Sunday, 8 May 2016

چرامبارزات مذهبی افغانستان به خشونت وتروریسم انجامید؟


ابراهیم ورسجی
نزدهم ماه ثور1395
مرد بزرگ بفکرصفات خویش است ومرد پست بفکرجاه خود، اولی ازاشتباه وخطای خویش می ترسد ودومی ازبی مهری دیگران.مرد بزرگ درجستجوی حق است ومرد پست بدنبال منفعت
کنفوشیوس
سه روز قبل، پیش نویس این نوشته را با عامل های درونی وبیرونی به خشونت وتروریسم گراییدن مبارزات مذهبی افغانستان پیش کش خوانند گان کرده بودم. درآغازاین بخش ازنوشته، می خواهم به آگاهی خوانندگان برسانم که درادامه کتاب دوجلدی" جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ"، تلاش می ورزم نوشته های را ارایه نمایم که بعدها زیرعنوان" پاکستان وجهاد افغانستان" ، پخش خواهند شد. به این خاطرکه ، در"جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ "، پاکستان یک مجرابرای پول واسلحه گیری جهادی ها بود که کمترین امکانات را برای آن ها داد.اما در کتاب مورد نظرم ، یعنی" پاکستان وجهاد افغانستان "؛ به گونه ی خاص درباره ی پاکستان وگروه های جهادی وطالبانی افغانستان بحث می شود. به این خاطرکه ، پاکستان هم جهاد افغانستان را ابزارطمع کاری خود کرد هم کابل را ویران کرد هم طالبان والقاعده را ساخته کمک به رویداد یازدهم سیپتامبر 2001 وتشریف آوری امریکا کرد هم طالبا ن والقاعده را بازسازی وافغانستان را تروریزه وکمک به ایجاد وضع درد ناک کنونی کرد.
درواقع ، نقش تباه کارانه ی پاکستان درجهاد افغانستان وطالبان - القاعده سازی اش می باشد که بیشترین کمک را دربه خشونت وتروریسم انجامیدن مبارزات گروه های مذهبی افغانستان کرده است. با اینکه ، پاکستان نقش مهمی در به خشونت وتروریسم کشاندن مبارزات مذهبی افغانستان بازی کرده است، باز هم باید دقت نمود که یک عامل بیرونی بود ومی باشد ؛ وعامل های ریزودرشت درونی هم بودند ومی باشند که کمک کردند به پاکستان تا مبارزات مذهبی وطن ما را به خشونت وتروریسم دیگر گون نماید. خشونت وتروریسمی که بسیار بی رحمانه کشتار وتوحش می نماید.
باتوجه به گفته های بالا، بحث را با بررسی عامل های درونی به خشونت وتروریسم کشیدن مبارزات مذهبی افغانستان می آغازم. دربحث هم ، لازم است به گونه کوتاهی تاریخ ورق زده شود. درتاریخ ورق زدن هم ، پنج چهره نشان دادن نادرخان وبازماند گانش ودشمنی شان با پاکستان بخاطر مسئله ی واهی - خیالی- پرهزینه ی پشتونستان برخلاف خواست اکثریت مطلق پشتون های پاکستان وغیرپشتون های افغانستان، آغازگربازیی سیاسی شد که هم بخشی ازمبارزات مذهبی افغانستان را به خشونت وتروریسم مبدل کرد هم بخش قبیلگی - پشتون نشین پاکستان را پریروز به پایگاه جهادی ها علیه شوروی ؛ دیروز،علیه خود جهادی ها بنام فارسی زبان وپشتو زبان وامروز به پایگاه تروریسم درظاهر علیه امریکا با تبلیغات دروغین که نفوذ هند درافغانستان قوی شده است ؛ ودراصل علیه افغانستان مبدل وباعث جنگ علیه تروریسم وپیاده شدن سربازان امریکای- انگلیسی ودرمجموع همه کشورهای عضو ناتو به کشور بدبخت ماشد.
نگاهی کوتاه بتاریخ سده ی بیستم افغانستان نشان می دهد که نادرخانی ها دوکاربسیار خطرناک درجهت ملت نشدن افغانستان ودشمنی باپاکستان کردند: نخست، مسایل زبانی وقومی را دامن زدند؛ دوم ،با رد رسمیت مرز دیورند که خود نادرخان آن را درسال 1933 درادامه ی برسمیت شناسی شاه امان الله برسمیت شناخته بود، کشمکش باپاکستان را شروع کردند. دراین راستا، نخست، ازچهره های پنج گانه ی نادرخانی ها سخن گفته آنگاه به بررسی کوتاهی سیاست های آن هامی پردازم که هم زمینه سازی برای به خشونت وتروریسم کشیده شدن مبارزات مذهبی افغانستان کردند هم به پاکستان موقع فراهم کردند تا هم جهاد را ابزارتجارت خود هم طالبان را به حیث جاده صاف کن پیاده شدن ناتو ایجاد واستعمال نماید.
درباره ی پنج چهره ی سیاسی نمایش دادن نادرخان ونادرخانی ها ازخود شان درسیاست افغانستان، اول امضای نادرخان درقرآن وارسال آن توسط شیخ شوربازار، به امیر حبیب الله کلکانی وتن دهی اوبه قرآن ورسیدنش به دربارنادری وسپردن اوبدست قبیلگی های جنوبی وشهادت او به گونه ی بسیار جفاکارانه است که پرده ازچهره کثیف نادرخان برمی دارد؛ دوم، سرکوب وزندانی کردن روشنفکران وملا وحضرت وصوفی بازاریی نادرخان برای تکفیر امان الله خان وفروبردن افغانستان درقعر کهنه گرایی می باشد که هم سد سازی دربرابر فکرنو هم فربه شدن سنت گرای کرد. درواقع ، آنچه که اکنون طالبان می کنند چیزی نیست جز همان کارهای که نادرخان وهاشم خان برای ایجاد حکومت وحشی- تک صدای کرده بودند. البته که ، تنها زمان وباداران شان فرق کرده است. به سخن روشن تر، زمان ، زمان انفجاراطلاعاتی وفاش شدن همه چیز است ؛ وباداران نادرخان ونادری ها،هند برتانیه واتحاد شوروی؛ وبادار طالبان ، پاکستان ومنبع مالی شان ، عرب های نفت داربی خبرازاوضاع افغانستان می باشد. درچهره های پنج گانه نادری هاهم ، نفاق اندازی قومی وتوحش خودش علیه تاجیکان واستعمال هزاره هابا این فریب که مامحمد زای وشماعلیزای، علیه کلکانی اقدام وبعدا شریک قدرت می شویم. بعدا، طوریکه دیده شد، نادرخان وهاشم خان تنها ریسمان جوالی گریی هزاره ها را درازوکلفت کردند ( مطلب اخیر، سخن شهید عبدالعلی مزاری ، رهبرحزب وحدت اسلامی می باشد که به نوسنده گفته است.)، وتوحش وتفرقه اندازیی هاشم خان علیه همه به خصوص تاجیکان وتوهین هزاره ها وتوحش ظاهرشاه وداودشاه علیه صافی ها درمشرقی نمایان است. این که برخورد های اغلب نظامی- منافقانه ی آن هابود، اما درسیاست، چند چهره گی آن ها بسیار بارز نمایان می شود وآن هم برای تحکیم پایه های قدرت ناپاسخ گوی خود وبی اختیارکردن مردم.
بطورنمونه ، رفتار نادرخان همانند با رفتار هاشم خان ورفتار داوود خان دردوره نخست وزیری اش قالبی رفتار کاکاهاشم خانش ورفتار شاه محمود وظاهر شاه درظاهر مهربان ودر اصل دو گانه بازی برای ادامه سلطه ونگهداشتن افغانستان درحالت پیش مدرن بود. داود دردوره ی جمهوریی- کودتایی- مطلق العنان خود که به کمک افسران چپ گرای طرفدارمسکو به میان آمده بود ، بزرگترین گل را به آب داد وآن اینکه ، آتش خاموش شده ی پشتونستان رابرای نزاع با پاکستان داغ ترکرد ودرسیاست داخلی هم درجهت منافع شوروی که ازقوی شدن نهضت مذهبی ها درافغانستان بخاطر جمعیت بزرگ مسلمان درجنوبش ومنافع اسراتژیکش در کشورما هراس داشت، به سرکوب حرکت نوپای مذهبی وراندن برخی رهبران آن به سوی پاکستان اقدام کرد.
دراقدام به سرکوب تحریک مذهبی های افغانستان ، برداشت ظاهرشاه وداود شاه ازآن ها وچپی ها ، بسیار خنده آوربود! مثلا، درزمینه ،برداشت آن ها این بود که چپ گرایان بخاطر تفکر الحادی شان نمی توانند درجامعه ی مذهبی- سنتی افغانستان پایگاه مردمی پیداکنند. برخلاف ، مبارزان مذهبی می توانند درمیان مردم رخنه نمایند. اگرچه این برداشت تاحدی درست بود،اما درحد بی ثبات کردن حکومت وگرفتن قدرت بهوده بود. بهوده ازاین نگاه که درآن وقت ارتش افغانستان کاملا با سلاح شوروی وتا حدی با فن آوری جنگی آن تجهیز ومنصب داران جوانش اکثرا تحصیل کرده آن کشور ومتمایل به ایدئولوژی کمونیستی بودند. تمایلی که هم درکودتای 26 سرطان 1352 هم در کودتای 7 ثور1357 خود را نمایش داد. به سخن دیگر، قدرت دراردو بود وچپی هاهم رفتند به سراغ آن وازطریق کودتا با زباله کردن ظاهرشاه وداودشاه به قدرت رسیدند وپرداختند به توحش علیه مذهبی ها وآن ها را خشن تروجنگ جو ترساختند.
درواقع ،خطر بلند مدت مبارزان مذهبی برای شوروی وحکومت های شاهی- جمهوری- جمهوری باصطلاح دموکراتیک خلق که ازخلق تنها دشمنی با خلق را داشت وسرکوب مذهبی ها توسط جمهوری های نام نهاد ومخالفت مرزی شان با پاکستان ، نقطه ی آغاز خشن سازی مبارزات مذهبی افغانستان بود. شایان ذکراست که ، سرکوب جریان مذهبی توسط داود خان به اندازه سرکوب وتوحش تره کی وامین نبود. به این معناکه ، اولی نرم ترودومی ترسناک تربود. درواقع ، هردوسرکوب جمع راندن مذهبی های رزمجو به پاکستان ونزاع میان کابل واسلام آباد، درباره ی مرز دیورند ، هم کمک به خشن شدن مذهبی ها هم ابزارشدن آن ها توسط پاکستان دربرابرپشتونستان خواهی رهبران افغانستان کرد. وقتیکه حکومت های شاهی- جمهوری- جمهوری دموکراتیک خلق نما را درخشن ساختن حرکت مذهبی ها، ملامت می کنم، به این معنانیست که سازمان های مذهبی فرشته بودند وتنها خشونت دیگران آن ها را خشن وسرانجام ازشکم بخشی ازآن ها ، پاکستان، تروریسم طالبان را بیرون داد.
ازاین رو ، دراخیر این بخش ازنوشته، به صراحت می گویم که هم حاکمان افغانستان خود غرض، خود پرست ،عصبی وگذشته گرا بودند ، هم مردم افغانستان بسیارگوسفندی ازآن ها اطاعت کردند.اطاعت کورکورانه ی که سرنوشت جانکاه کنونی را برای کشور رقم زد! دراین مورد، اگر این سخن نغز برتراند راسل ، دانشمند فقید انگلیستان را بکاربرم که گفته است :" ملت گوسفندی سزاواررهبریی گرگان می باشد" ، خوب برابر میاید! بله ،درمیان مردم گوسفندی وحکومت گرهای اکثرا گرگ منش، چهار قشردیگر بنام فرهنگی ها وروشنفکران با گرایش های نوگرایانه ی چپی ، راستی، قوم گرایانه، مذهبی ، مولوی های سنتی ، پیرها وحضرات صوفی منش وسیاست زده هم بودند ومی باشند که به گونه های متفاوت درتحول قهقرای افغانستان سهم گرفتند. شایان ذکراست که ، درمرحله ی نخست ،همه قشرها تاحدی کمک به رشد نابرد باری وخشونت کردند؛ اما ازتروریسم خبری درمیان نبود. بله ، درمرحله نخست ، خشونت منهای تروریسم پیش خیمه ی تروریسم شد وباید می شد . به این خاطرکه ، این سخن نغز کنفوشیوس ، دانشمند چینی درباره ی بسیاری سیاست کاران ،مدیران ، نظامی ها وفرهنگیان مذهبی وسکولارافغانستان همخوانی پیدامی کند:" مرد بزرگ بفکرصفات خویش است ومرد پست بفکرجاه خود، اولی ازاشتباه وخطای خویش می ترسد ودومی ازبی مهری دیگران. مرد بزرگ درجستجوی حقیقت است ومرد پست بدنبال منفعت." پس، با تاکید باید گفت که درسیاست افغانستان مردان خوب کم ومردان پست ومنفعت طلب زیاد داشتیم وداریم که وضع فاجعه بارکنونی دستاورد کار کرد های سیاسی - اداری شان می باشد. ادامه دارد.



0 comments:

Post a Comment