Thursday 1 March 2012

سیاست افغانی ایران به نفع پاکستان عمل می کند

ابراهیم ورسجی
11-12-1390
پس ازپیروزیی انقلاب اسلامی ایران،ملاهای برانقلاب وشانه ی مردم آن کشورسوارشدند که درانقلاب کمترین نقش رابازی کرده بودندو ازدونگاه احساس ناتوانی می کردند:نخست،ازنگاه فکری.دوم،ازنگاه سیاسی.ازنگاه فکری باین خاطراحساس کمبودی می کردند که تفکرشان به گذشته ارتباط داشت تابه آینده.ازاین رو،هیکل نویسنده ی مصری که پس انقلاب به ایران آمده بود،پس ازملاقات باخمینی گفت که:"خمینی موشکی ساخت سده ی هفتم می باشد که درسده ی بیستم شلیک شده است"!درارتباط باکمبودسیاسی شان به همین بایدبسنده کرد که کمترین آگاهی ازاندیشه ی سیاسی نووساختارقدرت ونحوه ی کارکردآن نداشتندوندارند.ازاین لحاظ،زمانی که درنیمه ی دوم سال1358،شکایت مردم ازدشواری های اقتصادی بلندشدوبه خمینی موضوع رایادآوری کردند.اوگفت که:"اقتصادمال خراست ومابخاطراقتصادانقلاب نکرده ایم."روشن است.کسی که اقتصادرامال خرمی دانست،چه درکی ازاقتصادسیاسی وسیاست بطورهمگانی می توانست ازخودبه نمایش بگذارد.
خمینی تنهااقتصادرامال خرنمی دانست،بلکه باپیروزی انقلاب چنان زمینه سازی کرد که تاریک ترین ملاهابه قدرت برسند.درآن مرحله ی پرآشوب انقلاب ایران،کوشش درجهت آخوند یزه کردن انقلاب،بدون دوکارزیرممکن نبود:نخست،دشمن تراشی دربیرون.دوم،بابهره برداری ازاحساسات عوام ازمیدان بیرون کردن نواندیشان دینی.ازاین رو،اعضای نهضت آزادی، سازمان نواندیش دینی برهبریی مرحوم مهندس بازرگان بنام لیبرال های ملی- مذهبی،وسازمان مجاهدین خلق، متشکل ازنواندیشان دینی چپ گرابنام منافق موردهجوم آخوندیسم عوام زده قرارگرفت.مرتضی مطهری که ازدانشمندان نسبتاًنواندیشتردینی به شمارمی آمد،دوماه پس ازانقلاب ترورشد.برای شناخت بهترعوام زد گی دین آخوندی،مطهری یک کتاب مختصری نوشته بودبنام"مشکلات درونی سازمان روحانیت ایران".نامبرده،درآن کتاب یادآورشده بود که:"ملاهایی سنی ازاین که درکنارحکومت هامی باشند،کمترخرافاتی اند،اماملاهایی شیعه ازاین که ازجیب عوام می خورند،خرافات زده می باشند.
باتوجه به خرافات زد گی وعوام گرایی، ملای شیعه،بدرستی توانست که توده ی بازاری راعلیه روشنفکران دینی،ملی گرایان وکمونیست هااستعمال وپایه های استبداد قرون وسطایی خودرامُحکم نماید.افزون برعوام زد گی ی مذهب ملایی وبهره برداریی ملایان ازاحساسات عوام درجهت استوارسازیی دیکتاتوریی"ملاتاریا"،این واژه ساخته ی بنی صدرنخستین رئیس جمهورایران می باشدنه ساخته ی نویسنده ی این مقال،دشمن تراشی روزافزون آخوندیسم دربیرون که هجوم صدام حسین زاده ی چنان دشمن تراشی ی می باشد،وادامه ی جنگ توسط خمینی برای تحکیم پایه های رژیم آخوندی،کمراستبداد قرون وسطایی – آخوندیی ایران رابست.
افزون براستقراراستبدادمذهبی درجای استبدادسکولارپادشاهی،پرسمان بسیارزیانمندبه کشورایران سیاست خارجی ایدئولوژیک- شیعی- خرافاتی رژیم تحمیلی برشانه ی انقلاب مردم ایران می باشد.ازبدرخ دادها،بدترین تاثیرراسیاست خارجی-ایدئولوژیکی- شیعی ایران براوضاع افغانستان مرتب کرده است.امریکاکه پس ازانقلاب درظاهرپایگاه خودرادرایران ازدست داده بود؛دست به دوکارزیرزد:نخست،شعارصدورانقلاب ایران راخطرعمده به عرب هاجازد.دوم،به شوروی این گونه تلقین کرد که کمربندسبزدرمرزهای جنوبی اش افرازشده است.ازاین رو،رژیم درمانده ی وابسته به مسکو درکابل که زیرفشارتفرقه ی درون گروهی ومبارزان مذهبی قرارگرفته بود؛هم شعارهای انقلابی- مذهبی ایران وهم به لرزه درآمدن پایه های رژیم کمونیستی درکابل، شوروی رانگران وسبب شدند که آن کشوربرای دفع خطرکمربندسبزبه اشغال افغانستان دست بزند.به یک روایت،پیش ازاشغال افغانستان،سفیرشوروی درتهران به ملاقات خمینی رفته وچراغ سبزاوراهم گرفته بود.
ازاین رو،زمانی که شوروی به افغانستان هجوم آورد،امریکاکمررژیم مفسدوجنایت کارژنرال ضیاء الحق رابست وبه آن اجازه وامکانات بی شماری داد که هرچه می خواست درافغانستان بکند.ازسوی دیگر،عرب هابویژه عراق وعربستان که ازبلندپروازی هایی خمینی بویژه ازتاکیداوبراکثریت بودن شیعه هادرعراق ورهبرتراشیدن خودش برای شیعه هاترسیده بودند،اولی به ایران هجوم نظامی، ودومی برای به پیش راندن ماشین جنگی او دروازه ی بانک های خودرابازکرد.جنگی که باعث شد ایران فاجعه ی افغانستان رانادیده گرفته، بجای دفاع ازمبارزه ی مردم این کشور دربرابرتهاجم شوروی،  برای هشت سال بزیان ملت های ایران ،عراق وافغانستان حتاگفته می توانم بزیان همه ی مسلمان هاوبه فایده ی شرکت های نفتی- تسلیحاتی غربی؛ باوجودآماده شدن عراق به پایان دادن جنگ وعرب های نفت داربه پرداخت زیان مالی ایران، به جنگ ادامه بدهد.
ازآنجاکه خمینی درسطح منطقه، به ادامه ی جنگ باعراق ودرسطح جهان بدشمن تراشی بویژه ادامه ی درگیریی شعاری باامریکاوبه گفته ی خودش شیطان بزرگ،مصمم شده بود.نتیجه ی چنان سیاستی؛دوام هشت ساله ی جنگی بود که مطابق سیاست قدرت های بزرگ درفرجام باید بدون غالب ومغلوب پایان بپذیرد.همان گونه که آن هاتدبیرکرده بودند،جنگ پس ازتحمیل زیان های مادی وجانی فراوان به ملت های عراق وایران،به فرجام نکبت بارخودرسید.امریکاومتحدان غربی اش که درآن زمان باگرمی به کوبیدن امپراتوریی شیطان درافغانستان مصروف بودند؛ازیک مسئله ی انسانی غافل شدندکه آن، سرنوشت افغانستان واهداف ضدافغانی وضدانسانی وضداسلامی نظامی هاوجاسوسان پاکستانی دراین کشورپس ازشوروی می باشد؛یااین که اصلاً،درقاموس سیاست وفرهنگ آن هاافغانستان پساکمونیستی جایگاهی نداشت.
بهرصورت،بخاطرمصروفیت ایران درعراق،پاکستان هم ازغرب پول هاوتسلیحات بی شمارگرفت که دارای بم اتومی شدوهم آینده ی افغانستان راگروگان سیاست های دشمنانه ی خود کرد.درحالی که پاکستان باکمای کردن فرصت های بهتردرافغانستان،برای سیاست های ضدافغانی-اسلامی خودزمینه سازی کرده بود،ایران یامصروف کمای کردن نفوذخیالی درعراق بودیاسیاست های مذهبی-فرقه ی شیعه-سنی درافغانستان دنبال می کرد.دراین رابطه،چنگیزپهلوان نویسنده وپژوهش گرایرانی که به مسایل فرهنگی-تمدنی منطقه تمایل دارد،ازکمبودی های سیاست ایران این گونه سخن می گوید:ایران درطول های جهادافغانستان سرگرم دفع تجاوزعراق بود،وازاین گذشته سیاست خودرامتوجه حمایت ازشیعیان افغانستان می ساخت وبجای آنکه به نگرش تمدنی ودوران سازروی بیاوردومنافع شیعیان راازاین راه تامین نمایدوبواقعیت درآورد.ازطرف دیگر،دلبستگی های رایج درحکومت اسلامی ایران نسبت به فلسطین ولبنان،اجازه نمی داد که سنجش درستی ازافغانستان درمحاسبات تمدنی به عمل بیابد.(1)
پس ازپایان بی نتیجه ی جنگ ایران وعراق که توسط خمینی پذیرش آتش بس باصدام حسین نوشیدن جام زهرنامیده شد،درافغانستان دوگونه دیگرگونی رخ نمود:نخست،ارتش سرخ خودرابیرون کشید.دوم،سروکله نشان دادن ایران درافغانستان، حیاط خلوت پاکستان راکه یک افغانستان بدون دغدغه ازایران بود،پرتنش ساخت.بااین که ایران ازجنگ بی معنای عراق رهای یافته بودودرافغانستان خودنمای آغازکرد،امابازهم کدام برنامه وپالیسی که حساب شده ی دراختیارنداشت وازروی بی برنامگی،به برگزاریی کنفرانس های بی نتیجه متشکل ازگروه های افغانی بویژه گروه های بی اثردرمقاومت افغانستان دست زد؛وازجانب دیگر،رابطه ی تنگاتنگی بامسکووکابل برقرارکرد.درظاهر،هدف ازسیاست  نزدیکی باکابل ومسکواین بود که مخالف بقدرت رسیدن حزب های جهادی سنی زیراثرپاکستان ووهابی های عربستان می باشد.داکترنجیب الله رئیس رژیم کابل هم که برای جلب حمایت امریکاخطربنیادگرای رابرجسته ساخته بود،ازسیاست آنچنانی ایران ناراضی نبود.
ازهمه بارزتراین که، پاکستان که ازهجوم احمقانه ی خودبه جلال آباد،پس ازبیرون رفتن آخرین سربازشوروی ازافغانستان شکست رسواخیزی خورده بود،ژست نزدیکی به مسکووکابلِ ایران راجدی گرفته دست بدوکارزیرزد:نخست،احزاب سنی افغان بویژه حزب های اسلامی حکمتیاروخالص واتحاداسلامی سیاف راحسابی علیه ایران استعمال کرد.دوم،سازمان های جهادی رابه خودی وناخودی بویژه فارسی زبان وپشتو زبان تقسیم کرد.به سخن دیگر،پاکستان خودرادرجای هندبریتانیانشانده قویاًپشت سرپشتون هاایستاد.سیاستی که افغانستان راازنظرزبانی-فرهنگی بدوحوزه ی تمدنی هندوایرانی منقسم ودرواقع به بحران هویت درجهت منافع پاکستان دامن می زد.موضع غرض ورزانه ی که ااکنون نتایج منفی آن رابه گونه ی افتراق قومی-قبیلگی-زبانی ومذهبی مشاهده می کنیم.
زمانی که درماه آوریل1992-ثور1371،رژیم کابل فروپاشیدوجمعیت اسلامی، سازمانی که درآن افرادی ازهمه قوم هاعضویت داشتند؛امارهبریی آن بدست یک فارسی زبان بود،به رهبریی کشوررسید.درواقع،درافغانستان دیگرگونی رخ داد که برای پاکستان وعربستان قابل پذیرش نبود.دراین راستا،به کتاب جنگ"اشباح"مراجعه کنیدبه خوبی درمی یابید که ترکی فیصل رئیس سازمان جاسوسی عربستان ازاین که احمدشاه مسعودبه زبان فارسی، زبان رایج درایران سخن می گویدتاچه اندازه عصبانی می باشد،ونظامی های پاکستانی که پیشترازنفرت ترکی فیصل افغانستان رابه حوزه های تمدنی-ایرانی-هندی تقسم کرده بودند،ازاوهم عصبانی تربودند.
بنابرآن،عربستان وپاکستان نهایت تلاش خودراکردندتادولت مجاهدین پایه نگیرد.طرفه این که ایران باصطلاح زیرسایه ی حکومت اسلامی هم که به بهانه هم زبانی رهبرجمعیت اسلامی وفرمانده نظامی آن احمدشاه باایران زیرخشم وغضب ریاض واشلام آبادقرارگرفته بودند،سیاست دوستانه ی نسبت به دولت مجاهدین بکارنبست!دراین باره که چراایران به کمک دولت مجاهدین نشتافت، وبرخلاف، به ناتوان سازیی آن پرداخت؟بدودلیل زیربسنده می شود:نخست،استقراریک دولت سنی رادرافغانستان رقیب خودمی پنداشت.دوم،درداخل افغانستان برای حزب وحدت اسلامی طرفدارخودامتیازی می خواست که ازتوان دولت مجاهدین بیرون بود.
ازاین رو،پاکستان به تقویت حزب اسلامی مستقردرچهارآسیاب، وایران به تقویت حزب وحدت اسلامی مستقردرجنوب شهرکابل، علیه دولت مجاهدین پرداختند.وهردوکشوربرای این که جنبش ملی اسلامی متشکل ازملیشه های رژیم کمونیستی فروپاشیده راهم ازنظردورنداشته باشند؛بابازکردن کنسولگری درشهرمزار،به تقویت جنبش ملی هم علیه دولت اسلامی درحوزه ی شمال پایگاه جمعیت اسلامی پرداختند.دراین زمینه،دکترچنگیزپهلوان خوبترازسیاست افغانی ایران پرده برمی دارد:ایران تاحال درافغانستان درست عمل نکرده است.پس ازپیروزی مجاهدان،سیاست های ایران دراساس بااتکابه شخص مزاری(رهبرحزب وحدت)شکل گرفت.بعدایران به حمایت حکمتیارودوستم پرداخت.این سیاست دراساس ناکام شده است.(2)
دراین شکی نیست که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ازهمان روزی که آخوندهابرانقلاب سوارشده بودند،درهمه بخش هابویژه افغانستان روبه ناکامی داشت.بدبختانه،درمیان آخوندهای ناآگاه ازسیاست به خصوص سیاست خارجی معطوف به روابط بین المللی که مبتنی قدرت ومیدان مبارزه برای منافع ملی می باشد،کسانی یافت نمی شدند که باچشم وذهن بازبه سوی سیاست این کشوردرافغانستان بنگرند.دردولت مجاهدین که بنده زمانی دربخش بین المللی ریاست دولت وبعدادرشهرداریی کابل کارمی کردم وتحصیلات درعلوم سیاسی هم داشتم،واقعاًبرای من سیاست ایران درافغانستان بدورازپختگی سیاسی-تاریخی-فرهنگی ودینی می نمود.بطورنمونه،درهمان روزهای آغازین دولت مجاهدین، مشکل حزب وحدت باآن درحال حل شدن بودوکارکمیسیون مربوطه که عضوآن بودم موفقانه درحال پایان پذیری بود.
بدبختانه،زمانی که ملاعلی اکبرولایتی وزیرخارجه ی ایران که تحصیلات نیمه تمام پزشکی/طبی داشت وبانمای سیدی وآخوندی درراس دیپلماسی ایران بالاکشیده شده بود درماه سنبله1371به کابل آمدوآمِرمسعودآماده نشد که باوی ملاقات نماید؛دراولین لحظه،پروسه ی گفت وگومیان دولت وحزب وحدت رابهم زد.درواقع،گفته می توانم که تمام درگیری هابعدی حزب وحدت بادولت مجاهدین درکابل که برخورداسف بارافشاریکی ازآن هامی باشد،ناشی ازتحریک وزیرخارجه ی ایران بود.ازسوی دیگر،آی اِس آی هم که درحزب وحدت رخنه کرده بود،حزب نامبرده درکنارطالبان نشاندوسرمزاری راببادفناداد!پس ازسفروزیرخارجه ایران به کابل،تاافتادن هرات بدست طالبان زیرفرماندهی کرنیل امام افسرآی اِس آی،رابطه ی خوبی میان ایران ودولت مجاهدین وجودنداشت.درهمین دوره،خانم بی نظیربوتونخست وزیراکستان ومادرطالبان به تهران دعوت وباوموقع داده شد که درپارلمان ایران سخن رانی ودولت مجاهدین راموردسرزنش وسیاست افغانی کشورخودراتوجیه نماید.
پس ازسقوط هرات بدست فرزندان کرنیل امام،جمهوری اسلامی ایران دوباره بادولت مجاهدین دررابطه قرارگرفت،امادیگرناوقت شده بود.ازدونگاه،توجه ایران به افغانستان پس ازسقوط هرات،بهوده می نمود:نخست،ازافتادن هرات بدست شرکت امریکای یونیکال ترسیده بود.دوم،دولت مجاهدین دیگرباوری به هم دینی وهم زبانی جمهوری اسلامی نداشت؛ ودرجریان گفت وگوهای نمایند گان جمهوری اسلامی بامسئولان دولت مجاهدین که بنده دربسیاریی آن هاحضورداشتم، جزتعارف ووقت کشی چیزی درمیان نبود.وواژه ی فرزندان کرنیل امام  برای طالبان از کتاب احمدرشید"فرورفتن درآشوب"،گرفته شده است.به سخن دیگر،زمانی که طالبان درماه اگست 1998درمزکرشهرمزارمصروف پاکسازی بقایای ملیشه هابودند،اوطی مخابره ی ازمزارشریف به مقرفرماندهی خود دراسلام آبادیادآورشده است که فرزندانم درحال پاکسازیی شهرمزارمی باشند.
درعین زمان که فرزندان کرنیل امام کنترول هرات رابدست گرفته بودند،سیاست بازان دوره گردایرانی که کله شان ازمفاهیم سیاست ودیپلماسی خالی بود،هم بادولت روبزوال مجاهدین وهم باحزب اسلامی وهم سوراخی می پالیدند که باطالبان هم تماسی برقرارنمایند.باین که طالبان دراولین روزسلطه یابی برمزار،دیپلمات های جمهوری اسلامی کشتند،بازهم کارگزاران سیاست افغانی ایران اسلامی  تشنه ی تامین ارتباط بافرزندان کرنیل امام وجاده صاف کنان شرکت نفتی یونیکال که هزینه شان توسط حکومت عربستان پرداخت می شد،بودند.باتوجه به رفتارپرفرازوفرودایران درافغانستان،استادربانی واحمدشاه مسعود که هردومرحوم شده اندوروانشان شادباد،هیچ اعتمادی به کارورفتارایرانی های حاکم نداشتند.حتی دررقابت های منطقه ی که بالای افغانستان راه افتاده بود،برهندبیشترازایران باورمندی وجود داشت.باری مرحوم احمدشاه مسعود درمحفلی درمقایسه ی رفتارایران وپاکستان باافغان هاگفت که:"پاکستانی هااگرچه درافغانستان مداخله های ویرانگرانه ی می کنند،امابرخوردشان بامهاجرین افغان انسانی ترازایران می باشد!
ازنظرمالی،زمانی، جمهوری اسلامی اعلام کرد که50ملیون دلاربه دولت مجاهدین کمک می کند،امادرعمل نه کمی صورت گرفت ونه دیگرازآن مبلغ  سخنی به میان آورده شد.افزون براین که ایرانی هاکمکی نکردند،رفتارشان بامقام های دولتی دولت مجاهدین غیردوستانه واغلب مغرورانه وبی معنابود.ناآگاه ازاین که این خصلت هرافغانی می باشد که هرچند کشوری یانهادی برایش کمکی هم کرده باشد،هرزمانی کمی بی احترامی درحقش روابدارد،به آسانی ازیک دوست به یک دشمن تغییرموضع میدهد.اگرامروزافغان هاازهمه خوانده هاوناخوانده هاشکوه دارندوباوجودهمه کمک هاغربی هادرافغانستان به فقدان دوست روبرومی باشند،به خصلت نامبرده ی افغان برمی گردد.
بهرصورت،درازشدن دست دوستی ایران به سوی دولت مجاهدین پس سقوط هرات بویژه پس ازعقب نشینی دولت مجاهدین ازکابل به شمال کشور؛طوری که ایجاب می کرد،کارسازنبودیابه سخن مشهورفارسی به "زرفرستادن محمودپس ازمرگ سهراب"شباهت داشت.البته که آن زرهم باکیسه کلان وتوخالی همراه بود!طرفه این که،درپنجسالی که میان دولت مجاهدین وطالبان جنگ هاادامه داشت،جمهوری اسلامی ازطریق هرات وپشاوروکویته حتی ازکانال آی اِس آی باطالبان رابطه داشت.ازهمه مسخره تراین که،درروزهای براندازیی طالبان توسط جورج بوش، حکومت طالبی ایران درفکرحمایت ازهمتایان طالب افغانش برآمده بود.تدبیری که نه ازروی پختگی،بلکه ازترس سیاست بوش که:"یابامایاباتروریست هاباشید،"کنارگذاشته شد.
ازآنجاکه سیاست افغانی ایران بربنیاداندیشه وتدبیری پخته ی استوارنمی باشد،حق باچنان پالیسی سازانی می باشد که هرلحظه تغییرموضع داده وبه نرخ روزنان بخورند.ازاین رو،ازروزتشکلیل اداره ی امریکایی کرزی تاکنون ایران بازی دوگانه می کند.به سخن دیگر،ازیک طرف باکابل کارمی کندوازطرف دیگر،احساس شرمساری نمی کنداگربه طالبان هم گوشه ی چشم مهربانانه ی نشان بدهدوگه گاهی به آن هاپول واسلحه تحویل بدهد.شایدتوجه ایران به طالبان ازسه منظرقابل توجیه نگریسته شود:نخست،عربستان بزرگترین تمویل کننده ی طالبان بخاطراین که اکثرکارگزاران رخ دادیازدهم سیپتامبرشهروندآن کشوربودند،احتیاط می کند که مانند گذشته به شماره ی بانکی طالبان پول سرازیرنماید.دوم،ایران که همیشه به استعمال پس خورده هاعادی می باشدوطالبان هم پس خورده ی بیش نیستند،شایدبکوشد که ازاین نیروی پس مانده وتاریخ زده وفرسوده شده، بزیان غرب بهره برداری نماید.سوم،مانند گذشته فریب بازی های نظامی های مفلس پاکستانی خودرده که ممکن است به تهران چنان فهمانده باشند که دیگردرهربازیی منافع ایران رادرافغانستان نادیده نمی انگارند.
بهرحال،نظامی های پاکستانی بخوبی ثابت کرده اند که خوبتروبیشترهنراستعمال کردن ایران رادرافغانستان دارند.بطورنمونه،بتاریخ16و17فوریه2012-26و27ماه دلو1390گردهمایی سه جانبه میان ایران،پاکستان وافغانستان دراسلام آبادبرگزارشد.درگردهمای نامبرده،احمدی نژادرئیس جمهورایران " نیروهای غربی راعامل اصلی بحران افغانستان قلمداد کرد."دراین شکی نیست که نیروهای غربی مصروف درافغانستان، بخشی ازبحران درازمدت وفرسایشی این کشورمی باشند،اماازاین حقیقت نمی توان چشم پوشید که پاکستان مادرتروریسم وعامل تعیین کننده ی بحران افغانستان می باشد.سخنان احمدی نژاد دررابطه باعامل اصلی بحران افغانستان خواندن غرب،چیزی نبود مگردهن کجی به پاکستان وتوجیه جنایت های این کشوردرافغانستان.طرفه این که درهمان روزی که احمدی نژادبه نفع پاکستانی هارجزخوانی کرد،تندروان مرتجع ومتعصب زیرنظرارتش پاکستان درکرم ایجنسی36نفرشیعه رابه شهادت رساندندتاپاسخ خوشخدمتی رئیس جمهورایران به ولی نعمت خودراداده باشند.کشتارکُرم ایجنسی رخ دادنوی نبودونیست،سالهااست که شیعه هادرتمام بخش های پاکستان بویژه شیعه های فارسی زبان درکویته ی بلوچستان توسط طالبان ودیگرتندروان مذهبی زیرسرپرستی آی اِس آی کشته می شوند.ادادامه ی کشتارهای قبلی،روزدوشنه27فوریه-8 حوت20نفرازشیعه های پاکستان درگلگیت وبلتستان بخشی ازکوهستان توسط تندروان طالبی-پاکستانی ازموترپیاده وبه گونه ی بی رحمانه ی به شهادت رسانده شدند.اگرچه کشتارشیعه هاوسنی هارادرپاکستان،اغلب به رقابت های ایدئولوژیک ایران وعربستان نسبت می دهند،اماواقعیت این است که گروه های مذهبی- تروریستی وخشن درپاکستان همگی مستقیم زیرنظرآی اِس آی کارمی کنند،واگراین سازمان خاین وجهنمی ازحمایت تروریستان دست بردارد،هم بحران افغانستان وهم تنش های درون مذهبی ومیان مذهبی درپاکستان پایان می پذیرد.
بادرنظرداشت گفته های بالا،نویسنده ازدست اندرکاران امورسیاست افغانی ایران می خواهد که درسیاست های بی نتیجه ی خود که تاکنون جزفربه کردن تروریستان وآشوب گران وادامه ی بحران افغانستان دستاوردی نداشته است بازنگری کرده بجای کمک به پاکستانی هایی تروریست پروربه افغان هاکمک کنندتاشرایطی درافغانستان فراهم شود که دیگرنیازی به حضورنیروهای خارجی دراین کشورجنگ زده احساس نشود.ازسوی دیگر،رخ دادهای پس ازقرآن سوزی بتاریخ 21فوریه-2حوت واوج گرفتن نفرت افغان هاازغربی ها،آن هاوادارکرده است ومی کند که به یک راه حل منطقه ی توجه جدی نمایند.واین کارراایران ازدوطریق کرده می تواند:نخست،خود داری ازهمراهی به سیاست های تروریست پرورپاکستان،سیاست های که قربانیان آن درسطح منطقه افغان هاودرداخل پاکستان شیعه هاوبلوچ هامی باشند.دوم،زمینه سازی وکمک به برگزاریی گردهمای های منطقه ی به شمول چین،کشورهای آسیای میانه،روسیه،هند،ترکیه وعربستان درجهت کمک به بازگرداندن صلح وثبات وامنیت درافغانستان نماید.ازهمه مهم تراین که،ایران بجای کمک های مالی به مقام های دولتی افغان که به رسوایی انجامیده است،دربازسازیی افغانستان سهم بگیرد.واضح است که بازسازی بدون کارآمدسازی حکومت کابل میسرنمی شود.بنابراین،ایران برای جلب همدردی افغان هالازم است که بدوکارزیردست بزند:نخست،دررفتارخودباافغان های آواره ی مقیم ایران تغییرمثبت بیاورد.دوم،دراداره سازی به حکومت افغانستان کمک وبجای حاتم بخشی به مقام های دولتی در افغانستان مرکزی که اکثریت باشند گان آن شیعه هامی باشندسهولت های زیرساختی ایجادنماید.ازهمه بارزتراین که،اگرپاکستان که ایران این روزهابه سوی آن نزدیکی نموده است،سخن شنوی ازتهران دارد،ازآن کشوربخواهد که بجای طالبان، دوستی مردم افغانستان را بخواهد.دراین صورت،طالبان بزند گی عادی برمی گردندویک افغانستان باثبات وآرام درمنطقه عرض اندام می کند که هم برای ایران وپاکستان ازنظرحل مشکل دیرپای مهاجرین سودمند می باشد،وهم زمینه ی عقب نشینی نیروهای خارجی مساعدمی شود.
پانویس ها:
1- افغانستان عصرمجاهدین وبرآمدن طالبان ازچنگیزپهلوان ص ص91-92
2- همان ص ص94-95

0 comments:

Post a Comment