Wednesday, 21 November 2012

اسرائیل باهجوم تازه ی خود به غزه ، نشان داد که درشناختِ اوضاع نوینی خاورمیانه وجهان ناتوان می باشد

ابراهیم ورسجی
1-9-1391
برای سیاست مداران چه درسطح رهبریی حزب هایی سیاسی وچه درسطح رهبریی حکومت ها،پرسمان بسیارمهم وسازنده درک واقع بینانه ودرست اوضاع نوین منطقه ی و جهانی ومقایسه ی آن باگذشته وتدبیراندیشی ای هوشمندانه برای آینده ی بهترازگذشته می باشد.پرسمانی که نه تنهارهبریی کنونی کشورتحمیلی- پوشالی ای اسرائیل،بلکه بسیاریی سیاست مداران ازآن بی نصیب نمی باشند.
نگاهی به گذشته نشان میدهد که رهبران اسرائیل بابهره برداری ازنزاع هایی درونی فلسطینی ها،کشورهایی عربی وکشمکش هایی منفعت جویانه ی قدرت های بزرگ درمنطقه توانسته بودند به بهانه ی اینکه یهودیان قربانی ای سیاست هلوکاستی ای هتلرشده اند،هتلرمآبی ای خود رادررابطه به فلسطینی هاپنهان ودرواقع،بامظلوم نمایی به مظلوم ترین مردم جهان، یعنی فلسطینی هاستم وسرزمین آن هارا اشغال وبه آوارگی ای تحمیلی وادارشان نمایند.
درواقع، رهبران اسرائیل ازآغازتاکنون چنان نشان داده اند که باغصب سرزمین قلسطینی هاوبی خانمان ساختن آن هاباهتلرونازی هایی آن می جنگند!برایی بیشتر روشنی انداختن درزمینه،لازم است که کمی بتاریخ سربزنیم.تاریخی که نشان میدهد یک ژنرال امپراتوریی روم درسال70میلادی، یهودیان راکه درشرق مدیترانه یافلسطین کنونی زند گی می کردند،ازمنطقه بیرون وبه آن سویی مدیتران گسیل داشته بود.البته که ، اقدام ژنرال رومی پیش ازآن صورت گرفته بود که امپراتورروم مسیحی شود.به سخن دیگر،پاکسازیی یهودیان ازمنطقه درسال70ومسیحی شدن امپراتوروم درسال312میلادی صورت گرفته بود.
دراین راستا،واقعیت تلخ این است که اروپایی مسیحی یامیراث خوارامپراتوریی روم، بدوصورت به یهودیان خیانت کرد:نخست،اروپای مسیحی- کلیسایی یهود یان را ازنظرمذهبی وبه بهانه ی اینکه حضرت مسیح علیه السلام رابه"صلیب"بلند کرده وکشته اند،سرکوب وتامرزنیستی اذیت کرد.دوم،ازنظرنژادی هتلرونازی هایش وپیشترازاوجرمن ها،روس ها،فرانسوی هاو...به یهودیان ستمگری کردند؛ وبه روایتی،هتلربیشترین ستم وکشتاررابریهودیان بارکرده است.پرسمانیکه مورداتفاق همه ی آگاهان تاریخ وسیاست نیست.بطورنمونه، رابرت فیسک کارشناس امورخاورمیانه ونویسنده ی روزنامه ی اندِ پندنت درلندن وشماردیگرازکارشناسان ترسیم هلوکاست/ستم نازی هابریهودیان رامبالغه آمیزمی دانند، وکارشناسان عرب نیزستم نازیسم بریهودیان رابسیارکمترازآن می دانندکه صهیونیسم ومخالفان هتلرترسیم کرده اند تابه حیث شمشیر"داگلیموس"حربه ی برگردن آلمان بزرگترین قدرت اروپایی سوارکرده باشند.برخلاف اروپایی ها،مسلمان هاهمواره ازیهودیان بدرستی پذیرایی کردند.بطورنمونه،رفتارمهربانانه ی حکومت مسلمان هادراسپانیا بایهودیان تاسال1492که توسط فردیناند والیزابت پادشاه وملکه ی بنیاد گرایی آن کشوربرانداخته شد،ورفتارهمانندِ ترک های عثمانی درخاورمیانه بایهودیان فراری ازکشتارمسیحی هاتاییدکننده ی این مدعامی باشد.
طرفه اینکه،اروپایی هابویژه انگلیس هاپس ازستم های مذهبی- نژادیی مسیحی ها بریهودیان، درفردای جنگ جهانی اول بااعلام"اعلامیه ی بالفور"درسال1917وتایید خواست صهیونیسم درجهت تشکیل کشوریهود درفلسطین،کوچ یهودیان ازاروپا وامریکابه فلسطین را آغازکردند.شایان توجه است که اعلامیه ی نامبرده یکسال پس ازتوافقنامه ی"سایکس- پیکات"وزیران خارجه ی انگلیس وفرانسه درجهت تقسیم خاورمیانه پس ازبراندازیی امپراتوریی عثمانی صورت گرفت که تا آن زمان قدرتِ حاکم برمنطقه بود.
درحقیقت،ازفروپاشی عثمانی درسال1918تاسال1948که کشوراسرائیل توسط استعمارکهنه ساخته شد،کوشش هایی بسیاری بعمل آورده شد تافلسطینی هامنزوی،بی خانه ،آواره وزمین وخانه هایشان رایهودیان اشغال نمایند.پس ازفروپاشی ای استعمارکهنه وبرآمدن امریکاوکمونیسم روسی درسیاست جهان،اول استالین کوشش کردتاتوجه کشوراسرائیل رابه مسکوجلب نماید که ناکام شد.زمانیکه انگلیس وفرانسه ناتوانتر واستالین نتوانست اسرائیل راباخودهمراه نماید،امریکابه حیث میراث خوارانگلیس وفرانسه سرپرستی ای اسرائیل رابدوش گرفت.پرسمانیکه تاکنون ادامه دارد.
دردوره ی جنگ سرد که اوج آن جنگ کوریا(1950-1953)بود،وتا1990زمان فروپاشی شوروی ادامه یافت،امنیت کشوراسرائیل به حیث "گاومقدس"درمعبد سرمایداری وکمونیسم پرستیده می شد.پرسمانیکه ناصر،ناسیونالیست عوام فریب عرب هم نتوانست آن رادرک نماید.وبایداین گونه می شد،چراکه کمکِ نیکیتاخروش چف، رهبرشوروی درجنگ کانال سویزدرسال1956به مصرباعث اعتماد ناصر به مسکوشده بود.ازاین رو، زمانیکه درماه می1967یک ماه پیشترازجنگ 6روزه ،سفیرشوروی ناصررا درنیمه ی شب ازخواب بیداروبرایش به گونه ی اخطارگونه گفت که:"حمله ی اول رانبایدعرب هانمایند"!ناصراین گونه اندیشید که قدرت هایی بزرگ تفاهم کرده اند وجنگی درراه نیست.برخلاف، درماه بعد که اسرائیل نه تنهاتمام فلسطین،بلکه صحرای سیناوجزیره ی شرم الشیخ، منطقه ی تفریحی مصرراهم اشغال کرد،ناصردرنامه ی استعفایش به مردم مصرگفت که:"تمام قدرت هایی بزرگ جهان به ناکامی عرب هامتفق شده بودند،حتی روس ها"!
زمانیکه نطاق رادیووتلویزین مصرآن"جمله "رابه خوانش گرفت،گلویش بند شده بود وزارزارگریست!پس ازآن گریه ی درد آلود بود که مردم مصربه خیابان هاریختند وازناصرشعاری ومستبدِ خودسر که نیروهای مذهبی ای مصررابخاطرخوشامدگویی به قدرت هایی غربی وشرقی کوبیده بود،خواستند که:"استعفایت راپس بگیر"!دراین راستا، زمانیکه ناصردرماه سیپتامبر1970دراثرسکته ی قلبی درگذشت،وخبردرگذشتش رامنشی چونلای نخست وزیرچین برایش یاد آورشد،چوگفت که:" ناصردرسال1967مرده بود،یعنی سال شکست رسواخیز"!
پس ازدرگذشت ناصر،انورالسادات بایک چرخش360درجه ی البته باتشویق فیصل عربستان ومحمد رضاشاه پهلویی ایران ازمسکودورودروازه ی دوستی راباامریکابازکرد ودراکتوبر1973برای اعاده ی آبروی ریخته ی ارتش وحکومت مصرجنگ علیه اسرائیل را آغازکرد که کمکی کمرنگی به اعاده ی غرورعرب هاکرد!بدبختانه،وقتی که بدون کسب دعوت نامه ی رسمی به "تل اویو"رفت وپس ازبازگشت درسال1978،معاعهده ی صلح کمپ دیوید رابا اسرائیل امضاکرد،درواقع، دستاورد ناچیزوجان خود رابباد فنا داد!پس ازمرگ سادات وبالاکشیده شدن حسنی مبارک درجایگاهش که حکومتِ اوتا11فوریه ی2011ادامه یافت،ارتش مصروحکومت مبارک دربدل یک ونیم میلیارد دلار،پیروسیاست هایی اسرائیل وکاخ سفید شدند.
زمانیکه در11فوریه ی2011، حکومت ستمگرمبارک سرنگون وشورای نظامی زیرفرماندهی طنطاوی درجایش نشست، تا2اگست2012که نامبرده سکان دارامورمصربود،چنان برمبارزان میدان تحریرستم کرد که مردم مصروضع رابدترازدوره ی مبارک ارزیابی واین شعارراورد زبان کردند که باید به میدان تحریربرگشت تانظامی های تنخواه خورِ امریکا رابرکنارکرد.ازآنجاکه طنطاوی بیش ازاندازه جنایت کرده بود،می ترسید که اگربدون تعهد ازحکومت منتخب کناربرود،ممکن است که مانندمبارک درسرپیری روانه ی زندان شود.ازسوی دیگر،مردم، بویژه مبارزان میدان تحریرازمحمدمرسی رئیس جمهورمنتخب دلسرشده بودند که چرا ژنرال هایی ستمگروطرفداراسرائیل رابا زنشسته نمی کند؟
درواقع،درکوچه پس کوچه هایی قاهره ازناتوانی مرسی سخن ها درمیان بود، تا اینکه بتاریخ2اگست2012-12اسد1391،محمدمرسی مارشال طنطاوی وزیردفاع مادام العمرورئیس شورایی عالی نظامی حاکم برمصرورئیس ستاد مشترک/لوی دریستیزش رابه کاخ ریاست جمهوری دعوت ودراتاقی به گونه ی زندانی نماتنهاشان گذاشته وتلفون هایشان را ازایشان گرفته چند دقیقه پسانتروزیردفاع ورئیس جدید ستادمشترک ارتش رامعرفی وآن هاراخانه نشین کرد.زمانیکه،خبربرکناریی سردسته ی تیم نظامی مبارک مزدوردربازارقاهره برسرزبان ها افتاد،مردم باورکردند که درمصردوره ی نودرسیاست وحکومت داریشان درحال آغازیدن می باشد.دوره ی که نیتانیاهونخست وزیراسرائیل ناتوانترازآن است که درک نماید.
ازهمان آغازبهارعربی، دوپرسمان تشویش برانگیزدامن زده شده بود که درآن اسرائیل وسکولارهایی عرب حتاکشورهایی غربی اتفاق نظرداشتند:نخست اینکه،بهارعربی بی نتیجه است،چراکه نیروهای مذهبی را نیرومند ساخته است.دوم اینکه، دربهارنامبرده،امکان فربه شدن القاعده هم می باشد.دامن زدن بهردوپرسمان، این هدف رادنبال می کرد که غرب بویژه امریکا بکوشد تاساختار سرکوبگرانه ی نظامی- اداریی باقی مانده ازدوره ی مبارک را درمصرکه می تواند نقشی بزرگی درجهان عرب بازی کند،نگهداری نماید،تامذهبی هابراوضاع مسلط نشوند.
بهرصورت،ازهمان آغازروشن بود که ناسیونالیسمِ سکولار- مستبد عرب درحل مشکل فلسطینی ها امتحانی ناکام وبدی داده ، وتنهانیرویی که درمیدان مانده است تاخالیگاه آن راپروبداعیه ی فلسطینی هارسید گی نماید،نیروهایی مذهبی می باشند.کشورهای غربی که درواقع متحداسرائیل ودرنمایش متحدبهارعربی بودند ومی باشند،ازپیش آگاهی داشتند که حکومت هایی ستمگرعرب بخاطرنامردمی بود نشان نمی توانستند ونمی توانند کاری علیه اسرائیل بکنند، وازاینکه برای بقایی خود به غرب نیازداشتند ودارند،نمی توانستند ونمی توانند مخالفتی با اسرائیل نمایند وبرخی بیانیه هایی مخالفت با اسرائیل هم که گه گاهی برون می دادند، ازترس مردم بود تاحمایت ازفلسطینی هاومخالفت با تل اویو.ازاین رو،پس ازفروپاشی کمونیسم،اول خطرتروریسمِ القاعده رابزر گ ساختند تاحمایت غرب رابرایی دوام خود جلب نمایند وپس ازآن، خطرسازمان هایی اسلامی رابزرگ ساختند وحمایت امریکاوغرب راخواستارشدند.دراین زمینه،هیچ چیزبیشترازاین مسخره نبود که مبارک، مستبدِ طرفداراسرائیل ازبوش خواسته بود که جمعیت اخوان المسلمین/برادران مسلمان هم تروریست اعلام کرده شوند تاخاطراودرادامه ی حکومت ستمگرانه اش جمع ترشود.
اگرچه جورج بوش تمام سازمان های اسلامی، ازجمله جمعیت اخوان/برادران راتروریست می دانست،امانکوشید که به گونه ی آشکاردست به چنان کاری بزند.چون خود ش تروریستی خوبی بود وخوبترکمرتروریسم رابست،اماسیاست هایش به گونه ی بود که ثابت نمود که تروریست نمی تواند تروریسم رابراندازد!ازاین رو،زمانیکه اوباما وارد کاخ سفید شد،روشن شده بود که امریکا زیررهبریی اومی کوشدازشیوه ی حکومتی ای بوش دورشده ودرخاورمیانه حداقل به بهانه ی تهدیدی واهی ای بنیادگرایی نکوشد ازحکومت هایی مستبدِ سکولار- قبیلگی وضدِ مردمی حمایت نماید.پرسمانیکه هم به نفع امریکاوهم به نفع آزادی خواهانی منطقه تمام شد.با اینکه این گونه سیاست به سودهردوجانب می باشد،امامسئولیت هردوطرف رابزرگترهم ساخته ومی سازد.مسئولیتی که دشوارترین بخشِ آن مهارتوسعه طلبی وتجاوزگریی اسرائیل علیه فلسطینی ها، ورسیدن به گونه ی ازتفاهم وصلحی می باشد که اسرائیل رابه مرزهایی سال1948عقب رانده ، سرنوشت فلسطینی هارادرزیرسایه ی نظریه ی دودولت تعیین وصلح وثبات رادرمنطقه تامین نماید.
با اینکه فلسطینی هازیررهبریی یاسرعرفات ازهیچ گونه تلاش وامتیازبخشی برای اسرائیل کوتاهی نکردند وتا آنجاپیش رفتند که هم منشورسازمان"الفتح"راکه نابودیی اسرائیل درآن گنجانده شده بود، تغییروبرخلاف آن،اسرائیل رابرسمیت شناخته ودرشهراسلوپایتخت ناروی درسال1993قرارد"اسلو"راامضاکردند؛امانتیجه خلافی آنچه بود که فکرمی کردند.آریل شارون نخست وزیراسرائیل که اکنون دوره ی زند گی نباتی ای خود راپشت سرمی گذ راند،بابهره برداری ازمبارزه ی نام نهاد جورج بوش علیه تروریسم تاکه توانست علیه فلسطینی هابه توحش دست زد،توحشی که شکست رسواخیزاسرائیل درلبنان وفلسطین ازسال2000تاکنون نتیجه ی آن می باش.جالب این است که شارون ازخیزش هایی عربی درلبنان وفلسطین اشغالی درست عبرت نگرفته برخلاف دستاوردهایی قراردادی اسلووتلاش هایی بل کلینتن رئیس جمهوروقتِ امریکا درجهت نزدیک سازیی عرفات واسرائیل،توحش علیه فلسطینی هاراگسترش ودرسال2005،عرفات رادرشهرراملاپایتخت اداره ی خود گردان محاصره وشهررا بمبارد وحتا ازرسیدن داکتران به تداویی عرفات ممانعت کرد تا سرانجام بدن ناجورعرفات نخست به عمان وازآنجابه پاریس نقل داده شد که به گونه ی مشکوکی درآنجا درگذشت.چند روزپیش ازحمله ی روزچهارشنبه13نوامبر-24عقرب اسرائیل به نوارمحاصره شد ی غزه،جسدعرفات بخاطرشکایت همسرش ازقبربرون وکالبد شکافی شد که به گونه ی عادی مرده یا اینکه زهرخورانده شده بود!.قتل مشکوک عرفات دونتیجه داشت:نخست،اعتبارمحمودعباس رئیس اداره ی خودگردان فلسطین رازیرپرسش قرارداد.دوم،نشان داد که اسرائیل تاچه اندازه به روند صلح با فلسطینی ها دلچسپی دارد؟
درزمینه، واقعیت تلخ این است که پس ازهرچند سالی، حکومت های اسرائیل بخاطرخورش درونی وبرنده شدن حزب حاکم درانتخابات باید به فلسطینی هاحمله کند.حمله های که بخاطرتغییرصف بندی ها وبرآمدن نیروهایی نودرمیدان بازی درسطح منطقه وجهان شکلی پیچیده تری بخود گرفته است ونمی تواند نتیجه ی دلخواه داشته باشد که نمونه ی بارزِ آن حمله به حزب الله درسال2006وحمله به حماس درغزه درماه دیسامبر2008وژانویه ی2009می باشد که هردوبدون دستاورد چشم گیر،فاجعه ی انسانی وسرزنش اسرائیل رادرسطح منطقه وجهان ببارآورد.درحمله ی اسرائیل به غزه که ازسال2006تاکنون درمحاصره ی زمینی وهوای قراردارد، وگُردون براون نخست وزیرپیشین انگلیس آن رازندانِ سربازوجِمی کارتر رئیس جمهورپیشین امریکا آن رازندان خوانده است،دراخیرماه دیسامبر2008وماه ژانویه ی2009- جدیی1388خورشیدی، تلفات فلسطینی ها1417وتلفات یهودی ها13نفربود،واز13نفریهودی، 4نفرشان هم بخاطرشلیک دوستانه ی ارتش اسرائیل کشته شده بودند.درواقع،آن حمله نشان داد که تروریسم دولتی ای اسرائیل چه فاجعه ی رابه بهانه ی مبارزه باتروریسم گروهی ای حماس باعث شد.درحمله ی جاری که روزچهارشنبه گذشته، 13ماه نوامبر-24عقرب بخاطربازیی انتخاباتی ای نیتانیاهونخست وزیردرانتخابات ماه فوریه ی سال2013باتروراحمدجباری فرمانده حماس آغازشد و تاکنون ادامه دارد،3نفریهودی کشته، و130نفرفلسطینی شهیدشده اند، وشمارزخمی هاکه ازهزارنفرهم گذشته است.وامروزچهارشنبه21عقرب-اول قوس بمی دریک بس درتل اویوانفجارداده شد که درآن21نفرزخمی شدند که حال دونفری آن هاوخیم خوانده شد،وحماس ازاین رخدادباگرمی پذیرایی کرد.بنگرید!اسرائیل به تانک،توپ وهواپیمابمبارد می کند، وحماس باراکت های دست ساخت خودش حمله می کند وازیک بم گذاری درمرکزاسرائیل ابرازخرسندی می کند؛اولی درامریکاوغرب تروریست نیست، ودومی که واکنش کم نتیجه نشان میدهد،تروریست پنداشته می شود!
اما، دررابطه با اوضاع دیگرگون شده ی منطقه ی وجهانی که درآن دیگرخود سریی اسرائیل بنام مبارزه علیه باصطلاح تروریسم که خودش درآن دست بالای دارد،بهائی ندارد،باید بادید ریزبین وواقع بینانه به پرسمان هانگریست. بطورنمونه، هرگاه اسرائیل درگذشته بادولت هایی مستبد ونامردمی عرب روبروشده بود، نتیجه ی چشم گیری داشت که جنگ 1967نمونه ی خوبی آن می باشد؛اما،اکنون،این کشوردیگرنه بادولت هایی ضد ملی ای عرب که درنگهداریی خود درقدرت بادشواری مواجه بودند،روبرو نمی باشد،بلکه بانیروهایی شهادت طلب مذهبی، مانند حزب الله وحماس مواجه می باشد که تاسرحدمرگ مبارزه می کنند ومرگ رابرسازش با دشمن ترجیح میدهند.ازهمه مهمتراینکه،مصر،امروززیرفرمان جمعیت برادران مسلمان،یاحزبی می باشد که حماس همفکروپسرخوانده ی آن می باشد، ودرسوریه ی پس ازاسدهم احتمال بالاآمدن مذهبی هایی قویترمی باشد که باحماس همدردیی بیشتری دارند تابه محمودعباس که بنام صلح خواهی با اسرائیل جزبدنامی، چیزی دیگری فراچنگ نکرده است وافزون برآن، متهم به کشتن عرفات هم شده است.اینکه امیرقطرپیش ازحمله ی اسرائیل به سراغ حماس به غزه رفت وپیشنهادکمک به حماس نمود،ونخست وزیرترکیه همزمان باحمله ی اسرائیل به غزه،به مصررفت وپس ازآن درگردهمایی مسلمانان اروپایی- آسیایی دراستانبول گفت:"اسرائیل یک دولت تروریستی می باشد"،ونخست وزیرمصردرآغازحمله به غزه رفته حمله ی اسرائیل راسرزنش کرد، ونماینده ی اتحادیه ی عرب نیزازغزه دیدارکرد، این دیگرگونی هانشان میدهند که حماس ازانزوابرون واسرائیل درمنطقه بیشترمنزوی شده است.ازهمه جالبتراینکه،وزیرخارجه ی عراق هم که حکومت آن کشوردست نشانده ی امریکامی باشد،به غزه رفته دست کمک به سوی حماس درازکرد!
ازجانب دیگر،شرایط بین المللی هم دیگربه سود سیاست هایی تروریستی- تهاجمی اسرائیل علیه فلسطینی هانیست.ازچندین نگاه:نخست اینکه،اروپامانند گذشته بسیاربه گذاشتن همه توپ هادرچمن اسرائیل مایل نیست.دوم،امریکابزرگترین حامی اسرائیل درموقعیت شکننده ی درخاورمیانه قراردارد.سوم،درمصر،تونس،یمن ولیبی حکومت هایی مستبدبرکناروحکومت های مردمی روی کارآمده اندکه به هیچ صورت آماده ی خوشامدگویی به اسرائیل نیستند.ازهمه مهمتراینکه،ترکیه بزرگترین حامی اسرائیل درخاورمیانه ازاین کشورتروریست فاصله گرفته وتاآنجاپیش رفته که اردوگان نخست وزیرش هجوم کنونی اسرائیل به غزه راعمل تروریستی خوانده است.
طوریکه همه حتا خودامریکایی هامی دانند،امریکادرعراق وافغانستان شکست خورده ودیگردرموقعیتی نیست که مانندگذشته همه توپ هایی خود رادرچمن اسرائیل بگذارد.درجنگ جاری هم،تناقض دردیدگاه امریکابیشترازگذشته نمایان می باشد.بطورنمونه،به سه کارزیردست زد که هرگزبه سودش نیست:نخست،سفیرش درکناروزیردفاع اسرائیل به جبهه ی جنگ رفته حمایت ازتهاجم اسرائیل به غزه راوعده داد.دوم،اعلامیه ی شواری امنیت راجع به جنگ رابلوکه کرد.سوم،روزسه شنبه وزیرخارجه ی خود رابخاطرتامین آتش بس به تل اویووقاهره فرستاد تادرکناربان کی مون منشی عمومی سازمان ملل تلاش نماید.هرسه ژست نامبرده کمکی به پایان جنگ،منافع امریکاوآشتی میان عرب هاواسرائیل نمی کند.ودرسوی دیگربازیی قدرت جهانی،روسیه وچین قراردارند که هم متحدایران می باشند وهم نگاهی دوستانه ی نسبت به اسرائیل ندارند.همین که هرسه کشورنمی گذارند حکومت مستبدِ سوریه به سود مردم آن کشوروغرب فروبپاشد،وپوتین رئیس جمهورروسیه باسرسختی گفته است که نمی گذاردتجربه ی لیبی درسوریه تکرارشود،نشان میدهد که میدان بازیی قدرت درخاورمیانه بسیاربه سودامریکاواسرائیل نیست.روسیه که بهرحال درگذشته معامله های سیاهی بااسرائیل داشته است وممکن است که درآینده هم موضع دوگانه بگیرد،امادرباره ی چین که درسطح جهان نقش نیرومندی پیداکرده است،این یک واقعیت است که درخاورمیانه نگاهی دلگرم کننده ی به سوی اسرائیل ندارد.ازهمه دردناکتربرای اسرائیل اینکه، درخاورمیانه بابرافتادن رژیم های مستبدسکولار،نیروهای مذهبی روی صحنه آمده اند ومی آیند که نمونه ی بارزآن مصرمی باشد که معاهده ی صلح بااسرائیل هم دارد.معاهده ی که مورد پسند حزب حاکم کنونی مصرنیست.
به سخن دیگر،برافتادن حکومت هایی ستمگروبرآمدن توده هایی عرب درسیاست آن هم باپیشتازیی سازمان های مذهبی که نمونه ی بارزآن مصرمی باشد،وسوریه هم درراه است که پس ازاسد رهبری اش بدست آن هابیفتد؛درواقع،ازآغازدوره ی نوی درخاورمیانه حکایت می کند که درآن نگاه به امریکاواسرائیل،مانند گذشته نخواهد بود.روشن است.زمانیکه نگاه به امریکاعوض شد،نگاه ومعامله با اسرائیل هم عوض می شود.به عبارت دقیقتر،اسرائیل توسط حکومت هایی محاصره می شود که هم پایگاه مردمی دارند وهم قویاً درکنارحماس ومردم فلسطین ایستادمی شوند.ازاین رو،برای گروه های الفتح زیررهبریی محودعباس وحماس زیررهبریی خالدمشعل لازم است که اختلافات خودراکنارگذاشته ازشرایط سازنده ی منطقه ی وجهانی ایجادشده درجهت ایجادکشورفلسطین بهره برداری سازنده نمایند.
اگراسرائیل سرعقل نیامد وبه یک صلح عادلانه که بازگشت مهاجرین به خانه وسرزمین شان راهم دربرمی گیرد،تن ندهد،فلسطینی هادواختیارپیش رودارند:نخست،اتحاد پایدارمیان خود ووادارکرد دشمن به تن دادن به خواسته هایی مشروع ومعقول آن ها.دوم،لغومعاهده ی اسلوکه پیشترتوسط اسرائیل بهوده ساخته شده است وهمچنان پس گرفتن برسمیت شناختن اسرائیل وتاکید بربازگشت مهاجرین وایجادهمه پرسی درمیان فلسطینی هاویهودی هایی منطقه.دراین صورت،روشن است که یا اسرائیل به واقعیت تن داده به مرزهای1948برمی کردد، یا اینکه درشرایط جدیدی بین المللی که کاهش نفوذ امریکا، حامی نیرومند آن درمنطقه وجهان حتمی به نظرمی رسد؛وازسوی دیگر،ازمدیترانه تاخلیج فارس نیروهایی اسلامی درحال سربرافراشتن می باشند.نیروهای که هرگزفلسطینی هاراتنهانخواهند گذاشت،یهودی هایی ساکن اسرائیل می توانند به گونه ی یک واحد فدرال درکشوردموکراتیکِ فلسطینِ فردا درامن وآسایش زندگی نمایند؛ همان گونه که درگذشته دراروپای مسیحی بی امن ومورد تبعیض بودند،ودرترکیه ی عثمانی درآسایش،درفلسطین مسلمان ودموکراتیکِ فدرال هم درامن وعزت زند گی خواهند کرد.واگریهودیان اروپایی وامریکایی قصد تشریف بردن به سرزمین قبلی شان راداشته باشند،شایدهیچ فلسطینی ای مانع رفتن شان نشود، ودرهردوحالت اختیارتام خواهند داشت.

0 comments:

Post a Comment