ابراهیم ورسجی
نهم جوزای 1395
همه می دانند که امریکا بتاریخ 21 ماه مه برابر به اول جوزا، توسط پهباد یا هواپیمای بدون سرنشین، ملااخترمحمد منصور، رهبر گروه طالبان را که بنام ولی محمد با گذرنامه پاکستانی ازایران وارد خاک پاکستان شده بود، درشهرک نوشکی به قتل رساند. قتل تکان دهنده بعد ازقتل بن لادن بتاریخ دوم ماه مه 2011 که باعث بحث ها ومنا قشه های تحلیل گران سیاسی وروزنامه نگاران درجهان ، منطقه وافغانستان شده است. بهررو، برای نوسنده آن قدرکه زمان وجای قتل ملامنصورو روا دید ایرانی اش مهم است خود قتل مهم نیست. به این خاطرکه، ولی محمد یا ملامنصور درزمانی روانه ی دیارعدم کرده شد که ازایران وارد خاک پاکستان شده بود ؛ ومقام های پاکستانی هم با رها ابرازکرده بود ند که رهبر طالبان نه درخاک پاکستان ، بلکه درداخل افغانستان می باشد.
ازاین رو،هم زمان ورود ملامنصور با پاسپورت پاکستانی هم روا دید ایرانی او وهم قتلش درحال تشریف آوری ازایران به خاک پاکستان، دارای اهمیت فزاینده می باشد. جالب این است که، بود ند کسانی وسخن گویان کشورهای که قتل ملامنصوررا مزاحمت به فرا یند گفت وگوهای نا موجود صلح خواند ند. برخلاف، بود ند کسانی ازجمله سخن گوی حکومت افغانستان که علت قتل اورا موضع سرسختش درپیوند به گفت وگوهای صلح وانمود کرد. مسئله ی که برای نوسنده زیاد دارای اهمیت نمی باشد.
بهرحال ، قتل ملامنصور درحال بازگشت ازایران آن هم با گذرنامه ی پاکستانی ، نشان داد که بازی با سرنوشت طالبان ومبارزه با تروریسم وکمک به تروریستان درافغانستان وارد مرحله ی حسا س وسرنوشت سازی شده است. به این معنا که ، بازی گران منطقه ی وجهانی بالای موقعیت استرا تژیک افغانستان نمی خواهند کم بیا یند. مثلا، چند ما پیش ازقتل ملامنصور، درافغانستان، دیگ وآش داعش داغ کرده شد ودرضمن آن این سخن ها وتحلیل ها بالا کرده شد که ایران وروسیه، تلاش دارند ازطالبان دربرابر داعش حمایت کنند. همچنان، این گونه گزارش ها وتحلیل هاهم بیرون داده شد که ایران پا درمیانی کرده است میان طالبان وروسیه وگفت وگوی هم میان هرسه طرف دردوشنبه صورت گرفته است.گفت وگوی که طرف روسی به رد آن پرداخت.
بهررو، مطا بق این ضرب المثل مشهورفارسی که :"سیاست پدرومادرندارد"، احتمال عملی شدن همه گونه تحلیل ها وتوطئه ها درافغانستانِ فاقد دولت کارآمد ، تروریسم روبه گسترش وعرصه بازیی قدرت های منطقه ی وفرا منطقه ی وجود دارد. مسئله ی چند پهلوی که دقت وبررسی بیشتری را می طلبد. دراین راستا ، نگاهی به سیاست افغانی امریکا وقدرت های منطقه ی روشن می سازد که دومسئله عامل مهم وضع نا بسامان کنونی افغانستان می باشد:نخست، برخورد منافع امریکا وقدرت های منطقه ی به خصوص پاکستان با یک دیگر؛ دوم ، ناکارآمد بودن حکومت افغانستان به خصوص دردوره ی سیزده ونیم ساله ی کرزی با وجود کمک های مالی ونظامی امریکا ومتحدان غربی اش به شمول هند.دوره سیاهی که میراث زشتی رابرای مردم افغانستان وحکومت کنونی به ارث گذاشته است.
ازاین رو، نوشته را با بررسی برخورد منافع امریکا وقدرت های منطقه ی به خصوص پاکستان درافغانستان وابزار بودن طالبان دردست نظامی های پاکستانی ادامه می دهم. معلوم است که ، حکومت پاکستان نزد یک ترین متحد امریکا درمنطقه می باشد ؛ همچنان که ، حکومت افغانستان متحد آن کشورمی باشد. اینجاست که ، ناتوانی یا تناقض درونی سیاست های افغانی- پاکستانی امریکا درهمسو ساختن دو دوست نزدیکش خود نمای می کند. واقعیت این است که ، سیاست افغانی امریکا بخاطردومسئله زیرگرفتارنا بساما نی یا ورشکست شده است: نخست ، عدم مهارسیاست تروریست پروریی پاکستان وصادرکردن کالای تروریستی اش به افغانستان ؛ دوم، بالاکشیدن افراد ناتوان وفاقد رابطه با مردم افغانستان به قدرت دراین کشورفروپاشیده. افرادی بی عرضه ی که دردوره حکومت سیزده ونیم ساله کرزی بجای دولت سازی غارت گری وجاده سازی برای بازگشت طالبان والقاعده ومختل شدن سیاست افغانی امریکا کردند.
با درنظرداشت هردوعامل یاد شده ، برماست که ارزیابی کنیم که درمثلث "سیاست افغانی امریکا،افغانستان وپاکستان " یا مناسبات سیاست های باهمی امریکا، پاکستان و افغانستان، کدام یک بیشتردرایجاد وضع نا بسامان کنونی کشور ما مسئولیت بدوش دارد؟ روشن است که ، تا کید بر نفوذ امریکا به حیث ابرقدرت بی رقیب درجهان، این مسئله را برجسته می کند که سیاست افغانی- پاکستانی آن کشوربیشتر مسئول وضع کنونی افغانستان باید شمرده شود. مثلا، درآغازجنگ علیه تروریسم ، جرج بوش ، رئیس جمهوروقت امریکا برای مشرف، فرماندارنظامی پاکستان گفته بود که : یا ازحمایت طالبان والقاعده دست برمی دارد ویا کشورش با بمبارد به عصر سنگ رانده می شود." ازاین رو، مشرف کمک کرد در براندا زی حکومت تروریستی ای طالبان .حکومتی که برای القاعده پناه داده بود؛ واین گروه هم ازافغانستان رویداد یازده سیپتامبر 2001 را براه انداخته بود.
باتوجه به اخطاریه سخت جورج بوش واطاعت مشرف ازاو، برخی تحلیل گران افغانستان باوردارند که پاکستان با موافقه ی امریکا ، طالبان والقاعده را بازسازی کرده است تاهم کمک های مالی- تسلیحاتی بگیرد هم با خلق تروروبحران کمک به ادامه حضورامریکا وناتو درافغانستان کند که کرده است. بهررو،چون درسیاست کشورهای جهان سوم ، تئوری توطئه نقش مهم دارد؛ نوسنده بازسازی طالبان والقاعده توسط پاکستان را هم سازگاربا تئوری توطئه هم نما یان کردن برخورد منافعش با منافع امریکا ارزیابی می کند. البته که مهرتایید گذاشتن برتئوری توطئه برمی گردد به فرهنگ سیاسی بیمارافغانستان ؛ ومخالفت پاکستان با سیاست افغانی امریکا برمی گردد به ناسازگاریی منافع وجهان بینی های دینی وسیاسی هردوکشور.
دراین راستا، با ورمن این است که طرف پاکستانی هنرمندی وطرف افغانی بی هنری دردیپلماسی منطقه ی وجهانی نشان داده است. مثلا، پاکستان ازامکانات کم استفاده زیاد وافغانستان ازامکانات زیاد استفاده کم کرده است یا هرگزاستفاده کرده نتوانسته است. به طورنمونه، ازحضورناتو وکمک های مالی امریکا ،سیاست کاران کرزیی افغانستان جیب های خود را پرونظامی های پاکستان هم جیب های خود را پرهم طالبان والقاعده را بازسازی وبه جان افغان ها وامریکای ها انداخته اند! همچنان ، درعرصه دیپلماسی، پاکستان درآغازطوری عمل کرد که خطر القاعده را برای امریکا درافغانستان برجسته وخطرطالبان را ناچیزمعرفی کرد. مزید برآن، کرزی وتیمش به حیث جاسوسان سه گانه امریکا، انگلیستان وپاکستان ، درزمینه همکارآن کشورشد ند.
درحالیکه ، طالبان والقاعده یک پد یده واحد ودارای فکر وبرنامه مشترک درافغانستان ومنطقه بود ند ومی باشند ، اما عرصه های کاری شان گاه یکی وگاه جدا می شود. مثلا، بعد ازبراندازی حکومت صدام حسین درسال 2003 توسط جرج بوش و به قدرت رساندن شیعه های طرفدارایران دربغداد، شماری زیادی افراد القاعده به عراق رفتند، ولی رهبران شان درپاکستان ماندند آن هم به گونه ی که هم بن لادن هم ایمان ظواهری ،رهبرکنونی القاعده به ملاعمروملا منصوربه حیث امیرمومنان بیعت کردند. درواقع ، بیعت رهبران القاعده به ملاعمر وملامنصور واکنون ممکن است که به ملاهیبت الله هم چنان کنند، نشان می دهد که ایدئولوژی هردوگروه یکی ودست کاری شده توسط ائتلاف ملاها ونظامی های پاکستانی ووهابی های عربستانی می باشد.
بنابراین، تمیزگذاریی امریکا میان طالبان والقاعده زاده گوش دادن به وعده ها واطلاعات غلط پاکستان بود.ازسوی دیگر،اعلام مرگ ملاعمربتاریخ 29 جولای 2015 آن هم 26ماه بعد ازدفن شدن او، نشان داد که تاچه اندازه اطلاعات ارایه شده توسط پاکستان برای امریکا نادرست بوده است. مزید برارایه اطلاعات غلط برای امریکا، پا کستان تروریست پروری خود علیه امریکا درافغانستان را علیه منافع هند درکابل نمایش داده ومی دهد. همه به شمول امریکا می دانند که هند درافغانستان حضورنظا می ندارد وپاکستان توسط طالبان سربازان امریکای را کشت ومی کشد نه سربا زان نا موجود هند درافغانستان را. جالب این است که ، پاکستان هم علیه امریکا درافغانستان جنگیده ومی جنگد هم ازاین کشورکمک های بزرگ مالی- نظامی دریا فت کرده ومی کند.سیاستی دوگانه ی که تازه مورد شک وتردید درواشنگتن قرارگرفته است.
ازهمه خنده آوراینکه، پاکستان هم به امریکا تاکنون اطلاعات غلط داده است هم خود را حا می گفت وگوهای صلح میان طالبان وحکومت قبلی وحکومت کنونی افغانستان وانمود کرده است.جالب این است که ، امریکا درگفت وگوهای چهارجانبه صلح متشکل از: خودش، چین، پاکستان وافغانستان درکابل واسلام آباد ، چند بار بی نتیجه شرکت هم کرده است. معلوم است.هرباری که گفت وگو صورت گرفته ونتیجه نداده است، طرف پاکستانی طرف افغانستان را متهم کرده است که برای طالبان امتیازنمی دهد.درسال گذشته که مذاکرات دراسلام آباد ناکام شد، پاکستان افشای مرگ ملاعمرتوسط افغانستان را عامل آن اعلام کرد. درحالیکه ، باید می شرمید که مرگ ملاعمررا 26 ماه پنهان نگهداشته بود.
بعدازمرگ ملاعمر ، وقتیکه ملامنصور امیر طالبان اعلام شد، پاکستان عدم امتیازدهی کابل را سبب کندی روند مذاکرات صلح اعلام کرد.درحالیکه هم طرف افغانی هم طرف امریکایی بر ادامه مذاکرت تاکید داشتند؛ وملامنصور با راه اتدازیی عملیات ملاعمری پافشاری کرد. مزید بر راه اندازیی علیات ملاعمری،هم طالبان هم نظامی های پاکستانی درپکن سرو کله نشان داند. مسئله که نشان داد که بجای صدا قت درگفت وگوها، طرف پاکستانی دنبال حمایت چین حتا مسکوبرای سیاست های نا درست خود علیه افغانستان می گشت ومی گردد. ازاین رو، مذاکرات چارجانبه صلح چند دوربرگزاروبدون نتیجه پایان یافت
بهرحال،اکنون که چند دورمذاکرات چارجانبه بی حاصل برگزار،عملیات عمری تاحدی توسط نیروهای دفاعی افغانستان محدود شده است، مسئله قابل بحث سفر ملامنصوربه ایران وکشته شدنش توسط امریکا حین بازگشت اززاهدان به کویته می باشد.اگرچه ایران سفر ملامنصور به خاکش را رد وپا کستان مسئله توزیع پاسپورت وتذکره به ملاصاحب را مورد بررسی قرارمی دهد،امانشان دادن برگه زیتون توسط امریکابه ملاهیبت الله رهبرجدید طالبان ،سوال برانگیزمی باشد. ومسئله نشان دادن شاخه زیتون توسط امریکابه ملاهیبت الله ، روزشنبه 28 ماه مه برابربه 7 جوزا درسایت روزنامه دان / بامداد چاپ پاکستان به قلم انوراقبال نوسنده پاکستانی نگاشته شده بود که درصفحه فسبک اینجانب بزبان انگلیسی همراه یک تبصره کوتاه بازتاب داده شده است.
درزمینه ، باورمن این است که کشتن ملامنصور ونمایش شاخه زیتون به ملا هیبت الله رهبرجدید طالبان توسط امریکا،هم هشداربه رهبرطالبان هم هشداربه پاکستان می باشد که آن سوی خط مذاکرات صلح ، خط سرخ است. یعنی رهبرجدید طالبان تنها دواختیاردارد:نخست، پیوستن به گفت وگوهای صلح؛ دوم، ادامه جنگ وتروریسم. معلوم است که ملامنصورکار دوم کرد وجان باخت. فکرمی کنم که برای رهبرجدید طالبان وپاکستان ، تن دادن صادقانه به صلح وپایان دادن به تروریسم، بهترین گزینه می باشد. درغیرآن ، رهبرجدید طالبان منتظر سرنوشت سلفش یعنی کشته شدن توسط پهباد باشد.همچنان، پاکستان که نام حامی تروریسم را درمنطقه وجهان پیدا کرده است ؛ به نفعش می باشد که دروازه کارخانه های طالبان وتروریسم پروری علیه افغانستان را بسته کرده هم کمک به مد نی کردن طا لبان وجذب شان درجامعه افغانستان کند هم نام بد حامی تروریسم را ازپسوند وپیشوند نام خود حذف نماید. درغیرآن، اگرملامنصوردرنوشکی توسط پهباد امریکای کشته شد ، بدون شک، ملاهیبت الله در دردفترمرکزی آی اِس آی دراسلام آباد کشته خواهد شد.