Friday, 21 December 2018

برای مبارزه با جریان تکفیری وتروریسم مذهبی،بازگشت به اصل مذهب ابوحنیفه نه حنفی گریی رایج را ضروری می دانم

ابراهیم ورسجی
سی اُم ماه قوس 1397
گزارشی زیر عنوان:" آیا حنفیت می تواند با جریان تکفیری درافغانستان مقابله کند؟" ارایه شده توسط مهران موحد ، روزنامه نگار ازکابل ، نشر شده درسایت فارسی بی بی سی بتاریخ 29 آذر/ قوس را خواندم. ازاین که درآن هم نواقص می بینم هم اهمیت زیاد به احیای اصل مذهب ابوحنیفه قایل می باشم ، لازم دانستم که درباره ای آن تبصره ای طولانی ترکنم. دراین راستا، تبصره یا تحلیل خود را با تاکید به سه اصل متکی می سازم:نخست،احمد صبحی منصوردانشمند مصری- ازهریی بریده از ازهر واهل قرآن شده "هم نظام ومحتوای درسی ازهررا ناقص نامیده هم براصل مذهب ابوحنیفه تا کید کرده هم گفته است که ابویوسف ومحمد شیبانی شاگردان ابوحنیفه قاضی حکومت عباسی شده اصل مذهب اورا به نفع حکومت بغداد تحریف کرده اند!" دوم، ازاین نگاه که مذ هب حنبلی مادروهابی گریی کنونی به اطاعت مطلق ازحکومت تاکید داشت ودارد،دردوره عباسی ها هم رونق یافت هم به تکفیرابوحنیفه مبا درت ورزید. سوم ،وهابی گریی ادامه ای حنبلی گری به کمک اقتصاد نفتی عربستان وشیعه گریی صفوی باحکومت آخوندی واقتصادی نفتی ای ایران دررقابت با وهابی گری کمک به تند روی وتروریسم مذهبی درمیان سنی ها وشیعه ها بدرجه های متفاوت کرده اند.
ازاین رو،برای مبارزه با تند رویی مذ هبی ، تکفیری گری وتروریسم مذ هبی زاده ای رقابت وهابی گری وشیعه گریی صفوی،مطرح کردن اصل مذهب وتفکرعقلانی ابوحنیفه ای فارسی زبان را ضروری وبسیار سازنده می دانم. شا یان ذکراست که ، مذهب ابوحنیفه دردوره سا مانیان درجهان فارسی زبان رونق وگسترش پیداکرد؛ دوره ای که آن را هم رنسانس اسلامی هم رنسانس زبان وفرهنگ فارسی هم رونق گرفتن فلسفه می دانم. مثلا، رودکی، فارابی، ابن سینا ، بلعمی وچند ین متفکرنام داردیگردرهمین دوره سربلند کرد ند. حتا فردوسی سراینده ای شاهنامه ، جوان اخیردوره ای سامانی بود که مورد بی مهری محمود غزنه نوکرخلیفه ای بغداد قرارگرفت. همچنان،محمود غزنه چنان روشنفکرستیزی وکشتارنواندیشان زاده ای دوره ای ساما نی را کرد که تنها درتاریخ استالینیزم می توان نمونه های آن را سراغ کرد.
بهرصورت، با تا کید براهمیت اصول فکریی ابوحنیفه درمبارزه با جریان های سلفی،تکفیری وتروریسم مذهبی ،لازم می دانم به صراحت بگویم که صفوی گری وشیعه گریی جنوب لبنانی اش که خمینی وخامنه ای وحکومت آخوندیی کنونی ایران ادامه آن می باشد،درمبارزه با تفکراصلاحی- دینی شاخ ودمی تیزتروکوتاه ترازمحمود غزنوی نداشت. درواقع،صفوی گری درادامه ای توحش محمود غزنه کمک به کمرنگ کردن نهضت دوره ای سامان وحاشیه ای کردن تفکراصیل ابوحنیفه دربخش غربی جهان فارسی زبان یا ایران کنونی کرد. وقتیکه رقابت وهابی گری با شیعه گری به آن افزون شد، جریان تکفیری وطالبانی- تروریستی را درپاکستان وافغانستان به خصوص دومی تقویت کرد.ازاین رو،بهترمی دانم به چند مسئله اشاره وتحلیلم را پایان دهم:نخست، ابوحنیفه با جریان معتزله همراهی داشت نه با جریان مرجئه که گزارشگراین گزارش ابرازکرده است. معلوم است که ،جریان مرجئه را اموی ها تقویت کردند وجریان معتزله که دراخیرعصراموی شروع ودرآغازدوره ای عباسی رونق گرفت ومدتی مورد حمایت مامون رشید که مادرش فارسی زبان وهراتی بود واقع شد. متاسفانه، خلیفه های بعد ازمامون علیه آن به نفع حنبلی گری واشعری گری موضع گرفتند ویکی ازخلیفه ها قبلا ابوحنیفه را زندانی وشهید کرده بود.جای تاسف این است که،هم ابوحنیفه را شهید هم مذهب یا شیوه ای عقلی - فقهی اش را تحریف کر د ند.ازاین رو، برای مبارزه با جریان های سلفی وتکفیری وتروریسم مذ هبی ای زاده ای آن ها احیای اصل مذهب وتفکرابوحنیفه ضروری ومفید می باشد.

0 comments:

Post a Comment