Monday 11 July 2016

اندیشه ورزی نو اندیشان مسلمان دربخش های سیاست وحقوق ؛ قابل ستایش می باشد


ابراهیم ورسجی
بخش سوم:
بیست ودوم سرطان 1395
دربخش دوم این نوشته ، یاد آورشدم که درقانون اسا سی جمهوری اسلامی ایران ، عنا صر فقهی ودموکراتیک مدرن خوب ترکیب شده بودند که اگربه آن ها عمل می شد ، نه حکومت انحصاریی روحانیون مطابق نظرآیت الله مدرس" که دین ما سیاست ماست" بزیان آینده شا ن شکل می گرفت ونه جدای میان روشنفکران مسلمان وروحانی ها صورت می گرفت. به سخن دیگر، آمیزش مشروطه ومشروعه که توسط آیت الله نا ئینی وآخوند خراسانی ونوگرایان عصرانقلاب مشروطه صورت گرفته بود، برهم نمی خورد. روشن است که پا یان یافتن آمیزش یاد شده وبالاشدن دست روحانیون درقدرت جمهوری اسلامی تاحدی زیادی دررقابت با وهابی گریی عربستان درخاورمیانه کمک کرد به برآمدن داعش وبحران جاری درمنطقه. همچنان ، دربخش دوم نوشته، تاکید شد که سه مرکز فرهنگی- اسلامی یا مسلما نی داریم: ایران، مصروهند. شاید عده ی پرسان کنند که چرا پاکستان را مرکز فرهنگی اسلام نگرفتم؟ پاسخ به پرسش یاد شده این است که ، نخبگان سیاسی پاکستان تولیدات زبان انگلیسی - امریکای را می خورند وملاهای آن تولیدات ندوت العلما، مدرسه دیوبند ودانشگاه علیگردرهند را می خورند وازخود تولید اندیشه وندارند.همین که ، مثلث سیاسی ها- نظامی ها- ملاهای پاکستانی ،تروریسم طالبانی و... را تولید کرده اند، نماد برجسته ی خنثی بودن شان درتولید اندیشه وفرهنگ اسلامی می باشد. اگر به شبیراحمد عثمانی، ابوالاعلی مودودی ودکتر فضل الرحمن بنازند، برایشان می گویم که دوشخصیت اولی تولید هند وسومی هم تولید دانشگاه آکسفورد برتانیه واستاد اسلام دردانشگاه مگیل کانادا بود. وقتیکه به پاکستان آمده مرکزتحقیقات اسلامی را درکراچی پایه گذاشت وشروع بکارکرد، مدتی نه گذشت که ملاها تکفیرش کردند ، تادرسال 1968 بدانشگاه شیکا گورفته استاد مضمون " دین وتغییرات اجتماعی" شد واثرهای گران بهائی مانند: موضوعات بنیادی درقرآن ، اسلام ومدرنیسم واسلام یا تشریح مدرن ازاسلام را در عرصه نواندیشی دینی به میراث گذاشته ، همانجا ، درسال 1988 درگذشت. ازاین رو، بهتراست که به سه مرکزفکر واندیشه اسلامی ، یعنی ایران، مصر وهند بیشتر تمرکرنمایم.
ازاینکه ، دربخش دوم ، بطورکوتاه ازمشروطه تا مشروعه ی ایرا نی را مرورکردم. دراین بخش ، به مصرمی پردازم وتولیدات اندیشه ی - فرهنگی اش ونظریه پردازیی نظریه پردا زانش را ازفروپاشی امپراتوری یا خلافت عثمانی واثرش برمصر پیگیری می کنم. روشن است که ، با حفر کانال سویز توسط فرانسه در سال 1869 که اروپا را ازطریق مد یترانه ازراه کا نال سویز- دریای سرخ- خلیج عدن به بحرهند وصل کرد، جنازه ی امپراتوری عثمانی درمصربرداشته شد بود. وقتیکه بعد ازحفر کا نا ل سویز توسط فرا نسه، انگلیس جنازه فرا نسه را ازمصر برداشت، درواقع ، مصرشده بود مستعمره ی انگیستان. اگرچه انگلیس بعدا استقلال مصررا برسمیت شناخت، اما سلطه اش برکا نا ل سویز تا جنگ ناصربرای ملی کردن کانال نامبرده درسال 1956 ادامه یافت.
چون ، دراین نوشته ، بحث من درباره اندیشه پردازیی نواند یشان دینی درعرصه های حقوق وسیاست می باشد، بحث درباره کنش ها وواکنش های قدرت های سیاسی ملی واستعماری درپیوند با اثر گذای شان بر موضوع بحث درمیان میاید نه غیرازآن. ازاین رو،ازتماس درباره شان تا حد ممکن خود دا ری می شود. بهرصورت، فروپاشی عثمانی دواثربز گ فرهنگی درمصردا شت: نخست ،هم ملک فواد ، والی مصررا وادا شت که خلافت مآ بی کند ، هم برخی اندیشه ورزان که نماد شان نهضت اخوان المسلمون / برا دران مسلمان می باشد، درفکراحیای خلاف برآمد ند؛ دوم ، اندیشه ورزانی دیگر چه مسلمان وچه مدرنیست - سکولار مخالف خلافت سخن پردازی کردند. همچنان، شیخ رشید رضا ، شاگرد محمد عبده ، مدتی نواندیشی وبعدا بخاطرعدم رضایت ازغرب زده ها وسکولارها بدام حکومت عربستان ووهابی هایش افتاد. رویداد ها وکنش ها وواکنش های که باعث می شوند تا درباره نواندیشی ودستاوردهایش درمصر زیاد بحث نمایم.
دراین راستا ، شیخ علی عبدالرازق ، شیخ نامدارازهر با نوشتن " اسلام واصول الحکم" ، سخت ترین حمله را به خلافت کرده همه خلافت های تاریخ مسلمان ها را غیر مسئول ، ستم گرومخالف دستورات قرآ نی خوانده انقلابی در اندیشه پردازیی دینی وغیر دینی مصری ها بیافرید.ازینکه ، خلیفه گری ، خلافت ویا خلافت ها همواره چتل نویس ودست پاک حکومت ها وحاکمان ستمگروعدالت گریز وشورا ستیز درتاریخ نا شاد مسلمان ها بود ند ومی باشند، هم شاه هم شیخ حکومتی درمصر بر شیخ علی عبدالررازق خشم شده او را هم ازرتبه شیخی ازهرهم ازتدریس محروم کردند. درست است که ، ساما نه ی سیاسی شاه وشیخ می تواند اندیشمندی را خلع قدرت ومقام کند، اما هرگز دانشمندی وتوان فکریی اورا سلب کرده نمی تواند؛ ووضع فرهنگی جامعه هم نمی تواند چنان فضول کاریی را پذیراشود.
ازاین رو، برخی نواندیشان سکولار- آزادی خواه ونواند یشان ملی گرای مصری بدفاع از شیخ علی عبدالرازق واندیشه اش برخاسته فشار بر شیوخ حکومتی وحکومت وارد کرد ند تا اینکه هم ازفشار بر اوکاسته شد هم مقام شیخی واستادی اش درازهر اعاده شد. درواقع ، کتاب شیخ علی عبدالررازق نخستین ضربه فکری بود بر استبداد سیاسی واستبداد رائی وفقهی سامانه ی شاهی وشیخی مصر.ازاینکه افراد نوآوردرفکر واندیشه همواره کم هستند، صدای شیخ عبدالررازق خاموش نه شد اما محصورماند.
ازسوی دیگر، فروپا شی خلافت نام نهاد عثما نی همزمان شد با تقسیم خارمیانه میان استعمار فرا نسه وانگلیس واعلامیه با لفور/ وزیرخارجه وقت انگلیستان برای ساختن کشور اسرائیل. مسئله ی که تپ وتلاش های سیاسی ها وفرهنگیان مصری وفلسطینی وعربستانی را داغ تر ساخت. مزید برآن، مصطفی کمال اتاترک با اعلام لغو خلافت درسال 1923،اعلام حکومت لائیک / دین جدا دولت جدا را به گونه ی دین ستیزا نه شروع کرد. مسئله ی که مذهب اند یشان سیاسی وسیاست زده وسیاست کاران فریب خورده عرب ودرواقع هردو را درفکر احیای خلافت عربی درجای خلافت ترکی- عثما نی انداخت. دورترازجهان عرب ، درهند برتا نیه هم ، نهضت احیای خلافت براه انداخته شد وسروصدای های زیادی درمحافل مسلمان ها خلق کرد. انگلیس که دیده بود که مسلمان ها ی سطحی اندیش برخلاف شیخ علی عبدالررازق ، بسیارکله شان در باره ساختن خلافت گرم است، چنان واژه خلافت را بازاری کرد که درنتیجه ی آن ، درافغانستان ، مردم، دلاک، نانوا، قصاب ، نجار ورا ننده موترراهم خلیفه می گویند. بهرحال ، انگلیس بازی خود ش را کرد ومسلمان هاهم بکارخود ادامه داد ند.
دراین راستا، شیخ عزالدین الحسینی ، مفتی بزرگ فلسطین واحمد حسن البناء درسال 1928 میلادی نهضت اخوان المسلمون / نهضت برا دران مسلمان را ساختند. معلوم است که ، هدف اخوان احیای امت وخلافت بود. براساس مضمون ومحتوای نوشته ، من به خلافت وامت خواهی اخوان کاری ندارم، اما نقش آن درتولید اندیشه به خصوص اندیشه های حقوقی وسیاسی چه ازنگاه اسلام وچه نقد وتازشش بر سیاست واندیشه های مدرن غربی دارای اهمیت می باشد. روشن ست که اخوان درتولید فکر واندیشه دینی کار کرد اما کارنامه اش دربخش علم های سیاست وحقوق کمرنگتراست نسبت بدیگربخش ها.
بطورنونه، تنها دربخش حقوق ، دکتر عبدالقادر عوده یکی ازرهبران اخوان "قانون کیفری در اسلام "را نوشت که ستایش برانگیز می باشد. دربخش اندیشه رزی هم ، تاحدی که به این مقاله رابطه می گیرد، نوشته محمد قطب زیرعنوان "اسلام ونابسامانی های روشنفکران" و" روشنفکران عرب وغرب " نوشته هشام شرابی ، نوشته های ارزشمند می باشند. چون اخوان یک نهضت محافظه کار- مذهبی می باشد، توقع بالاتری ازآن نباید کرد که دربخش های حقوق وسیاست مدرن نوآفرینی نماید. بله، درمقا یسه با سلفی ها وبسیاری قشر های فرهنگی مصری- عربی روشنترمی باشد. ازاین رو، بهتراست که به کارنامه های دیگر نواندیشان مصری درزمینه توجه نمایم.
درمیان آفرینش های علمی دیگرنواندیشان مصری ،" آشوب بزرگ " و" شیخین ، گفتاری پیرامون روش زندگی وحکمرانی ابوبکر وعمر" ، نوشته ها ی دکتر طه حسین ، نوشته های خوبی می باشند .افزون برطه حسین، عبدالررزاق السنهوری " قانو ن مد نی" را نوشت که همه کشورهای عربی ازآن درتدوین قانون های مد نی خود بهره برداری کرد ند. درعرصه سیاست وتاریخ سیا سی هم ، "تاریخ سیاسی اسلام" و " نظام حکومت داری مسلما ها"، نوشته های دکترحسن ابراهیم حسن ، نوشته های ارزشمندی به شمارمی آیند. درآنسوی مصر، درالجزایر، " دموکرسی دراسلام"، نوشته مالک بن نبی ودرمراکش: " اسلام ودموکرسی" نوشته فاطمه مرنیسی و" نقد عقل عربی"، نوشته محمد عابد الجابری ، کمک کننده به موضوع نوشته من می باشند.
دررابطه به اخوان ونوشته مورد نظرمن یا اندیشه ورزی نو اند یشان مسلمان دربخش های سیاست وحقوق ، براین اصل تاکید می کنم که این گروه فراگیر مسلمان که درهمه کشورهای اسلامی هواخواها نی دارد، اگراید ئوژیک نمی ماند وسیاست وحقوق را می دا نست، به گرفتن قدرت پس ازبهارعربی مصردرسال 2012نمی رفت و وقتیکه رفته بود وقدرت را نیزگرفت، بزودی بکام کود تای نظامی نمی رفت. ازاین رو، سرنگونی حکومت اخوان توسط کود تای نظامی را بیانگر ضعف بینش حقوقی وسیاسی آن می دانم. درافغانستان هم ، شاگردان راستین یا دروغین اخوان بجای حکومت کردن ویرانگری کرد ند. مسئله ی که برخاسته از بی خبری شان از علم های سیاست وحقوق وتاریخ اندیشه ای سیاسی می باشد.
بهر صورت، می خواهم نقش نواندیشان واندیشه ورزی شان دربخش های سیاست وحقوق را جمع بندی کرده نویشته را به پایان برسانم. روشن است که پیش ازاندیشه ورزی نواندیشان به اندیشه ورزی سنت گرایان پرداخته بودم که دستاورد شان درگذشته ای دور، "سیاست شرعیه " ، نوشته ی ابن تیمیه و"احکام سلطانیه " ، نوشته ی ماوردی بود.ازاثر سیاسی سیاست مدارن مسلمان هم، "سیاست نامه " ، نوشته ی خواجه نظام الملک، وزیر ملک شاه سلجوقی ، دراخیر دوره خلافت عباسی می باشد.ازاین رو ، حق دارم بگویم که درجهان پیشامدرن ، مسلمان ها نوشته های موثر سیاسی وحقوقی نداشتند وعلت این فقر یا کم دانشی هم ، استبداد دوام دار شاهان وشیخان وفقه وفتواهای برده سازان شان می باشد. دراین رابطه البته منوط به ایران ، دکتر سید جواد طباطبای کتابی بنام " زوال اندیشه سیاسی درایران " نوشته است که کمک می رساند به نگاه ونوشته من.
خوشبختانه که ، با برآمدن نواندیشی دینی ازنیمه دوم سده ی نزدهم تاکنون ، وضع تغییر کرده وکمک به بیرون شدن نوشته های خوبی درکشورهای مسلمان کرده است که نوشته طباطبای یکی ازآن ها می باشد.البته که لازم است نوشته های بیرون آمده را بخاطرعالم دین وعالم دنیا/ سکولاربودن نویسند گان شان بدودسته تقسیم کنم. دارندگان علم دنیارا سکولار گفتم که منظوراین جهانی اندیشی درباره سیاست وحقوق می باشد نه تعریف انحرافی ازسکولاریسم که سنت گرایان ، بنیاد گرایان وتروریستان مذهبی کرده اند. دراین بخش ، بهتراست که نظر ابوزید را درباره سکولاریسم بازتاب دهم تا مطلب خوبتر توضیح داده شود. ابوزید می گوید: " سکولاریسم تفسیر علمی ازد ین است." من با تمام معنا دراین تعریف هم نظر ابوزید می باشم.
درمیان عالمان دینی که درباره سیاست نوشته ها ارایه کرده اند، ازشخصیت های زیر ونوشته هایشان یاد می کنم: سید ابوالاعلی مودودی این نوشته هارا بیرون داده است : خلافت وملوکیت، دولت اسلامی ، تاریخ سلجوقی ها وتصورات بنیادی اسلام درباره نظام زندگی . درباره خلافت وملوکیت ، قبلا سخن گفته ام. درتاریخ سلجوقی ها، مودودی غیر ازغوری ها ، همه فاتحان مسلمان که هند را با صطلاح فتح کرده اند ازمحمود غزنه تا احمد شاه ابدالی را لتیره / اوباش ودزد خوانده است. دراسلام ونظام زندگی، نقد پخته ی ازدموکراسی کرده است که ازنظرمن قابل ستایش می باشد ( رک اسلام، غرب ودموکراسی، ازنویسنده). جالب این است که ، دکترحمید عنایت هم درکتاب خود" اندیشه سیاسی دراسلام معاصر " ، مودودی را فضیلت خوانده است. بعدازمودودی، ازعلمای دینی ، آیت لله خمینی وآیت لله منتظری جای می گیرند که درباره نوشته های آن ها قبلا بحث کرده ام.ازمصر، درصف علمای دینی که درباره سیاست سخن گفته است، قرضاوی می باشد که درکتاب خود"بیداری اسلامی" خوب درخشیده وازعراق هم ، باقرصدررساله مهمی درباره "جمهوری اسلامی" نوشته است.
ازهند، دکترمحمد حمید الله حیدر آبادی کتاب های زیررا بزبان انگلیسی نگاشته است:میثاق مدینه" که به فارسی ترجمه شده است. تشکیل دولت توسط پیامبر ومفهوم دولت اسلامی که هردو بزبا انگلیسی می باشد. ازهند ، علامه عبدالوحید خان کتاب"داستان عروج وزوال مسلمان ها وتاریخ افکاروسیاست اسلامی" را نوشته است. البته که این کتاب بزبان اردومی باشد. نزدیک به محتوای کتاب علامه عبدالوحید خان، دکترمحمد بهی ، رئیس سابق دانشگاه ازهر، کتاب " بیداری اسلامی واستعمارغرب را نوشته است. ازمصری های نو اندیش، نصر حامد ابوزید ، مقاله ها وسخنرانی های درباره اسلام وغرب، اسلام ودموکراسی، اسلام وسکولاریسم ، اسلام وحقوق بشرواسلام وحقوق زن دارد که بسیار به موضوع این نوشته می خواند (1) . درباره استعماروویرانگری آن درجهان اسلام، دکترمحمود صواف عراقی کتاب " نقشه های استعماردرمقابله با اسلام " را نوشته است ؛ و محمد غزالی- مصری کتاب" طمع کاران کینه ورزوممالک استعماگرجهان" را نوشته ودکترمصطفی سباعی- سوری " اسلام وسوسیالیسم" را نوشته است. سید قطب مصری هم که کتاب " اسلام وصلح جهانی" اش مشهورمی باشد.درآن سوی مصر ، یعنی در اروپا، علی عزت بگویچ ،رئیس جمهوربوسنی هرزگوین ، کتاب "اسلام بین دودید گاه شرق وغرب " را نوشته است. خوب است که این کتاب توسط سید حسین سیف زاده به فارسی ترجمه شده است.
پس ازبازتاب نوشته های سنت گرایان یا عالمان دینی، به نوشته های نواندیشان دینی آگاه به اسلام وغرب می پردازم. شایان ذکراست که هردودسته دردین علم داشتند ودارند، اما فرق شان این است که عالمان دینی غرب را درست نمی شناسند ؛ برخلاف ، نو اندیشان دینی همه تحصیل کرده غرب می باشند. درمصر، طه حسین ومحمد بهی ، هردو ازتحصیل کرده های غرب وآگاهان به اسلام بودند که ازنوشته هایشان یاد کردم. برای اینکه بحث طولانی نشود، با یاد آوری از نواندیشان هندی وایرانی نوشته را پایان می دهم. درهند ، اقبال ازآگاهان اسلام وغرب ومنتقد غرب بود وتند ترین شعرها را نثارملاها هم کرد. درباره اسلام ، اقبال کتاب "احیای فکری دینی دراسلام" را نوشت ودرآن تاکید کرد که انسان امروز به تفسیر معنوی از جهان وآزادی فردی نیاز دارد که جوهر اندیشه او می باشد.اقبال همچنان خطبات مدراس را ارایه کرد که نقش ایدئولوژی سیاسی برای تقسیم هند وایجاد پاکستان را بازی کرد. درباره نقد غرب ،اقبال شعرها وخطابه های زیادی دارد که تنها یک شعرش را تذکرمی دهم: من درون شیشه های عصر حاضردیده ام / کاند ران زهری که ازوی مارها درپیچ وتاب / انقلاب ای انقلاب ای انقلاب....فریاد زافرنگ ودل آویزیی افرنگ / فریاد زشیرینی وپریزیی افرنگ / عالم همه ویران زچنگیزی افرنگ / معمارحرم بازبه تعمیرجهان خیز! شایان یاد آوری می باشد که منظور اقبال ازافرنگ غرب می باشد نه انگلیستان.اگرچه درزبان اردو ، افرنگ وفرنگی هم انگلیسی شدن هم غربی یا غرب زده شدن را معنامی دهد.ازپاکستان ، تنها دکترمحمد رفیع الدین کتاب کوچک "پاکسازی سکولاریسم یا مبارزه باسیستم حکومت دنیوی روشنفکران "را نوشته است که به خواندن می ارزد ( رک اسلام وسکولاریسم ازنویسنده ).
درمیان نواندیشان دینی ایران، مهندس بازرگان مقام بالای دارد. او اول به سازش میان اسلام وعلوم مدرن پرداخت وکتاب های زیادی درزمینه نوشت. با پیروزی انقلاب ایران که درآن سهم بارزی داشت ونخست وزیرهم شد، خواستارجمهوری دموکراتیک اسلامی شد. خواستیکه توسط آیت الله خمینی رهبرانقلاب رد شد. درخواست جمهوری دموکراتیک اسلامی توسط بازرگان، آیت الله طالقانی هم همفکراوبود. مثلا، طالقا نی که یکی ازرهبران نهضت آزادی وهمرکاب بازرگان ، رهبرآن بود، دریکی ازخطبه های نمازجمعه درتهران درماه سنبله - شهریور1358 که من درتهران بودم وآن را شنفتم ، گفت: بد ترین نوع استبداد، استبداد مذهبی می باشد. درواقع ، هشدار آیت الله طالقا نی ازاستبداد دینی بیانگر هم نظریی او با بازرگان درساختن جمهوری دموکراتیک اسلامی بود. اگرچه بازرگان ، نوشته ها زیاد دارد، اما پیشهاد من به خوانند گان این نوشته این است که "راه طی شده" و "انقلاب ایران درسه حرکت" نوشته های بازرگان را که دومی ممکن است نوشته ی اخیری اش باشد، بخوانند تادریابند که دریافت یک نواندیش دینی واسلام شناس وغرب شناس ازاسلام وتمدن غربی چه آموختنی های برای مسلمان ها دربردارد؟
بعدازبازرگان ، درنواندیشی اسلامی - ایرانی ، شریعتی جای می گیرد. درنوشته های شریعتی ، تشیع علوی وتشیع صفوی اش درشناخت شیعه گریی کنونی ودیروز وشیعه حزب تمام واسلام شناسی وتاریخ ادیان وتاریخ تمدن وگفت وگوهای تنهایی وکویریات، بسیارخوب اندیشه شریعتی را بازتاب می دهند.اندیشه ی که آزادی، برابری وعرفان جوهرآن می باشد.همچنان ، درماواقبال، شریعتی همفکراقبال می شود. بعدازشریعتی ، ازایران ، دکترحمید عنایت جای می گیرد که کتاب هایش:" اندیشه سیاسی دراسلام معا صر، اسلام وسوسیالیسم درمصر، وشش گفتاردرباره دین وجامعه" می باشد. راستش هرسه نوشته دکترعنایت را خوانده ام وازته دل می ستایم وبرایش شاد باش وروحش شاد باد می گویم ! درمیان روحاینان هم ، دکترمطهری ودکتر سید حسین بهشتی خوب می اند یشید ند، افسوس تروریسم مذهبی جان شان بسیارزود گرفت! همچنان که ، استبداد صدام حسین ، جان باقر صدررا گرفت. ورنه ، از قشرعالمان نوگرا ونواندیش ، سه روحانی نامبرده مصدر خدمات خوبی برای اسلام ومسلمان ها در شرا یط ناگوارکنونی جهان می شدند!
وقتیکه ازوضع ناگوار اسلام ومسلمان ها درشرایط کنونی جهان سخن می گویم ، لازم است که از سه کتاب جالب دیگرهم یادی کنم :نخست ، برنارد لویس ، اسلام شناس وخاورمیانه شناس امریکای کتاب " بحران اسلام " را نوشته است. شاید برخی مسلمان ها کاربرد واژه بحران اسلام توسط لویس را نه پسند ند ، اما مشکل است که توحش طالبان، القاعده ، داعش ، بوکوحرام ،و الشباب را که ماشین کشتار وتروررا بنام اسلام داغ کرده اند وملاهای وهابی عربستان را که بازارتکفیر دیگر مسلمان ها به خصوص شیعه هارا گرم کرده اند، جدا ازبحران اسلام محاسبه کرده بتوانیم. بله ، دکتر عبدالحمید احمد ابو سلیمان بجای بحران اسلام، نوشته لویس، کتاب " بحران فکر اسلامی " را نوشته است. درزمینه ، داوری را به خواننده های نوشته خود وکتاب های لویس و احمد ابو سلیمان می سپارم تا داوری کنند که حق با کیست ؟ با لویس یا احمد ابوسلیمان. خالد بن سعید ، دانشمند بنگله دیشی ، کتاب "سلطه غرب واسلام سیاسی وچالش ها وپاسخ ها" را نوشته است. نوشته های که همه در حول اسلام ووضع ناگواروعقب ماند گی مسلمان ها درجهان معاصروظهورتندروی وتروریسم مذهبی می چرخند. وضع عقب مانده وغمباری که در نظریه پردازی های حقوقی وسیاسی نو اندیشان دینی تا حدی بازتاب داده شده است ؛ وبه مانع های دست وپاگیر که استبداد شاه وشیخ وفقه سنتی درمسیر پیشرفت اندیشه وعمل ایجاد کرده ونواندیشان مسلمان از سید احمد خان تا بازرگان ودکتر فضل الرحمن درفکر چاره جوی شده اند ، تماس گرفته شده است. خوشبختانه که ، هم فکران وشا گردان نو اند یشان راه شان را دامه می دهند.
درپسین بخش نوشته، به داعش ، طالبان ، القاعده ، بوکوحرام / دانش مدرن حرام وملاهای وهابی- سلفی پیشنهاد می کنم که تمام کتاب های که درهرسه بخش این نوشته معرفی کرده ام وبزبان های :عربی، فارسی ، اردو وانگلیسی دردسترس آن ها وهمه جویند گان حقیقت قراردارند را پیدا کرده بخوانند تا دریا بند که بجای کعبه به ترکستان روان هستند. اگربه خواندن کتاب های یاد شده علاقمندی ندارند وباید هم نداشته باشند، زیراکه نه تنها خود شان بلکه رهبران شان اکثرا بی سواد یا کم سواد هستند. معلوم است. اگرکم سواد یا مغرض نه باشند ، این گونه اسلام را به حیث یک دین ترسناک - تروریست زا ومخالف صلح وطرفدارجنگ تمثیل نمی کرد ند. برخلاف آن ها وباداران شان ، یونسکو / بخش فرهنگی سازمان ملل متحد ، اسلام را صلح جو ترین دین درجهان معرفی کرده است (2). اکنون که ، نظر بخش فرهنگی ملل متحد درباره اسلام بازتاب داده شد؛ خالی از فایده نخواهد بود اگراز حمایت یک دانشمند مارکسیست هم ازاسلام نام ببرم. طارق علی ، مارکسیست برتانوی پاکستانی تبار کتابی نوشته است زیر عنوان " برخورد بنیاد گراها،جنگ های صلیبی، جهاد ومدرنیته "، ودرآن کتاب ، چنان ازاسلام دفاع کرده است که کمترنویسنده مسلمان درغرب کرده است! همچنان ، طارق علی دریک زمینه دیگر، غرب را سرزنش کرده است که "اگر اسلام را ازاسپانیا، بزوربیرون نمی کرد، اکنون ، اسلام مدرنیزه / بروزشده بود" ! وبروزشدن اسلام هم برا برمی شد به مرگ زمینه های اجتماعی- فرهنگی- سیاسی- اقتصادی برآمدن تندروی مذهبی وتروریسم داعشی- القاعده ی – طالبانی- بوکوحرامی. تندروی وتروریسمی که باعث بروز دومسئله ی زیر شده است: نخست ، د ین بیزاری ود ین گریزی را درجامعه های مسلمان تقویت کرد ؛ دوم ، کمک به اسلام هراسان غربی کرده است تا علیه مسلمان ها درغرب ابراز نفرت ودشمنی کنند. چون تند روان وتروریستان آن دوکار یاد شده را کرده اند وشاید زیاد هم بکنند؛ به این خاطرکه ، دست های پشت سرشان ودراصل موسسان وحامی های شان دشمنان اسلام وانسانیت می باشند. مثلا، کیست که نمی داند که مد یر وگرداننده ی داعش افسران بعثی حکومت صدام حسین هستد وگرداننده ی ماشین جنگی وتروریسم طالبان ، افسران مرتد خلقی گروه تره کی - امین ، زیر فرمان ژنرال های منا فق وزرپرست پاکستانی بود ند ومی باشند. ازاینکه می دانم که گردانند گان شما تند روان وتروریستان کی هاهستند؟ پس ، اجازه دهید برایتان بگویم که صد درصد درتضاد باقرآن وارزش های انسانی کارکرده ومی کنید!
به طورنمونه ، ازدو آیه 28 و29 سوریه غاشیه برایتان می گویم که درآن، خدا مسئولیت پیامبررا بشارت دهنده وهشداردهند خوانده وبرایش گفته است که برآن ها یعنی انسان ها چه مسلمان وچه نامسلمان سلطه اعمال کرده نمی توانی. اگرشما تند روان وتروریستان به رد این آیه به حکومت پیامبر درمدینه استدلال می کنید ، هم بیعت گرفتن پیامبر ازمومنان ، هم آیه های شورا درسوره های زن وشوراهم قرارداد مدینه را بخوانید تا دریا بید که سیاست مورد نظر شما به ابوجهل ،نماد اشرافیت عرب جاهلی وپل پت استالینی - کمبودیایی نزد یک است تا محمد ص. درآیه 4 سوره ابراهیم خدا گفته است که رسول نه فرستا دیم مگراینکه بزبان قوم بیان کنند. درسوره اعراف آیه 87، اگرگروهی ایمان می آورند وگروهی نمی آورند، صبرکنید تاخدا درباره شان داوری کند! درسوره یونس آیه 47 آمده که برای هرامت رسول فرستادیم تا با قسط وعدل میان شان داوری نما ید. درسور توبه آیه 97 ، اعرابی یا قبایلی ها اشدا کافرخوانده شده اند؛ بدون شک، شما اعرا بی هستید! درسوره نحل آیه 135 امرشده است که به سوی خدا باحکمت موعظه ودعوت نمائید. برخلاف ،شما گردن می زنید! درآیه 139 سوره دوم وظیفه رسول تزکیه نفس وتعلیم کتاب باحکمت تعیین شده ست. پس ، اگرعقل ودین دارید، بدانید که دردشمنی با قرآن قرارگرفته اید. زیراکه ، هم درامر سیاست هم درامر احترام بزندگی انسان ها دردشمنی با قرآن ایستاده اید.همین که ، مطا بق قرآن مسلمان ها با ید امورشان را با شورا حل وفصل کنند وشما با تروروتوحش وکشتارمی خواهید آن هارا مطیع خود سازید؛همچنان، قتل یک انسان درقرآن برابر به قتل همه مردم گرفته شده است وجزای قتل مسلمان ماندن همیشگی قاتل دردوزخ تعیین شده است، درک کنید که یا وحشی هستید یا کافر وجانی .زیراکه، مسلمان ها براساس دستورات قرآن وسنت رسول ص نه تنها کارهای زشت شمارا نمی کنند بلکه با آن ها دشمنی هم می کنند. همین که ، درزیرسایه ترور وتفنگ وشبکه های جاسوسی زنده مانده اید، نشان می دهد که دشمن اسلام وانسانیت می باشید!
پانویس ها:
1-www.nasr-hamed-abuzayd.blogfa.com
2-www.mightyreporters.com/2016/07/07/5911/


0 comments:

Post a Comment