Thursday, 8 March 2012

بمناسبت روزجهانی زن، ومظلومیت زنان افغانستان

بروقوی شواگرراحت جهان طلبی--- که درنظام طبیعت ضعیف پامال است
ابراهیم ورسجی
18-12-1390
این نوشته دردوبخش تنظیم شده است:نخست،نگاهی بدستاوردهای مبارزات زنان درجهان غرب ودیدگاه اسلام درباره ی زن ومرد.دوم،بررسی وضعیت ستم زده ی زنان درجامعه ی افغانستان.درتایخ بشریت،زنان،تهی دستان مالی- یتیمان وبرد گان چهار بخش عمده ی جامعه ی بشری بودند ومی باشند که بیشترین ستم هاوبهره کشی هاوستم های مادی وفکری رابدوش کشیده اندومی کشند.نگاهی به تاریخ کهن روشن می سازد که حتادردموکراسی یونان هم که نمونه ی آغازین حکومت مردمی- کنونی به شمارمی آید،زنان وبردگان حق رای دهی نداشتند.درسوی دیگرجهان،یعنی ایران کورش کبیر،باوجود فخرفروشی غربی های سلطه گربرشرقی های زیرسلطه؛برخلاف یونان دموکرات،برد گی وجود نداشت وزنان هم وضعیت بهتری داشتند.
ازآ تن دموکراتیک وایران کورش کبیرتاامروز،به جزدرفرصت های کوتاهی که مسیحی های پاک دین ومسلمان های آغازین زیررهبری پیامبراسلام ازحق،عدالت وشوراوکرامت انسان سخن گفته اند؛استبدادشاه وشیخ وفئودال/بزرگ مالک وبه گفته ی علی شریعتی،زور،زروتزویربرانسان هافرمان رانده اند.بااین که درتاریخ طولانی بشر،مثلث زور،زروتزویرفرمان روای کرده است،اماهرگزمیدان مبارزه علیه مثلث سیاه نامبرده خالی نبوده است.اگراسپارتاکوس،مانی ومزدک،درجهان پیشامسیحی- اسلامی تاکنون درخاطره هازنده مانده اند،دلالت براین می کند که وجدان جامعه ی بشری هرگزکورنمی شودوبرابری طلبان وآزادی خواهان ونفی کننده گان بردگی سیاسی- فکری ومذهبی رافراموش نمی کند.
درتاریخ دین های یهودی- مسیحی- اسلامی که ریشه ی یکسان توحیدی دارند،ودین های زمینی مانند،بودای- کنفوشیوسی ولائوتیسووزرتشی نیزمسئله ی عدالت برتارک تاریخ بشرنشسته است.مبارزه جوی پیامبران درجهت تحقق عدالت،چنان برجستگی دارد که حتافیلسوف کمونیستی مانندآنتنیوگرامشی می گوید که:"گفتمان عدالت راپیامبران پیش کش کرده اند."ازبدرخ دادها،پس ازدرگذشت پیامبران که این مسئله درتاریخ اسلام بسیاردرد ناک می باشد،شماری بنام های خلیفه،امام امت،امیرمومنان ،سلطان،شاه،شیخ،غازی،مجاهد،مفتی،فقیه ،محتسب وپیران فت خوارطریقت خودرابرشانه ی دین وامت سواروچنان دین باوران رادوشیده اند که تاپایان تاریخ ازپستان آن هاخون می چکد!
بهرصورت،همان گونه که دین هاومذهب هابازیچه ی قدرت ودولت وحکومت شده اند،مبارزه ی مبارزان هم علیه آن بیدادگریی آن هادردرازناوفراخنای تاریخ ادامه یافته است.تاریخ مسیحیت نشان میدهد که ازبرآمدن حضرت مسیح علیه سلام تادین رسمی شدن مسیحیت درسال412میلادی،این دین یک دین مبارزوکوشابرای آزادی وعدالت بوده است.اما،بادولتی شدن مسیحیت،دین نامبرده وسیله ی شد دردست زورگویان وستمگران تاریخ که تابرآمدن رنسانس/نوزای ونهضت روشنگری ادامه یافت.درتاریخ اسلام هم،اززمانی که درسال چهلم هجری- قمری،معاویه وعمروابن عاص قرآن رابرای قبضه کردن قدرت سیاسی برسرنیزه بالاکردند،تاامروزبرنیزه سواراست وتوسط شاه وشیخ بخاطرمردم سواری موردبهره برداری قرارمی گیرد.
اگرجریان های روشنفکری وایدئولوژی های نودرغرب که درپس رنسانس/نوزای ونهضت روشنگری بنام های سوسیالیسم،کمونیسم،لیبرالیسم،ناسیونالیسم،هومانیسم/انسان باوری،فیمینیسم/دفاع ازحقوق زنان و...پابه میدان کارزارگذاشتندودربسیاری مواردتمایل هاوگرایش های دین ستیزانه ازخودنشان داده اند،برمی گردبه بهره برداری پاپ،سلطان،زمین دار وامپراتورازدین درمسیحیت وشاه ،شیخ وزمین دارازاسلام درجهان اسلامی، نه دشمنی ذاتی وریشه ی نظریه پردازان آن هانسبت به دین ها.دراین بازیی ننگین که پاپ،سلطان وزمین داردرمسیحیت،شاه،شیخ وزمین داردراسلام، زیرنام دین وفرمان برداری توده هاازصاحبان زور،زروتزویربراه انداخته اند،بزرگترین قربانی آن هامردم بویژه زنان وبرد گان بوده اندومی باشند.
اکنون،زمانی که ازبرد گی سخن به میان می آید،شایدشماری باین باورپابفشارند که برد گی دیگربتاریخ پیوسته است.برخلاف،واقعیت این است درهیچ زمانی باندازه ی زمانه ی ما برد گی وجودنداشته است.ازاین که شکل ونمای برد گی تغییرکرده است،سطحی نگران فکرمی کنند که بردگی وجودندارد.اماواقع نگران،بدرستی درک می کنند که بردگی چه درجامعه ی پیشرفته ی صنعتی وچه درجامعه ی روبه پیشرفت ونیمه بزرگ مالکی وجامعه های قبیلگی بانیرومندی حضورخودراحفظ کرده وگفته می توانم که فربه ترهم شده است.
بابرآمدن رنسانس/نوزای وانقلاب صنعتی که بورژوازی وطبقه ی روشنفکرپابه عرصه ی پیکارسرنوشت گذاشتند،دوتحول بسیاربزرگ خودنمای کردند:نخست،سرمایداری سامانه ی اقتصادی عصربزرگ مالکی راکه حکومت خودسرانه ی پاپ وپادشاه وفئودال برآن استوارشده بود،دراروپانابودکرد.دوم،همان سرمایداری نوخواه غربی به گونه ی استعماربه جهان اسلام هجوم آورد.ازآنجاکه سرمایداری به گفته ی کارل مارکس بدون صنعت ونوآوری زنده مانده نمی تواند،به سه چیزنهایت نیازمندی رادارد:نیروی بشری،بازارفروش کالاهای صنعتی وموادخام ارزان قیمت.ازاین رو،این بورژوازی بود که زنان رابه حیث نیروی کاربه کارخانه وبازاروارد کرد.درواقع،واردشدن زنان دربازاربه حیث کارگر،هم به نفع آن هابودوهم به نفع سرمایداری.باگسترش فرهنگ نوتوسط دانشگاه های مدرن غربی،هم طبقه ی روشنفکرقدرت گرفت، وهم طبقه ی کارگرشناخت صنفی پیداکرد.
ازاین رو،لیبرال هابدفاع ازحق رای دهی طبقه ی کارگروسوسیالیست هابدفاع ازحقوق اقتصادی آن پابه میدان گذاشتند.اماهردوگرایش یعنی لیبرال هاوسوسیالیست هاهیچ کدام به حقوق زنان که اکنون به حیث جنبش فیمینیسم/دفاع ازحقوق زنان قدبرافراشته است،توجه جدی نکرده اند.برای کمونیست هاومارکسیست هاغرق شدن درحمایت ازحقوق طبقه ی کارگرموقع نداد که بدفاع ازحقوق زنان برخیزند.البته این امرباین معنانیست که زنان درچنان جنبش هاوایدئولوژی های بی نقش بوده اند.طرفه این که،این سرمایداریی صنعتی بود که زنان رابه حیث نیروی کارارزان قیمت اززندان خانه وبچه داری وفرزندآوریی محض بیرون وبه خود مختاریی مالی نایل ساخت.
بهرصورت،هم زمان بالیبرال ها،کمونیست هاوسوسیالیست ها،جنبش های زنان هم پایه گرفتندوخواهان بدست آوری حقوق برابراین نیمه ی جامعه ی بشری بامردان شدند.شایان یادآوری است که مبارزه ی زنان که باانقلاب های فرانسه وامریکافربه ترشد،دردرازنای سده ی نزدهم ادامه یافت تااین که درسده ی بیستم خوب تردرخشید ودر8مارس1911،زنان کارگردریک کارخانه ی نخ ریسی درنیویارک خواستارمعاش بیشتر،کاهش ساعت کارشدند.کارفرمایان که همواره به سوی کارگران چه مردوچه زن به حیث کالاوشی می نگریستند،دربرابرخواست برحق زنان ایستاد گی کردند.زنان هم که به توان کاری وحقوق ناچیز خودپی برده بودند،قهرمانانه دربرابرپولیس این نوکرسرمایداران ایستاد گی کردند،زندان رفتندوکشته شدند.ایستاد گی زنان نیویارکی پس ازآن رخ دادستودنی؛ نمونه شدبرای همه زنان کارگر،چه کارگرذهنی وچه کارگربدنی درغرب وشرق جهان.دراین راستا،زنان، نخست درکشورهای سرمایداری، وپس ازآن درکشورهای روبه پیشرفت، به پاس داری ازمبارزه ی زنان نیویارک پافشاری کردندوآن راگرامی داشتند.
پیش وپس ازجنگ جهانی دوم،جنبش های زنان درکناردیگرجنبش های ملی گرایانه وحق خواهانه رشدوگستره ی بیشتری پیداکرد.ازآنجاکه زن هم مادراست،هم خواهراست وهم همسر،درمبارزه ی حق طلبانه ی خودمردان وجوانان بسیاری رابدنبال مبارزه ی خودکشاند.مبارزه ی زنان، نه تنهابخش های دولتی، نیمه دولتی ونهادهای بیرون دولتی،جامعه ی مدنی واحزاب سیاسی رامتاثرساخت،بلکه بدرون کلیسای کاتولیک رومی وشاخه های فراقاره ی آن بخاطرکشیش/ملا شدن زنان، وسازمان چریکی مخالفان دیکتاتوری های نظامی امریکای لاتین رخنه کرد.این که دیلمه روسف رئیس جمهوربرازیل بزرگترین کشورامریکای لاتین یکی ازچریک هاوجوانترین دخترزندانی آن کشورمی باشد،وهزاران زن ودخترجوان درنهضت فارک/نیروی مسلح مخالف حکومت وابسته به امریکادرکولمبیاحضورپررنگ دارند،ویک زن دیگردرکشورآرژانتین حکومت می کند،حکایت ازپیروزی جنبش زنان می کند.
امروز،دیگر،این به یک واقعیت تبدیل شده است که زنان درکشورهای غربی وامریکای لاتین به موفقیت های چشم گیری رسیده اند.خواست زنان که حق انتخاب،حق برابری بامردان،پایان دادن به نظام پدرشاهی وبرداشتن مانع هاازسرراه خود درجهت رسیدن به همه مقام های سیاسی،اداری،علمی وحقوقی مطابق لیاقت وتخصص شان می باشد،دربسیاری کشورهای غربی تحقق یافته است.اکنون،درامریکای شمالی نفوذزنان باندازه ی فربه شده است که حکومت آن کشوروشبکه ی نفتی یونیکال وسیا/سازمان جاسوسی آن ازحمایت های پنهان خودبه طالبان،این گروه ضدزنان وکرامت انسانی انکارمی ورزند،ومخالفت زنان این کشورباطالبان یکی ازنقطه های امیدی سیاست کارانی می باشد که ادامه ی سیاست ناکام خود رادرافغانستان توجیه می نمایند.دربخش های دیگرجهان،زنان مبارزی مانند:آن سان سوچی دربرما،حضورچندزن درسیاست فیلیپین،اکنون نخست وزیری یک زن دراسترالیا،حضورپررنگ سونیاگاندی درادامه ی سیاست اندیراگاندی درهند،باعث امیدواری وپررنگی مبارزه ی زنان درسطح جهان شده است.
بااین که زنان دردیگربخش های جهان درجهت تثبیت حقوق خودبدستاوردهای چشم گیری نایل شده اند،بدبختانه،وضعیت زنان درکشورهای اسلامی مانند گذشته ناامید کننده می باشد.اگرچه بالاآمدن چند زن درکشورهای اسلامی پاکستان،بنگله دیش واندونیزیاسخن ازبهبودموقعیت زنان درجامعه ی اسلامی دارد،اما،واقعیت خلاف این رانشان میدهد.بدودلیل:نخست این که،خانم خالده ضیابخاطرشوهرش ژنرال ضیاءالرحمن،شیخ حسینه واجدبخاطرپدرش شیخ مجیب الرحمن دربنگله دیش،وخانم سوکارنوپوتری بخاطرپدرش احمدسوکارنودراندونیزیا،وخانم بی نظیربوتوبخاطرپدرش ذوالفقارعلی بوتودرپاکستان به مقام های ریاست جمهوری ونخست وزیری رسیدند،تاکوشش های مبارزات زنانه درکشورهای نامبرده.درکشورهای اسلامی تنهازنی که بربنیادلیاقت وتوان حزبی- سیاسی خودبقدرت رسید،خانم تانسواچیلردرترکیه بود.درمیان زنان یادشده،بی نظیربوتوبدبخت شد.چراکه که هم دوسیه ی فسادمالی ضخیمی پیداکردوازهمه خنده دارتراین که،دردودوره ی نیمه کاره ی نخست وزیری خود نتوانست تغییری مثبتی ذرزند گی زنان ستمزده ی پاکستان بوجودبیاورد.افزون براین که کاری به سودزنان کشورخودکرده نتوانست،نام ننگین مادرطالبان افغانستان راکه زن ستیزی وتوحش رابانتهارسانده اندومی رسانند،نیزکمای کرد.
نگون بختی زنان کشورهای اسلامی راهم درسیاست وهم درجامعه، بایدبیشتربه عامل دین فقه زده وساختارسنتی جامعه ی مسلمان درپیوندنگریست.فاطمه ی مرنیسی زن دانشمندمراکشی که هم درعرصه ی فیمینیسم/دفاع ازحقوق زنان مصروف می باشدوهم درعرصه نظریه پردازی نوگرایانه ازدین بویژه تفسیرهمسان بانیازهای زن درجهان نومصروف می باشدوچندین اثرعلمی ماندگارتاکنون ازخودبرجای گذاشته است.درکتاب خود"حجاب ومردسالاری ،یک تفسیرمدافعانه ازحقوق زن دراسلام"ازاین نگاه ابرازتاسف می کند که جنگ عایشه همسررسول الله صلی الله علیه والسلم علیه خلیفه ی چهارم رادرتاریخ اسلام نه بنام او،بلکه بنام شتری که اوبرآن سواربه کوفه رفته بود،یعنی جنگ"جَمل/شتر"مسمی کرده اند.فاطمه ی مرنیسی واقعابه خوب نکته ی انگشت گذاشته است،نکته ی که هم ازفضولی سیرت نویسان وهم تاریخ نویسان وهم فقیهان درباری پرده برمی دارد.
درتاریخ فرهنگ اسلامی،زمانی که فقه فربه ترشد،قرآن لاغرتروپس ازبستن دروازه ی اجتهاد/خردورزیی آزادازمیدان بیرون رانده شد.علامه ی طباطبای فیلسوف ومفسرقرآن دراین زمینه سخن جالبی دارد.اومی گوید:"نظام درسی علوم دینی مابه گونه ی سامان یافته است که یک طلبه مدت بیست سال یابیشتردرفقه وزبان زحمت می کشدورتبه ی اجتهادمی گیرد،اماازقرآن فهمی ودرکی ندارد."این وضعیت تنهامنحصربه ایران نمانده،بلکه همه مرکزهای علوم دینی درکشورهای اسلامی ازازهرتادویوبندرادربرمی گیرد،ونتیجه همین گونه نظام درسی- معرفتی ازدین می باشد که مسلمان هابه گونه مرگباری ازغرب مسیحی پس مانده اند؛ ودرداخل جامعه ی اسلامی، به برآمدن بنیادگرای القاعده ی- طالبی منجرشده است.
اگرغرب یامرکزهای ویژه ی درغرب می کوشنداسلام راضدحقوق بشربویژه حقوق زنان ومدافع خشونت معرفی نمایند،بیشتراین استنادخودرا ازرفتاربنیاد گرایان وملاهای کم سوادزن ستیزمستدل می سازند.ملاهای زن ستیزپاکستانی نوکرنظامی های آن کشورکه طالبان پاکستانی-افغانی دست پرورد گان آن هامی باشند؛بیشترین الهام خودرا ازفقه وخرافه های دین نمامی گیرندوبااصرابرآن هابه رسانه های غربی طرفداراسلام هراسی خوراک فراهم می کنند.غرب بویژه امریکاهم که پس ازرخ دادیازدهم سیپتامبر2001؛اسلام هراسی رابه اوج رسانده است،درزمینه های زیراسلام رامخالف حقوق بشربه خصوص حقوق زنان معرفی می کند:نخست،اصل چندزنگی.دوم،مسئله ی میراث.سوم،سنگسار.وچهارم هم ،نیمه ی مردبودن زن درشهادت.
برای توضیح بیشتردرزمینه،به بازتاب دیدگاه دودانشمنداسلامی بسنده می شود:نخست،داکترفضل الرحمن دانشمندپاکستانی که زیرفشاراستادان همین ملاهای طالب پرورپاکستانی درسال1969پاکستان راترک ودردانشگاه شیکاگوی امریکابه تدریس اسلام آغازیدودرسال1988درگذشت.فضل الرحمن دررابطه باچندزنگی ،شهادت زنان نیمه ی شهادت مردان،یتیمان وبرد گان، این گونه ابرازنظرمی کند:اسلام بوسیله ی شیوه ی خاص اصلاح اجتماعی خودبه نیرومندسازی طبقات محروم جامعه، مانند:ناداران،یتیمان ،زنان ،برد گان وفرورفتگان درزیرباربدهکاری پرداخت.فضل الرحم می گوید که مادرفهم  اصلاحات قرآنی دچارغلطی می شویم اگرمیان مطالبات قانونی وهدایات اخلاقی فرقی که وجود داردرابدرستی نه فهمیم.ازنظراو،دررابطه بااصلاحات درباره ی زنان،جوازقرآنی وتقاضای اخلاقی راتمیزنکرده روایت های مسلمان ازراه درست بیرون شده اند.بطورنمونه،درباره ی چندزنگی،قرآن درسوره ی نساء آیه4می گوید که اگرشمامی ترسید که درنظم بخشیدن میراث میان بچه های یتیم عدالت کرده نمی توانید،ازآن هابادو،سه یاچهارنفرشان ازدواج کنید،امااگرمی ترسید که درمیان بیشترازیک زن عدالت کرده نمی توانید،پس به یک زن بسنده نمائید.ازاین طریق،شماازبی عدالتی نجات پیدامی کنید.درعین سوره بازهم می گوید که شمااگرهم بخواهید، درمیان زنان هرگزعدالت کرده نمی توانید.اینجافقیهان این اجازه ی قانونی رامدنظرقرارداده اندکه گویادویاسه یاچهازن می توان گرفت،اماشرط اخلاقی رابه وجدان چندزنه هاگذاشتند که عدل می کنندیانه؟داکترفضل الرحمن می گوید که یک مسلمان نوگرابه عدالت میان زن هااولیت میدهدومی گوید که اجازه ی بیشترازیک زن گرفتن در شرایط خاص وابسته بودوجای که آن شرایط وجودنداشته باشدبه ازدواج دوم وسوم مجوزنباید داده شود.ازنظرفضل الرحمن،سخن اصلی این است که اجازه ی قانونی به بیشترازیک ازدواج،ازاین نگاه داده شده بود که پایان بخشیدن سنت های پایدارقبلی دریک قلم ناممکن بود،اماازنظراخلاقی شرطی راکه به آن وارد کردباین هدف بود که به سوی سرمنزل اخلاقی که یک زنگی می باشد،گام برداشته شود.سرمنزلی که درآن مردبه یک زن بسنده کندوخیال چندزنگی راازسربیرون نماید.
درباره ی برد گی هم، قرآن روش تدریجی رابکاربست.پیش ازاسلام درجامعه ی عرب،برد گی یک سنت رایج بود.اسلام آن سنت رایک دم پایان نداد.چراکه دشواری های درپیش بود،البته دربرخی حالات وباشرایط خاص برده داشتن رامجازدانست،اماآزاد گردن برد گان رابسیارترغیب کردتاجایی که آن راکفاره ی  گناهان قلمداد کرد.وهدف این بودکه آهسته آهسته برد گی نابود کرده شود.ازنظرفضل الرحمن، درقرآن، بهراندازه که قانونی یانیمه قانونی احکام وضع کرده شده است،همیشه آن رابریک مبنای قانونی مستدل ساخته است ومی گوید که این قانون وضع کرده شده است وبرای فهم درست آن شان نزول قرآن باید فهمیده شودواین مبنای منطقی روح همه معامله می باشد.فقیهان سنتی مااین راپذیرفته اند،امابهرحال به مطالبه ی قانونی پایبند می باشند.ویک نمونه ی آن هم مسئله ی شهادت زنان می باشد.قرآن درمعاهده ی قرضه این گونه هدایت داده است که دومردشاهدباشندواگرمرد دوم میسرنشودبه یک مردودوزن بسنده شود.علت شهادت دوزن دربرابرشهادت یک مرداین طوربیان شده است که اگریک زن فراموش کند،دومی یادش بدهد.استدلال قرآن براین مبنااستواراست که درآن زمان زن هادرمعامله های مالی تجربه نداشتند،ازاین رو،اگریک زن فراموش کند دومی یادهانی اش نماید.اما،امروزکه وضعیت جامعه ی اسلامی دیگرگون شده است وزن هادربسیاری معاملات سهیم می باشند،فقیهان مسلمان هنوزهم آن حکم راپابرجانگهداشته اند.ازدید گاه فضل الرحن،یک مسلمان نوگرااین گونه دلیل می آورد که نیمه ی مرد قراردادن گواهی زن بخاطرناتوانی زنان درامورمالی بود.اکنون که زنان به پختگی رسیده اندبازنگری چنان قانون های ضروری می باشد.درباره ی برابری زن ومرد هم،تاجای که ازنظرقرآن به عقایدوکارکردارتباط می گیرد،فرقی میان هردونیست.مردنیک وزن نیک هردوپاداش کارکردخودرامی گیرند.امادرجای دیگردرسوره ی النساء/زن درآیه34،قرآن می گوید که مردان مسئول چرخاندن امورزنان می باشند.ازاین رو،خدامردرابرزن برتری بخشیده است ودلیل هم این ذ کرشده است که مردبزن مصرف مالی می کند.ازاین معلوم می شود که برتری مردبرزن پیدایشی/ذاتی نیست،بلکه وظیفه ی می باشد.ازاین لحاظ که مسئولیت اوپیداکردن پول ومصرف کردن برای زنان می باشد،اما،اگرهمگام بادیگرگونی های زمانه وشرایط، زنان خود کفاشوند(طوری که درغرب شده اند)خواه ازطریق میراث یاازطریق کاروزحمت خودامورزند گی رابچرخانندوشریک مردشوند؛واضح است که ابستگی زن به مردیابرتری مردبراونابودیاکاهش می یابد.(1)
درادامه ی نوشته،به بازتاب دیدگاه داکترمحمدتقی جعفری پرداخته می شود:شخصیت زن ازدید گاه اسلام،درقلمروارزش ها،هیچ تفاوتی بامردهانداردواین دودراستعداپذیرش فضایل عالی انسانی کاملامساوی هستند.این حقیقت دردوموردازآیات قرآنی،صریح مطرح شده است:ای مردم ماشماراازمردی وزنی آفریدیم وشماراتیره وقبایل قراردادیم تایک دیگررادرک کنید(زندگی هماهنگ داشته باشد).به تحقیق،بافضیلت ترین شمادرنزدخداوند،باتقواترین شمااست(حجرات آیه13)....به درستی که مردان وزنان مسلمان،مردان وزنان مومن،مردان وزنان قنوت گیرنده(عبادت کننده به طورعام)مردان وزنان راستگو،مردان وزنان شکیبا،مردان وزنانی که ناموس خودراحفظ می کنند،ومردان وزنانی که فراوان خدارایادمی کنند،خداوندبرای آنان بخشش وپاداشی بزرگ آماده فرموده است(سوره ی احزاب آیه35).هم چنین،می توان گفت:آیه ی که صریحاارزش رابرمبنای ایمان وعمل صالح واندوخته های ارزشی کردارهامعرفی می کند،دراین حقیقت صریح است که درهردوصنف مردوزن،ملاک حقیقی،فضایل اخلاقی ومعنوی است،درصورتی که باآزادی وتلاش بدست آورده باشند....جعفری درپاسخ ناکانیشی یک زن پژوهش غربی که پرسان می کند که درکشورهای اروپای،حق زن ومردرابرابرمی دانند،ولی ازنظرحقوقی وقانونی، اسلام،این گونه نیست؛زن نیازمندحمایت همیشگی یک مرد است.این مطلب راشماچگونه ارزیابی می کنید؟جعفری:هنگامی که درخصوص زن به منابع اصیل اسلامی توجه می کنیم،نخست به مطالبی برمی خوریم مبنی براین که:زن ومرد دارای تمام صفات ارزشی یکسان اند.
درقرآن به صراحت آمده است:ای مردم!...بافضیلت ترین شمانزدخداباتقوی ترین شمااست....امامسئله ی دوم که ازنظرحقوقی وقانونی قابل بررسی است،این است که:مردازنظرجسمانی ونیزتحمل ودوامی که دربرابرحوادث طبیعت دارد،قوی تراززن است.این مطلب قابل انکارنیست.مبارزه باطبیعت،شکافتن کوه ها،کاوش دراعماق دریاهاوشرکت درجنگ ها،بیشترمربوط به مردهااست،زیرابه خصوصیات طبیعی اومربوط می شود،ولی دلیلی برارزش مردنمی شود.اماازنظرحقوقی،ازآنجاکه اسلام به خانواده اهمیت فراوانی قایل بوده وبه عنوان یک اصل بدان سفارش شده است،مازن رازیربنای خانواده به شمارمی آوریم وبرای"مادر"ارزشی زیادقایلیم.عواطف،درنگاه هاوآغوش گرفتن های مادری نهفته است.یک مردنمی تواندنگاه مادرانۀ معناداری برای فرزندش فراهم کند.به قول برتراندراسل:فرزندی که دردامن مادربزرگ نشود،برای جنگیدن خوب است....ناکانیشی:چرازن نیازمندحمایت حقوق است؟جعفری:دراسلام مخارج زن به عهده ی مرداست واین امردلیل اقتصادی دارد،زیرامردهابیش تردرگردونه ی اقتصادمستهلک می شوندونقش زن هادرزمینه ی اقتصاد،دررتبه ی دوم است.مرداست که به طورطبیعی وبخاطرقوت بازو،این وظیفه رابه عهده گرفته است.درخانواده های ایرانی،ماشاهدهستیم که زن هانقش ممتازی رادرخانواده هاایفامی کنند.اگرزنی باتقواوعمل کننده باشد،مرد،خودرابه اومی سپاردوبه اوتکیه می کند.درحقیقت دستوراززن واجراازمرداست.مردهانیزمحیط خارج ازخانه رابه داخل خانه مربوط می کنند.اگرکارکردزن لطمه ی به تشکل خانواده واردنکند،هیچ ممانعتی ازآن به عمل نمی آید.(2)
نگاهی به وضعیت فاجعه بارزنان افغانستان
پس ازبیان دستاوردهای نهضت زنان درجهان غرب وامریکای لاتین وبخش های ازقاره ی آسیاواشاره به دید گاه اسلام راجع به برابری ارزشی زنان ومردان وتفاوت های فیزیکی هردو،به بازتاب وضعیت تاسفبارزنان افغانستان پرداخته می شود.این یک واقعیت تلخ است که زنان مسلمان بیشترین زیان راتوسط ملاهاوفقه  رسمی درخدمت استبدادسنتی واستبدادمدرن نمامتحمل شده اند.اما،این هم یک واقعیت تلخ ترمی باشد که وضعیت زنان افغانستان بخاطرساختارقبیلگی قدرت ودین مداریی زیرتاثیرآن، ازهمه بخش های جهان اسلام بد ترمی باشد.وازهمه فاجعه بارتراین که،برآمدن بنیادگرایی قبیلگی ی مزدورووطن فروش زیرسرپرستی نظامی های پاکستانی درفرهنگ قبیله زده ی افغانستان مزیدی برعلت شده وبه رنج های بی شمارزنان افغانستان درازناوفراخنای بیشتری بخشیده است.
زنان افغانستان ازاین روبه نگون بختی مبتلاشدند که کشورشان درمیان کشورهای اسلامی، تنهاکشوری می باشد که بخاطرساختارزمختِ قبیلگی وسنتی قدرت وحکومت های ناتوان برآمده ازآن نتوانست حتی نوسازی نیمه کاره رابه گونه ی پس مانده ترین کشورهای مسلمان جامه ی عمل بوشاند.برهمه جامعه شناسان وکارشناسان نوکاریی جامعه های پس مانده روشن است که مدرنیسم زورمدارانه ی ازبالابه زیر،دست کم توانست که برخی نونگری های ذهنی وزیرساختی رادرجامعه های سنتی وقبیله زده ی مانندافغانستان ترویج نماید.اما،بدبختانه،درافغانستان این گونه مدرنیزه کاری درنیمه ی پسین سده ی بیستم توسط حکومت های زیرسایه ی نفوذسیاسی وایدئولوژیک شوروی راه اندازی شد که اشغال کشورتوسط شوروی باعث برخوردمنافع قدرت های بزرگ ومنطقه ی وفربه شدن مقاومت نیروهای مذهبی بنام مجاهدین شد،وسرانجام باادامه ی جنگ وبرافتادن شوروی وحکومت وابسته به آن،دستاورد کمرنگی همان نوسازیی ذهنی وزیرساختی هم ازمیان رفت.
تجربه ی موفقانه ونیمه موفقانه ی دیگرجامعه های اسلامی نشان میدهد که ترویج مدرنیسم حتانیم کاره ی آن باخودتفکروذهنیت مدرن راهرچند کمرنگ واردجامعه کرده ساختاربنام مذهبی ودراصل سنتی راناتوان می سازد.بدبختانه،درافغانستان مدرنیسم/نوسازی به شیوه ی روسی که ریشه ی کمونیستی-الحادی داشت،راه اندازی شد.وراه اندازی چنان نمونه ی ازنوسازی درهمان آغازخودباپرخاشگری ذهنیت قبیلگی- مذهبی همراه شد.ازهمه مهمتراین که پیشترهم درجامعه ی قبیلگی- مذهبی افغانستان، زنان موقعیت انسانی ناچیزتروموقعیت کالا وشی گری داشتند.زمانی که نوسازی به شیوه ی کمونیستی-الحادی بزوروبدون زمینه سازی ذهنی- فرهنگی براه انداخته شد،به گونه ی واکنشی بنیاد گرایی راتولیدوبخاطرتجاوزشوروی وکمک امریکاوعربستان ازطریق پاکستان به مذهبی هابه توان بنیاد گرایان افزود.بنیاد گرایان هم که سنجه ی برجسته شان به برد گی کشاندن زنان می باشد.
زمانی که ازفربه شدن تفکربنیادگرایی پس ازاشغال شوروی سخن به میان می آید،این گونه تعبیرنبایدشود که پیشترازبنیاد گرایان، زنان افغانستان بادشواری روبرونبودند.واقعیت این است که زنان همواره درجامعه ی افغانستان بویژه دربخش های روستایی وقبیلگی آن گرفتاررنج هاازگونه ی زیربودند:نظام پدرشاهی،چندزنگی،ازدواج های زورمدارانه،ازدواج دختران خردسال باکهن سالان که گه گاهی بخاطرفقرخانواده هاصورت می گرفت ومی گیرد،مبادله ی زنان درگفت وگوهای آشتی جویانه وانتقام گیرانه دربخش های جنوب کشور،تجاوزبدختران بخاطرتن ندادن خانواده ی آن هابه ازدواج دخترانشان وده هامورد دیگرازناهنجاری هاوناروای های می باشندکه به زنان درجامعه ی افغانستان تحمیل می شدندوهنوزهم تحمیل می شوند.
طرفه این که،پس ازبرداشتن اجباریی حجاب دردهه ی40خورشیدی- دهه ی60میلادی که باگسترش شمارزنان باسوادشهری نیزهمراه بود،تیزاب پاشی به صورت وبدن زنان توسط دسته های منحط وخشن وتاریک اندیش مذهبی-قبیلگی اضافه شد.پدیده ی سیاه وشرمناکی که هنوزهم گه گاهی درجامعه ی مابوقوع می پیوندد.اگرچه تیزاب پاشی بابرداشتن اجباری حجاب همراه بود،اماوجودحکومت مرکزی هرچند کم اثردرسراسرکشورمانع ازآن می شد که چنان اعمال شرم آوری گسترش پیدانماید.بدبختانه،پس ازبرافتادن حکومت کمونیستی که دیگرافغانستان ازحکومت مرکزی هرچندنیمه کاره هم بی بهره شد،به لطف برآمدن فرماندهان مفسدجهادی نماوطالبان قبیلگی- پاکستانی خشن وپس مانده، رنج هاودردهای زنان افغانستان فزونی گرفت.ازبدرخ دادها،درهمین دوره ی پساطالبی که دموکراسی نمایی،حقوق بشرسرایی وپررنگ نشان دادن نقش زنان برسرزبان هاافتاده است،چندناهنجاری وستمگریی بزنان صورت گرفت که کم پیشینه می نمود.بطورنمونه،درمراحل پیشین، تیزاب پاشی به صورت وبدن زنان فردی صورت می گرفت،امااکنون این عمل جنایت کارانه به مدارس دخترانه ودرصنف هابراه انداخته شود،وازاین که حکومت ناکارآمد،درمانده وفاسدمی باشد،اقدامی هم علیه هیچ جنایت کاری نمی شود.ازسوی دیگر،چند ین رخ دادخود کشی وخودسوزی زنان بخاطرفرارازناهنجاری های درون خانواد گی وزورگوی شوهران علیه زنان شان صورت گرفت که داد گاهی درمیان نیامد.لت وکوب زنان بخاطرتولدنوزادان دخترهم به فهرست زن آزاری شوهران جاهل افزوده شد.
ازهمه تاسف بارتراین که،درکشورماپارلمانی بکارآغازیده است که درآن شماری اززنان هم حضوردارندویک یادوزن درکابینه هم تشریف داشتندودارند،ودربرخی انجمن های که زیرنام جامعه ی مدنی کارمی کنندهم زنان دیده می شوند،امااین زنان گاهی هم صدای دررابطه بامظلومیت خواهران ومادران خودبلند نکرده اند!شایدعلت این بی صدای این باشد که درجامعه ی ماپس ازرخ داد یازدهم سیپتامبرکه کنارگذاشتن طالبان ازقدرت توسط ولی نعمت شان رادرپی داشت،یک فرهنگ زراندوزی وپول پرستی درکشورمادست بالاپیداکرده است که زنان شاغل درارگان های رسمی وغیررسمی راهم درخوپیچانده است.دراین بازارزراندوزی که بیشترازهرزمانی گرم تربه نظرمی رسد،نقش حکومت درحمایت اززنان، این مظلوم ترین قشرجامعه، بسیاربی اثروحتاگفته می توانم که مشوق زن ستیزان می باشد.بطورنمونه،بدختری بنام گلنازکه موردتجاوزقرارگرفته بودوبجای موردحمایت حکومت قرارگرفتن بزندان افتاده بودودرزندان هم صاحب فرزندازمتجاوزشده بود،بتاریخ اول دیسامبر2011-10-9-1390خورشیدی توسط کرزی موردبخشایش واقع شد.پرسش بنیادی این است که آن دخترموردتجاوزواقع شده بخاطر چه گناهی موردعفوقرارگرفت ؟پاسخ این پرسش راباید مقام اول دولت درمانده بدهد!واقعیت تلخ این است که داد گاهی نشدن جنایت کاروبخشش قربانی جنایت توسط نفراول کشور،خودمشوق مجرمان وافزایش شمارقربانیان شده است.یک ماه ازبخشش گلناز،آن قربانی جنایت توسط کرزی گذشته بود که، بتاریخ اول ژانویه2012-10-10-1390خورشیدی،داستان دخترجوانی دیگری بنام سحرگل که به قیمت پنج هزاردلاربه ازدواج مردی درآورده شده بودومجبورساخته شد که به فاحشگی تن بدهدوایستاد گی کرده وخودرادرتشناب زندانی کرده بود،فاش شد.بهرصورت،این گونه ازدواج های دردناک اغلب بخاطرفقروپستی اخلاقی شوهران صورت می گیرد.اماپرسشی که پیش می آید،این است که آن همه کمک های گزاف جامعه ی جهانی به کشورافغانستان چگونه مصرف شد که مانتیجه ی آن رابه گونه ی مجبورساختن زنان جوان توسط شوهران بی عرضه به روسپی گری مشاهده می کنیم؟
باین همه نابسامانی هادرجامعه ی شوربخت افغانستان،کارکرد حکومت وملاهای رسمی وتنخواه خورآن دررابطه بانقض وحشتناک حقوق زنان مهم وخواندنی به نظرمی رسد.همه ی افغان هاازکارنامه ی شیخ آصف محسنی دررابطه باقانون"احوال شخصیه ی زنان شیعه"که بامضای کرزی رسیدوبعدازباله شد،آگاهی دارند.درقانون احوال شخصیه،محسنی مذبوحانه کوشیده بود که درزیرلحاف هم درزند گی زنان مظلوم افغانستان دست اندازی نماید.درحالی که هم درمذهب های چهارگانه ی اهل سنت، وهم درمذهب جعفری این یک اصل پذیرفته شده می باشد که پیامبرخدادستورداده است که درزمان خواستگاری پدرمادردختربایدرضایت اوراکمایی کنند.واین که اووشوهرش پس ازعقدنکاح چگونه همخوابه می شوند موضوع شخصی آن هامی باشد که حتادین هم درآن دست اندازی کرده نمی تواند،مگرفقه پیوندبریده ازقرآن!بدبختانه،ازمهربانی شیخ آصف بزنان شیعه مدتی نگذشته بود که جمعیت علمای رسمی افغانستان پیش نهادی رابه گونه ی فتواپیش کش کرزی کرد.طوری که رسانه گزارش دادند،باصطلاح جمعیت العلماکه اصلادرافغانستان عالمی نداریم ومدرسه دیوبند بزرگتری مدرسه ی مذهب حنفی درهند،درتعیین رتبه ی دین کاران،مولوی راپایین ترازعالم درجه بندی کرده است ومرادازعالم همان معنای قرآنی آن راگرفته است که برابربامجتهد می باشد.
بهرحال،ملاهای رسمی حکومت کرزی،ازاوخواسته اند که زنان ومردان درمحیط کاری وشهری کاملاازهم مجزاساخته شوند،وکرزی هم همان گونه که برپای لایحه ی احوال شخصیه زنان شیعه امضاکرده بود،روزسه شنبه7مارس-15حوت،یک روزپیش ازروزجهانی زن،برپای فتوای- طالبی ملاهای رسمی حکومت خود امضاکرد.دراین بخش ازنوشته،ازدونگاه به موضوع پرداخته می شود:نخست،ازنظردینی.دوم،ازنظرکارکردی یاعملی.ازنظردینی،زنان بارعایت حجاب می توانند درمحیط کاروشهربامردان درصورت ضرورت درتماس باشند.وازنظرعملی،اگرحکومت درمانده ی کرزی فتوای ملاهاراجامه ی کاری بپوشاند،بایدهمه ی نهادهای دولتی وغیردولتی رابرای زنان ومردان کارمند بدوبخش زنانه ومردانه تقسیم نماید،کاری که نه ازنظرمصارف ونه ازنظروضعیت جاری کشورممکن می باشد.ازسوی دیگر،درفقه ابوحنیفه،صورت،دست وپای زنان عورت نیست.دستوری که برای ملاهاقابل پذیرش نمی باشدوحجاب آن هاهمین برقع رایج درکشورمی باشد که پیشینه درفرهنگ اصیل اسلامی ندارد.
دررابطه بافتوای ملاهای رسمی وامضای کرزی درپای آن،نویسنده باین باوراست که صدای پای طالبان به گوش می رسد.همان طالبانی که دختران خودشان درمدارس انگلیسی زبان پاکستان درس می خاندندومی خوانندودختران مردم افغانستان راهم دردوره ی حکومت پس مانده وخشونت بارشان وهم اکنون دربخش های نزدیک مرزپاکستان بهشت آرمانی- اسلامی شان ازآموزش وپرورش بزبان های دری وپشتوجبرامحروم کرده اند.ازامضای کرزی درپای فتوای ملاهایی که توان علمی فتوادادن ازنظرقرآنی-فقهی راندارند،معلوم می شود که موصوف ازتجربه ی شکست خورده ی قانون احوال شخصیه ی زنان شیعه درس عبرت نگرفته است.اگرازفرجام آن قانون بدفرجام درس عبرت می گرفت،دست به تکرارآن درامضاکردن به پای فتوای ملاهای بی سوادیانیمه باسوادازنظردینی دست نمی زد.امروز،دیگراین یک اصل پذیرفته شده است که وجودعالم درسطح جهان اسلام انگشت شمارمی باشد.بنده بارهابرنامه ی درسی ازهر،دیوبند،نجف وقم راازطریق انترنیت مطالعه کرده ام.اما،چنان آن مفردات درسی راپس مانده یافتم که توان تولیدوصادرکردن کالای فکری نه تنهادرسطح غرب،بلکه درسطح جهان اسلام راهم دارانمی باشند.ازاین رو،درشیعه تنهامنتظری که مرحوم شده است،ودرسنی شیخ یوسف قرضاوی راکسانی یافتم که حق دارندبه حیث عالم یامجتهد درسطح جهان اسلام فتوابدهند.درپسین بخش نوشته،به زنان مظلوم افغانستان پیش نهادمی کنم که به معنای این شعرغورنمایند:بروقوی شواگرراحت جهان طلبی--- که درنظام طبیعت ضعیف پامال است.به سخن دیگر،مبارزه کنیدتاقوی شویدورنه کفتارهاوکرگس هاشکارتان می کنند؛طوری قرن هاکرده اند!
پانویس ها:
1- قرآن کی بنیادی موضوعات، داکترفضل الرحمن، ترجمه:محمد کاظم، کاپی رایت انگلیش یونورسیتی آف شیکاگو،کاپی رایت اردو2001مشعل صفحه های ط وک
2- تکاپوی اندیشه ها
مجموعه ای ازمصاحبه هاوگفتگوهای شخصیت های خارجی محمدتقی جعفری،نویسنده:محمدتقی جعفری،تدوین وتنظیم:علی رافعی،بازبینی:علی جعفری-کریم فیضی، چاپ اول، پاییز1389،ص ص184-185.ص ص560-562

0 comments:

Post a Comment