Friday 27 December 2019

نگا هی به ما نع های توسعه سیا سی درافغانستان

ابراهیم ورسجی
بخش دوم
هفتم ماه جدی 1398
دربخش نخست مقاله ،یاد آور شده بودم که افغانستان یک کشور پوشا لی دست ساخت هند بریتا نیا وروسیه تزاری در بستر تاریخی - فرهنگی- جغرافیا یی خراسان ومتضاد با خواست مردم آن ودراصل زندان بی بام با زندان با نی عبدالرحمن وحشی می باشد. زندان بان هم که جزد شمنی با دان ش نو حتا دا نش کهنه وسنتی استعدادی نداشت. بنا برآن ، افغانستان را درفقر،جهل، تبعیض های قومی ومذهبی گرفتار کرد. بد بختا نه ،جا نشینان عبدالرحمن وحشی، به کمک هند بریتا نیا ،تا هاشم خان وحشی، دانش ستیزیی اورا ادامه دا د ند. معلوم است که ، نادرغداربسیاری باسواد های آن وقت را بنام طرفدارامان الله خان وکلکا نی کشت و خود ش هم توسط عبدالخا لق هزاره کشته شد. شا یان یاد آوری می دانم که توحش نادرغدارتوسط برا درش ها شم ادامه یافت. درنیمه ای دوم حکومت تروریستی ها شم خان، جنگ جهانی دوم آغاز وپا یان یا فت. طوریکه د یده شد، پا یان جنگ جهانی دوم، آغاز واوج گرفتن نهضت های ملی گرا واستعمارستیز وظهوردولت های مستقل درافریقا وآسیا بود. مثلا، درجنوب آسیا ، ظهورهند وپاکستان درهمسا یگی افغانستان ؛ نماد نهضت های استقلال خوا هی بود. متا سفا نه ، غیر ازهند وپاکستان وتا اندازه ای اند ونیزی وما لیزی، درد یگرکشور های تازه مستقل شده ، رهبران ملی گرای تمامیت خواه به توسعه اقتصای اصرار وازتوسعه سیا سی فرارکرد ند. درپاکستان هم، بعد ازمرگ محمد علی جناح درسال 1948، وترور لیاقت علی خان درسال 1951 ، اول بحران رهبری وبی ثبا تی سیا سی ودوم کود تا های نظامی ، توسعه سیا سی را قربا نی توسعه اقتصاد یی دست نیا فتنی کرد ند. ازهمه خنده داراین است که ، به گفته ای طارق علی ،نویسنده وپژوهش گربریتا نیای- پاکستانی تبار: " ژنرال ایوب خان فرمانده اولین کود تا ورئیس جمهورنظامی پاکستان از(1958-1969) ، گفته بود که دموکراسی درانگلیستان که هوای سرد دارد کاربرد دارد نه درپاکستان که دارای هوای گرم می باشد"! ایوب خان تفنگ سالار به سوی هندی دارای هوای گرم ترازپاکستان نمی د ید که نخستین دموکراسی جهان استعمارزده وگرفتار فقررا رونق بخشیده بود! آری، نتیجه ای فرار رهبران سیا سی ای کشورهای پس مانده از توسعه سیا سی به بها نه ای توسعه ای اقتصادی ، کود تاهای نظامی وخفقان فکری وسیا سی وفقر اقتصادی بود که تا کنون ادامه دارد.
با وجود این که ، دستاورد رهبران ملی گرای کشورهای مستقل آسیای - افریقای که همه یا بسیاری شان درغرب تحصیل کرده بو د ند ، درتوسعه اقتصادی که به آن اصرار داشتند کمرنگ بود، اما تا حدی زیادی زیرساخت سازی کرده وخود گردا نی نیمه جان خود را با گردهم آمدن درجنبش غیرمتعهده ها ودورشدن از دوبلاک کمونیستی وسرما یداریی وقت نگهداری کرد ند. برخلاف ، درافغانستان پس مانده وبد بخت که حکومت گرا نش بی سواد ونسل پس ازنسل نوکران شرکت هند شرقی و هند بریتا نیا بود ند، پا یان جنگ جهانی دوم برابر به مستقل شدن وگام برداشتن حتا دربخش توسعه ای اقتصادی کمرنگ هم نبود. افزون برآن، پشتونستان خواهی ودشمنی با پاکستان وافتادن بدامن اتحاد شوروی، حماقتی بود که درادامه حماقت های هاشم خان وشاه محمود خان، ظاهرخان وداودخان دربرهه ای جنگ سرد مرتکب شد ند. ازسوی دیگر ، درآن برهه ، امریکا واتحاد شوروی ، جنگ سرد را درسیا ست جهانی ، جا یگزین جنگ گرم کرده بود ند تا جای خا لی کهنه استعمارگران را پُر کنند. برهه ای پیچیده وحسا سی که ظاهرخان وداود خان بی سواد ازدرک آن نا توان بود ند.
افزون برآن ، ازاین نگاه که حکومت های خاندانی ظاهرخان وداود خان متکی به هند بریتا نیا نه حمایت مردم بود ند، به عوض کردن با دارنیاز داشتند. ازاین رو ، حلقه نوکریی شوروی را جا یگزین حلقه ی نوکریی هند بریتا نیا کرد ند. همچنان ، ازاین که درکشورهای استعمارزده ، کشور- ملت های مستقل پیش خیمه ای توسعه ای اقتصادی وسیا سی بود ند ومی باشند. متاسفا نه، توسعه اقتصادی و توسعه سیا سی درافغانستان دچار مانع شد ند. به این خاطرکه ، افغانستان نتوانست خود را به کشور- ملت متحول نماید ؛ وعلت آن قبا یلی ماندن حکومت ها وچند قومی بودن جامعه ودشمنی قبیلگی های بی فرهنگ حاکم با فرهنگ وزبان فارسی، فرهنگ وزبان مسلط برجامعه ودشمنی با پاکستان درسطح منطقه بخاطرمسئله نام نهاد پشتونستان ودوری ازایران بخاطرهمزبا نی اش با افغانستان بود ومی باشد. پس، بهتراست که عامل های توسعه ای سیا سی وما نع های آن را درافغانستان جمع بندی ودرباره شان توضیحات بدهم:
نخست، کشور- ملت ؛
دوم ، وجود میکانیزم قانونی ای حل نزاع ها وکشمکش ها دردرون ساختار حکومتی؛
سوم،احزاب سیا سی وحق مشارکت آن ها درقد رت ازطریق قانون وانتخابات دموکراتیک؛
چهارم، سازمان دادن نیروهای اجتماعی وخشونت زدای کردن ازسیا ست وفرهنگ سنتی وموقع دادن به مبارزه قانونمند؛
پنجم، جدا کردن د ین ازحکومت یا عدم استفاده سیا سی حکومت ازد ین؛
ششم، رعایت حقوق بشری وحقوق شهروندی مردم؛
هفتم، آزادی بیان ورسا نه ها.
با درنظرداشت پرسمان های جمع بندی شده ،توسعه ای سیا سی درافغانستان درگام نخست لنگ سا خته شد. به این خاطرکه ، افغانستان نتوانست خود را به کشور- ملت متحول نما ید. این که می گویم افغانستان موفق نشد خود را کشور- ملت بسازد ؛ استدلالم متکی به عامل های زیر می باشد:نخست ، کشور- ملت وحقوق بشروحقوق شهروندی را انقلاب کبیرفرانسه به میدان آورد. یعنی حکومت را تا بع اراده ای ملتِ دارای حقوق بشری وحقوق شهروندی ساخت. به سخن روشن تر، تا بع اراده ملت شدن حکومت وتن دهی حکومت گران به حقوق بشری وحقوق شهروندی مردم ، گام بلند درسمت کشور- ملت شدن وتوسعه ای سیا سی بود ومی باشد. تحول بزرگی که حاکمان افغانستان درتحقق آن مرگ خود را می د ید ند ؛ دوم، افغانستان هم مستعمره ای غیرمستقیم بریتا نیا بود هم رهبرانش جاهل وجاسوس آن بود ند . ازاین رو ، با پا یان حضوراستعمار بریتا نیا درمنطقه ،افغانستان گرفتاردورباطل یا به گردن گرفتن حلقه غلامی ای استعمارسرخ درجای حلقه غلامی ای استعمار سیاه و با نا بود شدن استعمارسرخ ، گرفتار ارتجاع وتروریسم مذهبی پاکستان وعربستان ومیدان رقا بت مذهبی وها بیت عربستا نی وشیعه ای صفوی- ایرانی شد. بنا برآن ، رئیس جمهورنما یان کنونی افغانستان غلامان حلقه به گوش استعمارنو وتروریستان مخالف آن ها غلام غلام یا نوکرپاکستان می باشند. خلاصه این که ، ادامه دورباطل ورهبران وطن فروش نگذاشتند که افغانستان کشور- ملت شود! با توجه به وضع ناگوارکنو نی وبحران ژرف هویت، تا آینده های دورهم ، کشور- ملت شدن افغانستان خوابی بد ون تعبیرخواهد ماند.
افزون بربیرون نشدن افغانستان ازدوربا طل نوکری به استعمارگران کهنه ، سرخ ونو ،بحران ژرف هویتِ زاده ای تحمیل کردن نام افغانستان برخراسان توسط کهنه استعمارگران واصراررهبران قبا یلی و تاریخ زده برتحمیل نام افغان برغیرپشتون ها که بیشتراز70 درصد نفوس افغانستان را شکل می دهند وایستاد گی ای مشروع آن ها برهویت های قومی خود وایستاد گی بهوده ای استعمارزای ها دربرابر آن ها ،مانعی د یگری درسرراه ملت شدن وتوسعه سیا سی بلند کرده است. افزون بر آن ، رهبران این کشوربد بخت ، مزدوران قد رت های خارجی و گذ شته گرا، بیگا نه با فرهنگ وزبان فرا گیرجامعه ، قبا یلی وتفرقه اندازهم بود ند ومی باشند. درباره گذ شته گرای رهبران قبا یلی افغانستان، عامل عمده فقرتاریخی وفرهنگی وترس آن ها از توده های خشمگین فارسی زبان وازبک وترکمن و... می با شد. رهبرچه های که بزوراستعمارگران سیاه وسرخ برشا نه ای مردم تحمیل کرده شده بود ند. معلوم است که ،اکنون هم بقا یای همان تحمیلی ها نشسته برسرنیزه های سربازان نا تو بر مردم ستمزده حکومت می کنند ، اما نه مانند سلطه تام پد ران خود فروخته ووطن فروش شان. به این خاطرکه، رویاروی اید ئولوژیک اسلامی ها وچپ ها، جنگ علیه ارتش سرخ وتروریسم قبا یلی طالبان، یا شاخه ای ریشوی ارتش پاکستان وانفجاراطلاعاتی- رسانه ای، توده ها را هوشمند و نسبت به حاکمان خود فروخته بد بین ترساخته است. افزون برآن ، درباره ای فقرتاریخی حکومت گران مزدوراستعمارگران د یروزوامروز ، می گویم که تاریخ سیا سی کوتاه وسیاه داشتند ودارند. تاریخی که زیرفشارتحولات روزافزون درونی وانفجار اطلاعاتی درحال دود شدن می باشد. معلوم است که ، همین تاریخ سیاه بیا نگرد شمنی متصد یا نش با توسعه های اقتصادی وسیا سی می باشد. ازاین لحاظ که ، نماد توسعه یا فتگی جا معه این است که همه افراد درآن فعال می باشند. برعکس، اگر دولت فعال باشد ومردم فعال نبا شند، توسعه چه اقتصادی وچه سیا سی ایجاد نمی شود.
متا سفا نه ، درافغانستان ، دولت همه کاره ومردم بی اختیار یا ناکاره ساخته شد ند. ازاین رو، افغانستان موفق درتوسعه اقتصادی کمرنگ هم نشد. آری ، با ید افغانستان ازکاروان توسعه های اجتماعی- فرهنگی- اقتصادی- سیاسی پس می ماند؛ به این خاطرکه، حاکمان عقب گرا- نامرد می سده بیستم آن بجای آینده نگری به مودل گرفتن از شیوه حکومت مطلق العنان عبدالرحمن خان ، دست زد ند وبازمانده های آن ها اکنون هم برخلاف موج گذ شته گرای کرده آینده نگرانه درسمت کشور- ملت شدن توده ها وتوسعه سیا سی گام برنمی دارند. البته این گونه که ، می خواهند باکاربرد شیوه حکومت داری ودراصل زندان با نی عبدالرحمن خان هم مخالفان خود را ترور هم حکومت نامردمی خود را به کمک نا تو حفظ وادامه دهند. یعنی ایجاد وحفظ ساختارقدرت به شیوه ای عبدالرحمن خا نی به نفع قبا یل است وبا ید درگذ شته ماند وبه سوی آینده گامی برنداشت ونوخواهان را با ید ترورومنزوی کرد. بنا برآن، بهتراست این سخن کارل کوهن ، نویسنده کتاب" دموکراسی" را که گفته است:" اگرملتی ازطریق اختناق یا سانسور"محفوظ" بماند، آنچه که نجات داده می شود، شا ید ارزش نجات دادن را نداشته باشد." بنا برآن، به احیا گران حکومت وحشی عبدالرحمن خا نی می گویم که ملت زاده ای اختناق وتوحش قا بل بازخوانی و پا سداری نمی باشد!
بهرحال ، اگرچه عبدالرحمن خانی گری تا پا یان جنگ جهانی دوم ادامه یافت وظاهرخان وداود خان متما یل به ادامه آن بود ند، اما جنبش های آزادی خواه واستقلال طلب درهند ومدرنیسم های اتا ترکی ورضاخا نی درترکیه وایران وکمونیزم روسی در افغانستان جا ذ به ها پیدا کرده بود ند. ازاینکه قبیله گرا یی موقع درک مدرنیسم را نمی دهد، محمود طرزی ازمدرنیسم ترکیه ای اتا ترک تنها تبعیض زبا نی را آموخت ومبارزه با زبان فارسی را درافغانستان ترویج کرد. آن هم درشرا یطی که خود ش با سویه کمی که داشت ،سراج الاخباررا به زبان فارسی می نوشت وبه با ورگند خود کمک به ترقی زبان افغا نی / پشتو می کرد. نتیجه این شد که تعصب زبا نی طرزی و ساد گی امان الله خان، زمینه سازی کرد ند به خیزش مردمی وامارت حبیب الله کلکانی تاجیک تبار.ازاین که ، کلکا نی نوکرانگلیس نبود ودربخا را علیه بلشویک ها جنگ کرده بود. هند بریتا نیا واستا لین با حاکم ساختن نادرخان، هم کلکانی هم استقلال نیمه جان افغانستان را نا بود کرد ند. ازاین نگاه که ، ملت سازی وتوسعه چه اقتصادی چه سیا سی دربستر یک فرهنگ وزبان دارای غنای تاریخی- فرهنگی ودارای توان گرفتن اند یشه های نو صورت می گیرد وتنها زبان وفرهنگ فارسی دارای آن می باشد نه زبان پشتو ، زمام داران قبا یلی بنام ترقی زبان پشتو مبارزه بازبان وفرهنگ فارسی را شروع کرده د یواربلند درسرراه ملت سازی وتوسعه سیا سی اعمارکر د ند. مثلا، شاه ولی کفیل وقت صدارت بتاریخ 12 ماه حوت 1315 ، فرمان فارسی ستیزی را صا در ونعیم وزیربی سواد معارف که نه فارسی می فهمید ونه پشتو ، اجرای آن را درسال 1316 بد وش گرفت. براساس فرمان نامبرده، تد ریس زبان فارسی درمدارس ممنوع وتد ریس زبان پشتو جبرا شروع شد. این سیا ست فارسی ستیزی تا پا یان حکومت بربریی هاشم خان ادامه وافغانستان را درجهل مطلق فروبرد! همزمان با کمک فارسی ستیزیی حکومت به فربه شدن جهل ونا دانی، حاکمان جاهل معلمان بزبان پشتوپیدا کرده نتوانستند. افزون برآن، مبارزه فارسی زبان ها درجهت دفاع اززبان وفرهنگ شان، پا یان حکومت بی فرهنگ هاشم خان وشروع حکومت شاه محمود خان درسال 1946، با عث شد تا تد ریس جبریی زبان پشتو ختم واجازه مجدد به تد ریس زبان فارسی داده شود.
بهررو، بهتراست که به علت های فارسی ستیزی نادرخانی ها پرداخته نوشته را غنی تربسازم .روشن است. ازاینکه استالین هم مبارزه با زبان فارسی را در بخا را وسمرقند وتمام جنوب ازبکستان انجام داده بود هم کمک به هند بریتا نیا دربراندازی حکومت حبیب الله کلکانی بخاطرفارسی زبان بود نش وتحمیل نادر غدار به کا بل کرده بود. نادرخانی ها کوشش کرد ند جنا یت استالین درازبکستان علیه فارسی زبان ها وزبان فارسی را درافغانستان تکرارکنند وهاشم خان آن را تکرارکرد. جنایت فرهنگی- زبا نی- تاریخی که نا دانی را درافغانستان فربه ترودا نای را لاغرترکرد. من که دنبال تحولات فرهنگی وزبا نی درافغانستان وجدای انگاری حکومت قبا یلی میان حوزه فرهنگی افغانستان وایران وهمچنان جدای انگاری آن ها میان دری وفارسی وکمک آن ها به فاجعه ای کنونی می گشتم ومی گردم ؛ " روزی ازسید ظاهر ، وکیل شکردره ودوست نزد یک ظاهرخان پرسان کردم که او درباره فارسی ستیزی دردوره حکومتش چه فکرمی کرد؟ سید ظاهربه من گفت که روزی درقصرگلخانه درکنارظاهرخان نشسته بودم که یک منشی آمد واطلاع داد که معلم پشتوی علیحضرت آمده است! علیحضرت گفت که خررا مرخص نما ئید! بعد ازامرمرخصی خر، یا معلم پشتو، ظاهرخان گفت که علیه فارسی بنام تقویت پشتون مبارزه کرد ند ؛ مبارزه ای که باعث شد زبان فارسی را ایران ازخود کند وافغانستان درجهل فروبرود وپشتو هم ترقی نکرد! " بلی ، واقعا ، هم پشتو ترقی نکرد هم دشمنان زبان فارسی آگاهانه تفرقه اندازی قومی ومشکل تراشی درسرراه ملت شدن افغانستان وتوسعه های اقتصادی وسیاسی درآن کرد ند.
معلوم است. نا درخان که شاخ ودمی کمتر ازعبدالرحمن خان ندا شت ؛ بعد ازاو، برا دران وپسر وبرا درزده اش پنج چهره متنا قض سیا سی واداری ازخود نشان داد ند: مثلا،هاشم خان مانند خود نا درخان خشونت وتوحش علیه غیرپشتون ها را بکاربرد وزمین های آن ها را به قبا یلی های شرق خط دیورند داد، تا پاکستان آن ها را درسال های پسین بنام طالبان تجهیزوکشورما را تروریزه نما ید. برخلاف، شاه محمود خان که درتمام خشونت ها وجنا یت های هاشم خان علیه مردمان غیرافغان شریک بود، با نخست وزیرشدن نرمش نشان داد. معلوم است که ، نرمش او همزمان با نهضت های آزادی خواهی درجهان ومنطقه بود. نهضت های که درداخل افغانستان کمک به مشروطه خواهی کرد ند. بنا برآن، ظاهرخان اورا مرخص وداود خان را نخست وزیرساخت تا به شیوه هاشم خان خشونت نماید. ازهمه خنده داراین است که ، وقتیکه نخست وزیری داود خان بخاطردشمنی با پاکستان ودوری ازایران، افغانستان را وابسته به شوروی ساخت، ظاهرشاه ترسیده اورا مرخص ومقام نخست وزیری را به وزیران خود نه سیا ست مداران داد. همچنان ، ظاهرخان قانون اسا سی نوساخت وادعای دموکراسی کرد وبه مردم گفت که سلطنت می کند وحکومت را به افراد بیرون از خانواده حاکم می سپارد. برخلاف، قانون احزاب سیا سی را امضا نکرد. قانونی که وکیلان دست چین کرده خود ش درپارلمان آن را تصویب کرده بود ند. بلی، اگرظاهرخان قانون احزاب سیا سی را امضا می کرد، واقعا، کمک به توسعه سیا سی می کرد.
وقتیکه ظاهرخان قانون احزاب سیا سی را امضا نکرد، نیروهای تازه وارد به میدان سیاست هم به مبارزه زیرزمینی روی آورد ند هم مصروف سربازگیری درارتش وپولیس ، یا دوپا یه قد رت حکومت شاهی او شد ند. افزون برآن، کشمکش های اید ئولوژیک اسلامی ها وکمونیست ها هم وارد عرصه فرهنگی وسیا سی افغانستان شد. اگرچه، درنتیجه ای سپرده شدن پست نخست وزیری به افراد بروکرات / مد یرو بیرون ازخاندان حاکم توسط پاد شاه، فضای سیا سی وفکری تاحدی باز شد ،اما ازاین که چنان فضا بازکردن ها نه درجهت توسعه سیا سی بلکه عوام فریبا نه بود، کود تای ضا بطان تحصیل کرده درشوروی ودارای گرا یش کمونیستی با با لاکشیدن داود خان به حیث رئیس جمهورمستبد وسرکوبگراسلامی ها،صفحه سیاه تری را درتاریخ سیا سی افغانستان بازکرد. ازاین رو،بهتراست بگویم که شاهی مشروطه ظاهرخان مطا بق این سخن نغزفارسی" خوش درخشید ، ولی دولت مستعجل بود"، به فرجام مثبت نرسید.
طوریکه تذ کر داده شد، جمهوری مطلق العنان داود خان و ضا بطان چپ گرای همکارش کارهای سیاهی کرد ند که ضرب المثل " خدا بیامرزد کفن کش سابقه یا بد ترازآن سگ زرد برادرشغال است را " درجامعه نماد بخشید ند. درآن دوره ای واقعا سگ زرد برا درشغال می باشد ، حکومت باصطلاح جمهوری سه خطای بسیار بزرگ کرد:نخست، دهه ای موکراسی ظاهرشاه را دهه سیاه وازیک دموکراسی واقعی به مردم مژده داد ؛ دوم، برخلاف دموکراسی وعده داده شده ، سازمان جوانان مسلمان را سرکوب وبزرگان آن را شهید وزندانی وچند نفر آن ها را پناهنده به پاکستان ساخت؛ سوم، دشمنی با پاکستان را بخاطرمسئله نام نهاد پشتونستان دامن زده به کمک بلوچ های نا را ض آن کشور وتطمیع غفارخا ن ودسته ای طماع ودرواقع دالر گیراو ازمسکو ودهلی ازطریق کا بل پرداخت. نا گفته نما ند که ، غفارخا نی ها ازاسلام آباد هم سهم کلداریی خود را می گرفتند! بنا برآن، رژیم مطلق العنان جمهوری نما با دامن زدن به دشمنی با پاکستان دروازه مداخلات آن کشوررا درامورداخلی افغانستان به گونه ای حمایت ازتند روان مذهبی ازنمونه حزب اسلامی حکمتیار بازکرد. ازاین که داود خان ، سرد سته ضا بطان کود تاچی ورئیس جمهور دست ساخت آن ها فرصت طلب وقدرت پرست بود، ازجنگ حکمتیار، مولوی حبیب الرحمن وآدم خان ومسعود ، درسال 1354 ، در لغمان، شنوار، پنجشیرو چند نقطه ای دیگرترسیده روبه تهران آورد تا شاهنهشاه آریا مهرمیان او وذوالفقارعلی بوتو نخست وزیرپاکستان پل شود که شد.
آری ، گرایش داود خان فرصت طلب به سوی متحدان امریکا درمنطقه تعبیربدی درمسکو شد. مثلا، ازاین نگاه که دوستان سیا سی شوروی درمصر وشرق افریقا قبله عوض کرده به واشنگتن رفته بود ند ، مسکو گرایش داود خان به راست را تحمل نکرده نظربه هم مرزیی افغانستان با آسیای مرکزی یا بخش جنوبی خود،فرمان کود تای ثور 1357 را صادروجمهوری مطلق العنان او را به جمهوری توحش بار تره کی وامین متحول کرد. طوریکه د یده شد، توحش تره کی وامین ، خیزش اسلامی را تقویت وباعث شد تا ارتش سرخ وارد افغانستان شده زمینه سازی به ویرا نی زیرساخت های نماید که خود شوروی درساخت آن دربد ل گازشمال سهم شیررا داشت. بنا برآن ، توسعه سیا سی که با امضا نکردن ظاهرخان درپای قانون احزاب سیا سی پشت معرکه افتاده بود. درادامه آن ، کود تاهای سرطان وثور، زیرساخت های نیمه جان اقتصادی را ویران کرد. یعنی افغانستان نه توسعه اقتصادی کرد ونه توسعه سیا سی. به سخن دیگر،جمهوری قلابی داود خان وجمهوری ضد خلقی ای خلقی ها وپرچمی ها با د ین ستیزی ودامن زدن به فرهنگ خشونت وتروربر کالبد نیمه جان زیر ساخت سازی به شیوه مسکو لگد کُشنده زد ند.
افزون برآن ، فرهنگ خشونت وترورزاده ای جمهوری قلابی وجمهوری توحش به نبرد اید ئولوژیک میان کمونیسم قبا یلی واسلام قبا یلی دا من زد. رخ دادی که جمهوری توحش را درلبه پرتگاه برد. ازاین رو، ارتش سرخ وارد افغانستان شده جمهوری کارملی را رقم زد. طوریکه دیده شد، جمهوری کارملی جمع توحش خاد هم به شمارمهاجران درپاکستان افزود هم برای جهادی های مورد حمایت پاکستان وغرب مواد خام مذهبی- جنگی فراهم کرد. بنا برآن ، می توانم بگویم که ارتش سرخ وتوحش خاد وبازی پنهان امریکا ازطریق پاکستان با حمایت ازجهادی ها، تنورجنگ وخشونت را مشتعل وسرانجام تنها کا بل را که با تراکم جمعیت برخلاف سنجه های شهری بزرگ وتا حدی آباد وآرام مانده بود ،و یران کرد. اگرچه نبرد اید ئولوژیک جهادی ها وخلقی ها وپرچمی ها افغانستان را میدان رقا بت شرق وغرب ساخت،اما دوطرف نبرد اید ئولوژی وکلاشنکوف ،خشونت کرد ند اما ترورنکرد ند یا کمترین ترورها را مرتکب شد ند. برخلاف، پاکستان که جهاد جهادی ها وسیله تجارت آن شده بود،علیه جهادی های فارسی زبان ، اول حزب اسلامی ودوم طالبان تروریست را ازپشتون ها والقاعده تروریست را ازعرب ها ساخت ووارد معرکه افغانستان دارای تاریخ سیا سی ناشاد کرد. روشن است. پاکستان که به خون جهادی ها تجارت وعلیه آن ها تروریستان طالبان والقاعده را ساخته بود؛ بدون شک،دراین بازی کثیف ، ازامریکا،انگلیس وعربستان وامارات متحده فراوان دالرگیری کرد. مزید برآن، کشت تریاک را درافغانستان گسترش وماشین های تولید هیروئین را هم به میدان آورده با کارت امارت اسلامی طالبان ومواد مخدرموفقانه بازی کرد. با زیی جنایت کارانه ای که قبلا زیرساخت های افغانستان را ویران ودرادامه آن با گسترش کشت تریاک، تولید گند م وبرنج ودرواقع نان را هم درافغانستان نابود یا کمرنگ کرد.
جالب این است که ، پاکستان گمان کرده بود که امریکا وانگلیس ، افغانستان پسا شوروی را برا یش تحفه داده اند. درحالیکه ، بازی آن نبود که پاکستان گمان کرده بود ! به سخن دیگر ، پاکستان و تروریستان طالبانی- القاعده ای اش جاده صاف کن غالبان شد ند. من که رخ داد های افغانستان ازحضور ارتش سرخ تا اداره مخوف - آی اِس آیی طالبان - القاعده را به شمول آغاز اداره مافیای کرزی ، در جلد دوم (جهاد وجنگ سرد قدرت های بزرگ) باز تاب داده ام، برایم روشن شده است که امریکا بعد ازامضای قرارداد ژنو درماه آوریل 1988 ، موقتی وفرصت طلبانه ازافغانستان عقب نشینی کرده بود. عقب نشینی ای که پاکستان را باورمند ساخته بود که افغانستان را امریکا برایش تحفه داده است. طوریکه د یده شد ، تروریست پروریی پاکستان درافغانستان ، زمینه سازی کرد برای جنگ امریکا وبریتا نیا علیه تروریسم وبیرون کردن تروریستان طالبانی - القا عده ای- پاکستانی ازافغانستان وصا درکردن آن ها به زاد گاه شان. بازیی خطرناک آقا ونوکردرافغانستان. بازیی که فرایند توسعه ای سیا سی را درافغانستان ازمیدان بیرون کرد. ادامه دارد.

0 comments:

Post a Comment