Sunday, 29 April 2012

به مناسبت هشتم ثور،روزپیروزیی مجاهدین

نتیجه تابع اخص ارذل است مقوله ی رایج دراصول فقه ابراهیم ورسجی 10-2-1391 تمایل نداشتم دراین زمینه چیزی به رشته ی تحریردرآورم،امابرخی تحلیل هاوتندروی هادرزمینه وادارم ساخت که این مقاله رابنویسم.درحالی به نوشتن این مقال می پردازم،ازاحساسات پاک هردوگرایش طرفدارومخالف کارکرد مجاهدین آگاهی دارم وبرهردوگرایش احترام وافرمی گذارم.البته که احترام من به هردوگرایش،سبب نمی شود که حقیقت هاازنظرپنهان بمانند.آنچه که پس ازپیروزیی مجاهدین درافغانستان بویژه درکابل برسرمردم ستم زده وامیدواررفت،باید درپیوستگی باسیاست هایی پیش ازآن رخ دادهایی جانکاه ودلخراش موردارزیابی قرارگیرند؛درغیرآن،بدآموزی سیاسی- تاریخی به نفع سیاست بازان،تحریف کنند گان تاریخ وتاجران دین ووطن تمام خواهد شد. ازاین رو،ناچارم که سری هم بتاریخ این کشورشوربخت بزنم.این یک واقعت تلخ است که حکومت هایی منحط وستمگرقبیلگی افغانستان ازدوچیزمی ترسیدند:آگاهی ونوخواهی.دراین زمینه،بسیارهم به عقب نمی روم.دربیست سال دوره ی حکومت ستمگروقاتل فرهنگ ودانشِ عبدالرحمن خان یک مدرسه هم به سبک نوساخته نشد،ودردوره ی حکومت پسرمفسدش حبیب الله خان چندمدرسه برای برآوردن نیازهای بروکراسی رژیم قبیلگی ساخته شد که آموزگارانش همه هندی بودند.بابرآمدن نادرخان وبرادرانش،همان مدرسه هاهم درمعرض اتهام فربه کردن نوخواهی وآگاهی قرارگرفته نابودیاسانسورکرده شدند. بدبختانه یاخوشبختانه که حکومت هایی ضدآگاهی ونوخواهی درافغانستان،هرگزدربرابرذهنیت مردم درداخل واکنش نشان نداده همواره زیرتاثیردیگرگونی های جهانی، رنگ یابی رنگی پذیرفته اند.دراین راستا،همگان اتفاق دارند که پایان جنگ جهانی دوم،بااستعمارزدایی درآسیاوافریقاوبرآمدن دولت هایی جدید خود گردان ملی ودرمجموع باآگاهی وبیداری ملی ونوخواهی درسراسرجهان همراه بود.ازاین رو،موج بیداری وآگاهی بخشی بازارحکومت متحجروناکارآمد وپس مانده ی افغانستان ومحیط فکری وفرهنگی جامعه ی مارانیزدرنوردید.ازاین که حکومت افغانستان درشرایط پیش ازجنگ نامبرده نوکرهندبریتانیابودوسرشتش باخود گردانی ومردمی سازیی پایه های حکومتی سازگاری نداشت،باشتاب استعمارشوروی راجایگزین استعمارهندبریتانیاکرد. افزون برعوض کردن بادار،حکومت کابل یک کاردیگری راهم کرد که تاکنون مردم افغانستان ازشرآن رهای پیداکرده نمی توانند؛وآن این که، دشواری هایی پشتوزبان هایی افغانستان راحل کرده بود وخواستارالحاق پشتوزبان های پاکستان به افغانستان شده دشمنی باپاکستان رابجان خرید.زمانی که درسیاست جهانی،رقابت شوروی وامریکابالاگرفت وسرازگریبان بلاک سازی های نظامی- ایدئولوژیک درآورد،پاکستان اززیرسلطه ی انگلیس به کمپ امریکا،وافغانستان احمقانه درساحه ی نفوذاستراتژیک شوروی افتاد.ازآنجاکه کمونیسم روسی ازدموکراسی وآزادی وگردش آزاداندیشه نفرت داشت،حکومت افغانستان هم به گونه ی که یادمانی شد،ازآگاهی ونوخواهی ودموکراسی نفرت داشت،درهردوزمینه ی بادارپذیری وستیزباآزادی رفیق شوروی شدوازآن کشورتوقع داشت که درقضیه ی پشتونستان کمکش نماید. افتادن افغانستان به زیرسایه ی نفوذاستراتژیک شوروی،یک پیامدخوب یعنی مدرنیسم نیمه کاره ویک پیامد فاجعه باریاسرپرستی حکومت ازچپ گرایی روسی و دین ستیزی ودامن زدن به جریان های مذهبی تاریک ونیمه تاریک رادرپی داشت.روشن است.بهراندازه که فضای سیاسی وفکری وفرهنگی درجامعه بازشود،به همان اندازه،برخورداندیشه وفکر،اندیشه هایی منحط وپس مانده راپیرایش وبه نوگرایی ونوسازیی فکری وفرهنگی کمک می رساند.دراین صورت،درهایی بسته ی جامعه برویی اندیشه هایی نوباز،تاریک اندیشی کمرنگ وحکومت هم برای پذیرش خون نودروازه ی خودرابروی جوانان بازمی کند. برخلاف توقع حکومت،وابستگی مرگباربه شوروی ونافرجامی دشمنی حکومت باپاکستان درقضیه ی پشتونستان،دومسئله رادرافغانستان برجسته ساخت:نخست،درداخل جامعه،حوزه های سنتی مذهبی- قبیلگی حتاآن هایی که سروکله دردربارداشتند،نسبت به آینده ی کشورودشمنی شوروی بادین واکنش نشان دادند.زمانی که واکنش آن هاباگسترش نوشته های نهضت های اسلامی به کشوربه گونه ی سازمان اسلامی جوانان مسلمان دربرابرکمونیست هاعرض اندام کرد،زنگ خطربه گوش زمام داران قبیلگی نواخته شد.دوم،ژنرال ایوب خان رئیس جمهورپاکستان زنگ خطررابه گوش سران کاخ سفیدنواخت که نفوذ گسترده وزیرساخت سازی هایی شوروی درافغانستان، امنیت پاکستان ودرنهایت منافع غرب رادرمنطقه دچارتهدید می سازد.ازسوی دیگر،سیاست توسعه ی اقتصادی وپشتونستان خواهی حکومت محمد داودخان راه بدهی برده نتوانست. بنابراین،ظاهرشاه ودرباریان محافظه کارش که خطررادریافته بودند،بایک حرکت نمایشی محمد داودرابرکناروآوازحکومت مشروطه ودموکراسی خواهی رابلند کردند.دراین راستا،قانون اساسی تصویب شد که تااندازه ی ویژگی دموکراتیک داشت.ازبدرخ دادها،درقانون اساسی باوجودتصویب پارلمان،احزاب سیاسی رسمیت قانونی پیداکرده نتوانستند وشوراهای شهری وولایتی که درقانون درج شده بودعملی نگردید.امافضایی تااندازه ی بازسیاسی- فرهنگی، نهضت اسلامی وکمونیستی رارودرروی هم قرارداد.اگرحکومت، قانون احزاب سیاسی راعملی می کرد،نظام شاهی مشروطه باقی واحزاب سیاسی درحکومت می آمدندومی رفتند.برخلاف،درنبودپوشش قانونی برای احزاب سیاسی،آن هاهمه زیرزمین رفتندوفعالیت های سیاسی- ایدئولوژیک خودراپنهانی ودزدانه به پیش بردند. درحالی که بخاطراجازه ندادن به اجرای قانون اساسی،حکومت شاهی مشروطه ی ظاهرشاهی ناکام شده بود،بازی های سیاهِ درون خانودانی، رژیم جمهوری ستمگرمحمد داودخان رابه میدان آورد که دوکارزیرراکردوبرای شرایط کنونی جاده سازی نمود:نخست،دشمنی باپاکستان راکه پیشترکاهش یافته بود،داغترکرد.دوم،به سرکوب نهضت نوپای اسلامی پرداخته شماری بسیاری افرادکارآمدآن راکشت وزندانی کرد که نتیجه آن باپناه گرفتن افرادناتوان درپاکستان، برای افغانستان بسیارناگوارتمام شد.ازپیش روشن است،اگریک جریان فکری راازافرادبرجسته تهی نمائید،سرنوشت آن بدست افرادی می افتد که خوب ترطعمه ی سیاست بازان درونی وکشورهای بیرونی بویژه پاکستان می شود که ازقبل باافغانستان درداعیه ی پشتونستان دشواری داشت. زمانی که محمدداود فرصت طلبانه خواست قبله عوض وبه پای بوسی جمی کارتررئیس جمهورامریکابرود،مسکوکه باقبله عوض کردن سادات درمصر،جعفرنمیری درسودان وزیاد باری درصومالی درس گرفته بود،به حیات جمهوری روسی مآب دادود پایان ورژیم خلقی رابه میدان آورد که حکایت ازلغزیدن افغانستان ازساحه ی نفوذاستراتژیک به ساحه ی نفوذایدئولوژیک همسایه ی بزرگ شمالی داشت.دروضعیت نو،تحولات افغانستان طوری شکل گرفت که تره کی وامین بیشترازمحمدداودتوحش کرده شمار بسیاری ازنیروهای مذهبی بویژه افراد کارآمد آن راکه داود زندانی کرده بود کشت وبه شمار مهاجران افغان به پاکستان افزود. درواقع،می توان گفت که رژیم خلقی دست بدوکاربسیارخطرناک زد:نخست،باکشتاربیش ازاندازه ی مذهبی هاوکفرگوی های آشکارواحمقانه ی خود،برای جهادموردنظربرخی اسلامی هاکه فربه شدن خودرادرتوحش ودین ستیزی امین وتره کی می دانستند،خوراک چرب فراهم کرد.دوم،امین هم دردرون شاخه ی حزب خلق باتره کی درگیرشد،وهم باپرچمی هاشاخه ی دیگرحزب درافتاد،ودرسیاست خارجی گرایش به پاکستان وامریکانشان داد.واین گرایش درزمانی صورت گرفت که بیشترازده هزارسربازارتش سرخ رابخاطرحمایت رژیم خودبه کابل مستقرکرده بود.ازاین رو،وقتی که به بریژنف رهبرشوروی گزارش دادند که امین تمایل لغزیدن به سوی کمپ امریکادارامی باشد،رخ داداشغال پیش آمد که پیامدآن جهادمجاهدین بادلارامریکایی وریال عربستان و برنامه ریزیی ارتش پاکستان بود.جهادی که انقلاب اسلامی ایران ازنظراخلاقی واندیشه ی وکمک هایی مالی امریکاو عربستان وشیادی آی اِس آی دربرنامه ریزی وسرازیرشدن ملیون هامهاجربه پاکستان وایران کمرآن رابست تامطمئنانه کشوررادربزنگاه قدرت های بزرگ خردوخمیرنماید! زمانی که ازرخ دادهایی پس ازهشتم ثور1371درکابل وهمه ی افغانستان سخن به میان می آیدوبه هرکس وگروهی بدوردنثارکرده می شود،به گونه ی که بمنابست برگذارکردن سالگرپیروزی مجاهدین درسال جاری که تنهادرکاخ ریاست جمهورازآن برگزاری صورت گرفت ودربیرون شهراعلامیه هاوکاغذپرانی های بدگویانه ازجهادی هایاجهادی نماهاصورت گرفت.بهرصورت،برگزاری امسال روزپیروزیی مجاهدین که واکنش های منفی فراوانی رادرپی داشت،وواکنش نشان دهند گان حق دارند که چنان بکنند.بااین همه،ازاین واقعت یت نبایدچشم پوشید که بدون رفتن به ریشه های فاجعه ،واکنش هایی منفی برای درس گیری ازتاریخ ناشادمان چیزی به میدان نمی آورند.نویسنده که درسال های اشغال کشورتوسط شوروی درمحیط هجرت به سرمی برد،بانگاهی به گذشته برخی سخن هارادربالاسرهم بندی کردتابتواندبخشی ازحقایق رانه به گونه ی احساسی بلکه به گونه واقع بینانه به بررسی بگیرد. دراین بخش ازنوشته،بااین که نویسنده بسیارسخن هارادرکتاب دوجلدی"جهادوجنگ سردقدرت های بزرگ" گفته است.لازم می داند که به برخی بازی های بپردازد که ازبیرون به رخ دادهای ویرانگرانه ی پس ازهشتم ثور1371انجامید.ادواردسعید،نویسنده ی فقید فلسطینی می گوید:"بسیاری ملت هاازیک فرهنگ وسرزمین آگاهی دارند،اماکسانی که وطن اصلی خودراازدست میدهند وبه سرزمین دیگری پناه می جویند،بدوفرهنگ وسرزمین آگاهی پیدامی نمایند:یکی وطن اصلی خود که باید دوباره به آن برسند،ودوم وطنی که به آن پناه گرفته اند"!وضعیت ملیون ها افغانی که پس کودتاهایی سرطان1352 وثور1371به پاکستان وایران پناه برده بودندوبخشی ازآن هاهنوزهم درشرایط دوری ازوطن زند گی می کنند،همسازی باگفته ی ادواردسعید می نماید. درافغانستان،تجاوزشوروی وضعیتی بوجودآورد که ازدین واحساسات ملی افغان هابسیاربهره برداری نارواصورت بگیرد.بطورنمونه،ازمسئله ی امت اسلامی واصل برادری اسلامی واعتمادِ دروغینی که افغان هابه پاکستان وعربستان وایران بخاطربرادری دینی کردند،بسیار استفاده جویی سیاسی ومالی شد.ازهمه مهمتراین که،درفضای فرهنگی- تبلیغاتی زاده ی جنگ سرد قدرت های بزرگ،استعمال شدن سازمان های افغانی که دروطن دیگران پناه گرفته بودند،موضوعی حتمی می نمود.درچنان فضای ذهنی وسیاسی،دومسئله بیشترازهمه برای افغان های آواره دردناک تمام شد:نخست،اندره پُف رهبر شوروی که درزمان اشغال افغانستان رئیس ک گ ب بود،پس ازدرگذشت بریژینف و رسیدن به مقام نفراول گفته بود که:"کله ی حزب کمونیست کارنمی کند؛ازاین رو،دیگرسخن اول رادرجهان، امریکامی زند."وبرای بکارواشتن کله ی حزب کمونیست،میخائیل گورباچوف رابالاکشید تاشوروی رابازسازی نماید.آما،"گورباچوف نتوانست کمک بنیادگرایان حزب کمونیست رادرراه اندازیی اصلاحات کمای نماید.نتیجه همان شد که اصلاحات اوشوروی راببادفناداد"!ونابودی شوروی،افغانستان رابه چنگال کرگسان وکفتاران بومی وغیربومی سپرد.دوم،پاکستان که ازترس شوروی، افغان هابویژه سران سازمان هایی جهادی رااحترام می کرد،بانابودیی آن،به بردگی سیاسی افغان هاونابودیی سرزمین شان کمربست. بنابراین،آنچه که پس ازپیروزی مجاهدین درهشتم ثور1371درکابل بوقوع پیوست،برنامه ی ناجوان مردانه وخراب کارانه ی بود که پاکستانی هاپس ازنابودی شوروی وعقب نشینی امریکاازمنطقه روی دست گرفتندوتوسط سازمان های جهادیی بداخلاق،پول پرست و بی خبرازپیچید گی های جهان تنگ وتاریک سیاست درمعرض اجراگذاشتند.و برخی ازمجاهدین، ماننداحمدشاه مسعودکه خواستندباهجمونی پاکستانی هامقابله نمایند،ازاین که روحیه سازش وهمسوی بابسیاری افرادودسته های دیگری که علاقمند بودند دربرابرپاکستان ایستادشوند،نداشتندیابه سخن دیگر،می خواستندخودهمه کاره باشند،توفیق نیافتند.وزمانی که باین کاردست زدند فرصت هاازدست رفته بودوپاکستان اول توان جهادی هارادرجنگ های باهمی شان نابود کرد وبرای مرحله ی بعدی یاحکومت مستقیم خودبرکابل، طالبان راوارد معرکه کرد که ازکمک های همان آقایانی مستفیدشدند که دردوره ی جنگ سردبه کمک جهادی هاشتافته بودندوشرایط رابرای اوضاع کنونی وبی آبروی ملی ودینی مردم افغانستان مساعدساخته بودند. بادرنظرداشت آنچه که گفته شد،به صراحت بایدابرازکرد که عاملان ویرانی کابل چه جهادی وچه طالبی ومهمترازآن هابرنامه ریزان بیرونی ازهرنگاه قابل سرزنش وتقبیح می باشند.اما،سرزنش هانباید درسخن وشعارباقی بماند.باین خاطرکه باشعارنمی توان ازستم دیده دفاع وستمگررابداد گاه برد.ازاین رو،ایجاب می کند که همه آگاهان ،روشنفکران ووطن دوستان کشور،چه آن هایی که بانشراعلامیه هادرروزهشتم ثوردرکابل علیه شکم پرستان جهادی نماکه کشورراویران وصدهاهزار نفرراشهید ومعلول وبه قمیت خون وزخم های التیام ناپذیرآن ها درکاخ هایی مجلل زند گی می نمایند، وفرزندان مجاهدان وشهیدان برای پیداکردن نان درشهرهاگدایی می کنند یااین که باوجود ماه هاپرسه زدن دربیرون وزارت شهداومعلولین نمی توانندسهمیه ی ناچیزخودرابدست آورند،وچه آن هایی که گوشه ی چشم مهربانانه ی به مبارزه ی مردم کشورعلیه تجاوزشوروی که نتیجه ی آن توسط تفنگ داران بی فرهنگ ودین فروشان خاین به غارت رفت؛ دارند،دست بدست هم داده مبارزه نمایند تاکشورازاین وضعیت ناگوارکه دست های بیرونی،توحش وتروریسم پاکستانی برآن بارکرده است،نجات بدهند.دراخیر،آن های که به جهادخودمی نازندبایدبدانند که"نتیجه تابع اخص ارذل است."باین معناکه جهادوایستاد گی که دربرابرشوروی کردید،باویران گری وغارتی که درکابل پس ازفروپاشی حکومت وابسته به شوروی مرتکب شدید،نابودشد،وشماجزمشتی ازتباه کارانی که به دین،جهادوکشورخیانت کردید،نمی باشید،ومردم افغانستان هم شمارابخوبی شناخته اند.برای خدا،ازسردین وناموس وطن دست بردارید؛ورنه،مردم دیریازود برتان می دارند!

0 comments:

Post a Comment