پیش نو یس
ابراهیم ورسجی
پا نزدهم ماه قوس 1398
عدم تمرکزسیا سی ونظا می وآزاد یی روشنفکران وپژوهش گران ودانشمندان بود که پد یده ای بنام اروپا ی مد رن را به میان آورد. اروپای که درآن ملت عرض اندام وملت - کشوررا شکل داد. نا گفته نما ند که ، همان اروپا برای خود ملت وبرای بسیاری کشورهای آسیا ی ، افریقا ی وامریکا ی استعماررا تحمیل کرد. ازاین رو، جهان امروز هم ملت - کشورهم کشور- ملت هم کشورهای پوشالی دارد. با کمال تا سف که ، افغانستان ازسومی یا کشورپوشا لی دست سا خت هند بریتا نیا وروسیه ای تزاری درسال 1880 ترسا ی درپا یان بازیی بزرگ آن ها درآسیا ی مرکزی وجنوبی می باشد. اگر افغا نستان تا کنون هم ملت نشده هم به پا یگاه تروریسم ونا تو تبد یل شده است، برمی گرد د به ساخته شد نش توسط کهنه استعمارگری البته برخلاف خواست با شند گا نش وضعف فرهنگی وفقرتا ریخی نوکران استعمارهای کهنه ونوگزینش شده برفرمان روی برآن.
بنا برآن ، بسیار وقت می شود که این پرسش ذهنم را مصروف سا خته است که امیران افغانستان بسیار ازملت افغان یا ملت افغانستان سخن گفتند ومی گو یند وچیزی را دراین کشور بنام ملت نمی بینم. معلوم است ؛ اگرملت درافغانستان شکل می گرفت ، وضع آن این نمی بود که هست. بنا برآن ، تصمیم به نوشتن این مقا له طولا نی یا دا منه دارگرفتم. ازاین که مقا له را طولانی ودامنه دار درنظر گرفته ام ، برا یش پیش نویس ارا یه می کنم. منظورم ازپیش نو یس ؛ اشاره کوتاه به پرسمان های می باشد که دریک بخش از جهان کمک در پیدا یش ملت کرد ند وخلاف آن ها پرسمان های می باشند که دربخش های د یگری جهان ما نع شکل گرفتن ملت شد ند. افغانستان هم که درصف عقب مانده ترین کشورهای جهان جای گرفت. جا یگا هی که ملت شد ن افغانستان را در آ ینده نزد یک دشوارترساخته است.
شا یان یاد آوری می دانم که ،درجهان پس ما نده ، کم نیستند کشورهای که ملت نه شده اند. یعنی ملت نه شده ها بسیارمی باشند ، اما وضع شان به اندازه ای افغانستان غمبارنمی باشد. مثلا ، دربرخی بخش های افریقا وآسیا وامریکای لاتین ، ملت ما نند اروپا برآمد نکرده است ،ولی وضعی بهترازافغانستان دارند. اگرچه درکشورسو ما لی درشرق افریقا ، وضع مشا به افغانستان د یده می شود. وضعی که بر خا سته ازتند روی وتروریسم مذ هبی وتا حدی باقت قبیلگی ما نند افغانستان می باشد. دریمن پرسمان شمال وجنوب وجود داشت ودارد که بیشتر نا شی از رقا بت های جما ل ناصر وملک فیصل در دهه 60 سده گذ شته ودست اندازی های امریکا وشوروی بود. طوریکه دیده شد ، با مرگ شوروی ،جنوب درشمال مدغم شد واکنون وها بی گریی عربستان وشیعه گریی ایران دررقا بت با همی خود مطا بق برآورد سازمان خواروبار جهانی 22 میلیون یمنی را به نان بخور ونمیرفراهم شده توسط سازمان ملل وصلیب سرخ بین المللی ودیگرنهاد های نیکوکار جها نی نیازمند ساخته است. همچنان ، بازی گران نامبرده شرایطی ما نند شمال وجنوب را برآن تحمیل کرده اند.
درغرب افریقا ،درکشورهای مالی و نیجریه ونیجر وکامرون ، طالبان-القاعده - داعش بومی بنام بوکو حرام / آموزش علوم مدرن حرام ، هم جهل وعقب گرایی را تقویت وهم ترور می کنند. خوب است که حکومت های کشورهای نامبرده تا حدی زیادی مهارشان کرده اند. با وجود مهارشدن تروریسم بوکوحرا می، موجود یت ملت به معنای نودرآن ها کمرنگ می باشد. سودان را که بخش شمال اکثرا مسلمان وجنوب اکثرا مسیحی وحق سوزی ها دوپارچه کرد. درکولمبیا در امریکای مرکزی ،فارک / جنبش مارکسیست های انقلابی بعد ازبیشترازنیم قرن جنگ با حکومت مرکزی ،درسال 2016 ،سازش وشریک در حکومت شد. درشیلی ،تفاوت میان پول داران وکم پول ها ،توده ها را وارد میدان مبارزه کرده وحکومت راست گرارازیر فشارگرفته است. دربرازیل ،حکومت راست گرا هم کم درآمد ها هم مردمان بومی را خشمگین ساخته است. دروینزیویلا ،استبداد حکومت چپ گرا ودموکراسی خواهی رئیس پا رلمان ،چهارمیلیون نفررا آواره ومیلیون ها نفرد یگررا دچارفقر وبد بختی کرده است. رویدا دی که ازنبود ملت حکا یت می کند. درامریکای جنوبی ،پرسمان مردمان بومی واروپای ها برجسته شده است. پرسما نیکه فرایند ملت شدن را مختل ساخته ومی سازد. مثلا، ماه گذ شته ،درکشور بولیوی ،ایوامورالیس اولین رئیس جمهور بومی را نظامی ها مرخص کر د ند وبومی ها راه های پایتخت به اطراف را بسته کرده دشواری های زیادی اقتصادی- سیاسی آفرید ند. به عبارت دیگر،کشمکش بومی ها واروپای های تحمیل شده برمنطقه نمی گذارد که ملت شکل بگیرد. مثلا، نوام چامسکی دانشمند امریکای کتا بی نوشته است به عنوان " 502 سال توسعه طلبی ادامه دارد." منظورچامسکی ازتوسعه طلبی استثمارگریی غیرلاتینی ها از لاتینی ها ازروزیکه وارد جنوب نیم کرده غربی شده اند تا روزنشرکتاب می با شد. بنا برآن ، ملت به معنای شهروندان دارای حقوق برابروحاکم به سرنو شت خود درمنطقه وجود ندارد.
دربخش های ازاروپا هم که ازظهورملت درآن یاد کردم، دراسپا نیا ، چند ین سال باسک ها جنگ های جدای طلبا نه علیه ما درید داشتند اما با کسب حقوق یا امتیازقناعت بخش با هم موافقه کرد ند. بعد ازباسک ها ، کتالان ها درماه اکتوبر 2017 با همه پرسی رای جدای طلبا نه گرفتند که زیرفشار ما درید خفه کرده شد ونارضا یتی وجدای طلبی تا کنون ادامه دارد. دربریتا نیا ، اول جمهوریخواهان ایرلند شمالی با لندن جنگ کرد ند وسرانجام سازش کرد ند وبعد ازآن ها ، سکاتلندی ها هم با پرسی جدای طلبانه خوا ستند خود گردان شوند که با پا درمیا نی ملکه جدای طلبی آن ها موقتا کناررفت. درایتا لیا پرسمان شمال وجنوب ودریونان ، یونا نی گری ومقد ونی گری نزاع آفرینی می کند وسرنوشت نکبت بارجمهوری فدرال یوگوسلاوی هم دیده شد که به چند جمهوری تجزیه شد. تجزیه نشدن بریتا نیا وتجزیه شدن یوگو سلاوی بیانگر یک حقیقت شیرین ویک حقیقت تلخ می باشد. حقیقت شیرین دموکراسی می باشد که وحد ت بریتا نیا را نگهداری کرد وحقیقت تلخ استبداد می باشد که یوگو سلاوی را ازتاریخ بیرون کرد.
در حالیکه دموکراسی وحد ت بریتا نیا را نگهداری واستبداد یوگو سلاوی را ازتاریخ برداشت ، اما نا بسا مانی های چند ین کشورمسلمان درآسیا وافریقا ، ممکن است آن ها را درعصر جهانی سازی به سرنوشت دومی مواجه کند. به این خاطرکه ،توان وعرضه رفع دشواری های قومی ومذ هبی وسمتی خود را ازطریق دموکراسی ندارند. با کما ل تا سف ،نظامی های کود تاچی وحکومت های نظامی آن ها وحکومت های مستبد شا هی - شیخی وتند روی وتروریسم مذ هبی دست پرورده ای حکومت های خود سر آن ها فرایند ملت شدن را از افغانستان تا پاکستان وازدومی تا عراق وسوریه ویمن ولیبی وسودان و...را با دشواری مواجه سا خته است. تجربه نشان می دهد که اگر نظا می گری با قوم وقبیله گرای در کشورهای چند قومی همراه شود ،سخن گفتن ازملت وملت شدن یا ملت ساختن را بسیاردشوارمی سازد.
بطور نمونه ،نظامی گریی متمرکزدر پاکستان غربی ، پاکستان متحد وبزرگ ازاسلام آباد تا دا که را دردراخیرسال 1971 دوپارچه ساخت. جا لب این است که ، اسلام بخاطر توحش نظامی ها ونا دانی ملا ها ،مسلمان های پاکستان غربی وپاکستان شرقی را متحد نگهداری کرده نتوانست. درافغانستان ،آشکاراست که قبیله گرای ونظامی گری وتند روی وتروریسم مذ هبی وعا مل های دیگری نقش بسیارزشت دربرابر ملت شدن بازی کرده ومی کنند. درایران هم، شیعه گریی صفویی سنی ستیز وقوم گرای ها وتفاوت های زبا نی مانع ایجاد ملت اصلی نه شعاری شده است. درخا ورمیا نه که ایران هم بخشی ازآن می باشد، جمعیت های بزرگ کرد درایران ، ترکیه ،عراق وسوریه ، دست اندازی های آخوند یسم تحمیل شده بر ایران درعراق وسوریه به علت مذ هبی وهمکاریی آن با روسیه درتباهی سوریه وجدا یی مسیحی ها ومسلمان های سنی وشیعه درلبنان وتباه کاریی حکومت جنا یت کارفرقه علوی- تحمیلی درسوریه ،جنازه فرایند ملت سازی را ازکشورهای نامبرده برداشته اند. رقابت های شیعه گریی ایران ووهابی گریی عربستان هم مزید برعلت شده نمی گذارند که ملت به معنای سرزمینی وامت به معنای دینی در جامعه های مسلمان رونق پیدا نما یند.
بهر حال ، ازابرازنظر درباره نبود ملت دربرخی کشورها ازآسیای میا نه تا افریقا وامریکا وتمرکز بر در حال بد تر قرارداشتن فرایند ملت سازی در افغانستان،منظورم این است که ملت سا ختن وملت شدن راه دشواری پیش رو پیشرو داشت ودارد واروپا هم به آسا نی به ملت وملت- کشور نرسیده است. اینجا ست که این سروده ای دلربای ملک شعرای بهار ، دانشمند وشاعرفرزا نه ای ایران زمین : به هوس جورنیا ید به تمنا نشود / اند رین راه بسا خون جگرباید خورد؛ کاربرد منا سب درروند ملت سازی درافغانستان پیدا می کند. یعنی برای رسیدن به ملت مبارزه دوام داروتاریخی وسرنوشت ساز با ید کرد. مبارزه ای که درهمه بخش های جهان دشوار ودرافغانستان استعمارزایی وقبیله گرایی زده دشوارترمی باشد. بنا برآن ، هم به دشوار بودن ملت سازی هم به ما نع ها وکمک کننده های آن درافغانستان ردیف وار انگشت گذاری می کنم:
نخست ، ادامه ای حکومت های قبیلگی- تحمیلی ای بیشتر ازدونیم قرنِ استعمارزای ها به کمک استعمارها برافغانستان که اکنون شا هد بد ترین حا لت وشکل لرزان آن درکا بل می باشیم؛
دوم ، فقر فرهنگی وتاریخی ای استعمارزای ها وزبان وفرهنگ تاریخ سازیی دروغین آن ها ومبارزه شان علیه تاریخ وفرهنگ خرا سان که اکنون برای همه آگا هان برملا شده است؛
سوم ، قبیلگی ما ندن افغان ها وپیشا کشوربودن قبیله گری وحکومت های تحمیلی استعمارزای ها برآن ها ودیگرقوم ها البته به کمک استعمارهای کهنه ، سرخ ونو،مانع بزرگی را درسرراه ملت شدن خلق کرده است؛
چهارم ،اقلیت مطلق بودن قبیله های افغان درخراسانِ افغانستان نا میده شده توسط هند بریتا نیا وروسیه تزاری واکثریت دروغین نما یش داده شدن آن ها توسط استعمارزای ها ، دودستاورد نا گواربرای مردم داشت ودارد: نخست،استعمارزای ها برای افزودن به درصدی شمارقبا یل خود ، افغان های پاکستانی را به افغانستان آورده بزور زمین دهی کرده ودرنتیجه بی اعتمادی میان مردمان اصلی ونووارد ها خلق کرده اند ؛ دوم، با پاکستان نزاع مرزی بنام پشتونستان خواهی خلق کرد ند ونظامی های آن کشورهم ازافغان های قبلا پاکستانی هم ازافغان های مهاجر طالبان تروریست را تولید کرده به افغانستان برگشتا ند ند تا جاده سازی برای جنگ امریکا علیه تروریسم ووضع درد نا ک کنونی کنند که کرد ند.
پنجم ، موقعیت استراتژیک افغاستان واهمیت آن برای بازی گران منطقه ای وجهانی ملت شدن وملت سازی که خیر حتا مهارتروریسم وتامین صلح به کمک ناتورا هم دراین کشوردشوارسا خته است. ادامه دارد.
0 comments:
Post a Comment