ابراهیم ورسجی
سوم جوزای 1395
حقوق بشر، تحقق حقوق شهروندی انسان ها می باشد که درقانون های اساسی ومدنی بسیاری کشورها ازجمله افغانستان تایید شده وبه گونه های زیردرجامعه نماد پیدا می کند:حق مشارکت ، حق ساختن حزب ها وانجمن ها، حق شفافیت وداد خواهی، حق شخصیت واعتبارملی، تاکید برحق آزادی، حق بیان اندیشه ومطبوعات آزاد، حق آموزش بزبان مادری وردهرگونه تبعیض جنسی وزبانی ونژادی، حق آموزش صلح، حق بشریا انسان بودن، حق حمایت به هنگام آسیب دیدن ، حق مهاجرت وآوارگی یاحق مهاجران وآوارگان، حق دیگراندیشی، حق طرد وانتخاب، یا حق ساختن وبرطرف کردن حکومت، حق صلح وآشتی خواهی، حق اعتراض واحتجاج علیه سیاست های نادرست حکومت، حق داشتن زندگی خوب.روشن است که حقوق یاد شده درقانون های اساسی ومدنی افغانستان به گونه های روشن ومبهم بیان شده است، اما مانع های هم دارند.مثلا،52 ماده ی قانون اساسی افغانستان بعد ازتصویب درلویه جرگه تحریف شد که نمایان گرفرهنگ عصبانی وقانون ستیزیی قشری خاص انحصارطلب - عقب گرا درکشورما می باشد. ازآنجا که ، اینجا نب کتابی زیرعنوان : "اسلام ، غرب وحقوق بشر" نوشته وبه بازارفکرواندیشه پیش کش کرده ام. با درنظرداشت واکنش های که دریافته ام وکارهای نما یشی- فریب کارا نه ی که بنام حقوق بشر، دموکراسی، جامعه ی مد نی ، حکومت قانون وحکومت داریی خوب درافغانستان صورت گرفته است ، بهترمی دانم بررسی وابرازنظرنما یم که چگونه زیرنام های دلپذ یر یاد شده دغلکاری وارزش زدا یی شده است ومی شود؟ دراین راستا ، خوانند گان نوشته های اینجانب در وبلاک های "اندیشه" ،"انسان گرای" وصفحه رخنا مه / فسبکم ، می دانند که مقاله های زیر عنوان های " چرا مبارزات مذهبی درافغانستان به خشونت وتروریسم انجامید؟" و" چرا ارزش های مانند: دموکراسی ، حقوق بشر، جامعه ی مد نی وحکومت قا نون درافغانستان بی ارزش ساخته شد ند؟" را با پیش نویس های مربوطه پیش کش خوانند گان وعلا قمندان کرده ام.
طوریکه خوانند گان نوشته های یاد شده درجریان هستند ، درادامه پیش نویس ها ، ازبی ارزش شدن دموکراسی وعامل های آن درافغانستان سخن گفته ام ودرادامه ی آن است که ازبی ارزش ساخته شدن حقوق بشر سخن می گویم. معلوم است که ، درافغانستان یا فت می شوند کسا نیکه برای مخالفت با دموکراسی وحقوق بشر به با ورخود استدلال دینی می کنند. استدلالی که به سود استبداد وزیان اسلام ومسلمان ها تمام شده ومی شود. اینجانب ازاین رو زیرعنوان سکولاریسم کتاب نوشتم که دوکارزیررا درحد توان خود بکنم: نخست ، درباره ی ترجمه ها وتفسیرهای نا درستی که درجامعه مسلمان ازسکولاریسم / علمی - این جهانی اند یشی صورت گرفته است، روشنی اندازم ؛ دوم ، نقشی هرچند کمی در رها کردن دین از چنگال استبداد شاهی- شیخی بازی نمایم. روشن است. تا زمانیکه استبداد توسط دموکراسی واسلام نمایی حکومتی وبنیاد گرایی جزم اندیش - خشونت گرا توسط سکولاریسم ، معرفی وروسیاه نه شوند، مسلمان ها درقرون میانه مانده بینش نوگرا وآینده نگرپیدا نمی کنند تا به سوی جهان مدرن گام بردارند.
ازاین لحاظ است که ، به اهمیت وارزش تحقق دموکراسی وحقوق بشر درجامعه ی مسلمان پا فشاری می کنم. ازجامعه مسلمان نه جامعه اسلامی ، به این خاطر نام می برم که اسلام با حقوق بشر ودموکراسی دشمنی ندارد ، بلکه این مسلمان های حاکم وبنیاد گرایان وتروریستان دست پرورده شان می باشند که پشت سر اسلام به خصوص فقه پنهان شده هم به درا زای عمرحکومت های غیرمسئول کمک می کنندهم به دشمنی با دموکراسی وحقوق بشر ادامه می دهند. تجربه نشان داده است که دربسیاری کشور های رو به رشد به خصوص کشورهای امریکای لاتین، نهادهای غیر دولتی یا اِن جی اوها، جامعه ی مدنی، مذهبی های روحا نی وغیر روحانی نواندیشِ متعهد به الهیات رهای بخش ومارکسیست های انسان شده دست بدست هم داده تاحدی کمک به رعایت حقوق بشر وتحقق دموکراسی کرده اند.
با توجه به دشمنی ای حکومت ها ، ملاهای سنتی ، بنیاد گرایان با حقوق بشرو بی عرضگی حزب های سیاسی ، نهاد کارانی تاجرمنش غیر دولتی وتجارت پیشگی کنشگران با صطلاح جامعه ی مد نی وبهودگی کمیسیون حکومتی ای درظاهر مستقل حقوق بشر، درراستای تعمیم فرهنگ وذهنیت حقوق بشری درجامعه ی افغانستان،عده ی دوستان ازدرون وبیرون وبیرون کشور ازبنده خواسته اند که هم الهیات رهای بخش امریکای لاتین را به هم وطنانم معرفی کنم هم دلیل های پا یه نگرفتن دموکراسی ، حقوق بشر وجامعه ی مد نی را با وجود هزینه ی مقدار کلان کمک های دالریی امریکا، بازتاب دهم. ازاین رو، بحث های من درباره ی بی ارزش شدن دموکراسی وحقوق بشر درافغانستان درادامه ی خواست دوستان صورت می گیرد. ورنه این گونه بحث ها را به زمان دیگری محول کرده بودم.
بهرحال ، خواست دوستان هم موضوع روز افغانستان است هم نیازمبرم بخش فرهنگی - با سواد - ترقی خواه جامعه ، تا روشن شود که مانع های فرهنگی- مذهبی - سیاسی - غرض ورزی باعث بی ارزش شدن حقوق بشر شده است یا تجارت حقوق بشرکاران بی عرضه - نادان؟! اگرحقوق بشررا یک فرهنگ بگیرم که بدون شک فرهنگ می باشد ، دراین صورت، با ید به کارهای فرهنگی برای بسترسا زی برای آن تمرکزکنم. اگرحقوق بشررا یک امرسیاسی - حقوقی بگیرم، بازهم درست کاریی سیاست کا ران وکمیسیون دست ساخت مربوطه شان به گونه ی که ساخته اند، قابل بررسی می باشد. بهرصورت ، دموکراسی وحقوق بشررا به حیث فرهنگ گرفته اما اینجا درباره جنبه یازیرساخت فرهنگی شان بحث نمی کنم. یعنی درجای ومورد دیگری به بحث درباره ی آن هاخواهم پرداخت. اینجا است که سیاست بازی وتجارت مالی بالای حقوق بشر درافغانستان در 15 سال وپنج ماه گذشته اهمیت فزاینده پیدا می کند.
شا یان ذکر می باشد که ، دست اندرکاران بومی وغیربومی سیاست 15 نیم سال گذشته ی افغانستان ؛ برای کنارزدن تندروی مذهبی وتروریسم طالبانی که خود شان درفربه شدن آن ها نقش های کم یا زیادی داشتند ودارند، با دموکراسی وحقوق بشردرافغانستان بازیی دوگانه کرده اند. به سخن واضح تر،هم بازیی سیاسی هم تجارت اقتصادی کرده اند. بهر رو، تجارتی بالای حقوق بشر شد که باید نمی شد. اکنون که ، چنان تجارت سیاسی - اقتصادی بالای حقوق بشردرافغانستان صورت گرفته است، برمن ودیگر آگاهان افغانستان است که بدفاع از ارزش حقوق بشر دربرابر بی ارزش سازان وتجارت کاران آن کوشش ومبارزه کنیم. بخشی ازاین کوشش ومبارزه باید برمنحل کردن کمیسیون مسخره ی حقوق بشرمتمرکزشود. درمسئله سیاست بازی باحقوق بشر، معلو بود که گره زدن سرنوشت حقوق بشر درافغانستان با مهارکردن تروریسم وتند روی مذهبی کار خوبی نبود. یعنی یک بازی بود تا یک کوشش درست - هدفمندانه.
با وجود آن ،همین که ، تروریسم برگشت، تند روی مذهبی فربه ترشد، جنگ علیه تروریسم ورشکست شد وازکله تا پای افغانستان را بحران ، فساد ، رشوت وفقر فرا گرفت؛ درواقع، نشان داد که حقوق بشرِ ابزاری- تجارتی- سیاست زده ، کاری کرده نتوا نسته است. ازاین رو است که ، ایجاب می کند به مانع های درونی وبیرونی تحقق حقوق به گونه ی زیرتمرکزنمایم. ازاینکه ، بیرونی ها به خصوص امریکا ، کا نا دا وچند کشوردیگر سرمایه ی هنگفتی را برای تحقق حقوق بشر درافغانستان پرداخته اند، درذات خود، این اصل را برجسته می نماید که عامل بیرونی در بی ارزش ساختن حقوق بشر درافغانستان عمدا تلاشی نکرده است.ازاین رو، بهترمی دانم که به عامل های درونی ارزش زدایی ازحقوق بشرتمرکزنمایم. درعامل های درونی هم ، این ها ازهمه برجسته ترخود نما یی می کنند:
نخست ، نگاه ابزاری حکومت کرزی وحکومت کنونی وکمیسیون حکومتی ای حقوق بشرشان نسبت به حقوق بشر ، کاردرست درجهت تحقق وگسترش آن درجامعه ی سنتی- جنگ - تروریسم زده ی افغانستان نه بود ونه می باشد؛
دوم، نادانی وناتوانی رئیس واعضای کمیسیون حقوق بشردرجهت رساندن ارزش وفایده حقوق بشربدرون جامعه وبسترسازیی فرهنگی برای آن؛
سوم، تقویت تفنگ سالاری درساختار دولت زاده کنفرانس بن درماه دیسامبر 2001 که تاکنون خود راحفظ وحقوق بشررا همسازبا طالبان یا کمترازآن ها لگد مال کرده ومی کند؛
چهارم، شکست دولت سازی درنتیجه تلاش های تخریبی دسته های نالایق واستفاده جوی رسیده به قدرت توسط کنفرانس نامبرده وتروریسم طالبان درراستای منافع پاکستان؛
پنجم ، ایجاد شورای مولوی های سنتی- ایلی توسط کرزی ودست های پشت سرش به این دلیل که کمک درمهار تفکر جاهلانه - تاریخ زده - تروریستی- طالبانی کند. درحالیکه ، معلوم است ؛ براساس این ضرب المثل نغرفارسی که " تبردسته ی خود را نمی بُرد" ، بسیاری اعضای شورای یاد شده دسته وطالبان تبربودند ومی باشند.ازاین رو، ملاهای جمع شده درشورای مولوی ها نه تنها کمکی در مهارتروریسم نکردند ونمی کنند بلکه درکنار تفکر تاریک برخی سیاست کاران تاریخ زده، تیشه برریشه ی حقوق بشرهم می زنند که زدند؛
ششم ، حکومت درمانده کرزی مانند ایجاد شورای مولوی ها، شورای متشکل ازهمین قماش افراد بنام شورای عالی صلح هم ساخت که مانند شورای مولوی ها نه تنها کمکی درتامین صلح کرده نتوانست بلکه باجذب طالب اند یشان ، کمک به گسترش تروریسم ، زهرپا شی علیه حقوق بشرو زیان های کمرشکن مالی را به دولت لرزان کابل نیز تحمیل کرد.ادامه دارد
0 comments:
Post a Comment