Monday 24 August 2020

چگو نه علی مزاری بدام آی اِس آی افتاد وبه فرمان آن توسط طالبان کشته شد؟

کسی که غربال دارد ، دراخیر کاروان می آید نیما بخش دوم ابرا هیم ورسجی چهارم ماه سنبله سال 1399 دربخش نخست این مقا له دوام دارد ،درباره کمک استاد ربا نی وحکمتیار در سا ختن حرکت انقلاب اسلامی برای مولوی نبی ابرازنظر کردم ویاد آور شدم که ازشکم حرکت نامبرده شبکه های زیر زمینی منطقه ای وفرامنطقه ای طالبان را بیرون کرد ند. به سخن د یگر ، ربا نی وحکمتیار، غیرمستقیم کمک در ایجاد طالبان وازدست دادن ریا ست دولت اسلامی ونخست وزیریی خود کرد ند! ازاینکه طالبان ، مزاری را کشتند ودولت اسلامی را به شما ل کا بل وشمال افغانستان فراری سا ختند. دراین بخش ، درباره چگو نگی بدام آی اِس آی افتادن مزاری وکشته شدن او توسط طالبانِ زیرفرمان آن ابراز نظر می کنم. شا یان یاد آوری می دانم که ، پیشینه ای دوستی شخصی با مزاری هم داشتم. بطورنمونه ،دربخش نخست مقا له ،یاد آوری کردم که روز هفتم ماه میزان 1357 ،استاد ربا نی جلسه ای ترتیب داد وگفت که حکمتیار می خوا هد که حزب وجمعیت منحل وحرکت انقلاب اسلامی به امارت مولوی تشکیل شود ومن هم با تذ کر به اینکه حرکت نام نهاد ادامه پیدا نمی کند وتنها شما برای مولوی نبی یک ملا دانی می سا زید ومفتی محمود رهبر جمعیت العلمای اسلام بخاطر رقا بت با جما عت اسلامی حامی شما آن را حما یت وبرای شما درد سر های بعدی را خلق می کند! متاسفا نه ،نظرمرا رد وحرکت انقلاب اسلامی ودراصل یا ملا دانی افغانی را برای مفتی محمود سا ختند. ملا دانی ای که انگلیس ، امریکا وعربستان وپاکستان ، از شکم بوینا ک آن طالبانِ تروریست را بیرون کرد ند! آری ، هم حرکت انقلاب اسلامی نام نهاد ، یا ملا دا نی سا خته شد هم انتقاد من از استاد ربا نی ادامه یا فت. بنا برآن، ماه دلو 1357 ،برخلاف خواستم ،مرا وا داربه رفتن به کویته کرد ودانستم که تبعید شده ام ورفتم به آنجا. ازاینکه درپشا ور، خا نه ای فرهنگ ایران کتابخانه داشت وازآن استفاده می کردم ،درکویته ،ازاین نگاه که چنان مرکزفرهنگی ای وجود نداشت، به مدرسه جعفریه رفتم ودرآن مزاری را د یدم وهردومان نه تنها آشنا بلکه دوست شد یم وازکتاب های فارسی در آن مدرسه هم استفاده کردم. ازاینکه درنیمه ای دوم ماه دلو / بهمن ، راد یوی بی بی سی فارسی مبلغ خمینی وانقلاب اسلامی نام نهاد ایران شده بود ، دوام دارد به آن گوش می دادم وخوشحال هم بودم که انقلاب پیروز وروانه ای ایران شوم. روز 22 دلو / بهمن 1357 ،رژیم شا هی سرنگون وانقلاب اسلامی پیروزشد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ،مزاری را در مدرسه جعفریه نیا فتم. یعنی ایران رفته بود ودوسال بعد درمشهد دردفتری بنام دفتر سازمان نصرپیدا ش کردم وفهمیدم که سردسته ای همان سازمان می با شد. درحا لیکه مزاری بعد از 22 دلو ،در کویته نبود ،من هم روز هشتم ماه حمل 1358 ،به همراهی چند دوستم که به فرمان استاد ربا نی ازپشاور به کویته آمده بود ند ،روا نه ای زا هدان شد یم. دوستان من که هراتی بود ند به مشهد رفتند ومن هم در مد رسه مولانا عبدالعزیز ملا زاده یک ماه ماند گار شدم. البته که مهمان نوازی ملا زاده را هرگز فراموش نمی کنم. ماه ثور بود وروزی به احترام ملا زاده رفته با ا ابراز سپا س گفتم که پاکستان می روم. واززا هدان حرکت و به پشاور رسیدم. ماه اسد 1358 ، به هدایت استاد دوباره به ایران البته به تهران رفتم. درتهران ،کوشش کردم که مزاری را پیدا کنم اما موفق نشدم. درهمان سال 1358 ،روزی مهمان چند طالب هزاره در حوزه علمیه قم شدم وازمزاری پرسان کردم وگفتند که بیشتردرمشهد می با شد وگا هی هم تهران واینجا هم میا ید. ازطالب های هزاره راجع به سا بقه ای مزاری درایران پرسان کردم وگفتند که رابطه به شخص خمینی دارد وعامل آن را هم این گونه بیان کرد ند که درزمان شاه با گذرنامه ای افغانستانی پیام رسا نی بین آیت الله های قمی وخمینی در نجف می کرد وباری هم توسط سا واک / سازمان امنیت رژیم شا هی زندانی شده بود. طوریکه د یده شد، بخاطر همان تا مین ارتباط ، نزد یکی بدربار خمینی وبعد از اوبه دربارخا منه ای پیدا کرد. درسال 1361 ، روزی درقم گشت وگذار می کردم ودرچند سا ختمان د یدم که ده گروه شیعه ای افغانستا نی درآن ها دفتردارند که یکی ازآن سازمان نصرمزاری بود. بعد ازآن ، به پشاوربرگشتم ومصروف یاد گرفتن زبان اردو وتقویت زبان انگلیسی وبعد ازآن درسال 1363 در دانشگاه پنجاب درلاهور،شا گرد علوم سیا سی شدم. سال 1366 ،دوره فوق لسا نس / ما ستری در دانشکده علوم سیا سی تمام وسال بعد تاریخ را پرایوت / خصوصی خواندم وامتحان دادم وموفق شدم. یکی ازاستادان علوم سیا سی ام سجاد نصیر نام داشت وبه اکثر شهرهای افغانستان با موتر سفر کرده بود وبه من گفت که مدرنیسم نیم کاره ای شوروی چند سرک میان شهری وچند سا ختمان را درکشورشما سا خته است که با پیروزیی مجا هدان نا بود می شوند. بنا برآن ، برای ادامه تحصیل به امریکا برو. برخلاف توصیه استادم ، به پشاوربرگشتم ونشر جریده ای " پیام اسلام" را شروع کردم. سال 1368 بود که ازمزاری پیام دریافت کردم که درهتل انترکا نت پشاورمی با شد ورفتم به ملا قا تش. دگر مزاری نه امیرسازمان نصر بلکه رهبرحزب وحدت اسلامی منهای حرکت اسلامی شیخ آصف محسنی شده بود. به سخن د گر ، نه سازمان هزاره به هدا یت جمهوری اسلامی جمع شده حزب وحد ت را شکل داده بود ند وشیخ آصف محسنی که مقلد آیت الله شریعت مداری بود واو هم که مخالف خمینی بود. ازاین رو، محسنی شیعه تا جیک به پشاور رسیده ازطریق استاد ربا نی به شبکه کمک رسا نی پاکستان به مجا هدان وصل کرده شده بود. دررابطه به جمع شدن هزاره ها درحزب وحد ت اسلامی به رهبریی مزاری ودور شدن شیعه های تا جیک از جمله محسنی وحرکت اسلامی او ازآن ها،بهتراست که ازخاطرات آقا بی کف یادی کنم. درخاطرات آقا بی کف که آن را یک عضو حزب توده ای ایران ازروسی به فارسی ترجمه کرده بود ، نوشته شده است که ": سید ها وقزلباش های شیعه درافغانستان ، هزاره ها را استثمارکرده اند!" بنا برآن ، خاطرات آقا بی کف ، اید ئولوژیی سیا سی مزاری وهمد ستان اودرمخالف با سید ها وقزلباش های شیعه شد ؛ وشیخ آصف محسنی تا جیک ورهبر حرکت اسلامی وسید حسین انوری فرمانده جهادی مشهوراودررد یف دشمنان شماره یک او بود ند. من که هم سیا ست وتاریخ خوانده بودم هم به ژورنا لیسم پژوهشی روی آورده بود م وهمه یا بسیاری فرماندهان جهادی ازهمه سازمان ها را می شنا ختم ؛ دردسته های جمع شده درحزب وحد ت به رهبریی مزاری فرمانده جنگی مخا لف ارتش سرخ نیا فتم. بهر صورت ، روزهفتم ثور1357 ، کود تای ثور رو یداد وفاجعه آفرید وروز هشتم ثور 1371، حکومت زاده کود تای نامبرده متلاشی وجهادی ها وارد کا بل شد ند. چند روز بعد ازورود جهادی ها به کا بل ، ازفرمانده مسعود پیام دریافت وازمن خواسته بود که به کا بل برگردم که برگشتم وروز هشتم جوزا دربند قرغه مهما نی ترتیب داد وخوا ست که شرکت کنم که کردم. درآن مهمانی ، هم چند فرهنگی مهاجروفعال درکمیته ای فرهنگی جمعیت اسلامی هم بنده هم ژنرال های پرچمی که کا بل را تحویل جهادی ها کرده بود ند حضوردا شتند. درمهما نی هم ، بیشتر من برای آینده سخن واصرار کردم که کا بل نبا ید ویران شود. ازاینکه خلقی های ارتشی به صف حکمتیار درچارآسیاب وپرچمی های ارتشی درکنارمسعود بود ند ،ادامه جنگ خلق وپرچم در صف جمعیت وحزب به علت های قومی وسمتی حتمی به نظرمی رسید. درپا یان نشست ، به فرمانده مسعود گفتم که پنج دقیقه سخن های به شما دارم که اینجا گفته نمی توانم ورفتیم دراتاق کناربند وبه او گفتم که سازمان ها وجنگ ها شکل قومی گرفته اند وشما وربا نی کا ند ید برای افغانستان پسا کمونیستی نیستید ؛ و امیران قبیلگی وچپی افغانستان هم همه نوکران استعمارها بود ند. بنا برآن، کارهای زیررا فراموش نه نما یید:نخست، معامله با امریکا تا عربستان وپاکستان با کمک حکمتیار وخلقی ها کا بل را ویران نه کنند ؛ دوم،حکومت فراخ بنیاد در ائتلاف با مزاری ودوستم بسازید؛ سوم ، درباره ای نوعی ازتوافق با حکمتیارهم فکرنما یید. اگربا مزاری ودوستم توا فق نما یید، حکمتیار با موضع ضعیف با شما همکارمی شود. بعد ازآن ، رفتیم برای صرف نان. بعد از صرف نان ، ژنرال مومن به من گفت که ژنرال ها گفتند که شما بر خلاف جهادی های ریش بلند سخن های گفتید که درصورت عملی شدن وضع بهتری را درافغانستان ایجاد می شود.همچنان،مومن گفت که اشتباه کرده است که کمک به آوردن فرمانده مسعود به کا بل کرده واصرار کرد که حزب سیا سی بسا زید تا با شما همراه شویم وگفتم که طرفدار حکومت زیرنظرسازمان ملل بودم نه رسیدن جهادی ها به کا بل وحالا که آن ها را وارد کا بل کرده اید، وقت سازمان سازی نیست. فردای آن روز، دانشیار که نما ینده فرمانده مسعود برای آوردن من به کا بل بود، گفت که درپنج دقیقه به فرمانده چه گفتید که شب نه خوا بید وفردا دروقت ناشتا گفت که نمی دانستم که ورسجی این قدر مسا یل سیا سی وجهانی را می فهمد! بنا برآن ، اجازه نمی دهم که پشاوربرود. روز بعد تر،برای من خا نه پیدا کرد وگفت که بمان وگفتم که برای آوردن همسر وکودکانم پشاورمی روم وبزودی برمی گردم. وقتیکه همسر وکودکا نم را به کا بل آورده ودرواقع همکار فرمانده مسعود واستاد ربا نی شدم ، روزی برای گفت وگو با مزاری به علوم اجتما عی رفتم که دیگر نه جای درس دادن ودرس خوا ندن بلکه دفترکاریی او شده بود. دراولین لحظه ، گفت که نا وقت آمد ید وگفتم که یکی از پریشا نی های روزگار همین د یدن نا وقت دوستان می با شد! بهر حال ،دوستی مان تازه شد وگفت وگوهای سیا سی مان سرازتاریخ سیا سی ای نا شاد افغانستان درآورد. مثلا، روزی به دفترمزاری رفتم ،روزیکه درآن سیزده هزاره درحا لیکه ازهرات درحال سفر به سوی کا بل بود ند ، درهلمند توسط چند افغان کشته شده بود ند واوکه بسیارعصبان ی شده بود! گفت که تاریخ درگیریی هزاره ها با حبیب الله کلکا نی به نفع نادر غداررا تکرار نمی کنم. واین گونه ازآن خطای هزاره ها نام برد که کلکا نی نادرغداررا شکست داده بود ؛ واو به هزاره ها پیشنهاد کرد که با من همکارشوید تا بعد ازکلکا نی ما محمدزی وشما علی زی شوید وهزاره ها فریب خورد ند واستعمال شد ند ونادرغدارمحمد زی وهزاره ها همان جوالی که بود ند ما ند ند! درحالیکه ازتاریخ فهمی مزاری خوشحال شده بودم ، به او گفتم که هم تاریخ خواندم هم سیا ست. بنا برآن، منتظرعملکرد شما دراین برهه به نفع هزاره ها می با شم. برهه ای که فهم درست درباره آن وبیرون شدن ازآن به نفع همه قوم ها می باشد. یک هفته بعد ، درسخن های مزاری مخا لفت با گفته های قبلی او دیده ازآسیب پذ یری بودن او درکا بل سخن گفتم. بطورنمونه ، به او گفتم که به نفع شما وهزاره ها تان می دانم که با دولت اسلامی به ریا ست استاد ربا نی همراه شوید! درغیرآن ، می دا نی که حکمتیارامتیازی را که ربا نی به شما می دهد نمی دهد. درصورت نا همراهی با دولت اسلامی مجا هد ین ،توجه دا شته با شید که بالای همه تپه های مشرف برشما وحزب وحد ت اسلامی تان فرمانده مسعود هم پا یگاه دارد هم تاجیک های شمالی تا کنون موترران های جنوبی را بخاطر همکاری قبا یل شان با نادر غداردرقتل کلکا نی اجازه را نند گی درمسیرشمال نمی دهند وتاجیک های تاریخ فهم هم از اشتباه هزاره ها دررابطه به کلکا نی اطلاع دارند. بنا برآن ، شما را درموضع ضعیف می بینم. مثلا،فرمانده مسعود وربا نی ازکا بل تا تاجیکستان میدان بازی دارند. درحالیکه راه فرار شما به با میان را سیاف بنده کرده است وحکمتیارهم دوست دایم شما شده نمی تواند. برخلاف ، نگاه وپیشنهادات من ، درشورای هما هنگی به شمول دوستم زیر پرچم حکمتیار قرار گرفت. دراین را بطه ، روزی یک عضو حزب ازچارآسیاب به خانه آمد وازش پرسیدم که حکمتیارازکشتار اعضای حزب درلوگرتوسط نیروهای ژنرال دوسم به فرمان دکترنجیب الله چیزی بیاد دارد یا نه؟ دوست حزبی ام گفت که بله ، این را اعضای حزب به امیر شان گفتند واو به آن ها گفته بود که از دوستم ومزاری بطورابزاری علیه ربا نی ومسعود بهره برداری می کنم. طوریکه د یده شد ، طالبان زیر فرما ند هی نصیر الله با بر وزیر دا خله پاکستان به میدان شهر رسید ند ومسعود به ملا قات شان رسید وآن ها ازآنجا ازطریق کوه ها به چارآسیاب رفتند وحکمتیار فرار کرده به لغمان رفت. یعنی درسنگر چارآسیا بی حکمتیارافغان ، طالبان تروریست افغان زیر فرمان وزیر دا خله پاکستان مستقر شد ند. دوستم هم که قبلا به مزار رفته بود ومزاری تنها درغرب کا بل محصور شده بود. ازاینکه کریم خلیلی نما ینده مزاری در خد مت پاکستان قرار گرفته بود وخا نه ای هم درسبزه میدان پشاور به کمک مالی آی اِس آی خریده بود ، مزاری را به سازش با طالبان تشویق کرد. پیش از خلیلی هم ، شماری از هزاره های مقیم کو یته ونوکران آی اِس آی مصروف انجام ما موریت در دورساختن مزاری از دولت اسلامی بود ند! درنتیجه نوکریی هزاره های کو یته ای وخلیلی به پاکستان ، همان گونه که مزاری با حکمتیار ائتلاف کرده بود با طالبان هم ائتلاف وآن ها را وارد غرب کا بل کرد. وقتیکه طالبان به پا یگاه مزاری درغرب کا بل رسید ند ، محمد رضا حدادی سفیر جمهوری اسلامی ایران درکا بل ، بطور شتا بزده خواستارملا قات با استاد ربا نی شد ومن به حیث رئیس اداره اموربین المللی وعزیزمراد به حیث سخن گوی دولت درملاقات حضورداشتیم. سفیر ایران گفت که پیام عا جل از رفسنجا نی رئیس جمهور به مزاری دارد وآن این است که می خواهد با او گفت وگو وتشویقش نما ید که ازطالبان دور وبا دولت اسلامی همکارشود. کوشش بسیارکرده شد ، اما رابطه با مزاری بر قرار نه شد. فردای آن روز ، فرمانده مسعود را درچاریکار دیدم وبه او از خواست سفیر ایران به فرمان رفسنجا نی سخن گفتم. فرمانده گفت که مزاری به آی اِس آی فروخته شده است! خبرهای بعدی نشان داد ند که طالبان دراولین گام مزاری را خلع سلاح ودستگیر کرد ند. بعد ازدستگیریی مزاری توسط طا لبان ، فرمانده مسعود طالبان را ازغرب کا بل بیرون وپایتخت را ازآن ها پاک کرد. درحا لیکه فرمانده مسعود طالبان را ازغرب کا بل به چارآسیا ب را نده بود ،بعد ازنمازمغرب ،عزیز مراد سخن گوی استاد ربانی پیام داد که شیخ آصف محسنی مهمان می با شد وشما هم حتما بیا یید. رفتم به دفترکاریی استاد که مولانا محسنی وعلی جا وید وعزیز مراد حضوردارند وبیادم نما نده است که فرمانده مسعود حضورداشت یا نه؟ بهر حال ، آقای محسنی عکس مزاری را نشان داد که طالبان دست ها وپا های اورا باریسمان ازبکی بسته واسیرش ساخته بود ند. با د یدن آن عکس، هشدارهای که به مزاری داده بودم درذهنم به گشت وگذار شروع کرد ند. دوروز بعد تر، اعلام شد که طالبان با چرخبال درحال انتقال مزاری ازچارآسیاب به قند هار بود ند وهم رزمان او درداخل چرخبال شورش کرده با عث سقوط آن ومرگ رهبر خود شد ند! معلوم است که ، طالبان به فرمان شبکه های زیرزمینی پاکستان وعربستان و...، مزاری را بنام نوکر جمهوریی اسلامی ایران کشتند وسقوط چرخبال را عامل آن معرفی کرد ند. این بود سرنوشت مزاریی که نمی خوا ست اشتباه هزاره ها دربرابر کلکا نی به نفع نادرغداررا تکرار کند؛ برخلاف ،بسیار ساده اند یشا نه هم بد ترازآن اشتباه را تکرارهم زیان های مالی وجا نی بی شماری را به مردم هزاره تحمیل کرد هم خود را بطور درد نا کی به کشتن داد! ادا مه دارد.

0 comments:

Post a Comment