Thursday 30 June 2016

اشرف غنی ؛ تکنوکراتِ نا آگاه ازبروکراسی وگرفتاربن بست درافغانستان

ابراهیم ورسجی
یازدهم سرطان 1395
دو روزقبل ، یک مقاله ی طولانی ازمجله نیویارکررا، دوستی به نشانه من ارسال کرده بود.عنوان مقاله :نامه ی ازکابل ونوسنده آن جورج پاکر می باشد ، ودرزیرعنوان آن این مطلب به گونه ی پرسش آمده بود: " ریاست تئوریسن درافغانستان ؛ آیا اشرف غنی ، متخصص دولت های ناکام ، می تواند کشورخود را نجات دهد؟ " (1) اگرچه کوشش کردم درصفحه فسبک نیویارکررفته درباره نوشته ی یاد شده بزبان انگلیسی تبصره کنم ، اما برایم موقع نداد ، یا مشکلی درپیوند فسبکی آن وجود داشت.
بهر حال ، نظربه اهمیتی که نامه ی از کابل برایم دارد؛ خواستم که درباره اش این نوشته را به گونه ی کوتاه تهیه ودرخدمت دوستان فسبکی ودیگر هم وطنانم بگذارم تا داوری کنند که دکترغنی ای مشهور به تکنوکرات تاکنون چه کرده ، چه می کند ، ودرچه موقعیتی قرار دارد ، وآیا می تواند افغانستان را با کتاب های زیادی که مطابق نوشته پاکر، خوانده است نجات دهد یا نه ؟ واقعیت این است که ، کتاب های زیاد خواندن وتکنوکرات شدن فاصله ازآسمان تازمین دارد. بهر رو، ازاینکه ، واژه تکنوکرات بخشی از واژه های بد استعمال شده درافغانستان می باشد، من هم دکترغنی را به حیث تکنوکرات پذیرفته درباره تکنوکراسی خودش وهمکارانش که برای وطن ما میوه ی تلخ ، یعنی بحران ، تروریسم وحکومت فاسد را تحویل داده است ، سخن می گویم.
چون ، دکترغنی هم عضو پایه گذار حکومت کرزی است هم میراث بر او؛ پس، بهتراست که همه دشواری های کنونی را به شانه او بارنکنم. به این معنا که، درنوشته ، اول مزاحم کرزی شده ، بعدا به سراغ اشرف غنی درروشنای نوشته جورج پاکرمی روم. واقعیت این است که ، کرزی، فردی نابکار، کم سواد وگمنامی بود که درمیان زورمدارها واستفاده جوهای زیادی پرت شده بود .چون پرت کننده ی کرزی، ماهوار پارسل های دالررا دراختیاراو می گذاشت تا میان زورمندان پول دوست ومعامله گر تقسیم واداره منحط خود را ادامه دهد وبا توزیع دالر های پارسل شده - رسیده به ارگ ادامه هم داد. به این معنا که ، دکتر اشرف غنی میراث خوبی از مستر کرزی نگرفته است. با وجود آن ، میدان هوای کابل را بنام کرزی نام گذاری کرده است که " بخشش ازکیسه ی خلیفه می باشد " !
بهر رو، درباره خود دکتر غنی ، نظرمن این است که یک معلم کتاب خوان است وکتاب خوا نی اش را مستر جورج پاکرهم درنامه ازکابل تایید کرده است. به سخن دیگر، معلمی محاصره شده توسط استفاده جوها، ستون پنجمی ها ونا بکارها ، وحامی اش ، یعنی امریکا هم به گونه ی دوره ی کرزی به او پول های دالری نمی دهد که استفاده جوها ودلال های دور وبرش را تطمیع کند. ازاین رو، این روزها، مورد تهدید وهشدارهای بسیاری ازامتیاز افتاده ها ومصرف شده ها ی کرزیی قرارگرفته است. همچنان ، دکتر غنی یک غلطی کلان هم کرده است وآن اینکه عده ی مصرف شده ها ودزد های مشهورهمکار کرزی را در دستارخوان خود نشانده است که هم با عث نفرت وانزجار ازاوشده هم ادعای حکومت داری خوب ومبارزه اش با فساد را زیر سوال برده است.
به طورنمونه، فاروق وردک ، وزیر قبلی معارف ویکی ازچپاولگرهای پتره خور اداره کرزی که ازطریق وزارت معارف خدمت های زیادی به طالبان وتند روان مذهبی کرد وازنهایت بی رابطگی با وردکی ها به وردک هم رفته نتوانست ونمی تواند برود ، و توسط سیگار/ کمیته تحقیق کمک های امریکا به افغانستان مورد اتهام وسرزنش سخت قرارگرفت که میلیون هادالررا ازناحیه مکتب های مجهول وناموجود دزدی کرده است؛ توسط رئیس جمهور غنی مشاور درامور ولایت ها تعیین شده است.همچنان ،همین فاروق نادان همراه امرالله صالح ، یک جاهل دیگرکرزیی از ولسوالی پنجشیر،هیات حقیقت یاب کندز توسط رئیس جمهور غنی مقررشده بودند واین گونه حقیقت یابی کردند که سقوط کندز عامل داخلی داشته است.
ازهمه اسف بارتراینکه ، حقیقت یابی وردک نادان وصالح نادان ترمبنی بر این که سقوط کندز عامل داخلی داشت؛ به خانم ملیحه لودی ، سفیر پاکستان درسازمان ملل فرصت ودلیل داد تا به جامعه جهانی با نمایش سند حقیقت یابی هردوجاهل نامبرده اعلام کند که بحران افغانستان عامل درونی دارد وپاکستان مداخله ی درآن نکرده ونمی کند. درواقع، حقیقت یابی فاروق وصالح این دو نادان ها کاری کرد که ادعای افغانستان علیه پاکستان درسازمان ملل را بی اثر یا کم اثر کرده این ضرب المثل نغز فارسی را به نمایش گذاشت که " دشمن دانا بلند ت می کند / برزمینت می زند نادان دوست" ! نادان های که حقیقت یابی ای حقیقت ستیزشان موضع پاکستان را درسازمان ملل تقویت وموضع افغانستان را تضعیف کرد. روشن است که ، وضع ناگوارکنونی افغانستان نتیجه ی بد کاری ها ومشوره های احمقانه آن ها وهم قطاران شان می باشد.
جالب این است که ، دکتر غنی یکی ازآن نادان های فاسد را مشاوردرامور ولایات گرفته است تا حقیقت یابی ازگونه ی حقیقت یابی درولایت کندزکند وبه دیگرش نامهربانی کرده است! ازاین رو، به جناب غنی پیشنهاد می کنم که فاروق بدون صالح کار کرده نمی تواند. پس ، بهتراست که دومی راهم مشاور البته درامورامنیت بین الملل تعیین کند تا قبر حکومت اورا درافغانستان وجهان حفر کنند. بهر صورت، درنامه ی ازکابل ، مستر جورج پاکرهم از کتاب خوا نی بی شمار وبیماری وکم خورا کی رئیس جمهور غنی یاد کرده هم از بی توجهی اش به امیر صاحب اسماعیل خان وپیشنهاد پوپل به اوکه اول با اسماعیل خان ملاقات نکند اگر می کند نه برای 15 دقیقه بلکه وقت زیاد درنظر بگیرد که رئیس جمهور با ابراز خشم از امیر چپاولگر هرات یاد کرده ونسبت به سخن پوپل بی توجهی کرده است.
برای من ، تعیین وقت کم یا زیاد برای ملاقات با اسماعیل خان توسط رئیس جمهور غنی مهم نیست،اما این مسئله مهم است که امیر صاحب چه گفتنی داشته است تا در 15 دقیقه با رئیس جمهور مطرح نماید؟ این سوال را باید خود امیر اسماعیل خان پاسخ دهد. درضمن آن، درنامه ی از کابل، آمده است که کرزی زیاد با ملاقات کننده ها وقت صرف می کرد. برخلاف، رئیس جمهور غنی چنان وقتی برای ملاقات کننده ها نمی دهد که ازنگاه من ، یا به خرابی اعصابش یا به مصروفیتش درخواندن کتاب ها واسناد حکومتی وعرایض وپیشنهادات حکومتی وغیر حکومتی منوط می شود. دراین راستا ، سال گذشته ، درکابل ،افرادی را دیدم که بیشتر ازعصبانی شدن رئیس جمهوردرجریان ملاقات هایش با ملاقات کننده ها گیلایه داشتند. مسئله ی که زیاد بزیان خود اومی باشد ؛ این هم درافغانستانی که توقعات بسیار بالارفته وامکانات کم است ، وکرزی هم چنان در کشور پارو کرده است که نه رئیس جمهورغنی در پاک کردن آن موفق می شود نه رئیس جمهور بعدی ، هرکسی که باشد؟ به سخن دیگر، رئیس جمهور غنی وجانشینش مدت ها درپارو های باقی مانده ازدوره ی کرزی ودوره ی کنونی ، تا گلو گورودست پا خواهند زد!
بهر صورت، از نوشته طولانی مستر پاکردرمجله نیویارکر وسوالش که آیا غنی به حیث متخصص کشورهای ناکام، می تواند افغانستان را نجات دهد؟ اول، نه فهمیدم که رئیس جمهور غنی را برای تمسخر متخصص کشورهای ناکم نامیده است یا واقعا اومتخصص است ومن نوشته ی از او نیافتم که برایم نشان دهد که درباره کشورهای ناکام نوشته یا داوری کرده است؟ بهرحال، شاید غنی درباره کشورهای ناکام کتاب خوانده با شد،اما باحتمال قوی کتاب نه نوشته است. روشن است. اگردرزمینه کتاب یا مقاله ی می نوشت، حتما مداحانش ترجمه کرده پیش روی منتقدانش می گذاشتند که این است سند ما برای نابغه نامیدن رئیس جمهورغنی.ازسوی دیگر، ساحه تخصص دانشگاهی ای دکترغنی مردم شناسی است نه سیاست ؛ ازاین و، بحث هایش درباره سیاست وکشورهای ناکام اگربحثی کرده باشد، غیرتخصصی می باشد. همچنان که، سخن ها وکارکردهایش در22 ماه ویازده روزگذشته به علم های سیاست ، حقوق واداره ربطی ندارد وبحرانزاهم تمام شده ومی شود!
دراخیر، درپاسخ به سوال مسترجورج پا کر که : " آیا غنی می تواند افغانستان را نجات دهد "؟ می خواهم بگویم که پاسخ منفی است؛ ودلیل های من هم برای منفی بودن پاسخ ، این ها می باشند:نخست، درافغانستان ، جنگ امریکا علیه تروریسم شکست خورده است؛ ودراین شکست خوردن، حکومت کرزی وخود غنی وعبد الله به حیث مهره های مهم آن حکومت بدرجه های متفاوت مسئول می باشند؛ دوم ، رئیس جمهورغنی ورئیس جرائیه اش ،عبدالله، در22 ماه ویازده روزگذشته کاری بهترازحکومت کرزی کرده نتوانستند وعلت کارنکردن شان هم این است که سیاست کادری نساختند. معلوم است که ، سیاست کادری ، پیدا کردن افراد خوب ولایق برای انجام درست کارهای دولتی می باشد نه پیداکردن کاربرای افراد بیکاری نابکاری واسطه دار که تاکنون استخدام شان ادامه دارد وآه وافغان جوانان تحصیل کرده را به آسمان رسانده است ! بهر حال ، ازگزینش ها وتوظیف کردن های ناسازگار باسیاست کادریی آقایان: غنی وعبد الله ، تا کنون ، این گونه دریافت کرده ام که به خرا بی اوضاع کمک می کنند نه به مهارتروریسم وبهود اوضاع؛ سوم، تضاد های درونی وبیرونی تیم های رئیس جمهورورئیس اجرائیه ، به آقای غنی موقع نمی دهد که افغانستان را نجات دهد. وقتیکه دوام تروریسم صادراتی ازپاکستان به افغانستان راکه وحشی ترین نماد آن بم گذاری وانفجارتوسط طالبان درروزپنجشبه دهم سرطان دربس حامل شاگردان مکتب پولیس در قلعه حیدر خان در غرب کابل را که شهیدان وزخمی های زیادی درپی داشت وخا نواده های زیادی را درغم نشاند ، با سه علت یاد شده وسرسری گذشتن امریکا ازکنارسیاست تروریست پرورنظامی های پاکستانی علیه افغانستان باوجود امضای معاهده امنیتی میان کابل وواشنگتن، جمع کنم، نتیجه نه نجات افغانستان توسط اشرف غنی ، بلکه بحرا نی ترکردن اوضاع آن می باشد. خلاصه اینکه ، دراوضاع ناهنجارکنونی ، اشرف غنی ؛ تکنوکراتِ بی خبراز اداره وبروکراسی ، اما گرفتاربن بست می باشد. بن بستی که برون شدن ازآن، سیاست کادری ومبتنی برآن پاکسازیی اطراف غنی وعبدالله ازنابکاران ، مفسدان وستون پنجم را می طلبد. کاری که اواکنون یا هیچ وقت آماده ی انجام آن نیست ونمی شود.
پانویس:
1-New yorker.com/magazine/2016/07/04/ashraf-ghani-afghanistan’s-theorist-in-chief

0 comments:

Post a Comment