ابراهیم ورسجی
هشتم ماه جدی 1397
به حیث یک فرهنگی فارسی زبان ، منظورپشتین ،جوان پشتون ازوزیرستا ن جنوبی را که "حرکت محافظت ازپشتون ها " را ساخته است وبه فرمانده ارتش ود بیرآی اِس آیی زیرفرما نش گفته است که: " تروریست پروری ازپشتون ها را متوقف نما ئید وحرکت او اکنون صد ها زندانی درزندان های مخوف پاکستان دارد را ستایش واین فرهنگیان افغان شکا یت کننده ازآی اِس آی درگردهمایی کابل را تا یید نمی کنم ودلیل های زیادی برای تا یید نه کردن آن ها دارم ! درپیوند به حرکت محافظت ازپشتون ها،بیاد دارم که آصف غفور،سخن گوی روابط عامه ارتش پاکستان ،درمیرانشاه / مرکز وزیرستان شما لی به پشتین ،رهبرآن هشدارداد که برای حل مشکلات بد رون پاکستان بنگر ومتوجه آن سو، یا فغانستان نشو!
درباره مسا یل فرهنگی، به حیث یک فرهنگی فارسی زبان ، ازفرهنگیان افغان دوسوی دیو رند که درکابل ، شهرکا ملا فارسی زبان،گرد آمده اند، پرسان می کنم: اگرفرهنگیان فارسی زبان افغانستانی ،تاجیکستانی وایرانی ،این گونه گردهمای را درکابل ، دوشنبه وتهران برگزارکنند، درباره شان چه می گوئید؟ پاسخ این پرسش را هم از آن ها هم ازدوستان فسبوکی ام هم ازفرهنگیان فارسی زبان تمنا می کنم!
روزچهارم ماه دلو 1397، درسا یت فارسی بی بی سی ،گزارشی را خواند م که درآن ،هم گزارش هم تصویرها حکا یت از گرد هما ئی فرهنگیان افغان دوسوی مرز دیورند درکابل به شرکت غنی می کرد. جا لب این است که ، فرهنگیان افغان درسخن را نی های خود درکا بل ،ازتوهین شدن های خود توسط اطلاعا تی های پاکستا نی شکا یت کرد ند. بنا برآن ، به نوشتن این مقاله آغازید م. درآغا زنوشته ، بهتراست یاد آورشوم که توهین شدن فرهنگیان افغان یگا نه علت نوشتن این مقاله نمی باشد. ازاین رو، لازم می دانم که ازعلت های دیگری هم که مشوقم درنوشتن آن شد ند ، یاد آوری کنم. ازاین نگاه که ، هم فرهنگی ونوسنده ای فارسی زبان می باشم هم سا ل های زیادی درپاکستان زند گی کرده ام هم دردانشگاه پنجاب درلاهور سیاست وتاریخ خوانده ام هم زبان اردورا می دانم هم نگاه توهین آمیزپاکستا نی های سیاسی وامنیتی نسبت به افغان ها را نه تنها درک بلکه لمس کرده ام هم بی خاصیتی ای فرهنگیان افغان وخد مت گاری شان به پاکستان به خصوص رقاصی شان به سازآی اِس آی درراه اندازی پروژه طالبان وجنگ آن ها زیر فرماندهی وزیرداخله پاکستان علیه غیرافغان ها به خصوص تاجیک ها را به چشم دیده ام ،ازتوهین شدن شان توسط امنیت کا ران پاکستا نی ناراحت نمی شود! وقتیکه می گویم ازتوهین شدن فرهنگیان افغان توسط امنیت کا ران پاکستانی ناراحت نمی شوم ، هرگزبه معنا ی تا یید اذیت آن ها توسط آی اِس آی نمی باشد ،بلکه برای سرعقل آورد آن ها می باشد.
آری ، سرعقل آوردن فرهنگیان افغان به این معنا می با شد که ،هم پشتونستان خوا هی آن ها درجهت تجزیه ای نا موفق پاکستان هم خد مت گار آی اِس آی شدن آن ها با تا یید توحش طالبان علیه غیرافغان ها به خصوص تاجیک ها ،هم به تاجیک ها هم به افغان ها زیا نبار تمام شد! بنا برآن ،هم خوش خد متی ای فرهنگیان افغان به پاکستان هم آزارواذیت آن ها توسط آی اِس آی را به شد ت سرزنش می کنم ! همچنان ، ابرازنگرا نی شان ازرفتارتوهین آمیز آی اِس آی را ستا یش وبه آن ها پیشنهاد می کنم که کوشش های ژرف درجهت دشمن شنا سی کنند! ازاین نگاه که ، می دانم که پاکستا نی های ارتشی وامنیتی درباره افغان ها به خصوص فرهنگیان آن ها چگونه فکرمی کنند؟ دشمن شنا سی را به نفع آن ها می دانم. ازاین رو، بهتراست که به مسئله ای فرهنگ وفرهنگیان افغان تمرکزکرده نوشته را به گونه ای انتقادی وهشداردهنده ادامه دهم.
دراین راستا ،لازم است که نگا هی کو تاه به سیاست وتاریخ هم بیندازم. نگاه کرد نم به سیاست وتاریخ ، به این علت می باشد که فرهنگ میدان حضورتوده های مردم ،فرهنگیان وحکومت ها می باشد. اینجا ست که ، لازم است به بی دستاورد یی فرهنگی ای سیاست مداران یا حاکمان افغان درخراسان افغانستان نامیده شده توسط هند بریتا نیا وشمال غرب هند یا پاکستان کنونی اشاره کنم "تا سیه روی شود / هرکه دراوغش باشد" ! دراین زمینه ، تاریخ سیاسی های افغان ها از احمد خان ابدالی (1747) ، تاکنون ،نشان می دهد که دستاورد فرهنگی نداشتند وندارند. بنا برآن،می توانم بگویم که حاکمان افغان هم باعث زوال فرهنگی فارسی زبان ها هم باعث عقب ماند گی ای افغان ها درافغانستان وپاکستان شده اند.
جا لب این است که ، حاکمان تحمیلی افغان از(1747 تا1978)،به زبان پشتو سخن گفته نمی توانستند وبه زبان فارسی هم عامیانه سخن می گفتند! افزون برآن، هم با فرهنگ وتاریخ خراسان دشمنی کر د ند هم مردم را درجهل ونا دانی نگهداری کرد ند تا حکومت های شخصی- خاندا نی شان به زیان مردم فارسی زبان وترک زبان که خیر،حتا به زیان افغان ها وبه نفع شرکت انگلیسی هند شرقی وهند بریتا نیا ودرهفتاد سا ل پسین به نفع پاکستان ادامه پیدانما ید که کرد وفاجعه آفرین تمام شد. بطورنمونه ،امیرعبدالرحمن خان که ازنگاه من وحشی و بسیاری فرهنگیان افغان اورا امیرکبیروآهنین می دانند وستا یشش می کنند ؛ در دوره امارت خود از(1880-1901م) قصدا به بازشدن مکتب های نواجازه نداد. همچنان، تنها درکا بل ، هشت هزارزندا نی داشت ! یعنی امارت امیرآهنین درجهت تقویت نا دا نی وستمگری بود! درحالیکه ،درسال 1897، دارالفنون فارس / ایران کنو نی،هفت هزار دانشجو داشت! خنده آوراینکه ،بعد ازمرگ آن دانش ستیز ،پسرش حبیب الله خان مفسد وزن باره مکتب کا تب پروری ساخت. ازآن هم مسخره تراینکه ، محمود طرزی (وفات1933) درترکیه ،با رسیدن به کابل ودادن دخترانش به پسران امیر،نشریه ای سراج الاخباررا به زبان فارسی پخش می کرد وبا سوءاستفاده ازاین زبان، به با ورگند یده ای خود افغان گرایی وکمک به تقویت زبان پشتو یا زبان افغا نی می کرد! همین که ، آن فرهنگی افغان زبان پشتو نمی دانست وپشتوگرایی می کرد! درواقع،جزمسخره کردن خود کاری دیگری نمی کرد! افسوس که سیاست کاران افغان هم ازاین گونه مسخره گی ها بسیارکرده اند ومی کنند!
ازاین نگاه که، سیاست کا ران افغان دردوسوی مرزد یورند ، دستاورد فرهنگی برای افغان های خود ندارند،نخست ، به فارسی ستیزیی آن ها ، ودوم ، به نقش عوام افغان وفرهنگیان افغان درفرهنگ وفرهنگ سازی تمرکزمی کنم . با تاسف مجد د ، با ید بگویم که ، سیاست کا ران افغان هم به فرهنگ افغان کاری سود مند نکرد ند هم علیه زبان وفرهنگ فارسی ستیزه جوی کرده کشورما را درجهل فروبرد ند! مثلا، درادامه ای دانش ستیزیی عبدالرحمن خان وحشی وکا تب پروریی پسرش ،نادرخان غدارکه بسیاری با سواد های فارسی زبان افغانستان را به اتهام طرفداری ازامان الله خان وحبیب الله کلکانی کشته بود ؛ واژه دانشگاه را که درایران جای دارالفنون را گرفته بود، پوهنتون گرفت وپوهنتون کابل را بدون استادان مستعد ازنظردانش وتخصص ساخت که نما یشی اما خوب بود! همه می دانند که هم آن زمان هم اکنون ، همه با سوادان افغانستان یا اکثریت مطلق شان ازفارسی زبان ها بود ند ومی باشند. متاسفانه ، هاشم خان وحشی ، عبدالرحمن خان دوم ، ستیزبا زبان فارسی را رسما آغازکرد.
بطورنمونه، بتاریخ 12 ماه حوت (1315 -1937) ، سردارشاه ولی کفیل صدارت دردوره ای صدارت هاشم خان، فرمان فارسی ستیزی را امضا وصادرکرد ونعیم بی سواد ، وزیرمعارف ، درسال 1316،اجرای آن را بد وش گرفت. فرما نی دیگری هم داده شد که تد ریس درمکتب ها ازفارسی به پشتومتحول شود. ازاین نگاه که ، نه کتاب های درسی به زبان پشتو یافت می شد ند ونه معلمان پشتوزبان میسربود ند ؛ افغانستان، به جاهلستان تبدیل شد. البته که ، فارسی ستیزیی حکومت استعمار زا ئی ها واکنش های تند وتیزفارسی زبان ها را هم درپی داشت! ازاین رو،درسال 1346، بانخست وزیرشدن شاه محمد خان ، تد ریس جبریی پشتو متوقف شد. پیش ازتوقف فارسی ستیزیی استعمارزائی ها، جلال آل احمد ، نویسنده ای مشهورایرانی نوشته بود که:" فارسی ستیزیی حکومت افغانستان خطری را ازطرف ایران متوجه آن کشور می کند که روسیه متوجه ایران کرده است"!
بهرحال ،دررابطه به فارسی ستیزیی حکومت شا هی افغانستان ، ازسید ظاهروکیل شکردره که با ظاهرخان نزد یک بود ، پرسان کردم که خود او درزمینه چه فکرمی کرد؟ سید ظاهربه من گفت که :" روزی درقصردلکشا کنارشاه نشسته بود م که شخصی آمد وگفت که معلم پشتوی شاه آمده است وشاه گفت که خررا رخصت نمائید"! بنگرید! شاه معلم پشتوی خود را خرمی دانست ومانع تد ریس پشتوبطوراجباری توسط دیگر خرها به غیرپشتو زبان ها نمی شد. سید ظاهرهمچنان گفت که :" شاه متذ کرشد که با جنگ با فارسی ، هم پشتو تقویت نشد هم زبان فارسی را ایران گرفت هم افغانستان درجهل فرورفت"! بسیارجا لب است! به این خاطرکه، شاه هم تد ریس اجباریی پشتو را فروبردن افغانستان درجهل می دانست هم مانع آن نمی شد! این است کارنامه سیاه شاه افغان دربخش فرهنگ!
روشن است که ، فارسی ستیزیی حکومت استعمار زا ئی افغانستان متعلق به سیاست فرهنگی وداخلی آن بود! خطرنا کترازآن این بود که، همان سیاست کاران استعمار زا ئی افغان ، در دوره نخست وزیریی داوودخان بی سواد، دوکاربسیارخطرناک دیگررا هم کرد ند:نخست، بازارپشتونستان خواهی علیه پاکستان را داغ وکله فرهنگیان افغان را به آن گرم کرد ند تا متوجه تباه کاری های درونی خود شان نشوند! دوم، فرهنگیان فارسی زبان را زندانی وزیرمراقبت پولیسی گرفتند. بطور نمونه ،غباردرجلد دوم تاریخ خود بسیار نا درغداررا کوبیده است. روزی استاد اصغرخان که درزمان شاه هم شهردارکابل هم رئیس دانشگاه هم وزیرعد لیه بود ، بد فترم درشهرداریی کا بل آمد وسخن ها را دوستا نه آغازکردیم ودرجریان سخن ها ،ازاو پرسان کردم که چرا غبار در جلد دوم تاریخ خود به نادرغدار بسیارشد ید حمله کرده است؟ به پاسخ پرسش من ،اصغرخان گفت که بسیاررنجش داده بود! می دانم که استعمار زا ئی ها نه تنها غبار بلکه بسیاری فرهنگیان فارسی زبان را شکنجه های جسمی وروا نی کرده بود ند. افزون برفرهنگ وزبان فارسی ستیزی وفشارها بر فرهنگیان فارسی زبان، ظاهروداوود ،یک گل دیگررا هم به آب دا د ند وآن اینکه ،خوشحال ختک، رحمان با با ودوشاعرافغان - پاکستانی ای دیگررا به نما یند گی ازفرهنگ افغانی ای خود به یونسکو / بخش فرهنگی سازمان ملل متحد درپاریس معرفی کر د ند!
جای تاسف این است که ،مولانای بلخ ، فارابی، سنا ی،ناصرخسروبلخی،خواجه عبدالله انصار،ابوریحان بیرونی وده ها شاعرواد یب وفیلسوف دیگرکه زاد گاه شان خراسان بزرگ که مرکزآن توسط هند بریتا نیا افغانستان نامیده شد ؛ می باشند،اهمیت نما ینده این خاک شدن دریونسکو/ بخش فرهنگی ملل متحد را نداشتند ؛ وظاهروداوود ، دو دیره دونی ،بجای آن ها چند شاعرافغان - پاکستا نی را که من فارسی زبان واردوزبان آن ها را باسواد نمی دانم، نماد فرهنگ افغانستان به یونسکو معرفی کرد ند! حال که ظاهروداوود ودیگردیره دونی های بی فرهنگ افغانستان را به جاهلستان تبد یل وروانه ای زباله دان تاریخ ناشاد سرزمین ما شده اند ،بیاد غنی ، جانشین آن ها درارگ که به زورسربازان امریکا یی درآن مانده است ، بدهم که تبد یل نام خراسان به افغانستان توسط هند بریتا نیا وادامه ای حکومت های قبیلگی استعمارزای ها،کمک به تضعیف فرهنگ وزبان فارسی کرد؛ اما آن را ازتپش نه انداخت. برخلاف خواست استعمارزائی ها،جهان درک کرد که زبان وفرهنگ فارسی زبان وفرهنگ جهانی می باشد. مثلا، بان کی مون ، دبیرپیشین سازمان ملل به شرکت رئیس یونسکو، رودکی را شاعرجهانی درسازمان ملل ثبت کرد! پیش ازآن، این شعرنغزسعدی: بنی آدم اعضای یک د یگرند / توکزمحنت دیگران بی غمی/ نشا ید که نامت نهند آدمی! دردروازه ی ورودی سازمان ملل ،با خط زرین نوشته شده بود، همه فرهنگیان وانسان دوستان جهان آگا هی دارند! همچنان ،سال گذ شته ،دریک گزارش فرهنگی خواندم که ، طیاره های که ازاروپا به سوی شرق دورپروزامی کنند، با وارد شدن برشرق مد یترانه، نام های حافظ وسعدی درکمپیوتریا شیشه خلبان های آن ها ظاهرمی شوند. ظاهر شد نی که بیانگرجها نی بودن زبان وفرهنگ فارسی وسرایند گان آن ها می باشد.
دراین راستا،بهتراست که یک مسئله ای دیگرراهم بیاد غنی وتیم بی فرهنگ وفارسی ستیزش که برای ارج گزاری از ختک ورحمن در کا بل فارسی زبان گردهما ئی برگزار کرده اند بدهم ؛ وآن اینکه ، سال گذ شته یا سال پیشترازآن،آگاه شد ید که ترکیه وایران برای ثبت نام مولانای بلخی- رومی به حیث نماد فرهنگ های خود دریونسکو کشمکش داشتند وملل متحد بلخی ما را به حیث نماد فرهنگ هردوکشورثبت کرد. بلی ،آن وقت خبرشده بودم که کدام افغان قبیلگی هم درگردهما ئی ثبت نام بلخی به حیث نماد فرهنگ های ایران وترکیه حضورداشت! ازاین که ظاهرخان وداوود خان دیره دونی ختک ورحمان را نماد فرهنگ گفتاری افغان به یونسکو معرفی کرده بود ند ،ترکیه بخاطرزند گی بلخی درقونیه وچند شعر ترکی اش وایران بخاطر فارسی زبان بود ن بلخی ، اورا نماد فرهنگ های خود دربخش فرهنگی سازمان ملل ثبت کرد ند. ثبت کرد نیکه جزروسیا هی برای استعمار زا ئی های فارسی ستیز،چیزی دیگری بوده نمی تواند! ادامه دارد.
0 comments:
Post a Comment