Friday 25 November 2011

دیکتاتورمصرسرنگون شد؛اما،دیکاتوری به سرکوب ادامه میدهد


دردیگربخش های جهان،ژنرال ها سنگرهایی دشمن رافتح می کنند؛اما،درکشورهایی مسلمان،آن هاکاخ ریاست جمهوری رافتح می کنند!
سیدابوالاعلی مودودی
ابراهیم ورسجی
4-9-1390
اگرچه این مقاله عنوان وموضوع محوری اش، بررسی تحولات مصردرسال جاری،بویژه رخ دادهایی امروزین آن کشور می باشد؛امابه کندوکاودر گستره ی جنایت نظامی هابویژه ژنرال هایی گردن کش وشورشی که باسرکشی وقانون گریزیی خود،دونقش منفی زیررادرهمه ی جهان اسلام بازی کرده اند،نیزمی پردازد:نخست،نظامی هاپس ازتسخیردستگاه دولت،باقیدوبست بیش ازاندازه برمحیط فرهنگی وسیاسی کشورهایی اسلامی،راه ورودمدرنیته/نواندیشی واندیشه های نورابرویی جهان اسلام بستندکه نتیجه ی آن،پس ماندگی اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی ،سیاسی وبرآمدن بنیادگرایی خشن وستمگرمی باشد.دوم،بابهره برداری ازمدرنیسم گزینشی/نوسازیی نهادهایی امنیتی ونظامی،مدرنیته/نواندیشی راناممکن ساختندکه نتیجه ی برجسته ی آن، پس ماندگی مسلمان ها،حتادرمقایسه باآرجانتین درنیم کره ی غربی، وکوریایی جنوبی وهند، درجنوب وجنوب شرق آسیامی باشد.
برای روشنی انداختن هرچه بیشتردرپیرامون کارکردسیاه نظامی هاکه نتیجه ی آن بطورکوتاه یادآوری شد،نمونه هایی فراوانی دراختیارمامی باشندکه درزیربه برخی ازآن هاپرداخته می شود.بطورنمونه،کودتاهاوحکومت نظامی هارادرپاکستان دیدیم که اکنون آن کشوررادربخش های سیاسی- اقتصادی واجتماعی بزانودرآورده اند؛ وستم گریی آن هابه حیث آخرین وسیله ی تباه کارانه علیه مردمان پاکستان وافغانستان،دست زدن به گسترش و صادرکردن تروریسم درهردوکشورمی باشد.پیش ازصادرکردن تروریسم،سیاست جنایت کارانه ی آن هادرسال1971،درجنگ داخلی دربخش شرقی آن کشور،یعنی بنگله دیش کنونی،پس ازبه کشتارگاه کشاندن سه ملیون انسان،به تسلیم شدن 96هزارسرهنگ،زیرسرهنگ وسربازپاکستانی به ارتش هندودوپارچه شدن کشورمنجرشده بود.درافغانستان هم،بخاطرنادانی ژنرال هایی رژیم ناکارآمدودرمانده ی قبیلگی- شاهی،خردضابطان ودرجه داران ارتشی که گرایش ناآگاهانه ی چپی پیداکرده بودند،ابزاردست گروهک های متمایل به روس شده،نخست،رژیم شاهی رابرانداخته، یک ژنرال بی تحصیل نظامی واحمق بنام محمدداودراازخانواده ی همان شاه بالاکشیدند تاراه رابرای رسیدن به کمونیسم افغانی- روسی هموارنماید.دوم،زمانیکه توسط او،نیروهایی مذهبی راسرکوب وزنده ماندگان آن هارابدامن پاکستان وعربستان انداختند؛همان خردضابطان که دیگربه رتبه های بالاتری رسیده بودند،رئیس نادان وخیره سرخودرانابودوتره کی نادان وامین وحشی رابقدرت رساندندکه نتیجه ی کارکرآن ها،ماجراجویی شوروی درافغانستان واوضاع ناگواروتاریک کنونی می باشد.
پس ازاشاره ی مختصردرباره ی کارکردخاینانه ی نظامی هادرپاکستان وافغانستان که شاهد دستاوردهایی تباه کارانه ی آن هادرهردوکشورمی باشیم،به بررسی نقش نظامی هادرکشورهای عربی، بویژه مصرکه موضوع این نوشته می باشد،پرداخته می شود.برایی همه کارشناسان امورسیاسی ونظامی کشورهای عربی واضح است که عرب هاشاهدبه آغوش گرفتن سیاه کارترین وفاسد ترین وخشونت بارترین رژیم هایی نظامی می باشندکه مانندآن هارادرحکومت خودکامه های نظامی امریکایی لاتین،فاشیست هادرایتالیا،یونان،پرتگال واسپانیاو...نمی توان سراغ کرد.
همان گونه که مصردرعرصه ی فرهنگ وتولیداندیشه ی دینی- عربی درجهان عرب پیشوازمی باشد،درعرصه ی آغازگریی کودتاهای نظامی هم رهبریی خودرانگهداشته است.مصرازسال1882تاسال1922 ،مستعمره ی نرم انگلیس هابود،وازسال1922به بعد،مصری هادارایی یک رژیم شاهی تااندازه ی خودگردان شدند.دربرآمدن چنان رژیمی،بایدامتیازرابه حزب ملی وفدومبارزان مسلمان وملی گرای مصری دادکه هم دربرابر سلطه ی ترک ها؛وهمچنان،دربرابر استعمارانگلیس هاایستادگی کرده،نخست،کشورخودرا به سوی خودگردانی؛ودوم،به سویی نوسازیی رهبری کردند.
اگرچه نوسازیی فکری- فرهنگی واداریی مصر،پس ازهجوم ناپلئون بوناپارت در1798که این کشوروهمه ی خاورمیانه راتکان داد،به رهبریی محمدعلی آغازشده بود؛بدبختانه،روندآغازشده توسط محمدعلی درنیمه ی دوم سده ی نزدهم متوقف شدکه تا1922،اعلام استقلال/خودگردانی مصرازسلطه ی استعماریی انگلیس ادامه یافت.درناکامی فرایند مدرنیزه سازیی مصرپس ازخودگردانی،دوعامل زیرنقش مهم بازی کردند:نخست،مداخله هایی استعماریی غرب،بویژه انگلیس درمصرومنطقه، بخاطرتشکیل ونگهداشت کشوراسرائیل که تاکنون ادامه دارد.دوم،برداشت نادرست نخبه گان فرمان روا،چه دردوره ی شاهی وچه دردوره ی جمهوری- شاهی مطلقه ی جمال ناصر،بویژه دردوره ی اخیری،ازبازیی قدرت های بزرگ درمنطقه.درواقع،همین برداشت نادرست سبب شدکه عرب ها،هم ازسیاست نزدیکی باکمونیسم روسی؛وهمچنان،ازسیاست نزدیکی باغرب که بدون بازنگری هنوزهم ادامه دارد،دستاوردی جزشکست ورسوایی نداشته باشند.
دراین راستا،طوری که دیده شد،جمال ناصرنخستین نظامی کودتاچی عرب که از1952تا1970بابرچه ی تفنگ برمردم مصرحکومت کرد،وزیردستانش ازسادات تامبارک وژنرال های بازمانده ازرژیم هایی هراسناک شان زیرفرمان مارشال طنطناوی که کارکردشان باردیگرجوانان ومردم مصررابه میدان آزادی کشاند،وحافظ اسدوفرزندش بشاراسد،صدام حسین ،زین بن علی،قذافی،علی صالح و...که چندتای ایشان بازندگی وداع وچندتای دیگرزندگی سیاسی روبزوال راسپری می کنند؛وروزچهارشنبه، علی صالح جنایت کارروبزوال یمن،درحالیکه درعربستان اعلام کناررفتن ازقدرت راکرد.برخلاف اعلام او،سربازانش درروزپنجشنبه هشت نفررادرصنعاکشتند.عمل کردنظامی هایی حاکم برعرب هانشان میدهدکه همگی، ذلیلانه به مردم خودستم کردندومی کنند.درحالیکه آقایان زنده ومرده، برخی، ژست ملی گرایی چپ نماوبرخی دیگرپس ازملی گرایی ناکام ومسخره که تنهاآب رادرآسیاب اسرائیل واریزکرد، زیرحمایت غرب درآمدند.دربخش نفت خیزجنوب خلیج فارس وجزیره نمایی عربستان،مردان پیرومفلوک که ازنظرسیاسی ازعصردایناسورهامانده اند،نه باورق ملی گرایی عرب،بلکه باورق دین داریی سنتی- قبیلگی ونفت، بازی وزندگی نوکرمنشانه ی رازیرسایه ی شبکه هاوشرکت هایی نفتی ومالی غربی رامی گذرانند.
طرفه اینکه،ملت های عرب؛باوجودمنابع سرشارنفت،گازوموقعیت استراتیژیک درمیان شرق وغرب،بدترین گونه ی استبدادسیاسی- نظامی- شیخی- قبیلگی ومذهبی راتجربه می کنند،وبیشترین بی سوادوقبیله نشین درهمین منطقه حضوردارندوبدترین گونه ی لگدمال کردن حقوق بشر،بویژه حقوق زنان هم دراین بخش ازجهان، دست بالادارد.رژیم هایی مستبدسکولار- شیخی- سنتی عرب،تنهاازپس ماندگی سیاسی- حقوقی- اقتصادی وفسادگسترده ی مالی- اداری رنج نمی برند،بلکه ازبدترین نوع تناقض ودورویگی هم درعذاب می باشند.بطورنمونه،درجناح سکولار- ملی گراهایی دروغین عرب،قذافی واسد،ودرجناح شیوخ سنتی وپس مانده،خانواده ی فرمان روادرعربستان وامیرقطر،بهترین میثال می باشند.قذافی درعین ادعایی انقلابی گری وضدیت باغرب،پس ازپایان کارصدام حسین، به بدترین نوع سازش بادشمنان غربی خودمتوسل شد،وبشاراسدکه یک رژیم مستبدفرقه گراراازپدرخودبه میراث گرفته است؛بجای دست زدن به اصلاحات وبازکردن فضایی سیاسی وفکریی جامعه که درآغازکارش وعده کرده بودوخواست مشروع مردم آن کشورنیزمی باشد،فضارابیشتربسته وخشونت بارساخته وازچندین ماه باین سو،مصروف کشتارمردم خود،می باشد.افزون برکشتار،برای ماندن درقدرت،بدامن زدن به مسایل فرقه ی که خودش وقشرحاکم همراهش به فرقه ی علوی که ده درصدنفوس سوریه تشکیل میدهد،تعلق دارد،متوسل شده است.
دررابطه بارژیم اسد،موضوعی که بسیارمهم می نماید،این است که همواره به پایگاه مردمی رژیمش بخاطرایستادگی دربرابر اسرائیل وحمایت ازفلسطینی هامی نازید.اکنون که همان مردم خواستارآزادی واصلاحات درکشورخودشده اند،به کشتاروخفقان سیاسی وفکری دست زده واز27مارس تاکنون نظربه آمارسازمان ملل متحد،بیشتراز3600نفرراکشته وصدهاهزارنفررامجبوبه مهاجرت به ترکیه کرده است.اینکه نظامی های حاکم برالجزایریارفیق سیاست های نظامی گرانه ی اسد،پس ازباطل اعلام کردن نتیجه ی انتخابات درپسین روزهایی سال1991میلادی که درآن، جبهه ی نجات اسلامی برنده شده بود.برای بدنام کردن جبهه ی نامبرده، سازمان مسلح اسلامی رابه کمک زمان جاسوسی فرانسه باداردیروزیی خودساختندوتاکنون بیشترازدوصدهزارنفرراکشته اند،همین هابه تنهایی می توانند دلیل هایی قابل پذیرشی برایی ثبوت توحش ملی گرایان سکولارنمایی عرب باشند.
بهرحال،این ها، داستان هایی غم انگیزحکومت های نظامی- سرکوب بظاهرملی گراوسکولارعرب می باشندکه نشان میدهند، برابربا ستم اسرائیل به فلسطینی هاحتابیشترازآن،به مردم خودستم کرده اندومی کنند.اکنون که ازداستان پرملال حکومت ملی گرایان عرب سخن گفته شد،ازتناقض ذهنی ورفتاریی حکومت هایی شیخی- قبیلگی- بظاهرمذهبی عربستان وقطربه حیث نمونه ی دورویگی این قشرنابکارنیزسخن گفته می شود.برای دورویگی امیرقطر،تنهادادن پایگاه به امریکاواجازه دادن به شبکه ی تلویزیونی الجزیره بسنده می کند.امیرقطربه شبکه ی نامبرده گفته است غیرازخداوامیر،علیه هرشخصی حقیقی وحقوقی یادولت وسازمانی، حتاامریکامی توانید تبلیغات نمائید!ورژیم عربستان؛درحالیکه یک رژیم پس مانده- قبیلگی ومذهبی نمایی قرون وسطایی می باشد،درهرزمینه وموردی که کسی یاگروهی ازانسانیت،آزادی ونواندیشی، چه دینی وچه غیردینی درکشورهای اسلامی سخن بگوید،آماده است که ازسرمایه ی ملت خودبی شمارعلیه آن هزینه نماید؛به گونه ی که دربرابرکمونیسم درافغانستان به مجاهدین کمک کرد؛وپس ازآن، به اجازه ی بادار،به طالبان علیه مجاهدین ازطریق پاکستان کمک کردواکنون هم می کند.ازهمه مسخره تراینکه،اکنون که افغان هابیشترازهرزمانی برای بازسازیی اقتصادویران شان به کمک نیازدارند،ازکمک عربستان خبری درمیان نیست.امارات متحد،یکی دیگرازهمین رژیم های تاریخ زده ی قبیلگی- شیخی؛افزون برکمک به طالبان درجنگ درونی افغانستان،ازده سال بدین سو،دروازه ی خودرا بروی فرارپول های کمکی جامعه ی جهانی به افغانستان، توسط مافیایی مواد مخدر،مدیران واردکرده شده توسط شبکه های جاسوسی وتفنگ داران جهادی نما- طالب نماوملیشه هایی روزمزدیکه دربدل پول آماده می باشندبه سودهرکشوری که پول پرداخت نماید،بجنگند،بازکرده است.به سخن دیگر،دوبی،اکنون، به یگانه مرکزجذب پول هایی کمکی به افغانستان تبدیل شده است.
افزون براینکه شیخ های پول دارعرب،بویژه عربستان درزمان نیازمند یی توان فرسا به کمک افغان هانشتافتند،به القاعده وطالبان هنوزهم ازطریق آی اِس آی کمک می کنند تاریشه خودمختاری،آزادی،دین وفرهنگ افغانی رابراندازند.برویت آمارواسناد،دیده می شودکه هم درجریان انقلاب مصروهم اکنون که انقلاب باردیگرعلیه نظامی های سرکوب گریاادامه دهندگان راه همان مبارک سرنگون شده ازسرگرفته شده است،رژیم عربستان تاکه توان داشت؛ نخست، ازمبارک دربرابرمردم مصرحمایت کرد؛واکنون، ازنظامی هایی حاکم که درصد دبازسازیی رژیم جنایت کارقبلی وسرکوب مردم می باشند،حمایت می کند.برای بررسی نقش عربستان درپرسمان استبدادواستبدادبراندازیی مصری ها،ایجاب می کندکه کمی راجع به پیشینه ی کارکردنظامی هایی مصری هم روشنی انداخته شود.درمصرازژوئیه ی1952تاکنون، یعنی درحدود60سال می شود که نظامی هاحکومت می کنند.درمرحله ی اول، حکومت نظامی هابریاست جمال ناصرکه باشعارهایی خوب وکارکردناچیزواستبدادِ بیش ازپیش همراه بود؛نظامی های که درآن زمان، خردضابطان زیررتبه بودند،بدومنافقت دست زدند:نخست،ازنام ژنرال نجیب که یکی ازژنرال هاوشخصیت هایی محترم مصری بود،باپیش کشیدنش به حیث نفراول کشوربهره برداری کردند.دوم،تمام احزاب سیاسی رابه جزاخوان المسلمین/برادران مسلمان غیرقانونی اعلام کردند.این برخوردِ دوگانه، بدودلیل صورت گرفت:نخست اینکه، ژنرال نجیب درحالیکه اسرائیل سرزمین عرب هارااشغال کرده بود،درداخل طرفداربرخوردسرکوب گرانه ی حکومت باهیچ حزبی ارجمله اخوان نبود.دوم،اخوان چنان جمعیت منظم ودارای پایه ی مردمی بودکه رژیم خردضابطان خشن تاسلطه ی تمام عیاربرارگان های دولتی، توان رودررویی باآن رانداشتند.
ازاین رو،پس ازاستوارکردن پایه هایی باندخود دردستگاه دولتی ،نخست،ژنرال نجیب رامرخص کردند.دوم،بجای رودرروی بااسرائیل که علیه آن شعارمیدادند،وچندین مرتبه ناصرگفته بودکه:"اسرائیل رابه دریایی مدیترانه می اندازد"!به سرکوب اخوان برخاستند؛سیاستی که پس ازناصر،دریک چرخشی راست گرایانه وسازش بااسرائیل وخیانت به هدف ومنافع مردمان عرب، تاپسین روزهای حکومت مبارک در11فوریه2011،ادامه یافت.سیاست سرکوب نهضت اخوان وبستن فضایی سیاسی- فرهنگی برویی دیگرجریان هایی سیاسی- مذهبی وسکولاردموکراسی خواه مصری،توسط رژیم هایی مستبدنظامی ناصر- سادات- مبارک،دوپی آمدبرای مصری هابطورخاص وعرب هابطورعام دربرداشت:نخست،جریان هایی نواندیش دینی وغیردینی رادرتمام منطقه ناتوان ساخت.دوم،ناتوان شدن جریان هایی نواندیش دینی ولیبرال، به حیث پیامدهایی جانکاه،بی بدیلی حکومت گران و تقویت وهابیت یاجریان سلفی موردتائیدعربستان راکه القاعده ی وگروه های تندرودینی دیگرازخاورمیانه تاجنوب آسیانتیجه ی آن می باشد،سبب شد.
اگرچه پس ازشکست رسواخیزناصردرجنگ1967دربرابراسرائیل، وبه تبع آن، مرگ اودرماه سیپتامبر1970،برخی قیدوبست هاازجمعیت اخوان/برادران ودیگرحزب های مذهبی- سیاسی مصربرداشته شد،امااخوان ازنظرفرهیختگی فکری- سیاسی- سازمانی چنان زیانمندشده بودکه به مشکل می توانست دربرابرسلفی گریی مصری که توان مالی وتبلیغاتی وهابیت سعودی وکمک سیاسی سادات- مبارک – فیصل- فهدو...راباخودبه همراه داشت ودارد،پنجه نرم نماید.رژیم های مستبد نظامی- سکولاردین ستیز،وشیخی- ریاکاردینی نمایی عرب؛پس ازبرافتادن کمونیسم روسی،برای دوام سلطه ی ضدمردمی خود،یک حربه ی تازه ی درست کردند؛وآن اینکه، اگرقدرت ازدست آن هابیرون شود،تمام منطقه بدست بنیادگرایان مذهبی می افتند.بنابراین،غرب بایدبه کمک آن هابشتابد؛ورنه،بنیادگرایی اسلامی، منافع ومصالح غرب رادرمنطقه برهم می زند.طرفه اینکه،همین رژیم هایی نابکاربودندکه باسرکوب آزادی واندیشه به فربه شدن پدیده ی که خوداکنون بنیادگرایی می نامند،کمک کردند.
دراین راستا،شبکه هایی پنهان کاربیرونی وبومی باپول عرب هایی نفت دارمنطقه، برایی بدنام کردن مسلمانان نواندیش ومیانه رو،گروه مسلح اسلامی رادرالجزایروگروه طالبان رادرافغانستان وپاکستان ساختندتابرای توجیه موضع حقوق بشرستیزانه وآزادی براندازانه ی حاکمان وجلب حمایت غرب دموکرات، بهانه ی فراهم شود.همین اکنون، درحال نوشتن این مقاله،شماره های زیادی از"مجله ی امورخارجی"نشریه ی پرتیراج امریکایی راباخود دارم که درهمه ی آن ها،ازفروپاشی شوروی تابرآمدن بارک اوباما،درامریکا،اخوان المسلمین/برادران مسلمان مترسک دردست مبارک، والقاعده مترسک برای عربستان ودیگرشیخ های عرب، والقاعده وطالبان پاکستانی- افغانی،مترسک برایی ژنرال هایی پاکستانی برایی کسب حمایت غرب بویژه امریکا،شده بودند.دراین میان،به گفته ایرانی ها،دست نظامی های پاکستانی دردنکندکه چگونه ازمترسک القاعده وطالبان جیب های خودراپُروبانک هایی امریکایی- انگلیسی وعرب راخالی کردندومی کنند!
بهرصورت،این سخن نغزفارسی که برای همیشه "نمی توان بادروغ کارهارابه پیش برد"،کارآمدیی خودرابه نمایش گذاشت، وبه لطف انقلاب اطلاعاتی که نوآوری درفن آوریی معلوماتی آن رابرای  همه میسرساخته است.در17ماه دیسامبر2010-27قوس1389خورشیدی،باخودسوزیی محمدبوعزیزی، جوان تحصیل کرده ی سبزی فروش تونسی که ازنهایت درماندگی ازفسادوخیانت حکومت مستبدزین بن علی خودرادرشهرسیدی بوزیدآتش زد،خیزش یابهارعربی آغازشد،خیزشی که اول بن علی مستبد، وپس ازاو،مبارک مستبدرابه بایگانی تاریخ سپرد.درتونس،مبارزین ملی، قدم به قدم، بقایایی رژیم جنایت کاربن علی رازیرمراقبت گرفته نگذاشتندکه خودرابازسازی نمایند.پس ازفرارمستبد تونسی، خیزش جوانان ومردم وجریان های سیاسی- مذهبی درمصرکه بتاریخ25ژانویه آغازوبتاریخ11فوریه، مبارک دیکتاتورخودسرراکه برای30سال برمردم به زوربرچه ی نظامی هاوجاسوسان فرمان رانده بود،مجبوربه کناره گیری کردند.مبارک بااینکه زیرفشارخیزش مردمی ازقدرت کناررفت،اماهرگزآماده نشدکه بازهم قدرت رابه سیاست مداران موردپذیرش مردم تحویل بدهد.بایداین کاررامی کرد،چراکه این یکی ازویژگی های خودکامه هامی باشدکه بمردم ارزش قایل نیستندواجازه نمی دهندکه جریان های سیاسی ازدرون مردم برخیزد.ازاین رو،زمانی هم زیرفشارکنارمی روند،قدرت رابه ارتش بازمانده ازخودمی سپارند.مبارک مفلوک وفرسوده هم قدرت رابجای پارلمان که متشکل ازحزبش بود،به شورای نظامی بریاست مارشال طنطاوی وزیردفاع خودتحویل داد.آقای مارشال به جوانان مبارزومردم که پشت سرآن هاایستاده بودند،وعده سپردکه درشش ماه قدرت رابه سیاست مداران منتخب تحویل می دهد.ده ماه ازآن وعده ی مارشال گذشت،امابجای تحویل دهی قدرت به سیاست مداران منتخب،همان ساختارقدرت مبارکی رابازسازی کرد.
درده ماه پس ازمبارک،رخ دادهادر مصربه گونه ی رقم خوردندکه منافقت نظامی هادرعرصه ی سیاسی واداری برهمگان آشکارشد.ازجمله پرسمان هایی که درنظرخیزش گران بهارمصری- عربی پرسش برانگیزشدواعتبارنظامی هارازیرپرسش برد،پنج پرسمان ازهمه برجسته می نمایند:نخست،محاکمه ی مبارک ودست یاران ستمگرش دردادگاه مدنی ومحاکمه ی خیزش گران که مبارک رابه زیرکشیده بودند،دردادگاه نظامی.دوم،برخوردحکومت نظامی باتظاهرات قبطی هادرروز9اکتوبرکه تنهاازتخریب یک کلیسادرماه سیپتامبروتحریف خبرمربوط به آن درتلویزیون دولتی شکایت داشتند.تظاهراتی که ب قتل 27نفرانجامید؛ودرضمن آن،بزیرکشیده شدن یک نفرتوسط کامیون ارتشی که همه رسانه هاآن رابه نمایش گذاشتند،آبرویی حکومت نظامی راریختاند.برخی تحلیل گران باین باورندکه حکومت نظامی برای ایجاد دودستگی درمیان مردم،سلفی هاراتحریک کرده بودتاکلیساراتخریب کنند؛ وبدین وسیله، همسویی مردم رادربرابرتلاش های مصادره کنندگان نتایج انقلاب بی ثمرنمایند.سوم،نظامی هاسانسوررسانه هاوقیدوبست بررسانه هایی غیردولتی رابیشترازدوره حکومت مبارک گرم کردند.چهارم،گواهی ندادن مارشال طنطناوی دردادگاه علیه مبارک.پنجم،رسانه ی شدن"مبادیی قانون اساسی فردای مصر"وامتیازطلبی ضدانقلابی نظامی هابیشترازهمه، انقلابیون رامتشنج ساخت.وهمین اصل پنجم ،بیشترازعامل هایی دیگر،به موقعیت دوگانه ی ارتش که ازهمان آغازخیزش مردمی،ریاکارانه همراهی بادزدوکاروان راپیشه کرده بود؛ناتوان، ومرحله ی دوم انقلاب مصرراکه ازروزشنبه19نومبر-28عقرب، باآمدن دوباره ی مردم به میدان"تحریر/آزادی"که باخشونت بی سابقه ی نیروهای امنیتی باکمک وهمکاریی نظامی هاهمراه می باشد،رقم زد.ازروزشنبه تاکنون،گردهمایی وخیزش جوانان ومردم درمیدان آزادیی قاهره وشهرهایی اسکندریه ودیگرشهرهای بزرگ مصر،بیشترونیرومندترازخیزش ضدمبارک، بااین شعارادامه داردکه"ماحکومت نظامی هارانمی خواهیم وشورای نظامی به ریاست طنطاوی،باید قدرت رابه یک شورایی ریاست جمهوری تحویل بدهد."
زمانیکه طنطاوی ورفقایش دیدندکه مردم بافشاروسرکوب ازمیدان بیرون نمی روند،وزیرفشارخیزش دوباره ی مردم،روزسه شنبه22نومبر- اول قوس، حکومت ملکی عصام شرف هم ورقه ی استعفای خود راپیش کش شورایی نظامی کرد.اول،مارشال اعلام کردکه استعفانامه رانمی پذیرد.اما،زمانیکه دید،ردکردن آن کارسازنیست،روزچهارشنبه بعدازپذیرش استعفای نخست وزیربی قدرت،دست بدوکارزیرزد:نخست،شیخ ازهررابه میدان آزادی گسیل داشت تاخیزش گرانی راکه خواستارپایان حکومت نظامی هامی باشند،به دست برداشتن ازاعتراض هاورفتن به خانه هاشان باورمندبسازد،ماموریتی که کارسازتمام نشد.اما،روزپنجشنه براساس یک خبرتلویزیون بی بی سی،شیخ ازهرازموضع خیزش گران میدان آزادی حمایت خودرااعلام کرد.فکرمی کنم که شیخ ازهرازنصیحت شیخ قرضاوی که ازاین نهاد دردوران خیزش علیه مبارک خواسته بودکه بامردم باشد،درس گرفته است.دوم،پس ازناکامی ماموریت شیخ ازهردرتشویق خیزش گران،طنطناوی درتلویزیون دولتی مصرظاهرواعلام کردکه طی یک همه پرسی قدرت رابه یک حکومت سیاسی می سپاردوانتخابات پارلمانی روزدوشنبه28نومبر-7قوس مطابق برنامه ی ازپیش تعیین شده برگزارمی شودوپیش ازماه ژوئیه ی2012،انتخابات ریاست جمهوری برگزاروحکومت نظامی پایان می پذیردوارتش علاقه ی به ماندن درقدرت واینکه مردم کی را انتخاب می کنند،ندارد.ازپیش روشن بودکه،مبارزان، مانند تقاضایی شیخ ازهر،سخن هایی مارشال راهم نمی پذیرند.آگاهان سیاسی مصری وغیرمصری،موضع  مارشال طنطاوی را تلاشی درجهت ایجادتفرقه درمیان مردم وانقلابیون تلقی می کنند؛تفرقه ی تاکنون میوه ی تلخی خودرانشان داده است.بطورنمونه،روزجمعه18نومبر-27عقرب،تمام احزاب سیاسی- سکولار- مذهبی به شمول سلفی هادرمیدان التحریر/آزادی گردآمده خواستارپایان حکومت نظامی وآزادیی مبارزانی که پس ازخیزش25ژوئیه2011دستگیروزیرمحاکمه ی نظامی هامی باشند،شدند.زمانیکه درادامه ی بیانیه هایی روزجمعه،روزشنبه 19نومبر-28عقرب،مرحله ی دوم انقلاب، آغازوروزدوشنبه باوج رسیدوانقلابیون ازمردم خواهش کردندکه روزسه شنبه قدرت خودرادربرابرحکومت نظامی هانشان بدهند،اخوان المسلمون/برادران مسلمان، سازمان یافته ترین حزب مذهبی- سیاسی مصرباین بهانه که مانعی دربرگزاریی انتخابات پارلمانی28نومبر-7قوس ایجادنشود،ازشرکت درتظاهرات روزسه شنبه خودداری کرد.
طرفه این که،چگونه می توان باورکردکه نظامی هاانتخابات درست وبازتاب دهنده ی اراده ی مردم رابرگزارمی کنند.واقعیت این است که جمعیت های مذهبی- سیاسی ازاین گونه غلطی هابسیارکرده اند.بطورنمونه،حزب سارکات اسلامی درسال1965ازکودتایی ژنرال سوهارتودراندونیزی که به قتل نیم ملیون انسان انجامید؛حمایت کرد،وجماعت اسلامی پاکستان درجریان خیزش آزادی خواهانه ی مردم پاکستان شرقی/بنگله دیش کنونی ازنظامی هایی جنایت کارپاکستان غربی حمایت کرد.امیداست برداشت اخوان ازراست کاریی نظامی های مصری درانتخابات،همان نتیجه ی راببارنیاوردکه برداشت همفکرانش دراندونیزی وپاکستان ببارآورده بود!بهرصورت،برای سنجش درست کاریی نظامی هایی حاکم برمصر،تنهاخشونت شان درهمین هفته ی جاری علیه انقلابیون بسنده می کند.بطورنمونه، ازروزشنبه،آغازخیزش تاروزپنجشنبه،درمدت شش روز،امنیتی های باقی مانده ازدوره ی مبارک که اکنون ازشورای نظامی فرمان می گیرند،براساس بیانیه ی وزارت صحت عامه ی مصر،41نقرراکشتندو3200نفررازخمی کردند.افزایش کشته هاوزخمی هاباعث شدکه روزپنجشنبه،شورای عالی نظامی باپخش بیانیه ی درفسبک خودازمردم پوزش خواهی وتعهدکندکه عاملان رابدادگاه بکشاند.پیشتر،درروزسه شنبه،نیوی پلای رئیس بخش حقوق بشرسازمان ملل هم باتقبیح خشونت امنیتی هاعلیه تظاهرکنندگان،خواستارتحقیق بی طرفانه وآزادشد،وسخن گویی زارت خارجه ی امریکاهم کاربردبی رویه ی خشونت علیه تظاهرکنندگان راغیرقابل پذیرش خواند.اما،عصبانیت تظاهرکنندگان ازنظامی هاوفروپاشی اعتبارحکومت نظامی درنظرمردم،واعتراض هایی داغ منابع حقوق بشرعلیه زورگویی نظامی هاوامنیتی هایی مصری،دیگرموقعیتی برای شورای نظامی نمی گذاردکه انقلابیون دیگرگونی خواه برآن،باورنمایند.ازسوی دیگر،شورای عالی نظامی روزپنجشنبه24نوامبر3قوس،کمال گنجوزی نخست وزیر دوره ی مبارک از1996تا1999رابه تشکیل کابینه ی جدیدتوظیف کردکه جزکوبیدن میخ درتابوت انقلاب مصروبی هودگی انتخابات روزدوشنبه28نوامبر،چیزی دیگری تلقی شده نمی باشد.این تنهاشورای نظامی نبودکه بابالاکشیدن نخست وزیردوره ی مبارک،میخ برتابوت اعتبارخودوانقلاب کوبید؛جمعیت برادران مسلمان هم،باکناررفتن ازخیزش میدان آزادی،درتابوت اعتبارخودمیخ کوبید!انقلابیون پس ازاعلام نام نخست وزیرجدید،درپایان روزپنجشنبه به ردآن پرداخته وازمردم خواستند که فرداپس ازادایی نمازجمعه به تظاهرات بزرگ دست بزنندوبرایی پایان حکومت نظامی بیشترازپیش سهم بگیرند.
بهرصور،خیزش انقلابیون علیه شورای عالی نظامی یامیراث بران حکومت مستبدوجنایت کارمبارک،علت هایی داردکه مهم ترین آن ها،سندی تهیه شده توسط ارتش واعلام شده حکومت مستعفی وبی اختیارزیرنظرآن می باشدکه درکناردیگرعامل ها،مصری هاراواداربه انقلاب دوم یاکامل کردن انقلاب اول؛ودرواقع، نقطه ی پایان گذاشتن برحکومت نظامی- دیکتاتوریی کردکه راس آن،یعنی مبارک دیکتاتورپیشتربریده شده بود،ونظامی هاباسندسازی هاوزمینه سازی هایی خود،می خواهندهمان ساختاردیکتاتوری راباکمی اصلاحات نرم وعوام فریب، بازسازی ونگهداری نمایند.برای آگاهی هرچه بیشترازسندتهیه شده توسط شورایی عالی نظامی که حکومت مستعفی زیرفرمانش آن رابیرون داده وسبب واکنش های داغ درمیان انقلابیون شده است.نخست،به بازتاب موادنهم ودهم آن که بسیارنزاع برانگیزشده بودند،وبعداً،شکل تعدیل شده ی آن ها وهمه ی سندپرداخته می شود:
روزنامه شرق: از چندي پيش در مصر سندي تحت‌ عنوان «مبادي قانون اساسي» منتشر شد كه خيلي‌ها به ويژه نيروهاي اسلام‌گرا را برآشفت. ابتدا اين علي‌السلمي معاون نخست‌وزير در امور سياسي بود كه سند يادشده را در اختيار احزاب وفد و الحريه و العداله و النور قرار داد. بعد اين سند كه به سند السلمي معروف شد به رسانه‌ها كشيده شد و مورد نقد و تحليل صاحب‌نظران قرار گرفت. همين نقد و نظرها بود كه موجب تعديل برخي از بندهاي آن به ويژه بند 9 و 10 اين سند شد كه به طور خاص اختياراتي را به نظاميان مي‌داد. برخي با انگشت گذاشتن بر اين بندها مدعي شدند كه شوراي نظامي حاكم با طرح اين سند قصد مصادره دستاوردهاي انقلاب را دارد....
متن ماده‌هاي 9 و 10 پيش از تعديل:
9- اين تنها دولت است كه نيروهاي مسلح را تاسيس مي‌كند و اين نيروها در اختيار مردم بوده و ماموريت‌شان حمايت از امنيت ميهن و استقلال آن و حفظ وحدت و حاكميت بر تمامي اراضي آن بوده و هيچ گروهي يا جماعتي يا حزبي حق تاسيس تشكيلات نظامي يا شبه‌نظامي ندارد. شوراي‌ عالي نيروهاي مسلح و نه هيچ نهاد ديگري حق نظر درباره همه آنچه مربوط به امور خاص نيروهاي مسلح است و بررسي بندهاي مربوط به بودجه آنها را داشته و به صورت يك رقم واحد در بودجه دولت در نظر گرفته مي‌شود، كمااينكه اين نهاد و نه هيچ نهاد ديگري حق موافقت با هرگونه قانونگذاري در مورد نيروهاي مسلح پيش از صدور آنها را دارد. رييس‌جمهور فرمانده عالي نيروهاي مسلح بوده و وزير دفاع فرمانده كل اين نيروها به حساب مي‌آيد. اين رييس‌جمهور است كه پس از موافقت شوراي‌ عالي نيروهاي مسلح و مجلس ملت جنگ را اعلام مي‌كند.
10 – شورايي به نام «شوراي دفاع ملي» تاسيس مي‌شود كه رياست آن برعهده رييس‌جمهور بوده و در موارد خاصي و به منظور تامين استقلال و سلامتي كشور نظر مي‌دهد و قوانين اختصاصي ديگر را تبيين مي‌كند. دفاع از ميهن و خاك يك وظيفه مقدس است و سربازي اجباري و مطابق با قانون بوده كمااينكه بسيج عمومي نيز طبق قانون صورت مي‌گيرد.
...اینک متن سندباتعدیل هردوماده ی نامبرده،پیش کش می شود:
با افتخار به مبارزه تاريخي ما در راه آزادي و عدالت و برابري و حاكميت ملي و صلح بشريت و با الهام از تمدني انساني كه تقديم كرده‌ايم و با درك چالش‌هايي كه در راه سازندگي و تحكيم دولت قانون با اصول شهروندي و دموكراتيك مدرن آن پيش روي ماست و با تاكيد بر اينكه ملت سرچشمه قدرت بوده و به هيچ‌وجهي نمي‌توان اراده‌اش را با تدوين اصول فراقانوني و غيرقابل تغيير مصادره كرد و نيز به‌ دليل تضمين تحقق اهداف انقلاب مصر كه در تاريخ بيست و پنجم ژانويه 2011 رخ داد و در پي آزادي و كرامت انساني و عدالت اجتماعي بود و نيز با الهام گرفتن از روح اين انقلاب كه همه مصري‌ها را اعم از هر طايفه‌اي يكپارچه كرد و نيز با احترام به ارواح شهدا و فداكاري‌ها و مبارزات ملت بزرگ ما در انقلاب‌هاي مكرر خود مبادي قانون اساسي را براي دولت جديد مصر اعلام مي‌كنيم كه اين متن آن است.
الف: مبادي اساسي:
1- جمهوري عربي مصر يك دولت شهروندي دموكراتيك و بر مبناي حقوق شهروندي و حاكميت قانون بوده و به كثرت‌گرايي احترام مي‌گذارد و آزادي و عدالت و برابري را تضمين مي‌كند و فرصت‌هايي برابر را براي همه شهروندان بدون هيچ‌گونه تفاوتي يا تمايزي قايل است و ملت مصر بخشي از امت عربي به حساب مي‌آيد كه در راه تحقق اهداف فراگير و يكپارچگي آن فعاليت مي‌كنند.
2- اسلام دين دولت و زبان عربي زبان رسمي آن است و اصول شريعت اسلامي منبع اصلي قانونگذاري بوده و غيرمسلمانان نيز در مسايل شخصي و امور ديني تابع شرايع خودشان هستند.
3- حاكميت در مصر تنها از آن ملت است و مردم منشأ قدرت هستند كه آن را از طريق رفراندوم يا انتخابات سالم و تحت نظارت قوه قضاييه ابراز مي‌كنند. انتخابات مطابق با نظامي بايد باشد كه تضمين‌كننده حق نمايندگي براي شهروندان بدون در نظر گرفتن هيچ‌گونه تمايز يا تبعيضي است.
4- نظام سياسي دولت، جمهوري دموكراتيك و مبتني بر توازن بين قوا و گردش مسالمت‌آميز قدرت است. تاسيس احزاب سياسي با اعلام آن صورت مي‌گيرد، مشروط بر اينكه عضويت در آنها مبتني بر گرايش‌هاي ديني يا جغرافيايي يا عرفي يا طايفه‌اي يا گروهي يا هر مرجعيت ديگري نباشد كه با حقوق و آزادي‌هاي اساسي مطرح‌شده در اين اعلاميه تناقض داشته باشد.
5- حاكميت قانون اساسي حكمروايي در دولت است و قواي اساسي و اشخاص اعتباري چه به صورت عمومي و خصوصي و همه شهروندان بدون هيچ‌گونه تمايزي تابع قانون بوده و قوه قضاييه داراي استقلال بوده و تضمين‌كننده اساسي اصل تابعيت دولت و نهادهاي آن نسبت به قانون و تحقق عدالت براي همه شهروندان است.
6- اقتصاد كشور بر مبناي توسعه همه‌جانبه و مداوم است كه به منظور تحقق رفاه اجتماعي و پاسخگويي به نيازهاي اساسي شهروندان و تشويق سرمايه‌گذاري و حمايت از رقابت آزاد و منع رفتارهاي انحصارطلبانه و مضر و حمايت از مصرف‌كنندگان و تضمين‌كننده عدالت در توزيع منافع توسعه بين همه شهروندان است. دولت خود را ملزم به حمايت از مالكيت عمومي در امور ملي و ساير ثروت‌ها و درآمدهاي طبيعي و اراضي و ميراث مادي و معنوي كشور مي‌داند.
7- رودخانه نيل شريان زندگي مردم مصر و سرزمين كنانه است. دولت خود را ملزم مي‌داند آن را به خوبي اداره كرده و از آلودگي و تجاوز ديگران مصون بدارد و بهره‌وري از آن را بالا برده و از حقوق تاريخي مصر بر اين رودخانه حفاظت كند.
8- مصر بخشي از قاره آفريقا بوده و در جهت پيشرفت اين قاره و تحقق همكاري بين ملت‌ها و تكامل منافع آنها گام برمي‌دارد. در عين حال مصر بخشي از جهان اسلام بوده و از مسايل آن دفاع مي‌كند و در جهت تحكيم منافع مشترك ملت‌هاي مسلمان تلاش مي‌كند. اين كشور به نقش اصيل خود در تمدن بشري افتخار مي‌كند و با رويكردي مثبت در جهت تحقق صلح جهاني و تقويت اصول عدالت و حقوق بشر و همكاري بين دولت‌ها و ملت‌ها گام برمي‌دارد.
9- اين تنها دولت است كه نيروهاي مسلح را تاسيس مي‌كند و اين نيروها در اختيار مردم بوده و ماموريت‌شان حمايت از امنيت ميهن و استقلال آن و حفظ وحدت و حاكميت بر تمامي اراضي آن بوده و هيچ گروهي يا جماعتي يا حزبي حق تاسيس تشكيلات نظامي يا شبه‌نظامي ندارد.
ب: حقوق و آزادي‌هاي عمومي
10- كرامت انساني حق اصلي و طبيعي هر انساني بوده و همه شهروندان مصر در برابر قانون و تكاليف عمومي آزاده و برابر هستند. هيچ‌گونه تبعيضي به دليل نژاد يا تبار يا زبان يا دين يا عقيده يا ثروت يا جايگاه اجتماعي يا آراي سياسي يا معلوليت يا غيره بين آنها نيست و مي‌توان به صورت مكتوب براي برخي از گروه‌هاي نيازمند حمايت امتيازاتي را قايل شد.
11- دولت آزادي عقيده و آزادي كنش‌هاي ديني و شعاير مذهبي را تضمين مي‌كند و از اماكن عبادي حراست مي‌كند.
12- تابعيت مصري حق اساسي همه شهروندان بوده و نمي‌توان تابعيت هيچ شهروندي را حذف يا او را از كشور تبعيد كرد يا از بازگشت به آن ممنوع ساخت مگر به حكم قضايي كه دليل آن را بيان كند.
13- آزادي بيان و نظر و آزادي مطبوعات و رسانه‌ها تضمين شده است. مادام كه به حريم زندگي فردي و حقوق ديگران و اصول اساسي جامعه مصري خدشه‌اي وارد نكرده باشد. اعمال هرگونه سانسور بر رسانه‌ها يا مصادره آنها يا تعطيلي‌شان ممنوع است مگر به موجب حكم قضايي با دليل روشن و براي مدتي مشخص.
14- هر فردي حق آگاه شدن و گردش اطلاعات و انتشار آنها و حق مشاركت در حيات فرهنگي و هنري با اشكال گوناگون و متنوع آنها را دارد و دولت آزادي‌هاي علمي و آكادميك و بحث‌هاي علمي و ابداع و ابتكار و استقلال دانشگاه‌ها و مراكز علمي و پژوهشي را تضمين مي‌كند.
15- هر فردي حق دارد در حيات خصوصي و مراسلات و گفت‌وگوهاي تلفني و تماس‌هاي الكترونيكي و اطلاعاتي و غيره از جمله وسايل ارتباطي از احترام برخوردار باشد و نمي‌توان اين امور را تحريم يا مقيد يا مصادره كرد مگر به حكم قضايي با دليل و براي مدتي مشخص.
16- هر شهروندي از حق اقامت و انتقال برخوردار بوده و نمي‌توان او را بازداشت يا تجسس يا زنداني كرد يا آزادي‌هاي شخصي‌اش را جز به دستور قضايي ازپيش صادرشده گرفت. هيچ‌گونه جريمه يا مجازاتي مگر به موجب متن قانوني وجود ندارد و هر متهمي تا زمان اثبات محكوميتش در دادگاه‌هاي صالحه و در برابر قاضي بي‌گناه تلقي مي‌شود و نمي‌توان شهروندان را در برابر هرگونه دستگاه قضايي فوق‌العاده يا نظامي محاكمه كرد، مگر در جرايم نظامي مرتبط با نيروهاي مسلح.
17- مالكيت خصوصي مصون است و نمي‌توان جز با حكم قضايي و در مقابل پرداخت غرامت عادلانه خدشه‌دار كرد و مالكيت خصوصي به همراه مالكيت عمومي و تعاوني در جهت توسعه اقتصاد ملي كاربرد دارد.
18- حق كار براي همگان تضمين شده است. دولت در جهت تامين فرصت‌هاي شغلي براي همه شهروندان بدون درنظرگرفتن هيچ‌گونه تبعيضي تلاش کرده و خود را ملزم به ايجاد حداقل دستمزدها به‌گونه‌اي می‌کند كه تامين‌كننده سطح زندگي شهروندان و متناسب با حرمت بشري آنها باشد و هر شهروندي در صورت داشتن شرايط لازم حق بر عهده گرفتن مشاغل عمومي را دارد.
19- هر شهروندي حق داشتن يك زندگي امن و محيطي پاك و خالي از آلودگي را دارد. حق داشتن غذاي سالم و مسكن و مراقبت‌هاي بهداشتي و انجام امور ورزشي و حق بيمه در هنگام بيكاري و بيماري و ناتواني و پيري مطابق با اقتضاي عدالت و برابري اجتماعي دارد.
20- هر شهروندي حق آموزش دارد و دولت خود را ملزم به تامين شرايط آموزشي در نهادهاي مربوطه به صورت رايگان مي‌داند و در جهت تضمين بهبودي آنها به منظور سرمايه‌گذاري در يك انقلاب بشري تلاش مي‌كند. آموزش اساسي دست‌كم براي همه الزامي است و دولت بر همه نهادهاي آموزشي عمومي و خصوصي و داخلي نظارت مي‌كند تا وابستگي و هويت و فرهنگ و ميهن‌پرستي جامعه حفظ شود.
21- همه شهروندان حق تاسيس سنديكاها و اتحاديه‌ها و جمعيت‌ها و موسسات داخلي داشته و حق تجمع و تظاهرات مسالمت‌آميز دارند بدون اينكه مخل حقوق ديگران يا اصول و حقوق و آزادي‌هاي اساسي مطرح‌شده در اين اعلاميه باشد.(1)
افزون برسندنامبرده که نمونه ی بازنگری شده ی آن پس ازواکنش احزاب سیاسی وانقلابیون بازتاب داده شد،شورای عالی نظامی به یک بازیی خطرناکی دیگری هم دست زدکه تاکنون ازنظرهاپنهامانده است.بطورنمونه،...شورای نظامی وزنه ی بیشترخودرادرمهارپروسه/فرایندقانون سازی مصرپس ازانتخابات پارلمانی گذاشته است.دراین راستا،زمانیکه مردم مصرهمه پرسی قانون اساسی راقویاًتائیدکردند،اولین پارلمان ورئیس جمهورپس ازشش ماه آغازبکارخود100نفررابرای تهیه ی پیش نویس قانون اساسی تعیین می کنند.اما،شورایی نظامی یک اصول خودساخته راپیش کش کرده و بربنیادآن،خودرادرموقعیتی قرارداده است که 80عضوآن راشورای نظامی و20عضودیگرراپارلمان برمی گزیند.دراصول نامبرده،شورای نظامی؛ همچنان،خودرا نگهبان مشروعیت قانون جازده وپارلمان راازدست زدن دربودجه ی ارتش محروم کرده است.ازاین رو،انقلاب مصرهمانندی باانقلاب1848اروپاپیدامی کندکه بربنیادآن،دوباره سازیی نهادپیشین صورت می گیرد.تکرارچنان رخ دادی درانقلاب مصرکه کارکردشورای نظامی برآن مهرتائیدمی گذارد،انقلابیون رادلسردکرده است که انقلاب درمرحله ی گذارشکست خورده است.برای آگاهی تاریخی،این قابل تعجب نیست که دردیگرگونی نهادی،انقلابیون1848 اروپاهم ناکام شدند.واقعاًایستادگی دربرابرتغییرنهادی یک معیاراست تااستثنا!تاریخ پراست ازنمونه های تغییرنهادی که درزمان گذارصورت می گیرد،تادیگرگونی های صوری.نه پایان بردگی درامریکا ونه پایان اپارتاید/رژیم جدایی نژادی درافریقایی جنوبی، فوراًکمروضع موجودراشکستند.نخبگان علاقه ی وافربایستادگی دارند،حتادربرابردیگرگونی بنیادی.بدون شک،انقلاب به ادامه علاقه داردتادیگرگونی.انقلاب بازدهی های ناگوارفوری هم داردکه بسیارمهم می باشند. مانند:بالارفتن قیمت نان،نارضایتی ازرژیم فاسدوخودکامه قبلاًاوج گرفت و درجریان چندماه، تمام قاره راتکان داد.زمان انقلاب،سال1858بود.کشورهای هم که دچارانقلاب شدند،این هابودند:فرانسه،اتریش،ایتالیا،بوهیمیه/چک وسلوواک کنونی،هنگری وولایت های جرمنی(که درآن زمان همگی بنام دولت پروس یادمی شدند)بودند،وچنددولت دیگرکه درآن هاانقلاب زبانه کشید.لویس فیلیپ فرانسه ازقدرت کنارکشید،هنگری ازاتریش آزادیی مالی خودراگرفت،اما،انقلاب خاموش ساخته شدوکهمه هابازگشتند.به گفته ی پترستیرنز،انقلاب1848کوتاه ونازابود،یعنی  پیش ازتولدمرده بود.(2)اکنون این باانقلابیون مصری می باشندکه نگذارندانقلاب شان مانندانقلاب1848اروپا،تنهابا رفتن دیکتاتورمبارک متوقف یانازا،وپس ازبیرون شدن ازشکم مادرجان بدهد!پافشاریی نظامی هابه نگهداریی دیکتاتوری،هدفی جزاین رادرپی نمی تواندداشته باشد.
بهرحال،این تنهاانقلاب مصرنیست که زیرفشارژنرال هایی سرکش وخیره سردرحال نازاشدن می باشد،پیشترهم، سران ارتش دربسیاری انقلاب هاوکشورهابویژه کشورهای مسلمان این خیانت رابه مسلمان هاکرده بودند.بربنیاداین سخن نغزسیدابوالاعلی مودودی که می گوید:"ژنرال هادردیگربخش های جهان، سنگرهای دشمن رافتح ،وهمتایان شان درکشورهای اسلامی، کاخ های ریاست جمهوری رااشغال می کنند"!بایداذعان کردکه مسلمان هابااین خودسران وبی منطقان قانون گریزوزورگو،دشواری هایی فراوانی دارند.نگاهی هرچندکوتاه به عقب، نشان میدهدکه اوضاع کنونی پاکستان،افغانستان،عراق،سوریه،یمن،لیبی،الجزایر،صومالی، واکنون مصر،زاده ی خودسری وانحراف وظیفویی نظامی هامی باشد،نه رخ دادهایی دیگری.خوشبختانه،حضورمردم درمیدان مبارزه،نظامی هارادراندونیزی وترکیه به وظایف مسلکی شان هدایت کرده است؛کاری که اکنون مردم مصربایدباحضورخوددرمیدان مبارزه وسیاست انجام بدهندونظامی هارادنبال وظایف شان اعزام بدارند.بدون شک،تنهادراین صورت است که احزاب سیاسی وجامعه ی مدنی درمصرودیگرجامعه های اسلامی پایه گرفته وحکومت قانون رامی آغازند.وحکومت قانون هم،گام نخست مسلمان هابه سویی مدرنیته/نواندیشی وهمسوشدن باجهان نومی باشد.دراین صورت،نظامی هامصروف انجام وظیفه دربخش دفاع ملی،ملاهای سنی به امامت مسجد،کفن ودن مردگان،وروضه خوان هایی حاکم برایران به سویی روضه خوانی ونوحه سرایی شیعی- امام زمانی خودمی روندودین دنیایی مسلمان هارابیشترازاین دچارفلاکت وبدبختی نمی نمایند.
پانویس ها:
1-asre-nou.net/php/view.php?objnr=1857
سندی که مصری هارادوباره به التحریرکشاند
ترجمه:محمدعلی عسکری دوشنبه30آبان1390-21-نوامبر2011
2-aljazeera.com/indepth/opinion/2011/11/2011112231237831652.htm/Egypt.the more things change…
History has shown that elites share power with the prospect of losing it as Egypt now by:Adeel Malik and Ty mcCormick

0 comments:

Post a Comment