بخش نخست:
چهاردهم سرطان 1395
پیشتر ، مقاله ی را زیرعنوان " چراعلم های سیاست وحقوق درکشورهای مسلمان رشد ونمونکردند " ؟ درسه بخش ، نوشته پخش کرده ام. این نوشته درادامه آن ودرواقع بخش چهارم آن می باشد. شا یان ذ کراست که درسه بخش گذشته ، بازتاب داده شد که استبداد وسوء استفاده آن ازدین وجنگ سالاریی مزمن درتاریخ خشونت بار مسلمان ها نگذاشتند که علم های سیاست وحقوق درجامعه های مسلمان رشد ورونق پیداکنند.همچنان ، تاکید شد که درحضورسیاست، خشونت نیست وسیاست جمع حقوق کمک می کند به رشد وتوسعه ی قانون مداری ، توسعه علوم وترقی وپیشرفت کشورها. مسئله ی که درغرب میوه داده ونبود آن ها درجامعه های مسلمان کمک کرده است به پس ماندگی مسلما ها وقبضه کردن قدرت توسط فرمان روایان بزور وریا ورفتن شان ازقدرت به گونه ی حسنی مبارک که اکنون درزندان خانگی وزیرمحاکمه است وبه گونه زین بن علی فرارکردن به عربستان وکشته شدن نجیب الله توسط طالبان درکابل وکشته شدن ذلت بارقذافی توسط غربی ها. یعنی آویزان شدن دریک پایه ی برق درکابل وکشته شدن در سوراخ تشناب یک خانه ی ویران دربرون ترابلس ، نه مرگ محترمانه به گونه ی نلسن ماندلا، رهبر فرزانه ی افریقای جنوبی.
من به حیث یک مسلمان درحالیکه ازچنان محاکمه ها وفرار ها وکشته شدن های رئیس جمهوران معزول ومفرورنفرت دارم، اما ازاینکه نتیجه ی کارکرد های ضد مردمی ای خود شان می باشد، ناگزیر باید پذیرفت وتاکیدم این است که کوشش شود که ازآن ها درس عبرت گرفته شود! چون سیاست کاران مسلمان سیاست را برابر به خشونت گرفته اند، فکرنمی کنم ازچنان رویداد های ترسناکی درس عبرت گرفته بتوانند. بهر حال ، ازآنجا که استبداد ، تزویر وستمگریی حاکمان بنام های خلیفه ، امیر مومنان، پاد شاه ورئیس جمهور، مانع رشد ورونق علم های سیاست وحقوق شده و وضع ناگوارکنونی مسلمان ها را رقم زده است. پس ، خالی ازفایده نخواهد بود اگر ازدو مسئله یاد کرده نوشته را پی گیری کنم: نخست، تاریخ نگاری رسمی وبهوده ی د یروز وامروز درمیان مسلمان ها ؛ دوم، تحرک وپویایی که نواندیشی - واکنشی - دینی در اندیشه ورزی از جمله اصلاح فکردینی وعلم های سیاست وحقوق آفریده است.
دررا بطه به اصل نخست ، می خواهم بگویم که درتاریخ مسلمان ها البته درنیمه دوم سده ی نخست هجری وآغاز سده ی هشتم میلادی، همزمان با فقه ورزی وتدوین علم کلام ، سیرت نویسی و تاریخ نویسی هم رونق پیداکرد. ودراین راستا ، سیرت ابن هشام وابن اسحاق نوشته شد. تاریخ طبری، مغازی واقدی ، تاریخ بغدادی ،طبقات ابن سعد ، نوشته شدند که ازنظر من اغلبا ازنظرتاریخ نویسی وسیرت نویسی بی پایه وخرافاتی وتا حدی زیادی اسطوره ی می باشند. ازاین رو،غیر ازتاریخ ابن اثیر وتاریخ ومقد مه ابن خلدون ، دیگر تاریخ ها وسیرت ها زیاد به خواندن نمی نمی ارزند. همچنان ، عرفان مآ بی غزالی واحیای علوم دینی اش هم که چیزی جزسرگردانی میان فقه وفلسفه وعرفان نمی باشد ، تنها ارزش یک بارخواندن را دارد.
درواقع ، آنچه که گفته شد، درباره تاریخ وسیرت ومغازی نویسی بود؛ و درحد یث و تفسیر هم وضع مشابهی قابل مشاهده می باشد. درسیاست هم واقتصاد هم ، معلوم بود که مسلمان ها تنها سیاست شرعیه ابن تیمیه واحکام سلطانیه ی ماوری وبرای جمع کردن مالیات وزکات هم ، خراج ابویوسف را تولید کردند که بسیار پس مانده تر ازنوشته های سیاسی ومالیاتی مسیحیت درقرون میانه می باشد. اگرچه برخی فرهنگیان مسلمان ازنوشته های یاد شده نوشته های آرمانی ساخته اند، اما من به نوشته های یاد شده همین قدر ارج می نهم که تنها برای یک بار به خواندن می ارزند نه دوبار. بهر صورت ، دراند یشه ورزیی تاریخی همان ها را داریم نه چیزی دیگری را. تولیداتیکه تنها بدرد شاه وشیخ وامیر مومنان ها وحکومت های وهابی- داعشی - القاعده ی- طالبانی - بوکوحرامی می خورند. به عبارت دیگر، برآمدن سیاست شرعی - داعشی- طللبانی چیزی نیست جز فرزندان حرامزاده ی همان گونه تاریخ نویسی وسیرت نویسی وشرعیت نویسی.خوب است که انقلاب اطلاعاتی زاده ی فن آوری آگاهی بخش، بحران آفریده وآگاهان مسلمان را تشویق کرده ومی کند که به گذشته دینی وتاریخی وفرهنگی خود نگاه انتقادی کرده آینده ی روشی را رقم بزنند. درغرآن، درگذشته مانده وراهی به سوی آینده بازکرده نمی توانند!
اکنون که ، گذشته مان همان است که بازتاب داده شد. خوب است نگریسته شود که نواندیشی دینی مان که از نیمه دوم سده ی نزدهم تا کنون کارکرده ومی کند تا مسلمان ها را با جهان نو همراه کرده بتواند ، چه دستاوردی دارد؟ پس ، بهتر است که درباره ی تحرکات واندیشه ورزی های نو اندیشان دینی وتولید اندیشه شان در عرصه های حقوق وسیاست واندیشه ی تاحدی نو از نیمه دوم سده ی نزدهم تاکنون بحث های بنیادی کرده شود.روشن است. بحث درباره ی کارنامه نو اند یشان دینی را ازنیمه دوم سده نزدهم بدین سو به این خاطر آغازومتمرکزکردم که پیش ازآن دوره ، خمود وجمود درجامعه های مسلمان حاکم بود وحاکمان وشیخان قرون وسطایی مسلمان ها دنبال حفظ وضع موجود بود ند ونمی دا نستند که درلبه ی پرتگاه رسیده اند.
به گواهی تاریخ ، بی نتیجه بودن استبداد طولانی ای شاه وشیخ وفرارسیدن استعمار کهنه ، مسلمان ها را تکان داد وبرای آگاهان شان نشان داد که ازکاروان رو به مدرن - نو شدن زندگی بسیار عقب مانده اند. بهرحال ، در سده نزدهم ، هم کهنه استعمارگری دروازه های جامعه های مسلمان را تق تق کرد ، هم سه رویداد زیرنواندیشان مسلمان را هشدار داد که حرکت کنند؛ ورنه آینده تاریکی درکمین شان نشسته است، وسه رویداد هم این ها بود ند:
نخست، درسده ی نزدهم ، علم جامعه شناسی به حیث بررسی کننده دشواری های اجتماعی زاده فروپاشی ساختارفئودالیسم وبزرگ شدن بی رویه ی شهر ها درنتیجه خالی شدن روستاها وکته شدن سرمایداریی شهری وبزرگ شدن فاصله میان فقیران وثروتمندان، عرض اندام کرد؛
دوم ، نهضت سوسیالیستی برای مانع شدن ازخود سریی سرما یداری وکاهش یا نابود یی فاصله میان فقیران وغنی ها برآمد کرد؛
سوم ، نهضت احیا واصلاح د ینی به میدان آمد تا ماده گرایی زاده ی سرمایداری ویورش مدرنیسم بر د ین ومذهب را به عقب براند. درواقع ، نهضت احیا واصلاح مذهبی سده نزدهم درادامه جنبش اصلاح دینی یا پروتستانتیسم کاتولیک ستیز مسیحی اواخر سده ی شانزدهم واوایل سده ی هفدهم میلادی بود. نهضتی که توسط نو اندیشان دینی وسکولارهای مسلمان ، مانند : سید جمال الدین ( وفات 1897) ، کواکبی ، نوسنده طبایع الاستبداد ( وفات 1902) ، محمد عبده ، مفسر نواندیش قرآن (وفات 1905)، سرسید احمد خان ، قاضی ونوسنده نو اندیش هندی (وفات 1898)، نهضت ترکان جوان (1908) وپیشگامان نهضت مشروطه ایران ، روحانی وسکو لار (1906)، وارد جامعه های مسلمان کرده شد.
اگرچه نهضت احیا واصلاح دینی ونوخواهی درمصررا عده ی به آمدن ناپلئون به قاهره درپسین سال سده هژدهم (1799)همراه می دانند، اما من رسیدن ناپلئون به مصر وبحث هایش با آگاهان مصری را یک تکان می دانم نه شروع نهضت اصلاح مذهبی. تکانیکه محمد علی والی عثمانی درآن دیار بیشتر ازدانشگاهیان ازهر، آن را درک وآغازبکار نوگری / مدرنیزاسیون هرچند ناقص کرد. واقعیت این است که ، پیش ازمسلمان های مصر، پس ازبراندازیی اخیرین پاد شاه مسلمان درهند درسال 1857 توسط شرکت تجاریی انگلیسی هند شرقی وشکل گرفتن سلطه ی استعماری- مستقیم انگلیس برهند بنام هند برتانیه، مسلمان های هند تکان خورده بود ند. اگرچه مسلمان های هند جنگی هم علیه استعمار انگلیس درجهت احیای سلطنت مسلمانی کرد ند، اما ائتلاف هندو،انگلیس وسیکه، جنگ مسلمان ها را درهم شکست.
طرفه اینکه ، بخشی ازهمان جنگ جویان مسلمان برای احیای اسلام، مدرسه دیوبند راساختند. معلوم است.سرسید احمد خان که قاضی برحال ازدوره حکومت بهادرشاه ظفر، باقی مانده بود وبکارش دردوره هند برتانیه ادامه می داد، دانشکده ی محمدی را درعلیگر ساخت ومسلمان ها را تشویق کرد که ازتجربه پیشرفت انگلیستان بهره برداری وفرزندان شان زبان انگلیسی بیاموزند. شبلی نعمانی که هم در دانشکده سر سید هم در مدرسه دیوبند تدریس می کرد یا شاهد کارهای هردونهاد بود ، متوجه شد که درهردوطرف افراط وتفریط است. ازاین رو، ندوت العلمای هند را ساخت تا درمیان نوگرایی سید وسنت گرایی دیوبندی ها نقش میانجی یا تعد یل کننده را بازی کند.از بهروزیی مسلمان های هند این است که همان سه مرکز تاکنون به اندیشه پردازیی دینی ادامه داده است. متاسفا نه ، ائتلاف نظامی ها وملاهای پاکستانی با تولیدات طالبانی- ترریستی شان تاحدی زیادی مدرسه دیوبند را بد نام کرده است. ازاین رو ، به صراحت می توان گفت که کارنامه عملی مدرسه دیوبند در هند سکولار- کثرت گرا ، متضاد با کارنامه ی شاخه های دیوبندی درپاکستان با صطلاح اسلامی ودراصل پایگاه کهنه ونواستعمارگری می باشد. زیراکه ، اولی میانه رویی دینی ودومی تندرویی تکفیری وتروریسم دینی را ایجاد وگسترانده وافغانستان را به گورستان دین باوری ازنوع خودش تبدیل کرده است.
طوریکه تکفیروترور شیوه ی تندروان بی مغزمذهبی می باشد، تندروان دیو بند یی د یروز نشا نه کفررا بر پیشانی سید احمد خان چسپاند ند. بهر حال ، مطالعاتیکه بنده درباره فرهنگ اسلامی یا مسلمانی درهند کرده است، مشعربرا ین است که سید احمد خان به نفع مسلمان ها ود یوبند بزیان مسلمان ها نظربه وضعیت مستعمراتی- قومی ومذهبی خاص هند عمل کرده است. مثلا، ازجنگ مسلمان ها برای احیای حکومت مسلمان ها درهند، هندوها وسیکه ها احساس خطرکرده در کنارانگلیس ایستاد شد ند. ایستاد شدنی که بزیان مسلمان ها تمام شد ؛ وسید احمد خان اولین کسی بود که خطر مثلث هندو- سیکه وانگلیس دربرابر مسلمان ها را درک وهشدارداد که مسلمان ها متوجه خطر به موجود یت خود شوند. ازسوی دیگر، برای کارمند شدن در سول سرویس یا بروکراسی هند برتا نیه ، دا نستن زبان انگلیسی شرط بسته شده بود. چون ، مدرسه د یوبند مخالف آموزش زبان انگلیسی توسط مسلمان ها بود؛ درواقع، زمینه سازی کرد به عدم حضور مسلمان ها در سازمان اداری هند برتانیه. مسئله ی که قبلا سید احمدخان هشدارخود را درباره اش داده بود.
ازاین رو، دیوبندی ها نادانسته کمک کرد ند به سیک ها وهندو ها تا بروکراسی هند برتانیه را بعد ازانگلیس ها پرکنند. ازآن زمان تا تجزیه هند درسال 1947، سهم مسلمان ها دربروکراسی هند برتانیه درحدود یک در صد هم نبود. متاسفانه، اکنون هم مسلمان ها با وجود 14 درصد نفوس شان درهند مطابق برآورد حکومت که به مراتب بیشتر ازآن هستند، دربروکراسی کشور، دو درصد هم سهم ندارند. بهر حال، نتیجه نشان داد که نوگرایی ونواندیشی سر سید احمد خان به نفع مسلمان ها وسنت گرای دیوبندی ها بزیان مسلمان ها تمام شده است.تجربه نشان داد که درآن بازیی نو وکهنه ، برنامه وکارسید احمد خان ودانشکده ی محمدی اش که درسال 1920 به دانشگاه ارتقا یافت وتاکنون فعالیت دارد، بهتر ازمدرسه دیوبند به نفع مسلمان ها تمام شده است.
بطورنمونه ، درسال 1885 ، انگلیس حزب کنگره را ساخت تا دروازه ی برای شرکت هندوها ومسلمان ها وسیکه ها در ساختار دولت باز کند. بعدا ، وقتیکه انگلیس دید که مسلمان ها درحزب کنگره بخاطر دست بالای هندوها درآن نمی روند، درسال 1906 درداکه ، مرکز بنگله دیش کنونی ،حزب مسلم لیگ را ازفارغان دانشکده سر سیداحمد خان زیرریاست سرآغاخان ساخت. حزبی که پاکستان کنونی دستاورد آن می باشد. دراین گونه بحث ها از مسایل سنت گرایی ونوگرایی مسلمان های هند، برای من منفعت مسلمان ها مهم است نه برداشت های تند وتیز ملاهای دیوبندی وبزرگان فئودال / بزرگ مالکان شان ازاسلام. طرفه اینکه ، اکنون ، مدرسه دیوبند هم زبان انگلیسی را به حیث زبان درسی وعلمی خود پذ یرفته است. یعنی بسیار نا وقت پذیرفت که سید احمد خان درست گفته بود!
درست است که انتقاد های بر طرز فکر ومنش ورفتار سید احمد خان وارد است؛ همچنان، همان انتقاد ها بر مدرسه کاران د یوبندی هم موجه می باشد. مثلا، سید جمال الدین ، رساله " ردی بر نیچریه " را نوشت که هد فش انتقاد بر سید احمد خان بود. سید جمال تنها در رساله خود بر سید احمد خان انتقاد نکرد، بلکه این نظرراهم درجای دیگری داد که " مدرسه های د ینی مارخانه می باشند ( رک معماراسلامی نشات ثانیه ،جمعی ازنوسند گان بزبان اردو، اد یتر،علی رهنما، مترجم، محمد یحی خان، فصل مربوط به سید جمال). بهرحال ، درباری گریی سید جمال درسال های طولانی فعالیت های سیاسی - فکری اش وسرخوردگی اش درسال های اخیر زندگی اش ازدربارها ومرگش درسال 1897 دراستانبول ، نشان داد که مدرسه نواند یشانه سید احمد خان مفید تر از تعامل او بادربارها وتنگ نظری های مدرسه ی دیو بند ودیگر مدرسه های مذهبی برای مسلمان ها تمام شده است.ادامه دارد.
0 comments:
Post a Comment