Saturday 24 November 2012

فروپاشی ارزش هادرافغانستان


بخش دوم
ابراهیم ورسجی
4-9-1391
چندی پیش ، دومقاله زیرعنوان های"فروپاشی ارزش ها"و"بی ارزش سازیی ارزش ها درافغانستان"نوشته بودم که درزیرعنوان نوشته ی نخست،بخش نخست، قید شده بود.ازاین رو، نوشته ی کنونی بخش دوم آن می باشدکه پیش کشِ خوانندگانِ وبلاک"اندیشه"می شود.دربخش نخست،ازارزش هایی دینی وسکولارنامبرده شده بود،ودرنوشته ی دومی که جدا ازنخستین بود،به بی ارزش سازیی ارزش ها درافغانستان تاکید به عمل آمده بود.نوشته ی کنونی که درواقع پیش خیمه ی نوشته ی طولانی ای پسین زیرعنوان"افغانستان؛کالبدشکافی یک بحران"می باشد،به بررسی ای پرسمان هایی می پردازد که درشرایطِ کنونی کشورسبب خیزواُفت هایی ارزشی وشبه ارزش شده ومی شوند.
ازپیش روشن است که برخورد استعماروبدنبال آن فرهنگ وتمدن مدرن غربی بافرهنگ وتمدن دینی – سنتی ای مسلمان ها،باعث بحران هایی سیاسی- فرهنگی- ارزشی شده بودکه به گونه ی پیامد،دوگرایش سیاسی- فکریی زیرین را تحویل جامعه ی اسلامی نمود:نخست،گرایش فکری- سیاسی ای غرب زد گی یابی باوربه تاریخ وفرهنگ مسلمان ها وتن دهی ای تام وبدون نقد به تمدن وفرهنگ غربی.دوم،گرایش نواندیشی واصلاح طلبی دینی که بنیاد گرایی اسلامی شاخه ای عصبی- غیرعقلانی آن به شمارمی آید.شاخه ی که گستاخانه وبه گونه ی حاشیه متن راکورکرده است.
زمانیکه ازبرخورداستعماروفرهنگ مدرن غربی بافرهنگ وسنت مذهبی ای مسلمان ها سخن به میان می آید، نبایدازدوپرسمان زیرغفلت ورزید:نخست اینکه،دربخش هایی ازجهان اسلام که مدرنیسم/نوسازی فربه ترراه اندازی شده است،بحران ارزشی بافرارسیدن مدرنیته/نواندیشی کمترمی باشد.دوم اینکه،درآن بخش هایی ازجهان اسلام که مدرنیسم/نوسازی راه اندازی نشده یابه گونه ی کمرنگ راه یافته است که افغانستان دراین ردیف، درسرفهرست جای می گیرد،بارسیدن انقلاب اطلاعاتی ورسانه ی ، مدرنیته/نواندیشی پیشترازمدرنیسم/نوسازی رخنه نموده ، درکناربازیی سیاسی ومنافقانه باواژه هایی مدرن مانند:دموکراسی،حقوق بشر،بویژه حقوق زنان،آزادیی رسانه ها وآزادیی بیان،قانون وحکومت قانون وبه حاشیه ی سیاست پرت کردن فقه/سامانه ی حقوقی- سنتی،بحران ازکشورهایی گونه ی نخست گسترده وژرفترمی باشد.
برای افغانستان،این دشواری ازاین سبب پیش شد که درروندِ مدرنیسم/نوسازیی اداری- سیاسی - اقتصادی – فرهنگی- آموزشی وپرورشی به گونه ی مرگباری پس ماند!اگربخواهیم به علت هایی درونی وبرونی ای این پس ماند گی تماس بگیریم، ناگزیرنگاهی به عقب انداخته تاریخ دوسده ی گذشته بویژه سده ی بیستمِ افغانستان رابه خوانش بگیریم.درواقع،سده ی بیستم اوج وارد شدن تفکروشیوه ی حکومت داریی برخاسته ازسامانه ی کشور- ملت اروپایی به شرق ازجمله کشورهایی مسلمان بود.پرسمانیکه درآن؛ افغانستان بخاطرفربه وزمخت ماندن تفکروشیوه ی حکومتی ای قبیلگی ای نوکروباج دهنده به استعمارکهنه ونو،چه استعمارسرخ وچه استعمارسیاه پس ماند وشرایط کنونی رارقم زد.
واقعیت این است که درپس ماند گی ای مرگبارکه وضعیت کنونی ای افغانستان زاده ی آن می باشد،همترازباحکومت هایی قبیلگی،نگاه برداشتِ تاریکِ مذهبی وازدواج آن باذهنیت قبیلگی، وروشنفکران ، چه ملی گراوچه مذهبی وچه کمونیست- لیبرال/آزادی خواه آگاهانه ونا آگاهانه کمک کردند.کمکی که برآمدن طالبان وتروریسم باصطلاح مذهبی نمائی کنونی وجاده صاف کردنِ آن به پاکستان ونیروهایی غربی زاده ی آن به شمارمی آید.
طوریکه یادآوری شد، مدرنیسم بخاطربازسازیی چند باره ی حکومت هایی مستبد ومزدورقبیلگی نتوانست برای خود درافغانستان راه بازنماید، وآنچه که ازمدرنیسم روسی به گونه ی کمرنگی نصیب کشورشده بود؛ درنتیجه ی کشمکش هایی درونی ودست اندازی هایی برونی نابودشد.ازهمه مهمتراینکه،درجامعه ی که مدرنیسم/نوسازیی هرچندابزاری راه پیدانماید،درکنارآن، مدرنیته/نواندیشی هم آهسته آهسته وارد بسترفرهنگی ای جامعه شده روحیه وذهنیت نقدازخود ودیگران رافربه می نماید.درصورت فربه شدن فرهنگ نقد،هم سنت وهم مدرنیته مورد واکاوی قرارگرفته مانع ازآن می شود که خرافه هابنام دین وسنت وتفاله هایی فرهنگی غربی بنام مدرنیته ومدرنیسم وارد جامعه شود.پرسمانیکه ازنبودِ آن،جامعه ی افغانستان اکنون رنج دوچندان می کشد.
بهرصورت، دربیشترازسه دهه ی گذشته که افغان هااخیرین بازمانده هایی مدرنیسم ازگونه ی روسی رابه نام مبارزه باکمونیسم والحاد نابود کردند، دونتیجه ی زیررابدست آوردند:نخست،ویرانی هردوجنبه ی مادی وفرهنگی مدرنیسم وزند گی ای شهربه معنایی نوینی آن راببارآوردند که همراه بود با تاخت وتازپاکستان وصادرات طالبی- تروریستی آن به کشورما.دوم،کشورهایی غربی بویژه امریکابه بهانه ی جنگ علیه تروریسم به افغانستان تشریف آوردند وشعارهایی دموکراسی،آزادی،حکومت قانون ، آزادیی رسانه ها وآزادیی بیان رازمزمه کردند که؛ درواقع ، حکایت ازآغازِوارد شدن تمدن ومدرنیسم غربی به این کشوری ویران شده می کرد.اگرچه غربی ها وحکومت دست نشانده شان درکابل نتوانستند تروریسم رابکوبند وحکومت قانون ودموکراسی رادرکشورما برقرارنمایند،اما این قدرتوانستند که خواسته یاناخواسته تروریسم ، فسادمالی واداری وبرآمدن یک طبقه ی شریربی فرهنگ راسبب شوند.ازهمه امید بخش تراینکه،انقلاب رسانه ی وآزادیی رسانه ها به وارد شدن اندیشه ی نویاهمان مدرنیته ی غربی به افغانستان کمک کردند.پرسمانیکه به انقلاب درفن آوریی آگاهی بخش ارتباط دارد،نه آمدن غربی هابه کابل؛ وباهمه مشکلزائی هایش، ازآینده ی بهتری می تواند حکایت نماید.
درحقیقت، کشورهایی غربی بدودلیل زیرنتوانستندکمکی راکه انقلاب رسانه ی به رسیدن مدرنیته/نوذهنی گری درافغانستان نمود،نمایند:نخست،ازیک طرف، ازدموکراسی سخن گفتند،وازطرف دیگر؛برخلاف آن، یک قانون اساسی ای تمرکزگراراکه بدون شک دشمن دموکراسی/حکومت مردم توسط نمایندگانش می باشد،بارهبریی ناتوان ونادان به کشورماتحمیل کردند.دوم،بجای کمک به مردم افغانستان،کمک هایی هنگفتی رابه جیب هایی فراخ وسوراخی اراذیل واوباشی درظاهرمخالف القاعده وطالبان ودرواقع جاده صاف کن آن ها سرازیرکردند.پرسمانیکه نتیجه ی آن شکست خودشان ونا امیدی وفقرفزاینده ی مردم افغانستان وبازگشت تندروی وطالبان می باشد.ازاین رو، درحالیکه ازیک طرف، سخن ازبرون شدن درسال2014می گویند؛ازطرف دیگر،نگران پذیرش شکست وبازگشت همان تروریستانی به کابل می باشندکه برای نابودیی آن هابه افغانستان آمده بودند.
درحالیکه ازهمان آغاز،شکست کشورهایی غربی درافغانستان روشن بود،وعلت هم این بود که دشمنان مردم رابرسیاست واداره ی این سرزمینی شوربخت حاکم کرده بودند.ازهمه مهمتراینکه،بدام بازی هایی دوگانه ی پاکستان هم گرفتارشده اند.ازهمه خنده دارتراینکه، به این دستاوردی کمرنگ خودهم می نازیدند که اداره هاومرکزهایی حکومتی ای افغانستان را با انترنت و...مجهزکرده اند،وشماری بسیاری ازافغان هادارای تلفن همراه شده اند.دراین شکی نیست که انترنت تا اندازه ی دراداره هایی حکومتی ای افغانستان راه یافته است،اما ازاین واقعیت هم نمی توان انکارکرد که وضعیت انترنت وکاربرد آن درافغانستان به یک درصدهم نمی رسد.البته که درنهادهایی زیراثربرونی ها انترنت وجود دارد وکارهایی خود رابدین طریق به پیش می برند.
برخلاف، تاجائیکه به کاربردِ انترنت درنهادهایی دولتی ای افغانستان ونهادهایی غیردولتی ای زیراثربومی ها ارتباط می گیرد، روشن است که تبلغات ازاصل پرسمان بسیارگسترش ونمایش داشته است.اما،ناگفته نبایدگذاشت که درعرصه ی تلفن همراه ، افغان ها،هم دارایی این وسیله ی ارتباطی شده اند وهم بسیارفنی وماهرانه جیب هاشان توسط مافیایی پشت سرِ تلفن همراه غارت شده است.بطورنمونه،درافغانستان چندین مرکزتلفن همراه کارمی کنند که برخی ازآن ها انترنت هم عرضه می کنند.واقعیت تلخ این است که به گونه کارآمد ، به اندازه ی که جیب افغان ها خالی کرده می شود؛نه تلفن دارند ونه انترنت.چندین بار که درتابستانِ سال جاری درکابل، برای پخش مقاله دروبلاک خود به انترنت نیازمند شدم، به روشنی دیدم که وقتی راکه کاربردآن هزینه می کند به صدهامرتبه بیشترازفایده ی رسانی ای آن می باشد.درعرصه ی رسانه هایی دیداری وشنیداری هم وضع مشابهِ انترنت وتلفن همراه می باشد.البته با این فرق که،ازتلفن همراه بهره برداریی بهتروبشتر،وازرسانه هایی دیداری وشنیداری خرافه هاوچرندیات بیشترپراکنده می شوند.
بهرحال، در وضعیت کنونی، رسانه ها دوکارزیررابخوبی درافغانستان به پیش برده اند:نخست،طالبان وتروریستان رابه ابزارخوبی پیام رسانی مجهزکرده اند.دوم،فرسوده فکران وخرافه پراکنان راهم را تادندان مسلح کرده اند تاهرچه می خواهند بگویند .بطورنمونه،ازابزارجدیدی رسانه ی، طالبان برای گسترش تروریسم،کهنه فکران برای گسترش خرافه هاوجناح کمرنگ روشنفکری، چه دینی وچه سکولارِلیبرال وچه کمونیست درجهت روشنگری باپیام ناتوان بهره برداری می کنند.نتیجه هم روشن است.به خاطراینکه، درافغانستان که تجربه مدرنیسم/نوسازی ندارد وتازه مدرنیته/نواندیشی رابه آغوش می کشد،احتمال کژراهه هایی بسیاری پیشِ رومی باشد.وکژراهه هاوقتی خود رافربه تربه نمایش می گذارند که تبلیغات درجهت گسترش اندیشه ی نوبدون بسترسازیی فرهنگی دامن زده شود،و خوب هم درافغانستان دامن زده شده اند.
دررابطه با فرهنگ سنتی وسازگاروناسازگارکردن آن برایی رخنه نمودن اندیشه ی نو، دیده شد که طالبان باحمله ی خزنده ی خود به آن ، نه تنها ارزش هایی سنتی- قبیلگی راد چارفروپاشی کرده اند،بلکه باتزریق تروریسم دربدنه ی آن،آن را ازجوهروخوبی هایی نسبی اش هم تهی کرده اند.بطورنمونه، درجامعه ی قبیلگی، دشمنی هابالای مالچرودیگرکشمکش هایی درون وبرون قبیلگی وجود داشت،اما ازتروریسم وفشارهایی مضاعف برزنان درآن سخنی درمیان نبود.اگریک رئیس یایک فرد قبیله بارئیس یافردی ازقبیله ی دیگررقابت یا دشمنی داشت،آشکارا دشمنی ای خود رابیان ومبارزه می کرد، وهرگونه پنهان کاری رادرزمینه ناجوانمردی پنداشته به آن مبادرت نمی کرد.اما،طالبان بادیگرگون کردنِ ارزش هایی سنتی ای قبیله یاقبیله ها بسیاری هنجارهایی خوبی جامعه ی قبیلگی رالگدمال وحتا برخلاف آن ها ناجوانمردانه به تروروتوحش دست زده ومی زنند.موضوعی که سخن ازفروپاشاندن ارزش هایی سنتی رابدون تعویض آن به ارزش هانووپسندیده به میان می آورد.اما،درسویی دیگرکارزار،حکومت درمانده ی کابل ونوگرایانِ باصطلاح روشنفکرِچانته بردارش باتبلیغاتِ نادرست وبی پایه ی خود دررابطه باحقوق بشر،بویژه حقوق زنان، دموکراسی،حکومت قانون،آزادیی بیان ورسانه هاکه درواقع هیچ کدام آن ها درافغانستان بخاطرعملکرد قانون گریزانه ومردم ستیزانه ی همین مبلغان، جایی برای خود پیداکرده نتوانسته اند، ناهنجاری هایی فراوانی راتحویل جامعه ی افغانستان وفروپاشی رابه ارزش هایی جهانشمول دراین کشورجنگ زده که بسیاربه آن ها هانیازداشت،بارکرده اند.به سخن دیگر، دربخشِ شهری، حکومتِ درمانده ی کابل دموکراسی وحقوق بشررابی ارزش وبه فروپاشی سوق داده ؛ودربخشی قبیلگی ای جامعه ی افغانستان چیزی که وجود نداشت،تروریسم وقید وبست برزندگی زنان بود.دوکاریکه طالبان درنابود کردنِ آن هاموفقانه عمل کرده اند.درواقع،طالبان وحکومت کابل ارزش هایی سنتی وارزش هایی مدرن رامسخره وبه نابودی سوق داده اند!اگراززاویه ی دیگربه موضوع بنگریم، دررابطه بادموکراسی وحقوق بشروکاربرد آن درافغانستان،هم غربی ها،هم حکومت دست نشانده شان وهم سازمان هایی غیردولتی وحقوق بشرمآب،موفقانه دربی ارزش ساختن وفروپاشاندن این ارزش هایی جهانشمول نقش بازی کرده اند.بزبان واضحتر،طالبان وحکومت درمانده وفاسدکابل کمکی بزرگی به فروپاشی ای ارزش هایی سنتی ومدرن درافغانستان نموده اند.

0 comments:

Post a Comment