Tuesday, 29 January 2019

بمنا سبت گردهما ئی فرهنگیان افغان درکا بل وشکا یت شان از اطلا عا تی های پاکستان

بخش دوم
ابراهیم ورسجی
دهم ماه دلو 1397
دررابطه به معامله گری های سیا سی ها وفرهنگیان افغان ، بهتراست که به چند مسئله اشاره کنم ؛ تا این که کنونی ها وبعدی های آن ها سرعقل بیا یند: نخست،دروقت نخست وزیریی داود خان که کله اش کته وازمغرتهی بود، روزی غفار خان بد فترش آمده بود. درجریان گفت وگو، داوود،ازخان خواست که بیا ئید تا برای پشتون ها کارکنیم واو به میزبان خود گفت که درپاکستان دموکرسی را یج واحزاب سیاسی آزا دانه فعالیت می کنند ؛ درحالیکه درافغانستان ازاحزاب سیا سی خبری نیست وداوودهم خاموشی اختیارکرد. وقتیکه داوود به کمک خرده افسران خلقی وپرچمی کو د تا وجمهوریی قلابی اعلام کرد،غفارخان به ملاقاتش رسید ودو باره به خان گفت که اکنون که جمهوری اعلام کرده ایم ،بیا ئید آغازبکارکنیم! خان گفت که بگذارماهم یک دکان تجارتی داشته باشیم! خوب شد که صوفی جمعه در" فریب ناتمام" ازدکان تجا رتی غفارخان پرده بردا شته است! دوم،با چند نفر ازنزد یکان کارمل ونجیب الله درباره غفارخان وولی خان گفت وگو های داشتم ویکی ازآن ها گفت که :" دردوره کارمل ،بی نظیربوتو درخواست کمک مالی کرده بود ونجیب ازطریق ولی خان به او پیام داده بود تا جای تحویل پول را بگوید وخان هم موضوع را به آی اِس آی گزارش داده بود. وقتیکه کارمل ازنجیب خواست ونجیب به بی نظیرپیام چگونگی تحویل دهی ای پول را تقاضا کرد،بی نظیر پیام داد که پیام تان را ازطریق آی اِس آی دریافت کردم! یعنی ولی خان مهره ای آی اِس آی بود! این بود افغان گریی دوخان بزرگ افغان! اجمل ختک را که هم فرهنگی هم سیا سی بود، درپاکستان بودم که با شروع زوال شوروی به پشاوربرگشت وشد معاون ولی خان درحزب عوامی نا سیونال وتوسط آی اِس آی عضوسنای پاکستان شد! ازاینکه برخی یا بسیاری فرهنگیان افغان به سازپاکستان بخاطر طالبان سازیی اش ازافغان ها برای جنگ با جهادی های فارسی زبان رقصید ند، درآغازبخش نخست نوشته ، یاد آوری کردم. همچنان ، شاهد بودم که دردوره امارت بربریی طالبان، فرهنگیان افغان درروزنامه وحدت به زبان پشتو درپشاورچه داود دشنام های نبود به آدرس غیرافغان ها صادرنکرد ند، تا افغان گریی خود را درپای آی اِس آی قربان کنند؟! بنا برآن ،فرهنگی گریی غنی با آن ها را تکرارتجربه ناکام می دانم! تجربه ای که صوفی جمعه ازآن بنام " فریب ناتمام" یاد کرده وآن را عنوان کتاب خود هم برگزیده است!
طوریکه دربخش نخست مقاله یاد آوری شد،حکومت شاهی دردوره نخست وزیری داوود خان بی سواد ،مسئله ای پشتونستان را داغ وبسیاری فرهنگیان پشتوزبان را مصروف پشتونستان خواهی ای موهومی ای خود کرد! پاکستان که افغانستان ازطریق آن بد ریا راه داشت،کارشکنی را شروع وپروژه های ابتدا ئی توسعه ای آن را مختل کرد. دراین راستا، سکند رمیرزا رئیس جمهورپاکستان که فارسی زبان بود؛ درسال 1956، به کابل آمد وبه زبان فارسی ساده به شاه ونخست وزیرش گفت که :" دیورند بازی وپشتونستان خواهی تان را کناربگذارید تا سهولت های تجاری- بند ری برا یتان فراهم نمائیم ؛درغیرآن ، بدا من شوروی می افتیذ"! بعد ازعدم توجه شاه ونخست وزیرافغانستان به پیشنهاد رئیس جمهورپاکستان ،درسا ل 1958 ، ژنرال ایوب خان کود تا کرد وبه فشارها را برمسیرتجارتی ای افغانستان افزود. درواکنش به فشارهای ایوب خان، را دیو کابل وفرهنگیان پشتون کارش به تبلیغات پشتونستان خواهانه علیه پاکستان افزود ند! ازاین که ، ایوب خان خود را پشتون می دانست یا به زبان پشتو سخن گفته می توانست، به کابل آمد وبعد ازگفت وگو با ظا هروداوود ،درمکتب پولیس هم سخنرانی وهشدارهای خود را به زبان پشتو داد ورفت. بعد ازرفتن او، فشارها برتجا رت افغانستان افزوده شد. ظاهرخان وداوود خان که تا ثیرمنفی فشارنامبرده را لمس کرده بود ند، درسال 1961، نعیم وزیرخارجه ای خود را به اسلام آباد فرستاد ند وایوب خان به فضل قادرچودهری ، وزیرخارجه ای خود گفت که به زبان پشتو با وی سخن بگو! نعیم که پشتونمی دانست ، خالی برگشت وظاهرخان وولی خان داماد ش داوود خان را مرخص وبا نخست وزیرساختن دکتریوسف خان، رابطه خود را باحکومت ایوب خان بهبود بخشید ند!
شا یان ذکراست که ،حکومت ها فرهنگ ساخته نمی توانند اما کمک به فرهنگیان درفرهنگ سازی ورشد فرهنگی کرده می توانند. ازاینکه حاکمان استعمارزا ئی وتحمیلی شده برافغانستان زبان پشتو را نمی دانستند وفارسی شان هم بازاری بود ،مانع ها درسرراه رشد فرهنگی وزبان فارسی بلند کرد ند وکمک به ترقی ای زبان پشتوهم کرده نتوانستند. بنا برآن ، دوکاررا موفقا نه کرد ند که ازیکی آن یاد آوری کردم وبارد یگریاد آوری می کنم:نخست، کله فرهنگیان افغان را به پشتونستان خواهی گرم کر د ند ؛ دوم،یک گروه ازفارسی زبان ها وترک زبان ها را که به رهبریی طاهربد خشی خواستارحکومت ملی بجای حکومت خاندانی وقبیلگی شده بو د ند، آن ها را متهم به دشمنی با افغان ها وستمی نام گذاری وبرای مبارزه با آن ها گروه افغان ملت را ساختند. به عبارت دیگر، فرهنگیان افغان وفارسی زبان وترک زبان را بجان هم انداختند تا ادامه ای حکومت بی حاصل خود ازنظراقتصادی،سیا سی وفرهنگی را تضمین نما یند.
بد بختا نه، با وارد شدن اید ئولوژی های کمونیستی واسلامی ازبیرون ورخنه کردن آن ها درفضای فرهنگی وآموزشی- پرورشی ای افغانستان ،فرهنگیان افغانستان به چهارگرایش قومی : ستمی - افغان ملتی ، کمونیستی واسلامی تقسیم شد ند. کود تا های 26 سرطان 1352 و7 ثور1357 هم به آن تضاد ها وبرخورد های فرهنگی - اید ئولوژیک شد ت بخشید ند! به سخن دیگر،اید ئو لوژی های سیا سی برشا نه های زبان وفرهنگ سوارشد ند! درچنان شرایطی ،عوام پشتون که فرهنگ سنتی ای خود را داشت،مخاطب افغان ملتی های فاشیست وبرتری طلب،کمونیست های بی خبرازکمونیسم واسلامی های بی خبرازاسلام قرارگرفتند. درشرق خط دیورند یا درپاکستان که افغان ها زند گی قبیلگی داشتند وهنوزهم دارند،درسال 1901،لارد آکلند / نایب سلطنه ای بریتانیا درهند،ایف سی آر/ مقررات کیفریی مرزی را برهفت ایجنسی پشتون:وزیرستان جنوبی،شمالی، خیبر،مومند ، با جور،کرم ایجنسی،واورکزای تحمیل کرده بود. براساس آن قانون کیفریی مرزی، نما ینده های حکومت مرکزی،ملا ها وملک ها برافغان ها حکومت می کر د ند. بعد ازهند بریتا نیا،حکومت پاکستان همان قانون سیاه را تا سال 2018 حفظ وادامه داد. ارتش پاکستان با ادامه ای آن قانون سیاه،یک کاردیگرهم کرد وآن اینکه با ساختن طالبان ازافغان های دوسوی مرز،نماینده ملکی حکومت مرکزی ،ملک ها ومولوی ها را تضعیف یا مرخص ود بیربخش افغانی آی اِس آی وتروریسم طالبانی- افغانی را جایگزین آن ها کرد.
جای تا سف این است که، فرهنگیان افغان مقیم پاکستان وهمزبان های آن ها درافغانستان ،اعتراضی به آن قانون سیاه نکر د ند. خنده داراینکه ،ظاهرخان وداوود خان ، یا فرماندهان جریان موهومی وشعاریی پشتونستان ، درباره قانون وحشتبارنامبرده یا آگا هی نداشتند یا خود را به کوچه ای حسن چپ زده بود ند! ازغفارخان که مرده اش درجلال آباد دفن کرده شد وپسرش ولی خان ونواسه اش اسفند یارولی خان هم سخنی دررد قانون سیاه نامبرده نه شنید م. بلی، روزی ازپشاور، روانه ای تورخم بود م ، درراه د ید م که برد یواری این سخن قاضی حسین احمد رهبرجماعت اسلامی پاکستان با خط درشت نوشته شده بود:" این قانون سیاه را لغونما ئید"! جالب این است که ، قاضی حسین احمد ازفارسی زبان های پاکستان بود! همچنان که ، سید ابوالاعلی مودودی، بانی جماعت اسلامی ازفارسی زبان های هند بود وبه خواهش علامه اقبال به لاهورآمده بود!
بهرحال ، دررابطه به بی تفاوتی ای فرهنگیان افغان دوسوی دیورند ، به قانون سیاه مرزیی دست ساخت انگلیس ونگهداریی آن توسط حکومت پاکستان تا سال 2018، برداشتم این است که آقا یان چه شاعروچه نوسنده ، درعرصه ای فرهنگ سازی ودرک مشکلات فرهنگی واداری وسیاسی وذهنی مردم خود بسیارضعیف بود ند ومی باشند. همین که تولید فرهنگی درزبان پشتو درافغانستان وپاکستان ندارند ،دال برضعف شان می باشد. ضعفی که باعث شد بیشترسیاسی شوند تا فرهنگی. بلی، من ؛ به حیث یک فارسی زبان ،واقعا، ازنظرفرهنگی ، فرهنگیان افغان را ضعیف می دانم وصوفی جمعه نوسنده کتاب" فریب ناتمام" که سال ها درکابل مهمان پشتونستان خواهان افغان بود،بازیی پشتونستان خواهان را فریب ناتمام نامیده است. نا گفته نماند که "فریب ناتمام" فارسی می باشد که به ترجمه اردوی آن گزیده شده است. بنا برآن،ازفرهنگیان افغان می خواهم که متن پشتوی آن را بخوانند تا فریب کارانِ قوم خود را خوب تربشنا سند!
بعد از یاد آوری ازفریب نا تمام ، نوشته ای صوفی جمعه ،بهتراست ازاجمل ختک هم یادی کنم. به این خاطرکه ،او هم یکی ازبازی گران فریب نا تمام بود! درماه سیپتامبر2000، نهاد های غیردولتی ای مهاجران افغان درپشاور،یک کنفرانس بنام بازسازی برگزارکرد ند که هم ختک هم نوسنده ازسخنران های آن بود ند. وقتیکه درسخنرانی ام یاد آوری کردم که شوروی اگردرافغانستان مداخله می کرد، سرما یه برای سرما یه گذاری در آن داشت. برخلاف، اکنون کشورهای درافغانستان مدا خله می کنند که سرما یه برای سرما یه گذاری درآن ندارند! برخی افغان ها ، سخنرانی مرا مختل کرد ند ومن هم به آن پا یان دا دم. بعدا، ترجمان انگلیس سخنرا نی ها به من گفت که امریکای های آمده ازکنسولگری گفتند که یک سخنران داشتید ونگذا شتند که سخنانش را تکمیل کند! بعد ازسخنرانی من، اجمل ختک سخنرانی کرد واعتراف کرد که اشتباهات بسیاری کرده است وشخصی ازاوپرسان کرد که آیا حضورطولا نی ات درکابل ازهمان اشتباهات بود؟ درپاسخ به پرسش پرسش گرگفت: بلی، حضورم درکابل اشتباه بود! شا یان ذکراست که ، اعتراف ختک به اشتباه بودن حضورش درکابل یا سهم گرفتن درفریب ناتمام،17 سال پیشترازنشرفریب ناتمام ، نوشته صوفی جمعه بود.
آری ، ما فرهنگیان شتبا هات بسیارکرده ایم ومی کنیم ، اما نه به اندازه اشتبا هات فرهنگیان افغان. مثلا،همین که ائتلاف نظا می ها وملا های پاکستا نی طالبان را ازافغان ها ساخت وفرهنگیان افغان به جنگ وتروریسم آن ها علیه قوم های فارسی زبان وترک زبان ودیگرقوم های افغانستان چشم بستند یا جنگ ایشان را بنام اعاده پشتونیزم توجیه کرد ند، درحقیقت، کمک به بی فرهنگی کرد ند! بی فرهنگی که تعطیل مکتب های دخترانه توسط طالبان نماد آن می باشد! روشن است. وقتیکه سخن ازفرهنگ وبی فرهنگی ونقش فرهنگیان به میان می آید، لازم است که تعریفی ازفرهنگ ارایه نما یم. به این خاطرکه، تعریف ازفرهنگ ما را درشنا خت بهترازفرهنگیان کمک می نما ید!
درباره تعریف فرهنگ ،بهتراست بگویم که تعریف همه جانبه وجهان شمول ازآن تا کنون ارا یه نه شده است. ازاین رو،تعریف های که تاکنون ازفرهنگ ارا یه شده اند ،همه تعریف های نسبی می باشند. ازسوی دیگر،رسیدن شمارکشور- ملت های واقعی ومصنوعی ای عضوسازمان به 193 کشور- ملت ،باعث شده است که فرهنگ هرکشوری ازنگاه سیاست کاران ، ملی گرا یان وفرهنگیان آن ها تعریف شود. ازاین که ،در193 عضوسازمان ملل ،کشورهای تک قومی وجود ندارند وقوم های دارای قد رت بیشتربه قوم های کم قد رت یا درکناره ای قد رت نگهدا شته شده ستمگری ها بسیارکرده اند وستمگری های آن ها درعصرجها نی سازی وانقلاب اطلاعا تی ای زاده فن آوریی مدرن رسا نه ای کمک به بحران های هویتی کرده است؛ نشان می دهد که تعریف سیا ست مداران ازفرهنگ ، زیرپرسش رفته است. افزون برآن ، نقش دین ها درساختن فرهنگ ها مزید برعلت شده وتعریف همه پذ یرفرهنگ را دشوارساخته است.
جا لب این است که ، درباره تعریف همه پذ یریا جهانشمول ازفرهنگ ،یونسکو / بخش علمی وفرهنگی سازمان ملل هم با دشواری مواجه می باشد. با وجود آن، تعریفی ازفرهنگ ارایه وبردشواری های فرهنگ وفرهنگیان افغان نیز اشاره ومقا له را پا یان می دهم. درزمینه ، معلوم است که هم جامعه شنا سی هم مردم شناسی تعریف های خود ازفرهنگ را ارا یه کرده اند . بنا برآن، تعریف جامعه شنا سا نه ازفرهنگ ارایه می کنم. درعلوم اجتما عی ، این گونه تعریف ازفرهنگ ارایه شده است: مجموعه ای پیچیده وچند پهلوی که دانش ها، با ورها،هنرها،صنعت ها، فن ها،اخلاق،قانون ها، سنت ها، رواج ها ورفتارها وضا بطه های را که درجامعه رایج می باشند وفرد وگروه به حیث اعضای جامعه آن ها را می آموزند ونسبت به آن ها احسا س مسئولیت کرده ومتعهد انه عمل می کنند، فرهنگ نامیده می شود.
با درنظرداشت تعریف با لا ازفرهنگ، به دشواری می توانم فرهنگ افغان یا افغا نی را فرهنگ بنامم. بهرحال ،می پذ یرم که فرهنگ افغان وجود دارد اما با کمبودی ها وضعف های زیاد ومسئول کمبودی ها وضعف های مورد نظرم هم حاکمان وسیاست کاران افغان می باشند نه افغان های عادی. همین که عوام افغان فرهنگ عامیانه ای خود را به صورت کهنه وقد یمی اش نگهداری کرده است،مسئولیت فرهنگی- تاریخی ای خود را انجام داده است. اینکه فرهنگیان افغان درجهت نو سازیی آن کاری نکرده اند یا کارشان مفید نبوده است، بد و عامل زیر برمی گردد:نخست،درافغانستان نام گذاری شده توسط هند بریتا نیا ،استعمار زا ئی های حاکم هم به زبان افغانی سخن گفته نمی توانستند هم مانع رشد زبان فارسی شد ند هم کمک به ترقی فرهنگ افغا نی نکر د ند. تاسفبار اینکه ، درقبیلگی نگهداشتن آن ها خوب کارکرد ند! ازاین رو،افغان ها قبایل ما ند ند وقوم هم نشد ند! درپاکستان هم که بیشترازافغانستان ، افغان دارد، زبان افغانی بیشترزبان گفتاری می باشد نه زبان نوشتاری. اینکه فرهنگیان افغان اذیت شده توسط امنیت کاران پاکستان ،بعد ازاین چه کارهای برای تقویت زبان وفرهنگ و افغانی می کنند یا کرده می توانند ،به من فارسی زبان تعلق ندارد. البته که ،خوشحال می شوم اگرفرهنگ افغا نی را فربه بسازند!
بهرصورت ، از آقای غنی که حکومتش برسرسرنیزه های سربا زان امریکا یی نیمه جان زنده مانده وخود ش گردهما یی فرهنگیان افغان دوسوی دیورند را درکابل برگزار یا میزبا نی کرده است، پرسان می کنم که گردهما ی نامبرده را برای کسب آرا ئی افغان ها درانتخابات بعد یی ریاست جمهوری برگزاری کرده است یا برای تقویت فرهنگ افغانی؟ بهردلیلی که چنان گردهما ئی را برگزارکرده اید ،ادامه بدهید! با تایید ادامه گردهما ئی های فرهنگی ازگونه ای یاد شده ،به شما ودیگرفرهنگیان افغان ،چند پیشنهاد دارم:نخست،مبارزه فرهنگی را دردوسوی دیورند برای نجات افغان ها ازشرتروریسم طالبا نی- افغا نی ای دست ساخت ارتش پاکستان آغازوادامه دهید! دوم،ازفارسی ستیزی ومرزکشیدن میان دری وفارسی دست بردارید. سوم،ترجمه کتاب های ادبی ،فرهنگی،علمی اززبان های فارسی واردو وانگلیسی وعربی به زبان پشتو را آغازنما ئید! چهارم،افغان ها را به کتاب خوا نی تشویق نما ئید ،تا ازچنگال قبیله گری وتروریسم مذ هبی- طالبانی- پاکستانی نجات پیدا کنند. پنجم، بدانید که پوهنتون ترجمه دانشگاه می باشد. ازاین رو، با اصراربرپوهنتون وپوهنزی ودرملتون و...وتحمیل آن ها به فارسی زبان ها ودشمنی با دانشکاه ودانشکده ،داروخانه، ،خیابان ودیگر واژه های سره فارسی که واکنش هراتی ها را درباره خیا بان وسرک مورد نظرتان دید ید ، کمک به تقویت زبان نیمه جان افغانی کرده نمی توانید! معلوم است. اگربه تعصب جا هلا نه وفارسی ستیزانه ای خود ادامه دهید، به شما ، به صراحت می گویم که ، هم به افغان ها هم به فارسی زبان ها هم به ترک زبان ها هم به دیگر قوم های افغانستان ستم می کنید هم افغان های خود را اسیرپاکستان واسلام تروریست پرورطالبا نی- افغا نی اش نگهمیدارد.

Sunday, 27 January 2019

بمناسبت گردهمایی فرهنگیان افغان درکابل وشکایت شان ازاطلاعاتی های پاکستان

بخش نخست
ابراهیم ورسجی
هشتم ماه جدی 1397
به حیث یک فرهنگی فارسی زبان ، منظورپشتین ،جوان پشتون ازوزیرستا ن جنوبی را که "حرکت محافظت ازپشتون ها " را ساخته است وبه فرمانده ارتش ود بیرآی اِس آیی زیرفرما نش گفته است که: " تروریست پروری ازپشتون ها را متوقف نما ئید وحرکت او اکنون صد ها زندانی درزندان های مخوف پاکستان دارد را ستایش واین فرهنگیان افغان شکا یت کننده ازآی اِس آی درگردهمایی کابل را تا یید نمی کنم ودلیل های زیادی برای تا یید نه کردن آن ها دارم ! درپیوند به حرکت محافظت ازپشتون ها،بیاد دارم که آصف غفور،سخن گوی روابط عامه ارتش پاکستان ،درمیرانشاه / مرکز وزیرستان شما لی به پشتین ،رهبرآن هشدارداد که برای حل مشکلات بد رون پاکستان بنگر ومتوجه آن سو، یا فغانستان نشو!
درباره مسا یل فرهنگی، به حیث یک فرهنگی فارسی زبان ، ازفرهنگیان افغان دوسوی دیو رند که درکابل ، شهرکا ملا فارسی زبان،گرد آمده اند، پرسان می کنم: اگرفرهنگیان فارسی زبان افغانستانی ،تاجیکستانی وایرانی ،این گونه گردهمای را درکابل ، دوشنبه وتهران برگزارکنند، درباره شان چه می گوئید؟ پاسخ این پرسش را هم از آن ها هم ازدوستان فسبوکی ام هم ازفرهنگیان فارسی زبان تمنا می کنم!
روزچهارم ماه دلو 1397، درسا یت فارسی بی بی سی ،گزارشی را خواند م که درآن ،هم گزارش هم تصویرها حکا یت از گرد هما ئی فرهنگیان افغان دوسوی مرز دیورند درکابل به شرکت غنی می کرد. جا لب این است که ، فرهنگیان افغان درسخن را نی های خود درکا بل ،ازتوهین شدن های خود توسط اطلاعا تی های پاکستا نی شکا یت کرد ند. بنا برآن ، به نوشتن این مقاله آغازید م. درآغا زنوشته ، بهتراست یاد آورشوم که توهین شدن فرهنگیان افغان یگا نه علت نوشتن این مقاله نمی باشد. ازاین رو، لازم می دانم که ازعلت های دیگری هم که مشوقم درنوشتن آن شد ند ، یاد آوری کنم. ازاین نگاه که ، هم فرهنگی ونوسنده ای فارسی زبان می باشم هم سا ل های زیادی درپاکستان زند گی کرده ام هم دردانشگاه پنجاب درلاهور سیاست وتاریخ خوانده ام هم زبان اردورا می دانم هم نگاه توهین آمیزپاکستا نی های سیاسی وامنیتی نسبت به افغان ها را نه تنها درک بلکه لمس کرده ام هم بی خاصیتی ای فرهنگیان افغان وخد مت گاری شان به پاکستان به خصوص رقاصی شان به سازآی اِس آی درراه اندازی پروژه طالبان وجنگ آن ها زیر فرماندهی وزیرداخله پاکستان علیه غیرافغان ها به خصوص تاجیک ها را به چشم دیده ام ،ازتوهین شدن شان توسط امنیت کا ران پاکستا نی ناراحت نمی شود! وقتیکه می گویم ازتوهین شدن فرهنگیان افغان توسط امنیت کا ران پاکستانی ناراحت نمی شوم ، هرگزبه معنا ی تا یید اذیت آن ها توسط آی اِس آی نمی باشد ،بلکه برای سرعقل آورد آن ها می باشد.
آری ، سرعقل آوردن فرهنگیان افغان به این معنا می با شد که ،هم پشتونستان خوا هی آن ها درجهت تجزیه ای نا موفق پاکستان هم خد مت گار آی اِس آی شدن آن ها با تا یید توحش طالبان علیه غیرافغان ها به خصوص تاجیک ها ،هم به تاجیک ها هم به افغان ها زیا نبار تمام شد! بنا برآن ،هم خوش خد متی ای فرهنگیان افغان به پاکستان هم آزارواذیت آن ها توسط آی اِس آی را به شد ت سرزنش می کنم ! همچنان ، ابرازنگرا نی شان ازرفتارتوهین آمیز آی اِس آی را ستا یش وبه آن ها پیشنهاد می کنم که کوشش های ژرف درجهت دشمن شنا سی کنند! ازاین نگاه که ، می دانم که پاکستا نی های ارتشی وامنیتی درباره افغان ها به خصوص فرهنگیان آن ها چگونه فکرمی کنند؟ دشمن شنا سی را به نفع آن ها می دانم. ازاین رو، بهتراست که به مسئله ای فرهنگ وفرهنگیان افغان تمرکزکرده نوشته را به گونه ای انتقادی وهشداردهنده ادامه دهم.
دراین راستا ،لازم است که نگا هی کو تاه به سیاست وتاریخ هم بیندازم. نگاه کرد نم به سیاست وتاریخ ، به این علت می باشد که فرهنگ میدان حضورتوده های مردم ،فرهنگیان وحکومت ها می باشد. اینجا ست که ، لازم است به بی دستاورد یی فرهنگی ای سیاست مداران یا حاکمان افغان درخراسان افغانستان نامیده شده توسط هند بریتا نیا وشمال غرب هند یا پاکستان کنونی اشاره کنم "تا سیه روی شود / هرکه دراوغش باشد" ! دراین زمینه ، تاریخ سیاسی های افغان ها از احمد خان ابدالی (1747) ، تاکنون ،نشان می دهد که دستاورد فرهنگی نداشتند وندارند. بنا برآن،می توانم بگویم که حاکمان افغان هم باعث زوال فرهنگی فارسی زبان ها هم باعث عقب ماند گی ای افغان ها درافغانستان وپاکستان شده اند.
جا لب این است که ، حاکمان تحمیلی افغان از(1747 تا1978)،به زبان پشتو سخن گفته نمی توانستند وبه زبان فارسی هم عامیانه سخن می گفتند! افزون برآن، هم با فرهنگ وتاریخ خراسان دشمنی کر د ند هم مردم را درجهل ونا دانی نگهداری کرد ند تا حکومت های شخصی- خاندا نی شان به زیان مردم فارسی زبان وترک زبان که خیر،حتا به زیان افغان ها وبه نفع شرکت انگلیسی هند شرقی وهند بریتا نیا ودرهفتاد سا ل پسین به نفع پاکستان ادامه پیدانما ید که کرد وفاجعه آفرین تمام شد. بطورنمونه ،امیرعبدالرحمن خان که ازنگاه من وحشی و بسیاری فرهنگیان افغان اورا امیرکبیروآهنین می دانند وستا یشش می کنند ؛ در دوره امارت خود از(1880-1901م) قصدا به بازشدن مکتب های نواجازه نداد. همچنان، تنها درکا بل ، هشت هزارزندا نی داشت ! یعنی امارت امیرآهنین درجهت تقویت نا دا نی وستمگری بود! درحالیکه ،درسال 1897، دارالفنون فارس / ایران کنو نی،هفت هزار دانشجو داشت! خنده آوراینکه ،بعد ازمرگ آن دانش ستیز ،پسرش حبیب الله خان مفسد وزن باره مکتب کا تب پروری ساخت. ازآن هم مسخره تراینکه ، محمود طرزی (وفات1933) درترکیه ،با رسیدن به کابل ودادن دخترانش به پسران امیر،نشریه ای سراج الاخباررا به زبان فارسی پخش می کرد وبا سوءاستفاده ازاین زبان، به با ورگند یده ای خود افغان گرایی وکمک به تقویت زبان پشتو یا زبان افغا نی می کرد! همین که ، آن فرهنگی افغان زبان پشتو نمی دانست وپشتوگرایی می کرد! درواقع،جزمسخره کردن خود کاری دیگری نمی کرد! افسوس که سیاست کاران افغان هم ازاین گونه مسخره گی ها بسیارکرده اند ومی کنند!
ازاین نگاه که، سیاست کا ران افغان دردوسوی مرزد یورند ، دستاورد فرهنگی برای افغان های خود ندارند،نخست ، به فارسی ستیزیی آن ها ، ودوم ، به نقش عوام افغان وفرهنگیان افغان درفرهنگ وفرهنگ سازی تمرکزمی کنم . با تاسف مجد د ، با ید بگویم که ، سیاست کا ران افغان هم به فرهنگ افغان کاری سود مند نکرد ند هم علیه زبان وفرهنگ فارسی ستیزه جوی کرده کشورما را درجهل فروبرد ند! مثلا، درادامه ای دانش ستیزیی عبدالرحمن خان وحشی وکا تب پروریی پسرش ،نادرخان غدارکه بسیاری با سواد های فارسی زبان افغانستان را به اتهام طرفداری ازامان الله خان وحبیب الله کلکانی کشته بود ؛ واژه دانشگاه را که درایران جای دارالفنون را گرفته بود، پوهنتون گرفت وپوهنتون کابل را بدون استادان مستعد ازنظردانش وتخصص ساخت که نما یشی اما خوب بود! همه می دانند که هم آن زمان هم اکنون ، همه با سوادان افغانستان یا اکثریت مطلق شان ازفارسی زبان ها بود ند ومی باشند. متاسفانه ، هاشم خان وحشی ، عبدالرحمن خان دوم ، ستیزبا زبان فارسی را رسما آغازکرد.
بطورنمونه، بتاریخ 12 ماه حوت (1315 -1937) ، سردارشاه ولی کفیل صدارت دردوره ای صدارت هاشم خان، فرمان فارسی ستیزی را امضا وصادرکرد ونعیم بی سواد ، وزیرمعارف ، درسال 1316،اجرای آن را بد وش گرفت. فرما نی دیگری هم داده شد که تد ریس درمکتب ها ازفارسی به پشتومتحول شود. ازاین نگاه که ، نه کتاب های درسی به زبان پشتو یافت می شد ند ونه معلمان پشتوزبان میسربود ند ؛ افغانستان، به جاهلستان تبدیل شد. البته که ، فارسی ستیزیی حکومت استعمار زا ئی ها واکنش های تند وتیزفارسی زبان ها را هم درپی داشت! ازاین رو،درسال 1346، بانخست وزیرشدن شاه محمد خان ، تد ریس جبریی پشتو متوقف شد. پیش ازتوقف فارسی ستیزیی استعمارزائی ها، جلال آل احمد ، نویسنده ای مشهورایرانی نوشته بود که:" فارسی ستیزیی حکومت افغانستان خطری را ازطرف ایران متوجه آن کشور می کند که روسیه متوجه ایران کرده است"!
بهرحال ،دررابطه به فارسی ستیزیی حکومت شا هی افغانستان ، ازسید ظاهروکیل شکردره که با ظاهرخان نزد یک بود ، پرسان کردم که خود او درزمینه چه فکرمی کرد؟ سید ظاهربه من گفت که :" روزی درقصردلکشا کنارشاه نشسته بود م که شخصی آمد وگفت که معلم پشتوی شاه آمده است وشاه گفت که خررا رخصت نمائید"! بنگرید! شاه معلم پشتوی خود را خرمی دانست ومانع تد ریس پشتوبطوراجباری توسط دیگر خرها به غیرپشتو زبان ها نمی شد. سید ظاهرهمچنان گفت که :" شاه متذ کرشد که با جنگ با فارسی ، هم پشتو تقویت نشد هم زبان فارسی را ایران گرفت هم افغانستان درجهل فرورفت"! بسیارجا لب است! به این خاطرکه، شاه هم تد ریس اجباریی پشتو را فروبردن افغانستان درجهل می دانست هم مانع آن نمی شد! این است کارنامه سیاه شاه افغان دربخش فرهنگ!
روشن است که ، فارسی ستیزیی حکومت استعمار زا ئی افغانستان متعلق به سیاست فرهنگی وداخلی آن بود! خطرنا کترازآن این بود که، همان سیاست کاران استعمار زا ئی افغان ، در دوره نخست وزیریی داوودخان بی سواد، دوکاربسیارخطرناک دیگررا هم کرد ند:نخست، بازارپشتونستان خواهی علیه پاکستان را داغ وکله فرهنگیان افغان را به آن گرم کرد ند تا متوجه تباه کاری های درونی خود شان نشوند! دوم، فرهنگیان فارسی زبان را زندانی وزیرمراقبت پولیسی گرفتند. بطور نمونه ،غباردرجلد دوم تاریخ خود بسیار نا درغداررا کوبیده است. روزی استاد اصغرخان که درزمان شاه هم شهردارکابل هم رئیس دانشگاه هم وزیرعد لیه بود ، بد فترم درشهرداریی کا بل آمد وسخن ها را دوستا نه آغازکردیم ودرجریان سخن ها ،ازاو پرسان کردم که چرا غبار در جلد دوم تاریخ خود به نادرغدار بسیارشد ید حمله کرده است؟ به پاسخ پرسش من ،اصغرخان گفت که بسیاررنجش داده بود! می دانم که استعمار زا ئی ها نه تنها غبار بلکه بسیاری فرهنگیان فارسی زبان را شکنجه های جسمی وروا نی کرده بود ند. افزون برفرهنگ وزبان فارسی ستیزی وفشارها بر فرهنگیان فارسی زبان، ظاهروداوود ،یک گل دیگررا هم به آب دا د ند وآن اینکه ،خوشحال ختک، رحمان با با ودوشاعرافغان - پاکستانی ای دیگررا به نما یند گی ازفرهنگ افغانی ای خود به یونسکو / بخش فرهنگی سازمان ملل متحد درپاریس معرفی کر د ند!
جای تاسف این است که ،مولانای بلخ ، فارابی، سنا ی،ناصرخسروبلخی،خواجه عبدالله انصار،ابوریحان بیرونی وده ها شاعرواد یب وفیلسوف دیگرکه زاد گاه شان خراسان بزرگ که مرکزآن توسط هند بریتا نیا افغانستان نامیده شد ؛ می باشند،اهمیت نما ینده این خاک شدن دریونسکو/ بخش فرهنگی ملل متحد را نداشتند ؛ وظاهروداوود ، دو دیره دونی ،بجای آن ها چند شاعرافغان - پاکستا نی را که من فارسی زبان واردوزبان آن ها را باسواد نمی دانم، نماد فرهنگ افغانستان به یونسکو معرفی کرد ند! حال که ظاهروداوود ودیگردیره دونی های بی فرهنگ افغانستان را به جاهلستان تبد یل وروانه ای زباله دان تاریخ ناشاد سرزمین ما شده اند ،بیاد غنی ، جانشین آن ها درارگ که به زورسربازان امریکا یی درآن مانده است ، بدهم که تبد یل نام خراسان به افغانستان توسط هند بریتا نیا وادامه ای حکومت های قبیلگی استعمارزای ها،کمک به تضعیف فرهنگ وزبان فارسی کرد؛ اما آن را ازتپش نه انداخت. برخلاف خواست استعمارزائی ها،جهان درک کرد که زبان وفرهنگ فارسی زبان وفرهنگ جهانی می باشد. مثلا، بان کی مون ، دبیرپیشین سازمان ملل به شرکت رئیس یونسکو، رودکی را شاعرجهانی درسازمان ملل ثبت کرد! پیش ازآن، این شعرنغزسعدی: بنی آدم اعضای یک د یگرند / توکزمحنت دیگران بی غمی/ نشا ید که نامت نهند آدمی! دردروازه ی ورودی سازمان ملل ،با خط زرین نوشته شده بود، همه فرهنگیان وانسان دوستان جهان آگا هی دارند! همچنان ،سال گذ شته ،دریک گزارش فرهنگی خواندم که ، طیاره های که ازاروپا به سوی شرق دورپروزامی کنند، با وارد شدن برشرق مد یترانه، نام های حافظ وسعدی درکمپیوتریا شیشه خلبان های آن ها ظاهرمی شوند. ظاهر شد نی که بیانگرجها نی بودن زبان وفرهنگ فارسی وسرایند گان آن ها می باشد.
دراین راستا،بهتراست که یک مسئله ای دیگرراهم بیاد غنی وتیم بی فرهنگ وفارسی ستیزش که برای ارج گزاری از ختک ورحمن در کا بل فارسی زبان گردهما ئی برگزار کرده اند بدهم ؛ وآن اینکه ، سال گذ شته یا سال پیشترازآن،آگاه شد ید که ترکیه وایران برای ثبت نام مولانای بلخی- رومی به حیث نماد فرهنگ های خود دریونسکو کشمکش داشتند وملل متحد بلخی ما را به حیث نماد فرهنگ هردوکشورثبت کرد. بلی ،آن وقت خبرشده بودم که کدام افغان قبیلگی هم درگردهما ئی ثبت نام بلخی به حیث نماد فرهنگ های ایران وترکیه حضورداشت! ازاین که ظاهرخان وداوود خان دیره دونی ختک ورحمان را نماد فرهنگ گفتاری افغان به یونسکو معرفی کرده بود ند ،ترکیه بخاطرزند گی بلخی درقونیه وچند شعر ترکی اش وایران بخاطر فارسی زبان بود ن بلخی ، اورا نماد فرهنگ های خود دربخش فرهنگی سازمان ملل ثبت کرد ند. ثبت کرد نیکه جزروسیا هی برای استعمار زا ئی های فارسی ستیز،چیزی دیگری بوده نمی تواند! ادامه دارد.

Tuesday, 22 January 2019

دین های آسما نی؛ هیچ کدام میانه ای خوبی بافلسفه وعقلانیت ندارند

ابراهیم ورسجی
دوم ماه جدی 1397
این تحلیل؛ درپیوند به مقاله ای زیرعوان:"مسیحیت وتخریب دنیای باستان" نوسنده:زیتم ویتمارش،نشرشده درسایت آسو،بتاریخ 30 دی/ جدی ،1397 ،ارایه شده است.ازاینکه درصفحه فسبوکم پخش شده است، لازم دانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود، تا دوستان ازآن مستفید شوند.تاریخ فلسفه ودین های آسما نی نشان می دهد که اولی درآتن ودومی درفلسطین ومکه خود نما ئی کرده اند. جالب این است که ،اولی ازمیتافیزیک / عالم غیب دومی ودومی ازعالم غیب وشهود سخن ها گفته است.سخن های که درمسیرتاریخ به جنگ ها میان عقل ونقل تبدیل شد ند.ازاین که دین های مسیحی واسلام متکی بروحی یا سخن ها ازمیتافیزیک می باشند،نسبت به استد لال وعقل ومنطق وگفت وگوسختگیر شد ند. مثلا،ویل دورانت می گوید که :"وقتیکه مسیحیت وارد یونان شد،شاخ ضعیف باقی مانده ازعقل را شکست." وقتیکه در قرن پنجم میلادی،امپراتورروم مسیحیت را دین رسمی اعلام کرد وکلیسا را ساخت،نهاد پاپی ازدرون تقویت شد وحمله بربر ها برامپراتوریی روم آن را متلاشی کرد ودرنهایت پاپ بربر ها را غسل تعمید داد وبرآن ها سوارشده درشروع قرن نهم میلای ،امپراتوری مقد س روم را ساخت که بقیا اش تا 1806 میلادی ادامه یافت. دراین مدت طولانی،چهارتحول درمسیحیت آمد:نخست،درقرن پنجم،سنت اگوستین قدیس فلسفه افلاطون را مسیحی ساخت.ازاین رو،نیچه گفت که اگرجرئت کوبیدن مسیح را ندارید،برافلاطون حمله کنید! درقرن چهاردهم م،سنت اکویناس فلسفه ارسطورا وارد مسیحیت کرد ودرقرن های چهاردهم وپانزدهم ، رنسانس عقل گرای را تقویت ونهاد کلیسا را لرزان ودرشروع قرن شانزدهم ،مارتین لوتربا ایجاد نهضت پروتستان کلیسا را ازپای انداخت وآغازگر عصرنو شد.
ازاینکه اسلام در جامعه بدوی عربستان ظهورکرد،درشروع تحول ایجاد کرد. برخلاف،خلیفه ها باشمشیراسلام گستری کر دند نه با تبلیغ وتزکیه نفس وحکمت که قرآن پیش کش کرده بود. درادامه شمشیرزنی های شاه دوشمشیره ها،عثمان خلیفه سوم جنازه اسلام شمشیرزده را برداشت وکمک به ظهور خوارج یا طالبان والقاعده کنونی کرد. خوارج خلیه چهارم را کشتند وزمینه سازی به حکومت تباه کارمعاویه وعمروبن عاص کردند. معاویه برای سرپوش گذاشتن به توحش خود جبری کری وعقل ستیزی را تحویل مسلمان ها داد. ازاین رو،نجیب محفوظ ادیب مصریی برنده جایزه صلح نوبل درادبیات در"فرازآسمان" ازتمس فرعون تا جمال ناصر،همه زمام داران عرب را محاکمه وتنها یک فرعون راکه گمان می کنم همان فرعون دوره یوسف نبی می باشد را روانه ای بهشت ،ودیگران تا ناصر را روانه ای دوزخ کرد.
درباره رشد علم وفلسفه در جهان اسلام،معلوم است که هم اموی ها هم عباسی ها دانش ستیزی کر دند. فلسفه که خیر خلیفه عباسی ابوحنیفه فقیه عقل گرا را هم شهید کر د. بلی،دردوره ای صفاریان وسامانیان به ترتیب(867-اخیر900م)و(819-1005م) هم مذهب ابوحنیفه درخراسان وفارس تقویت شد هم فارابی وابن سینا وفلاسفه ای چندی ظهورکردند. متاسفانه،اول ،محمود غزنه به تحریک خلیفه منحط بغداد بسیاری اندشمندان ظهورکرده دردوره ای سامانیان را بنام های باطنی و...کشت وجهل را درمنطقه حاکم ساخت. دوم، غزالی وفات 1111م، علیه فلسفه جهاد اعلام کرد ودرادامه ای فلسفه ستیزیی او،چنگیزخان وهلاکوخان مغل تادمشق رسیده جنازه خلافت را برداشتند. اگرچه ابن رشد دربرابر جفنگیات غزالی ایستاد،اما فقیهان حکومتی موقع برایش ندا دند. درواقع،جنگ محمود وخلیفه بغداد وملا غزالی علیه فلسفه وبی اثرشدن مبارزه ابن رشد برای تقویت عقل گرای وفلسفه،توحش صفوی ها (1501-1737م) درایران کنونی وخرافات پروری شان ،فقه یا نقلیات خرافات زده را برعقل حاکم ساخت که تا حال ادامه دارد ومیوه تلخ آن استبداد مذهبی ونظامی وتروریسم مذهبی ازافغانستان تا نیجریه می باشد. دکترفضل الرحمن(1919-1087) که تزدکترای خود به دانشگاه آکسفورد یادانشگاه دیگری درلندن را درباره " روانشناسی " ابن سینا نویشته است،مبارزه علیه فلسفه درجهان اسلام را عامل عمده عقب ماندگی مسلمان ها شمرده است.

Monday, 21 January 2019

درافغانستان، مذهب ابوحنیفه توسط تند روان سلفی وشیعه ای صفوی درحال مسخ شدن می باشد

ابراهیم ورسجی
دوم ماه دلو1397
این تحلیل ؛ درپیوند به مقاله ای زیرعنوان:" تنوع فرهنگی؛ خط فاصل حنفیت با سلفیت" ، نوشته ای عبدالشهاب ثاقب ، نشرشده درسایت فارسی بی سی، بتاریخ 20 ژانویه 2019 و30 دی/ جدی 1397 ، ارایه شده است.ازاین که درصفحه فسبوکم پخش شده است ، لازم دانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود ، تا دوستان وفرهنگیان ازآن مستفید شوند. من که سال های زیادی عمرم با مطالعات اسلامی کذ شته وسیاست وتاریخ دردانشگاه پنجاب درلاهورخوانده ام ودرسال های پسین بسیار به ادبیات فارسی وشناخت درست تاریخ نا شاد مسلمان ها گرایش پیداکرده ام ومرتب مطالعه هم می کنم؛ به این نتیجه رسیده ام که مذهب ابوحنیفه عقلانی ترین مذهب درمیان مذاهب را یج درکشورهای مسلمان می باشد. دراین راستا، بیاد دارم که سال ها قبل دریک مجله عربی یا فارسی خوانده بودم که وقتیکه قانون وقانون سازی ازغرب وارد کشورهای مسلمان به خصوص مصر شد، علمای ازهر بعد ازبررسی های زیاد این نظررا داد ند که تنها فقه ابوحنیفه کمک به قانون سازی به شیوه غربی می کند. سال گذ شته ای میلادی ، ترجمه فارسی یک نوشته احمد صبحی منصور استاد مقاطعه کرده با ازهرورفته به امریکا وپایه گذار سایت اهل قرآن را خواندم که درآن گفته بود: " ابویوسف ومحمد شیبانی شاگردان ابوحنیفه با قاضی شدن درحکومت عباسی، مذهب استاد خود را تحریف کرده اند! همچنان ، استاد منصوربه قرآن واصل مذهب ابوحنیفه تاکید کرده است." دکترفضل الرحمن (1918-1987)، استاد اسلام شناسی دانشگاه های مکگیل درکانادا وشیکا گودرامریکا ونوسند ای چند ین اثرارزشمند، درکتاب خود" اسلام"،نوشته است که :" فقه ازایمان وقرآن بریده است وتنها برفقه اکبر،نوشته ابوحنیفه مهرتایید گذاشته است."
دررابطه به حنفی نما یان تند رو درافغانستان که تعداد شان زیاد هم شده است ودرآمد مالی شان ازعربستان می باشد وراس شان می دانم نه فرد ، باید بگویم که همه ای آن ها دستاورد مدارس سلفی پاکستان دردوره جنگ علیه ارتش سرخ درافغانستان وبعد ازآن می باشند وبرای عوام فریبی خود را درافغانستان حنفی می نمایانند. شا یان ذکراست که، درکراچی، لاهوروپشاور با این راس ها بسیاربرخورد داشتم ومی دید م که با تکیه ای جاهلانه به قرآن وسنت با آن ها دشمنی می کنند ودرمحافل حنفی ها خود را حنفی ودرمحا فل خودی شان خود را اهل حد یث می نامید ند ومن هم ایشان را اهل حد ث / بول وغایطه ، می نامید م ! ازاین رو،علاقمند شدم که عربستان را ببینم وسال 2012،دوستی ازمکه تلفون وخواهش کرد که ازکا نا دا به مکه ومد ینه بروم وازآنجا روانه ای کابل شوم که رفتم مکه ومد ینه و20 روزما ند م. من که عا دت دارم به کتابخانه ها سرزده تولید فرهنگی کشورهای میزبان را ببینم ؛ درمکه ومد ینه هم به سراغ کتابخانه ها رفتم وبا تاسف که چیزی نیافتم. ازاین رو،به این نتیجه رسیدم که وهابی گری یا سلفی گری جمع عقل می شود حنفی گری اصلی وشیعه را که تولیدا تش را درتهران وقم دیده بودم ؛ جمع عقل می شود صفر.
تاسفباراین است که ، وها بی گری وشیعه گری با هزینه های بالای درآمد های نفتی عربستان وایران هم زیاد گسترانده می شوند هم عراق،سوریه ویمن را ویران کرده اند. ازبد رخ داد ها، هردوشان درافغانستان بسیار فعال می باشند. افزون برآن،عربستان کوشش دارد که یک دانشگاه اسلامی در جلال آباد هم بسازد. دانشگاه اسلامی فیصلش دراسلام آباد را دید م که تند روان وطالبان ودیگرباند های تروریستی - مذ هبی را تربیت وبازار جنگ های مذهبی را درپاکستان وافغانستان داغ کرد. رژیم آخوندی ایران هم در پاکستان وافغانستان آرام نه نشسته یک گروه ازملاهای کته شکم - تهی مغزشیعه وسنی را اکمال کرده ومی کند تا هم شیعه گری را تبلیغ کنند هم بنام حنفی گری علیه وهابیت مبارزه نما یند. ازاین نگاه که ، درافغانستان حکومت موثر نیست ووزارت های امورمذ هبی وآموزش وپرورشش اند یشه رسانی کرده نمی توانند؛ درواقع،زمینه سازی کرده اند برای تند روان سلفی تا درمسجد ها ومد رسه ها ومکتب ها رخنه کرده بنام حنفی گری هم دشمنی با اصل مذهب ابوحنیفه کنند هم شیعه ستیزی کنند. بله،ازاین نگاه که مذهب ابوحنیفه تحریف شده ومولوی هاونظامی های پاکستانی بسیارازآن سوء استفاده کرده اند وطالبان ناتوان ازقرائت قرآن وتروریست را تولید وحنفی جازده اند،به نفع دین ودنیایی روشنفکران وفرهنگیان مذ هبی ومولوی های حنفی ای هوشمند که شمارشان بسیارکم می باشد؛ می دانم که برای دفاع ازمذ هب ابوحنیفه به مبارزه برخیزند. درغیرآن،هم افغانستان بزنگاه وهابیت وشیعه گریی صفوی می شود هم مذهب ابوحنیفه توسط تند روان وتروریستان مذهبی ای تربیت نظامی- تروریستی گیرنده ازارتش پاکستان وریال ووهابی گری گیرنده از عربستان ، نابود نه اما بسیار کمرنگ می شود. فرایند انحرافی ای که ازآینده ای بسیارتاریک برای مرکز خراسانِ افغانستان نامیده شده توسط هند بریتانیا وروسیه ای تزاری و مذهب ابوحنیفه حکایت می کند!

Saturday, 19 January 2019

تروریستان مذ هبی ؛ بی ایمان وبی اخلاق بو د ند ،خوب شد که بی عقل هم ثابت شد ند

تاکه ابله درجهان باقیست / مفلس درنمی ماند
سخن نغزفارسی
ابراهیم ورسجی
سی ام ماه جدی 1397
روز26 ماه جدی ، یک حمله تروریستی دریک هتل پُرزرق وبرق درکشورکنیا درافریقا صورت گرفت که 21 کشته وده ها زخمی بجای گذا شت ومسئولیت آن را گروه " الشباب / جوانان" ؛ گروه تروریستی متمرکزدرسومالی بد وش گرفت. الشباب همزمان با پذ یرش مسئولیت حمله تروریستی درکنیا، دلیل آن را انتقام ازامریکا بخاطربرسمیت شناخته شدن بیت المقد س به حیث پایتخت کشوراسرائیل توسط آن بیان کرد. بنگرید! امریکا بیت المقد س را به حیث پایتخت کشوراسرائیل برسمیت شناخته وسفارت خود را ازتل آویو به آنجا انتقا ل داده والشباب انسان های بی گناه مسلمان ومسیحی را درکنیا کشته وزخمی کرده است.
بعد ازحمله تروریستی ترسناک الشباب درکنیا، ازطریق رسانه های دیداری دید م که زنان محجوبه ای مسلمان وسومالی تباربالای قبرهای نزدیکان شهید شده شان گریه می کرد ند! ازاین که سومالی تباران درسومالی، جیبوتی ،حبشه، ارتره وکنیا زند گی می کنند، معلوم شد که الشاب درکنیا، مسلمان های سومالی تباروشماری ازمسیحی های آن کشوررا درداخل هتل وبیرون آن شهید وزخمی کرده اند. شا یان ذکراست که ، دوروزمی شود که الشباب چنان توحشی را کرده وکوشش کردم عنوان برای بیان جنایت آن ها گزیده وزیرآن نظرات خود را بنویسم. بعد ازفکرزیاد ، عنوان بالا درذهنم آمد وشروع به نویشتن درزیرآن کردم. معلوم است که ، حملات تروریستی درهمه جا وبا همه انواع آن قابل سرزنش می باشند! با وجود آن ،اگرتروریستان به سفارت های اسرائیل وامریکا درنا یروبی ، مرکزکنیا حمله می کر د ند ، توجیه تا حدی لرزانی می توانست داشته باشد. اینکه به هتل حمله کرده اند ،بیانگربی ایمانی وبی اخلاقی وبی عقلی شان می باشد. ازاین نگاه که تروریستان درسال 1998 به سفارت امریکا درنا یروبی حمله کر ده بود ند وامریکا به پایگاه القاعده در جنوب افغانستان حمله انتقام گیرانه کرد که تلفاتی به تروریستان درپی داشت. باحتمال قوی ، حمله نامبرده باعث حمله الشباب نه سفارت امریکا ، بلکه حمله به هتل وقتل وزخمی شدن بی گنا هان شد. این را می گویند تباه کاری وستیز با اسلام!
ازاین نگاه که ،حمله های تروریستی ای تروریستان مذ هبی ازافغانستان درمرکزآسیا تا سومالی درشرق افریقا وشمال نیجره درغرب آن تاکنون به علت ها وبهانه های مانند بهانه ای بهوده ای الشباب درکنیا صورت گرفته اند،سخن ازبی ایمانی وبی اخلاقی وبی عقلی آن ها برایم برجسته شده است. مثلا، حملات تروریستی طالبان به نمازگزاران درتخار، هرات ، هلمند، خوست، پکتیکا،ننگرهار،کنرها وحمله ای پُرتلفات آن ها درهتل اورا نوس به مراسم روزمیلاد رسول ص درکابل آن هم به نقطه ای تجمع مولوی ها وملا ها،چیزی جزبیانگر بی ایمانی، بی اخلاقی وبی عقلی ای تروریستان مذ هبی بوده نمی تواند.
وقتیکه می گویم تروریستان مذ هبی بی ایمان وبی اخلاق وبی عقل می باشند ، این سخن نغزفارسی بیادم آمد که:" تا که ابله درجهان باقیست / مفلس درنمی ماند!" بطورنمونه ، پاکستان مفلس بود ورهبران جهادی افغانستان ابله وطالبان ابله ترمی باشند! دیده شد که مفلس به خون ابلهان دارای بم اتوم شد وبه خون ابله ترها یا طالبان دالرازامریکا وعرب های ابله می گیرد تا آن را نگهداری کند. خوب است که امریکا مفلس را شناخته ودیگربرایش دالربخشی نمی کند واگربکند، با شرایط کمرشکن می کند.
معلوم است. اگرپاکستان به حیث مفلس با خون ابلهان وابله تران افغانستان بازی کرد ودارای بم اتوم شده است، پشت سرالشباب سومالی هم یک یا دومفلس یا دوپه نشسته وکارهای می کنند تا دالرهای امریکایی یا منا بع دیگری را فراچنگ نمایند .زیراکه امریکا درسال 2006، باکشیدن پای حبشه به سوما لی ، حکومت داد گاه های اسلامی به رهبریی شیخ احمد را برانداخت ودرواقع با کوبیدن مسلمان های میانه روکمک به تقویت تند روان وپیدایش الشباب ازشکم آن ها کرد. حبشه که متوجه شد اشتباه کرده است ،نیروهای نظامی خود را ازسومالی بیرون کرد. با بیرون شدن نیروهای حبشه ازسومالی ،حکومت موگد یشو لرزان تروالشباب قوی ترشد. ازاین که موقعیت سرزمینی ای سومالی مانند موقعیت افغانستان اهمیت ندارد،حکومت ارتره که مفلس ترین کشوردرمنطقه هم نزاع با حبشه دارد ،پشت سرالشباب قرارگرفت. یعنی به نفع ابله کوچک ، مفلس کوچک توانست نقش مهم بازی کند. دربازی افغانستان ، درحالیکه هم امریکا دربرخورد با پاکستان یا با دار طالبان ابله تردرمانده شده هم ائتلاف نظامی ها وملاهای پاکستانی تا حدی فروریخته هم عربستان منبع مالی ائتلاف نامبرده دریمن درمانده شده هم حکومت آخوند یی ایران درسوریه با وجود هزینه ای بیشتراز70 میلیارد دالرزیرفشارامریکا، عربستان واسرائیل قرارگرفته است ودرداخل خود هم گرفتاربحران اقتصادی ونارضایتی های بی شمارمردم شده است. بنا برآن،امیدواری به درمانده شدن مفلسان ومهارشدن ابله تران یا تروریستان مذهبی بیشترشده است. ازاین رو، تمرکزبه بی ایمانی وبی اخلاقی وبی عقلی ابلهان ودرمانده شدن مفلسان اهمیت بیشتری پیدامی کند.
بنا برآن ، به اهمیت وارزش ایمان واخلاق وعقل درزند گی ودیانت مسلمان ها ونبود آن ها درفکروعمل مفلسان وابلهان تروریست بطورکوتاه تمرکزکرده نویشته را پا یان می دهم. نگاهی به قرآن نشان می دهد که خداوند درسوره"عصر"،ایمان وعمل صالح را به گونه ای همبسته وجدا ئی نا پذ یردانسته و بیان کرده است. یعنی فردی یا گروهیکه ایمان دارد ،عمل صالح می کند. ازاینکه تروریستان آدم می کشند،گره زدن ایمان به آن ها توجیه ندارد. درباره اخلاق ،می توانم بگویم فراورده ای ایمان وعمل صالح می باشد. یعنی مومن نیکوکاراست ونیکوبودن ونیکوکاری جوهر اخلاق دینی وانسا نی می باشد. اینکه پیامبرص گفته است که برای تمثیل مکارم اخلاق برانگیخته شده ام وخدا او را ابلاغ کننده ای قرآن گفته است. پس، جوهرکتاب الهی / قرآن می شود اخلاق. ناگفته نما ند که من وما یا تا من وماهستیم، مسئله ای اخلاق مطرح نیست. به این خاطرکه، من وما خود را گرامی می داریم. بنا برآن، اخلاق دررابطه فرد وگروه یا با دیگران است که حضورومعنا پیدا می کند. به سخن دیگر،محترم داشتن دیگران وحقوق وعزت شان می شود اخلاق. ازاینکه تروریستان ابله ترهستند وبرای رفتن به بهشت که مفلسان به آن ها آموخته اند،مسلمان کشی وانسان کشی می کنند ،به صراحت می گویم ازخلاق تهی می باشند. درباره عقل وخرد هم ،مسئله ای مهم این است که تمیزحق وباطل می کنند. همین که تروریستان مذ هبی باطل را حق وحق را با طل می دانند ودرجهت تحقق باطل مومنان را می کشند، معلوم می شود که ازعقل بهره ای ندارند.

قبیله گرایی کرزی وغنی،تروریسم طالبان وانفجاراطلاعاتی ،هویت های سرکوب شده ای قومی را زنده کرده اند ، نه دموکراسی دروغین

ابراهیم ورسجی
بیست ونهم ماه جدی 1397
این تحلیل ؛ درپیوند به گزارش یا تحلیلی زیرعنوان:" انتخابات،قومیت وروند دموکراتیزه شدن افغانستان"، تحلیلگر نوید پیکار،پخش شده درسایت فارسی بی بی سی ،بتاریخ 18 ژانویه 2018 برابر به 28 ماه دی / جدی، ارایه شده است. ازاین که درصفحه فسبوکم پخش شده است ، لازم دانستم که درسایت انسان گرایی هم پخش شود، تا دوستان ازآن مستفید شوند. این گونه تحلیل ها که گویا افغانستان را دموکراسی گرفتارخیزش های هویتی- قومی کرده است؛ ازبنیاد بهوده می باشند. به این خاطرکه،اول،ما درافغانستان دموکراسی نداریم که جامعه ای جنگ وتروریسم زده مان را گرفتارتنش های قومی کرده باشد؛ دوم،هویت های قومی ازقبل درافغانستان چند قومی بو د ند اما موقع سربلند کردن نه یافتنه بود ند. ازاین رو،بهتراست که به علت های اصلی خیزش های هویتی درافغانستان تمرکز کنیم نه تئوری های توطئه آمیزبرخاسته از ذهنیت های فاشیستی زمام داران استعمارزائی. نگاهی به تاریخ نه چندان دور،روشن می سازد که افغانستان وکشورهای:تاجیکستان،قرغیزستان،ازبکستان،ترکمنستان وایران ،بنام های فارس وخراسان یاد می شد ند. ناگفته نما ند که بخش های زیادی ازپاکستان کنونی هم بخشی از خراسان بزرگ بود ند. مذهب ابوحنیفه ای فارسی زبان،مذهب اکثریت مطلق مردم ها وزبان فارسی هم زبان فراگیرازخجند تا آگره درهند کنونی بود. درغرب منطقه هم ، امارت بحرین یک ولایت فارس ومردمش فارسی زبان بود ند واکنون هم اکثریت مردم آن فارسی زبان می باشند. درباره رواج مذهب ابوحنیفه درکشورهای نامبرده حتا بیرون آن،چند سال پیش یک فلم دربی بی سی فارسی به نمایش گذاشته شده بود ودرآن دیدم که مردمان ایغوری درچین وتا تارهای تا تارستان روسیه وتا تارهای جزیره کریمیه می گفتند که نیت نمازخود را بزبان فارسی می کنیم. مسئله ای که برمی گردد به مذهب ابوحنیفه ای فارسی زبان.
بهرحال ،درباره خیزش های هویتی درافغاستان که دراین گزارش نا روا به دموکراسی گره زده شده است، بهتراست که نگاهی به منطقه وسلطه ای استعمارهای روسیه تزاری درشمال وهند بریتانیا درجنوب بیندازم. ازنگاه درون منطقه ای،معلوم است که درسال 1453م،سلطان محمد فاتح ،سلطان عثمانی استانبول کنونی را که مرکز روم شرقی بود را فتح ووارد بالکان شد. قدرت های تازه نفس اروپایی که بدولت های ملی متحول شده بو د ند، یک صوفی مرتد بنام اسماعیل صفوی را ازیک خانقاه بیرون وبرای درد سازی به ترکیه ای عثمانی به فارس حاکم ساختند واو هم که به کمک اروپای ها حاکم شده بود ،با ایجاد لشکر قزلباش / سرسرخ وکشتن نیم میلیون سنی های فارس وآوردن شیعه های غالی ازسوریه ولبنان که آن وقت به این نام یاد نمی شد ند وبخشی ازشام بود ند مذهب شیعه را به سنی های اکثرا حنفی فارس تحمیل کرد. بد بختانه،حکومت وحشی صفوی که در 1501 توسط اروپای ها ساخته شده بود،با توحش تا1727 ادامه یافت. سقوط آن هم توسط پشتون های هوتکی صورت گرفت. به این خاطرکه ،درآن وقت،شمال افغانستان کنونی به بخارا وازبادغیس تا قندهار زیرسلطه ای صفوی ها وازغزنی تا شمالی ونورستان زیر سلطه ای هند مغلی قرار داشتند.
پشتون های هوتکی که توانستند حکومت وحشی صفوی را براندازند اما اداره ساخته نتوانستند.ازاین رو ،نادرافشار،ژنرال دوره ای صفوی که احمد خان ابدالی یک افسرزیرفرمانش بود،هوتکی ها را فراری به هند ساخت وایران یا آریانای بزرگ به شمول ایران وافغانستان کنونی را فتح کرد. بافتح آن منطقه بزرگ،ازشاه مغلی خواست که هوتکی ها را تحویل دهد که نداد. بنا برآن،نادر افشارواحمد خان افسرزیرفرمانش به دهلی رسیده 850 نفرهوتکی را گرفتار واعدام وجسد های آن ها را دردیوارهای دهلی آویزان کرد ند. نادرافشاربعد از خالی کردن بانک حکومت مغلی روانه ای فارس بود که به گونه ای مرموزی کشته شد.
بعد ازکشته شدن نادرافشار،احمد خان در قندهار خود را پادشاه اعلام کرد ودرفارس کریم خان زند ظهورکرد. طرفه اینکه ، ازاحمد شاه تا شیرعلی خان یا از1747 تا 1880،همه فرمان روایان فرمان روایان خراسان نامیده می شد ند. معلوم است که ، ازقبل رقابت های هند بریتانیا وروسیه ای تزاری برای سلطه بر منطقه ادامه داشت ووزما نیکه درسال 1870،بسمارک ولایت های پروس را متحد ودولت بزرگ آلمان را ساخت وتمایل به پیداکردن مستعمرات درآسیا وافریقا نشان داد،روسیه ای تزاری وهند بریتانیا ازترس آن به به بازیی بزرگ خود درمنطقه پا یان ودرسال 1880 زندانی بی بامی بنام افغانستان را با زندان بانی عبدالرحمن خان ساختند وکنترول سیاست خارجی آن به بریتانیا سپرده شد وشمال آمو دریا را روسیه گرفت وقانع شد که افغانستان منطقه حایل میان دهلی ومسکوباشد. بعد ازآن،عبدالرحمن خان دوکارکرد که نتیجه آن بحران هویتی کنونی درافغانستان می باشد:نخست، در21 سال دوره زندان بانی خود با علم ودانش مبارزه کرد؛دوم،پشتون های قبایلی را ازمناطق مرزی پاکستان کنونی واین سوی دیورند آورده درمرزهای فارس وآمودریا مستقرکرد تا دیوارهای زندان ازنظرقومی هم استوارترشود. امان الله خان کوشش کرد که فضا را بازکند،ازاین که فرد بی تد بیربود ناکام شد وجای خود را به حبیب الله کلکانی داد وحکومت کلکانی به کمک استالین وهند بریتانیا سرنگون وجایش به نادرخان نوکرهند بریتانیا سپرده شد. نادرکه با لشکریان قبایلی آن سوی مرزبه کابل رسیده بود اول آن را غارت کرد ودوم زندان فروریخته عبدالرحمن خانی را احیا ووبرادرانش وپسروبرادرزاده اش شماربیشتری ازهمان قبایلی ها را وارد افغانستان کرده زمین ها درشمال وجنوب به آن ها داد ند. با تهاجم ارتش سرخ، هم جهاد شروع شد هم مهاجرت وهمان قبایلی ها دوباره به پاکستان رفته تذکره پاکستانی گرفتند وبنام طالبان توسط ارتش پاکستان به جنگ علیه غیرپشتون ها اعزام کرده شد ند.هدف پاکستان این بود که زندان عبدالرحمن خانی را با مذهب قبیلگی زیرسلطه ای خود اعمارکند. نتیجه به تروریسم ورویداد یازذهم سیپتامبر 2001 ودموکراسی دروغین زیرسایه ای ناتوانجامید.ازاینکه دموکراسی حکومت مردم است وزیرسایه بیگانگان آمده بود ،هم پایه گرفته نتوانست وبجای آن همان بیگانگان بد ترین حکومت داری رای زیررهبری کرز تحویل مردم داد ند! معلوم است که کرزی وغنی وتیم های قبیلگی شان هم حکومت داریی فاسد را ادامه دا دند هم تنش های قومی را دامن زد ند! تنش های درهمکاری با انفجاراطلاعاتی زاده ای فن آوری مدرن رسانه ای وتروریسم قبیلگی طالبان، هویت های قومی را درافغانستان زنده ساخت. هویت های که نگاه به خراسان دارند ونمی گذارند افغان درتذکره غیرپشتون ها درج شود.برای رفع بحران هویت که به بحران سیاسی انجامیده است،یک راه بیرون رفت دیده می شود وآن اینکه دوکارشود:نخست، درتذکره ها نام قوم ها مانند گذ شته درج شوند ؛دوم،همه پرسی برای خراسان وافغانستان برگزار شود.اگرهرکدام اکثریت حتا حد اقل یا 51 درصد گرفت،شود نام کشور،مردم وارد کشور- ملت شوند. درغیرآن ، بحران هویت سرنوشت بد تری را رقم خواهد زد!

Wednesday, 16 January 2019

خوب می شود؛ اگرنویشته های شریعتی باعبورازغربال نقد،دوباره علیه شیعه صفوی، به خورد مردم داده شود

ابراهیم ورسجی
بیست و هفتم ماه جدی 1397
این تحلیل ؛ درپیوند به بحث طولانی زیرعنوان" نوشریعتی، به چه معنا؟"، بحث کننده ها طرفداران شریعتی با احسان شریعتی فرزند او، نشرشده درسایت ملی- مذهبی ، روزسه شنبه 25 دی / جدی، ارایه شده است. ازاینکه درصفحه فسبوکم پخش شده است، لازم دانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود، تا دوستان ازآن مستفید شوند.بحث نوشریعتی ها را خواندم.ازاین که به حیث فارسی زبان افغانستانی ،همه یا بسیاری کتاب های چاپ شده زیرعنوان "مجموعه آثارشریعتی " را خوانده ام ،لازم می دانم که درزمینه ابرازنظرنمایم. درحالیکه بحث نو شریعتی ها را مفید می دانم ، اما کاربرد نوشریعتی را مناسب نمی دانم. به این خاطرکه ، شریعتی درزمانی سخن گفته وابرازنظرکرده است که فرق های بسیاری با زمان مادارد. مثلا، زمان سخن گفتن های شریعتی ، زمان مرگ کهنه استعمارگری وظهورکشورهای مستقل درجهان وحکومت شاهی مطلقه ای آریامهردرایران بود.اما زمان ما ، زمان نواستعمارگری درقالب نظم نوین جهانی با شعارلیبرال دموکراسی درسطح جهان ، حکومت مطلقه فقهی - صفوی درایران وبنیاد گرای وتروریسم مذهبی ولرزان شدن استبداد شیخ وشاه ونظامی ها دردیگرکشورهای اسلامی منهای اندونیزی ومالیزی می باشد.اندونیزی ومالیزی را به این خاطرازکتگوریی استبداد های شاهی وشیخی بیرون کردم که درآن ها اسلام با عرفان، تبلیغ وتجارت رفته نه با شمشیر عرب های بدوی بنام فتوحات اسلامی. ازاین رو، اسلام درآن بخش ازقاره ای آسیا انسانی می باشد وهمسازی با دموکراسی وآزادی وحقوق بشر دارد.
درباره دیگربخش های جهان اسلام ،ازتاجیکستان درآسیای مرکزی وبنگله دیش درآسیای جنوبی تا لیبی درشرق افریقا ونیجریه درغرب افرایقا، معلوم است که اسلام با تفنگ سالاری رفته است. ازاین رو، کمک به استبداد شاه وشیخ ونظامی ها کرده است.استبدادی که تا کنون ادامه یافته وبه اندیشمندان مسلمان اجازه فکرکردن درباره دین ودنیای خود را نداده است.ازاین که، درایران استبداد شیخ بانمونه گیری ازاستبداد مذهبی-صفوی درادامه استبداد آریامهری حکومت می کند،ترس ولرزآن را درشیوه ای بحث دوستان نو شریعتی ام هم می بینم. بادرک ترس نوشریعتی ها ازاستبداد نو صفوی هادرایران، به آن ها می گویم که اسلام به یک نهضت اصلاحی ما نند مسیحیت نیازمبرم دارد؛ متاسفانه، ازسید جمال وعبده که به پیشگامان نهضت اصلاحی یاد کرد ند،هشام شرابی دانشمند نو اندیش فلسطینی آن ها را اصلا اصلاح طلب نمی داند ودرکتاب خود"روشنفکران عرب وغرب، سال های تکوین 1875-1914"،تلاش های فکری آن ها را بی اثرنامیده وکیرن آرمسترانگ،درکتاب خود"جنگ برای خدا،بررسی بنیاد گرای دریهودیت، مسیحیت واسلام"،سید جمال، عبده ورشید رضارا چهره های معرفی کرده است که به حکومت ها واشراف سخن گفتند نه توده های مردم.برخلاف، حسن البناء نواندیشی را بدرون توده ها برد وترورشد واستبداد جمال ناصر،سید قطب را با خشونت تندرو ساخت! چراغی برفراز راه را که سید قطب درزندان ترسناک ناصرنویشت، استقبال بنیاد گرا یان ازآن را نوشریعتی ها بهترازمن می دانند! بهرحال، درپاکستان که سال هازندگی کرده ام وزبان اردوزبان دومم شده است، ائتلاف نظامی ها وملا ها با دالرهای نفتی عربستان وووهابیت متحجر آن ،طالبان والقاعده را تولید کرده است. طرفه اینکه ،همان نظامی های تروریست پرورپاکستانی ازنام وشخصیت وشهرت اقبال چنان سوء استفاده کرده اند که بارهادرپاکستان اشک ریختم!
بهررو ، درحالیکه طرح بخش های ازنویشته های شریعتی نه همه آن ها را برای مبارزه با تند روی وتروریسم مذهبی دربیرون ایران موثر می دانم، امادرداخل ایران با وجود اینکه ایرانی نیستم طرح مجدد اندیشه ای او را برای مبارزه با شیعه صفوی سازنده می دانم. ناگفته نماند که ، استبداد آخوندیسم صفوی یک خواست شریعتی را برآورده کرده است وآن اینکه دریک رساله ای کوتاه ازنوشته های شریعتی درتهران خوانده بودم که آروزکرده بود که" یک حکومت سکولاردین ستیز بیا ید وخرافاتی مشهوربنام دین را بکوید تا دین را دوباره مطرح کنیم." برخلاف، سکولاریسم دین ستیزدرایران نیامد وحکومت فقهی آمد وچنان دین را بدنام کرد که شریعتی هرگزگمان آن را نمی کرد.اینکه نسل نو درداخل ایران بسیاردین گریز شده اند وزنان جوان روبروی ملاها ولباس شخصی ها حجاب خود را دورمی کنند وشش میلیون ایرانی درخارج اکثرا ازدین بیزارشده اند،نوشریعتی ها بهترازمن می دانند!

Tuesday, 15 January 2019

درکشورکانگو،کلیسا ازانتخابات شفاف دفاع می کند ودرافغانستان ، مولوی ها سخنی علیه تقلب درانتخابات نمی گویند

ابراهیم ورسجی
بیست وششم ماه جدی 1397
دردوروزپسین ماه میزان ، درافغانستان انتخابات پارلمانی برگزارشد ودراخیرماه قوس ، درکشورکانگو درافریقا انتخابات ریاست جمهوری وپارلما نی برگزارشد. جالب این است که ، نتایج انتخا بات کانگو روزجمعه بیست ویکم ماه جدی اعلام وفیلیکس تشیسکیدی برنده ای آن معرفی شد ومارتین فیولو، رقیب کاند ید پیروزنتایج اعلام شده را رد نموده گفت که در رای شماری تقلب صورت گرفته است وباید بازشماری شود. کلیسای کاتولیک درکانگو با 35 ناظرانتخا باتی که درحوزه های رای دهی داشت،اعلام کرد که انتخابات شفاف نبود. بنگرید! رهبرحزب محالف که بازنده انتخابات ریاست جمهوری درکانگواعلام شده است، خواستاربازشماریی آراء وکلیسا ازعدم شفافیت درانتخابات سخن گفته است. برخلاف ، انتخابات پارلما نی افغانستان که دوماه پیشتر ازانتخابات کانگو برگزارشده بود، تاکنون، نتایج آن بطورسرتا سری اعلام نه شده ودربرخی ولایت ها ازجمله کابل که اعلام شده است، بیانگرتقلب های گسترده می باشد.
شا یان یاد آوری می دانم که درکشورکانگو ، جنگ داخلی جریان دارد ودرافغانستان تروریسم مذ هبی وحکومت داریی فاسد وبد نام جریان دارند. یعنی درنا آرامی های داخلی ، هردوکشورهمانندی های دارند. ازسوی دیگر، درکشورگانگو،نه ناتو حضوردارد ونه امریکا ودیگرکشورهای غربی تما یلی به فهم چگونگی ای برگزارشدن انتخا بات درآن دارند وتنها بلژیک ،استعمارگرسابق گفته است که انتخابات شفاف نبود. وارونه ای آن ، درافغانستان ، هم ناتوحضوردارد هم امریکا 125 میلیارد دالردر 17 سال گذ شته درآن هزینه کرده است که 47 میلیارد آن برای بازسازی تخصیص یافته بود ویک کیلو متر سرک درکابل پخته کاری نشده است. به این معنا که ، دراین کشور، دزدان وغارتگران به کمک امریکا وناتو، بطورلرزان ونا سرا سری حکومت می کنند ودرمهارتروریسم شکست خورده اند ودردزدی کردن کمک های خارجی ومنابع داخلی وتقلب درانتخابات های ریاست جمهوری وپارلما نی بسیارموفق می باشند! ازآن هم تاسفبارتراین است که ، درافغانستان ،هم شورای مولوی ها هم شورای صلح پُر از مولوی ها فعالیت دارند ودرآن هم صلح نیست هم طالبان یا شاگردان مولوی ها بازارتروروتوحش را گرم کرده اند واستا دان دهن به شکا یت علیه شا گرد های تروریست خود بازنمی کنند!
ازاین رو، بهتراست که درباره نقش کلیسای کاتولیک دردفاع ازدموکراسی وانتخابات شفاف درکا نگو ونقش مولوی ها ، یا تیکه داران مذهب ها ومسجد ها درافغانستانی گرفتارحکومت فاسد وتقلب کار مفصل ابراز نظرنما یم. دررابطه به نقش کلیسا درسیاست ، یک غلط فهمی درکشورهای مسلمان صورت گرفته است وآن اینکه کلیسا ازسیاست جدا می باشد. ازاین سبب،نبا ید کشیش ها / روحانیون درسیاست دست اندازی کنند! واقعیت این است که ،سکولاریسم جدای کلیسا از حکومت است نه جدای آن ازسیا ست. طوریکه درعمل دیده شده ومی شود،می توان کلیسا ومسجد را ازحکومت جدا کرد،اما نمی توان آن ها را ازسیاست جدا کرد. زیرا که ، نمی توان مذ هب ها وبا ورهای مذ هبی افراد و گروه ها را ازسیاست درجامعه های دین دار جدا کرد.
دراین راستا ،وقتیکه کلیسای کاتولیک انتخابات ماه گذ شته درکانگورا نا شفاف وخواستاربازنگری درآن شده است،مردم هم درکنشا سا / پایتخت کانگوهم درولایت های آن کشور دودسته شد ند. دسته ای نخست گفت که کلیسا با زیر سوال بردن نتایج انتخابات وارد میدان سیاست شده است که متناقض با سکولاریسم می باشد ودسته ای دوم به صراحت گفت که با دفاع ازانتخا بات شفاف ، کلیسا کار پسند ید ه ای کرده است. یعنی کلیسا می تواند از حکومت جدا باشد اما نمی تواند که سیاست نکند. ازاین نگاه که سیا ست امرهمگانی می باشد ،کلیسا خوب کرده است که انتخابات ریاست جمهوری درکانگو را دورازشفافیت نامیده است. ازاین نگاه که ، گرامشی ، دانشمند وکمونیست ایتا لیایی گفته است که :" نظریه عدالت را پیامبران آورده اند "،مسئولیت کلیسا ومسجد ها می باشد که ازتحقق عدالت دفاع کنند ودفاع ازانتخابا ت شفاف دفاع ازعدالت نیزمی باشد. درغیرآن ، روحا نی ها ومولوی ها جز تیکه داران دین ها چیزی دیگری بوده نمی توانند.
دراین راستا ، وقتیکه الهیات مسیحی - رها یی بخش سال ها است که علیه سرمایداری وحکومت های ظالم وستمگردست نشانده ای امریکا درامریکای لاتین مبارزه می کند، جدا کردن کلیسا ازحکومت درست ومبارزه آن برای انتخابات شفاف درکانگودرافریقا امرستو د نی می باشد. متا سفانه ،ملا های مساجد درکشورهای مسلمان یا نوکر حکومت های فاسد می باشند یا نوکران زمین داران محلی. همچنان ، بنام تبلیغ اسلام ،هم نان می خورند هم خرافات را درمیان مردم گسترش ومبارزه علیه روشنفکران مذ هبی وغیرمذ هبی هم می کنند. بنا برآن ، اگردرافغانستان ، ارتش پاکستان با استفاده ازضعف مولوی های افغان در دوسوی مرز دیورند ،تروریسم طا لبا نی را تولید وباعث کشتارمردم واشغال این کشور توسط امریکا بنام جنگ علیه تروریسم شده است ،برمی گردد به بی ایما نی ودین فروشی ای بسیاری دین کاران افغان.
بنا برآن ، درحالیکه دین فروشی ای برخی یا بسیاری مولوی ها وملاهای افغانستان برای شکم پُرکردن وکمک آن ها به تروریسم طالبانی - پاکستا نی را قابل سرزنش می دانم ،ازدونگاه خوشخال هستم وآینده را روشنتر قا بل پیشبینی می می دانم:نخست ،مردم درهمه کشورهای مسلمان متوجه ضعف وبی تقوایی مولوی ها به خصوص مولوی های حکومتی شده اند! دوم،انفجاراطلاعا تی زاده ای فن آوریی نوین رسانه ای هم به روشنفکران سکولارهم به روشنفکران مذ هبی هم به مولوی های با فهم ونان ناخور ازحکومت های غیرمسئول ، موقع داده است تا روشنگری کرده هم خرافت را تضعیف کنند هم مولوی های حکومتی را به حیث ودین فروشان به مردم معرفی هم زمین را درزیرپا های مستبدان داغ ترکنند.
مثلا،ازطریق رسانه های دیداری وشنیداری دید م و شنودم که مردم سودان یک ماه می شود که علیه حکومت کود تایی عمربشیرکه 29 سال می شود بزور به مردم آن کشور فرمان می راند، به میدان آمده اند وخواستاراستعفای او شده اند. جالب این است که ، معترضان وارد یک مسجد درخرتوم شده از امام جماعت خواستند که درکنارمردم علیه حکومت قراربگیرد. ازاین که امام مسجد حکومتی بود نه مردمی،ازمسجد گریخت! این است فرجام ایستاد شدن مولوی ها درکنارحکومت های نامردمی! ازاین نگاه که ، حکومت های مستبد از خرافات برای عوام فریبی وادامه ای حکومت های نامردمی ای خود بهره برداری می کنند وروشنفکران خرافات ستیزمی باشند،مخالفت روشنفکری با استبداد ودشمنی ای باهمی ای هردو طبیعی به نظرمی رسد. معلوم است. درحالیکه مخالفت مستبدان با روشنفکران ،سابقه دردرازنا وفراخنای تاریخ بشردارد،اما نقش مولوی های حکومتی درحمایت ازاولی ها تناقض آشکاربا دین ها به خصوص دین اسلام دارد. ازاین رو، بهتراست که تاریخ اند یشه ها را ورق بزنم. آری، نگاهی به تاریخ اند یشه ها نشان می دهد که ، رنسانس / نوزائی ونهضت اصلاح مذ هبی با ایجاد پروتستانتیسم مسیحی / اعتراض گریی مسیحی درغرب اروپا،مسیحیت را ازچنگال پاپ وشاه بیرون کرد. وارونه ای آن،سربلند نکردن رنسانس / نوزا یی واصلاح مذهبی در جهان اسلام، کمک به ادامه ای خرافات بنام دین،نظام های استبدادیی شاهی وشیخی ونظامی کرد که نماد آن ها ولایت فقیه عقل وآزادی ستیزدرایران ووهابیت آزادی وعقل وخرد ستیزدرعربستان وحکومت نظامی ای دارای 60 تا 70 هزارزندانی ای سیاسی درمصرمی باشد. همچنان،هرسه نظام شیخی، شاهی ونظامی وائتلاف مولوی ها وژنرال ها درپاکستان ، کمک به ایجاد تروریسم مذهبی - طالبانی ومسخ چهره ای اسلام درجهان کرده اند.
ازاین نگاه که ،وهابی گریی نفتی ای عربستان وائتلاف نظامی ها ومولوی های پاکستانی طالبان والقاعده را تولید وافغانستان را میدان بازیی تروریستی آن ها ساخته اند. آ خوند یسم ایران هم برای اینکه ازکاروان عقب نمانده باشد، درآتش تروریسم مذ هبی دراین کشورنفت می ریزد وبسیاری مولوی ها وملا های افغانستان هم معاش خوران آن ها می باشند. ازاین رو،به بی نتیجه تمام شدن شورای مولوی های حکومتی ودالرخوردرحکومت امریکایی افغانستان مکث ونویشته را پا یان می دهم. برای مردم به خصوص آگا هان آن ها روشن شده است که در17 سال وپا نزده روزگذ شته ،حکومت های فاسد ودرمانده ای طالب کرزی وطالب غنی که عبدالله شیک پوش وتهی مغزهم رئیس اجرائیه درحکومت دومی می باشد،مولوی ها هم درشورای مسخره بنام خود شان هم درشورای نام نهاد صلح حضورپُررنگ دارند هم دردستگاه عدلی وداد ستانی ووزارت های عدلیه وامورمذهبی سهم فزاینده دارند. سهمی که سوء استفاده ای مولوی ها وملاها ازمذ هب ها برای دالرگیری وحفظ پست ها ومقام های بالای حکومتی وعضویت درپارلمان نما یانگر آن می باشد.
جای تا سف است که ،هم سهم مولوی ها درنهاد های حکومتی زیاد است هم فساد ورشوت واختلاس وده ها بد کاریی دیگر درهمه بخش های بالا ودرمیانی آن نما یان می باشد. وقتیکه رشوت واختلاس ودزدی وده ها بد کاریی دیگردرهمه بخش های حکومت افغانستان رواج گسترده دارند وسهم مولوی ها هم درآن ها بارزمی باشد، این نتیجه بد ست میاید که ملا ها ومکلا ها،درفساد ولا وبالی گری دراین کشور دارای تاریخ سیاسی واداریی نا شاد دست یک دیگررا ازپشت بسته اند. افزون براینکه مولوی های سهیم درحکومت درفساد گسترده ای جاری درافغانستان سهم بارزی دارند،غمباراین است که با دموکراسی وحقوق بشروآزاد یی بیان ورسانه ها ودیگرارزش های وا لای انسا نی مخالفت هم می کنند. همین که درهمه انتخابات های ریاست جمهوری وپارلمانی در17 سال گذ شته تقلبات گسترده صورت گرفته ونهاد های خارجی هم به آن ها انگشت انتقاد گذاشته اند ومولوی ها سکوت کرده اند، نشان می دهد که درفکرشکم ها وجیب های خود می باشند نه دین وارزش های دینی وکاربرد آن ها درسیاست وشیوه ای حکومت داری. ازاین رو،برای کلیسای کاتولیک درجمهوریی دموکراتیک کانگوکه مدافع انتخابات شفاف می باشد ،آرزوی موفقیت های مزید وبرای اعضای شورای مولوی های افغانستان وملاهای ما موردردیگرنهاد های حکومتی به خصوص وزارت امورمذ هبی هدایت خداوندی را آرزومی کنم!

Saturday, 12 January 2019

هتلر،موسولینی وفرانکو رفتند ؛ اما نو نازی ها ونوفاشیست ها ،درغرب وشرق سربلند کر د ند

ابراهیم ورسجی
بیست ودوم ماه جدی 1397
این تحلیل را دررابطه به فلم "سکوت دیگران"،گزارشی به عنوان" سکوت دیگربس است"؛ نشرشده درسایت آسو بتاریخ 20 دی / جدی ، ارایه می کنم (1). درآغاز،شا یان ذکرمی دانم که تبصره ام درواقع بحث درباره هتلرنازی وفرانکوی فاشیست هم می باشد که عکس های آن ها درزیرعنوان" سکوت دیگربس است" آمده است.بنابرآن، تبصره را این گونه آغازکرده ام: به این عکس ها که نگاه می کنید،می بینید که مارشال فرانکو / جوجه فاشیست اسپانیا بد قت وشوق زیاد به سوی هتلر / نازیست بزرگ واستاد خود نگاه می کند. خوب شد که هتلردرجنگ جهانی دوم شکست خورد وخود کشی کرد ودرتاریخ بسیاردشنام ها را کمایی نمود! برخلاف،امریکا وانگلیس یادشمنان هتلر،بخاطرمخالف کمونیسم بودن ، به فرانکو موقع دا دند تا سال 1975 برمردم اسپانیا ستم کند وبعد ازمرگ او درسال 1977،شاه آن کشوراورا عفو وبحث درباره جنایاتش را ممنوع کرد.ازاینکه جنایت ها پنهان نمی مانند وقربانی هاخاموش نمی نشینند،هنرمندان فلم" سکوت دیگران" را باکارگردانی ای رابرت با هار والمودا کاراسدو،ساختند که مورد استقبال مردم اسپانیا قرارگرفته است.
آری،واقعا، هتلر، موسولینی وفرانکو رفتند ؛ اما نو نازی ها ونو فاشیست ها با افتخارسربلند کر د ند. ازاین رو، لازم است که درباره ای علت های سربلند کردن آن ها ابرازنظرنمایم. واقعیت این است که ، فرانکو درسال 1975 مرد ودرسال 1977 ، شاه اسپانیا اورا عفو ومردم خود وجهان را متعجب ساخت. ازبد رخ داد ها،درسال 1981، خانم تاچر ورانالد ریگان دربریتانیا وامریکا زمام دار شد ند وبنام لیبرالیسم اقتصادی دست حکومت ها را کوتاه ودست شرکت های سرمایه را بازگذاشتند تا مردمان را بدوشند. درادامه ای آن، درسال 1991، کمونیسم روسی درگذ شت وامریکا اعلام نظم نوین جهانی کرد. نظم نوین جهانی یعنی غارتگریی جهان توسط سرمایداری. طرفه اینکه ، امریکا / پدرنظم نوین جهانی اول اسلامی های افغانستان را ازطریق پاکستان ودالرهای نفتی عربستان ودالرهای باد آورده ای خود دربرابر کمونیسم روسی استعمال کرد ودوم آن ها را اسلام سیاسی نامیده القاعده وطالبان را جانشین آن ها ساخت وبنام جنگ علیه تروریسم ازافغانستان تا لیبی را میدان بازیی تروریسم اسلامی ساخت وخودش درمهارآن درماند.
افزون برآن، حکومت های مستبد شاهی وشیخی درخاورمیانه به کمک امریکا سهم فزاینده درگسترش تروریسم گرفتند تا خطرخود را کمترازخطرتروریستان درجهان جابزنند. نتیجه این شد که از خاورمیانه وافریقای سیاهِ مسلمان ومسیحی، فقیران ازجنگ وفقر وتروریسم گریخته روانه ای اروپا شد ند. دراروپاهم که گروه های نو نازی ازقبل شکل گرفته بو د ند کمر درجهت آواره ستیزی بستند. راست افراطی هم درکنارآن ها ایستاد. درامریکا هم،سیاست نولیبرالی ای حکومت ها به خصوص حکومت های حزب جمهوریخواه شرکت های سرمایداری متمرکزدروالستریت را تقویت کرد ند تا طبقه ای متوسط را تضعیف وطبقه زیرین را فقیرتربسازند که ساختند. درامریکای جنوبی هم چپی ها کمرنگ شد ند وراست افراطی دربرازیل بقدرت رسید وفقیران ازهندوراس وگواتیمالا به مکزیک روی آوردند تا وارد امریکا شوند. ترامپ هم که ازراست افراطی می باشد تلاش برای ساختن دیواردرمرزمکزیک وامریکا دارد تا مانع وارد شدن فقیران به امریکا شود. چامسکی نویسنده مترقی ای امریکایی سیاست های لیبرالی امریکا به خصوص حزب جمهوریخواه را عامل عمده ای فقر درامریکای جنوبی وسرازیر شدن فقیران به امریکا می داند. با تایید سخن چامسکی، با ید بگویم که جهانی سازیی اقتصادیی نولیبرالی کمک به گسترش فقر،تروریسم ونو نازی گری درسراسرجهان کرده است.
پانویس:
www.aasoo.org/fa/article/1785<


Thursday, 10 January 2019

سکولاریسم دموکراتیک ؛ برای نجات اسلام ازشراستبداد شاه ، شیخ ونظامی ها،باید درکشورهای مسلمان رایج شود

ابراهیم ورسجی
بیستم ماه جدی 1397
این تحلیل ؛ درپیوند به مقاله ای زیر عنوان :" بهترین مدل برای رابطه دین ودولت چیست؟" نویشته داوود فرحی ، نشرشده درسایت ملی- مذهبی ، بتاریخ 20 ماه دی/ جدی ، ارایه شده است. ازاین که درصفحه ای فسبوکم پخش شده است، لازم دانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود؛ تادوستان ازآن مستفید شوند. نویشته آخوند داوود فرحی رابطه به سکولاریسم ندارد؛ ازاین رو، به نفع این گونه آخوند ها می دانم که درباره مسایلی که فهم درست ندارند ابرازنظر نکنند. ازاین سکولاریسم را حکومت ملاهای ایران بسیارزشت معرفی کرده است،هرملای به خود حق می دهد که درباره ای آن بدون اطلاعات دقیق سخن بگوید. واقعیت این است که ، سکولاریسم فکرواندیشه ای این جهانی درباره ای جهان وپیدا کردن راه های حل مشکلات جامعه بشری درروشنای آن می باشد. مثلا،فیزیک، بیولوژی، ریاضی،منطق، فلسفه،سیاست،حقوق،جامعه شناسی ،اقتصاد ،روانشناسی و....همه علم های این جهانی وسکولارمی باشند. علم دین هم بحث درباره ای رابطه انسان با خدا وپرستش او می باشد ومطابق سوره عصرخلاصه شده درایمان وعمل صالح که مسلمان ها اکثرا آن ها را ندارند. دررابطه به جدای دین وحکومت که سکولاریسم درآن منحصر شده وملاها ازآن هراس دارند،بهتراست بگویم که حکومت پدیده ای مد نی است نه شرعی / فقهی.اینکه فقه برابر به شریعت گرفته شده است تا به اولی تقد س داده شود،مخالف قرآن می باشد.بطورنمونه،درچهارآیه ای قرآن واژه شرع آمده است که درهیچ کدام معنای قانون را نمی دهد. پیامبرص هم دراخرین برهه ای زند گی اش گفت که کتاب خدا وسنت یا گفتاروکردارخود را به مسلمان ها گذاشته ام. متاسفانه،آخوند های شیعه آن راتحریف وعترت ساختند.
جالب این است که ،خلیفه های بعد ازپیامبرص هم ازشریعت یادی نکر د ند وقرآن وسنت متکای گفتاروکردارشان بود.با وجوداینکه با کاربرد خلیفه وامام مخالف می باشم ودلیل قرآنی هم برای مخالفت خود دارم،اما موضع خلیفه هادرعدم کاربرد شرع را تایید می کنم.ازاین که معاویه وعمروابن عاص دودغلکاردرتاریخ مسلمان هابرای پنهان کردن بغاوت خود علیه خلیفه چهارم ،اصحاب را تقدیس کرده اند تا به خیانت خود بنام صحابی چپن دینی بپوشانند وقشرملاهاراهم آن دو تولید کرده اند،مصیبت مسلمان ها ازهمانجا شروع شد. ملاهای شیعه هم درادامه تحریف کاریی سلطنت معاویه دوکاربسیار زشت را روی دست گرفتند:نخست،بجای مبارزه علیه معاویه ویزید ، بداو ودشنام به سه خلیفه وعایشه پرداختند؛دوم، امام زمان درست کردند آن هم غایب. درقرآن ، آیه هرنفس مرگ را می نوشد ،جای برای امام زمان باقی نگذاشته است. بهرحال،امام زمان وغایب یک خوبی هم داشت وآن اینکه تاآمدن او حکومت آخوندی شکل گرفته نمی تواند. افسوس که امام زمانی ها شریک دستارخان حکومت جنایت کارصفوی شد ند.خوب است که شریعتی آن هارا پیرو شیعه صفوی معرفی کرده است.
درحالیکه شریعتی مذهب امام زمانی ها را شیعه صفوی معرفی کرده است،من فارسی زبان سنی مطابق آیه 25 سوره آهن،برنبود حکومت اسلامی تاکید می کنم. مثلا،درآیه نامبرده آمده است که :رسولان را با بینات فرستادیم وبا آن هاکتاب ومیزان هم فرستادیم تا مردم برقسط سرنوشت خود را رقم بزنند.درسوره دیگری ازقرآن ، مسئولیت پیامبر پندواندرزآمده وبه او گفته شده است که برمردم سیطره اعمال کرده نمی توانی. بنا برهردوآیه یاد شده وآیه امورمسلمان ها برشورومشورت حل وفصل شود،حکومت فقهی پشت معرکه می افتد. یعنی مسلمان ها حکومت خود را خود تعیین وازآموزه های اخلاقی دینی مانند عدل وشوراوقسط درآن بهره برداری می کنند.ازاین رو، می توانم اسلام را دین سکولاروحکومت مسلمان ها را حکومت سکولاربنامم.ترسناک این که ،درسال 1367 درتهران بودم که خامنه ای درخطبه های نمازجمعه گفت که دولت درچارچوب دین مسئولیت دارد که سخن سید قطب است. برخلاف، خمینی گفت که نه خیر! دولت برای بقای خود می تواند احکام دین حتاتوحید را تعطیل کند! وقتیکه رهبر جمهوری اسلامی برای بقای حکومت می تواند احکام دین را تعطیل نماید، آقای فرحی حق دارد برای ادامه تعطیل احکام دین سکولاریسم ستیزی کند! همچنان که بسیاری سکولارنماها درکشورهای مسلمان دین ستیزی کرده کمک به ظهور تند روی وتروریسم مذ هبی کرده اند. ازاین رو،تحقق سکولاریسم دموکراتیک را درکشور های مسلمان برای نجات دین دین از شر استبداد شیخ وشاه ونظامی ها مفید دانسته به آخوند فرحی پیشنهاد می کنم که اسلام واصول الحکم ازشیخ علی عبدالررازق ونزدیک به همین عنوان ،نویشته ای صاد العظم نویسنده ای سوری مطالعه نماید!

Sunday, 6 January 2019

ابن تیمیه الهام بخش وهابی ها ووهابی ها الهام بخش القاعده وطالبان

ابراهیم ورسجی
شانزدهم جدی 1397
این تحلیل ؛ دررابطه به مقاله ای زیر عنوان:" ابن تیمیه: اجتهاد یا انسداد؟" نویسنده : حسن انصاری ، پخش شده درسایت ملی - مذهبی، روزچهارشنبه 12 دی / جدی ، ارایه شده است. ازاین که درصفحه فسبوکم پخش شده است، لازم دانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود؛ تادوستان ازآن مستفید شوند. ابن تیمیه (1268-1328م) ،ازپیروان سرسخت امام حنبل (فوت 885م) می باشد.نگاهی به دوره زند گی ابن تیمیه ،نشان می دهد که دوره ای پسا خلافت عباسی وشروع حکومت مغلان دربغداد می باشد. دوره ای که عرب ها آن را شکست وذلت برای خود می دانستند ومی دانند.ازاین رو،همان دوره ذلت بار برشخصیت وذهنیت ابن تیمیه هم اثرنا گوارگذاشته بود. دررابطه به تاثیر فکرابن تیمیه دردیگربخش های جهان اسلام، درایران گرفتار شیعه ای صفوی ،معلوم است که او وفکرش هم نام ونشان ندارد هم درحوزه قم ومشهددشمن پنداشته می شود.درنویسند گان مصری ،تنها دریک نویشته ازسید قطب یادی ازابن تیمیه دیده ام.نصر حامد ابوزید (1940-2010) ، درباره ابن عربی نویشت ودرباره ابن تیمیه سخنی ازاو نه خوانده ام. بلی،ابن تیمیه درمیان پیروان ابن عبدالوهاب (1703-1792م) ،درعربستان وامارت های جنوب خلیج فارس طرفداران زیاد دارد. درشهرهای پشاور،لاهور ،کراچی وکویته ای پاکستان ،با سلفی ها بحث ها زیاد داشتم وآن ها را طرفدار وفادار ابن تیمیه یافتم. دردوره جنگ جهادی ها علیه ارتش سرخ ، طرفداران ابن تیمیه تلاش های بی حاصل درمیان مهاجران زیاد کرد ند ؛خوشبختانه ، موثرواقع نشد! درشروع حرکت طالبان که درصف های آن ها عده ای ملاهای پاکستانی- افغانی هم حضورداشتند،سلفی ها هم حضورداشتند که بعداکشته یا روانه ای پاکستان شد ند. برخی سلفی های قبلا طرفدار طالبان را درپشاور دیدم ومتوجه شدم که ازحضورکمونیست های نظامی افغان در صف های طالبان شکایت داشتند. می دانم که شکایت شان ناشی ازبی اطلاعی شان ازپروژه ی انگلیسی- امریکای- پاکستانی بنام طالبان ودراصل دشمنی با اسلام ومردم افغانستان می باشد.
بهرحال، تفکرابن تیمیه وشاگردش ابن عبدالوهاب وسلفی های عرب وپاکستانی هم کمک به تفکرطالبانی هم کمک به رونق گرفتن تفکرتکفیری درافغانستان وپاکستان کرده است. معلوم است که دربخش های ازالقاعده وطالبان تاکنون فکرابن تیمیه وابن عبدالوهاب رونق دارد. بررسی های که درزمینه کرده ام ؛ نشان می دهند که بعد ازاشغال افغانستان وعراق توسط امریکا وکمک آن به شیعه های عراقی طرفدار ولایت فقیه درقدرت گیری دربغداد، باعث شد که القاعده وبرخی افغان ها وپاکستا نی های سلفی طرفدارش توسط عربستان به عراق برده شوند.جالب این است که ،سنی ستیزیی نوری مالکی نخست وزیر امریکایی- ولایت فقهی عراق حمایت سنی ها را برای ابوبکربغدادی میسر ساخت. همچنان،حضورگرم ولایت فقیه درعراق پسا صدام حسین ؛ حمایت عربستان وامارات متحده را به حساب او واریز کرد. درچنان شرایطی، او اعلام خلافت کرد که هم به مذاق عربستان خوش نه آمد هم برای القاعده فرصت رشد ورونق درعراق نداد. طرفه اینکه ،ولایت فقیه وامریکا یا شیطان بزرگ دریک صف واحد علیه داعش رزمیده موصل دومین شهربزرگ سنی نشین عراق بعد از بغداد را تباه کرد ند! خنده داراینکه ، درسال های پسین، ولایت فقیه ایران به کمک طالبان درغرب افغانستان شتافته است. ازکمک ولایت فقیه به طالبان ودشمنی اش با داعش والنصره شاخه القاعده درعراق وسوریه وتشویق طالبان توسط عربستان وامارات به سازش با حکومت کابل که در روزها ی قبل سخن گوی وزارت خارجه ایران هم ازرابطه جمهوری اسلامی با طالبان درکابل پرده برداشت، معلوم می شود که اخباری های شیعه ووهابی های وفادار ابن تیمیه ،درجهت تقویت تروروخشونت مذ هبی چیزی کمی ازتحجر فکری ابن تیمیه ای ها -وهابی ها- سلفی های عرب - پاکستانی ندارند!

Friday, 4 January 2019

درافغانستان، استعمار زا ئی هاچیزی بنام فرهنگ باقی نگذا شته اند که گنجینه ای پنهان آن تازه کشف شود

ابراهیم ورسجی
چهاردهم ماه جدی 1397
این تحلیل کوتاه دررابطه به گزارشی زیر عنوان:" گنجینه فرهنگی افغانستان که سال ها پنهان بود" ، گزارش دهنده کاوش خموش ، نشرشده درسایت فارسی بی بی سی بتاریخ 14 جدی 1397 ایرایه شده است. ازاین که در صفحه فسبوکم پخش شده بود، لازم دانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود تا دوستان ازآن مستفید شو ند.وقتیکه این گونه گزارش ها آن هم زیرعنوان " گنجینه فرهنگی افغانستان که سال ها پنهان بود" را می خوانم ، حق دارم به ساده اند یشی فراهم کننده های مواد ناپخته وپراکنده ای آن ها خنده کنم. آن هم درافغانستانی که بیشترازدوصده می شود که استعمارزا ئی ها بهبوده مصروف مبارزه برای نا بود کردن زبان فارسی بنام تقویت زبان پشتو می باشند. زبان پشتوهم که زاد گاهش پاکستان کنونی می باشد نه خراسانِ افغانستان نامیده شده توسط هند بریتا نیا وروسیه ای تزاری. نگاهی به تاریخ ، نشان می دهد که عرب های بدوی وشمشیریی بی فرهنگ بنام فتوحات اسلامی درحالیکه خود شان قرآن را نمی فهمید ند هرچه بنام تمدن وفرهنگ فارسی بود را نابود یا منزوی کرده بو د ند. خوشبختانه، ابومسلم خراسانی عرب های بد وی را ازخراسان بیرون یا نابود کرد وابوحنیفه ای فارسی زبان تفسیر انسانی وعقلی ازاسلام ارایه کرد وسامانیان (819-1005م) فرهنگ وتمدن فارسی- خراسانی را احیا وکمک به رونق مذهب عقلی ابوحنیفه کر د ند. جالب این است که ، درفارسی احیا شده توسط سامانیان ،واژه های عربی مثل امروزدیده نمی شد.ازاین که فلسفه وتمدن وفرهنگ درخراسان درعصر سامانی رونق گرفته بود، خلیفه ای بغداد محمود غزنوی ودراصل غلامزاده را تقویت کرد تا دانمشند کشی بنام های باطنی و... نماید. ازاین رو،هم زبان فارسی گرفتاربسیاری لغات های عربی شد هم خراسان ازمغزتهی وجاده سازی برای مغلان ونابودی خلافت سیاه کاربغداد به فرماندهی هلاکوی مغل کرد.
دررابطه به گنجینه ای پنهان مانده فرهنگی درافغانستان که تازه سربلند کرده یا کشف شده است،باید بگویم که استعمار زائی ها دردونیم صده ای گذ شته تاکه توانستند فرهنگ زدای کر د ند. حتا درسال 1935 ،تدریس زبان فارسی را ممنوع کر د ند. سیاست زبان وفرهنگ ستیزی که سال ها ادامه وافغانستان را به جاهلستان تبدیل کرد. بلی،وقتیکه هم فارسی زبان ها بسیج شد ند هم زبان پشتو مایه نداشت،دردوره نخست وزیری شاه محمود ،ظاهرخان سیاست فارسی ستیزی را متوقف کرد. پیش ازآنکه ظاهرخان فارسی ستیزی را متوقف نما ید، جلال آل احمد نویسنده ای ایرانی نویشته بود که :" فارسی ستیزی حکومت افغانستان آن قدر خطرازطرف ایران را متوجه آن ساخته است که روسیه خطرسازی برای ایران کرده است"! بهرصورت،فارسی ستیزیی استعمارزائی ها بجای کمک به ترقی زبان پشتو، کمک به رشد جهل وتعصب کرد.تعصبی که نماد آن معرفی خوشحال خان ورحمان بابا ویک پشتون پاکستانی دیگربه حیث نماد فرهنگ افغانستان به یونسکو/ بخش فرهنگی سازمان ملل توسط ظاهروداود می باشد. خنده آوراست که درزاد گاه مولانا ، فارابی ،سنای و... پشتون های بی سواد پاکستانی نماینده به یونسکو معرفی شده اند! سیاست احمقانه ای که دودستاورد داشت:نخست، سال گذ شته ، مولانای بلخ را ترکیه وایران نماینده ای فرهنگ های خود به یونسکو معرفی کر دند! دوم، ازشکم فرهنگ خوشحال خانی استعمارزا ئی ها طالبان سربرآورد!

Thursday, 3 January 2019

چرا حاکمانِ کشورهای مسلمان ، ازدموکراسی وانتخابات آزاد می ترسند

دردیگر کشور ها، ژنرال ها سنگرهای دشمنان کشورشان را فتح می کنند ،اما ژنرال ها درکشورهای مسلمان ،کاخ های شاهی و ریاست جمهوری را فتح می کنند
سید ابوالاعلی مودودی
ابراهیم ورسجی
چهاردهم ماه جدی 1397
نگاهی کوتاه بتاریخ اند یشه ها ،نشان می دهد که تمدن واند یشه ای غربی ، دا رای دستاوردهای بسیاری می باشد که مهمترین آن ها: دموکراسی، انتخابات آزاد، آزادی بیان ، آزادی رسا نه ها وحقوق بشرمی باشد. برخلاف ،مسلمان ها درتاریخ مذهبی- سیاسی نا شاد خود اول فقه سلطانی واستبداد شاه وشیخ ودوم استبداد نظامی را تولید کر د ند. استبدا د های عقب گرا وترسناک که عقب ما ند گی اقتصادی ، فرهنگی، علمی، فنی وتروریسم مذ هبی را تحویل مسلمان ها داد ند. ازاین رو، حق با غزا لی بود که گفت:" فقه تنها بدرد سلطان می خورد"! قرن ها پیش ازغزالی ، ابوحنیفه رح ، بنیاد گذار فقه حنفی به شاگردان خود: ابو یوسف ومحمد شیبا نی که قاضی های خلافت سیاه کارعباسی شده بود ند ، هشدار داده بود که : " دردربار های فاسد وشراب زده شرکت نه نما یند"! بلی ، ابوحنیفه رح توسط خلیفه ای شیطان شهید وبه گفته ای احمد صبحی منصور، استاد قبلی دانشگاه ازهروروبرتافته ازآن ورفته به امریکا ودبیر سایت " اهل القرآن" ، به زبان های عربی وانگلیسی ، هردو شاگرد ناخلف ابوحنیفه رح مذهب اورا تحریف کر د ند"! اسفباراین که ، هم مستبدان شا هی ونظامی هم تروریستانِ دست پرورده شان هم برخی بنیاد گرایان به خصوص آخوند های بنیاد گرا دشمنان سوگند خورده ای دموکراسی وانتخابات آزاد می باشند.
متا سفا نه، دموکراسی های سرما یداری زده ای غربی بنام دفع خطرتروریسم مذ هبی ، ازمستبدان شاهی ونظا می ای تروریست پرورحمایت کرده ومی کنند. ازآن هم مسخره تراین که ،کشورهای باصطلاح دموکرات غربی به خصوص امریکا ،میان تروریسم مذ هبی وبنیاد گرایی مذهبی در کشور های عربی فرق نکرده جو درآخورمستبدان شا هی - نظا می ریخته ومی ریزد تا هم بنیاد گرایان همساز با دموکراسی را بکوبند هم از دموکراسی وانتخا بات آزاد گریزی نما یند. بنا برآن، بهتراست که دراین بخش ازنویشته، مرزبندی میان استبداد و دیکتاتوری ودموکراسی کرده آن را ادامه دهم! اگرچه درفضای فرهنگی- سیا سی نا پخته ای ما ، میان مستبد ودیکتاتورتمیزنمی شود. واقعیت این است که ، درنظام استبدادی قانون وجود ندارد ودرنظام دیکتاتوری قانون وجود دارد اما زیرفرمان دیکتاتور. یعنی دیکتاتور خود را با لا ترازقانون می داند. حال که مرزبندی میان حکومت های دیکتاتوری واستبدادی صورت کرفت،مرزبندی میان دیکتاتوری ودموکراسی اهمیت فزاینده پیدا می کند.
معلوم است که ، واژه های" دموکراسی" و" دیکتاتوری"ازنظرتاریخی به نهاد های سیاسی و"سرما یداری" و" سوسیالیسم" به نهاد های اقتصادی معطوف بوده ومی باشند. بزرگترین خیا نتی که بلشویک های روسی به سوسیالیسم کرده اند این بود که آن را ایدئولوژی ساخته دربرابر دین قراردا د ند وبها ئی آن را درافغانستان پرداختند ومردم آن را نیزبد بخت ساختند. بهرحال،دموکراسی نوع سیستم سیا سی می باشد که درآن فرصت مشا رکت درتصمیمات به نحو گسترده بین تمام شهروندان درکشورهای دموکرات فراهم شده ومی شود. برخلاف ،دیکتا توری نوعی سیستم سیاسی می باشد که درآن فرصت مشارکت درتصمیمات محد ود به عده ای معد ود حزبی- با ندی منحصرشده ومی شود. وارونه ای دیکتاتوری ،درحکومت استبدادی شاه یا فرمانده ارتش تصمیم می گیرد که نماد آن شا هان ورئیس جمهورنما یان نظا می درد نیای عرب می باشد. طرفه اینکه ،کمونیست های بنیاد گرا، شا هان ونظامی ها وتروریستان وبرخی بنیاد گرایان مذهبی- شیخی درفهرست مستبد ان جای می گیرند نه دیکتاتورها. جا لب این است که ، هم مستبدان هم برخی بنیاد گرا یان وهمه ای تروریستان مذ هبی ازدین ومذهب به حیث حربه علیه دموکراسی بهره برداری می کنند.
بنا برآن، بهتراست که درباره همسازیی مذهب با دموکراسی وحقه بازی های شا هان ، رئیس جمهوران تفنگ سا لار ، بنیاد گرایان شیخی وتروریستان مذ هبی ابرازنظرکنم، تا به سخن معروف " سیه روی شود؛ هرکه دراوغش باشد"! روشن است که... مذهب دشمن دموکراسی نیست. درجا معه ای دنیوی چند مذ هبی که درآن جدا یی روشن دولت وکلیسا وجود دارد، تنوع با ورها ونا با وری ها به جنبش وپو یا ئی دموکراسی می افزاید. دربسیاری کشورها، جنبش های مذ هبی تنها نیرو های هستند که نیروی خنثی کننده ای سرکوب وبیداد دولت را فراهم می آورند. بنیاد گرایی دراین شکل ، به هیچ وجه تهد یدی به شمارنمی رود. با این همه ، دردرون رستا خیزعظیم مذ هبی، درهرکشوری، متعصبا نی رشد میا بند که خود را نسبت به کنترول ذهن ورفتارفرد متعهد می بینند ودیگران نیزنا آگا ها نه ازآن ها حمایت می کنند (1). معلوم است که این گونه کنترول ذهن ها خود را موفقانه درایران، افغانستان ، پاکستان ،بنگله دیش وجامعه ای وها بی وغیر وها بی عربی نشان دا ده ومی دهد.
برخلاف ،جمعیت اخوان المسلمون درجهان عرب ، نهضت محمد یه وجمعیت علما دراند ونیزی وجماعت اسلامی وشاخه ای عارفانه ای فقه بریلوی درپاکستان وبنگله دیش دربرابردموکراسی ستیزیی حکومت های خود سرمبارزه کرده اند. درمصر، معلوم است که اخوان ازطریق انتخابات درسال 2012 به قدرت رسید وبا پرداخت دوازده میلیارد دالرتوسط عربستان وامارات متحده به ارتش مصروتوطئه گری های اسرائیل وتشویق های امریکا حکومت منتخب آن قربانی کود تا ساخته شد. قبل ازآن هم ،نظا می های الجزایر به کمک فرانسه ، استعمارگر سابق دست به کودتا زده دستاورد دموکراتیک اسلامی ها را مصادره کرده بود. دراین سویی خاورمیا نه، درحکومت آخوند یی ایران ،یک آخوند بی سواد دربالای یک نهاد مسخره بنام شورای نگهبان زیر مراقبت ملا خامنه ای نشسته افراد کا ندید برای ریاست جمهوری و پارلمان را تا یید ورد می کند. یعنی کا ند ید ها بعد ازکما ئی کردن تا یید او وارد مبارزه ای انتخاباتی می شوند. این است دموکراسی وانتخابات ازنظرحکومت آخوندی. درعربستان وهابی هم ، معلوم است که بنام اسلام ، دموکراسی وانتخابات کفر شمرده می شود. بنا برآن، ازانتخابات آزاد درآن سخنی درمیان نیست.
بهرحال، هم جالب هم مسخره این است که ،حکومت های مستبد شیخی ونظامی و نظامی های تباه کار اتراق کرده پشت سرحکومت های غیرمسئول برای عوام فریبی انتخابات های نمایشی برگزارمی کنند. انتخابات های که را بطه به جاذبه های دموکراسی دربخش های شهریی جامعه های مسلمان ومنحرف ساختن آن ها دارد. مثلا،درسال 2018 ،درماه مارس درمصر،درماه مه در مالیزی ، درماه ژوئیه درپاکستان ، درماه سیپتامبردرعراق ودرماه دیسامبر دربنگله دیش انتخابات برگزار شد. نتیجه ها نشان دا د ند که تنها درمالیزی انتخابات شفاف وحکومت عوض شد ونخست وزیر قبلی به جرم استفاده ای مالی روانه ای داد گاه شد ودر دیگرکشورهای نامبرده درانتخابات ها هم تقلب صورت گرفت هم کمترین شمارمردم درآن ها شرکت کر د ند. مثلا، درانتخابات عراق با اینکه قید وبست سیاسی درمیان نبود، 45 درصد مردم شرکت کر د ند ؛ ودرمصر،فتاح سیسی کود تا چی به کسی اجازه رقا بت با خود نداد وبا دستکاری درانتخابات مسخره دوباره خود را رئیس جمهور ساخت.
درپاکستان ،نظا می هاحزب مسلم لیگ وحزب مردم را کنارزده برای تحریک انصاف طالب عمران خان که قبلا درپارلمان پاکستان از 373 کرسی تنها 33 کرسی داشت رای های جعلی گرفتند. با وجود تقلب درانتخابات، نظا می ها برای عمران خان رای اکثریت گرفتته نتوانستند وبرایش حکومت ائتلافی لرزان ساختند. دربنگله دیش ، خانم شیخ حسینه نخست وزیر روز 30 دسامبر انتخابات تقلبی برگزار وبرای بار سوم خود را نخست وزیر اعلام کرد وائتلاف حزب های مخالف نتیجه ای انتخابات را باطل وخواستار برگزاریی انتخابات نو توسط حکومت موقت وبی طرف شد ند. درسودان،30 سال می شود که یک کود تا چی بنام عمربشیر حکومت می کند وسه هفته می شود که مردم دست با عتراض زده وخواستار استعفی او شده اند. متاسفانه ، بجای استعفی،ده ها نفررا کشته وصد ها نفررا زخمی کرده وبه ادامه ای حکومت بی نتیجه ای 30 سا له ای خود پا فشاری می کند. دریمن ، علی عبدالله صالح ، رئیس جمهور قبلا خلع شده سال گذ شته درحمله تروریستی هوثی ها یا هم ائتلافی های خود کشته شد. بشاراسد هم سوریه را بنام جنگ علیه تروریسم ویران کرده هم برسرنیزه های سربازان روسیه درکاخ دمشق مانده است. درافغانستان ، هم رئیس جمهور هم رئیس اجرائیه برسرنیزه های سربازان امریکایی درچوکی های خود مانده اند هم نتوانستند تروریسم پاکستانی را مهارکنند! دراین کشور دارای تاریخ سیا سی نا شاد، در17 سال گذ شته ، سه باردرانتخابات ریاست جمهوری وسه بار درانتخابات پارلمانی تقلب صورت گرفته است! تقلب کاری های که آبروی برای دموکراسی وانتخابات باقی نگذاشته اند!
معلوم است. وقتیکه درانتخابات ها درامریکا ، کا نا داد، و برازیل درشمال وجنوب قاره ای امریکا یا نیم کره ای غربی، فرانسه ،انگلیستان ، اسپا نیا ، دراروپا وکوریای جنوبی وهند درآسیا تقلب نمی شود ودرانتخابات های کشورهای مسلمان بی شماروآشکار تقلب صورت می گیرد،چیزی نیست جز ترس وهراس حکومت گران خود سر از دموکراسی وانتخابات آزاد. به این خاطرکه ، درانتخابات آزاد، مردم راجع به سرنوشت خود تصمیم گیرند وحکومت های مستبد را زباله می کنند. رونشن است. برای زباله نشدن است که حکومت گران خود کامه به دموکراسی وانتخابات آزاد تن دهی نمی کند وحق هم دارند که تن دهی نکنند. به این خاطرکه ،بجای فتح سنگرهای دشمنان وطن های های خود، به گفته ای روانشاد سید ابوالاعلی مودودی ، کاخ های ریاست جمهوری یا شاهی کشورهای خود را فتح کرده اند وآن ها را مال غنیمت شمرده مورد بهره کشی ای شخصی قرارمی دهند. ازاین که نمی خواهند ما نند ما ند یلا محترمانه بمیرند ومی خواهند ما نند قذا فی درسوراخ بد رفت کشته شوند! حق دارند بزور درکاخ های ریاست جمهوریی غصبی واشغالی بمانند تا سرنوشت غمبار قذا فی به سراغ شان برسد!
پا نو یس:
1-جابجای درقدرت، دا نای وثروت وخشونت درآستا نه ای قرن بیست ویکم.
نویسنده : آلوین تافلر،ترجمه ازشهیند خت خوارزمی ، ص 576