Tuesday, 10 May 2016

چرا مبارزات مذهبی درافغانستان به خشونت وتروریسم انجامید؟


حفیظ الله امین پایه گذارحکومت وحشت وتروریسم درافغانستان
ابراهیم ورسجی
بیست ویکم ثور1395
اگرمی خواهی مستحق جهنم شوی، کافی است دررخت خوابت راحت درازبکشی ، شریک جرم می شوی واگرعوضش کنی جلاد می شوی. بوی گند اززمین تا آسمان رفته است!
ژان پل سارتر
دراین بخش که بخش دوم نوشته می باشد ، ازسیاست خشن وسرکوب گرانه ی تره کی وامین وکمک شان دربه خشونت کشاندن مبارزات مذهبی بررسی به عمل می آید. واقعیت این است که ، توحش علیه مبارزان مذهبی را حکومت با صطلاح خلقی به حدی گسترش داده بود که میانه روترین افراد مسلمان راهم تشویق می کرد که خشن ترشود وبا خشونت دربرابر حکومت خشونت گر- تروریست ایستادگی نماید. بله، درحالیکه حکومت با صطلاح خلقی خشونت علیه مبا رزان مذهبی را بیش از اندازه گسترش داده بود، کمبودی های درصف های مبارزان مذهبی بود که کمک کردند به خشن شدن بیشتر آن ها.
بطورنمونه، آگاه تران مبا رزان مذهبی - سیاسی را حکومت محمد داوود خان زندانی واعدام کرده بود. وقتیکه دوره تره کی - امین فرارسید، درنخستین گام ، زندانی های آگاه ترمبارزان مذهبی را اعدام کرد ند. به این معنا که کارآمد های مبارزان مذهبی شهید وکم دانش های آن ها درپشاور که درمیان شان استادربانی فهم وبرد باریی بیشتری داشت میدان دارمبارزه آن هم ازطریق پاکستان شد ند.کشوریکه سیاسی ها ونظا می ها یش درشعار مسلمان های خوب ودرعمل چیزی کمتری ازشیطان نداشتند و ندارند. مزید برکم دانشی ونادانی درامورد ین وسیاست وامورمنطقه وجهان حتا سیاست افغانستان، هم باند بازی هم عوام زدگی با استفاده ازظواهردینی به خصوص فقه زدگی وملاومولوی نمایی درمیان مذهبی های سیاسی - مبارزمهاجردرپشاور رونق پیداکرد.مسئله که ریشه درفقدان درک تاریخ سیاسی، اداره، اقتصاد وجامعه شناسی به خصوص علوم سیاسی داشت. درچنان شرا یطی ، توحش وخشونت حکومت خلقی نما، چاره ی دیگری جزکمربه جنگ بستن ورفتن به پاکستان وگرفتن اسلحه ورسیدن به افغانستان وکاربرد خشونت گروهی علیه خشونت حکومتی برای مبارزان مذهبی باقی نگذاشته بود. هم زمان باسرازیر شدن مبارزان مسلمان به پاکستان، بیاد دارم که درآغاز،حکومت نظامی ژنرال ضیا الحق تمایلی جز پناه دادن به آ ن ها نداشت. البته که ازخطر سلطه ایدئولوژیک کمونیسم برافغانستان وتاثیرآن براوضاع پاکستان وپشتونستان خواهی حکومت گران کابل هم غافل نبود. درحالیکه ، دررفتار ظاهریی حکومت نظامی پاکستان نسبت به کمک رسانی به مبا رزان مذهبی افغانستان ، نشا نه های دیده نمی شد که می خواهد دست به تجهیزآن ها بزند، اما در عمق جریان معلوم بود که زیرکاسه نیم کاسه است ؛ ونظامی ها دست به عمل می زنند.
بهرحال ، یک ماه وچند روزبعد از کود تای ثور 1357 ، درمیانه ماه جون 1978 یا نیمه دوم ماه جوزا، تلویزیون پاکستان درخبر های شامگاهی خود نشان داد که ژنرال ضیاالحق با همان لباس خاکی ارتشی درمیدان هوای کابل مورد پذ یرای حفیظ الله امین قرار گرفته است.ازاینکه ، فرمانده ارتش ورئیس جمهور پاکستان با قیافه گرفته نظامی خود درمیدان هوای کابل پیاده شده بود، آشکاربود که شرط های برای تره کی وامین دارد. وقتیکه ، بعدها مسا یل روشن تر شد ، ونوسنده درمقاله پشتونستان درجلد اول "جهاد وجنگ سرد قدرت های بزرگ" بسیاری سخن ها را بازتاب داده است. فرمانده ارتش پاکستان از میزبان خود خواسته بود که درباره خط دیورند ، محمد داود خان با ما تفاهم کرده بود.؛ آیا شما آماده ی عمل به همان تفاهم نامه هستید یانه؟ اینجاست که سران حکومت با صطلاح خلقی نتوانستند قناعت مهمان خود را فراهم کنند. البته که منظور رهبر پاکستان این بوده است که تفاهم با ما یعنی عدم کمک ما به مخالفان تان که همه روزه شمارشان درمهمان خا نه ها وکمپ های ما افزون می شود.
درشبانگاه همان روز سفر فرمانده ارتش پاکستان به کابل ، تلویزیون پاکستان نشان داد که او برای ملاقات با محمد رضا شاه پهلوی مستقیم ازکابل به تهران رفته است. معلوم است که ، نمایش های خبری - تلویزیونی ای سفرهای رهبران کشورها به یک د یگر غیرازآن است که در گفت وگوهای دوطرفه دراتاق های بسته سخن گفته وتصمیم می گیرند. تا حدی که بیادم مانده است، با برگشت ژنرال ضیاء الحق از تهران، آموزش جنگی مبارزان مذهبی- مهاجر شروع شد. ازآموزش رزمی مبا رزان مذهبی دریافتم که گفت وگوهای فرمانده ارتش پاکستان باتره کی وامین درکابل بی نتیجه بوده است.همچنان، گفت وگوهای رهبر پاکستان با شاه ایران است که وضع د یگری را رقم می زند. بله، درادامه ی گفت وگوهای یاد شده، درماه سیپتامبرسال 1979برابربه ماه سنبله 1358 ، ژنرال ضیا الحق در ها وانا، پایتخت کوبا درجریان گردهمای سران جنبش غیرمتعهد ها با تره کی دیداری داشت.
چون تره کی سروکله اش در مسکو بسته بود وفرمانده ارتش پاکستان بخاطر مسئله ی نقض حقوق بشر، زیرفشار جمی کارتر، رئیس جمهور حقوق بشر خواه امریکا قرارگرفته بود، این احتمال درمیان بود که طرف پاکستانی نمی خواست با زیی کلان علیه مسکو درافغانستان نماید. درعین زمان ، انقلاب اسلامی ایران پیروز وشعارهای اسلامی - رزمجویانه را داغتر کرده بود که برای طرف پاکستانی موقع نمی داد که نسبت به دوام حکومت خلقی نمای کابل روحیه خوب نشان دهد. ازسوی دیگر، همان گونه که فرمانده ارتش پاکستان به تهران زمان شاه رفته بود به تهران زمان آیت الله هم رفت؛ اما پذ یرای ازو مانند دوره شاه گرم نبود. نوسنده که درآن وقت درتهران بود؛ ازرسا نه های ایرانی دریافته بود که گویا پیام مصالحت جویانه عرب ها راکه جنگ سرد میان عراق وایران داغ شده بود، به تهران برده است. شاید سخن ها ازروا بط عرب ها وایران وپاکستان درمیان بوده باشد، اما وضع افغانستان وموضع مشترک اسلام آباد وتهران هم حتما درگفت وگوهای دوجانبه مطرح بوده است.
درهمان روزهای حضور فرمانده ارتش پاکستان درتهران یا کمی بعد ترازآن، روزی تلویزیون ایران نمایش داد که محمد حسنین هیکل، نوسنده مشهورمصری ومشاورنزد یک جمال عبدالناصر فقید همراه صادق قطب زاده ، وزیرخارجه ایران ، حضورامام خمینی رسیده است.طوریکه درتلویزیون ایران دیدم، درجریان گفت وگو،هیکل ازحضرت آیت الله پرسان کرد که اگرملی گرایان عرب با شما درتماس شوند، با آن هاچگونه رفتارخواهید کرد؟ بیادارم که جناب آیت الله فرموده بود که "ما ازملی گرایان خیری ندیده ایم"! بهرحال، سال ها بعد ازآن ، وقتیکه کتاب" اقتصاد بین المللی تروریسم" راخواندم، دیدم که درآن آمده بود که هیکل از آیت الله خواسته بود که اجازه دهد تا بایگانی بین المللی سا واک یا سازمان امنیت دوره شاه را ببیند وحضرت آیت الله هم چنان مجوزی را داده اند.
شایان توجه است که ، هیکل دربایگانی بیرونی ساواک / سازمان امنیت ایران ، این مطلب را یافته است که " بعد ازکود تای ثور 1357- آوریل 1978 درافغانستان، رئیس سازمان امنیت چین به تهران آمده واز شاه خواسته است که کمک نماید تا بدون نقش وحضور امریکا، شوروی را ازافغانستان بیرون نمائیم وشاه هم قبول می کند. برپایه گفته هیکل ، بعد از آمادگی شاه ، رئیس سازمان امنیت چین ازاو می خواهد که یک شخص مورد اعتماد خود را به پاکستان به حیث سفیر تعیین نماید تا موضوع ازآنجا پی گیری شود وشاه هم سرهنگ نصیری ، رئیس ساواک را سفیر ایران در پاکستان تعیین می کند ونوسنده هم خبررسیدن سرهنگ نصیری به ملاقات رئیس جمهور ضیا الحق وفرمانده ارتش را ازطریق رسانه های دیداری وشنیداری پاکستان دیده وشنیده بود.همزمان با آن، آموزش رزمی مبارزین یا مجاهدین افغانی- مهاجردرپاکستان راه اندازی شد. بهرحال ، نتیجه توحش وتروریسم امین وتره کی باید چنین می بود؟
دربالا، یاد آوری شد که فرمانده ارتش پاکستان درماه سنبله 1358 برابر به ماه سیپتامبر 1979 ، درهاوانا، مرکزکوبا، گفت وگوی مختصری داشت با تره کی وتره کی هم ازآنجا به مسکو وکابل برگشته بود. درکابل هم که دستگاه تروروتوحش امین بعد ازاخوانی ها، پرچمی ها را نشانه رفته بود وپرچمی ها هم برخی زیرزمینی وبرخی هم درپراگ ، مرکز جمهوری چیک وسلواکیا دراطراف کارمل گرد آمده بودند تا برای آینده خود ودفع توحش امین کاری بکنند؛ ودرمسکو هم، کاخ کرملین توحش گسترده امین را مطابق منافع خود ارزیا بی نمی کرد .مثلا، پس از خیزش ماه حوت هرات در سال 1357، تره کی وامین خواستار پیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان شده بودند وگرومیکو، بروکرات مجرب روسی برایشان گفته بود که شما با اخوانی ها دشمنی کردید وکشتارشان کردید که دشمن تان بودند، با پرچمی ها هم رحم نکردید! خلاصه اینکه ، توصیه گرومیکو برای امین وتره کی نرمش وسازش بوده وتاکیدهم داشته است که پیاده شدن سربازان شوروی به افغانستان وضع بدی را رقم خواهد زد.
جالب این است که ، هم بزرگان پرچم در پراگ جمع شدند هم تره کی ازهاوانا به مسکو رسیده وسخن های نوی از بادار شنیده است.درهمان زمان یا کمی پیشترازآن، یک افسر ک گ ب به پراگ برای دیدن کارمل رفته وکارمل برایش گفته است که برای من دیگر صبروحوصله باقی نمانده ودرفکرخیزبرداشتن به آن سوی دیوار، یعنی اروپای غربی شده ام. افسر ک گ ب که ماموریت داشته است ، پیام را به مسکو رسانده وازبالاترین مقام به کارمل اطمنان داده شده است که فراموش نه شده ی وبزودی کاری صورت می گیرد وکاری هم که باید صورت بگیرد این بوده است که تره کی درجایش بماند وببرک کارمل نخست وزیرشود وامین سفیرافغانستان درمسکو شود.امین که جریان را دنبال می کرده است؛ پس ازبازگشت تره کی ازمسکو،اورا اعدام وخودش همه کاره دستگاه ترور وتوحش می شود. درآن مرحله ، مسئله ترسناک این است که امین نام بیشتر ازدوازده هزارنفررا که خودش کشته بود دردیوار وزارت داخله نصب وتره کی را قاتل آن ها معرفی کرد.درست است که تره کی وحشی بود، اما توحش اوبه اندازه ی توحش امین نبود. درواقع، افشاگریی امین ازکشتارخودش وبا رکردن آن به تره کی، هم عزم جهادی ها را جزم کرد هم نشان داد که چه بی رحمانه این تعداد انسان های بی گناه شهید کرده شده اند؟ اگرچه کشتارامین بیشتر ازآن دوازده هزارنفربود،اما نفس افشا ومتهم کردن تره کی نشان داد که ترور وتوحش چه بی شرمانه درافغانستان ادامه دارد؟
درادامه توحش یاد شده وبعد از نابود کردن تره کی است که امین درفکر سازش با پاکستان می شود ودرمیان دوسازمان مهم جهادی: جمعیت اسلامی وحزب اسلامی ، درتماس باحکمتیارمی شود.حکمتیارکه مسئله را با شورای اجرائیه اش درمیان می گذارد، مورد تایید واقع نمی شود وعدم تایید هم بیشترمایه می گیرد ازشهادت اعضای پیشگام نهضت اسلامی توسط امین که نام آن ها وهزاران شهید دیگرشان درفهرست همان دوازده هزارنفرشهید دیده می شد ند. بهرحال ، برای من تایید ورد تماس امین باحکمتیارمهم نیست بلکه مهم این است که چگونه یک وحشی- تروریست درفکر سازش بایک مسلمان تند رو از قبیله خروتی خودش می شود آن هم با دوایدئولوژی متضاد؟ درسوی بیرونی داستان غم انگیز توحش امین،آقاشاهی وزیرخارجه پاکستان منظم به واشنگتن گزارش می داد که که امین بسیار مایل به سفربه پاکستان است ومی خواهد که درباره خط دیورند هم سازش نماید. طرف امریکا هم که ماجرای قتل سفیرخود درکابل را بیاد دارد وهمچنان درفکر تبدیل کردن افغانستان به ویتنام شوروی بود، زیاد به گزارش های وزیرخارجه پاکستان ارزش نمی دهد. به این معناکه ، امین درسمتی روان است که کمک به ویتنام ساختن افغانستان برای شوروی مطابق خواست امریکا می کند.ادامه دارد



0 comments:

Post a Comment