وکشمکش فکری رابه دشمنی تبدیل می کنند.درمیان عالمان شیعه،همیشه دودسته عالمان وجود داشتند:دسته ی نخست، آن های می باشند که به خرافه زدائی ازمراسم محرم وعاشوراپرداخته اند،ودسته ی دوم ، کسانی می باشندکه ازعاشورابهره برداریی مالی می کنند.بابرآمدن خمینی که دردانشمندی به پایه ی بروجردی ومنتظری نمی رسید،بهره برداری سیاسی ازعاشورادامن زده شد.بطورنمونه،سال1358درایران بودم وروزعاشورارسید،ومسئله ی عمرکشی وخرافه هارسید،وکسی ازخمینی پرسان کرد که این گونه برگزاریی عاشوراباخرافه هاآلوده می باشد ونظرجناب عالی چیست؟خمینی درپاسخ به پرسش نامبرده که ازتلویزیون ایران پخش شد،گفت:"عاشورابه هرطریقی که برگزارمی شودمهم نیست؛مسئله ی که مهم می باشداین است که شعارمرگ برامریکافراموش نشود،یعنی درکنارعاشورائی خرافات زده،مرگ برامریکاگفته شود"!
دراین راستا،پس ازسلطه ی آخوندهایی صفوی برانقلاب ایران که درراه اندازیی آن نقشی نداشتند،دومسئله نمایان ترشد:نخست،خرافه هامانند گذشته ادامه داده شد وگروه مداحان ولایت هم به آن ها افزوده شد.دوم،مقابله ی شیعه ی صفوی وتسنن وهابی باپشتوانه ی نفت به خود نمائی آغازید.درکشورهایی عربی که شیعه اقلیت می باشند،به تناسب سویه ی دانش مردم ومجوزحکومت ها مراسم عاشورابرگزارمی شد،وتنهادرعراق بخاطرزیارت های نجف وکربلاوشماربیشترشیعه هادرجنوب آن کشور،گردهمائی عاشوراپرتپش ماند،اماحکومت ناسیونال- سوسیالیستی حزب بعث نمی گذاشت که خرافه هابسیارخودنمائی داشته باشند.البته که پس ازانقلاب ایران که جنگ ایران وعراق نیزآغازشد، برگزاریی مراسم عاشورادرعراق به زیارت هایی نجف وکربلاکرانمند ماند ودرایران درمیان مهاجرین عراقی گونه ی بیشترخرافاتی به خود گرفت.زمانیکه درسال2003این گروه اوباش درنتیجه ی سازش بوش وخامنه ی دربغدادبه قدرت رسید،بازارشیعه ی صفوی درعراق وعاشورایی مورد نظرآن هم گر ترشد.
بدبختانه،درپاکستان که هم مرکزراه اندازیی جنگ علیه شوروی شده بود وهم میدانِ کشمکش ایران شیعه وعربستان وهابی،هردوکشوربزورنفت، سپاه صحابه وسپاه محمدرادرآن کشورساختند.دوسپاهی باهم دشمن.به سخن دیگر،برخلاف سنت اسلامی، سپاه محمد دربرابرسپاه صحابه صف آرائی پرداخته هرچه توانستندمسلمان کشتندکه بدترین نمونه ی آن کشتارعاشورای روزگذشته درپاکستان می باشد.اگرچه مسئولیت دو تروروحشتناک ضدشیعه دردیره ی اسماعیل خان در روزعاشوراراطالبان به گردن گرفتند نه سپاه صحابه،واقعیت این است که طالبان به حیث شاخه ی نظامی ای سپاه صحابه عمل کند.درکویته مرکزولایت بلوچستان ازدوسال بدین سو،طالبان مصروف کشتارهزاره های فارسی زبان شیعه می باشند که ربطی به عاشوراهم ندارد.اما،درافغانستان که دررابطه بامذهب شیعه ورفتارهایی مذهبی شیعه هاازجمله مراسم عاشوراهمیشه وضعیتی قابل قبول ودوستانه داشت،درسال گذشته، تروریستان افغانی الهام گیرنده ازسپاه صحابه ی پاکستان به یک زیارت شیعه درکابل حمله وشماری بسیاری ازسینه زنان قمه بدست ومردم راهروراکشتند.برخلاف گذشته،امسال درافغانستان، مراسم عاشوراحال وهوائی دیگری بخودگرفت وبهانه ی برگزاریی مراسم روزعاشورادسته های شیعه وارد خوابگاه ومسجد دانشجویان دانشگاه شده شماری ازدانشجویانراشهید کردند که بذات خود بدعت بی سابقه وسزاوارسرزنش می باشد.بدعت ازاین نگاه که درگذشته مراسم عاشورابه کوچه هاوسرک هاوامام بارگاه هاوتکیه خانه هاومسجدهای شیعه هاوزیارت کارته ی سخی کرانمندمانده به مسجد سنی هاوخوابگاه دانشگاه کشانده نمی شد.
درواقع،رخداد نامیمون نامبرده درروزعاشورای کابل، نشان داد که دارودسته ی الهام گیرنده ازرقابت ای عربستان وایران وذهنیت غالب درپاکستان که ازهمه جاهاخرافات زده وخشونتزامی باشد،واردافغانستان شده اند.به سخن واضحتر،خرافاه ها،حماقت وخشونت دست بدست هم داده مناسبات دوستانه ی شیعه وسنی رادرروزعاشورای امسال متشنج نموده اند.درگذشته،درمیان سنی هامروج بود که درروزهای عاشوراوتاسوعا/روزهای نهم ودهم ماه محرم، گردهمائی آرام وختم وخیرات می کردند وبرخی درروزعاشوراروزه هم می گرفتند که ادامه دارد،اماازبرخورد میان شیعه وسنی آن هم دردانشگاه ،مسجد وخوابگاه آن خبری نبود.
ازاین رو،نویسنده به شیعه هاوسنی های افغانستان پیشنهاد می نماید که کشورما ازاشغال شوروی تاکنون زیان هایی جانی، مادی وفرهنگی ای بی شماری دیده است که درحال ترمیم وتلافی کردن آن هامی باشد.روشن است که بازسازی وترمیم ویرانی هاوتباه کاری ها دوکارزیررا ایجاب می کند:نخست،درک منافع مردم چه شیعه وچه سنی توسط همه، بویژه دین کاران مذهب ها.دوم،عقلانیت وخرد ورزی درباره ی دین تاکمرخرافه هاشکسته شود.دررابطه با اصل اول، بایدعرض کرد که منافع شیعه وسنی درافغانی اندیشیدن ودوری جستن ازدسته ها وملاهایی می باشد که هم خرافه ها رامی بافند وهم باشاگردانی طالب ،سپاه صحابه وسپاه محمد شان ترورمی ورزند.طرفه اینکه،طالبانِ شیعه ستیز درپاکستان تروروتند روی می آموزند وجیب شان راایران آخوندی هم پُرمی نمایدتاشیعه هارادرپاکستان وافغانستان موردهجوم قراربدهند.درسوی دیگری معرکه،عربستان هم درروزهای پسین اعلام کرده است که یک مرکزفرهنگی درافغانستان می سازد.امیداست که مرکزنامبرده واقعاًفرهنگی باشدتامرکزی برای گسترش تندرویی مذهبی ودامن زدن به جنگ هاودرگیری ها میان وهابی وشیعه که ایران هم به آن تمایل دارد،و افغان ها ازآن تاکنون زیان هایی فراوانی دیده اند.
اما، دررابطه به اصل دوم،باید به عرض رساند که تاخرافه هاهستند وفربه ترهم ساخته می شوند،کمراستبداد بسته می شود وامکان نواندیشی دینی وآزاد اندیشی ورسیدن به دموکراسی،حکومت قانون، حقوق بشروآزادی نیست.ازاین رو،مسئولیت دوگرایش زیردرجامعه ی اسلامی بسیارسنگین می باشد:نخست،مسئولیت عالمان منوروآزاد ازخرافه ها وعلاقمند به قرآن وسنت پیامبرخدا وتفسیرنوین وامروزین متن های نامبرده.دوم،مسئولیت روشنفکران ونواندیشان، چه دینی وچه سکولار/این جهانی اندیش.برای مبارزه ی هرچه موثروکارآمد ترعلیه خرافه هاکه برگزاریی روزهایی عاشورابه گنونه ی توحش بارکنونی یکی ازآن هابه شمارمی آید،عالمان ونواندیشان باید درباره ی رسالت پیامبران الهی ژرف اندیشی نمایند وبدانند که هدف مشترک وتاریخی آن بزرگواران:برادری،آزادی،آگاهی،عدالت،برابری،برانداختن شرک وچندخدائی،تامین صلح ،امنیت ،آشتی ودوستی میان انسان هاوپیروی ازارزش های متعالی- اخلاقی می باشد،نه تروروکشتارمسلمانان وکمک به ستمگران تاکمرحکومت هایی خود کامه ی سیاسی- نظامی ومذهبی خود رابسته نموده ومردم راشکم سیربکوبند وجیب هاشان راخالی نمایند، به گونه درتاریخ اسلام دیده شد واکنون هم بوفرت دیده می شود.

0 comments:

Post a Comment