Tuesday 20 March 2012

دشواری های امریکادرافغانستان

ابراهیم ورسجی
1-1-1391
ساختاردولتی افغانستان درفردای فروپاشی رژیم وابسته به اتحادشوروی پیشین،درتاریخ27آوریل1992-8ثور1371خورشیدی،درسطح بالافروپاشیده بود.زمانی که سازمان های جهادی، جانشین رژیم نامبرده شدند وبه تحریک پاکستان،عربستان  وایران به جان هم افتادند؛درواقع،آخرین لگد مرگ باررابه کالبد آنچه ازافغانستان بنام ساختاردولت باقی مانده بود،زدند.برخورد باهمی واحمقانه ی جهادی ها،بخشی درونی بحران بی پایان افغانستان بود.امادربخش بیرونی بحران،دررقابت های پساکمونیستی- منطقه ی درافغانستان،پاکستان بلند پروازانه می کوشید که خالیگاه باقی مانده ازشوروی راپرکندوحمایت عربستان رانیزباخود داشت؛وایران نیزبه نوبه ی خود نمی گذاشت که یک حکومت مزدورپاکستان وعربستان باشعاروهابی- سنی و ضدشیعه درافغانستان شکل بگیرد.
درواقع،هرسه کشورمسلمان که ازترس شوروی، متحد مبارزان افغان ضداشغال گریی آن کشور شده بودند؛پس ازاشغال ،دوکارزیررابخوبی انجام دادند:نخست،تمام زمینه های برآمدن یک دولت خودگردان رادرافغانستان نابود کردند.دوم،آبروی خودومجاهدین رانزدافغان هاوجامعه ی جهانی ازبین بردند.درآن بازی ناپاکی که پس ازفروپاشی رژیم وابسته به شوروی  درافغانستان توسط همسایگان مسلمان این کشورآغازشده بود،نقش غیرخردمندانه ی دولت مداران مذهبی ایران ازهمه برجسته تربود.به طورنمونه،پس ازبرافتادن رژیم کمونیستی،آن بخشی ازمجاهدین دست بالاپیداکرده بودند که بدلایل فرهنگی- زبانی وایدئولوژیکی هرگزطرفدارایجادیک رژیم سنی متعصب ضدشیعه درافغانستان نبودند.ازاین رو،دشمنی پاکستان وعربستان،حتاایران آخوندی رابجان خریدند.
دراین راستا،زمانی که کتاب های"جنگ های اشباح" و"فرورفتن درآشوب"ازستیف کول واحمدرشیدخوانده شوند،واضح می شود که چگونه عربستان وپاکستان پرسمان زبان فارسی وفارسی زبان هایی جهادی متمرکزدردولت مجاهدین راکه آماده ی بارکشی آن هانبودند؛بهانه ساخته، برای ایجاد حکومت پشتوزبان هاودرواقع دولت تابع اراده ی خودشان وناسازگارباتمنیات پشتون های افغانستان، نخست، افغانستان را باجنگ های جهادی ها،ودوم، باایجادطالبان وایجاد کردن القاعده به رهبریی بن لادن ومستقرسازیی آن در شرق کشورمابیشترازپیش ویران وبه ایجادوضعیت کنونی زمینه سازی کردند.ازاین که درایران، دسته ی از آخوندهای بی سواد درسیاست ودولت مداری حاکم شده بودندواکنون هم حاکم می باشند.بجای این که حتابرای منافع خود، کمک به خنثی سازیی توطئه هایی پاکستان درافغانستان نمایند؛برخلاف،به نفع پاکستانی هاوهمسازباآن هانیروهای مذهبی میانه روافغانستان راتضعیف ودرجهت تقویت طالبان والقاعده ودرحقیقت پیشبردبرنامه ی ضدافغانی نظامی های پاکستانی کمک کردند ومی کنند.
درچنان شرایطی،امریکاکه پس ازعقب نشینی ارتش سرخ درفوریه1989- دلو1367خورشیدی،منطقه راترک کرده یابه گونه ی مصلحتی از آن دوری اختیارکرده بود؛درواقع،خوبتر به پاکستان موقع داد تادرافغانستان بازارتباه کاری وتندروی مذهبی وتروریسم برخاسته ازآن راگرم وپررونق نماید.نگاهی هرچند گذرابه کتاب"جنگ های اشباح"،روشن می سازد که بی علاقگی امریکابه بحران افغانستان پس ازبرون رفتن ارتش سرخ،بویژه پس ازفروپاشی رژیم کمونیستی وبرآمدن مجاهدان وجنگ های میان گروهی جهادی هابه تحریک پاکستان، دردوره ی حکومت بوش پدرتاچه اندازه برجسته است.البته که بوش پدریک بارپس ازپایان دوره ی اشغال افغانستان توسط شوروی پیشین به پاکستان هشدارداده بود که برنامه ی موشک باران کابل توسط حکمتیاروآی اِس آی راعملی ننماید.پس ازآن هشدارکه پاکستان ازروی فرصت طلبی ونه دلسوزی به شهروندان کابل به آن تن داد،درسایرمواردهرچه می خواست درافغانستان ویرانگری کردوحکومت بوش هم ازکنارآن بی تفاوت گذشت.
دردوره ی حکومت بل کلینتن(ژانویه1993-ژانویه2001)که جنگ هامیان گروه های جهادی وجهادی هاوطالبان (از1372- زمیستان1379)رادربرمی گیرد،نویسنده مطلبی درباره ی افغانستان درکتاب"زند گی من"نوشته ی کلینتن نیافت.ازاین رو،بی توجهی جورج بوش پدروکلینتن، درحساس ترین مرحله ی تاریخ افغانستان، درجهان پس ازجنگ سرد،درواقع، ازدوپرسمان زیرپرده برمی دارد:نخست،برخوردابزاری امریکابا افغانستان.به سخن دیگر،افغانستان ازدید گاه امریکا،برای ضربه زدن به کمونیسم مهم بود.زمانی درافغانستان،انتقام حمایت مسکو ازمبارزه ی مردم ویتنام گرفته شد،این کشورشوربخت اهمیت خودرانزدواشنگتن ازدست داد.دوم،پذیرش اصل نیابت پاکستان درافغانستان که هرچه می تواندبارضایت یاچشم پوشی امریکادراین کشورجنگ زده انجام بدهد!روابط امریکاوپاکستان ورضایت اولی ازکارکرد دومی درتباه کاری درافغانستان،دید گاه یادشده راتایید می نماید.پاکستان که زمانی خودرانائب انگلیستان درمنطقه می دانست ودربرابرهندوافغانستان گستاخی می کرد،پس ازتجاوزشوروی به افغانستان خودرانائب برحق امریکافرض کرده تاکه توانست درافغانستان ویرانگری کرد.
طرفه این که،پاکستان بدودلیل زیربه خودحق داد ومیدهد که درافغانستان خودسری ومنافع ملی این کشوررالگدمال نماید:نخست،ازکمک خودبه غرب درجهت فراهم کردن کانال تجهیزمجاهدان افغانستان این گونه برداشت کرده بود که افغانستان آینده راهم برایش هدیه کرده اند.دوم،پاکستان باعقب نشینی امریکاازمنطقه پس ازعقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان، بویژه پس ازبتاریخ پیوستن آن قدرت بزرگ وبحران درونی روسیه میراث خوارآن،این گونه محاسبه کرد که امریکا،افغانستان رابه حیث ساحه نفوذپاکستان پذیرفته است.ازاین رو،اول مجاهدین رامتفرق ویک گروه رابجان گروه دیگرانداخته توان نظامی افغانستان رانابود کرد.دوم،زمانی که نتوانست مخالفان جهادی خودراکه دردولت مجاهدین متمرکزشده بودند،ازکابل بیرون نماید،به کمک مالی عربستان ورضایت امریکا،طالبان والقاعده را ایجاد و واردمعرکه ی افغانستان ساخت.
زمانی که القاعده، ازافغانستان، رخ داد یازدهم سیپتامبررابراه انداخت، وحکومت جورج بوش پسر به بهانه ی نابودیی آن وپناه دهنده اش، یعنی اداره طالبان، کمربه اشغال افغانستان بست،پاکستان فرصت طلبانه ومنافقانه درکمپ مبارزه علیه تروریسم شامل گردیدتادوهدف خودرابرآورده نماید:نخست،خودراازخطرتهدیدجورج بوش مبنی براین که یاباماباشید یاباتروریست ها،نجات بدهد.دوم،درافغانستان پساطالبی هم، همان سهمی راداشته باشد که پیشترداشت،البته باتغییرشیوه وتاکتیک مبارزه.دراین راستا،نخست،مسئله ی طالبان میانه رووتندروراایجاد کردتانوکران خودرادراداره ی امریکایی پساطالبی- القاعده ی کابل جابزند.دوم،مسئله ی قومی- زبانی رادرقالب پشتون وغیرپشتون درافغانستان دامن زد تاحکومت امریکایی افغانستان رادربخش های جنوب کشوربی اعتباروبی ثبات نماید.سوم،اعضای مهم طالبان والقاعده راباآغوش بازپذیرای کرد تادرمرحله ی پسین دوباره بکاراندازد.
اززمان شکل گیریی حکومت امریکایی کرزی درماه ژانویه ی2002-جدی1380خورشیدی تاکنون،تبلیغات رسانه هایی پاکستان همواره این می باشد که درافغانستان پشتون هاازقدرت کنارگذاشته شده اند.این گونه مهربانی به پشتون هادرزمانی صورت گرفت ومی گیرد که وزارت هایی دفاع،خارجه،ریاست امنیت ملی،مالیه وریاست دولت همگی دردست پشتوزبان هامی باشد.این گونه سیاست های تفرقه افگنانه ی پاکستان درافغانستان؛ بیشترازهمه، سیاست افغانی امریکاراهدف گرفته بودومی گیردتاپشتوزبان هایی راکه این کشوردرکابل بالاکشیده بود؛بی اعتبارو برای نوکران خود درفردای حضورنظامی امریکا،سرمایه گذاری کرده بتواند.اسناد فاش شده تاکنون نشان میدهند که امریکابیشترازسرمایه گذاری دربازسازیی افغانستان، بنام مبارزه باتروریسم به پاکستان کمک های مالی کرده است.کمک ها یی که برخلاف هدف های اعلام شده ی امریکاحتابرضدآن ها بکارگرفته شده است ومی شود.
به طورنمونه،پس ازماجراجویی جوربوش درعراق،پاکستان دریافت که امریکادردولت سازی وبازسازیی افغانستان جدی نیست.ازاین رو،طالبان والقاعده رابازسازی کرد.القاعده که منابع کلان مالی عربی داشت وهنوزهم دارد،امادربازسازیی طالبان وایجادطالبان پاکستانی،ارتش پاکستان ازهمان پول هایی بهره برداری کرد که امریکابخاطرجنگ علیه تروریسم به آن کشور کمک کرده بود.فراهم کردن بهشت امن برای رهبران طالبان والقاعده درکویته واسلام آباد؛ازهمه مهمتر،تهیه کردن جایگاه امن برای لادن درکناریک پایگاه نظامی ودفترآی اِس آی درایبت آبادوسرانجام کشته شدن او بتاریخ دوم ماه مه2011،نشان داد که پاکستان بنام مبارزه علیه تروریسم به فربه کردن بیشترتروریسم می پردازد.وهمین فربه کردن تروریسم توسط پاکستان است که پروسه ی دولت سازی وحکومت سازی درافغانستان را؛باوجودحضوریازده ساله ی نظامی غرب بویژه امریکاوهزینه های مالی وجانی فراوان،بی نتیجه ساخته است.
باتوجه به آنچه گفته شد،به صراحت می توان گفت که امریکاباچه دشواری هایی روزافزونی درافغانستان روبرومی باشد.دشواری های که آن هارامی توان این گونه جمع بندی کرد:نخست، رفتاردوگانه ی پاکستان درجنگ علیه تروریسم .دوم،ناسازگاریی منافع امریکاو کشورهای منطقه بویژه پاکستان درافغانستان.سوم،ناکارآمدی وفسادحکومت وابسته به امریکادرکابل ودستاورد ناچیزآن درعرصه ی بازسازیی اقتصادی.چهارم،سیاست ابزارسازیی امریکاکه افرادوگروه هاراپس ازموردبهره برداری قراردادن به آسانی زباله می کند،برای آن کشوردرافغانستان بحرانزاتمام شده است.بطورنمونه،مجاهدان رادربرابرکمونیست هااستعمال کردوطالبان رادربراندازی دولت اسلامی مجاهدین استعمال وپسانتراداره ی طالبان رابه بهانه ی براندازی تروریسم برانداخت.ازآنجاکه درافغانستان،اکنون، کمونیست ها،جهادی ها،طالبان وملاهاهمه یااکثرشان حضوردارندوازامریکازیان دیده اند.ازاین رو،امریکابه مشکل می تواند دافغانستان دوست پیدانمایدوکسانی راکه به قدرت بالاکشیده است؛ بخاطرفقدان پایگاه مردمی، آله ی دست جنگ سالاران ،قاچاقبران وملاهای ضدحقوق بشربویژه حقوق زنان شده وامردولت سازی رادراین کشور ناممکن ساخته اند.پنجم وازهمه مهم تر،برخورد فرهنگی میان فرهنگ اسلامی-افغانی وفرهنگ پراگماتیستی/کارکرد گرای امریکایی می باشد که فاصله میان هردوکشوررامانند فاصله ی جغرافیایی آن ها،درازناوفراخنایی غیرقابل پل زنی بخشیده است.اگرنقش دشواری هایی نامبرده رابه گونه ی مقایسه ی موردارزیابی قراربدهیم،می توان چنین ابرازکرد که بازی دوگانه ی پاکستان که هم متحدامریکادرجنگ علیه تروریسم می باشدوهم باتروریستان همنوایی تام دارد،وعدم موفقیت امریکاوحکومت کابل دربازسازی اقتصادی که تغییرقابل ملاحظه ی رادرزند گی مردم افغانستان نشان بدهد،ازهمه برجسته می نمایند.دراین دودشواری،دومی ازاولی مهمترمی باشد.باین معناکه اگرامریکاوحکومت کابل درزمینه ی بازسازیی اقتصادی،دستاوردی قابل چشم دیدی می داشتند،باکسب حمایت های مردمی درافغانستان؛درواقع،ضربه ی نیست کننده ی به پاکستان وگروه های می زدند که جنگ نیابتی آن رادرافغانستان به پیش می برند.
بااین که امریکاوحکومت کابل،درزمینه ی دولت سازی،حکومت قانون ،بازسازیی اقتصادی وعرضه ی خدمات به مردم افغانستان، دستاوردی دلگرم کننده ی ندارند،آیامی توان این گونه استدلال کرد که به پایان خط رسیده اند؟استدلال آن چنانی؛ بدون درنظرگرفتن موقعیت مخالفان بومی وحامی بیرونی شان یعنی پاکستان،نمی تواندهمه ی مطلب رااداکند.پاکستان دربیست سال گذشته ویرانگریی درافغانستان کرده است که به هیچ صورت قابل جبران نمی باشد.بطورنمونه،درکتاب"جنگ های اشباح"آمده است که دردوران اشغال افغانستان توسط شوروی" از36تا46ملیارد دلاراسلحه توسط مسکو،امریکا،عربستان وچین واردافغانستان شده است."پاکستان بخاطردشمنی که باافغانستان درقضیه ی پشتونستان داشت؛بیشترین مقداراسلحه ی نامبرده رادرجهت ناتوان سازیی افغانستان، هم درجنگ های داخلی این کشوروهم توسط طالبان جمع آوری ودر"دپو"های نظامی خود گردآوری کرد.درهمان کتاب"جنگ های اشباح"نیزآمده است که به قیمت پول فراهم شده توسط عربستان،سلاح های برخی فرماندهان خودفروخته رااخذوبه ذخیره ی تسلیحاتی ارتش خودسپرده است.
افزون براین،درآغازجنگ های مجاهدین که درآن، آی اِس آی نقش فرماندهی برخی حزب های جهادی راعلیه دولت مجاهدین بدوش داشت،کارخانه جنگلک وکارخانه نخ ریسی بگرامی نابودوپرزه های آن رابه ولایت سرحدانتقال داده بود.درآن وقت،نقش مولوی جلال الدین حقانی که این روزهاآی اِس آی حقانی گروپ رابنام اوشکل داده ومی چرخاند،این بود که موترهای دولتی،شخصی وتاکسی هاراازشهرکابل دزدی وبه پاکستان انتقال بدهد.مولوی نامبرده چنان دراین وظیفه ی ضدافغانی پیشروی کرده بود که:"افغان هااورامولوی کبار/کهنه فروش نام گذاشتند."دردوره ی حکومت طالبان-القاعده که سازمان دهی آن رابطورمطلق آی اِس آی بدوش داشت،ازاین که پاکستان درکابل همه چیزرابه غارت برده بود،عزم گسترش دایره ی چپاول به شمال کشورراکردوتاآنجاپیش رفت که قبرستان های افغانستان راهم به کندن کاری گرفت.پس ازکندن کاریی گورستان ها،به سراغ بت بامیان رفت.بت بامیان هم بخاطرارزش اقتصادی آن به افغانستان نابود کرده شد.آمارحکومت افغانستان پیش ازبرقراری حکومت کمونیستی درآوریل1978-ثور1357خورشیدی نشان میدهد که بت بامیان سالانه بخاطرگردش گران وزیارت کننده هایی بودایی93ملیون دلاربه وزارت مالیه ی افغانستان درآمد داشت.
درداخل پاکستان هم،بربنیادهدایت مقام های بالای پاکستانی ماهانه پولیس این کشورملیون هاکلدارازجیب افغان های مهاجردرآمد داشت،درآمدی که پولیس ولایت های سرحدوبلوچستان خودبه مهاجرین اذعان می کردند که ازماناراحت نباشید،چراکه این پول هابه مقام های بالامی رودوبمامقدارناچیزآن تعلق می گیرد.نویسنده که پس ازعقب نشینی دولت مجاهدین به شمال ازطریق پاکستان به مشکل خودرابایک گذرنامه/پاسپورت ساختگی به مرزایران رساندم.شخص مسئول گمرک تفتان که آدم نسبتاًخوبی بود،به من گفت که می دانم که ازکارمندان بالارتبه ی دولت مجاهدین می باشی وگذرنامه ات هم ساختگی است وازطریق ایران به شمال افغانستان می روی.بنابراین،پول حق گمرک رابپرداز!برایش گفتم چند کلداربپردازم!گفت که هرچه می توانی!مقدارپولی راکه اندازی آن بیادم نیست ضمیمه ی گذرنامه کرده برایش سپردم.بازهم برایم گفت که ازمن عصبانی نباش!چراکه این پول هاهمه به اسلام آبادمی رود!بلی!این همان اسلام آبادی می باشد که صدای شریعت مداری اش گوش فلک راکرکرده است وبنام دین درکشورمادوزخ آن جهانی رابرقرارکرده است!
باچنان خاطره های تلخی ازپاکستان بویژه حکومت وپولیس آن کشور،به صراحت می توان گفت که اکثریت مطلق افغان هاازاین کشورمنافق وریاکارنفرت دارند.پاکستان که می فهمدافغان هاازآن نفرت دارند؛بابالاکشیدن پس مانده ترین افرادآن هم ازبخش قبیلگی افغانستان زیرنام وعمامه ی طالبان، ادعای شریعت مداری می کند.وشریعت نظامی های پاکستان را،هم مسلمان های خودپاکستان وهم طالبان نوکرارتش آن کشوردربخش های شرقی وغربی خط دیورند،درآتشزنی ژنرال پرویزمشرف وژنرال پرویزکیانی درمسجدسرخ درماه ژولای2007که درآن به هزاران جلد قرآن وکتاب های حدیث وفقه به آتش کشیده شد،مشاهده کردند.درداخل افغانستان هم،پس ایجاد اداره ی کرزی توسط امریکاکه باشعارهای بازسازی همراه بود،تنهاکشوری که درفرایندبازسازیی افغانستان نقش خوبی بازی کرده است،هندمی باشد.پاکستان که بحران افغانستان رااِن جی ئوی پل درآوردی برای خود می داندوسرمایه ی ندارد که دربازسازی کشورمابکاراندازد.ازاین رو،بنام مبارزه بانفوذهند، اکثر پروژه های عمرانی آن کشورراتوسط طالبان ویران کرده است.ازسوی دیگر،ایران که، هم بااداره ی کرزی کارمی کندوهم باپاکستان دربرهم زدن سیاست افغانی امریکاکمک می رساند،شیعه های جبل عامل لبنان رابخاطرریشه لبنانی داشتن ملاهای شیعه ی صفوی حاکم برایران، برشیعه های ستمزده ی افغانستان ترجیح داده دریازده سال گذشته؛بااین که درافغانستان مرکزی، جایگاه بودوباش اکثریت شیعه های افغانستان امنیت برقرارمی باشد،گامی ناچیزی هم درجهت بهبودوضع زندگی شیعه هابرنداشته است.
ازاین رو،هم درکوتاه مدت وهم دربلند مدت،سیاست افغانی پاکستان وایران به بهانه ی ویرانگری دربرنامه ی افغانی امریکابه فربه کردن طالبان وگروه های همانندآن تمام وحمایت مردم افغانستان راازدست داده وخواهد داد.تاکنون هم، این دوکشوربویژه پاکستان، بیشترین زیان رابمردم افغانستان رسانده است تاامریکا.بطورنمونه،اگریک افسرارتش امریکاروزیکشنبه11مارس-21حوت،16طفل،زن ومردافغان رادرپنجوای قندهارکشت،روزپنجشنبه15مارس-25حوت،طالبان بایک بم کنارجاده ی13افغان رادردهراودارزگان کشتند.این گونه بم گذاری ها؛تنهانتیجه ی که می توانند داشته باشند،ادامه ی حضورنیروهای نظامی کشورهای غربی بویژه امریکا درافغانستان می باشدنه چیزی دیگری.به سخن دیگر،پاکستان وتااندازه ی ایران به بهانه ی مزاحمت دربرابرامریکا،کاری درافغانستان می کنند که افغان هارابیشتربترسانند تابه عمرحضورپایگاه های نظامی امریکادرکشورخوبیفزایندوبه آن جنبه ی قانونی هم بدهند.
خوشبختانه،دوروزپیش،روزیکشنبه18مارس-28حوت، در"وال استریت ژورنال"خواندم که امریکاپس ازاین می کوشد که درافغانستان بجای نقش جنگی، نقش کمکی- مشاورتی وتدارکاتی داشته باشد.واقعاازخواندن چنان مطلبی خوشحال شدم.ازاین روکه تنهاازاین طریق است که ارتش وپولیس ونیروهای امنیتی افغانستان توانمند می شوند که خودازمنافع ملی وسرزمینی خود دفاع نمایند.ودرعین حال،این موضوع رانشانه ی ازسرعقل آمدن امریکادرافغانستان دریافتم.این یک واقعیت است که اگرامریکادرافغانستان سرعقل بیاید که می آید،بخاطرنفرت افغان هاازپاکستان می تواندهم درکشورمابه بازگشت صلح کمک کندوهمچنان محترمانه ازاین جنگ فرسایشی طولانی ترازجنگ ویتنام خودراعقب بکشد.
شایان یادآوری است که امریکادرکشورما،بنیان گذارناکارآمدترین وفاسد ترین اداره می باشد؛اداره ی که، نویسنده مانند آن رادرهیچ کشوری جنگ زده پس ازجنگ جهانی دوم سراغ کرده نتوانست.ازاین سبب،برای امریکا ودیگرکشورهای غربی ازهمه مهم تراین است که تاسال2014که برنامه ی سپردن تامین امنیت به نیروهای افغان پایان می پذیرد،هنوزهم زمانی دراختیاردارند که حکومت افغانستان راکارآمدوپیراسته ازفسادنمایند.دراین صورت،به حمایت های مردمی ازحکومت افزوده وهمسایگان مغرض افغانستان بویژه پاکستان راوادارمی سازند که موقعیت خودرادرسیاست منطقه وجهان دریابد!موفقیت امریکادراین کاروابسته به این است که به مسایل حساس فرهنگی افغانستان هم توجه جدی نماید.چراکه بی توجهی دراین مسئله،قرآن سوزی راببارآورد که باعث کشته شدن 30نفرازجمله دوامریکایی گردید.
بدبختانه،رخدادهای پس ازقرآن سوزی نشان میدهند که امریکابازهم به چنان مسئله ی حساسی متوجه نشده است.بطورنمونه،حسن یوسفی اشکوری پژوهشگراموردینی مقیم آلمان درزمینه می نویسد:درهفته ی گذشته(روزسه شنبه23اسفند-حوت1390-13مارس2012) دربرنامه افق تلویزیون صدای امریکابرنامه ی باعنوان"قرآن سوزی درافغانستان وپیامدهای آن"پخش شد.روندانجام واجرای برنامه به گونه ای بود که جای تامل دارد.نکته قابل تامل که انگیزه ی نگارش این یاد داشت شد،این بود که برنامه ی که قراربود دربارۀ یک رخداد خاص یعنی قرآن سوزی درافغانستان اجراشود وباحضورسه مهمان، یعنی آقایان داود مرادیان،حسن فرشتیان وبهرام مشیری این رخدادموردبررسی قرارگیرد،پس ازلحظاتی تبدیل شدبه قرآن کوبی وقرآن سوزی ازنوع دیگروازآن فراترمحاکمه خوداسلام وتاریخ هزارچهارصدساله اسلام ومسلمانان البته درچند دقیقه.اشکال وایراداساسی من این است که چنین روندی دریک برنامه باموضوع مشخص ومعین وازپیش اعلام شده ازلحاظ حرفه ی کارمعمول ودرستی نیست.چراکه طبق انتظار،برنامه باید درچهارچوب موضوع اعلام شده پیش برود ومجری باید برنامه راهدایت کندتاموضوعات پراکنده وبه ویژه بی ربط یامجال ظهوروطرح پیدانکندویاهدایت گردد.
درچنین برنامه های طبق معمول به تناسب موضوع،کارشناسانی دعوت می شوند وبااطلاع وآماد گی قبلی ومسئولیت پذیری به پرسش های مجری پاسخ می دهند ودرصورت تفاوت ویاتعارض افکاروآرابین مهمانان باتخصیص وقت عادلانه ومناسب هرکس مجال پیدامی کندتاازمواضع خود دفاع کندواحیانابه منتقدان پاسخ دهد.امادربرنامه مورداشاره چنین نشدوبرخی ازموازین وشرایط رعایت نشد.آقای بهرام مشیری بااستفاده ازیاد داشت های ازپیش آماده شده به صورت رگباری شماری ازمهم ترین شبهات وپرسشهایی راکه طی سالیان درازعلیه قرآن واسلام درانبان آماده کرده وبی شمارآن هارادربرنامه های مختلف تلویزیونی خود مطرح کرده ومی کند طی چند دقیقه برسرحریف باریدن گرفت وظاهرا انتظارداشت که طرف خطاب، یعنی آقای فرشتیان نیزبه آن هاجواب دهد.شگفت این که مجری محترم وموفق برنامه نیزتذ کرنداد که این موضوعات مهم ومختلف،درست یانادرست،هیچ ربطی به موضوع برنامه نداردوبه کلی خارج ازموضوع است.البته اگرجناب فرشتیان ازطرح این نوع مباحث به عنوان موضوع برنامه اطلاع داشتند،ایرادی نیست ونقدمن نادرست  وبی مورداست، ولی ازواکنش های ایشان وازجمله تذکرشان مبنی براین که این مسائل ازموضوع برنامه خارج است، می توان یقین کردکه ایشان ازطرح چنین مباحثی بی خبربوده اند.این همان ایرادی اساسی وهمان رفتارغیرحرفه ی یک رسانه است که روی آن تاکید دارم.
دراین میان تنهاموضوعی که باموضوع برنامه ارتباط داشت این بودوپیگیری وواکاوی آن می توانست به پرسش اصلی برنامه ومجری کمک کندوبردرک ودقت مخاطبان بیافزاید،همان ربط یابی ربطی باوربه وحیانی بودن قرآن وتقدس ایمانی به آن باجزمیت های مذهبی بنیادگرایانه موجوددرمیان شماری ازمومنان وخشونت های رایج دینی گذشته وحال بوده که متاسفانه به طوربایسته دنبال نشد.امامباحث ودعاوی درشتی چون خردمدرن،انسان مدرن،مفهوم وحی وکلام الهی،چگونگی تنزیل پیام الهی،محتویات ومضامین وموضوعات قرآن،اشکالات وتناقضات ادعای درقرآن،کاستی های موضوعی قرآن،نقش قرآن درزندگی وتمدن گذشته وحال مسلمانان وازهمه مهم تربررسی نسخه شناسی وتاریخ قرآن وبه طورخاص وثاقت تاریخی این کتاب چه ربطی به موضوع پیش بینی شده داشت وچرامی بایست این همه دعوی های سترگ وگزاف درچنین برنامه ی وآن هم باچنان لحنی تبلیغاتی ونامعمول مطرح می شد؟کسی چون آقای مشیری که انسان مدرنندودارای کمال وخردمدرن واهل تحقیق می نماید،نمی داندحتی بررسی علمی یکی از این ها(مثلامفهوم وحی وکلام الهی ویاوثاقت ونسخه شناسی قرآن)درچند دقیقه که حتی درچندساعت ممکن نیست؟گرچه جناب فرشتیان درحدامکان ودرمجال اندک نکات مفیدی راتذکرداد،اماانصافاکدام گوینده ی بدون اطلاع قبلی ودرچند دقیقه ویادرچندثانیه قادراست نسخه شناسی قرآن راروشن کند؟روشن است درچندثانیه می توان خورشیدظهرتابستان رادرکویرایران انکارکرد،اماچگونه ودرچه زمانی طرف مقابل می تواند درمقام اثبات، خورشیدرابرپیشانی بلندآسمان نشان دهد؟
برای رفع هرگونه شبهه ویاسوء فهم ویاسوء استفاده ای بگویم که عده ی فریاد"واآزادیا"سرندهندوبگویندازپرسش گری بیم دارم ویا قصدمخالفت باانسان وخردمدرن رادارم،تمام داستان این است که چنان مطالبی(که ازقضاغالبامخدوش وتکرارونخ نماهستند)درچنان برنامه ومجالی وباعلم به این که حتی نمی توان به یکی ازآن هاپاسخ مختصرهم داد،سوء استفاده ازموقعیت ودرخوش بینانه ترین حالت بی توجهی است وغفلت ازمسئولیت وتعهدعلمی ویارسانه ای است....اشکال بس مهم دیگراین است که این اقدام دررسانه ای انجام می شودکه خودامریکایی است ووابسته به حاکمیت دولت امریکا.این خودبرحساسیت موضوع می افزایدواحتمال داردازآن تفسیرسیاسی هم بشود.مگرجزاین است که قرآن سوزی افغانستان به دست امریکای های انجام شده است؟گرچه من نه قرآن سوزی رادرافغانستان عمدی می دانم(حداقل دلیلی برای چنین خبطی نمی بینم)ونه به برنامه صدای امریکادراین موردمشکوکم.امااندکی بایدبه فضای مسموم کنونی وبه ویژه ازدریچه ذهن میلیون هامسلمان وازجمله مومنان افغانی که چه بسابرخی ازآن هاابزاردست جریان های سیاسی هم شده باشند،به ماجرانگریست.آخرمسلمانان دیری است که مارگزیده اند ودرست یاغلط به سیاست های غربی وامریکای درخاورمیانه مظنون هستند.ازاین رو،فکرمی کنم انتشارچنین برنامه هایی درچنین رسانه هایی نه تنهارفع سوء تفاهم نمی کند،بلکه استعدادآن راداردکه بربدفهمی هاوسوء نظرهابیافزاید.وقتی مسلمانان افغانی می بینندبه این سادگی دریک رسانه که بایدکارش تحقیق وبی طرفی وآگاهی بخشی باشد،به بهانه ی بررسی حادثه  قرآن سوزی وتحقیق درعلل اعتراض مومنان افغانی،قرآن کوبی زشت تری صورت می گیردوکتاب مذهبی ومورداحترام یک میلیاردوچهارصدمیلیون انسان کره خاک به صورت بدتری به آتش کشیده می شود،چه واکنشی پدیدمی آیدوحداقل چه ذهنیتی درمومنان به قرآن ایجادمی شود؟این دیگریک بحث علمی وتحقیق وپژوهش وخردمدرن وغیرمدرن نیست،واقعیت است وسیاست والزامات آن.هرمکتب گریخته ای می داندکه تحقیق وعلم آدابی داردولوازمی ومکانی وزمانی واگرکسی آن رانداندویاازآن غفلت کندنه اهل علم است ونه اهل سیاست.(1)
پانویس:
1- قرآن سوزی ازنوع دیگر،نویسنده:حسن یوسفی اشکوری،سایت جنبش راه سبز(جرس)،تاریخ انتشار28اسفند-حوت1390
www.rahesabz.net/story/50843/

0 comments:

Post a Comment