Tuesday 4 August 2020

روشنگریی فراموش شده ای مسلمان های فارسی زبان آسیای میا نه

بخش دوم ، جنبش معتزله
ابرا هیم ورسجی
پا نزدهم ماه اسد 1399
درپیش نویس روشنگریی فراموش شده ، ازتباه کاری های عرب های جنگی برای کنیزگیری وغنیمت درآسیای مرکزی پرده برداری کردم ودربخش دوم آن نوشتم که اسلام درجوهرخود عقل گرا است ؛ بنا برآن ،مخالف روشنگری نمی با شد. دربخش سوم روشنگریی فراموش شده ، ازنقش های سازنده ونا سازنده ای چهره های سیا سی و فلسفی ومذهبی موافق ومخالف آن، پرده برداری می کنم. درچهره های مذ هبی ، نظریه پردازان فقه ها واشعری های کلامی وعارفان ومعتزلی های مدافع فلسفه وعقل گرا جای می گیرند. شا یان یاد آوریی مجد د می دانم که ، معتزلی ها دررد یف فیلسوف ها واشعری های کلامی مخالف آن ها در رد یف سنت گرا یان وعقل ستیزها جای می گیرند. درفرجام هم د یده شد که اشعری ها بدامن حنبلی ها افتاد ند وازشکم حنبلی ها ابن تیمیه وازشکم فکراو ابن عبدالوهاب وازائتلاف او با محمد بن سعود ، حکومت خانواده السعود به کمک استعمارانگلیس درعربستان بیرون وتفکرآن تروریسم القاعده وطالبان و... را بیرون داد. دشمنی غزالی با نوشتن "تهافت الفلاسفه " / پراکنده گوی های فلاسفه ، با فیلسوف های مانند: فارابی وابن سینا و...، به نفع ابن تیمیه تمام شد. اگرچه ابن رشد ،با نوشتن " تهافت التهافه / پراکنده گوی های غزالی ، هم ازفلاسفه هم ازمعتزلی ها دفاع کرد هم او را حسا بی کوبید ، اما درجامعه سنتی ومتحجرمسلمانِ وقت ، زیاد موثرواقع نه شد.
بنا برآن ، دراین بخش ازمقا له ، به سراغ معتزله می روم. ازاین نگاه که بسیاریی معتزلی ها فارسی زبان ها بود ند وحرکت اعتزالی آن ها تا ثیر قا بل ملاحظه برروشنگریی فراموش شده ای فارسی زبان ها با مرکزیت بخارا وسمرقند وبلخ درآسیای مرکزی داشت، بررسی انتقادی وبازتاب اند یشه ای معتزلی را سازنده ومنوط به موضوع زیر بررسی می دانم. همچنان ، معتزلی گری نخستین نهضت عقلی- فلسفی درجهان اسلام بود که مورد حمایت مامون رشید ودوخلیفه ای بعد ازاو قرار گرفت وتوسط خلیفه های بعدی وحنبلی گریی بد وی به انزوا کشانده شد ؛ واکنون جریان کمرنگی بنام نو معتزلی ها درجامعه های مسلمان ازافریقا تا هند واند ونیزی فعال می با شد. ازاین رو ،نخست، نگاهی مفصل به کهنه معتزلی گری ودوم به نومعتزلی گری می اندازم وباور دارم که نو نگری به آن ها کمک به فهم تفکرهای کهنه ونو درجامعه ای فرهنگی ها وفلسفی های مسلمان دیروز وامروزدرجهان اسلام می کند. همچنان ، بهتراست یاد آورشوم که استبداد خلافتی- سلطانی- شاهی- شیخی- نظامی کهنه ونو درجهان اسلام ، ما نع های زیادی در سرراه اند یشه ورزیی اند یشمندان مسلمان ایجاد کرده ومی کند.
بطورنمونه ،خلافت بد وی اموی ها ( 661-749) جبری گری را تولید وبا خرد ورزی مبارزه کرد وخلافت عبا سی (749-1258) ، ازاینکه خراسانی های فارسی زبان سهم دارآن شده بود ،ما نند اموی ها رفتاربرده انگاری با خراسا نی ها وفارس ها نداشت ،اما درنو اند یش ستیزی شاخ ودُمی تیزترودراز تر از امپراتویی مقد س روم ( 867-1806) ومحکمه ای تفتیش عقا ید آن دا شت. ادامه ای استبداد شاهی - شیخی - نظامی درکشورهای بد بخت مسلمان هم دستاورد خلیفه گری های قرآن ستیزوعقل گریز اموی ها وعبا سی ها می باشد. خوشبختا نه، اکنون ، درنتیجه ای رشد وگسترش علوم انسا نی و جها نی سازیی زبا نی- فرهنگی ، هم انفجاراجتما عی - سیا سی بوقوع پیوستده هم رسا نه های آزاد زاده ای فن آوری رسا نه ای نوکمک به اطلاع رسا نی درجا معه های استبداد وتحجر زده مسلمان کرده است. ازاین رو،بررسی معتزلی گری ، نخستین جنبش فلسفه گرا وخرد ورز درجهان اسلام که بازی گران اصلی آن فارسی زبان ها بود ند ، اهمیت ویژه پیدا می کند.
به گواهی تاریخ فلسفه واند یشه ورزی درجهان اسلام، اسلام نه به تبلیغ با حکمت ووعظ وتزکیه نفس وجد ل نیکو مطا بق قرآن بلکه با جنگ های غنیمت خواه وکنیزگیرعرب های بدوی دربخش بزرگ آسیا وافریقا گسترانده شده وجنگ های با همی ای امپراتوری های فارس وروم وزوال پذ یریی آن ها هم کمک به گسترش آنچنا نی اسلام کرد. طوریکه د یده شد ، پا یان جنگ های درظاهر برای گسترش اسلام ودراصل برای غنیمت، اسلام ومسلمان ها را مواجه با فرهنگ های بزرگ فارس وروم ونومسلمان های فارسی ورومی وپرسش های بسیاری را متوجه اسلام کرد. درنتیجه ای همان پرسش گری ها ها بود که ، فقه ها وکلام های سنی وشیعه وفلسفه ورزیی معتزله ،برای پاسخ دادن به آن ها سر بلند کرد ند. پرسش کننده ها وپاسخ دهنده ها هم به راست یا دروغ غیرعرب های مسلمان شده بود ند. ازاین نگاه که ، دانشمندان مسیحی فلسفه ای یو نا نی را به عربی ترجمه کرده بود ند ودانشگاه جند یشاپوردرفارس هم نسلی را تو لید کرده بود که به فلسفه های هندی وزرتشی ویونا نی آگا هی داشتند، هردو گروه کمک به اند یشه ورزان وفلسفه دوستان مسلمان کرد ند تا گرایش به فلسفه ومنطق افلاطونی و ارسطوی- یونا نی پیدا کنند که کرد ند. مثلا، معتزلی های مسلمان نخستین فلسفه دوستان ومبارزان درراستا ی گسترش فلسفه درجهان اسلام بود ند. ازاین رو،بخش سوم مقا له را به بررسی فلسفه ورزیی آنها تخصیص داده ام.
بنا برآن ، نخست ، اصول فکری معتزله ودوم به بررسی اند یشه اعتزا لی می پردازم. تاریخ معتزلی گری نشان می دهد که واصل بن عطا (700-748 ) ترسا یی ، بنیا نگذار جنبش معتزله بود. نام اعتزال به جنبش او به این خاطر داده شد که شاگردان حسن بصری (642-728 ) بود ودراثراختلاف فکری با استاد خود عزلت گزید وهمین عزلت بعد ازآن جنبش معتزله را به رهبریی او رقم زد. معتزله پنج مسئله را ازاصول معتزلی گری می دا ند که این ها می با شند: نخست ، تو حید ، عدم مکثرات وصفات. دوم ، عد ل ،یعنی خدا وند عا دل است وظا لم نیست. سوم، وعد ووعید، یعنی وعده بهشت در بدل کارهای خوب وکیفر دوزخ برای کارهای بد. چهارم، منزل بین منزلتین ، یعنی فا سق ( مرتکبان گناه کبیره مانند شراب نوش ها، زنا کارکارها، دروغ گوها، وامثال آن ها) نه مومن هستند ونه کا فر، و فسق حا لتی است بین کفروایمان. پنجم، امربه معروف ونهی ازمنکر. نظرخا ص معتزله درباره امربه معروف ونهی ازمنکراین است که اول راه شنا خت معروف منحصر به شرع نیست ؛ عقل نیزقا در است که حد اقل پاره ای ازمعروف ها ومنکر ها را مستقلا تشخیص دهد. دوم، مشروط به وجود امام نیست ووظیفه ای عموم مسلمان ها می با شد. خواه امام وپیشوای درمیدان با شد وخواه نه با شد. تنها بعضی ازمرا تب آن است که اجرای آن ها به عهده ای اما مان ومتصد یان امورمسلمین است. ازقبیل اقامه حد ود شرعیه وحفظ مرزهای کشورهای اسلامی وسا یرکارهای حکومتی- اسلامی. این ها که اصول فکری وآغازجنبش معتزله بود ؛ به مرورایام ، معتزلی ها گروهی شد ند که هم نگاه سیا سی به مسا یل جاری درجا معه اسلامی هم نگاه فلسفی دا شتند. گرا یشی فکری- سیا سی که متعهدان آن ها از اختلافات وکشمکش های سیا سی برای قدرت که نزد یک به دو قرن ادامه داشت خشم گین وعصبا نی شده بود ند.
برای فرار ازچنان کشمکش های ، اول به گوشه گیری ؛ ودوم ، به عقل گرا یی روی آورده کوشش کرد ند که اند یشه ای اسلامی را دریک سا ما نه ای عقلی متا ثر ازفلسفه ای یونان سا مان داده وبا اسلام فقهی وارتد وکسی وکلامی مبارزه کنند. مبارزه ای که شریعت مداران ومعتزلیان یا مدافعان عقل گرای درفهم د ین را رو درروی هم قرارداده با عث بزرگترین چا لش وجدا ل های کلامی -فلسفی درنیمه دوم قرن نهم میلادی / قرن سوم خورشیدی درتاریخ اسلام شد. هد ف معتزلی ها دانش اند وزی وشناخت بهتراسلام بود که برای این هد ف به بحث های فلسفی زیرسا یه ای فلسفه ای یو نا نی روی آور د ند. بحث های عقلی- فلسفی که د ین ورزان وشریعت مداران عرب ،ناتوان ازراه اندازی ومقابله با آن ها بود ند. سنگری که فارسی زبان ها درآن پیشگام شده بود ند!
بطورنمونه ، حا مد عبدالصمد نوسنده ای مصری با شنده آلمان ، می نویسد: آمیزش فرهنگ های ریشه دار ازدا نش جها نی با پویای های عربی- اسلامی ،تکان بزرگی درعرصه ای مدرنیزاسیون / نوسازی درخاورنزد یک آورد. ابن سینا ،فا رابی ، خوارزمی ،یوحنای دمشقی ،ابن رشد وموسی بن میمون ، یعنی قهرما نان اصلی این فرا یند ،اصلا عرب نبود ند. درکناراین ، با ید تا کید کرد که مراکز علمی این عصر،نه شهر های زاد گاه اسلام ، یعنی مکه ومد ینه ، بلکه دمشق ، بغداد ، بخا را ، قاهره وقرطبه بود ند. درآن روزگا ران عرب ها دوکیفیت برجسته داشتند که امروزفا قد آن هستند :اعتماد به نفس وتوا نای بالا برای جذ ب دانش د یگران... درسده ای هشتم میلادی ،مکتب فکریی معتزله به قرآن به عنوان یک نوشته ای بشری می نگریست ، ولی از سده ای نهم به بعد ، جا یگاه مقد س وخدای به آن داده شد. هرچه فاصله ای مسلمان ها اززمان پیامبربیشترمی شد ، به همان اندازه نیزقرآن مقد س تروخد شه نا پذ یرتر گرد ید (1).
با تا یید نظر نوسنده ای مصری که اند یشمندان مسلمان همه غیر عرب بود ند ، به صراحت می گویم که بسیاری معتزلی ها هم مسلمان های غیر عرب بویژه فارسی زبان بود ند. طوریکه د یده شد ،جنگ با معتزلی های فلسفه دوست واند یشه ورزرا اشعری ها وحنبلی های عرب به کمک خلیفه های عرب پسا مامون رشید راه اندازی وقشرگری را بر خرد ورزی وعقل گرای غالب سا خته کمک به عقب ماند گی مسلمان ها درهمه بخش ها کرد ند. بهر حال ،مبارزه ای اشعری ها وحنبلی ها توانست معتزلی ها را تا اندازی به حا شیه برا ند ؛ اما فلسفه ورزی ومعتزلی گری به گونه ای کمرنگی ادامه یا فت. ازاینکه حکومت های استبدادی چه خلیفگی چه شاهی چه شیخی چه نظامی ،نمی توانند فلسفه وخرد ورزی را تحمل کنند ،با ید معتزله وفلسفه ورزی رونق نمیا فتند. افزون بر مخالفت استبداد با فلسفه وخرد ورزی ،قشر عالمان سنتی - دینی هم بسیاربی رحما نه فلسفه ستیزی کرد ند.
بنا برآن ، بهتر است که به سراغ ابن خلد ون وستا یش او ازمعتزلی ها بروم. درزمینه ، ابن خلدون می گوید: معتزله پیشروان فلاسفه ای بود ند که به رواج وتکا مل فلسفه ای یونان ادامه می دا د ند ومتکلمان که برای دفاع ازسنت اسلام ازعلوم عقلی استفاده می کرد ند. نظر فیلسوفان ومتکلمان نسبت به تاریخ ، نمونه ای بارزی ازنظراسا سی آن ها درباره ای مسئله ای عمده ای بود که برسرش اختلاف دا شتند: یعنی رابطه ای عقل با نظرات مقبول عا مه ای امت اسلام ودرباره ای ما هیت وحی اسلام وسنت اسلامی ...علم کلام دراسلام پد ید آمد تا ازنزد یکی سنت ومذ هب دربرابر معتزله وفیلسوفان دفاع وثا بت کند که نظرات اسا سی این روش ازنظرعقلی قا بل دفاع است. تا آن زمان اجتماع چنین می پندا شت که "خوب آن است که ازپیشینیان رسیده با شد " ویک حد یث یعنی گفته ای ازپیامبر ونسل های اولیه ای اسلام موثق ترین منبع دانش وبهترین راهنمای عمل بود. مورخان اسلامی که ظهور وپرورش فن وهمچنین اسلوب شان با این شرا یط رابطه ای نزد یک داشت می کوشید ند تا آن سنت را محقق وحفظ کنند. ولی ارزش آن سنت وهمچنین شیوه ای تاریخ نویسان سنتی اکنون مورد ترد ید بود. معتزله با تازش به مورخان سنتی به پاره ای ازاصولی ترین معتقدات اجتماع نیزمی تا ختند ودرنتیجه مسا عی مورخان درراه دفاع ازتاریخ نگاریی سنتی ، جزءی ازمسا عی کلی ترآن ها درراه دفاع اسلام بود (2).
ازاین نگاه ابن خلد ون مورخ وبه تعریف امروزی جامعه شنا س می با شد ونظر او را درباره جنبش معتزله بازتا ب دا دم ، بهتر است که به سراغ حنا فا خوری وخلیل جر ، نوسند گان " تاریخ فلسفه درجهان اسلامی " وبرداشت آن ها ازمعتزله بروم. درزمینه ، فیلسوف های نامبرده چنین ابرازنظر می کنند: معتزله نه فرقه ای ازفرق اسلامی ، بلکه معتبرترین وقد یمی ترین مکتب اند یشه وفکراست درنزد مسلما نان. هرکه خوا هد به فلسفه ای حقیقی اسلام ، یعنی به آن گونه فلسفه ای که به دین وتاریخ اسلام ارتبا ط نا گسستنی دارد ،دست یا بد با ید در کتب معتزله به تجسس بپردازد ، نه درکتب فلا سفه ای که عا د تا آن ها را فلاسفه ای اسلام خوانده اند ، چون فارابی وابن سینا وابن رشد وامثال ایشان...
با اطلا عا تی که دردست داریم ، با ید سخن نو بختی را بپذ یر یم ، زیرا که فرقه ای واصل بن عطاء دربصره تا سیس شد، ودرعهد هشام ود یگر خلفای اموی پس ازاو(105 هجری / 723 م -131 هجری / 748 م) به فعا لیت پرداخت. دراین دوران فتوحات اسلامی را کد شده بود ومسلما نان که درشهر ها مستقرشده بود ند ، به تحقیق درباره ای مسا یل د ین می پرداختند. درحا لیکه درآغازایمان ساده داشتند ودرمسئله ای وحی چون وچرای ندا شتند، ازاین پس هرچیز را به محک عقل می زد ند ؛ واین مسئله وقتی شد ت یا فت که مللی که به بحث ومنا ظره درمسا یل لاهوت خوگرفته بود ند به اسلام گروید ند. چه فتوحات اسلامی عناصری جد ید ی را وارد د ین کرده بود. انقسا ما ت سیا سی ونا بسا ما نی های داخلی نیزمشکلا تی پد ید آورده بود. ازجمله ای این مشکلات ، موضوع کناه کاران غیرمشرک بود یا به اصطلاح "مرتکبین گنا هان کبیره" . به سبب اختلافات سران درامرخلا فت وقتل عثمان وعلی ، فراوان شده بود ند. مسلما نان این مسا یل را با آراء مختلف واقوال گونا گون مورد بحث وگفت وگوقرارمی دا د ند. می گفتند که گنا هان کبیره بردو نوعند: یکی شرک است ومرتکب آن کا فرومخلد درآتش است ؛ دوم د یگر گنا هان کبیره ای غیرازشرک که نه قسم است: قتل نفس که خدا آن را جزبه حق ، حرام کرده است ؛ دوم دیگرگناهان کبیره ای غیرازشرک که نه قسم است : قتل نفس که خدا آن را جزبه حق حرام کرده است ؛ زنا، عقوق وا لد ین ، شها د ت دروغ ،جادو گری، خوردن مال یتیم ، ربا خواری ، خود داری کردن ازشرکت درسپا هی که به جهاد می رود وتهمت زنا برزنان پاکدامن صاحب شوی زدن...
فلسفه ای سیا سی معتزله :گفتیم که پیدا یش معتزله درآغاز جنبه ای سیا سی داشت ، وآنچه واصل بن عطا را به قول منزلت بین منزلتین وا دا شت ، دردرجه ای اول ، جنبه ای سیا سی قضیه بود. بغدادی ثا بت کرده که " جدای واصل ازاستاد خود حسن بصری درزمان فتنه ای ازارقه بود. مردم دراین روزگاردرامرمسلما نا نی که مرتکب گناه کبیره می شد ند اختلاف کرده وبه چند دسته تقسیم شده بود ند. فرقه ای می گفتند هرکس مرتکب گنا هی شود ، چه صغیره چه کبیره ،مشرک به خدا ست. واین قول خوارج وازارقه بود." بغدادی سپس می افزاید که: " واصل د ید که مردم زمان درباره علی واصحا بش ونیزطلحه وزبیروعا یشه وسا یر اصحاب جمل اختلاف نظردارند." ازاین رو ،خوارج طرفداران علی را تکفیرمی کرد ند ، درحا لیکه اهل سنت وجما عت به صحت اسلام آن دو گروه که درجنگ جمل شرکت جسته بود ند رای می دا د ند. اما واصل هیچ یک ازاین دورای را نه پذ یرفت وگفت که یکی ازدوفرقه به طورنا مشخص فا سق است ومعلوم نیست که آن فرقه ای فاسق ، کدام یک ازدوفرقه است." عمرو ابن عبید بن با ب ( در گذ شته در سال 145 هجری / 762م) پا را ازاین فراترنهاد ، زیرا واصل می گفت یکی ازاین دوفرقه مومن است ویکی فا سق ، ومعلوم نیست مومن کدام است وفا سق کدام ،، بنا برآن ، شها دت دومرد ازیک فرقه خواه ازاصحاب علی ، خواه ازاصحاب طلحه را می پذ یرد ولی شهادت دومرد را که یکی ازفرقه ای علی ویکی ازفرقه ای طلحه با شد مردود می شمارد. ولی عمرومی گفت هردو فرقه که درروزجمل با هم روبرو شد ند فا سقند وشهادت دومرد ازآن ها را ولو آنکه ازیک فرقه هم با شند نمی پذ یرد.
ازاین رو، برخی پندا شتند که واصل وعمروخوارجند...اما حقیقت جزاین است وبرای بیان آن به ذکر قول نیبرگ می پردازم. اومی گو ید: اولا ، هم واصل هم معتزله با بنی امیه دشمن بود ند. ثا نیا، واصل درمسئله ای قتل عثمان وضع خود را روشن نکرد ، واین به صلاح پیروان علی بود ، چه ایشان قهرما نان این حا د ثه بود ند. ثا لثا ، واصل را با علویین مد ینه رابطه ای استواربود ، وزید یه او را مانند پیشوا یان خود گرامی می دا شتند. رابعا ، چون عبا سیان به خلا فت رسید ند ،همان روش را پیش گرفتند که واصل پیش گرفته بود. خواه درقضیه ای منزلت یا درمورد آزادی انسان. نیزهمین عبا سیان مد ت یک قرن تمام ازمعتزله جا نب داری کرد ند...دراینجا این نکته راهم می افزایم که ،مسئله ای آزادی انسان را نیز با سیا ست را بطه ای محکم است. زیرا امویان قا یل به جبر شد ند وازآن دفاع می کرد ند که آنچه درصفین گذ شت، وموجب انتقال خلا فت به آن ها شد، امری بوده است محتوم وآن را خدا خوا سته بود وبشررا درآن دستی نبود. ولی مخالفان بنی امیه ازآزادی اراده دفاع می کرد ند. قبل ازمعتزله غیلان دمشقی فدای این عقیده شد ، وخلیفه اموی ، هشام، اورا کشت (3).
اصل آزادی انسان ها که معتزله ازآن صاد قا نه وچند خلیفه ای عبا سی به گمان اغلب ازروی سیا ست کاری وعوام فریبی دفاع کرد ند ؛ اصل مورد تا یید قرآن وروشنگریی فراموش شده ای مسلمان های فارسی زبان آسیای مرکزی / خراسان ونهضت روشنگریی فرانسه بود ومی با شد. متا سفا نه ،عقلا نیت وخرد ورزی که آزادی وآزادی اند یشی دستاورد آن بود ومی با شد ؛ نخست ،توسط استبداد خلافتی وسلطا نی ؛ دوم، توسط استبداد شاهی وشیخی ونظامی ، سرکوب ودستاورد آن نظام های برداریی د یروز وامروز وزند گا نی برده گونه مسلمان ها درکشورهای نام نهاد اسلامی می با شد. تاریخ اند یشه وسیا ست هم ثا بت کرده است که ، درنظام های مستبد وتما میت خواه ، دانشمندان زاده نمی شوند. بطورنمونه ،درتاریخ فکری- فرهنگی ای مسلمان ها جز معتزله ای سرکوب شده واشاعره ای جزم اند یش وفقه های سیا ست زده نداریم. تاریخ فقه ها هم نشان می دهد که ابوحنیفه ،پا یه گذار فقه حنفی که خرد ورز بود وما نند معتزله ازآزا د یی انسان ها دفاع می کرد،توسط خلیفه ای عبا سی زندا نی وشهید کرده شد ؛ وابویوسف ومحمد شیبا نی دوشاگرد نا خلف او با گرفتن مقام قضا وت هم نوکران استبداد شد ند هم فقه عقلی استاد خود را تحریف وحکومتی سا ختند. پا یه گذاران فقه های شا فعی وما لکی که درخرد ورزی وآزادی پسندی بعد از ابوحنیفه جای می گیرند ، فقه های آن ها هم ابزار استبداد شد ند. محمد ابن حنبل شخصن علیه معتزله وخرد ورزی مبارزه کرد وفقه جزم اند یش اوهم نوکراستبداد خلا فتی شد. نماد سیاه فقه حنبلی در شرایط کنونی حکومت وها بی خانواده ای السعود درعربستان می با شد. فقه زیدی به حیث پنجمین فقه سنی بیشتراز شصت در صد همان فقه اکبر، نوشته ابوحنیفه می با شد. فقه شیعه ای جعفری هم کمترین پیرو یا فت هم معترض شد. بد بختانه ، اسما عیل صفوی وصفوی گریی او جنازه فقه نامبرده را بردا شت. خمینی هم ، طوریکه د یده شد ، درپاریس دموکرات شد ومورد ستا یش برخی نو اند یشان ساده اند یش مسلمان قرارگرفت. بد بختا نه، بارسیدن به قدرت ،ولایت فقیه را سا خت واستبداد صفوی را درقالب تازه احیا کرد که نماد آن حکومت ملای خا منه ای می با شد. دستاورد سیا ست نظامی های آزادی ستیز درافغانستان ، اشغال این کشور توسط ارتش سرخ ودستاورد نظامی ها وملا ها در پاکستان ،قتل سه ونیم میلیون مسلمان درپاکستان شرقی وظهوربنگله دیش وطالبان تروریست درافغانستان ،ودستاورد نظامی های عرب ،کود تا های آزادی ستیز وتباه شدن عراق وسوریه ویمن وزندانی شدن هفتاد هزار مصریی نو اند یش وآزادی خواه وغصب بخش بزرگ خاک فلسطین توسط اسرائیل می با شد. خلاصه اینکه ، اگرمسلمان ها به خرد ورزی توجه ژرف وبه دفاع ازآن برمی خا ستند ، نخست، ازچنگال فقه های سلطانی رها می شد ند ، دوم ، آزاد می شد ند؛ سوم، ملت می شد ند ؛ چهارم ، وارد عصر مدرن شده موقعیت انسا نی درجهان پیدا می کرد ند! ادامه دارد.
پا نو یس ها!
1-زوال جهان اسلام
یک پیش بینی
نویسنده : حا مد عبدالصمد. مترجم ،ب ، بی نیاز داریوش ،چا پ اول به زبان آلما نی ،انتشارات برومر،2010. چاپ فارسی ؛ انتشا رات پویا، آلمان -کلن ،2011.ص ص 62-63
2-فلسفه تاریخ ابن خلد ون ، نوسنده: مهدی محسن ؛ مترجم :مجید مسعودی. ص ص 177 و180
3-تاریخ فلسفه درجهان اسلامی
نویسنده:حنا فاخوری وخلیل جر
مترجم : عبدالمحمد آیتی ، چاپ شم :1381، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی ، تهران. ص ص 114-115 و124-125-126

0 comments:

Post a Comment