Tuesday 13 March 2012

افغان هابهایی ناکارآمدیی حکومت فاسدخود رامی پردازند

ابراهیم ورسجی
32-12-1390
شهادت شانزده افغان درروزیکشنبه11مارس-21حوت سال جاری توسط یک سربازامریکایی دربخش پنجوایی ولایت قندهارکه درمیان آن هاسه زن ونه طفل دیده می شوند،دوحقیقت تلخ رابرملاساخت:نخست این که،امپراتوریی امریکاچنان فرسوده شده است که توان سازمان دهی سربازان خودراهم طوری که ایجاب می کند،درافغانستان ازدست داده است.بطورنمونه،اگرفرسوده نمی شد،اجازه نمی داد که درسه ماه گذشته سه رخ دادنفرت انگیزصورت بگیرند:نخست،پیشاب کردن سربازانش به مرده ی افرادطالبان.دوم،به آتش کشیدن قرآن که باعث کشته شدن دوامریکای وسی نفرافغان شد.سوم،به شهادت رسیدن شانزده افغان توسط یک سربازدرروزیکشنبه.اگرچه بارک اوباما،شهادت افغان هارارخ داد دردآورخواند،لازم است که بجای رنجاورخواندن آن،تدبیری اندیشد که دیگراین گونه رخ دادهای آزاردهنده تکرارنشوند.دوم این که،ناکارآمدیی حکومت درمانده،فاسدودست نشانده ی نیروهای غربی بویژه امریکارادرفراهم کردن امنیت به شهروندان افغان، بیشترازهرزمانی دیگری هویداساخت.نویسنده،درحالی که، ازصمیم قلب باخانواده ی ماتمزده ی هم وطن قندهاریی خودابرازهمدردی می نماید.دراین نوشته،پیشنهادهایی هم به هم وطنان خود،هم به نیروهای خارجی، وهم به کشورهای منطقه بویژه پاکستان ونوکرانش دارد که گمان می کنند توان این رادارند که خالیگاه قدرت هایی بیرونی راپس ازسال2014پرنمایند.
افغان ها،چه سیاست کار،چه دین کار،چه فرهنگی،چه روشنفکروچه افرادعادی باید بدانند که سیاست جهان، بویژه عرصه ی روابط بین المللی، میدان بازیی قدرت محورمی باشد،میدانی که بازی گران اصلی آن، حکومت هابه نمایند گی ازکشورهایامردم خود،می باشند.زمانی که ازعرصه ی روابط بین المللی به حیث میدان قدرت محورنام برده می شود،این معنارابجامی کند که هرکشوری که توان بیشتردارد،خوبترمی تواندازمنافع ملی مردم خود دفاع کند.برعکس،هرحکومتی که مانندحکومت افغانستان ناتوان است،نمی تواندازمنافع ملی مردم خود دفاع نماید.ازهمه دردآورتراین که،زمانی که داروینیسم باانتخاب اصلح یابرترش،واردعرصه ی اجتماعی یابه داروینیسم سیاسی-اجتماعی دیگرگون شد،کشورهای ناتوان،به گونه ی فاجعه باری عرصه ی تاخت وتازاصل"انتخاب اصلح/زدن کمزورتوسط زورمند"،گردید.
تاریخ دوسده ی گذشته ی افغانستان روشن می سازد که بیشترین زیان رادرراه اندازیی داروینیسم نظامی-اقتصادی-سیاسی توسط کهنه استعمارگران ونواستعمارگران،افغان ها متقبل شده اند.افغان هاازاین نگاه درجهان داروینی شده آسیب برداشته اند که نتوانستند رازورمزدولت- ملت شدن رادرعرصه ی ملی، وفن بازیی سیاسی-نظامی واقتصادی رادرمیدان بازیی سیاسی-نظامی داروینی مسلط برسیاست جهان بیاموزندوبکارگیرند.ازاین رو،درآستانه ی سده ی بیست ویکم هم، درسطح داخلی گرفتارقبیله سالاری ودرمیدان سیاست جهانی، گرفتاربرخوردهایی کهنه ونواستعمارگریی قدرت های ریزودرشت جهانی- منطقه ی می باشد.
بادرنظرداشت آنچه گفته آمد،نویسنده می کوشد این نوشته رادرسه بخش ترتیب وبه پایان ببرد:نخست،پیشنهادبه خودافغان هادرجهت نیرومندشدن بخاطرکمایی کردن توان دفاع ازمنافع ملی خود درجهان داروینی شده.دوم،پیشنهادبه غربی هادرجهت بیرون رفت محترمانه ازافغانستان.سوم،پیشنهادبه کشورهای منطقه بویژه پاکستان که نمی تواند خالیگاه غرب رادرافغانستان پس از2014پرنماید.دررابطه بااصل نخست،افغان هاباید بدانند که ملت هایی درشرایطی کنونی توان تثبیت حضورخود درعرصه ی سیاسی جهان رادارامی باشند که به اصل وطن دوستی،احترام متقابل افرادوقوم هانسبت به یک دیگروقانون پذیری واعتنابه حکومت قانون وتمکین نسبت به منافع ملی وبرتری بخشیدن آن برمنافع فردی-گروهی راداشته باشند.دراین صورت،آن هامی توانندهم ملت شوندوهم ازمنافع ملی خود درسطح منطقه وجهان دفاع نمایند.وضعیت ناهنجارکنونی که باحضور150هزارنیروی خارجی وصدهاهزارسربازوپولیس وکارمندامنیتی هنوزهم حکومت مانمی تواندبرای یک روزبدون حمایت خارجی هادرقدرت بماند،حکایت ازاین دارد که جامعه ی مابه فرهنگ پذیری وجامعه پذیریی که آن رابه دولت-ملت دیگرگون نماید،دسترسی پیدانکرده است، وتازمانی که به چنان دستاوردی نایل نشود ازموفقیت درجهان داروینی شده نمی تواند سخن بگوید.
ازهمه مهمتراین که،حکومت ومخالفان سیاسی-نظامی اش بایدبدانند که نظریه ی گرفتن عصای قدرت ازدست خارجی هاچه منطقه ی هاوچه فرامنطقه ی هادرکشورمابه رسوایی انجامیده است.وهمین راه کارسیاه وننگین درکشورمادوپیامد بدشگون زیرراداشته است:نخست،به پروسه ی دولت-ملت شدن افغانستان زیان رسانده است.دوم،سیاست کارانی منفوروضد مرمی رابه قدرت بالاکشیده  واین ذهنیت مسخره رادربخش های ازسیاست کاران فاقد خردسیاسی ایجاد کرده است که بدون کمک خارجی هانمی توان برکشورحکومت کرد.این که حکومت هاوزمام داران وابسته ی افغانستان دردوسده ی گذشته، پس ازقطع حمایت بیرونی هایاکشته شدند یافرارکردندیامنفورشدندویامانندسیاست کاران درمانده ی کنونی برای ماندن درقدرت باهرکشوری ناآگاهانه پیمان های استراتیژیک بدون این که ازمعنای استراتیژیک فهمی داشته باشندامضامی کنند،نه تنهادربیرون رفت ازبحران کنونی راه گشانیست،بلکه به ژرفنای بحران می افزایدودست اندرکاران چنان سیاستی رامنفورترمی سازد.
راجع به اصل دوم،بایدچنین ابرازکرد که کشورهای غربی بنام مبارزه باتروریسم،برای مدت یازده سال افغانستان را بزیرسلطه ی نظامی-سیاسی خود درآورده اندوباوجودهزینه های کلان مالی وجانی نتوانستند که قدمی موفقانه درجهت دولت سازی یاایجادیک حکومت کارآمدوقابل پذیرش مردم افغانستان بردارند.ناکامی آن هادرزمینه ی دولت سازی،هم علت بیرونی داردوهم علت درونی.علت درونی این ناکامی این است که اولویت های آن هابااولویت های مردم افغانستان درتضادواقع شد.باین معناکه بیرونی هابه تروریسم ستیزی ومردم مابه بازسازیی اقتصادیی کشورویران شده ی خود نیازمبرم داشتند.برخلاف،توقع هردوجانب،نه تروریسم ریشه کن شدونه هم بخاطرحکومت فاسدزیرسرپرستی دوستان بیرونی اقتصاد کشورسروسامان یافت.ازهمه بدشگون تراین که، مدیران نام نهادی را ازهتل هاوکافه های کشورهای غربی جمع ودرهمسوی بانهادهای غیرحکومتی وتفنگ داران غارتگری بی فرهنگ که پیشترنزد مردم افغانستان درامتحان ناکاشده بودند رابه قدرت رساندند.زمانی که حکومت وابسته به غرب متشکل ازچنان دسته های نتوانست درمیان مردم مشروعیت پیدانماید،وازهمه ویرانگرانه تراین که امریکاوانگلیس پیش ازتثبیت حکومت دست نشانده ی خود درکابل،به اشغال عراق مبادرت کردندودولت سازی وبازسازیی افغانستان راپشت معرکه انداختند.
درواقع،اقدام امریکاوانگلیس به اشغال عراق پیش ازدولت سازی درافغانستان،پاکستان راکه همکارصادقی برای افغان هاوآن هانبود،تشویق کرد که به بازسازی طالبان بپردازد.دراین زمینه،روزدوشنبه12مارس-22حوت،مصاحبه ی سرویلیام پتی سفیربریتانیادرکابل راباسین ریمنت خبرنگاردفاعی روزنامه ی"دیلی تلگراف"که دوروزپیش درکابل صورت گرفته بود،خواندم.آقای ویلیام اعتراف می کند که پیش ازتثبیت موقعیت درکابل،اقدام به اشغال عراق اشتباه امریکاوانگلیس بود.این اشتباه ازاین روصورت گرفت که"فکرکردندپیروزشده اند."یعنی تاریخ سازی باشتاب زد گی.نبایدباچنان شتابی درفکرتاریخ سازی شد."آقای ویلیام می گوید که:"هزینه ی نیروهای امنیتی افغانستان، 2ملیاردو620ملیون پوند درسال می باشد که بخش بیشترآن توسط کشورهای خارجی تامین می شودودرکنفرانس سران ناتوکه درماه مه درشیکاگوبرگزارمی شود،درزمینه البته برای مرحله ی پس از2014گفت گوخواهد شد.
درافغانستان،دشواریی کشورهای غربی ازاین رو،دوچندان شد که زمان وامکانات بسیاری رابه گونه ی نادرست تلف کردندونتیجه ی دلخواه بدست آورده نتوانستند.بایدسیاست آن به چنان دستاوردی ناچیزمنجرمی شد!باین خاطرکه،این سرشت برنامه وسیاست استعمارگران است که کشورهای مستعمره راباکله های کوچک وچنگال های بزرگ بومی اداره نمایند.تجربه ی که درگذشته،درافغانستان توانسته بود که منافع آن هاراتامین ومنافع افغان هابه صفرضرب نماید.ازآنجاکه درعصرکهنه استعمارگری چه ازگونه سیاه وچه ازگونه ی سرخ آن انقلاب رسانه ی مانندامروزبارورنشده بودومردم هایاملت اغلب درغفلت نگهداشته می شدند؛چنان سیاست وتدبیری کارایی داشت،اما،اکنون که گردش اطلاعات واندیشه وآگاهی بخشی سهل آسان شده است،به مشکل می توان مردم حتاکم سوادترین آن هاراقانع ساخت که بدنیتی یانقشه ی ضد منافع ملی آن هادرمیان نیست!
ازهمه برجسته تراین که،درافغانستان،درچهاردهه ی گذشته،پدیده ی اشغال خارجی،جنگ های داخلی ومهاجرت هابه کشورهای بیرونی وگسترش پروسه ی اطلاع رسانی، مردم رابه میدان سیاست کشانده است.ازاین رو،دشواراست که بتوان آن هارامانند گذشته باکله هایی کوچک وچنگال هایی بزرگ که درزمام داران کنونی افغانستان فقدان هردوی آنها محسوس می باشد،اداره کرد.ازاین سبب،به کشورهای غربی بویژه امریکاپیشنهادمی شود که هنوزهم تاسال2014زمان داردودرصورت بهره برداریی درست اززمان باقی مانده وموقع ندادن به تکراررخ دادهای مانند:توهین به جنازه ی مرده ها،قرآن سوزی وکشتارروزیکشنبه،وتوجه جدی به دولت سازی که توان چنین کاری درحکومت مداران کنونی افغان ومخالفانش وجودندارد،می تواندراه پس روی ازافغانستان را البته نه به گونه ی شوروی سابق برای خودهموارنماید.شایان توجه جدی می باشد که بااقدام درست دردوعرصه ی زیرمی توان افغانستان امروزوپس ازسال2014رامصئون تر ساخت:نخست،کاربردسیاست کادری کارآمدوعلمی-عملی.دوم،مهارکردن پاکستان.ومهارکردن پاکستان بدوصورت زیرممکن می باشد:نخست،حمایت ازخیزش گران بلوچستان یگانه راه کارسرعقل آوردن پاکستان درافغانستان می باشد.دوم،پس ازسرعقل آوردن پاکستان،می توان رابطه ی آی اِس آی راباطالبان وموادمخدرگسیخت.این یک واقعیت است که تازمانی رابطه ی آی اِس آی باطالبان وهیرویین قطع کرده نشود،ثبات به افغانستان برنمی گردد. پس ازگسیختن رابطه ی طالبان باآی اِس آی وموادمخدر،می توان طالبان افغان رابدوصورت واردزندگی عادی کرد:نخست،تشویق آن هابه سیاسی شدن وکنارگذاشتن خشونت وتروریسم.دوم،اگردراین امرموفقیتی بدست نیامد،که چنان توانی درطالبان مفقودمی باشد.بخش معتدلترآن هاحتماواردروندزندگی سیاسی می شوندوبخش تندروآن هامنزوی وبی اثرمی شوند.
دررابطه بااصل سوم یارفتارباپاکستان درافغانستان پس از2014،دوشیوه ی کاری می تواند ثمربخش تمام شود:نخست،کمک رسانی به بلوچ های مبارزکه یادآوری شد.دوم،روی دست گرفتن راه کارمنطقه ی برای بازگردانی صلح وثبات پایداردرافغانستان.پاکستان درگردهمای هایی منطقه ی درجهت کمک به بازگشت صلح وثبات درافغانستان آسیب پذیرمی باشد،زیراکه دراین گردهمای ها، هند،روسیه،کشورهای آسیای مرکزی،چین،ایران،ترکیه وعربستان دخیل می شوندوهمه به جزعربستان باتاریک اندیشی مذهبی زیرحمایت پاکستان دشواری دارند.ازاین رو،پاکستان نمی تواند مانند گذشته منافع افزون خواهانه ی خودرا درافغانستان دنبال نماید.بنابراین،درماه های اخیر،بخاطرنزاع ایران باغرب دربرنامه ی اتومی آن کشورخودرابه ایران نزدیک ساخته است تاهمکاری آن رادربی ثبات نگهداشتن افغانستان باخود داشته داشته باشد.اگرغرب یااسرائیل به ایران حمله نماید،دراین صورت،ایران باکمک جدی ازطالبان وموضع پاکستان وضعیت غرب رادرافغانستان دشوارترمی سازد.
دراین راستا،دومسئله می تواندایران راازپاکستان دربازیی  افغانستان دورنگهدارد:نخست،تن دادن امریکابه یک راه حل منطقه ی برای حل بحران افغانستان که درآن نقش قدرت های منطقه ی برجسته باشد.دوم،ایران مطمئن ساخته شود که امریکاازخاک افغانستان نمی خواهدعلیه آن بهره برداری نماید.این کارراهم افغان هاوهم امریکابایدانجام بدهند.ازاین که افغان هابیشترین زیان را ازحکومت ناکارآمد،فاسدودرمانده ی خود متقبل شده اند،ایجاب می کند که هم به امریکاوهم به کشورهای منطقه بفمانند که بی ثباتی درافغانستان به نفع هیچ کشوری نیست وثبات هم بادوام حکومت کنونی بدست نمی آید.وتازمانی که اوضاع افغانستان آشوبی باشد،یعنی درجهت ایجادیک حکومت کارآمدودرستکاراقدام جدی صورت نگیرد،نه تروریسم پایان می پذیرد،نه قدرت های غربی این کشورراترک گفته می توانند،ونه کشورهای منطقه درموقعیتی قراردارند که درصورت عقب نشینی احتمالی غربی ها،خالیگاه آن هاراپس ازسال2014پرنمایند.تجربه بمانشان داد که امریکادرسال1989منطقه راترک کرد،امامنطقه ی هادرافغانستان بحرانزایی کردند،تاثبات آفرینی.اگربازهم امریکامنطقه راترک بگویدچه اطمنانی وجود دارد که همسایه هابه تکرارتاریخ ناشاد گذشته شان نمی پردازند.تاریخی که تکرارآن،هم به زیان افغان هاوهم به زیان آن هامی باشد.طرفه این که،پاکستانی هابایدبدانند که تاریخ مصرف طالبان هم برای افغان هاوهم برای جامعه ی جهانی گذشته است.وطالبان هم بایدبدانند که درنهایت قربانی منافع پاکستان خواهندشد.افغان هابه صورت همگانی بایدبپذیرند که یک دستی ووحدت وهشیاری سیاسی شان به آن هاکمک می کند تا کاری کنند که هم اززیرنفوذفرامنطقه ی هاوهم اززیرسایه ی بازیی سیاه پاکستانی هاکه اغلب بنام دین علیه افغانستان صورت می گیرد،رهایی یابند.

0 comments:

Post a Comment