Tuesday, 29 January 2019

بمنا سبت گردهما ئی فرهنگیان افغان درکا بل وشکا یت شان از اطلا عا تی های پاکستان

بخش دوم
ابراهیم ورسجی
دهم ماه دلو 1397
دررابطه به معامله گری های سیا سی ها وفرهنگیان افغان ، بهتراست که به چند مسئله اشاره کنم ؛ تا این که کنونی ها وبعدی های آن ها سرعقل بیا یند: نخست،دروقت نخست وزیریی داود خان که کله اش کته وازمغرتهی بود، روزی غفار خان بد فترش آمده بود. درجریان گفت وگو، داوود،ازخان خواست که بیا ئید تا برای پشتون ها کارکنیم واو به میزبان خود گفت که درپاکستان دموکرسی را یج واحزاب سیاسی آزا دانه فعالیت می کنند ؛ درحالیکه درافغانستان ازاحزاب سیا سی خبری نیست وداوودهم خاموشی اختیارکرد. وقتیکه داوود به کمک خرده افسران خلقی وپرچمی کو د تا وجمهوریی قلابی اعلام کرد،غفارخان به ملاقاتش رسید ودو باره به خان گفت که اکنون که جمهوری اعلام کرده ایم ،بیا ئید آغازبکارکنیم! خان گفت که بگذارماهم یک دکان تجارتی داشته باشیم! خوب شد که صوفی جمعه در" فریب ناتمام" ازدکان تجا رتی غفارخان پرده بردا شته است! دوم،با چند نفر ازنزد یکان کارمل ونجیب الله درباره غفارخان وولی خان گفت وگو های داشتم ویکی ازآن ها گفت که :" دردوره کارمل ،بی نظیربوتو درخواست کمک مالی کرده بود ونجیب ازطریق ولی خان به او پیام داده بود تا جای تحویل پول را بگوید وخان هم موضوع را به آی اِس آی گزارش داده بود. وقتیکه کارمل ازنجیب خواست ونجیب به بی نظیرپیام چگونگی تحویل دهی ای پول را تقاضا کرد،بی نظیر پیام داد که پیام تان را ازطریق آی اِس آی دریافت کردم! یعنی ولی خان مهره ای آی اِس آی بود! این بود افغان گریی دوخان بزرگ افغان! اجمل ختک را که هم فرهنگی هم سیا سی بود، درپاکستان بودم که با شروع زوال شوروی به پشاوربرگشت وشد معاون ولی خان درحزب عوامی نا سیونال وتوسط آی اِس آی عضوسنای پاکستان شد! ازاینکه برخی یا بسیاری فرهنگیان افغان به سازپاکستان بخاطر طالبان سازیی اش ازافغان ها برای جنگ با جهادی های فارسی زبان رقصید ند، درآغازبخش نخست نوشته ، یاد آوری کردم. همچنان ، شاهد بودم که دردوره امارت بربریی طالبان، فرهنگیان افغان درروزنامه وحدت به زبان پشتو درپشاورچه داود دشنام های نبود به آدرس غیرافغان ها صادرنکرد ند، تا افغان گریی خود را درپای آی اِس آی قربان کنند؟! بنا برآن ،فرهنگی گریی غنی با آن ها را تکرارتجربه ناکام می دانم! تجربه ای که صوفی جمعه ازآن بنام " فریب ناتمام" یاد کرده وآن را عنوان کتاب خود هم برگزیده است!
طوریکه دربخش نخست مقاله یاد آوری شد،حکومت شاهی دردوره نخست وزیری داوود خان بی سواد ،مسئله ای پشتونستان را داغ وبسیاری فرهنگیان پشتوزبان را مصروف پشتونستان خواهی ای موهومی ای خود کرد! پاکستان که افغانستان ازطریق آن بد ریا راه داشت،کارشکنی را شروع وپروژه های ابتدا ئی توسعه ای آن را مختل کرد. دراین راستا، سکند رمیرزا رئیس جمهورپاکستان که فارسی زبان بود؛ درسال 1956، به کابل آمد وبه زبان فارسی ساده به شاه ونخست وزیرش گفت که :" دیورند بازی وپشتونستان خواهی تان را کناربگذارید تا سهولت های تجاری- بند ری برا یتان فراهم نمائیم ؛درغیرآن ، بدا من شوروی می افتیذ"! بعد ازعدم توجه شاه ونخست وزیرافغانستان به پیشنهاد رئیس جمهورپاکستان ،درسا ل 1958 ، ژنرال ایوب خان کود تا کرد وبه فشارها را برمسیرتجارتی ای افغانستان افزود. درواکنش به فشارهای ایوب خان، را دیو کابل وفرهنگیان پشتون کارش به تبلیغات پشتونستان خواهانه علیه پاکستان افزود ند! ازاین که ، ایوب خان خود را پشتون می دانست یا به زبان پشتو سخن گفته می توانست، به کابل آمد وبعد ازگفت وگو با ظا هروداوود ،درمکتب پولیس هم سخنرانی وهشدارهای خود را به زبان پشتو داد ورفت. بعد ازرفتن او، فشارها برتجا رت افغانستان افزوده شد. ظاهرخان وداوود خان که تا ثیرمنفی فشارنامبرده را لمس کرده بود ند، درسال 1961، نعیم وزیرخارجه ای خود را به اسلام آباد فرستاد ند وایوب خان به فضل قادرچودهری ، وزیرخارجه ای خود گفت که به زبان پشتو با وی سخن بگو! نعیم که پشتونمی دانست ، خالی برگشت وظاهرخان وولی خان داماد ش داوود خان را مرخص وبا نخست وزیرساختن دکتریوسف خان، رابطه خود را باحکومت ایوب خان بهبود بخشید ند!
شا یان ذکراست که ،حکومت ها فرهنگ ساخته نمی توانند اما کمک به فرهنگیان درفرهنگ سازی ورشد فرهنگی کرده می توانند. ازاینکه حاکمان استعمارزا ئی وتحمیلی شده برافغانستان زبان پشتو را نمی دانستند وفارسی شان هم بازاری بود ،مانع ها درسرراه رشد فرهنگی وزبان فارسی بلند کرد ند وکمک به ترقی ای زبان پشتوهم کرده نتوانستند. بنا برآن ، دوکاررا موفقا نه کرد ند که ازیکی آن یاد آوری کردم وبارد یگریاد آوری می کنم:نخست، کله فرهنگیان افغان را به پشتونستان خواهی گرم کر د ند ؛ دوم،یک گروه ازفارسی زبان ها وترک زبان ها را که به رهبریی طاهربد خشی خواستارحکومت ملی بجای حکومت خاندانی وقبیلگی شده بو د ند، آن ها را متهم به دشمنی با افغان ها وستمی نام گذاری وبرای مبارزه با آن ها گروه افغان ملت را ساختند. به عبارت دیگر، فرهنگیان افغان وفارسی زبان وترک زبان را بجان هم انداختند تا ادامه ای حکومت بی حاصل خود ازنظراقتصادی،سیا سی وفرهنگی را تضمین نما یند.
بد بختا نه، با وارد شدن اید ئولوژی های کمونیستی واسلامی ازبیرون ورخنه کردن آن ها درفضای فرهنگی وآموزشی- پرورشی ای افغانستان ،فرهنگیان افغانستان به چهارگرایش قومی : ستمی - افغان ملتی ، کمونیستی واسلامی تقسیم شد ند. کود تا های 26 سرطان 1352 و7 ثور1357 هم به آن تضاد ها وبرخورد های فرهنگی - اید ئولوژیک شد ت بخشید ند! به سخن دیگر،اید ئو لوژی های سیا سی برشا نه های زبان وفرهنگ سوارشد ند! درچنان شرایطی ،عوام پشتون که فرهنگ سنتی ای خود را داشت،مخاطب افغان ملتی های فاشیست وبرتری طلب،کمونیست های بی خبرازکمونیسم واسلامی های بی خبرازاسلام قرارگرفتند. درشرق خط دیورند یا درپاکستان که افغان ها زند گی قبیلگی داشتند وهنوزهم دارند،درسال 1901،لارد آکلند / نایب سلطنه ای بریتانیا درهند،ایف سی آر/ مقررات کیفریی مرزی را برهفت ایجنسی پشتون:وزیرستان جنوبی،شمالی، خیبر،مومند ، با جور،کرم ایجنسی،واورکزای تحمیل کرده بود. براساس آن قانون کیفریی مرزی، نما ینده های حکومت مرکزی،ملا ها وملک ها برافغان ها حکومت می کر د ند. بعد ازهند بریتا نیا،حکومت پاکستان همان قانون سیاه را تا سال 2018 حفظ وادامه داد. ارتش پاکستان با ادامه ای آن قانون سیاه،یک کاردیگرهم کرد وآن اینکه با ساختن طالبان ازافغان های دوسوی مرز،نماینده ملکی حکومت مرکزی ،ملک ها ومولوی ها را تضعیف یا مرخص ود بیربخش افغانی آی اِس آی وتروریسم طالبانی- افغانی را جایگزین آن ها کرد.
جای تا سف این است که، فرهنگیان افغان مقیم پاکستان وهمزبان های آن ها درافغانستان ،اعتراضی به آن قانون سیاه نکر د ند. خنده داراینکه ،ظاهرخان وداوود خان ، یا فرماندهان جریان موهومی وشعاریی پشتونستان ، درباره قانون وحشتبارنامبرده یا آگا هی نداشتند یا خود را به کوچه ای حسن چپ زده بود ند! ازغفارخان که مرده اش درجلال آباد دفن کرده شد وپسرش ولی خان ونواسه اش اسفند یارولی خان هم سخنی دررد قانون سیاه نامبرده نه شنید م. بلی، روزی ازپشاور، روانه ای تورخم بود م ، درراه د ید م که برد یواری این سخن قاضی حسین احمد رهبرجماعت اسلامی پاکستان با خط درشت نوشته شده بود:" این قانون سیاه را لغونما ئید"! جالب این است که ، قاضی حسین احمد ازفارسی زبان های پاکستان بود! همچنان که ، سید ابوالاعلی مودودی، بانی جماعت اسلامی ازفارسی زبان های هند بود وبه خواهش علامه اقبال به لاهورآمده بود!
بهرحال ، دررابطه به بی تفاوتی ای فرهنگیان افغان دوسوی دیورند ، به قانون سیاه مرزیی دست ساخت انگلیس ونگهداریی آن توسط حکومت پاکستان تا سال 2018، برداشتم این است که آقا یان چه شاعروچه نوسنده ، درعرصه ای فرهنگ سازی ودرک مشکلات فرهنگی واداری وسیاسی وذهنی مردم خود بسیارضعیف بود ند ومی باشند. همین که تولید فرهنگی درزبان پشتو درافغانستان وپاکستان ندارند ،دال برضعف شان می باشد. ضعفی که باعث شد بیشترسیاسی شوند تا فرهنگی. بلی، من ؛ به حیث یک فارسی زبان ،واقعا، ازنظرفرهنگی ، فرهنگیان افغان را ضعیف می دانم وصوفی جمعه نوسنده کتاب" فریب ناتمام" که سال ها درکابل مهمان پشتونستان خواهان افغان بود،بازیی پشتونستان خواهان را فریب ناتمام نامیده است. نا گفته نماند که "فریب ناتمام" فارسی می باشد که به ترجمه اردوی آن گزیده شده است. بنا برآن،ازفرهنگیان افغان می خواهم که متن پشتوی آن را بخوانند تا فریب کارانِ قوم خود را خوب تربشنا سند!
بعد از یاد آوری ازفریب نا تمام ، نوشته ای صوفی جمعه ،بهتراست ازاجمل ختک هم یادی کنم. به این خاطرکه ،او هم یکی ازبازی گران فریب نا تمام بود! درماه سیپتامبر2000، نهاد های غیردولتی ای مهاجران افغان درپشاور،یک کنفرانس بنام بازسازی برگزارکرد ند که هم ختک هم نوسنده ازسخنران های آن بود ند. وقتیکه درسخنرانی ام یاد آوری کردم که شوروی اگردرافغانستان مداخله می کرد، سرما یه برای سرما یه گذاری در آن داشت. برخلاف، اکنون کشورهای درافغانستان مدا خله می کنند که سرما یه برای سرما یه گذاری درآن ندارند! برخی افغان ها ، سخنرانی مرا مختل کرد ند ومن هم به آن پا یان دا دم. بعدا، ترجمان انگلیس سخنرا نی ها به من گفت که امریکای های آمده ازکنسولگری گفتند که یک سخنران داشتید ونگذا شتند که سخنانش را تکمیل کند! بعد ازسخنرانی من، اجمل ختک سخنرانی کرد واعتراف کرد که اشتباهات بسیاری کرده است وشخصی ازاوپرسان کرد که آیا حضورطولا نی ات درکابل ازهمان اشتباهات بود؟ درپاسخ به پرسش پرسش گرگفت: بلی، حضورم درکابل اشتباه بود! شا یان ذکراست که ، اعتراف ختک به اشتباه بودن حضورش درکابل یا سهم گرفتن درفریب ناتمام،17 سال پیشترازنشرفریب ناتمام ، نوشته صوفی جمعه بود.
آری ، ما فرهنگیان شتبا هات بسیارکرده ایم ومی کنیم ، اما نه به اندازه اشتبا هات فرهنگیان افغان. مثلا،همین که ائتلاف نظا می ها وملا های پاکستا نی طالبان را ازافغان ها ساخت وفرهنگیان افغان به جنگ وتروریسم آن ها علیه قوم های فارسی زبان وترک زبان ودیگرقوم های افغانستان چشم بستند یا جنگ ایشان را بنام اعاده پشتونیزم توجیه کرد ند، درحقیقت، کمک به بی فرهنگی کرد ند! بی فرهنگی که تعطیل مکتب های دخترانه توسط طالبان نماد آن می باشد! روشن است. وقتیکه سخن ازفرهنگ وبی فرهنگی ونقش فرهنگیان به میان می آید، لازم است که تعریفی ازفرهنگ ارایه نما یم. به این خاطرکه، تعریف ازفرهنگ ما را درشنا خت بهترازفرهنگیان کمک می نما ید!
درباره تعریف فرهنگ ،بهتراست بگویم که تعریف همه جانبه وجهان شمول ازآن تا کنون ارا یه نه شده است. ازاین رو،تعریف های که تاکنون ازفرهنگ ارا یه شده اند ،همه تعریف های نسبی می باشند. ازسوی دیگر،رسیدن شمارکشور- ملت های واقعی ومصنوعی ای عضوسازمان به 193 کشور- ملت ،باعث شده است که فرهنگ هرکشوری ازنگاه سیاست کاران ، ملی گرا یان وفرهنگیان آن ها تعریف شود. ازاین که ،در193 عضوسازمان ملل ،کشورهای تک قومی وجود ندارند وقوم های دارای قد رت بیشتربه قوم های کم قد رت یا درکناره ای قد رت نگهدا شته شده ستمگری ها بسیارکرده اند وستمگری های آن ها درعصرجها نی سازی وانقلاب اطلاعا تی ای زاده فن آوریی مدرن رسا نه ای کمک به بحران های هویتی کرده است؛ نشان می دهد که تعریف سیا ست مداران ازفرهنگ ، زیرپرسش رفته است. افزون برآن ، نقش دین ها درساختن فرهنگ ها مزید برعلت شده وتعریف همه پذ یرفرهنگ را دشوارساخته است.
جا لب این است که ، درباره تعریف همه پذ یریا جهانشمول ازفرهنگ ،یونسکو / بخش علمی وفرهنگی سازمان ملل هم با دشواری مواجه می باشد. با وجود آن، تعریفی ازفرهنگ ارایه وبردشواری های فرهنگ وفرهنگیان افغان نیز اشاره ومقا له را پا یان می دهم. درزمینه ، معلوم است که هم جامعه شنا سی هم مردم شناسی تعریف های خود ازفرهنگ را ارا یه کرده اند . بنا برآن، تعریف جامعه شنا سا نه ازفرهنگ ارایه می کنم. درعلوم اجتما عی ، این گونه تعریف ازفرهنگ ارایه شده است: مجموعه ای پیچیده وچند پهلوی که دانش ها، با ورها،هنرها،صنعت ها، فن ها،اخلاق،قانون ها، سنت ها، رواج ها ورفتارها وضا بطه های را که درجامعه رایج می باشند وفرد وگروه به حیث اعضای جامعه آن ها را می آموزند ونسبت به آن ها احسا س مسئولیت کرده ومتعهد انه عمل می کنند، فرهنگ نامیده می شود.
با درنظرداشت تعریف با لا ازفرهنگ، به دشواری می توانم فرهنگ افغان یا افغا نی را فرهنگ بنامم. بهرحال ،می پذ یرم که فرهنگ افغان وجود دارد اما با کمبودی ها وضعف های زیاد ومسئول کمبودی ها وضعف های مورد نظرم هم حاکمان وسیاست کاران افغان می باشند نه افغان های عادی. همین که عوام افغان فرهنگ عامیانه ای خود را به صورت کهنه وقد یمی اش نگهداری کرده است،مسئولیت فرهنگی- تاریخی ای خود را انجام داده است. اینکه فرهنگیان افغان درجهت نو سازیی آن کاری نکرده اند یا کارشان مفید نبوده است، بد و عامل زیر برمی گردد:نخست،درافغانستان نام گذاری شده توسط هند بریتا نیا ،استعمار زا ئی های حاکم هم به زبان افغانی سخن گفته نمی توانستند هم مانع رشد زبان فارسی شد ند هم کمک به ترقی فرهنگ افغا نی نکر د ند. تاسفبار اینکه ، درقبیلگی نگهداشتن آن ها خوب کارکرد ند! ازاین رو،افغان ها قبایل ما ند ند وقوم هم نشد ند! درپاکستان هم که بیشترازافغانستان ، افغان دارد، زبان افغانی بیشترزبان گفتاری می باشد نه زبان نوشتاری. اینکه فرهنگیان افغان اذیت شده توسط امنیت کاران پاکستان ،بعد ازاین چه کارهای برای تقویت زبان وفرهنگ و افغانی می کنند یا کرده می توانند ،به من فارسی زبان تعلق ندارد. البته که ،خوشحال می شوم اگرفرهنگ افغا نی را فربه بسازند!
بهرصورت ، از آقای غنی که حکومتش برسرسرنیزه های سربا زان امریکا یی نیمه جان زنده مانده وخود ش گردهما یی فرهنگیان افغان دوسوی دیورند را درکابل برگزار یا میزبا نی کرده است، پرسان می کنم که گردهما ی نامبرده را برای کسب آرا ئی افغان ها درانتخابات بعد یی ریاست جمهوری برگزاری کرده است یا برای تقویت فرهنگ افغانی؟ بهردلیلی که چنان گردهما ئی را برگزارکرده اید ،ادامه بدهید! با تایید ادامه گردهما ئی های فرهنگی ازگونه ای یاد شده ،به شما ودیگرفرهنگیان افغان ،چند پیشنهاد دارم:نخست،مبارزه فرهنگی را دردوسوی دیورند برای نجات افغان ها ازشرتروریسم طالبا نی- افغا نی ای دست ساخت ارتش پاکستان آغازوادامه دهید! دوم،ازفارسی ستیزی ومرزکشیدن میان دری وفارسی دست بردارید. سوم،ترجمه کتاب های ادبی ،فرهنگی،علمی اززبان های فارسی واردو وانگلیسی وعربی به زبان پشتو را آغازنما ئید! چهارم،افغان ها را به کتاب خوا نی تشویق نما ئید ،تا ازچنگال قبیله گری وتروریسم مذ هبی- طالبانی- پاکستانی نجات پیدا کنند. پنجم، بدانید که پوهنتون ترجمه دانشگاه می باشد. ازاین رو، با اصراربرپوهنتون وپوهنزی ودرملتون و...وتحمیل آن ها به فارسی زبان ها ودشمنی با دانشکاه ودانشکده ،داروخانه، ،خیابان ودیگر واژه های سره فارسی که واکنش هراتی ها را درباره خیا بان وسرک مورد نظرتان دید ید ، کمک به تقویت زبان نیمه جان افغانی کرده نمی توانید! معلوم است. اگربه تعصب جا هلا نه وفارسی ستیزانه ای خود ادامه دهید، به شما ، به صراحت می گویم که ، هم به افغان ها هم به فارسی زبان ها هم به ترک زبان ها هم به دیگر قوم های افغانستان ستم می کنید هم افغان های خود را اسیرپاکستان واسلام تروریست پرورطالبا نی- افغا نی اش نگهمیدارد.

0 comments:

Post a Comment