Thursday 30 June 2016

چرا علم های سیاست وحقوق درکشورهای مسلمان رشد ونمونکردند؟


بخش سوم:
ابراهیم ورسجی
دهم سرطان 1395
این نوشته درسه بخش تهیه شده است:
نخست، آیا درقرآن برای پیامبر،جانشین درنظرگرفته شده است یانه که برایش خلیفه ساخته شد ؟ وخلیفه هاهم بزودی به نفع مستبدان جاخالی کردند!
دوم، ارایه پاسخ به این پرسش که درعدم رونق علم های سیاست وحقوق درجهان اسلام ،اسلام مقصر است یا حکومت های حاکم بر مسلمان ها؛حکومت های که ازشورا وعدل فراروبه استبداد متوسل شده جلورشد فکری وعقلی مردم را گرفته کمک کردند به عدم رشد علم های حقوق وسیاست و..
سوم ، وضع کنونی مسلمان ها که فقه به حیث ایدئولوژی سیاسی شاه وشیخ و استبداد حاکم بر آن ها آن را رقم زده اند، چگونه درسمت آزادی وحکومت مسئول رهبری شده می تواند؟
دربخش دوم این نوشته ، ازحکومت منحط اموی (661- 749) وحکومت عباسی (749-1258) به گونه مختصر سخن گفته شد که چگونه با زور وریابه قدرت رسیدند وبا ابزارکردن دین به خصوص فقه مستبد ترین وناسازگارترین حکومت ها با ارزش های اسلامی را برمسلمان ها بار کردند وسرانجام توسط یک دیگر وتوسط مغل های وحشی وعقب مانده – تفنگ سالار به زباله تاریخ سپرده شدند. حکومت های که فاسد - ستمگری که فقه وفقیهان به خصوص شاگردان فقیهان را برای عوام فریبی ابزار ساخته نه گذاشتند که علم های سیاست وحقوق وفلسفه وخرد ورزی درجامعه های مسلمان سربلند کنند. پاد شاهان وشیخان درباری شان نه تنها به علم های سیاست وحقوق موقع رشد ندادند بلکه به محدثان هم روحیه ی خوشی نشان ندادند.
بطورنمونه ، بخاری بعد ازسال ها جمع آوری حدیث دراین وآن سوی کشورهای مسلمان آن هم بیشتر ازدو قرن بعد ازدرگذشت پیامبر،به بخارا برگشت. دربخارای آن وقت، یک نیمچه خلیفه یا امیر منحط مومنان حکومت می کرد. وقتیکه خبرشد که بخاری با حدیث های جمع کرده اش به بخارا رسیده است، اورا بدربارخود فراخوانده خواست بداند که ازحدیث های اوچیزی به نفع حکومتش میسرمی شود یانه؟ بخاری که دردربار او هرقدر حدیث سرای کرد،حدیثی به نفع حکومت نیافت. ازاین رو، امیر مومنان چنان محدث بخاری را لت وکوب کرد که فراررا برقرار ترجیح داد ( رک به تفسیر زن گرایانه ازقرآن، نوشته فاطمه مرنیسی).
چون ، در حدیث پیامبر ص چیزی به نفع حکومت ها یافت نمی شود، امیربخارا حق داشت که بخاریی محدث را شکم سیر چنان بزند که مجبوربه فرارازآن دیارشود. من که چندی قبل برای پیداکردن حدیثی به نفع سیاست، ترجمه انگلیسی بخاری را ورق زدم ؛ واقعا،حدیثی به نفع حکومت گران نیافتم. قرن ها بعد ازلت وکوب خوردن بخاری توسط امیر فقیه یا فقیه نمای بخارا، درادامه ی یک صد سال حکومت مغلان فارسی زبان - مسلمان - صوفی شده درایران کنونی، یک امیرمومنان رذل وپف یوز دردوره حافظ شیرازی درکرمان یافارس مانند امیرمومنان دوره ی بخاری بازارستم گری ودروغ وچپاول مردم ازطریق فقه مداری را گرم کرده بود.اگر طنزهای رکیک دراشعارحافظ می بینید، چیزی نیست جز بازتاب دغل کاریی همان امیرمومنان که بازار فریب ودغل را داغ کرده بود.
بهرصورت، واقعیت تلخ این است که ما درجهان یا سیاست داریم یا خشونت . به این معناکه ،دروجود سیاست ، ازخشونت خبری نیست ودروجود خشونت ،سیاست پشت معرکه پرت شده ومی شود. ازاین رو، خشونت گری حکومت ها وبهره برداری شان ازفقه که درجای دین نشانده شده بود وتداوم شان برحفظ قدرت با خشونت ،حکایت ازاین می کرد ومی کند که جامعه های مسلمان اصلا به سیاست نرسیده بودند واکنون هم سلطه خشونت برآن ها بیانگرفقدان علم سیاست همچنان علم حقوق می باشد. ازاین رو،حاکمان با خشونت وفریب آمدند وباخشونت وفریب رفتند.مثلا،مروان خر،اخیرین خلیفه اموی را،ابوالعباس سفاح ،اولین خلیفه عباسی کشت واخیری خلیفه عباسی را هلاکو به مشوره خواجه نصیر الدین طوسی نمد مال کرده کشت؛ وسلطان حسین صفوی،اخیرین شاه منحط صفوی را اشرف افغان بر طرف کرد اما ازکشتنش سند تاریخی ندارم.ازهمه ترسناک اینکه همین شاه کثیف صفوی به سه هزاردختر باکره تجاوزکرده بود ( رک تاریخ رستم شاهی).
بله ، درتاریخ خلیفه - شاه وسلطان کش مسلمان ها، به مصطفی کمال اتاترک امتیازمی دهم که با الغای خلافت منحط عثمانی در سال 1924 ، جناب خلیفه را نه کشت وبرایش هدایت داد که فورا استانبول را ترک کند ؛ واوهم روانه سویس شد. برخلاف اتاترک، قبلا ، هند برتانیه ، بهادرشاه ظفر، اخیرین سلطان مغلی هند را اول به رنگون پایتخت برمه تبعید وبعدا درهمانجا شهیدش کرد. بتازگی هم ، همه دیدند که سرهنگ قذافی را فرانسه وانگلیس از سوراخ تشناب یک خانه ویران بیرون وکشتندش. وپیش ازاو هم ، اندرین راه کشته بسیار است قربان شما! یاد آوری ازکشته شدن وتبعید شدن شاهان وسلاطین مسلمان، ازنظرمن ، نمایانگر دورویداد تلخ درجهان مسلمان می باشد:نخست ،سیاست نداشتیم وخشونت فراوان داشتیم وداریم؛ ازاین رو،کشتن شاهان درواقع نتیجه اعمال خشن وقانون گریزیی خود شان می باشد؛ دوم، رهبران خشونت گرمسلمان نخواستند ونمی خواهند که مانند نلسن ماندلا محترمانه بمیرند بلکه خواستند ومی خواهند که مانند قذافی درسوراخ تشناب یک خانه ویرانه کشته شوند. پس ، خود شان کوتاهی بدوش دارند نه قاتلان شان. ازاین لحاظ که ، رهبران محبوب ودارای پذیرش مردمی را درونی ها وبیرونی ها، قذافی گونه، کشته نمی توانند.
پس بهتراست که وضع فاجعه بار - خشونت زا - پادشاه کش مسلمان ها را به نبود علم های سیاست وحقوق ووضع پیشرفته وانسانی غرب را به رشد وتکامل علم های یاد شده ودیگر علوم درآن ها پیوند بزنم. همه دیدیم وشنیدیم که بتاریخ 23 ماه جون - 3 مه سرطان ، درانگلیستان ، همه پرسی برای بیرون شدن یا ماندن دراتحادیه اروپا برگزارشد ؛ ونتیجه همه پرسی هم به نفع بیرون شدن ازاتحادیه اروپایی وبزیان نخست وزیر دیوید کامرون ازحزب محافظه کار تمام شد که طرفدار ماندن کشورش دراتحادیه ی یاد شده بود. جالب این است که ، همزمان با اعلام نتیجه همه پرسی، نخست وزیرانگلیستان بخاطرشکستش درهمه پرسی اعلام کرد که ازقدرت کنارمی رود.
درواقع ،استعفای نخست وزیر انگلیس بخاطر شکست خوردن درهمه پرسی ،نشان داد که حضور پررنگ علم های سیاست وحقوق ونهادینه شدن آن ها درانگلیستان ودیگر کشورهای غربی وبه میدان سیاست آمدن مردم، سیاست مداران را واداربه استعفامی کند. همچنان ، یکسال قبل ازهمه پرسی درانگلیستان ، دادگاهی درایتالیا ، برلوس کنی، نخست وزیر آن کشوررا بخاطر یک تخطی محکوم ودو اختیار دربرابرش گذاشت: رفتن بزندان یا کارهای خیریه واوهم دریک بیمارستان درشهرروم روزها پاک کاری کرد وپاک کاری اورا همه دیدند.
برخلاف ، رئیس جمهوران ونخست وزیران کشورهای مسلمان چه سیاسی وچه نظامی که اکثرشان کودتاچی- نظامی بودند ومی باشند، غیرمسئول وواجب الاحترم بودند ومی باشند. مثلا، درمیان زمام داران غیرمسئول - دست نشانده کهنه - نو استعمار گری درافغانستان، ظاهرشاه با صطلاح لطف کرد ودرسال 1343 خورشیدی – 1964 میلادی ، یک قانون اساسی به باورخودش دموکراتیک را تصویب کرد وبه آن نازید وفخرفروشی هم کرد که دموکراسی وحکومت قانون آورده وسلطنت می کند وحکومت را به نخست وزیر تایید شده توسط نماینده های مردم می سپارد.ازهمه خنده داراینکه ، درهمان قانون اسسی ، ظاهر شاه غیر مسئول وواجب الاحترام معرفی شده بود.ازروی واجب الاحترامی اش بود که وقتیکه شورای ملی که همه یا اکثریت اعضای آن جاسوس ضبط احوالات دستگاه خود اوبودند ،قانون احزاب سیاسی را تصویب کردند،اما شاه واجب الاحترام وغیرمسئول ازتوشیح آن خود داری وحزب های سیاسی را به فعالیت های زیر زمینی- کودتاچی گری- خشونتزا ،تشویق وجاده سازی کرد به بروز وضع خشونت بار - تروریسم زده ی کنونی.
معلوم بود ومی باشد که ظاهر شاه درکشورهای مسلمان در پشت پازدن به سیاست وحقوق وجاده سازی برای خشونت تنها نبود، بلکه همراهان بسیارداشت ودارد. مثلا،درسال 1970 ، مردم پاکستان با اکثریت مطلق به شیخ مجیب الرحمن ، رای دادند تا نخست وزیر شود. ژنرال یحی خان که خودش انتخبات را برگزارکرده بود، نگذاشت که شیخ مجیب الرحمن نخست وزیر منتخب شود ونتیجه هم جنگ داخلی وقتل سه میلیون مسلمان درپاکستان شرقی توسط ژنرال های وحشی پاکستان غربی وجدای بنگله دیش بود. بتازگی هم دیده شد که چه بلای برسر سیاست وحقوق توسط نظامی هادرمصرنازل کرده شد؟ درافغانستان ، بخاطرنهادینه نشدن قانون وتروریست صادرکردن پاکستان ،چه فجایعی نیست که بنام دین وحکومت قانون توسط طالبان وحکومتی ها فاسد - تحمیلی صورت گرفت ومی گیرد.
بهرحال ،افغانستان که عقب مانده وجنگ زده است وهمسایه اش یعنی پاکستان که امنیت آن را بی امنیتی خود فکر کرده وبجای کالا ومواد خوراکه ودارو،تروریسم صادرمی کند ،باید مواجه به قانون گریزی شود.اما درمصردارای فرهنگ پیشرفته هم دیده شد که درسال 2012 ،مردم به کاندید اخوان / برادران ، یک سازمان میانه رومذهبی رای دادند واوشد رئیس جمهور.مسئله ی که نشان داد که مصر دارد به سوی دموکراسی وحکومت قانون می رود. برخلاف، نظامی هاکه 60 سال غیر مسئولانه وخلاف قانون وسیاست وباکاربرد خشونت حکومت کرده بودند، درماه ژو ئیه 2013 ، حکومت منتخب مصری ها را سرنگون وحکومت نظامی اعلام کردند. بعد تربرای کسب رضایت ذهنیت عامه در غرب، انتخابات هم برگزارکردند تا حکومت نظامی را چپن حقوقی ودموکراتیک بپوشاند. بله، چپن کهنه ومسخره که درتاریخ سیاست وحقوق ناپیدا ودرتاریخ خشونت فراوان یافت می شد ومی شود. طرفه اینکه ، درحکومت منتخب نظامی های مصری ، بیشتر ازبیست هزارآگاهان مذهبی وسکولار- دموکرات آن کشور درزندان تشریف دارند وخانم لیونی وزیر خارجه قبلی اسرائیل اعلام کرد که ما بودیم که به حیات حکومت منتخب مصرپایان دادیم. زیراکه ، هم دموکراسی درمصر هم حکومت منتخب اخوان تهدید به موجودیت اسرائیل می باشد. این بود داستان دردناک فقدان حقوق وسیاست وفربه شدن خشونت در فرهنگی ترین کشورعربی. ودردیگر کشورهای عربی هم ، بنام سرکوب بهار عربی ، خشونت وتروریسم غالب وحقوق مداری وقانون خواهی بی رحمانه گردن زده شد. ادامه داد.

0 comments:

Post a Comment